حجت الاسلام قرائتی:«راعِنا» از مادهى «رعى» به معنى مهلت دادن است اما یهود کلمهى«راعِنا» را از مادهى «الرعونة» که به معنى «کودنى و حماقت» است، مىگرفتند.
آیت الله جوادی آملی:«راعِنا» در لغت «عبری» یک نوع «سبّ و شتم» است. آنها «راع» را بر «انسان شَرور» حمل میکردند، «انسان خبیث و پلید» را میگفتند «راع»، آن متکلّم مع الغیر هم که کنارش اضافه بشود یعنی تو در بین ما (معاذالله) خبیث و شریری. به کسی که میخواستند« اهانت» کنند میگفتند: «راعِنا» یعنی تو شریر مایی.
«راعنا»چیست
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَقُولُوا رَاعِنَا وَقُولُوا انظُرْنَا وَاسْمَعُوا(۱۰۴بقره)؛
«ای کسانی که ایمان آورده اید! "راعنا" نگویید، بلکه بگویید: "انظرنا"
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» یعنی: ای مؤمنین.
«لا تَقُولُوا رَاعِنَا وَقُولُوا انْظُرْنَا» یعنی: راعنا نگویید بلکه انظرنا بگویید.
چرامؤمنان راعنا نگویند؟
روزی پیغمبر اکرم (ص) در حال سخنرانی بود، یک نفر از پای سخنرانی گفت:راعنا
یعنی مراعات ما را هم بکن.یعنی آرامتر صحبت کن یا به این طرف و آن طرف نگاه کن.
این کلمه راعنا مثل کوکو است که هم می شود آن را با سیب زمینی درست کرد و هم با سبزی.
«راعنا» را هم می شود از ریشه «رعی» گرفت و هم از ریشه «رعن».
اگر از «رعی» گرفته شود به معنای «مراعات ما را بکن» است.
ولی اگر از ریشه «رعن» گرفته شود، رعونت به معنای خر کردن است!
«راعنا» یعنی «خرمان کن»
وقتی که مسلمانان می گفتند «راعنا» هدفشان مقدس بود و معنای «مراعاتمان کن» را اراده می کردند
ولی یهودیها از این کلمه استفاده کرده و گفتند: مسلمانها به پیغمبرشان میگویند خرمان کن.
در اینجا آیه نازل شد که: «یا ایها الذین آمنوا لا تقولوا راعنا و قولوا انظرنا»؛ «ای کسانی که ایمان آورده اید، "راعنا" نگویید بلکه "انظرنا" بگویید.»
یعنی کلمهای را که دشمن از آن سوء استفاده می کند به کار نبرید.
منبع: حجت الاسلام محسن قرائتی -سایت الف بنقل مجله مبلغان، شماره ۳۹
***
آیت الله جوادی آملی:چون ﴿راعنا﴾ در لغت عبری به اصطلاح اهل کتاب و عبری زبانها یک سبّ و شتم است. آنها «راع» را بر انسان شَرور حمل میکردند، انسان خبیث و پلید را میگفتند «راع»، آن متکلّم مع الغیر هم که کنارش اضافه بشود یعنی تو در بین ما (معاذالله) خبیث و شریری. به کسی که میخواستند اهانت کنند میگفتند: راعنا یعنی تو شریر مایی.
خدای سبحان میفرماید: اینها اهل تحریفتد، دهن کجی دارند، دهن پیچی دارند، بد دهناند؛ شما مسلمانها بهانه به دست اینها ندهید. شما که میگویید: ﴿سمعنا و اطعنا﴾، آنها میگویند: ﴿سمعنا و عصینا﴾ شما میگویید: ﴿واسمع﴾ آنها میگویند: ﴿واسمع و غیر مسمع﴾ اینها قابل جبران است؛ اما شما میگویید: ﴿راعنا﴾ این ﴿راعنا﴾ در عبری فحش است، نگویید این را، آنها از این ﴿راعنا﴾ سوء استفاده میکنند، شما به جای ﴿راعنا﴾ بگویید: ﴿انظرنا﴾، ﴿و لو أنّهم قالوا سمعنا و أطعنا﴾.
یعنی اگر یهود به جای ﴿سمعنا و عصینا﴾ میگفت: ﴿سمعنا و أطعنا﴾ و به جای ﴿واسمع غیر مسمع﴾ میگفت: ﴿واسمع﴾، دیگر غیر مسمع را نمیگفت و به جای ﴿راعنا﴾ میگفت: ﴿و انظرنا﴾، ﴿لکان خیراً لهم و أقوم﴾ ؛ برای اینها خیر بود و باعث قیام و قوام اینها بود، هم لیّ به السنه نداشتند، هم طعن در دین نداشتند. ﴿لکان خیراً لهم و أقوم و لکن لعنهم الله بکفرهم فلا یؤمنون إلاّ قلیلا﴾ ، این ﴿لا یؤمنون إلاّ قلیلاً﴾ مشابهش قبلاً گذشت یعنی قلیلی از اینها ایمان میآورند، نه اینکه اینها کم ایمان میآورند؛ چون ایمان کم و زیاد ندارد، درجات ایمان محفوظ است، اما اصل ایمان یک امر حقیقی است که آن نصابش باید محقق بشود این ﴿فلا یؤمنون إلّا قلیلا﴾ مشابهش قبلاً گذشت یعنی «فلا یؤمنون منهم إلا قلیلاً منهم»
منبع:۲۴ بهمن ۱۳۹۱ خبرگزاری مهر.
« آیه ۱۰۴ سوره بقره» را خوانده اید که می فرماید:
« یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقُولُوا رَاعِنَا وَقُولُوا انْظُرْنَا وَاسْمَعُوا وَلِلْکَافِرِینَ عَذَابٌ أَلِیمٌ »
ای کسانیکه ایمان آورده اید نگویید «رَاعِنَا» بلکه بگویید «انْظُرْنَا» و آنچه به شما دستور داده شده بشنوید و برای کافران عذاب دردناکی ست
شان نزول:«لا تَقُولُوا رَاعِنَا وَقُولُوا انْظُرْنَا»
ابن عباس نقل می کند: مسلمانان صدر اسلام هنگامیکه پیامبر صلی الله علیه و آله مشغول سخن گفتن و بیان آیات و احکام الهی بود، از او می خواستند ، کمی با تانی سخن بگوید و ّه آنان مهلت دهد، تا بتوانند مطالب را خوب درک کنند و همچنین خواسته های خود را به وی برسانند، برای این درخواست کلمه « راعنا» که از ماده «الرعی» گرفته شده و معنی « مهلت دادن» را می دهد ، به کار می بردند.ولی یهود همین کلمه «راعنا» را از ماده ی دیگری یعنی«الرعونه» به کار می بردند که به معنی کودنی و حماقت است. برای یهود در اینجا دستاویزی بود تا این کلمه را که مسلمانان به معنی صحیحی بکار می بردند ، هنگام سخن گفتن پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بکار برند و معنی دوم را قصد نمایند.
آیه برای جلوگیری ازین سوء استفاده نازل شد و به مومنان دستور داد: کلمه«انْظُرْنَا» که همان «مهلت» را معنی میدهند و مرادف کلمه «رَاعِنَا» است به کار برند.
تفسیر:همانطور که در شان نزول آمدکلمه«رَاعِنَا» را می توان از دو ماده گرفت یکی از« الرعی» که به معنی مهلت دادن و رعایت کردن است و فعل امر آن به اضافه ی ضمیر «نا» معنی« ما را رعایت کن، به ما مهلت بده» را دارد و از ماده ی دوم( الرعونه) « ما را تحمیق کن» معنا می دهد.
ضمن اینکه آنطور که در پاره ای از روایات وارد شده جمله راعنا در لغت «عبری» بمعنی« بشنو که هرگز نشنوی» بوده است .
در هر حال آنها می خواستند با تکرار جمله «راعنا» پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را استهزا کنند و به اصطلاح دست بیندازند
ازین آیه بدست می آید که مسلمانان می بایست از دادن هرگونه سوژه و وسیله ای که ممکن است باعث سوء استفاده دشمن گردد احتراز و دوری کنند گرچه یک لغت باشد
دراینجا می بینیم قرآن برای جلوگیری از سوء استفاده ی مخالفان ، مومنان را از گفتن یک کلمه برحذر می دارد در صورتیکه آنان معنی صحیح آن را در نظر داشتندچه رسد به اینکه مسلمانان عملی انجام دهند که دستاویز دشمنان گردد و ضربه ای برای تبلیغات آنها بر ضد اسلام شود./منبع: تفسیر نمونه، ج۱
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:درالمیزان اینچنین آمده:معنى کلمه "راعنا" نزد یهود
«لا تَقُولُوا رَاعِنَا وَقُولُوا انْظُرْنَا»یعنى بجاى«رَاعِنَا» بگوئید:«انْظُرْنَا» که اگر چنین نکنید همین خود کفرى است از شما، و کافران عذابى دردناک دارند، پس در این آیه نهى شدیدى شده از گفتن کلمه -راعنا- و این کلمه را آیه اى دیگر تا حدى معنا کرده ، مى فرماید: «مِنَ الَّذِینَ هَادُوا یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَیَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَیْنَا وَاسْمَعْ غَیْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَیًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِی الدِّینِ» که از آن بدست مى آید: این کلمه در بین یهودیان یک قسم نفرین و فحش بوده ، و معنایش (بشنو خدا تو را کر کند) بوده است ،
واما مسلمانان وقتى کلام رسول خدا را درست ملتفت نمیشدند،بخاطر اینکه ایشان گاهى بسرعت صحبت مى کرد، از ایشان خواهش مى کردند: کمى شمرده تر صحبت کنند، که ایشان متوجه بشوند، و این خواهش خود را با کلمه-راعنا-که عبارتى کوتاه است اداء مى کردند، چون معناى این کلمه (مراعات حال ما بکن ) است،ولى این کلمه در بین یهود یک رقم ناسزا تلقی می شد.
و یهودیان از این فرصت که مسلمانان هم میگفتند: راعنا - راعنا- استفاده کرده ، وقتى برسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم مى رسیدند، مى گفتند: راعنا، بظاهر وانمود مى کردند که منظورشان رعایت ادب است ، ولى منظور واقعیشان ناسزا بود، و لذا خدایتعالى براى بیان منظور واقعى آنان ، این آیه را فرستاد:«مِنَ الَّذِینَ هَادُوا یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَیَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَیْنَا وَاسْمَعْ غَیْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا»آیه ۴۶ نساء
و چون منظور واقعى یهود روشن شد، در آیه مورد بحث مسلمانان را نهى کرد از اینکه دیگر کلمه «رَاعِنَا»را بکار نبرند، و بلکه بجاى آن چیز دیگر بگویند، مثلا بگویند:«انْظُرْنَا» یعنى کمى ما را مهلت بده .
وللکافرین عذاب الیم .. الخ ، منظور از کافرین در اینجا کسانى است که از این دستور سرپیچى کنند، و این یکى از مواردى استکه در قرآن کریم کلمه کفر، در ترک وظیفه فرعى استعمال شده است.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:این کلمه (رَاعِنَا)در آیه ٤٦ سوره نساء-نیزتکرارشده است
مِّنَ الَّذِینَ هَادُوا یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ وَیَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَیْنَا وَاسْمَعْ غَیْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَیًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِی الدِّینِ ۚ وَلَوْ أَنَّهُمْ قَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاسْمَعْ وَانظُرْنَا لَکَانَ خَیْرًا لَّهُمْ وَأَقْوَمَ وَلَـٰکِن لَّعَنَهُمُ اللَّـهُ بِکُفْرِهِمْ فَلَا یُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِیلًا-٤٦نساء
بعضى از یهودیان ،کلمات را _ در سخنان خود _ با جابجا کردن تحریف مى کنند،
مثلا _ به جاى این که بگویند: سمعنا و اطعنا _ مى گویند: سمعنا و عصینا _
شنیدیم و نافرمانى کردیم، و به جاى این که بگویند: _ اسمع اسمعک اللّه _ مى گویند _
راعنا _ یعنى اسمع غیر مسمع _ بشنو که خدا شنوایت نکند، و این باطل را با لحن حقگویى ادا مى کنند _ چون کلمه _
راعنا _ در اصطلاح مسلمانان ادب و احترام را مى رسانید و در اصطلاح یهودیان فحشى بود
تا در دین خدا طعنه بزنند و اگر مى گفتند: سمعنا و اطعنا و اسمع و انظرنا _ شنیدیم و اطاعت کردیم، تو نیز به سخن ما گوش بده، و مهلت بده تا سخن خود بگوییم، _ برایشان بهتر و استوارتر بود، و لیکن خدابه خاطر کفرشان لعنتشان کرده بود، دیگر ایمان نمى آورند مگر اندکى
کلمه :«مِّنَ» در جمله «مِّنَ الَّذِینَ» بیانیه است، مى خواهد جمله : الّذین اوتوا نصیبا من الکتاب- را که در آیه قبلى بود، و یا کلمه : (باعدائکم ) را بیان کند، البته بسا باشد که گفته باشند جمله : من الّذین هادوا - بر سر هم خبرى است براى مبتدایى که حذف شده، و جمله : یحرفون الکلم- همان محذوف را توصیف مى کند، و تقدیر آیه چنین است : من الّذین هادوا قوم یحرفون... (یعنى بعضى از یهودیان قومى هستند که چنین و چنان مى کنند). و گفتار خود را تاءیید کرده باشند، به این که حذف موصوف در کلام عرب شایع است، مانند شعر ذوالرمه که گفته است : کارشان به جایى رسید که بعضى از شدت اندوه جلو اشک خود را نتوانستند بگیرند... که گفته اند که در این شعر موصوف حذف شده، تقدیر کلام _ در صورتى که شعر حکایت حال جمعیتى باشد _ و منهم قوم دمعه سابق له...است، - و در صورتى که حکایت حال فردى بوده باشد _ و منهم من دمعه سابق له... است.
معناى (یحرفون الکم عن مواضعه)
خداى تعالى این طایفه از یهود را اینطور توصیف نموده، که کلمات کتاب خداى را تحریف مى کنند حال یا به این که جاى آنها را تغییر مى دهند، و پس و پیش مى کنند، و یا آنکه بعضى از کلمات را به کلى مى اندازند، و یا به این که کلماتى از خود به کتاب خدا اضافه مى کنند، همچنان که تورات موجود دچار چنین سرنوشتى شده، یعنى بسیارى از مطالبش آسمانى نیست، و یا به این است که آن چه از موسى و از سایر انبیا (علیهم السلام ) در تورات آمده تفسیرش کرده اند به غیر آن چه مقصود بوده، معناى حقیقى آن را رها کرده معنایى تاویلى براى آن کرده اند هم چنان که بشارتهایى که در تورات درباره آمدن رسول اللّه (ص) آمده بود و قبل از بعثت رسول خدا آن چه درباره عیسى (ع) به عنوان بشارت وجود داشت همه را تاءویل کردند، و گفتند نه عیسایى آمده و نه محمدى ! و ما هم اکنون منتظر آمدنشان هستیم.
ممکن هم هست مراد از تحریف کلمات از مواضعش -آن مطلبى باشد که بعد از این جمله آمده، که گفتند: سمعنا و عصینا...، در نتیجه این جملات عطف خواهد بود بر جمله یحرفون... و در این صورت مراد از تحریف کلمات از مواضعش - این خواهد بود که کلمه اى را در غیر آنجایى که باید به کار رود استعمال کنند، مثلا وقتى کسانى مى گویند: سمعنا-که بخواهند اعلام اطاعت کنند، و در این صورت جا دارد دنبالش بگویند:و اطعنا - نه این که بگویند: سمعنا و عصینا، و یا با این که نمى خواهند اعلام اطاعت کنند، به عنوان استهزا: سمعنا- و همچنین وقتى به یک فردى گفته مى شود، (اسمع - گوش بده ) جا دارد دنبال آن اضافه کند: (اسمعک اللّه خدا شنوایت کند) نه این که بگوید-اسمع غیر مسمع- یعنى بشنو که خدا شنوائیت ندهد، چون کلمه -راعنا- در لغت یهود معناى -اءسمع غیر مسمع - را مى دهد.
مذمت یهود به جهت عمل ناپسندى که مرتکب مى شدند
لیا بالسنتهم و طعنا فى الدین
اصل (ل _ ى _ ى ) به معناى تاب دادن و پیچاندن است، پس معناى جمله مورد بحث این مى شود که یهودیان مورد بحث
زبان خود را مى پیچند، تا به این وسیله سخن باطل خود را به صورت حق جلوه داده، اهانتى که مى خواهند بکنند به صورت ادب و احترام بکنند،
چون مؤمنین رسم داشتند هرگاه مى خواستند با رسول خدا (ص) سخن بگویند، (همانطور که ما فارسى زبانان تکیه سخنمان در گفتگوى با مخاطب این است که مى گوییم (اجازه بفرمایید) و منظورمان این است که مهلت بده من همه حرفهایم را بزنم، عرض مى کردند: (راعنا) یعنى اجازه بده، ما مطلب خود را تا به آخر بگوییم، و این کلمه در زبان یهود معناى زشتى داشت، معنایى که لایق به ساحت مقدس رسول خدا (ص) نبود، به همین جهت فرصت را غنیمت شمردند، هرگاه مى خواستند با آن جناب سخن بگویند به قصد مذمت و بى احترامى این کلمه را استعمال مى کردند، و خداى تعالى در این آیه شریفه ایشان را مذمت کرد، و نخست به طور اجمال فرمود: یحرفون الکلم عن مواضعه- و سپس آن را تفسیر کرد به این که :
و یقولون سمعنا و عصینا و اسمع غیر مسمع ،
آنگاه مثل این که خواسته باشد این را نیز تفسیر کند، عطف کرد بر آن جمله : و راعنا - را، آنگاه فرمود:
مجذوبش شود، یهودیان در حالى انجام مى شود که زبان خود را تاب مى دهند، و به دین خدا طعنه مى زنند: لیا بالسنتهم و طعنا فى الدین-، و این دو مصدر یعنى مصدر (لى ) و (طعن ) در موضع حال قرار دارند.
ولو انهم قالوا سمعنا و اطعنا و اسمع و انظرنا لکان خیرا لهم و اقوم
اینکه فرموده : اگر این طور بگویند که مشتمل است بر ادب دین و خضوع در برابر حق، بهتر و باقوام تر است از آنچه مى گفتند یعنى از-سمعنا و عصینا... با این که این سخن نه خیر است و نه باقوام تا آن از این بهتر و باقوام تر باشد، در حقیقت از باب مقایسه اثر حقى است که در این کلام حق است، و اثرى که یهود براى کلام خود قائل بود، هر چند که کلام یهود در واقع هیچ خوبى و قوام نداشت، پس مقایسه بین اثر حق است با اثرى که یهود حقش مى پنداشت، و معناى جمله این است : اگر یهود مى گفتند: سمعنا و اطعنا... خیر و قوام در آن بیشتر بود، از خیر و قوامى که در دل خود براى لى و طعن فرض کرده اند، پس گفتار در این آیه نظیر گفتار در آیه شریفه زیر است که مى فرماید: و اذا راوا تجارة او لهوا انفضوا الیها، و ترکوک قائما قل ما عنداللّه خیر من اللّهو و من التجارة و اللّه خیر الرازقین .
ولکن لعنهم اللّه بکفرهم فلا یؤمنون الّا قلیلا
این جمله خطاب به مسلمین است، و براى همیشه نومیدشان مى کند از این که یهود بگویند:سمعنا و اطعنا -هرگز نخواهند گفت، زیرا این کلمه، کلمه ایمان است، و این یهودیان ملعون خدایند، و در نتیجه موفق به ایمان نخواهند شد، و لذا در جمله قبل این طور تعبیر کرد: و لو انهم قالوا- چون تعبیر به کلمه (لو) دلالت بر آرزو مى کند و آرزو اشعار بر محال بودن تحقق آن آرزو دارد.
و ظاهرا حرف (با) در جمله-بکفرهم- براى سببیت است، نه براى آلت، براى این که کفر صفتى است که ممکن است به وسیله ایمان زایل گردد، و بنابراین کفر بدان جهت که کفر است مستوجب لعنتى که ایمان را محال سازد نیست، و چنان نیست که بطور قاطع از ایمان جلوگیرى کند.
بله کفر آنان بطورى که در آخر سوره آن را شرح داده سبب لعنت هست، اما لعنتى که ایمان را محال نمى سازد، ممکن است افراد انگشت شمارى ایمان بیاورند (دقت بفرمائید)./منبع تفسیرالمیزان
***
ابن عباس نقل می کند: یهود همین کلمه «راعنا» را از ماده ی دیگری یعنی«الرعونه» به کار می بردند ،اگر
از ماده ی ( الرعونه) بگیریم،« ما را تحمیق کن» معنا می دهدکه به معنی کودنی و حماقت است. ایم موردبرای یهود دستاویزی بود تا این کلمه را که مسلمانان به معنی صحیحی بکار می بردند ،یهودیان سوءاستفاده نمایندوبه تمسخرمسلمان برخیزند.
ولی یهود همین کلمه «راعنا» را از ماده «الرعونه» که به معنای کودنی و حماقت است استعمال میکردندیعنی این است که «ما را أحمق و نادان بدان»
در اینجا برای یهود دستاویزی پیدا شده بود که با استفاده از همان جمله ای که مسلمانان میگفتند، پیامبر یا مسلمانان را استهزاء کنند.
البته بعضی دیگر از مفسران گفته اند که جمله «راعنا» در لغت یهود یک نوع دشنام بود و مفهومش این بود «بشنو که هرگز نشنوی» این جمله را تکرار میکردند و میخندیدند!
بعضی از مفسران نیز نقل کرده اند که یهود به جای «راعنا»، «راعینا» میگفتند که معنایش «چوپان ما» است، و پیامبر اسلام (ص) را مخاطب قرار میدادند و از این راه استهزا میکردند.
آیه فوق نازل شد و برای جلوگیری از این سوء استفاده به مؤمنان دستور داد به جای جمله «راعنا»، جمله «انظرنا» را به کار برند که همان مفهوم را میرساند، و دستاویزی برای دشمن لجوج نیست.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:تفسیر آیه ۴۶ سوره نساء« مِّنَ الَّذِینَ هَادُوا یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ وَیَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَیْنَا وَاسْمَعْ غَیْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَیًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِی الدِّینِ ۚ وَلَوْ أَنَّهُمْ قَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاسْمَعْ وَانظُرْنَا لَکَانَ خَیْرًا لَّهُمْ وَأَقْوَمَ وَلَـٰکِن لَّعَنَهُمُ اللَّـهُ بِکُفْرِهِمْ فَلَا یُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِیلًا»
حجت الاسلام محسن قرائتی:بعضى از یهودیان، سخنان را از جایگاهش تحریف مىکنند (و بجاى آنکه بگویند:شنیدیم و اطاعت کردیم) مىگویند: شنیدیم و نافرمانى کردیم (و بىادبانه به پیامبر مىگویند:) بشنو که هرگز نشنوى و ما را «تحمیق» کن، (اینگونه مىگویند) تا با زبان خود حقایق را بگردانند و در دین شما طعنه زنند و اگر مىگفتند: (کلام خدا) را شنیدیم و اطاعت کردیم و (کلام ما را) بشنو و به حال ما بنگر (تا حقایق را بهتر درک کنیم) برایشان بهتر بود و با منطق سازگارتر، ولى خداوند آنان را به خاطر کفر و سرسختىشان لعن کرد، پس جز اندکى توفیق ایمان نیافتند./تفسیرنور قرائتی.
ترجمه حجت الاسلام حسین انصاریان:
برخى از کسانى که یهودىاند، حقایق [کتاب آسمانى] را [با تفسیرهاى نابجا و تحلیلهاى غلط و ناصواب] از جایگاههاى اصلى و معانى حقیقىاش تغییر مىدهند، و [به زبان ظاهر به پیامبر] مىگویند: [دعوتت را] شنیدیم و [به باطن مىگویند:] نافرمانى کردیم و [از روى توهین به پیامبر بر ضد او فریاد مىزنند: سخنان ما را] بشنو که [اى کاش] ناشنوا شوى. و با پیچ و خم دادن زبان و آوازشان و به نیّت عیبجویى از دین [به آهنگى، کلمه] راعنا [را که در عربى به معناى «ما را رعایت کن» است، تلفظ مىکنند که براى شنونده، راعیناً که معنایى خارج از ادب دارد، تداعى مىشود]. و اگر آنان [به جاى این همه اهانت از روى صدق و حقیقت] مىگفتند: شنیدیم و اطاعت کردیم و [سخنان ما را] بشنو و ما را مهلت ده [تا معارف اسلام را درک کنیم] قطعاً براى آنان بهتر و درستتر بود، ولى خدا آنان را به سبب کفرشان لعنت کرده، پس جز عدۀ اندکى ایمان نمىآورند.
آیت الله جوادی آملی در تفسیر آیه ۱۰۴ سوره بقره
این «انظُرْنَا» همان معنای «رَاعِنَا» را میفهماند، شما میخواهید بگویید که مراعات حال ما را بکنید، یعنی آهسته تر بگویید که ما بفهمیم، یا با تأنّی سخن بگویید که کلمات شما را ما یادداشت کنیم یا بفهمیم، در تفهیم و تعلیم حال ما را مراعات بفرمایید. منظور شما این است این منظور را به لفظ ﴿راعنا﴾ نگویید، به لفظ ﴿انظرنا﴾ بگویید. ﴿انظرنا﴾؛ یعنی منتظر ما باشید که ما هم به دنبال بیان شما بفهمیم. فهم ما، لنگان لنگان به دنبال بیان شما بیاید شما بیانتان تند باشد ما هم فهممان کند، به هم نمیرسیم. منتظر ما باشید: ﴿انظرنا﴾ یعنی «وانتظرنا» منتظر باش تا ما برسیم یا ﴿انظرنا﴾ یعنی نظر لطف و محبّت نسبت به ما روا بدار که ما بهتر بفهمیم؛ علی ایّ حال شما که میخواهید با پیغمبر این سخن را در میان بگذارید که حضرتش مراعات حال شما را بکند بگویید: ﴿انظرنا﴾، نگویید ﴿راعنا﴾ چرا؟
معنای ﴿راعنا﴾ در لغت عبری و سوء استفاده بنیاسرائیل
چون ﴿راعنا﴾ در لغت عبری به اصطلاح اهل کتاب و عبری زبانها یک سبّ و شتم است. آنها «راع» را بر انسان شَرور حمل میکردند، انسان خبیث و پلید را میگفتند «راع»، آن متکلّم مع الغیر هم که کنارش اضافه بشود یعنی تو در بین ما (معاذالله) خبیث و شریری. به کسی که میخواستند اهانت کنند میگفتند: راعنا یعنی تو شریر مایی.
قبلاً اهل کتاب این بنیاسرائیل و این یهود آن خبث دورنیشان را اعمال میکردند، مخفیانه به حضرت این سبّ را روا میداشتند بعد وقتی مسلمین به پیغمبر عرض میکردند: ﴿راعنا﴾ یهودیها بهانه خوبی به دست آوردند، گفتند: ما همان فحش را به زبان خود مسلمانها به پیغمبر میگوییم، ما که میخواهیم بگوییم: تو شریری (معاذالله)، الآن به زبان خود مسلمانها میگوییم. میگوییم: راعنا، در این زمینه بود که خدای سبحان به مسلمین فرمود: شما نگویید ﴿راعنا﴾، بگویید: ﴿انظرنا﴾ که بیگانه بهانهای نداشته باشد. گرچه شما قصد هتک ندارید، ولی بیگانه از این تعبیر شما سوء استفاده میکند، گرچه راعنایی که شما میگویید همان انظرنایی است که باید بگویید، ولی از ﴿انظرنا﴾ بیگانه سوء استفاده نمیکند از ﴿راعنا﴾ سوء استفاده میکند.
تحریف کلمات مسلمانها
سرّ این جریان در سوره مبارکه نساء آیه ۴۶ آمده است، فرمود: ﴿من الذین هادوا یحرّفون الکلم عن مواضعه﴾ ؛ بعضی از یهودیها کارشان تحریف کلمات الهی است حرف را از جای خود عوض میکنند، یا نه، نه تنها تورات و انجیل را تحریف میکنند بلکه کلمات مسلمانها را هم تحریف میکنند، مسلمین اگر به پیغمبرشان میگویند: ﴿راعنا﴾؛ یعنی مراعات حال ما را بکن، آنها همین ﴿راعنا﴾ را که عربی است، به عبری بیان میکنند و از او شتم و سبّ اراده میکنند، این تحریف کلم مسلمانهاست، نه تحریف کلم کتاب آسمانیشان: «مِنَ الَّذِینَ هَادُوا یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَیَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَیْنَا وَاسْمَعْ غَیْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَیًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِی الدِّینِ»
دهن کجی و طعن در دین
این «لَیًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِی الدِّینِ» بود، خواستند آن بیادبی را دهن پیچی کنند، دهن کجی کنند؛ یک پارچه پیچیده را میگویند «لو» است و ملْویّ، «لیّاً بألسنتهم» میخواهند دهن کجی و دهن پیچی کنند به پیغمبر، میگویند: ﴿راعنا﴾ آن تعبیرات را هم دارند «لَیًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ» همان «یَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ» ایست که در آیه ۷۸ آل عمران آمده «وَطَعْنًا فِی الدِّینِ»پس یهود از گفتن «رَاعِنَا»مثل آن گفتن «سَمِعْنَا وَعَصَیْنَا» مثل گفتن «وَاسْمَعْ غَیْرَ مُسْمَعٍ» نظری جز لیّ به لسان و طعن در دین نداشت.
این چنین نبود که واقعاً یهودیها به پیغمبر بگویند:«رَاعِنَا» یعنی مراعات حال ما را بکن، همانطوری که آن دو جمله تحقیر بود. این کلمهٴ سوّم هم تحقیر است، آن جمله اوّل که «سَمِعْنَا وَعَصَیْنَا» این توهین بود، «وَاسْمَعْ غَیْرَ مُسْمَعٍ» این تحقیر بود، «رَاعِنَا» هم بشرح ایضاً، این تحقیر و توهین است. هر سه به عنوان «لَیًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِی الدِّینِ» بود.
خدای سبحان میفرماید: اینها اهل تحریفتد، دهن کجی دارند، دهن پیچی دارند، بد دهناند؛ شما مسلمانها بهانه به دست اینها ندهید. شما که میگویید: ﴿سمعنا و اطعنا﴾، آنها میگویند: ﴿سمعنا و عصینا﴾ شما میگویید: ﴿واسمع﴾ آنها میگویند: ﴿واسمع و غیر مسمع﴾ اینها قابل جبران است؛ اما شما میگویید: ﴿راعنا﴾ این ﴿راعنا﴾ در عبری فحش است، نگویید این را، آنها از این ﴿راعنا﴾ سوء استفاده میکنند، شما به جای ﴿راعنا﴾ بگویید: ﴿انظرنا﴾، ﴿و لو أنّهم قالوا سمعنا و أطعنا﴾.
یعنی اگر یهود به جای ﴿سمعنا و عصینا﴾ میگفت: ﴿سمعنا و أطعنا﴾ و به جای ﴿واسمع غیر مسمع﴾ میگفت: ﴿واسمع﴾، دیگر غیر مسمع را نمیگفت و به جای ﴿راعنا﴾ میگفت: ﴿و انظرنا﴾، ﴿لکان خیراً لهم و أقوم﴾ ؛ برای اینها خیر بود و باعث قیام و قوام اینها بود، هم لیّ به السنه نداشتند، هم طعن در دین نداشتند. ﴿لکان خیراً لهم و أقوم و لکن لعنهم الله بکفرهم فلا یؤمنون إلاّ قلیلا﴾ ، این ﴿لا یؤمنون إلاّ قلیلاً﴾ مشابهش قبلاً گذشت یعنی قلیلی از اینها ایمان میآورند، نه اینکه اینها کم ایمان میآورند؛ چون ایمان کم و زیاد ندارد، درجات ایمان محفوظ است، اما اصل ایمان یک امر حقیقی است که آن نصابش باید محقق بشود این ﴿فلا یؤمنون إلّا قلیلا﴾ مشابهش قبلاً گذشت یعنی «فلا یؤمنون منهم إلا قلیلاً منهم»
معنی ومفهوم استعمار
استعمار از ریشه «عَمَّرَ» به معنای (طلب آبادانی کردن ، آبادانی خواستن) می باشد در اصطلاح سیاسی نیز تسلط مملکتی قوی بر مملکتی ضعیف بقصد استفاده از منابع طبیعی و ثروت کشور به بهانه ایجاد آبادی می باشد.
معنی استعمار در قرآن هم به معنی آباد کردن به کار رفته است، خداوند در این آیه می فرماید: ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فِیها- که شما را جز او خدایی نیست، اوست که شما را از این زمین آفریده و شما را در آن زندگانی داده و آباد کردن آن را از شما خواسته»
استعماردرکلام امام خمینی
* «از توطئه هاى بزرگ آنان، چنانچه اشاره شد و کراراً تذکر داده ام، به دست گرفتن مراکز تعلیم و تربیت خصوصاً دانشگاه ها است که مقدرات کشورها در دست محصولات آنها است...... و اما در دانشگاه نقشه آن است که جوانان را از فرهنگ و ادب و ارزشهاى خودى منحرف کنند و به سوى شرق یا غرب بکشانند و دولتمردان را از بین اینان انتخاب و بر سرنوشت کشورها حکومت دهند تا به دست آنها هر چه مى خواهند انجام دهند.»
* *«مع الأسف تاکنون دست خیانت استعمار، به وسایل مختلفه، فاصله عمیق بین طبقه جوان و مسائل ارجمند دین و قواعد سودمند اسلام ایجاد نموده، طبقه جوان را به روحانیون و اینها را به آنها بد معرفى نموده و در نتیجه وحدت فکرى و عملى از بین رفته و راه را براى مقاصد شوم اجانب باز نموده است.»
از مقدّسترین واژه ها" استعمار" است
کاروتلاش را قرآن از ما خواست؛ فرمود: جهانبین باش: اَوَ لَمْ یَنظُرُوا فِی مَلَکُوتِ السَّماواتِ وَ الاَرض (۱). جهان بان باش که مبادا چیزی را فاسد کنی؛ نظیر دیگران باشی: اِذَا دَخَلُوا قَریَهً اَفسَدُوهَا وَ جَعَلُوا اَعِزَّهَ اَهلِهَا (۲)، یا یُهلِکَ الحَرثَ وَ النَّسل(۳). جهان آرا باش، برای اینکه در سوره مبارکه هود فرمود: هُوَ الَّذِی اَنشَأکُمْ مِنَ الاَرضِ وَ اسْتَعمَرَکُمْ فِیهَا (۴). فرمود: بی عُرضه نباش، من همه امکانات را برای شما خلق کردم، هوش هم به تو دادم، مجاری ادراکی و تحریکی هم دادم، جهان آرا باش! این ( الف ) و ( سین ) و ( تاء ) برای مبالغه است، نظیر استکبار؛ حتماً حتماً از ما خواست که جهان را آباد کنیم.
درباره مسجد فرمود: اِنَّمَا یَعمُرُمَساجِدَ اللهِ مَنْ آمَنَ بِالله(۵). درباره زمین فرمود: اِنَّمَا یَعمُرُ الاَرضَ اَلاِنسان. حالا کافر هستی، باش؛ ولی زمین را باید آباد کنی. الآن شما میبینید بخش وسیعی از بودجه زمین صرف آدم کشی است، بودجه های نظامی کشورها هم مشخص است! چگونه اسلحه بسازند و یکدیگر را بکشند،این دیگر اُومانسیم نشد! این کَالاَنعامِ بَلْ هُمْ اَضَلّ است، یا شَیاطینُ الاِنس است. شما کلّ این خاورمیانه را میبینید، میبینید آن مقداربودجهای که صرف آدم کشی میشود بیشتر است یا بودجهای که صرف نان و پنیر مردم میشود ؟!
از مقدّسترین واژه ها، استعمار است. بعد به صورتی درآمد که از منحوسترین و پلیدترین تعبیرات شده! واژه «استعمار »در قرآن کریم به این معناست: خدای سبحان آسمان با همه نظام کیهانی، زمین با همه معادن را آفرید، این سفره خداست؛ بعد مهمان دعوت کرد به نام انسان. فرمود: همه این نعمتها را برای تو خلق کردم، هوش و امکانات هم به تو دادم؛ از این سفره استفاده بکن و آقای خود باش! این معنای استعمار قرآنی است. بیگانه آمده، میگوید: در کشور خود معدن داری، هر چه داری از نیروی خودت، از معدن خودت، از توان خودت کمک بگیر، کار بکن برای من و برده من باش. این واژه آسمانی را اینها پلید کردند و زمینی کردند.
عمومیت رحمت الهی برای بشر
فرمود: خدا مُستعمِر است، شما مُستعمَرخدائید؛ از شما با ( الف) و (سین) و (تاء) به جِدّ خواست زمین را آباد کنید. اگر این امکانات و این هوش در بشر نبود که امر نمیکرد. فرمود: از شما خواست که زمین را آباد کنید. حالا کافر هستی، باش؛ من نخواستم مسجد بسازی که: اِنَّمَا یَعمُرُ مَساجِدَاللهِ مَنْ آمَنَبِالله. اگرمرا قبول نداری، نداشته باش؛ ولی خودت را قبول داشته باش! هُوَ اَنشَأکُمْ مِنَالاَرضِ، خطاب به انسان است! این بیان نورانی سیّدالشهداء از جامعترین بیانات حضرت است. فرمود: بالأخره اسلام آمده برای زندگی مردم و میداند که خیلیها کافرند. قرآن که آمده برای رفاه مردم، یعنی آیا شما مسلمان بشوید و راحت زندگی کنید! با اینکه میداند: اِنْ تُطِعْ اَکثَرَ مَنْ فِیالاَرضِ یُضِلُّوک(۶)، وَ مَا اَکثَرُ النّاسْ وَ لُو حَرَصتَ بِمُؤمِنین(۷)؛ یا نه، برای مردم با شرط کفرشان هم برنامه دارد؟!
فرمود: بسیار خوب؛ نپذیرفتید، نپذیرفتید. ولی در دنیا برای اینکه راحت زندگی کنید، آزاده باشید؛ کشتید، کشتید! دیگر برای چه به زن و بچه من حمله میکنید؟!! این بیان نورانی حضرت است. نفرمود حتماً مسلمان بشوید! یعنی دین برای کافر بِمَا اَنَّهُ کافِر هم برنامه بهزیستی دارد. فرمود: اِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دینْ وَ لا تَخافُونَ المَعادْ فَکُونُوا اَحراراً فِی دُنیاکُم(۸)؛ این دستور دینی است. دستور اسْتَعمَرَکُم هم از همین قبیل است. نه یعنی یا أیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا، شما جهان آراء باشید! فرمود: مسلمان هستی، باش؛ یهودی هستی، باش؛ مسیحی هستی، باش؛ زرتشتی هستی، باش؛ لائیک هستی، باش؛ لا مَذهب هستی، باش؛ این زمین را آباد کن. خراب نکن: اِذَا دَخَلُوا قَریَهُ اَفسَدُوهَا وَ جَعَلُوا اَعِزَّهَ اَهلِهَا؛ ببین تفاوت رَه از کجاست تا به کجا! این انسانی که قرآن معرفی میکند، با انسانی که کَالاَنعام دارند راه میروند، چقدر تفاوت دارد. انبیای قبلی را هم مسخره میکردند.
منبع:۲۰ تیر ۱۳۹۳کیهان:بیانات آیتالله جوادی آملی در جلسه درس تفسیر سوره انبیاء در جمع طلاب و فضلای حوزه علمیه قم ـ ۸آبان۱۳۸۹
پاورقی:(۱) اعراف/ ۱۸۵،(۲) نمل/ ۲۴،(۳) بقره/ ۲۰۵،(۴) هود/ ۶۱،(۵) توبه/ ۱۸، (۶) انعام/ ۱۱۶،(۷) یوسف/ ۱۰۳ ،(۸) بحار الأنوار.جلد ۵۱ و۵۴
کلمات دیگری نیز به این سرنوشت شوم گرفتار شده اند!:
این کلمه «استعمار» با آن زیبائى خاص و کشندگى مفهوم، که هم عمران و آبادى را در بر دارد، هم تفویض اختیارات و هم تهیه وسائل و ابزار، آن چنان مفهومش در عصر ما مسخ شده، که درست در نقطه مقابل مفهوم قرآنى قرار گرفته.
تنها واژه «استعمار» نیست که به این سرنوشت شوم گرفتار شده است،
کلمات زیادى چه در فارسى، چه در عربى، و چه در لغات دیگر مى یابیم که
گرفتار همین مسخ، تحریف و واژگونگى شده است،
مانند «حضارت»، «ثقافت» و «حریت» در «عربى»،
و درفارسی نیز کلماتى مانند تمدن(توسعه)، روشن فکرى، آزادى و آزادگى، هنر و هنرمندى(موسیقی،ترانه،آهنگ)- و در سایه این تحریف ها هر گونه از خود بیگانگى و ماده پرستى و اسارت انسان ها، و انکار هر گونه واقعیت و توسعه هر گونه فساد و انجام هر کار شتاب زده و بى مطالعه انجام مى گردد.
به هر حال، مفهوم واقعى «استعمار» در عصر ما، استیلاى قدرت هاى بزرگ سیاسى و صنعتى بر ملت هاى مستضعف و کم قدرت است، که محصول آن غارت و چپاولگرى و مکیدن خون آنها، و به یغما بردن منابع حیاتى آنان است.
این استعمار، که چهره هاى شوم گوناگونى دارد، گاهى در شکل فرهنگى، گاهى فکرى، گاه اقتصادى و گاه سیاسى و نظامى مجسم مى شود، همان است که چهره دنیاى امروز ما را تاریک و سیاه کرده، اقلیتى در این جهان داراى همه چیز و اکثریت عظیمى فاقد همه چیزند، این استعمار سرچشمه جنگ ها، ویرانى ها و تبهکارى ها و مسابقه کمرشکن تسلیحاتى است.
واژه اى را که قرآن براى این مفهوم به کار برده واژه «استضعاف» است که درست قالب این معنى است، یعنى ضعیف ساختن به مفهوم وسیع کلمه، ضعیف ساختن فکر، سیاست، اقتصاد و هر چیز دیگر.
دامنه استعمار در عصر ما آن چنان گسترده است که خود واژه استعمار نیز استعمارى شده است; چرا که مفهوم لغوى آن کاملاً واژگونه است.
به هر حال، استعمار داستان غم انگیز طولانى دارد، که مى توان گفت: سراسر تاریخ بشر را در بر مى گیرد گر چه دائماً تغییر چهره مى دهد، ولى به درستى معلوم نیست، چه زمانى از جوامع انسانى، ریشه کن خواهد شد، و زندگى بشر بر پایه تعاون و احترام متقابل انسان ها و کمک به پیشرفت یکدیگر در تمام زمینه ها خواهد انجامید. /منبع:سایت آیت الله مکارم شیرازی +تفسیر نمونه جلد ۹ صفحه ۱۵۳
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:بعضی ازکلمات داخل (پرانتز)ازاینجانب است.