خلبان ابوالفضل مهدیار کودتاچی«اعدامی» که شهید شد
ماجرای شفاعت حضرت زهرا (س) از یکی از متهمین کودتای نوژه اشاره شده است.
حاکم شرع و رئیس وقت دادگاههای انقلاب اسلامی ارتش : وقتی خلبانهای کودتای نوژه را محاکمه می کردم، یکی از خلبان ها گفت:
من قبول دارم که در کودتا دخالت داشتم و می دانم که اعدام خواهم شد.
این افسرخلبان، حکم را قبول داشت و فقط از ما خواست نوع اجرای حکمش را در اختیار خودش قرار دهیم.
آیت الله ری شهری می گوید:
این خلبان گفت:« من را به یک هواپیما ببندید و مستقیم به کاخ صدام بکوبید».
رئیس دادگاههای انقلاب اسلامی ارتش می گوید:من حس کردم او از ته دل این حرف را بیان می کند. نزد امام آمدم و گفتم بعضی ها هستند که به اشتباه خود پی برده اند و به راستی توبه کرده اند.
امام فرمودند: اگر خودت تشخیص می دهی «توبه» این افراد واقعی است، اختیار تصمیم گیری داری.»
آیت الله ری شهری:« من هم نه تنها این فرد را آزاد کردم بلکه به او اجازه دادم به کار قبلی خود (خلبانی )مشغول شود.
خلبان ابوالفضل مهدیار درکنارهمرزمش
آیت الله ری شهری درادامه می گوید:شاید جالب باشد بدانید که این فرد در جنگ شرکت کرد و به مقام شهادت نائل شد و امروز یکی از شهدای خوشنام نیروهوایی ارتش جمهوری اسلامی است.»
ظلم یک مسئول زمینه هجمه به نظام و انقلاب رافراهم می کند
اولین وزیراطلاعات می گوید:« در یکی از دادگاه های انقلاب، از یکی از خلبان ها سوال کردم چه شد که به این راه افتادی و با ضد انقلاب همکاری کردی؟!
آن خلبان در پاسخ گفت: یکی از افراد فعال در عقیدتی- سیاسی پادگان نوژه به زن های ما اهانت کرد.
افسرخلبان درادامه گفت: من هم با خودم گفتم نظامی که مسول عقیدتی- سیاسی آن ما همسران ما اینطور برخورد می کند، باید با آن مقابله کرد.
حاکم شرع دادگاههای انقلاب می گوید:این برای ما درس است که برخوردهای اشتباه ما می تواند اثرات مخربی داشته باشد.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:منبع این مطالب:مصاحبه آیت الله محمدمحمدی ری شهری(برنامه شناسنامه)جمعه، ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۲/بااندکی ویرایش .
این خلبان کودتاچی اعدامی که توفیق شهادت داشت کیست؟
خلبان شهید «ابوالفضل مهدیار» ازتوابین کودتای نوژه-فرزند حسینعلی متولد دوم خرداد سال ۱۳۲۷ در قم
یکی از آموزنده ترین مباحث مرتبط با کودتای نقاب، توابشدن تعدادی از کودتاگران بود. البته در این خصوص ذکر این نکته ضروری است که تمامی کودتاچیان به اشتباه خویش در این حوزه، پی برده بودند و با اعتراف به جرائم مرتکب شده، به دنبال کاهش بار سنگین خیانت از دوش خود بودند. لیکن این موضوع در خصوص تعدادی از آنان، متفاوت بوده و از اخلاص بیشتری برخوردار بودند. گفتنی است که این افراد، صحبتی پیرامون آزادی خود نمیکردند بلکه مصرّاً درخواست میکردند تا به گونهای به کیفر مجازات برسند که روحشان دچار آرامش گردیده و تا حدودی در برابر خطایی که مرتکب شدند، جبران مافات شده باشد.
چندین مصداق عینی در این ارتباط وجود دارد لیکن، هیچکدام به اندازه ماجرای سروان «ابوالفضل مهدیار» جالب و عبرتآمیز نیست. واقعهای که مهدیار را از یک «سروان اعدامی» به «سرلشکر شهید» تبدیل نمود.
ابوالفضل مهدیار، در بهمن سال ۱۳۴۷، وارد نیروی هوایی گردید و پس از طی دوره پیشرفته پرواز در آمریکا به ایران بازگشت و به عنوان خلبان اف۴(F4) انتخاب و به پایگاه یکم شکاری منتقل شد. با پیروزی انقلاب اسلامی به پایگاه ششم شکاری منتقل شد اما، در ۱اسفند۱۳۵۸، بازخرید شده و از خدمت رها میگردد. او در تیرماه ۱۳۵٩ به جرم شرکت در« کودتای نقاب» بازداشت شد.
سروان خلبان بازخریدی ابوالفضل مهدیار با کودتاچیان همدل و همراه میگردد و در روز نوزدهم تیرماه ۱۳۵٩، دستگیر و بازجویی از وی آغاز میشود. او قرار بود با هواپیمایش پرواز کند و در صورت نیاز به تهران رفته و کمک نماید و یا اینکه مراقب پایگاه دزفول باشد که اگر هواپیمایی به پرواز درآمد، آن را سرنگون نماید. در همین ایام، «همسر سروان خلبان مهدیار »به منزل یکی از کارکنان نیروی هوایی که عضو تیم خنثیکننده کودتا بوده، میرود و مطالبی را بیان می نماید. ادامه این ماجرا، از زبان عضو تیم خنثیسازی، به این شرح است:
همسر خلبان مهدیار میگفت : من نذر کردم و توسل به حضرت زهرا سلاما... علیها پیدا کردم و دیشب ایشان را در خواب دیدم. من نجات شوهرم را از ایشان خواستم،
حضرت زهرا(س) فرمودند: «شوهر تو را من بخشیدم» به تو و یا مثلاً یا یک چنین عبارتی؛ و ادامه میدهد عضوتیم خنثی کننده کودتا می گوید: حالا آمده به منزل ما تا خوابش را برای من تعریف کرده و یک انگشتر عقیق و یک دعا هم داد تا به هر طریقی که ممکن است، این انگشتر دعا را به دست ابوالفضل رسانده شود و به او بگویند تا در روز دادگاه، این انگشتر در دستش و دعا هم در جیبش باشد.
این خانم ،درادامه گفت: «من مطمئنم ابوالفضل آزاد میشود چون حضرت زهرا سلامالله علیها فرمودند که بخشیدم او را به تو»
عضوخنثی کننده کودتاادامه می دهد: من اتفاقاً در جریان پرونده آن شخص بودم و پیگیری میکردم.
به این خانم گفتم «این حرفها چیست!که تومی زنی! اینها همه اعدام می شوند»
وادامه دادم: اینها قرار بود بیایند و جمهوری اسلامی را از بین ببرند، اینها قرار بود بیت امام را بمباران کنند(امام رابکُشند).
وبعد کمی با عصبانیت بااوبرخوردکردم وگفتم: حالا حضرت زهرا(س) باید این شخص را شفاعت کند!؟
دیدم که آن خانم، خیلی مصمم است وبااطمینان خاصی حرفهاشو می زد، من کمی شک کردم. که نکند خبری یا پیامی چیزی در آن نامه باشد، کاغذ را زیر و رو کردم دیدم نه ،فقط در آن دعا نوشته و انگشتر هم زیر و رو کردم، دیدم یک انگشتر عقیق است.
پاکت راآن خانم گرفتم و دادم به بازجوی ابوالفضل تا اواینهارابه متهم مهدیاربرساند و عین پیام همسرش را هم منتقل نمودم.
شفاعت حضرت زهرادرروزدادگاه
روز دادگاه مهدیار فرا رسید و افسر مذکور در دادگاه حاضر شد.
کاملاً مشخص بود که خیلی منقلب شده است و با بقیه کودتاچیان، فرق اساسی پیدا کرده است.
به عبارتی، بقیه کودتاچیان در مقطع دادگاه، تقاضای اظهار ندامت و پشیمانی نموده و تقاضای عفو میکردند. اما سروان مهدیار، یک حالت عجیبی داشت.
مهدیاردر دادگاه، خیلی از ته دل واقعاً گریه میکرد و میگفت: من نمیگویم مرا اعدامم نکنید، مرا اعدام بکنید ولی بهعنوان کودتاچی اعدام نکنید.
مرا ببرید در جبهه به عنوان کیسه شن از من استفاده کنید، مثلاً بزنند من کشته شوم، ولی در جبهه کشته شوم. یا به هر طریقی که میدانید مرا ببرید از هواپیما در جبهه پرت کنید تا آنجا کشته بشوم.
این وضعیت که پیش آمد، رئیس دادگاه که آقای ریشهری بودند، حکم ندادند و این پرونده را برداشتند و بردند محضر حضرت امام و عفو این را گرفتند.
تصوّر میکنم، همان روز هم بردند یعنی صبح دادگاه بود بعدازظهر پرونده را بردند خدمت حضرت امام و عفو برای این گرفتند و همان فردایش هم آزادش کردند او رفت سر خدمت.
در جنگ هم بود، شروع کرد به پرواز کردن و سرانجام در یکی از عملیاتهای برونمرزی که داشتند بمباران یکی از مراکز نظامی یا مهم عراقی در موقع برگشت، هواپیمایش موشک خورد و خودش هم شهید شد.
«خلبان شهید مهدیار» در طول یک ماه اول جنگ، پروازهای متعدد جنگی برونمرزی و درونمرزی را انجام داد.
درروزپنج شنبه، ۱ آبان ۱۳۵۹در دو پرواز جهت حمله به بندر فاو و اسکله امالقصر عراق، به عنوان لیدر شرکت نمود و ضربات سهمگینی بر پیکره دشمن بعثی وارد آورد.
ساعت ۱۲ظهر روز جمعه، ۲ آبان ۱۳۵۹ دو فروند اف۴(F4) به فرماندهی سرگرد «خلبان ابوالفضل مهدیار» و کمک سروان محمود شادمانبخت جهت بمباران مجدد اسکله امالقصر به پرواز در میآیند.
با رسیدن روی هدف خلبانان، ابتدا با تیربار اسکله را هدف قرار میدهند و سپس بمبهای Mk82 خود را روی اسکله میریزند.
اما در حال گردش به سمت مرز، «هواپیمای خلبان مهدیار» مورد اصابت موشک دشمن قرار میگیرد.
به شهادت و گواهی خلبانان شماره دو پرواز، هر دو خلبان اقدام به اجکت(Eject)،بیرون پریدن درحال پرواز- می کنند.
و هواپیما در دهانه فاو به داخل خلیج فارس سقوط میکند
ولی نیروهای بعثی هر دو خلبان را، در آسمان به رگبار میبندند تا پیکر بیجان آنان در خلیج فارس، برای همیشه آرام گیرد./سایت مرکزاسنادانقلاب اسلامی
توضیح نگارنده(پیراسته فر)سردارمحسن رضایی در کتاب خاطرات خود به چگونگی کشف و دستگیری متهمان کودتای نوژه میپردازدکه جالب است -اطلاعات بیشتری می دهد ،ازنقش توسل به فاطمه زهرا(س)می گویدکه به کمک این خلبان آمد،اوراازیک اعدامی به شهادت ارتقادداد.واما نام شهیدرا به اشتباه(بجای مهدیار)مهدوی می گوید،اصلاح کردم.
تقدیرازمادرشهید(فاطمه مهدی پور عطارآبادی» مادر شهیدخلبان ابوالفضل مهدیار
یک روز آقای محمد طاهری که همشهری ما و ساکن کرج بود و فکر کنم نسبتی هم با آن افسر خلبان داشت، به من مراجعه کرد و گفت دیشب همسر این آقا(ابوالفضل مهدیار) خانه ما آمده و راجع به شوهرش گفته وی چنین آدمی نیست که بخواهد علیه نظام و امام اقدامی کند.
توسل به حضرت زهرا
من توسل به حضرت زهرا سلامالله علیها کرده و نذر و نیاز و گریه کردم و ( فاطمه زهرا) خواستم شوهرم را نجات دهد.
شب خواب دیدم حضرت فاطمه سلام الله علیها به من فرمودند: شوهرت را به شما برمیگردانم.
بعد آقای طاهری گفت: خانم این افسر خلبان(مهدیار) یک دعا و یک انگشتر عقیق داده تا به دست شوهرش برسانم و به او بگویم که این انگشتر و دعا در روز دادگاه با او باشد.
من به دوستم آقای طاهری گفتم: آخه تو چرا فریب این (خانم) را خوردی!؟
آخه حضرت زهرا(س) کسی را که میخواهد علیه جمهوری اسلامی و امام کودتا کند، شفاعت میکند!؟
در نهایت، با اصرار آقای طاهری من(رضایی) امانت را به آقای صفری دادم و گفتم آن را به فلان افسر خلبان بده و بگو همسرت این را فرستاده است.
دیدارفرماندهان نظامی قم (۶ خرداد ۱۳۹۸)به منزل خلیان شهید«ابوالفضل مهدیار»مفقودالاثر
«خلبان مهدیار» را با چند افسر دیگر که همرده وی بودند، به دادگاه فرستادند.
این افسر خلبان در دادگاه منقلب شده و با تمام وجود حرف میزد. میگفت: من اعتراف کرده و میکنم که در کودتا شرکت داشتم و مستحق مرگ و اعدام هستم. تقاضای تخفیف مجازات ندارم، ولی من را به عنوان یک کودتاچی نکشید. الان زمان جنگ است یا من را ببرید در جبههها به عنوان گونی شن جلو سنگر بگذارید اگر عراقیها حمله کردند، من کشته شوم یا اینکه در عملیات انتحاری جایی را که میخواهید بمباران کنید، مواد منفجره را به من ببندید و با هواپیما روی موضع عراقیها بیندازید که هم به دشمن آسیب رسیده باشد، هم من این جوری مُرده باشم.
همه کسانی که در دادگاه بودند، تحت تأثیر سخنان این خلبان قرار گرفتند. آقای ریشهری خودش پرونده ایشان را کنار گذاشت و بقیه را محاکمه کرد که همه به اعدام محکوم شدند. بعد ایشان را در دفترش خواسته و با وی دوباره صحبت کرده بود.
سرلشکرمحسن رضایی(فرمانده سپاه درسالهای جنگ)
سرداررضایی می گوید:من در جریان جزییات این ملاقات نبودم تا اینکه مطلع شدم آقای ریشهری پرونده ایشان را خدمت حضرت امام برده و امام ایشان را عفو کرده بودند. بلافاصله هم آزاد شد، فردای آن روز آزاد شد و به نیروی هوایی برگشت. وقتی من شنیدم که این افسر آزاد شده به یاد آن دعا و انگشتر و داستان خواب خانم وی افتادم. آن خلبان شروع به پرواز کرد و عملیات متعدد برونمرزی انجام داد. با تمام وجود هم به عملیات میرفت. در یکی از این عملیاتها هواپیمایش مورد اصابت موشک قرار گرفت و شهید شد./منبع: فارس۱۳مرداد ۱۳۹۵بنقل ازکتاب (تاریخ شفاهی دکتر محسن رضایی)، جلد اول.
توضیح نگارنده(پیراسته فر):مسئولیت خلبان مهدیاردرکودتای نوژه چه بود؟بمباران پایگاه هوایی دزفول
سروان نعمتی(مسئول پروازی کودتا می گوید:خطرات هوایی که ما را تهدید میکرد، یکی از طرف فرودگاه مهرآباد بود که قرار بود، دو فروند هواپیما باند فرودگاه را بزنند تا اعلام برنامهی کودتا، موقتاً ، این پایگاه غیر قابل استفاده بماند و دیگری پایگاه دزفول بود که دو اسکادران هواپیما (8 فروند) از نوع 4D ـ F در این پایگاه، به عنوان CAP بر روی نوار مرزی عراق مأموریت داشتند که فرمانده آنها «مرادی »و معاونش «ابوالفضل مهدیار» بود.
هنراین نیست که خانواده های شهداراکودتاچی کنیم،هنرآن است که از کودتاچیان «شهیدبسازیم:
رییس دانشکدهی علوم و حدیث به بیان روایتی از امام صادق (ع) پرداخت : در آن زمان، عدهای مدعی پیروی از ایشان بودند که امام خطاب به آنها فرمودند، «این عده تصور میکنند، من امام آنها هستم، درحالیکه به والله من امام آنها نیستم و خدا آنها را لعنت کند. من امام کسی هستم که از من اطاعت کند».
در زمان غیبت هم معیار، امام و رهبری است، نه تندتر و نه کندتر. ریشهری به بخشی از سخنان اخیر مقام معظم رهبری دربارهی افراط گریها بهعنوان عامل کمکی به دشمن اشاره و اظهار کرد: علاقهمندان به رهبری باید تلاش کنند، از مخالفان بکاهند و به موافقان رهبری اضافه کنند. این هنر نیست که دوست را به دشمن تبدیل کنیم، هنر این است که مخالف را به دوست تبدیل کنیم. لقمان حکیم هم به پسرش گفت، هزار دوست، کم است و یک دشمن زیاد. ما امروز برای نظام اسلامی باید دوست اضافه کنیم، یک دشمن هم زیاد است. علاقهمندان به نظام و رهبری باید این سیاست را درنظر بگیرند. وی ادامه داد: یکی از سیاستهای امنیتی امیرالمؤمنان (ع)، دوست کردن دشمن بود. کسی که دشمن خود را اصلاح کند، عدد دوستانش را زیاد کرده است. این درس سیاسی برای نظام اسلامی و علوی است. ریشهری تأکید کرد: باید کاری کرد که اگر ۱۰ درصد اعتراض دارند، اعتراض آنها برداشته شود. امروز همراهی با مقام معظم رهبری از واجبات است و افراط گرایی و کندروی هر دو برای نظام ضرر دارد.
رئیس دادگاه انقلاب سابق در ادامه به بیان خاطرهای از محاکمهی تعدادی ار کودتاگران کودتای «نوژه» پرداخت و گفت: یکی از خلبانهایی که قرار بود محاکمه شود، از من خواست نوع اعدامش را بهخاطر وضعیت کشور، برقراری جنگ و حفظ آبرو، به اختیار خودش بگذارم و از من خواست، طوری هواپیمایش دستکاری شود که چیزی معلوم نشود. این صحبتها نشان میداد، این فرد احساس پشیمانی کرده است. بنابراین خدمت حضرت امام رفتم و از ایشان درخواست کردم، این فرد و افراد مشابه او را که احساس پشیمانی کردهاند و احتمال بازگشت آنها به دوران گذشتهشان وجود ندارد، رها کنیم و اطمینان دادم که این موضوع مشکلی ایجاد نمیکند، حضرت امام با هوشمندی فرمودند، احراز کنید که این افراد قطعا پشیمان شدهاند و خطری ندارند. به این ترتیب، حدود ۲۰ نفر آزاد شدند و همان خلبان که پیش من آمده بود، بعدها در یکی از عملیاتهای هوایی جنگ تحمیلی شهید شد/ایسنا۲۶ دی ۱۳۸۸ آیتالله محمد محمدی ریشهری/مراسم تودیع امیرالحاجی.
توضیح نگارنده-پیراسته فر:منظورآیت الله ری شهری،اشاره به دستگیرشدگان خانواده های شهدا درماجرای «فتنه احمدی نژاد»بود،باآن تحریک انقلابیون شاخص انقلاب.
علیرضا حسینی بهشتی ( فرزند آیت الله شهید بهشتی)وفرزندان خانواده های شهدا(همت، مهدی باکری، حمید باکری، مهدی زین الدین و محمد جهان آرا) که ازحامیان سران فتنه( میرحسین موسوی)بودند،درماجرای تمکین نکردن به نتایج انتخابات۱۳۸۸ریاست جمهوری...فاطمه امیرانی، همسر حمید باکری.
حمایت مادر شهید شیرودی از کاندیداتوری میرحسین موسوی./ همسر و فرزند شهید همت از میرحسین موسوی(ژیلا بدیهیان و مهدی همت همسر و فرزند شهید)/لیلا زینالدین فرزند شهید مهدی زینالدین/