پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

دین اسلام توسط" اجدادامام خمینی "کشورهندوچین گسترش یافت

دین اسلام توسط«اجدادامام خمینی»به چین و هند گسترش یافت.

اجدادامام خمینی در سال ۷۶۶ ه. قمرى درقالب یک کاروان کوچکى جهت تبلیغ اسلام عازم «کشمیر »می شوند.

 آیت الله سیدمرتضی پسندیده :جد اعلای ما «سید بزرگ» ملقب به «دین شاه» که از سادات هند بوده و در کشمیر سکونت داشته است و کلمه «شاه» دراسمشان به معنی «سید» است.

خلاصه ای ازشجره نامه امام خمینی:

« سیّد احمد هندی موسوی» پدر بزرگ سیّد روح الله خمینی از «لنکهور»هند به «نجف هجرت کرده است و بنا به درخواست یوسف خان کمره‌ای برای ارشاد و پیشوایی اهالی خمین به خمین می‌آید و با دختر یوسف‌خان ازدواج می‌کند.»

 مادربزرگ سیّد روح الله خمینی ایرانی است و پدر بزرگش هندی است و نام پسرشان را سیّد مصطفی (پدر سیّد روح الله خمینی) می‌گذارند و سیّد مصطفی که از پدری هندی و مادری ایرانی زاده شده است نیز در نوجوانی به نجف و سامرا می‌رود و مشغول تحصیل می‌شود و پس از بازگشت از نجف ،محل مراجعه امورشرعی اهالی خمین می‌شود و درتاریخ ذیحجه ۱۳۲۰ قمری در سن ۴۷ سالگی بدست اشرار کشته می‌شود و جنازه‌اش به نجف برمی‌گردد و دفن می‌شود.

آیت الله پسندیده:پدربزرگ ما «سیداحمد» معرف به «سیداحمد هندی»، فرزند دین علیشاه است،ایشان بین سالهای ۱۲۴۰ و ۱۲۵۰ قمری از «مسقط الرأس خود »در هند و کشمیر به عتبات عالیات به قصد زیارت و یا جلای وطن مسافرت کردند و شاید به مناسبت فرار از ما لایطاق و قدرت دولت انگلیس ترک موطن خود را ترجیح داده باشند. و...»

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:«مَسْقِطُ الرَّأْس»به معنی محل تولد؛ زادگاه است،مَسْقِطُ الرَّأْس خود یعنی زادگاهش.
بر اساس شجره نامه تنظیمی حشمت الله ریاضی یزدی که در انتهای همین کتاب خاطرات آیت الله پسندیده آورده شده است:

جد سیزدهم امام خمینی به نام «سیدحیدر موسوی صفوی اردبیلی کردی» که از طرف پدر و مادر هر دو سید حسینی بود، در سال ۷۶۶قمری از طرف عارف بزرگ« میر سیدعلی همدانی» جهت ارسال پیام نور و عرفان از ایران عازم کشمیر می شوند.

توضیح نگارنده-پیراسته فر:«کشمیر»کجاست؟نفوذاسلام درکشمیر

 «کشمیر» منطقه‌ای در شمال غربی  هند است.

ایالت هندی جامو و کشمیر حدود ۱۰۱٬۴۳۷ کیلومتر مربع وسعت ،حدود ۱۳ میلیون نفر جمعیت دارد.

«سرینگر»پایتخت تابستانی و«جامو»پایتخت زمستانی آن است.

اماکن برجسته مذهبی کشمیر پس از ۵ ماه بازگشایی شدند

  مسجد جامع «سرینگر»کشمیر

«کشمیر» تنها ایالت هنداست که اکثریت جمعیت آنهارا«مسلمانان» تشکیل می دهند وبیشترین آنها به زبان« فارسی »صحبت می کنند. 

منطقه تحت کنترل پاکستان از کشمیر آزاد به پایتختی مظفرآباد با مساحت ۵٬۶۱۹ کیلومتر مربع و ایالت گلگت بلتستان با مساحت ۷۲٬۴۹۶ کیلومتر مربع تشکیل می‌شود و مساحت مناطق عمدتاً خالی از سکنه تحت کنترل چین هم ۴۲٬۶۸۵ کیلومتر مربع است.

«اجداد حضرت امام »در کشمیر به کار تبلیغ دین به جد و جهد پرداخته و در این راه بعضا جان را فدا کرده و به فیض شهادت نائل آمده اند تا اینکه « سیداحمد» جد حضرت امام عازم عتبات عالیات(عراق) می شوند و از آنجا به ایران(خمین) می آیند

سیدبزرگ (فرزندسیدصفدر بن حکیم سیدامیرالدین)، ۵ پسر داشت :

سیداحمد،سیدعبدالحکیم (معروف به حکیم شاهى شاهنواز) و سید قاسم.

 «سید احمد» بایک خانواده ایرانی در«کشمیر ازدواج می کند»و بعدازمدتی به ایران مراجعت می کندو برای همیشه به ایران بازگشت.

شهرلکنهو-ایالت اوتارپرادش

خود« سید بزرگ» به «لکهنو »رفت و درجریان سفرتبلیغی به کشمیر  در «غائله اختلافات شیعى و سنى »در سال ۱۲۸۹ منزل ایشان را آتش زدند 

و تنها در سرینگر هفتصد خانۀ شیعه را سوزاندند. سید بزرگ هم زخمى شد و به لکنهو بازگشت و وفات یافت(شهیدشد) و در کوله کنج دفن شد.

تفصیل این پیشامد را «حکیم سیدمحمد» فرزند ابن الرضا مذکور به فارسى نوشته است و شجره ‏نامه هم که شامل علما و سادات این سلسلۀ جلیله است و در نزد« سیدانیس کاظمى» که ساکن «شاه ‏آباد جوندى» بوده وجود دارد. طبق این شجره ‏نامه، «سیداحمد فرزند سید بزرگ» ملقب به «دین على شاه کشمیرى» جدّ اعلاى حضرت امام خمینی است. پسوند «شاه» به معناى «سید» درهند است.

حسینیه« آصفی »شهر «لکهنو»ی اوتارپرادش «هندوستان»

توضیحات نگارنده-پیراسته فر:گوشه ای ازنتایج تبلیغات« اجدادامام خمینی» در«هند»رامشاهده می کنید.

اجرای برنامه «حاج مهدی حبیبی» در بزرگترین مسجد شیعیان دهلی + عکس

نماز عید فطر ۱۳۹۵ با شرکت شیعیان هند در شهرهای دهلی،کشمیر،کارگیل، لکنو،حیدرآباد، امروهه ،بمبئی ،علیگر،چنای ،میسور و بنگلور برگزار شد.

نمازعیدفطر

حجت الاسلام والمسلمین مهدی مهدوی پور نماینده ولی فقیه در هندوستان ، مولانا سید محسن تقوی،امام جمعه مسجد شیعیان دهلی .

شهر«لکهنو»هند

حسینیه آصفی-ایام محرم

اجرای برنامه «حاج مهدی حبیبی» در بزرگترین مسجد شیعیان دهلی + عکس

مولانا سید کلب جواد نقوی امام جمعه لکنو ،مولانا مفتی مکرم امام جماعت مسجد فتحپوریو..ازفعالان دینی هندهستند


حجت الاسلام والمسلمین مهدی مهدوی پور نماینده ولی فقیه در هندوستان 
درکشورهندوستان حدود ۲۰۰ میلیون نفرزندگی می کنندکه  ۴۰ میلیون نفرازاین تعدادراشیعیان تشکیل می دهند.

 حجت الاسلام  سید محمد علی (محسن تقوی) امام جمعه مسجد جامع شیعه ۱۳۹۷

مساحت کشورهند  ۳٬۴۰۲٬۸۷۳ کیلومتر مربع و جمعیت آن۱٬۲۱۰٬۱۹۳٬۴۲۲ نفر دومین کشور پر جمعیت دنیا پس از چین به‌ شمار می‌ آید وپایتخت آن دهلی نواست.

« اوتار پرادش» یکی از ایالت‌های شمالی کشور هندوستان با مساحت ۲۴۳٬۲۸۶ کیلومترمربع، جمعیتی بالغ بر ۱۹۰ میلیون نفر است.

این ایالت در میان ایالت‌های اوتارانچال، هیماچال پرادش، هاریانا، دهلی، راجستان، مادایا پرادش، چاتیسگر، جارکاند و بیهار محصور است.

شهر« لکهنو»پایتخت ایالت «اوتار پرادش» در هند است.

جمعیت « لکهنو» ۲٬۸۰۰٬۰۰۰ نفر و مساحتش ۲٬۵۲۸ متر مربع، زبان رسمی مردم لکهنو هندی و اردو است/به « لکهنو»، لکنو نیزمی گویند.

حسینیه آصفی شهر« لکهنو»پایتخت ایالت «اوتار پرادش» هند

مؤسس«حسینیه آصفی» آصف الدوله است که در سال ۱۷۸۴ ساخت شد.

محمد یحیی علی خان بهار،فرزند شجاع الدوله(مشهوربه آصف الدوله) به سال ۱۱۸۸ ه. ق. متولد شد، وی از شخصیتهای سیاسی و فرهنگی هند در سده‌۱۲ بود و چهارمین نواب از حکام شیعی «نوّاب اَوَدْه» که در«هند»حکمرانی کردند ،وی ازشیعیان هندبود،حسینیه‌ای در «لکهنو» بنیاد نهاد ودر کربلا نیزبه عمران آبادی حرم امام حسین(ع)پرداخت./«اَوَدْه »نام سرزمینی دراوتاپرادش است.

علت شهرت به«آصف الدوله»به سرودن اشعارش برمی گردد،به «آصف» تخلّص می‌کرد و  اشعاری به زبان فارسی نیز دارد.وی پس از ۲۳  سال حکومت در سال ۱۲۱۲ قمری برابر با ۱۷۹۷ میلادی درگذشت ،در حسینیه امام‌باره «لکهنویه» به خاک سپرده شد.

«سید احمد» بین سالهاى ۱۲۴۰ و ۱۲۵۰ قمرى از مسقط الراس خود در هند و کشمیر به عتبات عالیات به قصد زیارت و یا جلاى وطن مسافرت کرد.

 در مدت اقامت در عراق با یوسف خان، پسر محمد حسین بیک کمره‏اى، اهل فرفاهان از دهات خمین و بعضى از زائرین برخورد و آشنایى پیدا کرد و برحسب تقاضاى آنها به قصد خمین و اقامت و توطن حرکت نموده و به خمین وارد شد.

تاریخ فوت « یوسف‏ خان» در شب جمعه بیست و هفتم رجب‏ سنه ۱۲۰۲ بود.

این تاریخ(سال۱۲۰۲) بایدبرحسب قاعده «هجرى شمسى» باشد و شاهد بر این است که  «سید هندى» قبل از ۱۲۴۰ قمرى به «خمین »برگشتند.

سید احمد هندى در تاریخ ۱۷ رمضان ۱۲۵۷ قمرى با «سکینه خانم» خواهر یوسف‏ خان ازدواج کرد.

حاصل این ازدواج یک پسر به نام آقا مصطفى متولد ۲۹ رجب ۱۲۷۸و سه دختر به نام آغا بانو خانم متولد پنجشنبه ۱۸ ربیع‏الاول ۱۲۷۲، صاحب خانم و سلطان خانم بود.

سید احمد پسر بزرگترى از زوجه دیگرى داشت که از همه اولادها بزرگتر بود و اسمش سید مرتضى مشهور به «سید آقا »بود و حافظ الصحه (رئیس بهدارى) بود.

قبل از سال ۱۲۵۵ سید هندى دو عیال دیگر به نام هاى« شیرین خانم» دختر عابد گلپایگانى و«بى‏ بى جان خانم» دختر کربلایى سبز علی خمینى داشته‏ است.

بغیر از این پنج اولاد که دو پسر و سه دختر باشد، دیگر اولادى نداشت.

 «سید احمد هندى» در خمین املاک و مستغلاتی خریداری کرد ‏و امرار معاش وی نیز از این مالکیت بود.

«پدربزرگِ  امام خمینی» در هندوستان عیال و اولاد نداشت و در ایران ازدواج کرد.

بعضى اقوام زوجات او مردمان محترم و معروفى بودند.سید هندى بسیار جدى و فعال در« امر به معروف و نهى منکر »بود و از خلاف شرع متاثر مى‏شد و با شمشیر در مقام جلوگیرى بر مى‏آمد.سید احمد هندى، به فارسى نوشتن و فارسى گفتن مسلط نبود

در ۱۲ ذیقعده ۱۲۵۴ دو زوجه وی به نام هاى شیرین خانم و بى‏بى جان خانم تمام مهریه خود را به شوهرشان  «سید هندى »مصالحه کرده‏ اند و «سید هندى» از سال ۱۲۶۴ه.ق تا سال ۱۲۸۲ه.ق همه ساله املاکی از بعضی دهات اطراف خمین و نیز باغ و زمین و کاروانسرا و خانه خریدارى می کرد و از درآمد آنها امرار معاش مى‏کرد و مخارج خود و عائله و مهمان و غیره را تأمین مى‏نمود.

«سید هندى» در تاریخ ۱۷ شوال ۱۲۸۱ قمرى املاک و دارایى خود را به صورت شرعى به دو پسر خود آقا سید مرتضى و آقا مصطفى و به سه دختر خود « آغا بانو خانم« و «سلطان خانم» و «صاحب خانم »صلح کرد(توافق کردند).

تصاویر کم‌تر دیده شده از امام‌خمینی(ره) در «نوفل لوشاتو»

در این زمان سن «آقا مصطفى »حدود سه سال و نیم بود و سایرین کبار و رشید(سن قانونی رسیده) بودند.

«آقا سید احمد هندى» بعد از این مصالحه نامه، باز املاکى خریده و به پسر کوچک خود مرحوم «آقا مصطفى» صلح کرد. 

 سید احمد هندى (فرزند دین على شاه) در سال ۱۲۸۶ یا اواخر ۱۲۸۵ ه .ق، فوت کردند

همۀ فرزندان ایشان ( سید مرتضى پسر بزرگ از یک مادر و سید مصطفى پسر و فرزند کوچک او و سلطان خانم و صاحب خانم و آغا بانو خانم از مادر دیگربودند).در آن هنگام یکى از دخترها ازدواج کرده بود و دو نفر دیگر ازدواج نکرده بودند و در منزل با مادر خود زندگى مى‏کردند.

شرح حال فرزندان  سید احمد هندی :
۱- سید آقا (سید مرتضی) حدود سال های ۱۲۸۷یا ۱۲۸۸ در عنفوان جوانی در سن حدود بیست و دو سه سالگی بدرود حیات گفت.

۲-  سلطان خانم یکی از دخترهای سید احمد به « کریم خان» از خوانین قلعه خمین شوهر کرده که حاصل این ازدواج دو پسر و دو دختر است. 

دخترها یکی به نام «تاج نساء خانم »و دیگری «مریم خانم» و پسرها یکی به نام «امامقلی خان »ملقب به «صارم لشکر» و معروف به «بیگلر بیگی» و دیگری به نام «میرزا یحیی» که نهایتا در تهران در یکی از مدارس جدید شغل معلمی و آموزش و تعلیم خط را بر می گزیند.

۳- آغا بانو خانم (متولد پنجشنبه ۱۸ جمادی الاول ۱۲۷۲ ه.ق) دختر دیگر  سید احمد هندی است که با « شکرالله خان قلعه ای »از خوانین معروف خمین و بعد از فوت وی با «آخوند ملا محمد جواد کمره‌ای» از معروف ترین علمای عصر خود در خمین ازدواج کرد و از ازدواج دوم خود دارای ۳ پسر شد به نام های: –  حاج میرزا رضا نجفی(از اساتید آقای پسندیده و حضرت امام ) – میرزاعلی محمد ملقب به« امام جمعه» گرچه جمعه و جماعت برگزار نمی کرد و حاج آقا صدر الدین نجفی.

۴- صاحب خانم دختر دیگر سید احمد هندی بار اول با « شکر الله خان» از خوانین و روسای ایل بربرود ازدواج کرد و پس از فوت او با شوهر خواهر متوفی خود (آغابانوخانم)، یعنی « ملا محمد جواد» ازدواج کرد.

« صاحب خانم »فرزند نداشت ،بانویی بسیار شجاع و دلیر و با لیاقت بود و بعد از شهادت برادرش « آقا مصطفی»(پدر امام خمینی) با از خودگذشتگی خانه مجلل با نوکرها و کلفت هایِ در خدمت را رها کرد و به همراه همسر برادر(هاجر خانم) به سرپرستی اولاد او پرداخت و برای خونخواهی برادر و پیگیری امر قصاص قاتل و اجرای قانون به اراک و سپس تهران رفت و پس از قصاص به خمین بازگشت

« صاحب خانم » همچنان به سرپرستی اولاد برادر و تنظیم امور زندگی آنها ادامه می داد تا در سال ۱۳۳۶ ه.ق بر اثر بیماری وبا دار فانی را وداع گفت.

۵- آقا مصطفی خمینی  در طلوع آفتاب پنجشنبه ۲۹ رجب المرجب ۱۲۷۸ ه.ق در خمین -در خانه که بعداً روح الله( امام خمینی) به دنیا آمدندو تا حدود ۸ سالگی را زیر لوای پدر زندگی کرد. وی در طفولیت دوران اولیه تحصیل را در یکی از مکتب‌خانه‌های قدیم گذراند و سپس برای ادامه تحصیل به حوزه علمی اصفهان رفت.

 در سال ۱۳۰۵ه.ق همراه همسر و دختر کوچکش مولود آغاخانم، به نجف اشرف برای ادامه تحصیل عزیمت کرد. وی از معاصرین محروم آیت الله العظمی میرزای شیرازی بود که پس از توقف سالیانی چند در نجف و فراگیری علوم و معارف اسلامی به درجه اجتهاد نائل آمد و سپس به ایران(خمین) بازگشت   و ملجأ مردم و هادی آنان در امور دینی بود.

پدرامام خمینی  در ۲۲ بهمن ۱۲۸۱ ه.ش (۱۳۲۰ ه.ق) درحالی که فقط چهار ماه و ۲۲ روز از تولد روح الله می گذشت، بدست عمال حکومت وقت به شهادت رسید.

ازدواج آقا مصطفی حدود سال ۱۳۰۰ قمری با مرحومه هاجر آغاخانم دختر مرحوم آقا میرزا احمد مجتهد خمینی المسکن خوانساری الاصل نوه مرحوم حاج محمد حسین معروف خوانساری بوده است

حاصل این ازدواج سه پسر و سه دختر بود که به ترتیب سن و سال عبارتند از :

۱-مولود آغاخانم متولد۱۸ جمادی الثانی ۱۳۰۵-فوت۲۴ رجب ۱۳۴۳ .

۲-آقا سید مرتضی (پسندیده)متولد : ۱۳ فروردین ۱۲۷۵

۳-آقا نورالدین (هندی)متولد : ۰۱ اسفند ۱۲۷۶ 

۴-فاطمه خانم متولد شوال ۱۳۱۲ (فروردین ۱۲۷۴)

۵-آغازاده خانم

۶-آقاروح الله ( امام خمینی )متولد : ۰۱ مهر ۱۲۸۱

تولد امام خمینی:در روزسه شنبه٢٠ جمادی الثانیه ١٣٢٠(۳۱ شهریور ۱۲۸۱) ،مصادف با( ٢۱ سپتامپر ۱۹٠٢ میلادى)

آغازاده خانم متولد ۱۳۱۸ ه.ق که ازدواج مجدد داشته و دارای دو پسر و دو دختر به نام های حاج امان الله خان مستوفی، احمد خان مستوفی، حاجیه انیس الملوک و بانو مهین خانم بود.

آقانورالدین سومین فرزند آقا مصطفی و هاجر آغا بانو خانم است که در سحرگاه ۲۷ رمضان ۱۳۱۵ ه.ق در عمارت مسکونی پدر در خمین یعنی همان محل ولادت پدر و برادران و خواهران از جمله حضرت امام خمینی، دیده به جهان گشوده ایشان ۵ سال را در زیر سایه پدر زیست و یک سال پس از شهادت پدر یعنی در ۶ سالگی ملبس به لباس روحانیت شد. 

 «آقانورالدین»تحصیلات اولیه رادر خمین گذراند و سپس در سال ۱۳۲۶ یا ۱۳۲۷ ه.ق به اصفهان رفت و در مدرسه ملاعبدالله مشغول تحصیل شد.

 اولین ازدواج  «آقانورالدین» در سال ۱۳۴۰ ه.ق صورت گرفت و حاصل آن یک پسر به نام محمد و دو دختر به نام های اقدس خانم و منظر خانم بود که اکنون دارای اولاد و احفاد هستند.

« اقدس خانم »با آقای ناصر هندی(پسندیده) پسر عموی خود ازدواج کرد و دارای دو پسر به نام های حمید و سعید و یک دختر است. حاصل ازدواج دوم آقای هندی با خانمی از خانواده مستوفی در خمین چهار پسر به نام های منصور، مسعود، محسن و مهدی و یک دختر به نام زینت خانم است.

آقای هندی در ابتدا به امر کشاورزی اشتغال داشت و در دوره ای به ریاست دادگستری خمین انتخاب شد، مدتی که متصدی دادگستری بود، بر طبق موازین شرعیه و دلائل متقن و به درستی و استقامت حکم می راند و راه نفوذ و سوء استفاده و امتیازهای ویژه را بسته بود. این امر که با سلیقه و زیاده خواهی بعضی زور مداران ناسازگار بود موجب شد که فردی را تحریک کنند تا وی را مضروب سازد. کارد به ریه ایشان صدمه وارد کرد. گرچه در تهران مورد مداوا و درمان قرار گرفت، اما تاثیر این ضربه تا آخر عمر با وی همراه بود. اما با توجه به روحیه عفو و اغماض و کرامت ذاتی همواره بر عفو و بخشش و گذشت از ضارب تاکید داشت.

« آقای هندی» با خوانین ایل بختیاری مرتبط بود و همین امر باعث سوءظن رضاخان نسبت به او و سبب شدت مراقبت از وی شد و مدت ها تحت تعقیب قرار داشت او برخورد خوبی با موافق و مخالف داشت و منزل ایشان مأمن مأوای واردین و اهالی بود. وی در تیر ماه ۱۳۵۵ش. دار فانی را وداع گفت.


آیت الله مرتضی پسندیده دومین فرزند سید مصطفی و هاجر خانم است که در تاریخ هفدهم شوال ۱۳۱۳ ه.ق در خمین و در خانه محل تولد پدر و برادران و خواهران دیده به جهان گشود و هنگام شهادت پدر قریب به هفت سال از عمر وی گذشته بود

«آیت الله سیدمرتضی پسندیده» به همراه مادر و عمه (صاحب خانم) و برادر (نورالدین) و خواهر بزرگتر و افرادی دیگر، برای خونخواهی قتل پدر به اراک و تهران رفتند که با پیگیری های لازم نهایتا قاتل قصاص شد. ایشان در مدت حضور در تهران تحصیلات به ویژه آموزش خط را نزد  آقا میرزا یحیی خان،( عمه زاده) خود پی می‌گیرد.

آیت الله پسندیده درکنارآیت الله خامنه ای

 پس از فراگیری دروس مقدماتی حوزوی در خمین در سال ۱۳۲۷ ه.ق (۱۲۸۸ ه.ش) به اتفاق برادر خود نورالدین در معیت معلم شان ( افتخار العلما )به اصفهان سفر کرده و در مدرسه ملاعبدالله و نیز مدرسه جده بزرگ نزد علمای آن دیار قریب به هشت سال به تحصیل نحو، منطق، کلام، فقه، اصول، هیئت، نجوم و حساب اشتغال می ورزد.

دروس سطح و بعدا خارج را از محضر حاج میرزا محمد صادق خاتون آبادی مقدم علمای اصفهان بهره می گیرد.

مدتی را هم از درس « حاج آقا رحیم ارباب دهکردی» بهرمند می شود.

بعد از این برای ادامه تحصیلات حوزوی راهی نجف اشرف می شود و مدتی را در آنجا قامت می گزیند و موفق به کسب اجازه از آیتین حجتین، مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی و مرحوم آقا ضیاء الدین عراقی می شود و بعد از برگشتن به خمین، ضمن اقامه نماز جماعت در مسجدی، به تدریس فقه و کلام و نحو و منطق برای بعضی منبری ها و مامورین دولت و غیره می پردازد.

«آقای پسندیده» از اولین اساتیدبرادرش  امام خمینی بود که منطق و مطول و سیوطی به ویژه خط نستعلیق را به ایشان آموزش داد.آموزش داد.

 شباهت خط این دو برادر(روح الله ومرتضی) به حدی بود که اگر نصف صفحه کاغذ را آقای پسندیده و نصف دیگر را حضرت امام  می نوشتند و کسی نمی توانست بین آن دو فرق بگذارد.

آیت الله پسندیده درکنار حاج احمدآقا واعضای دفتر امام

«آیت الله پسندیده» در خمین دفتر معاملات و ازدواج داشت که بعدها به طریقی پایگاهی برای مبارزین بود. 

حاصل ۲​​​​​​​ ازدواج آیت الله پسندیده ،سه پسر به نام های ناصر الدین (از همسر اول) و محمد رضا و محمد تقی و سه دختر به نام های بدرالسادات، فروغ السادات و نزهت السادات است.

سال های اول عمر و شکل گیری شخصیت آیت الله پسندیده مقارن با ایام پر تپش سیاسی مشروطه و مشروطه خواهی بود، این شرایط اجتماعی-سیاسی از یک طرف و از طرف دیگر روحیه حق طبی و مبارزه با ظلم و جور که موروثی خانواده او بود، سبب شد که از نوجوانی در میان اهل سیاست و مبارزه و موضوعات اجتماعی، شخصیتی قابل اعتنا و با رجال برجسته صدر مشروطیت در ارتباط باشد.

 آقای پسندیده در اظهار رای و سلیقه سیاسی، شخصیتی مستقل داشت و در تحمل عقیده و نظر متفاوت صبور و با حوصله بود. در جنگ جهانی اول، با انگلیس و نیروهای متفقین مخالف بود و در تامین غذا برای آنها مخالفت می کرد.

«آیت الله پسندیده» با رضا شاه و بعضی اقدامات او نظیر کشف حجاب مخالفت می ورزید. با مرحوم مدرس در ارتباط بود و در قضایای ملی شدن صنعت نفت همکاری داشت. 

در جریان نهضت اسلامی ایران از بدو امر پشتیبان برادر بود و در این راه رنج ها و مرارت ها کشید و رنج تبعید و محرومیت هایی را متحمل شد. او مورد اطمینان صددرصد حضرت امام بود. در تمام دوران تبعید آن بزرگوار، وکالت امام در امور شرعی را بر عهده داشت که تا بعد از پیروزی انقلاب هم ادامه یافت. وی مورد علاقه و احترام شدید حضرت امام بود و همواره بر حفظ حرمت و نگهداری خوب و مناسب برای ایشان سفارش می شد. آن مرحوم بعد از بیش از یک قرن زندگی با برکت، سرانجام در سه شنبه، ۲۲ آبان ۱۳۷۵(٣٠ جمادی الثانیه ١٤١٧)درگذشت و در مسجد بالاسر، آرامگاه حضرت معصومه(س) به خاک سپرده شد.

منبع:پارسینه بنقل از خاطرات آیت ‏اللّه‏ پسندیده (گفته‏ ها و نوشته‏ ها) ـ یادها +اصبلاحات مدیرسایت-پیراسته فر

دین اسلام توسط اجدادامام خمینی به ۲کشورهندوچین معرفی وترویج شد

توضیح نگارنده-پیراسته فر:یکی ازاجدادامام خمینی پسر سوم سیدصفدر (سیدجواد)  بعلت آشنایی به علوم طبابت(حکیم) بود، طبیب یکی ازپادشاهان هند(کرنل میان‌سینگ) شده بودبودکه بعدها این خاندان به همین لقب«شاه»معروف شدند.

یکی دیگرازاجدادامام خمینی، معلم حاکم ایالت دیگری بود،اکثراجدادامام خمینی  ازعالمان وحکمای  زمان خودبودندودرتبلیغ دین اسلام درکشورهندفعال بودندودرهندمحبوبیت داشتند،درقیامهای آن مناطق شرکت داشتند،حتی یکی ازآنها(سیدصفدر)درهمانجاشهیدمی شوند

اجدادامام خمینی بعدازمحبوبیت وقدرتی که درهندبدست آوردند،تقریباً چیزی شبیه علما وروحانیون زمان صفویان که شاهان صفوی رامدیریت می کردند.

همین حالت دربعضی ازایالات هندبوده

 قدرت مأنور(محبوبیت)ی که داشتند درجهت تبلیغ وترویج دین اسلام پرداختند وحوزه تبلیغ خودرا فراترازکشورهند توسعه دادند.

مبلغانی به کشورچین می فرستادندوبعضی ازمبلغین درجریان همین سفرهای تبلیغی شهیدشدند،امادین اسلام بااین خونهامعرفی شدورشدوتوسعه پیداکرد.

یک نمونه ازاین مأموریتها:سیدمحمد از طرف پدر زن خود میرمحمد همدانى بن سیدعلى همدانى، جهت تبلیغ به تبت و کاشغر مى‏رفت. سرانجام سیدمحمد نوربخش ثانى، همچون پدرش به شهادت رسید 

وحالاسال۱۳۹۵شمسی/۲۰۱۶میلادی- همین شهر «کاشغر»چین که به «مروارید جاده ابریشم»شهرت دارد،

«کاشغر» مرکز فرهنگ اسلامی در کشورچین است  ازجمعیت قریب به نیم میلیونی این شهر،بیش از۹۰درصدآن مسلمانند ۱۰ هزار مسجد دارد.

شهر کاشغَر یک شهر واحه‌ای است و مرکز شهرستان کاشغر، یکی از شهرستان‌های ناحیه خودگردان سین‌کیانگ در شمال باختر جمهوری خلق چین است.

«شهر واحه‌ای»شهری است که درمسیر راههای کاروانها واقع شده است.

کاشغر(Kashgar) پس از پایتخت(اورومچی)، دومین شهر بزرگ ایالت سین‌کیانگ (ترکستان شرقی یا اویغورستان) در چین است که ساکنان آن ترک‌تبار و مسلمانان اویغوری هستند(۹۰ درصد جمعیت کاشغر را مسلمانان اویغور تشکیل می‌دهند.)

شهر-کاشغر-ایالت سین‌کیانگ(شین جیان)-چین

03 Ihlas mall

«مسجد عیدگاه»(شهر کاشغر)استان شین جیان(سین کیانگ)کشورچین(خیابان «جیه فان»شهرکاشغر)

کاشغر از شهرهای کهن چین به شمار می‌رود و به مروارید جاده ابریشم نیز ملقب گشته ‌است. مساحت این شهر ۲۹۴،۲۱ کیلومتر مربع و حدود ۵۰۰ هزار نفر جمعیت دارد. زبان مردمان کاشغر، ترکی اویغور می‌باشد.

مسجد «عیدگاه»کاشغر-چین  و آرامگاه محمود کاشغری

مسجدومؤسسه ایالت سین کیانگ

«کاشغر» به عنوان مرکز فرهنگ اسلامی در چین شناخته می‌شود. مسلمانان اویغور ۹۸ درصد جمعیت این شهر را تشکیل می‌دهند،دارای ۱۰ هزار مسجد است.

حدود نیمی از ۲۲ میلیون جمعیت سین‌کیانگ با زبان ترکی اویغوری سخن می‌گویند که به خط عربی با رسم‌الخط فارسی نوشته می‌شود.

روی سردرب تابلوهای  بعضی ازمغازه های شهر« اورومچی» واژه ایرانی نوشته شده است، روی تابلوی در بسیاری از هتل‌ها، کلمه «میهمان‌سرا »دیده می شود.

اینهاحاصل مجاهدتهای خاندان امام خمینی بوده است.

 پس اگرگفته شودکه دین اسلام توسط اجدادامام خمینی درهند وچین نشروگسترش یافته،سخنی بگزاف نگفته ایم*پایان توضیحات مدیریت سایت-پیراسته فر


توضیح نگارنده-پیراسته فر:یکی ازاجدادامام خمینی پسر سوم سیدصفدر (سیدجواد)  بعلت آشنایی به علوم طبابت(حکیم) بود، طبیب یکی ازپادشاهان هند(کرنل میان‌سینگ) شده بودبودکه بعدها این خاندان به همین لقب«شاه»معروف شدند.

مرتضی درکنارروح الله

 اطلاعات بیشتردررابطه باگسترش دین اسلام درکشورهای دیگر:

در سال ۷۶۶ هجرى قمرى کاروان کوچکى جهت تبلیغ اسلام عازم کشمیر شد. این کاروان کوچک که سیدحیدر موسوى اردبیلى کردى در رأس آن بود، از طرف عارف بزرگ حضرت میرسیدعلى همدانى، جهت ارسال پیام نور و عرفان به آن سرزمین گسیل شده بود.

 سیدحیدر و سیدحسن سمنانى و تاج الدین سمنانى مورد احترام سلطان شهاب‏الدین شاهمیرى قرار گرفتند و با خیال راحت به تبلیغ پرداختند. پس از پنج سال، سیدحیدر که زمینه را براى ورود موکب سیدعلى همدانى مناسب یافت از کشمیر نخست به مکه معظمه شتافت و پس از اداى فریضۀ حج به ایران بازگشت و سیدعلى ـ دایى و پدرزن و مراد و استاد خویش ـ را جهت حرکت به کشمیر برانگیخت و میر سیدعلى همراه با هفتصد تن از سادات هنرمند، در سال ۷۷۴ و به قولى ۷۷۶ هجرى قمرى عازم کشمیر شد. به محض ورود دسته دسته هندوان و بوداییان به خدمت سیدعلى و مبلغان وى از جمله سیدحیدر و سیدحسن و سیدتاج الدین و غیره شتافتند و به آیین اسلام گرویدند تا جایى که رؤساى کیش هاى باطل، خود نزد سید آمدند و اظهار اسلام نمودند و معابد خویش را به مسجد بدل ‏ساختند. سیدعلى مبلغانى به تبت و کاشغر فرستاد و حدود یک صد هزار نفر در مدت اقامت سیدعلى که در بین سال هاى ۷۷۶ و ۷۸۵ بود مسلمان شدند، گرچه سیدعلى همدانى به سال ۷۸۶ رحلت نمود، این سیر همچنان ادامه یافت و خواجه اسحاق ختلانى و سیدحیدر فوق ‏الذکر و سیدمحمد بن سیدعلى و برادران سمنانى به کار خود ادامه دادند. سیدحیدر موسوى جد اعلاى آیت ‏اللّه‏ سید روح‏اللّه‏ موسوى خمینى، خواهر زاده و داماد سیدعلى همدانى بود و سیدعلى به هفده واسطه از طریق حسین بن على(ع) به امیر مؤمنان مى‏رسید و از طرف مادر با شانزده واسطه سیدحسینى بود. بنابراین سیدحیدر سید موسوى از طرف پدر و از طرف مادر سیدحسینى بود. 

سیدحیدر با تألیف دو رساله، یکى به نام «نفحه العرفان» در عرفان و دیگرى « هدایه المستشرقین» در حقانیت مذهب امامیه، به آینه‏دار معرفت معروف شد. وی از همسرش بى‏بى بارعه دختر سیدعلى صاحب دو پسر به نام هاى سیدمحمد جبل ‏العاملى و سیدمحمد صابر گردید، در شجرۀ او ۹۷۵ تن از علما بوده ‏اند که این شجره نزد سادات تپلى بوده در هندوستان موجود است. در آن وقت سلطان کشمیر سلطان اسکندر بت ‏شکن بود که بنا به تشویق بزرگان سابق‏ الذکر عمر را وقف خدمت به اسلام و مبارزه با بت‏پرستى نموده بود و به آنان احترام بسیارى مى‏گذاشت. سرانجام این دو بزرگوار به شهادت رسیدند. 

سیدحیدر علاوه بر دو فرزند که از بى‏ بى بارعه به نام هاى سیدمحمد جبل ‏العاملى و سیدمحمد صابر داشت، از دختر میر محمد مدنى نیز پسرى به نام سید فیروز و دخترى به نام فاطمه داشت که همه فرزندان راه پدر را ادامه دادند؛ ولى سیدمحمد جبل‏العاملى آنچنان درخشید که وى را نوربخش ثانى لقب دادند. سیدمحمد جبل ‏العاملى با دختر میرمحمد همدانى پسر سیدعلى همدانى ازدواج کرد (دخترعمه و پسردایى). وى هم، مورد احترام سلطان زین ‏العابدین جانشین سلطان اسکندر بود.

 این سلطان عدالت پرور و آزاده، دست سیدمحمد را براى تبلیغ باز گذارد و املاکى از نواحى کشمیر بدو بخشید و گه‏گاه به ملاقات وى می آمد و از حضورش بهره‏ مند می شد و علم و عرفان مى ‏آموخت. سیدمحمد از طرف پدر زن خود میرمحمد همدانى بن سیدعلى همدانى، جهت تبلیغ به تبت و کاشغر مى‏رفت. سرانجام سیدمحمد نوربخش ثانى، همچون پدرش به شهادت رسید و ارادتمندانش جسد وى را به مالوه آورده مدفون نمودند.

از سید عبدالغنى فرزند سیدمحمد جبل ‏العاملى به علت سیر و سلوک و مقام شامخى که داشت به قدوه المرتاضین و سراج ‏المله و الحق یاد مى‏کنند. وى در ساختن امام‌باره از سید عبدالغنى فرزند سیدمحمد جبل ‏العاملى به علت سیر و سلوک و مقام شامخى که داشت به قدوه المرتاضین و سراج ‏المله و الحق یاد مى‏کنند.

وى در ساختن «امام‌باره »تاریخى، در» جدى‌بال» با امام العارفین میرشمس ‏الدین عراقى، مروج با استقامت شیعه، در کشمیر همکارى داشت و از بزرگان کبرویه بود.

 از او سه پسر به نام هاى سیدعبداللّه‏ و سیدحسین و سیدحسن ماند. سیدعبداللّه‏ مردى عالم بود و رسالۀ «انوارالهدى» را تحریر نمود و به تبلیغ اسلام مى‏پرداخت و بعضى از افراد خانواده‏ اش اهل علم بوده و مدت هفتاد سال به امامت جماعت مى‏پرداختند. میرسید حسین از بزرگان کبرویه نوربخشیه بود و سرانجام به شهادت رسید و فرزندى نداشت. میر سیدحسن نیز که از بزرگان کبرویه نوربخشیه و جامع علوم عقلى و نقلى بود، دو پسر به نام هاى سید نوروز و سید باقر داشت و خود نیز چون برادر و پدر و جدش در راه تبلیغ به شهادت رسید. سیدنوروز بن سیدحسن هم همراه با برادرش سیدباقر در راه تبلیغ به شهادت رسید. سید عبدالهادى فرزند سیدنوروز شهید، براى اثبات سیادت خود شجرۀ نسب خود تا امام موسى کاظم(ع) را نوشت و همراه با قرآن کریم به خط کوفى که کتابت حضرت على(ع) بود به نواب محمد ابراهیم‏ خان حاکم کشمیر داد. پس از درگذشت وى دو نفر از افراد خانواده او در میر بحرى و دولت ‏آباد ساکن شدند و به تبلیغ پرداختند و سادات میربحرى از آنانند؛ ولى پسرش سیدیحیى در دولت‏ آباد ساکن گردید.

توضیحات نگارنده-پیراسته فر: کبرویۀ فردوسیه  ازسلسله های صوفیه درهندبودند.
«سلسله کبرویه» منسوب به «نجم‌الدین کبری» در هند دارای دو شاخه مهم است: یکی همدانیه و دیگری فردوسیه.
همدانیه، شاخه کشمیری از رکنیه (شاخه خراسانی سلسله کبرویه) و منسوب به میرسیدعلی بن شهاب همدانی (متوفی ۷۸۵) است.
«میرسیدعلی همدانی» طی چند سفر به کشمیر، سبب رواج کبرویه در آن ‌مناطق شد.
او همچنین زمینه ساز رواج زبان فارسی و هنر ایرانی در کشمیر بود.
میرسیدعلی همدانی» شاگردانش را برای تبلیغ به مناطق مختلف کشمیر می‌فرستاد.

نقل است که او در کشمیر ۰۰۰، ۳۷ تن را مسلمان کرد و در دوره او مساجد و خانقاه‌های بسیاری در آن‌جا به نام « حضرت امیر » ساخته شد./پایان توضیحات.

سیدیحیى نیز چون پدرش عبدالهادى به زهد و تقوا شهرت داشت. سیدحسن بن سیدیحیى بن سیدعبدالهادى، معروف به آقا حسین در علم و عمل و زهد و تقوا بى‏ نظیر بود و آثار متعددى از جمله «شرح قانون ابوعلى سینا» و «ریاض الامه» (ترجمه اردوى مفتاح الفلاح) داشت. حکیم سیدامیرالدین بن سیدحسن، عالم عامل بود و مرثیه هم مى ‏سرود و در علم حکمت رساله‏ هایى تألیف نمود. وى برادرى به نام سیدهادى داشت که در علم و حکمت مهارتى داشت و پسر او علامه سیدرضا صاحب شرافت بود. یکى از دختران سیدهادى با حاجى باقر در ایران ازدواج کرده بود، از این رو او به ایران رفت و آمد داشت.

 یکى از پسران علامه سیدرضا، سیدعلى معروف به ابن ‏الرضا، علامۀ زمان و صاحب کتاب «کلح الجواهر» بود و دیگر سیدعسگر بود که اولادش در نجف سکونت گزیدند. فرزندان علامه ابن‏الرضا، سیدمحمد طبیب و سیدمصطفى بودند. سید مصطفى به عنوان استاد در جامعه باب‏العلم به تدریس مشغول بود و پسرش سیدمحمد انیس کاظمى مؤلف «رشحات کوثر» مى‏باشد.

 سیدصفدر فد که طبیب شاهى شده بود و طبیب کرنل میان‌سینگ گردید. وى ازدواج نکرد و در سال ۱۲۶۴ وفات یافت.                                     

آیت الله پسندیده اخوی بزرگ‌تر حضرت امام است که در سال‌های مبارزه علیه رژیم پهلوی همراه و یاور حضرت امام بود. ایشان در خاطرات کودکی نحوه شهادت پدرشان را نقل کرده‌اند و از ظلم و ستم خوانین محلی در خمین یاد کرده‌‎اند. در ادامه نحوه شهادت پدر امام خمینی را به نقل از آیت الله پسندیده می‌خوانیم: 

در سال ۱۳۲۰ ه.ق «عضد السلطان» والی عراق (اراک کنونی) بود و نائب‌الحکومه خمین نیز زیر نظر او مشغول بود. در این سال تعدی خوانین بسیار اوج گرفته و اوضاع خمین بسیار نامساعد شده بود. «جعفر قلی خان»، «میرزا قلی سلطان» و «بهرام خان» خیلی به مردم تعدی می‌کردند، البته بهرام خان از آن دو زورگوتر بود. «حشمت الدوله» که در رأس همه بود، بهرام خان را زندانی کرد و وی در همین زندان یا کشته شد یا فوت کرد. بعد از آن جعفر قلی خان و میرزا قلی سلطان بیشتر مشغول تعدی به مردم شدند و پدر ما نیز جلوگیری می‌کردند.

آیت الله پسندیده درمیان-آیت الله مکارم شیرازی وعلامه سیدهادی خسروشاهی

اینها نیز تصمیم گرفتند پدر ما را از جلوی راهشان بردارند. پدر ما هم که اوضاع را بسیار آشفته می‌بیند، برای گزارش این وضعیت به والی و کمک جستن از وی قصد رفتن به عراق (اراک) می‌کنند. جعفر قلی خان و میرزا قلی سلطان هم به بهانه دیدن والی و گرفتن شغل از ایشان، قصد رفتن با پدر ما را می‌کنند. یعنی جز اتباع پدر ما باشند. نزد پدر ما می‌آیند که ما را هم به عراق ببرید تا عضدالسلطان، کاری هم با ما واگذار کند.

پدرم می‌گوید: «لازم نیست با من بایید، من از والی برای شما شغل می‌گیرم.» بنابراین، آنها در خمین می‌مانند. در این بین، زن یکی از این دو نفر که دختر «صدرالعلما» بود به پدر ما اطلاع می‌دهد که اینها نسبت به شما سوء نیت دارند.

ماجرای قتل پدررامام خمینی

 پدر ما می‌گوید غلط می‌کنند، جرأت این کارها را ندارند و سپس با ۱۰، ۱۵ سوار و تفنگچی به سوی عراق حرکت می‌کنند. تا عراق ۲ روز راه بود (۱۰ فرسخ). در بین راه یک شب می‌مانند و فردای آن روز که دوازدهم ذیقعده بود، در حالی که ایشان جلو و سواران، همه عقب بودند. [یعنی صاحب لشکر (پسر خواهر ایشان)، با سوارها عقب بودند و فقط دو نفر سوار به نامهای «کربلایی آقا محمدتقی و «میرزا آقا» آقا را همراهی می‌کردند] که می‌بینند دو سوار به آنها نزدیک می‌شوند. آن دو همان جعفر قلی خان و میرزا قلی سلطان بودند. آقا (پدر ما) می‌گوید: «قرار نبود شما بیایید»، جواب می‌دهند: «ما قرار شما را نمی‌توانستیم اطاعت کنیم». سپس مقداری نبات به پدر ما تعارف می‌کنند و ناگهان تفنگ میرزا آقا را از دوشش برمی‌دارند و از روبرو به سیدمصطفی حمله می‌کنند. تیز به قلب ایشان اصابت کرده و قرآنی که در پیراهنشان بوده نیز سوراخ می‌گردد.

پس از اصابت گلوله، ایشان از اسب پایین افتاده و در  ۴۲ سالگی،شهیدمی شودوجنازه اش را به نجف می برند

زندگینامه برادرکوچک امام خمیتی«سید نورالدین هندی»

امام برادر دیگری نیز داشت به نام «سید نورالدین هندی» که در ۳۰ تیر ۱۳۵۵ درگذشت.


در تمام ۳۴ سال گذشته اما بسیار به ندرت درباره این برادر گفته شده است. شاید به خاطر سوء استفاده ای که ساواک به خاطر این نام خانوادگی در پیش از انقلاب انجام داده بود. یک بار البته حجت الاسلام جلالی خمینی در برنامه ای تلویزیونی نکاتی را درباره این برادر امام گفت اما چون در کنار موارد دیگر مطرح شد بازتاب رسانه ای چندانی نداشت.  (این برنامه ۲۹ فروردین ۱۳۸۷ از شبکه سه پخش شد).

نشریه حریم امام (متعلق به آستان مقدس امام خمینی) در سی و هفتمین سالروز درگذشت سید نورالدین از او یاد کرده و درباره اش نوشته است.(شماره ۷۵- صفحه ۱۸)

* سید نورالدین – که در خانه به نورالله مشهور بود- در سحرگاه اول اسفند ۱۲۷۶ خورشیدی در همان خانه ای که ۵​​​​​​​ سال بعد امام خمینی متولدشد. هر چند ابتدا به تحصیل حوزوی پرداخت ولی بعد علاقه ای نشان نداد و به کشاورزی مشغول شد. در عین حال به کسب معلومات قضایی نیز می پرداخت، پس از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ و تاسیس تشکیلات جدید اداری به خصوص ادارات قضایی به خاطر معلومات و سر شناسی ،آقا نورالدین به ریاست دادگستری خمین برگزیده شد.

البته در رسیدگی به امور قضایی خمین تنها نبود بلکه پسر عمه اش(میرزا علی محمد امام جمعه) نیز به عنوان فقیه دادگستری مددیار او بود.

 بعدها به دلیل ارتباط نزدیک با بختیاری ها مغضوب رضا خان سردار سپه شد و مورد پیگرد قرار گرفت به گونه ای که در سال ۱۳۰۳ از سوی نظمیه بازداشت شد. در پی آن سید نورالدین ناچار از ترک اداره دادگستری شد و به عنوان وکیل دادگستری مشغول کار شد و تا آخر نیز در این شغل باقی ماند.

سیدنورالدین«معمم»بود

« آقا نورالله» به رسم آن زمان از هنگام شروع به تحصیل از ۶ سالگی عبا  و عمامه استفاده می کرد و در دوره کار دادگستری خمین و وکالت نیز با همین لباس فعالیت داشت اما در سال ۱۳۱۳ از زمانی که قانون پوشیدن لباس های متحد الشکل برای مردان تصویب و اجباری شد و برای لباس روحانیت هم مجوز و حکم اجتهاد می خواستند چون مجوز معمم بودن نداشت ناگزیر از کنار گذاشتن عبا و عمامه شد و تا آخر عمر نیز لباس رسمی – کت وشلوار و کراوات – بر تن داشت.

 ایشان در نهایت در ۷۹ سالگی در تیرماه ۱۳۵۵ درگذشت و در قم (آرامستان باغ بهشت – رو به روی گلزار شهدای قم) به خاک سپرده شد.

« فاطمه طباطبایی» عروس امام هم در خاطرات خود به او اشاره می کند: « آقای هندی با توجه به شغل وکالت به دلیل دشمنی یکی از موکلین در آغاز دهه ۴۰ با چاقو به شدت مضروب شد و چند هفته در بیمارستان بستری بود و امام خمینی برای عیادت برادر از قم به تهران می آمد

پس از فوت او امام نامه ای از نجف فرستادند: «من الان تنها نشسته ام و به برادرم که در این آخر عمر موفق نشدم او را ببینم فکر می کنم تقدیر این است که من به ملاقات عزیزانم نایل نشوم. از امشب مجلس ختم در مسجد شیخ منعقد است…  مقدر بود که من به مجلس عزای برادرم بروم. زنده باشم و تحمل مصیبت کنم … من با حال بسیار افسرده این نامه را نوشتم…»

*علت تفاوت نام خانوادگی برادران (مصطفوی، پسندیده و هندی) این بود که به موجب قانون اولیه ثبت احوال در هر شهر نباید نام خانوادگی اشخاص تکراری می شد. لذا آقا روح الله نام خانوادگی مصطفوی (برگرفته از نام پدر) و سید مرتضی و سید نورالدین به رغم منع قانونی هر دو نام خانوادگی هندی را برمی گزینند…. در جریان جنگ جهانی دوم ( سال های ۱۳۱۷ و ۱۳۱۸ خورشیدی) که سربازان هندی برای انگلیسی ها می جنگیدند رضا شاه که به نوعی با آلمان ها بود با هر چه یادآور انگلیس و هند باشد مخالف بود و به همین خاطر حذف آثار هندی و انگلیسی در دستور کار دولت قرار گرفت و کمیسیونی برای رسیدگی به «نام خانوادگی» آقا مرتضی و آقا نورالدین در خمین تشکیل شد که رای به «تغییر نام هندی» داد.

آقا مرتضی قبول کرد و «پسندیده»را پیشنهاد داد و کمیسیون پذیرفت ولی «آقا نورالدین« از رای کمیسیون اطاعت نکرد.

 ساواک بعدها درصدد برآمد از نام خانوادگی «هندی» علیه امام سوء استفاده کند اما به نتیجه مورد نظر دست نیافتند.

 امام خمینی پس از بازگشت به ایران و بعد از یک ماه که از تهران به قم رفتند، پس از دو سال و نیم این امکان را یافتند که بر مزار برادر حاضر شوند./۰۳ مرداد ۱۳۹۲عصرایران

                   جد امام خمینی(سید اجمد هندی) کیست؟

آیت الله پسندیده:جد اعلای ما«دین علی شاه»درهندوستان ساکن بوده، ایشان از علمای کشمیر بوده اند ودرهمان ایالت به شهادت می رسند

بنا برنقل یکی از مطلعین ،«دین علی شاه»اصالتاً نیشابوری بوده  که به «کشمیر»هندوستان سفرمی کند.

«دین علیشاه» پسری بنام«سیداحمد»داشته است که بین سالهای ۱۲۴تا۱۲۵۰ ه ق ازکشمیر به «عتبات»( نجف،کربلا،کاظمین وسامرا) مسافرت میکند که سیداحمد در عراق بابرخی ازافرادآشنایی پیدامی کند که یکی ازآنها«یوسف خان»نام داشته واهل  روستای(فرفهان) خمین بوده است/اسم قبلی خمین("کمره)بوده است.

آیت الله پسندیده:«یوسف خان» جدمارا به خمین دعوت می کند که باهم به خمین می آیند که به احتمال زیاد این مهاجرت باید بین سالهای ۱۲۴۰ تا۱۲۵۰ بوده باشد

یوسف خان خواهر خود"سکینه خانم"را به او می دهد تاریخ ازدواج۱۷ رمضان۱۲۵۷ بوده که حاصل ازدواج  ۳دختر (سلطان خانم-صاحبه خانم-آغابانوخانم) ویک پسر بنام  آقامصطفی که از۳خواهرکوچکتربوده است.تاریخ تولد(آقامصطفی،پدرامام خمینی)۲۹رجب۱۲۷۸ می باشد.

«سیداحمد» دراواخر۱۲۸۵ درخمین فوت میکند.

منبع کتاب "خاطرات آیت الله پسندیده-محمدجوادمرادنیا/چاپ اول ۱۳۷۴

در کتاب «وارثان ملک کیان» آمده است 

«پدر امام خمینی (آیت الله شهید مرحوم سیّد مصطفی موسوی خمینی) فرزند علّامۀ جلیل‌القدر مرحوم سیّد احمد موسوی(هندی) است که از خاندان جلیل  میر حامد حسین هندی صاحب «عبقات الانوار» می باشد.»

توضیح نگارنده-پیراسته فر:بعیداست مؤلف کتاب(میر حامد حسین هندی) ازخاندان امام خمینی باشد،چون خودامام خمینی درباره این کتاب می نویسد:... هر کس بخواهد اطلاع از چگونگی «حدیث غدیر »پیدا کند، باید رجوع کند به کتاب «عبقات الانور» سید بزرگوار میر حامد حسین هندی، که چهار جلد بزرگ در حدیث غدیر تصنیف کرده و چنین کتابی تاکنون نوشته نشده و عبقات الانوار در امامت از قراری که شنیده شده، سی جلد است و آنچه که ما دیدیم، هفت ـ هشت جلد است و در ایران شاید تا پانزده جلد از آن پیدا شود و اهلِ سنت درصدد جمع این کتاب و تضییع آن هستند و ما ملّت شیعه در خواب هستیم تا آن وقت که یک چنین گنج پرقیمت و گوهر گرانبهائی از دست برود..»

مؤلف کتاب صاحب عبقات الانوار فرزندِسید «محمد قلی موسوی» است،نه جدامام خمینی./پایان توضیحات نگارنده.

« سیّد احمد هندی موسوی» پدر بزرگ سیّد روح الله خمینی از «لنکهور»هند به «نجف هجرت کرده است و بنا به درخواست یوسف خان کمره‌ای برای ارشاد و پیشوایی اهالی خمین به خمین می‌آید و با دختر یوسف‌خان ازدواج می‌کند.»

 مادربزرگ سیّد روح الله خمینی ایرانی است و پدر بزرگش هندی است و نام پسرشان را سیّد مصطفی (پدر سیّد روح الله خمینی) می‌گذارند و سیّد مصطفی که از پدری هندی و مادری ایرانی زاده شده است نیز در نوجوانی به نجف و سامرا می‌رود و مشغول تحصیل می‌شود و پس از بازگشت از نجف پیشوای اهالی خمین می‌شود و درتاریخ ذیحجه ۱۳۲۰ قمری در سن ۴۷ سالگی بدست اشرار کشته می‌شود و جنازه‌اش به نجف برمی‌گردد و دفن می‌شود.

آیت الله پسندیده در۲۲ آبان ۱۳۷۵، در سن ۱۰۰ سالگی درگذشت.

رحلت امام خمینی شامگاه شنبه، ۱۳ خرداد ۱۳۶۸ درسن ۸۷سالگی

 حجت الاسلام عبدالعلی گواهی، مسئول نمایندگی ولی فقیه در سپاه محمد رسول الله تهران بزرگ در سیزدهمین همایش مسئولین رده‌های نمایندگی ولی فقیه در مراکز/منبع:شبستان۱۱بهمن سال۱۳۹۲امام خمینی  هم فرزند شهید بودند و پدر شهید.

توضیح:به «لکهنو»،لکنهور.لکنو هم گفته می شود.

توضیح نگارنده-پیراسته فر:خلاصه زندگینامه امام خمینیبه روایت برادرِبزرگ امام خمینی

 آیت الله سیدمرتضی پسندیده می گوید:مرحوم «صاحب خانم »عمه ما و (دختر مرحوم سید احمد هندی)، اول به مرحوم‏‎« ‎‏شکرالله خان» از خوانین و رؤسای ایل بربرود و جاپلق قره کهریز ازدواج کرد.

خواب «عمه» تعبیرشد

برادر‏‎ ‎‏شوهرشان مرحوم «کریم خان» پای خود را از حد گلیم بیشتر دراز کرده به ادعای ریاست‏‎ ‎‏حتی سلطنت برخاست و مرحوم صاحب خانم خواب می بیند که «کریم خان از برج بسیار‏‎ ‎‏بلندی بالا رفت و از آنجا به پایین پرت شده و سرنگون شد »همانطور (که عمه خواب دیده بود) هم شد و بدینصورت این‏‎ ‎‏طایفه متلاشی شده و تعدادی از آنها باقی ماندند .

آیت الله پسندیده می نویسد:وقتی کریم خان ودیگرخوانین به خمین آمده بودند و‏‎ ‎‏من در سنین ۱۰تا۱۴ سالگی بودم.

حکومت خمین حسین خان را دستگیر و در‏‎ ‎‏عمارت اندرونی محل ولادت ما در زیر بالاخانۀ جنوبی زندانی و در «کنده» که آلت بستن‏‎ ‎‏پا بود پایش را بستند. در کُنده چهار نفر را با یک پای می بستند.

«کُنده» چوب مدور و‏‎ ‎‏درازی بود و رویش میلۀ آهنی بزرگی قرار داشت و از یک طرفش محکم با قفل بزرگی‏‎ ‎‏بسته می شد و زندانی موقع نماز و وضو تحت مراقبت از کنده رها و مجدداً پایش در‏‎ ‎‏کنده قرار می گرفت.

این خان(حسین خان) از بستگان شوهر اول عمۀ ما مرحوم صاحب خانم بود.‏‎

 ‎‏مرحوم صاحب خانم بعد از فوت شوهر اول با مرحوم« آخوند ملا محمد جواد» ازدواج‏‎ ‎‏کرد.

ایشان از همسر اولشان (مرحوم شکرالله خان) اولادی نداشتند و بعد از فوت شوهر‏‎ ‎‏اول و همچنین رحلت خواهرش مرحوم آغا بانو خانم عیال مرحوم آخوند ملا محمد‏‎ ‎‏جواد به عقد ایشان درآمد و از شوهر دوم هم صاحب فرزندی نشد.

مرتضی پسندیده می نویسد:در سال ۱۳۲۰ قمری‏‎(۱۲۸۱شمسی)‎‏که مرحوم «آقا مصطفی» پدر ما را شهید کردند.

برای تعقیب قاتل به سرپرستی صغار و مادر‏‎ ‎ما خانۀ شوهر را ترک و به منزل ما آمدند و در محافظت ما مخصوصاً «حضرت امام‏‎ ‎‏خمینی» از خود گذشتگی نشان داد و از خانۀ شوهر آبرومند متمول سرمایه دار امام‏‎ ‎‏جماعت مسجد جامع صاحب نوکرها و کلفتها خارج شدند اجرها علی الله تعالی مرحوم‏‎ ‎‏«آخوند ملا محمد جواد» شوهر ایشان محتاط و محافظه کار بود‏‏ و شاید قتل مرحوم آقا‏‎ ‎‏مصطفی که از جهات زیادی با هم قوم و خویش و دوست و رفیق و همکار هم بودند‏‎ ‎‏موجب رعب ایشان شد و مشارالیه در مسافرت با ورثه مرحوم آقا مصطفی به عراق‏‎ ‎‏(اراک فعلی) و تهران همراهی نکردند ولی برادر کوچک وی مرحوم «حاج شیخ فضل الله ‏‎ »‏در مسافرت همراه ما بود.

مرحوم صاحب خانم برای دایه و مرضعۀ امام خمینی،« ننه‏‎ ‎‏خاور »زوجه مرحوم «کربلایی میرزا تفنگچی» مرحوم آقا مصطفی را برگزیدند که او هم‏‎« ‎‏شیر زنی حراف و با لیاقت بود» 

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:«حرّاف» دراینجا به معنای سخنورتواناست.

و چون امام خمینی باز کمتر از یک سال داشتند ایشان و‏‎ ‎‏دو خواهر ایشان را به خمین تحت نظر بعضی و ننه خاور گذاشتند و عمه ام صاحب خانم‏‎ ‎‏و والده مرحومه هاجر خانم و عیال دیگر پدرم به نام «گوهر ملک تاج خانم» و نگارنده(مرتضی پسندیده) و‏‎ ‎‏«مولود آغا خانم »دختر بزرگ آقا مصطفی و آقا نورالدین (مرحوم هندی) ۶ ساله و‏‎ ‎‏مرحوم حاج «شیخ فضل الله رجایی» عموی مادرمان با یک نوکر «عباسقلی ابرقویی» دنبال‏‎ ‎‏گرفتاری قاتلان به عراق ‏‏(اراک‏‏)‏‏ و بعداً به تهران رفتیم و عمه مرحومه سرپرستی همه را‏‎ ‎‏داشت.

شرح قتل پدر و قصاص قاتل را به شرح حال پدرم مرحوم آقا مصطفی موکول‏‎ ‎‏می نمایم.

با عمه به اراک نزد والی عراق(نام سابق اراک) عضد السلطان و بعد تهران رفتیم و در‏‎ ‎‏محله «عباس آباد» منزلی اجاره کردیم و دنبال قصاص بودیم و «قصاص که عملی(اجرا) شد با عمه‏‎ ‎‏و همراهان به خمین بازگشتیم».

عمه به مراقبت ما پرداخت و بدون طلاق در منزل ما‏‎ ‎‏ماندند و با کمال جدّیت به سرپرستی ما ادامه دادند و بعضی عمارتهای مسکونی را نیز‏‎ ‎‏اجاره دادند. تقریباً حدود ۱۱ سال داشتم و اخوی  تقریباً ۹ سال و همشیره بزرگ‏‎ ‎‏معقوده مرحوم حاج میرزا رضا نجفی ۱۹ سال و همشیره دیگر تقریباً ۱۳ سال و‏‎ ‎‏امام خمینی کمتر از ۳ سال داشتند و مادرمان تقریباً جوان بودند متأثر و غمگین دست‏‎ ‎‏رد به سینه خواستگاری از گلپایگان زدند و به مراقبت از ما شتافتند.

مشروطۀ ایرانی در 7 پرده/ جنبشی که شکست نخورد

​مظفرالدین شاه(نشسته سمت چپ)

در این اوقات که‏‎» ‎‏مظفرالدین شاه» حیات داشت و مجلس شورای ملی در شرف تشکیل بود و مردم نشاطی‏‎ ‎‏داشتند و تا درجه ای امنیت برقرار بود و در خمین نیز تقریباً تجاوز اشرار و دزدان کمتر و‏‎ ‎ما در خمین گاهی در بالاخانه ها و گاهی در قسمتی از عمارت بیرونی و گاهی در برج‏‎ ‎‏اشتغال به درس داشتیم که به موقع می نگارم.

عمه ام مرحوم« صاحب خانم» و مادرم‏‎ ‎‏مرحومه «هاجر خانم» مواظب ما بودند و «مشهدی قنبر علی» متصدی امور ملکی زورقان‏‎ ‎‏وراث بود و هنوز حاجی نشده بود و در خمین نیز نسبت به ملک خمین و واسوران و غیر‏‎ ‎‏اینها دیگران رسیدگی می کردند و درآمد عمه ما در ماه تقریباً حدود«  ۱۰۰ الی ۱۲۰ تومان بود »و انگور و لوازم و مشتقات انگور (کشمش و حلالی و شیره) و‏‎ ‎‏شیر و ماست و پنیر و کره و روغن و نظایر آن را نیز از باغ و گاوها تهیه می کردند «کاملاً در‏‎ ‎‏رفاه بودیم» و چون دیگر به اندرون احتیاجی نداشتیم مادر و عمه اندرون را اجاره به‏‎ ‎‏حکومت وقت دادند و خود ما در بیرونی که فعلاً با تغییر ساختمان موجود است و در‏‎ ‎‏بالاخانه ها برای پذیرایی ساکن بودیم.

مرحوم عمه(صاحب آغا) به سرپرستی ما و ادارۀ امور و تنظیم‏‎ ‎‏عمارت و باغ انگور و مشجر نمودن منزل ادامه می دادند تا در سال  ۱۳۳۶ قمری (۱۲۹۶شمسی)وفات‏‎ ‎‏نمودند‎‎‏ در موقع وفات ایشان من ۲۳ ساله بودم در جلو برج مقابل باغ نشسته‏‎ ‎‏بودیم. یک نفر آمد که عمه (صاحب) می گوید: بیا من می میرم باید دست تو در وقت مرگ‏‎ ‎‏در دست من باشد .

من رفتم پیشش و دستم را گرفتند و بلافاصله به رحمت حق پیوستند رحمت‏‎ ‎‏الله علیها.

الآن هم با کمال تأثر می نویسم و باقی حالات ایشان را در حالات خودم ان شاء‏‎ ‎‏الله می نویسم. اینها مختصری از شرح حالات مرحوم سید احمد هندی و سید مرتضی‏‎ ‎‏(سید آقا) و سلطان خانم و آغا بانو خانم و صاحب خانم بود. و شرح حال پدر ما و‏‎ ‎‏حضرت امام خمینی را در بخش دیگر می نگارم.‏

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:آیت الله پسندیده(برادربزرگ امام خمینی می نویسد:‏‏یک تذکری می دهم یکی از نشریات و کتاب سرتاسر کذب می نویسد از قول‏‎ ‎‏پسندیده که من و پدرم و امام خمینی در کراچی ملبس به لباس سیادت و روحانی شده ایم‏‎ ‎‏و مادرمان در آنجا به لباس و حجاب اسلامی درآمده است!

برادرامام درادامه این این شبهه رااینگونه جواب می دهد:می خواهم سؤال کنم «جد‏‎ «‎‏ما در ۱۵۰ سال قبل در «خُمین» این عمارت موجود را خریده و با «خواهرِ‏‎ ‎‏یوسف خان» ازدواج کرده و املاک واسوران و نازی و شاهین و غیره را خریده و ۳‏‎ ‎‏عیال دیگر گرفته و پدر ما مرحوم «آقا مصطفی» حدود ۲۵ سال بعد از آن‏‎ ‎‏تاریخ متولد شده و من «سید مرتضی پسندیده» ۵۸ سال بعد در خمین متولد‏‎ ‎‏شده ام آیا قبل از تولد پدرم «کراچی»پاکستان  رفته ام ؟و آیا «عمو»ی ما که سالها قبل از مسئله تنباکو و‏‎ ‎تحریم آن در خمین فوت شده مجدداً به دنیا آمده و در قزوین بر علیه فتوای مرحوم‏‎ ‎‏میرزای شیرازی قیام کرده!؟

برادرامام خمینی درپایان مینویسد: این آیا و آیاها که زیاد است چه جوابی دارد؟ این دروغگویی ها،توطئه نشریات‏‎ ‎‏مغرض  است ،خداوند همۀ ما را به راه راست هدایت فرماید. ایضاحاً من‏‎ ‎‏(پسندیده) در عمرم نه پاریس رفته ام و نه کراچی. پناه بر خدا با این همه دروغ و افترا.‏‎ ‎‏والسلام علی من اتبع الهدی.‏

وفات آیت الله پسندیده :در ۲۲ آبان ۱۳۷۵،سن۱۰۰سالگی(۷سال بعدازرحلت امام خمینی) ،در در مسجد حضرت معصومه (قم) مدفون است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد