پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

زندگینامه امام رضا +آیابافرزندش" جواد"باجناق بود؟

 امام جواد(امام نهم)۱۷ سال امامت کرد و در ۲۵ سالگی به شهادت رسید.

خلاصه ای اززندگی امام رضا علیه السلام

تولد:    ۱۱ ذی قعده سال ۱۴۸ در مدینه

پدر:   امام موسی بن جعفر(موسی کاظم)

مادر:  نجمه (تکتم)

نام و القاب

نام مبارکشان «علی»، کنیۀ آن حضرت، «ابوالحسن» و دارای القاب متعدّدی از جمله؛ رضا، ‏صابر، فاضل، قرة ‏اعین المؤمنین  و... هستند، اما مشهورترین لقب ایشان، «رضا» به معنای «خشنودی» است.

امامت : مدت امامت ۲۰ سال ، که ۱۷ سال آن در مدینه(عربستان) و ۳سال آخر آن در خراسان(ایران) گذشت.

ولیعهدی :  بمدت ۳ سال

مدت عمر۵۵سال

زنان وفرزندان :امام رضا(ع) دارای تعدادی کنیز بودند، از جمله کنیزان ایشان، سبیکه مادر امام جواد(ع) است. وی کنیزى بود که به او سبیکه یا دُرّه می گفتند، حضرت رضا او را خیزران نام گذاشتند و این بانو از اهالى نوبه (منطقه ای در آفریقا) است.و همسر دائمی امام رضا(ع) ام حبیبه بود.

برخی گفته اندکه امام رضا(ع) سه همسر داشته :

۱ـ سبیکه و برخی گفته اند سکینه و برخی او را خیزران گفته اند و برخی هم نام او ریحانه معرفی کرده اند که در هر صورت این خانم عظیم الشأن و مؤمنه از خانواده ماریه قبطیه همسر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بوده است که از این همسر مؤمنه امام جواد علیه السلام متولد شده است.

۲ـ ام حبیبه خواهر مأمون عباسی که مأمون او را به انگیزه سیاسی به ازدواج امام رضا علیه السلام درآورد

۳ـ ام ابراهیم.

نقل دیگری: امام رضا علیه السلام دارای چند کنیز بود ولی به عنوان همسر مورخان تنها یک همسر را ذکر کرده اند و اگرچه در برخی از عبارات تاریخ آمده که حضرت با« ام حبیبه» خواهر مأمون ازدواج نموده است.

همچنین در نقلی شیخ صدوق در سلسله سند روایتی ازز فاطمه به عنوان یکی از دختران آن حضرت نام برده است،امّا شیخ مفید  وابن شهرآشوب و طبرسى بر این عقیده است، که امام هشتم، فرزندی جز «جواد» نداشتند.

یگانه فرزند(به روایات احادیث شیعه):امام محمد تقى دهم ماه رجب سال ۱۹۵ هجری قمری از"خیزران" در مدینه متولدشد

ازام حبیه هم صاحب فرزندنشده است

پس بایدگفت ازدواج امام رضا "باخیزران"درسال۱۹۴ه ق. بوده است وازدواج باام حبیه سال۲۰۲ه.ق

امامت

درسن ۳۵سالگی (۱۸۳ هـ ق) پس از شهادت امام کاظم  آغاز امامت حضرت رضا شروع شد،

۱۰ سال از امامت حضرت رضا معاصر زمان هارون بود.(فوت هارون سال۱۹۳)

۵سال بعد که در حکمرانی محمد امین فرزند بزرگتر هارون بود.

  ۵سال آخر امامت، مصادف با خلافت مأمون ، (۳ سال  ولیعهدمأمون)بود

 
وقتی امام درسال۲۰۱به ایران آمد-۷ماه درسرخس(مرو)وبعدمدتی هم درقریه «سناباد»منزل «حمیدبن قحطبه».
مأمون به امام پیشنهادولایتعهدی داد،امام استقبال نکرد،مأمون۲ماه به امام فرصت داد که بناچارپذیرفت

مدت امامت ۲۰ سال طول کشید ، که۱۷ سال آن در مدینه(عربستان) و ۳سال آخر آن در خراسان(ایران) گذشت.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:امام رضا(ع) پس از ۱۷ سال سکونت در مدینه  با نقشه  مأمون عباسی، راهی خراسان شد. آن حضرت پس از قبول اجباری ولایت عهدی مأمون بمدت ۳ سال، در ۵۵ سالگی- آخر ماه صفرسال ۲۰۳ هجری قمری  بشهادت رسید.

امام رضاعلیه السلام ۱۰ سال بعدازمرگ هارون به شهادت رسیده،اما چه شد که این توفیق نصیب هارون شد که درجوارامام باشد،آیا میتوان باورکرد هیج رازی درآن نیست وهیچ حکمتی دراین مسئله نهفته نباشد!؟

تاریخ ورود به ایران:هجرت امام رضا(ع) از مدینه به مرو در سال۲۰۱قمری/۱۹۵شمسی بود. 
امام رضا(ع) در نیمه محرم (سال ۲۰۱ق/۱۹۵ش) قبر رسول خدا(ص) را زیارت کرد و با آن حضرت وداع گفت.فاصله مدینه تا بصره ۱۸ منزل (حدود ۴۳۲ کیلومتر) است. بنابراین ورود امام رضا(ع) به بصره باید در روز شنبه ۸ صفر۲۰۱ق/۱۹ شهریور ۱۹۵ش رخ داده باشد. 

مسیرحرکت امام رضا علیه السلام ازمدینه تامرو

جدول تاریخ زمان ورود حضرت رضا(ع) به شهرهای مسیر از مدینه تا مرو 

۲۰۰-۲۰۱قمری/۱۹۵-۱۹۶شمسی 

ـ حج تمتع، سه ‏شنبه اول تا چهارشنبه ۱۰ذیحجه/۱۴ تا ۲۳ تیر
ـ حرکت از مدینه، پنج‏شنبه ۱۵ محرم/۲۷ مرداد
ـ ورود به بصره، دوشنبه ۳ صفر/۱۴ شهریور
ـ حرکت از بصره، شنبه ۸ صفر/۱۹ شهریور
ـ ورود به اهواز، یکشنبه ۱۶ صفر/۲۷ شهریور
ـ حرکت از اهواز، دوشنبه ۱۶ ربیع ‏الاول/۲۵ مهر
ـ ورود به فارس (شیراز)، سه ‏شنبه ۲۶ ربیع‏الاول/۵ آبان
ـ حرکت از فارس (شیراز)، سه ‏شنبه 1 ربیع‏الاخر/۱۰ آبان
ـ ورود به یزد، چهارشنبه ۱۵ ربیع ‏الاخر/۲۵ آبان
ـ حرکت از یزد، یکشنبه ۲۰ ربیع ‏الاخر/۲۹ آبان
ـ ورود به نیشابور، سه ‏شنبه ۷ جمادی ‏الاولی/۱۵ آذر
ـ حرکت از نیشابور، جمعه ۱ جمادی ‏الاخر/۹ دی
ـ ورود به طوس، یکشنبه ۳ جمادی ‏الاخر/۱۱ دی
ـ ورود به سرخس، جمعه ۸ جمادی ‏الاخر/۱۶ دی
ـ حرکت از سرخس، شنبه ۲۳ جمادی ‏الاخر/۱ بهمن
ـ ورود به مرو، جمعه ۲۹ جمادی‏الاخر/۷ بهمن
ـ اعلام ولایتعهدی، دوشنبه ۷ رمضان/۱۴ فروردین
ـ نماز عید فطر، پنج‏شنبه اول شوال/۷ اردیبهشت 

حضوردرایرانسال

 مدت امامت امام هشتم در حدود بیست سال بود

شهادت امام رضا:۲۹ صفر سال ۲۰۳ هجری قمری

امام رضا وامام جواد(پدروفرزند)دامادخلیفه عباسی"مأمون"بودند

توضیحات مدیریتسایت-پیراسته فر:آیا ازدواج امام رضا(ع) با ام حبیبه(خواهرمأمون)اجباری بود؟

میتوان پذیرفت آمدن امام به ایران(مرو)ازروی اکراه بوده ومدارک وشواهدهم این راتأییدمی کند،امانمیتوان ازدواج باخانم ام حبیبه اجباربوده!

امام رضا درهنگام ورود به ایران (ولایتعهدی)۵۳ساله بوده ودرهنگام ازدواح بادخترهارون درهمین سال بوده،چگونه میتوان باورکرد که امام به این وصلت راضی نبوده وارترس شمیشروحبس تن به ازدواج با ام حبیبه داده!؟

ازدواج زمانی اجباراست که فردموردنظر کم سن وسال باشد ومعمولاًاجباربرای یک دختر«زن»صدق میکند،نه مرد آنهم امامی مثل علی ابن موسی الرضا که۵۳سال ازعمرشریفش می گذشته،شایدبتوان باورکرد که ازدواح امام جواد(۶سالگی)ازروی اجبارباشد/این اتفاق درسال۲۰۱ه.ق بوده/تولد«جواد»۱۹۵ه‍.ق.

واما دربعضی ازتواریخ نوشته اند که مأمون یک دخترش با به امام رضا(ع)داد ودختردیگرش را به طفل ۶ساله"جواد"که معقول بنظرنمی رسد،مردی که ۵۳سال دارد بایک دخترنابالغ  ازدواج کند(دختران مأمون عباسی)۷یا۶ساله بودند ،انهم وقتی آن مردیکی ازمعصومین علیهم السلام باشد.که دراینصورت پدروفرزندمی شوند"باجناق"

اسنادی هم وجوددارد که ادعایم را ثابت میکند،که این ازدواج ازروی رغبت بوده،نه اکراه،ودیگراینکه ام حبیبه خواهرمأمون بوده نه دخترش که باید سن ام حبیبه بایدحدود۳۰بوده باشد(تولدمأمون سال۱۷۰ه.ق بوده که درسال۲۰۱زمان ازدواج سن مأمون۳۳سال بوده)اگرسال تولدخواهرش را دور وبر(سن برادر)بدانیم.

امام رضا وامام جواد(پدروفرزند)دامادخلیفه عباسی(مأمون)بودند

ازدواج امام رضا ( ع )  یا خواهر مأمون 
صدوق در عیون اخبار الرضا روایت کرده است که مأمون پس از آن که امام رضا رابه ولی عهدی خود منصوب کرد  "خواهرش"ام حبیبه را در آغاز سال ۲۰۲به ازدواج وی در آورد  و دخترش« ام الفضل »را برای امام جواد ( ع ) نامزد کرد. مسعودی در اثبات الوصیه می نویسد : مأمون خواهرش « ام ابیها»رابه همسری امام رضا (ع) در آورد . وی درادامه می نویسد : روایت صحیح آن است که ام حبیبه خواهر مأمون بود . زیرا مأمون از امام خواست که از وی( ام حبیبه) خواستگاری کند .

خواستگاری امام رضاازخواهرمأمون-خواندن خطبه

همین که مردمان جمع شدند امام (ع) خطبه ای خواند و در پایان آن گفت : و دختری که ام حبیبه نام دارد و خواهر امیرمؤمنان عبد الله بن مأمون است برای صله رحم و پیوند با یکدیگرخواستگاری می کنم و صداق او را پانصد درهم قرار می دهم آیا ای امیرمؤمنان اورا به همسری من می دهی ؟

مأمون گفت : آری او را به همسری تو دادم.

امام  : پذیزفتم و بدان خرسندم ./پایان توضیحات مدیریت سایت-پیراسته فر.

فضل بن سهل همه کاره درحکومت مأمون بود

در سال ۱۹۶ هـ.ق مأمون رسما اعلان خلافت کرد و او را به عنوان امیرالمؤمنین مورد خطاب قرار دادند. مأمون هم بر مقام و مرتبه فضل بن سهل افزود و فرمانی صادر کرد که از حدود مشرق تا همدان و از شبت تا دریای فارس و دریای مازندران وگیلان در تحت فرمان او باشد و پرچمی مخصوص برای او معین کرد و او را به «ذوالریاستین» یعنی فرمانده لشکر و ریاست امور کشور و دیوان دولتی ملقب کرد.

شیخ طوسی، فضل بن سهل را از اصحاب امام رضا (ع) نوشته است، و به همین جهت سید بن طاووس در کتاب فرج المهموم او را از امامیه شمرده است و می نویسد او شیعه است و از امام رضا (ع) حدیث نقل می کند. می گویند به خاطر اینکه شیعه بود، امام رضا (ع) را برای ولیعهدی برگزید.

نوشته اند که مأمون خیلی به امام رضااحترام می کرد ورعایت حالش را می کرد تا حدی برای فضل بن سهل ناگواربود این حالت راببیند

"فضل"  چون محبت های مأمون نسبت به حضرت رضا (ع) را می دید، حسادت کرد وزمانیکه   مأمون می خواست خلافت"ولایتعهدی" را به حضرت رضا (ع) واگذارکند، برای فضل بن سهل ناگواربود.

مأمون هم ازاین مسئله نهایت استفاده راکرد،بایک حیله ای اول 4نفررامأمورکردکه درحمام فضل رابکشند وخودش را هم محزون نشان داد وسرقاتلان را برای تشفی قلوب خانواده فضل فرستادوبه مادرش تسلیت گفت وبرای تکمیل تبرئه خود برادرفضل (حسن بن سهل)را وزیرخودکرد وبا دخترسهل هم ازدواح کرد،می گویندازدواج امام رضا (باخواهرش ام حبیبه)ومأمون همزمان بوده

علت کشته شدن فضل بن سهل

فضل همه کاره حکومت مأموم بود وحتی طراح اربین بردن برادرش امین نیز فضل بن سهل بود،یعنی پیروزیهای مأمون مدیون تلاشها وتدبیر فضل بن سهل بود،اما چون ازطرف "فضل" احساس خطرکردهم بدلیا اینکه همه رازهای پنهان را فضل می دانست وهم اینکه مردم بیشتر"فضل "را بعنوان حکمران می شناختند،احکام مدیران توسط فضل صادرمی شد،نه مأمون.لذا مأمون اورارقیب خلافت خودمی پنداشت.

فضل بن سهل نوبختی» وزیر مأمون و گرداننده دستگاه او بود. او در یک زمان کارهای کشوری و لشکری او را در اختیار داشت و تمام عزل و نصبها به امر او انجام می گرفت.

فضل بن سهل مردی باهوش و با کمال و دانش بود که توانست با نقشه های خود مأمون را به خلافت برساند و برادرش،امین، را با آن ذلت و خواری هلاک کند و همه مخالفان را سرکوب نماید.

فضل بن سهل از آغاز زندگی با مأمون آشنا شد و در کنار او کار کرد و مشیر و مشاور او بود. مأمون هم به سخنان او گوش می داد و نصایحش را به کار می گرفت. او قبل از معرفی به هارون و مأمون در تشکیلات برمکیان کار می کرد و راه و رسم سیاست و حکومت را از آنها آموخته و رموز و فنون اداره ی امور مملکت را فرا گرفته بود. فضل از علم نجوم  آگاه بود.  در  پیش بینی ها، او مسلط بود و خطا نمی کرد. همچنانکه قتل خودش را قبلا استخراج کرده و در رقعه ای نوشته و به مادرش داده بود.


بعد از فضل، برادرش حسن ابن سهل وزیر شد و خودسهل دخترش را به عقد مأمون درآورد و آنقدر "ولیمه و شاباش" سنگین و بی نظیر که آن زمان معمول نبود، داد که باعث شگفتی شد و عاقبت هم به علت اینکه در مرگ برادرش، زیاد جزع و فزع می کرد، اختلال حواس پیدا کرددر سال 203 هجری قمری در خراسان در گذشت. 

وپس ازمدتی بایک حیله دیگر امام رضا(ع)راشهیدکرد

ازدواج امام جواد با امّ الفضل(درسن ۶سالگی)

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:مأمون می خواست امام جوادبااین ازدواج چندهدف داشته: تحت نظر داشتن امام ، پیشگیری ازشورش علویان ،موجهه دادن دولت خود وخودرااهل ولایت معرفی کردن.

سه امامی که قبل ازبلوغ به امامت رسیدند

امام جواد (ع) در هفت سالگی، به امامت رسیدهمانطورکه  امام هادی (ع) در نه سالگی و حضرت مهدی (عج) در پنج سالگی  به امامت می رسندند.

در ۲۵ سالگی به شهادت رسید.

از در و دیوار حرم امام رضا(ع) رأفت می‌بارد

بااین وجود۲امام (رضا وجواد)علیهم السلام (پدروفرزند)باهم "باجناق"می شوند.البته درهیچ روایتی به این موضوع اشاره نشده(من نیافتم )

ودربعضی ازمنابع آمده:آن حضرت با پوران دختر حسن بن سهل در یک روز ازدواج کرد!یعنی دریک روز هم با ام حبیبه ازدواج کرده وهم باپوران!درصورتیکه مأمون با پوران(دخترحسن بن سهل)ازدواح کرده که دربعضی ازروایات است ازدواح این ۲(امام ومأمون)همزمان بوده است.

هارون درماه صفرسال ۱۹۳هـ.ق فوت کرد(درهارونیه مدفون است)

پس از طی ۱۰ سال از این واقعه، در سال ۲۰۳هـ ق پیکر مطهر حضرت امام رضا علیه السلام  را نیز به دستور مامون، در آن مکان(هارونیه) دفن می نماید.

امام رضا(ع) درزمان حیاتش به محل دفن خود اشاره کرده بود که « با سم کشته می شوم و در کنار هارون دفن خواهم شد»

جنازه هارون الرشید را در یکی از تالارهای باغ منسوب به «حمید بن قحطبه» در سناباد دفن می نمایند و مدفن او به بقعه هارونی معروف بوده.

همچنین حضرت رضا (ع)در مسیر عزیمت به مرو، هنگامی که در سناباد، داخل خانه «حمید بن قحطبه» شد و نزد هارون الرشید رفت با دست مبارک خطی به یک طرف قبر کشید و گفت:« این محل قبر من است» و من در اینجا مدفون خواهم شد و «بزودی حق تعالی این مکان را محل تردد شیعیان و دوستان من قرار می دهد» به خدا سوگند اگر شیعه ای مرا زیارت کند و بر من درود فرستد شفاعت ما اهل بیت و غفران و رحمت خداوند بر او واجب شود.

 دعبل خزاعی ؛ شعری سروده که در کاشی ها معرق بالاسر حرم امام نقش بسته است:

قبران فی طوس خیرالناس کلهم/و قبر شرهم هذا من العبر

ما ینفع الرجس من قرب الزکی و ما/علی الزکی بقرب الرجس من ضرر

دو قبر در طوس کنار یکدیگرند؛ یکی قبر بهترین انسان ها و دیگری گور بدترین آنها و این از عبرت های روزگار است.

نه هم جواری پلید با پاک به او سودی دهد و نه نزدیک بودن انسان پاک با پلید به او زیانی رساند.

منبع:سایت آستان قدس 

*****

اینطوری هم معنی کرده اند/این شعررا

قبران فی طوس خیر الناس کلهم *** و قبر شرهم هذا من العبر 
دو تا قبر در طوس، در یک جا، بدترین خلق خدا و بهترین خلق خدا، و این عبرت است
ما ینفع الرجس من قرب الزکی و لا *** علی الزکی بقرب الرجس من ضرر 
آیا آن پلید هیچ سودی از این پاک می برد؟ آیا به دامن این پاک از پلیدی آن پلید گردی می نشیند؟ 
ابدا. معلوم است که از این شعر آتش می بارد.

***

درباره محل دقیق دفن پیکر امام رضا(ع)، روایات و بحث‌های گوناگونی مطرح است.

حضرت رضا(ع) قبل از مرگ این شرایط را پیش‌بینی کردند.

علامه مجلسی در «عیون» و شیخ مفید در «جلاء العیون» در خصوص محل دفن امام هشتم به روایت اباصلت هروی، چنین نقل می‌کنند: «حضرت رضا(ع) به اباصلت فرمود: به قبه‌ی هارون‏الرشید برو و از چهار سمت قبر، هر طرف یک مشت خاک بیاور.
سپس امام(ع) خاک بالا و پایین و پشت سر را بوییدند و فرمودند: مأمون اراده خواهد کرد قبر پدرش را قبله‌ی‏ قبر من قرار دهد، سنگ بزرگی آشکار شود که هر چه کلنک در خراسان است اگر جمع نمایند برای کندن آن، ممکن نشود».

مأمون خیلی دلش می‏خواست که‏ حضرت رضا(ع) را در پایین پای پدرش هارون دفن کند اما اتفاقات خارق‌‏العاده‏ای رخ داد که مجبور شدند حضرت‏ را در بالای سر هارون دفن کنند.

بخاطرهمین است که جای «بالا سر» حضرت تنگ‌تر است؛ چرا که قبر امام رضا(ع) در وسط مضجع قرار نگرفته است و آنجا محل دفن هارون‌الرشید می‌باشد./منبع:بهمن ۱۳۹۰مشرق

مضجع چیست؟

توضیح مدیریت سایت(پیراسته فر):مضجع  مفرد« الْمَضَاجِعِ »است بمعمنای ، بستر ، رختخواب،خوابگاه ، جای خفتن ، قبر، آرامگاه است

درقرآن هم به معنای"خوابگاه"آمده که اهل نماز شب -نشانه هایشان این است(سحر خیزی و دل کندن از رختخواب)

تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا/ ١٦سجده

تجافی به معنای کندن  و جدا شدن است.

ایشان بدن‌هایشان را از (مضجع) خوابگاه می‌کَنند،پروردگار خود را با بیم و امید(خوف ورجاء) به فریاد می‌خوانند

در دوران خلافت عباسی نیشابور مرکز خراسان بوده، خراسان به اصطلاح جنوبی یا خراسان مرکزی نه خراسان شمالی (شهرهای ماوراء النهر)، و مثل بلخ و بخارا و مرو هم البته شهرهای بزرگی بوده ولی در این قسمت خراسان فعلی مرکز نیشابور بوده است. 
طوس که همین شهر طوسی است که در چهار فرسخی غرب مشهد است و قبر فردوسی هم آنجاست. دهی، قصبه ای یا شهرکی بوده است و این محل فعلی مشهد اساسا شهر نبوده، دو تا ده کوچک بود: ده " سناباد " که همان جایی است که حضرت در آنجا مدفون هستند و ده " نوغان " که الان هم " محله نوغان " در پایین خیابان مشهد معروف است. 
علت دفن هارون در"سناباد"
خصوصیت تاریخی ای که اینجا داشت فقط این بود که هارون در سفر خراسانش به همین جا که رسید مریض شد و نتوانست حرکت کند، بعد مرضش دوام پیدا کرد و همانجا مرد و در همین سناباد دفنش کردند. می دانیم در همین محل حرم حضرت، در پایین پای حضرت و در واقع در وسط گنبد، هارون مدفون است و این محوطه و چهار دیواری را به اعتبار قبر هارون طرح و هارون را در وسط خاک کرده بودند یعنی اگر وسط زیر گنبد را (درر نظر) بگیریم که قسمت پایین پای حضرت می شود آن مقبره هارون است. 

علت اینکه قبر امام رضا علیه السلام در وسط قرار نگرفته و جای " بالا سر " تنگ است همین است. آن وسط، قبر هارون بود و مأمون  دلش می خواست که حضرت رضا را در پایین پای پدرش هارون دفن کنند که آنجا طبق آنچه در احادیث آمده جریانهای خارق العاده ای رخ داد که بعد اجبارا آمدند و حضرت را در بالای سر هارون دفن کردند. اسم این بقعه هم " بقعه هارونیه " بود. منبع:کتابخانه ظهور

***

نهمین امام شیعیان در دهمین روز از ماه رجب سال ۱۹۵ هجری در مدینه به دنیا آمد. ۱۷  سال امامت کرد و در ۲۵ سالگی به شهادت رسید. به مناسبت سالروز ولادت با سعادت جوان‌ترین امام شیعیان هنگام شهادت، با محمدحسین رجبی دوانی گفت‌وگوی کوتاهی انجام دادیم:

* آیا امام رضا(ع) غیراز حضرت جواد(ع) فرزندی داشتند؟

ـ قول مشهور و قریب به یقین این است که امام رضا(ع) تنها یک فرزند داشته و آن هم امام جواد(ع) است اما نقل‌های دیگری هم در اهل تسنن داریم، از جمله این‌که آن بزرگوار دختری هم داشتند به نام فاطمه و یا چند پسر یا چند دختر داشتند اما این نقل‌ها مسلم و مسجل نیست و قول تک فرزند بودن ایشان -که همان امام جواد(ع) باشد- بیشتر بین علمای شیعی پذیرفته است.

* دلیل شهرت امام نهم به «جواد» چه بود؟

ـ نام مبارک ایشان «محمد» بود اما به دلیل بخشندگی، به «جواد» و به دلیل تقوا به «تقی» مشهور شدند. حضرت القاب دیگری مانند «رضی» و «متّقی» نیز داشتند.

* چرا جوادالائمه(ع) با دختری از حکومت(دربار) ازدواج کرد؟

علت همجواری قبر"امام رضا"درکنارقبرهارون الرشید؟

​ماجراکشف قبرامام رضا(ع)توسط هارون الرشید.

چرا امام رضا(ع) در کنار قبر هارون الرشیددفن شد؟رمزو رازاین همسایگی

خلاصه زندگینامه امام رضا علیه السلام

تولد: یازدهم ذی قعده سال ۱۴۸ در مدینه 

نام و القاب

نام مبارکشان «علی»، کنیۀ آن حضرت، «ابوالحسن» و دارای القاب متعدّدی از جمله؛ رضا، ‏صابر، فاضل، قرة ‏اعین المؤمنین  و... هستند، اما مشهورترین لقب ایشان، «رضا» است.

والدین

پدر :موسی کاظم(ع)  در سال ۱۸۳ ﻫ.ق. به دست هارون عباسی به شهادت رسیدند.

مادر: نجمه 

حضرت رضا(ع) تا سال ۲۰۱ هجری قمری در مدینه بود.

ازدواج

امام رضا(ع) دارای تعدادی کنیز بودند، از جمله کنیزان ایشان، «سبیکه»که «مادرِ امام جواد» است. وی کنیزى بود که به او «سبیکه» یا دُرّه می گفتند، حضرت رضا او را خیزران نام گذاشتند و این بانو از اهالى« نوبه» (منطقه ای در آفریقا) است.  همسردیگرش -دائمی-«ام حبیبه» که دردومین سال ورودش -سال۲۰۲ بود.

فرزندان

پنج پسر و یک دختر، به نام های محمّد قانع، حسن، جعفر، ابراهیم، حسین و عایشه (این فرزندان ازخیزران بود،ازام حبیبه،فرزندی نداشت.

امامت

سال ۱۸۳ هـ ق پس از شهادت امام کاظم(ع)  آغاز امامت حضرت رضا(ع) شروع شد،

 ده سال از امامت حضرت رضا(ع) معاصر زمان هارون بود.(فوت هارون سال۱۹۳)

پنج سال بعد که در حکمرانی محمد امین فرزند بزرگتر هارون بود. 

 پنج سال پایان امامت که مصادف با حکومت مأمون می شد، ‌و در همین دوره بود که به ایران دعوت شد و اجبارا ولیعهدی را پذیرفت.

مسیرحرکت امام رضا

وقتی امام درسال۲۰۱به ایران آمد-۷ماه درسرخس«مرو»وبعدمدتی هم درقریه «سناباد»منزل «حمیدبن قحطبه»

«مأمون» به »امام رضا» پیشنهادولایتعهدی دادو۲ماه به امام فرصت داد که تصمیمش رابگیرد واما می دانست درصورت عدم پذیرش باعوارض ناگواری مواجهه خواهدشد،ناگزیرپذیرفت.

مدت امامت  ۲۰ سال طول کشید که ۱۷ سال آن در مدینه / سه سال آخر آن درایران بوده

شهادت

امام رضا(ع) پس از هفده سال سکونت در مدینه  با نقشه  مأمون عباسی، راهی خراسان شد. آن حضرت پس از قبول اجباری ولایت عهدی مأمون بمدت سه"۳" سال، در ۵۵ سالگی- آخر ماه صفرسال ۲۰۳ هجری قمری

بشهادت رسید

امام رضاعلیه السلام ده سال بعدازمرگ هارون به شهادت رسیده،اما چه شد که این توفیق نصیب هارون شد که درجوارامام باشد،آیا میتوان باورکرد هیج رازی درآن نیست وهیچ حکمتی دراین مسئله نهفته نباشد!؟

هارون درماه صفرسال ۱۳۳هـ.ق فوت کرد

پس از طی ۱۰ سال از این واقعه، در سال ۲۰۳هـ ق پیکر مطهر حضرت امام رضا علیه السلام  را نیز به دستور مامون، در این مکان دفن می نماید.

امام رضا(ع) پیشتر به محل دفن خود اشاره کرده بود که « با سم کشته می شوم و در کنار هارون دفن خواهم شد»

«جنازه هارون الرشید» را در یکی از تالارهای باغ منسوب به «حمید بن قحطبه» در «سناباد» دفن می نمایند و مدفن او به بقعه هارونی معروف بوده.

همچنین حضرت رضا (ع)در مسیر عزیمت به مرو، هنگامی که در سناباد، داخل خانه حمید بن قحطبه شد و نزد هارون الرشید رفت با دست مبارک خطی به یک طرف قبر کشید و فرمود: این موضع تربت من است و من در اینجا مدفون خواهم شد و به زودی حق تعالی این مکان را محل تردد شیعیان و دوستان من قرار می دهد. به خدا سوگند اگر شیعه ای مرا زیارت کند و بر من درود فرستد شفاعت ما اهل بیت و غفران و رحمت خداوند بر او واجب شود.

 دعبل خزاعی ؛ شعری سروده که در کاشی ها معرق بالاسر حرم امام نقش بسته است:

قبران فی طوس خیرالناس کلهم/و قبر شرهم هذا من العبر

ما ینفع الرجس من قرب الزکی و ما/علی الزکی بقرب الرجس من ضرر

دو قبر در طوس کنار یکدیگرند؛ یکی قبر بهترین انسان ها و دیگری گور بدترین آنها و این از عبرت های روزگار است.

نه هم جواری پلید با پاک به او سودی دهد و نه نزدیک بودن انسان پاک با پلید به او زیانی رساند.

منبع:سایت آستان قدس 

قبران فی طوس خیر الناس کلهم *** و قبر شرهم هذا من العبر 

دو تا قبر در طوس، در یک جا، بدترین خلق خدا و بهترین خلق خدا، و این عبرت است. 

ما ینفع الرجس من قرب الزکی و لا *** علی الزکی بقرب الرجس من ضرر 

آیا آن پلید هیچ سودی از این پاک می برد؟ آیا به دامن این پاک از پلیدی آن پلید گردی می نشیند؟ 

ابدا. معلوم است که از این شعر آتش می بارد.

در دوران خلافت عباسی نیشابور مرکز خراسان بوده، خراسان به اصطلاح جنوبی یا خراسان مرکزی نه خراسان شمالی (شهرهای ماوراء النهر)، و مثل بلخ و بخارا و مرو هم البته شهرهای بزرگی بوده ولی در این قسمت خراسان فعلی مرکز نیشابور بوده است. 
طوس که همین شهر طوسی است که در چهار فرسخی غرب مشهد است و قبر فردوسی هم آنجاست. دهی، قصبه ای یا شهرکی بوده است و این محل فعلی مشهد اساسا شهر نبوده، دو تا ده کوچک بود: ده « سناباد » که همان جایی است که حضرت در آنجا مدفون هستند و ده « نوغان » که الان هم «محله نوغان» در پایین خیابان مشهد معروف است. 
علت دفن هارون در«سناباد»؟
خصوصیت تاریخی ای که اینجا داشت فقط این بود که هارون در سفر خراسانش به همین جا که رسید مریض شد و نتوانست حرکت کند، بعد مرضش دوام پیدا کرد و همانجا مرد و در همین سناباد دفنش کردند. می دانیم در همین محل حرم حضرت، در پایین پای حضرت و در واقع در وسط گنبد، هارون مدفون است و این محوطه و چهار دیواری را به اعتبار قبر هارون طرح و هارون را در وسط خاک کرده بودند یعنی اگر وسط زیر گنبد را (در نظر) بگیریم که قسمت پایین پای حضرت می شود آن مقبره هارون است. 
علت اینکه قبر امام رضا علیه السلام در وسط قرار نگرفته و جای « بالا سر » تنگ است همین استآن وسط، قبر هارون بود و مأمون  دلش می خواست که حضرت رضا را در پایین پای پدرش هارون دفن کنند که آنجا طبق آنچه در احادیث آمده جریانهای خارق العاده ای رخ داد که بعد اجبارا آمدند و حضرت را در« بالای سر هارون دفن کردند» اسم این بقعه هم «بقعه هارونیه» بود. منبع:کتابخانه ظهور                                        

پس از به امامت رسیدن حضرت جواد(ع) در هفت ـ هشت سالگی، خلیفه وقت عباسی ایشان را تحت مراقبت شدید قرار داد. مأمون از پیشرفت معنوی و نفوذ باطنی امام جواد (ع) و گسترش فضایل اهل‌بیت در بین مردم هراس داشت و به همین دلیل، آن امام بزرگوار را تحت مراقبت خاص خویش قرار داد و برای این منظور، «ام‌فضل» دختر خود را به ازدواج حضرت درآورد تا مراقبی همیشگی در خانه امام (ع) گمارده باشد.

از ظواهر امر چنین بر می‌آید که امام جواد (ع) تا سال ۲۱۰ در بغداد اقامت داشته است. ایشان همواره از حضور خود در بغداد و دربار خلیفه ابراز نارضایتی می‌کرد و قصد بازگشت به مدینه را داشت اما مأمون با این درخواست مخالفت می‌کرد. وی با نگه‌داشتن امام جواد (ع) در دارالخلافه قصد داشت ضمن رفع اتهام از خود در مورد قتل امام رضا(ع) بین امام و پایگاه‌های شیعی و پیروانش نیز فاصله بیندازد.

امام می‌دانست که اگر در دربار خلیفه زندگی کند، بین مردم چنین تلقی می‌شود که خط مشی خاندان پیامبر با خلفای غاصب یکی است؛ بنابراین قصد هجرت از بغداد را داشت. اصرارهای امام جواد (ع) مبنی بر بازگشت به شهر پیامبر (ص) نتیجه‌بخش بود و به ناچار، مأمون پذیرفت که ایشان به مدینه بازگردد. بازگشت امام به مدینه، خط بطلانی بر مشروعیت ظاهری حکومت عباسی بود.

* آیا تکریم یک نوجوان(جواد) توسط خلیفه برای دیگران قابل هضم بود؟

ـ قطعاً تکریم امام کم‌سن و سال توسط مأمون برای برخی از بنی‌عباس و بزرگان اهل تسنّن جای سؤال بود و هضم این مورد که چرا خلیفه یک نوجوان را تا این اندازه تکریم می‌کند، برایشان مشکل بود، اما مأمون به تسلط علمی امام واقف بود و به همین دلیل مناظره‌ای با بزرگان آن زمان از جمله قاضی‌القضات شهر یعنی «یحیی بن اکثم» برگزار شد و همگان به فضایل امام پ

* درباره شاگردان تربیت‌یافته در مکتب امام جواد(ع) چیزی در تاریخ دریم؟

بله، علاوه بر شاگردان امام رضا (ع) که پس از شهادت ایشان از دریای بیکران علم فرزندش بهره می‌بردند، عده‌ای نیز شاگرد خود امام جواد (ع) بودند که از جمله آن‌ها می‌توان به ابوهاشم جعفری، محمد بن اسماعیل بزیع، عبدالرحمن بن أبی‌نجران و عبدالله برقی (صاحب کتاب المحاسن) اشاره کرد،از جمله شاگردان اهل تسنن امام جواد (ع) هم می‌توان «خطیب بغدادی»، «حافظ عبدالعزیز بن اخضر جنابذى» و «ابوبکر احمد بن ثابت» را نام برد.منبع:۱۳۹۶/۰۱/۱۸فارس

***

زندگینامه  امام محمدتقی(جواد)

امامت:۸سالگی-مدت امامت۱۷سال

مدت عمر۲۵سال

  حضرت جواد (ع) امام نهم شیعیان درنیمه ماه مبارک رمضان(آخر ذى قعده) سال ۱۹۵ق درمدینه متولد شدند

 پدرشان امام رضا(ع) و نام مادرشان  سبیکه نوبیه بود

نام مبارک امام نهم محمّد وکنیه ایشان: ابو علی است ، مختار، متوکل، متقى، زکى ، تقى، منتجب ، مرتضى ،قانع ، جواد،عالم ، صادق، صابر، فاضل

 امام جواددر۵سالگی همراه پدرازمدینه به ایران آمدند

دراوائل  سال۲۰۱هجری قمری‏ که‏ امام‏ رضا (علیه السلام) قصد سفر به‏ خراسان‏ داشتند و حج‏ وداع‏ به جاى‏ آوردند بنده‏ در خدمتشان‏ بودم‏، فرزند ایشان‏ ابو جعفر الجواد (کودکی5ساله بود) نیز همراهشان‏ بودند، حضرت‏ وداع‏ از خانه‏ خدا را به جاى‏ آوردند و در آنجا نماز گزاردند. امام‏ جواد (ع) به‏ گردن‏ یکى‏ از غلامان‏ آن‏ حضرت‏ آویخته‏ بودند و غلام‏ ایشان‏ را مى‏گرداند، در این‏ هنگام‏ امام‏ جواد (ع) پایین‏ آمدند و در حجر ابراهیم‏ نشستند‏ و نشستن‏ ایشان‏ به درازا کشید، موفق‏ (غلام‏) به‏ ایشان‏ گفت‏: فدایتان‏ شوم‏ برخیزید. امام‏ جواد (ع) برنخاستند‏ و فرمودند: از این‏ جایم‏ تکان‏ نمى‏خورم‏ مگر آن که‏ خداوند خواسته‏ باشد و غم‏ چهره‏ ایشان‏ را فرا گرفت‏. موفق‏ خدمت کار پیش‏ امام‏ رضا (ع) آمده‏ و جریان‏ فرزندشان‏ امام‏ جواد (ع) را با ایشان‏ در میان‏ گذارد، امام‏ رضا (ع) خود نزد وى‏ آمدند و‏ به‏ ایشان‏ گفتند: فرزندم‏ برخیز، خوددارى‏ ورزید و گفت‏: من از جایم تکان نمى‏خورم در حالى که شما با این خانه (خانه خدا) وداعى گفتى که دیگر بدان باز نخواهى گشت و سرانجام همراه پدر برخاستند و به آنجا که پدر مى‏خواست همراه پدرشان رفتند./اعیان‏ الشیعه به‏ نقل‏ از امیة بن‏ على

همسران امام جواد 

از مطالعۀ کتب تاریخی و روایی فهمیده می شود که امام جواد (علیه السلام) دارای دو همسر بودند به نام های سمانه مغربیه مادر امام هادی (ع) و ام الفضل  که امام از او صاحب فرزند نشدند

فرزندان امام جواد 

دربارۀ فرزندان امام جواد (ع) بین منابع و کتب انساب  اختلاف وجود دارد. شیخ طبرسی می گوید: امام‏ جواد (علیه السلام) دو پسر و سه دختر از خود به جاى گذاردند که یکى از آنان حضرت هادى (ع) است و دومى هم به نام موسى می باشد و دختران آن جناب هم حکیمه، خدیجه و ام کلثوم نام داشته‏اند، و بعضى هم گفته‏اند: که ایشان دو دختر بنام فاطمه و امامه از خود باقى گذاشته اند. در برخی منابع دیگر نیز تا پنج پسر نیز به ایشان نسبت داده شده است، اما آنچه همۀ منابع درباره‌اش اتفاق نظر دارند، این است که فرزندان ذکور ایشان دو نفر بوده‌اند: امام علی الهادی (علیه السلام) و موسی مبرقع. به این دو فرزند ایشان در همه منابع اشاره شده است.

با این حال در منابع قدیمی تنها "ابن عنبه" در کتاب "عمدة الطالب" چهار پسر برای ایشان بیان کرده است: امام هادی(علیه السلام) ، موسی مبرقع، حسن و محمد

در برخی کتاب‌های انساب که در دورۀ اخیر نوشته شده است، می‌توان به نام پنج فرزند پسر برای امام جواد رسید: امام هادی (علیه السلام)، موسی مبرقع، محمد، علی و یحیی.

امام جواد در سال ۲۰۳ هجری قمری پس از شهادت پدرش امام رضا به امامت رسید. دوران هفده ساله امامت او با حکومت مأمون و معتصم، خلفای عباسی، همزمان بود.

هنگامی که امام رضا به دعوت مأمون از مدینه به توس رفت امام جواد (ع) که کودک بود، مانند دیگر افراد خانواده حضرت رضا در مدینه ماند و در سال ۲۰۲ هجری قمری برای دیدار پدر به مرو رفت و سپس به مدینه بازگشت.

پس از شهادت امام رضا مأمون به بغداد رفت. او که از کمالات علمی و معنوی امام جواد آگاه بود ایشان را از مدینه به بغداد دعوت کرد اما دولتمردان حکومت عباسی و اطرافیان مأمون از این اقدام ناخشنود بودند، به‌ویژه آنکه مأمون تصمیم داشت دختر خود، ام الفضل را به همسری امام جواد (ع) در آورد.

مأمون برای آنکه آنها را از مقام علمی و فضل آن حضرت آگاه کند، در بغداد مجلس بحثی میان او و دانشمندان بزرگ آن روزگار ترتیب داد.

در این مجلس، امام به پرسشهای علما پاسخ گفت و میزان دانش و هوش وی بر آنان آشکار شد. پس از آن مأمون دختر خود را به همسری امام درآورد.

حضرت جواد بر این باور بود که آیات الهى باید در جامعه فراگیر شوند و تمام مسلمانان در گفتار و رفتار و استدلال‌ روزمره خود از قرآن و معارف بلند آن بهره گیرند، به همین جهت‏ سعى مى‏ کرد در گفتگوها و معاشرت و برخورد با مردم از آیات قرآن استفاده کند.

طعنه  بزرگان دربار- به مأمون از دامادی  یک کودک

از روایتی که شیخ مفید از ریان بن شبیب نقل کرده، چنین بر می آید: موقعی که مأمون تصمیم به ازدواج ام فضل با امام جواد علیه السلام گرفت، عباسیان برآشفتند؛ زیرا ترس آن داشتند که پس از مأمون، خلافت به خاندان علوی برگردد، چنانکه درباره امام رضا علیه السلام هم به سختی دچار همین نگرانی شده بودند.[۱] ولی به طوری که از دو روایت فوق برمی آید، آنان مخالفت خود را به گونه دیگری وانمود کرده و گفتند: دختر خود را به ازدواج کودکی درمی آورد که :" لَم یتَفَقَّهُ فی دینِ الله ولا یعرف حلاله من حرامه ولا فرضاً من سنّته"؛کودکی که تفقه در دین خدا ندارد، حلال را از حرام تشخیص نمی دهد و واجب را از مستحب باز نمی شناسد.
مأمون در مقابل این برخورد، مجلسی برپا کرد و امام جواد علیه السلام را به مناظره علمی با یحیی بن اکثم،، بزرگترین دانشمند و فقیه سنی آن عصر، فراخواند تا بدین وسیله مخالفان و اعتراض کنندگان عباسی را به اشتباه خود آگاه کند.[۲] این در حالی بود که بنا به این دو روایت، هنگام عقد ازدواج ام فضل با امام جواد علیه السلام هنوز به آن حضرت " صبی" اطلاق می شده است.

شاگردان وراویان 

در زمان امام باقر و امام صادق علیهما السلام شرائط اجتماعى مساعد بود و تعداد شاگردان و راویان حضرت صادق (ع) بالغ برچهار هزار نفر مى  رسید، ولى از دوره امام جواد تا امام عسکرى علیه السلام به دلیل فشارهاى سیاسى وشدیداً کنترل می شدند ، اصحاب علمی راویان نیزکم بودند
تعداد راویان و اصحاب حضرت جوادعلیه السلام قریب صد و ده نفر بوده اند و جمعا ۲۵۰ حدیث از آن حضرت نقل شده[۳] در میان همین تعداد محدود اصحاب و راویان آن حضرت، چهره هاى درخشان و شخصیتهاى برجسته اى مانند: على بن مهزیار، احمد بن محمد بن ابى نصر بزنطى، زکریا بن آدم، محمد بن اسماعیل بن بزیع، حسین بن سعید اهوازى، احمد بن محمد بن خالد برقى بودند ،تعدادی ازآنها اهل تسنن بودند. مثل ،خطیب بغدادى ،عبد العزیز بن اخضر جنابذى ، ابو بکر احمد بن ثابت، ابواسحاق ثعلبى، و محمد بن مندة بن مهربذ.

شهادت حضرت جواد
درباره آمد و شد امام در مدینه و احترام مردم نسبت به آن حضرت، اطلاعات مختصری در پاره ای از روایات آمدهه است.[۴]
فراخوانی آن حضرت به بغداد، در سال ۲۲۰، توسط معتصم عباسی، آن هم درست در همان اولین سال حکومتت خود، نمی توانست بی ارتباط با جنبه های سیاسی قضیه باشد. به ویژه که درست همان سال که حضرت جواد علیه السلام به بغداد آمد، رحلت کرد؛ این در حالی بود که تنها ۲۵ سال از عمر شریفش می گذشت. عناد عباسیان با آل علی علیه السلام به ویژه با امام شیعیان که در آن زمان جمعیت متنابهی تابعیت مستقل آنها را پذیرفته بودند، شاهدی است بر توطئه حکومت در شهادت امام جواد علیه السلام. همچنین خواستن آن حضرت به بغداد و درگذشت وی در همان سال در بغداد، همگی شواهد غیرقابل انکاری بر شهادت آن بزرگوار به دست عوامل عباسی می باشد.
مرحوم شیخ مفید، با اشاره به روایتی درباره مسمومیت و شهادت امام جواد علیه السلام، رحلت آن حضرت راا مشکوک دانسته است.[۵] بنا به روایت مستوفی، عقیده شیعه بر این است که معتصم آن حضرت را مسموم نموده است.[۶]
پاره ای از منابع اهل تسنن، اشاره بر این دارند که امام جواد علیه السلام به میل خود و برای دیداری از معتصمم عازم بغداد شده است.[۷] در حالی که منابع دیگر، حاکی از آنند که معتصم به ابن زیات مأموریت داد تا کسی را برای آوردن امام به بغداد بفرستد.[۸] ابن صبّاغ نیز با عبارت" اِشخاص المعتصم له من المدینة"[۹] این مطلب را تأیید کرده است.
مسعودی روایتی نقل کرده که بنابر آن، شهادت آن حضرت به دست ام فضل، در زمانی رخ داده که امام از مدینه بهه بغداد نزد معتصم آمده بود.[۱۰]

مأمون پس از ورود به بغداد- در سال۲۰۴- بلافاصله امام جواد علیه السلام را از مدینه به بغداد فراخواند.[۱۱]

پی نوشت:

[۱] الارشاد، ص ۳۱۹.
[۲] همان، صص۳۱۹-۳۲۰.
[۳] شیخ طوسى، رجال،
[۴] تاریخ بغداد،ج۳، صص۵۴ و۵۵.
[۵] الارشاد، ص ۳۲۶.
[۶] تاریخ گزیده ، صص ۲۰۵-۲۰۶.
۷1] الائمه الاثنی عشر، ابن طولون، ص ۱۰۳؛ شذرات الذهب، ج۲، ص ۴۸.
[۸] بحارالانوار، ج۵۰، ص۸.
[۹] الفصول المهمه، ص ۲۷۵.
[۱۰] مروج الذهب، ج۳، ص ۴۶۴.

[۱۱] الحیاة السیاسیة للامام الجوادعلیه السلام، ص ۶۵.

بنقل ازضیاءالحق

***

خلفای عباسی معاصر امام جواد 

دوران امامت شان با دو خلیفۀ عباسی، یعنی مأمون (۱۹۳-۲۱۸) و معتصم (۲۱۸-۲۲۷) معاصر بودند و هر دو نفر، حضرت  جواد (ع) را به اجبار از مدینه به بغداد احضار کردند و طبق شیوۀ سیاسی ای که مأمون در مورد امام رضاا (ع) به کار برده بود، آن حضرت را در پایتخت زیر نظر قرار دادند.

شهادت امام جواد 

آن حضرت در شهر بغداد در ماه ذى قعده سال دویست و بیست هجرى به شهادت رسیدند و آن هنگام بیست و پنج سال از عمر شریف شان گذشته بود. ایشان روز شنبه ششم ذى حجه سال دویست و بیست در بغداد در حالى که مسموم شده بودند، شهید شدند و در آن هنگام بیست و پنج ساله بود.این مسئله را امام رضا (علیه السلام) پیش گویی کردند: پس از تولد امام جواد ، امام رضا (ع) فرمودند: فرزندم به ناحق به شهادت می‌رسد. اهل آسمان برای او می گریند و خداوند متعال بر دشمن او و کسی که بر او ستم روا داشته است، خشم می گیرد و طولی نمی کشد که او را به عذاب دردناکی مبتلا می‌کند.

کیفیت شهادت امام جواد

در بارۀ این که امام جواد (علیه السلام) به چه نحوی به شهادت رسیدند، اقوال مختلفی وجود دارد که در این جا به دو قول مشهور اشاره می شود:

الف: معتصم خلیفۀ ستم گر عباسی برادر مأمون و عموی ام فضل دختر مأمون، پیوسته نقشه هایی را برای به شهادت رساندن امام جواد (ع) اجرا می کرد و در این زمینه با ام فضل نیز همدست شده بود که امام جواد (علیهه السلام) را مسموم کند؛ زیرا معتصم می دانست که ام فضل از آن حضرت منحرف شده است و به شدت علیه امام موضع گرفته است. بر این اساس ام فضل نیز در خواست معتصم را پاسخ مثبت داد و سمیّ را در انگور جا سازی کرد و در پیش روی آن حضرت نهاد و همین که امام جواد (ع) از آن انگور خورد، ام فضل پشیمان شد و شروع به گریه کرد حضرت فرمودند: گریه ات برای چیست؟ سوگند به خدا، خداوند آن چنان تو را به دردی در ناحیه رحم دچار سازد که جبران پذیر نباشد و به بلایی گرفتارت کند که قابل کتمان نباشد. بر اثر همین نفرین ام فضل بیمار شد و از دنیا رفت.

ابن ابی دؤاد، یکی از قاضیان معروف زمان معتصم، می‌گوید:

امام جواد (ع) در مجلسی با استناد به آیات قرآن و روایات پیامبر خدا (ص) برای معتصم ثابت کرد که حد دزدی، قطع انگشتان دست است. سپس انگشتان شخصی که اعتراف به دزدی کرده بود، طبق حکم امام جواد (ع) و به فرمان معتصم قطع شد.

سه روز پس از این ماجرا نزد معتصم رفتم و گفتم: « خیر خواهی برای امیر المؤمنین امری واجب است.» بعد به او گفتم در مجلسی که همه فقها و دانشمندان، وزیران، نویسندگان و فرماندهان جمع شده اند و اخبار آن به گوش مردم می رسد، صلاح نیست خلیفه همه نظرها را رد کند و نظر فردی را که فقط عده‌ای از مردم معتقد به امامتش هستند، بپذیرد. معتصم از شنیدن این حرف رنگ به رنگ شد و تازه فهمید چه اشتباهی کرده. فردای آن روز به یکی از وزیرانش دستور داد امام جواد  را به منزل خودش دعوت کند و به او غذای زهرآلود بدهد. امام  گفتند: « می‌دانید که من در مجالس شما حاضر نمی‌شوم».

وزیر گفت: «من فقط شما را دعوت کرده‌ام. دوست دارم پا روی چشم من بگذارید و داخل خانه من بشوید. این را مایه برکت خانه‌ام می دانم». امام جواد  با اصرار صاحب خانه و بدون تمایل قلبی، دعوتش را پذیرفتند.

امام وقتی وارد منزل او شدند و قدری از غذایش را تناول فرمودند، احساس مسمومیت کردند. مرکب سواری خود را طلب کردند و در پاسخ صاحب خانه که گفت « تشریف داشته باشید»، گفتند:« از خانه‌ات خارج شوم، برای خودت بهتر است.»

پس از آن شب، امام جواد (ع) پیوسته در حال بیماری و تهوع به سر می‌بردند تا از دنیا رحلت کردند.

حضرت امام جواد (ع)در قبرستان قریش در بغداد (کاظمین) در کنار قبر جدشان، حضرت موسى بن جعفر (ع) به خاک سپرده شدند./منبع:راسخون

***

حضرت علی باامام حسن وامام حسین"باجناق" بودند

رباب دختر امرء القیس -شاعر معروف عرب- بود. پدرش در روزگار خلیفه‌ی دوم از آیین مسیحیت دست کشید و به دین اسلام گروید و از سوی خلیفه عهده‌دار ریاست قبیله‌ی قضاعه شد. او پس از مسلمان شدن، سه دختر خود -حیاة، سلمی و رباب- را به ترتیب به امام علی، امام حسن  و امام حسین علیهم السلام تزویج کرد.[۱] رباب به همسری امام حسین علیه السلام در آمد

امرءالقیس گفت: «یا علی، دختری دارم به نام محیاة که او را به عقد تو در می‌آورم، و دختر دیگرم، سلمی، را به فرزندت، حسن، و سومین دخترم، رباب، را به حسین می‌دهم.» از محیاة دختری به نام ام یعلی متولد شد، از زینب فرزندی متولد نشد ولی از رباب سکینه متولد شد که در کربلا حضور داشت
رباب همسر امام حسین(ع)، دختر «امرء القیس بن عدی بن اوس»  در میان همسران امام حسین(ع)، تنها زنی بودکه در واقعه کربلا حضور داشته استو شاهد شهادت همسر و فرزند شیر خواره اش علی اصغر بود. وی  پس از واقعه عاشورا همراه کاروان اسرا به شام رفت و سپس همراه با خواهرشوهر خود؛ حضرت زینب (س)؛ به مدینه بازگشته و مدت یک سال براى سیدالشهدا(ع) عزادارى کرد و مرثیه‏‌هایى هم در سوگ آن حضرت سرود.

در برخی روایات آمده است که در بازگشت اسرا به مدینه، رباب دستور داد تا سقف خانه اش را بردارند و خود و دخترش سکینه، در خانه بی سقف روزگار گذراندند. چون به او گفته می شد که از زیر آفتاب سوزان برخیز. با گریه و شیون می گفت: من با چشمان خود حسین(ع) را دیدم که گرمی آفتاب، بدن او را می گداخت.

بعدازشهادت امام حسین(ع)، عده‌ای از اشراف قریش از او خواستگاری کردند، ولی او نپذیرفت [۲]

         منابع :

[۱]-ثقفی الکوفی، ابراهیم بن محمد؛ الغارات، تحقیق جلال‌الدین حسینی ارموی، تهران، انجمن آثار ملی، ۱۳۵۳ش، ج۲، ص۸۱۶؛ البلاذری، احمد بن یحیی؛ انساب الاشراف، تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، دارالتعارف، چاپ اول، ۱9۷۷، ج۲، صص۱۹۴-۱۹۵؛ ابن‌عساکر؛ تاریخ مدینه دمشق، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵، ج۶۹، ص۱۱۹ و العسقلانی، ابن‌حجر؛ الاصابه فی تمییز الصحابه، تحقیق عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۵، ج۱، ص۳۵۵.

[۳]-ابوالفرج الاصفهانی،الاغانی، پیشین، ج۱۸، ص۳۰۳.

منبع/:پژوهشکده باقرالعلوم -نویسنده : حجت الاسلام سید علی اکبر حسینی