افشای مُدل مذاکرات دکترسعیدجلیلی بقلم همتای امریکایی ایشان درمیزمذاکره.اسنادمحرمانه مذاکرات۱+۵
مذاکرات هسته ای«سعیدجلیلی»به خاطره گویی ازتدریس دردانشگاه وبحث های فلسفی درمیزمذاکره
«ویلیام برنز»می گوید: جلیلی ۴۰ دقیقه فلسفه بافی بی مورد درمورد فرهنگ و تاریخ ایران کرد؛ حتی از تدریسش در دانشگاه تهران هم سخن گفت!
«ویلیام برنز »(معاون جان کری) ، گزینه «جو بایدن »برای ریاست سازمان سیا(CIA)، در کتاب خاطرات خود تحت عنوان «کانال پشت پرده» به توصیف جزئیات جلسات مذاکرات هستهای پرداخته است.
برنز: جلیلی اظهاراتش را با تحویل یک «Non Paper» (سند غیررسمی) به پایان رساند. البته در بالای نسخهی انگلیسی آن به اشتباه نوشته شده بود «None paper» (که به معنای هیچ است)
که البته توصیفی درست از محتویات آن بود. سولانا و بقیه ما خیلی سریع نگاهی به آن انداختند.
برنز نوشته است: «۱۹ جولای، در میانهی توجه بسیار رسانه ها، من تابوی حضور مستقیم امریکا در مذاکرات هستهای را شکستم. من به همکارانم در ۱+۵، دور یک میز مستطیلی در یک سالن جلسات تنگ، واقع در یک شهر کوچک، پیوستم.
ازچپ...استیوهادلی، پل ولفوویتز( رئیس سابق بانک جهانی و رئیس هیئت مشورتی امنیت ملی آمریکا) ،دونالد رامسفلد وزیر دفاع و رئیس جمهور بوش.
برنز می گوید:پیش از این، وزیر خارجه و «استیو هادلی» (مشاور امنیت ملی بوش) به من گفته بودند که وقتی دوربینها در حال ثبت نخستین لحظات جلسه اند، حالت چهره ام را عادی نگه دارم و هوشیار باشم. آنها همچنین هر دو پیشنهاد کرده بودند که بهتر این است در طول مذاکرات سکوت کنم و فقط شاهد پاسخ ایرانی ها به پیشنهاد سولانا باشم. نخستین نکته که به من گفتند، با عقل جور در میآمد، اما دومی نه. اگر هدف پیوستن به مذاکرات، تاکید بر جدیت ما و زدن برچسب «بچهی مسئله ساز دیپلماسی» به ایران بود، رفتار توام با سکوت نتیجهی عکس میداد.
عکس: ویلیام برنز ،معاون وزیرخارجه (مذاکرهکننده ارشد آمریکا) در مذاکرات ۵+۱ با ایران - پنجشنبه ، ۰۹ مهر ۱۳۸۸ژنو.
به سعید جلیلی در آن سوی میز مذاکره مستقیما نگاه کردم و اظهار نظر سادهای کردم. گفتم امیدوارم که ایرانیها اهمیت سیگنالی که ما با حضورمان در مذاکرات، ارسال کردیم، را درک کنند. ما میدانستیم که در بحث هستهای چه چیزی در خطر است و ما مصمم بودیم که از تولید بمب هستهای توسط ایران جلویگری کنیم و ایران را ملزم به تعهدات هسته ایش بکنیم؛ و ما کاملا از پیشنهاد ۱+۵ حمایت می کنیم. من تاکید کردم که ایران فرصت نابی پیش رویش دارد؛ و ما فقط میتوانیم امیدوار باشیم که تهران از آن استفاده کند.
«جلیلی» در طول جلسه دائما نُت برداری می کرد، و همزمان لبخند بی رمقی بر چهره داشت. تیم مذاکره کننده ایران، بارها زیرچشمی من را نگاه می کردند و به نظر می رسید که حضور آمریکا را نگران کننده میدانستند.
جلیلی سپس شروع به سخنرانی ۴۰ دقیقهای و فلسفه بافی بی مورد درمورد فرهنگ و تاریخ ایران کرد و همینطور از نقش سازندهای که میتواند در منطقه ایفا کند.
جلیلی وقتی میخواست از پاسخگویی مستقیم طفره رود، به طرز عجیبی، سخنان غیرمرتبط به زبان میآورد . او حتی در بخشی از سخنانش گفت که هنوز به صورت نیمه وقت در دانشگاه تهران تدریس میکند. اما، من اصلا به دانشجویانش حسودیم نشد.
اشتباه نوشتاری (ضعف زبان انگلیسی):تفاهم شفاهی-کاغذی نیست!
جلیلى در پایان سخنانش برگه هایى از تفاهم شفاهى ایران در اختیار اعضای مذاکرهکننده گذاشت. عنوان نسخه انگلیسى این برگه ها غلط املایى داشت. آنها به جاى اینکه در بالاى برگه بنویسند Paper Non (به معناى تفاهم شفاهى،سند غیررسمی) نوشته بودند paper None ( هیچ کاغذى نیست). البته به زودى معلوم شد که همان عنوان اشتباه بیشتر برازنده آن کاغذ بوده است. «سولانا»(مسوول سیاست خارجی اتحادیه اروپا) و باقى ما نگاهى سریع به متن ارائهشده انداختیم. ناگهان نماینده اروپا آهى کشید و غرغرکنان زمزمه کرد: «مزخرف است.» جلیلى ناگهان چهره اى بهتزده به خود گرفت و من هم نزدیک بود ژست قاطع خود را از دست بدهم. خوشبختانه دوربین ها از اتاق بیرون رفته بودند.
همان روز عصر در یادداشتى کوتاه خطاب به «کاندولیزارایس »نوشتم :مذاکره پنج ساعت و نیمه امروز با ایرانى ها آشکارا به من یادآورى کرد که احتمالاً در طول این سالهامذاکره، چیزى را از دست نداده ایم.
توضیحات مدیریت سایت-پیراسته فر:خانم« کاندولیزا رایس» مشاور امنیت ملی جایگزین،«کالین پاول»وزیر جدید امور خارجه آمریکا شد(آبان ۱۳۸۳)
لازم به ذکراست« کاندولیزا رایس»با«سوزان رایس»،متفاوت است،اگرچه هردوسیاهپوستندواما«« کاندولیزا»۱۰سال از«سوزان »بزرگتراست.
پرزیدنت جو بایدن (مرکز)، با «آنتونی بلینکن» (وزیر امور خارجه آمریکا)،«جو بایدن»(رئیس جمهورآمریکا) و مشاور امنیت ملی «جیک سالیوان» (مشاور امنیت ملی کاخ سفید)
«مذاکرهکننده ارشد آمریکا»درادامه می نویسد:با این حال، همکاران ما ۱+۵، خرسند بودند که ایالات متحده را حاضر و درگیر در مذاکرات میدیدند. روسها و چینی به نظر میرسید تحت تاثیر قرار گرفته بودند. در واقع هر چقدر پاسخ ایرانیها ناامید کننده بود، اما ما مجدد [موفق شدیم] دست بالا را داشته باشیم و در موضع قدرت قرار بگیریم.
«ویلیام برنز» رئیس هیت مذاکرهکننده امریکا در مذاکرات ایران و ۱+۵ ، همتای او در هیات ایرانی سعید جلیلی دبیر وقت شواری عالی امنیت ملی محسوب میشدکه مذاکرات رابا کمک مشاورش «جیک سولیوان»پیش می برد.
جان کری چندی پیش گفته بود که نسخه ای از کتاب ویلیام برنز به نام «The Back Channel: A Memoir of American Diplomacy and the Case for Its Renewal» یا «کانال پشت پرده؛ تاریخچه دیپلماسی آمریکا و استدلالی برای احیای آن» (چاپ ۲۰۱۹ ) به دستش رسیده است. او توصیه می کند که همه این کتاب را بخوانند.
این کتاب بنام «کانال برگشت»نیزشناخته می شود، خاطرات ویلیام برنز دیپلمات پیشین و مذاکره کننده سابق هسته ای است.
در بخشی از این کتاب آمده است: «اواخر دولت بوش، طرحی ارائه شده بود که بر اساس آن به ایران پیشنهاد می شد تعدادی از دیپلمات های آمریکایی در بخش حفاظت منافع این کشور در تهران مستقر شوند و در مقابل تعدادی از دیپلمات های ایرانی نیز به واشنگتن بروند». به گفته برنز، او می دانسته ایران چنین پیشنهادی را نمی پذیرد، اما هدف این طرح به دست آوردن جایگاه اخلاقی بالاتر در مذاکرات و ایجاد اختلاف در ایران بوده است».
او در کتابش مدعی شد: «زمانی که طرح مبادله اورانیوم با سوخت ۲۰ درصد را با جلیلی مطرح کردم، او گفت: با کلیت طرح موافق است، اما وقتی به تهران بازگشت، رقبای سیاسی احمدی نژاد که قبلا هم در مذاکرات هسته ای مشارکت داشتند و نمی خواستند او کوچک ترین اعتباری از مذاکرات به دست آورد، مانع این توافق شدند. توافق مبادله سوخت رآکتور تحقیقاتی تهران قربانی رقابت های سیاسی داخل ایران شد».
مذاکره کننده دولت سابق آمریکا در بخش دیگری از کتاب نظرش در مورد دیگر مذاکره کنندگان ایرانی از جمله «عباس عراقچی» و «مجید تخت روانچی» را هم مطرح کرده و با بیان اینکه میان طرفین «احترام دیپلماتیک» و نه اعتماد حاکم بود، نوشته است که «آنها دیپلماتهایی حرفهای بودند، نه ایدئولوگ؛ اما به همان میزان به ایران متعهد، به همان میزان به انقلاب خود مفتخر و به همان میزان مصمم بودند که می توانند موضع دیپلماتیک خود را حفظ کنند.»
مذاکره کننده ارشدامریکا، «محمدجواد ظریف» وزیر امورخارجه ایران را هم «دیپلماتی توانمند» خوانده و تیم تحت رهبری او را «خلاق در حل مشکل» توصیف کرده است.
علاوه بر ویلیام برنز، جان کری نیز پیشتر در کتاب خاطرات خود با عنوان «هر روز موهبت دیگری است»، به بیان شرحی از این مذاکرات پرداخته بود، اما آنچه کتاب برنز را از دیگر کتاب ها و خاطرات نوشته شده درباره مذاکرات محرمانه متمایز می کند، اولاً اهمیت او از منظر فردی است، چرا که ریاست هیئت مذاکره کننده در اتاق مذاکرات محرمانه را او به عهده داشته و گفت وگوها و رویدادهای داخل اتاق را قاعدتاً بهتر و بیشتر از سایر دولتمداران آمریکایی می داند. و ثانیاً برنز در کتاب خود به بیان جزئیاتی از پیشینه و روند مذاکرات پرداخته است که پیش از آن در خاطرات هیچ کدام از سیاستمداران آمریکایی دیده نشده است.
تفاوت تیم مذاکره کننده جلیلی باظریف
برنز در سخنانی در کمیته امور خارجی مجلس نمایندگان آمریکا در ۲۰ خرداد ۱۳۸۷ گفته بود: «رفتار ایران یکرشته چالش های بسیار جدی، بیش از تمام مسائلی که ما امروزه با آن مواجه هستیم، متوجه جامعه بین المللی می کند».
«برنز» دی ۱۳۹۲ (چهار ماه بعد از شروع مذاکرات هسته ای با تیم ظریف)، در گفت و گو با المانیتور گفته بود: تیم ایرانی که با آنها روبرو هستیم، به شدت متبحر، حرفه ای و سرسخت است و در موضوع منافع ملی ایران مصمم عمل می کند.
ویلیام برنز بین سال های ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۸سفیرامریکا در روسیه و از سال ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۱ سفیرامریکادر اردن بود.
هیلاری کلینتون، وزیر خارجه پیشین امریکا ویلیام برنز را «صندوقچه اسرار دیپلماسی امریکا» توصیف میکند. برنز سال ۲۰۱۶ یکی از گزینههای اصلی هیلاری کلینتون، نامزد وقت انتخابات ریاستجمهوری برای تصدی مقام وزارت خارجه بود. جان کری، وزیر خارجه پیشین امریکا که او را به عنوان نفر دوم وزارت خارجه برگزید و او را «دیپلمات دیپلماتها» توصیف کردکه در سال ۱۹۸۱ تا سال ۲۰۱۴ که با ۳۳ سال سابقه خدمت بازنشسته شد.
از راست: جان کری وزیر خارجه آمریکا، یوسف بن علوی وزیر خارجه عمان، کاترین اشتون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا و محمدجواد ظریف وزیر خارجه ایران
۲۶دی۱۳۹۹رادیوفردا(رسانه امریکایی)می نویسد:«اواخر سال ۱۳۹۱ ما یک نامه رسمی از سلطان عمان گرفتیم و آقای «ویلیام برنز »در حضور سلطان اعلام کرد:« ما غنیسازی ایران را به رسمیت میشناسیم» و سلطان قابوس(پادشاه عمان) هم عین همین مطلب را برای آقای احمدینژاد به صورت مکتوب نوشت، یک نسخه هم برای آقای اوباما فرستاد. وقتی این نامه آمد بحث اصل شناسایی غنیسازی حل شد چون تا پیش از آن آمریکاییها رسما میگفتند شما نباید غنی سازی داشته باشید... در اواخر سال ۹۱ نوشته شد و قرار بود بقیه کارها بعد از این نامه پی گرفته شود و چارچوب توافق نوشته شود که آقای(حجت الاسلام) حجازی از دفتر رهبری به من گفتند که ایشان خواسته اند دست نگه داشته شود و ادامه وضعیت به بعد از انتخابات و دولت بعدی سپرده شود.»
ویلیام برنز که در روایت علیاکبر صالحی، امضایش در آن نامه محرمانه راهگشای مذاکراتی شد که به توافق برجام انجامید، حالا قرار است با تصمیم جو بایدن ریاست سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا را به عهده بگیرد.
پیشتر« آنتونی بلینکن»(وزیرخارجه کابینه جوبایدن) و جیک سالیوان(مشاور امنیت ملی کاخ سفید)، دو فرد دیگری که در دولت اوباما نقشی محوری در مذاکرات هستهای با ایران داشتند به عنوان وزیر خارجه و مشاور امنیت ملی معرفی شدهاند.
البته برنز در کتاب خاطراتش با عنوان «کانال پشت پرده» که اوایل سال ۲۰۱۹ منتشر شد، روایتی نسبتاً متفاوت از صالحی، آخرین وزیر خارجه دولت محمود احمدینژاد، از گفتوگوها در مسقط ارائه میکند. او در بخشی از این خاطرات از گفتوگوهایش با طرف اصلی ایران در این مذاکرات، علی اصغر خاجی، معاون وقت وزیر خارجه ایران، چنین مینویسد: «خاجی تأکید کرد ایران "به هر قیمتی" از "حق" خود برای برخورداری از چرخه کامل سوخت هستهای از جمله غنیسازی، دفاع خواهد کرد... مشکلی که ایرانیها با سرسختیشان برای خود ایجاد کرده بودند این بود که جامعه جهانی نسبت به قصد و نیت آنها به شک افتاده بود. جامعه جهانی مطمئن نبود ایران خواهان برنامه صلحآمیز هستهای است یا میخواهد یک برنامه هستهای نظامی را دنبال کند و وظیفه ایران بود که این شک و تردید را برطرف کند. تاکید مداوم بر حق و حقوق خیالی، کمکی به ایران نمیکرد...در سوم ماه مارس (۲۰۱۳)، در آستانه پایان یافتن آخرین نشست، من و جیک (سالیوان) به صراحت به ایرانیها گفتیم ادامه گفتوگوهای مخفی، بیش از این، دیگر معنا ندارد مگر اینکه آنها قدمهای محسوستری در مسیر اعتمادسازی بردارند. انتظارات ایرانیها حقیقتا غیرواقعگرایانه بود؛ گویی آنها اساسا در باغ نبودند و عزم جزم جامعه جهانی درباره برنامه هستهای ایران را نمیدیدند.»
دیدگاه رئیس جمهورامریکا(دونالدترامپ)از وزیرخارجه ایران(محمدجوادظریف)
تیم مذاکره آنها (ایران) فوقالعادهای هستند.
جان کری (وزیر خارجه سابق آمریکا) در برابر مردی(ظریف) که داشت با او مذاکره میکرد(وزیرخارجه ایران)، هیچ شانسی نداشت.
اولین باری که آن مرد(ظریف) را دیدم، او را در یک برنامه(تلویزیونی) دیدم من به او نگاه کردم و بعد از سه دقیقه تماشا گفتم :
امکان ندارد جان کری بتواند از پس مذاکره با این مرد(محمدجوادظریف) برآید.
بعداً دیدیم که همینطور هم شد.
این یک توافق کاملا یکطرفه بود و ما برای رسیدن به آن ۱۵۰ میلیارد دلار، از جمله ۱.۸ میلیارد دلار نقد، هزینه کردیم. این توافق خوب و متناسب نبود
ما یک توافق بسیار وحشتناک را لغو کردیم که هرگز نباید منعقد میشد. برخی از قدرتمندترین تحریمهایی را که تاکنون علیه یک کشور اعمال کردهایم، اعمال خواهیم کرد،این تحریمها خیلی زود اجرایی خواهند شد.
رئیسجمهور آمریکا با بیان اینکه این تحریمها آماده اعمال هستند، گفت:نمیتوانیم اجازه دهیم که یک توافق به جهان لطمه بزند. این توافقی است که به جهان لطمه میزند، نه ایالات متحده؛ و قطعا دیروز دیدید که «بنیامین نتانیاهو» نخستوزیر رژیم صهیونیستی-برخاست و در حمایت از آنچه انجام دادیم صحبت کرد.(تأییدکرد)
بنابراین(دوباره بایدمذاکره کنیم) یا به یک توافق واقعا خوب برای جهان میرسیم یا اصلا توافقی نمیکنیم.
ایران یا مجدداًمذاکره بکند یا چیزی اتفاق بدی میافتد!
این سخنان رئیس جمهورامریکا،یک روزبعدازخروج ازبرجام-درجلسه هیئت دولت امریکا (چهارشنبه، ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۷) ۹می۲۰۱۸مطرح شده است.
توضیح نگارنده-پیراسته فر: تفاوت دوران مذاکرات جلیلی باظریف:
دردوران جلیلی همه چیزمحرمانه بود وتیم مذاکره کننده(جلیلی)تقدیس می شد،حتی «گاف»های اوکراکت محسوب می شد!نتایج بدست نیاورده را«دست آورد»خواندند!
واما دردوران محمدجوادظریف،اسنادمحرمانه راروکردند،توفیقات تیم مذاکراه را خیانت خواندند وظریف را بارهادرمجلس شورای اسلامی به محاکمهد کشیدند،ازتوهین وتهدیدهم فروگزارنکردند!
«محسن مهدیان» طی یادداشتی در سایت فردانیوز با این مقدمه نوشت: «توافق ژنو را نباید بدون توجه به تاریخ مذاکرات دید. بدون توجه به آنچه گذشته است و بدون تحلیل شرایط اجتماعی - سیاسی کشور، تحلیل سند توافق، ناقص و سطحی خواهد بود؛ لذا سند توافق ژنو را نباید صرفا هستهای تحلیل کرد. تحلیل سیاسی این سند ابعاد توفیق و تلاش تیم مذاکرهکننده هستهای را دقیق و عمیقتر نشان خواهد داد.
اما راه طی شده و آنچه در تاریخ مذاکرات هستهای گذشته است نیز در تحلیل شرایط امروز بسیار حائز اهمیت است. این روزها فرصتی ایجاد شده است تا روند مذاکرات گذشته بررسی و سهم آن در توافق ژنو بررسی شود.
بزرگترین خدمت هستهای دولت جدید همین فرصت بازبینی و آزادی و نقد و بررسی است. خدمتی که دولت روحانی در ماجرای پرونده هستهای انجام داد، تغییر وضعیت پرونده از حالت امنیتی به شکل سیاسی است. سازشکار خواندن ظریف توسط عدهای مرهون همین تصمیم قابل دفاع دولت است. امروز نهتنها عملکرد و تصمیم و رفتار تیم هستهای جدید را میتوان نقد کرد بلکه میتوان سراغ تاریخ رفت و گذشته را نیز با دقت بیشتری مورد بررسی قرار داد.
تبدیل پرونده هسته ای ایران از حالت امنیتی به سیاسی چند اثر قابل توجه دارد:
1- پرونده هستهای و روند مذاکرات و مذاکرهکننده از آسمان به زمین آمد. طی سالهای گذشته یکی از مهمترین خطاهای صورتگرفته در ماجرای پرونده هستهای، نقدناپذیری مذاکرات هستهای و مصونیت رؤیایی مذاکرهکننده بود. آیندگان سوال خواهند کرد که چرا هیچکس و هیچ رسانهای در سالهای گذشته نسبت به روند مذاکرات، نقد معناداری نداشته است؟ البته این خاصیت امنیتی کردن مذاکرات بود. علیرغم برخی بداخلاقیها در نقد ماجرای پرونده هستهای اما آزادی نقد و آزادی پس از نقد در این روزها، نعمت بزرگی است که خیر آن هم برای تیم مذاکرهکننده است و هم برای رشد جامعه.
2- سیاسی شدن پرونده هستهای باعث شد کارشناسان سیاسی در سطح تحلیل و اجرا و نقد به بازی گرفته شوند. پیش از این حوزه پرونده هستهای خاص امنیتیها بود.
3- شفافیت در روند مذاکرات چندین برابر گذشته شد. تیم مذاکرهکننده سابق در تمام سالهای گذشته از ارائه کمترین اطلاعات درباره روند مذاکرات اجتناب میکرد و البته هیچگاه نیز نگفت محرمانه است. نیازی نمیدید توضیح دهد. اما امروز تیم مذاکرهکننده حسب آداب رسانهای خود و مطالبه مردم، فیسبوک و توییتر را در ارائه اطلاعات به جامعه به کار گرفتهاند.
این سه محور را در یک جمله میتوان خلاصه کرد که غیر امنیتی شدن پرونده هستهای توانست مشارکتهای اجتماعی و سیاسی و تخصصی را در موضوع مذاکرات هستهای به کار گیرد و مذاکرات را از قدرت کارشناسی و اجتماعی قابل توجهی برخوردار سازد.
در همین رابطه لازم است مروری بر روند مذاکرات گذشته داشت و سهم راه طی شده را بر توافق ژنو مورد تحلیل قرار داد.
از روند مذاکرات سابق اطلاعات درستی در دست نیست. رسانههای آن زمان بیشتر به روند شکلی روزهای مذاکرات میپرداختند. اینکه دور اول مذاکرات با 1+5 شروع شد یا تمام شد و یا به دور بعد کشیده شد و محل مذاکره فلان کشور انتخاب شد و غیره. از طرفی اغلب رسانهها بیش از آنکه توجهشان عطف به روند مذاکرات و قدرت دیپلماسی تیم مذاکرهکننده باشد، بیشتر هم و غمشان سادگی و بیریایی و اخلاق حسنه رئیس تیم مذاکرات بود. حقا هم جلیلی چنین بود اما ماجرا فراتر از اخلاق شخصی بود که همواره از چشم رسانهها دور میماند.
تیم مذاکرهکننده امروز راهبرد اصلی خود را بازی برد - برد قرار داده است. پیشتر راهبرد اصلی ایران بازی برد - باخت و تسلیم کردن طرف مقابل و زانو زدن مقابل ایران بود. این تغییر راهبرد ناشی از تغییر برداشت از مذاکره و معامله است. طبیعی است که هیچ آدم عاقلی حاضر نیست در معاملهای وارد شود که در انتها تسلیم و به عنوان بازنده معرفی شود.
در این رابطه دو پیشنویس هستهای ایران در سال 88 (پیش از تحریمها) و یکی هم در سال 91 پس از تحریمهای اصلی قابل توجه است که مرور این دو سند به تنهایی گویای خطای راهبرد آن زمان است.
سال 88 بسته پیشنهادی ایران در قبال این ادعای گزاف غربیها که ایران به دنبال سلاح هستهای است و باید نگرانی جامعه جهانی را برطرف سازد، چنین بود: بسته پیشنهادی ایران بر اساس اولویتهای منطقهای و بینالمللی و محورهای مذاکرات برای صلح و رفاه را میتوان در سه محور سیاسی - امنیتی، بینالمللی و اقتصادی لحاظ نمود.
بخشهایی از مفاد این سه محور بدین شرح است: حفظ کرامت انسانها، احترام به فرهنگ ملتها و تامین حقوق آنها، تقویت ثبات و تحکیم صلح عادلانه، توسعه گستره مردمسالاری و پیشرفت دموکراسی، اصلاح ساختار سازمان ملل و شورای امنیت و ارتقاء کارکرد آنها، ارتقاء وزن و جایگاه موضوعات زیستمحیطی، توسعه نظارت قانونمند و عادلانه آژانس بینالمللی انرژی اتمی، ظرفیتسازی برای ارتقاء رفاه عمومی، فقرزدایی از جهان، ریشهیابی عوامل بحران اقتصادی و مالی جهانی، مبارزه با اقتصاد زیر زمینی و ... .
همانطور که ملاحظه میشود بسته پیشنهادی به جای برطرف کردن نگرانیهای جهانی در قبال پرونده هستهای، سرفصلهای اصلاح جهان است.
سال 91 بعد از شروع تحریمها و بالا رفتن بیحساب نرخ ارز ناشی از کمبود عرضه دلار، پیشنویس ایران در مذاکرات مسکو از حالت اصلاح جهان خارج و هستهای شد. جناب جلیلی در این بسته پنج گام را طراحی کردند و تاکید میکنند این پنج گام باید هموزن و متقابل باشند.
خلاصه گامها بدین شرح است:
گام اول: دستورالعمل
تعهد ما: جمهوری اسلامی بر تعهدات خود مطابق ان پی تی تاکید میکند و بر اساس فتوای رهبری مخالفت خود را با سلاح هستهای اعلام میکند.
تعهد 1+5: طرف غربی حق غنیسازی را برای ایران به رسمیت بشناسد.
گام دوم: شفافسازی
وظیفه جمهوری اسلامی: به گونهای شفاف با آژانس هستهای همکاری میکند.
وظیفه غربیها: تمامی تحریمهای یکطرفه را فسخ خواهند نمود.
دقت کنید رفع تحریمها در گام شفافسازی است.
گام سوم: اعتمادسازی
قبل از رسیدن به گام اعتمادسازی، جمهوری اسلامی هم غنیسازیاش رسمیت یافته و هم تحریمهایش برداشته شده است. با این حال وظیفه ایران در این گام این است: نوشته شده از ما خواستند اقدام اعتمادساز داشته باشیم. ما این را قبول نداریم ولی با این حال حاضریم برای تامین سوخت غنیشده رآکتور هستهای تهران با 1+5 همکاری کنیم.
تعهد 1+5: تحریمها که یک بار برداشته شده بود اما باز هم تاکید میکنند که تحریمها لغو و پرونده ایران از شورای امنیت خارج شود.
گام چهارم: همکاری دوجانبه
مساله هستهای که حل شده است و حالا باید همکاریها را بیشتر کرد. اما همکاریها چیست؟ هر دو کمک به ایران است. تنها تفاوت این است که تیم هستهای گفته است که اولویت ما برای جلب همکاری غربیها با اولویت آنها برای همکاری فرق دارد. ایران میگوید ما را در طراحی و ساخت نیروگاه تحقیقاتی کمک کنید و آنها میخواهند برای رآکتور تحقیقاتی آب سبک کمک کنند.
گام آخر: دیگر همه چیز ختم به خیر شده است و حالا نوبت به موضوعات غیر هستهای میرسد. از نظر تیم هستهای باید در خصوص سوریه و بحرین همکاری کنیم ولی غربی ها قبول ندارند و میخواهند درباره مبارزه با راهزنان و مواد مخدر با ما همکاری کنند.
برخی معتقدند این نوع پیشنویسها تاکتیک ایران برای وقت گرفتن و دستیابی به غنیسازی 20 درصد و باقی دستاوردها بوده است.
اما آیا این سادهاندیشی نیست؟ واقعا طرف غربی چه جانوری فرض شده است؟ آیا غیر از این است که 6 کشور بزرگ دنیا بهترین دیپلماتهای خود را اعزام کردهاند؟ آیا به این سادگی باور میکنند؟ مروری بر مواضع غربیها در آن روزها به اندازه کافی گویاست که همواره نسبت به وقتکشی طرف ایرانی اعتراض داشتند و عصبانی بودند.
به این فهم، دو عامل در بالا بردن هزینههای امروز نقش داشته است. یکی مدل مذاکره یکسویه که تنها دلمشغولیها و ایدهآلهای جمهوری اسلامی را مطرح میکرد و حاضر به هیچ هزینهای نبود و دیگری سیاستهای وابستهگرای اقتصادی. سبک خطابهای و بیانیهای مذاکرات باعث عصبانیت طرف مقابل و قطعنامهها و تحریمهای پی در پی شد و وابستگی شدید اقتصاد به واردات که در سال 91 نسبت به سال 84 دویست درصد رشد کرد، ما را در چانهزنی پای میز مذاکره به شدت تضعیف ساخت. جامعهای که به واردات و کار نکردن خو گرفته طبیعی است که با کاهش فروش نفت و کمبود ارز دچار ضعف مقاومت میشود و این چیزی است که طرف غربی نیز به درستی و زیرکی فهمید.
خلاصه اینکه نهتنها ریشه موفقیتهای امروز را باید در گذشته دید بلکه بسیاری از هزینههای امروز را نیز در گذشته باید دید و البته توفیق امروز با وجود همین رمز و رازهای تاریخی به دست آمده است.»/یکشنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۲ روزنامه قدس