«حجة الاسلام»شفتی، مغازه نانوایی وقصابی داشت
سید محمد باقر شفتی، معروف به «حجة الاسلام»، از بزرگترین و با نفوذترین عالمان دردربارفتحعلی شاه بود. وی در سال ۱۱۷۵ق(۱۱۴۰شمسی) در قریه شفت(استان گیلان) به دنیا آمد. پدر ایشان، «سیدمحمد تقی موسوی» از عالمان معروف رشت بود.
سیّد محمدباقر شفتی، دوران کودکی رادر شفت(که درآن زمان بخشی ازشهرستان فومن بود) و نزدپدر «سیدمحمدتقی»، و دیگرعلمای گیلان، مقدمات علوم دینی را فراگرفت.
«آیت الله سید محمد باقر شفتی»(حجه الاسلام) در ۸۵ سالگی روز جمعه دوم ربیع الاول۱۲۶۰ق(۰۲ فروردین ۱۲۲۳) فوت کردند و پیکر مطهرش در مسجد سید اصفهان(مسجدی که خودش ساخته بود) به خاک سپرده شد.
هجرت به عراقسید محمد باقر برای ادامه تحصیل به عراق مهاجرت کرد. ایشان ابتدا با سکونت درشهر مقدس کربلا، در درس آیت اللّه وحید بهبهانی حاضر شد و سپس، از محضر آقا سیدعلی طباطبایی استفاده کرد. پس از آن، به نجف اشرف رفت واز درس استادانی چون سیدمهدی بحرالعلوم و شیخ جعفر نجفی کاشف الغطاء همچنین در کاظمین، از درس سید محسن اعربی بهره مند شدند.
مراجعت به ایران( قم )
سید محمد باقر شفتی، در سال ۱۲۰۰ق(۱۱۶۴شمسی) پس از سالها تلاش و کوشش در راه کسب علم و معنویت، با اخذ درجه اجتهاد، به قم مهاجرت نمود و به محضر درس میرزای قمی پیوست. او سپس از درس ملامهدی نراقی در کاشان استفاده کرد و در سال ۱۲۰۶ق(۱۱۷۰شمسی) در حالی که بار سنگین مسئولیت توشه های علمی و معنوی بر دوش او سنگینی میکرد، به منظور تبلیغ و اجرای احکام دین به اصفهان عزیمت نمود.
تحقیق و تألیف
سیدمحمد باقر شفتی، در کنار تدریس، به تألیف کتاب و رساله های متعددی همت گماشت و با این کار، تجربیات علمی خود را به نسلهای بعدی هدیه کرد. آثار علمی و نوشتاری ایشان خیلی زیاد است که از آن میان، میتوان به الزهرة البارقه، القضاء و الشهادات، جوابات المسائل، مناسک حج(فارسی)، تحفة الابرار(فارسی)، رسالة فی اقامة الحدود فی عصرالغیبه، و رسالة فی مشترکات الرجال اشاره کرد.
حجت الاسلام سید محمد باقر شفتى به نماز شب بسیار معتقد بود، و بیش از سایر مستحبات به آن اهمیت مى داد، به خلاف مرحوم سید بحرالعلوم که صبر مى کرد تا هوا مقدارى روشن شود و آن گاه نماز صبح را مى خواند. حجت الاسلام سید محمد باقر شفتى در اصفهان درست اول فجر نماز صبح را به جماعت اقامه مى نمود، با این که اگر نماز جماعت را به تاخیر مى انداخت ، افراد بیشترى حاضر مى شدند؛ ولى ایشان دستور مى داد دو عادل بالاى مناره بروند و پس از مشاهده ى طلوع فجر، بلافاصله اذان صبح بگویند. به ایشان گفتند: چرا مقدارى صبر نمى کنید تا جمعیت زیادى براى درک فیض جماعت حاضر شوند؟ در جواب فرمودند: در میان مستحبات افضل از نماز شب سراغ ندارم . لذا ایشان براى این که مردم نماز شب را به جا آورند، اینچنین چاره اندیشى نموده بود که به دو نفر شخص عادل دستور داده بود تا به طور دقیق وقت فجر تعیین شود و کسانى که در نماز جماعت حاضر مى شوند، پیش از فجر بیدار شوند و نماز شب بخوانند . بدین ترتیب ، قطعا کسانى که در نماز جماعت ایشان شرکت مى کردند نماز شب را هم مى خواندند، و با این کار مردم را به نماز شب وادار مى کرد.
صاحب مناهل کیست؟
فقر و تنگای مالی حجت الاسلام
ایام تحصیل سید محمدباقر شفتی، با مشکلات طاقت فرسایی همراه بود. هر چند سختیها و فقر جانکاه، جسم ضعیف او را میآزرد، ولی در عین حال باعث اعتلای روحی و معنوی آن مرد بزرگ میشد. زمانی که سید در نجف، در درس علامه بحرالعلوم حاضر میشد، به شدت فقیر بود، به طوری که حتی نان شبش را هم نمیتوانست تهیه کند. در همین روزها، حاجی کلباسی، عالم و فقیه فرزانه، به دیدن سید رفت و او را درحالی دید که از شدت گرسنگی، در گوشه ای افتاده وتوان صحبت کردن ندارد. مرحوم کلباسی مقداری غذا تهیه کرد و با خوردن آن، اندک اندک حال سیّد رو به بهبودی نهاد. روزهای تحصیل در کربلا، روزهای سخت و طاقت فرسایی بود و سیّد در تنگنای مادّی شدیدی قرار داشت.
جگری که نصیب سگ شد!«سگی» که آیت الله شفتی راثروتمندکرد!
در ایام تحصیل در نجف اشرف، آیت اللّه سیدمحمد باقر شفتی، پس از تحمل گرسنگی طولانی، مقداری پول از رفیقش قرض کرد و با این پول، فقط توانست یک جگر بند گوسفند تهیه کند. در راه برگشت به منزل، متوجه سگی شد که همراه بچه هایش در گوشهای از خرابه افتاده و زوزه میکشندودر اثر خشک شدن شیر، تولههای سگ در حال جان دادن هستند.
سید به این حیوان ترحّم کرده و همه جگربند را جلویش گذاشت و سگ با ولع تمام آن را خورد و بعد سر به آسمان بلند کرد، گویا که برای سیّد دعا میکند.
مدتی نگذشت که از زادگاه سید، یعنی شَفت کسی آمد و گفت: فلان حاجی مرده و ثلث مال خود را برای شما باقی گذاشته است.
آیت الله شفتی می گوید : «حساب کردم و دیدم همان روز که غذای خود را جلو سگ گرسنه گذاشتم، این وصیت در مورد من شده است».
سید محمد باقر شفتی، دراصفهان به سبب شهامت، پارسایی و درستکاری، با اقبال کم نظیر مردم روبه رو شد و نفوذ و محبوبیت فراوانی به دست آورد. تاجران، اموال فراوانی به سید می بخشیدند و ایشان به وسیله آن، ازمردم فقیر و نیازمند دستگیری میکرد.
نوشته اند:هیچ عالم شیعی مثل سید شفتی ثروتمند نشد.
آیتالله بهجت : یک روز عید غدیر، دهها سال بیست هزار تومان عیدی میدهند، به عبارتی پول دویستهزار نفر استاد کار، در آن زمان بوده است ثروت ایشان آنقدر بود شخصی که به حضورشان رفته بودمی گویدکه آنقدر طلا و جواهر جلویش ریخته بود که نزدیک بود من ایشان را نبینم، اعلان کردند فقرای اصفهان بیایند و به آنها کمک میکرد.
آیتالله بهجت میفرمود: از هندوستان، برای سید شفتی وجوهات و نذورات را با فیل میآوردند در تاریخ نقل شده است که در زمان فتحعلیشاه قاجار زمانی که بین ایران و روس جنگ اتفاق افتاد و خزینه بیتالمال خالی شد، گفتند؛ برویم و از سید شفتی برای جنگ با روس پول فرض کنیم، همچنین درهای معنوی را نیز خداوند برای او باز کرد و همه این مسایل نتیجه احسانی بود که سید شفتی انجام داد.
شبزندهداری و مناجات نیمهشب سید محمدباقر شفتی
«آیتالله محمدتقی بهجت فومنی» درباره همشهری اش گفت :«آقا سید محمدباقر شَفتی بیدآبادی» که به دست خود حدود جاری میکرد، شبها مثل کسانی که عقل خود را از دست داده باشند، به گریه و زاری و حرکتهای عجیب مشغول میشد و روز که میشد عبا و قبا میپوشید، بهگونهای که گویا آن کسی که شب با آن حال تضرع و زاری میکرد، نیست».
آیتالله بهجت : حجتالاسلام سید محمدباقر شفتی خوشه انگوری در طاقچه حجره خود گذاشته بود، هفته دیگر رفتند و دیدند که همان خوشه موجود است. از ایشان پرسیدند، فرمود: خیلی دوست دارم، ولی میخواهم با هوای نفس مخالفت کنم!.
آیتالله محمدتقی بهجت فومنی (متولد ۲ شهریور ۱۲۹۵فومن –فوت ۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۸ قم)می گوید:روزی از اطراف کوچه سید میگذشتم که جلو در خانه ایشان، جمعیت زیادی از فقرا جمع شده بودند. جمعیت آن قدر زیاد بود که کوچه از دو طرف کاملاً مسدود شده بود. سید به تک تک آنها مقادیر زیادی پول بخشید و کسی با دست خالی نرفت. مرحوم شفتی، دو باب مغازه داشت، یکی نانوایی و دیگری قصابی، و با این دو مغازه، نان و گوشت دو هزار خانواده فقیر را تأمین میکرد.
«شفت»یکی ازروستاهای شهرستان فومن(گیلان) بود که بعدتبدیل به «بخش»شد وهم اکنون شهری مستقل ازفومن است.
قضاوت حجه الاسلام شفتی
سید محمد باقر شفتی، در قضاوتها و مرافعات مردمی دقت فراوان میکرد. بسیار دیده میشد که مشکلات حل ناشدنی به دست دیگران، به راحتی به دست ایشان میشد. یکی از همراهان سید مینویسد: روزی در خدمت سید، کسی از «آقا حَسَن» نامی ادعای طلب کرد و قبل از سید، هیچ یک از قضات نتوانسته بودند این معضل را رفع کنند؛ اماوقتی آیت الله سیدمحمدباقرشفتی به این موضوع پرداخت توانست به ترفندی احقاق حق کند.
وقتی این عالم ازمردکذاب خواست تامطالبات صاحب مال راپرداخت کند وی می گفت برودازهمان«آقا حَسَن بگیرید،این آقا به حسن داده،نه من!(همچنان مُصربودکه اسم من آقا حسن نیست!.
آیت الله شفتی به اموردیگر( مراجعان) پرداخت واماحواسش به این مردبدحساب بود.
قاضی محکمه(شفتی) یک دفعه بطرف آن دو نفر برگشت و صدا زد: آقا حسن!
مرد انکار کننده فوری جواب داد: بلی!.
در این حال قاضب(حجه الاسلام شفتی)گفت: حالا که معلوم شدشما همان« آقا حسن» هستید، طلب این بنده خدا را بدهید.که اوهم بناچارپذیرفت وموضوع ختم بخیرشد.
مسجدشفتی اصفهان
سید محمد باقر شفتی، در محله بیدآباد اصفهان، مسجد با عظمتی بنا کرد که از نادرترین مساجد ایران به شمار میآید. روزی فتحعلی شاه، بنای نیمه کاره این مسجد بزرگ را دید و گفت: شما قدرت تکمیل این بنای عظیم را ندارید، مرا هم در تکمیل مسجد شریک گردانید. سید قبول نکرده و فرمود: دست من در خزانه خداوند عالم است. سید تا آخر عمر شریفش در این مسجد نماز میخواند و به خاطر محبوبیتی که در بین مردم داشت، صدها نفر در نماز او شرکت میکردند.
حاکم اصفهان وحجه الاسلام شفتی
حجة الاسلام سید محمد باقر شفتی، عالمی توانا و آگاه به زمان بود. او در برابر زورگویی های حاکمِ اصفهان مقاومت میکرد و در مسایل مختلف سیاسی، با شهامت فراوان، به افشاگری و روشنگری مردمان میپرداخت.
در سال۱۲۵۳ق(۱۲۱۶شمسی) دولت ایران برای الحاق هرات به ایران، بدانجا لشکر کشید، ولی با مخالفت انگلیس روبه رو شد. سفیر وقت انگلستان در ایران، ضمن اتمام حجت با شاه، از کشور خارج شد و برای بدبین کردن علما و مردم به مقاصد شاه ایران، نامه ای به حجة الاسلام شفتی نوشت، با این خیال که به علت اختلاف حجة الاسلام با شاه، مرحوم شفتی با او همکاری خواهد کرد، ولی آن عالم آگاه، در پاسخِ نامه وی، ضمن تأیید اقدامات شاه ایران، به وی تذکر داد که بهتر است در این قبیل موارد، با اُمنای دولت ایران مذاکره کند.
رابطه فتحعلی شاه و حجه الاسلام شفتی
فتحعلی شاه(تولد۴ بهمن ۱۱۵۰ – وفات۱ آبان ۱۲۱۳ شمسی)، از میرزای قمی خواست تا عالمی وارسته را برای اقامه نماز جماعت در مسجد شاه تهران معرفی کند.
« میرزای قمی» در جواب نوشت: آقا سید محمد باقر شفتی در اصفهان ساکن است، از او بهتر سراغ ندارم. حاکم اصفهان شخصا خواسته فتحعلی شاه را به سید رساند، ولی با مخالفت سید مواجه شد. او در برابر درخواست شاه گفته بود: «من وظیفه خود را چنین تشخیص میدهم که در خدمت مردم این منطقه باشم و با اختیار خودم به تهران نخواهم رفت».
میرزای قمی(۱۱۱۶-۱۱۹۴شمسی)=(۱۱۵۰ق-۱۲۳۱ق)
سید محمدباقر شفتی (۱۱۸۱-۱۲۶۰ق)=(۱۱۴۶-۱۲۲۲شمسی)
آیت الله محمدتقی بهجت(۲ شهریور ۱۲۹۵– ۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۸)==(۲۵ شوال ۱۳۳۴-۲۲ جمادیالاول ۱۴۳۰)
توطئه قتل حجه الاسلام
حاکمان جور که نمیتوانستند محبوبیت، نفوذ و قدرت سید شفتی را تحمل کنند و ایشان را مانعی بر سر راه اهداف شوم خود میدیدند، با دادن وعده های بزرگ به چهار نفر از شرورترین افراد، از آنها خواستند هر طور شده سید را به قتل برسانند. آنها در دل شب وارد منزل سید شدند. دراین حال، سید با خداوند خلوت کرده و به مناجات مشغول بود. یکی از آنها خواست سید را با تیر بزند، ولی دستش لرزید و به زمین افتاد و حالت غش به او دست داد. نفرات بعدی همین کار را تکرار کردند، ولی همگی اُفتادند و سرانجام از کار خود پشیمان شده و به دست سید، توبه کردند و منزل ایشان را اشک ریزان ترک کردند.
وفات
سید شفتی در ۸۵ سالگی، پس از سالها تلاش خستگی ناپذیر، در روز جمعه دوم ربیع الاول۱۲۶۰ق(۰۲ فروردین ۱۲۲۳)درگذشت.
قبرحجه الاسلام شفتی
در مسجد سید اصفهان که به دست خودش بنا شده بود، به خاک سپرده شد.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر: «حجهالاسلام » یک مقام«عنوان حکومتی»دردربارپادشاهان بود که با روحانیونی داده می شدکه ازمحبوبیت ومقبولیت بالایی برخورداربودند.
«حجة الاسلام»شفتی، مغازه نانوایی وقصابی داشت
سید محمد باقر شفتی، معروف به «حجة الاسلام»، از بزرگترین و با نفوذترین عالمان دردربارفتحعلی شاه بود. وی در سال ۱۱۷۵ق(۱۱۴۰شمسی) در قریه شفت(استان گیلان) به دنیا آمد. پدر ایشان، «سیدمحمد تقی موسوی» از عالمان معروف رشت بود.
سیّد محمدباقر شفتی، دوران کودکی رادر شفت(که درآن زمان بخشی ازشهرستان فومن بود) و نزدپدر «سیدمحمدتقی»، و دیگرعلمای گیلان، مقدمات علوم دینی را فراگرفت.
«آیت الله سید محمد باقر شفتی»(حجه الاسلام) در ۸۵ سالگی روز جمعه دوم ربیع الاول۱۲۶۰ق(۰۲ فروردین ۱۲۲۳) فوت کردند و پیکر مطهرش در مسجد سید اصفهان(مسجدی که خودش ساخته بود) به خاک سپرده شد.
هجرت به عراق
سید محمد باقر برای ادامه تحصیل به عراق مهاجرت کرد. ایشان ابتدا با سکونت درشهر مقدس کربلا، در درس آیت اللّه وحید بهبهانی حاضر شد و سپس، از محضر آقا سیدعلی طباطبایی استفاده کرد. پس از آن، به نجف اشرف رفت واز درس استادانی چون سیدمهدی بحرالعلوم و شیخ جعفر نجفی کاشف الغطاء همچنین در کاظمین، از درس سید محسن اعربی بهره مند شدند.مراجعت به ایران( قم )
سید محمد باقر شفتی، در سال ۱۲۰۰ق(۱۱۶۴شمسی) پس از سالها تلاش و کوشش در راه کسب علم و معنویت، با اخذ درجه اجتهاد، به قم مهاجرت نمود و به محضر درس میرزای قمی پیوست. او سپس از درس ملامهدی نراقی در کاشان استفاده کرد و در سال ۱۲۰۶ق(۱۱۷۰شمسی) در حالی که بار سنگین مسئولیت توشه های علمی و معنوی بر دوش او سنگینی میکرد، به منظور تبلیغ و اجرای احکام دین به اصفهان عزیمت نمود.
تحقیق و تألیف
سیدمحمد باقر شفتی، در کنار تدریس، به تألیف کتاب و رساله های متعددی همت گماشت و با این کار، تجربیات علمی خود را به نسلهای بعدی هدیه کرد. آثار علمی و نوشتاری ایشان خیلی زیاد است که از آن میان، میتوان به الزهرة البارقه، القضاء و الشهادات، جوابات المسائل، مناسک حج(فارسی)، تحفة الابرار(فارسی)، رسالة فی اقامة الحدود فی عصرالغیبه، و رسالة فی مشترکات الرجال اشاره کرد.
حجت الاسلام سید محمد باقر شفتى به نماز شب بسیار معتقد بود، و بیش از سایر مستحبات به آن اهمیت مى داد، به خلاف مرحوم سید بحرالعلوم که صبر مى کرد تا هوا مقدارى روشن شود و آن گاه نماز صبح را مى خواند. حجت الاسلام سید محمد باقر شفتى در اصفهان درست اول فجر نماز صبح را به جماعت اقامه مى نمود، با این که اگر نماز جماعت را به تاخیر مى انداخت ، افراد بیشترى حاضر مى شدند؛ ولى ایشان دستور مى داد دو عادل بالاى مناره بروند و پس از مشاهده ى طلوع فجر، بلافاصله اذان صبح بگویند. به ایشان گفتند: چرا مقدارى صبر نمى کنید تا جمعیت زیادى براى درک فیض جماعت حاضر شوند؟ در جواب فرمودند: در میان مستحبات افضل از نماز شب سراغ ندارم . لذا ایشان براى این که مردم نماز شب را به جا آورند، اینچنین چاره اندیشى نموده بود که به دو نفر شخص عادل دستور داده بود تا به طور دقیق وقت فجر تعیین شود و کسانى که در نماز جماعت حاضر مى شوند، پیش از فجر بیدار شوند و نماز شب بخوانند . بدین ترتیب ، قطعا کسانى که در نماز جماعت ایشان شرکت مى کردند نماز شب را هم مى خواندند، و با این کار مردم را به نماز شب وادار مى کرد.
صاحب مناهل کیست؟
به مرحوم «حجت الاسلام سید محمد باقر شفتى» پدر سید محمد صاحب مناهل گفتند: خانه اى که بابت وجوهات به شما داده اند، منحوس و محل سکونت جن است ، و علت این که صاحبش آن را به شما داده ، همین است زیرا نمى توانسته از آن استفاده کند . ایشان فرمود: نحوستش را با دعاى شب از بین مى برم . تا این که کار به جایى رسید که مردم براى تیمن و تبرک عقدهاى ازدواج را در آن خانه برگزار مى کردند.
فقر و تنگای مالی حجت الاسلام
ایام تحصیل سید محمدباقر شفتی، با مشکلات طاقت فرسایی همراه بود. هر چند سختیها و فقر جانکاه، جسم ضعیف او را میآزرد، ولی در عین حال باعث اعتلای روحی و معنوی آن مرد بزرگ میشد. زمانی که سید در نجف، در درس علامه بحرالعلوم حاضر میشد، به شدت فقیر بود، به طوری که حتی نان شبش را هم نمیتوانست تهیه کند. در همین روزها، حاجی کلباسی، عالم و فقیه فرزانه، به دیدن سید رفت و او را درحالی دید که از شدت گرسنگی، در گوشه ای افتاده وتوان صحبت کردن ندارد. مرحوم کلباسی مقداری غذا تهیه کرد و با خوردن آن، اندک اندک حال سیّد رو به بهبودی نهاد. روزهای تحصیل در کربلا، روزهای سخت و طاقت فرسایی بود و سیّد در تنگنای مادّی شدیدی قرار داشت.
جگری که نصیب سگ شد!«سگی» که آیت الله شفتی راثروتمندکرد!
در ایام تحصیل در نجف اشرف، آیت اللّه سیدمحمد باقر شفتی، پس از تحمل گرسنگی طولانی، مقداری پول از رفیقش قرض کرد و با این پول، فقط توانست یک جگر بند گوسفند تهیه کند. در راه برگشت به منزل، متوجه سگی شد که همراه بچه هایش در گوشهای از خرابه افتاده و زوزه میکشندودر اثر خشک شدن شیر، تولههای سگ در حال جان دادن هستند.
سید به این حیوان ترحّم کرده و همه جگربند را جلویش گذاشت و سگ با ولع تمام آن را خورد و بعد سر به آسمان بلند کرد، گویا که برای سیّد دعا میکند.
مدتی نگذشت که از زادگاه سید، یعنی شَفت کسی آمد و گفت: فلان حاجی مرده و ثلث مال خود را برای شما باقی گذاشته است.
آیت الله شفتی می گوید : «حساب کردم و دیدم همان روز که غذای خود را جلو سگ گرسنه گذاشتم، این وصیت در مورد من شده است».
سید محمد باقر شفتی، دراصفهان به سبب شهامت، پارسایی و درستکاری، با اقبال کم نظیر مردم روبه رو شد و نفوذ و محبوبیت فراوانی به دست آورد. تاجران، اموال فراوانی به سید می بخشیدند و ایشان به وسیله آن، ازمردم فقیر و نیازمند دستگیری میکرد.
نوشته اند:هیچ عالم شیعی مثل سید شفتی ثروتمند نشد.
آیتالله بهجت : یک روز عید غدیر، دهها سال بیست هزار تومان عیدی میدهند، به عبارتی پول دویستهزار نفر استاد کار، در آن زمان بوده است ثروت ایشان آنقدر بود شخصی که به حضورشان رفته بودمی گویدکه آنقدر طلا و جواهر جلویش ریخته بود که نزدیک بود من ایشان را نبینم، اعلان کردند فقرای اصفهان بیایند و به آنها کمک میکرد.
آیتالله بهجت میفرمود: از هندوستان، برای سید شفتی وجوهات و نذورات را با فیل میآوردند در تاریخ نقل شده است که در زمان فتحعلیشاه قاجار زمانی که بین ایران و روس جنگ اتفاق افتاد و خزینه بیتالمال خالی شد، گفتند؛ برویم و از سید شفتی برای جنگ با روس پول فرض کنیم، همچنین درهای معنوی را نیز خداوند برای او باز کرد و همه این مسایل نتیجه احسانی بود که سید شفتی انجام داد.
شبزندهداری و مناجات نیمهشب سید محمدباقر شفتی
آیتالله بهجت :آقا سید محمدباقر شَفتی بیدآبادی که به دست خود حدود جاری میکرد، شبها مثل کسانی که عقل خود را از دست داده باشند، به گریه و زاری و حرکتهای عجیب مشغول میشد و روز که میشد عبا و قبا میپوشید، بهگونهای که گویا آن کسی که شب با آن حال تضرع و زاری میکرد، نیست».
آیتالله بهجت : حجتالاسلام سید محمدباقر شفتی خوشه انگوری در طاقچه حجره خود گذاشته بود، هفته دیگر رفتند و دیدند که همان خوشه موجود است. از ایشان پرسیدند، فرمود: خیلی دوست دارم، ولی میخواهم با هوای نفس مخالفت کنم!.
آیتالله محمدتقی بهجت فومنی (متولد ۲ شهریور ۱۲۹۵فومن –فوت ۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۸ قم)می گوید:روزی از اطراف کوچه سید میگذشتم که جلو در خانه ایشان، جمعیت زیادی از فقرا جمع شده بودند. جمعیت آن قدر زیاد بود که کوچه از دو طرف کاملاً مسدود شده بود. سید به تک تک آنها مقادیر زیادی پول بخشید و کسی با دست خالی نرفت. مرحوم شفتی، دو باب مغازه داشت، یکی نانوایی و دیگری قصابی، و با این دو مغازه، نان و گوشت دو هزار خانواده فقیر را تأمین میکرد.
قضاوت حجه الاسلام شفتیسید محمد باقر شفتی، در قضاوتها و مرافعات مردمی دقت فراوان میکرد. بسیار دیده میشد که مشکلات حل ناشدنی به دست دیگران، به راحتی به دست ایشان میشد. یکی از همراهان سید مینویسد: روزی در خدمت سید، کسی از «آقا حَسَن» نامی ادعای طلب کرد و قبل از سید، هیچ یک از قضات نتوانسته بودند این معضل را رفع کنند؛ اماوقتی آیت الله سیدمحمدباقرشفتی به این موضوع پرداخت توانست به ترفندی احقاق حق کند.
وقتی این عالم ازمردکذاب خواست تامطالبات صاحب مال راپرداخت کند وی می گفت برودازهمان«آقا حَسَن بگیرید،این آقا به حسن داده،نه من!(همچنان مُصربودکه اسم من آقا حسن نیست!.
آیت الله شفتی به اموردیگر( مراجعان) پرداخت واماحواسش به این مردبدحساب بود.
قاضی محکمه(شفتی) یک دفعه بطرف آن دو نفر برگشت و صدا زد: آقا حسن!
مرد انکار کننده فوری جواب داد: بلی!.
در این حال قاضب(حجه الاسلام شفتی)گفت: حالا که معلوم شدشما همان« آقا حسن» هستید، طلب این بنده خدا را بدهید.که اوهم بناچارپذیرفت وموضوع ختم بخیرشد.
مسجدشفتی اصفهانسید محمد باقر شفتی، در محله بیدآباد اصفهان، مسجد با عظمتی بنا کرد که از نادرترین مساجد ایران به شمار میآید. روزی فتحعلی شاه، بنای نیمه کاره این مسجد بزرگ را دید و گفت: شما قدرت تکمیل این بنای عظیم را ندارید، مرا هم در تکمیل مسجد شریک گردانید. سید قبول نکرده و فرمود: دست من در خزانه خداوند عالم است. سید تا آخر عمر شریفش در این مسجد نماز میخواند و به خاطر محبوبیتی که در بین مردم داشت، صدها نفر در نماز او شرکت میکردند.
حاکم اصفهان وحجه الاسلام شفتیتوطئه قتل حجه الاسلام
حاکمان جور که نمیتوانستند محبوبیت، نفوذ و قدرت سید شفتی را تحمل کنند و ایشان را مانعی بر سر راه اهداف شوم خود میدیدند، با دادن وعده های بزرگ به چهار نفر از شرورترین افراد، از آنها خواستند هر طور شده سید را به قتل برسانند. آنها در دل شب وارد منزل سید شدند. دراین حال، سید با خداوند خلوت کرده و به مناجات مشغول بود. یکی از آنها خواست سید را با تیر بزند، ولی دستش لرزید و به زمین افتاد و حالت غش به او دست داد. نفرات بعدی همین کار را تکرار کردند، ولی همگی اُفتادند و سرانجام از کار خود پشیمان شده و به دست سید، توبه کردند و منزل ایشان را اشک ریزان ترک کردند.
وفات
سید شفتی در ۸۵ سالگی، پس از سالها تلاش خستگی ناپذیر، در روز جمعه دوم ربیع الاول۱۲۶۰ق(۰۲ فروردین ۱۲۲۳)درگذشت و در مسجد سید اصفهان که به دست خودش بنا شده بود، به خاک سپرده شد.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر: «حجهالاسلام » یک مقام«عنوان حکومتی»دردربارپادشاهان بود که با روحانیونی داده می شدکه ازمحبوبیت ومقبولیت بالایی برخورداربودند.
آیتالله بهجت میفرمود: از هندوستان، برای «سید شفتی» وجوهات و نذورات را با فیل میآوردند.
«سید محمد باقر شفتی» یکی از علمای بزرگ شیعه بعد از تحصیل در نجف اشرف، در نهایت فقر، به ایران و اصفهان مهاجرت میکند.
مرحوم آیتالله کرباسی از ایشان خواهش میکنند در منزل وی بمانند، اما سید شفتی قبول نمیکنند و جایی را برای سکونت معین میکنند.
«سگی» که آیت الله شفتی راثروتمندکرد!
بعد از چند روز گرسنگی، پولی فراهم شده و مقداری جگر خریداری میکنند در حال بازگشت، سگی را با بچههایش میبیند که در اثر خشک شدن شیر، تولههای سگ در حال جان دادن هستند.
سید شفتی مینشیند و جگر را خرد کرده و به سگ میدهند، تا بخورد وقتی این عمل از سید شفتی انجام داد، خداوند درهای رحمت خود را برای او باز کرد که در حالات ایشان گفتهاند، هیچ عالم شیعی مثل سید شفتی ثروتمند نشد.
آیتالله بهجت : یک روز عید غدیر، دهها سال بیست هزار تومان عیدی میدهند، به عبارتی پول دویستهزار نفر استاد کار، در آن زمان بوده است ثروت ایشان آنقدر بود شخصی که به حضورشان رفته بودمی گویدکه آنقدر طلا و جواهر جلویش ریخته بود که نزدیک بود من ایشان را نبینم، اعلان کردند فقرای اصفهان بیایند و به آنها کمک میکرد.
آیتالله بهجت میفرمود: از هندوستان، برای سید شفتی وجوهات و نذورات را با فیل میآوردند در تاریخ نقل شده است که در زمان فتحعلیشاه قاجار زمانی که بین ایران و روس جنگ اتفاق افتاد و خزینه بیتالمال خالی شد، گفتند؛ برویم و از سید شفتی برای جنگ با روس پول فرض کنیم، همچنین درهای معنوی را نیز خداوند برای او باز کرد و همه این مسایل نتیجه احسانی بود که سید شفتی انجام داد.
شبزندهداری و مناجات نیمهشب سید محمدباقر شفتی
آیتالله بهجت :آقا سید محمدباقر شَفتی بیدآبادی که به دست خود حدود جاری میکرد، شبها مثل کسانی که عقل خود را از دست داده باشند، به گریه و زاری و حرکتهای عجیب مشغول میشد و روز که میشد عبا و قبا میپوشید، بهگونهای که گویا آن کسی که شب با آن حال تضرع و زاری میکرد، نیست».
آیتالله بهجت : «حجتالاسلام سید محمدباقر شفتی» خوشه انگوری در طاقچه حجره خود گذاشته بود، هفته دیگر رفتند و دیدند که همان خوشه موجود است. از ایشان پرسیدند، فرمود: خیلی دوست دارم، ولی میخواهم با هوای نفس مخالفت کنم!
همگام با تحولات اقتصادی، زندگیِ سیاسی اجتماعی سید نیز دستخوش دگرگونیهای بسیار شد. پرهیزگاری، پای فشاری در اجرای احکام الهی و همراهی پیوستة بزرگانی چون «حاج محمد ابراهیم کلباسی»(۱۱۸۰ اصفهان-۱۲۶۱ قمری) و« ملا علی نوری» اعتبار اجتماعی ستاره نامور حوزه سپاهان را فزونی بخشیدو او(سیدشفتی) را به «حجة الاسلام »شهره ساخت.
حاجی کلباسی با آنکه خود مجتهدی بلند آوازه بود همواره «سیّد» را گرامی میداشت، هرگز پیشتر از وی راه نمیرفت و پیوسته مردم را به پیروی از فقیه شفتی فرا میخواند. او بر فراز منبر وعظ میگفت: اگر رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ زندگی خاکی داشت و میخواست کسی را به فرمانداری و داوری شرعی سپاهان گسیل دارد، بیترید آن فرد سید حجة الاسلام بود.[17]
این گفتار از مجتهد پارسایی که همگان وی را تندیس تقوا میشمردند سید را پیش از پیش شهره ساخته، بر موقعیت اجتماعی و توان سیاسی اقتصادیاش افزود. اینک او میتوانست با خاطری آسوده رسالت آسمانیاش را به انجام رساند و آیین وحی را در همة منطقه حاکم سازد.
در چین شرایطی فتحعلی شاه به اصفهان گام نهاد و سید که دیدار با وی را نمیپسندید سرانجام با کوشش آشنایان به امید کاستن از ستمهای دربار به دیدارش شتافت. او در این ملاقات دردهای مردم را به گوش شاه رسانده، وی را به برداشتن مشکلات جامعه فرا خواند. شاه در پایان گفت: از من برای خود چیزی بخواه!
سید پاسخ داد: نیازی ندارم.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:« ملا علی نوری»کیست؟«احیاگر حکمت صدرایی»
«ملا علی بن میر جمشید مازندرانی نوری اصفهانی»فرزندجمشید نوری مازندرانی اهل روستای «کنگرچال» مابین(نور - لیتکو) از بزرگترین فلاسفه و حکمای اسلامی متأخر (در حکمت متعالیه)، وی از شاگردان فلسفی آقامحمد بیدآبادی حکیم و عارف قرن ۱۲ق بود. ملا عبدالله زنوزی (مروج مکتب فلسفی تهران)، سید ابوالقاسم دهکردی و ملاهادی سبزواری (صاحب منظومه) از شاگردان ملای نوری بودند. ملای نوری را بواسطه شاگردی بیدآبادی «احیاگر حکمت صدرایی» مینامند(متوفی ۱۲۴۶ قمری-اصفهان).
«فتحعلی شاه»(تولد۴ بهمن ۱۱۵۰ – وفات۱ آبان ۱۲۱۳ شمسی)، از «میرزای قمی» خواست تا عالمی وارسته را برای اقامه نماز جماعت در مسجد شاه تهران معرفی کند،میرزای قمی چندان اعتنایی نکردواما «فتحعلی خان» بر خواستهاش پای فشرد و گفتارش را چند بار تکرار کرد. سرانجام سید فرمود: اینک که در این باره پافشاری میکنید تقاضا دارم فرمان دهید نقاره خانه را موقوف سازند.
شاه خاموش مانده، در شگفتی فرو رفت و پس از خروج به« امین الدوله» گفت: «عجب سیدی است!، از من میخواهد نقاره خانه را که نشانة سلطنت است، موقوف سازم»[18]
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:«فتحعلی شاه»(تولد۴ بهمن ۱۱۵۰ – وفات۱ آبان ۱۲۱۳ شمسی) از «میرزای قمی» خواست تا عالمی وارسته را برای اقامه نماز جماعت در مسجد شاه تهران معرفی کند.
«میرزای قمی» در جواب نوشت:« آقا سید محمد باقر شفتی» در اصفهان ساکن است، از او بهتر سراغ ندارم.
حاکم اصفهان شخصا تقاضای «فتحعلی شاه» را به «سیّد »(حجه الاسلام شفتی)رساند، ولی با مخالفت «سیّد » مواجه شد. او در برابر درخواست شاه گفته بود: «من وظیفه خود را چنین تشخیص میدهم که در خدمت مردم این منطقه باشم و با اختیار خودم به تهران نخواهم رفت».
سفر«حجتالاسلام سید محمدباقر شفتی»به حجاز
«سیّد» در سال 1231 یا 1232 ه . ق. همراه گروهی از دانشوران و دین باوران مشتاق از راه دریا رهسپار حجاز شد.[19] گشاده دستی و مناظرههای پیروزمندانة وی با دانشمندان مذاهب گوناگون علمای حجاز را سخت تحت تأثیر قرار داد به گونهای که وی را بزرگ شمردند و میخ هایی که او برای مشخص ساختن حدود طواف بر زمین کوفته بود، بیهیچ تردیدی پذیرفتند.[20] او همچنین توفیق یافت فدک را از کارگزاران دولت عثمانی باز ستاند و به سادات حریم خاک نبوی ـ صلّی الله علیه و آله ـ سپارد.[21]
«آیت الله شفتی»(سیّد) درخواست شاه رانپذیرفت(برای کمک درساخت مسجد)
1245 ه . ق. سال درخشش روزافزون آفتاب مرجعیت سید(حجه الاسلام شفتی) بود. آن فقیه نیک نهاد بیش از هشت هزار متر زمین برای پی افکندن یکی از بزرگترین مساجد جهان آماده کرد[22] و کلنگ بنیادی الهی را به زمین زد. عظمت نقشة سید چنان بود که درباریان قاجار آن را فراتر از توان مالی مرجع شیعه میانگاشتند. شاه با چنین اندیشهای پیشنهاد کرد در ساختن مسجد شریک شود.ولی سید از پذیرش پیشنهاد سرباز زد. شاه گفت: شما توان به فرجام رساندن چنین بنیاد پرشکوهی را ندارید.
سید فرمود: دست من در خزانة آفریدگار گیتی است.[23]
بدین ترتیب شاه قاجار از شرکت در بنیاد مسجد بازماند.[24]
نگرانی انگلیس ازنفوذسیّد(حجه الاسلام شفتی)
در ربیع الثانی 1253 ه . ق. محمد خان بار سفر بست و برای گوشمالی فرماندار افغانستان رهسپار آن دیار شد. او در پاییز همان سال به هرات رسید و شهر را به محاصره در آورد.[25]وزیر مختار انگلیس، که از نفوذ فراوان «سید» آگاه بود، ضمن نامهای از فقیه سپاهان(اصفهان) خواست در این مهم مداخله کرده، نیروهای ایران را از ادامة درگیری باز دارد. مرجع شیعه، که از هدف استعمارگران آگاهی داشت، از اقدامهای پایتخت نشینان پشتیبانی کرد و به فریبکاران بیگانه نشان داد که هرگز مصالح ملت و اسلام را نادیده نمیگیرد.[26]
توطئه علیه سیّد
در این سال شورش مردم اصفهان علیه کارگزارن دربار خشم «محمد شاه» را برانگیخت بنابراین چون از سفر هرات بازگشت راه مرکز کشور پیش گرفت تا انقلابگران را گوشمالی دهد و از سید فقیهان شیعه انتقام گیرد. در اندیشة او هیچکس جز سید توان سازماندهی چنین شورشی را نداشت.
پس باید یک بار برای همیشه با وی درگیر میشد وکاخ افسانهای قدرت و ثروتش را درهم میکوبید.[27]
ولی پروردگار نقشهای دیگر تدبیر کرده بود. در سایة عنایات ربانی سید از خطر رهایی یافته، بر شوکت و قدرتش افزوده شد[28] و شاه بیهیچ دستاورد چشمگیری به پایتخت بازگشت.
البته بازگشت شاه هرگز به معنای پایان توطئه علیه «سید فقیهان شیعه» نبود. تلاشهای درباریان برای فروپاشی توان اجتماعی سیاسی در قالبی نوین ادامه یافت. این شکل چیزی جز ترور و حذف فیزیکی مرجع بیدار سپاهان نبود. زهرآگین ساختن ظرفهای غذای آن مجتهد گرانمایه و گسیل چهار مزدور برای تیراندازی به سید در نیمه شب نقشههایی بود که به دقت اجرا شد ولی به لطف الهی ناکام ماند.[29]
وفات«حجتالاسلام سید محمدباقر شفتی»(سیّد)
در 1257 ه . ق. پناهنده شدن فقیه بزرگوار حضرت محمد تقی بن ابی طالب یزدی به حریم مرجعیت شیعه دیگر بار خشم شاه را برانگیخت. او که هرگز نمیتوانست نقطهای از کشور را برون از نفوذ و حاکمیت خویش بیابد با هدف دستگیری محمد تقی یزدی که به سبب گفتار کفر ستیزانهاش تحت تعقیب بود، راه اصفهان پیش گرفت.
در این سفر مأمون به حریم «سیّد» یورش برده، دانشور آزادة یزدی را به بند کشیدند و به تهران گسیل داشتند.[30] البته شاه بدین امر بسنده نکرد و برای فروپاشی همیشگی آن حریم امن به بهانههای گوناگون بر ثروت مرجع شیعیان، که چیزی جز اموال مسلمانان نبود، چنگ انداخت و دین باوران را با زیانی سنگین روبرو ساخت. [31]
کردار زشت شاه چنان قلب مرجعیت شیعه را آزرده ساخت که چون خان قاجار همراه موکب ویژة همایونی برای دیدار و گفتگو با وی به محلة بیدآباد روی آورد، اندهناک شد. صدای طبلها و شیپورهای مزدوران سلطنت قلب مهربانش را فشرد. دست به آسمان بلند کرد و ملتمسانه گفت: پروردگارا، ذلت فزون تر بر فرزندان زهرا روا مدار! [32]
خداوند دعای بندة نیکوکارش را اجابت کرد. با آغاز سال 1260 ه . ق بیماری بر پیکر پیر فرزانة سپاهان(اصفهان) پنجه افکند و در یکی از روزهای ربیع الثانی، پس از نماز ظهر، روان پاکش سمت محفل سبز کامروایان سپید دست پرکشید. [33]
مدفن سیّد(حجه اسلام شفتی): بنابه وصیتش درهمین مسجدی که خوش بناکرده بود به خاک سپرده شد.
پی نوشت :
[1] . روستایی در ناحیه طارم علیا که آن را از آبادیهای منطقه زنجان شمردهاند و در پنجاه کیلومتری این شهر واقع است. فاصله این آبادی تا شفت که درجنوب غربی رشت واقع شده، شصت کیلومتر است.
[2] . الکرام البررة، آقا بزرگ تهرانی، ج 1، ص 193.
[3] . معارف الرجال فی تراجم العلماء و الادباء، محمد حرزالدین، ج 2، ص 195.
[4] . اختران تابناک، ذبیح الله محلاتی، ج 1، ص 394.
[5] . معارف الرجال، ج 1، ص 195.
[6] . قصص العلماء، محمد تنکابنی، ص 140.
[7] . همان.
[8] . همان.
[9] . همان.
[10] . اعیان الشیعه، محسن امین، ج 9، ص 188.
[11] . قصص العلماء ص 136.
[12] . اعیان الشیعه، ج 9، ص 188.
[13] . روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات، محمد باقر موسوی خوانساری، ج 2، ص 100.
[14] . الروضةالبهیه فی طرق الشفیعیه، محمد شفیع جاپلقی، چاپ سنگی.
[15] . قصص العلماء، ص 143 و 144.
[16] . ر. ک: همان، ص 71، 91، 136، 183؛ تذکرة القبور، عبدالکریم جزی، ص 31، 159؛ لباب الالقاب فی القاب الاطیاب، حبیب الله شریف کاشانی، ص 78؛ احسن الودیعه، محمد مهدی موسوی، ص 29 ـ 38.
[17] . همان، ص 119.
[18] . همان، ص 143.
[19] . روضات الجنات، ج 2، ص 102.
[20] . تاریخ اصفهان، ص 97.
[21] . قصص العلماء، ص 144 و 145.
[22] . اصفهان. لطف الله هنر، ص 263.
[23] . قصص العلماء، ص 149.
[24] . این مسجد هم اکنون به نام «مسجد سیّد» اصفهان شهرت دارد.
[25] . تاریخ ایران زمین از روزگار باستان تا انقراض قاجاریه، جواد مشکور، ص 341.
[26] . همان، ص 139 و 140.
[27] . تاریخ اصفهان و ری و همة جهان، ص 256 و 257.
[28] . قصص العلماء، ص 144 و 145.
[29] . همان، ص 167 و 168.
[30] . همان.
[31] . همان.
[32] . همان.
[33] . همان، ص 168.