ماسک زدن عجیب یک نمازگزاررشتی درنمازطهرتاسوعا.
تاسوعا-مصلی رشت
بارعایت «پروتکل بهداشتی» عجیب یک نمازگزار.
امروزشنبه، ۸ شهریور ۱۳۹۹ مصادف با٩ محرم ١٤٤٢است.
رعایت پروتکل بهداشتی بااعمال شاقه-علاوه برماسک یک پلاستیک -معمولی مخصوص میوه-راهم برروی صورت پوشانده است.تاستادملی کرونا «دکترنمکی وحریری»نگویند که مردم جدی نمی گیرند -رعایت پروتکل هارا!
سخنرانی حجت الاسلام محسن ماشاءالهی.
پوشش کرونایی یکی ازنمازگزاران نظرم راجلب کرد.
این نمازگذاروسواسی که خودش را«رئوف نیکخواه»معرفی کرد،متولد۱۳٢۸اشت،ازبازنشستگان کارخانه توشیبا است ،اواهل «خلخال» است وامانیم قرن است که دررشت زندگی میکند.
نمازجماعت ظهرتاسوعا به امامت حجت الاسلام محسن ماشاءالهی.
«حجت الاسلام ماشاءالهی» سخنورتوانایی است،درآرایش الفاظ وکلمات مهارت خاصی دارد سخنرانیهایش نیزپُرباراست،درروضیه هایش هم مطالب جالبی می گوید ودرگریاندن-باچاشنی هیجان- استاداست.کمترکسی پیدامی شود که پای سخنانش بنشیند بتواندجلوی اشکهایش را بگیردچون قبل ازاینکه مردم اشکشان جاری شود-باآن حالت هیجانی،مصیبت زاده-صدای گریه هایش بلندشده.
وی «داماد»امام جمعه رشت(آیت الله فلاحتی) است.
وسواس «دررعایت مواردبهشتی» به قیمت جان خانم معلم تمام شد.
«خانم معلم» موبایلش را روزی چندبار با الکل ضدعفونی میکرد، همین هم باعث تجمع الکل در گوشی شده بودکه شعله ورشد.
معلمی که چند روز پیش به دلیل انفجار تلفن همراه دچار سوختگی شده بود، جانش را از دست داد.
این آموزگار اهوازی دوشنبه، ۱۹ خرداد ۱۳۹۹ پس از آتش گرفتن موبایلش از ناحیه صورت و گردن مجروح شد و به بیمارستان انتقال یافت.
« آرزو مریدی» معلم ابتدایی بود. او پس از چند روز بستری شدن در مرکز سوانح و سوختگی اهواز و با وجود علایم بهبودی، حال عمومیاش رو به وخامت گذاشت و در سحرگاه پنج شنبه، ۲۹ خرداد ۱۳۹۹ جانش را از دست داد.
آن طور که برادر آرزو میگوید:
دلیل آتشسوزی و انفجار استفاده از الکل زیاد برای ضدعفونی کردن تلفن همراه بوده است.
این دختر ۳۲ساله هنگام حادثه شیشه محتوی الکل ضدعفونی هم در دست داشته و همین موضوع شدت سوختگی را بیشتر کرده است.
پانزده روز پیش خانواده مریدی با فریادهای دلخراش آرزو از خواب پریدند. چند دقیقهای به هفت صبح مانده بوده که آنها «آرزو» را با سر و صورتی آتش گرفته دیدند. صحنه هولناکی که هنوز مادر آرزو وقتی به یاد آن میافتد از حال میرود. آن لحظه کسی دلیل آتشسوزی را نمیدانست، اینکه چطور شعلههای آتش به جان او افتاده. اما آرزو در برابر چشمان حیرتزده خانوادهاش درحال سوختن بود.
پدر اما به هر زحمتی بود، آتش را خاموش کرد و بلافاصله با اورژانس تماس گرفت و بعد از چند دقیقه آرزو با پای خودش سوار آمبولانس شد. با اینکه فقط سر و صورتش سوخته بود، اما بیم آن میرفت که اندامهای داخلی هم از حرارت آتش بینصیب نمانده باشند.
«کامبیز »برادر آرزو به «شهروند» میگوید:
وقتی آرزو به بیمارستان رسید، هوشیار بود و با او چند کلامی هم حرف زد، اما پزشکان بلافاصله او را به بخش مراقبتهای ویژه بردند:
«همان موقع به ما گفتند که احتمال دارد ریههای خواهرم آسیب دیده باشد. به همین دلیل به او دستگاه تنفسی وصل کردند و او را در کیسه اکسیژن قرار دادند.»
خانواده آرزو بعد از چند ساعت وقتی مجبور به ترک بیمارستان شدند، تازه فهمیدند که چرا دخترشان به این روز افتاده:
«من وقتی به خانه رسیدم، به اتاق خواهرم رفتم. روی فرش اتاقش چند لکه سوختگی بود، یک ظرف شیشهای الکل همانجا قرار داشت، موبایل هم کمی دورتر کنار تخت افتاده بود، البته چیزی از آن باقی نمانده بود، منفجر شده بود.»
آن طور که کامبیز میگوید، آرزو تلفنش را روزی چندبار با الکل ضدعفونی میکرد، همین هم باعث تجمع الکل در گوشی شده بود. ظرف الکلی هم در دستش بوده که همین الکل شعلههای آتش را به ریههای او رسانده.
این معلم جوان که بیش از چهارسال است در دبستان تدریس میکند، پس از چند روز در بیمارستان حالش بهتر میشود و پزشکان دستگاه تنفس را هم از او جدا میکنند.
کامبیز میگوید: «دکترها آن روز به ما گفتند اگر خواهرم نیم ساعت بدون این دستگاه بتواند تنفس کند، خطر اصلی از سرش رد شده.»
آرزو اما دو روز بدون دستگاه نفس کشید.حتی از خانه برایش غذا و آبمیوه آوردند: «من و همسرم چند ساعت پیش او بودیم، راحت حرف میزد و هیچ مشکلی نداشت.
علت فاجعه اززبان خانم معلم:
اصلا خودش برایمان تعریف کرد که چطور این اتفاق افتاده،
آرزو به ما گفت: قبل از انفجار و آتشسوزی تلفن را به شارژر وصل میکند و بعد هم با موبایلش تماس میگیرد که همان موقع آتشسوزی اتفاق میافتد.»
اما درست از فردای آن روز حال آرزو تغییر کرد. نفس کشیدن برایش سخت شد، او را دوباره به بخش مراقبتهای ویژه بردند.
انگار ریههایش تازه به حرارت واکنش نشان داده بود. دستگاه تنفسی هم نتواست به او کمک کند:
«روزهای آخر رنگ صورتش تغییر کرده بود. چشمانش را به زور باز میکرد. دکترها میگفتند اکسیژن کافی به بدنش نمیرسد.»
آن طور که کامبیز میگوید، ساعت هفت صبح روز بیستونهم خرداد از بیمارستان تماس گرفتند و خبر مرگ آرزو را به آنها دادند: «مثل اینکه از حدود ساعت ۲ بامداد چندبار حالش وخیم شده بود و چندباری او را احیا کرده بودند.»
حالا این خانواده در غم از دست دادن آخرین فرزندشان به سوگ نشستند، مادر و پدر داغدیده توان تحمل این درد را ندارند.خواهرها و برادرهای آرزو هم رفتن او را باور نکردهاند. کامبیز میگوید:«دلم از این میسوزد که هیچکس در مراسم تدفینش نبود. خواهرم به دلیل فرار از این بیماری مرد. اما همین بیماری باعث شد تا او غریبانه از این دنیا برود.»/۳ تیر ۱۳۹۹خبرآنلاین +اصلاحات مدیریت سایت-پیراسته فر
ماسک های عجیب وغریب برای محافظت ازکرونا
ماسک عجیب
ماسک عجیب
ماسک عجیب
ماسکهای عجیب
ماسک غیرمتعارف
ماسک عجیب
ماسک عجیب
ماسک عجیب خودش وسگش
ماسکهای عجیب وغریب
ماسک خودرو