پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

ناگفته های ترور"آیت الله خامنه ای"۶ تیر ۱۳۶۰مسجدابوذر +وضعیت آن زمان کشور

ترورآیت الله خامنه ای«مسجدابوذر» ۶ تیر ۱۳۶۰

مدیریت سایت-پیراسته فر:برای درک بهتر موضوع ،مروری کوتاه بروضعیت آن زمان کشوردادشته باشیم:شنبه، ۶ تیر ۱۳۶۰( ٢۴ شعبان ١۴٠١) تنها ۵ روز از عزل بنی‌صدر می‌گذشت وامارئیس جمهورمعزول -بصورت اختفا-درایران حضورداشت...واکنش امام خمینی راخواهیدخواند

روایت شاهد عینی بیمارستان «بهارلو» از روز ترور آیت‌الله خامنه‌ای

بعدازعزل بنی صدر،کشورچگونه اداره می شد؟چه کسی رئیس جمهورشد؟+مروری برزندگی شهید دکترمصطفی چمران...کابینه ۵۴ روزه آیت الله مهدوی کنی...دیدار کابینه‌ی دولت آیت الله مهدوی کنی با امام خمینی (س) + تصویر

۱۰ماه ازجنگ با عراق  باایران گذشته بود.

۳۶ روز ازآشوبها وترورهای منافقین می گذشت.

شورای موقّت ریاست جمهوری

محمدعلی رجایی«نخست وزیر»درجایگاه رئیس جمهورقرارگرفت

پس از عزل بنی صدر، براساس اصول ۱۳۰ و ۱۳۱ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ، شورای موقّت ریاست جمهوری تشکیل شد. این شورا وظایف ومسؤولیت های ریاست جمهوری را موقتاً تا انتخاب رییس جمهور جدید برعهده داشت .

بنی صدر

اولین جلسه ی شورا، شامگاه سه شنبه دوم تیرماه با شرکت محمدعلی رجایی (نخست وزیر)، آیت اللّه بهشتی (رییس دیوان عالی کشور) واکبر هاشمی رفسنجانی (رییس مجلس شورای اسلامی ) تشکیل شد. در این جلسه مقررشد مسؤولیت تعیین سرپرستی و مراجعات دفتر ریاست جمهوری به عهده  رجایی باشد.همچنین ،مصوبات مجلس به امضای رجایی رسیده و ابلاغ شود.رجایی درانتخابات ریاست جمهوری در۲مرداد ۱۳۶۰ برگزیده شد،۱۱ مرداد ۱۳۶۰مراسم تنفیذانجام گرفت.گزارش تصویری تنفیذ حکم ریاست جمهوری محمدعلی رجایی

«محمدعلی رجایی »بعداز۲۸ روز ریاست‌جمهوری ، درهشتم شهریور ۱۳۶۰انفجارنخست وزیری به شهادت رسید.

بعدازشهادت رجایی« آیت الله  محمدرضامهدوی کنی »نخست وزیرشد،عمرکابینه اش کمتراز۲ماه بود.

آیت الله خامنه ای در ۱۰ مهر ۱۳۶۰ با کسب ۱۵ میلیون و ۹۰۵ هزار و ۹۸۷ رأی (۹۵ درصد آرا) به عنوان سومین رئیس جمهوری اسلامی ایران انتخاب شد، ریاست جمهوری ایشان تا ۱۴ خرداد ۱۳۶۸ ادامه یافت (به  عنوان رهبر جمهوری اسلامی برگزیده شدند)1396040615102578411255755.mp4

امام جمعه تهران(آیت‌الله خامنه‌ای) که از جبهه‌ها برگشته و خدمت امام رسیده بود، بعد از دیدار، طبق برنامه‌ی شنبه‌ها، عازم یکی از مساجد جنوب‌شهر -نارمک-منطقه فلاح-برای سخنرانی بود./۶ تیر  ۱۳۶۰

روایت شاهد عینی بیمارستان «بهارلو» از روز ترور آیت‌الله خامنه‌ای

روزحادثه ترورامام جمعه(آیت الله خامنه ای)

خودروی حامل آیت‌الله خامنه‌ای که از جماران حرکت می‌کرد، آن روز مهمان ویژه‌ای داشت؛ 

«سرلشکر خلبان شهید عباس بابایی» معاون عملیات نیروی هوایی ارتش که می‌خواست درد دل‌هایش را با نماینده امام در شورای عالی دفاع در میان بگذارد. آن‌ها نیم ساعت زودتر از اذان ظهر به مسجد ابوذر رسیدند و گفت‌وگویشان را در همان مسجد ادامه دادند. نماز ظهر تمام شد. آقای خامنه‌ای رفت پشت تریبون. نمازگزاران همان‌طور منظم در صفوف نماز نشسته بودند. پرسش‌های نوشته مردم را به سخنران می‌دادند، اگرچه بعضی از پرسش‌ها تند و حتی گاهی بی‌ربط بود. امام جمعه موقت تهران در سخنرانی مقدمه‌ای چید تا به این‌جا رسید که "امروز شایعات فراوانی بین مردم پخش شده و من می‌خواهم به بخشی از آن‌ها پاسخ بدهم".

روایت شاهد عینی بیمارستان «بهارلو» از روز ترور آیت‌الله خامنه‌ای

بین جمعیت ضبط صوتی دست به دست شد تا به جوانی با قد متوسط و موهای فر و کت و پیراهن چهارخانه و صورتی با ته‌ریش مختصر رسید. خودش را به تریبون رساند و ضبط را روی تریبون گذاشت؛ درست مقابل قلب سخنران.


یک دقیقه نگذشت که بلندگو شروع به سوت کشیدن کرد. آیت‌الله خامنه‌ای همین‌طور که صحبت می‌کرد، گفت: «آقا این بلندگو را تنظیم کنیدبعد خودش را به سمت چپ کشید و از پشت تریبون کمی عقب آمد و به صحبت ادامه داد: «در زمان امیرالمؤمنین، زن در همه جوامع بشری -نه فقط در میان عرب‌ها- مظلوم بود. نه می‌گذاشتند درس بخواند، نه می‌گذاشتند در اجتماع وارد بشود و در مسائل سیاسی تبحر پیدا بکند، نه ممکن بود در میدان‌های…» ناگهان صدای انفجار فضای مسجد را پر کرد.

ترور نافرجام رهبری

سخنران که هنگام سخنرانی رو به جمعیت و پشت به قبله بود، با یک چرخش ۴۵ درجه‌ای به طرف چپ جایگاه افتاد. اولین محافظ خودش را بالای سر او رساند.

 مسجد کوچک بود و همان یک محافظ، به تنهایی تلاش کرد که او را بیرون بیاورد. امام جماعت مسجد، متحیر وسط مسجد مانده بود. چشمش به یک «ضبط صوت »افتاد که مثل یک کتاب، دو تکه شده بود. روی جداره‌ی داخلی ضبط شکسته، با ماژیک قرمز نوشته بودند «عیدی گروه فرقان به جمهوری اسلامی».


گروهک فرقان به سرکردگی جوانی به نام« اکبر گودرزی» در سال‌های ۵۶ و ۵۷ تشکیل شد. او با راه‌اندازی جلسات تفاسیر قرآن، برداشت‌های مادی از منابع دینی را مطرح می‌کرد. فراگیری تب تفاسیر مادی و مارکسیستی در سال‌های منتهی به انقلاب که توسط افراد و جریان‌های التقاطی ارائه می‌شد، حساسیت برخی چهره‌های فکری انقلاب مثل شهید مطهری را برانگیخت. کار آنقدر بالا گرفته بود که «گودرزی» جوان بیست و چند ساله، ۲۰ جزوه تفسیر قرآن، شرح صحیفه سجادیه و نهج‌البلاغه نوشته بود.

شهید مطهری در مباحث خود در سال‌های ۵۶ و ۵۷ اقدام به پاسخ‌گویی به این تفاسیر مادی کرده بود و در چاپ هشتم کتاب "علل گرایش به مادیگری" مقدمه‌ای را با همین عنوان اضافه کرد. شهید مطهری با انتقاد از باب شدن تفاسیر مادی و التقاطی به نام اسلام، به آنها لقب "ماتریالیسم منافق" داد: «مطالعه نوشته‌های به اصطلاح تفسیری که در یکی دو سال اخیر منتشر شده و می‌شود تردیدی باقی نمی‌گذارد که توطئه عظیمی در کار است. در این‌که چنین توطئه‌ای از طرف ضد مذهب‌ها برای کوبیدن مذهب در کار است من تردید ندارم. آنچه فعلاً برای من مورد تردید است این است که آیا نویسندگان این جزوه‌ها خود اغفال شده‌اند و نمی‌فهمند که چه می‌کنند؟ و یا خود اینها عالماً عامداً با توجه به این‌که با کتاب مقدس هفتصد میلیون مسلمان چه می‌کنند، دست به چنین تفسیرهای ماتریالیستی زده و می‌زنند. ما نظر به این‌که در این نوشته‌ها آثار و علائم خامی و بیسوادی را فراوان می‌بینیم و به چند نمونه اشاره خواهیم کرد ترجیح می‌دهیم که فعلاً ماتریالیستی را که به صورت تفسیر آیات قرآن در این یکی دو سال اخیر تبلیغ می‌شود، ماتریالیسمی اغفال شده بنامیم و اگر پس از این تذکرات، باز هم راه انحرافی خود را تعقیب کردند ناچاریم آن ماتریالیسم را «ماتریالیسم منافق» اعلام نماییم.»

گروه فرقان از اردیبهشت ۵۸ موج ترورهای خود را با به شهادت رساندن شهید محمدولی قرنی رئیس ستاد مشترک ارتش آغاز کرد. شهید مطهری در ۱۱ اردیبهشت، حجت‌الاسلام هاشمی‌رفسنجانی سوم خرداد، شهید تقی حاجی‌طرخانی ۱۶ تیر، آیت‌الله سیدرضی شیرازی ۲۴ تیر، شهید عراقی و فرزندش حسام ۴ شهریور، شهید قاضی طباطبایی امام‌جمعه تبریز ۱۰ آبان و شهید مفتح در دانشکده الهیات دانشگاه تهران ۲۷ آذر توسط فرقان ترور شدند. فرقان در صحنه هر ترور تعدادی جزوه که در آن به چرایی علت ترور پرداخته پخش می‌کرد و این‌گونه مسئولیت ترور را برعهده می‌گرفت. این ترورها دارای جنبه‌های مختلفی بودند؛ ترورهای سیاسی که شخصیت‌ها را هدف گرفته بود و ترورهایی که برخاسته از ایدئولوژی فرقان بودند و گاهی هم ریشه در دشمنی شخصی گودرزی داشت؛ مثل ترورهای شهید مفتح و حاجی‌طرخانی که از افراد اصلی مسجد قبا بودند که گودرزی را طرد کرده بودند.

دستگیری‌ها توسط تیم بررسی که به دستور امام خمینی شروع به کار کردند از همان اردیبهشت ۱۳۵۸ شروع شد و چند ماه کار اطلاعاتی منجر به شناسایی بیش از ۱۰ خانه تیمی فرقان شد.

رهبرگروه فرقان« اکبر گودرزی»

نهایتاً طی عملیاتی در ۱۸ دی ۱۳۵۸ عناصر اصلی فرقان از جمله اکبر گودرزی رهبر این گروهک دستگیر شدند. با توجه به اینکه اغلب اعضای فرقان جوانان فریب‌خورده بودند، بنابراین دست‌اندرکاران پرونده با برگزاری جلسات صحبت و پرسش و پاسخ کوشیدند ذهن آنها را روشن کرده و از گمراهی نجات دهند. رسیدگی قضائی به جرایم افراد و بحث‌های عقیدتی که ساعت‌ها به طول می‌انجامید به طور موازی دنبال می‌شدند. بحث‌ها و پرسش و پاسخ‌ها در نهایت منجر به بازگشت تعداد قابل توجهی از فرقانی‌ها و توبه آنها شد.

اعدام رهبرفرقان

اکبر گودرزی نهایتاً سوم خرداد ۱۳۵۹ به همراه جمعی دیگر از اعضای فرقان اعدام شد. تعدادی از اعضای فرقان نیز که دستشان به جنایت و قتل آلوده نبود به حبس محکوم شدند. برخی توابین هم به جبهه رفتند و بعدها شهید شدند.

شهیدششم ایدئولوژیک

پس از اعدام گودرزی فرقان شماره ۲۵ نشریه را به گودرزی اختصاص داد و با چاپ تصویری از وی در ذیل عکس، عبارت "مجاهد تشیع مظلوم، شهید ششم ایدئولوژیک شیعه اکبر گودرزی" را درج کرد. فرقان پیش از این پس از شهید اول، شهید ثانی و شهید ثالث؛ مجید شریف‌واقفی را شهید چهارم و دکترعلی شریعتی را شهید پنجم نامیده بود.

فرارواحدنظامی «فرقان» اززندان

«محمد متحدی »مسئول شاخه نظامی فرقان بود که در دستگیری‌های اولیه در اردیبهشت ۱۳۵۸ دستگیر شد اما با معرفی خود به عنوان یک فرد عادی و با توجه به اینکه هنوز اعضای اصلی فرقان دستگیر نشده بودند آزاد شد. او یک بار دیگر در آبان‌ماه دستگیر شد اما خود را «مهدی سیفی »معرفی کرد و پس از حدود یک ماه که در بازداشت به سر می‌برد لوله شوفاژ زیر پنجره را کج کرد و با بریدن میله پنجره فرار کرد.

لیست ترور گروه فرقان

اغلب ترورها با تأیید« اکبر گودرزی »و «محمد متحدی» انجام می‌شد و متحدی خود در سه ترور شهید عراقی، تقی حاجی‌طرخانی و شهید قاضی طباطبایی حضور داشت. او عامل شستشوی مغزی تعدادی از جوانان و جذب آنها به فرقان بود. متحدی پس از اعدام گودرزی با جمع کردن اعضای باقی‌مانده‌ی فرقان تشکیلات«رهروان فرقان» را راه‌اندازی کرد. 

رهروان فرقان که به نوعی همان تشکیلات تبریز فرقان بودند با هدف انتقام خون به اصطلاح شهدای فرقان به تهران آمدند و ترور آیت‌الله ربانی‌شیرازی، آیت‌الله موسوی‌اردبیلی، حجت‌الاسلام عبدالمجید معادیخواه از حکام شرع دادگاه فرقان و آیت‌الله خامنه‌ای را در دستور کار قرار دادند. ترورهایی که بیش از آنکه جنبه سیاسی یا ایدئولوژیک داشته باشد، جنبه انتقام‌گیری از نظام و ابراز وجود و حیات فرقان در عرصه را داشت.

رهروان فرقان

۸ فروردین ۶۰ آیت‌الله ربانی‌شیرازی در شیراز هدف گلوله قرار گرفت ولی به شهادت نرسید. رهروان فرقان پس از ترور ناموفق آیت‌الله ربانی‌شیرازی چندین بار برای ترور آیت‌الله موسوی‌اردبیلی و حجت‌الاسلام معادیخواه اقدام کردند، اما موفق نشدند. هر بار یا بمبی که در مسیر کار گذاشته بودند عمل نمی‌کرد، یا مسیر خودروی حامل شخصیت عوض می‌شد. ناموفق بودن ترور به شیوه بمب‌گذاری در مسیر عبور شخصیت‌ها و بالا بودن ریسک ترور به شیوه سوار بر موتور، رهروان فرقان را به سمت ایده جدید استفاده از ضبط صوت بمب‌گذاری شده برد. ایده‌ای که اولین‌بار توسط محمد متحدی مطرح شد.

مغزمتفکرگروه فرقان

«مسعود تقی‌زاده »در این‌باره می‌گوید: «این طرح مخصوصاً بعد از عدم موفقیت در کارهای [حجت‌الاسلام] معادیخواه یا [آیت‌الله] موسوی‌اردبیلی خیلی فکر مهدی را مشغول کرده بود. یک طرحی را برای من کشیده بود که از روی آن یکی را درست کنم و آن یک مکعب مستطیل بود که در آن چند سوراخ به نظر ۹ میلیمتری با فواصل مساوی تعبیه شده بود و

سپس بعد از تهیه آنکه من به یک تراشکاری دادم و حتی وی مشکوک شده بود و اوستایش گفته بود که این برای اسلحه است و من با هزار مکافات و توجیه بالاخره گرفتم و مهدی بعد از چند روز کار روی آن چیزی درست کرده بود به قرار زیر که چهار تا فشنگ در سوراخ‌ها قرار می‌داد (در هر سوراخ یک عدد) و سپس یک صفحه را که چهار میخ به آن وصل کرده بود و توسط یک محور وسط این صفحه را به سمت مکعب مستطیل می‌کشید که اگر ضامن را کشیده و صفحه را به عقب برده و رها می‌کردیم، میخ‌ها بر روی فشنگ‌ها خورده و آنها هم عمل می‌کردند. البته به نظر درست بود

تست تجهیزات انفجاری

ولی وقتی من و رضا در جاده سولقان آن را هر چه امتحان کردیم عمل نکرد. اولین دفعه با ماشین رفتیم، حسین هم بود که عمل نکرد. وقتی دفعه دوم که مهدی می‌گفت حتماً ضامنش را نکشیده‌اید با رضا رفتیم، باز هم نتیجه نداد.

طراحی دستگاه انفجار آیت الله خامنه ای

به این ترتیب مسئله مانده بود تا اینکه مهدی طرحش را تغییر داده و این بار به جای چهار سوراخ یک سوراخ گذاشته بود. قسمتی با قطر بزرگ و این همان طرحی بود که در ضبط [ترور آیت‌الله] خامنه‌ای استفاده شد. البته این را امتحان کرده بودم و خوب هم عمل کرده بود. البته به غیر از من، مهدی خودش امتحان کرده بود و این دفعه در انتهای آن سوراخ که قطرش حدود یک سانتی‌متر بود به یک سوراخ کوچک منتهی می‌شد، آن سیم چاشنی برق از آنجا خارج می‌شد و سپس مقداری باروت روی چاشنی ریخته و سپس هم تعدادی ساچمه بلبرینگ روی آن ریخته و دایره پلاستیکی و چسب روی آنها گذاشته و ثابت می‌کردند.»

لحظه انفجار-فداکاری محافظان

به این ترتیب طرح ترور آیت الله خامنه‌ای عضو شورای انقلاب، امام جمعه موقت تهران، نماینده مجلس اول و از اعضای ارشد حزب جمهوری اسلامی اجرا شد. پس از رساندن آقای خامنه‌ای به اتومبیل، بیرون از مسجد، در آغوش محافظ، لحظاتی به هوش آمد. سرش را بالا آورد، اما زود سرش افتاد. محافظ‌ها بلیزر سفید را انگار که ترمز نداشت، با سرعتی غیر قابل تصور می‌راندند.

آقای خامنه ای درراه انتقال به بیمارستان«شهادتین»راگفت

در مسیر بیمارستان، هر وقت به هوش می‌آمد، زیر لب زمزمه‌ای می‌کرد؛ شهادتین می‌گفت. لب‌ها و چشم‌ها خیلی کمتکان می‌خوردند.

دکتر«جواب داد»کاری نمیشه کرد!

در خیابان قزوین، خودرو به یک درمانگاه کوچک رسید. پنج نفر آدم با قیافه خون‌آلود و اسلحه به دست، وارد درمانگاه شدند و مجروح را روی دست این طرف و آن طرف بردند. با آن صورت خون‌آلود، کسی امام جمعه شهر را نشناخت. دکتری با گوشی، ضربان قلب را گرفت و گفت که «نمی‌شود کاری کرد».

پرستار:بیمارکیه؟

محافظ‌ها با سرعت به سمت در خروجی رفتند. پرستاری که تازه از راه رسیده بود، پرسید که«ایشان کی هستند؟ دارند تمام می‌کنند».

اسم آقای خامنه‌ای را که شنید، گفت: «ببریدشان بیمارستان؛ اما یک کپسول اکسیژن هم با خودتان ببرید

«کپسولی »که نجات بخش شد

انگار کسی صدای آن پرستار را نشنید. کپسول را برداشت و خودش را به ماشین رساند و گفت که «آقا این کپسول لازمتان است:.

کپسول اکسیژن و پایه آهنی چرخ‌دار را نمی‌شد داخل ماشین برد. پایه‌های کپسول را تکیه دادند روی رکاب ماشین، پرستار هم نشست بالای سر مجروح. در تمام راه، ماسک اکسیژن را روی صورت آقای خامنه‌ای نگه داشت و به همه دلداری داد.

یکی از محافظ ‌ها پرسید که «حالا کجا برویم؟»

روایت شاهد عینی بیمارستان «بهارلو» از روز ترور آیت‌الله خامنه‌ای

بیمارستان بهارلو

پرستار گفت: «بیمارستان بهارلو، پل جوادیه». ماشین انگار ترمز نداشت. محافظ بی‌سیم را برداشت. کُدشان "حافظ هفت"بود. «مرکز ۵۰- ۵۰»؛ این رمز آماده‌باش بود، یعنی حافظ هفت مجروح شده. کسی که پشت دستگاه بود، بلند زد زیر گریه. محافظ یک‌دفعه توی بی‌سیم گفت: «با مجلس تماس بگیر.» اسم دکتر فیاض‌بخش و چند نفر دیگر از پزشک‌های مجلس را هم گفت؛ «منافی، زرگر، … بگو بیایند

ماشین را از در عقب بیمارستان بهارلو داخل محوطه بردند. برانکارد آورند و مجروح را پشت در اتاق عمل رساندند. دکتر محجوبی که از همدان به بیمارستان بهارلو آمده بود تازه جراحی‌اش را تمام کرده بود. داشت دستش را می‌شست که از اتاق عمل خارج شود. آقای خامنه‌ای را که با آن وضع دید، گفت خیلی سریع دوباره اتاق عمل را آماده کنند.

جراحات آیت الله خامنه ای چه بود؟

سمت راست بدن پر از ترکش و قطعات ضبط صوت بود. قسمتی از سینه کاملاً سوخته بود.

دست راست از کار افتاده و ورم کرده بود.

استخوان‌های کتف و سینه به راحتی دیده می‌شد.

۳۷ واحد خون و فرآورده‌های خونی به مجروح زدند. این همه خون، واکنش‌های انعقادی را مختل کرد. دو سه بار نبض افتاد. چند بار مجبور شدند پانسمان را باز کنند و دوباره رگ‌ها را مسدود کنند. کیسه‌های خون را از هر دو دست و هر دو پا به بدن تزریق می‌کردند، اما باز هم خون‌ریزی ادامه داشت.

دکترگفت درمان بی فائده است!بیمارتمام کرده

یک‌دفعه یکی از دکترها دست از کار کشید. دستکش‌اش را درآورد و گفت که «دیگر تمام شد». فشار تقریباً صفر بود.

دکتردیگرگفتادامه بده»

یکی دیگر از دکترها به او تشر زد که "چرا کشیدی کنار؟ " فشار کم‌کم بالا آمد و دوباره شروع کردند.

«دکتر هادی منافی»  آمد

تصویر خاطره‌انگیز از دیدار برخی پزشکان با رهبر انقلاب

از راست آقایان دکتر باقی، دکتر میلانی، دکترهادی  منافی، محمود خسروی‌وفا، دکتر زرگر، جوادیان، حسین جباری، مجتبی حیاتی، دکتر مرندی، رضا حاجی‌باشی، پناهی، حجت‌الاسلام  رضا مطلبی(امام جماعت مسجدابوذر-محل حادثه ترور)

خاطره «دکتر منافی» وزیر بهداشت دهه 60 از نصیحت امام به فرزند شهیدش

دکترهادی منافی، همان طور که به بیمارستان بهارلو می‌آمد، تلفن زده بود که دکتر سهراب شیبانی،

از آلبوم شخصی دکتر منافی: دکتر هادی منافی، وزیر بهداشت دولت شهید محمدعلی رجایی

دکتر هادی منافی(وزیر بهداشت دولت شهید محمدعلی رجایی)درکناررئیس جمهوررجایی

جراح امام (ره) رئیس سازمان نظام پزشکی ایران شد

جراح عروق و دکتر ایرج فاضل هم بیایند.

 «دکتر موسی زرگر» درگذشت

آیت‌الله بهشتی هم دکترموسی  زرگر را خبر کرده بود.

ماجرای ایست قلبی امام خمینی در سال ۶۵

دکتر محجوبی که حال و روز دکتر زرگر را دید، گفت که «نگران نباش، من خون‌ریزی را بند آورده‌ام».

عمل تا آخر شب طول کشید، اما دیگر نمی‌شد درمان را آن‌جا ادامه داد. کنترل امنیتی بیمارستان بهارلو مشکل بود. تنها بیمارستانی هم که می‌شد بعد از عمل مراقبت‌های لازم را به عمل آورد، بیمارستان قلب به ریاست دکتر میلانی‌نیا بود. چند ماه بعد، نام همین بیمارستان را گذاشتند «بیمارستان قلب شهید رجایی».

هلی‌کوپتر خبر کردند. نمی‌توانستند بیمار را از میان ازدحام مردم نگران بیرون ببرند. محافظ پشت بی‌سیم گفته بود که قلب ایشان صدمه دیده؛ رادیو هم همین را اعلام کرده بود. مردم نگران بودند که نکند قلب ایشان از کار افتاده باشد، آمده بودند و می‌گفتند که «قلب ما را بردارید و به ایشان بدهید». با هزار ترفند، هلی‌کوپتر را وسط میدان بیمارستان نشاندند. تا به بیمارستان قلب برسند، خط مونیتور وضعیت نبض، دو بار ممتد شد.

آقای خامنه ای تامرزشهادت

دکترها می‌گفتند آقای خامنه‌ای چند مرتبه تا مرز شهادت رفته و برگشته. یک‌بار همان انفجار بمب بود، یک‌بار خون‌ریزی بسیار وسیع و غیرقابل کنترل بود، یک‌بار هم جمع شدن پروتئین‌ها در ریه و حالت خفگی. همه این‌ها گذشت، اما بیمار تب و لرز شدیدی داشت. چند پتو می‌انداختند روی او.

اولین سئوال آیت الله خامنه ای بعدازبهوش آمدن

آقای خامنه‌ای لوله تنفس داشت و نمی‌توانست حرف بزند. خودش کاملاً حس کرده بود که دست راستش کار نمی‌کند. اولین چیزی که با دست چپ نوشت، دو سوال بود؛ «همراهان من چطورند؟»؟

«مغز و زبان من کار خواهد کرد یا نه؟»

بحث دکترها این بود که بالاخره تکلیف این دست چه می‌شود؟ شکستگی‌اش رو به بهبود بود، ولی هیچ علامت حرکتی نداشت. چند نفر از جراحان و ارتوپدها بحث می‌کردند که دست قطع شود یا بماند.

پیام معشوق به محبوب جان تازه داد

Related image

حال آیت‌الله خامنه‌ای بهتر بود اما هنوز قضیه‌ی ۷۲ تن و شهادت شهید بهشتی را نمی‌دانست. از تلویزیون برای تهیه گزارش آمدند. پرسیدند حالتان چطور است؟ گفت: «من بحمدالله حالم خیلی خوب است» و شعر رضوانی شیرازی را خطاب به امام خواند: «بشکست اگر دل من به فدای چشم مستت، سر خُمِّ می سلامت شکند اگر سبویی».

به بهنه سالروز ترور آیت الله خامنه ای/کار «فرقان» بود یا نه؟

«امام جمعه موقت تهران»(آیت الله خامنه ای) کم‌کم به اطرافیان فشار می‌آورد که «آقاجان! من باید از وضع کشور اطلاع پیدا کنم. شما هم رادیو را از من گرفته‌اید، هم تلویزیون را!».

پزشکان، بهانه می‌آوردند که امواج رادیویی، دستگاه‌های درمانی ما را به‌هم می‌ریزد و عملکردشان را مختل می‌کند!.

خیلی از چهره‌های انقلاب برای عیادت می‌آمدند، اما آقای خامنه‌ای مرتب از شهید بهشتی می‌پرسید و اینکه«چرا همه می‌آیند، اما ایشان(بهشتی) نمی‌آید؟ » شک کرده بود که یک خبرهایی هست.

اطرافیان هم مانده بودند که چطور به او بگویند.

«دکترهادی منافی» پیشنهاد داد که بهترین راه این است که حاج احمد آقا و آقایان رجایی و باهنر و هاشمی‌رفسنجانی بیایند و کم‌کم ایشان را مطلع کنند. جمع شدند، اما باز هم نتوانستند بگویند. گفتند فقط یکی دو نفر شهید شده‌اند..

۲نفرازشهدای ۷تیر که محبوب آیت الله خامنه ای بودند

آقای خامنه‌ای از جمع آن شهیدان به دو نفر خیلی علاقه داشت؛ دکتر بهشتی و محمد منتظری. اولین کسی هم که به بیمارستان بهارلو آمده بود، محمد منتظری بود. آقای خامنه‌ای اول پرسیدند که «آقای بهشتی چطورند؟ » گفتند یک مقدار پاهایش مجروح شده است.

چه کسانی آیت‌الله خامنه‌ای را ترور کردند؟

دست رهبرانقلاب بعدازترور

کنجکاوی مجروج ۶تیرازمجروحان ۷تیر

آقایان که رفتند، آقای خامنه‌ای رو کرد به دکتر میلانی‌نیا و پرسید که «شما از حال ایشان(بهشتی) خبر داری؟ « دکتر گفت: «بله، از وضعشان باخبرم» پرسید: «مراقبت جدی از حال ایشان می‌شود؟ آن‌جا هم سر می‌زنید؟»

از آلبوم شخصی دکتر منافی: دکتر هادی منافی، وزیر بهداشت دولت حضرت آیت الله خامنه‎ای در دوران دفاع مقدس

انگاردردل آیت الله خامنه ای افتاده بود که بایدیک اتفاقی برای آقای بهشتی افتاده باشد.

کنجکاوی هابه «بازجویی»تبدیل شد

کشمیری(عامل انفجار نخست وزیری)​

بعد هم دکتر را سؤال‌پیچ کرد. «دکتر میلانی‌نیا» با بغض از اتاق بیرون رفت. دوباره که آمد.

آقای خامنه‌ای را دید که بچه‌های همراه را جمع کرده و از آنها بازجویی می‌کند. دکتر هم نشست و یکی یکی اسم همه شهدای حزب جمهوری اسلامی را که فردای سوءقصد به آیت‌الله خامنه‌ای به شهادت رسیده بودند به او گفت

سرهنگ مهدی کتیبه

. هفتم تیر ۶۰، هنوز خبر ترور روز گذشته آیت‌الله خامنه‌ای داغ بود که ساختمان حزب جمهوری در خیابان سرچشمه تهران منفجر شد و شهید بهشتی به همراه ۷۲ نفر از اعضای حزب جمهوری به شهادت رسیدند.

سرهنگ مهدی کتیبه

حدود دو ماه بعد هم با انفجار دفتر نخست‌وزیری، رئیس‌جمهور محمد علی رجایی و نخست‌وزیر محمدجواد باهنر به شهادت رسیدند./.۶ تیر ۱۳۹۸ایسنا

توضیحات مدیریت سایت-پیراسته فر:اصلاحاتی درمقاله ایسناانجام گرفته است +توضیحاتی که درادامه می آید؟

حجت الاسلام هادی غفاری دربرنامه دست خط(جمعه۲۴ خرداد ۱۳۹۸)تلویزیون

هادی غفاری

من با اعضای گروه فرقان قبل از انقلاب آشنا بودم. آقای گودرزی که شهید مطهری را ترور کرد مدت‌ها هم‌ حجره بود. من روز آخری بود که احتمال داشت قاتل شهید مطهری را اعدام کنند پیش او رفتم. از بچه‌ها اجازه گرفتم و ملاقات او رفتم.

با او سال‌ها رفیق بودم. بچه درس‌خوانی بود. به او گفتم خیلی جنایت کردید که با این ریخت و لباس آقای مطهری را زدید. گفتم در قبال این جنایات امشب توبه و انابه‌ای کنید. دو رکعت نماز بخوانید.

اکبر گودرزی(رهبر گروهک فرقان)

گودرزی گفت چه می‌گویی؟! برو. بین من و فاطمه زهرا همین امشب فاصله است. من را شما صبح بکشید، صبح فردا با فاطمه زهرا محشور هستم.

حجت الاسلام هادی غفاری( فرزندآیت الله شهید غفاری) که درزندان ساوراک زیرشکنجه کشتنش،خود«هادی »ازمبارزان فعال ونترس انفلاب بوده ومتحمل شکنجه های سنگین ساواک بوده،بخاطرزبان درازیشفک»اورا درساواک شکستند(حالیه فک مصنوعی دارد)

توضیح نگارنده-پیراسته فر:گودرزی با نام مستعار «عباس» آمرقتل هابود،نه عامل قتل.

عاملان قتل  شهیدمطهری: حمید نیکنام، وفا قاضی زاده وعلی بصیری بوده ولی ضارب سومی بوده.

مسئولین اطلاعات وقت می گویند:...پس از ترور مطهری و در آن شبی که همزمان به بیست خانه تیمی گروه فرقان حمله شد، اکبر گودرزی هم به طور اتفاقی در یک عملیات شبانه بازداشت شد..شبی که ما گودرزی را گرفتیم، در راه حرکت به سمت اوین، من از او پرسیدم که قاتل مطهری کیست؟

گودرزی گفت که یعنی شما نمی دانید؟ گفتیم: می دانیم، ولی می خواهیم تو را امتحان کنیم و او نام« بصیری»و بقیه افراد را به زبان آورد.

ترورهای گروهک فرقان:

قتل شهیدمرتضی مطهری،آی ت الله دکترمحمد مفتح، «سپهبد قره‌نی»، آیت‌الله قاضی طباطبایی، «حاج مهدی عراقی» و فرزندش حسام وترور نافرجام  هاشمی رفسنجانی .

لیست ترور گروه فرقان عبارت بودند از: محمد بهشتی، محمد جواد باهنر، حقی، امامی کاشانی، ناطق نوری، موسوی اردبیلی، تیمسار فلاحی، بنی صدر، خوانساری، هاشمی رفسنجانی و حضرت آیت الله خامنه ای که با دستگیری اعضا و رهبری گروه ادامه ترورها متوقف شد.منبع:تابناک(سایت نزدیک به سردارمحسن رضایی)اردیبهشت ۱۳۹۰/با اصلاحات.

مگرابن ملجم مرادی برای ثواب بیشتر«شب قدر»رابرای قتل حضرت علی انتخاب نکرد

سران عابدان وزاهدان جمودعقلی(خوارج) در موسم حجّ سال ۳۹ هجری در مکّه گرد آمدند و درباره زمام داران به بحث پرداختند وسرانجام به این جمع بندی رسیدند که همه فتنه هازیرسر۳نفراست ،اینهاعامل اختلاف درجامعه مسلمین است که اگراین فتنه گران  راازبین ببریم هم ما به بهشت می رویم وجامعه مسلمین هم نفس راحتی خواهدکشید«سعادتمند می شوند»

 ۳فتنه گر چه کسانی بودند؟

عمرو بن عاص و  معاویه  و علی..!

 برای کشتن آن ها  درمقدس ترین مکان  پیمان بستند،نقشه کشیدند. وزمان قتل را درمقدس ترین شب(قدر)تعیین کردند.

 عبدالرحمن بن ملجم مرادی،مأمور قتل علی (ع)شد

مأمورقتل معاویه، «بَرَک بن عبیداللّه تمیمی» شد

«عمرو بن بکر تمیمی» نیز عهده دار قتل عمروعاص شد

این سه ضمن هم قسم شدن با یکدیگر، پیمان بستند که در شب نوزدهم ماه رمضان سال چهلم هجری این نقشه را عملی کنند(بطورهمزمان اقدام کنند)تا دربهشت باهم باشند!

«بَرَک بن عبیداللّه »در شام توانست شمشیری بر ران معاویه فرود آورد و او را مجروح کند

« عمرو بن بکر» در مصر موفق به ترور عمروعاص نشد، زیرا عمرو بعلت بیماری در آن صبح به مسجدنیامده بود و به جای خود «خارجة بن حذافه رئیس داروغه» را بجای خودبرای اقامه نمازجماعت فرستاد که وی پیشمرگ عمروعاص شد.

«ابن ملجم» نیز به کوفه آمد، در سحرگاه نوزدهم رمضان سال چهلم هجری در محراب مسجدباشمشیرزهرآلودش ضربتی برفرق مولازد...

مروری برتقویم -حوادث-کشوردرسال ۱۳۶۰

واگنش امام خمینی به ترورایت الله خامنه ای

حضرت آیت ‌الله خامنه ‌ای رهبر انقلاب اسلامی - که در آن زمان نماینده امام خمینی در شورایعالی دفاع و امام جمعه تهران بودند ،امام خمینی روزبعدازحادثه(۷ آبان ۱۳۶۰) پیامی صادر کردند. 

« بسم الله الرحمن الرحیم‏

جناب حجت الاسلام آقای حاج سید علی خامنه ‏ای- دامت افاضاته.

خداوند متعال را شکر که دشمنان اسلام را از گروهها و اشخاص احمق قرار داده است، و خداوند را شکر که از ابتدای انقلاب شکوهمند اسلامی هر نقشه که کشیدند و هر توطئه که چیدند و هر سخنرانی که کردند ملت فداکار را منسجم‏تر و پیوندها را مستحکم ‏تر نمود و مصداق «لا زال یُؤیّدُ هذا الدّین بالرّجُل الفاجر» تحقق پیدا کرد. اینان هر جا سخن گفتند خود را رسواتر کردند و هر چه مقاله نوشتند ملت را بیدارتر نمودند و هر چه شخصیتها را ترور نمودند قدرت مقاومت را در صفوف فشرده ملت بالاتر بردند.

اکنون دشمنان انقلاب با سوء قصد به شما که از سلاله رسول اکرم وخاندان حسین بن علی هستید و جرمی جز خدمت به اسلام و کشور اسلامی ندارید و سربازی فداکار در جبهه جنگ و معلمی آموزنده در محراب و خطیبی توانا در جمعه و جماعات و راهنمایی دلسوز در صحنه انقلاب می ‏باشید، میزان تفکر سیاسی خود و طرفداری از خلق و مخالفت با ستمگران را به ثبت رساندند. اینان با سوء قصد به شما عواطف میلیونها انسان متعهد را در سراسر کشور بلکه جهان جریحه‏ دار نمودند. اینان آن قدر از بینش سیاسی بی ‏نصیبند که بی‏ درنگ پس از سخنان شما در مجلس و جمعه و پیشگاه ملت به این جنایات دست زدند، و به کسی سوء قصد کردند که آوای دعوت او به صلاح و سداد در گوش مسلمین جهان طنین ‏انداز است. اینان در این عمل غیر انسانی به جای برانگیختن و رعب، عزم میلیونها مسلمان را مصمم ‏تر و صفوف آنان را فشرده ‏تر نمودند. آیا با این اعمال وحشیانه و جرایم ناشیانه وقت آن نرسیده است که جوانان عزیز فریب خورده از دام خیانت اینان رها شوند و پدران و مادران، جوانان عزیز خود را فدای امیال جنایتکاران نکنند و آنان را از شرکت در جنایات آنان بر حذر دارند؟ آیا نمی‏ دانند که دست زدن به این جنایات، جوانان آنان را به تباهی کشیده و جان آنان به دنبال خودخواهی مشتی تبهکار از دست می‏ رود؟

ما در پیشگاه خداوند متعال و ولی بر حق او حضرت بقیة الله -ارواحنا فداه- افتخار می ‏کنیم به سربازانی در جبهه و در پشت جبهه که شبها را در محراب عبادت و روزها را در مجاهدت در راه حق تعالی به سر می ‏برند. من به شما خامنه ‏ای عزیز، تبریک می ‏گویم که در جبهه‏ های نبرد با لباس سربازی و در پشت جبهه با لباس روحانی به این ملت مظلوم خدمت نموده، و از خداوند تعالی سلامت شما را برای ادامه خدمت به اسلام و مسلمین خواستارم. (صحیفه امام، ج‏ ۱۴، ص ۵۰۳ - ۵۰۴)

پاسخ آیت الله خامنه ای   به پیام محبت ‏آمیز امام خمینی

«بسم الله الرحمن الرحیم‏

 بعد از چهار روز که از این حادثه بر من می‏ گذرد به فضل الهی و به کمک و تلاش بی دریغ کارکنان عزیز این بیمارستان خودم را در وضع بسیار مناسب و خوبی می‏ بینم. هر وقت به یاد این می ‏افتم که این حادثه موجب شده امام عظیم الشأن ما اظهار لطف کنند و در پیامشان اظهار دلسوزی بکنند و ملت بزرگ و قهرمان ما دست به دعا بردارد و دعا کنند، در خودم احساس شرمندگی می‏ کنم.

در راه انجام وظیفه این گونه حوادث، حوادثی نیست که این همه لطف و محبت و بزرگواری را چه از سوی امام، چه از سوی امت و همچنین از سوی کارکنان، کارمندان این واحدهای پزشکی که واقعاً شب و روزشان را در این کار گذاشته ‏اند، این همه اظهار شد ...

من بدین وسیله از همین جا عرض سلام و ارادت بی‏ پایان خودم را خدمت امام امت می ‏کنم و به ایشان عرض می ‏کنم که در مقابل حوادث این چنین ما هیچ انتظار نداریم و توقعی نداریم که کمترین رنجشی به خاطر ایشان بنشیند. ما معتقدیم که، سر خُم می به سلامت، شکند اگر سبویی، ...» (بیانات در اولین مصاحبه با خبرنگار واحد مرکزی خبر در بیمارستان پس از حادثه ترور) 

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:شعرکامل(فصیح الزمان رضوانی)
همه هست آرزویم که ببینم از تو روئی/چه زیان ترا که من هم برسم به آرزوئی
به کسی جمال خود را ننموده ای و بینم/همه جا به هر زبانی بُوَد از تو گفتگوئی
به ره تو بسکه نالم، زغم تو بسکه مویم/شده ام زناله نائی، شده ام ز مویه موئی
همه خوشدل اینکه مطرب بزند به تار چنگی/من از آن خوشم که چنگی بزنم به تار موئی
چه شود که راه یابد سوی آب تشنه کامی؟/چه شود که کام جوید، زلب تو کام جوئی؟
شود اینکه از ترحم، دمی ای سحاب رحمت/من خشک لب هم آخر ز تو تر کنم گلوئی؟
بشکست اگر دل من به فدای چشم مستت/سر خمّ می سلامت، شکند اگر سبوئی
همه موسم تفرج به چمن روند و صحرا/تو قدم به چشم من نه، بنشین کنار جوئی
ز چه شیخ پاکدامن سوی مسجدم بخواند/رخ شیخ و سجده گاهی، سر ما و خاک کوئی

مروری برتقویم -حوادث-کشوردرسال ۱۳۶۰

۳۱ خرداد۳۱ خرداد شهادت دکترمصطفی چمران درجبهه دهلاویه

دکترچمران(نفردوم ازچپ)درکنارسید مجتبی هاشمی

«سید مجتبی هاشمی» (متولد ۱۳۱۹محله شاپورتهران) نخستین فرمانده کمیته انقلاب مرکزی تهران، فرمانده گروه فداییان اسلام ،وی در طول جنگ ایران و عراق ،همراه وهمرزم  دکترمصطفی چمران بود،(۴سال بعدازفرمانده اش) در ۲۸ اردیبهشت ۱۳۶۴ در خیابان وحدت اسلامی (شاپور سابق)، تهران توسط منافقین ترور شدو به شهادت رسید

«دکترمصطفی چمران» در ساعت ۱۲ ظهر۳۱ خرداد ۶۰بر اثر اصابت گلوله خمپاره ۲تاازهمرزمان(سرداران مقدم وحدادی) درجا شهید می‌شوند و ترکش خمپاره به پشت سر دکتر چمران اصابت کرده و بر زمین می‌غلطد. محافظ شهید چمران که بر اثر اصابت ترکش جراحاتی سطحی برداشته بود وی را به بیمارستان سوسنگرد منتقل می‌کند و پس از مداوای اولیه راهی اهواز می‌شوند و در یک کیلومتری اهواز بر اثر خون‌ریزی شدید  شهید می‌شود.

سوابق مصطفی چمران(متولد(١۰ مهر ۱۳۱١تهران)

دکتری فیزیک پلاسما،سابقه همکاری درناساراهم دارد،عضوفعال جنبش امل درلبنان بود،وی بعداز ۲۳ سال،زمان پیروزی انقلاب به ایران برگشت.

معاون نخست وزیر(بازرگان)درامورانقلاب :۹ اردیبهشت ۱۳۵۸ – ۸ مهر ۱۳۵۸

وزیردفاع:مهر ۱۳۵۸ – ۱۹ شهریور ۱۳۵۹

نماینده امام خمینی  در شورای عالی دفاع

نماینده اولین دوره مجلس(تهران):۷خرداد ۱۳۵۹ – تاشهادت

شهید دکتر مصطفی چمران

دهلاویه روستایی است در شمال غربی سوسنگرد قراردارد.

وزارت دفاع و نماینده امام خمینی  در شورای عالی دفاع

چمران درکنارآیت الله خامنه ای

شهید چمران - دکتر چمران - مصطفی چمران

۱۵روزقبل از شهادت ،امام خمینی به سیداحمداقامی گوید با جبه تماس بگیربه چمران بگویید «دلم برات تنگ شده»که با همین عصامی آید..وبه سیداحمدآقاسفارشات لازم میکندکه میزها وموانع را پیش پای چمران بردارد که حاج احمداقا هم به شوخی می گوید:»امام خیلی هوای توروداره».چمران با احمدآقادر«امل»همرزم بودند.

قسمتی ازپیام امام بمناسبت شهادت چمران:

«شهادت انسان‌ساز سردار پرافتخار اسلام و مجاهد بیدار و متعهد راه تعالی و پیوستن به ملا اعلی، دکتر مصطفی چمران را به پیشگاه ولی‌عصر ـ ارواحنا فداه - تسلیت و تبریک عرض می‌کنم.
تسلیت از آن‌رو که ملت شهیدپرور ما سربازی را از دست داد که در جبهه‌های نبرد با باطل، چه در لبنان و چه در ایران، حماسه می‌آفرید و سرلوحه‌ مرام او اسلام عزیز و پیروزی حق بر باطل بود. او جنگجویی پرهیزکار و معلمی متعهد بود که کشور اسلامی ما به او و امثال او احتیاج مبرم داشت. و تبریک از آن‌رو که اسلام بزرگ چنین فرزندانی تقدیم ملت‌ها و توده‌های مستضعف می‌کند و سردارانی همچون او در دامن تربیت خود پرورش می‌دهد. مگر چنین نیست که زندگی، عقیده و جهاد در راه آن است.

هنر آن است که بی‌هیاهوهای سیاسی و خودنمایی‌های شیطانی برای خدا به جهاد برخیزد و خود را فدای هدف کند، نه هوی و این هنر مردان خداست.
او در حیات با نور معرفت و پیوستگی به خدا قدم نهاد و در راه آن به جهاد برخاست و جان خود را نثار کرد. او با سرافرازی زیست و با سرافرازی شهید شد و به حق رسید./پایان

ششم تیر ۱۳۶۰( ٢٤ شعبان ١٤٠١) تنها ۵ روز از عزل بنی‌صدر می‌گذشت واماهنوزدرایران بود..

۱۰ماه ازجنگ با عراق  باایران گذشته بود.

۳۶روزازآشوبها وترورهای منافقین می گذشت.

۳۰ خرداد ۱۳۶۰آغاز اعلام جنگ مسلحانه منافقین. آیت‌الله خامنه‌ای که از جبهه‌ها برگشته و خدمت امام رسیده بود، بعد از دیدار، طبق برنامه‌ی شنبه‌ها، عازم یکی از مساجد جنوب‌شهر برای سخنرانی بود.

*عزل«سیدابوالحسن بنی‌صدر» از فرماندهی کل قوا در ۲۰ خرداد ۱۳۶۰

*مجلس در یکشنبه، ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ با اکثریت ۱۷۷ نفر در مقابل ۱۲ رأی ممتنع و یک رأی مخالف، رأی به عدم کفایت بنی‌صدر داد.

*امام خمینی در تاریخ دوشنبه۱ تیر ۱۳۶۰ طی حکمی «بنی صدر» را از سمت ریاست جمهوری عزل کرد.

بسم اللّه الرحمن الرحیم
پس از رأی اکثریت قاطع نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی مبنی براین که آقای ابوالحسن بنی صدر برای ریاست جمهوری اسلامی ایران کفایت سیاسی ندارد، ایشان را از ریاست جمهوری اسلامی ایران عزل نمودم . روح اللّه الموسوی الخمینی.

شورای موقّت ریاست جمهوری

محمدعلی رجایی«نخست وزیر»درجایگاه رئیس جمهورقرارگرفت
پس از عزل بنی صدر، براساس اصول ۱۳۰ و ۱۳۱ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ، شورای موقّت ریاست جمهوری تشکیل شد. این شورا وظایف ومسؤولیت های ریاست جمهوری را موقتاً تا انتخاب رییس جمهور جدید برعهده داشت .

اولین جلسه ی شورا، شامگاه سه شنبه دوم تیرماه با شرکت محمدعلی رجایی (نخست وزیر)، آیت اللّه بهشتی (رییس دیوان عالی کشور) واکبر هاشمی رفسنجانی (رییس مجلس شورای اسلامی ) تشکیل شد. در این جلسه مقررشد مسؤولیت تعیین سرپرستی و مراجعات دفتر ریاست جمهوری به عهده  رجایی باشد.همچنین ،مصوبات مجلس به امضای رجایی رسیده و ابلاغ شود.

«محمدعلی رجایی» درانتخابات ریاست جمهوری در۲مرداد ۱۳۶۰ برگزیده شد،۱۱ مرداد ۱۳۶۰مراسم تنفیذانجام گرفت.

بعداز۲۸ روز ریاست‌جمهوری رجایی درهشتم شهریور ۱۳۶۰انفجارنخست وزیری به شهادت رسید.

*چهارشنبه هفتم مرداد ۱۳۶۰ بنی‌صدر و رجوی با یک فروند هواپیمای بوئینگ ۷۰۷ به خلبانی سرهنگ معزی بنی‌صدر رابه فرانسه فراری دادند،رئیس جمهورمعزول ایران درفرانسه  پناهندگی سیاسی گرفت ودر منطقه «کشن» واقع در سه کیلومتری جنوب پاریس  درآپارتمانی که ازقبل داشت سکنی گزید.

بعداز۳۶روزخلبان شاه(باهواهیمای شاهین)به ایران برگشت

سرهنگ بهزادمعزی خلبان ویژه شاه بودکه در ۲۶دی‌ ۱۳۵۷محمدرضا شاه+فرح را به مصر و سپس به مراکش برده بود،۲ اسفند ۱۳۵۷ باژست عشق به وطن ( تظاهر به جانبداری از انقلاب اسلامی) هواپیما را به ایران بازگرداند ومورداستقبال وتشویق مسئولین قرارگرفت،حتی برایش محافظ گذاشتند،ازترس ترور سلطنت طلبها،حتی چندین ضدانقلاب را به ایران بازگرداند وبرایشان امان نامه گرفت!.

۲سال و۵ماه بعد۲تاجنایتکارراباهمان هواپیمای شاه فراری داد.

درشب فراربنی صدرعوامل خائن فرودگاه-خلبانان وکارشناسان، باهمکاری منافقین،با از کار انداختن ۸ فروند هواپیمای شکاری اف – ۴ عملآ امکان  ره گیری و تعقیب هواپیمای حامل بنی صدر رامختل می کنند،به بهانه وجودبمب ،عوامل خودرادرقالب آتش نشانی دراطراف هواپیمامستقرمی کنند.

سرهنگ ناوبر اسماعیل فرخنده منزل سازمانی خویش را در اختیار تیم فرار، قرار می دهد،برای رفتن تاپای هواپیمانیزازکارت «تردد»عوامل استفاده می شود،عملیات تفتیش هم به احترام قهرمان ملی(خلبان معزی)انجام نمی گیرد،بنی صدرورجوی هم با پوشش عوامل پروازواردهواپیماشده بودند ونیزهربازرس -خارج ازتیم فرار-رایکجوری فریب می دادند. 

سرهنگ معزی ، خلبان مخصوص شاه که نقشه فرار بنی صدر را کشید

«خلبان بهزادمعزی»:صبح روز سه‌شنبه ۶ مرداد ۱۳۶۰ یک نقشه پرواز آموزشی سوخت‌گیری شبانه را طراحی کردم و ۴ تن دیگر از خدمه هواپیما را نیز در جریان گذاشتم. عصر روز موعود مطابق معمول به پایگاه هوایی رفتیم تا خود را برای یک پرواز عادی آماده کنیم. مخازن سوخت را پر و همه چیز را مرتب کردیم. ساعت ۲۰:۳۰ دقیقه بامداد موفق شدیم بنی‌صدر را به طور پنهانی وارد هواپیما کرده و آنجا پنهان کنیم و سرانجام ساعت ۲۲:۳۰ از باند فرودگاه برخاستیم و نخستین مرحله ماموریت خود را‌‌ همان طور که طرح‌ریزی کرده بودیم، با موفقیت به انجام رساندیم.

مشاهده کردند.»

بنی‌صدر با لباس زنانه رفت؟روایت بهزاد نبوی از تغییر نظر امام برای جلوگیری از تضعیف مجلس، توصیه ایشان درباره ماجرای گروگانگیری و پیش بینی جنگ مسلحانه منافقین/ تحلیل بدگویی روس ها علیه ظریف

بهزاد نبوی سخنگوی دولت نیز در مورد چگونگی فرار بنی صدر گفت : احتمالا ایشان به صورت مبدل(با لباس زنانه) که زیر ابروهای خود را برداشته و موهای آن چنانی،ازکشورخارج شده است(۸ مرداد ۱۳۶۰روزنامه اطلاعات).

(باتوجه به توضیحات فوق الذکرنگارنده-پیراسته فر)،بنی‌صدر در مورد خروج‌اش از ایران با لباس زنانه به «صدای آمریکا» گفته است: «من با لباس نظامی از ایران خارج شدم.» وی دلایل خود را برای رد این ادعا اینچنین برشمرد: «یک، ممکن نبود بشود با لباس زنانه وارد پایگاه هوایی تهران شد. دو، ما چهار نفر در خودرو بودیم و اگر همه لباس زنانه داشتند، خیلی جلب توجه می‌کرد. حتی اگر یکی از آنها هم لباس زنانه می‌داشت جلب توجه می‌کرد و کسی که دم درب ایستاده بود، حساس می‌شد بفهمد او کیست. سه، ورود به آن پایگاه با کارت مخصوص ممکن بود. یعنی با لباس نظامی هم می‌خواستید وارد بشوید، اگر کارت نداشتید، شما را راه نمی‌دادند. یکی از افراد فداکار آن پایگاه کارتش را در اختیار من قرار داده بود. چهار، ساعت ۱۰ شب آن هواپیما پرواز کرد. ما ساعت هشت وارد پایگاه شدیم و مدتی هم در محوطه فرودگاه چهار نفری و یکی دو نفر از افراد پایگاه که اطلاع داشتند، یک حلقه‌ای ایجاد شد و آنجا بودیم. تصور کنید اگر با لباس زنانه بودیم، جلب توجه می‌کرد.»

ساعت ۱۵یکشنبه ۸ شهریور ۱۳۶۰

برای اطلاعات کامل ازفرارمخفیانه وشبانه بنی صدربه این لینک مراجعه کندید:

هواپیمای شاهین"اختصاصی شاه"خلبان معزی/هواپیمای سفرهای خارجی مسئولین نظام                                     

انفجارساختمان نخست وزیری-شهادت رجایی وباهنر۸ شهریور ۱۳۶۰

مهدوی کنی:یکی از ویژگیهای امام خمینی این بود که بعدازهرحادثه ای، مهره های جمهوری اسلامی را بلافاصله جایگزین می کردند. نمی گذاشتند یک روز بگذرد.

درساعت ۱۵یکشنبه ۸ شهریور ۱۳۶۰ رجایی به شهادت رسیده بود

امام دستورداده بودند« همین امشب باید نخست وزیر معین کنید»

دو یا سه نفر کاندیدا بودند. یکی من، دیگری میرحسین موسوی و سومی ظاهرا آقای غرضی بود. حاج احمد آقا، آقای هاشمی و همه آنها گفتند« آقای مهدوی»، گفتم من به درد این کار نمی خورم نکنید این کار را. گفتند این مسأله موقتی است مثل کمیته. گفتم اگر موقتی است چه لزومی دارد همان فردی را که یک ماه دیگر بناست انتخاب کنید بهتر است. من که هوسی برای این کار ندارم اما وقتی معلوم شد خبرنگارها همه آمدند که خوب آقای مهدوی نخست وزیر شدی؟ باز هم موقت مثل کمیته؟

گفتم نه این دفعه موقت نیست. بعضی از افرادی که با مرحوم رجایی کار می کردند می خواستند بنده را امتحان کنند و ببینند افکارم چیست. آیا با آقای رجایی هم فکرم یا نیستم. خودشان شاید حزب اللهی تر از ما بودند. ما می گفتیم رجایی را قبول داریم و لذا برنامه دولتمان هم همان برنامه است. در مجلس هم ارائه دادیم و چیز جدیدی نبود.گفت‌وگوی خواندنی با مرحوم آیت‌الله مهدوی کنی درباره ناگفته‌های دوران مبارزه، حوزه علمیه، شکنجه‌های زندان شاه، امام(ره) و شهدای انقلاب، حزب جمهوری اسلامی، لانه جاسوسی، خیانت‌های بنی‌صدر، دفاع مقدس، وزارت کشور، نخست وزیری، جامعه روحانیت مبارز، دانشگاه امام صادق(ع) و...

وقتی جناب آقای خامنه ای را ترور کردند بعد از این که قدری جالشان بهتر شد و از بیمارستان مرخص شدند من و جناب آیت الله خامنه ای، آیت الله موسوی اردبیلی و آقای هاشمی – شاید همین چهار نفر بودیم _ صحبت می کردیم که چه کسی کاندیدای ریاست جمهوری آینده بشود؟ همه ما گفتیم آقای خامنه ای، ایشان فرمودند:« ریاست جمهوری چند مشخصه می خواهد که من ندارم. این که من تازه از بیمارستان آمده ام و واقعاً قدرت کار فراوان ندارم. دوم این که دلم می خواهد یک رئیس جمهوری باشم که نخست وزیرم به حرف من گوش کند. آقای مهدوی برادر بزرگ من است و احترام فراوانی برای ایشان قائلم»(مدیریت سایت-پیراسته فر:ظاهراً آیت الله خامنه ای درجریان کامل فعالیتهای مرحوم مهدوی کنی درکمیته هابوده که احتمال می داده ایشان به اجتهادخودعمل کند!،که آیت الله مهدوی ناچارمیشود توضیحات لازم رابدهد که می گوید«دوم مسأله مهدوی..برای این که شما خاطرتان آسوده باشد. همین که شما رأی آوردید، استعفا می‌دهم..»پایان توضیحات نگارنده.

دولت آیت الله مهدوی کنی

«آیت الله  محمدرضامهدوی کنی »:من گفتم، اول اینکه بیماری شما خوب می شود. ما کمک می کنیم به شما. دوم مسأله مهدوی؛ شما که مهدوی را امتحان کرده اید. مهدوی اصلا اهل دعوا نیست اگر بنا باشد من نخست وزیر باشم با شما همکاری می کنم. ولی «برای این که شما خاطرتان آسوده باشد. همین که شما رأی آوردید، استعفا می‌دهم».

آقای موسوی اردبیلی گفتند: نه بابا یعنی چه؟ مگر آدم هر روز استعفا می دهد!.

یادم می آید که مرحوم «صادق خلخالی »هم به من گفت یعنی چه مهدوی!؟ ما به تو رأی دادیم در مجلس و این همه رأی آوردی برای نخست وزیری. استعفا دادن چه معنی دارد؟ حق نداری!

نهایتا کاندیدا شدم. من(مهدوی کنی) و آقای عسگراولادی و دکتر عباس شیبانی همان روز قبلش من مصاحبه کردم و گفتم انصراف دادم.

روز انتخابات جمعه بود. آقای هاشمی تلفن زدند و گفتند که آقا مردم یک عده به تو رأی می دهند. گفتند: رأی ها شکسته می شود. گفتم: چه کار کنم؟ گفتند: شما یک مصاحبه بکنید همین حالا ظهر روز جمعه که انتخابات بود. من هم مصاحبه کردم و پخش شد. در آن مصاحبه هم خیلی خوب صحبت کردم. خودم می گویم و جناب آقای خامنه ای هم گفتند اثر گذاشت در مردم. حتی یک عده که در بیمارستان بودند و نمی خواستند رای بدهند. من خیلی تشویق کردم و گفتم بیایید شما با انقلاب که قهر نکردید. ممکن است با من قهر کرده باشید. بیایید رأی بدهید.

بااعلام شمارش ارای انتخابات ،استعفادادم

دیدار کابینه‌ی دولت آیت الله مهدوی کنی با امام خمینی (س) + تصویر

«آیت الله  محمدرضامهدوی کنی »پس از اعلام نتیجه رأی گیری که آیت الله خامنه ای رئیس جمهور شدند. نامه استعفا نوشتم به ایشان که همان شب رادیو تلویزیون هم پخش کرد و اعلام کردم برای اینکه شما دستتان باز باشد و مشکلی نداشته باشید من استعفا می دهم. شما خودتان دولت را تشکیل بدهید./پایان مصاحبه مرحوم مهدوی کنی.

ریاست جمهوری آیت الله خامنه ای

آیت الله خامنه ای درانتخابات در ۱۰ مهر ۱۳۶۰ برگزیده شد، در ۱۷ مهر ۱۳۶۰ امام خمینی حکم ریاست ‌جمهوری آیت الله سیدعلی خامنه ای را تنفیذ کرد ودر ۲۱ مهر۱۳۶۰ به عنوان سومین رئیس‌جمهور اسلامی ایران در مجلس شورای اسلامی سوگند یاد کردند.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:ازبین ۳گزینه نهایی(مهدوی کنی وپرورش وغرضی) ،مجلسیان به مهدوی متمایل بودند.

در۱۳شهریور۱۳۶۰آقای مهدوی کنی با۱۷۰رأی موافق و ۴رأی مخالف و۱۳ ممتنع ،رسماً نخست وزیرشد.

 نخست وزیر۲ ماهه

آیت الله محمدرضامهدوی کنی دریک ماه فاصله شهادت رجایی وباهنر تا انتخاب ریاست جمهوری آیت الله خامنه ای ،«نخست وزیر»بودند، برای کابینه اش ازمجلس شورای اسلامی رإی اعتمادگرفتند،درعین حال وظایف رئیس جمهور راهم انجام می دادند.

 کابینه مهدوی کنی 
دولتمردان مهدوی کنی،همان کابینه شهیدرجایی بودند تنها و برای پست وزارت راه هادی نژادحسینیان(بجای شهیدکلانتری) معرفی شد،جایگزین مهدوی کنی دروزارت کشور هم کمال الدین نیکروش(شهردارتهران) شد.

۱- علی اکبر پرورش وزیر آموزش و پرورش ۲- معادیخواه وزیر ارشاد اسلامی ۳- حسین نمازی وزیر اقتصادی و دارایی ۴- میر حسین موسوی وزیر امور خارجه ۵- حبیب الله عسگری اولادی مسلمان وزیر بازرگانی ۶- هادی منافی وزری بهداری ۷- مرتضی نبوی وزیر پست و تلگراف و تلفن ۸- سید محمد اصغری وزیر دادگستری ۹- سید موسی نامجو وزیر دفاع ۱۰- هادی نژاد حسینیان وزیر راه و ترابری ۱۱- مصطفی هاشمی خراسگانی وزیر صنایع ۱۲- محمد علی نجفی وزیر فرهنگ و آموزش عالی ۱۳- محمد میر محمد صادقی وزیر کار و امور اجتماعی ۱۴- سلامتی وزیر کشاورزی ۱۵- سید کمال الدین نیک روش وزیر کشور ۱۶- شهاب گنابادی وزیر مسکن و شهرسازی ۱۷- بهزاد نبوی وزیر مشاور در امور اجرایی ۱۸- محمد تقی بانکی وزیر مشاور و سرپرست سازمان برنامه و بوجه ۱۹- محمود روحانی وزیر مشاور و سرپرست سازمان بهزیستی ۲۰- سید حسین موسویان وزیر مشاور و سرپرست شرکت ملی فولاد ایران ۲۱- محمد غرضی وزیر نفت ۲۲- حسن غفوری فرد وزیر نیرو.

دولت آیت‌الله مهدوی کنی پس از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و انتخاب آیت‌الله سید علی خامنه‌ای به ریاست جمهوری و معرفی مهندس میرحسین موسوی به‌عنوان نخست وزیر در ۷ آبان ۱۳۶۰ به فعالیت خود خاتمه داد.

اگر دقیق محاسبه کنیم،عمرکابینه آیت الله مهدوی کنی ۵۴ روزبوده است.

رأی اعتماد( ۱۳شهریور۱۳۶۰ )بودبامعرفی میرحسین موسوی (۷ آبان ۱۳۶۰)عمرکابینه هم به پایان رسید.

توضیح نگارنده-پیراسته فر:برای اطلاعات بیشتر ازحادثه ترور ،همچنین خاطره همسرآیت الله خامنه ای ازماجرای ترور به این لینک مراجعه کنید:

ترورآیت الله خامنه ای اززبان "همسررهبرانقلاب"ومسئولین مسجدابوذر