شط فرات کجاست؟نقشه
چاقوکشی برای پذیرایی زائراربعین
آیت الله مکارم شیرازی:در یکی از سفر ها ما ظهر اطراق کردیم و استراحت، و بعد از ظهر راه افتادیم(ادامه پیاده روی).چندتا از جوان های عرب، مال یکی از مُضیف ها، آمدند به ما پیشنهاد کردند که امشب را اینجا باشید.گفتیم ما تازه راه افتادیم، تا شب خیلی وقت است، ما باید برویم.یکیشان گفت علاج ندارد. از او اصرار و از ما انکار، ناگهان چاقویش را در آورد و تهدید کرد که من مدتی است مهمان برایم نیامده است و شما حتماً باید مهمان ما بشوید!( یعنی اینقدر علاقه به زوّار داشتند)
من گفتم ما قول می دهیم که از طرف شما هم زیارت می کنیم، بنابراین اجازۀ مرخصی ما را بدهید. دیگر هر طوری بود راضی شان کردیم و اجازۀ مرخصی را گرفتیم و حرکت کردیم.
«آیتالله ناصر مکارم شیرازی» در دوران طلبگی سالهای ۱۳۶۹ تا ۱۳۷۰قمری( ۱۳۲۸تا۱۳۲۹شمسی)در نجف اشرف ساکن بوده است،ایشان دو بار توفیق پیادهروی از نجف تا کربلا را داشته است. وی با پای برهنه از مسیر شط (رودخانه) که حدود ۲۰ کیلومتر طولانیتر از مسیر کنونی نجف کربلاست و حدود ۳ روز به طول میانجامید، به زیارت اباعبدالله الحسین(ع) مشرف شدند.
خاطره آیت الله آقامجتبی تهرانی ازپیاده روی اربعین:یک سال از طریق کنار شط به کربلا میرفتیم من و آقا سید عبدالهادی شیرازی جلو میرفتیم و تعدادی از طلاب پشت سر ما در حرکت بودند، زنی از عشایر جلو ما را گرفت و برای پذیرایی و استراحت به درون میهمان خانهاش( مُضیف) دعوت کرد(وقتی ما امتناع کردیم) زن عرب ناگهان خشمگینانه ، مرا کشید تا به زور به سمت مُضیف(موکب) ببرد و شوهرش را هم به کمک صدا زد
«آقامجتبی تهرانی» که در دوره اقامت در نجف اشرف، به صورت مستمر با پای پیاده به زیارت کربلای معلی مشرف میشد از خاطرات آن روزها میگوید: یک سال از طریق کنار شط به کربلا میرفتیم این طریق دو برابر مسافت جاده، اما با صفا بود.
من و « آقا سید عبدالهادی شیرازی» جلو میرفتیم و تعدادی از طلاب و چهرههای شناخته شده هم پشت سر ما در حرکت بودند تقریباً یک ساعت به غروب بود که در راه، زنی از عشایر جلو ما را گرفت و برای پذیرایی و استراحت به درون میهمان خانهاش که مُضیف مینامند دعوت کرد.
آقامجتبی تهرانی گفت:«آقا سید عبدالهادی» که اهل نجف هم بود، تشکر کرد تا بتوانیم راه بیشتری طی کنیم. اما آن زن اصراری بی اندازه کرد. وقتی ایشان دوباره نپذیرفت، عصبانی شد و شروع به پرخاش کرد! زن عرب ناگهان و در حالی که عصبانی بود، مرا کشید تا به زور به سمت مضیف ببرد و شوهرش را هم به کمک صدا زد! بالاخره چارهای نبود و با همراهان به مُضیف آنها رفتیم که با سَعَف (شاخه نخل خرما) و نی ساخته بودند و خیلی هم کوچک بود؛ به طوری که مجموع ما که حدود ۲۰ تا ۲۵ نفر بودیم شب به سختی خوابیدیم.
به هر حال شوهر آن زن دلیل اصرارشان را که یک «نذر» بود توضیح داد و گفت ما «چندین سال است که ازدواج کرده ولی بچه دار نشده بودیم »پارسال به کربلا رفتم؛ به حرم حضرت عباس شد و به او گفتم اگر در سال بعد بچه دار باشیم زائران برادرت را پذیرایی میکنم؛ و «حالا بچه دار شده ایم» آن مرد رفت و نوزادشان را آورد و ما دیدیم. آن زن و شوهر خیلی هم فقیر بودند. یک گوسفند بیشتر نداشتند. آن مرد همان گوسفند را هم ذبح کرد و درسته پخت و سر سفره آورد./پایان.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:دراربعین ۱۴۳۹(آبان ۱۳۹۶) توفیق پیاده روی ازنجف به کربلاپیداکردیم،جمع ما ۱۰ نفره بود،وقتی به «کوت» رسیدیم،چندین نفرازچندین خانواده کنارجاده ایستاده بودند که هرکدام چندنفررا به خانه شان ببرند، مانگاه میکردیم که یکی را انتخاب کنیم،بایکی به توافق رسیدیم که حرکت کنیم، عراق دیگرآمدجلوی ماراگرفت که بایدبیاییدخانه ما...که الحمدالله بخیرگذشت)اما وقتی واردخانه میزبان شدیم دیدیم شام چیده شده،وصاحبخانه نگذاشت که شب خانه راترک کنیم وبرای صبحانه هم آنجابودیم.
کشورعراق(کربلا-نجف-کاظمبن(بغداد)-سامرا)نقشه
« مجتبی و مرتضی آقاتهرانی» ازنوادگان «آمیرزا موسی بزرگ»، برادر «آمیرزا مسیح» معروف هستند که در تاریخ سیاسی ایران هم به «تهرانی» و نیز به «استرآبادی» معروفند،مهدی کلهر(مشاور رسانه ای رئیس جمهوراحمدی نژاد)برادر آقاتهرانی هست.
«آیت الله حاج شیخ مرتضی تهرانی» و «مهدی کلهر»
«آیت الله آقامجتبی تهرانی» از سال ۱۳۴۷ شمسی به مدت سه سال به نجف اشرف مهاجرت نمود و در درس خارج فقه و اصول آیت الله سید محسن حکیم و آیت الله خویی شرکت کرد ایشان از سال ۱۳۵۱ شمسی ضمن اقامه نماز جماعت در مسجد جامع بازار مسجد جامع تهران، جلسات اخلاق و تفسیر داشت .
«آیت الله آقامجتبی تهرانی»دروس خارج خود را در منزل و سپس در مدرسه مروی ارائه داد.
آیت الله آقامجتبی تهرانی متوفی ۱۲ دی ۱۳۹۱
مرجع تقلید « آیت الله سید عبد الهادی شیرازی»(سال ۱۳۰۵ هجری در سامرا دیده به جهان گشود و در سال ۱۳۸۲هجری قمری در نجف اشرف دار فانی را وداع گفت و در قبرستان المجدد الشیرازی به خاک سپرده شد).
نشسته از راست: سید هاشم حسینی شیرازی، سید عبدالهادی حسینی شیرازی، سید جعفر حسینی شیرازی و سید محمدحسین حسینی شیرازی - ایستاده از راست: سید صادق حسینی شیرازی و سید عبدالمطلب حسینی شیرازی
«سید میرزا هاشم حسینی» فرزند میرزا محمد فرزند سید مجدد میرزا محمد حسن شیرازی -متولد ۱۳۰۱ هجری در سامرا و متوفی سال ۱۳۹۱ سامرا و نزد امامین عسکریین(امام هادی-امام حسن عسکری) در رواق حرم از سمت مردان به خاک سپرده شد).
«سید میرزا جعفرحسینی شیرازی» فرزند سید میرزا محمد فرزند سید مجدد شیرازی،متولد سال ۱۲۹۸ هجری قمری در سامرا ومتوفی سال ۱۳۶۷ هجری قمری در نجف، در قبرستان جدش به خاک سپرده شد. ایشان جد خطیب محقق جناب سید مهدی وشهید فاضل سیدعلی بودند.
«سیدمیرزا محمدحسین حسینی شیرازی»(فرزند آیت الله سید میرزا علی) فرزند سید مجدد شیرازی-متولد ۱۳۱۹ سامرا و متوفی سال ۱۳۷۴ در تهران، پیکرش به نجف اشرف منتقل گشت و در قبرستان جدش مجدد شیرازی به خاک سپرده شد(ایشان پدر مرحوم آیت الله سید رضی بودند).
«سید صادق حسینی شیرازی»(فرزند سید میرزا هاشم) نوه سید مجدد شیرازی-متولد ۱۳۲۵ در سامرا و متوفی ۱۴۱۱ قمری در قم ( سید حسین و سید حسن آل مجدد شیرازی فاضل و کارشناس علوم حدیث در نزد اهل سنت فرزندان ایشان بودند).
خاطره« آیت الله ناصرمکارم شیرازی» از پیاده روی اربعین(نجف-کربلا)
خنجر کشیدند تا مهمانشان شویم
مکارم شیرازی: از خاطراتی که من هیچ وقت فراموش نمیکنم، گاهی خسته میشوم و ناراحت میشوم از بعضی چیزها و ناچارم یک خاطرات شاد کنندهای را به ذهنم بیاورم، میروم توی آن حال و هوا و فکر میکنم از نجف داریم حرکت میکنیم و رفتیم زیر درختها، از آنجا رفتیم کجا و غیره، اینها را در نظر مجسم میکنم تا رفع آن خستگی و ناراحتی شود.
ظهر که میشد زیر درختان نخل «اُطراق» میکردیم و همراه خودمان یک مقدار نان خشک و یک مقدار ماست آب گرفته و یک چراغ، از این چراغ نفتیهایی که با فشار روشن میشد، میبردیم و چایی و بساط و اینها.
ظهرها جایی نمیرفتیم، خودمان کنار« شط» در آن سایه مینشستیم، منتهی «آب فرات» خواهید دید، گل آلود است، نمیشود از آن برای خوردن استفاده کرد. باید ته نشینش کنی، ما هم که نمیتوانستیم ته نشین کنیم.
زوار از روشی استفاده میکردند، مادهای هست به نام «زاق» که این را در آب، با دست حرکت میدادند، تمام آن چیزها را ته نشین میکرد و از آب صاف، استفاده میکردند، یک خورده زاق همراهمان میبردیم، نان خشک همراهمان میبردیم، ماست کیسه انداخته همراهمان میبردیم؛ چراغی و بساطی و اینها و شب را در مضیفها میماندیم، طبعاً صبح هم آنجا بودیم.
در یکی از سفرها ما ظهر اطراق کردیم و استراحت و دیگر بعد از ظهر باید راه میرفتیم.
شروع کردیم به راه رفتن، چند تا از جوانهای عرب، مال یکی از «مُضیفها»(موکب) آمدند به ما پیشنهاد کردند که امشب را اینجا باشید. گفتیم ما تازه راه افتادیم، تا شب خیلی وقت است، ما باید برویم. یکیشان گفت علاج ندارد. از او اصرار و از ما انکار، «یک وقت دیدیم خنجر کشید که باید پیش ما بمانید»! یعنی اینقدر علاقه به زوار داشتند.
«زائران درهنگام پیاده روی» از روشی استفاده میکردند، مادهای هست به نام «زاق» که این را در آب، با دست حرکت میدادند، تمام آن چیزها را ته نشین میکرد و از آب صاف، استفاده میکردند، یک خورده «زاق» همراهمان میبردیم، «نان خشک» همراهمان میبردیم، «ماست کیسه انداخته» همراهمان میبردیم؛ چراغی و بساطی و اینها و شب را در «مضیفها»(موکب ها) میماندیم، طبعاً صبح هم آنجا بودیم.
در یکی از سفرها ما ظهر اطراق کردیم و استراحت و دیگر بعد از ظهر باید راه میرفتیم.
شروع کردیم به راه رفتن، چند تا از جوانهای عرب، مال یکی از «مُضیفها»(موکب) آمدند به ما پیشنهاد کردند که امشب را اینجا باشید. گفتیم ما تازه راه افتادیم، تا شب خیلی وقت است، ما باید برویم. یکیشان گفت علاج ندارد. از او اصرار و از ما انکار، «یک وقت دیدیم خنجر کشید که باید پیش ما بمانید»! یعنی اینقدر علاقه به زوار داشتند.
من گفتم ما قول می دهیم که از طرف شما هم زیارت میکنیم، بنابراین اجازه مرخصی ما را بدهید. دیگر هر طوری بود راضیشان کردیم و اجازه مرخصی را گرفتیم و حرکت کردیم.
منبع: دفتر آیتالله مکارم شیرازی، دیدار با نمایندگان دانشجویان اعزامی
صحنه روز عاشوری سال 61 هجری قمری