بنی صدر(اولین رئیس جمهورانقلاب اسلامی)چگونه ازایران فرارکرد؟
بنیصدر که روز ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ همراه با امام خمینی و با هواپیمای حامل وی به تهران آمد در ابتدا چهره ناشناختهای بود
بنیصدر
در اولین انتخابات ریاست جمهوری که در ۵ بهمن ۱۳۵۸ و به فاصله کمتر از یک
سال پس از پیروزی انقلاب برگزار شد، توانست با حدود ۱۱ میلیون رأی سایر
رقیبان خود از جمله محمدحسن آیت، صادق قطبزاده، دریادار مدنی، کاظم
سامی، صادق طباطبایی، داریوش فروهر و حسن حبیبی را پشت سر گذاشته و به
عنوان اولین رئیس جمهوری اسلامی ایران انتخاب شود.
ریاست
جمهوری بنیصدر تنها ۱۷ ماه به طول انجامید. وی در این مدت به تدریج با
تمامی نهادهای انقلابی وارد فاز مقابله شد و در کنار عدم توجه به مصوبات
قانونی مجلس، با حمایت از گروههایی چون مجاهدین خلق و میدان دادن به آنها
در عرصه سیاسی، اعتماد مسئولان نظام از جمله نمایندگان را به اینکه
میتواند فردی مناسب برای اداره کشور باشد، سلب کرد. اینچنین بود که ابتدا
در ۲۰ خرداد ۱۳۶۰ با حکم امام از فرماندهی کل قوا برکنار شد. ۱۱ روز پس از
صدور حکم امام، هاشمی رفسنجانی، رئیس وقت مجلس گزارش آراء نمایندگان مجلس
را در مورد عزل بنیصدر از ریاست جمهوری به اطلاع امام رساند. بر اساس این
گزارش در ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ لایحه عدم کفایت سیاسی بنیصدر برای ادامه ریاست
جمهوری در مجلس به تصویب رسید. اینچنین بود که سرانجام در اول تیرماه ۱۳۶۰
متعاقب تصویب لایحه، امام در پاسخ به نامه رئیس مجلس، بنیصدر را از ریاست
جمهوری عزل کرد.
محضر شریف حضرت آیت الله العظمی امام خمینی ـ ادام الله ظله
محترماً به عرض می رساند، رأی مجلس شورای اسلامی در جلسۀ مورخ ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ پس از بحث و بررسی با حضور ۱۹۰ نفر به شرح زیر:
آرای موافق: ۱۷۷نفر،رأی مخالف: یک نفر، آرای ممتنع: دوازده نفر
در مورد آقای سید ابوالحسن بنی صدر بر این قرار گرفت که «آقای ابوالحسن بنی صدر برای ریاست جمهوری اسلامی ایران کفایت سیاسی ندارد» به موجب اصل ۱۱۰ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مراتب برای اتخاذ تصمیم به خدمت امام عظیم الشأن گزارش می گردد./رئیس مجلس شورای اسلامی ـ اکبر هاشمی رفسنجانی۳۱ خرداد ۱۳۶۰
بسم الله الرحمن الرحیم
پس از رأی اکثریت قاطع نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی مبنی بر اینکه آقای ابوالحسن بنی صدر برای ریاست جمهوری اسلامی ایران کفایت سیاسی ندارد، ایشان را از ریاست جمهوری اسلامی ایران عزل نمودم./روح الله الموسوی الخمینی۱تیر ۱۳۶۰
عزل بنیصدر آغاز زندگی مخفی وی به مدت ۵ هفته بود. در این دوره هیچکس از محل اختفای وی مطلع نبود. رجوی بعدها گفت که مجاهدین خلق، بنیصدر را پس از برکناری از ریاست جمهوری در خانهای واقع در مرکز تهران پنهان کرده بودند. هر روز سندی تازه برای اثبات عدم کفایت وی در مطبوعات منتشر میشد اما بنیصدر که تا پیش از آن کمتر اتهامی را بی پاسخ میگذاشت در آن شرایط ترجیح داده بود سکوت کند. وقایع ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ فضایی به وجود آورده بود که خشم مردم از بنیصدر و مجاهدین روز به روز افزوده میشد و برخی شعار اعدام بنیصدر را سر میدادند.
در
چنین فضایی بود که حدود یک هفته پس از انتخاب محمدعلی رجایی به سمت ریاست
جمهوری، بنیصدر از کشور خارج شد. وی و مسعود رجوی رییس سازمان مجاهدین خلق
در روز چهارشنبه هفتم مرداد ۱۳۶۰ با یک فروند هواپیمای بوئینگ ۷۰۷ به خلبانی سرهنگ معزی، خلبان ویژه شاه، برای همیشه از ایران رفتند. معزی
در دیماه ۱۳۵۷ پس از آنکه شاه را به مصر و سپس به مراکش برد، در بازگشت
از مراکش با تظاهر به جانبداری از انقلاب اسلامی، وارد کشور شد اما در مرداد ۶۰ در عملیات خارج کردن بنیصدر و رجوی از کشور نقش محوری را ایفا کرد.
ورودبنی صدربه فرانسه
بنیصدر
پس از فرود هواپیما در فرانسه به خانهاش در کشن واقع در ۳ کیلومتری جنوب
پاریس وارد شد. رئیس جمهوری معزول ایران در ساعت ۱۰:۱۵ به وقت محلی با یک
اتومبیل دولتی و به همراه تعدادی پلیس که اتومبیل او را محافظت میکردند
وارد آپارتمان سه خوابهاش در طبقه اول یک ساختمان متوسط در خیابان دوپون
رویال شد که ۴۰ پلیس فرانسه از آن حفاظت میکردند. عمه، خواهر و دو دختر بنیصدر در پاریس زندگی میکردند و
از ۲۰ ژوئیه دو روز پس از آنکه دادستان تهران گفت بنیصدر ناپدید شده است،
پلیس با جلیقه ضدگلوله به حراست از این خانه پرداخته بود.
فردای آن روز کانال دو تلویزیون فرانسه بنیصدر را نشان داد در حالی که سبیلش را تراشیده و در کنار مسعود رجوی، سلامتیان و سرهنگ معزی ایستاده بود. وی در پاسخ به سوالات خبرنگاران گفت: یک روز قبل، ساعت ۶ بعدازظهر به وقت تهران به من خبر دادند، از این رو من در ساعت ۲۰:۳۰ سوار هواپیما شدم و در ساعت ۲۲:۳۰ به سوی فرانسه پرواز کردیم.
روایت خلبان معزی از فرار بنیصدر و رجوی
سرهنگ بهزاد معزی خلبان هواپیمای نظامی که بنیصدر را به پاریس برد قبل از اینکه در فرانسه فرود آید با رادیو به مقامهای فرانسوی اطلاع داده بود که حامل رئیس جمهور سابق است که خواستار پناهندگی سیاسی است. وی پس از فرود آمدن در خاک فرانسه در گفتوگو با خبرنگاران به تشریح طرح فرار پرداخت.
برنامه فراربا هواپیما چگونه طراحی شد؟
معزی که خود را یکی از طرفداران مجاهدین خلق معرفی میکرد با بیان اینکه برنامه فرار از چندی قبل با دقت از سوی طرفداران بنیصدر در نیروهای مسلح و اعضای گارد سابق رئیس جمهوری سازمان داده شده بود، گفت: «صبح روز سه شنبه ۶ مرداد ۱۳۶۰ یک نقشه پرواز آموزشی سوختگیری شبانه را طراحی کردم و ۴ تن دیگر از خدمه هواپیما را نیز در جریان گذاشتم. عصر روز موعود مطابق معمول به پایگاه هوایی رفتیم تا خود را برای یک پرواز عادی آماده کنیم. مخازن سوخت را پر و همه چیز را مرتب کردیم. ساعت ۲۰:۳۰ دقیقه بامداد موفق شدیم بنیصدر را به طور پنهانی وارد هواپیما کرده و آنجا پنهان کنیم و سرانجام ساعت ۲۲:۳۰ از باند فرودگاه برخاستیم و نخستین مرحله ماموریت خود را همانطور که طرحریزی کرده بودیم با موفقیت به انجام رساندیم.» معزی گفت: «با پرواز در ارتفاع کم موفق شدیم از حریم ایران بگذریم بدون آنکه هواپیما به وسیله رادارها ردیابی شود. بعد از گذشتن از فراز ترکیه، شرق مدیترانه، قبرس و بالاخره یونان پرواز کردیم و در یونان رادارهای این کشور برای نخستین بار هواپیما را مشاهده کردند.»۰۷ مرداد ۱۳۹۲مشرق
سرهنگ قاضی عسگر و سرهنگ دهقان بازگشته از فرانسه ازفراربنی صدرمی گویند
دو خدمه هواپیمای نظامی “بوئینگ”۷۰۷ سوخترسان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در بازگشت از فرانسه، در گفتوگویی چگونگی فرار بنیصدر رئیسجمهور معزول ایران و رجوی رهبر سازمان مجاهدین خلق ایران (منافقین) را تشریح کردند.
سرهنگ دهقان با اشاره به اینکه در تاریخ ششم مرداد ماه ۱۳۶۰ طبق برنامه روزانه عازم مأموریت جنگی بوده و به همین دلیل در ساعت ۹ شب سرگرم بازرسی قسمتهای مختلف به جهت آماده کردن هواپیما جهت سوختگیری بودیم، گفت:
هنگام بازرسی هواپیما متوجه شدم که در یکی از دو توالت هواپیما قفل است و خواستم این مسئله را به اطلاع مسئولان برسانم که مردی مسلح مرا دستگیر کرد و مدعی شد که در هواپیما بمبگذاری شده و کوچکترین حرکت، باعث انفجار آن خواهد شد، پس از چند لحظه دیدم که سرهنگ قاضیعسگر را که در آن زمان همافر بود، دستگیر کرده و به نزد من آوردند.
سرهنگ قاضیعسگر در این خصوص گفت: آن شب پس از اینکه هواپیما را بازرسی کردیم، سرهنگ خلبان معزی در هواپیما را بست و در پاسخ به سؤالات من که پرسیدم همافر دهقان مسئول سوخت هواپیما کجاست؟ گفت: انتهای هواپیماست. من کنجکاوتر شده بودم، خواستم جهت جستوجو به قسمت عقب هواپیما بروم که شخصی فریاد زد:ایست، از جایت تکان نخور وگرنه شلیک میکنم!
در همان لحظه در توالت باز شد و دو نفر از داخل آن بیرون آمدند. یکی از آنها مردی بود که ریش داشت و خود را رجوی معرفی کرد و نفر دوم هم شخص لاغر اندامی بود. در همان زمان همافر وکیلی و مهندس پرواز هواپیما از پلکان هواپیما بالا آمدند تا دلیل عدم پرواز و تأخیر ما را بپرسند که به محض ورود، آنها را نیز دستگیر کردند.
پس از اینکه درها بسته شد هواپیما به راه افتاد و در حال صعود بود که در توالت مجدداً باز شد و شخص دیگری با چهره عرق کرده و با لباس پرواز بیرون آمد که رجوی او را دکتر بنیصدر رئیسجمهور ایران معرفی کرد. ما از آن لحظه متوجه شدیم که بنیصدر نیز در هواپیماست.
در تمام مدت پرواز، رجوی و یک نفر دیگر با اسلحه ما را زیر نظر داشتند و شخص دیگری نیز در داخل کابین، مرتباً در تماس با فرانسه بود و ما در عبور از مرزهای هوایی کشورهای مختلف با هیچ مشکلی مواجه نشدیم.
همافر دهقان در مورد اطلاع دولت فرانسه از هواپیما و فرود این هواپیما در خاک آن کشور گفت: به نظر میآمد که قبلاً فرود این هواپیما به اطلاع دولت فرانسه رسیده بود و پس از صحبت بنیصدر با نخستوزیر فرانسه که در هواپیما انجام شد، ما در فرودگاه فرانسه به زمین نشستیم.
“کلود شسون” وزیر امور خارجه فرانسه، به نقل از خبرگزاری فرانسه از پاریس ادعا کرد، ساعت ۳۰:۲۰ دقیقه بامداد روز چهارشنبه هفتم مرداد ۱۳۶۰ با خبر شدیم که یک فروند هواپیمای ایرانی میخواهد وارد حریم فضایی فرانسه شود و فرود بیاید، کمی بعد متوجه شدیم هواپیما حامل بنیصدر است و یک هواپیمای نظامی است و لذا بلافاصله به پایگاه نظامی “آورو” راهنمایی شد. وزیر امور خارجه فرانسه سپس گفت: در این لحظه بود که ما از جریان خبردار شدیم و طبیعتاً یکی از سرنشینان هواپیما خبر داد که خواهان پناهندگی سیاسی است. با تقاضای پناهندگی سیاسی هم طبق مقررات فرانسه یعنی خودداری از هر نوع فعالیت سیاسی در فرانسه موافقت شد.
به گزارش یونایتدپرس، بنیصدر رئیسجمهور معزول ایران ساعت ۳۰:۴ بامداد پس از ورود به پایگاه هوایی (آورو) تحت حفاظت نیروهای امنیتی فرانسه به نقطه نامعلومی منتقل شد.
خبرگزاری پاریس به نقل از خبرگزاری فرانسه از پاریس اعلام کرد:کلود شسون- وزیر امور خارجه فرانسه از ابوالحسن بنیصدر خواسته است تا تعهد کتبی کند که به مقررات پناهندگی فرانسه احترام بگذارد. وی افزود بنیصدر با اطلاع مقامات فرانسوی در هر نقطه از خاک فرانسه که بخواهد میتواند اقامت گزیند، زیرا من بیم آن دارم که وی مقداری به حفاظت احتیاج دارد.
مقامات وزارت دفاع فرانسه گفتند به زودی تصمیماتی درباره تعدادی از افرادی که در هواپیما هستند، گرفته خواهد شد. یک سخنگوی وزارت دفاع فرانسه اعلام کرد: هواپیمای حامل بنیصدر از آسمان آتن عبور کرد و به مقامات هواپیمایی یونان اطلاع داد که هواپیما مورد تعقیب و حمله قرار گرفته است، وی گفت هواپیما در یک فرودگاه بخش یونانی قبرس فرود آمد و سپس رهسپار پاریس شد.
اظهارات مسعود رجوی
یونایتدپرس به نقل از مسعود رجوی دیروز گفت: بنیصدر تنها ساعت ۶ بعدازظهر روز قبل، از برنامه فرارش به خارج از کشور آگاه شد. وی گفت حدود چهار ساعت پیش از پرواز، بنیصدر را در جریان امر قرار داده بودند. رجوی افزود: بنیصدر را پس از برکناری از ریاست جمهوری، در خانهای واقع در مرکز تهران پنهان کرده بودند.
تشریح فرار توسط بنیصدر
من یک روز قبل و در ساعت ۶ بعدازظهر به وقت تهران به من خبر دادند، از اینرو من در ساعت ۳۰:۲۰ سوار هواپیما شدم و در ساعت ۳۰:۲۲ به سوی فرانسه پرواز کردیم.
بازگشت دو خدمه پروازی از فرانسه به ایران
سرهنگ دهقان در پاسخ به این سؤال که آیا در بازگشت شما به ایران ممانعتی وجود داشت یا خیر؟ گفت: از همان ابتدا بنیصدر و رجوی و دو همکار دیگر آنان پایگاه نظامی فرانسه را ترک کردند ولی هر کدام از ما چهار نفر یعنی من و همافر قاضیعسگر، وکیلی و سروان اسکندریان را در پایگاه به اتاقهای جداگانهای بردند و همافر وکیلی و سروان اسکندریان با تهدیدهای مأموران امنیتی فرانسه مبنی بر اعدام آنها پس از بازگشت به ایران، پس از دو روز تصمیم گرفتند در همان پایگاه بمانند.
قاضیعسگر در این رابطه افزود: صبح روز بعد از ورود به پایگاه، ما را به اتاق مأموران حفاظت بردند و در آنجا یک سرهنگ فرانسوی که خود را فرمانده پایگاه میخواند با تکتک بچهها صحبت کرد وی در صحبتهایش سعی داشت اطلاعاتی در مورد جنگ از ما بگیرد: سؤالاتی در خصوص تعداد هواپیماهای شکاری ایران، تعداد تلفات در جنگ، خسارات ناشی از جنگ و اینکه آیا مردم ایران از وضع کنونی راضی هستند یا نه به دست آورد و ما نیز اطلاعات نادرستی به وی میدادیم و در خصوص بعضی از سؤالات، اظهار بیاطلاعی میکردیم.
وی افزود: این فرمانده سعی داشت با دادن وعده و وعیدهایی مانند دادن پناهندگی سیاسی و اشتغال به کار در آنجا ما را از بازگشت به ایران منصرف کند. آنها همچنین برای رسیدن به این منظور به ما میگفتند: مطمئن باشید که تا به حال افراد خانواده شما توسط پاسداران دستگیر شدهاند و اگر به ایران بازگردید، شما را نیز در فرودگاه اعدام خواهند کرد. این سرهنگ فرانسوی پس از گفتوگوهای زیاد با ما این طور وانمود میکرد، که تمام کارهای شما برای اقامت در فرانسه آماده است و ما تنها منتظر پاسخ مثبت شما هستیم که پاسخ ما به این سرهنگ، این بود که ما فقط میخواهیم به ایران بازگردیم و اگر امروز به ایران برویم بهتر از فرداست.
هشدارهای رادار ایران
قاضیعسگر در مورد تغییر جهت هواپیما، به سمت شمال کشور گفت: در حالی که خلبان هواپیمای ربوده شده سمت شمال کشورمان را پیش گرفته بود و پیش میرفت مرتباً از رادار زمینی اخطار میشد که در صورت عدم بازگشت، مورد اصابت موشک قرار خواهید گرفت. به دنبال اخطارهای مکرر رادار، هواپیمای شکاری نیز به تعقیب هواپیمای ربوده شده پرداخت. هواپیمای جنگنده که با فاصله زیادی از هواپیمای ربوده شده در پرواز بود، به هواپیمای تانکر اخطار داد، که در صورت عدم تغییر جهت و عدم بازگشت، مورد اصابت موشک قرار خواهد گرفت، با این اخطار، خلبان هواپیمای تانکر گردشی کرد و پس از حصول اطمینان از اینکه هیچ هواپیمایی در تعاقب وی نیست، به سرعت راهش را ادامه داد و از شمال کشورمان گریخت.
حجتالاسلام والمسلمین محمدی ریشهری رئیس دادگاههای انقلاب و ارتش درخصوص مکانیزم فرار و اینکه چگونه افراد شخصی و غیرنظامی میتوانستهاند از یک پایگاه نظامی به این سادگی فرار کنند گفت: این فرار را باید ناشی از ضعف فرماندهی منطقه دانست. با اینکه به ایشان تذکر داده شده بود که افرادی در نیرو هستند که ممکن است خطرهایی برای نیرو داشته باشند، حتی خود خلبان معزی از ارتش اخراج شده بود، ایشان را به بهانه اینکه وی دارد پرواز میکند به ارتش برگرداندند که این هم از حسن رأفت و عطوفت شهید فکوری بود و سوءنیتی در کار نبود.
ولی به عنوان قصور باید بپذیریم ضعفهایی هم در مورد تردد و کنترل و رفت و آمد در پایگاه و باند فرودگاه وجود داشته است؛ برای مثال وقتی خلبانان، میهمان یا همراهی داشته باشند، از نظر دژبان در پایگاهها، به میهمان توجه نمیشود یعنی به صورت عرف است. وقتی فرد شناس است، افراد دیگر را میتواند به عنوان آشنا و دوست و همراه و غیره وارد پایگاه کند، که این نوعی ضعف است.
***
خاطرات آخرین سفر شاه ازقول خلبان شاه -سرهنگ معزی
سال۱۳۵۷
سال انقلاب بود. سال اوجگیری اعتراضهای حقطلبانهیی که علیه دیکتاتوری و
سرکوب شکل گرفت و خواسته اولش آزادی بود. سالی که بهسقوط نظام دیکتاتوری
سلطنتی منجر شد. بههرحال اوجگیری اعتراضهای مردمی باعث شد که شاه از
موضع قدر قدرتی پائین بیاید و از ایران فرار کند. شاه تصمیم گرفت ابتدا
بهمصر و سپس بهمراکش برود.
بهما گفتند آماده پرواز باشیم. ما خدمه را آماده کردیم و روز موعود فرا رسید.
شاه بهاتفاق فرح آمد که سوار شود. مقداری شلوغ پلوغ بود. قبل از سوار شدن چند نفر ریختند دور و برش و از زیر قرآن ردش کردند. چند نفر گریه کردند. شاه آمد بالا. سپهبد بدرهای که بسیار تنومند و قد بلند بود خودش را انداخت روی پای فرح و کفشهایش را بغل کرد. با حالت گریه میبوسید و میگفت شهبانو! تو را بهخدا اعلیحضرت ما را سالم برگردانید و گریه میکرد. فرح خم شد و از زمین بلندش کرد و گفت هیس! پاشو تیمسار خوب نیست! بلند شو! بلند شو! بعد از چند دقیقه بختیار آمد توی کابین. ما هنوز موتورها را روشن نکرده بودیم. شاه جلو نشسته بود و بختیار از پشت آمد. بختیار فکر میکرد پشت شاه هم چشم دارد! چون سه بار از پشت سر بهشاه تعظیم کرد. شاه از نیمرخ روی شانه خودش را میدید. تعظیم سوم بختیار را دید و گفت چیه؟ بختیار گفت: قربان جان نثار آمدهام… شاه دستش را از روی شانهاش آورد که دست بدهد. بختیار سه بار دستش را بوسید و گذاشت روی پیشانیش. شاه گفت همان کارهایی را که بهت گفتم بکن! بختیار گفت چشم! حتماً! خیالتان جمع باشد!
انورالسادات آمد استقبال. با مراسم رسمی استقبال کردند. چند روزی آنجا بودیم(۶روز). در آنجا معاون رئیسجمهور آمریکا آمد دیدن شاه.
بعد رفتیم مراکش.بعد از رسیدن بهمراکش ما را بردند بههتل…تا این که گفتند امام خمینی بهایران آمد. یک مقدار با بچهها صحبت کردیم و قرار شد برگردیم. شاه قصد اقامت در مراکش را داشت.
هنگام پرواز از تهران دو هواپیما بودیم. یکی رزرو بود که دنبال ما میآمد.
آن هواپیما بعد از چند روز برگشت! هواپیمای ما کهاسمش شاهین بود باقی
ماند. بهمن گفتند بقیه کروه را بفرست بهاسپانیا از آنجا سوار شوند
بروند اما خودت بمان. قبول نکردم و گفتم باید بیایم صحبت کنم.رفتم با شاه
در یکی از کاخهای ملک حسن صحبت کردیم. یکی از گاردیها هم حضور داشت. شاه گفت هواپیما را با شما اینجا نگه میداریم بقیه برگردند. من
بهدروغ گفتم این هواپیما مال دولت ایران است و چون ثبت دولت ایران است
هیچ جا اجازه پرواز ندارد. ضمن این که هواپیما چون نوع۷۰۷ است، هزینه
نگهداریش بی اندازه بالا است.
شاه نمیدانست که هواپیما ثبت دولت ایران نیست و مال خودش است. یعنی نام مالک هواپیما محمدرضا پهلوی بود. بهقدری مال و ثروت و چندین هواپیمای کوچک و بزرگ داشت که نمیدانست این هواپیمای۷۰۷ مال خودش است. گفت خیلی خوب پس بروید هواپیما را بگذارید اسپانیا و خودت برگرد! گفتم خودم هم میخواهم بهایران برگردم!
گفت من راجع بهشما با ملک حسن صحبت کردهام. ایشان بهخلبانی مثل شما
احتیاج دارد. گفتم مایلم بهایران برگردم. گفت اگر هم نخواهی با ملک حسن
کار کنی ملک حسین هم در جریان کار شما هست و میتوانید بروید برای ملک حسین
پرواز کنید. چون بهاو گفتهام که شما خلبان خوبی هستید! گفتم اگر خلبان خوبی هستم مال حسن و حسین نیستم. مال مردم ایرانم. با پول آنها خلبان شدهام! شاه گفت مال کی؟ گفتم
ببخشید ملک حسن و ملک حسین. شاه یک لحظه مکث کرد و گفت نخواهی با اینها
بپری میتوانی بمانی اینجا با همین درجه سرهنگی در ارتش مراکش کار کنی.
گفتم من مایلم برگردم. باز مکث کرد و گفت میتوانی در اینجا در ایرلاین
مراکش باشی. باز هم گفتم من مایلم برگردم بهکشورم ایران. گفت اصلاًً
میتوانی همین طوری باشی من تأمینت میکنم. گفتم متأسفم! میخواهم بروم
ایران. اینرا که گفتم، گفت امیدوارم همیشه بهکشورت خدمت کنی.آمدم و
بهسایر پرسنل هواپیما گفتم برویم! گفتند ما میرویم؟ گفتم نه همه با هم
میرویم. آن موقع خواهرم در آمریکا در کنسولگری تگزاس کار میکرد. زنگ زدم و
بهاو گفتم من میخواهم یک چنین کاری بکنم که هواپیما را برگردانم بهایران. شما هم بهمقامات خبر بده ما میخواهیم چنین کاری بکنیم.
برگشتیم بههتل. تعدادی از همراهان و گاردیها آمدند نزد من.که ما هم می خواهیم باشمابرگردیم ایران، محافظین مخصوص شاه و پیشخدمتش جمع شدند که ما هم میخواهیم بهایران برگردیم. گفتم بهیک شرط شما را میبرم. کسانی
را میبرم که دستشان بهجنایت آلوده نیست و کسی را نکشتهاند. اگر هرکدام
از شما کسی را کشته باشد من نمیبرم. جالب این که همه پیشخدمتها و یک خانم
خدمتکار گفتند ما کسی را نکشتهایم. همهشان قرار شد بیایند. تنها یک نفر
باقی ماند بهاسم شهبازی که گفت من نمیآیم. ولی دلیلش را نگفت. او فردی
کاراتهباز بود و بهطوری که میگفتند خیلی هم برو برو داشت. سوار هواپیما
شدیم و برگشتیم بهایران.وقتی سوار شدیم اول از همه آرم دربار سلطنتی را
برداشتیم و یک آیه قرآن چسباندیم.بعد یک مقدار زیادی مشروب الکلی گران قیمت
بود که همه را خالی کردیم توی توالت. در فرودگاه مهرآباد اجازه نشستن
گرفتیم. بهما گفت بروید ته باند. رفتیم. سه چهار ماشین آمد دور و بر ما و
با افراد مثلاً گروه ضربت ما را محاصره کردند. سلاحهایشان را بهطرف ما
نشانه رفتند. اشاره کردم که سلاح را بیاورند پائین و گفتم بابا قمیت
هواپیما ۱۰۰میلیون تومان بیشتر است! تیر میزنید خراب میشود! آنها تا من
را دیدند شناختند. حدود ۱۶-۱۷نفر بودیم. ما را بهاتاقی در مدرسه رفاه
بردند.. پسر بازرگان آمد با ما صحبت کرد. نفرات همراهم را نمیشناخت.
پرسید: اینها کی هستند ؟ گفتم اینها گاردیها و یا خدمه شاه هستند. با این
شرط اینها را آوردهام که جنایتی نکرده باشند. بهخودشان هم گفتهام
کهاگر کسی، کسی را کشته با من نیاید. اما اگر جنایتی نکردهاید تضمین هم
میکنم که با شما کار نداشته باشند. بنابراین قبل از هرچیز اعلام میکنم
هرکدام از اینها را بخواهید دست بزنید یا اعدام کنید اول باید من را بزنید.
برای این کهاینها قول داده و تضمین دادهاند که قتلی انجام ندادهاند.
گفت نه کاریشان نداریم. بعد پرسید سؤال و جواب که میتوانیم بکنیم؟ گفتم
بله. گفت یکی دو ساعت از همه سؤال میکنیم که چه شد و چه نشد. هر نفر را
بهیک نفر سپردند. رفتیم در اتاقهای جداگانه و ما هم برایشان توضیح دادیم.
بعد از سه چهار ساعت آزاد شدیم و من رفتم پایگاه مهرآباد.
چند ساعت بعد دیدم یک جوان رشید با سلاحی در دست دم در است. گفتم
بفرمایید. گفت من را دادگاه انقلاب فرستاده که محافظ شما باشم تا
سلطنتطلبها شما را نزنند. گفتم خیلی ممنون بیا تو چای بخور! ولی من محافظ
نمیخواهم یک سلاح از پایگاه میگیرم خودم از خودم محافظت میکنم. با اصرار
او را رد کردم. بعد هم رفتم در گردان خودم و شروع بهکار کردم./منبع:سایت
میلتاری
سرنوشت هواپیمای بوئینگ۷۰۷
امیر سرتیپ دوم خلبان بازنشسته “سید اسماعیل موسوی” معاون عملیات اسبق نیروهای مسلح در گفتگو با خبرنگار امنیتی دفاعی باشگاه خبرنگاران در رابطه با وضعیت فعلی و موارد استفاده این هواپیما بعد از انقلاب گفت : این هواپیما در حال حاضر در آشیانه جمهوری که تحت نظر آقای “زنگنه” قرار دارد، نگهداری میشود و از آن برای پروازهای مقامات درجه یک کشور به صورت VIP استفاده میگردد./۱۱ فروردین ۱۳۹۳باشگاه خبرنگاران جوان
سرهنگ معزی که بود؟ خلبان قهرمانی که خائن بود
سرهنگ “بهزاد معزی” خلبان مخصوص شاه بود
که در بیشتر پروازها و مسافرتهای شاه مخلوع ، خلبان هواپیمای اختصاصی وی
بوده است .او خلبان همان هواپیمایی بود که در روز ۲۶ دی ۱۳۵۷ شاه از ایران
فرار کرد. او بعد از این جریان هواپیما را به ایران باز گرداند و به دلیل بازگرداندن یک هواپیما بوئینگ ،آنهم در دوران جنگ به کشور به یک قهرمان بدل شد . ولی چند
سال بعد وقتی که وی “بنی صدر” رئیسجمهور فراری و “مسعود رجوی” سرکرده
گروه منافقین را با هواپیمای دیگری از ایران فراری داد، چهره واقعی این
خیانتکار نمایان شد.
*چهارشنبه هفتم مرداد ۱۳۶۰ بنیصدر و رجوی با یک فروند هواپیمای بوئینگ ۷۰۷ به خلبانی سرهنگ معزی بنیصدر رابه فرانسه فراری دادند،رئیس جمهورمعزول ایران درفرانسه پناهندگی سیاسی گرفت ودر منطقه «کشن» واقع در سه کیلومتری جنوب پاریس درآپارتمانی که ازقبل داشت سکنی گزید.
«محمدرضا پهلوی» بهمراه همسرش(فرح) در ۲۶ دی ۱۳۵۷ با این هواپیما از کشور خارج شدند.
۳۴روزبعدازفرارشاه
روزسه شنبه ، ۰۱ اسفند ۱۳۵۷خلبان شاه (سرهنگ بهزادمعزی) به همراه بخشی از کارکنان و خدمه شخصی شاه با همین هواپیما به کشور بازگشتند.
ساعت ده صبح روز سهشنبه یکم اسفند ۵۷(۲۰فوریه۱۹۷۹) هواپیمای جت اختصاصی شاه به نام شاهین در فرودگاه مهرآباد به زمین نشست و «سرهنگ معزی»، خلبان آن، خود و تعدادی از افراد گارد را که با این هواپیما به تهران آورده بود، در اختیار اعضای کمیته انقلاب فرودگاه قرار داد. این هواپیما از «مراکش» به سوی تهران پرواز کرده بود.
در موقع فرود هواپیمای جت ۷۰۷ شاهین (هواپیمای اختصاصی شاه سابق) که شاه با آن به مراکش رفته بود، افراد گارد انقلاب و ماموران فرودگاه مهرآباد اقدامات امنیتی لازم را به عمل آوردند. خلبان هواپیما در موقع نزدیک شدن به فرودگاه مهرآباد موقعیت خود و تعداد و افرادی را که در هواپیما بودند به برج مراقبت اطلاع داد. با فرود هواپیما در فرودگاه مهرآباد افراد گارد انقلاب و ماموران افراد گارد انقلاب و ماموران فرودگاه به هواپیما نزدیک شدند و خلبان و سایر مسافران را از پای پلههای هواپیما سوار اتومبیل کرده و به کمیته انقلاب بردند.
۲سال و۵ماه بعد۲تاجنایتکارراباهمان هواپیمای شاه فراری داد.
درشب فراربنی صدرعوامل خائن فرودگاه-خلبانان وکارشناسان، باهمکاری منافقین،با از کار انداختن ۸ فروند هواپیمای شکاری اف – ۴ عملآ امکان ره گیری و تعقیب هواپیمای حامل بنی صدر رامختل می کنند،به بهانه وجودبمب ،عوامل خودرادرقالب آتش نشانی دراطراف هواپیمامستقرمی کنند.
سرهنگ ناوبر اسماعیل فرخنده منزل سازمانی خویش را در اختیار تیم فرار، قرار می دهد،برای رفتن تاپای هواپیمانیزازکارت «تردد»عوامل استفاده می شود،عملیات تفتیش هم به احترام قهرمان ملی(خلبان معزی)انجام نمی گیرد،بنی صدرورجوی هم با پوشش عوامل پروازواردهواپیماشده بودند ونیزهربازرس -خارج ازتیم فرار-رایکجوری فریب می دادند.
معزی:صبح روز سهشنبه ۶ مرداد ۱۳۶۰ یک نقشه پرواز آموزشی سوختگیری شبانه را طراحی کردم و ۴ تن دیگر از خدمه هواپیما را نیز در جریان گذاشتم. عصر روز موعود مطابق معمول به پایگاه هوایی رفتیم تا خود را برای یک پرواز عادی آماده کنیم. مخازن سوخت را پر و همه چیز را مرتب کردیم. ساعت ۲۰:۳۰ دقیقه بامداد موفق شدیم بنیصدر را به طور پنهانی وارد هواپیما کرده و آنجا پنهان کنیم و سرانجام ساعت ۲۲:۳۰ از باند فرودگاه برخاستیم و نخستین مرحله ماموریت خود را همان طور که طرحریزی کرده بودیم، با موفقیت به انجام رساندیم.
بنیصدر با لباس زنانه رفت؟
بهزاد نبوی سخنگوی دولت نیز در مورد چگونگی فرار بنی صدر گفت : احتمالا ایشان به صورت مبدل(با لباس زنانه) که زیر ابروهای خود را برداشته و موهای آن چنانی،ازکشورخارج شده است(۸ مرداد ۱۳۶۰روزنامه اطلاعات).
(باتوجه به توضیحات فوق الذکرنگارنده-پیراسته فر)،بنیصدر در مورد خروجاش از ایران با لباس زنانه به «صدای آمریکا» گفته است: «من با لباس نظامی از ایران خارج شدم.» وی دلایل خود را برای رد این ادعا اینچنین برشمرد: «یک، ممکن نبود بشود با لباس زنانه وارد پایگاه هوایی تهران شد. دو، ما چهار نفر در خودرو بودیم و اگر همه لباس زنانه داشتند، خیلی جلب توجه میکرد. حتی اگر یکی از آنها هم لباس زنانه میداشت جلب توجه میکرد و کسی که دم درب ایستاده بود، حساس میشد بفهمد او کیست. سه، ورود به آن پایگاه با کارت مخصوص ممکن بود. یعنی با لباس نظامی هم میخواستید وارد بشوید، اگر کارت نداشتید، شما را راه نمیدادند. یکی از افراد فداکار آن پایگاه کارتش را در اختیار من قرار داده بود. چهار، ساعت ۱۰ شب آن هواپیما پرواز کرد. ما ساعت هشت وارد پایگاه شدیم و مدتی هم در محوطه فرودگاه چهار نفری و یکی دو نفر از افراد پایگاه که اطلاع داشتند، یک حلقهای ایجاد شد و آنجا بودیم. تصور کنید اگر با لباس زنانه بودیم، جلب توجه میکرد.»
کیهان، مورخ یکم اسفند ۵۷، در این باره چنین گزارش داد: «هواپیمای آبیرنگ شاهین ساعت ۶ صبح از فرودگاه رباط به قصد آزمایش به پرواز درآمد و ناگهان با تغییر مسیر به سوی تهران روانه شد. یک ساعت قبل از نشستن هواپیما در فرودگاه تهران سرهنگ معزی و سروان اسکندریان خلبان و کمکخلبان هواپیما با برج مراقبت تماس گرفتند و اجازه فرود خواستند، از طرف کمیته انقلاب اسلامی، به محض با خبر شدن از ماجرا، «آیت الله عبد الحسین معزی» به فرودگاه رفت. گفته میشود علاوه بر خلبان و کمکخلبان حدود ۳۰ نفر از اعضای گارد محافظ و خدمه هواپیما نیز جزو سرنشینان هواپیما هستند.»»
آیت الله عبد الحسین معزی به همراه حجت الاسلام و المسلمین علی اکبر ناطق نوری رئیس دفتر بازرسی مقام معظم رهبری-عیادت از رئیس دانشگاه امام صادق( آیت الله محمدرضامهدوی کنی) رئیس کمیته های انقلاب-سابق-در بیمارستان بهمن تهران ۱۴ خرداد ۱۳۹۳
«آیت الله عبد الحسین معزی»متولد۱۳۲۴ ،از سال ۱۳۴۴ و پس از تبعید امام خمینی به نجف اشرف، از جمله نخستین طلابی بود که به عراق سفر نموده و تا ۱۳۴۸ درحوزه علمیه نجف مشغول تحصیل بودوبعدبه قم مراجعت کرد.
عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز و شورای سیاستگذاری ائمه جمعه در سال ۱۳۷۹ به عنوان نماینده مقام معظم رهبری به مدت ۴ سال عازم اطریش شد و با تاسیس مرکز اسلامی امام علی(ع) وین به فعالیت های دینی و تبلیغی در ان کشور ادامه داد.
«آیت الله عبد الحسین معزی» در سال ۱۳۸۲عازم انگلستان شد و به مدت ۱۰ سال فعالیت های گوناگون خود را در مرکز اسلامی انگلیس ادامه داد و در سال ۱۳۹۳ به ایران بازگشت و به عنوان مشاور فرهنگی دفتر مقام معظم رهبری مشغول فعالیت شد و با حکم معظم له به عنوان نماینده ولی فقیه در جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران منصوب گردید.
پس از انقلاب اسلامی، این هواپیما به "۱۰۰۱" تغییر نام داد و در شرکت هواپیمایی "معراج" به پرواز ادامه میدهد. این هواپیما ترابری مقامات ردهبالای کشورمان منجمله رئیسجمهور را عهدهدار است و تعمیر و نگهداری آن بر عهده نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران میباشد.
شاه دو فروند هواپیما به نام های " شاهین " که یک بوئینگ ۷۰۷ بود و " شهباز " که بوئینگ ۷۲۷ است ، داشت که برای سفرهای درون و برون مرزی از آنها استفاده میکردند، این هواپیما در زمان خود به واسطه تزئینات داخلی به کاررفته در آن یکی از گرانقیمتترین پرندههای ساخت بشر محسوب میشد.
هواپیمای شهباز
بوئینگ 707 (هواپیمای شاهین) هواپیمای اول خانواده سلطنتی
آشنایی با هواپیمای شاهین
هواپیمای شاهین(EP-HIM) ایران ،بعد از فرار شاه به مصر توسط «کاپیتان معزی» به تهران بازگشت در بازگشت این پرنده به ایران اخبار متفاوتی وجود دارد؛ "معزی" و خدمه ادعا میکردند به تصمیم خود و با نارضایتی شاه ایران این هواپیما را بر گرداندهاند، اما این مسئله با توجه به قرابت و دوستی "انورسادات" با شاه و بدون اجازه فرودگاه قاهره بسیار بعید به نظر میرسد و همچنین این پرنده رسما متعلق به نیروی هوایی ارتش بود و شاه ایران بعد از برکنار شدن مطابق قوانین بین المللی حق استفاده از آن را نداشت و نگهداری آن کمکی به وی نمیکرد.....با ورود به ایران به پارکینگ برده شد و بعد از تخلیه لوازم گرانقیمت آن مدتها در گوشهای از مهرآباد زمینگیر بود؛ طبق گزارشات در طول جنگ هم چند ماموریت نظامی توسط آن انجام شده بود.
درحال حاضر دولت ایران برای سفرهای خود از این هواپیما استفاده می کند .
«محمدرضا پهلوی» که سراسر عمرش را در تجملات حرام و نامشروع گذرانده بود، گویا در آخرین حضورش در ایران نیز باید این عمل را به اثبات همگان میرساند. این هواپیما که «شاهین» نام داشت، یکی از گرانترین هواپیمای جهان بود که در آن زمان حدود ۸۰۰ میلیون تومان قیمت داشت.
چون دارای ۳۰۰ میلیون تومان تجهیزات اضافه و دارای ۱۵ میلیون تومان اشیا زینتی طلایی و مجهز به سیستم ارتباطی تلفن و تلکس به ارزش ۴۰ میلیون تومان بود؛ به طوری که شاه از داخل هواپیما میتوانست با هر منطقه از جهان تماس تلفنی برقرار نماید. همچنین مشروبات الکلی داخل آن از گرانترین مشروبات جهان بود.
علاوه بر این، شاه دو هواپیمای دیگر «مشابه شاهین» به نام «میترا» و «شهباز» به اضافه ۲ هواپیمای «جت دستار» داشت و کلاً ارزش هواپیماهای خصوصی شاه در آن موقع بیش از ۳ میلیارد تومان بود.
این هواپیما ۶ توالت دارد که ۵ توالت در قسمت عقب متعلق به همراهان و یکی به شاه و همسرش تعلق داشت.
در سالن ناهارخوری هواپیما یک میز ۴۰ تکه وجود دارد که ۶ هزار ساعت منبتکاری شده، روی آن تعبیه شده و ارزش آن میلیونها تومان است.
اتاق خواب آن رویایی و دیدنی است و میتوان آن را یک موزه کوچک دانست. قصری که در داخل بویینگ بنا شده قیمت هواپیما را تا ۸۰۰میلیون تومان بالا برده بود.
از این قصر طلایی پرنده ، همواره ۲۰دژبان نگهداری میکردند و ورود به آن مستلزم داشتن کارت مخصوص بود. در ضمن معرف پروازی این هواپیما " BLUE FLIGHT 1" بوده است.
در اواخر رژیم پهلوی و همزمان با افزایش روز بروز قیمت نفت و درست در زمانی که روابط دولت ایران با شرکتهای آمریکایی بسیار بهتر از رابطه با دولت آن کشور بود دولت ایران که همواره برای سفرهای برد بلند خود دچار مشکل بود و سفر با ۷۲۷های ۱۰۰ برای مسیرهای بلند را در شان خود نمیدید و همچنین به رقابت با ریاست جمهوری آمریکا و ۷۰۷ تشریفاتی معروف آن اقدام به سفارش یک جت۷۰۷ پیشرفته و مجلل نمود.
«رجیستر EP-HIM» در گذشته معانی زیادی داشت وقتی پرندهای این نام را میگرفت به معنی اختصاص قطعی یک پرنده به یک شخص خاص یعنی شاه ایران را داشت و از آنجا که قبل از سفارش دادن این پرنده این نام بر روی آن گذاشتهشده بود، شرکت بوئینگ این پرنده را کاملا سفارشی و متفاوت ساخت و علاوه بر امکانات مدرنتر ناوبری و تجهیزاتی به مبلمان و تزئینات مدرن و زیبا با طراحی فوق مدرن هم مجهز شد؛ همچنین بوئینگ هزینه و وقت زیادی را برای رنگآمیزی خارقالعاده آن کرد.
این پرنده بر خلاف تمامی هواپیماهای ایرانی به رنگ آبی تیره بسیار مرغوب و همچنین سیلور بسیار درخشان در زیر بدنه رنگآمیزی شد که البته بعدها کلیه این رنگآمیزیها پاک شد.
نام یک بوئینگ ۷۰۷ متعلق به نیروی هوایی شاهنشاهی ایران بود که محمدرضا شاه پهلوی و شهبانو فرح پهلوی از آن برای سفرهای داخلی و خارجی استفاده میکردند.
رنگ این هواپیما آبی و داخل آن به شکل مجللی تزئین شده بود. این هواپیما در زمان خود به واسطه تزئینات داخلی به کار رفته، یکی از گران قیمت ترین پرنده های ساخت بشر محسوب میشد.
این هواپیما ۳۰۰ میلیون تومان تجهیزات اضافه و دارای ۱۵ میلیون تومان اشیا زینتی طلایی و مجهز به سیستم ارتباطی تلفن و تلکس به ارزش ۴۰ میلیون تومان بود؛ به طوری که شاه از داخل هواپیما میتوانست با هر منطقه از جهان تماس تلفنی برقرار نماید.
این پرنده بر خلاف تمامی هواپیماهای ایرانی به رنگ آبی تیره بسیار مرغوب و همچنین سیلور بسیار درخشان در زیر بدنه رنگآمیزی شد، که البته بعدها کلیه این رنگآمیزیها پاک شد. همچنین خلبان اصلی آن در سالهای اولیه فردی آمریکایی به نام «بلو منستین» و سپس سرهنگ بهزاد معزی بود.
محمدرضا شاه پهلوی در ۲۶ دی ۱۳۵۷ با این هواپیما از کشور خارج شد. بعد از خروج شاه از ایران و ورود او به مصر در اسفند ماه، به فرمان شاه هواپیمای شاهین به ایران بازگردانده شد
هواپیمای شاهین(EP-HIM) در سال 1986 نام آن به «EP-NHY» تعییر کرد و رنگآمیزی اولیه آن هم عوض شد و کلیه مسئولیت آن به «ایران ایر» واگذار شد تا در سال ۱۹۹۹ در پی بازنشستگی ناوگان ۷۰۷ (ایران ایر) ،این شرکت این پرنده را به نیروی هوایی بازگرداند و مجدد با نام ۱۰۰۱ روی آن نقش بست.
شروع پروازهای این پرنده را باید از ابتدای هزاره سوم یعنی سال ۲۰۰۲ دانست که این پرنده به طور گسترده به آسمان کشورهای دنیا بال گشود و در چند سال اخیر به پرکارترین پرنده دولت تبدیل شد؛ این پرنده در بین علاقمندان ۷۰۷ در جهان بسیار شناخته شده میباشد و در هر سفر ریاست جمهوری عکاسان علاقه زیادی به تصویربرداری از این جت تاریخی دارند.
با تمام تعاریفی که از این پرنده شنیدیم برای اطلاع از طراحی داخلی آن کنجکاو میشویم؛ اما متاسفانه غیر از چند تصویر تایید نشده که در ذیل خواهید دید ،تصویر دقیقی از داخل این جت موجود نیست و باید به ۷۰۷ های VIP مشابه اکتفا کرد ؛در جهان فقط ۲ فروند ۷۰۷ موجود است که نقشه طراحی آن کپیبرداری شده از شاهین است ؛ اولی ۱۰۰۲ پرندهای سوخت رسان که توسط مهندسین داخلی سعی شده از طرحی مشابه شاهین در آن استفاده شود و دومی پرندهای به نام N88ZL که از نوع 707-330B است و در سال ۱۹۸۴ از روی طراحی شاهین مبلمان شد این پرنده در حال حاضر مطابق تمامی قوانین جهانی استانداردسازی شده و برای پروازهای تشریفاتی مورد استفاده قرار میگیرد.
خلبان مدرسی می گوید: «خانواده شاه» علاوه هواپیماس«شاهین» و هواپیمای ۷۲۷ (شهباز ) از چندین فروند هواپیماهای دیگری هم از جت استار گرفته تا جت فالکون و بوئینگ با کال ساین (بلو فلایت)پرواز می کردند.
اما شاه و فرح اعلب با «شاهین» مسافرت می رفتند،«شاه» قبل ازآن با هواپیمای سی - ۱۳۰ پرواز می کرد،یک اتاقک مجهز لوکس و سلطنتی برایش خریداری شده بود که کاملآ اندازه قارقارک های ما بود .. و حتی پنجره های آن دقیقآ جلوی شیشه های هواپیما قرار می گرفت.
درون ان (هواپیمای C-۱۳۰) دست کمی از تجهیزات هواپیمای شاهین رو نداشت،از دفتر کار گرفته ، اتاق خواب ، دستشویی ، بار مشروب و سایر تجهیزات پروازی که در طول پرواز اعلیحضرت می توانست به راحتی از ارتفاع ، سرعت ؛ هدینگ و سایر اطلاعات لازم آگاه شود . این اتاقک همیشه در پشت دفتر خط پرواز درون آشیانه بزرگ سی - ۱۳۰ جای گرفته بودو در ورودی اش با قفل رمز داری بسته بود . تمام دستگیره ها و شیر های آب و حتی سیفون از طلا بود.
تا این که از زبان یکی از دوستان صمیمی ام شنیدم که این اتاقک رو در یکی از کوچه های خیابان پیروزی ، پشت بیمارستان سابق نیروی هوایی دیده است که ظاهرآ برای اهدای خون در نظر گرفته شده است.
مدرسی:تقریبآ بهار سال ۵۸ بود (اول اسفند ۱۳۵۷) چون تازه« هواپیمای شاهین» به کشور برگرداننده شده بود، هنوز هم حال و هوای روزهای نخست پیروزی انقلاب جاری بود.
در یکی از همین روزها خبر رسید «آیت الله سیدمحمود طالقانی» برای بازدید وارد پایگاه شده است .. خیلی از بچه ها از جمله خود من ، خیلی او رو دوست داشتیم . حضرت آیت الله هر جا قدم می گذاشت بچه ها با عشق و علاقه دورش جمع می شدندو صادقانه به او توضیح می دادند،بازدید او از خط پرواز و «رمپ هواپیماهای هرکولس» پایان یافته بود .. اون موقع فیروز زبِل( فیروز مومنی ) عضو گروه ضربت پایگاه بود و مثل مرحوم «بیک ایمانوردی» با ژست خاصی اسلحه و خشاب فشنگ به خودش بسته بود .. و در پشت سر مرحوم طالقانی حرکت می کرد و در زمان حضور در خط پرواز طفلک «فیروز مؤمنی»کلی به من ایماء و اشاره می کرد که یه وقت شیطنت ام گل نکند!(آخه سابقه این نوع شیرین کاری را داشتم) قیافه اش در اون حالت خیلی جالب شده بود،به هر حال وقتی بازدید از خط پرواز پایان یافت،جناب طالقانی به قصد مشاهده رمپ پرواز بوئینگ ها راه افتاد،در همین هنگام از بی سیم فیروز رو احضار کردند، و او کسی رو معتمد تر از من پیدا نکرد ! به همین دلیل نزدم اومده و خیلی دوستانه به من گفت «مرگ من سه نکنی»من باید برم . تو آیت الله رو ببر جامبو جت ها رو نشون بده.
فیروزمؤمنی آقای طالقانی رابمن سپرد وخودش رفت،من با تعدادی از پرسنل مشتاق و دوستدار آیت الله به سمت رمپ بوئینگ ها راه افتادیم،هنوز دقایقی از بازدید نگذشته بود که ناگهان آقای طالقانی اظهار علاقه کرد تا از هواپیمای شاهین بازدید نماید.
خلبان مدرسی می نویسد:یکی از همافران خط پرواز ۷۰۷ گفت حاج آقا قدغنه،ما اجازه نداریم وارد این هواپیما شویم، آقای طالقانی دیگه پی گیر نشد.
من و یکی دو تا از دوستانم از پاسخ منفی اون همافره واقعآ ناراحت شدیم،به همین دلیل به یکی از بچه ها گفتم،سریع به گروه ضربت زنگ بزن و بگو جناب مومنی سریع بیاید رمپ پرواز بوئینگ.
طولی نکشید که سر و کله «فیروز زبل» با ماشین گشت پیدا شد.عین خودش که همه رو«جمال عشقی»می نامید ، در گوش او یواشکی گفتم:جمال عشقی جون! حاج آقا دوست داشت داخل شاهین رو ببینه، اما اون طرف ( در حالی که همافره رو نشون می دادم ) اجازه نداد.
بعد برای این که فیروز رو مصمم تر کنم ، چند تا دروغ شاخدار هم راجع به اون همافره تحویل فیروز دادم!یک لحظه حس کردم رگ های گردن فیروز زده بیرون،با عصبانیت بی سیم ماشین رو به دست گرفته و خطاب به مرکز گفت:دستور دهید یک استند(پله) جلوی هواپیمای شاهین قرار دهند.
سپس«جلدی» از ماشین پیاده شد و با گام های سریع به سمت آیت الله رفت ،دقایقی بعد یک پوشکار وسایل زمینی در حالی که استند زرد رنگی رو به سمت هواپیمای شاهین می برد،از دور مشاهده شد.
فیروز در حالی که اخم کرده بود،خطاب به همافر گفت:«سریع برو در هواپیما رو باز کن »طرف اومد تا حرفی بزنه،فیروز گفت:«می گم سریع بدو برو بازش کن»،طفلک که می دونست نمی تونه حریف بچه های گروه ضربت بشه ،بدون هیچ مکثی راه افتاد.انجام وظیف کرد.
آقای «طالقانی »چون حس کرد محدودیت هایی برای ورود به داخل هواپیما وجود داره ، با متاعت خاصی گفت:«نیاز نیست به زحمت بیفتید،از همین بیرون نگاهش می کنم».
اما«فیروززبل» انگاری از قبل پاسخ اش آماده بود گفت:حاج آقا شما با بقیه فرق می کنید .. ممنوعیت شامل شما نمی شه».
بهروزمدرسی می گوید:راستش رو بخواهید نخستین باری بود که من هم داخل هواپیمای شاهین رو می دیدم،برای لحظاتی بغض ام گرفت،اما از ترس فیروز که با کلت تو مغزم شلیک نکنه! جلوی احساس ام رو گرفتم.
آیت الله(طالقانی) با دقت از همه بخش های هواپیما بازدید کرد،در پایان من از جناب طالقانی خداحافظی کرده و به خط پرواز برگشتم،شاید باروتون نشه،روزی(۱۹شهریور۱۳۵۸) که خبر فوت آقای طالقانیرو شنیدم ،از پایگاه تا بهشت زهرا پیاده رفتم و تا اون جا گریستم،در طول راه چهره مهربان او جلوی چشمانم بود.روحش شاد.
قهرمانِ منافق(خلبان معزی) که به منافقین پیوست!
مدتی از حضور قهرمانانه سرهنگ معزی به ایران گذشته بود، همه بچه ها از حزب الهی و مومن گرفته تا آدم های خنثی به او احترام می گذاشتند،شاه دوست ها از این که او ایام زیادی رو با اعلیحضرت گذرونده بود ، براش احترام قائل بودند ! حزب الهی ها هم به خاطر عمل قهرمانانه اش که همانا برگردوندن هواپیمای مجلل شاهین به کشور بود ، او را دوست داشتند،اما از همه مهم تر اعتماد مسئولان ارتش به او بود،به طوری که پست های حساسی به او واگذار شد.
خلبان مدرسی می نویسد:باور کنید خیلی دلم می خواد یکی از آقایون محترم(مسئولین ارتش) جواب این سئوالم من را بدهد «آخه چگونه است وقتی ادم دون پایه و بی مسئولیتی مثل من را به خاطر یک لحظه خندیدن یا شوخی با همکاران در زمان جنگ بار ها به نهاد های عقیدتی و سیاسی یا حفاظت اطلاعات احضار و سین جیم می کردند!.»
مدرسی معترضانه می نویسد:چرا شخصی چون «خلبان معزی» رو بعد از باز گردوندن «هواپیمای شاهین» خیلی راحت به حال خودش رها می کنند تا آزادنه با سران جنایت کار گروهک منافقین در باره فرار خفت بارشون چانه زنی و برنامه ریزی نماید!آنچه مسلم است او را از مدت ها پیش برای این ماموریت نهایی آماده کرده بودند.
دروغگویی وافسانه سرایی(خلبان معزی)
«خلبان بهروزمدرسی»می نویسد:یادمه یک روز در ساختمان عملیات پایگاه یکم ترابری شاهد صحبت های سرهنگ معزی با چند نفر از دوستان قدیمی اش بودم،با همین گوش های خودم شنیدم که می گفت:شاه حواس اش نبود که هواپیمای شاهین متعلق به خودشه و با هزینه شخصی اش خریداری شده بود و همش فکر می کرد ریجسترش به نام نیروی هوایی است،من هم اصلآ به رویش نیاوردم تا این که هواپیما رو برداشته و به ایران برگشتیم.
مدرسی می گوید:در حالی که بعد ها دیدیم و شنیدیم که این هواپیما به نام نیروی هوایی بوده است،حال این که با چه هدف یا اهدافی دروغ هایی از این نوع رو ترویج می کرد پرسشی است که باید روی ان مطالعه شود.
خلبان مدرسی ازدروغ دیگرخلبان معزی پرده برداری می کند:دروغ دیگر او در باره خروج بدون اجازه شاه .. ! که دوست عزیزمون آقای «امیرصباغ»در مطلب خود به آن اشاره کرده است.
مدرسی می نویسد:البته همان طور که در بالا گفتم او (بهزادمعزی)افسر درستکاری بودواماآیا امکان دارد درستکاری او هم از روی برنامه و نقشه ای بیش نبوده باشد!این ها مسایلی است که باید روی آن مطالعه و تحقیق شود تا دیگر شاهد رو دست خوردن از خودی ها نباشیم.
خاطره ای ازخلبان معزی
خلبان مدرسی می گوید:در یک روز تعطیل جمعه درست در همون ایامی که هنوز دفتر ما در طبقه دوم ستاد پایگاه یکم ترابری بود .. من با سرهنگ معزی در عملیات شیفت بودیم . در روزهای تعطیل افسر ارشد عملیات در مقام جانشین عملیات تصمیم گیری می کنه .. اون روز یکی از افسران خلبان باحال سی - ۱۳۰( سروان وشگینی) آماده پرواز تعین شده بود . او وقتی می بینه خبری از پرواز ها نیست با هماهنگی بچه های دیسپچ به خونه شون می ره وامااز شانس بدش سرهنگ معزی افسر عملیات بود ! معزی نزدیک ظهر سری به گردان یازده ترابری که دقیقا پشت ستاد قرار داشت می زنه .. وقتی سراغ خلبان اماده رو می گیره،بچه ها به تته پته افتاده و پاسخ درستی به او نمی دهند،سرهنگ معزی حدس می زنه که او به خونه اش رفته است،سریع از من خواست راننده رو به در خونه خلبان اماده بفرستم تا او را با خود به پایگاه اورد.
من ادرس خونه سازمانی او را به دست سرباز راننده دادم،ظاهرآ دوست عزیز ما ( سروان وشگینی)هم مهمون داشته و هم کله اش گرم بوده .. ! وقتی سرباز راننده(که اورابخوبی نمیشناخته؟) پیغام معزی رو به یکی ازاعضای خانه معزی می رسونه،گیرنده پیام(وشگینی)بود،«وشگینی» خطاب به سرباز می گوید:برو بگو خونه نبود!
سرباز می پرسه شما ؟ «وشگینی»بهش می گه : من بردار جناب سروان«وشگینی» هستم.
سرباز هم برگشته و به سرهنگ معزی می گوید که جناب سروان وشگینی خونه نبود .. ! معزی با خشم و عصبانیت می گوید:چطور ممکنه !؟ او اماده پرواز(STANDBY)استندبای- است.
سرباز ساده دل وقتی عصبانیت فرمانده اش رو می بیند ، می گوید: قربان!والله خودِبردارش به من گفت ! اما جناب سرهنگ! راستش رو بخواهید خیلی شبیه جناب سروان خودمون بود!.
سرهنگ معزی،سریع دوزاری اش می افتد که سروان خلبان او رو سر کار گذاشته است،سریع پشت فرمان نشسته و راهی خونه خلبان خاطی می رود.
«وشگینی» بعد ها تعریف کرد .. معزی در حالی که سبیل هایش رو می جوید .. به من گفت .. بگو برادرت هم بیاید!
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:این مطلب رااز«سایت خلبان بهروز مدرسی»(خلبان نیروی هوایی ارتش)اخذکرده ام واماویرایش هم انجام داده ام.
هواپیمای «شاهین»فرار-محترمانه-شاه ازایران۲۶ دی ۱۳۵۷
هواپیمای شاهین:سفرآیت الله خامنه ای(رئیس جمهورایران)به سوریه۱۵شهریور۱۳۶۳
«خلبان بهروز مدرسی»کیست؟
بهروز مدرسی هستم، سوم دی ماه ۱۳۳۱ در تهران متولد شدم. پس از اتمام دوران دبیرستان به خاطر علاقهای که به پرواز داشتم به نیروی هوایی پیوستم. در ادامه به آمریکا اعزام شدم. در بازگشت به ایران اولین پروازم را در تاریخ ۱۸خرداد۱۳۵۳ انجام دادم و با آغاز جنگ تحمیلی، به صورت شبانه روزی در مناطق جنگی پرواز داشتم و افتخار «کسب مدال طلای بالا ترین ساعات پرواز» را به دست آوردم. به دلیل سکته قلبی و عمل جراحی باز که در سوئیس انجام دادم، در سال ۱۳۷۱ بازنشستهام کردند.
دست تقدیر و نوستالژی به کتاب و امور فرهنگی ، مرا به انتشارات سروش کشاند. در ادامه به دلیل علاقه به روزنامه نگاری، تا مقام دبیری سرویس پیش رفتم و در نهایت در سایر نشریات به عنوان جانشین سردبیر و سر دبیر فعالیت نمودم.
در همین ایام به تلویزیون دعوت شدم و در مشاغلی چون عضو شورای بررسی برنامه های ترکیبی(شبکه اول وسوم سیما )، مسئول بازبینی فیلم و سریالهای خارجی، روابط عمومی ( شبکه تهران )، آنالیزور نظرات مخاطبان خارج از کشور ( شبکه جهانی جام جم ) ، مدیر مسئول یکی از دفاتر نیازمندی های روز نامه جام جم و ...... به فعالیت پرداختم.
علاوه بر این ، مدت ها به صورت افتخاری با نهاد های خیریه چون کانون هموفیلیای ایران، بنیاد محراب کوثر، خیریه بانو فاطمه ساعی و.. همکاری و مسئولیت داشتم وعضو رسمی انجمن روزنامه نگاران ایران شدم و در تعدادی از نشریات، در مقام مشاور سردبیر فعالیت میکنم. بنده هم اکنون در ماهنامه سینمایی مکث (به عنوان جانشین سردبیر و دبیر تحریریه) مشغول به فعالیت میباشم.
فوت خلبان مدرسی:مدرسی در ۵فروردین ۱۳۹۴(۶۳سالگی) در تهران درگذشتو پیکرش در بهشت زهرا به خاک سپرده شد.