پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

"آیت الله یزدی "کرباسچی رابگیرید" ممکنه رئیس جمهورشود!

آیت الله یزدی دستورداد«کرباسچی»رابگیرید(بدون هرگونه جُرمی)فقط به جرم اینکه  ممکنه بعداً رئیس جمهورشود!

آیت الله یزدی دستورداد«کرباسچی»رابگیرید(بدون هرگونه جُرمی)فقط به جرم اینکه  ممکنه بعداً رئیس جمهورشود!

حجت‌الاسلام علی یونسی(وزیر اسبق اطلاعات) دستیار ویژه رئیس جمهوری در امور اقوام و اقلیت‌ها.

آیت‌الله محمدیزدی (رئیس  قوه قضائیه )(زمانی که من «دادستان تهران» بودم)در مورد  آقای کرباسچی که تازه از اصفهان آمده و شهردار تهران شده بود می‌گفت بروید جلوی آقای کرباسچی را بگیرید. من می‌گفتم همین‌طور که نمی‌شود رفت جلوی کسی را گرفت، باید شهردار خلافی انجام دهد تا با او برخورد شود، تازه آن هم قانونی.

یونسی:آیت الله یزدی فکر می کرد مرحوم هاشمی،کرباسچی را شهردار کرده که رئیس جمهور شود/ به من گفت کرباسچی را بگیریدحکم محکومیت کرباسچی اجرا شد
فکر می‌کرد شهردار تهران با کارهایی که انجام می‌دهد، عملاً به‌دنبال آن است تا رئیس جمهوری شود. آقای کرباسچی در شهرداری تهران خیلی سریع درخشید و تحلیل مرحوم آیت‌الله مهدوی کنی و آیت‌الله یزدی و خیلی از شخصیت‌های روحانی این بود که آقای‌ هاشمی رفسنجانی ایشان را به شهرداری تهران آورده تا او بعداً رئیس جمهوری شود و به همین خاطر دادستان تهران باید جلویش را بگیرد

گفتم اگر جایی  خلافی صورت گرفته، گزارش بدهید تا با آن برخورد کنیم .. می‌گفتم هر مجرم را باید به‌دلیل اینکه خلافی انجام داده بازخواست کرد، اما آنها می‌گفتند اصلاً خود کرباسچی را باید بگیریم و ببندیم و آخرهم همین کار را کردند(بازداشتش کردند)،اماتا وقتی من دادستان تهران بودم نشد ولی وقتی رفتم، شد.

علی یونسی که این روزها در قامت مشاور رئیس جمهوری در امور اقلیت‌ها و قومیت‌ها انجام وظیفه می‌کند، از چهره‌های باسابقه نظام جمهوری اسلامی است که سابقه حضور در دستگاه قضایی و وزارت اطلاعات را در کارنامه خود دارد. او در گفت‌وگوی مبسوطی با ضمیمه «ایران ماه» به شرح زندگی سیاسی و سوابق اجرایی خود پرداخته است. در ادامه بخش‌هایی از این گفت‌وگو بازنشر شده است. ضمیمه ایران ماه دیروز منتشر شده است.


داوری آیت‌الله بهشتی در دعوای مدرسه حقانی
در مدرسه حقانی یک مجتمع کوچک ولی فعال بود که به نوعی همه جریانات فکری و سیاسی ایران را نمایندگی می‌کرد. آن زمان، میان گروه‌های مخالف شاه رقابت بود: مرتجعین و روشنفکران، انقلابیون و غیرانقلابیون، کمونیست‌ها و مذهبی‌ها. این دعواها در مدرسه حقانی هم بروز و ظهور داشت و آنچه در تهران، حسینیه ارشاد، زندان، حوزه و غیره می‌گذشت، در حقانی هم قابل مشاهده بود، لذا طلبه‌های حقانی آگاه بودند.

اختلاف آقایان «مصباح یزدی-مهدوی کنی»مدرسه حقانی

مراسم دومین سالگرد آیت الله مهدوی کنی برگزار شدبرای بی‌نیاز شدن از کفار باید علوم مختلف را فرا بگیریم

دعوایی در حقانی رخ داد که به نوعی داشت مدرسه را به بن‌بست می‌کشاند.

دعوایی که یک طرف آن آیت‌الله مصباح یزدی بود. آیت‌الله مصباح بشدت مخالف اندیشه‌های شریعتی بود.

ایشان فلسفه، معارف اسلامی و تفسیر قرآن تدریس می‌کرد و من هم در همه این درس‌هایشان شرکت کردم.

اما بسیاری از طلبه‌هایی که شاگرد ایشان بودند، ضمن حفظ احترام استادی، مدام با آیت‌الله مصباح دچار چالش بودند. ما طلبه‌ها معتقد بودیم آیت‌الله مصباح یزدی به‌عنوان استاد حق داشت هر نظری داشته باشد یا نظر هر کسی را رد کند اما اینکه ایشان مخالف خود را متهم، تفسیق یا تکفیر می‌کرد، برای ما قابل قبول نبود. فضا به‌گونه‌ای بود که طلبه‌های شاخص مدرسه و شخص شهید قدوسی هم به این نحوه برخورد واکنش نشان می‌دادند و مخالف بودند. اما ایشان بشدت به اعتقادات و شیوه کار خود مصر بود. در نهایت دعوا بالا گرفت و ماجرا به داوری آیت‌الله بهشتی منجر شد چون کار به جایی رسیده بود که یا باید تعداد زیادی از طلبه‌ها از مدرسه بیرون می‌رفتند یا ایشان. در واقع یا جای آن طلبه‌ها بود یا جای آیت‌الله مصباح.
استفاده از حربه «پرستو» در وزارت اطلاعات ممنوع بود

استاد مطهری در قامت یک متفکر تمدن ساز
وقتی انقلاب پیروز شده بود، گروه فرقان اولین گروه مذهبی بود که دست به ترور زد و شهید مطهری را از ما گرفت، وقتی نیروهای این گروه دستگیر شدند، هیچ یک از ما به خودمان اجازه نمی‌دادیم یک سیلی به آنها بزنیم، اما فضای الان به‌گونه‌ای شده است که مذهبی و غیرمذهبی از خشونت برخی می‌ترسند. این درحالی است که آن زمان اوج انقلاب و انقلابیگری بود و ما این چنین مراعات افراد را می‌کردیم. روی منبرها، همواره به کمونیست‌ها سرکوفت می‌زدیم و می‌گفتیم از نظر شما، هدف وسیله را توجیه می‌کند اما ما مسلمان‌ها برای رسیدن به هدف، به هر وسیله‌ای متوسل نمی‌شویم. بعد هم مثال حضرت علی(ع) را برای آنها می‌زدیم و می‌گفتیم ایشان برای ابن ملجم هم حق قائل بود و می‌گفت کسی حق ندارد جز مجازات شرعی و قانونی، چیزی فراتر بر او تحمیل کند. حضرت علی(ع) می‌گفت، از همین غذا که به من می‌دهید، به او هم بدهید. در هرحال، تنگ‌نظری‌ها و رفتارهای خشن که به آن گرفتار شده‌ایم، فضا را به گونه‌ای کرده که «برخی منکرات به معروف تبدیل شده است »و دیگر کسی هم نمی‌تواند با این افراد مخالفت کند. این مسأله به اسلام و انقلاب ضربه زیادی زده است چون برای رسیدن به هدف، به وسیله‌های نامشروع متوسل می‌شوند. ما برای شکنجه هیچ توجیهی نداریم؛ نه توجیه شرعی و نه قانونی. مثلاً شنود، مثلاً سخت‌گیری، مثلاً دروغ گفتن به متهم، مثلاً سخت‌گیری‌های بیجا و انواع و اقسام چیزهایی که امروز متأسفانه گاهی رخ می‌دهد. من وقتی در وزارت اطلاعات بودم، همه اینها را تعطیل کردم.

نگاهی به زندگی رئیس فقید خبرگان آیت‌الله مشکینی
وقتی قانون اساسی ما را می‌نوشتند این شهید بهشتی بود که تحت هیچ شرایطی شکنجه را مجاز نمی‌دانست و اجازه نمی‌داد، اما همان موقع آیت‌الله مشکینی، رئیس پیشین مجلس خبرگان که استاد اخلاق بود، اصرار داشت که بگوییم شکنجه ممنوع است، مگر به حکم قانون. اما آقای بهشتی نمی‌پذیرفت و در قانون اساسی منع شکنجه به‌طور مطلق آمده است و راه فرار ندارد. 

«پرستو»چیست؟

تا جایی که من خبر دارم، قبل و بعد از زمان من در وزارت اطلاعات استفاده از این حربه نامشروع و غیراخلاقی در وزارت اطلاعات (پرستو) ممنوع بود.

یعنی هیچ سیستم اطلاعاتی در کشور نیست که افرادی را به‌عنوان «پرستو» در قالب کارمند یا مأمور در خدمت داشته باشد.

جاهای دیگر هم تا جایی که من خبر دارم، چنین نیروهایی در خدمت ندارند.

البته احتیاجی هم به این چنین حربه‌ها نیست چون اگر بخواهند کسی را کنترل کنند و از او نقطه ضعف پیدا کنند، می‌توانند روی مسائل سیاسی یا مالی دست بگذارند و آن را پررنگ کنند.
قطعاً منع قانونی و شرعی دارد و اکثر آقایان علما مخالف هستند. رهبر معظم انقلاب هم این مسأله را بشدت منع کرده‌اند. چنین حربه‌ای برخلاف پیام ۸ ماده‌ای ‌حضرت امام هم هست.

ایشان در آن پیام تأکید می‌کنند اگر چنانچه مأموران به‌هر دلیلی یک نفر را به‌‌خاطر امنیتی کنترل می‌کنند و آن فرد مشکل مواد مخدر، مشکل روابط نامشروع یا امثالهم دارد باید از این مسائل شخصی‌اش عبور کنند و حتی حق افشای آن را ندارند. صرفاً می‌توانند همان موضوع امنیتی را دنبال کنند.
به عنوان دادستان احساس می‌کردم باید از «کرباسچی »حمایت شود
آیت‌الله یزدی، رئیس وقت قوه قضائیه «نهاد دادستانی را قبول نداشت و آن را خلاف شرع می‌دانست

به اعتقاد ایشان(یزدی)، در اسلام فقط قاضی وجود دارد و دادستان و بازپرس مشروعیت ندارد.

ایشان(رئیس قوه قضائیه وقت) این نظرش را به مجلس فرستاد و با تصویب مجلس، عنوان دادستانی حذف شد.

کرباسچی ازاستانداری اصفهان آمده بود وشده بود«شهردارتهران»

بحث آقای« کرباسچی بود. ایشان تازه از اصفهان آمده و شهردار تهران شده بود.

آقای یزدی(رئیس قوه قضائیه) می‌گفت بروید جلوی آقای کرباسچی را بگیرید.

من می‌گفتم همین‌طور که نمی‌شود رفت جلوی کسی را گرفت، باید شهردار خلافی انجام دهد تا با او برخورد شود، تازه آن هم قانونی.


«آیت الله یزدی »فکر می‌کرد شهردار تهران با کارهایی که انجام می‌دهد، عملاً به‌دنبال آن است تا رئیس جمهوری شود.

آقای کرباسچی در شهرداری تهران خیلی سریع درخشید و تحلیل مرحوم آیت‌الله مهدوی کنی و آیت‌الله یزدی و خیلی از شخصیت‌های روحانی این بود که آقای‌ هاشمی رفسنجانی ایشان را به شهرداری تهران آورده تا او بعداً رئیس جمهوری شود و به همین خاطر دادستان تهران باید جلویش را بگیرد.

از نظر آنها خیلی از کارهای آقای کرباسچی خلاف بود.

مثلاً می‌گفتند ایشان چرا در شمال تهران برج‌سازی می‌کند و با برج‌سازی، بافت شمال تهران را نابود می‌کند. چرا برای احداث اتوبان‌ها، خانه‌های مردم، موقوفات و ابنیه قدیمی را خراب می‌کنند یا چرا فرهنگسرا می‌سازند و...
تأکید من در آن زمان این بود که باید از کرباسچی حمایت کنیم،

کرباسچی تهران مخروبه-برجای مانده ازجنگ را-آبادکرد

زیرا تهران آن زمان داشت از دست می‌رفت و نابود می‌شد. باید پایتخت را نجات می‌دادیم.

واقعاً آقای کرباسچی بزرگ‌ترین خدمت را به اصلاح مدیریت شهری کرد و تا قبل از او، مدیریت شهرداری‌ها و شهری معنی دیگری داشت،

اما کرباسچی که آمد تهران را نجات داد.

منطقه «جوادیه »آن موقع کشتارگاه بود .

در میدان« شوش »و امثالهم انواع و اقسام آلودگی‌های مواد مخدر، محیط زیستی و همه چیز وجود داشت.

هرروز در دادسرا شاهد این بودیم که در بیغوله‌های داخل تهران، فراوان آدم می‌کشتند،

مواد مخدر و روسپی توزیع می‌کردند و کسی جرأت نمی‌کرد با آنها برخورد کند،

اما آقای «کرباسچی» آمد و صورت‌مسأله را پاک کرد و کشتارگاه تهران را به پارک بهمن تبدیل کرد.

وقتی به‌عنوان دادستان می‌دیدم کرباسچی در حال خدمت به تهران و جلوگیری از فساد است، احساس می‌کردم باید از شهردار حمایت کنم

و درعین حال می‌گفتم اگر جایی هم خلافی صورت گرفته، گزارش بدهید تا با آن برخورد کنیم نه اینکه دستش را آزاد بگذاریم ایشان هر کاری می‌خواهد بکند.

می‌گفتم هر مجرم را باید به‌دلیل اینکه خلافی انجام داده بازخواست کرد،

اما آنها (آیت الله یزدی)می‌گفتند اصلاً خود کرباسچی را باید بگیریم و ببندیم و آخرهم همین کار را کردند.

تا وقتی من دادستان تهران بودم نشد(این اتفاق نیفتاد)

اما وقتی رفتم-ازدادستانی-، شد.(کرباسچی به زندان رفت)


ماجرای پذیرش مسئولیت وزارت اطلاعات در دولت اصلاحات
وقتی به محضر رهبر معظم انقلاب رسیدم،

رهبری گفتند :ما با آقای خاتمی برای وزارت اطلاعات روی شما توافق کردیم.

این را هم فرمودند که «دوره قبل هم من نظرم روی شما بود ولی آقای خاتمی قبول نداشت

رهبری گفتند :فردا بروید پیش آقای خاتمی و با ایشان صحبت کنید.

با آقای خاتمی مفصل صحبت کردم.

خاتمی گفت :من از شما یک سؤال و یک درخواست دارم:

سؤال اینکه علت مشکلی که در ماجرای قتل‌های زنجیره‌ای برای وزارت اطلاعات پیش آمد چه بود و چرا وزارت اطلاعات یک دانشمند را می‌کشد؟

پاسخ دادم که گرچه وزارت اطلاعات در حال حاضر یک نهاد امنیتی است، اما اساس این وزارتخانه یک نهاد نظامی است و از دل نظامی‌ها درآمده است.
عمده‌اش از سپاه آمده و بخشی هم از ارتش. این نیروها به اینجا نیامده تا کار اطلاعاتی بکنند، بلکه آمده‌اند تا کار عملیاتی بکنند؛ آمده‌اند بجنگند؛ آمده‌اند بروند جبهه و شهید شوند؛ آمده‌اند ضد انقلاب را بگیرند و بکشند.

آقای خاتمی از این حرف‌ها خیلی تعجب کرد و گفت «ما اشتباه کردیم که از ابتدا وزارت اطلاعات را به شما پیشنهاد نکردیم


از گاوصندوقش فرمی درآورد و گفت بخوانید و اگر مصلحت می‌دانید، امضا کنید.

خواندم و گفتم امضا نمی‌کنم. چرا؟ چون براساس آنچه در آن فرم آمده بود،

من باید تعهد می‌دادم که در عزل و نصب همه معاونان و مشاوران وزارتخانه با رئیس جمهوری هماهنگ باشم.

آقای خاتمی از این حرف من خیلی تعجب کرد و اصل ماجرا به نوعی عوض شد. خداحافظی کردیم .

آن موقع رهبر معظم انقلاب نماز مغرب و عشا را به جماعت می‌خواندند.

آقای خاتمی(رئیس جمهور) در حاشیه نماز به رهبر معظم انقلاب ماجرا را شرح داده و گفته بود فلانی آمد پیش من ولی مسئولیت را قبول نکرد و زیر قولش با شما زد.

آقا(رهبرانقلاب) هم خیلی ناراحت شده بودند.

حجت الاسلام حجازی(سمت چپ-تصویر

آقای -حجت الاسلام علی اصغرمیر-حجازی با من تماس گرفت و گفت چرا پیشنهاد وزارت اطلاعات را رد کردید؟

گفتم من رد نکردم بلکه شرط آقای خاتمی را رد کردم. گفت فردا بیایید برای آقا توضیح دهید. خدمت آقا رفتم.
ایشان(رهبرانقلاب) گفتند :آقای یونسی شما پیش من قبول کردید ولی وقتی آنجا رفتید، رد کردید؟!

گفتم من شرط ایشان را رد کردم.

فرمودند شرط چیست، برایشان توضیح دادم،

آقا گفتند: اتفاقاً آقای خاتمی درست گفته است، من هم اگر رئیس‌ جمهوری بودم چنین توقعی داشتم.

عرض کردم این وزارتخانه با جاهای دیگر فرق دارد. شرط رئیس جمهوری در هر وزارتخانه‌ای درست است جز وزارت اطلاعات، به این دلیل که رئیس جمهوری می‌خواهد از چه‌کسی جز شخص وزیر، اطلاعات لازم درباره معاون و مشاور من که باید درباره آنها با رئیس‌جمهوری هماهنگ باشم را کسب کند؟! در وزارت اطلاعات به جز وزیر، همه مقامات مخفی هستند و هیچ پستی آشکار نیست. بنابراین برای اینکه رئیس جمهوری بداند فلان آقا اصلاً در وزارت اطلاعات هست یا نیست، پستش چیست و غیره، از چه کسی جز وزیر می‌تواند بپرسد؟!

رئیس جمهوری برای کسب این اطلاعات یا باید از من سؤال کند

سعیدحجاریان -خسرو تهرانییونسی

یا مثلاً با آقای خسرو تهرانی و آقای ربیعی (سخنگوی فعلی دولت روحانی)مشورت کند. در این صورت آن وقت دیگر من وزیر اطلاعات نیستم و آن دو نفر وزیر هستند.

حرف آخرم این بود که وزیر اطلاعات نمی‌تواند مشروط کار کند چون آن وقت بچه‌های وزارتخانه متوجه می‌شوند که به جای وزیر باید با افراد دیگر هماهنگ شوند، چراکه مدیریت دست افرادی غیر از وزیر است.

آقا از این استدلال من خیلی خوششان آمد و به آقای حجازی رو کردند و گفتند باید از اول ایشان وزیر می‌شد.

در نهایت رهبر معظم انقلاب گفتند من رئیس ‌جمهوری را قانع می‌کنم که شرطش را بردارد و چنان شد.
دست وزارت اطلاعات را از کارهای اقتصادی کوتاه کردم
بنده وقتی وزیر اطلاعات هم شدم به سهم خود در تعطیل کردن تمام کارهای اقتصادی وزارت اطلاعات، شرکت‌های زیرمجموعه آن و «بانک امین »اقدام کردم. به‌جز تعاونی وزارت اطلاعات که مربوط به بازنشستگان است، سایر امور اقتصادی تعطیل شد، چون هم دولت مخالف بود و هم مقام معظم رهبری.

ای کاش سایر نهادها مثل سپاه، نیروی انتظامی و سایر ارگان‌ها هم آنچه را که ما در وزارت اطلاعات انجام دادیم، عمل می‌کردند

. امروز هم اگر می‌خواهیم اقتصاد کشور شکوفا شود باید دست حاکمیت را از بازار و کار اقتصادی قطع کنیم.

«حاکمیت باید کار حاکمیتی بکند و مردم کار اقتصادی

اگر چنانچه بخشی از حاکمیت آمد کار اقتصادی کرد، هیچ کسی نمی‌تواند با او رقابت و او را بازخواست کند. این فاجعه‌ای است که در حال حاضر از آن رنج می‌بریم./۲۲ مهر ۱۳۹۸مصاحبه باروزنامه ایران.

توضیحات مدیریت سایت-پیراسته فر:

«ترکش» های آیت الله یزدی به هاشمی رفسنجانی هم اصابت کرده!

آیت الله محمد یزدی در سال ۸۸ نیز پای به میدان مجادله با آیت الله هاشمی رفسنجانی گذاشت،وی نامه هاشمی پیش از انتخابات سال ۸۸ به رهبر انقلاب«انقلاب مخملی» نامید.
یزدی درباره اینکه آیت الله هاشمی پس از انتخابات ۸۸ در نماز جمعه حاضر نشد، گفته بود: «اگر ایشان بعد از انتخابات می‌خواست نماز جمعه بیاید اصلا نمی‌توانست و شرایط به گونه‌ای بود که اصلا برایش امکان نداشت که نماز جمعه بیاید.»

آخرین پرده از مجادله‌های جنجالی آیت‌الله یزدی

پاسخ آیت‌الله هاشمی رفسنجانی:«متاسفانه ایشان، براثر مشکلات جسمی گاهی دچار عصبانیت می‌شود و عجولانه اعلام نظر می‌کند. سال‌هاست که جواب من به آقای یزدی درخواست شفا برای ایشان است و ارسال سلام.»منظورازمشکلات جسمی(معلولیت پااست که یک پایش ازدیگری کوتاهتراست،لنگیدن درراه رفتن)

البته هاشمی رفسنجانی یکبارهم جواب تندی داده:«همانگونه که قبلا هم گفتم جوابم تاکنون به سخنان توام با عصبانیت و غرض آلود ایشان سلام بوده است، ولی با صحبت‌های دیروز ایشان و اطلاعات رسیده، این بار بوی توطئه به مشام می‌رسد.»

حجت الاسلام یونسی درزمان ریاست جمهوری خاتمی (۱۳۷۸ تا ۱۳۸۴)وزیراطلاعات بود،رییس سازمان قضایی نیروهای مسلح نیزازجمله ازسوابق قضایی یونسی است.

حجت الاسلام غلامحسین کرباسچی(روحانی سمت راست امام خمینی)۱۳۵۸

«غلامحسین کرباسچی» ،متولد ۱۳۳۲ قم ،فرزندآیت‌الله محمدصادق کرباسچی تهرانی(متوفی خرداد۱۳۸۲) است که ازمعتمدین امام خمینی بود،خود،همین «کرباسچی»تحصیلات حوزوی دارد،طلبه حوزه علمیه (حقانی) قم بوده.

عضویت کمیته استقبال امام خمینی بود ومدتی دربیت امام فعالیت داشته ،مدتی درصداوسیما مسئولیت داشت، هنگامی که خمینی راهی قم شد، کرباسچی نیز از همراهان وی بود،یک مدتی هم نماینده امام درژاندارمری بود وبا معرفی مستقیم امام «استانداراصفهان»شد،از۱۳۶۱ تا ۱۳۶۸استانداربود ،درهمین زمان استانداری بود که آوردنش تهران«شهردار»شد۱۳۶۸ تا ۱۳۷۷...بهار۱۳۷۸زندان رفت ودر ۱۳۸۰آزادشد.

به ۳ سال زندان و ۱۰ سال انفصال از خدمات دولتی و بازگرداندن اموال محکوم شدوحدود۲سال درحبس بود وبعدآزادشد.

تصویری کمتردیده‌شده از شهیدبهشتی و آیت‌الله اردبیلی در جمع کارکنان دستگاه قضایی

آیت الله بهشتی،آیت الله موسوی اردبیلی+کارکنان قوه قضائیه

همه رؤسای قوه قضائیه: بهشتی-موسوی اردبیلی،یزدی،شاهرودی،لاریجانی،رئیسی

۱-سیدمحمدحسینی بهشتی( ازاسفند ۱۳۵۸ الی شهادت(۷تیر۱۳۶۰) بمدت ۱۶ماه

۲-سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی (تیر۱۳۶۰الی۱۳۶۸) بمدت ۸سال

۳-محمدیزدی (۲۴مرداد۱۳۶۸ تا ۱۳۷۸)مدت ۱۰ سال

۴-سید محمود هاشمی شاهرودی(۱۳۷۸الی مرداد۱۳۸۸  )مدت ۱۰ سال

۵-صادق آملی لاریجانی(۲۴ مرداد سال ۱۳۸۸الی اسفند۱۳۹۷)مدت -حدود-۹سال ونیم.

سید ابراهیم رئیسی کیست؟

۶-سیدابراهیم رئیسی (۱۶اسفند۱۳۹۷..؟)

« صادق خلخالی» قاضی القضات: از ۲۴بهمن۱۳۵۷الی اسفند ۱۳۵۸)

سال ۱۳۷۸مرحوم شاهرودی ریاست قضارا از محمد یزدی  تحویل گرفت.

آیت‌الله مصباح‌‌یزدی : خدا می‌داند و شاهد است که حقیر آیت‌الله مهدوی‌کنی را همانند چشمانم دوست داشتم و به ایشان ارادت قلبی داشتم.

مصباح یزدی نفس اختلاف‌نظر بین انسان‌ها طبیعی و حتی مفید است. قرار نیست درباره روش‌های پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی همه ما مثل هم فکر کنیم و هرکس یک روش را انتخاب کند و دیگران هم بگویند فقط آن روش صحیح است.

«همه از ارادت و علاقه خاص حقیر به آیت‌الله مهدوی‌کنی مطلع بوده و هستند»،.

حقیر با آیت‌الله مهدوی‌کنی سال‌ها در مدرسه حجتیه همسایه بودیم و سال‌ها در دوران طلبگی با هم دوستی داشتیم؛ خدا می‌داند و شاهد است که حقیر، آیت‌الله مهدوی‌کنی را همانند چشمانم دوست داشتم و به ایشان ارادت قلبی داشتم منتهی برای داشتن چنین علاقه‌ای نیاز و لزومی نبود که ایشان همانند من فکر کند و نظر من را تکرار کند، اصلاً این‌طوری نیست و نباید باشد.

آیت‌الله مصباح یزدی، آیت‌الله مهدوی‌کنی را یار و همراهی صدیق و ولایتمدار برای امام راحل و مقام معظم رهبری توصیف کرد و گفت: آیت‌الله مهدوی‌ از بزرگان انقلاب و یاران وفادار به امام راحل بود که وفاداری‌شان به مقام معظم رهبری تا آخر عمر مبارکشان ادامه داشت./۲۸ مهر ۱۳۹۵تسنیم

***

آیت‌الله موحدی کرمانی درباره   تقابل آیت‌الله مهدوی‌کنی با آیت‌الله مصباح

آیت‌الله مهدوی‌کنی و علامه آقای مصباح، هر دو از روحانیت متدین، انقلابی، مبارز، اخلاق‌مدار و ولایتمدار خط اول جریان انقلاب به شمار می‌آیند؛ تا آنجا که من‌ می‌دانم آیت‌الله مهدوی‌کنی به آقای مصباح علاقمند بود و متقابلاً آیت‌الله مصباح نیز به آقای مهدوی‌کنی علاقه داشت؛

این ۲بزرگوار هیچ اختلاف در اصل وحدت، دفاع از انقلاب و ولایت‌فقیه نداشتند و به نظر من اینها به نوعی مکمل هم بودند. هر ۲ خواهان وحدت جریان انقلابی بودند منتهی سلیقه‌شان در رسیدن به مصداق کسانی که قرار است به انقلاب خدمت کنند، یکی نبود اما این دلیل اختلاف نبود و نیست.

من اصلا هیچ موردی را به یاد ندارم که آقای مهدوی‌کنی با آقای مصباح با یکدگیر صراحتاً مخالفت کنند البته ممکن بود در برخی موراد نظرشان یکسان نباشد.

آیت الله مهدوی درکناررهبری

رحلت آیت الله مهدوی کنی:۲۹ مهر ۱۳۹۳