به قهرمان این قیام(آیت الله یحیی نوری)و میشل فوکو(فیلسوف فرانسوی)که مجذوب انقلاب اسلامی ایران شده بود هم خواهیم پرداخت.
فرمانداری نظامی تهران :۸۷ کشته و ۲۰۵ مجروح،حماسه ۱۷ شهریور۱۳۵۷ میدان ژاله.
پیام امام خمینی:ای کاش خمینی در میان شما بود و در کنار شما در جبهه دفاع برای خدای تعالی کشته میشد.
جمعه ۱۷ شهریور ۱۳۵۷(۵ شوال ١٣٩٨) ۸ سپتامبر۱۹۷۸
۲۱ روز پس از واقعه آتش سوزی سینما رکس آبادان، دولت شریف امامی با اعلام ممنوعیت راهپیمایی، اعتراض مردم را برانگیخت به طوری که آنها توسط یک روحانی مبارز« حجت الاسلام یحیی نوری »در روز ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ به خیابانها آمدند و راهپیمایی گستردهای را علیه دولت پهلوی برگزار کردند.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:چگونگی حضور«علامه یحیی نوری»+زندگینامه ایشان رادرادامه خواهیددید.
با وجود اینکه از ساعت ۶ صبح روز جمعه توسط فرماندار تهران، «ارتشبد غلامعلی اویسی »حکومت نظامی اعلام شده بود اما مردم به این موضوع اعتنایی نکردند و به «میدان ژاله »تهران رفتند.
«دستگاه امنیتی رژیم پهلوی» بدون حضور در بین مردم و از طریق هلیکوپترهای نظامی شرایط را تحت کنترل خود درآوردند و نظامیان شروع به کشتار مردم معترض کردند. پس از آن، درگیریهای خیابانی گستردهای در شهرهای مختلف کشور درگرفت.
آمار کشته شدگان ۱۷ شهریور ۵۷
درخصوص تعداد کشته شدگان تظاهرات ۱۷ شهریور آمار مختلفی وجود دارد. فرمانداری نظامی تهران معتقد بود ۸۷ کشته و ۲۰۵ مجروح از این تظاهرات به جا مانده است.
اما انقلابیون -درآن ایام- تعدادکشته شدگان را ۴۰۰۰ نفراعلام کردند.
«میشل فوکو »فیلسوف ومحقق فرانسوی که برای پوشش دادن رویدادهای انقلاب در یک روزنامه ایتالیایی به محل حوادث رفته بود مدعی شد که ۴۰۰۰ نفر در این روز هدف گلوله قرار گرفتهاند.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:برای اطلاعات جامع وکامل ازعلت سفر«میشل فوکو» واتفاقات سفر...بازتاب این سفر،نظریات وواکنشهابه تحلیلهای ایشان(همراه باحواشی) به این لینک مراجعه کنید:
هفدهم شهریور در ادبیات انقلاب اسلامی ایران با نامهای «جمعه سیاه »و «جمعه خونین» شناخته میشود.
واکنشها به کشتار ۱۷ شهریور ۵۷
درپی کشتاروحشیانه ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ میدان ژاله «امام خمینی» ومراجع وقت حوزه «آیت الله سید شهابالدین مرعشی نجفی»،«آیت الله سید محمدرضا گلپایگانی»، «آیت الله سید محمد کاظم شریعتمداری» در روز ۱۸ شهریور بیانیههایی را منتشر کردند واین عمل جنایت آمیز دولت پهلوی را محکوم کردند.
به دنبال آن، مردم و بازاریان در شهرهای مختلف اعتصاب کردند. کارگران پالایشگاه نفت تهران هم در اعتراض به این عمل دست به اعتصاب زدند.
اعدام عاملان کشتار ۱۷ شهریور ۵۷
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، دادگاههای انقلاب در شهرهای مختلف ایران برپا شد که ۶ افسر ارتش به دلیل شرکت مستقیم در کشتار ۱۷ شهریور، در ۲۹ فروردین ۵۸ با حکم اعدام رو به رو شدند.
«سپتامبر سیاه» چیست؟
«میدان ژاله»(میدان شهدا) جمعه ۱۷ شهریور ۱۳۵۷
« میدان فردوسی» پنجشنبه ، ۱۶ شهریور ۱۳۵۷
جمعه ، ۱۷ شهریور ۱۳۵۷«میدان ژاله»(میدان شهدا)
پنجشنبه ، ۱۶ شهریور ۱۳۵۷
این فاجعه خونین در روزنامهها، رادیو و تلویزیونهای کشورهای اروپایی با واکنشهای شدیدی همراه بود. به طوری که به مناسبت این روز، راهپیماییهای بزرگی در پاریس و آلمان علیه رژیم پهلوی برگزار شد. در لندن هم تعدادی از دانشجویان در ادارات سازمان ملل اعتصاب غذا کردند. نشریات کشورهای اروپایی از این کشتار به عنوان «سپتامبر سیاه» و ۸ سپتامبر خونین یاد کردند.
امام خمینی:سلام و درود بر شهیدان و آسیب دیدگان هفدهم شهریور و نظایر آن. سلام و درود بر بازماندگان شهدا از پانزدهم خرداد تا هفدهم شهریور ۵۷
قسمتی ازپیام امام بمناسبت فاجعه ۱۷ شهریور(صحیفه امام، ج۱۶، ۴۸۷-۴۸۵)
امام خمینی:۱۷ شهریور از «ایام الله»ی است که باید ذکر آن را زنده نگه داریم و به نسلهای آینده تسلیم کنیم.
امام خمینی:چهره ایران امروز گلگون است و دلاوری و نشاط در تمام اماکن به چشم میخورد. آری این چنین است راه امیرالمؤمنین علی علیه السلام و سرور شهیدان امام حسین علیه السلام. ای کاش خمینی در میان شما بود و در کنار شما در جبهه دفاع برای خدای تعالی کشته میشد. باید علما و روشنفکران ملت در زیر چکمه دژخیمان خرد شوند تا کسی خیال آزادی به خود راه ندهد. شما ای ملت محترم ایران که تصمیم گرفتهاید خود را از شر رژیم شاه خلاص گردانید، در رفراندومی که در سوم و چهارم شوال در برابر ناظران سراسر جهان انجام دادید، به دنیا نشان دادید که رژیم شاه جایی برای خود در ایران ندارد.
پیام تظاهرات ۱۷ شهریور ۵۷
روز ۵ شهریور ۱۳۵۷ بدنبال برکناری «جمشید آموزگار» نخستوزیر وقت، «جعفر شریفامامی »مامور تشکیل کابینه شد.
مردم در تظاهرات ۱۷ شهریور با حضور در خیابانها شعار «مرگ بر شاه» و «درود بر خمینی» فریاد آزادی خود را به گوش جهانیان رساندند.
جمعه ، ۱۷ شهریور ۱۳۵۷«میدان ژاله»(میدان شهدا)
روز ۵ شهریور ۱۳۵۷ بدنبال برکناری «جمشید آموزگار» نخستوزیر وقت، «جعفر شریفامامی »مامور تشکیل کابینه شد.
«شریفامامی»(نفروسط)درنطق معروفش گفت: «من شریف امامی ۲۰ روز پیش نیستم» دولت آشتی ملی را تشکیل می دهم که حامی مردم است.
اما کابینه شریف امامی بیش از۷۰ روزدوام نیاورد
۱۴ آبان ۱۳۵۷ کابینه جعفر شریفامامی سقوط کرد و «سرلشکر غلامرضا ازهاری» مامور تشکیل دولت جدید شد.
حمایت آمریکا از کشتار ۱۷ شهریور ۵۷
پس از وقوع فاجعه ۱۷ شهریور، خبر حمایت کارتر از شاه ایران در رسانهها منتشر شد. اگر چه تا پیش از این آمریکا خود را حامی حقوق بشر معرفی کرده بود اما کارتر در تماسی با محمدرضا شاه، این عمل خشونتآمیز را تایید کرد.
«آیت الله یحیی نوری» کیست؟
«آیتالله یحیی نوری»فرزند شیخ اسماعیل،روستای بلده، از توابع شهرستان نور در استان مازنداران است.
آیت الله نوری همچنین در راه اندازی مؤسسات علمی و فرهنگی و اجتماعی، بیمارستان، درمانگاه، مدارس علمیه و مساجد فعال بود و خود نیز بنیانگذار مؤسسه«مجمع معارف اسلامی» بود که در نزدیکی «میدان ژاله» در تهران قرار دارد و شامل حسینیه و حوزه علمیه می شود.
این مؤسسه در سالهای پیش از انقلاب از مراکز فعال اجتماعی بود که در شکل گیری حرکت انقلابی در ایران نقش ایفا کرد.
تظاهرات هفدهم شهریور۱۳۵۷(۵ شوال ١٣٩٨) را که از حوادث مهم انقلاب ایران به شمار می رود، افرادی شکل دادند که در «نخستین جمعه پس از ماه رمضان» عازم شرکت در مراسم «مجمع معارف اسلامی» بودند و جلوگیری نیروهای امنیتی از ورود آنان به این مؤسسه و مقاومت مردم به تظاهراتی انجامید که عده ای کشته بر جای گذاشت و به «جمعه خونین» معروف شد.
«آیت الله یحیی نوری» آن زمان در میان تجمع کنندگان حاضر شد و به سخنرانی پرداخت، که در پی آن مدتی را در بازداشت گذراند.
«علامه نوری»از استادان حوزه علمیه بود که کارهای زیادی را درباره تبلیغ اسلام و قرائت شیعی آن انجام داده بود و تألیفات و آثار زیادی در این خصوص از وی به جامانده است.
«یحیی نوری» به مناسبت عم پدرش «آیتالله حاج میرزا یحیی نوری» (که از علمای بزرگ نجف، و اواخر حیات خود در اهواز اقامت گزیدند) به نام یحیی نامیده شدند. اجداد ایشان مانند آیتالله حاج شیخ اسمعیل نوری فرزندِ آیتالله حاج ملا نصیرالدین نوری ازعلمای دوران بود.
مسجد جامع و قبرستان مسجدجامع در جوار مزارِ حضرت «شیخ احمد نوری» و «باغ رضوان»شهرستان نور ازجمله ازباقیات صالحات قهرمان ۱۷ شهریور است.
«آیت الله یحیی نوری» در ۳۰ دی ۱۳۸۶ درگذشت ودر زادگاهش،درجوار جدش «شیخ احمد نوری» مدفون است.
مبارزقهرمان«۱۷ شهریور۱۳۵۷ میدان ژاله» نزدیک به ۴۰ سال در صبحهای جمعه جلسه تفسیر قرآن داشت و مشغول نگاشتن «تفسیرالمنیر» نیز بود.
از تألیفات «علامه نوری » میتوان به کتابهای اسلام و عقاید و آرای بشری؛ اخلاق و خودسازی؛ شناخت تحلیلی اسلام (به دو زبان فارسی و انگلیسی)؛ تحقیقی در تشیع؛ امامت؛ مهدویت (به دو زبان فارسی و انگلیسی)؛ خاتمیت پیامبر اسلام (ص) و ابطال تحلیلی بابیگری و بهاییگری و قادیانیگری (به دو زبان فارسی و انگلیسی)؛ شناخت عقاید و احکام و نظام و تعالیم اسلام (به زبان ژاپنی)؛ ریشههای انقلاب اسلامی ایران و شرحی از ۱۷ شهریور و همچنین کتابهای عربی الفقه علی المذاهب الخمسه؛ المسائل المستحدثه؛ التطبیق بین الاحادیث من مصادر اهل السنة و الشیعه؛ التحقیق فی المنهج التفسیریه و کتب ارزشمند دیگر به زبانهای فارسی، عربی، انگلیسی و ژاپنی اشاره کرد.
«میشل فوکو»کیست؟«سفربه ایران»
«میشل فوکو »اندیشمند نامدار فرانسوی دو بار در کوران مبارزات انقلابی مردم به ایران سفر کرد. نخستین بار از ۱۶ تا ۲۴ سپتامبر (۲۵ شهریور تا دوم مهر ۱۳۵۷) و بار دوم از نهم تا ۱۵ نوامبر ۱۹۷۸(۱۸ تا ۲۴ آبان ۱۳۵۷) بود. او در این سفرها در تهران، قم و آبادان با برخی از رهبران ملی و دینی و گروههای مختلفی که در انقلاب دست داشتند ملاقات کرد.
«میشل فوکو»در ۱۹۵۲ مدرک آسیبشناسی روانی گرفت، و دو سال در بیمارستان «سن آنتوان» در پاریس با بیماران روانپزشکی کار کرد و آنجا مطالعۀ روانشناسی را ادامه داد. در این دوران به ترجمۀ «رؤیا و وجود» اثرِ «لودویگ بیسواگه» نیز کمک کرد و مقدمۀ مطولی بر آن نوشت.
«فوکو» در ۱۹۵۳ و ۱۹۵۴ در «دانشگاه لیل» شهر «نورد» فرانسه به تدریس روانشناسی مشغول شد و نخستین کتابش را منتشر کرد: کتابی دربارۀ بیماری روانی که کار کوتاهی بود روی تاریخ روانشناسی از ۱۸۵۰ تا ۱۹۵۰.
این پژوهشگرفرانسوی که در اواسط دهۀ ۱۹۵۰ مدیر «میسون دُ فرانس» در شهر«اوپسالا»(سوئد) بود، پژوهش درباب تاریخ جنون در غرب را آغاز کرد. تحقیقی که بعداً به تز نخست او در «دانشگاه سوربن» تبدیل شد.
«میشل فوکو» پس از یک سال حضور در دانشگاه «ورشو» که در آنجا مسئول بازگشایی «مرکز تمدن فرانسوی» دانشگاه شده بود، مدت کوتاهی مدیر «انستیتیوی فرانسوی» در هامبورگ شد. در ۱۹۶۰ منصب سخنران روانشناسی را در دانشگاه «کلرمون فران»(Clermont Ferrand) فرانسه راپذیرفت، و در ۱۹۶۱ از دانشگاه «سوربن »دکترا گرفت.
کتاب« تاریخ جنون و تمدن» فوکو نیز در ۱۹۶۱ منتشر شد؛ دو سال بعد پیدایش کلینیک و« ریمون روسل»(نویسنده وشاعرفرانسوی)را منتشر کرد.
«فوکو»در ۱۹۶۶ و با موفقیت فوقالعادۀ کتاب«نظم اشیاء» به یکی از روشنفکران برجستۀ فرانسه مبدل شد. او در سپتامبر همان سال فرانسه را برای تدریس در دانشگاه تونس ترک گفت، و در ۱۹۶۸ بازگشت تا منصب استاد فلسفه را در دانشگاه وَنسِن برعهده بگیرد. دیرینهشناسی دانش در ۱۹۶۹ منتشر شد.
در سال۱۹۷۰ کرسی معتبر« کلژ د فرانس »(Collège de France)به فوکو اهدا شد.
توضیح نگارنده-پیراسته فر:دویچه وله نوشت:«میشل فوکو» فیلسوف پرآوازه فرانسوی، با انقلاب اسلامی و مردم ایران پیوندی ناگسستنی دارد.
فوکو برای نخستین بار تلفیق فعالیت روزنامهنگاری با فلسفه را بهطور جدی در بحبوحه انقلاب ۱۹۷۹ ایران تجربه کرد.
او، پیشتر نیز، بارها وسوسه کار روزنامهنگاری را برای یک فیلسوف مطرح کرده بود. سرانجام در آستانه انقلاب ایران، به درخواست روزنامه ایتالیایی «کوریر دلا سرا» دو بار به ایران سفر کرد و در مجموع نه گزارش پیرامون انقلاب برای این روزنامه و یک گزارش جداگانه برای روزنامه فرانسوی «نوول ابسرواتور» نگاشت.
لحن پرشور و تحسینبرانگیز این گزارشات از انقلاب اسلامی، بعدها مورد انتقاد بسیاری از روشنفکران و حتا دوستان فوکو قرار گرفت. فوکو در دوران انقلاب، با بسیاری از روشنفکران و سیاستمداران مخالف شاه در ایران و خارج به گفتوگو نشست، او حتا دیداری نیز با آیتالله خمینی در نوفل لوشاتوی پاریس داشت.
مجموعه گزارشهای فوکو پیرامون انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷
در سال۱۹۷۸ فوکو در درسگفتارهای دانشگاهی خود برای نخستین بار بهصورت جدی به مفهوم حکومت پرداخت. تا پیش از آن، فوکو درباره ساختارهای قدرت و اشکال اجتماعی آن پژوهشهایی انجام داده بود.
سخنرانی وی درباره «نقد چیست؟» در ژوئن ۱۹۷۸(کمی پیش از سفرش به ایران) نشانگر تغییرات اساسی در دغدغه نظری فوکو به شمار میآید.
فوکو در سلسه بحثهای دانشگاهی خود نیز، به مسئله اشکال راهبری سیاسی و روندهای قدرت نگاهی تازه میاندازد. وی بهدنبال کشف رابطه میان فاعل شناسا (سوبژکت) مدرن با تکوین دولت جدید است.
در این راستا، انقلاب ایران میدانگاهی منحصر به فرد برای کسب تجربیات عینی و زنده برای فوکو به حساب میآمد.
انقلاب ایران به فوکو این امکان را میداد، که معنای سیاسی تحلیلهای خود را درباره قدرت به محک تجربه گذارد.
باید اذعان داشت که فوکو در گزارشهای خود، کمتر به آینده، سرنوشت و اهداف ناروشن انقلاب اسلامی در ایران توجه داشت، و بیشتر قیام و جنبش مردم را در کانون تحلیلهای خود وارد میساخت. به این دلیل، وی به حکومت اسلامی کمتر میپرداخت و حتا با شک و تردید درباره آن اظهار نظر میکرد.
فوکو در یکی گزارشهای خود مینویسد: «گفته میشود، که تعریف حکومت اسلامی ناروشن است. اما به نظر من این مفهومی شناخته شده، اما نگران کننده است. این مفهوم همان ترکیبی بنیادینی است که همه دمکراسیهای انقلابی و یا مدنی از سده ۱۸ تاکنون، تنها آن را تکرار کردهاند، و همگان میدانند، که این نمونهها چه سرانجامی داشتهاند».
شیفتگی(میشل فوکو) از اراده جمعی ایرانیان
فوکو در گزارشهای خود به سه ویژگی شگفتیآور از انقلاب ایران اشاره میکند. نخست آنرا قیامِ «مردمی غیر مسلح» در مقابل ارتشی مجهز و دستگاه سرکوب خشن میدانست. دوم، به مشارکت اقشار و طبقات ناهمگون و همچنین گروههای سیاسی نامتجانس در انقلاب اشاره داشت. و سوم، فقدان یک هدف بلندمدت سیاسی را در جنبش مشاهده میکرد. البته فوکو فقدان برنامه سیاسی بلندمدت را، در وضعیت گسترده و ناهمگون نیروهای شرکتکننده، برای جنبش ایران مثبت ارزیابی میکرد.
فوکو، از همان آغاز به نقش فائقه آیتالله خمینی در تجهیز توده پی برده بود، اما بر خلاف بسیاری از تحلیلگران، وی را رهبری فرهمند و یا حتا محرک اعتراضات به شمار نمیآورد، بلکه بیشتر آیتالله خمینی را تجلی اراده جمعی ایرانیان قلمداد میکرد.
در فقدان گروههای کارآمد سیاسی برای سازماندهی جنبش اعتراضی مردم، تحقق خواست و ارادهی عمومی، یعنی سرنگونی شاه، میبایست در کانونی تبلور مییافت. فوکو مینویسد: « آنچه این رخداد انقلابی را مشخص میکند، واقعیت حضور یک ارادهی مطلق جمعی است. ارادهی جمعی یک اسطوره سیاسی است، که به کمک آن فلاسفه و حقوقدانان میکوشند نهادهای اجتماعی را تحلیل کنند و به آن مشروعیت بخشند. ارادهی جمعی را کسی به چشم ندیده است، اما باید آن را ابزاری تئوریک به حساب آورد. من نیز بر این باور بودم که ارادهی جمعی چیزی همچون خدا و یا روح است، زیرا مشاهده آن ناممکن است. نمیدانم با این سخن من موافقید، اما ما در حال حاضر شاهد ارادهی جمعی مردم در تهران و تمام ایران هستیم».
«نقش مذهب»درانقلاب ایران
به نظرفوکو، مذهب شیعه عاملی موثر برای تکوین ارادهی جمعی در ایران به حساب میآید. عناصر مذهب شیعه در آستانه انقلاب، نه تنها سبب جلب اقشار و گروههای اجتماعی به مسایل سیاسی میشد، بلکه به ایرانیان اجازه میداد، رابطهای نوین با خود و دیگران برقرار سازنند.
«فوکو» مذهب را بیان عقلانیت جدید سیاسی تلقی میکرد.
وی در ارزیابی خود، اسلام را همچون حلقه واسطی میان اخلاق و سیاست میدید.
امابعدازاعدامها نظریاتش تغییرکرد!
بعدازاعدامهای نظامیان شاه «فوکو» در نامهای به «مهندس مهدی بازرگان»، نخستوزیر وقت ایران، مینویسد که به اشتباه میپنداشته که معنویت سیاسی، عاملی وحدتبخش در مبارزه مردم علیه رژیم شاه است. و از شکلگیری «حکومت ملایان» در ایران جلوگیری خواهد کرد.
وی در این نامه به دومین خطای خود پیرامون حقوقبشر نیز اعتراف میکند. فوکو امیدوار بود، که اسلام حقوقبشر را بر خلاف کشورهای سرمایهداری و سوسیالیستی آن زمان، به راستی در درون خود جای دهد.
البته «میشل فوکو» به جز دو مورد، درباره اغلب انتقادات سکوت کرد. این برای نخستین بار در تاریخ فلسفه نبود، که فیلسوفان با موضعگیری مشخص سیاسی خود در مظان اتهام قرار میگرفتند. گرچه ارزیابیهای فوکو از نهضت انقلاب اسلامی، همسنگ با ماجرای هایدگر و نازیسم و جانبداری سارتر از استالینسم نیست./فوت میشل فوکو:۲۴ژوئن۱۹۸۴
در نگاه فوکو «جذابیت انقلاب ایران» در این بود که «برای اولین بار یک انقلاب در دورهٔ مدرن خود را در قالبی مذهبی عرضه می کرد» که همزمان به جای مسائل آن جهان(آخرت)، به مسائل این جهان(دنیا) آنهم در بحبوحۀ بحران مارکسیسم می پرداخت.» به همین دلیل بود که فوکو دریکی ازیادداشتهایش با به کارگیری عبارت معروف مارکس ، انقلاب ایران را "روح جهان بی روح" می خواند.
مقالات فوکو را دربارۀ انقلاب ایران نتیجهٔ نظریات فلسفهای هستند که می کوشید در عالم اندیشه به محک تجربهٔ رویدادی ناشناخته بزند.
سایتRFIرادیو فرانسه نوشت:، خطا است اگر تصور کنیم که این آزمون فکری و فلسفی تنها به میشل فوکو محدود می شد. صرف نظر از استثناهای واقعاً نادری نظیر «ریمون آرون» (۱۹۰۵–۱۹۸۳)نویسندۀ کتاب «افیون روشنفکران» یافیلسوف، اقتصاددان و روانکاو یونانی «کورنلئوس کاستوریادیس»(تولد۱۹۲۲متوفی۱۹۹۷)،
حتی روشنفکری همچون «ژان پل سارتر» (متولد۲۱ ژوئن ۱۹۰۵متوفی۱۵ آوریل ۱۹۸۰)که ریاست کمیتۀ دفاع از زندانیان سیاسی ایران را برعهده داشت متاثر از رویدادهای انقلابی سال ١٣۵٧ ایران می گفت :«من مذهبی ندارم. اما اگر قرار بود دینی اختیار کنم، قطعاً دین علی شریعتی را برمی گزیدم.» با این حال، در قیاس با فوکو، سارتر همانند بسیاری از روشنفکران چپ و غیرچپ فرانسه رویدادهای ایران سال ۱٣۵٧ را در چارچوب پارادایم انقلاب های رهایی بخش ملی جهان سوم تفسیر می کرد.
فوکو از خلال این تجربه(انقلاب ایران) می کوشید خود مفهوم غربی انقلاب یا در واقع سرمشق اصلی آن، انقلاب ١٧۸۹ فرانسه را زیر سئوال ببرد.طعنه فیلسوف فرانسوی به انقلاب فرانسه(۱۷۹۹–۱۷۸۹)
فوکوبااشاره به انقلاب سال ۱٣۵٧ایران نوشت : «از سال١٧۸۹ تمام کارکرد اروپا تحت تاثیر فکر انقلاب تغییر کرد و اکنون دقیقاً خود این ایدۀ غربی انقلاب است که از میان می رود.»
وی در عین حال یادآور می شد که اروپا و کشورهای غربی قرن های هفده و هجده نیز بعضاً تجارب مشابه ای را که ریشه در پیوند میان "معنویت" و "سیاست" داشت از سر گذارنده بودند.
«فوکو» می گفت که در تلقی او از انقلاب ایران، مطالعۀ تصادفی قیام های مذهبی اروپای قرون میانه و به ویژه خواندن اثر مهم «ارنست بلوخ»آلمانی، منشاء امید، تاثیری مهم داشتند. در خصوص این تاثیر خود فوکو می گفت : داشتم این قیام ها را مطالعه می کردم هنگامی که از خلال تمام روزنامه ها درمی یافتم که در ایران قیام مردمی در جریان است که ماهیت اش بر اساس یک ایدئولوژی انقلابی غربی تعیین نشده و هیچ حزب و سازمان سیاسی نیز هدایت آن را برعهده ندارد.
به گفتۀ فوکو «در ایران ملتی در برابر نظام مستقر برخاسته بود و در این مقاومت اهمیت پدیده، نهادها و تصورات مذهبی بسیار بارز بود».
علت سفرمیشل فوکوبه ایران
«میشل فوکو»می گوید:به نظرم میرسید که میان آنچه می خواندم و آنچه [در ایران] در جریان بود رابطه ای وجود داشت. به همین خاطر خواستم بروم از نزدیک این رابطه را مشاهده کنم. حقیقتاً رفته بودم این رابطه را به عنوان یک نمونه، به عنوان آزمون قرائت من از آثار «ارنست بلوخ»(۱۸۸۵-۱۹۷۵) مشاهده کنم.
فوکو در پایان به طور ضمنی اعتراف می کرد که پیش از عزیمت به ایران عملاً «رابطۀ انقلاب سیاسی و امید دینی و معادگرایانه» کل نگاه او را نسبت به رویدادهای ایران از پیش قالب زده بود.
فوکو در مصاحبۀ دیگری، در سوم ژانویه ۱۹٧۸ با مجله «نوول ابسرواتور»فرانسه انجام داد، با اشاره به تجربۀ انقلاب ۱٣۵٧ ایران می گفت:تمام دگرگونی های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در تاریخ بر اساس یک جنبش مبتنی بر معنویت شکل گرفته است،شکی نیست که در حال حاضر دین اسلام تنها چیزی است که می تواند به این ارادۀ معنویت، یعنی این ارادۀ دگربودگی شکلی مشخص و صریح و قابل سازماندهی در قالب یک جنبش سیاسی بدهد.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:درمنابع مأخوذه،اصلاحات انجام داده ام+افزودن تصاویر