دراین مقاله سعی شده بطورساده وروان-درعین حال مُتقن ومُصَوَّر-به ماجرای هابیل وقابیل بپردازیم،روایات رامطرح وتجزیه وتحلیل می کنیم،واینکه«بعثت کلاغ»چگونه وبرای چه بوده؟...
«امتحان خدا»برای برادران- هابیل وقابیل(برای انتخاب همسرباجانشینی پدر)؟کلاغ چگونه به قابیل آموخت؟بادرگیری ۲کلاغ ومرگ یکی ودفنش ویاباپنهان کردن طعمه درزمین؟
«علمی» که انسان از«کلاغ »آموخت.
«قابیل» بعدازکشتن برادرش(هابیل)،مُتحیّرمانده بودکه با «جنازه» چه کند، کجا پنهانش کند!.
تا اینکه ۲ کلاغ را دید که بعد از جدال، یکی آن دیگری را کُشت و «کلاغ مُرده» را در میان خاک دفن کرد.« قابیل» با دیدن این صحنه گودالی کند و «هابیل» را در آن «دفن» کرد .
خداوند «کلاغی» را مأمور ساخت تا چگونگی دفن جسد را به وی بیاموزد. این گونه، از زمان حضرت آدم انسان فرا گرفت که «میت» باید در زیر خاک دفن گردد..
فَبَعَثَ اللَّـهُ غُرَابًا یَبْحَثُ فِی الْأَرْضِ لِیُرِیَهُ کَیْفَ یُوَارِی سَوْءَةَ أَخِیهِ ۚ قَالَ یَا وَیْلَتَىٰ أَعَجَزْتُ أَنْ أَکُونَ مِثْلَ هَـٰذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِیَ سَوْءَةَ أَخِی ۖ فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِینَ ﴿٣١مائده﴾
بَعَثَ اللَّـهُ غُرَابًا:خداوندکلاغی رامبعوث کرد(فرستاد)
یَبْحَثُ فِی الْأَرْضِ: خاک زمین را گود مىکرد و مىافشاند. بََحْث: کشف کردن و طلب کردن یا خواستن، در این آیه تشبیهى از کندن زمین است
ترجمه آیه:پس خدا «زاغى» را برانگیخت که زمین را مىکاوید تا به او نشان دهد چگونه جسد برادرش را پنهان کند-قابیل-گفت واى بر من! آیا عاجزم که مثل این زاغ(کلاغ) باشم تا جسد برادرم را پنهان کنم پس از-زُمره- پشیمانان گردید.
«قابیل» تا اینکه دو کلاغ را دید که بعد از جدال، یکی آن دیگری را کشت و کلاغ مُرده را در میان خاک دفن کرد. قابیل با دیدن این صحنه گودالی کند و هابیل را در آن دفن کرد و بازگشت.
پدر(حضرت آدم) دلیل غیبت هابیل پرسید؛ ناگزیرقتلش رابیان کرد، وباتفاق به محل قتل رفتند.
آدم (پدر)خیلی متأسف ومتأثرشد تاحدی که چهل شبانه روز گریست وآن زمین را که خون فرزندش را درآن ریخته بود نفرین کرد.
می گویندبخاطرنفرین حضرت آدم است که هیچ خاکی خون انسان را در خود فرو نمی برد.
سوره مائده، آیات ﴿٢٧الی٣١﴾:وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَلَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّکَ ۖ قَالَ إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللَّـهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ ﴿٢٧﴾ لَئِن بَسَطتَ إِلَیَّ یَدَکَ لِتَقْتُلَنِی مَا أَنَا بِبَاسِطٍ یَدِیَ إِلَیْکَ لِأَقْتُلَکَ ۖ إِنِّی أَخَافُ اللَّـهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ ﴿٢٨﴾ إِنِّی أُرِیدُ أَن تَبُوءَ بِإِثْمِی وَإِثْمِکَ فَتَکُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ ۚ وَذَٰلِکَ جَزَاءُ الظَّالِمِینَ ﴿٢٩﴾ فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِیهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِینَ ﴿٣٠﴾ فَبَعَثَ اللَّـهُ غُرَابًا یَبْحَثُ فِی الْأَرْضِ لِیُرِیَهُ کَیْفَ یُوَارِی سَوْءَةَ أَخِیهِ ۚ قَالَ یَا وَیْلَتَىٰ أَعَجَزْتُ أَنْ أَکُونَ مِثْلَ هَـٰذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِیَ سَوْءَةَ أَخِی ۖ فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِینَ ﴿٣١مائده﴾
توضیحات نگارنده-پیراسته فر:چراقابیل دست به قتل برادرش(هابیل) زد؟
فرزندان حضرت آدم.مشاغل متفاوتی داشتند«قابیل» کشاورزبود، و«هابیل» به دامداری مشغول بود.
برای جانشینی پدربین ٢برادراختلاف افتاد،حضرت آدم هابیل راشایسته خلافت می دانست. واما قابیل برنمی تابید،ازطرف خداوحی نازل شد:
«هرکدام چیزی را در راه خدا قربانی کنید، قربانی هر یک مقبول واقع گردید ، او شایسته خلافت است.»
«آیت الله سید هاشم رسولى محلاتى» می نویسد: امام صادق علیه السلام در خصوص علت قربانی فرزندان آدم می فرمایند: خداوند به آدم وحى فرمود که اختصاصات نبوت را به هابیل تسلیم نماید و اسم اعظم را به او تعلیم دهد و او را وصى خود قرار بدهد.-پدرهابیل راشایسته دانست.
واما«قابیل» چون از حیث سِنی بزرگتر از هابیل بود و خود را شایستهتر از برادرش می دانست، به هابیل حسادت کرد.
حضرت آدم بنا به فرمان خداوند به آن دو برادر دستور داد که در راه خدا قربانى کنند؛ قربانی هر کدام مورد قبول واقع شد وصى و جانشین پدر گردد.
فرزندان این پیشنهاد پدر را قبول کردند، و «هابیل» که گوسفند چران بود، از بهترین گوسفندانش یکی را چاق و شیرده بود برگزید، ولی «قابیل» که کشاورز بود، از بدترین قسمت زراعت خود خوشهای ناچیز برداشت. سپس هر دو بالای کوه رتند و قربانیهای خود را بالای کوه نهادند، طولی نکشید صاعقهای از آسمان آمد و گوسفند را سوزاند، ولی خوشه زراعت باقی ماند. به این ترتیب قربانی هابیل پذیرفته شد، و روشن گردید که «هابیل» مطیع فرمان خداست، ولی «قابیل» از فرمان خدا سرپیچی میکند.
إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللَّـهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ ﴿٢٧مائده)
دراین امتحان هم برنده « هابیل» بودو حسادت قابیل شعله ور شد.
..فَتُقُبِّلَ مِن أَحَدِهِمَا وَلَمْ یتَقَبَّلْ مِنَ الآخَرِ ...اما از یکى پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد.
در روایات اینگونه آمده که قربانی هر کس را آتش سوزاند، قربانی او پذیرفته شده است؛ بنابراین وقتی هابیل و قابیل قربانی خود را تقدیم کردند، آتشی نازل شد و قربانی هابیل را سوزاند و معلوم شد که از بین این دو قربانی، قربانی هابیل پذیرفته شده و قربانی قابیل مورد قبول واقع نشده است.
تحقیق«آیت الله سید هاشم رسولى محلاتى»متوفی۱۹ دی ۱۳۹۸ (بیش از ۱۰۰ عنوان کتاب در حوزه قرآنی و تاریخ تشیع دارد) بااستفاده ازکتاب التفسیر«عیاشى»( محمد بن مسعود)، ج۱، ص۳۱۲ و تفسیر نورالثقلین، ج ۱، ص۶۱۰.
*طبرسى، فضل بن حسن؛ مجمع البیان فى تفسیر القرآن
واما محقق دیگری(آیت الله محمد ملامحمدی )مشهوربه «محمد محمدیاشتهاردی» (متولدبهمن ۱۳۲۳ - متوفی۱۳۸۵)اینگونه می نویسد:اختلاف درازدواج بوده
حضرت آدم و حوا، وقتی در زمین قرار گرفتند، خداوند اراده کرد که نسل آنها را پدید آورده و در سراسر زمین منتشر گرداند.
پس از مدتی حضرت« حوا »باردار شد و در اولین وضع حمل، از او دو فرزند دوقلو، یکی دختر و دیگری پسر به دنیا آمدند. نام پسر را «قابیل» و نام دختر را «اقلیما» گذاشتند.
دربارداری دوم،مجدداًدوقلو به دنیا آورد که مانند گذشته یکی از آنها دختر بود و دیگری پسر. نام پسر را «هابیل» و نام دختر را«لیوذا» گذاشتند.
فرزندان بزرگ شدند تا به حد رشد و بلوغ رسیدند. برای تامین معاش، قابیل شغل کشاورزی را انتخاب کرد، و هابیل به دامداری مشغول شد. وقتی که آنها به سن ازدواج رسیدند ،خداوند به آدم وحی کرد :« قابیل با لیوذا» هم قلوی هابیل ازدواج کند و «هابیل با اقلیما »هم قلوی قابیل ازدواج کنند.
فرزندان بزرگ شدند تا به حد رشد و بلوغ رسیدند. برای تامین معاش، قابیل شغل کشاورزی را انتخاب کرد، و هابیل به دامداری مشغول شد. وقتی که آنها به سن ازدواج رسیدند ( به کفته بعضی:) خداوند به آدم وحی کرد که قابیل با لیوذا، هم قلوی هابیل ازدواج کند و هابیل با اقلیما هم قلوی قابیل ازدواج نماید.
«حضرت آدم»فرمان را به فرزندانش ابلاغ کرد، ولی هوا پرستی باعث شد تا قابیل از انجام این فرمان سرپیچی کند. زیرا «اقلیما» هم قلویش، زیبا تر از «لیوذا» بود، حرص و حسد آنچنان قابیل را گرفتار کرده بود که به پدرش تهمت زد و با تندی گفت: «خداوند چنین فرمانی نداده است، بلکه این تو هستی که چنین انتخاب کرده ای؟»
حضرت آدم برای اینکه به فرزندانش ثابت کند که فرمان ازدواج از طرف خدا است، به هابیل و قابیل فرمود: «هرکدام چیزی را در راه خدا قربانی کنید، اگر قربانی هریک از شما قبول شد، او به آنچه میل دارد سزاوارتر و راستگو تر است.»
نشانه قبول شدن قربانی در آن عصر این بود که صاعقه ای از آسمان بیاید و آن را بسوزاند.
فرزندان این پیشنهاد را پذیرفتند. هابیل که گوسفند چران و دامدار بود، از بهترین گوسفندانش یکی را که چاق و شیرده بود، برگزید، ولی قابیل که کشاورز بود، از بدترین قسمت زراعت خود خوشه ای ناچیز برداشت. سپس هردو بالای کوه رفتند و قربانی خود را بالای کوه نهادند، طولی نکشید صاعقه ای از آسمان آمد و گوسفند را سوزانید، ولی خوشه زراعت باقی ماند. به این ترتیب قربانی هابیل پذیرفته شد و روشن شد که هابیل مطیع فرمان خداست. ولی قابیل از فرمان خدا سرپیچی می کند.
قبولی عمل هابیل و رد شدن عمل قابیل، از طریق وحی به آدم ابلاغ شد، و علت آن هم چیزی جز این نبود که هابیل مردی با صفا و فداکار در راه خدا بود، ولی قابیل مردی تاریک دل و حسود بود، چنانکه گفتار آنها که در قرآن (سوره مائده آیه ۲۷) آمده، بیانگر این مطلب است. آنجا که می فرماید: «هنگامی که هرکدام از فرزندان آدم، کاری برای تقرب به خدا انجام دادند، از یکی پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد. آن برادری که قربانیش پذیرفته نشد، به برادر دیگر گفت: به خدا سوگند تو را خواهم کشت. برادر دیگر گفت: من چه گناهی دارم، زیرا خداوند تنها از پرهیزگاران می پذیرد.»
اولین اختلاف درمیان بشراز«حسادت»بود
«حسادت» قابیل از یک سو و پذیرفته نشدن قربانیش از سوی دیگر، کینه او را به جوش آورد، نفس سرکش بر او چیره شد، بطوری که آشکارا به قابیل گفت: «تو را خواهم کشت.»هابیل که از صفای باطن برخوردار بود و به خدای بزرگ ایمان داشت، برادر را نصیحت کرد و او را از این کار بر حذر داشت و به او گفت: خداوند عمل پرهیزگاران را می پذیرد، تو نیز پرهیزگار باش تا خدا عمل تو راهم بپذیرد، ولی این را بدان که اگر تو برای کشتن من دست دراز کنی، من دست به کشتن تو نمی زنم، زیرا از پروردگار جهان می ترسم، اگر چنین کنی، بار گناه من و خودت بر دوش تو خواهد آمد و از دوزخیان خواهی شد که جزای ستمگران همین است.
شیطان،« قابیل» را وسوسه می کرد و به او می گفت: «قربانی هابیل پذیرفته شد ولی قربانی تو پذیرفته نشد»اگر هابیل را زنده بگذاری دارای فرزندانی می شود، آنگاه بر فرزندان تو افتخار می کنند که قربانی پدر ما پذیرفته شد، ولی قربانی پدر شما پذیرفته نشد.
این وسوسه ادامه داشت وقابیل مترصدفرصتی بود.
تاایام حج فرارسید،حضرت آدم (ع) رهسپار مکه شد،« قابیل» درپی اجرای اهداف شومش شد ؛بابرادرادرگیرشد، پرخاش کرد و با تندی گفت: قربانی تو قبول شد ولی قربانی من مردود گردید، آیا می خواهی قلوی زیبای مرا همسر خود سازی و قلوی نازیبای تورا بمن تحمیل کنی!؟
چگونگی قتل برادر
هابیل پاسخ او را داد و او را انذار نمود که: دست از سرکشی و طغیان بردار. کشمکش این دو برادر شدید شد. قابیل نمی دانست چگونه هابیل را بکشد. شیطان به او چنین القا کرد: سرش را در میان دو سنگ بگذار و سپس با آن دو سنگ سرش را بشکن. قابیل همین روش را از ابلیس برای کشتن برادرش آموخت و با همین ترتیب، برادرش هابیل را مظلومانه به شهادت رساند.
«تدفین» اولین انسان
از امام صادق (ع) روایت شده که فرمود: قابیل جسد هابیل را در بیابان افکند. او سرگردان بود و نمی دانست جسد را چه کند، چیزی نگذشت که دید درنگان بیابان به سوی جسد هابیل روی آوردند. هابیل برای رهایی از جسد برادر خود مدتی آن را به دوش کشید، ولی باز پرندگان اطراف آن را گرفته بودند و منتظر بودند که او چه وقت جسد را به زمین می افکند تا به آن حمله ور شوند.
خداوند «زاغی» به محل حادثه فرستاد، آن زاغ زمین را کند و« طعمه »خود را در میان خاک پنهان کرد، تا بدین طریق به قابیل نشان دهد که به چه طریق جسد برادرش را به خاک بسپارد.
مدیریت سایت-پیراسته فر:اصلاحات اندکی-جهت سهولت درفهم بهترانجام داده ام.
بنظرنگارنده(مدیریت سایت):باتوجه به روایت امام صادق علیه السلام،اختلاف روی جانشینی(ولایت ونبوت)بوده،وقتی پدرجانشین بعدازخودرامعرفی کرد،هابیل افعال واخلاقش به پدرشباهت بیشتری داشته،اورابه جانشینی بعدازخودبرگزید،حسادت برادرگُل کرد،اوکه بواسطه بزرگی سنی،انتظارداشت بعدازپدر،«ولایت»داشته باشد،بقول معروف خلعت خلافت رادوخته بود،اماهمه آرزوهایش رابربادرفته دید،زبان به اعتراض گشود،پدرخواست بینه ای برای انتخابش داشته باشد،وحی آمدکه باهدیه ای امتحان شوندتاشایستگی خودررابیازمایند که دراینجاهم برنده هابیل بود،این توفیقات هابیل،«حسادت»قابیل راشعله ورساخت واین حسادت،تبدیل شدبه«کینه»،شیطان همه تلاشش راکردتااهداف شوم قابیل محقق شود،به اوندادادکه اگربرادررابکشی،خلافت رابه ارث خواهی بردوهمه راهکار-اجرای نقشه راپیش رویش گذاشت،اودستش رابه خون برادرآغشته کرد واین اتفاق هم درسنین بالابوده(براین اساس موضوع ازدواج منتفی است).
معمولاًدرخلافتها(جانشینی)جنگهای خونین رخ می دهدکه نمونه های زیادی درتاریخ هست که درجانشینی سلاطین درگیری های خونین رخ داده است وحتی اختلافات درخاندان وحی هم داشتیم:اختلاف فرزندان یعقوب نبی علیه السلام،هنگامیکه یوسف موردتوجه پدربود.
ویااختلاف درخاندان امامت،«جعفرکذّاب»فرزندامام هادی علیه السلام،جعفر۲بارادعای امامت کرد(یکباربعدازرحلت پدروباردیگربعدازرحلت برادر،علیرغم اینکه فاسق بود)،درمرحله دوم برای رسیدن به خلافت به حکام جورپناه برد وازآنهاکمک خواست!
جعفربن علی(فرزندامام هادی) می گفت:امام مردم من هستم نه برادرم (حسن)، و به همین منظور نزد خلیفه وقت رفت و پیشنهادرشوه داد(بیست هزار اشرفی برای تو میفرستم و از شما خواهش دارم که فرمان دهی تا بر مسند امامت بنشینم و این مقام از برادرم سلب گردد) واما حضرت امام حسن عسکری،تدبیرامورکرد،فتنه رادرنطفه خفه کردباکمترین عوارض، تا این که پس از شهادت امام حسن عسکری وسالهای اولیه غیبت صغرای امام مهدی، در۳۱سالگی به خیال اینکه برادرش فرزندی ندارد،خودرامهیای خلافت(امامت) کردکه اینبارنیزتیرش به سنگ خورد،نتوانست به اهداف شومش برسد،که بعدازاین ماجرابودکه به «جعفر کذّاب» شهرت یافت.
وموضوع چگونگی تدفین مقتول:
باتوجه به اینکه خانواده حضرت آدم،اولین انسانهای روی بشربوده اند،هیچ الگوی زندگی نداشتند،حتی درهمین مکتوب آمده که قابیل ازچگونگی انجام قتل برادرهم عاجزبوده،که باهدایت شیطان دست به قتل می زند،درتدفینش هم بمراتب بیش ازقتل، عاجزبوده است،و مخفی کردن طعمه کلاغ درزمین نمیتوانست الگویی ،برای «دفن مقتول»باشد،اوبایدشبیه قتل رامی دید ونمونه دفن را،پس بعثت کلاغ به اینصورت بوده که کلاغهاباهم درگیرشدند،کلاغی کلاغ دیگررامی کشد وآنگاه درخاک پنهانش می کند،،قابیل که شاهداین صحنه هابود، تدفین رامی آموزد.که درتصاویرمشاهده می کنید./پایان توضیح مدیریت سایت.
معرفی «آیت الله اشتهاردی» اززبان خودش
بنده بیش از ۲۰۰ کتاب تالیف یا ترجمه کرده ام که موضوعات آن ها عبارت است از:عقاید، تفسیر قرآن، معارف و حدیث، اموراجتماعی، زندگینامه بزرگان، امور اخلاقی،امورسیاسی، امور تربیتی، احکام و نهج البلاغه.
*اینجانب محمد ملا محمدی (معروف به محمد محمدی اشتهاردی) در روز اول بهمن ماه ۱۳۲۳ شمسی در شهر اشتهارد ( ۶۰ کیلومتری غرب کرج) از یک خانواده متوسط و مذهبی دیده به این جهان گشودم. در سن هفت ـ هشت سالگی برای یاد گرفتن تلاوت قرآن به مکتبخانه ـ که در آنجا وجود داشت ـ رفتم. سپس برای تحصیل وارد دبستان شدم و پس از دوره ابتدایی به مدرسه علمیه اشتهارد که مقدمه ورود به حوزه علمیه قم بود، رفتم. در این مدرسه به تحصیل ادبیات فارسی و عربی پرداختم و از مقدمات عربی، دو کتاب «جامع المقدمات و سیوطی» را خواندم و سرانجام در سال ۱۳۳۸ شمسی برای ادامه تحصیل در حوزه علمیه قم، وارد این حوزه شدم. در حوزه علمیه قم، سه مرحله دروس حوزوی (مقدمات، سطح و خارج) را در محضر اساتید فن، خواندم و در امتحانات پایه های عالی حوزه، قبول شدم. در کنار تحصیل، از سال ۱۳۴۱ طبق برنامه های تبلیغی حوزه، برای تبلیغ احکام و آیین اسلام، به اطراف و اکناف، از روستاها و شهرها، در ماه محرم و صفر و رمضان و شبهای جمعه می رفتم و انجام وظیفه می کردم و این کار همچنان ادامه دارد.
درس سطح حوزه را بیشتر در محضر آیت الله العظمی مکارم شیرازی و آیت الله حاج شیخ علی پناه اشتهاردی و آیت الله حاج شیخ علی مشکینی آموختم و چند سال درس خارج حوزه را، بیشتر در محضر آیات عظام: حاج سید محمدرضا گلپایگانی، حاج شیخ هاشم آملی و ناصر مکارم شیرازی خواندم و درس تفسیر قرآن را بیشتر در محضر آیت الله خزعلی و آیت الله مکارم شیرازی (مد ظلهما) آموختم.
در سال ۱۳۴۷ شمسی در کنار تحصیل، ذوق و هنر نویسندگی و انجام مسؤولیت تبلیغی به وسیله قلم و عوامل دیگر موجب شد که با جمعی از دوستان در جلسه هفتگی آموزش نویسندگی که در خانه حضرت آیت الله ناصر مکارم شیرازی، تشکیل می شد،
شرکت کردم. در این جلسه پربار، آیین نویسندگی را آموختم و با مقاله نویسی و ارائه آن، چنین نتیجه گرفتم که می توانم در این راستا موفق شوم. در همان سال، نخستین کتاب به نام «سیمای بلال حبشی» را در قطع جیبی به رشته تحریر درآوردم که توسط انتشارات علامه قم به چاپ رسید. به این ترتیب آغاز کار نویسندگی اینجانب در سال ۱۳۴۷ شمسی در قم، شروع شد. از آن پس تاکنون در کنار تحصیل و تبلیغ و برنامه های حوزوی، همچنان به کار نویسندگی اشتغال دارم و اکنون این کار، در متن زندگی ام قرار دارد.
یکی از کارهای مثبت و مفیدی که توفیق شرکت در آن را به عنوان همکاری داشتم، تحریر «تفسیر نمونه» در ۲۷ جلد، تحت نظر آیت الله العظمی آقای مکارم شیرازی و سپس «تفسیر پیام قرآن» به همان نحو (که بخش عقاید آن در ده جلد چاپ و انتشار یافته) می باشد که این همکاری در تحریر «تفسیر پیان قرآن» همچنان ادامه دارد.
نوشته های اینجانب ـ اعم از تألیف و ترجمه ـ در موضوعات مختلف دینی، از تفسیر، عقاید، پندیات، امور سیاسی و اجتماعی، حدیث و تاریخ و … به صورت مقالات در مجله ها، فصلنامه ها؛ سالنامه ها و روزنامه ها و به صورت کتاب در قطع های گوناگون می باشد و کتابها از کوچک و بزرگ، به حدود صد و پنجاه جلد می رسد که بعضی از آنها به زبان عربی، انگلیسی، اردو و ترکی استامبولی، ترجمه و چاپ شده است و غالباً به چاپهای متعدد رسیده است.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:مؤلفان تفسیر نمونه ،حجج اسلام:محمد محمدی اشتهاردی،محسن قرائتی،اسداللّه ایمانی،محمدرضا آشتیانی، محمد جعفر امامی، داود الهامی، عبدالرسول حسنی، سید حسن شجاعی کیاسری، سید نورالله طباطبائی و محمود عبداللهی بودندکه زیر نظرآیت الله ناصر مکارم شیرازی نوشته شده است که ۱۵ سال طول انجامیده است که محصولش ۲۷ جلدکتاب تفسیرنمونه است،
البته «حجت الاسلام محسن قرائتی» ازاین تجربه استفاده کرد،بطورمستقل تفیسر«نور»در۱۲مجلدنوشت.
قبر هابیل-درشهر(زُبدانی)ﮐﯿﻠﻮﻣﺘﺮ۴۵ﻣﺴﯿﺮﺩﻣﺸﻖ–ﺑﯿﺮﻭﺕ
قبرحضرآدم درنجف.
قبرحضرت حوا درجده