زگیل تناسلی+برفک واژن +تبخال تناسلی چیست؟درمان.
درمان آسان وخانگی -زگیل.
درادامه..وستیبولار پاپیلوماتوز چیست؟(Vestibular papilloma) وتفاوت زگیل باوستیبولار پاپیلوماتوز و«اسکین تگ»خواهیدخواند
هرپس تناسلی یا تبخال تناسلی چیست؟برفک واژن چیست+درمان
زگیلهای تناسلی (GENITAL WARTS) به آن کوندیلوما آکومیناتا نیز می گویند، میتوانند روی سطح خارجی فرج (ولو) و یا دیوارههای داخلی واژن (مهبل) و نیز ناحیه بین مقعد و واژن و روی سطح دهانه رحم (سرویکس) رشد کنند. در آقایان، آنها ممکن است که در نوک آلت تناسلی و یا در طول بدنه آن و یا روی سطح اسکروتوم و نیز مقعد رشد کنند. این زگیلها همچنین در دهان و گلوی افرادی که رابطه غیر معمول جنسی دهانی با فرد آلوده داشتهاند، یافت شدهاند.
نشانههای بیماری:
تورم کوچک خاکستری رنگ در ناحیه تناسلی
چه موقع باید به پزشک مراجعه کرد؟
هر زمانی که شما یا شریک جنسیتان تودههایی در ناحیه تناسلی و یا زگیل پیدا کردید، به پزشک مراجعه کنید.
همان طور که ذکر شد، ویروس اچ پی وی (HPV) عامل زگیلهای تناسلی است. بیشتر از ۴۰ نوع از این ویروس وجود دارند که مشخصا روی ناحیه تناسلی اثر میگذارند. این ویروس از طریق تماس مستقیم جنسی پخش میشود. البته در بیشتر موارد، سیستم ایمنی فرد آلوده این ویروس را میکشد و فرد علائم و نشانههای عفونت را پیدا نمیکند.
ریسک فاکتورهای بیماری
داشتن روابط جنسی بدون استفاده از کاندوم با افراد آلوده
دارا بودن سایر بیماریهای جنسی
برقراری رابطه جنسی با کسی که سابقه فعالیت جنسی او را نمیدانید
داشتن ارتباط جنسی در سن پائین
عوارض بیماری
سرطان: سرطان دهانه رحم (سرویکس) به طور مشخصی وابسته به ویروس HPV میباشد.
مشکلات حین بارداری:
زگیلهای تناسلی ممکن است که منجر به مشکلاتی حین بارداری شوند. آنها میتوانند آنقدر بزرگ شوند که جریان ادراری را مختل کنند و نیز روی قابلیت کش آمدن (الاستیسیتی) واژن در حین زایمان طبیعی تاثیر بگذارند. به طور نادر، بچه مادر مبتلا به زگیل تناسلی که با زایمان طبیعی متولد شده باشد، ممکن است که زگیل در حنجرهاش رشد کند و احتیاج به جراحی جهت رفع انسداد راههای هوائی پیدا کند.
تستهای تشخیصی
چون اغلب اوقات مشکل است که زگیلهای تناسلی را تشخیص داد، پزشک شما ممکن است که از محلول اسید استیک رقیق که روی آن ناحیه مالیده میشود و رنگ زگیل را سفید میکند، استفاده کند.
تست پاپ اسمیر (تست سرطان دهانه رحم): انجام مرتب این تست برای تمامی خانمها بخصوص خانمهایی که سابقه زگیل تناسلی دارند، اکیدا پیشنهاد میشود.
تست HPV: چون تنها انواع خاصی از ویروس زگیل تناسلی میتوانند ایجاد سرطان دهانه رحم کنند، یک تست از سلولهای دهانه رحم که حین تست پاپ اسمیر برداشته شدهاند میتواند برای این نوع تست نیز استفاده شود. اغلب این تست برای خانمهای ۳۰ سال به بالا استفاده میشود. چون در خانمهای جوانتر سیستم ایمنی بدن آنها قادر به کشتن ویروس حتی نوع سرطانزای آن بدون درمان میباشد.
درمان زگیل تناسلی:
اگر زگیل تناسلی باعث ناراحتی شما نشده باشد، ممکن است که احتیاج به هیچ نوع درمانی نداشته باشید. اما اگر نشانههایی مثل سوزش و خارش و یا درد ظاهر شوند و یا شکل ظاهری دستگاه تناسلی برای فرد ایجاد مشکلات روحی کرده باشد، پزشک آنرا با استفاده از داروها ویا جراحی برطرف میکند.
گرچه این زگیلها اکثرا تمایل به عود مجدد پس از درمان دارند.
درمان دارویی
آلدارا Aldara: این کرم پوستی توانائی سیستم ایمنی بدن را برای جنگ با ویروس زگیل تناسلی افزایش چشمگیری میدهد. در زمانی که از این کرم استفاده میکنید از رابطه جنسی پرهیز کنید.
Podophyllin و Podofilox: پدوفیلین یک رزین با پایه گیاهی است که بافت زگیل تناسلی را منهدم میکند. البته فقط بایستی که پزشک این محلول را به کار ببرد. پدوفیلوکس را شما در منزل میتوانید به کار ببرید
اما مراقب باشید که به پوست اطراف مالیده نشود که در این صورت ممکن است سبب آزردگی پوست شود.
مراقب باشید که هیچ وقت «پدوفیلوکس» را داخلی استعمال نکنید. بعلاوه مصرف این فرآورده حین بارداری توصیه نمیشود.
این ماده شیمیائی زگیلهای تناسلی را میسوزاند. Trichloro Acetic Acid بایستی توسط پزشک به کار برود.
جراحی
ممکن است که برای برداشت زگیلهای بزرگ و یا مقاوم به درمان طبی ویا حین دوران بارداری استفاده شود.
«فریز» با نیتروژن مایع (کرایوتراپی): یکی از بهترین روشهای درمانی زگیل تناسلی است.
پیشگیری
استفاده از کاندوم حین رابطه جنسی، به طور قابل توجهی خطر ابتلا به زگیلهای تناسلی را کاهش میدهد. امروزه بر علیه این ویروس واکسیناسیون در دسترس است. یک واکسن به نام گارداسیل Gardazil از ابتلا به انواع خاصی از زگیلهای تناسلی که سبب ابتلا به اکثر موارد آن است، پیشگیری میکند. این واکسن همچنین بر علیه انواعی خاص از ویروس که سبب سرطان دهانه رحم میشوند نیز موثر است.
کمیته ملی پیشگیری از بیماریها با واکسیناسیون پیشنهاد میکند که واکسیناسیون روتین برای تمامی دختران سن ۱۱ و ۱۲ سال انجام شود و نیز دخترها و زنهایی که سن ۱۳ تا ۲۶ دارند اگر قبلا واکسن را دریافت نکرده باشند، واکسینه شوند.
واکسن گارداسیل همچنین میتواند در پسرها و مردان سن ۹ تا ۲۶ سال بکار برود. حداکثر تاثیر این واکسن در زمانی است که فرد قبل از اولین رابطه جنسی آن را زده باشد. (دکتر مریم لطفی زاد - متخصص زنان، زایمان و نازایی)جام جم
عامل زگیل در نواحی تناسلی و بوستی در مرداد و زنان
ویروس HPV یا human papillomavirus یا ویروس پاپیلومای انسانی ویروسی بسیار شایع در میان مردان و زنان است که باعث بروز بیماریهایی چون زگیل تناسلی می شود. این ویروس تقریبا دارای 100 تیپ می باشد که برخی تیپ های آن منجر به زگیل و برخی منجر به سرطان دهانه رحم می شود. برخی از این ویروس ها نیز باعث بروز زگیل در دست و پا و سایر نواحی بدن به غیر ناحیه تناسلی می شوند.
اهمیت ویروس در زنان بسیار بالا می باشد و از جمله ویروسهایی است که از راه مقاربتی و جنسی منتقل می شود. زگیل اگر در ناحیه تناسلی باشد به آن زگیل تناسلی می گویند. این زگیل می تواند خود به وسیله انواع پر خطر یا کم خطر به وجد آید که اگر توسط تیپ کم خطر ایجاد شود مشکل حدی ایجاد نمی کند ولی اگر ازنوع پرخطر باشد می تواند به سرطان منجرشود.
اکثر عفونت های HPV خود به خود برطرف می شوند ولی اگر برای مدت طولانی در بدن باقی بمانند می توانند موجب مشکلات جدی گردند. این ویروس در پوست به ویژه پوست ناحیه تناسلی یافت می شود. اغلب علامتی ایجاد نمی کند، از این رو بسیاری از افراد از ابتلا به آن آگاه نیستند.
ویروسهای پاپیلوم فقط با اتصال به سلولهای خاصی به نام سلولهای مخاطی سنگفرشی میتوانند زنده بمانند. تست HPV وجود این ویروس را مشخص میکند که عامل ایجاد زگیل تناسلی، سلولهای غیرطبیعی دهانه رحم یا سرطان دهانه رحم است
ویروس پاپیلوم انسانی تناسلی (HPV) عموماً از راه تماس مستقیم پوستی از طریق رابطه جنسی واژینال، مقعدی یا دهانی منتقل میشود. این ویروس از بغل کردن یا بوسیدن ولب خوردن ومالیدن یا لیسیدن جاهای غیرزگیلی ویااز راه خون یا مایعات بدن منتشر نمیشود
کاندوم نیز از عفونت تناسلی اچ پی وی جلوگیری میکند
مصاحبه با «دکتر محمدرضا صفرینژاد» جراح و متخصص بیماریهای کلیه و مجاری ادرار
اگر یکی از زوجها زگیل تناسلی داشته باشد، آیا میتوان از ابتلای زوج دیگر جلوگیری کرد؟
ابتلای همسر بعد از برقراری رابطه زناشویی تقریبا قطعی است. خطر انتقال این ویروس در هر رابطه زناشویی حدود 70 درصد است و پس از چند بار رابطه زناشویی، زوج مقابل گرفتار میشود. استفاده از کاندوم از انتقال این بیماری جلوگیری نمیکند، چون ویروسها پخش هستند.
آیا استفاده از واکسن، خطر ابتلا به زگیل تناسلی را از بین میبرد؟
واکسن در جلوگیری از ابتلا به زگیل تناسلی موقعی موثر است که شرایط زیر فراهم باشد:
- عامل ایجاد بیماری یکی از انواع 6، 11، 16، یا 18 باشد. حدود صد نوع ویروس HPV میتوانند سبب ایجاد زگیل تناسلی شوند. واکسن میتواند فقط از چهار نوع فوق پیشگیری کند.
- واکسیناسیون در سن مناسب صورت بگیرد. بهترین موعد تاثیر واکسن زیر بیست و شش سالگی است.
- دوره تزریق واکسن (سه دوز) کامل شده باشد.
آیا این بیماری فقط از طریق مقاربت منتقل می شود؟
خیر. هر گونه تماس جلدی با ناحیه تناسلی ممکن است سبب انتقال یا ابتلا به این بیماری شود. بسیار دیده میشود که یکی از طرفین در دوران نامزدی و قبل از اینکه عمل نزدیکی صورت گیرد به این بیماری مبتلا میشود.
اگر هر دو زوج مبتلا به زگیل تناسلی باشند، میتوانند بدون مشکلازدواج کنند؟
همانطور که ذکر شد، ویروس زگیل تناسلی یا همان HPV حدود یکصد نوع دارد. این ویروسها به سه دسته کمخطر، با خطر متوسط و پرخطر تقسیم میشوند. ممکن است یکی از زوجها دارای ویروس کمخطر مثلا نوع 6 باشد و زوج دیگر دارای نوع پرخطر مثلا نوع 18 باشد. این دو زوج ویروسها را به همدیگر منتقل میکنند و هر دو در نهایت دارای انواع 6 و 18 خواهند بود. خطر سرطان دهانه رحم در خانمهایی که دارای نوع 18 این ویروس هستند، 200 برابر خانمهای سالم است.
اگر بعد از آزمایش مشخص شد یکی از زوجین ویروس کم خطر HPV است. آیا احتمال وجود نوع پرخطر در وی منتفی است؟
ممکن است او دارای انواع پرخطر این ویروس هم باشد؛ ولی به دو دلیل زیر آزمایش منفی باشد:
- هنوز تعداد ویروس آنقدر زیاد نشده است که آزمایش نشان دهد؛ ولی در بدن بیمار وجود دارد.
- اشتباه آزمایشگاهی وجود دارد.
فردی از نظر وجود زگیل تناسلی آزمایش داده و جواب آزمایش منفی است، آیا او قطعا مبتلا به زگیل تناسلی نیست؟
به دو دلیلی که ذکر شد، فرد ممکن است مبتلا به ویروس HPV باشد، ولی آزمایش منفی باشد. بهترین دلیل بر عدم ابتلا به زگیل تناسلی نداشتن رابطه جنسی خارج از ازدواج حتی از نوع تماس پوستی در گذشته است.
کسی که هیچ نوع ضایعهای در ناحیه تناسلی ندارد آیا امکان دارد مبتلا به زگیل تناسلی باشد؟
همه افراد مبتلا به ویروس زگیل تناسلی دچار زگیل در ناحیه تناسلی نیستند، ولی ممکن است حامل ویروس باشند.
فردی که زگیل در ناحیه تناسلی دارد، اگر این زگیلها را از بین ببرد، آیا باز هم امکان ابتلا وجود دارد؟
وجود زگیل به خودی خود اهمیت چندانی ندارد. این ویروس داخل خون افراد مبتلاست و اگر هم تمامی زگیلها را از بین ببرند، باز خطر انتقال و ابتلا وجود دارد.
آیا دارویی وجود دارد که این ویروس را به طور قطعی از بین ببرد؟
متاسفانه تاکنون دارویی برای این ویروس کشف نشده است.
فردی که ده سال قبل مبتلا به زگیل بوده و آنها را سوزانده است و اکنون هیچ ضایعهای ندارد و بعد از آن نیز عود نکرده است، آیا بهطور قطعی سالم است؟
ممکن است ویروس هنوز در خون وی باقی و فعال باشد.نبود ضایعه دلیل بر نبود بیماری نیست.
زن و شوهری در موقع ازدواج هیچگونه زگیل پوستی نداشتند، ولی اکنون هر دو مبتلا به زگیل تناسلی هستند . عامل ایجاد این بیماری کدامیک از زوجهاست؟
عامل ایجاد آن زوجی است که دارای رابطه جنسی خارج از ازدواج بوده است. اگر هر دو دارای رابطه جنسی خارج از ازدواج بودند، عامل آن ویروسی است که از قبل در بدن بوده، یا ویروس جدیدی است که از همسر سرایت کرده است.
چگونه میتوان از عدم ابتلای فرد پیش از ازدواج به بیماری زگیل تناسلی اطمینان حاصل کرد؟
این ویروس را میتوان با آزمایشی که در یک آزمایشگاه معتبر انجام میشود، تشخیص داد. دقت تشخیصی 90 درصد است. ولی همانطور که گفته شد، آزمایش ممکن است جواب کاذب داشته باشد.
اگر فردی که دارای ویروس HPV و زگیل تناسلی است، لازم است هنگام ازدواج از نظر سایر بیماریهای آمیزشی نیز چک شود؟
احتمال وجود سایر بیماریهای آمیزشی، بخصوص هپاتیت و HIV، در مبتلایان به HPV بیشتر از جمعیت عادی است. بنابراین باید از نظر این دو بیماری نیز چک شوند.
آیا خانمی که زگـــیل تناسلی دارد، میتواند باردارشود؟
قدرت باروری مرد و زن رابطهای با وجود یا فقدان زگیل تناسلی ندارد.
آیا ممکن است خــــــطری جنین او را تهدید کند؟
ویروس HPV، برخلاف ویروس HIV، نمیتواند از جفت عبور کند. بنابراین جنین داخل رحم به این ویروس مبتلا نمیشود.
خانمی که به زگیل تناسلی مبتلاست، در زمان زایمان به چه تمهیداتی نیاز دارد؟
اگر موقع زایمان زگیل تناسلی وجود داشته باشد، باید زایمان به روش سزارین انجام شود.دی ۱۳۹۳جام جم
دکترطاهره اشرف گنجویی، فوق تخصص سرطانهای زنان:
کسی که هیچ ضایعهای در ناحیه تناسلی ندارد، قطعا مبتلا به زگیل نیست، اما میتواند ویروس را به صورت نهفته داشته باشد و آن را منتقل کند.
این عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی در مصاحبه با جامجم با تاکید بر اینکه ابتلا به ویروس زگیل تناسلی پس از برقراری رابطه زناشویی تقریبا قطعی است، میافزاید: راه اصلی انتقال این بیماری، مقاربت جنسی است؛ اما احتمالا راههای انتقال دیگری نیز دارد که هنوز ناشناخته است. به بیان دیگر مشاهده شده است هرگونه تماس جلدی با ناحیه تناسلی نیز ممکن است به انتقال یا ابتلا به این بیماریمنجر شود.
نشانههای اولیه و ثانویه زگیل تناسلی
علائم اولیه ابتلا به زگیل تناسلی،احساس سوزش و خارش در ناحیه دستگاه تناسلی خارجی است که به فاصله کوتاهی پس از آن، زگیلهای تناسلی نیز ظاهر میشود. نکته بسیار مهم درخصوص این بیماری آن است که همه افراد مبتلا به ویروس آن لزوما دچار زگیل در ناحیه تناسلی نیستند، ولی ممکن است حامل ویروس باشند. به بیان دیگر، وجود زگیل به تنهایی در مسری بودن این بیماری موثر نیست، بلکه این ویروس در خون بیمار وجود دارد و حتی اگر تمام زگیلها نیز از میان برود، باز هم ممکن است خطر انتقال بیماری همچنان مطرح باشد.
این متخصص زنان میافزاید: اگر یکی از زوجها، زگیل تناسلی داشته باشد، میتوان برای کاهش احتمال ابتلای زوج مقابل، استفاده از کاندوم را توصیه کرد؛ البته فراموش نکنید این ویروس میتواند به صورت نهفته در بدن باقی بماند و پس از سالها دوباره به زگیل منجر شود.
وقتی بیماری خطرناک میشود
به گفته این فوق تخصص سرطانهای زنان، فرد مبتلا به زگیل تناسلی ممکن است به انواع پرخطر این ویروس (خطر سرطان دهانه رحم در خانمهایی که دارای نوع 18 این ویروس هستند، 200 برابر خانمهای سالم است) نیز آلوده باشد. به بیان دیگر، در افرادی که انواع ویروس پرخطر به وسیله سیستم ایمنی بدن پاک نشود و به صورت پایدار باقی بماند، ممکن است قسمتهای مختلف ناحیه تناسلی بویژه دهانه رحم به سرطان مبتلا شود.
دکترطاهره اشرف گنجویی درباره عوارض این بیماری بر باروری و سلامت جنین توضیح میدهد: زگیل تناسلی در زمینه باروری اثرات مضری ایجاد نمیکند، اما در صورت بروز این ضایعات در زمان زایمان، امکان آلودگی نوزاد به این ویروس و بروز ضایعات زگیلی در حنجره نوزاد وجود دارد.
پیشگیری از ابتلا با تزریق واکسن
به گفته دکتر گنجویی باتوجه به این که 90 درصد زگیلهای تناسلی ناشی از ابتلا به نوع 6 و 11 این ویروس است و از طرفی تزریق واکسن نیز در برابر این ویروسها ایمنی ایجاد میکند، استفاده از واکسن پیش از هرگونه تماس جنسی توصیه میشود. درواقع تزریق بموقع واکسن میتواند خطر ابتلا به زگیل تناسلی را به میزان زیادی کاهش دهد. البته واکسیناسیون باید در سن مناسب صورت بگیرد که بهترین زمان اثرگذاری آن تا پیش از 26 سالگی است.
تشخیص و درمان زگیل تناسلی
اگر فردی از نظر وجود زگیل تناسلی آزمایش دهد و جواب آزمایش وی منفی باشد، میتوان از مبتلا نبودن وی به این بیماری مطمئن بود؟
این متخصص با اشاره به این که تشخیص زگیل تناسلی فقط با معاینه ممکن است، پاسخ میدهد: اگر فردی از نظر تمام انواع ویروس پاپیلوم مورد بررسی قرار بگیرد و نتیجه آزمایشاش منفی باشد، قطعا مبتلا به زگیل تناسلی نیست. متاسفانه دارویی که بتواند این ویروس را بهطور قطعی ریشهکن کند، وجود ندارد؛ اما در صورت علامتدار شدن عفونت به صورت زگیل تناسلی میتوان با یکسری محلولهای خاص یا در بعضی موارد با سوزاندن یا لیزر ضایعات، آنها را از میان برد.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:درهمه منابع مأخوذه ویرایش انجام داده ام+افزودن تصاویرمناسب.
وستیبولار پاپیلوماتوزچیست؟(Vestibular papilloma)
وستیبولار پاپیلوماتوز معمولا ۱ تا ۲ میلی متر بوده و صورتی رنگ و هم رنگ مخاط بافت مجاور می باشد. این ضایعات انگشتی مانند، نرم و قرینه بوده یا بصورت خطی هستند و علامتی ایجاد نمی کنند و با گذشت زمان ثابت می مانند. آن ها ممکن است لب های کوچک و دهانه ورودی واژن را در وسعت های متغیری بپوشانند.
تفاوت زگیل باوستیبولار پاپیلوماتوز
این ضایعات ممکن است شبیه زگیل تناسلی باشند ولی در وستیبولار پاپیلوماتوز، معمولا پایه و قاعده هر پاپول از پاپول های اطراف جدا می باشد بر خلاف زگیل تناسلی که برجستگی های رشته مانند در ناحیه قاعده به هم متصل می شوند و ضایعات محدود نیستند. با استفاده از اسید استیک ۵% باعث سفید شدن زگیل تناسلی می شود در صورتیکه رنگ ضایعات در وستیبولار پاپیلوماتوز بدون تغییر باقی می مانند. در صورت باقی ماندن هر گونه شک بالینی در تشخیص، با نمونه برداری می توان تشخیص را قطعی کرد.
از آنجایی که وستیبولار پاپیلوماتوز ظاهری شبیه به زگیل دارد لذا اغلب با زگیل تناسلی (condyloma acuminatum (genital warts اشتباه می شود.
منجر به درمان های غیر ضروری و ایجاد نگرانی و استرس زیاد در زنان و همسران شان می شود.
لذا آشنایی پزشک با این ضایعه طبیعی بافت پوششی ناحیه خارجی دستگاه تناسلی زنان ضروری است.
وستیبولار پاپیلوماتوز را می توان مشابه با پاپول های مرواریدی پنایل در مردان دانست.
وستیبولار پاپیلوماتوز معمولا ۱ تا ۲ میلی متر بوده و صورتی رنگ و هم رنگ مخاط بافت مجاور می باشد.
این ضایعات انگشتی مانند، نرم و قرینه بوده یا بصورت خطی هستند و علامتی ایجاد نمی کنند
و با گذشت زمان ثابت می مانند.
آن ها ممکن است لب های کوچک و دهانه ورودی واژن را در وسعت های متغیری بپوشانند.
این ضایعات ممکن است شبیه زگیل تناسلی باشند ولی در وستیبولار پاپیلوماتوز،
معمولا پایه و قاعده هر پاپول از پاپول های اطراف جدا می باشد
بر خلاف زگیل تناسلی که برجستگی های رشته مانند در ناحیه قاعده به هم متصل می شوند
و ضایعات محدود نیستند.
با استفاده از اسید استیک ۵% باعث سفید شدن زگیل تناسلی می شود
در صورتیکه رنگ ضایعات در وستیبولار پاپیلوماتوز بدون تغییر باقی می مانند.
در صورت باقی ماندن هر گونه شک بالینی در تشخیص، با نمونه برداری می توان تشخیص را قطعی کرد.
این ضایعات مسری نبوده و هیچ ارتباطی با بیماریهای منتقله از طریق تماس جنسی (STDs) ندارد.
اکثر زنان هیچ شکایتی از زیاد شدن ضایعات ندارند هر چند می تواند
با سوزش، خارش، تحریک (Stinging) و درد همراه باشد که گاهی اوقات با
عفونت های قارچی هم اشتباه می شود.
می تواند مثل یک عفونت قارچی با ترشحات همراه باشد.
مشخصات وستیبولار پاپیلوماتوزیز:
1- وستیبولار پاپیلوماتوز معمولا ۱ تا ۲ میلی متر بوده
2- صورتی رنگ و هم رنگ مخاط بافت مجاور می باشد.
3- این ضایعات انگشتی مانند، نرم و قرینه بوده یا بصورت خطی هستند
و علامتی ایجاد نمی کنند و با گذشت زمان ثابت می مانند.
4- معمولا پایه و قاعده هر پاپول از پاپول های اطراف جدا می باشد.
5- ضایعات محدود به لب های کوچک و دهانه ورودی واژن
«اسکین تگ» چیست؟
اسکین تگ، نوعی ضایعه پوستی همرنگ پوست یا کمی پررنگ تر از آن است که برخی افراد، آن را با زگیل های پوستی اشتباه می گیرند. از آنجا که ناحیه تناسلی، شکم و کشاله ران هم می تواند درگیر این ضایعه پوستی خوش خیم شود و درمان این دو ضایعه پوستی با هم تفاوت دارد، با دکتر بهروز باریک بین، متخصص پوست و قائم مقام مرکز تحقیقات لیزر ایران درباره تفاوت های زگیل تناسلی و اسکین تگ گفت و گو کرده ایم.
بیشتر چه قسمت هایی از بدن درگیر اسکین تگ می شوند؟
- گردن، زیربغل ها، کشاله ران و در مواردی هم ناحیه تناسلی. به طور کلی، رابطه قابل توجهی بین چاقی، مقاومت به انسولین و ابتلا به اسکین تگ وجود دارد بنابراین افراد چاق و آنهایی که چین های بیشتری در بدنشان وجود دارد، بیشتر از سایر افراد به اسکین تگ مبتلا می شوند.
از رابطه اسکین تگ و مقاومت به انسولین گفتید. یعنی بیماران دیابتی، بیشتر در معرض ابتلا به اسکین تگ هستند؟
- بله، افرادی که سابقه خانوادگی ابتلا به دیابت دارند و خودشان هم به این بیماری مبتلا هستند، مقاومت به انسولین دارند و وجود اسکین تگ در آنها شایع تر است.
آیا خود فرد می تواند تفاوت بین زگیل و اسکین تگ را تشخیص دهد؟
- معمولا نه، افراد مبتلا به ضایعات پوستی همرنگ پوست باید برای تشخیص نوع ضایعه پوستی، به متخصص پوست مراجعه کنند تا با تشخیص صحیح، درمان مناسبی برای آنها در نظر گرفته شود. گاهی ویروس HPV یا زگیل هم روی برخی از انواع اسکین تگ وجود دارد و گاهی افتراق بالینی این 2 نوع ضایعه از هم بسیار مشکل می شود. به همین دلیل می گوییم خود فرد نمی تواند تفاوت بین این 2 زائده پوستی را تشخیص دهد.
چطور تفاوت زائده های پوستی و زگیل را در ناحیه تناسلی تشخیص دهیم؟
- انجام آزمایش های پاتولوژی، آزمایش های ویروس شناسی برای تشخیص ابتلا به زگیل تناسلی برای افتراق زگیل تناسلی از اسکین تگ تناسلی لازم است.
آیا تفاوت ظاهری مشخصی بین اسکین تگ و زگیل تناسلی وجود دارد؟
- هرچند که نمی توان حکم کلی در این زمینه صادر کرد اما معمولا برخی اسکین تگ ها دارای پایه های بلند و به حالت آویزان تر هستند در حالی که شکل ظاهری اسکین تگ های کوچک و با پایه های پهن، بیشتر شبیه زگیل است و به سختی می توان تفاوت این 2 را بدون بررسی های آزمایشگاهی تشخیص داد.
آیا اسکین تگ ها هم مانند زگیل تناسلی خطرناک هستند و باید به فکر درمان آنها بود؟
- اسکین تگ ها، ضایعات بسیار بی خطری هستند که مسری نیستند.
درمان اسکین تگ چگونه است؟
- متخصص پوست می تواند با توجه به نوع ضایعه و محل قرارگیری آن، از قیچی های مخصوص و استریل، کرایوتراپی، کوتر یا رادیوفرکوئنسی برای برداشتن اسکین تگ ها استفاده کند. مثلا اگر اسکین تگ ها را با قیچی های مخصوص استریل برداریم، جای آنها باقی نمی ماند اما اگر آنها را لیزر کنیم، جای آنها روی پوست باقی خواهدماند.
اصلا ضرورتی برای درمان اسکین تگ وجود دارد؟
- اسکین تگ ها خطری ندارند و اگر متخصص پوست تشخیص دهد که ویروس زگیل روی اسکین تگ سوار نیست، به هیچ وجه به درمان نیاز ندارد؛ مگر اینکه خود فرد از نظر ظاهری مشکل داشته باشد.
آیا بیماری های داخلی هم می توانند بر اسکین تگ موثر باشند؟
- بله، اما تحت شرایطی. مثلا چاقی، یکی از عوامل افزایش مقاومت بدن به انسولین است. از طرف دیگر، این مقاومت به انسولین می تواند باعث بروز تخمدان پلی کیستیک در برخی خانم ها شود. هرچقدر وزن خانم ها بالاتر برود، مقاومت بدنشان به انسولین بیشتر و بیماری تخمدان پلی کیستیک آنها تشدید شود، امکان بروز اسکین تگ هم در آنها بیشتر خواهدشد.
بروز ضایعه های پوستی در ناحیه زیر ناف تا بالای آلت تناسلی یا افراد مقعد، بیشتر احتمال زگیل تناسلی را مطرح می کند یا اسکین تگ؟
- احتمال بروز زگیل در ناحیه بین ناف تا آلت تناسلی، بیشتر از اسکین تگ است و افراد مبتلا به زائده های پوستی در این قسمت ها باید برای افتراق زگیل از اسکین تگ، حتما به متخصص پوست مراجعه کنند. البته نوعی اسکین تگ خاص در اطراف مقعد در افرادی که مبتلا به شقاق مقعد هستند، به وجود می آید. این زائده پوستی بیرون زده از مقعد، ناشی از شقاق است. با این حال، هر نوع ضایعه پوستی در ناحیه تناسلی کودکان یا بزرگسالان باید به وسیله متخصص پوست بررسی شود تا در صورت ابتلا به زگیل تناسلی، مراحل درمانی هرچه سریع تر آغاز شود.
اندازه و رنگ پاپول مروارید آلت تناسلی در بین افراد متفاوت است. آنها معمولا به رنگ صورتی سفید و بین ۱ تا ۴ میلی متر قطر دارند، چیزی شبیه به جوش کوچک هستند.
پاپول مروارید آلت تناسلی مردانه اغلب در حلقه ها یا ردیف ها، معمولا در اطراف سر آلت تناسلی، بوجود می آیند. نام فنی این منطقه قرمز آلت تناسلی Glans است.
«پاپول مروارید» آلت تناسلی مردانه اغلب با علائم یک عفونت منتقل شده از راه جنسی مانند زگیل تناسلی اشتباه گرفته می شوند. با این حال، زگیل های تناسلی معمولا بزرگتر هستند، بیشتر شبیه گل کلم می شوند و می توانند در مناطقی از آلت تناسلی مانند سر آلت تناسلی یا بدنه و یا حتی بر روی شکم نزدیک آلت تناسلی رشد کنند.
****
انواع مختلف زگیل از جمله در پا در پشت دست یا انگشتان وجود دارد. این رشد خوش خیم بر روی پوست تاول های کوچک با بافت خشن دارند.گاهی اوقات، ممکن است دردناک باشد
چرا سرکه سیب برای زگیل استفاده می شود؟
این عنصر طبیعی بدون عوارض جانبی است. همچنین، درمان با سرکه سیب ارزان تر از هر درمان دیگر است.
وسایل مورد نیاز برای درمان زگیل با استفاده از سرکه سیب:
این درمان ساده است فقط نیاز به چند مواد اولیه دارید:
سرکه سیب
توپ های پنبه استریل
ژل روغنی
چگونه با سرکه سیب زگیل از بین می رود:
برای شروع درمان باید اطراف زگیل را تمیز کنید. اما مراقب باشید! پوست اطراف زگیل نباید صدمه ببیند چون آنرا تشدید میکند
با وازلین یا ژل پترولیوم روی پوست اطراف زگیل را تمیز میکنیم.باید پوست سالم باشد و گرنه سرکه سیب پوست اطراف را می سوزاند
یک توپ پنبه را در سرکه خیس کرده مقدار سرکه را زیاد نریزید فقط در حدی که پنبه خیس شود مدتی پنبه سرکه ای را روی زگیل نگه می داریم ورویش چسب می زنیم تا صبح بماند هر شب تا بهبودی کامل این کار را انجام می دهیم
در طول این فرآیند، ممکن است زگیل سیاه رنگ شود . در واقع، یک نشانه مثبت است که زگیل دارد درمان می شود.
زگیل تناسلی که به آن کوندیلوما آکومیناتا نیز می گویند توسط ویروس پاپیلومای انسانی (HPV) ایجاد می شود.این ویروس از طریق تماس مستقیم پوست به پوست منتشر میشود. بیش از ۱۰۰ نوع ویروس HPV وجود دارد که ۳۰ نوع آن می تواند ناحیه تناسلی را آلوده کند.
عوامل خطری که باعث آلودگی و ابتلا به ویروس HPV می شوند عبارتند از:
۱-داشتن شریک های جنسی متعدد
۲-شروع فعالیت جنسی و مقاربت در سنین پائین
۳-داشتن شریک جنسی مبتلا به ویروس HPV
۱- پودوفیلین که یک ترکیب شیمیایی می باشد که روی محل آلوده مالیده می شود ولی تحریکات شیمیایی محل و استفاده طولانی مدت آن برای درمان زگیل که باید به مدت یک ماه تا سه ماه مالیده شود، استفاده از آن را محدود کرده است.
۲- استفاده از لیزر: که باعث تبخیر و پخش زگیل در جاهای سالم می شود و همچنین به علت هزینه بالا، به عنوان خط اول درمانی توصیه نمی شود.
۳- استفاده از کوتر و جراحی: که به علت ماهیت عود کننده زگیل و همچنین تخریب پوست و بد شکل شدن محل سوزانده شده مورد استقبال بیماران نمی باشد.
۴- استفاده از پماد ایمی گومید که به علت اثر ضعیف آن که از طریق تحریک سیستم ایمنی عمل می کند و خیلی مؤثر در درمان نمی باشد.
۵- کرایوتراپی
اختلافات ودرگیری های خانوادگی درعالم پرندگان
همانطورکه انسانها -بعضاً- باهم درگیرمی شوند،درعالم زن وشوهری ویابادیگران ،حیوانات و پرندگان وچنین دعواهایی دارند.
دعوای پرندگان
درگیری خونین"خانوادگی"
مدیریت سایت-پیراسته فر:دعوای فیلهاهم دینی است
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:دعوا درعالم پرندگان بعضاً به قتل منجرمی شود
دعوا
دعوای حیوانات
قلدری درعالم پردندگان
دعوا
راهزنی هوایی
دعوای" زن وشوهری"کفاشیان-کی روش
شهدای نهضت مشروطیت گیلان
بعدازمقاومت مردم جنبش مشروطیت بثمرنشست ، مظفرالدین شاه ناچارشدفرمان مشروطیت را در ۱۴ مرداد ۱۲۸۵ امضاء وصادر کند.
علمایی که به عنوان اعتراض در شاه عبدالعظیم تحصن کرده بودند ویا به قم رفته بودند بازگشتند و تحصن در سفارت انگلیس نیز پایان یافت. مردم صدور فرمان مشروطیت را جشن گرفتند.
مجلس اول در ۱۸ شعبان ۱۳۲۴ (۱۴ مهر ۱۲۸۵) در تهران گشایش یافت. نمایندگان به تدوین قانون اساسی پرداختند و در آخرین روزهای زندگی مظفرالدین شاه این قانون نیز به امضای او رسید
مشروطیت
مزارشهدای مشروطیت گیلان-رشت
پس از مرگ مظفرالدین شاه، ولیعهد او محمدعلی میرزا شاه شد و از همان ابتدا به مخالفت با مشروطه و مجلس پرداخت و در مراسم تاجگذاری خود نمایندگان مجلس را دعوت نکرد
در سال ۱۲۸۷ خورشیدی (۱۳۲۶ قمری)، محمدعلیشاه قاجار پس از آن که با مشروطهخواهان و مجلس از در مخالفت درآمد، مرکز فرماندهی خود را در باغشاه قرار داد،
شاه جدیدخواستارتبعید هشت تن ازسران آزادیخواهان شد ازجمله: جهانگیرخان صور اسرافیل، سید محمدرضا مساوات شیرازی، ملک المتکلمین، سید جمالالدین واعظ اصفهانی، بهاءالواعظین و میرزا داودخان..
ولی مجلس با درخواست شاه برای تبعید برخی از مشروطهخواهان مخالفت کرد. سرانجام در اثر ایستادگی و سرپیچی از فرمان شاه، بالاخره با فرستادن کلنل لیاخوف فرمانده بریگاد قزاق حمله به مجلس را آغاز کرد
پس از حمله به مجلس و پخش خبر آن، در شهرهای دیگر ایران شورش هائی برخاست. مردم تبریز با شنیدن خبرهای تهران به هواداری از مشروطه و مخالفت با محمدعلی شاه برخاستند. انجمن تبریز عملاً جایگزین مجلس ملی شده بود. شاه نیروهای دولتی را برای سرکوب فرستاد. علی مسیو، ستارخان، باقرخان و حیدرخان عمواوغلی درتبریز به بسیج مردم و سازمان دهی نیروی مسلح برای مقابله با نیروهای دولتی کمک میکردند،۱۱ماه مقاومت کردند.
محمدعلیشاه از تزار روسیه نیکلای دوم درخواست کمک کرد و تبریز به محاصره نیروهای روس و نیروهای دولتی درآمد. سردار یارمحمدخان کرمانشاهی که از فعالان مشروطه بود به یاری ستارخان و باقرخان شتافت. وی بعداً به وسیله عبدالحسین میرزا فرمانفرما حاکم کرمانشاه و عامل حکومت مرکزی در ۱۳ مهر ۱۲۹۱ ه. ش به قتل رسید
در اوایل ربیعالثانی سال ۱۳۲۷ ه. ق. (اردیبهشت ۱۲۸۸ ه. خ) دولتین روس و انگلیس موافقت کردند که قشون روس به بهانه شکستن خط محاصره وارد تبریز شوند که بامقاومت رهبران مشروطیت شکست خوردند
در همین زمان کمیته "ستار" در گیلان تشکیل شده بود. یپرم خان ارمنی با مشروطهخواهان هم پیمان شد و جوانان ارمنی را برای نهضت بسیج کرد. در همین هنگام محمدولی خان تنکابنی از تبریز بازگشته بود. کمیته ستار با او مذاکره کرد و او را راضی کرد با نیروهایش برای پیروزی جنبش مشروطه به مبارزه برخیزد.
در روز ۱۹ بهمن ۱۲۸۷ انقلابیون به کمک محمدولی خان تنکابنی و یپرم خان ارمنی حاکم رشت آقابالاخان را کشتند و شهر را تسخیر کردند. پس از آن تمام گیلان به تصرف آزادی خواهان درآمد.
به موجب این پیروزی آنها رونوشتی به سفرای خارجی نوشتند که نزاعی با شاه ندارند و فقط در صدد احیای مشروطهاند. صدای انقلاب رشت به گوش شهرهای دیگر ایران و کشورهای آزاد جهان رسید و باعث دلگرمی مجاهدان تبریز شد. ستارخان و باقرخان تلگرافهای مهیجی ارسال کردند و متحصنین سفارتهای عثمانی و انگلیس به جشن پرداختند.
پس از این ،شاه قشونی برای تصرف گیلان فرستاد. قشون او در قزوین اردو زدند و پس از رسیدن نیروهای بیشتر به سمت شمال حرکت کردند ولی در ۳۰ کیلومتری رشت خبر رسید نیروهای دولتی رشیدالملک در حاشیه دریا از مجاهدان شکست خوردهاند
اما نیروهای دولتی باکمک اجانب به دستگیری و اعدام آزادیخواهان،پرداختند جنبش مشروطه خواهی با شکست روبهرو شده بود. بسیاری از مشروطه خواهان مخفی شدند و برخی به خارج از ایران رفتند
از راست آصفالسلطنه، علاءالملک، مجدالدوله، موثقالدوله، مشیرالسلطنه، شاهزاده ظلالسلطنه (پسر کامران میرزا)، شاهزاده حسینقلیمیرزا نصرتالسلطنه (برادر محمدعلی شاه)، محمدعلی شاه قاجار، شاهزاده اعتضادالسلطنه (پسر محمدعلی شاه)، احمدمیرزا قاجار (پسر محمدعلیشاه)، لیاخوف، امیر بهادر، علاءالسلطنه، محمدعلیخان سردار افخم، مصطفی حاجبالدوله
اسامی شهدای نهضت مشروطیت گیلان
۱-صالح خان مژدهی
۲-کاظم خان کمیسر
۳-یوسف خان جوبنه ای
۴-حجت الاسلام عبدالعزیزشریعتمدارکرگانرودی
۴تن از مشروطه خواهانی که در صحرای ناصریه رشت اعدام شدند؛ ابتدا به زندان قازامات"تفلیس" روسیه تبعید می شوند ولی پس از بازگشت به ایران، فرمانده روسیه در رشت آنها را وادار نمود که اعتراف نامه ای بنویسند که مسبب کشتار حوادث ایشان بوده اند ،اماآنهاحاضربه اعتراف نشدند
مدیریت سایت-پیراسته فر: درپی این مقاومت دادگاه صحرایی تشکیل واین ۴نفرمحکوم به اعدام شدند که"سه نفراز نظامیان مصادراموربودندو
یکی ازچهاراعدامی، ازروحانیون خوشنام گیلان بوده "ملا عبد العزیز شریعتمدار کرگانرودی" ازاهالی تالش
صالح خان مژدهی- رسد چی باشی ژاندارمری رشت بود
کاظم خان نوکام،معروف به "کمیسر" نایب کلانتری سبزه میدان محله کیاب بود
یوسف خان جوبنه ای» رئیس نظمیه (شهربانی) بود وی حتی بعدازبازگشت سال ۱۳۲۷ قمری،برمسنداموربود
امابعداز۲سال بجرم توطئه سربازان روس در روز ۲۸ذی حجه ۱۳۲۹ ق، به خانه او و میرزا کریم خان رشتی و میرزا حسین خان کسمایی و چند تن دیگر ریخته و اموال آنها را غارت کردند. خود یوسف خان سرتیپ (رئیس نظمیه) ، که به همراه میرزا سلیم خان ایزدی(رئیس راه) و فتح الله خان کلانتر از بیم افتادن به دست روس ها، به سمت تهران گریخته بودند، در بین راه در رودبار توسط قزاق ها دستگیر و به رشت برگردانده می شوند.
وسرانجام
روزجمعه۱۲بهمن سال ۱۲۹۰یک ساعت مانده به ظهر ، جمعیت زیادی در صحرای ناصریه( بیمارستان پورسینا کنونی) بیرون دروازه رشت آن زمان، جمع شده بودند تا نظاره گر اعدام مشروطه خواهان باشند. ۴نامبرده را با یک عراده توپ به ناصریه آوردند و در یک دادگاه فرمایشی نامبردگان را پای چوبه دار بردند و پس از اعدام هر ۴نفر را در گودالی دفن و رویشان شفته آهک ریختند.
مزارشهدای مشروطیت ازچه زمانی "بنای یادبودساخته شد؟
محل دفن این چهار شهید که در زمان شهادتشان محدوده خارج از شهر و سبزه زاری معروف به «صحرای ناصریه» نامیده می شد، با احداث بیمارستان پورسینای رشت در صحرای ناصریه، بخشی از این بیمارستان شد و به رغم اینکه توسط آزادیخواهان خریداری و یادمانی گِلی برای نخستین بار بر مزار شهدای مشروطه ساخته شد اما، تا زمان روی کار آمدن نخستین دوره شورای شهر رشت، هنوز این بخش در حصار بیمارستان پورسینا و در حیاط بخش عفونی آن قرار گرفته بود و کمتر کسی می دانست صاحب این مزارها کیست.
در سال ۱۳۲۷ خورشیدی «حسن شکر الله زاده»، رئیس بیمارستان پورسینا، به دستور دولت، مقبره ای دو ستونه به یاد شهدا در گوشه بیمارستان و محل شهادت ایجاد نمود. با این حال امکان بازدید برای عموم همچنان وجود نداشت.
در نهایت با روی کار آمدن نخستین دوره شورای شهر رشت، این گور دسته جمعی از بخش عفونی بیمارستان پورسینا مجزا و در نهایت با هزینه یک گیلانی مقیم خارج صاحب بنای یادبودی در خور این شهدا شد.
جداسازی مزارشهداء ارمحوطه بیمارستان
رئیس نخستین دوره شورای شهر رشت درباره چگونگی جداسازی آرامگاه شهدای مشروطه از بخش عفونی بیمارستان پورسینا می گوید: طبق مذاکراتی که بین کمیسیون فرهنگی شورا با دکتر بهبودی- رئیس وقت بیمارستان- انجام شد، پیشنهاد خارج شدن این محوطه از بیمارستان مورد موافقت قرار گرفت و مقدمات این جداسازی فراهم شد.
سروش اکبرزاده می افزاید: بسیاری از حرکت های فرهنگی شورای اول، با مشارکت های مردمی انجام می گرفت و در موضوع یادمان شهدای مشروطه نیز تمامی هزینه های ساخت توسط مهندس «مهدی متقالچی» تامین شد.
رئیس کمیسیون فرهنگی نخستین دور شورای شهر رشت همچنین از پیگیری های دکتر صالحی پزشک فرهنگ دوست گیلانی در این امر به نیکی یاد کرده و یادآور می شود: بانی اصلی و واسطه مشارکت مهندس متقالچی، شادروان «دکتر صالحی» بود و در نهایت با تلاش های وی، چهار دستگاه ماشین لباس شویی بزرگ ویژه بیمارستان به مبلغی حدود ۴۰ میلیون تومان برای بیمارستان پورسینا خریداری شد تا مدیریت بیمارستان به شهرداری رشت اجازه داد بخش شهیدگاه را از محوطه بیمارستان خارج کند.
اکبرزاده می افزاید: همچنین تمامی هزینه های طراحی و اجرای بنای یادبود را نیز مهندس مهدی متقالچی به طراح و مجری یعنی مهندس «کاظم دلشاد» پرداخت کرد
کمیته سری ستار، که در دوره استبداد صغیر محمدعلی شاه در رشت، گیلان تشکیل شد و هدف از تشکیل آن، اعاده مشروطیت بود. ۴۶ نفر از مشروطه خواهان گیلانی و غیر گیلانی که در آن زمان در رشت بودند، در آن عضویت یافتند و با مساعی آنان بود که انقلاب محرم ۱۳۲۷ ه. ق رشت واقع شد که به نوبه خود منجر به فتح تهران و اعاده مشروطیت گردید. اعضای شناخته شده این کمیته عبارت بودند از: میرزا کریم خان رشتی - عبدالحسین خان سردار محیی - میرزا محمدعلی مغازه تبریزی - علیمحمد خان تربیت تبریزی - سید اشرف الدین حسینی نسیم شمال- میرزا حسین کسمایی- سید یحیی ناصرالاسلام ندامانی -احمدعلی خان امشهای - عباس خان امشهای - حسن خان عمیدالسلطان- آقاگل اسکندانی(میخ فروش) . کمیته ستار، نام محفلی سری است که توسط عدهای از مشروطه طلبان گیلان در رشت پایه گذاری شد.
انجمن "کمیته ستار" که محرمانه فعالیت میکرد، از این دست است.
علت نامگذاری"کمیته ستار"
نام کمیتهٔ سری "ستار" رشت، بعلت مستورماندن اعضایش که تصمیم گیران جنبش بودند انتخاب شدکه افرادش شناخته نشوند. چون به محض شناخته شدن دستگیر و اعدام میشدند.
البته عدهای معتقدند"ستار"رابه این دلیل گذاشتند که این جنبش درجمیت وپشتیبانی والگوبرداری ازرهبر قیام تبریزی "ستارخان باشد.
اعضای این کمیته عبارت بودند از: میرزا کریم خان رشتی (خان اکبر) و سه برادرش معز السلطان و عمید السلطان و احمد علی خان، سید ندامانی (ناصر الاسلام)، حسین کسمایی، علی محمد تربیت، حاجی حسین (اسکندانی)، جواد خان (ناصر الملکی)، مشهدی مختار (اردبیلی)، کاکا گل میخ فروش (اسکندانی)، رحیم شیشهبر و میرزا محمد علی (مغازه).
میرزا کریم خان رشتی در رأس کمیته سری قرار داشت. جلسات کمیته در محله سبزه میدان در خانه میرزا یوسف خان (معاون دیوان) که در ضمن شوهر خواهر مدیر الملک بود، تشکیل میشد. از قرار معلوم، سردار افخم از همان روز اول ورود خود به گیلان به تمام پیشنهادهای مجاهدین و آزادیخواهان گیلان بیاعتنا بود و به تقاضای مردم درخصوص تأسیس انجمن ایالتی به هیچ وجه توجهی نداشت و از این بابت مورد خشم و نفرت مردم آزادیخواه گیلان بود.
درهمین کمیته بودکه تصمیم به قتل حاکم ایالت گیلان(سردارافخم)گرفتنددرباغ مدیریه
در روزی که سردار افخم در مجلس مهمانی در باغ مدیریه حضور داشت، مجاهدین گیلان از سه نقطه، نخست خانه یوسف خان (معاون دیوان)، دوم از باغ حاجی وکیل و سوم از خانه میرزا کریم خان به سمت باغ به حرکت درآمدند. سپس پانزده نفر آنان همراه معز السلطان مأمور باغ مدیریه شدند و عدهای هم به همراه میرزا حسین خان کسمایی و علی محمد خان تربیت به سمت دارالحکومه حرکت کردند؛ گروهی هم بفرماندهی یپرم خان به دارالخلافه رفتند ودرنهایت سردارافخم راکشتند
بعدازاین واقعه عداه ای از این کمیته به مازندارن رفتند وازسردار"سپهدار"تنکابنی(محمدولی خان تنکابنی سپهدار اعظم) دعوت کردند که رهبری جنبش بعهده بگیرد وی ازاین پیشنهاداستقبال کرد وبا چند تن ازاصحاب و پانصد تفنگچی وارد رشت شد و اداره امور فرماندهی نیروهای انقلابی را به دست گرفت البته فتحالله اکبر(متولد۱۲۳۴رشت-وفات درگذشته ۱۳۱۷)سپهدار رشتی) نیز نقش مهمی تصمیمات داشت وی وزیر تلگراف دولت محمدعلی شاه شد
فتح الله خان در سال 1307 ه. ق با درجه امیر تومانی و عنوان بیگلربیگی، اجاره دار گمرکات شمال ایران شد و بر جای عموی خود نشست و به تدریج ملقب به سالار افخم، سالار اعظم و سردار منصور شد.
***
فرمان مشروطیت چگونه صادرشد؟
بیش ازیک قرن از تاسیس مجلس شورای ملی در ایران میگذرد؛ مجلسی که نه اولین مجلس قانونگذاری کشور بود، نه آن طور که خیلیها تصور میکنند مجلس مشروطه.
بعد از آن که مظفرالدین شاه نتوانست با صدور فرمان تشکیل عدالتخانه بستنشینی در تهران و بعضی شهرهای دیگر را متوقف کند، بالاخره کوتاه آمد و طی فرمان تازهای به مردم تهران نوشت: «رای و اراده همایون ما بدان تعلق گرفت که برای رفاهیت و امنیت قاطبه اهالی ایران و تشیید و تایید مبانی دولت اصلاحات مقتضیه به مرور در دوائر دولتی و مملکتی به موقع اجرا گذارده شود چنان مصمم شدیم که مجلس شورای ملی از منتخبین شاهزادگان و علما و قاجاریه و اعیان و اشراف و ملاکین و تجار و اصناف به انتخابات طبقات مرقومه در دارالخلافه تهران تشکیل و تنظیم شود که در مهام امور دولتی و مملکتی و مصالح مشاوره و مداقه لازمه را به عمل آورده به هیئت وزرای دولتخواه ما در اصلاحاتی که برای سعادت و خوشبختی ایران خواهد شد اعانت و کمک لازم را بنمایند و در کمال امنیت و اطمینان عقاید خود را در خیر دولت و ملت و مصالح عامه و احتیاجات قاطبه اهالی مملکت به توسط شخص اول دولت به عرض برساند که به صحه همایونی موشح و به موقع اجرا گذارده شود».
چهاردهم مهر ۱۲۸۵، اولین جلسه مجلس بعد از صدور این فرمان تشکیل شد.
فرمان مشروطه که در مرداد ۱۲۸۵ صادر شد، اشاره ای به نام مشروطه نکرده بود
این اولین باری نبود که در ایران مجلس تشکیل میشد،. در ۱۲۳۸ هجری شمسی هم اراده ملوکانه ناصرالدین شاه به تشکیل مجلس مصلحتخانه قرار گرفته بود، اسمش را گذاشته بودند: «مجلس مشورتخانه» و در مکمل اساسنامه آن، یعنی «قانون بر مشورت مجلس» تصریح شده بود که مصوبههای این مجلس «به محض امضای شاهنشاهی{…} عین قانون و حکم مطلق دولت خواهد بود؛ نه قبل از آن.
مجلس ملی که ۱۱۰ سال پیش تشکیل شد، در آغاز کار «مجلس مشروطه» هم نبود. در این فرمان، عنوان مشروطه یا مشروطیت ذکر نشده بود، بلکه تنها موافقت مظفرالدین شاه با تشکیل «مجلس شورای ملی» یعنی «مجلس منتخبین ملت» برای مشورت و قانونگذاری است و همچنین «اعانت و کمک لازم» به «هیئت وزرای دولتخواه ما در اصلاحاتی که برای سعادت و خوشبختی ایران» انجام میدهند.
اولین صورت جلسات موجود از مجلس شورای ملی مربوط به ۴۵ روز بعد از تشکیل اولین جلسه مجلس است. با این وجود از دستور ثبت شده مشخص است که تا ۴۵ روز بعد هم، هنوز مساله اعتبارنامهها، آییننامه داخلی مجلس و قانون اساسی حکومت تازه مورد سوال بوده است.
خانه سپهسالار، از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی محل تشکیل جلسات مجلس شورای ملی بود
مجلس اول ۱۰۴ نماینده داشت. به غیر از جلسه اول که در حضور پادشاه در کاخ گلستان برگزار شد، همه تا انقلاب اسلامی در خانه میرزا حسین خان سپهسالار تشکیل میشد. کسانی که حق داشتند در این دوره نماینده مجلس شوند، شش گروه شاهزادگان و درباریان، روحانیان و طلبهها، اشراف و اعیان، تاجرانی که مکان مشخصی برای کسب داشته باشند،
ملاکینی که زمینهایشان حداقل ۱۰۰۰ تومان ارزش داشته باشد و استادکارانی که صاحب مغازه بودندو یا نمایندههای اصناف بودند؛ رایگیری هم تنها در میان مردان طبقه شاهزادگان و درباریان، روحانیون و طلبهها، اعیان و اشراف، تاجران، مالکان، فلاحان و اصناف انجام میشد.
زنان، کارگران، شاگردها و کشاورزها حق رای نداشتند.
در اولین قانون اساسی که در دی ماه همان سال به تصویب رسید و پادشاه و ولیعهد امضایش کردند، هم نشانه و دلیلی مبنی بر مشروطه شدن حکومت ایران نبود. نه لفظا از مشروطیت ایران صحبتی شده، نه شاه فاقد مسئولیت و دارای مقام تشریفاتی است، نه قوه مجریه در مقابل قوه مقننه مسئول است و نه حتی اشارهای به حقوق و آزادیهای فردی و اجتماعی ملت شده است.
به همین دلیل بود که بعد از مرگ پادشاه و به تخت نشستن« محمدعلی شاه» دور تازهای از تلاشها برای مشروطه کردن ایران توسط نمایندهها آغاز شد که اولین گامش اعتراض به دعوت نشدن آنها در مراسم تاجگذاری بود و آخرین گامش، بعد از پایان استبداد صغیر، تبعید پادشاه به روسیه و بر تخت نشاندن احمد شاه جوان و مبارزهای که ادامه پیدا کرد./۱۴ مهر ۱۳۹۵ ایسنا
***
استاد شهید مرحوم آیتالله مطهری در کتاب «اسلام و نیازهای زمان» (جلد اول)، در ضمن بحث از جریاناتی که به نام اسلام با هر پدیده نوظهور اجتماعی سیاسی مخالفت میکردند، از تفکر منسوب به خوارج و نیز اخباریگری نام میبرند و سپس به طرح موضوع «مشروطیت» میپردازند. از منظر استاد مطهری، مخالفان مشروطه ـ قطع نظر از بزرگانی همچون شیخ فضلالله نوری که دستهای پیدا و پنهان داخلی و خارجی را در پشت صحنه مشروطهطلبی میدیدند ـ از سر جمود و تحجر با پدیده جدید مشروطیت مخالفت میکردند. استاد شهید با تحلیل جامعی که در باب این موضوع چالشبرانگیز ارائه میکنند، در واقع دیدگاه کلی اسلام را نسبت به موضوعات و مسائلی از این دست تبیین مینمایند. تاریخ این بحث به سال 1345ش بازمیگردد.
مشروطیت که به ایران آمد، مردم ایران را به دو قسم منقسم کرد: گروهى طرفدار استبداد و گروهى طرفدار مشروطیت. هم سیاسیون منقسم شدند و هم روحانیون، آنهم روحانیون بزرگ. عدهاى حامى مشروطیت شدند و سخت از آن حمایت کردند و عدهاى دیگر با مشروطیت مخالفت کردند، به طورى که مخصوصاً مخالفین در هرجا که بودند، در حوزههاى علمیه، فضلا، مدرسین و طلّابى را که طرفدار مشروطیت بودند، از خود نمىدانستند؛ یعنى اگر مىفهمیدند فلان شخص طرفدار مشروطیت است، به هیچوجه به او شهریه نمىدادند. کمکم کار به جایى رسید که هر دسته، دسته دیگر را تکفیر و تفسیق مىکردند و واقعاً فتنه بزرگى در دنیاى روحانیت به وجود آمد. چون موضوع اینجور نبود که مثلا سیاسیون مملکت طرفدار یک فکر باشند و روحانیونْ همه طرفدار فکر دیگر، بلکه خود روحانیون منقسم به دو دسته شدند: بعضى طرفدار مشروطیت و بعضى مخالف. در اینجا من قبل از اینکه مطلب را شروع بکنم، نکتهاى را تذکر مىدهم:در جریان مشروطیت دو مطلب است که ما به یکى از آنها کار نداریم و روى دیگرى بحث مىکنیم. یکى این است که از نظر اجتماعى و سیاسى چه عواملى در ایجاد مشروطیت ایران دخالت داشت و چه عواملى (عوامل سیاسى خارجى) مخالف بود؟ به طور قطع سیاستهاى بزرگ آن روز دنیا روى مشروطیت و استبداد نظر داشتند؛ یعنى یکى از سیاستهاى بزرگ آن روز دنیا طرفدار مشروطیت بود و کوشش مىکرد مشروطیت در ایران ایجاد بشود، و یک سیاست بزرگ دیگر دنیا از استبداد حمایت مىکرد و کوشش مىکرد که جلو مشروطیت را بگیرد، چرا؟
براى اینکه آن که طرفدار مشروطیت بود، مىخواست بعد از مشروطیت سیاست خودش را بر ایران تحمیل کند .
علت مخالفت علمابامشروطیت؟
و آن که مخالف بود، نفوذى داشت و مىخواست جلو نفوذ رقیب را بگیرد.
بنابراین اگر کسانى با مشروطیت مخالف بودند، از این نظر بود که دستهاى خارجى را مىدیدند و مىدانستند و پیشبینى مىکردند که منظور، مشروطیت واقعى نیست، بلکه یک سیاست خارجى دیگرى در کار است. یا اگر کسى مخالف استبداد بود، از آن جهت بود که آن سیاستهایى را که طرفدار استبداد بودند، مىشناخت و ضررهاى سیاست آنها را مىدانست.
موافقان و مخالفان مشروطیت
مرد بزرگى مثل مرحوم آخوند خراسانى سخت حامى مشروطیت بود و واقعاً این مقدار که بنده تحقیق کردهام، مرحوم آخوند خراسانى یکى از بزرگان علماى شیعه بوده است و مىشود گفت در دنیاى شیعه مدرّسى بهخوبى مرحوم آخوند نیامده است.
«آخوندخراسانی»حوزه درس هزار و دویست نفرى داشته است و شاید سیصد نفر مجتهد مسلّم پاى درس این مرد مىنشستهاند و ایشان فوقالعاده مرد باایمان و باتقوایى بوده است. در اینکه این مرد منتهاى حسن نیت را داشته است، شکى نیست. حالا اگر کسى گفت من با مشروطیت مخالفم، معنایش این نیست که ـ العیاذ بالله ـ مرحوم آخوند را تخطئه مىکند.
از آن طرف، در رأس مخالفین یک فقیه بسیار بزرگى بوده مثل مرحوم آقا سید کاظم یزدى که در فقاهت کمنظیر بوده است. اگر کسى با استبداد مخالف و طرفدار مشروطیت باشد، معنایش این نیست که مرحوم یزدى را تخطئه مىکند. شاید مرحوم یزدى که مخالف با مشروطیت بود، مىدانست که دستهاى خارجى دخالت دارد و بعد هم چنین و چنان مىشود. بنابراین بحث تصویب یا تخطئه علماى بزرگ نیست؛ چون موضوع یک جهت ندارد.
اگر موضوع مشروطیت و استبداد یک مسأله علمى بود، یک حرفى بود. مسألهاى بوده که عوامل زیادى در آن دخالت داشته است. ما از اینکه کدام دست سیاست چه دخالتى داشته است، صرفنظر مىکنیم و با مخالف و موافق کارى نداریم. قرائن هم نشان مىدهد
کسانى که مخالف با مشروطیت بودند، مىگفتند این مشروطیت که مىخواهد بیاید، غیر از آن مشروطیتى است که دارند صحبتش را مىکنند، «مشروطه مشروعه» به اصطلاح نیست و نخواهد آمد، مانند مرحوم شیخ فضلالله نورى.
به هر حال یک چنین جریانى به وجود آمد و چه حوادث تلخ و خونینى به وجود آورد! مجتهدین کشته شدند، مردى مانند آقا شیخ فضلالله نورى به دار زده شد. این یک امر کوچکى نیست. مرحوم نورى مرد بزرگى بود، مجتهد مسلّم و تا حدودى که شنیدهایم، مرد بسیار پاک و باتقوا و عادلى بود، مجتهد مسلّمالعداله و عادل مسلّم الاجتهاد بود.
ما مطلب را از یک زاویه بالخصوصى مىخواهیم مطالعه کنیم، یعنى آن را تفکیک مىکنیم از عوامل خارجى و از این جهت که آیا ایران آن روز مستعد مشروطیت بود یا نبود. جایى غیر از مملکت خودمان و زمانى غیر از زمان خودمان را فرض مىکنیم؛ یعنى یک کشور اسلامى را فرض مىکنیم که در آن مردم مستعد هستند، یعنى مىفهمند که مشروطیت یعنى چه، چون در آن موقع اغلب مردم نمىدانستند که مشروطیت چیست.1 مستعد نبودن ملت یعنى اینکه نمىفهمید. ما مىخواهیم فرض کنیم یک کشورى را که مردمش مىفهمند. همچنین فرض کنیم که عوامل خارجى وجود ندارد، سوءنیتى در کار نیست. آیا مشروطیت با قانون اسلام انطباق دارد یا نه؟
بعضىها از همین نظر مجرّد، قطعنظر از عوامل خارجى مىگویند مشروطیت برخلاف دین اسلام است، یعنى دین اسلام با مشروطیت سازگار نیست. ناچار باید بگویند با استبداد سازگار است یا لااقل با استبداد سازگارتر است. چرا؟ تا تعریف نشود که مشروطیت چیست، نمىشود بحث کرد.
تعریف مشروطیت
معناى مشروطیت این است که مملکت احتیاج به یک سلسله تصمیمات دارد؛ یعنى مملکت احتیاج دارد به حکومت، یعنى دستگاهى که مجموعاً امر مملکت را اداره کند؛ چنان که یک مؤسسه فرهنگى یا یک شرکت تجارتى احتیاج به مدیر یا هیأت مدیره دارد. حرف اول این است که
هر مملکتى احتیاج به جمعى دارد که ادارهکننده مملکت باشند.
اگر ما گفتیم خیر، اساساً وجود مدیر یا هیأت مدیره خطاست و نباید باشند، هم مشروطیت را رد کردهایم و هم استبداد را؛ چون استبداد معنایش این است که یک فرد حکومت مىکند، مشروطیت شکل دیگر است. پس استبدادش غلط است، مشروطیتش هم غلط است. اگر بگوییم چرا؟
مىگویند مملکت همینقدر که دین داشته باشد،« دین مردم را بىنیاز مىکند از اینکه حکومت داشته باشند!»
اتفاقاً این همان حرفى است که خوارج مىگفتند.
آنها مىگفتند: «لا حُکْم الّا لله». در نهجالبلاغه، حضرت على(ع) در مورد این سخن مىفرماید: «کلمه حقٍّ یُرادُ بها الباطل: این حرف درستى است، اما اینجور که اینها قصد مىکنند، غلط است. لا حُکْم الّا لله: حکم از ناحیه خدا باید باشد، حرف درستى است؛ اما اینها این حرف درست را در مورد غلط به کار مىبرند. و لکنْ هؤُلاء یقولون: لا امْره الّا لله، یعنى امیرى مردم باید با خدا باشد، این که نمىشود. و لابُدّ للنّاس منْ امیرٍ برٍّ اوْ فاجر:۲
مردم احتیاج به امیر و حاکم دارند، حالا یا خوب باشد یا بد»؛ یعنى در درجه اول باید خوب باشد و در درجه دوم بد بودنش از نبودنش بهتر است؛ یعنى وجود قانون ـ و لو قانون دینى ـ مُقنع و کفایتکننده از اینکه مردم حکومت داشته باشند، نیست. و لهذا مسأله خلافت را، هم ما شیعهها و هم سنیها هر دو قبول داریم. حتى خوارج هم ابتدا گفتند که احتیاج به خلیفه ندارند، ولى بعد خودشان آمدند با یک خلیفه بیعت کردند. پس شیعه و سنى در این جهت اتفاق دارند که دینداشتن معنایش این نیست که حالا که دین داریم، پس دیگر حکومت لازم نیست. هر دو مىگویند حکومت مىخواهیم، منتها در حکومت بعد از پیغمبر(ص)، سنیها از یک راه رفتند و شیعهها گفتند کسى لایق است که پیغمبر او را تعیین کرده باشد.
مشروطیت درمقابل استبداداست
فرض دوم این است: حالا که ما احتیاج به حکومت داریم، آیا احتیاج داریم به اینکه به یک تعبیر یک عده تصمیم بگیرند و دیگران اجرا کنند یا نه، همان کسى که تصمیم مىگیرد، اجرا هم بکند؟ «استبداد» معنایش این است که همان کسى که تصمیم مىگیرد، اجرا هم بکند.
مشروطیت چیست؟
«مشروطه» معنایش این است که یک عده تصمیم بگیرند و عده دیگر اجرا کنند، و باید آنهایى که تصمیم مىگیرند، خود مردم انتخابشان کرده باشند. نمایندگان مردم تصمیم بگیرند، هیأت دولت اجرا کند. و تازه هیأت دولت را هم باید نمایندگان تعیین کرده باشند تا در نتیجه همه چیز را مردم تعیین کرده باشند و در واقع مردم خودشان بر خودشان حکومت کرده باشند.
ولى مخالفین مشروطه مىگفتند: خیر، شما اینجا مغالطه مىکنید و مىگویید «معناى استبداد این است که یک نفر تصمیم بگیرد و او هم اجرا کند
و معناى مشروطیت این است که نمایندگان مردم تصمیم بگیرند و هیأت دولت اجرا کند.» اینجا صرف تصمیم نیست؛ اگر صرف تصمیم بود، ما مخالف نبودیم، و راست هم مىگفتند. مىگفتند اگر مشروطیت اینطور بود که مردم نمایندگان را انتخاب مىکردند که نمایندگان قوه مجریه را انتخاب کنند، و نیز نمایندگان تصمیم بگیرند، هیأت دولت هم اجرا کند؛ ولى این تصمیم براى این باشد که ببینند قانون خدا چه گفته است و قانون دیگر وضع نکنند، هرچه قانون خدا گفته است، مطابق آن تصمیم بگیرند و دولت را موظف به اجراى آن کنند، خوب بود؛ اما مشروطیت که این نیست. شما یک کلمه قشنگى را به کار مىبرید براى اغفال ما.
مشروطیت معنایش این است که ملت نمایندگان را انتخاب کند و نمایندگان تصمیم بگیرند.
کلمه قشنگى است، ولى عین حقیقت نیست. نمایندگان قانون وضع کنند، تصمیم بگیرند، نه این است که مطابق قوانین الهى تصمیم بگیرند و قانون وضع کنند که هیأت دولت اجرا کند.
منطق موافقان
مىگویند ما قبول داریم که مشروطیت ـ که مىگوییم نمایندگان مردم تصمیم بگیرند ـ معنایش این نیست که مجتهدى که مىخواهد استنباط احکام بکند ببیند قانون خدا چیست، عین همان قانون را به دولت ابلاغ کند و دولت هم اجرا کند. ما هم قبول داریم که اینجور نیست. نمایندگان مردم قانون وضع مىکنند، ولى مگر هر قانون وضع کردنى، ممنوع است؟ نه. ما یک قانونى داریم به نام قانون دین. دین تکلیف مردم را براى همه زمانها روشن کرده است، قوانین کلى بیان کرده است؛ ولى برخى موارد جزئى پیش مىآید که در آن موارد، مردم حق دارند با توجه به قانون کلى الهى، قانون وضع کنند؛۳ لهذا ما مىگوییم قانون اساسى داریم.
در قانون اساسى ما قطعى و مسلّم شده است که یک هیأتى که از پنج نفر کمتر نباشد و افراد آن مجتهد و عارف به مقتضیات زمان باشند، باید ناظر باشند که قوانینى که مجلس طرح مىکند، انطباق با قوانین اسلامى داشته باشد. قانونى که وضع مىشود، اگر خلاف قانون اساسى بود، جلویش را بگیرند و اگر موافق بود، نه. و مثال ذکر مىکنند، مىگویند: معناى قانون اسلامى و قانون دینى این نیست که مردم در تمام جزئیات زندگى خود باید بروند ببینند که در قرآن یا سنت این حکم چگونه بیان شده است؛
مثلا اوضاع شهرها تغییر مىکند، وسایل نقلیه جدیدى به کار مىآید. مردم احتیاج دارند قوانینى داشته باشند که آن قوانین وضع رانندگى را منظم کند، چون اگر بنا بشود رانندگى قانون نداشته باشد، هر آنْ هزارها تصادف رخ مىدهد. باید قانون داشته باشد. اینها جزء امورى است که اسلام آنها را به خود مردم تفویض کرده است. نظیر این است که پدر در داخل خانواده خودش حق دارد یک سلسله مقررات وضع کند. قانون خدا این است که پدر رئیس خانواده است و همه باید امر او را اطاعت کنند. قانون دیگر این است که پدر حق حکومت دارد، ولى حق تحکّم ندارد؛ رئیس خانواده است، حق دارد در حدود مصالح خانوادگى امر و نهى کند، ولى حق زورگویى ندارد، یعنى حق ندارد که برخلاف مصالح خانوادگى رفتار کند. اما آیا خدا در مورد امور جزئى داخل خانواده هم قانون وضع کرده است که مثلا پدر این کار را بکند و آن کار را نکند؟ نه، خدا مىگوید اى فرزندان، از پدرانتان اطاعت کنید و اى پدرها، عادلانه با افراد خانواده رفتار کنید. خدا مىگوید اگر کسى رئیس یک مؤسسهاى بود، حق دارد بر طبق مصالح خودش براى آن مؤسسه مقررات عاقلانهاى وضع کند. بر مردم دیگر هم لازم است که آن مقررات را اطاعت کنند.
اینها در امور جزئى است. اما در امور کلى، همانطور که گفتیم، هر مملکتى احتیاج به مدیر یا هیأت مدیرهاى دارد. اینکه آن هیأت مدیره بخواهند قوانینى را در مقابل قوانین خدا وضع کنند (مثل اینکه خدا گفته است اختیار طلاق با مرد است و قانون، اختیار طلاق را به زن بدهد) درست نیست؛ اما اینها در حدودى که تکلیف اقتضا مىکند، حق دارند مقرراتى را وضع کنند که در واقع وضع قانون جزئى است که با قانون کلى الهى تطبیق کند. بله، اگر بخواهند به آن، اختیار وضع قانون بدهند به طورى که قوانین الهى را در نظر نگیرد صحیح نیست. ولى با در نظر گرفتن قانون الهى، وضع قانون براى موضوعات جزئى مانعى ندارد.
مثلا قانونى وضع مىکنند که آیا محصل به خارج بفرستیم یا نه؟ این چیزى نیست که حکمش در اسلام بیان شده باشد، ولى قرآن یک اصول کلى ذکر کرده است؛ مثلا در باب علم از آن جهت که علم است بیان شده است که آیا علم را اگر در دست غیرمسلمان دیدیم، مىتوانیم بگیریم یا نه؟ در این مورد یک حدیث نیست، بلکه دهها حدیث است که مىگوید بگیر: «الحکمهُ ضالّهُ المُؤمن: حکمت گمشدة مؤمن است؛ یأخُذُها ایْنما وجدها: هر جا آن را ببیند، مىگیرد.» در بعضى جاها تصریح دارد که حکمت را هر جا دیدید، بگیرید و لوْ منْ مُشْرکٍ:۴ اگرچه در دست کافر باشد. اینجا تکلیف معین است.
آنوقت موضوعات دیگرى پیش مىآید؛ مثلا فرض کنید ما وقتى محصل به خارج مىفرستیم، آنجا گمراه مىشوند. اینجا باید دید علت گمراه شدنشان چیست. طنطاوى در تفسیرش [به نقل از یک استاد غربى] مىگوید: یک وقتى با عدهاى از شاگردان عرب ـ که گویا مصرى بودهاند ـ سر و کله مىزدم. یک روز رفته بودیم بیرون. زمستان بود و هوا خیلى سرد بود و یخ نسبتآ ضخیمى بسته شده بود. یک وقت دیدم در این هواى سرد، این دانشجویان دستها را بالا زدند، یخها را شکستند و در آن آب سرد اول دستشان را شستند، بعد صورتشان را و بعد این دست و آن دست، و دستى به سر کشیدند و پاها را هم شستند و بعد هم ایستادند به انجام یک عملى که عبادتشان بود. بعد گفت: اى واى! اینها آمدهاند علم ما را بگیرند، دین خودشان را هم حفظ کردهاند. اینها یک حساب دیگرى است.
اگر بشر حتى این مقدار هم حق وضع قانون در مسائل جزئى را نداشته باشد، این دیگر جمود است و درست مثل حرف اخباریین است که مىگویند: «ما احتیاج به مجتهد نداریم و به اخبار مراجعه مىکنیم!» در اخبار، کلیات مسائل بیان شده است و مجتهد باید فکرش را به کار بیندازد و به همان نحو در مسائل جزئى حکم بدهد. پس اگر هیأت مدیرهاى بخواهند براى خودشان نظامنامهاى طبق قوانین کلى وضع کنند، این از نظر ما اشکالى ندارد.۵
پینوشتها:۱ـ مىآمدند درِ خانه مردم مىگفتند: «آیا مىدانید مشروطیت چیست؟ اگر مملکت، مشروطه بشود، نانهاى سنگک بزرگ با کباب به خانه شما مىآورند.» یک مرد سادهلوحى مىگفت: «عجب! مشروطه، یعنى شما مىخواهید مشروطه خانم را بیاورید اینجا و او را پادشاه کنید!» و از این جریانها زیاد بوده است که نه آن کسى که به نفع مشروطیت مبارزه مىکرد مىفهمید چه مىگوید و نه آن کسى که به نفع استبداد کار مىکرد مىفهمید دنبال چه مىرود.۲ـ نهجالبلاغه، خطبه۴۰
۳ـ استاد مطهری در حاشیه یکی از صفحات کتاب «تنبیهالامه و تنزیهالملّه» تألیف مرحوم آیتالله نائینی در تفسیر آیه ۵۹سوره نساء (یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم) مینویسد: «یعنی مقصود از «اطیعوا الله» اطاعت اوامر الهی است که کلیات ثابت و لایتغیر اسلامی است و مقصود از اطاعت رسول و اولیالامر اطاعت از یک سلسله اوامر دیگر است که رسول اکرم(ص) و ولاه امر طبق اختیاری که به آنها داده شده، به موجب مصالح خاصی آن اوامر را صادر میکنند. این اوامر و قوانین، موقت و متغیر است و در عهده حکومت اسلامی است».۴ـ نهجالبلاغه، حکمت ۸۰[قریب به این عبارت].
۵ـمنظور از مشروطیت، نظامى حکومتى است که داراى مجلس قانونگذارى است نه مشروطه سلطنتى.*منبع: اسلام و نیازهای زمان(ج۱، ص۹۵ـ۱۰۲)/روزنامه اطلاعات۱۳مرداد۱۳۹۴
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:مرحوم آیت الله بهجت می گوید:آخوندخراسانی درحال رفتن به محل درس بودکه عده ای از طلاب طرفدارمشروطیت، جلوی اوراگرفتند وبا تحکم ازوی امضاءگرفتند.
خبرگزاری تسنیم(۱۱ مرداد ۱۳۹۸) بنقل ازآیتالله بهجت اینگونه می نویسد:
«رؤسای مشروطه حتی روحانیون بانفوذ را یکی پس از دیگری کشتند، همانهایی را که توسط آنها دیگران را کشته بودند! حتی سید عبدالله بهبهانی رحمهالله را بدتر از شیخ فضلالله نوری رحمهالله کشتند، و همچنین بقیه روحانیون و امثال مرحوم مدرس را بعد از آن کشتند، بهحدی که بعد از قضیه شهادت شیخ فضلالله نوری رحمهالله هرکس از علما که مخالفت میکرد میکشتند، بلکه قبل از قضیه مرحوم شیخ فضلالله هم چنین بود.» در محضر بهجت، ج1، ص 325.
«علمای مشروطهخواه به اسم تقلیل ظلم قاجار به میدان آمدند و مشروطه را تأیید و امضا کردند، اما چه تقلیلی، که سرانجام حاضر نشدند بگویند ما با مشروطه موافق شرع و دین (مشروطه مشروعه) موافقیم و سرانجام کار به جایی رسید که موافقت قوانین مجلس با نظر طراز اول فقها را که به همین وسیله مردم و علمای اسلام و نجف را اغفال کرده بودند، اسقاط کردند و آن شخصی که موافق مشروطه بود گفت: مگر میشود قانون با مذهب موافقت کند، آن هم مذهب شیعه؟! و وکلای مجلس در تطابق قانون با دین توقف و تردید داشتند، از اطراف تلگراف آمد که از این بهتر نمیشود.» در محضر بهجت، ج2، ص381.
«امضای تأیید مشروطیت را زمانی از آخوند رحمهالله گرفتند که ایشان کاملاً مشغول به فکر و در حال آمادهسازی و ترتیب مطالب درس بود، هنگامی که آخوند رحمهالله از پلههای اطاق مطالعه شخصی به پایین میآمد تا به مجلس درس برود که تمام فکرش در جمعآوری درس بود و برای فکر کردن در امر دیگر وقت نداشت، اساسنامه و مرامنامه مشروطیت را به ایشان نشان دادند تا امضا کند. ایشان هم دید قانون اساسی و مجلس قانونگذاری و وکلا و نمایندگان مورد وثوق و منتخب مردم و… همه موافق اسلام و دین است و همه احکام و قوانین جاری مملکت بر طبق قرآن و اسلام و زیر نظر شش نفر از فقهای طراز اول است، بیدرنگ در همانجا امضا کرد! ما این قضایا را میبینیم و میشنویم، ولی باز هم مثل این است که ندیده و نشنیدهایم. یک امضا از روی غفلت و اشتباه و یا در اثر فریبخوردن که از انسان صادر میشود، خدا میداند که چقدر آثار زیانبار بر او مترتب میشود. نباید به خود تکیه کنیم، باید در هر حال به خدا پناه ببریم.» در محضر بهجت، ج2، ص373.
« آقایی که معتقد به مشروطه بود و برای نمایندهشدن در مجلس هم تلاش میکرد، گفت: بعد از بیست سال فهمیدیم که به سود انگلیس تلاش میکردیم! آری، ما مسلمانها در گولخوردن و آنها (کفار و ابرقدرتها) در گولزدن و فریبدادن مهارت داریم. به خدا پناه میبریم.» در محضر بهجت، ج2، ص374.
«کشتهشدن مرحوم شیخ فضلالله نوری مثل توپ در نجف صدا کرد، و علیه مرحوم آخوند خراسانی تمام شد. اگر این قضیه نبود، ریاست مطلقه و مرجعیت عامه مانند میرزای شیرازی بزرگ رحمهالله به ایشان میرسید. لذا وقتی بعد از قتل مرحوم نوری نزد مرحوم آخوند آمدند، فرمود: دنیای مرا از بین بردید، آیا میخواهید آخرتم را هم از بین ببرید؟!» در محضر بهجت، ج2، ص 620.
«مرحوم شیخ فضلالله نوری میفرمود: مشروطه، مقدمه کشف حجاب است و کشف حجاب از لوازم مشروطیت است، همچنین مشروطه مقدمه جلوگیری و مبارزه با روحانیون است. ولی طرفداران مشروطه میگفتند: آیا میشود مجلس شورا و مشروطه را که خود آخوندها تأسیس کردهاند، آخوندها را از بین ببرد؟!ولی چنان شد که مرحوم شیخ فضلالله نوری میفرمود، یعنی بعد از مدتی دستور دادند که نمایندگان مجلس، حتی مرحوم بهبهانی باید عمامهها را از سرها بردارند.» در محضر بهجت، ج2، ص 261.
«مرحوم شیخ فضلالله نوری که از مخالفین مشروطه بود، از پیش خبر میداد که کشف حجاب از لوازم مشروطه است. آن مرحوم میدید که مقررات مشروطه به ظاهر اسلامی است، ولی از مصادر لاابالی و بلکه بیدین (سفارت انگلیس) سرچشمه میگیرد و تأیید میشود. لذا به مشروطهخواهان گفته بود: مرا میکشند، شما را هم میکشند. در نهایت نیز چنین شد، آقا سید عبدالله بهبهانی رحمهالله را که طرفدار مشروطه بود، بدتر از مرحوم آقا شیخ فضلالله نوری از بین بردند و تیر باران کردند!» در محضر بهجت، ج2، ص189.
« رؤسای مشروطه حتی روحانیون بانفوذ را یکی پس از دیگری کشتند، همانهایی را که توسط آنها دیگران را کشته بودند! حتی سید عبدالله بهبهانی رحمهالله را بدتر از شیخ فضلالله نوری رحمهالله کشتند، و همچنین بقیه روحانیون و امثال مرحوم مدرس را بعد از آن کشتند، بهحدی که بعد از قضیه شهادت شیخ فضلالله نوری رحمهالله هرکس از علما که مخالفت میکرد میکشتند، بلکه قبل از قضیه مرحوم شیخ فضلالله هم چنین بود.» در محضر بهجت، ج1، ص 325.
کمیته سری ستار، که در دوره استبداد صغیر محمدعلی شاه در رشت، گیلان تشکیل شد و هدف از تشکیل آن، اعاده مشروطیت بود. ۴۶ نفر از مشروطه خواهان گیلانی و غیر گیلانی که در آن زمان در رشت بودند، در آن عضویت یافتند و با مساعی آنان بود که انقلاب محرم ۱۳۲۷ ه. ق رشت واقع شد که به نوبه خود منجر به فتح تهران و اعاده مشروطیت گردید. اعضای شناخته شده این کمیته عبارت بودند از: میرزا کریم خان رشتی - عبدالحسین خان سردار محیی - میرزا محمدعلی مغازه تبریزی - علیمحمد خان تربیت تبریزی - سید اشرف الدین حسینی نسیم شمال- میرزا حسین کسمایی- سید یحیی ناصرالاسلام ندامانی -احمدعلی خان امشهای - عباس خان امشهای - حسن خان عمیدالسلطان- آقاگل اسکندانی(میخ فروش) . کمیته ستار، نام محفلی سری است که توسط عدهای از مشروطه طلبان گیلان در رشت پایه گذاری شد.
انجمن "کمیته ستار" که محرمانه فعالیت میکرد، از این دست است.
علت نامگذاری"کمیته ستار"
نام کمیتهٔ سری "ستار" رشت، بعلت مستورماندن اعضایش که تصمیم گیران جنبش بودند انتخاب شدکه افرادش شناخته نشوند. چون به محض شناخته شدن دستگیر و اعدام میشدند.
البته عدهای معتقدند"ستار"رابه این دلیل گذاشتند که این جنبش درجمیت وپشتیبانی والگوبرداری ازرهبر قیام تبریزی "ستارخان باشد.
اعضای این کمیته عبارت بودند از: میرزا کریم خان رشتی (خان اکبر) و سه برادرش معز السلطان و عمید السلطان و احمد علی خان، سید ندامانی (ناصر الاسلام)، حسین کسمایی، علی محمد تربیت، حاجی حسین (اسکندانی)، جواد خان (ناصر الملکی)، مشهدی مختار (اردبیلی)، کاکا گل میخ فروش (اسکندانی)، رحیم شیشهبر و میرزا محمد علی (مغازه).
میرزا کریم خان رشتی در رأس کمیته سری قرار داشت. جلسات کمیته در محله سبزه میدان در خانه میرزا یوسف خان (معاون دیوان) که در ضمن شوهر خواهر مدیر الملک بود، تشکیل میشد. از قرار معلوم، سردار افخم از همان روز اول ورود خود به گیلان به تمام پیشنهادهای مجاهدین و آزادیخواهان گیلان بیاعتنا بود و به تقاضای مردم درخصوص تأسیس انجمن ایالتی به هیچ وجه توجهی نداشت و از این بابت مورد خشم و نفرت مردم آزادیخواه گیلان بود.
درهمین کمیته بودکه تصمیم به قتل حاکم ایالت گیلان(سردارافخم)گرفتنددرباغ مدیریه
در روزی که سردار افخم در مجلس مهمانی در باغ مدیریه حضور داشت، مجاهدین گیلان از سه نقطه، نخست خانه یوسف خان (معاون دیوان)، دوم از باغ حاجی وکیل و سوم از خانه میرزا کریم خان به سمت باغ به حرکت درآمدند. سپس پانزده نفر آنان همراه معز السلطان مأمور باغ مدیریه شدند و عدهای هم به همراه میرزا حسین خان کسمایی و علی محمد خان تربیت به سمت دارالحکومه حرکت کردند؛ گروهی هم بفرماندهی یپرم خان به دارالخلافه رفتند ودرنهایت سردارافخم راکشتند
بعدازاین واقعه عداه ای از این کمیته به مازندارن رفتند وازسردار«سپهدارتنکابنی»(محمدولی خان تنکابنی سپهدار اعظم) دعوت کردند که رهبری جنبش بعهده بگیرد وی ازاین پیشنهاداستقبال کرد وبا چند تن ازاصحاب و پانصد تفنگچی وارد رشت شد و اداره امور فرماندهی نیروهای انقلابی را به دست گرفت البته فتحالله اکبر(متولد۱۲۳۴رشت-وفات متوفی ۱۳۱۷)سپهدار رشتی، نیز نقش مهمی تصمیمات داشت وی وزیر تلگراف دولت محمدعلی شاه شد
فتح الله خان در سال ۱۲۶۸ با درجه امیر تومانی و عنوان بیگلربیگی، اجاره دار گمرکات شمال ایران شد و بر جای عموی خود نشست و به تدریج ملقب به سالار افخم، سالار اعظم و سردار منصور شد.
«استاد شهید آیتالله مطهری» در کتاب «اسلام و نیازهای زمان» (جلد اول)، در ضمن بحث از جریاناتی که به نام اسلام با هر پدیده نوظهور اجتماعی سیاسی مخالفت میکردند، از تفکر منسوب به خوارج و نیز اخباریگری نام میبرند و سپس به طرح موضوع «مشروطیت» میپردازند. از منظر استاد مطهری، مخالفان مشروطه ـ قطع نظر از بزرگانی همچون شیخ فضلالله نوری که دستهای پیدا و پنهان داخلی و خارجی را در پشت صحنه مشروطهطلبی میدیدند ـ از سر جمود و تحجر با پدیده جدید مشروطیت مخالفت میکردند. استاد شهید با تحلیل جامعی که در باب این موضوع چالشبرانگیز ارائه میکنند، در واقع دیدگاه کلی اسلام را نسبت به موضوعات و مسائلی از این دست تبیین مینمایند. تاریخ این بحث به سال 1345ش بازمیگردد.
مشروطیت که به ایران آمد، مردم ایران را به دو قسم منقسم کرد: گروهى طرفدار استبداد و گروهى طرفدار مشروطیت. هم سیاسیون منقسم شدند و هم روحانیون، آنهم روحانیون بزرگ. عدهاى حامى مشروطیت شدند و سخت از آن حمایت کردند و عدهاى دیگر با مشروطیت مخالفت کردند، به طورى که مخصوصاً مخالفین در هرجا که بودند، در حوزههاى علمیه، فضلا، مدرسین و طلّابى را که طرفدار مشروطیت بودند، از خود نمىدانستند؛ یعنى اگر مىفهمیدند فلان شخص طرفدار مشروطیت است، به هیچوجه به او شهریه نمىدادند. کمکم کار به جایى رسید که هر دسته، دسته دیگر را تکفیر و تفسیق مىکردند و واقعاً فتنه بزرگى در دنیاى روحانیت به وجود آمد. چون موضوع اینجور نبود که مثلا سیاسیون مملکت طرفدار یک فکر باشند و روحانیونْ همه طرفدار فکر دیگر، بلکه خود روحانیون منقسم به دو دسته شدند: بعضى طرفدار مشروطیت و بعضى مخالف. در اینجا من قبل از اینکه مطلب را شروع بکنم، نکتهاى را تذکر مىدهم:
در جریان مشروطیت دو مطلب است که ما به یکى از آنها کار نداریم و روى دیگرى بحث مىکنیم. یکى این است که از نظر اجتماعى و سیاسى چه عواملى در ایجاد مشروطیت ایران دخالت داشت و چه عواملى (عوامل سیاسى خارجى) مخالف بود؟ به طور قطع سیاستهاى بزرگ آن روز دنیا روى مشروطیت و استبداد نظر داشتند؛ یعنى یکى از سیاستهاى بزرگ آن روز دنیا طرفدار مشروطیت بود و کوشش مىکرد مشروطیت در ایران ایجاد بشود، و یک سیاست بزرگ دیگر دنیا از استبداد حمایت مىکرد و کوشش مىکرد که جلو مشروطیت را بگیرد، چرا؟ براى اینکه آن که طرفدار مشروطیت بود، مىخواست بعد از مشروطیت سیاست خودش را بر ایران تحمیل کند (کما اینکه همین کار را کرد) و آن که مخالف بود، نفوذى داشت و مىخواست جلو نفوذ رقیب را بگیرد. بنابراین اگر کسانى با مشروطیت مخالف بودند، از این نظر بود که دستهاى خارجى را مىدیدند و مىدانستند و پیشبینى مىکردند که منظور، مشروطیت واقعى نیست، بلکه یک سیاست خارجى دیگرى در کار است. یا اگر کسى مخالف استبداد بود، از آن جهت بود که آن سیاستهایى را که طرفدار استبداد بودند، مىشناخت و ضررهاى سیاست آنها را مىدانست.
موافقان و مخالفان مشروطیت
مرد بزرگى مثل مرحوم آخوند خراسانى سخت حامى مشروطیت بود و واقعاً این مقدار که بنده تحقیق کردهام، مرحوم آخوند خراسانى یکى از بزرگان علماى شیعه بوده است و مىشود گفت در دنیاى شیعه مدرّسى بهخوبى مرحوم آخوند نیامده است. حوزه درس هزار و دویست نفرى داشته است و شاید سیصد نفر مجتهد مسلّم پاى درس این مرد مىنشستهاند و ایشان فوقالعاده مرد باایمان و باتقوایى بوده است. در اینکه این مرد منتهاى حسن نیت را داشته است، شکى نیست. حالا اگر کسى گفت من با مشروطیت مخالفم، معنایش این نیست که ـ العیاذ بالله ـ مرحوم آخوند را تخطئه مىکند.
از آن طرف، در رأس مخالفین یک فقیه بسیار بزرگى بوده مثل مرحوم آقا سید کاظم یزدى که در فقاهت کمنظیر بوده است. اگر کسى با استبداد مخالف و طرفدار مشروطیت باشد، معنایش این نیست که مرحوم یزدى را تخطئه مىکند. شاید مرحوم یزدى که مخالف با مشروطیت بود، مىدانست که دستهاى خارجى دخالت دارد و بعد هم چنین و چنان مىشود. بنابراین بحث تصویب یا تخطئه علماى بزرگ نیست؛ چون موضوع یک جهت ندارد.
اگر موضوع مشروطیت و استبداد یک مسأله علمى بود، یک حرفى بود. مسألهاى بوده که عوامل زیادى در آن دخالت داشته است. ما از اینکه کدام دست سیاست چه دخالتى داشته است، صرفنظر مىکنیم و با مخالف و موافق کارى نداریم. قرائن هم نشان مىدهد
کسانى که مخالف با مشروطیت بودند، مىگفتند این مشروطیت که مىخواهد بیاید، غیر از آن مشروطیتى است که دارند صحبتش را مىکنند، «مشروطه مشروعه» به اصطلاح نیست و نخواهد آمد، مانند مرحوم شیخ فضلالله نورى.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:آیت الله بهجت و نظریه مشروطه
روایت آیت الله بهجت که اندکی از روزگار مشروطه را در سالهای ۱۳۰۹ ـ ۱۳۲۴ شمسی در عتبات عالیات به سر میبرده، غیر جامع، اما حاوی نکات مهمی درباره تنوعات فکری روحانیت در قبال نهضت مشروطیت است. او در گزارشهای پراکندهای که از آن دوران میدهد روحانیت را به چند گروه تقسیم میکند: گروه اول همان مشروطه خواهان هستند که به رهبری آخوند خراسانی «در قضایای مشروطه، تأسیس، تأئید و امضای آن وارد شدند، ولی نتوانستند از آن خارج شوند».
استدلال این گروه در حمایت از مشروطه «این بود که دولت قاجار، ظالم و مستبد است و دفع ظلم با مشروطه امکانپذیر میباشد؛ بنابراین، برای دفع ظلم قاجار، مشروطه واجب است».
آخوند خراسانی نیز بنا به اعتمادی که به مشروطه خواهان ظاهر الصلاح داشت، مشروطه را پذیرفت، «تعدادی از تجار حامی مشروطه در نجف اشرف به هنگام پائین آمدن آخوند از پلههای اطاق مطالعه شخصی خود و عزیمت به محل درس، از او درباب اساس مشروطیت امضا گرفتند؛ در حالی که تمام فکر آخوند، صرف جمعآوری مطالب درس بود». با این همه، همینان پس از به قدرت رسیدن، برای آخوند نوشتند این گونه نیست که ما همه فرمایشات شما را بپذیریم».
گذشته از این که از نظر آیت الله بهجت که معتقد است «اگر جریان مشروطیت اتفاق نمیافتاد مرحوم آخوند خراسانی در مرجعیت تعیّن میرزای شیرازی بزرگ را داشت» اساساً مشروطه قادر به دفع ظلم نبود و هرگز نمیتوانست به تقلیل آن بینجامد. در واقع، آنان «غافل از این بودند که ظلم را چگونه باید رفع و برطرف کرد؟
آیا میتوان ظلم را با چیزی تقلیل داد که «خود اشّد ظلماً است».
آیت الله بهجت، برخلاف استدلال مشروطه طلبان، نظام مشروطه را دفع افسد به فاسد نمیدانست، بلکه آن را فاسدتر از نظام سلطنت میانگاشت. دلایل او بر چنین ایدهای، علاوه بر این که او مشروطه را نظامی غیر دینی میانگاشت و به نقل از آقا ضیاء عراقی مشروطه را به پوشاندن لباسی فرنگی و انگلیسی بر تن ایرانیان تشبیه میکرد، اساساً برای او قابل قبول نبود که «مقدسین علماء» با مشروطه مخالف، و در عین حال مشروطه نظامی درست باشد.
«علمای مشروطه خواه به اسم تقلیل ظلم قاجار به میدان آمدند و مشروطه را تائید و امضا کردند» اما چه تقلیلی که سرانجام حاضر نشدند بگویند ما با مشروطه موافق شرع و دین (مشروطه مشروعه) موافقیم و سرانجام کار به جایی رسید که موافقت قوانین مجلس با نظر طراز اول فقها را که به همین وسیله مردم و علمای اسلام و نجف را اغفال کرده بودند اسقاط کردند و آن شخصی که موافق مشروطه بود، گفت: مگر میشود قانون با مذهب موافقت کند، آن هم مذهب شیعه؟! و وکلای مجلس در تطابق قانون با دین توقف و تردید داشتند از اطراف تلگراف آمد که از این بهتر نمیشود.
گروه دوم نیز روحانیونی مثل «مرحوم شیخ فضل الله نوری بودند که اول وارد مشروطه شدند، ولی بعد از آن خارج و به مخالفت با آن پرداختند».
شیخ فضل الله نوری وقتی دریافت که «مشروطه از سوی سفارت انگلیس تأئید و پشتیبانی میشود» و کسان دیگری غیر از علما و متدیّنین و به تعبیر ایشان «پاچهور مالیدهها» از مشروطه حمایت میکنند و دید که این دو طایفه روحانی و غیر روحانی در صف مشروطه خواهی با هم جمع نمیشوند و در یک صراط و یک خط و یک راه و به منظور یک هدف حرکت نمیکنند از مشروطه دست کشید گفت: «مشروطه باید مشروعه شود»و مشروطه خواهان با شایعه پراکنی وانمود کردند که ایشان موافق مشروطه است، ولی استبدادها با رشوه او را خریدهاند.
البته پیشگویی یا تحلیل نوری از دخالت دولت انگلیس در واقعه مشروطه نیز بعدها برای برخی از حامیان مشروطه روشن گردید. «یکی از آقایان میگفت: بعد از گذشت بیست سال از جریان مشروطه فهمیدیم که برای دولت انگلیس کار میکنیم نه به نفع دین». این چیزی بود که «در اول امر مشروطه، علما پیشبینی»کرده و آینده را دیده بودند. شیخ فضل الله نوری علاوه بر این که میفرمود: مشروطه، مقدمه کشف حجاب است و کشف حجاب از لوازم مشروطیت به حساب میآید» تأکید نیز میکرد که «مشروطه، مقدمه جلوگیری و مبارزه با روحانیون است».
۱. حاجی میرزا علیاکبر مجتهد بروجردی ۲. حاجی میرزا ابوالقاسم امام جمعه تهران ۳. سیدمحمد طباطبایی ۴. شیخ فضلالله نوری
و این همان چیزی بود که روزی سید کاظم یزدی در نجف در محضر عدهای از هواخواهان مشروطه که با شعر و نثر از مشروطیت تعریف و تمجید میکردند، گفته بود در مشروطه مواظب عمامههایتان باشید».
مرحوم شیخ فضل الله نوری از پیش خبر میداد که کشف حجاب از لوازم مشروطه است. آن مرحوم میدید که مقررات مشروطه به ظاهر، اسلامی است، ولی از مصادر لاابالی و بلکه بیدین، سرچشمه میگیرد و تأیید میشود. لذا به مشروطه خواهان گفته بود: مرا میکشند شما را هم میکشند.
نمایندگان مجلس شورای ملی اما هیچگاه به مجلس نرفتند(استعفاهم ندادند):حاج نورالله ثقة الاسلام و حاج نورالله ثقة الاسلام و حاج شیخ محمد باقر بهاری همدانی
نمایندگانی که انتخاب شدند واما استعفادادند(قبل ازورودبه مجلس) مثل «آسیدابوالحسن اصفهانی(مرجع)» و«احمدعلیخان غفاری فخرالممالک» و«حاج میرزا یحیی دولتآبادی»و «حاج میرزا سید علی حائری»و«حاج میرزا سید علی حائری»و «حاج شیخ محمدهادی مجتهد بیرجندی»
«در نهایت نیز چنین شد علاوه بر نوری، سید عبدالله بهبهانی را تیرباران و شخصیتهای بزرگی مانند مرحوم آل مقابین از علمای کاظمین و آقایان بحرالعلوم و خرگامی از علمای رشت را کشتند، ولی هیچ کس حتی بستگانشان نفهمیدند چه کسی آنها را کشته است».
اما آن چه در این حادثه اهمیت مییافت، بازتاب اعدام نوری در حوزه علمیه نجف بود.
کشته شدن مرحوم شیخ فضل الله نوری مثل توپ در نجف صدا کرد و علیه مرحوم آخوند خراسانی تمام شد. اگر این قضیه نبود ریاست مطلقه و مرجعیت عامه مانند میرزای شیرازی بزرگ به ایشان میرسید. لذا وقتی بعد از قتل مرحوم نوری نزد مرحوم آخوند آمدند، فرمود: دنیای مرا از بین بردید، آیا میخواهید آخرتم را هم از بین ببرید؟!
مرحوم «شیخ محمد حسین اصفهانی» معروف که آیت الله بهجت از او به استاد ما یاد میکند نیز تأکید کرد که از زمانی که شیخ فضل الله نوری را به دار آویختند، دیگر این ملت روز خوش نخواهند دید.
عَسَىٰ رَبُّکُمْ أَن یَرْحَمَکُمْ ۚ وَإِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا ۘ وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَٰفِرِینَ حَصِیرًا(شاید پروردگارت به تو رحم کند و اگر بازگردی ما نیز برمی گردیم و جهنم را برای کافران حصیر قرار دادیم.)آیه ۸ سوره اسرا
با این همه، بهجت با بیان این مطلب که «انْ عدّتم عُدنا» یعنی اگر برگردید ما نیز بر میگردیم، به طور ضمنی توصیه میکند که اگر از افعال خود در مشروطه توبه کنیم و رابطه خود با خدا را اصلاح کنیم، پیشبینی کمپانی اتفاق نخواهد افتاد.
گروه سوم نیز روحانیونی بودند به رهبری آسید کاظم یزدی که نه وارد جریان مشروطه خواهی شدند و نه هم آن را تائید کردند.
یزدی همان کسی است که بهجت از او به عنوان یکی از مقدسین مخالف مشروطه یاد میکند که گویا «مؤید من عندالله» بود. از نظر او یزدی، آینده مشروطه را پیشبینی و آن را مصداق «کلمة حق یراد بها الباطل» میدانست و با بهرهای که از مقام ثبوت داشت لوازم عقلی و عادی و آثار مترتبه و مترقبه مشروطه را ملاحظه و با آگاهی با آن مخالفت ورزید.
گرچه مخالفتهای او در شرایطی که نجف، هوا خواه مشروطه بود او را مجبور میساخت «برای مدتی نزد شیوخ عشایر نجف اشرف پناهنده شود تا از گزند مشروطه خواهان آن دیار که خواهان بیرون رفتن او از نجف بودند در امان بماند».
اما او قسم یاد کرده بود که در مقابل اباطیل مشروطه خواهان ایستادگی کند. او نه علاقهای به مرجعیت داشت و نه هم از به خطر افتادن مرجعیتاش در آن شرایط میهراسید و هنگامی که از او درباره فرد اعلم میپرسیدند، او با بیان این که:
اگر میزان در اعلمیت اقربیت به واقع باشد، آقای سید ابوالحسن، و اگر میزان تسلط بر استدلال بر مطلب باشد آقای نائینی اعلم است.
دیگران را از خود دور میساخت و این چنین با مشروطیت مخالفت میورزید. البته او همانند کلیه مشروطه خواهان، با استبداد و بیعدالتی مخالف بود، اما واقعه مشروطه را رافع آن نمیدانست. به همین دلیل همو، پس از مشروطه در پاسخ به این پرسش که مخالفین شما چطورند؟ گفته بود: مخالفت ما با آنها در کبریات نبود؛ نزاع موضوعی و صغروی بود». او به خوبی میدانست در شرایطی که نجف و ایران در تپش مشروطه خواهی به سر میبرد، مخالفتهایش ممکن است به ضرر مخالفین مشروطه تمام شود، اما احتیاط پیشه کرد و به قول آیت الله بهجت در موارد شبهه ناکی مثل مشروطه متوقف گردید.
روزی در جریان مشروطیت، مرحوم آخوند خراسانی خواست درس شروع کند یک نفر بلند شد و گفت در تبریز خونریزی شده است، بنا شد دسته جمعی به منزل آسید کاظم یزدی بروند... جمعیت وارد خانه سید شدند و گفتند، اگر با مشروطه موافقت نکنید ظلم و خونریزی میشود، سید فرمود: میدانم کاسه زهر است نمیخورم شما که نمیدانید اگر بخورید معذورید.
به غیر از آسید کاظم یزدی نیز عالمانی مثل آخوند ملاقربان علی زنجانی بودند که با مشروطه مخالفت میکردند، زنجانی «براساس نظر خود با مشروطه مخالف بودند برای اینکه سید کاظم یزدی مخالف مشروطه است، خود شان شخصیت مستقلی در اظهار مخالفت با مشروطه بودند؛ زیرا میدیدند افراد بیدین و لامذهب، پشتیبان و مروّج مشروطه هستند.
پیامدهای مشروطه
آیت الله بهجت نیز همانند بسیاری از علما ، اعدام شیخ فضل الله نوری را امّارهای بر بطلان مشروطه تحلیل میکرد. شیخی که به نقل او از دیگران، جنازهاش در یکی از حجرههای حرم حضرت معصومه(س) نورانیت داشت و تا صبح از آن قرائت قرآن بر میخاست.
گذشته از این که مشروطه، توانست مردم را از «ظلم و استبداد دولت قاجار» رها سازد یا نه؟ رخدادش از نظر بهجت برخواسته از «حکم و مصالح اراده تکویّنیه خدا» بود.
از نظر وی «به حسب ظاهر، جریان مشروطه، دسیسهای بود از انگلیس که ایران را از حلقوم روسیه بیرون آورد و مستعمره خود گرداند و در این امر هم موفق شد. احتمال میدهیم اگر ایران هم در دست روسیه باقی مانده بود مثل همان شهرها، بلشویکی میشد. بنابراین، یک چیز را در جریان مشروطه نمیتوان نادیده گرفت و آن، این که اگر مشروطه به پا نمیشد و ایران بر همان وضع سابق حکومت در دست قاجار میماند و براساس معاهده آنها با روسیه، تقریباً در حلقوم روسیه قرار میگرفت و اکنون دولت و ملت ایران، کمونیست بودند».
گذشته از صحت یا عدم صحت تحلیل آیت الله بهجت از ماهیت انگلیسی نهضت مشروطه، او نابسامانیهای دوره اخیر ایران را «مولود مشروطه» میداند. استدلال او بر چنین مدعایی، بیش از همه، برخاسته از تحلیل پیآمدهای منفی آن است. عوض شدن اخلاق ایرانیها و یا تشبه آنان به اروپائیان، تأکید بر این که اسلام برای اداره حکومت، ناتوان است و بالاخره، برداشتن عمامهها و تحدید روحانیت، سه پیامد عمده مشروطهاند که بر سرنوشت عمومی جامعه دینی ما تأثیر زیادی نهادهاند. روحانیت که پیش از آن «به قضاوت و رسیدگی به امور مردم نیز اشتغال داشت» عملاً پس از مشروطه «از این گونه کارها برکنار شد». و در عصر رضاخان نیز بر محدودیتهای آن افزوده شد. «فشار و اختناق بر علما و روحانیون حوزه علمیه قم به جایی رسیده بود که اگر پاسبانی در مدرسه فیضیه پیدا میشد، طلاب از در و دیوارهای بالای بام فرار میکردند و یا برای درس و مباحثه به باغهای اطراف قم میرفتند و مخفی میشدند تا کسی متعرض آنها نشود». ممنوعیت از تحصیل و درس و مباحثه به گونهای بود که در مدت ده سال، ده نفر هم برای تحصیل علوم دینی به نجف نرفتند».
آیت الله بهجت ضمن اشاره به نشانههای خروج مردم از دین در عصر رضاخانی میافزاید:
حضرت حجت(عج) به کسانی که به خدمتش مشرف شدهاند فرمودهاند: برای بیرون کردن بچهها از دین، همین مدرسههای دولتی کافی است: در زمان رضاخان برای هو هوّیت با کفار، بنا گذاشتند که ما کلاه آنها را به سر بگذاریم و در لباس با آنها هم شکل باشیم. برای هو هوّیت و عینیّت خادم و مخدوم، دستور هم شکلی در لباس و بیحجابی دادند تا در میان ما باشند و خودشان و زنهای بیحجابشان شناخته نشوند و در نتیجه از نزدیک دست در جیب ما بکنند و پول ما را بدزدند، علاوه بر اموال و مستعمراتی که در اختیارشان بود.
روحانیت در چنین شرایط محدود کنندهای که توان دفاع از «درس و بحث خود» را نداشت چگونه میتوانست در مقابل انحرافات کلان اجتماعی رضاخان مقابله کند. حائری نیز بنا به دلایلی با «قیام علیه دولت» مخالف بود، به نقل از امام خمینی، مرحوم سید محمد تقی خوانساری از مرحوم حائری خواسته بود علیه دولت کاری کند و الاّ مردم ـ بر میگردند ـ البته همین طور هم شد و عده زیادی در اصفهان حتی از تقلید از ایشان برگشتند ـ مرحوم حائری خیال کرد که مقصود آقای خوانساری از این جمله که «اگر کاری نکنید مردم بر میگردند، این است که از تقلید شما بر میگردند، هر چند مقصود آقای خوانساری این نبود، بلکه منظورش دین بود که مردم از دین بر میگردند. حائری در جواب فرمود: حاضرم عملی برخلاف یقین انجام ندهم و به روستا بروم و لنگ بپوشم و کار عملگی انجام دهم. البته آخر الامر، تلگرافی اعتراض آمیز به شاه کرد که مردم ناراحتند، ولی شاه اعتنایی نکرد».
هرماده غذایی چقدر«کالری»دارد؟
جدول کامل کالری مواد غذایی
نام ماده غذایی | مقدار | کالری |
آدامس | یک عدد | 2 |
آلبالو (کمپوت) | 100گرم | 90 |
آلبالو با هسته | یک لیوان | 60 |
ماءالشعیر | 100گرم | 40 |
آلوی زرد | 100گرم | 70 |
آلبالو تازه با هسته | 100گرم | 60 |
آلوی قرمز | 100گرم | 50 |
آناناس کمپوت با شربت | یک لیوان | 200 |
انبه هندی | 100 گرم | 60 |
استیک کم چرب | 100گرم | 200 |
استیک پر چرب | 100گرم | 400 |
انار تازه دانه شده | 100گرم | 60 |
انار تازه کامل با پوست | 100گرم | 35 |
انجیر تازه | 100گرم | 60 |
انجیر خشک | 100گرم | 270 |
انجیر | یک عدد | 25 |
انگور | 100گرم | 85 |
انگور (آب) | 100گرم | 90 |
آبغوره | یک قاشق | 3 |
آجیل در هم | 100گرم | 650 |
بادام | 100گرم | 660 |
بادام (چغاله) | 100گرم | 30 |
بادام | یک عدد | 10 |
بادام زمینی بدون پوست | 100گرم | 560 |
بستنی | 100گرم | 190 |
بستنی عروسکی | 100گرم | 260 |
بستنی سالار | 100گرم | 200 |
بستنی موزی | 100گرم | 300 |
بیسکویت بدون کرم | 100گرم | 350 |
بیسکویت ویفر کرم دار | 100گرم | 550 |
بیسکویت کرم دار | 100گرم | 500 |
برنج پخته | یک کفگیر | 250 |
برنج پخته | 100گرم | 120 |
پیتزا | یک عدد | 700 |
باقلوا | 100گرم | 550 |
برگ (کباب) وزن خام 100گرم | 100گرم | 200 |
باقلای سبز | 100گرم | 108 |
بامیه سبز | 100گرم | 40 |
بامیه شیرینی | 100گرم | 420 |
به | 100گرم | 30 |
برگ مو | 100گرم | 60 |
پرتقال | 100گرم | 35 |
پرتقال (آب) | یک لیوان | 110 |
پسته با پوست | 100گرم | 340 |
پسته ( مغز شده) | 100گرم | 670 |
پنیر پاستوریزه | 100گرم | 210 |
پنیر محلی | 100گرم | 210 |
پنیر خامه ای | 100گرم | 380 |
پنیر پیتزا | 100گرم | 450 |
پیازچه | یک عدد | 3 |
پیاز | یک عدد | 5 |
پفک | 100گرم | 100 |
پوره سیب زمینی | یک لیوان | 180 |
ترب | 100گرم | 25 |
ترخون | 100گرم | 45 |
تربچه | یک عدد | 2 |
تخم مرغ متوسط | یک عدد | 70 |
تخم مرغ فقط زرده | یک عدد | 50 |
تخم مرغ فقط سفیده | یک عدد | 20 |
تخم مرغ نیمرو | یک عدد | 130 |
تخم آفتابگردان | 100گرم | 580 |
تخم کدو | 100گرم | 600 |
توت خشک | 100گرم | 360 |
تمبر هندی با دانه | 100گرم | 115 |
تمبر هندی بدون دانه | 100گرم | 250 |
تمشک | 100گرم | 80 |
توت تازه | یک لیوان | 85 |
تن ماهی | 180گرم | 560 |
حلیم(بدون روغن) | یک لیوان | 180 |
حلوا | 100گرم | 400 |
حلوا ارده | 100گرم | 500 |
جعفری | 100گرم | 25 |
جوانه گندم | 100گرم | 50 |
جگر یک سیخ | 100گرم | 80 |
جگر سفید | 100گرم | 160 |
جگر سرخ کرده | 100گرم | 350 |
چیپس سیب زمینی | 100گرم | 520 |
خامه | 100گرم | 300 |
خیار | 100گرم | 15 |
خیار قلمی | یک عدد | 5 |
خیار شور | 100گرم | 12 |
خربزه | 100گرم | 23 |
خرمالو یک عدد درشت | 120گرم | 80 |
خرمای تازه رطب | 100گرم | 150 |
دلمه متوسط | یک عدد | 150 |
دوغ | 100گرم | 15 |
ذرت بو داده با روغن | 100گرم | 375 |
ذرت بو داده بدون روغن | 100گرم | 100 |
روغن مایع | یک قاشق | 120 |
ریواس | 100گرم | 15 |
رطب | 100گرم | 150 |
زالزالک | 100گرم | 70 |
زبان گوساله | 100گرم | 130 |
زبان گوسفند | 100گرم | 260 |
زردآلو (برگه خشک) | 100گرم | 270 |
زردآلو | 100گرم | 50 |
زردآلو | یک عدد | 20 |
زردآلو ( کمپوت ) | یک لیوان | 250 |
زیتون خام سبز | 100گرم | 140 |
زیتون خام سبز | یک عدد | 5 |
زیتون خام سیاه | 100گرم | 200 |
زیتون خام سیاه | یک عدد | 7 |
ژله (پودر) | یک قاشق | 55 |
ژله پودر | 100گرم | 370 |
ژله آماده شده | 100گرم | 60 |
سالاد بدون سس مایونز | یک ظرف | 30 |
سنگدان مرغ | 100گرم | 140 |
سیب درختی | 100گرم | 55 |
سیب ( آب سیب ) | یک لیوان | 120 |
سیب متوسط | یک عدد | 70 |
سیب زمینی | 100گرم | 75 |
سیب زمینی ( متوسط ) | یک عدد | 80 |
سیب زمینی ( چیپس ) | 100گرم | 540 |
سیب زمینی کباب شده با پوست | 100گرم | 250 |
سمبوسه | یک عدد | 380 |
سوی | 100گرم | 30 |
سوپ گوجه فرنگی | 100گرم | 100 |
سوپ مرغ با سبزیجات | 100گرم | 30 |
سیر | یک عدد | 3 |
سوسیس کوچک | یک عدد | 150 |
سوسیس | 100گرم | 300 |
ساندویچ همبرگر | یک عدد | 350 |
سس مایونز | 100گرم | 720 |
سس مایونز | یک قاشق | 110 |
سمنو | یک لیوان | 180 |
سیرابی | 100گرم | 130 |
شاه توت | 100گرم | 60 |
شلیل | 100گرم | 60 |
شیر | یک لیوان | 110 |
شیر خشک | 100گرم | 500 |
شیر خشک | یک پیمانه | 35 |
شیرینی خشک | 100گرم | 500 |
شیرینی دانمارکی | 100گرم | 420 |
شکر | 100گرم | 400 |
شکر | یک پیمانه | 30 |
شکلات | 100گرم | 500 |
شلغم | 100گرم | 25 |
عدس خام | یک لیوان | 650 |
عدس پخته | یک لیوان | 185 |
عناب | 100گرم | 100 |
عسل | 100گرم | 300 |
عسل یک قاشق غذا خوری | یک | 50 |
عسل یک قاشق مربا خوری | یک | 20 |
فلفل سبز یا قرمز دلمه ای | 100گرم | 22 |
فرنی | یک لیوان | 200 |
فندق (مغز) | 100گرم | 640 |
فندق با پوست | 100گرم | 300 |
فندق | یک عدد | 10 |
قارچ | 100گرم | 27 |
غوره | 100گرم | 30 |
قلوه | 100گرم | 105 |
قهوه نوشیدنی (تلخ) | یک فنجان | 2 |
قند | 100گرم | 400 |
قند | یک حبه | 10 |
قره قوروت | 100گرم | 340 |
کارامل | 100گرم | 400 |
کاهو | 100گرم | 17 |
کاکائو یک قاشق چایخوری | یک | 10 |
کدو خورشتی | 100گرم | 28 |
کدو حلوایی | 100گرم | 35 |
کرفس | 100گرم | 13 |
کره حیوانی | 100گرم | 700 |
کره | یک قاشق | 100 |
کشمش | 100گرم | 290 |
کلم | 100گرم | 30 |
کلم قرمز | 100گرم | 22 |
کلم پخته | یک لیوان | 40 |
کیک | 100گرم | 400 |
کیک یزدی | یک عدد | 160 |
کالباس | 100گرم | 300 |
کله پاچه | 100گرم | 190 |
کشک | 100گرم | 380 |
کشک یک قاشق | یک | 60 |
کتلت | یک عدد | 150 |
کوفته | یک عدد | 150 |
کباب کوبیده | یک سیخ | 270 |
کباب برگ | یک سیخ | 200 |
کلوچه | 100گرم | 500 |
کول | 100گرم | 40 |
گردو با پوست | 100گرم | 140 |
گردو (مغز) | 100گرم | 650 |
گردو | یک عدد | 30 |
گریپ فروت | 100گرم | 30 |
گریپ فروت | یک عدد | 57 |
طالبی | 100گرم | 23 |
گلابی | 100گرم | 55 |
گلابی | یک عدد | 100 |
گوجه فرنگی | 100گرم | 15 |
گوجه فرنگی (رب) | 100گرم | 80 |
گو جه فرنگی (سس) | 100گرم | 110 |
گوجه فرنگی (سس) | یک قاشق | 18 |
گوشت ماهی | 100گرم | 100 |
گوشت مرغ (بدون پوست) | 100گرم | 200 |
گوشت گاو | 100گرم | 240 |
گوشت گاو چرب | 100گرم | 350 |
گوشت گوسفند | 100گرم | 300 |
گیلاس | 100گرم | 60 |
گیلاس یک لیوان | یک | 75 |
گز اصفهان | 100گرم | 500 |
گوجه سبز | 100گرم | 30 |
لبو | 100گرم | 44 |
لوبیا سبز | 100گرم | 30 |
لوبیا قرمز | 100گرم | 340 |
لوبیا قرمز پخته | یک لیوان | 200 |
لوبیا چشم بلبلی خام | 100گرم | 130 |
لوبیا چشم بلبلی پخته | 100گرم | 80 |
لپه پخته | 100گرم | 115 |
لپه خام | 100گرم | 350 |
لیمو ترش | 100گرم | 26 |
لیمو شیرین | 100گرم | 40 |
ماست کم چرب | 100گرم | 55 |
ماست چکیده | 100گرم | 155 |
مارگارین (کره نباتی) | 100گرم | 800 |
مارگارین (کره نباتی) | یک قاشق | 110 |
ماکارونی | 100گرم | 360 |
ماهی | 100گرم | 100 |
مربا | یک قاشق | 55 |
مغز | 100گرم | 140 |
موز | 100گرم | 70 |
موسیر | 100گرم | 70 |
میگو | 100گرم | 100 |
نارنگی | 100گرم | 34 |
نارنگی | یک عدد | 40 |
نارگیل مغز | 100گرم | 345 |
نان جو | 100گرم | 250 |
نان یک کف دست | 30گرم | 75 |
نان خشک | 100گرم | 355 |
نان سوخاری | یک عدد | 35 |
نان روغنی | 100گرم | 450 |
نان کشمشی | 100گرم | 265 |
نخود خشک آجیلی | 100گرم | 360 |
نخود خشک آجیلی | یک عدد | 1 |
گریپ فروت (آب) | یک لیوان | 80 |
نوشابه | یک لیوان | 100 |
نوشابه | یک شیشه | 120 |
نوشابه خانواده | 1.5 لیتری | 600 |
نوشابه رژیمی | یک لیوان | 5 |
هلوی تازه | 100گرم | 45 |
هلوی خشک | 100گرم | 330 |
هلو کمپوت | یک لیوان | 200 |
هندوانه | 100گرم | 23 |
هویج | 100گرم | 35 |
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
مشاهیرمجرد
سید جمال الدین اسدآبادی همدانی
سید
جمال الدین اسدآبادی همدانی از بزرگترین مصلحان و بیدارگران در جهان اسلام
است که بعد از گذشت نزدیک به ۱۱۵ سال از شهادت مظلومانه اش در گوشه زندان
جور حکومت عثمانی، نامش زنده است و افکارش جاوید.
دلیل عدم
تشکیل خانواده؟
شهید مرتضی مطهری در مورد سید جمال الدین اسدآبادی چنین عنوان میکند:
سید جمال هر کار ممکن را برای درمان دردهای جامعه انجام داد. مانند مسافرت ها، تماس ها، سخنرانی ها، نشر کتاب ومجلات، تشکیل حزب و جمعیت و حتی ورود و خدمت در ارتش بهره جست. در عمر 60 ساله خود(1314-1254 ه. ق )ازدواج نکرد و تشکیل عائله نداد زیرا با وضع غیر ثابتی که داشت و هر زمانی در کشوری به سر میبرد و گاهی در تحصن یا تبعید یا تحت نظر بود، نمی توانست مسئولیت تشکیل خانواده را برعهده بگیرد.
تحصیلات مقدماتی خود را در مدارس علمیه تهران و مشهد آغاز کرد، سپس به تهران رفت و در دبیرستان دارایی تحصیلات خود را پی گرفت. او تا مقطع لیسانس ادامه تحصیل داد، سپس در سال 1329 به سوییس رفت و تحصیلات خود را در رشته علوم سیاسی و اجتماعی در ژنو تکمیل نمود. بعد از شهریور 1320 و سقوط رضا شاه، استاد انجوی به فعالیت های سیاسی روی آورد و از حدود سال 1322 نیز فعالیت های مطبوعاتی خود را آغاز کرد. استاد انجوی شیرازی از چهل سالگی به کار گردآوری اسناد و حفظ و نگهداری روایات و میراث فرهنگی مردم پرداخت. . استاد انجوی شیرازی در شهریور 1372، در تهران درگذشت و در گورستان ابن بابویه به خاک سپرده شد. وی هرگز ازدواج نکرد اما دوستان زیادی داشت. وی از آخرین دوستان صادق هدایت بود.
جهانگیر خان قشقایی
جهانگیر خان قشقایی در سال ۱۲۴۳ هـ . ق. در خانوادهای تحصیل کرده به دنیا آمد. پدرش محمد خان نام داشت و ازبزرگان ایل قشقایی، طایفه دره شوری، تیره جانبازلو و از ساکنان «وردشت» سمیرم و مادرش اهل «دهاقان»، از شهرهای تابع سمیرم بود.
وی فقیه، فیلسوف و شاعر شیعی بود.
«جهانگیرخان قشقایى» تا چهل سالگی چون دیگر خان ها، اوقات خود را تفریح و تفرج و شکار گذرانید. (باستانی پاریزی، ص 410) روزی گذرش به مدرسه ی چهارباغ افتاد و در ملاقات با درویشی، شوق تحصیل در دلش شعله کشید.
او در علوم عقلی به جایی رسید که عالمان وقت به شاگردی اش مباهات میکردند. وی متخصص در علوم فلسفه، فقه، و اخلاق بود، و شعر نیز میسرایید. شاگردان او، فاضل تونی، سید حسن مشکان طبسی، شیخ اسدالله ایزد گشسب، فرصت الدوله شیرازی، ضیاءالدین دری، حاج آقا رحیم ارباب و جلال الدین همایی بودند.
«علامه جهانگیرخان قشقایى» سطوح مختلف دروس حوزوی ـحتی رتبه عالی درس خارج راـ تدریس میکرد.
او کتابهای اسفار و شفا و شرح منظومه را با بیانی شیوا تدریس مینمود. آیت
الله سید ابوالحسن اصفهانی در درس خارج او شرکت کرده بود.
آیت الله
بروجردی (مراجع تقلیدشیعیان جهان): «ما در زمان جوانی، درحوزة علمیة اصفهان نزد مرحوم
جهانگیرخان، اسفار میخواندیم؛ ولی مخفیانه. چند نفر بودیم و خفیةً به درس
ایشان میرفتیم. حکیم قشقایی جزو نامدارترین مدرسان حوزة علمیة تهران بود.
«در مدرسه سپهسالار تهران شهرت بود که در مدرسه صدر اصفهان، دو نفر فاضل
معمر بینظیر ایران، آخوند ملّا محمد کاشی و جهانگیرخان قشقایی هستند.»
شیخ
عباس قمی(صاحب مفاتیح الجنلن) مینویسد: «جهانگیر خان در علم و عمل به جایی رسید که از اقطار
بلاد به حوزه درسش آمدند.» آقا بزرگ تهرانی مینویسد: «جهانگیر خان چنان
کوشید که به اعلی درجات علم دست یافت … و از سایر بلاد به قصد استفاده از
او به حوزه درسش شتافتند. مورخ دیگری مینویسد: «میرزا جهانگیرخان قشقایی
در مدرسة صدر اصفهان تدریس میکرد و بیشتر استادان معقول خوشه چین خرمن
دانش او بودهاند.»
عناد متحجرین نسبت به فلسفه در زمان حکیم قشقایی به
قدری زیاد بود که استاد جلال الدین همایی مینویسد: «مرحوم قشقایی فلسفه را
در اصفهان از تهمت خلاف شرع و بدنامی کفر و الحاد نجات داد. سهل است که
چندان به این علم رونق بخشید که فقها و متشرعان نیز آشکارا با میل و علاقه
روی به درس فلسفه نهادند؛ و آن را مایه فضل و مفاخرت میشمردند.»
بترتیب:سید ابوالحسن اصفهانی-میرزا جهانگیرخان قشقایی-میرزا عبدالرحیم صاحب الفصول
«حکیم جهانگیر خان» در اثر بیماری در اصفهان در گذشت و در تکیه ی ترک به خاک سپرده شد. آثار که از او به جای مانده، شرحی بر نهج البلاغه است. وی نیز ازدواج نکرد و همسری نداشت . آیت اللَّه جهانگیرخان در 85 سالگى، رمضان سال 1328 ه. ق. در اصفهان فوت کرد.
شیخ مرتضی طالقانیشیخ عارف و زاهد مرتضی طالقانی در سال 1274 هجری قمری در قریه دیزان طالقان به دنیا آمد .
مرحوم
علامه جعفری نزدشیخ مرتضی طالقانی مقداری درس معارف خوانده بودند و همچنین
بخشی از فلسفه و عرفان را از ایشان آموخته بودند؛ در واقع استاد مسلّم
علامه در عرفان عملی شیخ مرتضی طالقانی بوده است و از گفتههای علامه جعفری
(ره) استفاده میشود، تاثیر ایشان از شیخ مرتضی طالقانیقابل وصف نیست و هر
وقت علامه از ایشان یاد میکردند اشک از چشمانشان جاری میشد.
یکی
از ویژگیهای این استاد، این بود که تا آخرین لحظات عمر، تنها زیست و
ازدواج نکرد؛ گرچه او دارای فرزند جسمی نبود، اما شاگردان فراوانی در مکتب
او پرورش یافتند که هر کدام از آنان به منزله فرزندان روحانی او هستند. این
فقیه و عارف بزرگ، 89 سالگی دیده از جهان فرو بست و در جوار قرب معبود
آرام گرفت. او، زندگانی با سعادت گذراند و با سعادت از جهان رخت بربست.
به
احتمال قوی مرجع عصر آیت الله العظمی آقا سید ابوالحسن اصفهانی بر جنازه
اش نماز گزارد و در ایوان سوم از حجرات جنوب غربی صحن شریف علوی به خاک
سپرده شد.
حکیم هیدجیمرحوم
شیخ محمد حکیم هیدجی در زنجان زاده شدو شاگردان بسیاری در محضر وی به
تحصسل غلوم دینی پرداختند . وی از علمای تهران بود که تا آخر عمر حجرهای
در مدرسه منیریه متصل به قبر امامزاده سیدناصرالدین داشت، زمان ارتحال این
عالم جامع در معقول و منقول را آخر ماه ربیع الاول سال ۱۳۴۹ه. ق مطابق
تابستان ۱۳۱۴ه. ش نوشتهاند.، شهید مرتضی مطهری سال فوتش را ۱۳۳۹ه. ق (
۱۳۱۴ه. ش) میداند، جنازهاش را بر حسب وصیت او به قم حمل نمودند و بعد از
اقامه نماز میت توسط آیة اللّه حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی در قبرستان
بابلان واقع در شمال شرقی بارگاه حضرت معصومه دفن نمودند و بر مرقدش گنبدی
نیز ساختهاند . وی ازدواج نکرده بود.
حکیم هیدجی از دوران طفولیت ذوق شعری داشت و در نوجوانی به سرودن اشعار فارسی و ترکی پرداخت.
آخوند کاشیعارف
متأله ملا محمد کاشانی معروف به آخوند کاشی، در سال 1249 هـ . ق به دنیا
آمد . بزرگترین استادش علامه نامدار، حکیم آقا محمد رضا قمشهای بوده است .
یکی دیگر از استادان وی، محدث متبحر، میرزا حسین نوری بود . مرحوم آخوند
کاشانی دارای حالات معنوی و عرفانی بسیار عجیبی بوده و حکایات نقل شده از
ایشان عموماً به حد تواتر رسیده است . وی معاصر و یا ر صمیمی حکیم جهانگیر
خان قشقایی بوده و ارتباط قلبی خاصی با یکدیگر داشته و گویا هم بحث نیز
بودهاند . بسیار ی از علما و مراجع بزرگ در زمره شاگردان مرحوم آخوند بوده
و از خرمن علم و عرفان او توشه گرفتهاند که از جمله آنها میتوان به
مرحوم حاج آقا رحیم ارباب، آیت الله بروجردی، آقا سید حسن قوچانی مشهور به
آقا نجفی و شهید سید حسن مدرس اشاره کرد .
حالات عجیبه و
حکایات عجیبه از او نقل شده و عموماً به حد تواتر رسیده، مدت 84 سال
تقریباً عمر نموده و در این مدت مجرد زیسته تا سرانجام در روز شنبه 20
شعبان المعظم سال 1333 وفات یافته در تخت فولاد در جنب « لسان الارض »
مدفون گردید . عبارت لوح قبر آن بزرگوار چنین است : « فقیر الحق اضعف خلق
الله آخوند ملا محمد کاشانی » . مجرد زیستن آخوند کاشی و دوستش حکیم
جهانگیر خان قشقایی اگر به علت نقص فنی بوده ایرادی وارد نیست، ولی اگر با
اختیار ازدواج نکردهاند، کاری نه تنها در خور ستایش نمیباشد، که قابل
ایراد هم هست، به خصوص از کسانی چون اینان از علمای دین و پیشوایان
مسلمین.
حکیم عباس دارابی
میرزا
عباس شریف دارابی (زاده 1300 یا 1301 ق): او حکیم، فیلسوف، عارف و فرزند
میرزا بابا بود. تحصیلات مقدماتی را در داراب نزد محمد نصیر آغاز کرد و
برای تکمیل تحصیلات به شیراز رفت. پس از ناموفق بودن سفرش به عالیات عالیات
برای تحصیل فقه و اصول و شرعیات (در راه گرفتار راهزنان شد) به شیراز
بازگشت، و برای کسب علوم معقول به سبزوار نزد فیلسوف گرانقدرحاج ملا هادی
سبزواری رفت و پس از اتمام دوره ی فراگیری اش به شیراز بازگشت و به تدریس
علوم معقول و حکمت اسلامی پرداخت و در عرفان، از محضر عارف آن زمان میرزا
ابوالقاسم سکوت کسب فیض کرد. معروف ترین شاگردانش عبارتند از: ملا عبدالله
زرقانی، میرزا محمد صادق سرو ستانی، شیخ محمد کاظم فیروزآبادی، سید آقا
فیروزآبادی، ملا احمد دارابی، شیخ محمود - پیشنماز مسجد گنج شیراز - فرصت
(شاعر)، سید علی کازرونی، شیخ احمد شیرازی و سید صدرا کوه پایه ای. حکیم
دارابی ازدواج نکرد تا این که حدود 75 سالگی در شیراز از دنیا رفت و در
حافظیه به خاک سپرده شد.
علی اکبر دهخداعلی
اکبر دهخدا از خبره ترین و فعال ترین استادان ادبیات فارسی در روزگار
معاصر است که بزرگترین خدمت به زبان فارسی در این دوران را انجام داده. لغت
نامه بزرگ دهخدا که در بیش از پنجاه جلد به چاپ رسیده است و شامل همه لغات
زبان فارسی با معنای دقیق و اشعار و اطلاعاتی درباره آنهاست و کتاب امثال و
حکم که شامل همه ضرب المثلها و احادیث و حکمتها در زبان فارسی است خود
به تنهایی نشان دهنده دانش و شخصیت علمی استاد دهخدا هستند. دهخدا به غیر
از زبان فارسی به زبانهای عربی و فرانسوی هم تسلط داشته و فرهنگ فرانسوی به
فارسی او نیز هم اکنون در دست چاپ میباشد.
دهخدا علاوه
بر این که دانشمند و محقق بزرگی بود مبارز جدی و کوشایی نیز در انقلاب
مشروطه محسوب میشد. او مبارزه را نیز از راه نوشتن ادامه میداد و مطالب
خود علیه رژیم مستبد قاجار را در روزنامه صور اسرافیل که از روزنامههای
پرفروش و مطرح آن زمان بود چاپ میکرد.
علی اکبر دهخدا در حدود سال 1297 هـ. ق (1257 خورشیدی) در تهران متولد شد. اصلیت او قزوینی بود.
سیدجلال الدین آشتیانیعلامه
سید جلال الدین آشتیانی مفسر و فیلسوف و پرچمدار حکمت صدرایی در دوران
معاصر و شارح بزرگ مکتب فلسفه اشراق و عرفان اصیل اسلامی، بی گمان یکی از
شخصیت های استثنایی تاریخ و فرهنگ معاصر ایران زمین بود. نکته ای که درباره
وی مورد اتفاق همگان است، این است که: علامه آشتیانی، انسانی متعالی و
فیلسوفی والامقام در حد ملاصدرای زمان بود
سید جلال الدین
میرى آشتیانى در سال ۱۳۰۴ خورشیدى در قصبه آشتیان از توابع سلطان آباد اراک
در خانواده اى کاملاً متدین و مذهبى، چشم به جهان گشود. سید جلال الدین
آشتیانی، پس از گذراندن بیماری طولانی و بر اثر کهولت سن در سن هشتاد سالگی
در سوم فروردین ماه 1384 هجری شمسی دار فانی را وداع گفت. وی از
بازماندگان حکمت صدرایی در ایران محسوب میشد که آثار منحصر به فردی را خلق
کرده بود. وی سالها در خدمت امام خمینی شاگردی نموده و از دوستان صمیمی
مرحوم سید مصطفی خمینی بوده است . غلامه آشتیانی نیز همسر و فرزند نداشت و
تا ژایان عمر مجرد باقی ماند.
فرخی یزدیمحمد فرخی یزدی شاعر مبارز معاصر در سال ۱۲۶۷ شمسی مصادف با ۱۳۰۶ه. ق در یزد چشم به جهان گشود و علوم مقدماتی را در آن شهر فرا گرفت. فرخی از همان کودکی رنج وسختی را حس کرد واز نزدیک سختی و رنج اطرافیان خود را دید و بر اثر این رنجها بود که روحیه انقلابی در وی پدیدار گردید و چون ذوق سرشاری به شعر داشت افکار انقلابی خود را به نظم کشید.
فرخی در اوایل پیدایش مشروطیت و تشکیل حزب دموکرات ایران از دموکرات خواهان یزد گردید و در نتیجه سرودن اشعار انقلابی حاکم یزد دستور داد دهان او را با نخ و سوزن بدوزند و این نمونهای از جناینکاریهای دوران استبداد بود. او به اتهام توهین به خانواده سلطنتی دستگیر شد و به زندان افتاد و سر انجام در ۲۵ مهرماه سال ۱۳۱۸ شمسی به دستور رضاشاه در زندان شهربانی به وسیله آمپول هوا کشته شد که از مدفنش نیز اطلاع دقیقی در دست نیست. فرخی نیر متاهل نبود و بدون فرزند از دنیا رفت.
میرزاده عشقیمیرزاده
عشقی شاعر و روزنامه نگار معاصر نامش « سید محمد رضا » فرزند « حاج سید
ابوالقاسم کردستانی » ودر تاریخ دوازدهم جمادی الآخر سال 1312 هجری وقمری
مطابق 1272 خورشیدی وسال 1893 میلادی در شهر همدان متولد شده است و در ۱۲
تیر ۱۳۰۳ به دست عوامل رضاخان کشته شد .
عشقی اخلاقا
آدمی خوش مشرب، نیکو خصال وبه مادیات بی اعتنا بود، زن وفرزندی نداشت، با
کمکهای پدری، خانواده، یاران و آزادیخواهان وبالاخره از در آمد نمایشهای
خود گذران میکرد.
در آخرین کابینه نخست وزیری « مرحوم حسن پیرنیا، مشیرالدوله » از طرف وزارت کشور به ریاست شهرداری اصفهان انتخاب گردید ولی نپذیرفت.
کلنل محمدتقی خان پسیانکلنل
محمدتقی خان پسیان ازنظامیان دوره قاجار و از مبارزان علیه استعمار در
تاریخ معاصر است . محمد تقی پسیان نه تنها صاحب قلم و دارای قریحه هنری و
ذوق ادبی بود بلکه نخستین هوانورد ایرانی است که در کشور آلمان ۳۳ بار به
هوانوردی پرداخته و میخواست این هنر را در ایران به جوانان آموزش دهد. وی
در سال ۱۲۷۰در تبریز متولد و در سال ۱۳۰۰ در قوچان کشته شد و قر وی در
آرامگاه نادرشاه در مشهد قرار دارد .
باید اذعان کرد
اگرچه کلنل ازدواج نکرد ولی به روایت اسناد روابط فعالی با خانمهای خارجی
داشت. یکی از شواهد در مورد زمانیست که در آلمان زندگی میکرد با یک زن
آلمانی بنام کنایر آشنا شد واو را بعنوان استاد موسیقی خود معرفی میکند و
حتی تازمان قیام وحکومت خراسان نامههایی بین او و خانم کنایر ردوبدل
میشود.
صادق هدایتاین
نویسنده پوچگرا و نام آشنای ایرانی نیز هرگز ازدواج نکرد و درنهایت در سال
۱۳۳۱ دست به خودکشی زد . البته وی در دوران جوانی با دختری دوست بود به
نام ترز . ترز همدم صمیمی هدایت در رنس، در زمان تحصیل هدایت در پاریس بوده
است. پدر او در جنگ بین الملل اول در جبهة «مارینو» کشته شده بود و مادرش
آرزو داشت دخترش با مرد دلخواه خود ازدواج کند و خوشبخت شود. صادق عاشق ترز
بود ولی ترز خیانت کرد به خاطر همین صادق برای خودکشی خودش را در
رودخانهای که از زیر برج ایفل رد میشهانداخت . یعنی اولین خودکشی صادق
عشقی بوده . از انجایی که هدایت آدم فوق حساس و احساسی بوده نگاه بدی به
جنس زن پیدا میکند که در داستان « زنی که مردش را گم کرد » کاملا مشهود
است، داستان را با جمله ی از کتاب ( این چنین گفت زرتشت ) «نیچه»
با مضمون * به سراغ زنها که میروی تازیانه را فراموش مکن * شروع میکند.
شاید یکی از دلایلی که هدایت تا آخر عمرش مجرد ماند و هیچوقت ازدواج نکرد
همین نگاه باشد.
«نگارنده،پیراسته فر»:واما ازاین خوان گسترده بی نصیب نبود!ازسبیل دیگری.(شهدوبداخلاقی زنان را توامان تجربه کرده بود)
سهراب سپهریسهراب سپهری شاعر و نقاش نام آشنای معاصر در 15 مهر ماه 1307 در شهر کاشان به دنیا آمد. سپهری در سال 1357 به بیماری سرطان خون مبتلا شد و در سال 1358 برای درمان به انگلستان رفت، اما بیماری بسیار پیشرفت کرده بود و سرانجام در اول اردیبهشت ماه 1359، سهراب سپهری به ابدیت پیوست. وی در طول زندگی ۵۲ساله خود همسری اختیار نکرد.
مجردان دیگر
مدیریت سایت-پیراسته فر:مشاهیردیگرهم بودند ازجمله:
«آیت الله سیّد ابوالحسن طباطبایى بروجردى(میرزاابوالحسن جلوه)»:فرزند میر سیّد على بروجردى، متوفّى ۱۳۱۴ ق. از فقها و مجتهدین برجسته اصفهان، که بسیار مورد علاقه و توجّه مردم بود.
سیدابوالحسن طباطبائی چون در سرودههایش«جلوه» تخلص میکرد به این نام مشهور شد.
آقابزرگطهرانی می نویسد:جلوه تا پایان عمر همسری اختیار نکرد و در سالهای آخر عمرش نابینا شد و در بستر بیماری افتاد و سرانجام در ۱۳۱۴ درگذشت و در جوار مرقد ابنبابویه به خاک سپرده شد.
مدیریت سایت-پیراسته فر:
«میرزاابوالحسن جلوه» مدت کوتاهی «تأهل» راتجربه کرد
وی علاوه برتبحردردر ادبیات و تاریخ،به طبابت هم می پرداخت از راه قندهار و کابل به حیدرآباد و سند رفت. در سند، میرزاابراهیمشاه، وزیر غلام علیخان (امیرِ سند)، دختر خود را به همسری او درآورد واما موفقیتهای او حسادت بزرگان واصحاب«غلامعلیخان»برانگیخته کرد ومورد بیتوجهی پدرخانم قرار گرفت تاحدی که جانش رادرخطردید و ناگزیرشدکه مخفیانه(تنهایی) سند را ترک کند و به احمدآباد گجرات فرارکند و درآنجابه تجارت مشغول شد.
* عبدالقادر بن عبدالقاهر، ملقب به ناصحالدین، فقیه و محدّث حنبلى سده ششم و هفتم. وى در سال ۵۶۴ه.ق در شهر حرّان به دنیا آمد ،درپی حمله مغولان به حران،ودرمبارزه باآنان درسال ۶۳۴ کشته(شهید)شد.
اسامی دیگری را هم اشاره می کنیم:
*حُذَیفه بن قَتاده ، ملقب به سدیدالدین(متوفی۲۰۷ق)ازملازمان «ابراهیم ادهم»بود.
ومهدی آذر یزدی /رهی معیری/بایزیدبسطامی/علامه محمدرضا حکیمی/علامه سید ابوالفضل دشتی خویدکی یزدی/شیخ بَکْتاشِ ولی (متوفی۶۶۹ ه ق)/میرزا ابوالقاسم معروف به عارف قزوینی فرزند ملاهادی وکیل،متولدل ۱۳۰۰ ه ق ،قزوین
حکمای شیعی قرن سیزدهم. نام او سیدابوالحسن طباطبائی بود (اعتمادالسلطنه، ص۱۶۰؛ قمی، ص۱۵) و چون در سرودههایش، جلوه تخلص میکرد به این نام مشهور شد
میرزا ابوالقاسم معروف به عارف قزوینی فرزند ملاهادی وکیل است به سال ۱۳۰۰ ه ق / ۱۲۶۲ ه ش در قزوین متولد شد