از الزامات ریاست«سعه صدر»شرح صدراست،زودجوش نیاوردن(افقهای دوررادیدن).
بصرف مؤمن بودن ونمازشب خوان بودن(صالح وپاکدست) نمیتوان گفت که شایسته پستهای مدیریتی است،ابوذردرخواست ریاست داشت واماپیامبر(ص)مخالفت کرد.
افراد«مؤمن صالحی» که توان مدیریتی ندارند.
رهبر معظم انقلاب خطاب به کاندیداهای ریاست جمهوری : اگر میتوانید این بار سنگین را به دوش بکشید بسمالله، اما اگر نمیتوانید جهنم رانخرید.
«ابوذر»ازصحابی وفادارپیامبر(ص)بود، در جنگاوری، علم و دانش و در دفاع از اسلام زبانزد بود و همواره از ولایت امام علی (ع) دفاع میکرد، اما ضعف او در مدیریت سبب شد پیامبر (ص) هیچگاه به او مسؤولیت ندهد و جناب ابوذر را از این کار منع کند.
پیامبر (ص) خطاب به ابوذر غفاری : تو ناتوان هستی، پس هیچگاه مسؤولیتی قبول نکن و عهدهدار مال یتیم نباش.
البته پیامبر (ص) همواره ابوذر غفاری را مورد ستایش قرار میداد و صداقت و درستی او را میستود. حتی در روایتی از پیامبر (ص) در وصف جناب ابوذر آمده است: «آسمان بر کسی راستگوتر از ابوذر سایه نیفکنده و زمین مانند او را حمل نکرده است. صداقت ابوذر در بین عرب ضربالمثل است». اما با این حال پیامبر (ص) ابوذر را شخصی مدیر نمیداند و او را از مدیریت منع میکند.
درباره توصیه پیامبر گرامی اسلام خطاب به ابوذر چنین آمده است: «عَن اَبی ذَرٍّ (سَلامُ اللّهِ عَلَیهِ) اَنَّ النَّبیَّ (صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ) قالَ یا اَبا ذَرٍّ اِنّی اُحِبُّ لَکَ ما اُحِبُّ لِنَفسی اِنّی اَراکَ ضَعیفاً فَلا تُؤَمَّرَنَّ عَلیٰ اِثنَینِ وَ لا تَوَلَّیَنَّ مالَ یَتیم».
رهبر معظم انقلاب عصر یکشنبه(سخنرانی نوروزی) خطاب به مسؤولان، خصوصاً کاندیداهای ریاست جمهوری فرمودند: اگر میتوانید این بار سنگین را به دوش بکشید بسمالله، اما اگر نمیتوانید در روایات وعدههای بسیار بدی داده شده است.
از ابوذر روایت است که رسول خدا (ص) فرمود: ای ابوذر! من آنچه برای خود دوست میدارم برای تو نیز دوست میدارم؛ همانا تو را ناتوان میبینم، پس هیچگاه به دو نفر امر نکن و به هیچ وجه عهدهدار مال یتیم نباش. (امالی طوسی، مجلس سیزدهم، ص ۳۸۴)
این در حالی است که ابوذر در جنگاوری، علم و دانش و در دفاع از اسلام زبانزد بود و همواره از ولایت امام علی (ع) دفاع میکرد، اما ضعف او در مدیریت سبب شد پیامبر (ع) هیچگاه به او مسؤولیت ندهد و جناب ابوذر را از این کار منع کند.
ابوذر پس از وفات پیامبر (ص) هم به دستور ایشان عمل کرد
این توصیه پیامبر (ص) همواره آویزه گوش ابوذر بود و با وجود پیشنهادهایی خصوصاً در دوران خلفا هیچگاه مسؤولیتی نپذیرفت و حتی افرادی را که صلاحیت مسؤولیت نداشتند به این سفارش پیامبر (ص) ارجاع میداد. یکی از این افراد ابوموسی اشعری بود. ابوموسی به دلیل صداقت، ابوذر را برادر خود خطاب میکرد، اما ابوذر خطاب به ابوموسی میگوید: پیش از آنکه مسؤولیتی در خلافت عثمان برعهده بگیری برادرت بودهام.
رهبر معظم انقلاب پیش از این هم بارها اینگونه روایات را به مسؤولان کشور گوشزد کرده و کاندیداهای ریاست جمهوری و مجلس را به این مهم توصیه میکردند که اگر توان ندارید، مسؤولیت نپذیرید.
بهکارگیری افراد بیکفایت و کار نابلد خیانت به خدا و رسول است
بهکارگیری افراد لایق و همچنین قبول مسؤولیت تاجایی اهمیت دارد که پیامبر گرامی اسلام در حدیثی دیگر بهکارگیری افراد بیکفایت و کار نابلد را خیانت به خدا و رسول بیان میکند.
«مَن وَلّی مِن أمرِ المُسلِمینَ شَیئا فَوَلّی رَجُلاً و هُوَ یَجِدُ مَن هُوَ أصلَحُ لِلمُسلِمینَ مِنهُ فَقَد خانَ اللّه َ و رَسُولَهُ». کسی که عهده دار و متصدی یکی از امور مسلمانان شود و فردی را سرپرست کاری کند، با این که میتواند کسی را که برای مسلمانان بهتر از او باشد پیدا کند، به خدا و رسولش خیانت کرده است. (کنز الفوائد، جلد ۲، صفحه ۲۸۳)
عذابی دردناک در انتظار مسئولین بی عُرضه
موضوع به خیانت به خدا و رسول ختم نمیشود، زیرا کسی که مسؤولیتی را قبول کرده است، باید همه توانش را برای انجام امور جامعه و اجرای عدالت بهکار بگیرد. زیرا پیامبر گرامی اسلام عذابی دردناک برای کارگزاران وعده داده و میفرماید: «لایومر احد على عشره فما فوقهم الاجىء به یوم القیامه مغلوله یداه فان کان محسنا فک عنه و ان کان مسیئا یزید غلا على غله». هیچ کس بر ۱۰ نفر یا بیشتر امیرى و ریاست نمىکند؛ مگر اینکه در روز قیامت با دستان غل و زنجیر شده آورده مىشود پس اگر (در زمان ریاستش) نیکوکار بوده، غل و زنجیر از او برداشته مىشود، اما اگر بدکار بوده بر غل و زنجیرش افزوده مىشود. (جهاد النفس، وسائل الشیعه)
پرتاب مسؤولان بیکفایت به جهنم
ماجرا هنوز تمام نشده! امام صادق (ع) هم در نقل قولی از پیامبر (ص) درباره پذیرش مسؤولیت توسط افراد ناتوان میفرمایند: این افراد در قیامت با دستانى به گردن زنجیر شده میآیند و اگر به ستم رفتار کرده باشد به جهنم پرتاب میشوند.
بد نیست علاقهمندان به خدمت خصوصاً افرادی که قصد شرکت در انتخابات ریاست جمهوری را دارند و خود را شیفته خدمت میخوانند، به این روایات قدری توجه کنند که پذیرش مسؤولیت چه کار خطیری است که پیامبر (ص) صحابه بزرگواری چون ابوذر را ـ که تواناییهای بسیار بالایی داشت ـ از این کار منع میکنند. در جایی دیگر پذیرش مسؤولیت بدون صلاحیت را خیانت به خدا و رسول میدانند و در جایی دیگر عذاب بیکفایتی و کوتاهی در مسؤولیت را بسیار دردناک و غل و زنجیر در قیامت و پرتاب به جهنم بیان میکنند.
توضیح نگارنده-پیراسته فر:منبع گزارش ۲ فروردین ۱۴۰۰خبرگزاری فارس بااندکی اصلاحات.
تفاوت ابوذر با سلمان
لَوْ عَلِمَ أبوذر مَا فِی قَلْبِ سَلْمَان لَقَتَلَهُ
چراپیامبر«صلاحیت ابوذر»رادرمدیریت تأییدنکرد؟
مردان صالح ورزمنده ای که صلاحیت ریاست ومدیریت اداره وسازمانی را ندارند!
امام صادق(ع): ایمان دَه درجه دارد. سلمان در درجه دهم، ابوذر در درجه نهم و مقداد در درجه هشتم.
عن مسعدة بن صدقة عن جعفر بن محمد عن أبیه(ع) قال ذکرت التقیة یوما عند على(ع)فقال إن أبا ذر لو علم ما فی قلب سلمان لقتله وقد آخى رسول الله(ص)بینهما فما ظنک بسائر الناس/اصول کافی، ج ۱.
اگرسلمان از علم اطلاعاتی که داشته به سلمان می گفت ،سلمان اورا به کفروالحادمتهم می کرد ویامی کشتش(قربه الی الله)
مسعده به صدقه به نقل از امام صادق گوید:در محضر امام علی سخن از تقیه پیش آمد و حضرت فرمود. اگر سلمان آنچه از مقامات ما می دانست، کتمان نمی کرد و ابوذر را به آن آگاه می کرد، ابوذر او را می کشت. وقتی ابوذر و سلمان که رسول خدا(ص) آن دو را برادر خواند، این گونه اند دیگر حساب بقیه خلایق معلوم است.
سلمان از معدود افرادی بود که به درجه ای رسید که شایستگی داشت از اسرار اهل بیت و مقامات آنان آگاه شود و ابوذر با همه صداقت وسلامت ومقام و جلالتی که داشت ، از نیل به این مرحله محروم بود و اگر سلمان مقامات و اسراری که ازائمه اطهارعلیهم السلام می دانست، برای ابوذر نقل می کرد ، چون ابوذر از درک و تحمل آنها ناتوان بود ، چه بسا او را به غلو و ارتداد و انحراف قتل اورارقم می زد (با نقل این سخنان نزد دیگران اسباب و مقدمات قتل او توسط افراد متشرغ جاهل ،فراهم می کرد-اینکه سلمان رامهدورالدم بدانند). /مجلسی، بحار الانوارج ۲۲
اگر علم سلمان را ابوذر داشت، آن آگاهایی ها ابوذر را به کشتن می داد . زیرا او را توان تحمل شوق حاصل از آن علم نبود و جانش گرفته می شد.
در خطبه متقین وقتی همام از امام خواست که متقین را برای او وصف کند، امام به طور کلی اوصاف متقین راارائه داد( تقوا داشته باشید که خداوند متقیان را دوست می دارد)وامااصرار« همام» موجب این شد که حضرت علی به جزئیات حالات و اوصاف متقین بپردازد و شنیدن این آگاهایی ها چنان همام را به شوق آورد که با تمام شدن خطبه، فریادی کشید و جان به جان آفرین تسلیم کرد و حضرت علی(ع)گفت : از همین اتفاق بر او می ترسیدم-ازاینکه به این ادراک برسدمدهوش خواهدشد . منافقی باطعنه به آن حضرت گفت: پس چرا خودت که درکت بالاست،مرگت فرانمی رسد!؟!خطبه خطبه ۱۹۳
از جابر بن یزید جعفی نقل شده که امام علی(ع) اسرار فراوانی از علوم خود برایم می گفت وامامرا از روایت آنها برای غیر منع کرد. به حضرت عرض کردم: با احادیثی که از اسرار خود برای من نقل کرده اید و از نقل آنها منع فرموده اید، باری سنگین بر دوشم گذارده اید و گاهی این علوم در سینه ام به جوش می آید به گونه ای که نزدیک است مجنون شوم. امام فرمود: ای جابر هر گاه تو را این حالت سنگین و خطرناک پیش آمد، به بیابان برو و حفره ای بکن و سر در آن کرده و روایات را در آن بخوان-همانطورکه خودآنحضرت باچاه سخن می گفت/مجلسی، بحار الانوارج۴۶
طبرسی درکتاب احتجاج، سلمان را از جمله دوازده نفری میداند که با ابوبکر بیعت نکرد و خلافت او را منکر شد. در گزارش چنین آمده است: وقتی ابوبکر بالای منبر رفت جمعی از افراد که 12 نفر بودند؛ از جمله خالدبن سعیدبن العاص، سهلبن حنیف، عمار یاسر و ... تصمیم داشتند او را از منبر پایین بیاورند، تا اینکه عدهای از آنها مشورت با حضرت علی(ع) را در این امر لازم دانستند. حضرت علی(ع) آنان را از برخورد تند و خشن برحذر فرمود و خود در خانه ماند و به جمعآوری قرآن پرداخت. همچنین با همهی سابقین در اسلام و صحابه سخن گفت امّا تنها چهار نفرـ سلمان،/طبرسی، احتجاج، ص ۷۶.
عمار، ابوذر و مقداد ـ همراه حضرت باقی ماندند.
هنگامی که عمربن خَطّاب و خالدبن سعیدبن العاص در مورد صلاحیت حضرت علی(ع) برای جانشینی پیامبر به جدال پرداختند؛ سلمان به آنها گفت: کردید و نکردید،/بحارالانوار، ج ۴۲، ص ۳۶
و خود از بیعت با ابوبکر خودداری کرد که به جهت همین مخالفت گردنش را مضروب ساختند/طبرسی، احتجاج، ص ۷۶
روزی حضرت علی(ع) سوار بر استر بود، سلمان به همراهان خود گفت: چرا بر نمیخیزید تا دامن او را گرفته مسایل خود را از وی بپرسید. قسم به آن که دانه را میشکافد و بندگان را آفرید، جز او کسی شما را به راه و روش پیامبرتان خبر نمیدهد، او عالم ربانی روی زمین و تنها مرجع مردمان است، با از دست دادن وی علم را از دست میدهید؛ آن وقت است که منکرات در میان مردم شایع میشود./بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۳۲۱
هنگامی که امیر مؤمنان علی(ع) مسلمانان را به حمایت از خود دعوت فرمود؛ سلمان یکی از چهار نفری بود که ندای حضرت را اجابت کرد. پس از بیعت مردم با ابوبکر؛ حضرت علی(ع) نیمههای شب به همراه حضرت زهرا و حسنین(ع) به خانه های مهاجر و انصار رفت و فضایل خود را بیان کرد و از آنها یاری خواست. از میان جمعیت مهاجر و انصار چهل نفر وعدهی نصرت و یاری دادند، حضرت به آنها فرمود: فردا اول وقت با سلاح حاضر شوند ولی از این عده جز چهار نفر وفا نکردند. راوی پرسید: این چهار نفر چه کسانی بودند؟ سلمان گفت: من و ابوذر و مقداد و زبیر./طبرسی، احتجاج، ص ۸۱
فوت سلمان
سلمان سرانجام، پس از عمرى طولانى و با برکت که حدود ۲۵۰ سال بود، در اواخر خلافت عثمان در سال 35 ه .ق وفات یافت؛ حضرت على(ع) پیکرش را غسل داد، کفن کرد و بر آن نماز گزارد
سلمان اهل مطالعه وتحقیق بود ولی ابوذراهل دعا
«سلمان دریاى علم است». «اگر غلومی در ثریا باشد، سلمان آن را به دست مى آورد». «سلمان بهتر از لقمان حکیم است» ولى ابوذر به این مقام نرسیده بود.
این حدیث را عبدالله ابن جعفر حمیری در کتاب قرب الاسناد، از پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) نقل نموده که آن حضرت فرمود: «اگر علم در ثریا باشد مردانی از سرزمین فارس به آن دست خواهند یافت».
جعفر عن أبیه أن رسول الله ص قال لو کان العلم منوطا بالثریا لتناولته رجال من فارس. قرب الاسناد، ص۵۳، بحارالأنوار، ج۶۴ ، ص۱۷۵.
از امام صادق(ع) نقل شده است که: روزى در نزد امام زین العابدین(ع) صحبت از تقیه شد، حضرت فرمود: به خدا قسم اگر ابوذر مى دانست آنچه را در قلب سلمان است، هر آینه او را مى کشت. در حالى که پیامبر(ص) عقد برادرى بین آن دو بست، پس گمان شما به سایر مردم چیست. علم علما سخت و سنگین است و نمى تواند آن را تحمل کند؛ مگر نبی مرسل یا ملک مقرب یا بنده مؤمنى که خداوند قلب او را براى ایمان امتحان کرده باشد. آن گاه فرمود سلمان از علما گردید چون شخصى از ما اهل بیت بود.(بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۳۴۳)
امیرمؤمنان علی (ع)::«سَلْمانُ الْفارْسی کَلُقْمانِ الْحَکیمِ؛سلمان فارسى همچون لقمان حکیم است».شرح نهج البلاغه ابن ابىالحدید؛ ج ۱۸
سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ.
روزى سلمان فارسى وارد مجلس رسول خدا شد. حاضران او را گرامى داشتند و به احترام رفاقت وى با پیغمبر اکرم او را احترام کردند و به صدر مجلس نشاندند.
دقائقی نگذشت که «عمر» وارد شد نگاهى به او کرد و گفت: این مرد عجمى که در میان عربها در بالا نشسته است کیست!؟ پیغمبر ازای تعریض ناراحت شد و بر منبر رفت و خطبه اى خواند و فرمود: همه انسانها از زمان خلقت آدم تا امروز؛ مانند دندانه هاى شانه برابرند«لا فَضْلَ لِلْعَربیِّ عَلَى الْعَجَمی وَلا لِلْأحْمَرِ عَلَى الْأسْوَدِ إلّابِالتَّقْوى؛عرب بر عجم و سفید پوست بر سیاهپوست برترى ندارد جز با تقوا» سپس افزود:«سَلْمَانُ بَحْرٌ لَایُنْزَفُ وَکَنْزٌ لَا یَنْفَدُ سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ سَلْسَلٌ یَمْنَحُ الْحِکْمَةَ وَیُؤْتِی الْبُرْهَانَ؛سلمان دریاى عمیقى است که آبش تمام نمىشود و گنجى است که پایان نمى گیرد سلمان از ما اهل بیت است سلمان آبشارى است که پیوسته علم و دانش و برهان از او فرو مىریزد»/بحارالانوار؛ ج ۲۲
سلمان آنقدر جزء اهل بیت رسول الله شده بود که اگرچندروزی فاطمه زهرا (س) سلمان رانمی دید به دنبالش می فرستاد وبا ایشان درددل می کرد.
سلمان و ابوذر جزو ارکان اربعه هستند. و هیچکس از صحابه به مقاماتى که آنان رسیده اند نرسیده است و در عین حال با هم تفاوتهایى داشتند.
مدیریت سایت-پیراسته فر:بعضی هاازاستوانه های نظامند،مردان خوشنام وجانفشانی هایی که درصحنه های انقلاب(ازمقابله بامنافقین تارشادتهادرجبهه های جنگ )ازخودنشان دادند؛اینکه حاضرندجانشان رابرای دفاع از ولایت وانقلاب شجاعانه فداکنند وامادرک-سیاست-مدیریت درامورراندارند،مدیریت سعه صدرمی خواهد-آله الریاسعه،سعه صدر-وخون جگرخوردن وخونجگرشدن(مدیریت هاسالم) سلمانهامی دانند،که ابوذرهادرمصادرامورباشندناموفقند(تحمل ناملائملات راندارند،خویشتن دارنیستند)
روزی «ابوذر» صحابی بزرگ و وفادار رسول خدا (ص) از ایشان درخواست کرد تا منصبی به وی بدهد. پیامبر اعظم(ص) ضمن دلجویی از او فرمود: ای ابوذر! هر آنچه برای خود میپسندم برای تو نیز میخواهم لکن من تو را در مدیریت ضعیف میبینم.
ابوذر ـ ازپیامبر درخواست کرد تا منصبی( حکم مدیرکلی اداره ای،استانداری،فرمانداری،ریاست یک سازمانی )را به وی واگذارد.
پیامبر(ص) ضمن دلجویی از او گفت: ای ابوذر! تو را دوست میدارم و هر آنچه برای خود میپسندم برای تو نیز میخواهم لکن من تو را در مدیریت ضعیف میبینم پس هیچ گاه مسئولیت و حکومت حتی دو نفر را نیز قبول نکن./بحارالانوار، جامعة ۷۲، ص ۳۴۲
به این جملات ناب وپرمعنای رهبرانقلاب دقت کنید:
پیامبر به ابوذر گفت: توخیلی آدم خوبی هستی اما«بدردریاست ومدیریت نمی خورید»( من جنابعالی را در مدیریت، ضعیف میبینم) .
رهبرانقلاب صبح امروز(یکشنبه، ۱۰ آذر ۱۳۹۸)، پیش از آغاز جلسه درس خارج فقه ضمن شرح حدیثی درباره شرط پذیرش مسئولیّت، بیاناتی را مطرح کردند که در ادامه میخوانید.
«پیامبر (ص) به ابیذر فرمودند: من هر چه برای خودم دوست میدارم، برای تو هم دوست میدارم. من جنابعالی را در مدیریت، ضعیف میبینم. خیلی آدم خوبی هستی اما حالا که آدم ضعیفی هستی، مواظب باش بر دو نفر هم ریاست نکنی و تولیت مال یتیم را قبول نکنی.
این، درس برای ماها است. بعضی از ما به مجرّد اینکه یک مسندی یا خالی میشود یا ممکن است خالی بشود، فوراً چشم میدوزیم به آنجا! خب اوّل نگاه کن ببین میتوانی یا نمیتوانی.
حالا بحث اسمنویسی برای انتخابات مجلس است، گفتند شروع شده، همین طور بدون محابا میروند! این مطلبی که عرض میکنم، در مورد خود این حقیر از همه بیشتر است و آن کسانی که مسئولیّتی دارند هم همین جور.
هر مسئولیّتی، هر سِمَتی، هر تواناییای، در کنارش یک مسئولیّتی دارد، یک تعهّدی وجود دارد. میتوانید آن تعهّد را انجام بدهید یا نه؟ این خیلی درسِ بزرگی است.
علّت اینکه میگویند تولیّت مال یتیم را قبول نکن، این است که نمیتوانی حقّ یتیم را به او بدهی؛ دیگران میآیند دستدرازی میکنند، جنابعالی هم آدم ضعیفی هستی، تدبیر لازم را نداری و نمیتوانی.
برجستگیهای نظام اسلامی و نظام ارزشهای اسلامی اینها است؛ یعنی در درجهی اوّل، من و شما خودمان مسئولیم که ببینیم این کار را میتوانیم قبول کنیم یا نه؟ این بسیار مسئلهی مهمّی است.
منبع:خبرگزاری فارس./
ابوذر ۲۰ سال پیش از ظهور اسلام، به دنیا آمد پدرش «جناده» از فرزندان غفار و مادرش «رملة بنت الوقیعه» از طایفه بنیغفار بن ملیل بود. البته نام پدرش را یزید، عشرقه، عبدالله و سکن نیز گفتهاند.درگذشت ۳۲ق/
***
شهیدآوینی:«آقا سعید، فرمانده این محور عملیاتی، همان کسی بود که ما در جستوجوی او بودیم. او مظهر همان روحی است که حزبالله را از انسانهای دیگر جدا میکند و البته در میان رزمآوران ما دلاورانی چون سعید کم نیستند.»
سایت مشرق در یادداشتی با عنوان«ماجرای ابوذر و سلمان و ریشهای (حاج سعید)» به ماجرای سخنان اخیر سعید قاسمی و پاسخ رییس قوه قضاییه به وی پرداخته است.
در این یادداشت آمده است:
یکم- در روایت است که «به خدا قسم اگر ابوذر آن چه در قلب سلمان بود میدانست هر آینه او را میکشت» (اصول کافی، ج ۱، ص ۴۰۱؛ بصائر الدرجات، ص ۴۵).
درباره این روایت کم سخن گفته نشده اما شاید بشود برای روایاتی این چنینی تأویلهایی امروزی نیز قائل شد. آیا این روایت به معنای این است که این دو صحابهی بزرگوار یکی بر حق و دیگر علیه آن است؟ بر اساس روایات موثق سلمان و ابوذر هر دو از ارکان اربعه هستند و هیچ یک از صحابه رسول اکرم (ص) به پایه این بزرگواران نرسیده است. با این حال جایگاه تکلیفی هر یک از این صحابهی جلیلالقدر پیامبر خاتم با هم متفاوت است.
دوم- سیدمرتضی آوینی در روزهای پایانی جنگ چهارگانهای درباره عملیات مرصاد و اتفاقات حاشیه آن ساخت. "درخششی دیگر"، "شش روز بعد"، "فقط جمهوری اسلامی" و "آقا سعید". شاید اگر در میان آثار مرتضای آوینی بگردید کمتر اتفاق افتاده است که او درباره یک شخصیت غیر شهید- یعنی زنده- از چنین زبانی استفاده کرده باشد و این البته نشانهایست از آنچه آوینی در سعید قاسمی دیده است:
«آقا سعید، فرمانده این محور عملیاتی، همان کسی بود که ما در جستوجوی او بودیم. او مظهر همان روحی است که حزبالله را از انسانهای دیگر جدا میکند و البته در میان رزمآوران ما دلاورانی چون سعید کم نیستند.»
و در چند فراز بعدتر در این مستند آوینی تعبیر نهایی خود را از آقا سعید بر روی فیلم میگوید:" او یکی از پروردههای میدان رزم و جهاد فی سبیلالله است و اگر انقلاب اسلامی هیچ دستاوردی جز پرورش انسانهایی اینچنین نداشت، باز هم میارزید تا حزبالله جان و سر خویش را فدای حفظ آن کند."
آنهایی که آقا سعید را از نزدیک میشناسند به خوبی میفهمند که چرا سید مرتضای آوینی باید چنین درباره او لب به سخن گشوده باشد. بیآنکه بخواهیم درباره سعید قاسمی لب به مجیزگویی بگشاییم او تبلور آن مفهوم تاریخی حزبالله است. دقت کنید چه میگوییم، تبلور مفهوم؛ آن هم در دورهای که مفهوم حزبالله درگیر تاخت و تاز همه جانبه گروهها و جناحهای سیاسی قرار گرفت و کم نبودند حزباللهیهایی که چپ و راست با همین نام گروههای سیاسی تاسیس کردند و متاسفانه در گرداب همین سیاست غرق شدند. اما مفهوم حزبالله ثابت ماند و میماند و سعید قاسمی نیز حرفهایش را عوض نکرد.
در گیر و دار طوفانهای بنیانکن سیاسی دهه هفتاد که بسیاری یادگارهای امام خمینی را به مصالح گوناگون جابجا میکردند و گاه حتی کنار میگذاشتند و از سوی دیگر کم نبودند حزباللهیهایی که آرمانهایشان را در فلان کاندیدا متبلور دیدند و به مرور، جای مفهوم مصداق را هم خلط کردند. تیغ بران زبان حاج سعید تنها یک معیار میشناخت؛ امام. جلد آخر صحیفه را که عصارهی همه جهتگیریها و نقشه راه انقلاب بود بارها و بارها برای جوانترها دوره کرد و همین شد که سرخوردههای دعواهای جناحی، آقا سعید را ملجأ پناه روزهای عسرت آرمانهای انقلاب دیدند.
سوم- پیامبر اکرم(ص) درباره ابوذر فرمود: «ما اظلّت الخضراء ولا اقلت الغبراء على ذى لهجة اصدق من ابىذر، یعیش وحده و یموت وحده و یبعث وحده و یدخل الجنة وحده و هو الهاتف بفضائل وصى رسول الله على(ع)؛ آسمان و زمین، کسى راستگوتر از ابوذر را به خود ندیدهاند. ابوذر تنها میزید، تنها مىمیرد، تنها مبعوث مىشود و تنها وارد بهشت میشود و این، ابوذر است که فضایل وصى رسول خدا على(ع) را فریاد مىکند»
و آنگاه که ابوذر که رحمت خدا بر او باد به ربذه تبعید میشد امیر مؤمنان علی علیه السلام خطاب به او فرمود: «ای اباذر! تو به خاطر خدا خشم گرفتی و غضب کردی پس به همان کس که برایش غضب نمودی امیدوار باش. این مردم از تو بر دنیایشان ترسیدند و تو از آنها بر دینت!» - نهجالبلاغه خطبه ۱۳۰
یک دین انقلابی همواره و در هر زمان نیازمند شمشیر زبان ابوذروار است؛ زبانی که آرمان را قربانی مصالح شخصی نکند که ابوذر نکرد. اگر چه علم او علم سلمان نبود؛ اما تکلیفش نیز تکلیف دیگری بود. ابوذر مکلف به فریاد علیه باطل بود بدون اینکه وارد بازی در دنیا شود که جنگیدن با قواعد دنیاطلبان ـ و البته نه در قواعد آنها ـ فن خود میطلبد و طریقی سخت خطرناک است؛ ابوذر بارها گفت که مرا با دنیای شما کاری نیست و چنین کرد.
چهارم- آقا سعید را ما «ابوذر انقلاب »میدانستیم و میدانیم. همان زبان تند و تیزی که آیتالله طالقانی در ابتدای انقلاب داشت و از همین رو بود که «امام او را ابوذر نامید» و البته همهی انتقادها به آقا سعید از همین منظر است؛ از همان جایی که مسیرش را از «ابوذر بودن» کج کند.
منزلت اباذری آقا سعید بالاتر از آن است که وارد بازی هایی شود که آن مفهوم گسترده انقلاب را و حزبالله را تحتالشعاع قرار دهد. بازیها پیچیده شدهاند آنقدر که علم و بصیرت سلمان را میطلبد و البته فریاد اباذر را و هیچ کدام نباید بر جای هم بنشینند.
ریشهای آقا سعید نماد آن فریاد بلند حزبالله است که تمام ظلم، تمام بیعدالتی، تمام سرمایهداری خونآشام و تمام محرومیتهای مستضعفان جهان را هدف میگیرد و نباید آن را بر هر جایی و برای هر کسی گرو گذاشت.
«حاج سعید» برای خودش نیست؛ خون هزاران شهید خرج شده است تا یک حاج سعید برای دوران ما بماند و اینجاست که باید با هزار و یک چشم مراقب او بود.
بر همزدن بازیهای سیاسی اگرچه بر سلمانها واجب است، برای اباذرها تکلیفی است از نوعی دیگر.
این را ابوذر صدر اسلام بهخوبی میدانست. او تنها پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) را میشناخت و در جواب سیاستبازیها تیغ بران زبان را از نیام بیرون میکشید؛ ای کاش اباذرهای انقلاب اسلامی نیز این قصه را بهخوبی بدانند و خود را تا یک بازی سیاسی تنزل ندهند؛ بچههای غریب حزبالله دلشان برای جلد آخر صحیفه و (تمیز خبیث از طیب انقلاب) با آن تنگ شده است.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:یکی ازابوذرهای دوران آقای دکترحسن عباسی است،البته ایشان ازمقایسه باسعیدقاسمی ازوزانت وبارعلمی درتحلیل هابرخورداراست.
هواداران عباسی به او لقب «استاد» دادهاند؛ استادی که درباره تمامی موضوعات مانند برجام، سینما، گلشیفته فراهانی، نیروهای نظامی، پژوهش در درصد حرامزادگی غربیها و حتی جام جهانی فوتبال صاحبنظر بوده و جلسه تشکیل میدهد.
خبرگزاری ایسنا(تیر ۱۳۹۷) بااندکی اصلاحات،این سرداربزرگوارسپاه را اینگونه معرفی می کند:
حسن عباسی:من «کیسینجر» هستم
او در ٢٥ آبان ٨٩ در سخنانی که بیشتر به طنز شبیه بود خود را کیسینجر اسلام نامید و گفت: «آقای هنری کیسینجر ٨٤ سالش است و ارشدترین استراتژیست غرب است و من الان ٣٩ سالم است. این را میگویم که از طریق شما به گوش آن دوستان در سپاه برسد. نیویورکتایمز «هر هفته»، هر وقت راجع به من مطلب میزند، داخل پرانتز مینویسد: «THE KISSINGER OF ISLAM» من هنوز نصف سن آقای کیسینجر را هم ندارم. چقدر من باید در دانشگاهها در این باره توضیح بدهم. یکی کسی بلند نشد بگوید، فلان نظر شما را نقد کردهاند. شما گفتهاید جامعه هجری، جامعه مهدوی در مقابل جامعه مدنی. شما گفتی تعالیشناسی در مقابل توسعه. کدام نظرات من را نقد کردهاند؟ وقتی مینویسد این آدم با این عنوان «THE BIG BRAIN STRATEGIC»، ارشدترین مغز استراتژیک جمهوری اسلامی، نکند بابت این هم که یک بیگانه این حرفها را میزند، باید برویم دادگاه؟ شما که باشید اینها را در بوق و کرنا میکنید.»
عباسی نخستین بار هنگام حمله آمریکا به عراق در ١٣٨٢ با حضور در برنامههای تلویزیونی به عنوان کارشناس و تحلیلگر مسائل سیاسی و استراتژیک مطرح شد و از آن پس در محافل خصوصی اصولگرایان به ویژه تندروها حضور پررنگی پیدا کرد. عباسی خود را در تمام زمینهها صاحبسبک دانسته و تصور میکند که میتواند درباره همه موضوعات اظهار نظر کند. شاید باورتان نشود اما کیسینجر اصولگرایان از گفتوگوی تمدنها تا جام جهانی ٢٠١٨ روسیه اظهار نظر کرده است. با رسیدن محمود احمدینژاد به ریاستجمهوری در سال ۱۳۸۴، عباسی توانست خود را بیشتر به عنوان تئوریسین و استراتژیست جریان اصولگرایی مطرح کند ولی او هیچگاه از طرف همفکران خود نیز خیلی جدی گرفته نشد. عباسی به دلیل مواضع تندی که داشت به مدتی طولانی از حضور در صدا و سیما منع شد اما در نهایت و با وساطت وحید یامینپور، مجری نزدیک به جبهه پایداری به صدا و سیما بازگشت و از مهمانان ثابت برنامه «دیروز امروز فردا» بود.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:هنری کسنجر وزیر خارجه اسبق ایالات متحده واز تحلیلگران اندیشکده مطالعات استراتژیک
از«دستگیری تااعدام صدام »۲سال طول کشید
چهارشنبه،۲۸ اسفند۱۳۸۱( ۱۹ مارس ۲۰۰۳): بمباران کاخ ریاست جمهوری عراق به وسیله هواپیماهای آمریکایی.
پنجشنبه،۲۹اسفند۱۳۸۱(۲۰ مارس۲۰۰۳): ورود نیروهای نظامی آمریکا و انگلیس از مرز کویت به عراق.
چهارشنبه،۲۰ فروردین۱۳۸۲(۹ آوریل۲۰۰۳): بیست روز پس از بمباران کاخ ریاست جمهوری عراق، بغداد توسط نیروهای آمریکایی اشغال شد و حکومت دیکتاتوری صـدام سقوط کرد و مجسمۀ صـدام در میدان مرکزی شهر به وسیله مردم به زیر کشیده شد.
در ساعت ۵:۳۴ بامداد به وقت بغداد (۶:۰۴ به وقت تهران) در ۲۹ اسفند ۱۳۸۱ (۲۰ مارس ۲۰۰۳) حملهٔ غافلگیرانه به عراق آغاز شد. پیش از شروع هیچ اعلان جنگی داده نشد.
استادراهنمایِ تزدکتری
تئوریسین اصولگرایان در سال ۱۳۸۳ در مقطع کارشناسی رشته فلسفه مشغول تحصیل بوده و تا بهمن ماه آن سال، مدرکی بیش از لیسانس نداشته است. در «مدرک دکترای حسن عباسی» از سوی افراد مختلف تردید شده است. کیسینجر اصولگرایان در باب دکتر بودن نیز صاحبنظر بوده و معتقد است دکتر بودن به مدرک دکترا نیست بلکه در دادن نظریه و ارایه دکترین است از همین رو خود را به دلیل ارایه دکترینهای مختلف دکتر میداند. او گفته صدها پایاننامه دکتری زیر نظر او انجام شده و استاد راهنمای شماری از چهرههای مطرح سیاسی و نظامی بوده است. وی همچنین معتقد است کسی که رانندگی میکند راننده یا کسی که بیماران را معالجه میکند پزشک است و نیازی به داشتن مدرک (گواهینامه رانندگی یا پروانه پزشکی) نیست.
فوتبال مثل «قمار »است
آخرین اظهار نظر عباسی که شاید با توجه به شناخت او در سالهای اخیر دیگر عجیب نباشد پس از بازی غرورآفرین تیم ملی فوتبال ایران برابر اسپانیا بود. عباسی گفته است: «از جامعهای که اسیر نود و کیروش و کفاشیان و فوتبال است مقاومت درنمیآید. انسانهای بزرگ در سوریه میجنگند تا این افراد با خیال راحت فوتبال بازی کنند. فوتبالیست قهرمان پوشالی است. فوتبال ورزش استعماری است. فوتبالیست آرمان ندارد و به یک اجنبی پول دادهاند.» عباسی در حالی این سخنان را به زبان آورده است که عملکرد درخشان تیم ملی فوتبال مورد تمجید رهبر معظم انقلاب هم گرفت و ایشان با صدور پیامی از بازی جانانه تیم ملی فوتبال تجلیل کردند.
بسیاری از تحلیلگران اجتماعی این روزها معترفند که به واسطه فوتبال دختر و پسر، پیر و جوان در کنار یکدیگر قرار گرفته و با پرچم جمهوری اسلامی ایران شادی میکنند. فوتبال کاری کرده است که هر ایرانی فارغ از اختلافات سیاسی سرود مقدس جمهوری اسلامی ایران را بر زبان جاری کرده و برای سربازان این مرز و بوم در آوردگاه جهانی فوتبال آروزی موفقیت میکنند تا پرچم ایران افراشتهتر از گذشته شود اما حسن عباسی برای سربلندی ایران چه گامهایی برداشته است؟ او همواره با لحنی طلبکار در سخنرانیهای خود همواره بر اختلافات داخلی دامن زده و سیاست هر که با ما نیست بر ما است را اجرا میکند. اما این تنها اظهار نظر کیسینجر اصولگرایان درباره فوتبال نیست. او در مرداد ٩٥ گفته بود: «بر خلاف تصور کسانی که فکر میکنند فوتبال یک ورزش است، فوتبال ابزار سیاست است. در واقع، پشت فوتبال سپ بلاتر نیست بلکه دکتر هنری کیسینجر است.»
او همچنین فوتبال را قمار دانسته و تماشای آن را معادل تماشای نبرد گلادیاتورها اعلام کرده است.
اگر کشور را آب ببرد« ارتش »راخواب می برد!
او در سخنرانیهای آتشین خود که هدفش تهییج مهمانان مراسم است به نیروهای نظامی و خدوم کشور نیز رحم نکرده است و در اظهار نظری به ارتش جمهوری اسلامی ایران که یکی از مهمترین ارکان نظامی کشور است، حمله کرده بود. او در سال ٨٩ درباره ارتش گفت: «اگر کشور را آب ببرد ارتش اصلا صدایش درنمیآید و هیچ موضعی اتخاذ نمیکند.»
این اظهارات که در جمع دانشجویان دانشگاه تهران در ٣ خرداد ٨٩ مطرح شده بود با وقفهای ٧ ساله و در مرداد ٩٥ منتشر شد. اظهارات حسن عباسی درباره ارتش در حالی مطرح شد که امام خمینی(ره) گفته بودند: «ارتش از ماست و ما از ارتش.» این اظهارات حسن عباسی با واکنش سپاه پاسداران دیگر قوای نظامی کشور همراه بود. سردار رمضان شریف، مسئول روابط عمومی کل سپاه پاسداران گفت: «طرح این گونه مسائل هرگز مورد تایید سپاه نبوده و هر حرکتی که موجب تضعیف نهادها و ساختارهای نظام مقدس جمهوری اسلامی شود محکوم است.» محسن رضایی نیز در توییتر خود نوشت: «اهانت به ارتش و سپاه، خواست اسراییل و آمریکاست»
حسن عباسی پس از این اظهارات با شکایت ارتش برای دومین بار بازداشت شد و پس از آزادی با انتشار نامهای از فرماندهان، سربازان و پرسنل ارتش عذرخواهی کرد. او پیش از این در ١٦ خرداد ماه سال ٨٨ بعد از سخنرانی روز سوم خرداد خود با عنوان «جمهوری دهم» که در جمع حامیان احمدینژاد در دانشکده فنی دانشگاه تهران ایراد کرده بود با شکایت حسن روحانی بازداشت شد. عباسی در آن سخنرانی مدعی شده بود سال ٧٠ رییس شورای عالی امنیت ملی وقت [حسن روحانی] به دستگاههای مختلف از جمله به دانشگاهها دستور ممنوعالتدریس کردن و به رسانهها از جمله صداوسیما دستور ممنوعالتصویر کردن او را داده است. با این حال عباسی با وثیقه ٥٠ میلیونی آزاد و بعد از آن هم در دادگاه تبرئه شد. عباسی یک بار دیگر همزمان با نزدیک شدن مذاکرات هستهای به مراحل پایانی در اردیبهشت ماه سال ٩٤ اتهاماتی را علیه حسن روحانی، رییسجمهور مطرح کرد. تئوریسین اصولگرایان تندرو مدعی دیدار روحانی با یک مقام اسراییلی و بیان سخنانی علیه امام شده بود. او در سخنرانی در دانشگاه امیرکبیر گفته بود که روحانی در جلسهای محرمانه در سال ١٣٦٥ با مقامهای اسراییلی دیدار داشته و در این جلسه از انعطاف بیش از حد غرب در مقابل امام خمینی شکایت کرده است.
هیچ رئیس جمهوری ازدم تیغ او جان بسلامت نبرده!الارهبری ورجایی
او در ادامه مدعی شده بود که این دیدار در دو سال منتهی به جنگ هشت ساله ایران و عراق در هتل پاریزین پاریس صورت گرفته و در آن مشاور ضد تروریسم نخست وزیر وقت اسراییل نیز حضور داشته است. به دنبال این ادعای عجیب هم دولت یازدهم از عباسی شکایت کرد. شکایتی که چندی بعد عباسی مدعی شد با ارایه ٤٠٠ صفحه سند به زبانهای عبری، عربی، انگلیسی و فارسی از اتهامات وارد شده تبرئه شده است. اتهامات عباسی به روحانی محدود به همینجا نیست بلکه او در ٥ آذر ٩٥ در مراسم گرامیداشت هفته بسیج مدعی شد روحانی جزو کسانی است که به دنبال ریاستجمهوری مرحوم هاشمی رفسنجانی بود. او گفت: «در دوره هشتماهه آخر ریاستجمهوری آقای هاشمیرفسنجانی، دو نفر به دست و پا افتادند که ریاستجمهوری او را مادامالعمر کنند؛ نخستین نفر، عطاءالله مهاجرانی بود؛ کسی که در دوره خاتمی وزیر و بعد به کشور انگلیس پناهنده شد و اکنون نیز در شبکههای غربی به نظام فحاشی میکند. نفر دومی که تلاش میکرد تا ریاستجمهوری آقای هاشمی رفسنجانی مادامالعمر شود، شخص دکتر حسن روحانی، رییسجمهور فعلی کشور بود؛ روحانی مساله پیدا کرده بود که اگر هاشمیرفسنجانی کنار برود، چکار کنند و به دست و پا افتاده بودند و در نشریات ٢٠ سال پیش مطرح کرده بودند که هاشمی رفسنجانی فراتر از قانون اساسی است.»
روحانی تنها رییسجمهوری نیست که مورد اتهام عباسی قرار گرفته است. او درباره دولت سیدمحمد خاتمی در ٥ اسفند ٩٤ و باز هم در جمع دانشجویان دانشگاه تهران گفت: «عدهای میگویند هشت سال دولت قبل مفسدفیالارض بوده و دولت اصلاحات قبل آن پاک پاک بوده است. این عده کجایند که بگویند ٣٠٠ تن از آن دولت قبل از هشت سال احمدینژاد که الان جاسوس BCC و VOA شدند کجایند؟ آیا شما فساد امنیتی نداشتید؟»
عباسی در همین مراسم نتوانست علاقه خود به محمود احمدینژاد و اصولگرایان را پنهان کند و گفت: «اگر کسی در دولت قبل خطایی هم کرده باشد الان در زندان است. شما (اصلاحطلبان) که اسناد این مملکت را فروختید الان کجایید؟»
عباسی به گفتوگوی تمدنهای خاتمی هم رحم نکرده است و از آنجا که خود را در همه امور صاحب نظر میداند در این باره نیز اظهار نظر داشته و گفته است: «زمانی که جمهوری اسلامی دنیا را به گفتوگوی تمدنها دعوت کرد، نمایندگان ١٥٠ کشور دنیا در سازمان ملل به این طرح رأی مثبت دادند اما در نتیجه چندی نگذشت که ایران محور شرارت نام گرفت و وارد لیست شرارت قرار داده شد و پس از آن دو کشور همسایه ما اشغال شد.»
ماجرای صحرای طبس
شاید باورش برای شما سخت باشد او در صدا و سیما نقادی فیلم هم کرده است. عباسی در سال ١٣٩٢ در برنامه زنده تلویزیونی «دیروز، امروز، فردا» که با موضوع نقد فیلم آرگو برگزار شده بود، گفت: «علت اصلی شکست نیروهای آمریکایی در صحرای طبس، فرسودگی هلیکوپترها بوده است و نه توفان شن.» این سخنان او با واکنشهای زیادی روبهرو شد.
یکی دیگر از حاشیههای «عباسی» به برنامه «دیروز، امروز، فردا» در سال ١٣٨٩ بازمیگردد که میهمان آن «علی شمخانی» بود. آن طور که برخی سایتهای مانند «فردا» و «پارسینه» منتشر کردهاند «در لحظات پایانی برنامه، «حسن عباسی» در اعتراض به صحبتهای شمخانی تماس گرفت و به شمخانی گفت: «اگر علت پذیرش اتمام جنگ به خاطر استفاده عراق از سلاح شیمیایی بود، خب الان هم احتمال استفاده از سلاح هستهای در مقابل ایران وجود دارد. پس ما باید تسلیم شویم؟»
این کنایه آقای عباسی، البته برمیگشت به تحلیلهای سابق وی درباره گزارشهای محسن رضایی و هاشمی رفسنجانی به امام برای پایان جنگ.
سردار«شمخانی» هم جواب داد اگر حسن عباسی و عباسیهای دیگر به جبهه میآمدند و ما کمبود نیرو نداشتیم، مساله فرق میکرد.» طعنه علی شمخانی به عدم حضور عباسی در جبهههای جنگ سبب برافروخته شدن یک خبرگزاری شد. این خبرگزاری با انتشار عکسهایی از کیسینجر اصولگرا با لباس خاکی مدعی شد که او در جنگ حضوری فعال داشته است اما تعدادی از فرماندهان جنگ در غرب کشور در گفتوگو با «اعتماد» از حضور او در جبهههای جنگ اظهار بیاطلاعی کردهاند.
آمار«حرام زادگان» اروپا
استاد عباسی به آمار و ارغام و کارهای پژوهشی نیز علاقهمند است و طی تحقیقاتی موفق شده بود که آمار «حرامزادگان» در کشورهای اروپایی و برزیل را به دست آورد.
حسن عباسی در ٣ مهر ٩٥ در جمع دانشجویان دانشگاههای استان کهگیلویه و بویراحمد گفت:
«بر اساس آمارهای رسمی، ۶۶ درصد جمعیت برزیل حرامزاده است. در اروپا فرانسه با ۵۶ درصد حرامزادهاند در سوئد ۵۵ درصد. آمریکا و انگلیس با ۴۱ و ۴۹ رتبههای بعدی هستند.
عربستان و ترکیه رتبههای نخست منطقه را(درحرامزادگی) دارند و ایران جزو کشورهای سفید در این قضیه است. این نماد پیشرفتگی و توسعه یافتگی است ولی در تئوریهای جامعهشناسی و توسعه تدریس نمیشود. ما چیزهایی داریم که میخواهیم بگذاریم زمین تا او به ما چهار تا تکنولوژی بدهد.»
این اظهارات عباسی واکنشهای بسیاری را به همراه داشت اما در پاسخ به واکنشها گفت: «به تمام خبرگزاریها و رسانههای اصلاحطلب هشدار میدهم اگر قضیه زنازادگی غربیها را یک بار دیگر مسخره کنید، به مردم میگوییم کسانی که تمسخر میکنند و آمار نهادهای بینالمللی، بروند در اصل خود شک کنند.»
عباسی با تهدید به اصلاحطلبان گفت، در اصل خود شک کنند و این در حالی است که امام صادق میفرماید: «تهمت زدن از کوههای عظیم نیز سنگینتر است.»
در قرآن کریم و روایات نیز دوری از تهمت تاکید شده است اما بسیاری از انسانها بدون دلیل خاصی تهمتی میزنند بدون آن که قادر به اثبات آن باشند.
عباسی از سال ١٣٧٩ رییس موسسهای با نام «اندیشکده یقین» است؛ البته این موسسه نام دیگری هم دارد: «مرکز بررسیهای دکترینال». در قسمت «درباره ما» که در سایت این موسسه آمده، این مرکز، رقیب «مراکز تحقیقات استراتژیک کشور» معرفی شده؛ همچنین حوزه نخست فعالیت اندیشکده یقین، «بومیسازی دانش دکترینولوژی» بیان شده است.
هواداران عباسی به او لقب «استاد» دادهاند؛ استادی که درباره تمامی موضوعات مانند برجام، سینما، گلشیفته فراهانی، نیروهای نظامی، پژوهش در درصد حرامزادگی غربیها و حتی جام جهانی فوتبال صاحبنظر بوده و جلسه تشکیل میدهد.
اما سوال اصلی این است چنین فردی با چنین نظریات شاذی به حمایت چه گروهی تکیه کرده است که دستش در اتهامزنی و مخالفخوانی با همه مسوولان چنین باز است؟»/پایان/
یکی دیگراز«ابوذر»های دوران، دکتر خوشنام وروشنفکر«حسن رحیم پورازغدی»است،ایشان برادرشهیداست وخودش هم ازرزمنده های جبهه های جنگ است وسوابق تحصیل درحوزه علمیه رادارد،احتمالاً تا اجتهادخوانده باشد.
ایشان هم کمترخویشتن داراست،یقه گیری اش بارئیس جمهور-درشورای عالی انقلاب فرهنگی معروف است وماجرای سخنرانی پرحاشیه درباره کم کاری حوزه های علمیه درقم که باواکنش مراجع قم مواجهه شد.
سخنرانی ایشان درنمازجمعه نیز بی پاسخ نماند:
آیتالله مکارم شیرازی، امروز(۲۸ آذر ۱۳۹۷) در درس خارج خود با طرح این پرسش که چطور میشود به شخص مخالف حوزه فرصت سخنرانی داده شود و دروغ بزرگی بیان گردد که ۴۰ سال است حوزه حرفهای سابق خود را میزند، تأکید کرده است:انتظار نداریم در درون حوزه هم افرادی علیه حوزه باشند، حوزه نباشد هیچکس نیست. چندمین بار است که این شخص این سخنان را میزند و در عین حال باز هم از او دعوت به صحبت میشود، این نشان میدهد در داخل نظام هم خبرهایی است.
از عجائب روزگار است که هفته گذشته در نماز جمعه تهران در سخنرانی قبل از خطبه ها بر ضد حوزه علمیه صحبت کردند؛ نماز جمعه ای که فرزند حوزه است، تمام ائمه جمعه بدون استثنا فرزندان و تربیت یافتگان حوزه های علمیه هستند؛ حال چطور می شود که پایگاه بشود بر ضد حوزه؟ این عجیب است! شما که همه چیزتان از حوزه است چطور می شود از یک شخص مخالف حوزه که قبلا نیز علیه حوزه سخنرانی کرده بود، دعوت کنید و پایگاه بدهید./پایان
لازم به توضیح است که اقای دکترازغدی پور،یک دانشمندتوانایی اسا ودرانتقال مطالب نیزتوانمنداست،بتعبیر علما «مُلا»است،روشنگری هایش هم جالب است،تنهااشکالش این است که «دست به یقه»اش بالاست،زودازکوره درمی رود،مخصوصاً درمواجهه بامخالفینش.