پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

از۹ امام جمعه شهید(فقط یک نفر)درمحراب شهیدشد

ضمن احترام به همه ائمه جمعه شهید بایدعرض کنم که هیچکدام ازائمه جمعه معززشهید،شهادتشان درمحراب اتفاق نیفتاده است الاآیت الله مدنی.

شهدای ائمه جمعه (بترتیب ترور)

درادامه:اولین شهیدمحراب«محل ضربت خوردن حضرت علی»(مسجدکوفه)راخواهیددید.

۱-قاضی طباطبایی(امام جمعه تبریز)۱۰آبان۱۳۵۸

شامگاه پنج شنبه، ۱۰ آبان ۱۳۵۸(١٠ ذوالحجه ١٣٩٩)  بعدازاقامه نمازمغرب وعشاء  درمسجد««مسجد شعبان»»در راه مراجعت به منزل توسط فرقان مورد اصابت گلوله قرار می‌گیرد و به فیض شهادت نایل می‌شود.

۲-دستغیب(امام جمعه شیراز)۲۰ آذر ۱۳۶۰

هنگامی که عازم نماز جمعه بود به دست یکی از عوامل گروه تروریستی منافقین به نام «گوهر ادب آواز» به شهادت رسید. این زن منافق که با بستن بمب به روی شکم خود در مسیر رفتن امام جمعه شیراز به نماز جمعه خود را به عنوان زنی حامله معرفی می‌کند که ضرورت دارد مطلب مهمی را به خطیب جمعه بگوید و با این دروغ از حلقه پاسدران عبور و به نزدیک وی می رود. بعد از این خودرابه آقای دستغیب می رساند، ضامن بمب را می‌کشد و آیت الله دستغیب رابهمراه ۱۲ تن از همراهان و مردم شهادت می رساند.

۳-مدنی(امام جمعه تبریز)۲۰شهریور۱۳۶۰

بعد از اتمام نماز جمعه ایستاده بود و حجت الاسلام میرزا نجف آقازاده ـ یکی از روحانیون تبریزـ مشغول سخنرانی بود  ،آیت الله مدنی در"محراب"ایستاده بود ودرحال آماده شدن برای اقامه نمازعصربودکه شخص ناشناس به منظور پرسش(دادن وجوهات)، به طرف آیت الله مدنی رفته، در حالی‌که تظاهر به آغوش گرفتن ایشان می‌نماید، وی را ترور می‌کند.

۴-احسانبخش(امام جمعه رشت)۲۶فروردین۱۳۶۱۴

بعدازپایان نمازعصردرمسجدکاسه فروشان،وقتی که میخواست،مسجدراترک کند یکی -بظاهر-برای سئوال شرعی-نحوه نیت را ازایشان می پرسه وبعدانفجاردینامیت،البته بین ترور وشهادت آقای احسانبخش۱۹سال فاصله افتاد

۵-اشرقی اصفهانی(امام جمعه باختران)۲۳مهر۱۳۶۱

هنگامی‌که آیت‌الله اشرفی  بلند می‌شوند که خطبه‌ها را ایراد کنند، مردم هم بلند می‌شوند و شعار می‌دهند «صل علی محمد یار امام خوش آمد» در هنگام برخاستن و آن شلوغی یکی‌ از سه منافق خودش را با سرعت می‌رساند به حاج آقا و ایشان را در آغوش خودش فشار می‌دهدونارنجک منفجرمی شود وشهیدمی شود.

۶-صدوقی(امام جمعه یزد)۱۱تیر۱۳۶۱

نمازجمعه ونمازعصررامی خواند سپس صحن قدیم را ترک کرد و وارد صحن جدید شد. در این محل برای پوشیدن کفش های خود ایستاد.

در این لحظه جوانی از پشت سر محکم گردن آیت الله صدوقی را گرفت.در این حال محافظین آیت الله و برادران سپاه که ابتدا فکر کرده بودند که شخص مذکور قصد بوسیدن صورت آیت الله را دارد..اما نارنج منفجرمی شود..

۷-خرسند( امام جمعه کازرون ) ۸ خرداد۱۳۹۸

حجت الاسلام محمد خرسند امام جمعه کازرون در سحرگاه چهارشنبه ۸ خرداد ۱۳۹۸ (بیست و سوم ماه رمضان) ساعت ۳ و ۳۰ دقیقه، پس از بازگشت از مراسم احیا در شب قدر درجلوی درب منزلش،توسط شخصی به نام «حمیدرضا درخشنده» به شهادت رسید،آمده بود«سلفی بگیرد»،ازنمازگزاران وازازآشنایان بود.

 شهادت ویا ترورهیچکدام این بزرگواران درمحراب ویادرحال نماز وحتی درحال ایرادخطبه هم نبوده،یا درحال رفتن به مصلی بوده ویا بعدازخطبه هابود ویادرحال برگشت ازنماز.

آیت‌الله سید عبدالحسین دستغیب شیرازی -اولین امام جمعه شهیدبوده ولی شهید محراب  نبوده که به هرکدام خواهیم پرداخت.

آیت‌الله سید عبدالحسین دستغیب متولد ۱۲۹۲ شمسی، رئیس حوزه علمیه و نماینده امام در استان فارس، امام جمعه شیراز و نماینده استان فارس در مجلس خبرگان قانون اساسی بود. درس‌های ابتدایی حوزه علمیه را نزد پدر بزرگوارش - سید محمدتقی دستغیب- خواند. او پس از تحصیل در شیراز، در سال ۱۳۱۴ به نجف رفت و در طول هفت سال به درجه اجتهاد نایل آمد.

ترور آیت‌الله دستغیب پس از شکست رژیم بعث در جبهه‌ها؛ دختر ۱۹ ساله‌ای که تروریست شد

آیت‌الله دستغیب، درروزجمعه،۲۰ آذر ۱۳۶۰(١٤ صفر ١٤٠٢) هنگام رفتن بسوی مصلی جمعه، توسط زن  منافق به شهادت رسید .

نحوه ترورآیت الله دستغیب

آیت الله سیدعبدالحسین دستغیب هنگامی که عازم نماز جمعه بود به دست یک زنی از عوامل گروه تروریستی منافقین به نام «گوهر ادب آواز» به شهادت رسید.

این زن منافق که با بستن بمب به روی شکم خود در مسیر رفتن امام جمعه شیراز به نماز جمعه خود را به عنوان زنی حامله معرفی می‌کند که ضرورت دارد مطلب مهمی را به خطیب جمعه بگوید و با این دروغ از حلقه پاسدران عبور و به نزدیک وی می رود. بعد از این خودرابه آقای دستغیب می رساند، ضامن بمب را می‌کشد و آیت الله دستغیب رابهمراه ۱۲ تن از همراهان و مردم  شهادت می رساند.

 

توضیح نگارنده-پیراسته فر:امام جمعه ای که «ارْباً ارْباً» شد،همچون سردارسلیمانی

«اربااربا»یعنی اعضای بدن ازهم متلاشی شدن،پاشیده شدن(آش ولاش شدن) متلاشی شدن ،بدن مطهر ایت الله دستغیب  «اربااربا»شده بود.

پاره‌های بدن امام جمعه شیراز تامدتها لای دیوارها و پشت بام‌‌ها و بر سر  درخت‌‌های خانه‌‌های مجاور باقیمانده بودکه بعدازچندروز،شبی بخواب یکی ازبستگانش می آید ونشانی آن تکه هاراخودِآن شهیدمی دهدکه می روندجمعش می کنند.

آیت الله دستغیب ۲۰ آذر ۱۳۶۰(١٤ صفر ١٤٠٢)برای اقامه نماز(پیاده)عازم مصلی بود،در محل عبور دستغیب-درکوچه- زن حامله‌ای به ایشان نزدیک می شود،به بهانه ای که سئوال خصوصی دارم،امابعدمعلوم شدکه آن منافق حامله نبودبلکه  زیر لباسش مواد منفجره پنهان کرده است(در نقش حامله)بمحضی که به آقای دستغیب نزدیک می شود ضامن نارنجکی را که به خود بسته بود می‌کشد

دستغیب؛ معلم اخلاق و مهذب نفوس بود

قدرت این موادمنفجره آنقدرزیادبود که به همراه آیت الله دستغیب  ۱۲ تن از محافظان وهمراهان  شهید شدند، 

قطعاتی ازبدن مطهرآقای دستغیب تاچندین مترپرتاب شد،پاره‌های بدن امام جمعه شیراز تامدتها لای دیوارها و پشت بام‌‌ها و بر سر  درخت‌‌های خانه‌‌های مجاور باقیمانده بود.

/آن زن منافق هم به درک واصل شد(عملیات انتحاری).

آیت الله سید عبدالحسین دستغیب متولد ۱۲۸۸ شمسی  شیرازاست.

آیت‌الله میراسدالله مدنی -(امام جمعه تبریز) در  محراب ایستده بود که نمازعصرراشروع کند.
۲۰شهریور۱۳۶۰ بعد از اتمام نماز جمعه ایستاده بود و حجت الاسلام میرزا نجف آقازاده ـ یکی از روحانیون تبریزـ مشغول سخنرانی بود که شخص ناشناس به منظور پرسش، به طرف آیت الله مدنی رفته، در حالی‌که تظاهر به آغوش گرفتن ایشان می‌نماید، وی را ترور می‌کند.

روزنامه‌ی جمهوری اسلامی (۲۱ شهریور ۱۳۶۰): مقارن ساعت ۴۰: ۱ بعدازظهر(جمعه۲۰شهریور۱۳۶۰)، هنگامی که آیت الله مدنی بعد از اتمام نماز جمعه ایستاده بود و حجت الاسلام میرزا نجف آقازاده یکی از روحانیون تبریز مشغول سخنرانی بود، شخص ناشناس به منظور پرسش، به طرف آیت الله مدنی رفته،.ی رادر آغوش می گیرد

شهید مدنی؛ بذل جان در راه اعتلای اسلام

در این لحظه، دو انفجار متوالی هم روی می‌دهد که متعاقب آن شهید مدنی روی زمین می‌افتد و چندین نفر هم مجروح می‌شوند. ضارب نیز متلاشی می‌شود. در این حادثه، حدود بیست الی سی نفر مجروح شدند که به بیمارستان‌های تبریز منتقل شدند.

در تراز خط دومین شهید محراب انقلاب/ اسرار سر به مُهر شهید آیت‌الله مدنی

شاهدی می گوید:نمازجمعه تمام شده بود،دعاهاخوانده شده بود، حاج آقامدنی درحال آماده شدن برای اقامه نماز عصربودند،که یکی ازنمازگزاران به بهانه دادن وجوهات شرعیه ،خودرابه آیت الله مدنی می رساند و در یک لحظه با عملیات انتحاری(انفجار خود)آیت الله مدنی را به شهادت رسانید.

آیت الله سید اسدالله مدنی متولد ۱۲۹۳ هجری شمسی در یکی از روستاهای شهرستان آذرشهر(آذربایجان شرقی) است.

نحوه ترور

ترور آیت‌الله مدنی؛ جنایت منافقین در محراب

ساعت۴۰ :۱۳ بعدازظهر۲۱ شهریور ۱۳۶۰ هنگامی‌که آیت‌الله مدنی بعد از اتمام نماز جمعه ایستاده بود و حجت الاسلام میرزا نجف آقازاده ـ یکی از روحانیون تبریزـ مشغول سخنرانی بود

شهید مدنی؛ بذل جان در راه اعتلای اسلام

که شخص ناشناس به منظور پرسش، به طرف آیت الله مدنی رفته، در حالی‌که تظاهر به آغوش گرفتن ایشان می‌نماید، وی را ترور می‌کند.

در همین لحظه، دو انفجار متوالی هم روی می‌دهد که متعاقب آن شهید مدنی روی زمین می‌افتد و چندین نفر هم مجروح می‌شوند. ضارب نیز متلاشی می‌شود-روزنامه جمهوری اسلامی.

*

سومین شهید (ائمه جمعه)آیت الله اشرفی اصفهانی" است

23مهرماه؛ شهادت پنجمین شهید محراب آیت‌الله «اشرفی اصفهانی»

روز جمعه بیست و سوم مهرماه ۱۳۶۱، درحالی که می‌خواستند خطبه‌های نماز جمعه را شروع کنند مورد سوء‌قصد قرار گرفتند و به شهادت رسیدند

ماجرای لباس رزم پوشیدن شهید آیت الله اشرفی اصفهانی

امام جمعه باختران را"درنمازجمعه" بالباس سپاه وشعارکربلا وشهادت رساندند

لحظه به لحظه شهادت آیت‌الله اشرفی اصفهانی در گفت‌وگوی ایران با فرزند ایشان

 

منافقین با لباس سپاه دست به ترور زدند 

20 شهریور سالروز شهادت شهید مدنی/ساده‌زیستی و زهد شهید محراب فراموش‌نشدنی است

آیت‌الله میراسدالله مدنی متولد ۱۲۹۳ هجری شمسی در آذرشهر تبریز، نماینده دوره اول مجلس خبرگان از همدان و امام جمعه تبریز بود که حین اقامه نماز، مورد سوءقصد قرار گرفته و به شهادت رسید. آیت‌الله مدنی تحصیلات فقهی خود را در یزد، قم و نجف به انجام رسانید. آیت‌الله مدنی از نزدیکان نواب‌صفوی بود. در ۱۳۴۹ به ایران بازگشت و بر اثر مخالفت با حکومت پهلوی دوم به کنگان تبعید شد. او پس از انقلاب و پس از شهید قاضی به امامت جمعه تبریز منصوب شد.

مروری بر زندگی آیت الله مدنی دومین شهید محراب 

نحوه ترور

ساعت۴۰ :۱۳ بعدازظهر(جمعه۲۰شهریور۱۳۶۰) هنگامی‌که آیت‌الله مدنی بعد از اتمام نماز جمعه ایستاده بود و حجت الاسلام میرزا نجف آقازاده ـ یکی از روحانیون تبریزـ مشغول سخنرانی بود

شهید مدنی؛ بذل جان در راه اعتلای اسلام

یک شخص ناشناس به منظور پرسش، به طرف آیت الله مدنی رفته، در حالی‌که تظاهر به آغوش گرفتن ایشان می‌نماید، وی را ترور می‌کند. بنا به گفته‌ی شاهدان عینی در این لحظه، دو انفجار متوالی هم روی می‌دهد که متعاقب آن شهید مدنی روی زمین می‌افتد و چندین نفر هم مجروح می‌شوند. ضارب نیز متلاشی می‌شود-روزنامه جمهوری اسلامی.

سومین شهید (ائمه جمعه)آیت الله عطاءالله اشرفی اصفهانی است

روز جمعه جمعه، ۲۳ مهر ۱۳۶۱(٢٧ ذوالحجه ١٤٠٢)، درحالی که می‌خواستند خطبه‌های نماز جمعه را شروع کنند مورد سوء‌قصد قرار دادند و به شهادت رساندند

لحظه به لحظه شهادت آیت‌الله اشرفی اصفهانی ازبان شاهدصحنه( فرزند ایشان )حجت‌الاسلام حسین اشرفی اصفهانی 

منافقین با لباس سپاه دست به ترور زدند 
روزی که پدرم شهید شد من خودم بغل پدرم نشسته بودم؛ سمت راست ایشان استاندار کرمانشاه جناب آقای دکتر رحمانی هم بودند و سمت چپ من نشسته بودم

که خیلی راحت سه نفر از منافقین که معلوم بود نوزده بیست سال بیشتر ندارند چرا که تازه صورتشان مو در آورده بود با لباس سپاهی که پشت کمرش هم نوشته شده بود «پیش به سوی جبهه‌ها برای فتح کربلا» با یک شگرد خاصی آمدند میان جمعیت مردم که بعداً مشخص شد نارنجک رو به وسط پاهای خود بسته بودند و با کلت هم آمده بودند. حفاظت نماز جمعه کلت‌های این‌ها را می‌گیرند و می‌گویند اسلحه‌های خود را تحویل بدهید غافل از اینکه بازرسی بیشتری بکنند و دقت نکردند و فکر کردند 

حجت‌الاسلام حسین اشرفی اصفهانی می گوید:این‌ها خلع سلاح شدند و چیزی همراهشان نیست در حالی که همراهشان نارنجک بود و آمده بودند در صف سوم و چهارم نشسته بودند در صف اول و دوم مسئولین بودند و تعدادی از اسرای عملیات مسلم بن عقیل که وقتی حاج آقا بغل من نشستند

«حجت‌الاسلام حسین اشرفی اصفهانی» می گوید: چون من خودم مسئول ستاد نماز جمعه کرمانشاه بودم ایشان گفتند این‌ها کی‌اند اینجا نشسته‌اند این‌ها قیافه‌هاشون به ایرانی نمی‌خوره. عرض کردم این‌ها اسرای عراقی‌اند که در عملیات مسلم بن عقیل که خود ایشان در عملیات شرکت کردند و دعای توسل خواندند اسیر شدند

در حالی که مهیای اقامه نماز بود توسط جوانی بنام «محمدحسین خداکرمی» با نارنجک مورد حمله قرار گرفت و به شهادت رسید.

دوربین‌ها همه چیز را ثبت کرد اجمالاً در همان اثنایی که این بچه‌های عراقی‌ اسیر شده در صف نشسته بودند منافقین هم با همان لباس نظامی تو جمعیت نشسته بودند و این سه نفر باهم تبانی کرده بودند.

چگونه ما فهمیدیم سه نفر هستند؟

صدا وسیما آمده بود در نماز جمعه فیلمبرداری می‌کرد و وقتی که ناخودآگاه این فیلمبردار فیلمبرداری می‌کرد و حاج آقا از آن در اختصاصی وارد می‌شوند یکدفعه این‌ها که دوربین‌ها حرکت‌های آنان را ثبت کرده

سه نفری بلند می‌شوند و هرسه با تلاش می‌آیند جلو. در واقع می‌خواستند سه نفری وقتی ایشان وارد می‌شود خیز بگیرند سمت ایشان که ظاهراً موقعیت مناسب پیدا نمی‌شود و می‌نشینند و آن موقع نمی‌توانند کاری انجام بدهند. 
عملیات انتحاری کردند 
وقتی که پدرم بلند می‌شوند که خطبه‌ها را ایراد کنند، مردم هم بلند می‌شوند و شعار می‌دهند «صل علی محمد یار امام خوش آمد» در هنگام برخاستن و آن شلوغی یکی‌ از آن سه نفر خودش را مانند کفتار با سرعت می‌رساند به حاج آقا و ایشان را در آغوش خودش فشار می‌دهد،

خب مردم فکر می‌کردند این یک رزمنده است و علاقه به ایشان دارد و عاشق نماینده امام است. اون هم با آن شعار پیش به سوی جبهه‌ها برای فتح کربلا ونگو که ضامن نارنجک رو که نخ بود از یقه‌اش آورده بود بالا. همین که ایشون رو بغل می‌گیره ضامن رو میکشه و انفجار رخ می‌ده خودش هم درجا مرد.

 سه بار توسط منافقین مورد حمله قرار گرفت

 نخستین حمله منافقان با بمب صوتی به منزل ایشان در سال  ۱۳۵۹ انجام گرفت. آیت‌الله اشرفی،

برای بار دوم در سال ۱۳۶۰ هنگامی که برای اقامه نماز ظهر عازم مسجد آیت الله بروجردی کرمانشاه بود، ناگهان مورد حمله سه نفر از مهاجمان قرار گرفت.

بالاخره در سومین اقدام برای ترور و در سومین سال متوالی، در روز جمعه ۲۳ مهر ۱۳۶۱، اعضای سازمان منافقین ایشان را درحالی که می‌خواستند خطبه‌های نماز جمعه را شروع کنند مورد سوء‌قصد قرار دادند و به شهادت رساندند.

روزنامه ایران۲۹مهرماه ۱۳۹۲/مصاحبه با فرزند اشرفی اصفهانی امام جمعه 

***
آیت‌الله محمد صدوقی -چهارمین شهید نیزدرمحراب نبوده،بعدازاتمام نماز،هنگام پوشیدن کفش

آیت‌الله محمد صدوقی، در سال ۱۳۲۷ در شهر یزد به دنیا آمد. جد او علامه ملا محمدمهدی کرمانشاهی بود که به خاطر درگیری با فتحعلی‌شاه قاجار به یزد تبعید شد. او تحصیلات علوم دینی را در یزد، اصفهان و قم به انجام رسانید. آیت‌الله صدوقی در حوادث نیمه خرداد سال ۱۳۴۲ یکی از حامیان امام خمینی بود و پس از پیروزی انقلاب، نماینده مردم یزد در مجلس خبرگان قانون اساسی و امام جمعه این شهر شد.

«آیت‌الله محمد صدوقی» در روز جمعه، ۱۱ تیر ۱۳۶۱(١٠ رمضان ١٤٠٢) توسط یکی از اعضای سازمان منافقین خلق به شهادت رسید و پیکر پاکش در مسجد «حظیره» یزد دفن گردید.

چگونگی ترور صدوقی 

«در ساعت ۲۰ : ۱۳ روز جمعه ۱۱ تیر ۱۳۶۳، مصادف با دهم ماه مبارک رمضان، مردم همیشه در صحنه یزد مانند هفته های پیش در مسجد ملّا اسماعیل آن شهر گرد هم آمده بودند تا نماز عبادی-سیاسی جمعه را به امامت آیت الله صدوقی به جا آورند. ... صبح روز حادثه، آیت الله صدوقی مشغول کارهای قبل از نماز جمعه شد و حدود ساعت ۱۱ به اطاقی که همجوار اطاق برادران پاسدار بود آمده مشغول نماز گردید و حدود نیم ساعتی شاید نمازشان طول کشید. ... خطبه ها شروع شده بود و آقا مشغول صحبت بودند. به یکی از پاسداران اشاره کردند و گفتند به مردم بگویید همراه مؤذن، اذان را تکرار نکنند. مثل اینکه آقا آن روز خیلی عجله داشت، مانند کسی که انتظار می کشد. 

در بین دو خطبه، یکی از برادران پیشنهاد قرائت اطلاعیه ای را داد ولی ایشان قبول نکرد و گفت وقت نیست. برخاست برای خطبه دوم و بعد از اتمام خطبه ها نماز جمعه راخواند و بعد از اتمام نماز عصر از محراب به طرف محلی که اتومبیل قرار داشت حرکت کرد.

شهید صدوقی خیلی عجله داشت. در این لحظه بلندگوهای مسجد برای اینکه ایشان بتوانند تشریف ببرند به صدا در آمد و از نمازگزاران خواسته شد که سر جای خود باقی بمانند.

شهید صدوقی سپس صحن قدیم را ترک کرد و وارد صحن جدید شد. در این محل برای پوشیدن کفش های خود ایستاد.

در این لحظه جوانی از پشت سر محکم گردن آیت الله صدوقی را گرفت.

در این حال محافظین آیت الله و برادران سپاه که ابتدا فکر کرده بودند که شخص مذکور قصد بوسیدن صورت آیت الله را دارد.

واماوضعیت راطوری دیگری دیدند،بلافاصله وارد عمل شدند و می خواستند این مهاجم را از امام جمعه یزد جدا کنندکه متأسفانه تلاش آنها به ثمر نرسید و چند ثانیه بعد انفجار مهیبی به وقوع پیوست و در پی انفجار، قسمت های پشت بدن، ستون فقرات و شکم به پایین حضرت آیت الله صدوقی مصدوم شد و قبل از اینکه به بیمارستان برسد شهیدشد.

عامل ترور،«محمد رضا ابراهیم زاده» که از سران شاخه نظامی منافقین در کرمان و اهل یکی از روستاهای نائین بود، در همان لحظات اول به هلاکت رسید./روزنامه جمهوری اسلامی،  ۱۱ تیر ۱۳۶۳، صفحه۹

توضیح نگارنده-پیراسته فر:۲امام جمعه از۲استان که هر۲بدست منافقین ترورشدند درکنارهم درصف نمازجمعه

 ۲امام جمعه شهیددرکنارهم(امام جمعه یزد+امام جمعه رشت)آیت الله صدوقی وآیت الله احسانبخش.

گویادرنمازجمعه شهرستان صومعه سرا(گیلان) نشسته اند وشایدنمازجمعه رشت.

اما

یکی دیگرازائمه جمعه راهم  بشهادت رساندندامادرمسجدومحراب نبود،

 آیت الله قاضی طباطبایی  بعداز پیروزی انقلاب از طرف امام به سمت امام جمعه تبریز منصوب شدند

در ۱۰آبان۱۳۵۸ شمسی، مصادف با عید قربان، نماز عید رادرمسجدشعبان اقامه کرد و در همان شب در راه مراجعت به منزل توسط منافقین مورد اصابت گلوله قرار می‌گیرد و به فیض شهادت نایل می‌شود.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر: ۱۰آبان۱۳۵۸مصادف با ١٠ ذوالحجه ١٣٩٩است

 آیت الله سیدمحمد علی قاضی طباطبائی در دهم آبان ۱۳۵۸ شمسی، مصادف با عید قربان، نماز مغرب وعشاء رادرمسجدشعبان اقامه کرد و در همان شب در راه مراجعت به منزل توسط منافقین مورد اصابت گلوله قرار می‌گیرد و به فیض شهادت نایل می‌شود.

 

 آیت الله سیدمحمد علی قاضی طباطبائی فرزند حاج سید باقر در سال ۱۲۹۳شمسی در شهر تبریز متولد شد،د ر سال ۱۳۴۱شمسی . بعلت مبارزات او علیه رژیم پهلوی دستگیرشد. ابتدا در زندان قزل قلعه زندانی شد و سپس به شهرهای بافت، کرمان و زنجان تبعید گردید . همچنین مدت سه ماه به سبب فشارها و ضربات روحی و جسمی، در یکی ازبیمارستانهای تهر ان بستری شد . بعد از خارج شدن از بیمارستان به عراق تبعید شد و یک سال در آنجا ماند . پس از یک سال به ایران بازگشت 

اولین شهادت در محراب برای اولین امام جمعه تبریز

آیت الله شهید قاضی به اتهام اینکه در خلال بحث پیرامون حکومت اسلامی و جنایات اسرائیل در یک سخنرانی علنی نام امام را به عظمت و عزت بر زبان آورد به مدت شش ماه به بافق کرمان تبعید شد . پس از آن به بهانه دیگری شش ماه، دیگر به زنجان تبعید شد . شهید قاضی در تبر یز تنها نماینده تام الاختیار حضرت امام خمینی بوده و نقش ایشان در شکل دادن به مبارزات مردم تبریز نیز شایان توجه است . بنابراین محور مبارزه در آذربایجان شرقی و مرکز مبارزات، مسجد شعبان بو د که شهید قاضی طباطبائی امامت آنجا را عهده دار بودند.

آیت الله شهید قاضی جزو اولین کسانی بود که در آذربایجان اعلامیه خلع شاه از سلطنت را امضا کرد . 

در ماههای قبل از پیروزی انقلاب، رهبری جریانات حاد سیاسی، برپایی تظاهرات و تشکیل مجالس، همه بر عهده این شهید بزرگوار بود و ایشان اولین امضاء کننده اعلامیه،روزشنبه، ۲۹ بهمن ۱۳۵۶(١٠ ربیع الاول ١٣٩٨) در چهلم شهدای قم بود. 

قاضی طباطبایی اولین امام جمعه شهیدمی باشدکه شامگاه پنج شنبه، ۱۰ آبان ۱۳۵۸(١٠ ذوالحجه ١٣٩٩)  بعدازاقامه نمازمغرب وعشاء  درمسجد««مسجد شعبان»»در راه مراجعت به منزل توسط فرقان مورد اصابت گلوله قرار می‌گیرد و به فیض شهادت نایل می‌شود.

هفتمین امام جمعه شهید

۷–حجت الاسلام محمد خرسندامام جمعه کازرون ) ۸ خرداد ۱۳۹۸

حجت‌الاسلام محمد خرسند امام جمعه کازرون ، پس از بازگشت  از مراسم احیاء(مصلی) ساعت ۳ و نیم بامداد ۲۳ رمضان۱۴۴۰ ( ۸ خرداد ۱۳۹۸)مورد سو قصد قرار گرفت.

قاتل امام جمعه کازرون از چند روز قبل با لباس عربی و سوار اسب در خیابان دیده شده است. در کلیپی که منتسب به اسب سواری این قاتل است وی با لباس عربی سفید و شال سبز و نقاب در خیابان های کازرون ظاهر شده است ونیز روبروی حوزه علمیه کازرون دیده شده است.

حمیددرخشنده-قاتل(حجت الاسلام محمد خرسند )سواربراسب درخیابانهای شهرکازرون

درخشنده را درظهرروزحادثه  در «مخفیگاهش در کازرون» دستگیر کردند.

قاتل (حمیددرخشنده)ازآشنایان وازنمازگزاران بودکه با لباس تعزیه در مقابل خانه خرسند، منتظر بازگشت او مانده و بعد از اصرار به گرفتن عکس، با چاقو به سینه حجت‌الاسلام خرسند ضربه زده است.

به بیمارستان منتقل شد، اما بدلیل عمق جراحت در ناحیه شکم، در بیمارستان کازرون جان باخت.

حجت الاسلام محمد خرسند،متولد ۱۳۴۶ در شهرستان کازرون می باشد

«حجت الاسلام محمد خرسند »در دوم شهریورماه ۱۳۸۶ به سمت امام جمعه شهر کازرون منصوب شده بود.

قاتل تا لحظه پای دارازکرده اش پشیمان نبود(تقاضای عفوهم نکردودرنوشته سرسنگ قبرش اوراقهرمان بی نظیرمعرفی کرده بودند که به دستورقضایی تخریب شد)

۵ سال بعداز ترور «حجت الاسلام محمد خرسند»(امام جمعه کازرون)

«حجت‌الاسلام محمد صباحی»(امام جمعه کازرون) بعدازنمازجمعه روز( ۴ آبان ۱۴۰۳) ترور شدنماز جمعه وعصر به پایان رسیده بود اکثرنمازگزاران ازمصلی خارج شده بودند، امام جمعه درحال صحبت با چندنفربود که ضارب درحالیکه اسلحه را در کیسه مخصوص جا کفشی گذاشته بود به حجت الاسلام صباحی نزدیک می شود.

فرماندارکازرون درمصاحبه با شبکه خبر ساعت :۱۴: حجت الاسلام محمد صباحی،نمازجمعه ۴ آبان ۱۴۰۳(۲۱ ربیع‌الثانی ۱۴۴۶) راخوانده بود ودرحال تعقیبات نمازبودکه یکی بسویش می رود وباسلحه بسویش شلیک می کند وبعدباهمان اسلکه بسوی خودش شلیک می کند که خودش کشته می شود وچندنفردراطراف بودندآسیب می بینند و نهایتاً به شهادت می رسد.

فرمان امام خمینی به فرمانده سپاه برای بررسی ترورائمه جمعه

‏‏موضوع: مأموریت رسیدگی به عوامل ترور شخصیتهای مذهبی و سیاسی ‏

احتمال نفوذی هادرمحافظان امام جمعه یزد

‏‏مخاطب: رضایی، محسن (فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)‏

‏بسمه تعالی
‏‏انجام گرفتن ترورهای مشابهی نسبت به روحانیین معظم و مؤثر همچون «شهید‏‎ ‎‏مدنی» ‎‏ و «شهید دستغیب» و «شهید هاشمی نژاد » و حمله به آقای« احسان بخش ‎‏» و‏‎ ‎‏اخیراً شهادت شهید معظم مرحوم «صدوقی » ایجاد نگرانی و تردید و سؤال کرده است،

‏‎ ‎‏و نسبت به پاسداران محافظ آنان بویژه محافظان شهید صدوقی سوءظن ایجاد شده است‏‎ ‎‏و بسیار سؤال انگیز گردیده است، و مثل این سرمایه های بزرگ جمهوری اسلامی نباید با‏‎ ‎‏این وضع اسفبار از دست ملت بروند. و چون مسئول این امور سپاه است، شما مأمور‏‎ ‎‏هستید با دقت و بررسی اطراف قضیه، و بررسی از سوابق پاسداران محافظ گزارشی‏‎ ‎‏بفرستید، و لازم است برای این امر مهم از پاسداران آزموده و با سابقه و متعهد استفاده‏‎ ‎‏شود که مثل این خسارات واقع نشود.
 روح الله الموسوی الخمینی‏/ ۱۵ تیر ۱۳۶۱
 در ذیل نامه چنین مرقوم شده است: رونوشت: ۱ـ حضرت آقای رئیس جمهوری محترم(آیت الله خامنه ای). ۲ـ حضرت آقای رئیس مجلس شورای اسلامی(آیت الله هاشمی رفسنجانی). ۳ـ حضرت آقای نخست وزیر محترم(مهندس میرحسین موسوی).

چگونگی شهادت حجت الاسلام سیدعبدالکریم هاشمی نژاد(نماینده مجلس خبرگان قانون اساسی)،معروف به سید حبیب/روایت محافظ

پاسدار«غلامرضا عظیمی برخورداری» محافظ شخصی شهید عبدالکریم هاشمی نژاد در بیان خاطره ای از روز شهادت ایشان(۷ مهر ۱۳۶۰) گفت: «قرار بود من و یکی دیگر از محافظان به نام «ترکانلو» با حاج آقا(هاشمی نژاد) برویم. ترکانلو جلو بود، حاج آقا وسط و من پشت سر ایشان به سمت طبقه پایین حرکت کردیم. ایام انتخابات ریاست جمهوری بود و در طبقه اول نمایشگاهی برپا بود. حاج آقا نگاهی به پوسترها و موارد دیگر نمایشگاه کردند، کمی قدم برداشتند و دوباره برگشتند. ضارب ایشان هم که نوجوانی ۱۶ساله(هادی علویان) بود، آخر سالن ایستاده بود و با دیدن حاج آقا سلام کرد و جواب شنید. او مدتی بود که به حزب رفت‌وآمد داشت. ترکانلو جلو در ورودی بود و من با حاج آقا از پله رفتیم پایین که یکی از افراد درون ساختمان با سرعت از کنار من گذشت. دیدم «هادی علویان» همان نوجوان ۱۶ ساله، است. سریع حاج آقا(هاشمی نژاد) را از پشت بغل کرد و به طرف من چرخید. غافلگیر شده بودم و نمی‌توانستم کاری انجام دهم.»

 هاشمی نژاد درکنار شهید آیت الله بهشتی وآیت الله طبسی درحرم رضوی

محافظ حجت الاسلام هاشمی نژاد ادامه داد: «روبه روی من حاج آقا قرار داشت و پشت سرش هم علویان(تروریست). نمی‌توانستم تیراندازی کنم. چند ثانیه بیشتر نگذشته بود که نارنجک منفجر شد و هم زمان با صدای انفجار نارنجک، صدای انفجار دیگری هم از بیرون ساختمان به گوش رسید. خون زیادی روی در و دیوار پاشیده شده و همه جا پر شده بود از دود و آتش. من هم به شدت زخمی شده بودم. به حاج آقا نگاه کردم که روی زمین افتاده بود و شکم ایشان به طرز دل خراشی شکافته شده بود. هادی علویان(نوجوان منافق) دستش قطع شده بود. حاج آقا را روی زمین گذاشت و قصد فرار داشت که از پشت او را گرفتم. بسیار ضعیف شده بودم و نمی ‎توانستم او را به خوبی مهار کنم. کمی مقاومت کردم، اما علویان(منافق) از دستم فرار کرد و من هم روی زمین افتادم و چیزی نفهمیدم. حاج آقا همان لحظه به شهادت رسیده بودند..»

محافظ شهید هاشمی نژاد تصریح کرد: «علویان قصد فرار داشت و چندنفر از اعضای تیم منافقین که چند زن و مرد بودند، با یک موتورسیکلت و یک خودرو پیکان بیرون از ساختمان حزب منتظر علویان(تروریست) بودند تا او را نجات دهند. وقتی انفجار داخل ساختمان حزب روی داده بود، اعضای تیم منافقین برای اینکه توجه عمومی را از انفجار معطوف به مسئله دیگری کنند، انفجار دیگری صورت دادند. طبق گفته دوستان حزب، هادی علویان در پیاده رو توسط افراد منافقین، قبل از فرار، کشته شد و بقیه هم فرار کردند. از مرکز دستور رسیده بود که ضارب را زنده دستگیر کنیم. بچه‌ها سریع آمبولانس خبر کرده بودند و جسم نیمه جان علویان را در آمبولانس قرار دادند، اما در نیمه راه بیمارستان به هلاکت رسیده بود.»

البته اولین شهیدمحراب امیرالمؤمنین علی علیه السلام می باشد

 در سال چهلم هجری شب نوزدهم ماه رمضان هنگام اقامه نماز صبح در مسجد کوفه ترورشد(ضربت خورد) و3روزبعددر شب بیست و یکم ماه رمضان به مقام شهادت رسید

 مدت عمر شریفشان شصت و سه سال بود و در شهر نجف اشرف مدفون است.

عامل ترور،حضرت علی نیز یکی از خوارج ( ملجم مرادی)بود وعامل شهادت این عزیزان(شهدای محراب)ازنسل همان خوارج هستندکه حالا بنام منافقین هستند،اگرزندگی ودیدگاه خوارج مطالعه شود،دقیقاً خط فکری  آنهاشبیه منافقین زمان ماهستند

محل ضربت خوردن حضرت علی(ع)

خبرگزاری میزان بنقل ازفارس اینگونه می نویسد:

قبل از بررسی این موضوع، اشاره‌ای به چگونگی ماجرا مناسب است:

امیرمؤمنان(ع) در سحرگاه شب نوزدهم ماه رمضان سال چهلم هجرت، طبق معمول برای اقامه نماز جماعت صبح از خانه به مسجد کوفه روانه شد. آن شب باز کردن درِ خانه که از چوب خرما بود برای آن حضرت دشوار شد، آن بزرگوار در را از جای بیرون آورد و کنار گذاشت و این شعر را خواند:

اُشْدُدُ حَیازیَمکَ لِلْمَوْتِ/فَاِنَّ الْمَوْتَ لاقیکا

وَ لا تَجْزَعْ مِنَ الْمَوْتِ/اِذا حَلَّ بوادیکا(۱)

کمربند و سینه خود را برای مرگ ببند، زیرا مرگ تو را دیدار خواهد کرد و از مرگ اندوهناک مباش و بیتابی مکن در وقتی که در خانه تو فرود می‏‌آید.

آن گاه به سوی مسجد حرکت کرد. اول دو رکعت نماز خواند و سپس بالای بام رفت تا اذان بگوید. با صدای بلند اذان گفت که صدایش به گوش تمام ساکنان کوفه می‌رسید، سپس از بام پایین آمد و به محراب رفت و مشغول نماز نافله صبح شد، وقتی که خواست سر از سجده اولِ رکعتِ اول بردارد، در آن تاریکی، ابن ملجم آن چنان شمشیر بر فرق مقدس آن حضرت زد، که فرق سر آن بزرگوار تا نزدیکی پیشانی شکافته شد.

امام علی(ع) در این هنگام گفت: «بِسْمِ الله وَ بِالله وَ عَلی مِلَّة رَسُول الله فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبة»، به نام خدا و برای خدا و بر دین رسول خدا، به خدای کعبه سوگند رستگار شدم. سپس مقداری از خاک محراب را برداشت و روی زخم سرش پاشید و این آیه را خواند:«مِنْها خَلَقْناکُمْ وَ فِیها نُعیدُکُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُکُمْ تارَةً اُخْری»(۲): ما شما را از خاک آفریدیم و در آن باز می‌گردانیم و از آن نیز بار دیگر شما را بیرون می‌آوریم.

در این لحظه جبرئیل بین زمین و آسمان فریاد زد: «تَهَدَّمَتْ وَ الله اَرْکانُ الْهُدی، وَانْطَمَسَتْ اَعْلامُ التُّقی وَانْفَصَمَتْ الْعُرْوَة الْوُثْقی، قُتِلَ ابْنُ عَمِّ الْمُصْطَفی، قُتِلَ عَلِیُّ الْمُرْتَضی، قَتَلَهُ اَشْقَی الاْشْقیأِ» سوگند به خدا! استوانه‏‌های هدایت، ویران شد و نشانه‏‌های بزرگ تقوی تاریک شد و دستگیره محکم ایمان شکسته شد، پسر عموی مصطفی(ص) کشته شد، علی مرتضی کشته شد، او را شقی‏ترین اشقیا کشت.(۳)

در رابطه با مکان دقیق ضربت خوردن امام علی(ع) هر چند برخی از منابع بدون اشاره به مکان این جنایت، فقط به ضربت ابن ملجم بر فرق امام علی(ع) اشاره کرده و برخی هم به طور مطلق مسجد را محل وقوع این جنایت معرفی کرده‌اند، ولی برخی منابع هم محراب مسجد را محل ضربت خوردن امام علی(ع) معرفی کرده‌اند که به برخی از این منابع اشاره می‌کنیم:

 مدت عمر شریفشان ۶۳ سال بود و در شهر« نجف» مدفون است.

تزئین خیابان‌های نجف اشرف در آستانه ولادت امیرالمومنین(ع)

عامل ترور،حضرت علی نیز یکی از خوارج ( ملجم مرادی)بود وعامل شهادت این عزیزان(شهدای محراب)ازنسل همان خوارج هستندکه حالا بنام منافقین هستند،اگرزندگی ودیدگاه خوارج مطالعه شود،دقیقاً خط فکری  آنهاشبیه منافقین زمان ماهستند.

 اولین شهیدمحراب امیرالمؤمنین علی علیه السلام می باشد

 در سال چهلم هجری شب نوزدهم ماه رمضان 

هنگام اقامه نماز صبح در «مسجد کوفه» ترورشد(ضربت خورد) و۲روزبعددر شب بیست و یکم ماه رمضان به مقام شهادت رسید.

مسجدکوفه-محل ضربت خوردن حضرتعلی-محراب مسجد

۱. مرحوم علامه مجلسی؛ با نقل حدیثی از امام علی بن موسی الرضا(ع) می‌‏نویسد: هنگامی که ابن ملجم - لعنْ الله علیه - بر سر مبارک علی(ع) ضربت شمشیر را می‌خواست وارد سازد با خود همدستی داشت که ضربت او به دیوار برخورد کرد، اما ابن‏ ملجم در حالی که علی(ع) در سجده بود، ضربتی بر فرق مبارک آن حضرت وارد ساخت.(۴)

۲. در ضمن زیارت جامعه ائمه معصومین(ع) از قول امامین صادقین(ع) آمده است: «وَأَنْتُمْ بَیْنَ صَرِیعٍ فِی المِحْرابِ قَدْ فَلَقَ السَّیْفُ هامَتَهُ»(۵) و بعضی از شما اهل بیت(ع) در محراب عبادت به زمین افتاده در حالی که شمشیر زهرآلود فرق مبارکش را شکافته است.

این دلیل دیگری است که امیرمؤمنان علی(ع) در محراب عبادت به شهادت رسیده است.

۳. مقدسی در کتاب البدء و التاریخ ضمن بیان چگونگی ضربت خوردن امام علی(ع) از زبان امام حسن(ع) می‌نویسد: هنگامی که حضرت علی(ع) در محراب عبادت قرار گرفت چند نفر به او حمله‌‏ور شدند و ابن ملجم ضربتی بر آن حضرت فرود آورد.(۶)

۴. مفسر معروف ابوالفتوح رازی در تفسیر خود نقل می‌کند: علی(ع) در نخستین رکعت از نمازی که ابن ملجم او را ضربت زد، یازده آیه از سوره انبیاء را تلاوت کرد.(۷)

۵. دانشمند معروف اهل تسنّن سبط بن جوزی می‌نویسد: هنگامی که علی(ع) در محراب قرار گرفت، چند نفر به او حمله کردند و ابن ملجم ضربتی بر آن حضرت فرود آورد.(۸)

*پی‌نوشت­‌ها:

۱.مروج الذهب، المسعودی (م ۳۴۶)، تحقیق اسعد داغر، چ دوم، ۱۴۰۹ق. ج۲، ص۴۱۷.

۲. فروغ ولایت،آیت‌الله جعفر سبحانی،انتشارات صیحه،ص۶۹۷؛ به نقل از کشف الغمة،ج۱،ص۵۸۴.

۳. بحار الأنوار، علامه مجلسی، ،ج‏۴۲،ص:۲۸۲.

۴. بحارالانوار، ج ۴۲، ص۲۸۱.

۵. المزار الکبیر، محمد بن مشهدى‏(م۶۱۰ ق‏)/ بحارالانوار، ج‏۹۹،ص:۱۶۶.

۶. البدءوالتاریخ، مطهر بن طاهر المقدسى (م ۵۰۷)، بور سعید،  ج‏۵، ص۲۳۲.

۷. فروغ ولایت، ص۶۹۷، به نقل از تفسیر ابوالفتوح رازی، ج۴، ص۴۲۵.

۸. همان به نقل از تذکرة الخواص، ص۱۷۷.

مدیریت سایت-پیراسته فر:روایات دیگرازمنابع دیگر:

* امام سجاد (ع) فرمودند: وقتی ابن ملجم می خواست به امام على (ع) ضربه بزند، شخص دیگری با او همدست بود که ضربه اش به دیوار برخورد کرد، امّا ضربه ابن ملجم به آن حضرت اصابت کرد. و در حالی که امام در سجده بود، بر سر آن حضرت (جایى که قبلاً نیز در جنگها زخم برداشته بود.) فرود آمد. در آن هنگام حسن و حسین آمدند و ابن ملجم را گرفتند و در بند کردند./الطوسی، امالی

*در کنزالعمال(ج۱۵) در باب فضائل علی (ع) آمده است: هنگامی که حضرت علی (ع) سر از رکوع برداشت، ابن ملجم (با شمشیر ) ضربه خود را وارد کرد. حضرت به کنار رفت و فرمود: نمازتان را تمام کنید و کسی را مقدم (امام جماعت) نکرد.

*ابن عساکر درتاریخ دمشق در شرح حال امام علی(ع)آورده است: عبدالرحمان بن ملجم در حالی که آشفته بود در نماز صبح علی (ع) را به وسیله شمشیری که سمّی بود ضربت زد.

*احمدحنبل درفضائل امیرالمؤمنین می نویسد: عبدالرحمان بن ملجم، در نماز صبح علی (ع) را به وسیله شمشیری که سمّی بود، از روی آشفتگی ضربت زد و علی (ع) همان روز از دنیا رفت و در کوفه دفن شد.

درحقیقت  چهارمین امام جمعه ای که "ترورشد"امام جمعه رشت(آیت الله احسانبخش)بود 

اما۱۹سال بین ترورتاشهادتش فاصله افتاد

بعداز۳۳سالامام جمعه ای که 19سال شهادتش تأخیرافتاد

سومین امام جمعه بودکه ترورشد ولی ششمین بودکه "شهیدشد"امام جمعه رشت(آیت الله احسانبخش"بود

 ناگفته های ترورآیت الله احسانبخش "۲۶فروردین۶۱"درمسجدکاسه فروشان(رشت) اززبان شاهد ماجرا

بعداز۳۳سال

روزپنجشنبه ۲۶فروردین سال۱۳۶۱بودکه  درمسجدکاسه فروشان رشت اتفاق بسیاردردناکی رخ داد،

نمازظهروعصربه امامت حاج آقااحسانبخش اقامه شد،مردم زیادی آمده بودند، نمازتمام شده بود وجمعیت درحال رفتن به بیرون بودند،خیلی هارفته بودند، وعده ای ازارادتمندان آقای احسانبخش دراطرافش بودند،

حاج آقا قصدحرکت کرده بود که یکی ازمؤمنین(اسماعیل حدائقی)قرآنی راآورد به ایشان داد که برایش استخاره کند،حاج آقا،قرآن راگرفت واستخاره کرد وقرآن را بدست حدائقی داد ودرحالی که عده ای ازمؤمنین ایشان رااحاطه کرده بودندبه حرکتش  بطرف کفشداری ادامه داد، راننده ومحافظین مسلح درجلوی کفشداری منتظرش بودند،چندقدم که برداشت،شخصی که اورکت پوشیده بوددرحال حرکت به آقای احسانبخش نزدیک شد ،سئوالی ازچگونگی "نیت"کرد،حاج آقا هم دستهارا تابناگوش برد که عملاً توضیح بدهد،درهمین حال  ،درآن شلوغی شخصی  باسرعت به حاج آقانزدیک شد وحاج آقارا درآغوش گرفت،حاج آقا ازنظرجسمانی آدم قوی بود،تلاش کرد که اوراازخودجداکند،مردم حاضرهم نیزبه کمکش آمدند که دستان فشرده آن منافق راازبدن حاج آقااحسانبخش جداکنند،باتلاش فراوان آن منافق جداودرچندمتری پرت شد ولی نارنجکش را پرتاب کرد،شایدازدستش  دراین درگیری برزمین افتاد، صدای انفجارنارنجک وترکشهایش وحشتی بپاکرد،همه به بیرون دویدند،عده ای ازدرب مدرسه "حوزه علمیه"مهدویه- وعده ای ازکفشداری وحتی چندنفرازدرب حمام  فرارکردند

​حاج آقااحسانبخش وآن منافق به فاصله کمی برزمین افتادند،حاج آقا روبه بالا وآن منافق دمرو،

تنهاکسی که درمسجدمانده بود،مرد۴۲ساله ای بنام "غلامعلی پریمن "بود که آن هم دلیل ماندنش ( نپوشیدن"شلوار"بود،چون عادت داشته هنگام نمازشلوارش رادرمی آورده وبا پیژامه نمازمی خوانده)

آقای پریمن  محل افتادن نارنجک را(درمسجدکاسه فروشان)نشان می دهد که اینجامحل حادثه بوده 

همین ستون زیربالکن زنانه حاج آقاپریمن می گوید،هیچکس درمسجدنبود،نارنجک که منفجرشد،چند(۱۰)نفرحاضردراطراف آقای احسانبخش مجروح شدند وبقیه هم وحشت زده فرارکردند.

پریمن می گوید من آمدم که آقای احسانبخش را بلندکنم،سنگین بود،نتوانستم درهمین موقع محافظش "شهرام همتی"زودترازهمه رسید وجنازه آن منافق را به رگباربست! درصورتی که او به هلاکت رسیده بود وبعدبرنیروهای سپاهی افزوده شد وحاج آقااحسانبخش را به بیمارستان پورسینابردند تااقدامات اولیه انجام دهند وبعدهم باهواپیما به تهران ،بیمارستان  حاج سیدمصطفی خمینی بردند،

نماینده سابق بیمه شوروی(علی پریمن)می گوید :حاج آقااحسانبخش هنگام ورودازدرب مدرسه مهدویه  به داخل مسجدمی آمد ولی هنگام خروج ازکفشداری می رفت

وی می گویدبعلت مسائل امنیتی هرکس که به این مسجددرآن زمان می آمدتفتیش می کردند  ولی درهنگام خروج بعلت ازدحام بعضاً بی احتیاطی می شد،یعنی کسی میتوانست ازکفشداری (لابلای جمعیت)به داخل بیایدودرآن روزبه احتمال زیاداین منافق یک همدست داشته،که آن همدست آمدسئوالی درباره "نیت کرد تاکمی حاج آقارا معطل کند ودرهمین لحظه این منافق کثیف باسرعت خودرا به حاج آقارساند واورا دربغل گرفت تا باعملیات انتحاری ازبین ببرد

در بازدید از بدن منافق معدوم- معلوم شد که کمرش پر از تله های انفجاری، ۱۲ لول دینامیت و چهار عدد نارنجک بوده 

آیت الله احسانبخش دراین ترور،لگن و۲پایش تازانوله ولورده شدوتامدتهادربیمارستان بستری شد وبعدازآن نیزدردورنج ناشی ازاین تروررامتحمل شد/جانباز۷۰%شد

«حجت الاسلام محمدرضاشفیعی»(رئیس دفترش) می گوید:ما حاج اقااحسانبخش را سریعاً به بیمارستان پورسینای رشت بردیم ،خیلی حال واوضاع حاج آقاوخیم بود تاحدی که یکی ازپزشکان معالج خبرازایست قلبی حاج آقاراداد وماهم میخواستیم به بیت امام گزارش ناگوار"تمام کردن"رابدهیم که باخوف ورجا برای آخرین بار"شوک"داده شد که الحمدلله قلب بکارافتاد

حجت الاسلام محمدرضا شفیعی می گوید:من با حاج سیداحمدآقا خمینی تماس گرفتم وموضوع ترورراگفتم ،احمدآقاگفت من چندباربه احسانبخش گفته بودم  که  آن مسجدناامن است ،به مسجدکاسه فروشان نرو وبعدگفت یک هواپیمای آموزشی درآسمان رشت  درپروازاست،من حالا میگم که  درفرودگاه فرودبیاید،نیروهای آموزشی را پیاده کند،آماده اعزام به تهران باشد وبعدگفت دراینجاهم من باچندبیمارستان هماهنگی میکنم اوراسریعاً برسانید

رئیس دفترنماینده ولی فقیه دراستان گیلان(زمان آیت الله احسانبخش) می گوید،چون حمل آقای احسانبخش با آن همه جراحت مشکل بود مایک فروندهلی کوپترخواستیم ،هلی کوپتر رسید ولی ما دیدیم وضعیت حاج آقااحسانبخش طوری است که امکان جابجایی باهلی کوپترمقدورنیست،مضافاً ازدحام جمعیت درداخل وبیرون بیمارستان آنقدرزیاداست که غیرقابل کنترل است،لذاما یک آمبولانس خواستیم وهلی کوپتررا طوری راهی کردیم که مردم خیال کنند حامل حاج آقااحسانبخش است،سیل جمعیت بعدازبلندشدن بالگردحرکت کردندبطرف فرودگاه وماتوانستیم حاج آقاراباآمبولانس به فرودگاه برسانیم

امام جمعه موقت رشت ونماینده سابق مردم فومن درمجلس شورای اسلامی مدت بستری شدن دربیمارستان پورسینارا۳تاچهارساعت می داند ومدت بستری شدن دربیمارستان تهران را۵ماه اعلام می کند ولی درکتاب «خاطرات صادق»۸ماه نوشته شده ومن(نگارنده)این موضوع راتلفنی باآقای شفیعی درمیان گذاشتم آقای شفیعی مصربودبرتاریخ های گفته شده اش،وبرای اثباتش مدت بستری شده ۵ماهه اش می گوید من مدیرکاروان حج بودم ودرشنبه، ۲۷ شهریور ۱۳۶۱(٢٩ ذوالقعده ١٤٠٢)قصدرفتن به حج راداشتم وبلیط پرواز«جده»راداشتم که حاج آقاباهواپیما به رشت اعزام شد ومن هم ازتهران به جده پرواز کردم.

من علت این اختلاف «زمان» وبعضی ازاختلافات گزارشات راپرسیدم ؟شفیعی گفت  به حاج آقااحسانبخش گزارشهای خلاف داده اند

آقای شفیعی می گوید:حاج آقارابرای مراقبتهای ویژه به بیمارستان شهیدرجایی بردیم  وبعداورا برای درمان به بیمارستان حاج سیدمصطفی خمینی منتقل کردیم.

 آیت الله احسانبخش درصفحه۶۱۷کتابش(خاطرات صادق)می نویسد:

درطول مدت ۸ماهه بستری شدن دربیمارستان سیدمصطفی خمینی مراجع تفلید،آیات عظام ،شخصیتهای کشوری ولشکری به عیادت حاج آقااحسانبخش آمدند ویاباصدوراطلاعیه ضمن محکوم کردن این عمل جنایتکارانه برای سلامتی حاج آقا دعا  کرده بودند

ازجمله ازعیادت کنندگانرئیس جمهوروقت(آیت الله خامنه ای)بود که آن زمان درمقام ریاست جمهوری بود

زندگینامه امام جمعه شهیدرشت-آیت الله احسانبخش

من صادق احسانبخش -فرزندحاج غلامرضا-درتیرماه"سال۱۳۰۹درروستای لیف شاگرد(بازارجمعه)شهرستان صومعه سرا-استان گیلان بدنیاآمدم

حکم امامت جمعه آیت الله احسانبخش

اگرچه اولین امام جمعه رشت مرحوم شیخ حسن لاهوتی بود ولی باشروع اولین دوره مجلس درخرداد ۱۳۵۹مدتی آیت الله امینیان نمازجمعه رشت رااقامه کرد وبعدمسائلی پیش آمده که نمازجمعه تعطیل شد وامادر۹ بهمن ۱۳۵۹،آیت الله حاج صادق احسانبخش  باحکم امام خمینی به امامت جمعه رشت منصوب شد

چهارده ماه بعدهم ترورشد

پای آسیب دیده درترو۲۶فروردین سال۱۳۶۱مسجدکاسه فروشان رشت.

از آیت‌الله احسان‌بخش‌ حدود پنجاه اثر علمی‌ در زمینه‌های‌ فقه‌، حدیث‌، تفسیر، اخلاق و تاریخ‌ برجای‌ مانده‌ است‌ که‌ از آن‌ جمله‌ می‌توان‌ به‌ ۱ـ آثار الصادقین‌ در ۲۳ مجلد.

آیت الله احسانبخش سرانچام پس ازنوزده سال وپنجاه روز ازحادثه در ۱۴ خرداد ۱۳۸۰ دردوازدهمین سالگردمرادش(امام خمینی)رحلت کرد.با۷۰%جانبازی

آرامگاه آیت الله احسانبخش درمحوطه مصلی رشت قراردارد،مصلی ای که خودش بنیانگذارش بود

آرامگاه آیت الله احسانبخش-در۲طرفش۸شهیدگمنام مدفون هستند.

ترورامام جمعه رشت

قبرآیت الله احسانبخش

مصلی رشت(مزارآیت الله احسانبخش)امام جمعه رشت

«آیت الله محمدعلی  آل‌هاشم»(امام جمعه تبریز)درجریان سقوط هلی کوپتر رئیس جمهور(آیت الله سیدابراهیم رئیسی) ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ به شهادت رسیدند.

دیدار"نمایندگان خبرگان" بارهبرانقلاب۴ مهر ۱۳۹۸

دیدارنمایندگان خبرگان بارهبرانقلاب

حضرت آیت الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (پنج‌شنبه۴ مهر ۱۳۹۸) در دیدار منتخبان ملت در مجلس خبرگان ضمن ارائه تحلیل جامع از شرایط کشور و گسترش شعارها و اقتدار انقلابی و سیاسی نظام جمهوری اسلامی و امتداد آن در منطقه، بهره‌گیری از درس‌های دوران دفاع مقدس و تعمیق آن را در جامعه بسیار ضروری و مهم خواندند و تأکید کردند:

دیدار رئیس و نمایندگان مجلس خبرگان با رهبر انقلاب

لازمه و اساس استمرار پیشرفت کشور، «توکل بر خدا»، «ایستادگی و مقاومت»، «امید به آینده»، «اعتماد به جوانان بویژه جوانان انقلابی»، «وحدت و انسجام آحاد مردم بخصوص در میان نیروهای انقلاب»، «حمایت واقعی از تولید داخلی» و «قطع امید کامل از بیگانگان» است.

رهبر انقلاب: اروپا به تحریم‌های آمریکا پایبند ماند؛ باید از آنها به‌کلی قطع امید کرد

**نباید با برچسبهای «تند» و «افراطی» نیروهای وفادار به انقلاب را از صحنه خارج کرد**

رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه در کنار این موضوع، «حمایت از نیروهای وفادار به انقلاب و معتقد به استقلال کشور» ضروری است و نباید با برچسبهایی همچون تند و افراطی این نیروهای پر انگیزه را از میدان خارج کرد، افزودند:

دیدار رئیس و نمایندگان مجلس خبرگان با رهبر انقلاب

نیروهای مؤمن و انقلابی که مجموعه عظیمی از مردم را در برمی‌گیرند، باید در همه جا و در مقابل تعرض‌ها حمایت شوند و امکان حضور آنها در مراکز حساس فراهم شود، چرا که آنها همان کسانی هستند که در قضیه ۹ دی ۸۸ و یا در قضایای سال ۹۶ با آن حرکت عظیم وارد میدان شدند و دشمنان را ناکام گذاشتند.

عکس| دیدار اعضای مجلس خبرگان با رهبر انقلاب

حضرت آیت الله خامنه‌ای توصیه مکرر خود به مسئولان در خصوص استفاده از نیروهای انقلابی را یادآور شدند و گفتند: بنده به رؤسای جمهور در چند دوره گفته‌ام که برای پیشرفت کارتان از نیروهای وفادار به انقلاب استفاده کنید، زیرا آنها هستند که در هنگام خطر برای کمک به نظام، به صحنه می‌آیند.

رهبر انقلاب اسلامی خاطرنشان کردند: رفت و آمد و بستن قرارداد اشکالی ندارد اما مطلقاً نباید به آنها امید داشت و اعتماد کرد.

دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری با رهبر معظم انقلاب

حضرت آیت‌الله خامنه ای با اشاره به عمل نکردن اروپایی ها به تعهدات یازدگانه خود افزودند: همان افرادی که مذاکره کردند، اکنون می‌گویند اروپاییها به هیچیک از تعهدات خود عمل نکرده‌اند و این موضوع، قوی‌ترین دلیل بر این است که در هیچ مسئله‌ای نباید به آنها اعتماد کرد.

دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری با رهبر معظم انقلاب

ایشان جریان امور را به‌رغم همه این دشمنی‌ها، به نفع جمهوری اسلامی ارزیابی کردند و گفتند: امروز نظام اسلامی نه تنها قوی‌تر از چهل سال پیش است بلکه از ده سال پیش نیز قوی‌تر شده و اقتدار انقلابی و سیاسی آن در منطقه گسترش یافته و ریشه های انقلاب عمیق تر شده است.

عکس/ اختتامیه هفتمین اجلاسیه دوره پنجم مجلس خبرگان رهبری

رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به پیشرفتهای نظام اسلامی در عرصه های گوناگون خاطرنشان کردند: البته وظایف سنگینی بر عهده همه است زیرا مشکلات مختلفی در عرصه های فرهنگی و اقتصادی وجود دارد و دشمن نیز به‌شدت در زمینه نفوذ و اقدامات فرهنگی فعال است، اما اگر مسئولان ملاک کار خود را عدم اعتماد به دشمن قرار دهند، قطعاً می توان در مقابل توطئه ها ایستاد و آنها را خنثی کرد.

64617_355

حضرت آیت‌الله خامنه ای در ادامه به ارزیابی وضعیت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی امریکا و اروپا پرداختند و گفتند: امریکا که دشمن اصلی ما است، امروز منفورترین دولت در دنیا است و اروپایی ها نیز خودشان در حال اعتراف به ضعف ها و افول قدرتشان هستند.

دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری با رهبر معظم انقلاب

ایشان با اشاره به سخنان یکی از سران اروپا در مجمع عمومی سازمان ملل متحد افزودند: این مقام اروپایی صراحتاً و با استدلال به افول تمدن غرب اذعان کرد، البته در همین شرایط ضعف نیز خوی استکباری خود را فراموش نمی کنند.

رهبر انقلاب اسلامی به آمارهای مراکز بین المللی درخصوص بدهی های کشورهای معروف اروپایی اشاره کردند و گفتند: مشکلات اقتصادی این کشورها جدی است و گرفتاریهای سیاسی انگلیس و فرانسه نیز در مقابل چشم همگان است، بنابراین باید از این موقعیت استفاده کرد.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در جمع بندی سخنان خود، چند وظیفه مهم را برای تداوم راه پر افتخار انقلاب و غلبه بر دشمنی‌ها مورد تأکید قرار دادند.

«اعتماد و اطمینان به وعده الهی» اولین نکته‌ای بود که رهبر انقلاب اسلامی به آن اشاره کردند و گفتند: هدف ما تحقق دین خدا و پیاده شدن شریعت الهی در جامعه است، بنابراین خداوند طبق وعده خود ما را یاری خواهد کرد، همچنانکه تا کنون نیز به این وعده عمل کرده و با وجود انبوه مشکلات، جمهوری اسلامی در قله عزت قرار دارد و مایه افتخار و مباهات برای اسلام است.

ایشان همگان بویژه مسئولان و مدیران را به «تقوا، صداقت و کار جهادی» توصیه کردند و با اشاره به وظیفه مهم دیگر یعنی «مبارزه جدی با فساد» افزودند: البته در مبارزه با فساد، پیشگیری مقدم بر درمان است، یعنی باید زمینه‌های فساد را از بین برد، ضمن آنکه مبارزه با فساد مخصوص قوه قضائیه نیست و همه قوای کشور باید در این خصوص احساس مسئولیت کنند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای برخی از واگذاری‌ها را نمونه‌هایی از کارهای نسنجیده یا فسادآلود دانستند و گفتند: در حالی‌که از یک طرف عده‌ای از جوانان در تلاش پرانگیزه برای رونق تولید در کشورند، در طرف دیگر برخی خرابکاری‌های ناشی از فساد تولید را نابود می‌کند که نباید اجازه داد این موارد و مشکلاتی همچون قضایای کارخانه‌ها در اراک و خوزستان شکل بگیرد.

رهبر انقلاب اسلامی، «کمک به تولید» را وظیفه مسئولان و کلید حل مسائل کشور دانستند و افزودند: اگر تولید رونق بگیرد، بسیاری از مشکلات کشور از جمله سقوط ارزش پول ملی، تورم و قدرت خرید مردم حل خواهد شد، البته باید جلوی واردات بی‌رویه نیز گرفته شود.

دیدار رئیس و نمایندگان مجلس خبرگان با رهبر انقلاب

«تقویت نیروهای وفادار به انقلاب» توصیه دیگر حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بود.

ایشان نگاه نظام اسلامی به حقوق عمومی آحاد مردم فارغ از مذهب و طایفه آنان را یکسان خواندند و گفتند: فارغ از اینکه یک فرد مسلمان است یا غیرمسلمان، و یا به نظام اسلامی وفادار است یا نیست، حقوق عمومی آن باید محفوظ باشد، مثلاً نباید در کشور ناامنی وجود داشته باشد، و باید آزادی و نگاه عادلانه برای همه مردم یکسان باشد.

رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه در کنار این موضوع، «حمایت از نیروهای وفادار به انقلاب و معتقد به استقلال کشور» ضروری است و نباید با برچسبهایی همچون تند و افراطی این نیروهای پر انگیزه را از میدان خارج کرد، افزودند: نیروهای مؤمن و انقلابی که مجموعه عظیمی از مردم را در برمی‌گیرند، باید در همه جا و در مقابل تعرض‌ها حمایت شوند و امکان حضور آنها در مراکز حساس فراهم شود، چرا که آنها همان کسانی هستند که در قضیه ۹ دی ۸۸ و یا در قضایای سال ۹۶ با آن حرکت عظیم وارد میدان شدند و دشمنان را ناکام گذاشتند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای توصیه مکرر خود به مسئولان در خصوص استفاده از نیروهای انقلابی را یادآور شدند و گفتند: بنده به رؤسای جمهور در چند دوره گفته‌ام که برای پیشرفت کارتان از نیروهای وفادار به انقلاب استفاده کنید، زیرا آنها هستند که در هنگام خطر برای کمک به نظام، به صحنه می‌آیند.

ایشان اتحاد مردم با یکدیگر را مورد تأکید قرار دادند و افزودند: اتحاد نیروهای انقلاب نیز بسیار مهم است و اختلاف سلایق افراد با یکدیگر نباید به مخالفت و معارضه منجر شود.

رهبر انقلاب اسلامی در پایان با انتقاد از برخی افراد که در سخنان خود و یا در فضای مجازی مردم را مأیوس می‌کنند، گفتند: پرهیز از ناامید کردن مردم از مهمترین کارها است، چون اگر امید نباشد هیچ کار بزرگی انجام نمی‌شود، البته امید به آینده یک امید کاذب نیست، بلکه آینده کشور واقعاً روشن و امیدوارکننده است.

دیدار رئیس و نمایندگان مجلس خبرگان با رهبر انقلاب

پیش از سخنان رهبر انقلاب اسلامی، آیت‌الله جنتی رئیس مجلس خبرگان گزارشی از فعالیتهای کارگروههای هیئت‌های اندیشه‌ورز این مجلس بیان کرد.

همچنین آیت‌الله موحدی‌کرمانی نایب رئیس مجلس خبرگان گزارشی از مهمترین نکات و دغدغه‌های اعضای خبرگان که در نطقهای اجلاس بیان شده بود، ارائه کرد و گفت: نمایندگان مجلس خبرگان بر «امیدآفرینی»، «استکبارستیزی و نفی هرگونه مذاکره با آمریکا»، «هدایت نقدینگی انباشته در کشور به سمت تولید»، «حمایت از قوه قضائیه در مبارزه با فساد»، «اجرای کامل قوانین مربوط به حجاب و عفاف»، «اصلاح اشکالات ساختاری در نظام مالیاتی، نظام بانکی و خصوصی‌سازی» و «دقت شورای نگهبان در احراز صلاحیت نامزدهای انتخابات مجلس» تأکید کردند.

دیدگاه "مولوی" به کربلا«عاشورا» وامام حسین(ع)

دیدگاه مولوی به کربلا«عاشورا» وامام حسین(ع)

مذهب و آیین مولانا جلال‌الدین محمد بلخی، همواره در طول تاریخ مورد بحث و جدل قرار گرفته‌است و می‌گیرد. این موضوع شاید به خاطر پیچیدگی‌های شخصیت و تفکر مولوی و حب و بغض‌های موجود پیرامون او باشد، که  پیچیده و حل نشدنی به نظر می‌رسد.

«گریه بر سیدالشهدا» ازنگاه مولوی:

مولوی در اوایل دفتر ششم مثنوی، داستانی تعریف می‌کند که در روز عاشورا،‌ در شهر شیعه نشین حلب:

روز عاشورا همه اهل حلب/ باب انطاکیه اندر تا به شب

گرد آید مرد و زن جمعی عظیم/ ماتم آن خاندان دارد مقیم

ناله و نوحه کنند اندر بکا/ شیعه، عاشورا برای کربلا

بشمرند آن ظلمها و امتحان / کز یزید و شمر دید آن خاندان

شاعری غریب به شهر می‌رسد و متعجب می‌شود که چه اتفاقی افتاده است که مردم چنین عزاداری می‌کنند و شروع به پرس و جو می‌کند و چنین پاسخ می‌شنود:

روز عاشورا نمی‌دانی که هست / ماتم جانی که از قرنی بِه است

پیش مؤمن کی بود این غصه خوار / قدر عشق گوش، عشق گوشوار*

پیش مؤمن ماتم آن پاک‌ روح / شهره‌‌تر باشد ز صد طوفان نوح

*منظور از «گوش »حضرت پیامبر(ص) و «گوشواره »امام حسین(ع) است.


شاعر هم که این جواب، برایش سنگین آمده بود می‌گوید:

گفت آری لیک کو دور یزید / کی بُدست این غم چه دیر اینجا رسید

چشم کوران آن خسارت را بدید / گوش کرّان آن حکایت را شنید

خفته بودستید تا اکنون شما / که کنون جامه دریدید از عزا

پس عزا بر خود کنید ای خفتگان / زانک بد مرگیست این خواب گران

روح سلطانی ز زندانی بجست / جامه چه درانیم و چون خاییم دست

چونک ایشان خسرو دین بوده‌اند / وقت شادی شد چو بشکستند بند

یعنی که امام‌حسین(ع) با شهادت به وصال محبوبش رسید و این جای عزاداری ندارد بلکه شما باید بروید به حال خودتان گریه کنید که در خواب غفلت به سر می‌برید.

این بیان مولانا، حساسیت‌ها و مخالفت‌های زیادی را ایجاد کرده‌است. بسیاری معتقدند مولوی به طور کلی با عزاداری بر امام حسین(ع)‌ مخالف است و عاشورا را روز شادی و نه غم و اندوه می‌داند

و اخیرا هم برخی به اصطلاح روشنفکران با استناد به سخن او بر عزاداری‌های مردم در ایام محرم خرده می گیرند.

کار بعضا تا جایی پیش‌رفته که برخی مولوی را از مخالفین اهل بیت می‌نامند و او را ناصبی می‌دانند.

 نظر مولوی درباره اهل بیت(ع) ،علی الخصوص« امام حسین» چیست؟

ای پسِ سوءالقضا حسن‌القضا...

علی(ع) در تاریخ اسلام همواره یک شاخص بوده‌است. مرزهای تفکرات و مذاهب اسلامی اغلب بر سر محبت و ولایت ایشان ترسیم شده‌اند و اگر می‌خواهیم عقیده کسی را درباره اهل بیت بدانیم، بهتر از ارادت به علی(ع) مدرکی نخواهیم داشت.

مولوی در وصف علی(ع) چنین می‌سراید:

ای علی که جمله عقل و دیده‌ای/ شمّه‌ای واگو از آنچ دیده‌ای

تیغ حلمت جان ما را چاک کرد/ آب علمت خاک ما را پاک کرد

باز گو‌ای بازِ عرش خوش‌شکار /تا چه دیدی این زمان از کردگار

چشم تو ادراک غیب آموخته/ چشمهای حاضران بر دوخته

آن یکی ماهی همی‌بیند عیان/ وان یکی تاریک می‌بیند جهان

راز بگشا‌ای علی مرتضی /ای پس از سؤ القضا حسن القضا

یا تو واگو آنچ عقلت یافتست/ یا بگویم آنچ برمن تافتست

این ارادت تا جایی پیش می‌رود که مولوی چنین می‌سراید:

در دایره وجود موجود علیست/ اندر دو جهان مقصد و مقصود علیست

گر خانه اعتقاد ویران نشدی/ من فاش بگفتمی که معبود علیست

از این دست اشعار در نسخه‌های مختلف دیوان شمس و مثنوی او فراوان است. هرچند از این اشعار نمی‌توان درباره مذهب مولوی نظر قاطعی داد، به خصوص که اشعاری هم در وصف خلفای راشدین از او باقی‌مانده‌است ولی به قطع می‌توان گفت که مولوی از دوست‌داران و محبان اهل بیت عصمت و طهارت است و اتهام ناصبی بودن به او نمی‌چسبد!

کجایید ای شهیدان خدایی...مولوی

مولوی در وصف امام حسین‌(ع) هم بسیار سروده است. شعر معروفی که در هیئت‌ها و عزاداری‌های ماه محرم بسیار می‌خوانیمش از غزلیات مولاناست که سروده:

کجایید ای شهیدان خدایی/ بلاجویان دشت کربلایی

کجایید ای سبک روحان عاشق/ پرنده‌تر ز مرغان هوایی

کجایید ای شهان آسمانی/ بدانسته فلک را درگشایی

کجایید ای ز جان و جا رهیده/ کسی مر عقل را گوید کجایی

کجایید ای در زندان شکسته/ بداده وام داران را رهایی

کجایید ای در مخزن گشاده/ کجایید ای نوای بی‌نوایی

او همچنین در اشعار خود نسبت به «تبری از دشمنان اهل بیت» هم بی‌توجه نبوده است .

در «داستانی که  یک فرد ظالم، سیدی از آل رسول را آزار می‌داده» چنین می‌گوید:

با شریف آن کرد مرد ملتجی/ که کند با آل یاسین، خارجی

تا چه کین دارند دایم دیو و غول/ چون یزید و شمر با آل رسول

مولوی شاعری عارف‌مسلک است و عرفان هم همه شور است و شهود! عاشورا هم شورانگیز‌ترین و پرشهودترین واقعه تاریخ بشریت است و عارف اگر عارف باشد هیچگاه از توجه به آن غافل نخواهد بود و مولانا هم از قافله شور و شعور حسینی به قدر توان توشه برداشته‌است و با وجود اینکه از نظر تاریخی به نظر می‌رسد در میان شیعیان زندگی نکرده‌است ولی عاشورا را در اشعارش گرامی داشته‌است.

عاشورا روز غم یا سُرور؟!

در خبر است از شب عاشورا که امام حسین(ع) از حضرت قاسم پرسیدند:«قاسم جان مرگ از دید تو چگونه است؟»

حضرت قاسم پاسخ دادند:«شیرین‌تر از عسل» و گفته‌اند که وقتی امام حسین(ع) منازل بهشتی اصحاب را به ایشان نشان‌دادند و مرگ را پلی برای وصول به این نعمت‌ها خواندند، اصحاب از شوق آن به استقبال شهادت می‌شتافتند.

اما از سوی دیگر هم در روایات و اخبار زیادی،‌ غم و اندوه فراوانی برای اهل بیت در این ایام ذکر شده‌است،‌به طوری که یاد و نام کربلا و عاشورا اشک را از دیده مبارک اهل بیت جاری می‌کرده‌است.

همچنین معصومین به شیعیان فرموده‌اند: 

«محرم ماه حزن و اندوه و گریستن بر مصیبت اهل بیت است

اما این «حزن و سرور» چگونه جمع می‌شود؟! 

بزرگان گفته‌اند که کربلا واقعه‌ایست دو بعدی که بخشی از آن مربوط به دنیا و وقایع اجتماعی است که تمامش رنج و اندوه اهل بیت عصمت و طهارت و هتک حرمت آنان توسط امت جدشان است. بر این مصائب باید خون گریست که چرا

امت رسول خدا ۵۰ سال بعد از رحلتش به قدری در انحطاط و فساد غوطه‌ور می‌شوند که با سید جوانان بهشت و حرم رسول خدا این‌گونه برخورد می‌شود و یزیدی که وحی را دروغ می‌خواند به خلافت مسلمین می‌رسد؟

اما بُعد دیگرش همه عشق بازی مشتاقان وصل الهی با معشوق حقیقی است که به فرموده علی(ع)، دنیا زندان مؤمن است و حقیقتا برای پرنده مشتاق پرواز در آسمان بی‌کران چه چیزی شیرین‌تر از آزادی است؟!

«سید ابن طاووس» عالم معروف شیعی، در مقتل معروف خود «لهوف»، می‌گوید:

اگر  روایات معصومین که امر به عزاداری در عاشورا کرده‌اند نبود،‌ جایی برای عزاداری وجود نداشت بلکه باید شاد بود، چرا که عاشقی به معشوقش رسیده است.

مولوی هم چنین نظری را بیان می‌کند، هرچند که حرفی از روایات معصومین نزده‌است.

قضاوت درباره این‌که مولوی، در اشعارش خواسته به کلی عزاداری بر حسین(ع) را نفی کند و یا انتقادی به ضعف عزاداران حسینی در فهم عمق عاشورا کرده است، کار ساده‌ای نیست ولی لااقل به طور قطع می‌شود گفت که ملای رومی، از محبین اهل بیت بوده است./۰۸ مهر ۱۳۹۶خبرگزاری دانشجو

***

سابت ابن عربی اینگونه می نویسد:

جلال الدین مولوی بلخی نیز از این قافله عقب نمانده و اشعاری در این باب سروده است.

جلال الدین بلخی در دفتر سوم مثنوی به سرزمین کربلا و رفتن به آنجا اشاره می‌کند

و در دفتر ششم در قالب حکایتی به ترسیم عزدارای امام حسین پرداخته

و سپس آن را به نقد کشیده است. برای بررسی این اشعار سزاوار است نخست اشاره ای به متن این اشعار داشته باشیم. جلال الدین در دفتر ششم چنین سروده است :

روز عاشورا همه اهل حلب ... باب انطاکیه اندر تا به شب

گرد آید مرد و زن جمعى عظیم ... ماتم آن خاندان دارد مقیم‏

ناله و نوحه کند اندر بکا ... شیعه عاشورا براى کربلا

بشمرند آن ظلمها و امتحان ... کز یزید و شمر دید آن خاندان‏

نعره ‏هاشان مى‏رود در ویل و وشت ... پر همى‏ گردد همه صحرا و دشت‏

یک غریبى شاعرى از ره رسید ... روز عاشورا و آن افغان شنید

شهر را بگذاشت و آن سو راى کرد ... قصد جستجوى آن هیهاى کرد

پرس پرسان مى‏شد اندر افتقاد ... چیست این غم بر که این ماتم فتاد

این رئیس زفت باشد که بمرد ... این چنین مجمع نباشد کار خرد

نام او و القاب او شرحم دهید ... که غریبم من شما اهل دهید

چیست نام و پیشه و اوصاف او ... تا بگویم مرثیه ز الطاف او

مرثیه سازم که مرد شاعرم ... تا از اینجا برگ و لالنگى برم‏

آن یکى گفتش که هى دیوانه‏اى ... تو نه‏اى شیعه عدوى خانه‏اى‏

روز عاشورا نمى‏دانى که هست ... ماتم جانى که از قرنى به است‏

پیش مومن کى بود این غصه خوار ... قدر عشق گوش عشق گوشوار

پیش مومن ماتم آن پاک روح ... شهره‏تر باشد ز صد طوفان نوح‏

نکته گفتن آن شاعر جهت طعن شیعه‏ ى حلب‏

گفت آرى لیک کو دور یزید ... کى بدست این غم چه دیر اینجا رسید

چشم کوران آن خسارت را بدید ... گوش کران آن حکایت را شنید

خفته بودستید تا اکنون شما ... که کنون جامه دریدیت از عزا

 پس عزا بر خود کنید اى خفتگان ... ز انکه بد مرگى است این خواب گران‏

 روح سلطانى ز زندانى بجست ... جامه چه دْرانیم و چون خاییم دست‏

چون که ایشان خسرو دین بوده ‏اند ... وقت شادى شد چو بشکستند بند

سوى شادُروان دولت تاختند ... کنده و زنجیر را انداختند

 روز ملک است و گش و شاهنشهى ... گر تو یک ذره از ایشان آگهى‏

ور نه‏اى آگه برو بر خود گرى ... ز انکه در انکار نقل و محشرى‏

بر دل و دین خرابت نوحه کن ... که نمى‏بیند جز این خاک کهن‏

ور همى ‏بیند چرا نبود دلیل ... پشت دار و جان سپار و چشم سیر

در رخت کو از مى دین فرخى ... گر بدیدى بحر کو کف سخى‏

آن که جو دید آب را نکند دریغ ... خاصه آن کاو دید آن دریا و میغ [۱]‏


جلال الدین در دفتر سوم اشعار دیگری سروده و می گوید:

هین مدو گستاخ در دشت بلا ... هین مرو کورانه اندر کربلا

که ز موی و استخوان هالکان ... می نیابد راه پای سالکان [۲]

برخی پژوهشگران شعر دیگری نیز در این باره از جلال الدین نقل کرده اند که گفته است:

کورکورانه مرو در کربلا ... تا نیفتی چون حسین اندر بلا [۳]

البته این بیت در نسخه نیکلسون یافت نشد و گویا در نسخه‌های دیگر مثنوی موجود بوده یا به احتمال دیگر این بیت همان ابیات موجود در دفتر سوم است نه اینکه بیت جداگانه ای باشد اما در نسخه های گوناگون به صورت متفاوت نقل شده است.

«ملا هادی سبزواری» دراین باره می‌نویسد: «هین مرو کورانه اندر کربلا : مخفف کرب و بلا که مطلق زمین خوفناک باشد و از بعض نسخ نقل کرده اند که تا نیفتى چون حسین اندر بلا» [۴]

مضامین و یافته های اشعار مذکور :

متن اشعار کاملا واضح است و به جهت رعایت اختصار از شرح آن صرف نظر می‌کنیم، اما از مجموع این اشعار سه نکته استفاده می‌‌شود که اندیشه جلال الدین درباره واقعه عاشورا را ترسیم می‌کند:

۱- واقعه عاشورا صرفا یک حادثه ی تاریخی است که اساسا دوران آن گذشته و امروز دیگر سخن از یزید نیست؛

گفت آرى لیک کو دور یزید ... کى بد‏ست این غم چه دیر اینجا رسید

چشم کوران آن خسارت را بدید ... گوش کران آن حکایت را شنید

۲- کسانی که عمری برای امام حسین علیه السلام عزاداری کرده اند در خواب غفلت به سر برده اند و حقیقت عاشورا را نفهمیده اند؛

خفته بود‏ستید تا اکنون شما ... که کنون جامه دریدیت از عزا

پس عزا بر خود کنید اى خفتگان ... زانکه بد مرگى است این خواب گران


۳- روز عاشورا روز جشن و شادی است چون در این روز خسرو دین(امام حسین علیه السلام) از بند دنیا رهیده و به خدا پیوسته است؛

روح سلطانى ز زندانى بجست ... جامه چه دْرانیم و چون خاییم دست‏

چون که ایشان خسرو دین بوده ‏اند ... وقت شادى شد چو بشکستند بند

سوى شادُروان دولت تاختند ... کنده و زنجیر را انداختند

روز ملک است و گش و شاهنشهى ... گر تو یک ذره از ایشان آگهى‏


۴- زیارت شهدای کربلا و رفتن به بارگاه سیدالشهداء خیره سری و گستاخی است زیرا آنچه از ایشان به جا مانده (اگر به جا مانده باشد) مو و استخوانی بیش نیست و زیارت این استخوانها سالک را به سر منزل مقصود نمی رساند.

هین مدو گستاخ در دشت بلا ... هین مرو کورانه اندر کربلا

که زموی و استخوان هالکان ... می نیابد راه پای سالکان


۵ – و از بیت ذیل، بر فرض صحت انتساب آن، چنین برداشت می شود که امام حسین علیه السلام نا آگاهانه و بدون هر گونه دوراندیشی به سمت کربلا خارج شدند و به تعبیر جلال الدین این حرکت کورکورانه انجام گرفته! لذا ما نباید مانند او عمل کنیم؛

کورکورانه مرو در کربلا ... تا نیفتی چون حسین اندر بلا

بررسی و نظر :

مطلب نخست مولوی که عاشورا را صرفا یک واقعه تاریخی قلمداد کرده است، بسیار عجیب است و درنگ بسیاری را می‌طلبد. اساسا آیا عاشورا ریشه ای مذهبی و اعتقادی دارد یا اینکه صرفا یک رخداد تاریخی است؟

آیا با گذشت تاریخ دیگر عزاداری و گریه بر سیدالشهداء لزومی نخواهد داشت؟

با توجه به مطالبی که در ادامه خواهد آمد روشن می‌شود که ائمه اهل بیت عاشورا را صرفا یک واقعه تاریخی ندانسته اند بلکه برای این روز به اعمال دینی زیادی سفارش فرموده اند و هیچگاه نفرمودند «کو دور یزید؟»، بلکه همچنان بر پاسداشت این واقعه همت می گماردند.

علامه جعفری در نقد و شرح خود بر مثنوی مولوی، با اعتراض بر مضامین اشعار مولوی درباره تخطئه عزاداری شیعیان در روز عاشورا، موارد متعالی و معنوی بسیاری را به طور مشروح بیان می کند. مواردی که مولوی می توانست با الهام گرفتن از وقایع کربلا در قالب شعر پیاده کند. ایشان در این زمینه می نویسد:

« آن چه که جلال الدین با نظر به چشم انداز کارى که در باره انسانیت ( هیومانیسم ) محض ، یا انسانى – الهى ، پیش گرفته بود ، مى توانست از داستان کربلا بهره بردارى کند ، مطالب زیر را که شمه اى از عناصر و واحدهاى داستان مزبور (تاریخ واقعه کربلا) است ، مطرح نموده و حقایق فراوانى را از واقعیتهاى قطعى نه از قصه هاى تمثیلى و ثابت نشده به فرهنگ مطلوب بشرى عرضه کند» سپس ایشان مفصلا مواردی را در چندین صفحه ذکر می کند که برای مطالعه آنها می توانید به آدرسی که در پاورقی درج شده مراجعه کنید. [۶]

علامه محمدتقی جعفری در ادامه به شدت بر مولوی اعتراض کرده و می نویسد:

«اگر گذشتن و انقراض حادثه ی کربلا بتواند دلیلى به عدم لزوم یادبود آن داستان باشد، حتى جلال الدین هم نمى تواند بگوید تنها به حال خود گریه کنید، زیرا چنانکه داستان خونین کربلا گذشته و به سلسلهء ابدیت پیوسته است هم چنین تبهکارى ها وگنه کارى هاى ما نیز به حکم

هر نفس نو مى‌شود دنیا و ما ... بى‌خبر از نو شدن اندر بقا

عمر همچون جوى نو نو مى‌رسد ... مستمرى مى‌نماید در جسد

گذشته و به پشت پرده‌ی طبیعت خزیده است، دیگر جایى براى گریه نمى ماند. اگر بگویید: گریه توام با توبه و بازگشت، کثافتها و لجنهاى روح را شستشو مى‌دهید، مى‌گوییم: گریه بر داستان نینوا نیز کثافتها و لجنهایى را که به روى انسان و انسانیت با دست تبهکاران کشیده مى‌شود، شستشو مى‌کند و مى‌گوید: روى انسان را پاک نگه بدارید… جلال الدین دو موضوع فرد و اجتماع را در این داستان بهم مخلوط نموده و به نتیجهء نادرستى رسیده است» [۷]

شمس تبریزی  «نکوهش گریه بر امام حسین »

نکته دوم و سوم اشعار یاد شده که مستقیما به عزاداری برای امام حسین پرداخته و آن را به سخریه گرفته و روز عاشورا را روز شادی قلمداد می‌کند، بسیار عجیب تر از مطلب نخست است. و البته این تنها مولوی نیست که به واقعه عاشورا اینگونه می نگرد بلکه سخن مولوی ریشه در عقاید انحرافی تصوف دارد.

شمس تبریزى (استاد مولوی) نیز گریه بر خاندان عصمت و طهارت را به استهزا می گرفته و مولوی نیز از او تبعیت کرده است. شمس مى‏ گوید: «”خجندى” بر خاندان پیامبر مى ‏گریست، ما بر وی مى ‏گریستیم، یکی به خدا پیوست، بر وی مى ‏گرید…!» [۸]

شمس در جای دیگر می گوید: «خجندی می گوید که مصیبت خاندان می دارم! مصیبت خود را فراموش کرده است.» (مقالات شمس، صفحه۳۴۱)

این‏جا باید گفت: پس باید – العیاذ بالله – بر حال عرش و کرسی و لوح و قلم و زمین و آسمان که همه بر حسین علیه السلام گریستند، بلکه باید بر حال پیامبر و امیرالمؤمنین صلوات للّه‏ علیهما و آلهما و… هم گریه نمود که حتی قبل از واقعه جگرگداز عاشورا بر حسین‏شان گریستند، و زمین و زمان را به سوختن و گداختن فرمان راندند، و عالم را در سوگ آن جانِ جانان به اندوه و ماتم ابدی نشاندند!

باید از کسانی که مى ‏کوشند بدیهیات را انکار کرده، و شمس و مولوی را شیعیانِ اهل تقیه و مدارا معرفی کنند، پرسید که: آیا در همان شرایطی که “شمس خجندى” بى ‏پروا بر شهید مظلوم کربلا گریه مى‏ کرد، تقیه ی شمس و مولوی اقتضا مى‏ کرد که به اجتهاد در مقابل نصوص بی حد و حصر برخیزند، و سوگواری بر امام شهیدان را استهزاء کنند؟[۹] در هر حال اندیشه جلال الدین در این اشعار کاملا روشن است و نیاز به توضیح بیشتر ندارد.

دیدگاه «عبدالقادر گیلانی »درباره  عزاداری امام حسین(ع)در روز عاشورا

عبدالقادر گیلانی (قطب اعظم و سرسلسله فرقه صوفیه قادریه) نیز درباره عزاداری در روز عاشورا همین باور را ابراز کرده است؛ عبدالقادر گیلانی پس از بیان اشکالی که شیعیان درباره روزه روز عاشورا و سرور این روز بر اهل تسنن مطرح می کنند، چنین پاسخ می‌دهد:

قد طعن قوم على من صام هذا الیوم العظیم وما ورد فیه من التعظیم وزعموا أنّه لا یجوز صیامه لأجل قتل الحسین بن علی رضى اللّه عنهما فیه. وقالوا: ینبغی أن تکون المصیبه فیه عامّهً لجمیع الناس لفقده فیه، و أنتم تتّخذونه یوم فرح وسرور … هذا القائل خاطئ و مذهبه قبیح  فاسد لأن الله تعالی اختار لسبط نبیه صلی الله علیه (و آله) و سلم الشهاده فی اشرف الأیام و أعظمها و أجلها و اوقعها عنده… و لو جاز أن نتخذ یوم موته [یوم‏] مصیبه لکان یوم الإثنین أولى بذلک، إذ قبض اللّه تعالى نبیه [محمدا] صلّى اللّه علیه و سلّم فیه، و کذلک أبو بکر الصدیق رضی اللّه عنه قبض فیه.‏.. کذلک یوم عاشوراء لا یتخذ یوم مصیبه، و لأن یوم عاشوراء إن اتخذ یوم مصیبه لیس بأولى من أن یتخذ یوم فرح و سرور.[۱۰]

ترجمه: قومی (شیعیان) به روزه گرفتن و بزرگداشت روز عاشورا ایراد گرفته اند و گمان کرده اند به خاطر قتل امام حسین رضی الله عنه در این روز، روزه گرفتن جایز نیست و گفته اند به خاطر شهادت ایشان باید در این روز هر ساله عزاداری کرد و طعنه می زنند که

شما این روز را روز فرح و شادی قرار می دهید

«کسی که قائل به این حرف باشد خطا کار است و مذهبش قبیح است» زیرا خداوند خواسته است به خاطر قرار دادن شهادت سبط نبی صلوات الله علیه  و سلم در این روز مبارک بر مقام ایشان بیفزاید و او را به مقام خلفای راشدین برساند…

 اگر بنا باشد روز مرگ (سیدالشهدا) را روز ماتم قرار دهیم روز دوشنبه سزاوارتر به این کار است زیرا در این روز خدا جان پیامبرش محمد و همچنین ابوبکر را گرفت…

روز عاشورا روز مصیبت نیست زیرا عزای این روز شایسته تر از شادی و سرور نیست.

حاشیه: ابن عربی و تبرک جستن به روز عاشورا با پیروی از بنی امیه

پیش تر و در مطالب قبل اشاره شد که ابن عربی به کرّات و به انحاء مختلف، به شرافت، فضیلت و برکت روز عاشورا تاکید می کند و آن را در زمره ایامی چون ماه مبارک رمضان، شبهای قدر، روز عرفه و… قرار می دهد و روایاتی را از اسلاف خود در فضیلت و استحباب روزه این روز ذکر می کند.

آیا شعر کجائید ای شهیدان خدایی از مولوی است؟

اما در ادامه بررسی دیدگاه مولوی باید گفت که برخی با تکیه بر ابیات زیر که منتسب به وی است، تلاش می کنند تا دیدگاه او درباره عزاداری امام حسین علیه السلام را تعدیل کنند:

کجایید اى شهیدان خدایى ... بلاجویان دشت کربلایى‏

کجایید اى سبک ‏روحان عاشق ...  پرنده تر ز مرغان هوایى‏

کجایید اى شهان آسمانى ... بدانسته فلک را درگشایى‏ … [۱۱]

این ابیات در کتاب دیوان کبیر شمس با تصحیح بدیع الزمان فروزانفر آمده است.‌ لازم به ذکر است که دیوان شمس به دلیل حجمِ گسترده آن و مشوّش بودنِ نسخِ موجود از آن، هنوز متنِ کاملاً قابلِ اعتمادی از جهتِ تصحیح ندارد. فروزان فر، ده نسخه خطی را در تصحیح دیوان شمس به کار گرفته است. بر اساس فهرست توصیفی فروزانفر – که در مقدمه ی جلد اول دیوان کبیر آمده – می توان دریافت که وی نسخه ی «فذ» یعنی نسخه ی قونیه مورخ ۷۷۰ را به دلیل این که کامل ترین نسخ است و تعداد اشعار آن از همه بیشتر، در استنساخ مبنای کار»[۱۲] قرار داده است. بنابراین اساس کار، حجیم ترین نسخه است، نه معتبر ترین آن.

نقد استاد مینوی بر تصحیح دیوان شمس بدیع الزمان فروزانفر

استاد مجتبی مینوی در مقاله ی «لزوم اهتمام در چاپ کردن کتاب مولانا به طریق تصحیح انتقادی»، دیوان تصحیح شده توسط فروزانفر را در ترازوی انتقاد گذاشته است.

یکی از ایرادهایی که فروزانفر در مقدمه ی خود، بر دیوان شمس چاپ لکنهو وارد می کند این است که «در اشعار اصلی، حذف و اضافات ناروا راه یافته و عده ی بسیاری از غزلیات دیگران، در ضمن اشعار اصلی آمده است»[۱۳]، بنابراین در حین مطالعه ی این چاپ در سال ۱۳۱۲ «هر غزلی را که دور از مشرب صافی تصوف و فقر مولانا می شناخت، به علامتی مشخص می نمود.»[۱۴] پس فروزانفر کاملا بر این امر وقوف داشته است که در دیوان شمس، اشعار دخیل بسیاری وارد شده است؛ همان نظری که مینوی نیز بر آن است:

«…غزل سازی به روال غزل های مولانا در سرزمین روم در میان درویش های مولوی و اولاد و احفاد مولانا متداول شده بود و دو برابر دیوان غزلیاتی که از مولوی مانده است (دیوان کبیر یا دیوان شمس تبریزی) غزلیاتی است که دیگران ساخته و در آنها به شیوه ی مولوی، نام شمس تبریزی را گنجانده اند.» [۱۵]

بر این اساس، هر دو استاد، اذعان دارند که غزل های بسیاری از دیگران، وارد دیوان مولوی و به نام او شده است. این کار در تاریخ ادب فارسی، بی سابقه نیست؛ چرا که بسیاری از افراد ناشناخته، بدین وسیله آثار خود را زنده نگاه می داشته اند و یا گاه کاتبان بی اطلاع به دلیل نزدیکی اشعار، شعری را در دیوانی می گنجانیده اند. در بعضی موارد نیز خود کاتبان، اشعاری بر نظم و نسق دیوانی که کتابت می کرده اند، می سرودند و بدان می افزودند.

استاد مینوی در ادامه، طریقه ی دست یابی استاد فروزانفر را به نسخ، شرح می دهد و کار او را چنین نقد می کند:

«مرحوم فروزانفر، وقتی که در صدد چاپ کردن دیوان شمس تبریزی برآمد، از مردی موسوم به فریدون نافذ اوزلق که مدیر مؤسسه ی تاریخ طب در دانشگاه انقره است، خواهش کرد عکس نسخه ای را برای او بفرستد. فریدون نافذ عکس بزرگترین مجموعه ای از این غزلیات را که می توانست بیابد، گرفته فرستاد [یعنی همان نسخه ی «فذ» ]… بنده عکس سه نسخه ی بسیار معتبر از دیوان شمس از سه کتابخانه ی ترکیه فراهم آورده به طهران فرستادم. نسخه ای از قونیه، نسخه ای از افیون قره حصار و نسخه ای از کتابخانه ی اسعد افندی از استانبول. دو ثلث از غزل هایی که در نسخه ی عکسی فریدون نافذ بود، در این سه نسخه اصلا نیست. رمز این سه نسخه در چاپ مرحوم فروزانفر، قو، قح و عد است و اگر در مجلدات ده گانه ی این کتاب نظر بیندازید و مأخذ غزل ها را که در حاشیه ی پای صفحه ذکر کرده است بخوانید، خواهید دید که بیش تر غزل های مندرج در این دیوان کبیر را قو، قح و عد ندارد. یعنی که از مولانا نیست؛ به دلیل این که سه نسخه ی معتبر قدیم آنها را ندارد. ترجمه ای که آقای گلپینارلی از غزلیات مولانا به ترکی کرده است، از روی نسخه ی اسعد افندی بوده و بنابراین در آن ترجمه هم دو ثلث این غزل ها نیست. نسخه ی چستربیتی که یکی دیگر از مآخذ مرحوم فروزانفر بوده است نیز از همان نسخه های “اوعى و اجمع بوده و بنابراین دارای مبلغ زیادی غزلهای الحاقی مردود و مشکوک فیه است. مرحوم فروزانفر چون آن همه غزل را از روی آن نسخه ی اولی که به دستش رسیده بوده است، توسط آقایان یزدگردی و کریمان نویسانیده بوده، دیگر نخواسته است از آنها چشم بپوشد؛ آنها را با نسخه های دیگر مقابله کرده و ماخذ آنها را در حواشی ذکر کرده است که باز همین کار لااقل این فایده را دارد که از روی آن، ما بدانیم کدام غزلها مورد شک و تردید یا به کلی مردود است.» [۱۶]

در نتیجه بدون مشاهده و بررسی حواشی جناب فروزانفر، نمی توان به تمامی اشعار این چاپ از دیوان شمس، اعتنا و اعتماد نمود و به اشعار آن استناد کرد. از همین روی به یکی از کتابخانه های بزرگ مراجعه کردیم تا با بررسی تعلیقات جناب فروزانفر، مشخص شود که اشعار مذکور(کجائید ای شهیدان خدایی)، در نسخ معتبر خطی دیوان شمس موجود بوده است، یا از جمله اشعاری است که بعد ها به دیوان مولوی افزوده شده است؟

نتیجه بررسی ها این بود که اشعار مورد بحث(کجائید ای شهیدان خدایی)، در نسخه های معتبر و قدیمی قو(نسخه موزه قونیه که از روی نسخ دست اول استنساخ شده است)، قح(نسخه کتابخانه گدک احمد پاشا) و عد(نسخه کتابخانه اسعد افندی در سلیمانیه که از روی نسخ دست اول استنساخ شده است) وجود ندارد[۱۷]، و به قول استاد دکتر مینوی، انتساب آن به مولوی مردود است و نمی توان از این اشعار برای تحلیل دیدگاه های مولوی بهره جست. تصاویر مربوطه در ادامه درج شده است.

حاشیه: یکی دیگر از اشعاری که برخی از صوفیان شیعه برای اثبات تشیع مولوی از آن استفاده می کنند، ابیاتی است که طلیعه آنها اینچنین است:

ای شاه شاهان جهان الله مولانا علی .. ای نور چشم عاشقان الله مولانا علی… الی آخر

و

ای مرغ خوش الحان بخوان الله مولانا علی ### تسبیح خود کن بر زبان الّله مولانا علی… الی آخر

جالب است که این اشعار حتی در نسخه فروزانفر (که حدود دو سوم اشعار آن در نسخه های قدیمی و معتبر نیست) هم وجود ندارد. عجیب است که برخی چگونه برای اثبات تشیع مولوی به آن استناد می کنند. [۱۸]/منبع:ابن عربی

پاورقی

[۱] مولوی، مثنوى، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامى‏، تهران‏، ۱۳۷۳، چاپ اول‏، ص ۸۴۶


[۲] مولوی، مثنوى، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامى‏، تهران‏، ۱۳۷۳، چاپ اول‏، ص ۳۳۴

[۳] خیراتیه، ج۲، ص۴۵ به نقل از نقدی بر مثنوی، ص ۲۲۲ نقل شده که در بعضی از نسخ مثنوی این بیت موجود است.

[۴] ملا هادی سبزواری، شرح مثنوی، سازمان چاپ وانتشارات وزارت فرهنگ وارشاد اسلامى، ۱۳۷۴ ش، ج۲، ص ۴۸

[۶] محمد تقی جعفری، تفسیر و نقد و تحلیل مثنوى جلال الدین محمد مولوى، انتشارات اسلامی، تهران، ۱۳۵۳ ش، ج ۱۳، ص ۳۰۷

[۷] محمد تقی جعفری، تفسیر و نقد و تحلیل مثنوى جلال الدین محمد مولوى، انتشارات اسلامی، تهران، ۱۳۵۳ ش، ج ۱۳، ص ۳۱۸

[۸] شمس تبریزی، مقالات، تحصیح احمد خوشنویس (عماد)، زهره، تهران، ۱۳۴۹، ص ۲۷۱

[۹] یا اینکه خود را از سیده کائنات زهرای اطهر علیها السلام ، برتر دانسته، او را “زاهده بى‏ معرفت” بدانند و خود را “عارف واصل”؟! آیا حتی سنی مذهبان به خود اجازه می دهند که چنین جسارتی به ساحت قدس و طهارت والا ولیه‏ اللّه‏ عظمای خداوند، فاطمه صدیقه علیها السلام نمایند؟

[۱۰] عبدالقادر گیلانی، الغنیه لطالبی طریق الحق، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۹۹۷ م، ج۲، ص۹۳

[۱۱] مولوی، دیوان کبیر شمس‏، مصحح: بدیع الزمان فروزانفر، طلایه، تهران‏، ۱۳۸۴، چاپ اول،‏  ص ۱۰۰۴، غزل شماره ۲۷۰۷

[۱۲] مولوی، کلیات شمس، مقدمه ی فروزانفر، امیرکبیر، تهران، ۱۳۶۳: یج

[۱۳] مولوی، کلیات شمس(نسخه قونیه)، تصحیح توفیق هـ سبحانی، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، تهران، ۱۳۸۶، ۲جلد

[۱۴] مولوی، کلیات شمس(نسخه قونیه)، تصحیح توفیق هـ سبحانی، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، تهران، ۱۳۸۶، ۲جلد

[۱۵] مینوی، لزوم اهتمام در چاپ کردن کتاب مولانا به طریق تصحیح انتقادی، مجله آینه ی میراث،۱۳۸۱، سال۵، شماره۱، ص۹۲

[۱۶] مینوی، لزوم اهتمام در چاپ کردن کتاب مولانا به طریق تصحیح انتقادی، مجله آینه ی میراث،۱۳۸۱، سال۵، شماره۱، صص۹۲ و۹۳

[۱۷] مولوی، کلیات شمس(دیوان کبیر)، با تصحیحات و حواشی بدیع الزمان فروزانفر، دانشگاه تهران، تهران، ۱۳۶۳، چاپ سوم، جلد۶، صص ۵۶ و ۵۷، غزل شماره ۲۷۰۷

[۱۸] البته قرائن دیگری نیز وجود دارد که نشان می دهد این شعر از مولوی نیست و بعد ها توسط صوفیان شیعه به دیوان او افزوده شده است. مثلا مولوی خودش را در این شعر، ملای رومی خطاب نموده در حالیکه به اقرار مولوی پژوهان، این لقب پس از قرن ۹ استفاده میشده و پیش از آن سابقه نداشته است.

***

«حجت الاسلام قادرفاضلی» پژوهشگر و شاگرد علامه جعفری :

«کورکورانه نرو در کربلا/ تا نیفتی چون حسین اندر بلا»شعر«مولوی» نیست

فاضلی درموردمولوی چنین می گوید:

اگر کسی از ابتدا تا انتهای مثنوی و دیوان شمس را خوانده باشد، متوجه می‌‌شود که مولوی نه تنها علیه امام حسین(ع) و قضیه کربلا چیزی نگفته، بلکه تأیید هم کرده است. منتها برخی از انسان‌های بی‌انصاف که می‌خواهند به اهداف خود برسند، یکی از شعرهای مولوی را تحریف کرده‌اند و جاهایی از شعر او را زده‌اند و جاهایی را اضافه کرده‌اند و به مولوی نسبت داده‌اند که به گوش من نیز رسیده است.

مثلاً می‌گویند که مولوی می‌گوید: «کورکورانه نرو در کربلا/ تا نیفتی چون حسین اندر بلا»، شما اگر کل مثنوی و دیوان شمس را زیر و رو کنید این بیت را پیدا نمی‌‌کنید و معلوم است این دروغی است که ساخته‌اند.

این بیت کذب محض است. اصلا واژه کورکورانه، ادبیات مولوی نیست و آن زمان واژه «کورکورانه» نبوده و استفاده نمی‌شده و از واژه «کورانه» استفاده می‌شده که در نسخه‌شناسی‌ها هم موجود است و کاملا مشخص است که این بیت بعدها جعل شده و به مولوی نسبت داده شده است.

مولانا شبیه این بیت، چیز دیگری گفته منتها آدم‌های مریض‌القلب تحریف کردند. مولانا کلاً در کل مثنوی در دو جا این مطلب را نسبتاً مشروح بیان کرده که یکی دفتر سوم و دیگری دفتر ششم است. در دفتر سوم، در اصل می‌گوید: «هین مدو گستاخ در دشت بلا / هین مران کورانه اندر کربلا» مولانا می‌خواهد بگوید وقتی انسان می‌خواهد در یک وادی پر خطر قدم بگذارد، باید آگاهانه برود. اگر انسان بخواهد در وادی که سرتاسر بلاست و خطرش زیاد است، کورکورانه برود گرفتار می‌شود و اجرش نیز از بین می‌رود.

در تاریخ داریم صدها نفر همراه امام حسین (ع) راه افتادند و به این خیال بودند که ایشان می‌خواهد حکومت کند و اینها هم دور و بر ایشان بپلکند و به چیزی برسند. بعد که آرام آرام دیدند نه اینجا بوی خون می‌آید، اکثریت برگشتند و اقلیت هفتاد و اندی نفر ماندند.

مولوی می‌گوید:

که ز موی و استخوان هالکان / می نیابد راه پای سالکان  

جمله‌ راه استخوان و موی و پی /  بس که تیغ قهر لاشی کرد شی

مولوی می‌گوید اینجا جایی است که انسان‌هایی که در اینجا فدایی شدند انقدر زیادند که تو جای پا پیدا نمی‌کنی تا روی زمین بگذاری. همه جا گوشت و پوست و استخوان و خون انسانهایی است که در این راه به هلاکت رسیدند و جانشان را فدا کردند. تو باید بفهمی به یک همچنین جایی می‌روی و باید آن بصیرت لازم را به دست آوری.

اگر بخواهی کور کورانه بروی مثل آن چندصد نفری می‌شوی  که راه افتادند و وسط راه برگشتند. اما اگر آگاهانه بروی و این فدا شدن و تکه تکه شدن را به جان بخری، هیچگاه بر نمی‌‌گردی کمااینکه برنگشته‌‌اند. در دفتر سوم این ماجرا را می‌گوید.

قسمتی ازمصاحبه فاضلی:«فاضلی» درس خارج فلسفه و عرفان را نزد حضرات آیات حسن زاده آملی و جوادی آملی و مصباح یزدی گذراند. پس از آن هشت سال در تهران در محضر علامه جعفری شاگردی کرد و پس بازگشت به قم مشغول تألیفات شد،وس دارای تألیفات متعددی است./۲۷آذر۱۳۹۲خبرگزاری فارس.

محمد بن علی بن ملک‌داد تبریزی ملقب به شمس‌الدین یا شمس تبریزی (متولد ۵۸۲ - متوفی ۶۴۵ هجری قمری) از صوفیان ایرانی مسلمان مشهور سده هفتم هجری است-قبرش در«خوی»است.

مولانا جلال الدین محمد بلخی «مولوی»: در ششم ربیع الاول سال ۶۰۴ هجری قمری در بلخ متولد شد. پدر او مولانا محمدبن حسین خطیبی است که به بهاء الدین ولد معروف شده است،به  او « سلطان العلماء »می گفتند

وفات مولوی درسال ۶۲۸ هجری قمری بود و در دیار «قونیه»ترکیه به خاک سپرده شد.

عشق وارادت شمس تبریزی به مولانا در حدود سال ۶۴۲ هجری قمری اتفاق افتاد وفرودوفراز (هجران و وصل) چنان او را واله وشیدا کرد که درس و وعظ را کنار گذاشت .موجب شکوفایی طبع شعراوشد.

سگ گردانی" دختران" رشت

دخترانی که عاشق سگ هستند

یک خانم ۲ سگ دارد

Image result for ‫سگ دختران رشت‬‎

امروز(چهارشنبه، ۳ مهر ۱۳۹۸)بعداز نماز عصر ازخیابان رودباری( رشت) عبورمی کردم که ۳دختری رادیدم که درکنارخیابان نشسته بودند وداشتند«سگ"هایشان را نازونوازش می کردند.

Image result for ‫سگ دختران رشت‬‎

ماشین راپارک کردم،رفتم پیششان،اجازه تصویربرداری گرفتم

Image result for ‫سگ دختران رشت‬‎

مدیریت سایت-پیراسته فر: خیلی دوست داشتم یک مصاحبه ازایشان بگیرم درباره زندگی واشتغالات وکاربردهای این عزیزانشان(سگ)که بدلائلی جرئت ابرازش رانداشتم.واما بعدپشیمان شدم ازاین بی عرضگی!

زنانی که عاشق سگ هستند

Image result for ‫سگ دختران رشت‬‎

سگ های عزیز دختران رشت

Image result for ‫سگ دختران رشت‬‎

سگبازان رشت

جزئیات طرح مجلس برای ممنوعیت «سگ‌گردانی»/ ذوالنور: حاکمیت و جامعه در مقابل پدیده‌های زیان‌بار کوتاه نمی‌آید

بازار سگ

Image result for ‫سگ دختران رشت‬‎

 خانمهای عاشق  سگ

رانندگی باسگ 


مسکن مهررشت، مهر ۱۴۰۰

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:ازخانم سمت چپ  که درهردستش  طناب یک  سگ  بود پرسیدم؟

هر ۲ تاسگ مال شماست؟

گفت بله، یکی نراست ودیگری ماده


سگی به بزرگی یک گوسفند دردست یک دختررشتی

امروز،چهارشنبه (۱۹ مهر ۱۴۰۲)درحال عبوردرمسکن مهربودم ،سکی بزرگی را دردست یک زن رشتی دیدم،توقف کردم وازصاحب سگ اجازه خواستم برای گرفتن عکس وآن خانم هم موافقت کرد،البته گفتند،نزدیکترنیایید،چون سگ شمارانمی شناسد،ممکنه به شماحمله کند.

پرسیدم درآپارتمان زندگی می کنید؟جواب مثبت بود.

سئوال:زندگی باسگ درآپارتمان برای همسایه هامشکلی ایجادنمی کند؟

خانم صاحب سگ:نه همه ساکنین دوستش دارند.

گفتم:اتاق جداگانه ای دارد؟

خانم:نه درخانه همه جامی گردد.

وازسن وسال ونژاد سگ پرسیدم.جواب: این سگ ازنژاد «تریر پابلند»است ،سن این سگ ۲ سال شش ماه است واما من این رااز ۸ ماهگی خریدم.سگ« نر»(مذکر)است،البته درادامه گفت دررشت کسی چنین سگی ندارد.

ازهزینه های سگ پرسیدم؟

خانم:غذای مخصوصی بایدبهش بدهم که گران است،حدود ۵ میلیون تومان هزینه تغذیه سگ است.

ازحمام واصلاح وآرایش سگ پرسیدم.

جواب:من همین حالابایداین راحمام ببرم..هزینه آرایش سگ حدود یک میلیون تومان است ولی من دوست دارم پشمالوباشد.

برای اطلاعات بیشتر به «این لینک» مراجعه کنید:ازدواج باسگ+بارداری ازسگ ،امکانپذیراست؟

بارداری زن انگلیسی از یک سگ/بارداری زن نیجریه بابُز                                     

زندگینامه "امام سجاد " ادعای عجیب یک امام جماعت

ادعای عجیب یک امام جماعت درمورد«امام سجاد(ع)»


امامی که ساعتهادربیهوشی بسرمی بردوتوانایی ایستادن رویپای خودرانداشت..وقتی  هل من ناصر پدر(امام حسین)راشنیدپاشدشمیربه دست گرفت رفت بجنگ!..امام حسین به خواهرش(زینب)گفت«جلویش رابگیریدوببرینداخل خیمه...

امروز چهارشنبه، ۳ مهر ۱۳۹۸(٢٥ محرم ١٤٤١) سالروز شهادت امام سجادعلیه السلام است.

نمازظهروعصر دریکی ازامکان رشت بودم،امام جماعت بعدازنمازظهر به همین مناسبت یک ربعی سخنرانی کرد.

ایشان گفتند:امام سجاد درروز عاشورای سال ۶۱بنابه مشیت الهی بیماربود،بیماریش بحدی زیادبود که چتدین ساعت بیهوش می شد...

درقسمتی ازسخنانش  گفت:آنقدربیماریش شدت داشت که نمی توانست،روی پای خودش به ایستد.

واما درفرازدیگرازسخنانش گفت:وقتی درگیری هاشروع شد وخیلی ازاصحاب واهل بیت شهیدشدند،امام حسین علیه السلام گفت»هل من ناصر..بازم کسی هست که یاریم کند؟

که امام سجادشمشیر رابرداشت رفت به جنگ..که امام حسین به خواهرش(زینب)گفت،جلوی «علی» رابگیرید وببریدش به داخل خیمه که ایشان بعدازمن« امام زمان» مسلمین است.

مورخین:می‌خواستند امام سجاد(ع) را به قتل برسانند، عده ای گفتند:«خودش داردمی میمیرد» او را همین بیماری که دارد کفایت می‌کند.

نگارنده(مدیریت سایت-پیراسته فر):درپایان نماز-هنگام رفتن امام جماعت رفتم به خدمتش،بعدازسلام عرض ادب گفتم حاج آقا عرضی دارم؟ واذن صحبت داد.

گفتم صحبتهایتان خوب بود واما یک قسمتی جای تأمل دارد،اشکالی داشت!

ایشان بالبخند گفتند،همه جای من اشکال دارند!بگوییداشکالم را.

گفتم شما گفتیدکه امام آنقدرمریض بود که ساعتها بیهوش بود..توان سراپاایستادن نداشت...وبعدگفتید«شمشیررابرداشت رفت برای جنگ».....

جواب داد:گفتم باعصارفت،«یک دستش عصابود ویک دستش شمشیر»

گفتم:بازماشکال برسرجایش باقی است.

اینکه تادقایقی قبل آنقدرمریضی اش شدت داشت که تاچندین ساعت بیهوش بود...توان ایستادن برروی پاهایش رانداشت..آنوقت چطوری شمسیررابرداشت،عصازنان رفت برای مبارزه(جنگ)!؟

جوابش این بود:شما امام رابامامقایسه نکن،واین ضرب المثل راگفت«کارپاکان راقیاس ازخودمگیر»

گفتم:امام حسین(ع)می توانست ازجِن ومَلک کمک بگیرد وپیروز شود واما خواست جریان امورازطریق  طبیعی طی شود که الگویی برای ما انسانهاشود...وبعدش گفت این روایتی که خواندم «درمقاتل نوشته شده است».

که خیلی برایش خوشایندنبود ولی خدارا شکر برمانتوپید ومارامتهم به چیزی نکرد..بخیرگذشت.

***
«علی بن الحسین علیهما السلام در واقعه کربلا  ۲۳ سال داشت.(تولد۳۸ هجری)

 

امام زین العابدین در آن هنگام به سبب بیماری در جهاد شرکت نکرد و خداوند او را برای هدایت مسلمانان نگه داشت و نسل رسول الله( ص) از فاطمه(س) در ذریه امام حسین به امام سجاد و اولاد او منحصر گردید
 
شیخ مفید : «همین که امام حسین علیه السلام شربت شهادت نوشید، شمر به قصد کشتن امام سجاد علیه السلام نیز حمله برد. امام زین العابدین علیه السلام در بستر بیماری به سر می برد و حمید بن مسلم به دفاع پرداخت و حمله شمر را مانع گردید. عمر بن سعد آن حضرت را در حالی که از بیماری رنج می برد با اهل بیت به کوفه انتقال داد.»
امام سجاد علیه السلام در قیام خونین کربلا مدت کوتاهی - بنا به مشیت الهی - بیمار بود و پس از بهبودی، مدت ۳۵ سال امامت و زعامت جامعه مسلمین را تداوم بخشید. این که برخی این امام همام را دائم المریض معرفی کرده اند تا آنجا که در اذهان عوام این قضیه مانده است، در حقیقت نسبت به امام چهارم علیه السلام و فداکاری های ایشان بی توجهی کرده اند.

ابن سعد می‌گوید پس از کشته شدن حسین بن علی (علیه السلام)، شمر به سوی علی بن الحسین (علیه السلام) آمد. او بیمار بود و در بستر خوابیده بود. شمر فریاد زد: او را بکشید. یکی از همراهان او گفت: سبحان الله! آیا جوانی را که بیمار است و در جنگ هم شرکت نداشته، بکشیم؟ در این هنگام عمر بن سعد سر رسید و گفت: با این زنان و این بیمار کاری نداشته باشید.

شیخ مفید به نقل از حمید بن مسلم می نویسد ؛

« سپس به علی بن الحسین رسیدیم ، که در بستر افتاده و به شدت بیمار بود ، گروهی از پیادگان با شمر رسیدند ، آنان به شمر گفتند آیا این بیمار را نکشیم ؟

من گفتم سبحان الله بیماری اش کارش را می سازد ( نیازی به کشتن نیست ) همواره چنین گفتم تا آنان را از او باز گرداندنم »الارشاد ج۲ ص

بیماری حضرت تنها در زمان حادثه کربلا به تقدیر الهی جهت مصون ماندن جان شریفش برای تصدی منصب امامت بوده است و چنان نبوده که ایشان در تمام طول عمر بیمار باشد.

طبری از امام سجاد علیه السلام نقل می کند ؛

« در شبی که بامدادش پدرم به شهادت رسید نشسته بودم و عمه ام زینب از من پرستاری می کرد(من بیمار بودم)»تاریخ طبری ج۵ ص۴۲۰

در کتاب شرح الاخبار :

« امام زین العابدین در آن ایام به شدت بیمار و سنگین و از جنگ ناتوان بود »شرح الاخبار ج۳ ص.

بعدازحادثه عاشورا«امام زین العابدین(ع)»بمدت ۳۵ سال امامت و زعامت جامعه مسلمین را بعهده داشت.

توضیحات مدیریت سایت-پیراسته فر:درعرب رسم براین بود که به سه گروه تعرض نمی کردند(کودکان،بیماران،زنان)الااینکه خودشان واردجنگ شده باشند،اگرامام سجاد(ع)میتوانست،حتی با عضاشمشیربدست می گرفت ودرقابل سپاه عمرسعدقرارمی گرفت،می کشتنش.

واینکه حضرت زینب سلام الله علیها را بقتل نرسانیدند،بخاطراینکه زنان ازتعرض درامان بودند،بتعبیری این سه گروه«ضعیفه»بودند وباضعیفه درگیرنمی شدند.

یکی ازاقدامات بزرگ امام سجاد(ع)زنده نگهداشتن حادثه عاشورا ومظلومیت امام حسین وشهادت امام وهمراهان ام حسین(ع)بود.

حضرت علی بن الحسین(ع) درسال ۳۸هجری قمری درمدینه بدنیاآمد ودرسال ۹۵ هجری (۵۷ سالگی) ،در زمان خلافت ولید بن عبدالملک  وبازهراوبه شهادت رسید. ودربقیع مدفون است.

امام باقر(ع)درکربلا

 امام محمد باقر (ع) درواقعه کربلا حضورداشت ۴ساله بود.

حضرت باقر(علیه السلام) در سوم صفر ۵۷ هجرى در شهر «مدینه» چشم به جهان گشود. او هنگام وفات پدر خود امام زین العابدین(علیه السلام) که در سال ۹۵ رخ داد، ۳۸ سال داشت. نام او «محمد» و کنیه اش «ابوجعفر» است و «باقر» و «باقر العلوم» لقب او مى باشد.

شهادت:۱۱۴ هجرى در شهر مدینه .