علما«روحانیونی» که «لباس روحانیت» راکنارگذاشتندوبا«حوزه »خداحافظی کردند.
دستخط: جایی گفتید ۲۰ هزار روحانی کت و شلواری داریم که اینها را میبینم غصه میخورم.
حجت الاسلام قرائتی:بله.. من یک روز به مقام معظم رهبری نامه نوشتم که ۲۰ هزار طلبه کت و شلواری داریم.
قرائتی:یعنی دیپلم را گرفته و ۵-۴ سال درس خوانده و لمعهاش تمام شده است،
قرائتی:ولی پا به لباس آخوندی و معمم شدن نگذاشته است و چون ۲۰ هزار کت و شلواری هست،
آیت الله محمدرضاحکیمی
قرائتی:این دیگر منبر نمیرود، قاضی نمیشود، سیاستی عقیدتی او را قبول نمیکند.
آیت الله دکترحسن رحیم پورازغدی که تادرس خارج خوانده است.
دکترحسام الدین آشنا(مشاور فرهنگی رئیس جمهور)
حجت الاسلام محمدعلی انصاری(برادر کوچک تر حجت الاسلام مجید انصاری)مسئول موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی
حجت الاسلام محمود صادقی نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی
محمودصادقی(فرزندشهیدمحمدحسین):سابقه انگیزه من برای تحصیل در حوزه علمیه به سال ۶۰ و زمانی برمیگردد.
«حجت الاسلام محمدحسین صادقی»ازشهدای ۷تیرحزب جمهوری اسلامی،نماینده اولین دوره مجلس شورای اسلامی-دورود و ازنا.
محمودصادقی: پدرم در لباس روحانیت در حادثه هفتم تیر به شهادت رسید و من تصمیم گرفتم راه ایشان را ادامه دهم و آن زمان که دیپلم فنی داشتم وارد مدرسه حقانی شدم و بعد تحصیلات حوزه را در مدرسه رضویه و فیضیه ادامه دادم،در سال ۶۴ تحصیلاتم را در رشته حقوق در پردیس فارابی دانشگاه تهران در قم که آن موقع مجتمع آموزش عالی قم نام داشت، ادامه دادم و در سال ۶۸ بود که نزد مرحوم آیتالله اراکی ملبس شدم.
بعدا همزمان با ادامه تحصیل در مقاطع تحصیلات تکمیلی به تدریس دروس حوزوی هم در تهران از جمله در مدرسه مروی پرداختم و در دروس خارج فقه هم حاضر شدم. از جمله در درس خارج مقام معظم رهبری حضور پیدا کردم./پایان حرفهای صادقی.
آیت الله محمدمجتهدشبستری(مدیریت مرکز اسلامی هامبورگ از سال ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۶)
محمدمجتهد شبستری(متولد۱۳۱۵) می گوید:مرحوم بهشتی به خاطر آشنایی که با من داشتند، از من خواستند: به آلمان بروم و سرپرستی مرکز اسلامی هامبورگ را بپذیرم. من این پیشنهاد را پذیرفتم. در سال ۱۳۴۸ بود که به آلمان رفتم. سرپرستی مرکز اسلامی هامبورگ را بر عهده داشتم. حدود یک سال قبل ازپیروزی انقلاب برگشتم ایران.
البته آقای شبستری ازیک سال قبل با شهیدبهشتی درهمین مرکزهمکاری می کرده،این کادرسازی آن شهیدبزرگواررامی رساندکه زمینه سازمدیریت درپیروزی واداره انقلاب اسلامی شد.
«دکترمحمدمجتهدشبستری » مدت ۱۸ سال در حوزه علمیه قم به تحصیل و تحقیق در فلسفه و کلام اسلامی، فقه و اصول و تفسیر پرداخت و در بالاترین سطوح حوزوی تحصیلات خود را به پایان رساند،ملبس به لباس روحانیت بوده وبعد ازجامه روحانیت درآمد ونظریه پردازشد!وی یرادر امام جمعه سابق تبریز(آیت الله محسن شبستری )است.
حجت الاسلام شهردار!
حجت الاسلام غلامحسین کرباسچی(استانداراصفهان،شهردارتهران)روحانی-عینکی-کنارامام.
برادرامام خمینی-سیدنورالدین«معمم»بود
« آقا نورالله»(نورالدین هندی) به رسم آن زمان از هنگام شروع به تحصیل از ۶ سالگی عبا و عمامه استفاده می کرداما در سال ۱۳۱۳ از زمانی که قانون پوشیدن لباس های متحد الشکل برای مردان تصویب و اجباری شد و برای لباس روحانیت هم مجوز و حکم اجتهاد می خواستند چون مجوز معمم بودن نداشت ناگزیر از کنار گذاشتن عبا و عمامه شد و تا آخر عمر نیز لباس رسمی – کت وشلوار و کراوات – بر تن داشت.
سید نورالدین – که در خانه به «نورالله» مشهور بود- در سحرگاه اول اسفند ۱۲۷۶ خورشیدی در همان خانه ای که ۵ سال بعد امام خمینی متولدشد. هر چند ابتدا به تحصیل حوزوی پرداخت ولی بعد علاقه ای نشان نداد و به کشاورزی مشغول شد. در عین حال به کسب معلومات قضایی نیز می پرداخت، و در دوره کار دادگستری خمین و وکالت نیز با همین لباس فعالیت داشت ومدتی رئیس دادگستری خمین بود،
بعدها به دلیل ارتباط نزدیک با بختیاری ها مغضوب رضا خان سردار سپه شد و مورد پیگرد قرار گرفت به گونه ای که در سال ۱۳۰۳ از سوی نظمیه بازداشت شد. در پی آن سید نورالدین ناچار از ترک اداره دادگستری شد و به عنوان وکیل دادگستری مشغول کار شد و تا آخر نیز در این شغل باقی ماند.
«نورالدین هندی» در در ۷۹ سالگی در تیرماه ۱۳۵۵ درگذشت و در قم (آرامستان باغ بهشت – رو به روی گلزار شهدای قم) به خاک سپرده شد.
حجت الاسلام قرائتی می گوید:این با باقی دیپلمهها فرق میکند؛ این دیپلمی است که ۵-۴ سال اخوندی خوانده است و میتواند جلسههای محلی برای اقوامش درست کند. بچهها را جمع کند و کلاسهای ده - ۱۵ دقیقهای برای اینها برگزار کند.
حجت الاسلام محسن قرائتی می گوید:آقا نوشتند «من با این نظر موافق هستم».
تنها کسی که در جمهوری اسلامی هر چه گفتم گوش دادند و تفقداً هم گوش دادند، والا واجب نبود او گوش کند، حتی مستحب هم نبود حرفهای من را گوش دهند، برای من واجب است که از آقا اطاعت کنم، اما تنها کسی که هر چه گفتم ایشان گفت قبول است، مقام معظم رهبری بوده است.
افرادی هم هستند که چند بار پیش آنها رفتهام و هر چه گفتهام، میگویند «وفقکمالله»!
یک ساعت حرف(ناله) میزنید، میگویند «وَفقکُمالله»(خداوند موفق بدارد شما را)!
اما ایشان(رهبرانقلاب) هم نوشت اینها را بسیج کنید که به دفتر تبلیغات اسلامی حوزه قم سفارش شد و اسم این را عوض کردند و «بشیران جوان» گذاشتند. یک جلساتی برگزار شد ولی طوری که میخواستیم نشد. قدری پول نداشتند و قدری همت نداشتند و قدری طرح نداشتند. قدری هم برای آنها برخی چیزها سنگین است./برنامه دستخط تلویزیون/جمعه، ۱۱ آبان ۱۳۹۷
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:آیت الله جعفرسبحانی(آیین آغاز سال تحصیلی حوزههای علمیه) بر لزوم معمم شدن طلاب تاکید گفت:
خیلیها درس حوزه میخوانند ولی معمم نمیشوند؛ در صورتی که کت و شلوار پوشیدن متناسب با جایگاه روحانیت نیست و باید این مسئله را در حوزه الزامی کنیم و یک روحانی همیشه معمم باشد./۷شهریور ۱۳۹۷
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:این ۲۰ هزار روحانی کت و شلواری که آقای قرائتی گفتند،افرادی هستند که علاوه برکنارگذاشتن لباس روحانیت،باحوزه های علمیه هم خداحافظی کردند،یعنی اینهابغیرازافرادی هستند که -مجوزپوشیدن لباس رادارند-ملبس نیستند ولی درحوزه هامشغول تحصیلند.
نکته دوم:به روحانیونی که آن ورآب هستندنپرداخته ام.
سه وزارت ارشادی که روحانی هستند ولی لباس روحانیت بتن نمی کنند.
علی جنتی، سیدعباس صالحی و نجفعلی میرزایی، سه مرد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت یازدهم هستند که با اینکه درسخوانده حوزه علمیه هستند، اما لباس روحانیت نمیپوشند.
حجت الاسلام علی جنتی
علی جنتی - وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی(سابق) متولد سال ۱۳۲۸ و فرزندآیت الله احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان و امام جمعه -سابق- تهران، است.
«علی» دانشآموخته مدرسه علمیه منتظریه (حقانی) قم است، پس از پایان سطح، دروس خارج فقه و اصول را نزد حضرات آیات شبیری زنجانی، یوسف صانعی و آذری قمی گذرانده، اما لباس روحانیت برتن نمی کند.
«حجت الاسلام علی جنتی»
علی جنتی در سال ۱۳۵۴ پس از یک دوره دشوار جنگ و گریز با ساواک، با مشورت شهید بهشتی و آیتالله هاشمی رفسنجانی به خارج از کشور عزیمت کرد و در کشورهای سوریه و لبنان اقامت گزید و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در آغاز سال ۱۳۵۹ به عنوان مدیر صدا و سیمای جمهوری اسلامی مرکز اهواز منصوب شد.
در سال ۷۱ با حکم علی لاریجانی وزیر وقت ارشاد به عنوان معاون امور بینالملل این وزارتخانه منصوب شد که این فعالیت تا سال ۷۷ ادامه یافت و طی این مدت، دوران دو وزیر ارشاد دیگر (مصطفی میرسلیم و عطاءالله مهاجرانی) را تجربه کرد. همکاری علی جنتی با مهاجرانی یک سال بیشتر دوام نیاورد و از سال ۷۷ تا پایان دوره ریاست جمهوری خاتمی، به عنوان سفیر ایران در کویت مشغول فعالیت بود.
چندی بعد به ریاست کمیته فرهنگی ــ اجتماعی شورای عالی امنیت ملی انتخاب شد. آن روزها حسن روحانی دبیر این شورا بود. با انتخاب محمود احمدینژاد به ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۴ مصطفی پورمحمدی وزیر کشور وقت، جنتی را به سمت معاون سیاسی وزارت کشور انتخاب کرد، اما در سال ۸۵ بار دیگر به عنوان سفیر ایران در کویت منصوب شد که این دوره هم تا سال ۸۹ ادامه یافت.
در همین سال به درخواست حسن روحانی رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام، به عنوان پژوهشگر سیاست خارجی در این مرکز مشغول به کار شد.
جنتی مرداد سال۱۳۹۲ به عنوان گزینه دولت یازدهم برای تصدی وزارتخانه فرهنگ و ارشاد اسلامی به مجلس شورای اسلامی معرفی شد و با کسب اکثریت آرا (اخذ شده ۲۸۴/ موافق: ۲۳۴ رای؛؛ مخالف: ۳۶ رأی؛؛ ممتنع: ۱۲رأی) از مجلس رای اعتماد گرفت و به عنوان وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی مشغول به فعالیت شد ودر ۲۷ مهر ماه ۱۳۹۵ از سمت خود استعفا داد.
حجت الاسلام سیدعباس صالحی
این وزیر ارشاد،همانند(علی جنتی) آقازاده و «آخوند زاده»است.
سیدعباس صالحی - فرزندآیت الله سیدحسن صالحی.
وجاهت پدر سید عباس صالحی آنقدرهااست که رهبر انقلاب فوت ایشان(۲۱فروردین۱۳۹۶) را تسلیت گفت.
صالحی نیز «لباس روحانیت» نمیپوشد.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ،متولد سال ۱۳۴۲ در مشهد، دکترای فلسفه و دارای تحصیلات حوزوی است. این پژوهشگر، فعالیت مطبوعاتی (مدیرمسؤولی نشریه پژوهشهای قرآنی، و مدیرمسؤولی و سردبیری نشریههای پگاه و حوزه)، عضویت در هیأت امنای دفتر تبلیغات اسلامی قم و انتشار کتابهای «تفسیر راهنما»، «حوزه و روحانیت» و «دانشگاه و دانشجو» را در کارنامهاش دارد.
حجت الاسلام دکترنجفعلی میرزایی
حجت الاسلام نجفعلی میرزایی - مدیرعامل خانه کتاب(ازاسفند۱۳۹۲تاآذر ۱۳۹۳) متولد 1353، کارشناس ارشد فلسفه اسلامی و دانشجوی دکتری جریانشناسی اسلامی است. از جمله مسؤولیتهای او رایزن فرهنگی ایران در لبنان، مؤسس مرکز تحقیقات تمدنی در بیروت، مؤسس مرکز اهل بیت (ع) در نیجریه، مشاور عالی رییس و عضو هیأت علمی جامعة المصطفی العالمیه و نیز مؤسس، مدیر و سردبیر مجله علمی تحقیقاتی الحیاة الطیبه به زبان عربی بوده است.
میرزایی درزمان مسئولیتش در-ارشاد- لباس روحانیت نمیپوشید وی ازفعالین حوزه قرآنی است وعضو هیأت علمی جامعه المصطفی العالمیه نیزمی باشد.
آیت الله جهانگیر خان قشقایی
جهانگیر خان قشقایی در سال ۱۲۴۳ هـ . ق. در خانوادهای تحصیل کرده به دنیا آمد.
پدرش« محمد خان» از ایل قشقایی، طایفه دره شوری، تیره جانبازلو و از ساکنان «وردشت» سمیرم و مادرش اهل «دهاقان»، از شهرهای تابع سمیرم بود،.
« محمد خان»برای «جهانگیر» معلم خصوصی استخدام کردکه درسفروحضردرخدمت«آقازاده»باشد.
این«خان زاده»،آنقدراستعداد و قابلیت یافت که احساس کرد ماندن در ایل و حرکت با آنها در کوچ زمستانی و تابستانی، با تحصیل او سازگاری ندارد، بنابراین تصمیم گرفت «کوچ»را رهاکند و در اصفهان بماند و به تحصیل بپردازد.
بترتیب:«آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی»، «جهانگیرخان قشقایی»، «میرزا عبدالرحیم صاحب فصول».
بترتیب از راست :آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی(متوفی۱۳۶۵)،جهانگیرخان قشقایی ،علامه شیخ محمدحسین عبدالرحیم حائری اصفهانى تهرانی مشهور به صاحب فصول(متوفی۱۲۶۱ق)-صاحب(مؤلف)کتاب «الفصول الغرویة فی الاصول الفقهیة».
«حکیم جهانگیرخان قشقایی» در قسمت شرقی مدرسه صدر بازار اصفهان، حجره شماره ۲ بعد از ایوان سکونت داشت و با آخوند کاشی (متوفا: ۱۳۳۳ هـ . ق.) هم مباحثه بود. آنان ارتباط قلبی خاصی با هم داشتند،هر دو از شاگردان «آقا محمد رضا قمشهای»(متوفی۱۳۰۶قمری) بودند.
«جهانگیر خان» که سالها شاگرد علامه آقا محمد رضا قمشهای بود،
«حاج آقا رحیم ارباب دهکردی»(کلاه بجای عمامه)
رحیم ارباب(راست) درکناراستادش«آخوندکاشی»
حاج آقا رحیم ارباب دهکردی-کلاهی
«حکیم محمدرضاقمشه ای» در۶۲سالگی به تهران کوچیدو۱۰سال آخرعمرش رادرتهران(حوزه علمیه -مدرسه- صدر) زیست.
آقامحمدرضا قمشهای را ابنعربی ثانی گفتهاند. مشربش صدرایی بود، اما کتب بوعلی را بهتر از مشائیان تدریس میکرد،شاعری بودکه درشعرمتخلصبه «صهبا»بود،ازمتمولین بودواما، در خشکسالی ۱۲۸۸ تمام مایملک خود را صرف نیازمندان کرد و تا پایان عمر درویشانه زیست.
«جهانگیر خان»نیز به شوق استفاده از محضرش به «مدرسه صدر»میرود.
«جهانگیر خان»درباره استادش می گوید:«همان شب اول خود را به محضر او رساندم. وضع لباسهای او علمایی نبود، به کرباس فروشهای سِدِهْ میماند. حاجت خود را به دو گفتم. گفت:میعاد من و تو فردا در خرابات. خرابات محلی بود در خارج خندق قدیم تهران. در آن جا قهوهخانهای بود که درویشی آن را اداره میکرد. روز بعد اسفار ملاصدرا را با خود بردم. او را در خلوتگاهی دیدم که بر حصیری نشسته بود. اسفار را گشودم. او آن را از بر میخواند. سپس به تحقیق مطلب پرداخت. مرا آن چنان به وجد آورد که از خود بیخود شدم، میخواستم دیوانه شوم. حالت مرا دریافت. گفت: آری! قوت می، بشکند ابریق را.»
حکیم قشقایی از هنگامی که وارد حوزه علمیه اصفهان شد، تا موقعی که خاکیان را بدرود گفت، با همان لباس ساده ایل قشقایی شامل کلاه پوستی، موهای نسبتاً بلند سر و صورت و پالتو پوست، زندگی را در حجره سپری نمود و در همان حجره دعوت حق را لبیک گفت و به دیار باقی شتافت.
شاید او برای تأسی به استادش، آقا محمد رضا قمشهای این گونه لباس میپوشید. بعضی از شاگردان حکیم قشقایی مثل حاج آقا رحیم ارباب و شیخ غلام حسین ربانی چادگانی نیز تغییر لباس ندادند.
حکیم قشقایی هنگام اقامه نماز جماعت ـ به علت استحباب گذاشتن عمامه در موقع نماز ـ کلاه از سر برمیگرفت و با شالکمر عمامهای درست میکرد و بر سر مینهاد.
«حکیم قشقایی از مال الاجاره زمینی که داشته است؛ روزگار میگذرانده. و از سهم امام و شهریه استفاده نمیکرده است. مال الاجاره زمین کشاورزی متعلق به وی درشهر دهاقان سالی ۴۰ تومان و از زمین روستای آغداش، ۱۵ الی ۲۰ تومان، برای وی میفرستادهاند.»
آیت الله جهانگیر خان در ۸۵ سالگی، سال ۱۳۲۸ هـ . ق در اصفهان فوت کرد.
دکتری که اگردرحوزه می ماند«آیت الله»بود.
«دکترمحمد جعفر جعفری لنگرودی»
محمد جعفر جعفری لنگرودی فقیه، فیلسوف، ادیب و حقوقدان دارای تالیفاتی در دانش حقوق، فلسفه، فقه، ادبیات و تاریخ است.
«محمد جعفر»متولد ۱۳۰۲ در لنگرود(گیلان) است، پس از اتمام تحصیلات مقدماتی در لنگرود، برای ادامه تحصیل به دانشسرای رشت رفت که در حال تحصیل در دانشسرا، والدینش راازدست داد به همین دلیل تحصیل در دانشسرا را نیمه تمام گذاشت و برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه شهرهای مختلف رفت.
دکترلنگرودی از محضر آیت الله حاج میرز مهدی اصفهانی (در مدرسه نواب)، آیت الله کدکنی، میرزا مهدی آشتیانی، ادیب نیشابوری و دروس خارج خود را در محضر آقا شیخ هاشم و آیت الله دامغانی فرا گرفت.
آنگاه به قم رفت و از محضر علما و مراجع بزرگ آن زمان مانند آیت الله العظمی بروجردی، آیت الله خوانساری و آیت الله صدر کسب فیض کرد.
و ی در حوزه علمیه خراسان در محضر حضرت آیت الله میرزاهاشم مدرس قزوینی به درجه اجتهاد نایل شد.
لنگرودی که همزمان با تحصیلات حوزوی موفق به اخذ دیپلم نیز گردیده بود و برای ادامه تحصیل در دانشگاه تهران نیز ثبت نام نمود و پس از طی دوران تحصیل موفق شد دکترای حقوق خود را در سال ۱۳۳۹ از این دانشگاه دریافت کند.
پروفسور جعفرلنگرودی بمدت یکسال (سال۱۳۶۳) ریاست دانشکده حقوق دانشگاه تهران را برعهده داشت.
«دکترلنگرودی» اکنون که۹۷ سالگی خودرا در ایستبورن (ساوتهمپتون) انگلستان می گذراند.
«آیت الله سیدجعفرشهیدی»
سید جعفر شهیدی فرزند سیدمحمد سجادی در ۱۲۹۷ خورشیدی در یکی از محلات قدیمی بروجرد به دنیا آمد. وی دوران تحصیل ابتدایی و اندکی از متوسطه را در زادگاهش گذراند و سپس برای ادامه تحصیل به تهران رفت. شهیدی را ابتدا به نام سجادی می شناختند اما بعدها تغییر شهرت داد و با نام شهیدی در مراکز علمی و دانشگاهی شهرت یافت.
حجت الاسلام سید جعفر شهیدی - نفر دوم از سمت چپ
سید جعفر شهیدی در ۱۳۲۰ برای تحصیل علوم دینی، فقه و اصول راهی نجف شد و تحصیلات حوزویاش را در نجف که شهر علم نام داشت، تا حد رسیدن به درجه اجتهاد ارتقا داد. وی پس از آن، چند سالی را در قم طلبگی کرد و از محضر آیتالله بروجردی و بسیاری از مراجع و بزرگان دینی بهره جست.
دکتررسول جعفریان استاد گروه تاریخ دانشگاه تهران و رییس کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران درباره سیره علمی و عملی دکترسیدجعفر شهیدی و همچنین آثار ایشان صحبت های جالبی داشته و مسیر سیر و سلوک شهیدی را از ابتدا و دلایل نپوشیدن لباس روحانیت به وسیله وی را این گونه بیان کرده است؛ نمی دانم ایشان کی لباس روحانیت را کنار گذاشت،
«حجت الاسلام محمدعلی مهدوی راد» از آقای شهیدی نقل می کرد که می گفت: من احساس کردم شان این لباس آن قدر بالاست که من طاقتش را ندارم.
به هر حال آقای شهیدی به موسسه دهخدا رفت و در کنار دکتر معین با اخلاص کار کردند. همه از خدمات ایشان آگاهی دارند. بعد هم در سال هایی که معین کسالت شدید داشت، همه کارها را به نام او می کرد. در دانشگاه هم درس می داد. کار «دره نادره» که بسیار ارزشمند است، مربوط به آن دوران است. بیشتر کار ایشان در لغتنامه بود. این کارها معمولا گم شده و از نظرها پنهان ماند و از آنها فهرستی در دست ما نیست. روشن است که سال ها کار می کرده و در میان لغتنامه درج شده است.
مرحوم شهیدی نسبت به تدینش بسیار جدی بود. البته در حرف زدن حریت خاصی داشت. حتی ممکن بود فردی از شوخی های ایشان برداشت های مناسبی نداشته باشد اما استاد همیشه یک متدین اصیل بود. من از فعالیت های علمی مذهبی ایشان پس از دهه ۲۰خورشیدی و پیش از انقلاب آگاهی ندارم. البته مقالات مذهبی می نوشت; یکی از آنها که در مجله یغما در ۱۳۵۲ خورشیدی چاپ شد، مقاله ای درباره تطور شیعه و نقش علامه امینی به عنوان یک مجدد در آن بود اما گمان می کنم، انقلاب ایشان را در این بعد زنده کرد. کتاب ابوذر غفاری ایشان نشان می دهد که تفکر انقلابی هنوز در ایشان زنده یا دوباره زنده شده است. در واقع، زمینه ای که فراهم آمد، ایشان را به این مسیر کشاند که دست به کارهای بزرگی بزند. شاید اوج این کارها، ترجمه نهج البلاغه بود; ترجمه ای که در شان نهج البلاغه است و واقعا با هیچ ترجمه ای قابل مقایسه نیست. اصلا یک متن استثنایی در ادبیات فارسی و بی مانند است; احیای نهج البلاغه پس از انقلاب به ویژه در سال های نخست انقلاب، بسیار جدی دنبال می شد و بنیاد نهج البلاغه دنبال آن بود.
حجت الاسلام دکتریحیی یثربی
دکتر سید یحیی یثربی سال ۱۳۲۱ شمسی در روستای چراغ تپه سفلی از توابع تکاب در آذربایجان غربی متولدشد.تحصیلات ابتدایی را در مدارس سنتی روستا (مکتب) از سال ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۷ فراگرفت و سپس برای تحصیل در حوزه علمیه رهسپار زنجان شد. سپس به قم عزیمت کرد و دوره تکمیلی تحصیلات خود را از سال ۱۳۳۷ تا ۱۳۴۶ نزد استادان بزرگی چون علامه طباطبایی، منتظری و سبحانی به پایان برد.
حجت الاسلام یثربی اززبان دکتریثربی!:
من در مکتبخانه درس خواندم و بعد از آن برای تحصیل حوزوی به حوزه زنجان رفتم. این مسیری بود که خودم انتخاب کردم و اینطور نبود که خانوادهام تشویقم کنند، چراکه خانواده من فقط متشکل از خودم بود و مادرم. پدرم زمانی که یکساله بودم فوت کرد، این بود که فقط خودم بودم و خودم و مادرم هم چندان در جریان امور تحصیلی من نبود تا به من در این زمینه مشورت دهد.
به هر حال، سال ۱۳۳۵ بود که به حوزه علمیه زنجان وارد شدم و علوم مقدماتی چون صرف و نحو و منطق را آنجا گذراندم. بعد از مدتی نیز وارد حوزه علمیه قم شدم و از محضر استادان بنام و برجستهای بهره بردم. من سالها در حوزه علمیه طلبه و ملبس به لباس روحانیت بودم و با همین لباس وارد دانشگاه شدم. از سال ۱۳۳۶ تا ۱۳۵۰ ملبس به لباس روحانیت بودم.
حدود ۲۳ سالم بود که وارد دانشکده الهیات دانشگاه تهران شدم و به عنوان دانشجوی رشته فلسفه، تحصیلم را در دانشگاه آغاز کردم. اما به این دلیل تغییر مسیر دادم و دانشگاه را برای ادامه تحصیل برگزیدم که علاقه وافری به کسب اطلاعات به روز در حوزه فلسفه و عرفان اسلامی داشتم. به این ترتیب دوره لیسانس تا دکترای من در همان دانشگاه گذشت و مدت قابل توجهی از دورانی که در دانشگاه حضور داشتم، ملبس به لباس روحانیت نیز بودم. منظورم این است که به هرحال از فضای حوزه جدا نشده بودم.
سال ۱۳۵۱ به عنوان کارمند استخدام شدم
سمتهای اجرایی
رئیس گروه فلسفه دانشگاه تبریز از سال ۱۳۶۷ تا ،۱۳۷۲ رئیس دانشکده الهیات دانشگاه تربیت معلم تبریز از سال ۱۳۷۰ تا ،۱۳۷۲ رئیس دانشگاه کردستان از سال ۱۳۷۳ تا ۱۳۷۷ و رئیس پژوهشکده حکمت وفلسفه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی از سال ۱۳۷۸.
حجت الاسلام دکتر ابوالقاسم گرجی
دکتر ابوالقاسم گرجی، متولد۱۳۰۰ ،فراگیری علم را از مکتب خانه آغاز کرد و بعدها به تشویق پدرش به تحصیل علوم قدیم روی آورد. در ابتدا به فراگیری صرف و نحو، منطق، معانی و بیان و سپس به فقه و اصول در سطوح ابتدایی، متوسطه و عالی پرداخت و به حد بالایی بر علوم فلسفه و عرفان تسلط یافت.
اساتید دکتر گرجی عبارت بودند از: سید محمد قصیر، شیخ محمدحسین بروجردی، آیت الله آقا شیخ محمدرضا تنکابنی و آیت الله آقا میرزا محمدعلی شاه آبادی. پس از پایان دوره سطح، نزدیک به دو سال نیز دروس خارج را در محضر آیت الله تنکابنی (فقه و اصول) و چند ماهی نیز در محضر آیت الله العظمی بروجردی کسب فیض کردند. در سال ۱۳۲۲ (ش.) برای تکمیل تحصیلات فقهی به نجف اشرف رفت و از محضر استادان و آیات عظام آن دیار به ویژه استاد آیت الله العظمی خوئی بیش از یک دوره علم اصول، کتابهای بیع، صلوه، خمس و مقدمه تفسیر و فروع علم اجمل را فرا گرفت و به درجه اجتهاد رسید.
پس از بازگشت به ایران، وارد دانشکده معقول و منقول (الهیات) تهران شد. در سال ۱۳۳۵ (ش.) لیسانس فقه و مبانی حقوق اسلامی، در سال ۱۳۳۸ (ش.) مدرک فارغ التحصیلی دوره فلسفه و حکمت اسلامی و در سال ۱۳۴۲ (ش.) با ارائه پایان نامه عمومات عقود و ایقاعات دکترای خود را دریافت کرد. از سال ۱۳۴۹ (ش.) به تدریس در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران پرداخت و نیز در دورههای عالی کارشناسی ارشد و دکترای حقوق خصوصی و حقوق کیفری به تدریس ادامه میدهد. دکتر گرجی در اواسط دهه ۱۳۶۰ (ش) عهدهدار ریاست دانشگاه تهران بود.
حجت الاسلام مصطفی محقق داماد با بیان این مطلبکه مرحوم آقای گرجی در اظهارنظر نسبت به افراد خیلی مواظب بود و فردی گزافهگو نبود اظهارکرد: ایشان معتقد بود که علم اصول، علمی است که ایرانیها درست کردهاند به این معنی که ساختار آن توسط ایرانیها درست شده است.
حجت الاسلام مصطفی محقق داماد می گوید: مرحوم دکتر ابوالقاسم گرجی، جوانی و تحصیلات ابتدایی خود را در تهران و نزد پدر مرحوم آقای فلسفی که به آقا میرزا محمد تنکابنی مشهور هستند به انجام رساند.
ایشان ادبیات عرب را بسیار قوی و خوبی آموخت و بسیار بسیار در ادبیات عرب قوی بود و بعد از آن هم به قم آمد.
مرحوم استاد گرجی تا زمانی که مرحوم آیتالله سیدمحمدتقی خوانساری حضور داشت در قم ماند و آنطور که خودش به ما گفت یک مدتی هم در درس ایشان شرکت کرد.
دکترمحقق داماد ادامه داد: ایشان بعد به نجف رفت و به درس آقای خویی ملحق شد، ایشان میگفت «در همان جلسه اول که یک مبحثی راجع به «حجر صبی» بود یک استدلالی آیتالله خویی به آیه قرآن کرد و من یک ایراد ادبی به آن گرفتم و این خیلی باعث جلب توجه ایشان نسبت به من شد و بنابراین من یکی از شاگردان اخص ایشان شدم» و خیلی هم آیتالله خویی به ایشان لطف داشتهاند.
دکترمحقق گفت : ایشان سپس با پسر آقای فلسفی یعنی مرحوم آقای حاجعلی آقای فلسفی همراه شد و خیلی هم آقای فلسفی به ایشان توجه داشت و من زمانی که با آقای گرجی در مشهد در خدمت ایشان بودیم این را متوجه شدم.
این استاد دانشگاه ادامه داد: در هر صورت هر دو شاگرد آقای خویی شدند و وقتی پدر آقای فلسفی به پسرش مینویسد که "دیگر بیا"، آقای خویی در جواب پدر آقای فلسفی مینویسد که «چرا عجله میکنید فرزندتان و هممباحثهای ایشان (یعنی آقا شیخابوالقاسم) به زودی مجتهد خواهند شد». ولی در عین حال آقای گرجی می گفت که وضع مالی ما بعد از فوت "آقا سیدابوالحسن اصفهانی" به قدری سخت شد که ما دیگر نتوانستیم تحمل کنیم و هر چه داشتیم فروختیم و به طرف ایران آمدیم و تحصیلات نجف را رها کردیم.
پس از آن مرحوم استاد گرجی آمد در دانشکده الهیات دانشگاه تهران و دوره تحصیلات دانشکده الهیات را گذراند و دکترای فلسفه گرفت.
حجت الاسلام محقق داماد با بیان اینکه من آن موقع خودم جوان بودم و یادم میآید که ایشان دوره دکتری را در دانشکده الهیات میگذراند گفت: بلافاصله همان زمانی که در دانشکده الهیات درس میگرفت برای ایشان به عنوان فردی فاضل درس گذاشت، چون در مدرسه مروی هم کفایه میگفت.
بعد کم کم عمامهشان را برداشت و با کسوت غیرمعمم در دانشگاه ظاهر میشد و بعد هم آرام آرام درس را در همین مبحث فقه، اصول و ادبیات عرب ادامه داد.
دکتر ابوالقاسم گرجی، مجتهد، استاد دانشگاه و نویسنده صبح ۷ اسفند ۱۳۸۹ -به علت کهولت سن به دیار باقی شتافت.
یکی دیگراز محققینی که سابقه حضوردرحوزه علمیه راداشته«دکتراحمدبیرشک»است.
«احمدبیرشک» ریاضیدان و تقویمنگار در ۴ بهمنماه ۱۲۸۵ در باجگیران، استان خراسان رضوی در شرق ایران به دنیا آمد. پدر به عنوان کارمند در اداره گمرکات خراسان
۱۳۰۰ به تهران آمد و در مدرسهی فرانسوی “الیانس” ثبت نام کرد. در سال ۱۳۰۶ بیرشک در آزمونی شرکت جست که زیر نظرسفیر فرانسه برگزار میشد و توانست در این آزمون از بین ۵۷ دانشآموز، رتبهی اول را کسب کند.
«احمدبیرشک» برای مدتی رئیس ادارهی استخدام شهرستانها در کارگزینی وزارت فرهنگ و همینطور مدتی نیز رئیس کارگزینی دانشگاه تهران بود. در سال ۱۳۲۱ و پس از آنکه دانشگاه تهران از وزارت معارف جدا شد بیرشک به عنوان رئیس داشنگاه تهران منصوب شد. در سال ۱۳۲۴ دانشگاه تهران دوباره به معارف بازگردانده شد و منوچهر اقبال ریاست آن را بر عهده گرفت که در این زمان بیرشک از دانشگاه تهران کناره گرفت و به تدریس در پلیتکنیک و دانشسرای عالی مشغول شد. بیرشک در این دو دانشگاه درس پرسپکتیو تدریس کرد.
احمد بیرشک سرانجام در عصر روز چهارشنبه ۱۴ فروردین سال ۱۳۸۱ در سن ۹۵ سالگی درگذشت.
یکی دیگرازمشاهیرکشور که سایقه تلمذدرحوزه های علمیه رادار«دکترعلىاکبر داناسرشت»است
علىاکبر داناسرشت (صیوفى)، فرزند حاج علی نقى و نوهى حاج علیقلى صرافباشى زنجانى بود. سالهاى کودکى و دوران تحصیل اولیهى علىاکبر داناسرشت مقارن با جنگ اول جهانى بود. پس چندى خانوادهاش به شهر زنجان کوچید. در آنجا به مدرسه ابتدایى - معروف به اسعدیه به سرپرستى مترجمن همایون - رفت تا وقتى که دوباره به تهران آمد.
در این سالها همچنین به یادگیرى قرآن کریم و زبان عربى پرداخت و فقه را نزد محمدرضا تنکابنى فراگرفت. سپس با احساس نیاز به فراگیرى علم جدید به علوم ریاضى روى آورد و نزد اساتیدى چون سید حسن مشکان طبسى و سید جلال تهرانی به تحصیل این علوم پرداخت. و از آن زمان تا پایان عمر به تحقیق در این زمینهها اشتغال داشت.
وى معاصر با احمد بیرشک و غلامحسین مصاحب بود و به گفته دکتر نجمآبادى وى اولین بیرونى شناس بود. مرحوم داناسرشت سال ۱۳۶۸ شمسی بر اثر سکته مغزى در تهران درگذشت.