پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

آیه هایی از قرآن که۲تا"آمنوا"دارند/چرا؟

​آیاتی درقرآن که ۲تا آمنوا دارند(١٣۶نساء،٢٨حدید،٨تحریم)

ای پیامبربگو:ای مؤمنان! به خداوند و پیامبرش و کتابی که براو(محمد) نازل کرده و کتاب پیامبران قبل ازمحمد(ص) نیزایمان داشته باشید.

درجات(مراتب)ایمان رادرادامه خواهیدخواند.

ای مؤمنان!ایمان بیاورید(علاوه برخدا)به پیامبروکتاب(قوانین ودستوراتش)،تقواهم داشته باشید

 

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّـهِ وَرَسُولِهِ وَالْکِتَابِ الَّذِی نَزَّلَ عَلَىٰ رَسُولِهِ وَالْکِتَابِ الَّذِی أَنزَلَ مِن قَبْلُ ۚ وَمَن یَکْفُرْ بِاللَّـهِ وَمَلَائِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا بَعِیدًا ﴿١٣٦نساء﴾

ای کسانی که ایمان آورده اید! به خداوند و پیامبرش و کتابی که بر پیامبرش نازل کرده و کتابی که پیشتر فرستاده است،(به همه ی آنها)ایمان(واقعی)بیاورید.و هر کس به خدا و فرشتگان و کتب آسمانی و پیامبرانش و روز قیامت کفر ورزد پس همانا گمراه شده است،گمراهی دور و درازی/

تفسیر:

مراد آیه یا آن است که:ای مؤمنان! گامی فراتر نهید وبه درجات بالاتر دست یابید،یا آنکه بر ایمانتان برای همیشه استوار بمانید و اندکی از آن عدول نکنید.

 ایمان دارای درجاتی است،چنانکه در آیات دیگر نیز می فرماید: وَالَّذِینَ اهْتَدَوْا زَادَهُمْ هُدًى ﴿١٧محمد) کسانی که هدایت شدند خداوند به هدایت آنان بیافزاید، لِیَزْدَادُوا إِیمَانًا مَّعَ إِیمَانِهِمْ ﴿٤ فتح)تا ایمانی بر ایمان خویش بیافزایند.

پیام ها:

۱-مؤمن،باید تلاش کند تا خود را به بالاترین مرتبه ی از ایمان برساند.«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا»

۲-ادیان آسمانی،هدف و حقیقت واحدی دارند،همچون کلاس های یک مدرسه که تحت نظارت یک مدیر است. «الْکِتابِ الَّذِی نَزَّلَ عَلی رَسُولِهِ وَ الْکِتابِ اَلَّذِی أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ»

۳-ایمان به همه ی پیامبران و کتاب های آسمانی،لازم است. آمَنُوا ... وَ مَنْ یَکْفُرْ ...فَقَدْ ضَلَّ/تفسیرنور

 

تفسیرنمونه:از ابن عباس  نقل شده که این آیه درباره جمعى از بزرگان اهل کتاب نازل گردید مانند عبد الله بن سلام و اسد بن کعب و برادرش اسید بن کعب و جمعى دیگر، زیرا آنها در آغاز خدمت پیامبر (ص ) رسیدند و گفتند: ما به تو و کتاب آسمانى تو و موسى و تورات و عزیر ایمان مى آوریم ولى به سایر کتابهاى آسمانى و همچنین سایر انبیاء ایمان نداریم آیه نازل شد و به آنها تعلیم داد که باید به همه ایمان داشته باشند.
با توجه به شان نزول ، روى سخن در آیه به جمعى از مومنان اهل کتاب است که آنها پس از قبول اسلام روى تعصبهاى خاصى تنها اظهار ایمان به مذهب سابق خود و آئین اسلام مى کردند و بقیه پیامبران و کتب آسمانى را قبول نداشتند اما قرآن به آنها توصیه مى کند که تمام پیامبران و کتب آسمانى را به رسمیت بشناسند، زیرا همه یک حقیقت را تعقیب مى کنند، و بدنبال یک هدف هستند و از طرف یک مبدا مبعوث شده اند (اگر چه همانند کلاسهاى مختلف تعلیم و تربیت سلسله مراتب داشته اند و هر کدام آئینى کاملتر از آئین پیشین آورده اند). بنابراین معنى ندارد که بعضى از آنها را بپذیرند و بعضى را نپذیرند، مگر یک حقیقت واحد تبعیض بردار است ! و مگر تعصبها مى تواند جلو واقعیات را بگیرد!، لذا آیه فوق مى گوید: اى کسانى که ایمان آورده اید به خدا و پیامبرش (پیامبر اسلام ) و کتابى که بر او نازل شده ، و کتب آسمانى پیشین ، همگى ایمان بیاورید.
(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّـهِ وَرَسُولِهِ وَالْکِتَابِ الَّذِی نَزَّلَ عَلَىٰ رَسُولِهِ وَالْکِتَابِ الَّذِی أَنزَلَ مِن قَبْلُ ﴿١٣٦نساء﴾ .
قطع نظر از شان نزول فوق ، این احتمال نیز در تفسیر آیه هست که روى سخن به تمام مومنان باشد، مؤ منانى که ظاهرا اسلام را پذیرفته اند اما هنوز در اعماق جان آنها نفوذ نکرده است ، اینجا است که از آنها دعوت مى شود که از صمیم دل و در درون جان مؤ من شوند، و نیز این احتمال وجود دارد که روى سخن به همه مؤ منانى باشد که اجمالا به خدا و پیامبر ایمان آورده اند اما به جزئیات و تفاصیل معتقدات اسلامى آشنا نشده اند، اینجا است که قرآن دستور مى دهد: مومنان واقعى باید به تمام انبیاء و کتب پیشین و فرشتگان الهى ایمان داشته باشند، زیرا عدم ایمان به اینها مفهومش انکار حکمت خداوند است آیا ممکن است خداوند حکیم انسانهاى پیشین را بدون رهبر و راهنما گذاشته باشد تا در میدان زندگى سرگردان شوند!!
آیا منظور از ایمان بفرشتگان تنها فرشتگان وحى است ، که ایمان به آنها از ایمان به انبیاء و کتب آسمانى غیر قابل تفکیک است و یا همه فرشتگان ؟
زیرا همانطور که بعضى از آنان در امر وحى و تشریع دست در کارند، جمعى هم مامور تدبیر عالم تکوین هستند، و ایمان به آنها در حقیقت گوشه اى از ایمان به حکمت خدا است .
و در پایان آیه سرنوشت کسانى را که از این واقعیتها غافل بشوند بیان کرده ، چنین مى فرماید: کسى که به خدا و فرشتگان ، و کتب الهى ، و فرستادگان او، و روز بازپسین ، کافر شود، در گمراهى دور و درازى افتاده است .
(و من یکفر بالله و ملائکته و کتبه و رسله و الیوم الاخر فقد ضل ضلالا بعیدا).
در حقیقت ایمان به پنج اصل -در این آیه- شمرده شده ، یعنى علاوه بر ایمان به مبدء وایمان بهمعاد، ایمان به کتب آسمانى و -ایمان به-انبیاء و -ایمان به-فرشتگان نیز لازم است .
تعبیر به ضلال بعید (گمراهى دور) تعبیر لطیفى است یعنى چنین اشخاص آنچنان از جاده اصلى پرت شده اند که بازگشتشان بشاهراه اصلى به آسانى ممکن نیست/تفسیرنمونه

درسوره حدید:

 یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّـهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِن رَّحْمَتِهِ وَیَجْعَل لَّکُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ۚ وَاللَّـهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ ﴿٢٨حدید﴾

 

و سومین آیه قرآن که  ۲تا «آمنوا» دارد :

 

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّـهِ تَوْبَةً نَّصُوحًا عَسَىٰ رَبُّکُمْ أَن یُکَفِّرَ عَنکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَیُدْخِلَکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ یَوْمَ لَا یُخْزِی اللَّـهُ النَّبِیَّ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ ۖ نُورُهُمْ یَسْعَىٰ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَبِأَیْمَانِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَاغْفِرْ لَنَا ۖ إِنَّکَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ﴿٨تحریم﴾

تفسیرالمیزان:در ایـن آیـه کـسـانـى را کـه ایـمـان آورده انـد امـر مـى کـنـد بـه تـقـوا و بـه ایـمـان بـه رسـول، بـا ایـن که این اشخاص دعوت دینى را پذیرفته اند، و قهرا به خدا و نیز به رسـول ایـمـان آورده انـد، پـس هـمـیـن امـر مـجـدد بـه ایـمـان بـه رسـول دلیـل بـر ایـن اسـت کـه مـراد از ایـن ایـمـان، پـیـروى کـامـل و اطـاعـت تـام از رسـول اسـت، چـه ایـن کـه امـر و نـهـى رسـول مـربـوط بـه حـکـمـى از احـکـام شـرع بـاشـد، و چـه اعمال ولایتى باشد که آن جناب بر امور امت دارد، همچنان که در جاى دیگر فرمود: فلا و ربک لا یومنون حتى یحکموک فیما شجر بینهم ثم لا یجدوا فى انفسهم حرجا مما قضیت و یسلموا تسلیما.

پـس ایـمـانـى که در آیه مورد بحث بدان امر شده ایمانى است بعد از ایمان، و مرتبه اى است از ایمان، بالاتر از مرتبه اى که قبلا داشتند، و تخلف از آثارش ممکن بود، مرتبه اى اسـت کـه بـه خـاطـر ایـن کـه قوى است اثرش از آن تخلف نمى کند، و به همین مناسبت فرمود:یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِن رَّحْمَتِهِ، و کفل به معناى حظ و نصیب است پس کسى که داراى ایـن مرتبه بالاى از ایمان باشد ثوابى روى ثواب دارد، هم چنان که ایمانى روى ایمان دارد.

 

بـعـضـى از مـفـسـریـن گـفـتـه اند: مُراد از دادن دو کفل از رحمت، دادن دو اءجرى است که به اهـل کـتاب هم وعده اش داده، گویا فرموده به شما هم دو اجر مى دهد، همان دو اجرى که به مؤمنین اهل کتاب وعده داده بود، چون شما هم در ایمان آوردن به رسولان گذشته خدا و به آخرین رسول او مثل ایشانید، شما هم میان احدى از رسولان او فرق نمى گذارید.

مـراد از نـورى کـه خـدا بـراى مؤمنـیـن قـرار مـى دهـد کـه بدان راه روند و معناى آیه : ( لِّئَلَّا یَعْلَمَ أَهْلُ الْکِتَابِ...)

وَیَجْعَل لَّکُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ - بعضى از مفسرین گفته اند: منظوراست که در روز قیامت نورى به آنان مى دهد که با آن در بین مردم آمد و شد مى کنند. و این همان نورى است که در آیه: یَسْعَىٰ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَبِأَیْمَانِهِمْ ﴿٨تحریم﴾ به آن تصریح مى کرد.

لیکن این حرف درست نیست، چون مقید کردن آیه است به قیدى که هیچ دلیلى بر آن نیست، و اطـلاق آیـه دلالت دارد کـه ایـن مؤمنین، هم در دنیا نور دارند و هم در آخرت، همچنان که دربـاره نـور دنـیایى آنان آیه شریفه زیر بر آن دلالت دارد:أَوَمَن کَانَ مَیْتًا فَأَحْیَیْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ کَمَن مَّثَلُهُ فِی الظُّلُمَاتِ لَیْسَ بِخَارِجٍ مِّنْهَا ﴿١٢٢انعام)  و درباره نـور آخـرتـشـان آیـه شریفه زیر دلالت مى کند: یَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ یَسْعَىٰ نُورُهُم بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَبِأَیْمَانِهِم  ﴿١٢حدید)

 وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ ۗ وَاللَّـهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ ﴿٣١آل عمران)در این جمله وعده اى را که از رحمت خود و نور دادن به آنان داده تکمیل کرده است. /المیزان

«ایمان اول»  بطور اجمال و سر بسته و در بسته است و« ایمان دوم » ایمان به تفاصیلى

در این آیه شریفه مؤ منین را با اینکه ایمان آورده اند دستور مى دهد براى بار دوم ایمان بیاورند و اینکه گفتیم براى بار دوم ایمان بیاورند به خاطر دو قرینه بود، قرینه اول اینکه متعلق ایمان دوم را بطور تفصیل شرح مى دهد و مى فرماید: به خدا و رسول او و کتاب او ایمان بیاورید ... و قرینه دوم این است که تهدید کرده که اگر به تک تک این جزئیات و تفاصیل ایمان نیاورید به ضلالتى بعید گمراه شده اید،

پس معلوم مى شود که مراد از ایمان اول ایمان بطور اجمال و سر بسته و در بسته است و مراد از ایمان دوم ، ایمان به تفاصیلى است که در آیه بیان نموده

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا

و حاصل مضمون آیه این است که مؤ منین باید ایمان سربسته و اجمالى خود را بر تک تک این جزئیات بگسترند، براى اینکه این جزئیات معارفى هستند که به یکدیگر مرتبط و وابسته اند و هر یک مستلزم بقیه است .

پس خداى سبحان که معبودى به جز او نیست ، داراى اسماء حسنا و صفات علیائى است و همین خود باعث آن شده ، که خلائقى خلق کند و آنها را به سوى آنچه مایه رشد آنان و سعادتشان است ارشاد و هدایت کند و سپس همه آنها را که نسلا بعد نسل مى میرند در روز جزا یک جا مبعوث نموده و به سزاى اعمالشان برساند و این غرض وقتى حاصل مى شود که رسولانى مبشر و بیم رسان مبعوث نموده ، کتابهائى با آنان نازل کند تا آن رسولان به وسیله آن کتب در بین مردم در آنچه اختلاف مى کنند حکم کنند و نیز در آن کتب معارف مبدا و معاد و اصول شرایع و احکام را براى خلق بیان کند.

پس «ایمان به یکى از آن حقایق و معارف» تمام نمى شود مگر با ایمان به همه آن معارف ، بدون اینکه یکى از آنها استثناء شده و در نتیجه به بعضى از آنها ایمان بیاورند و به بعضى دیگر کفر بورزند که اگر چنین کنند در حقیقت به همه کفر ورزیده اند، چیزى که هست اگر علنى باشد،« کافر» و اگر باطنى باشد، «منافق» خواهند بود.

و یکى از مصادیق نفاق این است که مومنى که اظهار ایمان مى کند روش و مسیرى را پیش بگیرد که در آخر منتهى شود به رد بعضى از آن معارف و احکام ، مثلا از مجتمع مؤ منین کنار بکشد و به طرف مجتمع کفار نزدیک گردد و آنها را دوست خود بگیرد و خرده گیرى هائى که آنان به دین و اهل ایمان دارند تصدیق کند و یا اعتراض و استهزائى که آنان نسبت به حق و اهل حق دارند بپذیرد و به همین جهت بوده که خداى تعالى بعد از این آیه متعرض حال منافقین شده و آنان را به عذاب الیم تهدید کرده است .

این معنائى که ما براى آیه مورد بحث کردیم ، معنائى است که ظاهر آیه بدان حکم مى کند و درست ترین معنا و موجه ترین وجوهى است که براى آیه ذکر کرده اند، از آن جمله بعضى از مفسرین گفته اند: مراد از جمله :یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا.. این است که:هان اى کسانى که در ظاهر ایمان آورده و به خدا و رسول او اقرار کرده اید، در باطن نیز اقرار کنید تا ظاهر شما با باطنتان موافق باشد.

بعضى دیگر گفته اند: معناى جمله : آمنوا - ایمان بیاورید،«اثبتوا على ایمانکم» است یعنى هان اى کسانى که ایمان آورده اید بر ایمان خود استوار و پاى بر جا بمانید و دست از ایمان بر ندارید./پایان تفسیرالمیزان.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:درتفسیر«روح المعانی»شهاب الدین آلوسی آمده:

قوله عز وجل: وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ اعتراض تذییلی مقرر لمضمون ما قبله.
وذهب بعض إلى أن الخطاب لمن آمن من أهل الکتاب الیهود والنصارى أو لمن لم یؤمن منهم بعد: فالمعنى یا أیها الذین آمنوا بموسى وعیسى علیهما السلام آمنوا بمحمد صلّى الله تعالى علیه وسلم أی

اثبتوا على الإیمان به أو أحدثوا الایمان به علیه الصلاة والسلام یؤتکم نصیبین من رحمته نصیبا على إیمانکم بمن آمنتم به أولا ونصیبا على إیمانکم بمحمد صلّى الله تعالى علیه وسلم آخرا لیعلم الذین لم یؤمنوا من أهل الکتاب أنهم لا ینالون شیئا مما یناله المؤمنون منهم ولا یتمکنون من نیله حیث لم یأتوا بشرطه الذی هو الإیمان برسوله صلّى الله علیه وسلم. وأید ذلک بما

خدای عزوجل: ستایش بزرگ به دلیل اعتراض ضمایم برنامه ریزی شده به محتوای مورد قبلی است. برخی معتقدند این گفتمان برای کسانی است که در میان اهل کتاب ، یهودیان و مسیحیان یا برای کسانی که هنوز به آنها ایمان نیاوردند گفت:  این معنی ، ای شما که به موسی و عیسی ایمان دارید ، صلی الله علیه و آله ، به محمد ایمان آورد ، سلام و برکات خدا بر او باد ، یعنی

به او ایمان نشان دهید ، یا به او ایمان ایجاد کنید ، صلح و برکت بر او باد. بخشی از رحمت او سهمی از ایمان شما را به کسانی که اول به او ایمان آورده اند و بخشی از ایمان شما به محمد اعتماد می کنند ، اعتماد می کند ، باشد که خداوند متعال او را رحمت کند و به او آرامش عطا کند ، تا به کسانی که از اهل کتاب ایمان نیاوردند تعلیم دهد که آنها چیزی را که مؤمنان از آنها بدست نمی آورند را کسب نمی کنند. ممکن است او را به جایی برسانید که آنها تحت شرایط او قرار نگیرند ، که ایمان به پیامبر اوست ، باشد که دعاهای خدا و صلی الله علیه و آله باشد. این پشتیبانی می شود/پایان روج المعانی.

بعضى دیگر گفته اند: اصلا خطاب در این آیه متوجه مسلمین نیست تا اشکال شود چه معنا دارد که به دارندگان ایمان بفرماید: ایمان بیاورید بلکه خطاب متوجه مؤ منین از یهود و نصارا است و معناى آیه این است که : هان اى کسان ى که به تورات و انجیل و آورندگان آند و ایمان دارید، به خدا و رسول او یعنى خاتم الانبیاء (ص) و نیز به کتابى که بر آن جناب نازل شده یعنى قرآن کریم ایمان بیاورید./المیزان.

توضیح نگارنده-پیراسته فر: خداوندبه اهل ایمان «الگو»معرفی می کند،می فرماید:ای مؤمنان مثل «حواریون»باشید:

فَلَمَّا أَحَسَّ عِیسَىٰ مِنْهُمُ الْکُفْرَ قَالَ مَنْ أَنصَارِی إِلَى اللَّـهِ ۖ قَالَ الْحَوَارِیُّونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللَّـهِ آمَنَّا بِاللَّـهِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ ﴿٥٢آل عمران).

پس چون عیسى از آنان (بنى ‏اسرائیل) احساس کفر کرد، گفت: کیانند یاران من (در حرکت) به سوى خدا؟ حواریّون (که شاگردان مخصوص او بودند) گفتند: ما یاوران (دین) خدا هستیم که به خداوند ایمان آورده‏ ایم، و تو (اى عیسى!) گواهى ده که ما تسلیم (خدا) هستیم.

البته درآیه دیگرخداوندمی فرماید که همین حواریون هم عده ای نافرمانی کردند:

 یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا أَنصَارَ اللَّـهِ کَمَا قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ لِلْحَوَارِیِّینَ مَنْ أَنصَارِی إِلَى اللَّـهِ ۖ قَالَ الْحَوَارِیُّونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللَّـهِ ۖ فَآمَنَت طَّائِفَةٌ مِّن بَنِی إِسْرَائِیلَ وَکَفَرَت طَّائِفَةٌ ۖ فَأَیَّدْنَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَىٰ عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظَاهِرِینَ ﴿١٤صف﴾

ای کسانی که ایمان آورده اید یاوران خدا باشید همانگونه که عیسی بن مریم به حواریون گفت: چه کسانی در راه خدا یاوران من هستند؟ حواریون گفتند: ما یاوران خدا هستیم، و در این هنگام گروهی از بنی اسرائیل ایمان آوردند و گروهی کافر شدند، ما کسانی را که ایمان آورده بودند در برابر دشمنانشان تایید کردیم و سرانجام بر آنها پیروز شدند./پایان توضیح نگارنده.

درجات ایمان

درجات ایمان مختلف است. در برخی روایات ۱۰  درجه برای آن ذکر شده است.

 در روایتی آمده است ایمان ده درجه مانند نردبان دارد که باید پله پله از آن بالا رفت.

مقداد در درجه هشتم و ابوذر در درجه نهم و سلمان در پله دهم ایمان بود(میزان الحکمه، ج ۱، ح ۱۳۳۹)..

درجات دهگانه ایمان : معرفت و شناخت خداوند، اطاعت، علم، عمل، تقوی و ورع، کوشش و اجتهاد، صبر، یقین، رضا، تسلیم(میزان الحکمه، ج ۱، ح ۱۳۵۰)

در برخی روایات آمده است: اهل ایمان دارای هفت درجه اند.(همان، ح ۱۳۴۰)..

در حدیثی از حضرت صادق علیه السلام آمده است: خداوند عز و جل، ایمان را بر هفت بخش و سهم قرار داده است: بر نیکی و راستگویی و یقین و رضا و وفا و علم و حلم .

برخی دارای هر هفت بخش می باشند و ایمانشان کامل است و برخی دارای یک سهم و برخی دو سهم و برخی سه سهم تا برسد به هفت سهم(بحارالانوار، ج ۶۹، ص ۱۵۹، ح ۱)./بنقل ازپرسمان.

مراتب مومنان

۱. مقربان سابقون: اینان از برترین سطح ایمانی برخوردار هستند، به‌طوری‌که نامه اعمال آنان را با دو دست تقدیمشان می‌کنند؛ زیرا همان طوری که خدا دو دستش به عطیه باز است: «بَاسِطَ الْیَدَیْنِ بِالْعَطِیَّهًْ »(جنهًْ الأمان الواقیهًْ ، المصباح کفعمی، ص647)؛ یا اینکه هر دو دست خدا یمین و راست و میمنت است: «کِلْتَا یَدَیْهِ یَمِین‏»(الکافی، الإسلامیهًْ، ج2، ص126) مقربان نیز این‌گونه هستند؛ چنانکه در روایت است: «...صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ کِلْتَا یَدَیْهِ‏ یَمِین». (قرب الإسناد، الحدیثهًْ، ص309) پس مقربان که همان سابقون هستند(واقعه، آیات 10 و 11) با دو دستی که هر دو یمین است می‌دهند و می‌گیرند؛ آنان دو دستی چیزی را به کسی می‌دهند و با دو دست ادب نیز از خدای متعال چیزی را می‌گیرند؛ زیرا در دنیا هر فرمان الهی را با دو دست قوت گرفتند و انجام دادند و چیزی از احسان کم نگذاشتند. اینان البته چیزی به نام نامه اعمال ندارند؛ چون خودشان ترازوی حق تعالی هستند؛ چنانکه امام صادق(ع) می‌فرماید: نحن الموازین القسط (بحارالانوار، ج 7، ص 243؛ تفسیر صافی، ج 2، ص 182؛ علم الیقین، فیض، ج 2، ص944.) همین مقربان هستند که به عنوان میزان و شاهدان اعمال در قیامت مطرح هستند و دیگران با ایشان سنجیده می‌شوند. مقربان خودشان بهشت و بهشت‌آفرین هستند و هر چیزی را که بخواهند ایجاد و خلق می‌کنند و ابرار از آفریده‌های آنان بهره می‌برند.(انسان، آیات 5 تا 11؛ مطففین، آیات 18 تا 28)

۲. ابرار و محسنان: این گروه در درجه دوم ایمان قرار دارند، از این رو نامه اعمالشان را به دست راستشان می‌دهند و ایشان نیز از دست راست می‌گیرند. اینان را اصحاب یمین می‌گویند که با میمنت دست یافتند و میمون و مبارک زندگی می‌کنند.(واقعه، آیه 8) این ابرار نامه اعمالشان را که «علیین» است از دست مقربان دریافت می‌کنند که میزان قسط و شاهدان قیامت هستند.(مطففین، آیات 18 تا 28؛ توبه، آیه 105) ابرار از بهشتی که مقربان می‌آفریند بهره‌مند می‌شوند؛ چنان‌که انواع شربت‌ها از انهاری است که مقربان می‌آفرینند.(انسان، آیه 8؛ مطففین، آیات 18 تا 28) از ابرار می‌توان به‌عنوان اهل احسان نیز یاد کرد؛ زیرا اینان تابع همان اسوه‌های الهی یعنی مقربان هستند؛ خدا درباره ایشان می‌فرماید: وَ الَّذینَ اتَّبَعُوهُمْ بِاِحْسانٍ؛ و کسانی که از سابقون با احسان پیروی کردند و آنان را اسوه خویش قرار دادند.(توبه، آیه 100)

۳. اهل رجا: خدا درباره این گروه می‌فرماید: وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِاَمْرِ اللَّهِ اِمَّا یُعَذِّبُهُمْ وَ اِمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ؛والله عَلیم حَکیم؛ و عده‌اى دیگر کارشان موقوف به فرمان خداست‏ یا آنان را عذاب مى ‏کند و یا توبه آنها را مى‌پذیرد و خدا داناى سنجیده‏ کار است.(توبه، آیه 106) اینان با آنکه اهل خطا و گناه هستند، هرگز از رحمت الهی مایوس نشده‌اند و اهل رجا و امید به توبه و عنایت و رحمت الهی بودند. شاید بتوان گفت که این گروه و گروه چهارم در انتظار شفاعت هستند که بیان می‌شود.

۴. معترفان: از نظر قرآن، گروه دیگری از مردم هستند که در یک حالتی قرار دارند که خوب و بد را با هم مخلوط کرده‌اند و به این امر اعتراف دارند: وَآخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صَالِحًا وَآخَرَ سَیِّئًا عَسَى اللَّهُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ؛ و دیگرانى هستند که به گناهان خود اعتراف کرده و کار شایسته را با کارى دیگر که بد است درآمیخته‏‌اند، امید است‏ خدا توبه آنان را بپذیرد که خدا آمرزنده مهربان است.(توبه، آیه 102) این گروه در ایمان و عمل، سست و فاقد عزم و اراده قوی هستند. بنابراین، از مصادیق مقربان و ابرار نیستند؛ بلکه می‌توان از آنان به عنوان اصحاب اعراف یاد کرد که در انتظار شفاعت پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) هستند؛ زیرا عرف به معنای جای بلند و شناخته‌شده برای همگان است که مقربان در آنجایگاه قرار دارند؛ از این جهت گاه به خود مقربان از این جهت اصحاب اعراف می‌گویند که هر یک بر درجه بلندی ایستاده‌اند و اهل قیامت آنان را می‌بینند و می‌شناسند. در اینجاست که گروه اختلاطی منتظر هستند که مورد شفاعت قرار گیرند تا با شفاعت وارد بهشت شوند.(اعراف، آیات 47 تا 49) اینانی که هنوز وارد بهشت نشده‌اند، ولی امید به آن دارند، همین افراد مومن سست ایمان و سست عزم هستند که در دنیا اختلاطی عمل کرده‌اند. آنان از شفاعت ماذونان یعنی مقربان الهی برخوردار خواهند شد: مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ(بقره، آیه 255) و نیز می‌فرماید: وَلَا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى؛ و شفاعت نمی‌کنند، مگر برای کسی که مورد رضایت خدا است.(انبیاء، آیه 28) از نظر قرآن این گروه دوم با توبه و دادن صدقه و دعای پیامبر(ص) می‌توانند از مشکلات خویش در همین دنیا نیز عبور کنند.(توبه، آیات 102 تا 104)

۵. منافقان: خدا درباره این گروه می‌فرماید: إِنَّ الْمُنَافِقِینَ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَلَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصِیرًا؛ منافقان در فروترین درجات دوزخند و هرگز براى آنان یاورى نخواهى یافت. (نساء، آیه 145) اینان جزو اصحاب مشئمه و اصحاب شمال هستند؛ زیرا کفرشان بدتر و خطرناک‌تر از کافرانی است که علنی کفر می‌ورزند؛ اینان در اجتماع مومنان، منافقانه و موذیانه فتنه‌گری می‌کنند و وجودشان برای اسلام و ایمان امت خطرناک‌تر است و در پست‌ترین جایگاه قرار می‌گیرند.

۶. کافران: از نظر قرآن، گروه دیگری از مردم همان کافران هستند که معروف و مشهور بوده و نامه اعمالشان نیز به دست چپ داده شده و به دوزخ رانده می‌شوند.(واقعه، آیات 41 تا 50)

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:این مطلب ازخبرگزاری «ابنا»بوددرتیر ۱۳۹۸،اگرچه خیلی تارسا وغیرمنسجم بود،مثل کافران ومنافقان چه ارتباطی بامراتب ایمان ومؤمنان داشتند! واما مفیدبود برای مباحث مطروحه/البته ابنابه نقل ازکیهان این مطلب رامنتشرکرده بود.

مراتب ایمان 

ایمان دارای درجات و مراتب بی شماری است. هر درجه از ایمان ممکن است نام دیگری نیز داشته باشد. برای مثال، ایمان هنگامی که قدری محکم شد به آن تقوا می گویند. تقوا از انسان در برابر گناه حفاظت می کند اگر شخص به این مرحله نرسیده باشد، ایمان رو به زوال است. مرتبه ی عالیه از ایمان یقین نام دارد. یقین یعنی علمی که کاملا آن را شناخته باشیم و خود سه مرتبه دارد: علم الیقین، عین الیقین، حق الیقین.
قرآن می فرماید: کَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَیْنَ الْیَقِینِ اگر با علم الیقین را شما می دانستید، جهنم و عذاب الهی را می دیدید و درک می کردید، با عین الیقین جهنم را درک میکنید.
در سوره ی واقعه نیز آمده است: إِنَّ هذا لَهُوَ حَقُّ الْیَقِینِ.

عبادت و عجب
گاهی یقین از آثار و نشانه های خلقت در انسان به وجود می آید که به آن علم الیقین می گویند، گاهی یقین از مشاهده ی مستقیم به وجود می آید که محکم تر است و عین الیقین است که انسان با چشم دل روز جزا را می بیند. بالاترین مرحله ی یقین یعنی حق الیقین، از طریق لمس و درک واقعی به دست می آید و انسان به عالم غیب و مبدا اعلی متصل شده و ثواب و عقاب الهی را لمس می کند.
انسان تا به مرحله ی یقین نرسیده باشد نمی تواند آن را به درستی درک کند. از امام باقر (ع) سوال کردند: یقین چیست؟ فرمودند: انسانی که به مرحله ی یقین رسید این صفات را پیدا میکند:
توکل به خدا، یعنی انسان همه چیز را به خدا بسپارد
تسلیم به امر الهی و تسلیم به نتیجه ی کار
خشنود از کار خداوند به معنای هر چه خدا بپسندد من می پسندم
در آخر تفویض به خدا یعنی من بنده ی خدا و مخلوق او هستم و هر آن چه خدا امر می کند باید انجام بگیرد.
در کافی از امام صادق (ع) نقل شده است: یک روز صبح پس از آن که پیامبر از نماز صبح فارغ شدند جوانی رنگ پریده و بی خواب را دیدند، از او پرسیدند: چگونه شب را صبح کردی؟ گفت: در حالی که دارای یقینم شب را صبح کردم. پرسیدند: علامت یقین تو چیست؟ گفت: یقین شب های مرا به بیداری و روزهای مرا به روزه گرفتن و عبادت کشانده است، و الآن که این جا هستم دارم می بینم روزی که محکمه ی الهی باز شده و به چشم می بینم که خلایق خدا جمع شده اند برای حساب و کتاب و اهل بهشت را می بینم که متنعم از نعمت های الهی هستند و بر تخت هایشان تکیه دادند، و اهل جهنم را می بینم و فریادهای اهل عذاب را می شنوم. پس از این سخنان پیامبر (ص) رو به اصحاب فرموند: این مرد کسی است که خداوند دل او را به نور ایمان و یقین روشن کرده.
خداوند در قرآن می فرماید: وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیَخْشَ اللَّهَ وَیَتَّقْهِ فَأُولَٰئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ؛ کسی که فرمان برداری خدا را بکند و خوف و خشیت الهی را داشته باشد و تقوا پیشه کند، این ها رستگار هستند.

این مطلب ازآیت الله سیدروح الله خاتمی(پدررئبس جمهورسابق)است که خبرگزاری صداوسیمامنتشرکرده بود