پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

ماجرای تنزل درجه(صیادشیرازی)توسط بنی صدر وتأییدامام خمینی

چرا امام خمینی «تصمیم بنی صدر برای گرفتن ۲ درجه نظامی از شهید صیاد شیرازی» را تایید کرد؟

و اما بعداز عزل بنی صدر ازفرماندهی کل قوا،امام خمینی طی حکمی در مهر ۱۳۶۰  «صیادشیرازی» را به «فرماندهی نیروی زمینی ارتش» منصوب می کند(برگرداندن ۲ درجه پس گرفته شده).

«سپهبدعلی صیادشیرازی» در سن ۵۵ سالگی(۲۱ فروردین ۱۳۷۸) به شهادت رسید که راهی پرفرازونشیب را برای محبوب شدن در قلب‌های ایرانیان طی کرده بود.

«علی صیادشیرازی» که در ۲۳ خرداد ۱۳۲۳ در روستای کبود گنبد، روستایی نزدیک به مرزهای شمال شرقی ایران به دنیا آمده بود، در بیست‌سالگی وارد دانشگاه افسری شده و سال ۱۳۲۶ در رشته توپخانه دانش‌آموخته شده و برای ادامه دوره آموزشی به شیراز، اصفهان و کرمانشاه منتقل می‌شود. سال ۱۳۵۲ برای طی کردن دوره هواسنجی بالستیک به آمریکا می‌رود و یک‌سال بعد، پس از بازگشت به ایران استاد رشته توپخانه در اصفهان می‌شود.

پس از پیروزی انقلاب درحالی‌که در اصفهان بود، با پدید آمدن غائله کردستان و فعالیت گروه‌های تجزیه‌طلب، راهی این منطقه شده و همراه با مصطفی چمران در غرب کشور فعالیت می‌کند. در همان مقطع او ارتقاء درجه یافته و فرماندهی عملیات غرب را برعهده می‌گیرد اما پس از مدتی، به‌دنبال اختلافاتی که با ابوالحسن بنی‌صدر پیدا می‌کند، از سوی اولین رئیس‌جمهوری تاریخ ایران که در آن زمان جانشینی فرماندهی کل قوا را بر عهده داشت، خلع درجه شده و به تهران برمی‌گردد اما ۳ ‌ماه پس از عزل بنی‌صدر، این‌بار با حکم امام خمینی به ارتش برگشته و طی حکمی در مهر ۱۳۶۰ فرمانده نیروی زمینی ارتش می‌شود.

۵سال بعد از فرماندهی نیروی زمینی استعفا داده و سپس به‌عنوان نماینده رهبری در شورایعالی دفاع منصوب می‌شود و یک‌سال بعد (سال ۱۳۶۶) به درجه سرتیپی ارتقاء می‌یابد اما در تمام سال‌های جنگ، در کنار تمام تلاش‌ها و مبارزاتی که صیادشیرازی به‌عنوان فرمانده نیروی زمینی انجام داده بود، یک نقطه او را در پایان جنگ درخشان‌تر می‌کند؛ جایی که پس از حمله مجاهدین خلق به مرزهای غربی ایران، در جریان عملیات مرصاد وارد منطقه شده و باعث می‌شود مهاجمین به خاک ایران با شکست سنگین مجبور به عقب‌نشینی شوند؛ ماجرایی که کینه عمیقی روی دل مجاهدین خلق از او باقی می‌گذارد 

سپیده‌دمِ سپهبد

و سرانجام ۱۰ سال بعد منجر به ترور او می‌شود. صیادشیرازی پس از جنگ ابتدا در مهر ۱۳۶۸ به‌عنوان معاون بازرسی ستاد کل نیروهای مسلح معرفی می‌شود و در سال ۱۳۷۲ جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح می‌شود. ۱۶ فروردین ۱۳۷۸ ارتقاء درجه پیدا کرده و به درجه سرلشکری نائل می‌شود و ۵ روز بعد به شهادت می‌رسد.

به مناسبت بیست‌وپنجمین سالگرد شهادت امیرسپهبد علی صیادشیرازی، گفت‌وگویی تفصیلی با «امیرسرتیپ دوم غلامحسین دربندی»(سخنگوی پیشین ارتش ایران) و یکی از همراهان شهید صیادشیرازی داشته‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

روزنامه هم میهن:به‌عنوان اولین سوال؛ از سابقه آشنایی‌تان با شهید صیادشیرازی بگویید و در سال‌های جنگ و پس از جنگ همکاری‌تان با ایشان در چه زمینه‌هایی بود؟

«امیر سرتیپ دوم غلامحسین دربندی»: در ابتدا می‌خواهم شهادت فرماندهان مقاومت قدس، «سردارمحمدرضا زاهدی» و هم‌رزم‌هایشان را که در سوریه با حمله ناجوانمردانه به کنسولگری ایران به شهادت رسیدند، تسلیت عرض کنم.

شهید بزرگوار صیادشیرازی یکی از بزرگ‌مردانی بود که در عرصه دفاع مقدس، جبهه‌ها و در عرصه مبارزه با ضدانقلاب پیش از دفاع مقدس خیلی خوش درخشید و از افسران انقلابی، ولایی و متدین شد. وقتی ایشان فرمانده نیروی زمینی ارتش شد، من هم با ایشان ارتباط فرمانده و پرسنل را داشتم اما آشنایی ما بعد از خاتمه جنگ نزدیک‌تر شد که در جلسات ستاد کل و جلساتی که در منزل تشکیل می‌دادند، شرکت می‌کردم. بعد از آن هم جمعیتی را با نام «هیئت معارف جنگ» تشکیل دادند که بعد از شهادت ایشان با نام «هیئت معارف جنگ شهید سپهبدصیادشیرازی» نام‌گذاری شد.

صیاد

انتخاب اسم هیئت معارف جنگ هم توسط خود ایشان بود، می‌گفتند دفاع مقدس ما سرشار از عرفان‌ها و معرفت‌هایی بود که رزمندگان ما داشتند و به همین علت اسم را هیئت معارف انتخاب کردند. این هیئت معارف جنگ که توسط ایشان درست شد، جایی بود برای تحقیق، پژوهش، بررسی و ارزیابی وقایع و حوادث دفاع مقدس و عملیاتی که شیوه کار اینطور بود که خود ایشان شخصاً از فرماندهان شرکت‌کننده در دفاع مقدس و عملیات‌ها، چه در ارتش و چه در سپاه دعوت می‌کردند که ما نام آن را ماموریت‌های میدانی گذاشته بودیم. این فرماندهان می‌آمدند و با این‌‌ها مصاحبه‌ای در استودیو انجام می‌شد، سپس به منطقه‌ای که عملیات در آنجا انجام می‌شد می‌رفتیم و روی زمین درباره عملیات حرف می‌زدند. ما وقتی حرف‌هایی که در استودیو زده می‌شد را با حرف‌هایی که در زمین عملیات زده می‌شد، تطبیق می‌دادیم، متوجه می‌شدیم که خیلی با هم تفاوت دارند و وقتی روی زمین می‌آیند خیلی چیزها و نکات ریز را به یاد می‌آورند. در مجموع این مصاحبه‌ها به سه صورت تصویری، مکتوب و عکس برداشت می‌شد تا به‌عنوان سند تاریخی دفاع مقدس و تاریخ شفاهی در آرشیوها بماند و مورد استفاده پژوهشگران قرار بگیرد.

بنی‌صدر دو درجه شهید صیاد شیرازی را گرفت

ایشان می‌گفتند این تاریخ که نوشته شده باید مورد بهره‌برداری قرار بگیرد و برای همین گفتند دانشجویان افسری دانشگاه‌های ارتش باید از آن‌ها استفاده کنند که آن موقع ابتدا شامل دانشگاه افسری امام علی نیروی زمینی ارتش، دانشگاه افسری خلبانی نیروی هوایی شهید ستاری ارتش و دانشگاه افسری کاپیتانی امام خمینی نیروی دریایی ارتش در نوشهر بود و بعد از آن سه دانشگاه دیگر به نام‌های «دانشگاه فارابی»، دانشگاه پدافند به نام «دانشگاه خاتم‌الانبیا» و «دانشگاه علوم پزشکی ارتش» بود. ما دانشجویان سال آخر این دانشگاه‌ها را به اتفاق ایشان به مناطق عملیاتی می‌بردیم و آنجا فرماندهان روی زمین به دانشجوها آموزش می‌دادند که این خودش زمینه پرباری برای دانشجویانی می‌شد که در آینده قرار است افسران و فرماندهان ما شوند. این کار ارزشمندی بود که هنوز هم ادامه دارد و بعد از شهادت ایشان، مقام معظم رهبری طی حکمی «امیرسرتیپ ناصر آراسته» را به ریاست معارف جنگ تعیین کردند که همچنان این حرکت بزرگ شهید صیادشیرازی ادامه دارد و الان هر سال در اردیبهشت‌ماه ما دانشجویان را به مناطق عملیاتی با عنوان ماموریت میدانی می‌بریم.

رئیس عقیدتی سیاسی ارتش:پیشکسوتان دفاع مقدس سند افتخار کشور هستند

سمت راست:«امیر سرتیپ ناصر آراسته» (رئیس هیئت معارف جنگ سپهبد شهید صیاد شیرازی)و«حجت الاسلام سیدمحمدعلی آل هاشم»(امام جمعه تبریز)

*‌پیش از ورود به مباحث اصلی، بیشتر درباره شخصیت شهید صیادشیرازی توضیح دهید. چه شخصیتی داشتند که حتی نسل جدید که سابقه برخورد با ایشان را نداشتند هم با احترام نام‌شان را می‌برند؟

علی صیاد شیرازی

بعد از پیروزی انقلاب یعنی از همان ۲۳ بهمن ۱۳۵۷، دشمنان ما که به این نتیجه رسیدند انقلاب ما با رهبری حضرت امام، حکومتی نیست که بتوانند مانند دوران شاه آن را به استعمار درآورند و اراده خود را در ایران پیاده کنند، شروع به انجام توطئه‌های مختلف کردند که یکی از این توطئه‌ها، تجزیه بود که نقشه‌ها و اسناد آن هم به‌دست آمد که در آن ایران را به چند قسمت تقسیم کرده بودند. این توطئه به‌خصوص برای جوان‌های عزیز ما قابل تأمل است که در آن مقطع «خلق سیستان و بلوچستان، خلق خوزستان، خلق آذربایجان، خلق ترکمن‌صحرا و خلق کردستان» حضور داشتند که در آن نقشه‌هایی که کشیدند، هر قسمت ایران را به نام یکی از آنها ثبت کرده بودند و در هر کدام از این قسمت‌ها، یک آشوب‌هایی را برپا کردند که به حمدالله همه اینها با درایت و مدیریت حضرت امام شکست خورد.

در کردستان قبل از آغاز جنگ تحمیلی قصد داشتند همین بلایی را که امروزه توسط داعش و گروهک‌های تکفیری در عراق و سوریه ایجاد کردند را ایجاد کنند و برخی شهرهای ما مثل مهاباد، پیرانشهر، سردشت، مریوان، سقز، بانه و حتی سنندج را توسط گروهک‌های معاند مانند «توده، پیکار، فدائیان خلق اکثریت، فدائیان خلق اقلیت، کومله و دموکرات» اشغال کردند که من از آنها با نام داعشی‌های آن زمان نام می‌برم. همانطور که در سال‌های اخیر، شخصیتی مانند سردار قاسم سلیمانی توانست شهرهای عراق و سوریه را آزاد کند، در آن مقطع و در آن شرایط پس از انقلاب که کردستان درگیر این موضوع بود، شهید صیادشیرازی با مدیریت و سازماندهی خوب توانست نیروهای مسلح کشور را جمع کند و با وحدت فرماندهی، علیه ضدانقلاب اقدام کرده و شهرهای ما را یک به یک آزاد کند. از این جهت مردم ما یک حس قدردانی نسبت به شهید صیادشیرازی در خودشان احساس می‌کردند و بعد از شروع جنگ و بعد از شهادت شهدای بزرگی مانند شهید سرلشکر ولی‌الله فلاحی، شهید فکوری، شهید نامجو، شهید جهان‌آرا و شهید کلاهدوز در هفتم مهر سال ۱۳۶۰، حضرت امام طی حکمی شهید صیادشیرازی را در نهم مهر به فرماندهی نیروی زمینی ارتش منصوب کردند. ایشان که فرمانده نیروی زمینی شد، با تجربه و سابقه‌ای که از مبارزه با ضدانقلاب در مناطق غرب و شمال غرب داشت، نیروها را سازماندهی کرد و در جنگ هم خوش درخشید.

یادمان نرود دشمن با حمایت استکبار به‌خصوص آمریکا، رژیم صهیونیستی و شوروی سابق، وارد جنگ شده بود. این نکته بسیار مهم است که در وضعیتی شهید صیادشیرازی فرمانده نیروی زمینی شد که شهرهایی مانند قصرشیرین، نفت‌شهر و سوسنگرد در دست دشمن و شهرهایی مانند اسلام‌آباد، گیلانغرب و اهواز زیر آتش دشمن بودند. در چنین وضعیتی کار خیلی سخت بود و ایشان باید با طراحی و سازماندهی دقیق و منظم علیه ارتش رژیم بعث و همچنین استکبار جهانی وارد مبارزه می‌شد که به حمدالله توانست این کار را انجام دهد که من خیلی سریع دارم به آنها اشاره می‌کنم. مردم ما این صحنه‌ها، لحظه‌ها و خدمت‌گزاری فرماندهان‌شان را می‌دیدند. به همین علت بود که شهید صیادشیرازی را دوست داشتند و آن تشییع پیکر بی‌نظیر را برای ایشان انجام دادند.

s02

سپهبد صیادشیرازی و شهید آبشناسان در دوران دفاع مقدس

 

این اظهار علاقه مردم بود؛ مردم قهرمانان خودشان را دوست دارند و این را ثابت کرده‌اند و در طول تاریخ هم اینطور بوده اما نکته مهم این است که دشمن می‌خواهد این قهرمانان را از ذهن جوانان ما پاک کند و قهرمانان زیرخاکی را به جوان‌ها نشان دهد. این نکته مهم است؛ جوان‌های ما باید بدانند که ما همانطور که قهرمانی در طول تمدن و تاریخ خود داشته‌ایم و به آنها افتخار می‌کنیم؛ این قهرمانان را هم ما نرفته‌ایم از آن ور آب بیاوریم. شهیدان بزرگواری مانند شهید صیادشیرازی، شهید آبشناسان، شهید عباس دوران، شهید عباس بابایی، شهید همت، شهید باکری، شهید شیرودی و شهید قاسم سلیمانی برای همین کشور بوده‌اند. ما نباید بگذاریم این قهرمانان از ذهن ما پاک شود. در مواقعی که آشوب در کشور ایجاد می‌شود، می‌آیند و در خیابان‌ها اسم و بنر این شهدا را تخریب می‌کنند؛ بی‌احترامی به این شهدا، بی‌احترامی به تاریخ ایران است؛ اینها قهرمانان تاریخ ایران هستند. ما باید جلوی این فریب بزرگ استکبار و استعمار را بگیریم.

*‌همانطور که اشاره کردید؛ کشور پیش از آغاز جنگ با غائله کردستان روبه‌رو بود. یکی از مهم‌ترین اتفاقاتی که پیرامون این غائله وجود دارد؛ ماجرای برخوردی است که ابوالحسن بنی‌صدر با شهید صیادشیرازی انجام می‌دهد و ادعاهایی در این ارتباط داشته و دلایلی مانند تلفات زیاد نیروها و یا درخواست استفاده از بمب ناپالم از سوی شهید صیادشیرازی را به‌عنوان دلایل این برکناری عنوان کرده است. حقیقت این ماجرا چه بوده و چرا بنی‌صدر حکم به عزل شهید صیادشیرازی داده بود؟

چرا بنی‌صدر صیادشیرازی را برکنار کرد؟

سرلشکر سیدرحیم صفوی و امیرصیادشیرازی

ماجرا خیلی ساده بود. قبل از اینکه شهید صیادشیرازی به سمت کردستان حرکت کند، در اصفهان به‌عنوان استاد آموزش توپخانه خدمت می‌کرد و درس می‌داد. انقلاب که شد ایشان درجه سرگردی داشت. غائله کردستان که پیش آمد، ایشان بدون اینکه از کسی دستوری بگیرد به اتفاق سرلشکر رحیم صفوی که آن موقع پاسدار ساده‌ای بودند، به سمت آن منطقه حرکت کردند. شهید صیاد چون استاد بود، از توانمندی و قابلیت نظامی بالایی برخوردار بود و سواد نظامی خوبی داشتند. ایشان قدرت طراحی و سازماندهی نیروها را خوب انجام داد و به همین علت هم توانستند در منطقه موفقیت‌های خوبی را به‌دست آورند. بعد از این موفقیت‌ها ایشان قرار بود به‌عنوان فرمانده قرارگاه عملیاتی غرب معرفی شوند.

به آقای بنی‌صدر که جانشین فرمانده کل قوا بود گفتند که ایشان (صیادشیرازی) سرگرد است و نمی‌تواند فرمانده قرارگاه شود درحالی‌که فرماندهان لشکرهای در منطقه مانند لشکر ۶۴ ارومیه، لشکر ۲۸ سنندج و لشکر ۸۱ کرمانشاه، با درجه سرهنگی هستند و نمی‌شود یک سرگرد با درجه پایین‌تر به آنها امر و نهی کند.

رئیس جمهور(بنی صدر)گفت:۲ درجه به صیادشیرازی بدهید

بنی‌صدر گفته بود راه چیست؛ گفته بودند با استفاده از اختیاراتی که دارید؛ ۲ درجه به صیاد شیرازی بدهید. بنی‌صدر هم با اختیاراتی که داشت این دو درجه را داد و به‌عنوان فرمانده قرارگاه معرفی شد. اما بعد از آن، اتفاق دیگری می‌افتد.

«ماجرای جلسه سران ارتش بدون بسم الله»

خود شهید صیادشیرازی می‌فرمودند در یک جلسه شورایعالی دفاع که قرار بود در کرمانشاه برگزار شود و در آن جلسه آقایان بنی‌صدر، هاشمی‌رفسنجانی، مقام معظم رهبری، شهید آبشناسان، شهید بروجردی و عده دیگری از فرماندهان حضور داشتند، می‌بینند که جلسه‌ای که رئیس‌جمهوری در آن حضور دارد «جلسه بدون بسم‌الله و خواندن آیاتی از قرآن آغاز می‌شود» شهید صیاد روی این موارد خیلی دقت و حساسیت داشتند.

61909490

 دیدار هاشمی رفسنجانی و سپهبد صیادشیرازی

صادق آهنگران وسردارصیادشیرازی

حتی موقعی که ایشان فرمانده نیروی زمینی شدند، عده‌ای را مامور کردند تا بروند تحقیق کنند که فرماندهان صدر اسلام چه ویژگی‌هایی داشتند که ایشان هم به این ویژگی‌ها عمل کنند.

«جلسه ای ناپاک درارتش»

«امیر غلامحسین دربندی» روایت می کند: «امیرصیاد شیرازی» می‌گفت وقتی نوبت به من رسید که صحبت کنم، بنابر عادت همیشگی «بسم‌الله» را خواندم و دعای فرج را خواندم و بعد گفتم: «آقای رئیس‌جمهور، من متاسفم در جلسه‌ای به این اهمیت که برای امنیت جمهوری اسلامی ایران تشکیل شده، یک بسم‌الله گفته نشود و یک آیه قرآن در آن خوانده نشود. من آنقدر این جلسه را ناپاک می‌دانم که برای پاک شدن خودم چاره‌ای ندارم که به سمت قم حرکت کنم و آنجا احساس کنم تزکیه شده‌ام.» این جمله را در حضور رئیس‌جمهور دیکتاتور و مستبدی مانند بنی‌صدر می‌گوید و خیلی به آقای بنی‌صدر برخورده و همان‌جا دستور می‌دهد که دو درجه‌ای که به ایشان دادند را پس بگیرند. شهید صیاد می‌فرمودند من به خاطر دستور ناروا ناراحت شدم و آقای هاشمی گفتند که من قصه را به حضرت امام می‌گویم.

امام خمینی:«اطاعت ازمافوق واجب است»

فردای آن روز زنگ می‌زنند و می‌گویند ما این ماجرا را خدمت حضرت امام گفتیم، امام فرمودند:«می‌دانم حق با صیادشیرازی است اما چون بنی‌صدر مافوق است و دستور داده، دستور نظامی باید اجرا شود.».

امیر سرتیپ دوم غلامحسین دربندی: دقت کنید؛ «حضرت امام خمینی به مسائل نظم و انضباط بسیار دقت داشتند».

واکنش صیادشیرازی به دستور رئیس جمهورمبنی به تنزل درجه

شهید صیاد می‌گفتند بعد از اینکه نظر امام را فهمیدم، درجه‌ها را درآوردم.

«صیادشیرازی» را به پادگانهای ارتش راه نمی دادند!

امیر سرتیپ دوم غلامحسین دربندی: بعد هم «بنی صدر دستور دادند، صیادشیرازی خلع درجه شده و حتی به پادگان‌ها هم راه داده نشود

به همین علت  صیادشیرازی مدتی در مدرسه عالی شهید مطهری تدریس می‌کرد.

۱ تیر ۱۳۶۰؛ عزل بنی‌صدر از ریاست جمهوری با حکم امام خمینی (ره)

امیر سرتیپ دوم غلامحسین دربندی:اما چند وقت بعد با عدم کفایت سیاسی بنی‌صدر در خرداد ۱۳۶۰، به فاصله کمتر از ۴ ماه حضرت امام طی حکمی ایشان را به‌عنوان فرمانده نیروی زمینی ارتش منصوب کردند که در آن حکم نوشته شده بود: «سرکار سرهنگ صیاد شیرازی» یعنی دو درجه به ایشان برگردانده شد.

خود شهید صیاد شیرازی می‌گفتند: «خدا نمی‌خواست من زیر بار منت فردی مانند بنی‌صدر باشم»

شهید صیادشیرازی بسیار ولایت‌مدار بود و این خصوصیت ایشان به سایر خصوصیت‌ها می‌چربید.

*‌درباره ارتباط ارتش و سپاه در جنگ نکته‌هایی گفته شده است. نگاه شهید صیادشیرازی به ارتباط ارتش و سپاه چگونه بود؟

درباره این موضوع به ذکر خاطره‌ای از خود شهید صیاد می‌پردازم. می‌گفتند من وقتی فرمانده نیروی زمینی ارتش شدم، دعوت شدم که پیش از خطبه‌های نمازجمعه سخنرانی کنم.

آنجا مردم شعار دادند «ارتشی، سپاهی، دو لشکر الهی». بلافاصله گفتم که این شعار اشتباه است، ارتشی، سپاهی، یک لشکر الهی. ایشان هر دو را به‌عنوان یک نیرو می‌دانستند.

روایت شهید صیاد شیرازی از دیدار محسن رضایی با امام خمینی

خود ایشان وقتی وارد منطقه شدند، دیدند قرارگاه مقدم تاکتیکی نیروی زمینی، در دزفول در عمق چهل‌متری است؛ ایشان وقتی به آنجا می‌رسد، به فرمانده لشکر ۹۲ زرهی اهواز، شهیدسید مسعود منفردنیاکی می‌گوید که بلافاصله ظرف ۴۸ ساعت در اهواز قرارگاهی را با عنوان قرارگاه مشترک ارتش و سپاه تشکیل می‌دهید. ۴۸ ساعت بعد شهید نیاکی تماس می‌گیرد و می‌گوید قرارگاه آماده است که بعدها این قرارگاه با عنوان قرارگاه کربلا نام‌گذاری شد.

بنی صدر درکنار آیت الله خامنه ای

این نشان می‌دهد روحیات ایشان نسبت به برادران سپاه چگونه بود و در عمل هم سعی می‌کرد این دو را به هم نزدیک کند. فرماندهان ارتش فرماندهانی بودند که دوره‌های مختلفی را طی کرده بودند، ایشان روی زمین برای برادران سپاه دوره تشکیل می‌داد تا اختلافی پیش نیاید. این کار بسیار سخت بود اما شهید صیاد توانست از عهده این کار برآید و اولین عملیات مشترک را هم هشتم آذر 1360 یعنی دو ماه بعد از اینکه فرمانده نیروی زمینی شدند، در عملیات «طریق‌القدس» انجام دادند و با پیروزی هم همراه بود و توانستیم برای اولین بار بعد از آغاز جنگ، نیروها را به سیم خاردار مرزی برسانیم و دشمن تا پشت مرزها عقب رانده شود. این عملیات نشان داد وحدت ارتش و سپاه می‌تواند پیروزمندانه باشد و به پرسنل روحیه داد.

هم میهن:نگاه شهید صیادشیرازی به پایان جنگ چه بود؟ گفته می‌شود برخی فرماندهان مخالف پایان جنگ بودند.

امیر سرتیپ دوم غلامحسین دربندی:من چیز خاصی از ایشان درباره این موضوع نشنیده بودم اما فقط این را می‌گویم که ایشان تابع دستور حضرت امام بودند و بعد از رحلت امام هم تابع دستورات مقام معظم رهبری بودند. یک جمله‌ای درباره عملیات فتح‌المبین دارند که جالب توجه است. می‌گویند می‌خواهم چنان درسی به آمریکا بدهم که تا آخر عمر از فکر کردن به این عملیات احساس شکست و خاری کند. مشخص بود که دشمن اصلی را شناخته بود که صدام بدون حمایت ابرقدرت‌ها حتی یک روز هم نمی‌توانست دوام بیاورد. ایشان هوش سیاسی بالایی داشتند اما هیچ‌وقت اظهارنظر سیاسی نمی‌کردند و همیشه خودشان را تابع ولی‌امر خودشان می‌دانستند.

*‌به ماجرای ترور برسیم؛ یکی از بزرگترین سوال‌هایی که وجود دارد این است که چرا ایشان قبول نمی‌کردند که محافظ داشته باشند؟ چنانچه اگر محافظ داشتند، ممکن بود آن ترور با موفقیت انجام نشود.

این یکی از نکته‎‌های اشتباهی است که گفته می‌شود شهید صیادشیرازی محافظ نداشت. برادر سلطانی و بقیه عزیزان بودند. ایشان روی حساب اعتقاداتی که داشتند، می‌خواست از بیت‌المال استفاده نکند. با ماشین شخصی بچه‌ها را به مدرسه می‌رساند و بعد به خانه برمی‌گشت؛ ماشین سازمان با محافظ دنبال ایشان می‌آمد و بعد می‌رفتند. ایشان را از مدت‌ها قبل تحت نظر داشتند. شهید صیاد کارهایش بسیار منظم و به ثانیه بود. البته به قول مقام معظم رهبری حیف بود که ایشان در بستر بمیرند، شهادت حق ایشان بود. شهید صیاد سعی می‌کردند خیلی باتقوا باشند، تقوای زیاد ایشان به نظرم باعث شد شهید شوند. بعد از پایان جنگ؛ ما هر وقت ایشان را می‌دیدیم، می‌گفت من بی‌قرار شهادت هستم و از طرفی منافقین ۱۰ سال به‌دنبال زدن ایشان بودند و در پیامی هم که بعد از زدن ایشان دادند، گفتند که ما انتقام مرصاد را گرفتیم. زخمی که به پیکره استکبار زده شده بود، خونریزی داشت و می‌خواستند انتقام بگیرند و بعد از ۱۰ سال موفق شدند ترور کنند. البته ایشان پیش از روز ۲۱ فروردین ۱۳۷۸ هم ترور شده بودند اما بار آخر موفق شدند و در آن روز، شهادت درِ خانه ایشان را زد. خیلی خوب است که انسان به درجه‌ای برسد که شهادت به درِ خانه‌اش بیاید، درحالی‌که در جبهه خیلی‌ها دنبال قصه شهید و شهادت بودند.

*‌چقدر ترور و شهادت ایشان شبیه ترورهای سال‌های اخیر است؟

این ترورها در امتداد هم هستند. دشمن افراد خدمت‌گذار را می‌زند. یک جمله‌ای را آیت‌الله مجتبی تهرانی در ارتباط با شهید صیادشیرازی دارند و می‌فرمایند که من بعد از شهادت این شهید بزرگوار خیلی فکر کردم دلیل اینکه دشمن اینها را انتخاب می‌کند چیست؟ به این نتیجه رسیدم که دشمن به این نقطه رسیده که اینها قابل خرید و سازش‌پذیری نیستند و تنها راه، حذف فیزیکی آنهاست و می‌بینیم که در طول تاریخ همین بوده است. استکبار چیزی غیر از این بلد نیست. حتی وقتی می‌خواهد با علم مخالفت کند، می‌آید دانشمندان هسته‌ای ما را ترور می‌کند. این نشان می‌دهد که دشمن با بشریت و قهرمانان ما مخالف است. این شگرد اینهاست و از طرف دیگر نفهمی و نادانی اینهاست. نمی‌دانند کسی که شهید می‌شود جاودان می‌شود و زنده می‌ماند. همان جمله‌ای که مقام معظم رهبری فرمودند که قاسم سلیمانیِ شهید بیشتر از قاسم سلیمانیِ زنده برای آنها خطرناک است. امروز شهید صیادشیرازی زنده است و بعد از 25سال می‌بینیم که هنوز درباره ایشان حرف می‌زنند و تا تاریخ هست، این یاد برقرار خواهد بود. من خواهش می‌کنم کتاب‌هایی مثل صیاد دلها و ناگفته‌های جنگ را بخوانید. ایشان وقتی در آمریکا دانشجو بود، باعث تعجب همه اساتید آمریکایی بودند و آن کلنلی که فرمانده بود، در خاتمه دوره در نامه‌ای می‌نویسد این افسر روزی به‌عنوان فرمانده نیروی زمینی منصوب خواهد شد.

*‌چیزی که مشخص شده، این است که شهید صیادشیرازی مورد اعتماد امام خمینی و پس از رحلت ایشان هم مورد اعتماد رهبری بوده‌اند. سوال این است که ارتباط شهید صیاد با مرحوم هاشمی‌رفسنجانی چطور بود؟ این دو نفر از ابتدای انقلاب کنار هم بودند.

چون آقای هاشمی در جلسات شورای دفاع حضور داشت، شهید صیادشیرازی تابع نظرات ایشان هم بود اما خودشان می‌گفتند در خیلی از جلسات مخالف نظرات آقای هاشمی بودم و در مخالفت با ایشان هم در جلسات حرف می‌زدم. تنها کسی که نظرشان را به نظر خودش ترجیح می‌داد، نظرات حضرت امام و مقام معظم رهبری بود. مثلاً درباره عملیات بدر، ایشان مخالف نظر آقای هاشمی بود اما تصمیم جلسه این بود که عملیات انجام شود و به همین علت شهید صیاد با جدیت پای کار ماند.

*‌با توجه به تحولات اخیر و مخصوصاً ماجرایی که چند ماه است در غزه شاهد آن هستیم، اگر امروز شهید صیاد بودند چه می‌کردند؟

ایشان اگر الان هم بود همان رشادت و فداکاری را تا مرحله آخر پیشه می‌کرد و کوتاهی‌ نمی‌کرد. در همین ارتباط یک مثال بزنم. در عملیات مرصاد ایشان هیچ سمت اجرایی نداشت و به‌عنوان جانشین ستاد کل نیروهای مسلح بودند. ولی وقتی فهمید دشمن در حال پیشروی است؛ شب حرکت کرد و آنجا هم که رسید فرماندهان را سازماندهی کرد و صبح هم وارد هلی‌کوپتر شد و پشت سر منافقین پیاده شد. این خودش پاسخ سوال را می‌رساند و نشان می‌دهد که شهید صیاد به محض اینکه برای کشور و مردم احساس خطر می‌کرد جلو می‌آمد و وارد میدان می‌شد.

ایشان مرد میدان بود و به همین دلیل هم بود که دشمن به علت ضربه سختی که خورده بود، 10 سال به‌دنبال زدن ایشان بود. درباره شهید صیادشیرازی می‌توان ساعت‌ها حرف زد. ایشان دست‌نوشته‌هایش را با «من کان‌للَّه کان‌اللَّه له» آغاز می‌کرد و در پایان وقتی می‌خواست امضا کند می‌نوشت، سرباز کوچک اسلام، علی صیادشیرازی. سرتاسر زندگی ایشان درس بود. من پیشنهاد می‌کنم جوان‌ها کتاب‌های زندگی ایشان را مطالعه کنند.

​توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:دراین مصاحبه اصلاحاتی انجام گرفته(انتخاب تیتر،افزودن تصاویر)

«سیدابوالحسن بنی صدر» در اولین انتخابات ریاست جمهوری که در ۵ بهمن ۱۳۵۸ و به فاصله کمتر از یک سال پس از پیروزی انقلاب برگزار شد، توانست با حدود ۱۱ میلیون رأی سایر رقیبان خود از جمله محمدحسن آیت‌، صادق قطب‌زاده‌، دریادار مدنی‌، کاظم سامی‌، صادق طباطبایی‌، داریوش فروهر و حسن حبیبی را پشت سر گذاشته و به عنوان اولین رئیس جمهوری اسلامی ایران انتخاب شود. 

ریاست جمهوری بنی‌صدر تنها ۱۷ ماه به طول انجامید.

«سیدابوالحسن بنی صدر» در این مدت به تدریج با تمامی نهادهای انقلابی وارد فاز مقابله شد و در کنار عدم توجه به مصوبات قانونی مجلس، با حمایت از گروه‌هایی چون مجاهدین خلق و میدان دادن به آن‌ها در عرصه سیاسی، اعتماد مسئولان نظام از جمله نمایندگان را به اینکه می‌تواند فردی مناسب برای اداره کشور باشد، سلب کرد.

بنی صدر ابتدا در ۲۰ خرداد ۱۳۶۰ با حکم امام از فرماندهی کل قوا برکنار شد.

۱۱ روز پس از صدور حکم  عزل بنی صدرازفرماندهی کل قوا : هاشمی رفسنجانی، رئیس وقت مجلس گزارش آراء نمایندگان مجلس را در مورد عزل بنی‌صدر از ریاست جمهوری به اطلاع امام رساند.

بر اساس این گزارش در ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ لایحه عدم کفایت سیاسی بنی‌صدر برای ادامه ریاست جمهوری در مجلس به تصویب رسید. اینچنین بود که سرانجام در اول تیرماه ۱۳۶۰ متعاقب تصویب لایحه، امام در پاسخ به نامه رئیس مجلس‌، بنی‌صدر را از ریاست جمهوری عزل کرد. 
 محضر شریف حضرت آیت الله العظمی امام خمینی ـ ادام الله ظله‏

‏‏محترماً به عرض می رساند، رأی مجلس شورای اسلامی در جلسۀ مورخ ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ پس از بحث و‏‎ ‎‏بررسی با حضور ۱۹۰ نفر به شرح زیر:‏

آرای موافق: ۱۷۷نفر‏،رأی مخالف: یک نفر‏، آرای ممتنع: دوازده نفر‏

در مورد آقای سید ابوالحسن بنی صدر بر این قرار گرفت که «آقای ابوالحسن بنی صدر برای‏‎ ‎‏ریاست جمهوری اسلامی ایران کفایت سیاسی ندارد» به موجب اصل ۱۱۰ قانون اساسی جمهوری‏‎ ‎‏اسلامی ایران مراتب برای اتخاذ تصمیم به خدمت امام عظیم الشأن گزارش می گردد.‏/‏‏رئیس مجلس شورای اسلامی‏ ـ اکبر هاشمی رفسنجانی۳۱ خرداد ۱۳۶۰

بسم الله الرحمن الرحیم‏

‏‏پس از رأی اکثریت قاطع نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی مبنی بر اینکه‏‎ ‎‏آقای ابوالحسن بنی صدر برای ریاست جمهوری اسلامی ایران کفایت سیاسی ندارد،‏‎ ‎‏ایشان را از ریاست جمهوری اسلامی ایران عزل نمودم./روح الله الموسوی الخمینی‏۱تیر ۱۳۶۰

عزل بنی‌صدر آغاز زندگی مخفی وی به مدت ۵ هفته بود.

در این دوره هیچ‌کس از محل اختفای وی مطلع نبود. رجوی بعدها گفت که مجاهدین خلق، بنی‌صدر را پس از برکناری از ریاست جمهوری در خانه‌ای واقع در مرکز تهران پنهان کرده بودند. هر روز سندی تازه برای اثبات عدم کفایت وی در مطبوعات منتشر می‌شد اما بنی‌صدر که تا پیش از آن کمتر اتهامی را بی پاسخ می‌گذاشت در آن شرایط ترجیح داده بود سکوت کند.

وقایع ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ فضایی به وجود آورده بود که خشم مردم از بنی‌صدر و مجاهدین روز به روز افزوده می‌شد و برخی شعار اعدام بنی‌صدر را سر می‌دادند. 

فراربنی صدر

در چنین فضایی بود که حدود یک هفته پس از انتخاب محمدعلی رجایی به سمت ریاست جمهوری، بنی‌صدر از کشور خارج شد.

بنی صدر و مسعود رجوی رییس سازمان مجاهدین خلق در روز چهارشنبه هفتم مرداد ۱۳۶۰ با یک فروند هواپیمای بوئینگ ۷۰۷ به خلبانی سرهنگ معزی، خلبان ویژه شاه، از ایران رفتند‌.

معزی در دی‌ماه ۱۳۵۷ پس از آنکه شاه را به مصر و سپس به مراکش برد، در بازگشت از مراکش با تظاهر به جانبداری از انقلاب اسلامی، وارد کشور شد اما در مرداد ۶۰ در عملیات خارج کردن بنی‌صدر و رجوی از کشور نقش محوری را ایفا کرد. 
 ورودبنی صدربه فرانسه
«بنی‌صدر» پس از فرود هواپیما در فرانسه به خانه‌اش در کشن واقع در ۳ کیلومتری جنوب پاریس وارد شد. رئیس جمهوری معزول ایران در ساعت ۱۰:۱۵ به وقت محلی با یک اتومبیل دولتی و به همراه تعدادی پلیس که اتومبیل او را محافظت می‌کردند وارد آپارتمان سه خوابه‌اش در طبقه اول یک ساختمان متوسط در« خیابان دوپون رویال» شد که ۴۰ پلیس فرانسه از آن حفاظت می‌کردند. عمه، خواهر و دو دختر بنی‌صدر در پاریس زندگی می‌کردند و از ۲۰ ژوئیه دو روز پس از آنکه دادستان تهران گفت بنی‌صدر ناپدید شده است، پلیس با جلیقه ضدگلوله به حراست از این خانه پرداخته بود. 
فردای آن روز کانال دو تلویزیون فرانسه بنی‌صدر را نشان داد در حالی که «سبیلش را تراشیده و در کنار مسعود رجوی، سلامتیان و سرهنگ معزی ایستاده بود».

«بنی‌صدر» در پاسخ به سوالات خبرنگاران گفت: یک روز قبل، ساعت ۶ بعدازظهر به وقت تهران به من خبر دادند، از این رو من در ساعت ۲۰:۳۰ سوار هواپیما شدم و در ساعت ۲۲:۳۰ به سوی فرانسه پرواز کردیم. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد