پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

"فرماندهانی که اعدام شدند"۴فرمانده دریایی،هوایی،ژاندارمری

۴فرمانده رده بالا که اعدام شدند

۲فرمانده نیروی دریایی +فرمانده نیروی هوایی+فرمانده ژاندارمری

۲فرمانده نیروی دریایی که بعدازانقلاب اسلامی به فرماندهی برگزیده شدند"اعدام"شدند/تیمساردریادارعلوی+ناخداافضلی

فرماندهی کل کودتا «نوژه»به دست ژنرال سعید مهدیون (فرمانده  نیروی هوایی ایران)

رهبری قسمت نیروی هوایی این کودتا «نوژه»بر عهده ژنرال احمد محققی (فرمانده  ژاندارمری )

که ازفرماندهان سابق این۲نیروبودند

برچسب ناگفته های

یازده(۱۱)فرماندهی که اعدام شدند

سرانجام شنبه، ۶ اسفند ۱۳۶۲ ناخدا «بهرام افضلی» فرمانده وقت نیروی دریایی ارتش، سرهنگ «بیژن کبیری» فرمانده نیروهای هوابرد،

ناخدا افضلی در دادگاه (نفر اول از چپ) به همراه پرتوی (نفر سوم)

سرهنگ «هوشنگ عطاریان» مشاور وزیر دفاع، سرهنگ «حسن آذرفر» استاد دانشکده‌ی افسری و معاون پرسنلی نیروی زمینی، «شاهرخ جهانگیری» عضو مشاور کمیته‌ی مرکزی حزب و از مسئولان سازمان اطلاعاتی نوید، «ابوالفضل بهرامی‌نژاد»، «محمد بهرامی‌نژاد»، «فرزاد جهاد»،«رضا خاضعی» و «خسرو لطفی» از کادرهای ورزیده و باسابقه‌ی حزب توده، به‌جرم طراحی کودتا و جاسوسی برای دشمن (اتحاد جماهیر شوروی که اطلاعات جمع آوری شده توسط عوامل نفوذی حزب توده را به عراق منتقل می‌کرد و باعث لو رفتن برخی عملیات جنگ نیز شده بود) اعدام شدند

«پرتوی »خود با ۴ نفر از افسران ارشد نظامی یعنی ناخدا بهرام افضلی (فرمانده وقت نیروی دریایی ارتش)، سرهنگ بیژن کبیری (فرمانده یگان‌های کماندویی ویژه)، سرهنگ هوشنگ عطاریان (فرمانده جبهه غرب و دستیار ویژه وزیر دفاع) و سرهنگ شمسارتباط انفرادی برقرار کرده و با سایر نظامیان نیز از طریق شاهرخ جهانگیری و امیر معزز (مسئولین دو سر شاخه) مرتبط ‌شد.  سابقه‌ تشکیلات مخفی حزب توده به سال‌های قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران بازمی‌گردد. پس از پیروزی انقلاب، این تشکیلات که به سازمان نظامی نیز معروف بود،۱۱۴ نفر (نظامی و غیر نظامی) عضو داشت و به تدریج، از اواسط ۱۳۵۸ که این تشکیلات سازماندهی شد، و نورالدین کیانوری (دبیر اول حزب)، محمدمهدی پرتوی (با نام مستعار خسرو) را در رأس آن قرار داد.

این دو نفر از مسئولین سرشاخه، به تنهایی با ۵۰ و ۵۵ نفر از نظامیان به طور مستقیم و یا از طریق ۸ نفر مسئول شاخه در ارتباط بودند.

بیژن کبیری، سرهنگ ارتش ایران و فاتح عملیات جنوب و شکستن محاصره آبادان در جنگ ایران و عراق و فرمانده یگان‌های کماندویی هوابرد معروف به کلاه سبزها بود.توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:

در همان ماههای ابتدایی پس از انقلاب، گروهی از افراد ارتشی که تحت تاثیر تبلیغات و شعارهای حزب توده قرار گرفته و هوادار حزب بودند، به دفتر حزب مراجعه یا از طریق رابطین حزبی تقاضای عضویت کرده‌ بودند.

 «کیانوری »در سال ۱۳۵۸ برخی از قراردادهای ارتباط این افراد ارتشی را بر عهده «پرتوی» گذاشت و او نیز مجموعه‌ این قراردادها را به زیرمجموعه خود محول می‌کرد.

این گونه ارتباطات درسال  ۱۳۵۸ محدود بود و در عین حال مسولان تشکیلات مخفی، به صورت پراکنده با ارتشی‌ها، افسران، درجه‌داران، هُمافران و نیروهای شهربانی و ژاندرمری ارتباط برقرار می‌کردند.

نفراول(چپ)ناخداافضلی

امیرافضلی درکناررئیس جمهور

در اوایل سال  ۱۳۵۹ به دستور کیانوری قرار بر این شد که برای ازدیاد تدریجی افراد ارتش در تشکیلات مخفی، تشکیلات جداگانه‌ای برای آنها ایجاد شود.

منظور از ایجاد تشکیلات مستقل برای ارتشی‌ها، «مخفی‌تر شدن فعالیت‌ها» و ضمانت بیشتر برای حفظ این نیروها بود. بدین ترتیب از آغاز سال ۱۳۵۹، برخی از کادرهای با سابقه تشکیلات مخفی، که پیش از انقلاب فعالیت می‌کردند، از تشکیلات مخفی جدا شدند و در یک یا دو شاخه‌ مجزا مسئولیت افراد ارتشی را به عهده گرفتند و ترکیب در شاخه‌ مجزای ارتش تحت مسئولیت عده‌ای از کادرهای غیرنظامی در تشکیلات مخفی تا هنگام دستگیری ادامه داشت.

درخصوص مکانیسم‌ها‌ی حفاظتی تشکیلات مخفی در برقراری ارتباطات تشکیلات، رهنمودهای امنیتی خاصی برای حفظ تشکیلات و اعضای آن داده می‌شد ازجمله اینکه ارتباطات تمامی اعضا به صورت انفرادی برقرار می‌شد و هر عضو ارتش تحت نظر یکی از کادرهای حزبی غیرارتشی فعالیت می‌کرد.

ظاهراً رهنمودهای مسئولان تشکیلات مخفی به نحوه پنهان کردن عقاید مارکسیستی و تظاهر منافقانه به اسلام مربوط بوده است؛ به طوری که نیروهای نظامی بتوانند در محل شغلی خود، موقعیت‌شان را تثبیت کنند و حتی موقعیت‌های تازه‌ای به دست بیاورند.

پیراسته فر

بنابراین اهداف مرحله‌ای و کوتاه مدت تشکیلات مخفی، در قالب نوعی کار اطلاعاتی منظم برآورده می‌شد. اطلاعات موردنظر از درون ارتش، از طریق مناصب شغلی و تماس با ارتشی‌ها یا از طریق برخی از مقامات سیاسی کشور -که افراد نظامی امکان تماس با آنها را داشتند- جمع‌آوری می‌شد و  «پرتوی» تمامی اینگونه اطلاعات را به «کیانوری» ارایه می‌داد.

علاوه بر این، نیروهای شوروی سابق نیز برخی اطلاعات نظامی خاص را به طور مستقیم از حزب می‌خواستند که به دستور «کیانوری»، «پرتوی» در چندین مرحله به نیروهای آنها تحویل می‌داد.

پرتوی در ابتدا محکوم به اعدام شد اما بعدها این حکم به ۲۰ سال زندان تقلیل یافت.

پرتوی در این مقطع به بازخوانی ماهیت تشکیلات مخفی و میزان ارتباط با روسها و نوع درخواست آنها برای جاسوسی از ارتش می‌پردازد که قطعا گوشه‌ای از اطلاعاتی بود که اعضای حزب توده از طریق رابط های خود برای روسها کسب می کردند.

پیراسته فر

* سابقه و وظایف تشکیلات مخفی:

سابقه تشکیلات مخفی، به سال‌های قبل از انقلاب برمی‌گردد. من و «رحمان هاتفی» که قبلا در یک گروه نیمه مائوئیستی عضویت داشته و به زندان رفته بودیم، پس از آزادی از زندان، با هم در جست‌وجوی راهی برای شروع فعالیت جدید بودیم.

در اواسط سال ۱۳۵۳ به تدریج با خط مشی حزب توده از طریق «رادیو پیک» آشنا شدیم و به آن گرایش پیدا کردیم و طبق رهنمودهای آن، از دوستان نزدیک خود، یک گروه کوچک توده‌ای به وجود آوردیم و کوشش کردیم از طریق نامه با «رادیو پیک» تماس بگیریم. این تماس سرانجام در اواخر سال ۱۳۵۳ برقرار شد.

از همان آغاز، ما در پی ایجاد فعالیت‌های تبلیغی و انتشاراتی بودیم و با وسایل دست‌ساز ابتدایی، آن را شروع کردیم و به تدریج موفق شدیم وسایلی نظیر تایپ و پلوکپی تهیه نماییم (خریدیم) و نخست، نشریه «به سوی حزب»‌ و سپس «نوید» را با مشورت مرکز حزب (که از طریق نامه و پاسخ آن در رادیو پیک صورت می‌گرفت) منتشر کردیم.

با گسترش تیراژ و انتشار «نوید»، این نام به تدریج به نام تشکیلات مبدل شد. تشکیلات نوید عمدتا در اطراف انتشار و پخش وسیع و مخفی این نشریه گسترش یافت. شبکه‌های آن عمدتا شبکه پخش نوید بود و هر عضو جدید، پس از یک دوره آموزش کوتاه درباره رعایت مسائل امنیتی و شیوه‌های پخش، وارد کار پخش می‌شد و در جریان آن خود را نشان می‌داد.

امکانات چاپ در سال‌های اول بسیار محدود بود و به یک تایپ و یک پلوکپی و استنسیل ساز که در خانه خود من (خانه پدری) در اتاقی قرار داشت و من خودم کار چاپ را انجام می‌دادم، محدود می شد.

از سال ۱۳۵۶، با گسترش کار و امکانات، توانستیم یک خانه در تهرانپارس اجاره کنیم و وسایل چاپ را در آن مستقر کنیم و این وسایل را افزایش دهیم.

سمت اصلی نشریه نوید، افشاگری علیه رژیم شاه و پشتیبانی از تمام مبارزان ضدرژیم ورهنمودهای مشخص به این مبارزان بود و در عین اینکه اعلامیه‌ها و نظریات رهبری حزب را بازتاب می‌کرد.

نقش ارتش در خنثی کردن کودتای نقاب/ آمریکا از اجرای این کودتا چه اهدافی را دنبال می‌کرد؟

این نشریه هفتگی تا چند هفته پس از انقلاب به انتشار خود ادامه می‌داد و با انتشار نخستین شماره «روزنامه مردم» به طور علنی به کار خود پایان داد.

تعداد اعضای «سازمان نوید »در هنگام پیروزی انقلاب به نزدیک ۲۰۰ نفر می‌رسید. پس از پیروزی انقلاب یک دوره بلاتکلیفی چند ماهه بر تشکیلات حاکم بود. از طرفی پیروزی انقلاب و باز شدن افق‌های آزادی، همه را مجذوب خود می‌کرد و دیگر کسی در فکر پنهان‌کاری نبود و از سوی دیگر از ما خواسته می‌شد که فعلا وارد فعالیت علنی نشویم تا اوضاع روشن شود. اما به طور کلی، جاذبه‌های فعالیت آزاد، استحکام درونی این تشکیلات را از بین بُرد.


سرانجام با آمدن همه رهبران حزب از خارج، «کیانوری» گفت که طبق تصویب پلنوم ۱۶ (که پس از پیروزی انقلاب در خارج تشکیل شده بود) سازمان نوید باید تا مدت‌ها مخفی باقی بماند تا شرایط برای آزادی فعالیت حزب روشن شود.

مهم‌ترین وظیفه‌ای را که کیانوری در برابر این تشکیلات گذاشت، فعالیت اطلاعاتی و کسب خبر بود.

یک جهت از این فعالیت، ورود عده‌ای از افراد این تشکیلات به گروه‌ها و سازمان‌های سیاسی رنگارنگ آن زمان به ویژه گروه‌های لیبرال و راست‌گرا بود که از داخل آنها خبر می‌دادند و سرانجام نیز زمانی که این گروه‌ها به مقابله با جمهوری اسلامی برخاستند، اطلاعات آنها را حزب برای ارسال برای مقامات دولتی از ما می‌گرفت و در چندین مورد، خود این افراد را هم به عنوان منبع این اطلاعات به دادستانی انقلاب معرفی کرد و اینگونه افراد پس از پایان کار به شبکه علنی انتقال یافتند.

چند نفری نیز از این تشکیلات به ارگان‌ها و نهادهای دولتی وارد شدند که عملا تنها عده‌ای توانستند در سپاه بمانند.

بخش دیگر و از نظر حجم گسترده کار خبری افراد این تشکیلات تهیه خبر و رپورتاژ برای روزنامه مردم از اول تا آخرین دوره انتشار آن بود به طوریکه بخش اعظم صفحات خبری کارگری و دهقانی و سایر رپورتاژ‌های روزنامه را افراد این تشکیلات تهیه و ارسال می‌کردند به طوری که پس از توقیف روزنامه، یک خلأ جدی در میان افراد این تشکیلات پیدا شد.

یکی دیگر از کارهایی که در اوایل بعد از انقلاب انجام می‌شد، تهیه منتخب مقالات مردم و پخش وسیع آن بود که بعدها به علت مغایرت آن با فعالیت قانونی روزنامه، به دستور رهبری حزب از ادامه آن خودداری شد.

به طور کلی در مورد وظایف تشکیلات مخفی و علت وجودی آن، نظریات گوناگون و گاه متناقض در مراحل مختلف از طرف رهبری حزب ارائه می‌شد و یک نوع حالت بلاتکلیفی و سردرگمی در میان افراد این تشکیلات پس از انقلاب وجود داشت.


زمانی کیانوری می‌گفت که این تشکیلات باید بماند و حتی از نظر تعداد، تا ۲هزار نفر هم می‌تواند گسترش یابد و باید برای شرایط دشوار که حزب زیر ضربه قرار می‌گیرد (مثلا کودتای راست شود یا انقلاب شکست بخورد و حزب غیرقانونی شود و...) آماده شود. افرادی از آن ناشناخته بمانند و امکانات چاپ به حد کافی داشته باشد و بتواند ادامه کار حزب را تا مدتی که بتوان شبکه علنی را از زیر ضربه خارج کرد و تجدید سازمان داد تأمین نماید.

زمانی «جوانشیری» می‌گفت ادامه کار تشکیلات مخفی بستگی به وضع حزب دارد. اگر به حزب اجازه فعالیت رسمی داده شود، دیگر به آن نیازی نخواهد بود و می‌توان آن را منحل کرد و از افراد آن در شبکه علنی استفاده کرد. اگر شرایط فعالیت حزب محدود شود، باید آن را حفظ کرد و گسترش داد.

به طور کلی هم این نظریه تا حدود زیادی درست بود به طوری که هر زمان فعالیت حزب محدود می‌شد و یا  دورنمای این فعالیت علنی تیره می‌گردید (مثلا توقیف روزنامه، اشغال دفاتر و...) توجه کیانوری و دیگران به تشکیلات مخفی جلب می شد و بلافاصله از کم و کیف آن سوال می‌کردند و برای دادن امکانات مالی برای ایجاد امکانات چاپ و... اظهار آمادگی می‌کردند و بر عکس، هر زمان که کار علنی رونق می‌گرفت، روزنامه اجازه انتشار مجدد می‌یافت، شرایط مساعدتری برای فعالیت علنی ایجاد می‌شد، توجه به این تشکیلات هم کاهش می‌یافت.

از جمله وظایف دیگری که بعدها به عهده این تشکیلات گذاشته شد، یکی تهیه و اجاره خانه‌ها و واحدهای مسکونی مناسب برای مخفی کردن اعضای رهبری و کمیته مرکزی در شرایط دشوار بود و دیگری ایجاد امکاناتی برای خروج از مرز (به طور جداگانه قبلا درباره‌ آن توضیح نوشته‌ام)

به طور کلی باید بگویم توجیه مخفی ماندن در شرایط فعالیت علنی بعد از انقلاب برای افراد تشکیلات مخفی، بسیار دشوار بود و آنها غالبا تمایل شدیدی به انتقال به شبکه علنی از خود نشان می‌‌دهند و وقت زیادی صرف توجیه آنها برای ماندن در این تشکیلات می‌شد و حتی عده‌ای از افراد که قبل از انقلاب در این تشکیلات کار می‌کردند، به طور مختلف بعد از انقلاب از این تشکیلات رفتند و یا درست‌تر بگویم عده‌ای فرار کردند. چون تمام کار در فعالیت حزب در شبکه علنی متمرکز بود و افراد این تشکیلات از هر نوع فعالیت علنی، تماس‌گیری با مردم و تبلیغ –حتی با نزدیک‌ترین خویشاوندان خود– منع می‌شدند.

در افراد این تشکیلات به تدریج یک نوع خمودگی و احساس بطالت به وجود آمده بود و بارها نسبت به این وضع اعتراض می‌شد.

افراد این تشکیلات به علت جدا ماندن از فعالیت‌های حزبی، حتی تصور روشنی از چگونگی فعالیت حزب و شعب آن و... نداشتند و ارتباط آنها به طور عمده در حد انتشارات حزب که این اواخر به پرسش و پاسخ و تحلیل هفتگی محدود می‌شد، باقی می‌ماند.

پس از انقلاب، عضو گیری در این تشکیلات بسیار محدود و در حد معرفی خویشاوندان نزدیک (مانند همسر، برادر، خواهر و ...) صورت می‌گرفت و بدین جهت از لحاظ تعداد اعضا نیز عملا رشدی نداشت.

(متن بازجویی از پرتوی چهارشنبه، ۲۱ اردیبهشت ۱۳۶۲)


* گزارش کامل ارتباط با شوروی‌ها:

من قبلا مجموعه اطلاعات خود را در مورد ارتباط با افراد شوروی در چندین نوبت نوشته‌ام اما از آنجا که آن نوشته‌ها تا حدودی پراکنده بوده و جمع‌آوری آنها در یکجا، کار برادران را آسان‌تر می‌کند، دوباره مشروح آن را می‌نویسم.

در سال ۱۳۵۸، کیانوری چندین بار روی تهیه اطلاعات و اسناد فنی مربوط به ساختمان سلاح‌های آمریکایی F14، موشک فنیکس و موشک هارپن به من تاکید کرد و گفت که به دست آوردن این اطلاعات اهمیت جهانی دارد و در مبارزه تسلیحاتی بین دو سیستم (امپریالیسم و سوسیالیسم) فوق‌العاده تاثیر خواهد داشت و خلاصه با کلی از این استدلالات، بر لزوم تلاش در این زمینه تاکید بسیار کرد.

من مسئله را با «بهرام، احمد و هوشنگ» که در آن موقع مسئولین تشکیلات مخفی بودند و زیر مسئولیت من کار می‌کردند و هر کدام چند ارتشی‌ را زیر مسئولیت مستقیم خویش داشتند، مسئله را در میان گذاشتم.

از این میان، بهرام توانست از طریق کامران (برادر افشاری که توسط افشاری معرفی شده بود و با بهرام تماس داشت) که هُمافر بود و در پایگاه هوایی اصفهان کار می‌کرد و به دفاتر فنی F14 و فونیکس دسترسی داشت، مقادیری از کتاب‌های فنی مذکور را تهیه و برای من بیاورد که اینها نزد من ماند تا اینکه یک روز «جوانشیر »با من قرار خیابانی گذاشت (در خیابان وزرای سابق) و بسته حاوی کتاب‌های مذکور را از من گرفت و برد.

در آغاز سال ۱۳۵۹، یک روز کیانوری طی یک قرار خیابانی به من گفت که ارتباط با یک نفر «نماینده حزب برادر بزرگ‌تر، همسایه شمالی» را به من خواهد داد و تاکید کرد که او در مورد تهیه بقیه اسناد و دفاتر مربوط به همان سلاح‌های آمریکایی با تو صحبت خواهد کرد و تو آنچه را که می‌خواهد برایش تهیه کن و باز هم همان سفارشات و توجیهات قبلی را تکرار کرد.

من سر قرار رفتم. با علامتِ یک کتاب در دست چپ که روزنامه تاشده‌ای لای کتاب قرار داشت و فرد شوروی با من تماس گرفت و جمله قرار رد و بدل شد (جملات را فراموش کردم) به هر حال او خود را«آران» معرفی کرد.

در جلسه اول که ۷،‌۸ دقیقه بیشتر طول نکشید، او قرار دفعه بعد و قرار علامتی را به من گفت و شماره تلفن مرا گرفت که اگر کاری داشت، با تلفن مرا به سر قرار احضار کند و رفت.

پس از دیدار اول یا دوم بود که روزی جوانشیر با من قرار گذاشت و در خیابان مرا سوار ماشین خود کرد و بعد، سر راه، آران را هم سوار کرد و به اتفاق به ساختمان مطب دکتر دانش واقع در خیابان مهناز عباس‌آباد رفتیم. کسی در مطب نبود و جوانشیر کلید آنجا را داشت.


در آنجا، جوانشیر با آران مقداری روسی صحبت کردند و بعد جوانشیر مطالب آران را که فکر می‌کرد من خوب متوجه نشده‌ام، در مورد نحوه قرارگزاری و محل علامت و... به من به اصطلاح تفهیم کرد و باز هم روی تهیه کتاب‌های فنی که« آران» می‌خواست تکیه کرد. بعد من از آنها جدا شده و بیرون آمدم.

پس از آن هم چند نوبت دیگر آران را دیدم. او یکی دوبار مشخصات تایپ‌‌شده کتاب‌های فنی را که می‌خواست (به زبان انگلیسی) به من داد و من هم آنها را به هوشنگ، احمد، افضلی می‌دادم که هر کدام می‌توانند تهیه کنند. مقداری را هوشنگ تهیه کرد که به آران دادم.

آران، زبان فارسی را با لهجه و به سختی صحبت می‌کرد. پس از حدود یک ماه و نیم یا دو ماه، آران روزی که سر قرار آمد گفت که مدت اقامتش در ایران تمام شده و باید برود و با من قرار گذاشت که دفعه بعد پارول تازه‌ای را برای تماس با فرد دیگری به جای خود به من بدهد. در ضمن یک ساعت مچی هم به عنوان هدیه به من داد که من با اکراه قبول کردم (این ساعت را بعدا به «شایان »که ساعت نداشت دادم).

در دیدار آخر، من هم متقابلا یک قاب خاتم از صنایع دستی خریدم و به او هدیه کردم و قرار شد که من با همان پارولی که او را اول بار دیده بودم، به ملاقات فرد دیگری به جای او بروم.

فرد دوم را پس از دو سه هفته دیدم. او اهل آذربایجان شوروی بود و «حسین» نام داشت (کیانوری از او به نام «مهندس» یاد می‌کرد).

ارتباط من با حسین تا زمان بازداشت من در مرداد ماه سال ۱۳۵۹ ادامه داشت. حسین نیز در دیدارهایش با من فقط روی تهیه کتاب‌های فنی F14، فنیکس، هارپن و رادار F14 تکیه می‌کرد و دو، سه بار هم او مشخصات تایپ‌شده کتاب‌هایی را که می‌خواست (به زبان انگلیسی) به من داد که من مثل سابق به هوشنگ و احمد دادم. مقداری از این کتاب‌ها نیز در طی آن مدت توسط هوشنگ و کامران (در ارتباط با بهرام) تهیه شد که من اصل یا کپی آنها (در صورتی که اصل را باید پس می‌فرستادم) به حسین دادم.

«حسین »یک بار یک چمدان کوچک به من داد که حاوی یک دستگاه عکسبرداری از روی کتاب یا اوراق بود و گفت برای کم شدن حجم تجهیزات از روی کتاب‌های فنی مذکور عکس گرفته و فیلم آن را به او بدهیم (چند حلقه فیلم هم داد و گفت این فیلم‌ها را در ایران نمی‌توانند ظاهر کنند).

این چمدان حاوی دوربین مذکور را من در خانه «عبدالله عربی» واقع در تهرانپارس (محل چاپخانه مخفی) گذاشتم و چند بار هم (دو سه بار) از آن برای عکسبرداری از متن کتاب‌هایی که تهیه شده بود، استفاده کردیم -«عبدالله عربی و ظفر آبی» کار عکسبرداری را انجام می‌دادند اما نمی‌دانستند من برای چه منظوری می‌خواهم. من هیچ توضیحی به آنها نداده بودم).

در فاصله ای که من با حسین تماس داشتم، یکی دو بار هم یادداشت دربسته به من داد که به کیانوری بدهم و من هم دادم (از محتوای یادداشت خبری ندارم). یکی دو بار هم کیانوری یادداشت در پاکت دربسته به من داد که به حسین دادم. از مضمون آن هم خبری ندارم.

موضوع دیگر آنکه در تابستان سال ۱۳۵۹، حسین یک رادیو (رادیو  ساخت ژاپن بود و یک رادیوی ۵ موج عادی بود) به من داد باضافه یک متن تایپ شده حاوی علامت‌های رادیویی و گفت که راس ساعت ۹ بمدت ۵ دقیقه روی طول موج متوسط (عدد طول موج یادم نیست) رادیو را بگیرم. او به عنوان آزمایش، علامت رادیویی خواهد داد و قرار بود در صورتی که او کاری داشت، از این سیستم برای مطلع کردن من استفاده کند.

علامت ها عبارت بودند از ترکیبی از بوق کوتاه و پیوسته بصورت نقطه و خط (-0-0-0) یا (0000) یا (----) که هرکدام به یک معنی بود نظیر «وضع عادی است»، «فردا سر قرار حاضر شوید»، «وضع در اطراف شما غیرعادی است همه چیز را از بین ببرید» و غیره.

از این سیستم فقط یکبار بطور آزمایشی استفاده شد که روز معین، او علامت «وضع عادی است» را فرستاد.

در مورد اینکه فرستنده این علامتهای رادیویی کجاست، چیزی نگفت اما من تصور می کنم در سفارت شوروی بوده باشد.

پس از آن، دوسه هفته‌ای من در روزهای تعیین شده به مدت ۵ دقیقه به رادیو گوش می کردم اما علامتی داده نشد (ما برای دیدارهایمان هر بار قرار می گذاشتیم و قرار بود او از رادیو در صورت کار فوری استفاده کند که نکرد)

و پس از دستگیری من در مرداد ۱۳۵۹ این ارتباط قطع شد و رادیو هم پیش من باقی ماند و من آن را بصورت یک رادیوی عادی نگهداری می کردم و چون در خانه رادیوی دیگری داشتم و این رادیو در واقع مورد استفاده نبود، در دو ماهه آخر، آن را توسط همسرم به خانه خواهرم بردم و می خواستم که از آنجا آن را ببرم بدهم به بچه های تهران که برای ضبط رادیوهای خارجی به رادیو احتیاج داشتند.

پس از آزادی از زندان در سال ۱۳۵۹، ارتباط من با تشکیلات مخفی قطع شد و مسئولیت آن به «هاتفی »محول گردید.

ضمنا دیگر ارتباط من با حسین هم برقرار نشد. (کیانوری گفت دیگر لازم نیست). اما رابطه دو شاخه ارتش (هوشنگ و احمد) همچنان با من باقی ماند (قرار بود که کیانوری کس دیگری را برای این کار پیدا کند و بعد من این ارتباطات را تحویل او دهم ولی این کار را عملی نکرد).

در زمستان سال ۱۳۵۹، یکبار «جوانشیر» به من گفت که به سر قرار حسین بروم و گفت او اصرار کرده که تو را ببیند. من سر قرار رفتم و او را دیدم و او روی ادامه تهیه کتابهای فنی تکیه داشت و من گفتم که مسئله را دنبال خواهم کرد. پس از آن، دیگر او را ندیدم تا اوایل سال ۱۳۶۰.

دراوایل سال۱۳۶۰، یک روز کیانوری تلفنی از من خواست که به خانه جوانشیر (واقع در خیابان حافظ شیراز روبروی پارک ملت) بروم و او را ببینم. من بلافاصله رفتم.

او در حضور جوانشیر گفت که به ما خبر رسیده که هاتفی از طرف «ساواما» {سازمان اطلاعات و امنیت ملی ایران} تحت تعقیب است و چند محل هم که رفته او را دنبال کرده اند از جمله در یوسف آباد با سه نفر ملاقات کرده (آن سه نفر حمید، عباس، رستگار بودند). باید فورا به او خبر داد که همه ارتباطات خود را قطع کند و تشکیلات مخفی هم همه ارتباطاتش منجمد شود تا ببینیم وضع چگونه است.

همان روز من از طریق «خدایی »موضوع رابه اطلاع «هاتفی» رساندم.

چند هفته بعد کیانوری به من گفت که با هاتفی تماس بگیرم و به او بگویم دو یا سه روز متوالی، راس ساعت معین، از خانه با ماشین بیرون بیاید و مسیر را از خیابان آفریقا-ولی عصر تا بلوار کشاورز طی کرده و پس از خرید از یک فروشگاه، همان مسیر را برگردد تا چک شود که آیا تحت تعقیب هست یا نه؟

من عین جریان را به اطلاع هاتفی رساندم. هفته بعد از آن، بدستور کیانوری بار دیگر ملاقاتی با حسین داشتم که او باز روی تهیه بقیه دفاتر فنی تاکید داشت و فکر می کنم لیست تایپ شده ای از چهار پنج مورد آن را هم آورده بود.

در آن دیدار او گفت که وضع در اطراف هاتفی هنوز خوب و عادی نیست و در مسیرهایی که طی کرده، تعقیب می شده است (از اینجا فهمیدم که اولا هاتفی با حسین تماس داشته و ثانیا اطلاع در مورد تحت تعقیب بودن هاتفی را حسین داده است).

هاتفی بعدا خودش نیز از ارتباط با حسین پس از قطع ارتباط من با او صحخبت کرد. بهرحال از آن پس دیگر من حسین را ندیدم تا اواخر سال ۱۳۶۰

از حدود مهرماه سال ۱۳۶۰، مسئولیت تشکیلات مخفی مجددا به من سپرده شد (البته قرار بود که این امر موقتی باشد و پس از مدتی سه نفر از تشکیلات خودشان تشکیلات را اداره کند و من برای آشنایی کامل آنها، مدتی همراه با آنها کار کنم ولی بعد مسئولیت من دائمی شد).

از همین زمان، ارتباط سعید آذرنگ (که قبل از من با هاتفی بود) به من وصل شد و من پس از مدتی فهمیدم که ارتباط با حسین از چندی قبل از آن به سعید واگذار شده است و سعید هم از طریق حسین فهمیده بود که قبلا مدتی من با حسین رابطه داشته‌ام.

به هر حال هروقت کیانوری در رابطه با حسین کاری داشت (بویژه در ماههای اول) مستقیما با سعید ملاقات می کرد و من در جریان نبودم ولی بعدها دیگر در جریان ارتباط سعید یا حسین قرار داشتم.

به دنبال تقاضای مکرر حسین برای تهیه کتابهای فنی، این کار از طریق سهاب و شهاب (که در صنایع نظامی کار می‌کردند و به این کتابها دسترسی داشند و ارتباطشان با شبکه علنی از طریق سیامک در نیمه دوم سال ۱۳۶۰ به ما داده شده بود و زیر مسئولیت حمید و بهمن قرار داشتند) انجام شد و توسط آنها مقداری از این کتابها تهیه شد که توسط سعید به حسین داده شد.

ضمنا فراموش کردم جلوتر بنویسم که در نیمه دوم سال ۱۳۵۹ (یا اوایل سال ۱۳۶۰) کیانوری از من خواست که اطلاعاتی درباره سایتهای رادار که قبل از انقلاب در اختیار آمریکایی‌ها بوده بدست آورم و اینکه آیا هنوز هم آن سایتها فعال هستند یا نه.

من این را هم از هوشنگ (شاهرخ جهانگیری) و هم از افضلی خواستم. دقیقا یادم نیست که این موضوع را با عطاریان هم مطرح کردم یا نه. بهرصورت، افضلی اطلاعاتی در این مورد شفاها به من داد که من همانجا یادداشت کردم (احمد هم حضور داشت) که یادم هست که افضلی گفته بود یکی از سایتها در خوزستان منهدم شده و به تصرف نیروهای متجاوز عراقی درآمده است.

بهرحال این یادداشت را من به کیانوری دادم. (البته وقتی برادران بازجو شفاها پرسیدند، دقیقا یادم نبود که به کیانوری دادم یا به حسین -فرد شوروی- اما با توجه به اینکه این جریان مربوط به مدتی بعد از شروع جنگ و در اواخر سال ۱۳۵۹ یا اوایل سال ۱۳۶۰ است و من آن موقع با حسین تماس نداشتم، برایم مسلم شد که به کیانوری داده‌ام.)


از اواسط سال ۱۳۵۸، کیانوری مرتباً در جهت به دست آوردن اسناد فنی و سری بعضی سیستم‌های پیچیده آمریکایی که در زمان شاه، آمریکا به ایران داده بود، نظیر {جنگنده‌های} F14، موشک فنیکس و موشک هارپون، سفارش و تأکید جدی می‌کرد.

مقداری از این اسناد را برادر« افشاری »که در اصفهان هُمافر بود و به اسناد F14 و فنیکس دسترسی داشت و آن موقع با بهرام ارتباط داشت، تهیه کرد (نام مستعار او کامران بود و بعد از مدتی از حزب کنار کشید و ارتباط خود را قطع کرد) و من آنها را یکجا به جوانشیر دادم.

در اوایل سال ۱۳۵۹، کیانوری روزی قراری به من داد و گفت این قرار نماینده دوستان شمالی ماست (آنطور که او گفت از حزب کمونیست) و این ارتباط را حفظ کنید و اسناد فنی را که آنها می‌خواهند تهیه کنید و به آنها بدهید.

من سر قرار رفتم (محل قرار در جلوی یک کتاب‌فروشی در انتهای خیابان ونک بود) و تماس برقرار شد.

فرد شوروی قیافه شرقی داشت و به زبان فارسی دست و پا شکسته صحبت می‌کرد، او هر بار لیستی از اسناد فنی فوق‌الذکر می‌آورد و روی تهیه آنها اصرار داشت.

بعد از حدود یک ماه و نیم، او گفت مدت اقامتش در ایران تمام شده و فرد دیگری با همان قرار تماس خواهد گرفت و پس از حدود یک ماه، من با فرد تازه آشنا شدم.

او یک چمدان حاوی یک دوربین برای عکس‌برداری از اسناد به من داد که برای کم شدن حجم فیلم آنها را به او بدهم (این دستگاه در خانه تهران‌پارس موجود است).

درمدتی که با او ارتباط داشتم که دو یا سه ماه بیشتر نبود، پاره‌ای از اسناد فوق‌الذکر را برای او تهیه کردم و دادم ولی اسناد ناقص بود و او هر بار لیست نواقص را می‌آورد و تکمیل آن را برای مقابله با اردوگاه امپریالیسم و با توجه به مسابقه تسلیحاتی که آمریکا تحمیل کرده بسیار با اهمیت می‌دانست.

یکی دو بار هم کیانوری پاکت پستی دربسته به من داد که به او دادمیک بار هم در جریان« قطب زاده »از من خواست خلاصه‌ای از جریان را بنویسم و به او بدهم که نوشتم و به سعید دادم که به او بدهد (آن موقع من دیگر با او تماس نداشتم).

در مردادماه سال 59 به علت دستگیری من که جریان آن را شرح خواهم داد، ارتباط من با فرد شوروی قطع شد. بعدها فهمیدم این ارتباط چند ماهی با رحمان هاتفی بوده و سپس به سعید آذرنگ منتقل شده است.

از حدود یک سال و نیم پیش هم از اوایل سال 59، کیانوری اصرار در ایجاد چند تیم تعقیب و مراقبت برای ردیابی جریان‌های راست‌گرا داشت و دو سه تیم در تهران به وجود آوردیم و چند مورد هم کیانوری ردهایی برای دنبال کردن داد که به واسطه عدم تجربه بچه‌ها و نداشتن امکانات نتیجه‌ای از آنها به دست نیامد.

البته در مواردی که بعضی از افراد تشکیلات مخفی در گروه‌ها و احزاب راست‌گرا نظیر جبهه ملی، حزب خلق مسلمان، حزب ایران، جبهه دموکراتیک متین دفتری، رنجبران، حزب ملت فروهر و ... نفوذ کرده بودند موفق شدند اطلاعات نسبتاً دقیق از درون آنها و فعالیت‌های آنها علیه انقلاب و نظام جمهوری اسلامی به دست آورند که همه آنها به کیانوری داده شد و او آنطور که می‌گفت، مرتباً این اطلاعات را به مقامات مختلف جمهوری اسلامی می‌رساند و در بعضی موارد، منبع اطلاعات یعنی افراد ما را هم به دادستانی معرفی کرد که پس از آن این افراد به شبکه علنی منتقل شدند.

حتی در بعضی موارد، افراد و تشکیلات مجاز بودند که اطلاعات فوری خود را درباره جریان‌های ضد انقلابی در محل، به کمیته یا سپاه اطلاع‌ دهند و بعد گزارش آن را به حزب برسانند.

در مورد سازمان‌هایی نظیر مجاهدین و پیکار پس از آنکه به تعارض علنی با جمهوری اسلامی برخاستند، افراد تشکیلات اطلاعاتی می‌فرستادند و می‌پرسیدند که اگر از آنها شناسایی دارند، خودشان به مقامات مسئول بدهند یا نه.

کیانوری در پاسخ گفت که در مورد این سازمان‌ها اطلاعات را فقط به ما بدهید. ما بعداً درباره‌اش تصمیم خواهیم گرفت.

در مردادماه سال 59، کیانوری یک روز که مرا دید گفت برای فردا، یک ساواکی خطرناک را قرار است دادستانی انقلاب دستگیر کند و به ما تحویل دهد تا از او اطلاعاتش را که بسیار مهم است و در مورد بمب‌گذاری در نمازجمعه و... است به دست آوریم و شما برای فردا آماده باشید و حتی قرار آن را هم با من گذاشت. (شب تلفنی قرار گذاشت و حتی در مورد آوردن اسلحه هم گفت بیاورید شاید لازم شود).

من به سرعت دنبال چند نفر از بچه‌ها رفتم و توانستم عده‌ای را پیدا کنم و با عجله برای فردا آماده شدیم و در موعد مقرر سر قرار رفتیم و کیانوری مرا با آقای منتظر از دادستانی انقلاب آشنا کرد و به اتفاق ایشان و چند نفر از بچه‌های ما (فرهاد و حیدر) به منزل ساواکی مذکور رفته و او را دستگیر کردیم و به سپاه منطقه در ظفر و سپس دادستانی انقلاب در چهارراه قصر بردیم.

* در سال 58 یا 59 (متاسفانه تاریخ دقیق یادم نیست) کیانوری روزی از من پرسید در میان افراد ارتشی، خلبان F14 نداریم؟ گفتم نه. گفت اگر داشتیم و می‌توانستیم یک هواپیمای F14 را به شوروی بفرستیم، خیلی عالی بود. من با تعجب پرسیدم مگر چنین چیزی ممکن است؟ این کار در مناسبات ایران و شوروی مشکل جدی ایجاد می‌کند و شوروی نمی‌تواند هواپیما و خلبان را نگه دارد زیرا با ایران قرارداد استرداد هواپیمای ربوده شده دارد.

کیانوری گفت: لازم نیست مستقیم به شوروی برود می‌تواند برود طرف افغانستان و یا طوری برود که کسی نفهمد اصلا به کجا رفته و فکر کنند در بیابان‌ها گم شده. این مسئله دیگر بعدا دنبال نشد و دیگر هیچگاه هم صحبتی در این باره نشد چون اصلا موضوع به علت اینکه ما خلبان F14 نداشتیم، به خودی خود منتفی بود.

یکی از افراد ارتشی که با هوشنگ مربوط بود (فکر می‌کنم به نام مستعار کیهان) خلبان هواپیمای «فرندشیپ» بود و چند بار هوشنگ پیشنهاد کرده بود که می‌شود از او برای خرج اضطراری چند نفر از رهبران حزب از کشور استفاده کرد و من این مسئله را به کیانوری گفته بودم و کیانوری گفته بود در درجه اول از راه‌های زمینی باید استفاده کرد ولی این را هم باید به عنوان یک امکان حفظ کرد.

یکبار که من کیانوری را به خانه هوشنگ برده بودم، هوشنگ این پیشنهاد و امکان را بار دیگر با خود کیانوری مطرح کرد و گفت: می‌شود خلبان مذکور در موقع لزوم، یک ماموریت در مشهد بگیرد و در یکی از فرودگاه‌های اضطراری متروکه کسانی را که باید سوار شوند، سوار کند و به فاصله کوتاهی از مرز افغانستان خارج شود.

کیانوری به هوشنگ گفته بود باید روی این مسئله بررسی کرد و هوشنگ خواسته بود که افراد حزبی، وضع فرودگاه‌های متروکه را در حوالی مشهد از نزدیک بررسی کنند و اطلاع دهند.

تا آنجا که من خبر دارم این موضوع پیگیری نشد. من مسئله امکان استفاده از این راه (هواپیما) را ضمن صحبت درباره امکانات خروج از کشور با حجری و شلتوکی (که از من در این مورد همکاری خواسته بودند) و همچنین با جوانشیر در میان گذاشته بودم.

محمدمهدی پرتوی (خسرو) رییس تشکیلات مخفی حزب توده که در جریان دستگیری‌های اردیبهشت ماه سال 62 توسط سپاه پاسداران که به «ضربه دوم» معروف شد و عملیات امیرالمومنین (ع) نام گرفت طیبازجویی‌های صورت گرفته در چند مرحله به موضوعات بسیار مهمی در خصوص افراد مرتبط با این حزب و نیز جاسوسی‌هایی که اعضای حزب توده به نفع شوروی انجام می‌دادند اشاره کرده است 

تشکیلات مخفی حزب توده که به سازمان نظامی نیز معروف بود، 114 نفر (نظامی و غیر نظامی) عضو داشت و به تدریج، از اواسط 1358 سازماندهی شد.

این تشکیلات تا هنگام دستگیری‌ گسترده‌ اعضای حزب توده، به فعالیت و عضوگیری به منظور کسب خبر از ارگان‌ها و نهادهای گوناگون می‌پرداخت و به گفته پرتوی، «کسب خبر» هدف مرحله‌ای و کوتاه مدت این تشکیلات و در درازمدت، هدف آن ادامه کار در شرایط ضربه‌ احتمالی به حزب بوده است.

در همان ماههای ابتدایی پس از انقلاب، گروهی از افراد ارتشی که تحت تاثیر تبلیغات و شعارهای حزب توده قرار گرفته و هوادار حزب بودند، به دفتر حزب مراجعه یا از طریق رابطین حزبی تقاضای عضویت کرده‌ بودند.

از این رو، کیانوری در سال 1358 برخی از قراردادهای ارتباط این افراد ارتشی را بر عهده پرتوی گذاشت و او نیز مجموعه‌ این قراردادها را به زیرمجموعه خود محول می‌کرد.

این گونه ارتباطات درسال 1358 محدود بود و در عین حال مسولان تشکیلات مخفی، به صورت پراکنده با ارتشی‌ها، افسران، درجه‌داران، هُمافران و نیروهای شهربانی و ژاندرمری ارتباط برقرار می‌کردند.

در اوایل سال 1359 به دستور کیانوری قرار بر این شد که برای ازدیاد تدریجی افراد ارتش در تشکیلات مخفی، تشکیلات جداگانه‌ای برای آنها ایجاد شود.

منظور از ایجاد تشکیلات مستقل برای ارتشی‌ها، مخفی‌تر شدن فعالیت‌ها و ضمانت بیشتر برای حفظ این نیروها بود. بدین ترتیب از آغاز سال 1359، برخی از کادرهای با سابقه تشکیلات مخفی، که پیش از انقلاب فعالیت می‌کردند، از تشکیلات مخفی جدا شدند و در یک یا دو شاخه‌ مجزا مسئولیت افراد ارتشی را به عهده گرفتند و ترکیب در شاخه‌ مجزای ارتش تحت مسئولیت عده‌ای از کادرهای غیرنظامی در تشکیلات مخفی تا هنگام دستگیری ادامه داشت.

درخصوص مکانیسم‌ها‌ی حفاظتی تشکیلات مخفی در برقراری ارتباطات تشکیلات، رهنمودهای امنیتی خاصی برای حفظ تشکیلات و اعضای آن داده می‌شد ازجمله اینکه ارتباطات تمامی اعضا به صورت انفرادی برقرار می‌شد و هر عضو ارتش تحت نظر یکی از کادرهای حزبی غیرارتشی فعالیت می‌کرد.

ظاهراً رهنمودهای مسئولان تشکیلات مخفی به نحوه پنهان کردن عقاید مارکسیستی و تظاهر منافقانه به اسلام مربوط بوده است؛ به طوری که نیروهای نظامی بتوانند در محل شغلی خود، موقعیت‌شان را تثبیت کنند و حتی موقعیت‌های تازه‌ای به دست بیاورند.

بنابراین اهداف مرحله‌ای و کوتاه مدت تشکیلات مخفی، در قالب نوعی کار اطلاعاتی منظم برآورده می‌شد. اطلاعات موردنظر از درون ارتش، از طریق مناصب شغلی و تماس با ارتشی‌ها یا از طریق برخی از مقامات سیاسی کشور -که افراد نظامی امکان تماس با آنها را داشتند- جمع‌آوری می‌شد و  «پرتوی» تمامی اینگونه اطلاعات را به «کیانوری» ارایه می‌داد.

علاوه بر این، نیروهای شوروی سابق نیز برخی اطلاعات نظامی خاص را به طور مستقیم از حزب می‌خواستند که به دستور «کیانوری»، «پرتوی» در چندین مرحله به نیروهای آنها تحویل می‌داد.

پرتوی خود با 4 نفر از افسران ارشد نظامی یعنی ناخدا بهرام افضلی (فرمانده وقت نیروی دریایی ارتش)، سرهنگ بیژن کبیری (فرمانده یگان‌های کماندویی ویژه)، سرهنگ هوشنگ عطاریان (فرمانده جبهه غرب و دستیار ویژه وزیر دفاع) و سرهنگ شمس ارتباط انفرادی برقرار کرده و با سایر نظامیان نیز از طریق شاهرخ جهانگیری و امیر معزز (مسئولین دو سر شاخه) مرتبط ‌شد.

این دو نفر نیز از مسئولین سرشاخه، به تنهایی با 50 و 55 نفر از نظامیان به طور مستقیم و یا از طریق 8 نفر مسئول شاخه در ارتباط بودند.

آنچه در زیر می‌خوانید بخش‌هایی از متون بازجویی محمدمهدی پرتوی است که در آن به نحوه ارتباط با 2 تن از فرماندهان نظامی ارتش یعنی ناخدا بهرام افضلی فرمانده وقت نیروی دریایی و سرهنگ هوشنگ عطاریان از فرماندهان اسبق نیروی زمینی و مشاور وقت وزیر دفاع می‌پردازد.

این 2 نفر پس از دستگیری‌ در سال 62 در دادگاهی به ریاست آیت‌الله محمدی ری شهری محاکمه و سپس اعدام شدند.

* درباره ارتباط با ناخدا افضلی:

ناخدا افضلی از حدودا اواسط سال 1358 با ما مرتبط شد. پارول تماس با او را کیانوری به من داد (او آن موقع فرمانده نیروی دریایی نبود و مسئولیت پایین‌تری داشت) من پارول را به احمد (امیر معزز) دادم و او تماس گرفت.

تا مدتی این ارتباط با احمد بود در اوایل سال 59 ارتباط با افضلی را خودم گرفتم. پس از آن من و احمد اغلب مشترکا او را می‌دیدیم.

محل دیدار در ماشین خود افضلی بود و حدود نیم ساعت تا حداکثر یک ساعت در خیابان‌ها صحبت می‌کردیم.


در تابستان سال 59 من دستگیر شدم و حدود 4-3 ماه ارتباط افضلی با احمد بود. در این فاصله که من زندان بودم، جنگ تجاوزی عراق علیه ایران شروع شده بود و یکبار کیانوری افضلی را دیده بود.

پس از آزادی از زندان قرار شد تا مدتی که بشود کسی به جای من گذاشت، من ارتباط خود را با شاخه‌های ارتش حفظ کنم. این بود که از آن موقع دوباره افضلی را ملاقات کردم (البته با حضور احمد).

 از آن پس تا آخرین دیدار، ملاقات ما به این صورت بود که احمد او را در خیابان (محلی نزدیک خانه پدرزن افضلی) سوار می‌کرد و به خانه کاوه (3-2 بار هم خانه احمد) و چند بار هم خانه محمدرضا معزز برادرزاده احمد) می‌برد و من هم به آنجا می‌رفتم و او را می‌دیدم.

در تمام جلسات ملاقات سه نفره بود و احمد هم حضور داشت.

افضلی این اواخر ماهی 2 هزار تومان حق عضویت می‌پرداخت که احمد می‌گرفت و در حساب شاخه خودش منظور می‌کرد.

مسائلی که در هر دیدار مطرح می‌شد، عبارت بود از اول خبرهایی که او می‌داد و سپس صحبت درباره وضع سیاسی و نظرات حزب و در آخر هم او در همان جا اطلاعیه یا تحلیل هفتگی حزب را می‌خواند.

خبرها و اطلاعاتی که او می‌داد پراکنده بود و از مجموعه حوادث و برخوردها و ملاقات‌های او با شخصیت‌ها در طول روزهای قبل بود.

از جمله خبرهای او نکات اصلی ملاقات‌های او با مقامات مختلف در جمهوری اسلامی بود که به شناخت مواضع هر یک از آنها در مسائل مختلف کمک می‌کرد. ما هم همیشه او را به گسترش اینگونه ملاقات‌ها تشویق می‌کردیم.

گاهی خبرهایی را از بولتن اداره دوم یا بولتن وزارت ارشاد که به نظرش مهم می‌رسید نقل می‌کرد گاهی هم اخباری درباره خرید تسلیحات از خارج داشت یا هیأت‌هایی که برای مذاکره در این باره آمد و رفت می‌کردند (مثلا کره‌ای‌ها یا چینی‌ها یا ایتالیایی‌ها) به ویژه چند بار وابسته دریایی ایتالیا نزد او آمده بود و صحبت‌های اصلی با او را می‌گفت.

 در همه این موارد آنچه را که از میان خبرهای او به نظرم مهم می‌آمد در یک کاغذ کوچک یادداشت می‌کردم و در ملاقات‌های خود با کیانوری شفاها به او اطلاع می‌دادم.

یک بار از او راجع به موشک هارپون اطلاعات خواسته بودم که او آنچه را که خود می‌دانست در دو سه صفحه نوشت و داد که چون جنبه کلی داشت و مشخصات فنی در آن نبود آن را از بین بردم.

یک بار نیز اطلاعاتی درباره سایت‌های راداری که قبل از انقلاب در دست آمریکایی‌ها بود خواستم و او شرح مختصری درباره آنها و وضع قبل و بعد از انقلاب داد که من نوشتم (دو مورد اخیر یعنی اطلاعات فنی درباره موشک هارپون و درباره سایت‌ها را رابط شوروی خواسته بود که در مورد هارپون اطلاعات داده شده ارزش فنی نداشت و اطلاعات در مورد سایت‌های مذکور را برای او فرستادم).

در ارتباط با افضلی و عطاریان آنها گاهی که در جلسه شورای عالی دفاع یا عطاریان در جلسات پیش از شورا شرکت می‌کردند، اگر نکته مهمی وجود داشت به من می‌گفتند که طبق معمول من مثل همه خبرها به کیانوری می‌گفتم.

یکی از مسائلی که اغلب مورد بحث واقع می‌شد، مسئله جنگ بود. بیشتر این صحبت‌ها بعد از حملات بزرگ بود که او راجع به نحوه عملیات و نتایج آن توضیح می‌داد. گاهی هم مدتی قبل از عملیات، خبر از قریب‌الوقوع بودن آن می‌داد.

در توضیح عملیات بزرگ می‌گفت که از چند جناح حمله شده و دشمن چه عکس‌العملی نشان داده و نتیجه چه شده است. البته توضیحات او کمتر جنبه فنی دقیق داشت چون از طرفی نیاز به تخصص داشت که من نداشتم و از طرف دیگر بیشتر جریان کلی جنگ برای من مطرح بود و من هم در همین حد کلی که عملیات پیروز شده یا شکست خورده و تلفات و ضایعات کم یا زیاد بوده به کیانوری اطلاع می‌دادم و او هم بیشتر از این از من نمی‌خواست.

فی‌المثل در مورد آخرین عملیات والفجر، اطلاعاتی که او داد چنین بود که حمله ایران از دو جناح صورت گرفته در یک جناح نیروهای مسلح ما نتوانستند پیشروی کنند و در جناح دیگر پیشروی کرده و چند موضع و تپه را آزاد کردند اما در روزهای بعد، زیر حملات متقابل و آتش شدید دشمن و احتمال اینکه دشمن نیروهای ما را دور بزند مجبور به عقب‌نشینی به مواضع قبلی شده‌اند و شهدا و مجروحین نیروهای ما نیز زیاد بوده است.

در مورد هیأت‌هایی به ایتالیا یا انگلستان، شوروی، کره شمالی و یا بالعکس و یا آمدن هیأتی از چین و کشورهای دیگر که اغلب نتیجه این آمد و رفت‌ها نامشخص باقی می‌ماند یا بی‌نتیجه می‌ماند. باز در این موارد خبر کلی آن را من به کیانوری می‌دادم.

در مورد دیگر نکات اصلی صحبت‌هایی بود که او در ملاقات‌های عادی خود با مقامات مختلف جمهوری اسلامی داشت که من آن نکاتی را که جنبه سیاسی داشت و یا به شناخت دقیق‌تر مواضع آن مقام کمک می‌کرد یادداشت کرده و به اطلاع کیانوری می‌رساندم.

یک مورد سفر او به لیبی بود همراه هیأتی که پس از بازگشت شرح مختصری از آن را به ما داد که اگر لازم است اطلاع دهید تا توضیح دهم چون گزارش مفصل سفر خود را به مقامات ذی‌ربط در جمهوری اسلامی داده است.

موضوع دیگر اینکه هر چند گاه وابسته دریایی ایتالیا (که گویا از دوره تحصیلی افضلی در ایتالیا او را می‌شناخت) نزد او می آمد و در مورد مسائل مختلف از جمله جنگ و آینده آن صحبت می‌کرد.

افضلی سعی می‌کرد در این ملاقات‌ها از او اطلاعاتی به دست آورد این اطلاعات را به من می‌گفت و من هر بار مصرا از او می‌خواستم که دقیقا این اطلاعات را به مقامات بالاتر جمهوری اسلامی گزارش کند و اگر اهمیت بیشتری داشت، حضورا با یکی از مقامات عالی ملاقات و توضیح دهد که او هم این کار را می‌کرد.

در مورد اطلاعات صرفا نظامی، یکبار من از او خواستم که در مورد سایت‌های رادار که قبل از انقلاب در دست آمریکایی‌ها بوده خبر بگیرد که اکنون فعال هستند یا نه و اگر هستند در چه جهت (این را رابط شوروی خواسته بود) افضلی در مورد 5 یا 6 سایت رادار در نقاط مختلف کشور خبر داد که کدام را آمریکای‌ها برچیده‌اند، کدامیک باقی مانده ولی فعال نیست و کدامیک فعال است (که عمدتا سایت‌های غرب و جنوب کشور بود) و من این اطلاع را به رابط شوروی داده‌ام (البته با اطلاع کیانوری).

یک بار هم افضلی درباره کارکرد موشک هارپون نوشت که جنبه فنی ویژه و محرمانه نداشت (آنطور که خود افضلی می‌گفت) و بدین جهت من آن را از بین بردم.

در بعضی از جلسات، افضلی درباره آخرین اطلاعات در مورد مسابقه تسلیحاتی در سطح جهانی بین شرق و غرب و مثلا اینکه موشک پرسینگ دو یا کروز چیست و چطور عمل می‌کند یا موشک MX چیست و ... برای من صحبت کرد و من به اینگونه اطلاعات از جهت دانش شخصی خودم علاقمند بودم و از او سوال می‌کردم. او این اطلاعات را از مطالعه نشریات و مجلات خارجی به دست می‌آورد. گاهی هم خبرهایی از بولتن اداره دوم یا بولتن وزارت ارشاد می‌داد که به ندرت اتفاق می‌افتاد.

در هر جلسه دیدار او مختصری هم بحث سیاسی می‌کردیم و بعد او نشریات جاری نظیر پرسش و پاسخ، تحلیل هفتگی یا احیانا اعلامیه‌ای را اگر بود می‌خواند و من می‌رفتم.

همانطور که قبلا هم توضیح داده بودم، در دیدارهایم با افضلی، ابتدا او اخبار و اطلاعات تازه را مطرح می‌کرد سپس درباره بعضی آنها که اهمیت سیاسی داشت صحبت می‌شد و سپس من هم پیرامون اوضاع کشور و تحلیل حزب صحبت می‌کردم و سرانجام او در وقت باقیمانده، تحلیل هفتگی پرسش و پاسخ یا دیگر نشریات حزب را که احمد می‌آورد مطالعه می‌کرد.

در زیر کوشش می‌کنم جزئیات اخبار و اطلاعاتی را که افضلی در جلسات مختلف مطرح کرده بود شرح دهم.

* جنگ از موضوعاتی بود که اغلب درباره‌‌اش صحبت می‌شد چه به صورت اطلاعات مشخص و چه به صورت بحث کلی سیاسی در مورد اثرات و پیامدهای آن. اغلب من در مورد جنگ و خبرهای تازه از آن سوال می‌کردم.

گاهی زمانی که عملیات از طرف نیروهای ایرانی در پیش بود و او اطلاع پیدا می‌کرد، می‌گفت که قرار است به زودی یا مثلا در ظرف یک هفته تا ده روز آینده حمله تازه‌ای از طرف ایران صورت گیرد.

البته غالبا او در مورد چگونگی شروع عملیات اطلاع دقیقی نداشت و تنها پس از پایان عملیات و در دیدارهای بعد از آن، درباره نتایج آن نسبتا دقیق‌تر صحبت می‌کرد و می‌گفت که عملیات از کدام جناح‌ها صورت گرفته، کدام لشکرها در عملیات شرکت داشته‌اند، پیشروی چقدر بوده، ضدحملات دشمن و آتش او چگونه بوده و سرانجام نتیجه عملیات چه شده و میزان شهدا و مجروحین و اسیران ما و کشته‌ها و تلفات آنها (دشمن) چه حدود بوده.

مثلا در مورد اولین عملیات والفجر، هنگامی که صورت گرفت او در لیبی بود. پس از بازگشت، در جلسه‌ای که داشتیم گفت که عملیات با شکست روبه‌رو شده، آتش عراقی‌ها بسیار شدید بوده و سپس با ضدحملات خود توانسته‌اند نه تنها مواضع عقب‌نشسته را دوباره اشغال کنند بلکه تلفات سنگینی به نیروهای ما وارد کردند و در جلسات بعد، از پایین آمدن روحیه در نیروهای ایرانی چه در ارتش و چه در بسیج صحبت می‌کرد و در عملیات دوم والفجر، قبل از عملیات گفته بود که بعد از تعطیلات عید قرار است حمله‌ای صورت گیرد ولی از کم و کیف آن خبری نداشت.

چند روزی پس از عملیات که او را دیدم، گفت که عملیات از دو جناح در محور فکه انجام شده ولی یک محور موفق به پیشروی نشده و قرارگاه دوم موفق به پیشروی و گرفتن چندین تپه استراتژیک شده اما در روزهای بعد، نیروهای عراقی با آتش سنگین دست به ضدحمله‌های پی در پی می‌زنند و حتی شروع به محاصره نیروهای ایرانی می‌کنند در نتیجه از فرماندهی ایران دستور عقب‌نشینی داده می‌شود و نیروهای ما به مواضع قبلی برمی‌گردند.

به طور کلی اطلاعاتی که او درباره عملیات دیگر هم می‌داد در همین حدود بود و گاهی برای روشن کردن مسئله، کروکی منطقه را می کشید و روی آن نشان می‌داد که عملیات چگونه انجام شده و نتیجه چه شده است.

طبق اظهارات او، نیروهای ما پس از عملیات پیروزمندانه خرمشهر و بستان، تقریبا پیروزی دیگری نداشتند و در سایر عملیات بعد از آن اگر هم پیشروی بوده، بسیار جزئی و با دادن شهدا و مجروحین بسیار بوده است و خود افضلی اعتقاد داشت که امکان یک پیروزی وسیع و تعیین کننده در برابر نیروهای عراقی که دارای تجهیزات و آمادگی‌های کافی هستند بعید به نظر می‌رسد ولی معتقد بود که نمی‌شود مسئله را عریان با مقامات مطرح کرد چرا که هیچکس حاضر نیست درباره توقف جنگ قبل از به دست آوردن لااقل پیروزی بزرگ و برگ برنده، سخنی بشنود.

* یکی از خبرهایی که افضلی در زمان خودش داده بود، موضوع تشکیل قرارگاه دریایی مشترک نوح بین نیروی دریایی و سپاه پاسداران بود.

آنطور که افضلی می‌گفت، قبلا در ملاقاتی که او با فرماندهان سپاه در تهران داشت، درباره همکاری‌های میان نیروی دریایی و سپاه مفصلا صحبت شده بود و او درباره نقش دریا و نیروی دریایی مطالب زیادی را شرح داده بود که مورد توجه فرماندهان سپاه واقع شده بود و او را فردی با تخصص بالا ارزیابی کرده بودند.

در آن موقع فرماندهان سپاه پیشنهاد ایجاد قرارگاه مشترک نوح را مطرح کرده بودند که مورد موافقت افضلی قرار گرفته بود و افضلی در مورد ایجاد یگان‌های دریایی ساحلی که سپاه در صدد ایجاد آنها بود نیز توضیحاتی داده بود. سپس در مسافرت او و فرماندهان سپاه به بوشهر طی مراسمی این قرارگاه مشترک افتتاح گردید.

افضلی از دیدارهایی که با برادر تیموری مسئول امور دریایی سپاه داشت اینطور استنباط می‌کرد که اصرار بر تشکیل این قرارگاه برای نشان دادن این نکته است که در اختلافات میان سپاه و صیادشیرازی (که در آن موقع زیاد از آن صحبت می‌شد) این صیادشیرازی است که مانع و موجب اختلافات است وگرنه سپاه آماده همکاری با همه نیروهاست.

* از جمله مواردی که افضلی در مورد خرید سلاح صحبت کرده بود، سفر هیأتی به انگلستان برای رسیدن به توافق بر سر قراردادهای زمان شاه با انگلستان بود که بخش مهمی از پول آن هم قبلا پرداخت شده بود اما انگلستان از اجرای قرارداد خودداری کرده بود که تا آنجا که من یادم هست افضلی گفت که این مذاکرات به نتیجه نرسیده و انگلستان بازی درآورده است.

* از دیگر موارد، مذاکره با یک هیأت چینی بود. چینی‌ها اعلام کرده بودند که حاضرند سلاح‌های مورد نیاز ایران را تأمین کنند منتهی گفته بودند که باید از طریق یک کشور واسط (آنها پاکستان را پیشنهاد کرده بودند) این سلاح‌ها را بفروشند و آنها افراد پاکستانی را آموزش دهند و افراد ایرانی از پاکستانی‌ها آموزش بگیرند. آرش با این پیشنهاد مخالفت کرده بود و به اداره دوم نوشته بود شرایط چینی‌ها چون سیاسی است و ما را وابسته می‌کند درست نیست من خبر را که به کیانوری دادم او گفت بهتر است از چینی‌ها اسلحه خریداری شود تا آمریکا. این اواخر باز مسئله مطرح شده بود و قرار بود هیأتی به چین برای خرید اسلحه سفر کند.

*  از مدت ها پیش موضوع سفر هیأتی از وزارت دفاع و نیروهای هوایی و زمینی به شوروی جهت خرید اسلحه مطرح بود و کیانوری همیشه درباره اینکه بالاخره این هیأت کی خواهد رفت سوال می‌کرد.

یک بار که سفر هیأت جدی‌تر مطرح شد (خبر آن را هم افضلی می‌داد و هم از طریق شاهرخ جهانگیری می‌آمد) کیانوری گفت به رابط روسی (که آن موقع در اوایل سال 59 من مدتی با او ارتباط داشتم) بگو. من گفتم.

او سوال کرد که آیا حزب با دادن اسلحه از طرف شوروی موافق است؟ من مسئله را با کیانوری مطرح کردم و او گفت که صددرصد موافقیم. من هم پاسخ را به فرد روسی گفتم.

یکبار که افضلی با فرمانده نیروی هوایی سرهنگ معین‌پور ملاقاتی داشت او گفته بود که از نیروی هوایی چیز زیادی باقی نمانده است. یکبار هم افضلی (مدت‌ها پیش) در مورد تعداد محدود باقی مانده از هواپیماهای F14 که برای کنترل هوایی ایران به ویژه منطقه جنوب اهمیت زیادی داشت صحبت می‌کرد و اینکه عراقی‌ها با ایجاد نقاط کاذب باعث به هدر رفتن موشک‌های فنیکس این هواپیماها می‌شوند و به این ترتیب تعداد این موشک‌ها به زودی تمام خواهد شد و F14 بدون موشک فونیکس هم اثری نخواهد داشت.

 در مقابل او از قدرت نیروی هوایی عراق و اینکه عراق توانسته است تقریبا تمام هواپیماهای از دست داده در طول جنگ را جبران کند و از کشورهای مختلف به ویژه فرانسه هواپیما دریافت دارد، صحبت می‌کرد.

یکبار هم« افضلی »می‌گفت مسئله نداشتن هواپیما و تجهیزات هوایی توسط فرمانده نیروی هوایی در شورای عالی دفاع مطرح شده بود که آقای «خامنه‌ای» تأکید داشتند باید حتی‌‌المقدور از امکانات و تجهیزات موجود استفاده کرد و آنچه را که از کار افتاده، راه‌اندازی کرد.

* افضلی در هر مورد که در رابطه با کارش با یکی از مقامات مسئول ملاقات داشت، اگر نکته قابل ذکری در آن بود می‌گفت که بیشتر از جهت موضع‌گیری‌های آن مقام و گاه جنبه‌های دیگر اهمیت داشت.

مثلا در ملاقاتی که این اواخر با نخست‌وزیر داشت در مورد جنگ صحبت شده بود و آقای نخست‌وزیر گفته بود ما هنوز باید بنشینیم و خط مشی جنگی خودمان را تعیین کنیم. این سخنان در مقابل حرف‌های افضلی بود که گفته بود جنگ دارد طولانی می‌شود و جنگ فرسایشی به نفع ما نیست و مشکلات اقتصادی ما را افزایش می‌دهد.

آقای نخست‌وزیر در این ملاقات از وضع ارزی اظهار رضایت کرده و نسبت به آینده اقتصاد اظهار امیدواری کرده بودند و گفته بودند ما برای حتی ۲۰ سال آینده برنامه تنظیم کرده‌ایم و ان‌شاءالله مشکلات رفع خواهد شد.

 بازجویی پرتویشنبه، ۱۷ اردیبهشت ۱۳۶۲)

* اخبار مربوط به خرید اسلحه از بازارهای آزاد از جمله از طریق شرکتی که «صادق طباطبایی» در سوئیس برای این منظور تأسیس کرده بود و در چند مورد کلاهبرداری بعضی از فروشندگان آزاد اسلحه یا فرار کردن مسئول ایرانی خرید اسلحه همراه با پولی که در اختیارش بود.

* از سال ۱۳۵۸ توسط کیانوری و سپس در سال ۱۳۵۹ توسط مأمور شوروی، مسئله تهیه مشخصات و مدارک فنی ساختمان برخی سلاح‌های پیچیده آمریکایی نظیر رادار F14 موشک فونیکس، موشک هارپن و ... با من مطرح شده بود و از جمله من با افضلی هم مطرح کرده بودم.

در اوایل سال ۱۳۶۰ افضلی به من خبر داد که یکی از ناوهای ایرانی که در اوایل جنگ توسط عراقی‌ها غرق شده حامل یک موشک سالم هارپون است و شوروی‌ها می‌توانند بروند آن را بردارند.

من موضوع را با کیانوری مطرح کردم او بعداً از من مشخصات دقیق محل غرق کشتی را ساخت که از افضلی گرفتم و به او دادم.

بعدها در ملاقاتی که به دستور کیانوری یا «جوانشیر »با مأمور شوروی داشتم، او گفت که چون منطقه جنگی است، آنها نمی‌توانند به آنجا نزدیک شوند و موشک مزبور را بردارند.

* اخبار و اطلاعاتی که افضلی طی چند سال داده بود، تنها به موارد بالا خلاصه نمی‌شود منتهی متأسفانه من اکنون همه را به یاد ندارم.

(متن بازجویی پرتوی یکشنبه، ۱۳ خرداد ۱۳۶۳)

* درباره ارتباط من با سرهنگ عطاریان:

آنطور که خودش می‌گفت، در سال‌های حوالی 28 مرداد با سازمان جوانان حزب مربوط بوده و از آنجا علایقی از حزب در ذهنش باقی مانده بود.

پس از پیروزی انقلاب و باز شدن دفتر حزب در سال 58 او(سرهنگ عطاریان) همراه برادرخانمش به دفتر حزب مراجعه کرده و ثبت‌نام کرده بوده است.

سپس پارول ارتباط با او را کیانوری به من داد و من به احمد دادم که او هم به بابک داد و بابک با او تماس گرفت و تا اواخر 58 یا اوایل سال 59 بابک در ارتباط با او بود.

از اوایل سال 59، من با او(سرهنگ عطاریان) تماس می‌گرفتم و ارتباط او با بابک قطع شد. او در اوایل بعد از انقلاب، فرمانده لشکر یک پیاده بود اما پس از انحلال این لشکر به ستاد بزرگ منتقل شد و در واقع کار مهمی نداشت.

در تابستان سال 59 به علت بازداشت من، ارتباط من با او قطع شد و پس از آغاز جنگ و تجاوز عراق او به جبهه غرب اعزام شد و پس از آزادی من از زندان نیز تا مدتی با او ارتباط وجود نداشت سپس بابک را دو بار برای دیدارش به کرمانشاه فرستادم و او توانست در مدت کوتاهی (حدود نیم ساعت) با او صحبت کنم و مشی حزب را در مورد بنی‌صدر برای او بگوید. او قبلا نتوانسته بود ماهیت جریان بنی‌صدر را بشناسد و در نتیجه حتی تمایل به او پیدا کرده بود.

تا موقعی که در غرب بود، امکان تماس با او وجود نداشت و تنها یک بار من موفق به دیدار کوتاه او در ماشین در تهران شدم که کوشیدم جریان بنی‌صدر و نظر حزب را برای او روشن کنم.

تنها پس از کنار رفتن از قرارگاه غرب و بازگشت او به تهران بود که امکان تماس مجدد با او فراهم شد. از آن تاریخ این تماس تا چند ماه پیش که او به خانه جدیدش رفت، در خیابان و در ماشین انجام می‌شد و مدت آن هر بار به طور متوسط از نیم ساعت تجاوز نمی‌کرد و بارها هم به علت نیامدن او به سر قرار برای مدتی گاه بیش از یکی دو ماه قطع می شد.


از موقعی که او به خانه جدیدش در خیابان پاسداران انتهای بوستان ششم نقل مکان کرد، برای دیدارش به خانه می‌رفتم منتهی باز هم به واسطه اینکه هنوز وضع خانه آماده نشده بود و من هم فرصت کمی داشتم، دیدارمان خیلی کوتاه بود.

در هر دیدار او ابتدا اگر خبری داشت می‌گفت من هم توضیحی درباره سیاست حزب می‌دادم و تحلیل هفتگی پرسش و پاسخ و دیگر نشریات جاری حزب را به او می‌دادم که بخواند.

درباره خبرها و اطلاعاتی که او به من می‌داد باید بگویم تنها در مدتی که او در وزارت دفاع مشاور بود پاره‌ای خبرها به دستش می رسید وگرنه در دورانی که در ستاد بود و بعد هم که به دانشکده فرماندهی و ستاد منتقل شده بود عملا خبری نداشت.

به هر حال نمونه‌های خبرهای او را تا آنجا که به یاد دارم در زیر ذکر می‌کنم.

* جریان تجاوز آمریکایی‌ها به طبس: پس از شکست تجاوز آمریکا به طبس، عطاریان طی حکمی از سوی دادستان انقلاب مأمور رسیدگی به این حادثه شد و از محل حادثه نیز بازدید کرد. خلاصه‌ای از گزارش‌هایی را که برای مقامات تهیه کرده بود به من هم داد. این گزارش قسمتی به نحوه ورود هواپیماها و هلی‌کوپترهای آمریکایی تا کویر و تعداد آنها و بعد از ازکارافتادگی بعضی از آنها و آتش گرفتن هواپیمای حامل سوخت و ... بود که البته همه اینها بعدها به تفصیل در مطبوعات منتشر شد و

قسمتی هم مربوط به قسمت بمباران هلی‌کوپترهای آمریکایی بود که در« طبس» سالم مانده بودند و احتمالا حاوی اسناد سری بودند که گزارش او نشان می‌داد که این یک خیانت آشکار از طرف تیمسار باقری فرمانده آن موقع نیروی هوایی و احتمالا تیمسار شادمهر بوده است.

به هر حال بنی‌صدر در آن زمان اجازه نداد مسئله پیگیری شود ولی بعدها موضوع چنان مشخص شد که در مطبوعات هم منعکس گردید.

توضیحات مدیریت سایت-پیراسته فر:ماجرای طبس وسقوط هلی کوپترها ومرگ خلبانان امریکایی.

۵اردیبهشت ۵۹ زبده ترین خلبانان نظامی امریکابا  ۸ فروند بالگرد عظیم الجثه RH-۵۳D برای آزادی۵۳گروگان خوددرسفارت امریکا(لانه جاسوسی)درمنطقه طبس(خراسان)عملیات راشروع می کنند واما بامشکل مواجهه میشوند.

یک فروند بالگرد که سوخت‌گیری کرده بود تیک آف کرد تا جای خود را به بالگرد دیگری بدهد که به دلیل طوفان شن و عدم دید کافی به یک فروند MC-۱۳۰E برخورد کرد. هر دو بالگرد به تلی از آتش بدل گردیدند و باعث کشته شدن ۸ نفر و مجروح گردیدن  ۵ نفر دیگر شدند.

این حادثه موجب رُعب ووحشت نظامیان امریکاشد بناچار۵ فروند بالگرد باقیمانده را سالم رها کرده و حتی فرصت نکردندمدارک و اسناد محرمانه موجود در آنها را نیز از بین ببرند(شن جندالله بود).به فرمایش امام خمینی«شن هامأمورخدابودند»/پایان توضیحات/

* درباره جنگ: در مورد جنگ هر وقت موردی پیش می‌آمد صحبت می‌شد. گاهی از قریب‌الوقوع بودن عملیات تازه از طرف نیروهای ایران را می‌داد البته تاریخ  دقیق تا چگونگی عملیات را نمی‌دانست. معمولا پس از عملیات و روشن شدن نتایج آن بود که او خبر از نتیجه آن می‌داد. معمولا خبر او کوتاه بود و در این حد که شکست خوردیم و مجبور به عقب‌نشینی شدیم تا تلفات بالاست اکتفا می‌کرد.

در مورد آخرین عملیات والفجر، او می‌گفت نیروهای ما شکست خورده‌اند و چند تا تپه را هم گرفته بودند. مجبور شدند پس بدهند و حدود 1500 شهید و چند هزار مجروح داشتیم و یا در عملیات قبلی که او سفری هم به منطقه جنگی بعد از پایان آن مرحله کرده بود، خبر از تلفات وسیع نیروهای ما می‌داد و می‌گفت در بیابان‌ها هنوز اجساد افتاده است و آن را فاجعه‌آمیز توصیف می‌کرد و گویا عین همین جمله را در گزارش خود برای وزیر دفاع هم نوشته بوده است.

آخرین باری که او را دیدم از تحلیلی راجع به جنگ صحبت می‌کرد که برای وزیر نوشته و سپس این تحلیل نزد ریاست جمهوری نیز مطرح شده بوده است.

می‌گفت در این تحلیل گفته‌آم که امکان رفتن تا بغداد و سقوط صدام در بغداد نیست تنها می‌شود منطقه‌ای را گرفت و به عنوان برگ برنده پشت میز مذاکره نشست و برای این کار هم باید تغییرات اساسی در سیستم فرماندهی و طرح‌های عملیاتی ایجاد شود که آقای رئیس‌جمهور از او خواسته بودند در این زمینه کار کند و طرح دقیق خود را ارائه کند.

* در مورد سمینار طرح‌های استراتژیک دفاعی در ستاد مشترک عطاریان هم در آن موقع خبر آن را داد. گویا تنها در یک جلسه آن شرکت کرده بود.

او می‌گفت در جلسه اول، «تیمسار ظهیرنژاد» سخنرانی خوبی کرده بود و خطرات آمریکا، پاکستان و ترکیه را برجسته کرده بوده اما در جلسه آخر، او خطر را از جانب شوروی و نفوذ حزب توده دانسته و گفته بوده باید توجه را به اینجا معطوف کرد.

* چند هفته بعد از دستگیری سران حزب، تیمسارظهیرنژاد گفت فهمیدم علت دستگیری آنها چیست، گفتم چیست؟ گفت من بولتن اداره دوم را که برای وزیر آمده بود دیدم درباره گروه‌های مختلف تحلیل کرده بود و تحلیل مفصلی هم درباره حزب توده داشت که به استناد اعلامیه‌ها و نشریات و بخش‌های داخلی تحلیل کرده بود که این حزبی است وابسته و جاسوس و همه جا نفوذ می‌کند و باید هرچه زودتر جلوی فعالیت آن را گرفت و می‌گفت تاریخ این بولتن قبل از دستگیری سران حزب است. البته من این ارتباط را نپذیرفتم و گفتم مسئله دستگیری رهبران حزب از مدت‌ها قبل باید تدارک شده باشد و نمی‌تواند تنها با یک بولتن انجام گرفته باشد. بعد از او خواستم که چند نمونه از بخش‌نامه‌هایی که در بولتن به آنها اشاره شده بیاورد زیرا او می‌گفت که نشان می‌دهد که در حزب نفوذ کرده‌اند.

در جلسه بعد چند نمونه را که یادداشت کرده بود آورد دیدم چیز مهمی در آن نیست یا از تحلیل هفتگی است یا از بولتن جوانان و سایر انتشارات درونی حزب که البته به دست هواداران و اطرافیان هم می‌رسید.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:«سرلشکرقاسمعلی  ظهیرنژاد»فرماندهی ژاندارمری کل کشور  در ۹ مهر ۱۳۶۰ به سمت ریاست ستاد مشترک ارتش منصوب شد.
او در سال ۱۳۶۶ به درجه سرلشگری گرفت و در ۶ آبان ۱۳۶۸ به ریاست گروه مشاوران نظامی فرماندهی کل نیروهای مسلح برگزیده شد در ۲۱ مهر ۱۳۷۸ بر اثر سکته مغزی درگذشت.

ادامه اعترافات سرهنگ پرتوی:پس از آن او در ملاقاتی که با سرهنگ کتیبه داشت در مورد این بولتن با او صحبت کرده بود. کتیبه گفته بود که ما (اداره دوم) از مدت‌ها پیش سران و اعضای حزب توده را شناسایی کرده بودیم و کار گرفتن آنها را به اداره خود نسبت داده بود و گفته بود الآن یک لیست 4هزار نفری از اعضای حزب در کشوی میز من است که هر وقت بخواهیم می‌توانیم آنها را بگیریم و لیست را به عطاریان نشان داده بود که از روی حروف الفبا تنظیم شده بود. در مورد عاقبت کار هم گفته بود تا اینجا را ما انجام دادیم از این به بعد را ما تحویل دادیم و دیگر به ما مربوط نیست.

* جریان قطب‌زاده: عطاریان به پیشنهاد کبیری و موافقت آقای ری‌شهری به جریان قطب‌زاده وارد شد و همراه کبیری زیر نظر آقای ری شهری و دو برادر از اطلاعات سپاه آن را تا آخر دنبال کردند.

در ماه‌هایی که این جریان ادامه داشت او هر هفته پس از دیدار قطب‌زاده خلاصه‌ای از آن را به من می‌گفت و دو سه بار هم رونوشت گزارش کتبی را که برای برادران سپاه نوشته بود به من داد.

البته در این مورد من به طور جداگانه از طرف کبیری نیز در جریان قرار می‌گرفتم.

* عطاریان گاهی برخی از ملاقات ها و برخوردها که با بعضی از مقامات و شخصیت‌ها نکاتی را مطرح می‌کرد مثلا گاهی از جلسات زیر شورای عالی دفاع که در آن‌ها شرکت می‌کرد و صحبت‌هایی که با بعضی از شرکت‌کنندگان در آنها نظیر آقای میرمحمدی از وزارت خارجه داشت مطرح می‌کرد. البته این جلسات این اواخر مدتی بود که تشکیل نشده بود و او چیز تازه‌ای نداشت.

آنطور که به یاد دارم عطاریان گفته بود آقای میرمحمدی نظر داشت که باید از طولانی شدن جنگ جلوگیری کرد.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:ماجرای خیانت فرماندها واعدام۲فرمانده ارشد نیروی دریایی:

 

این مصاحبه(واگویی خاطرات جنگ) در پاییز ۱۳۸۳ و با حضور سردار درودیان سردبیر وقت فصلنامه تخصصی جنگ ایران و عراق انجام شده است، یعنی زمانی که امیر شمخانی وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح بود.

این ۲ هم اکنون نیز از مقامات عالیرتبه نظام جمهوری اسلامی هستند؛ سردار رشید جانشین رئیس ستاد کل   نیروهای مسلح و دریابان شمخانی دبیر شورای عالی امنیت ملی است 

سرلشکرعلی شمخانی: به بنی صدرگزارشات غلطی داده بودند که سپاهی‌ها  دارند عراق راتحریک می کند.

سرلشکرغلامعلی رشید: آیا می‌توان گفت که ارتش و ژاندارمری اطلاعات را به او می‌دادند؟

 شمخانی: این دو سازمان سیستم اطلاعاتی داشتند. به هر حال، آن زمان، آمادگی رژیم عراق را برای حمله گزارش دادیم و او تقریباً پذیرفت که خبرهایی هست. به همین دلیل، وقتی به اهواز رفتیم، فردی به نام سرهنگ عطاریان حدود یک هفته پیش از آغاز جنگ، از طرف ستاد مشترک ارتش به اهواز آمد که بعد، فرمانده غرب کشور شد.

* ماجرای نامه تاریخی شمخانی

 درودیان: او همان فرد توده‌ای بود که بعداً او را دستگیر کردند.  منبع اطلاعات او روسها بودند.

شمخانی: به هرحال، او به آنجا آمد و توضیح داد که عراق قصد حمله به ایران را دارد و طرحهایی با نام عقاب و... را مطرح ‌کرد.

به یاد دارم که به او گفتم: شما به ما آر.پی.جی بدهید. او گفت: آر.پی.جی نداریم. در حالی که آن زمان، ارتش خیلی آر.پی.جی داشت، در هر حال در آن جلسه، به ما ابزار ندادند؛ موضوعی که به نوشتن آن نامه تاریخی منجر شد که به داد ما برسید.

سیدمحمدغرضی

در آن جلسه، به او خیلی اصرار کردیم که امکانات تسلیحاتی بگیریم و شهید بقایی را به عنوان نماینده خودمان در اتاق جنگ لشکر ۹۲گذاشتیم. این جلسه در اتاق جنگ لشکر۹۲ تشکیل شد. من و آقای غرضی استاندار خوزستان/بازخوانی اول مهر۱۳۹۴فارس

اعدام ۲فرمانده نیروی دریایی

دقت شود :سران «نیروی دریایی» یا جاسوسان امریکابودند ویاازجاسوسان روس بودند وتوده ای

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:خاطره آیت الله خامنه‌ای از انتصاب اولین فرمانده نیروی دریایی از سوی بازرگان و اعدام وی

دیدیم یک جناب، با یال و کوپال – ما درست هم این گونه قیافه‌هایی را ندیده بودیم – و با آن تشکیلات و اینها آمد! گفتیم ایشان کیست؟ گفتند فرمانده‌ی نیروی دریایی از طرف نخست وزیر است!

رهبرمعظم انقلاب اسلامی در دیدار تشکّلهای مختلف دانشجویی دانشگاههای تهران گه در تاریخ بیست و هفتم دی ماه ۱۳۷۷ برگزار شد، به انتصاب یکی از فرماندهان ارتش سابق از سوی مهندس بازرگان، نخست وزیر دولت موقت به عنوان فرمانده جدید نیروی دریایی ارتش و سرنوشت او اشاره می کنند که بازخوانی آن خالی از لطف نیست.

متن این سخنرانی به نقل از سایت رسمی رهبرانقلاب بدین شرح است:

من یادم نمی‌رود در اوایل انقلاب، جلسه‌ای به اسم جلسه‌ی شورای عالی دفاع تشکیل شد؛ نخست‌وزیر وقت و چند نفر از مسؤولین، بنده و مرحوم چمران هم به‌عنوان دو نماینده‌ی امام در آن جلسه شرکت کردیم. بعضی از مسائل نظامیِ خیلی سطحی در آن‌جا مطرح می‌شد. البته آن‌وقت، سپاه پاسداران تشکیل شده بود؛ منتها آن را به بازی نمی‌گرفتند! سپاه را جدّی فرض نمی‌کردند، چندان هم از بودن آن راضی نبودند و دلشان می‌خواست سپاه را حذف کنند! عمده، ارتش در آن‌جا مطرح بود.

فرماندهان ارتش هم همان کسانی بودند که در گذشته بودند. البته فرماندهان نیروها فرار کرده، یا دستگیر شده، یا محاکمه شده بودند؛ اینها هم معاونین آنها بودند. مثلاً یک نفر معاون فرمانده نیروی هوایی رژیم شاه، آن روز همه‌کاره‌ی نیروی هوایی شده بود! فرمانده نبود؛ اما همه کاره بود و دلش می‌خواست و می‌کوبید که فرمانده شود؛ بعید هم نبود! اگر آنها بودند، فرمانده می‌گذاشتند؛ کمااین‌که برای فرماندهی نیروی دریایی، یکی مثل آنها را انتخاب کردند!
 
همان روزهای اوّل که ما در مدرسه‌ی رفاه بودیم – در همان جوش انقلاب – دیدیم یک جناب، با یال و کوپال – ما درست هم این گونه قیافه‌هایی را ندیده بودیم – و با آن تشکیلات و اینها آمد! گفتیم ایشان کیست؟ گفتند فرمانده‌ی نیروی دریایی از طرف نخست وزیر است!

 بعد هم چند روز که گذشت و یک خرده سوابق اعمالش معلوم شد، کمیته‌ی انقلاب او را گرفت، محاکمه و اعدامش کردند! وضعشان این طور بود؛ اینها را به عنوان فرمانده گذاشته بودند! فرماندهان ارتش آن روز، مثل فرماندهان صالح و مؤمن و انقلابی امروز نبودند. امروز فرماندهان ارتش، واقعاً همه انقلابی و مؤمن و سالمند.

گفتنی است،با رجوع به آرشیو مجلات و مطبوعات اوایل انقلاب معلوم می شود فرمانده مذکور " 

تیمسار دریادار محمود علوی" بود که دربهمن ۱۳۵۹ توسط دادستانی به اتهام جاسوسی و ارتباط با آمریکا دستگیر و اعدام شد.وی همچنین در رژیم گذشته در شرکت فورترس-اکاس-کنتینانتال به عنوان مشاور مخصوص شرکت اف ، آی ، سی با موسسات و ادارات دولتی در رابطه بوده است./۴ تیر۱۳۹۴روزشمار

خاطره آیت الله خامنه‌ای از انتصاب اولین فرمانده نیروی دریایی از سوی بازرگان و اعدام وی

***

خبرگزار ی فارس،۹۱/۱۰/۱۲ حمید داوودآبادی نویسنده و محقق تاریخ انقلاب اسلامی و دفاع مقدس در جدیدترین نوشته خود پرده از برخی اقدامات حزب توده که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی انجام داده است، برداشته است که نظر شما را به آن جلب می‌کنیم:

در اولین روزهای سال 1358 که جلوی دانشگاه شده بود پاتوق گروهک های ضدانقلاب، از منافقین گرفته تا حزب توده و چریک های فدایی، چادری قرار داشت که محل تجمع بچه حزب‌اللهی‌ها بود.

«چادر وحدت»، جایی بود که طی دو سه سال اول پیروزی انقلاب اسلامی، توانست به مقابله با فتنه‌ها و توطئه‌های دشمنان قسم خورده‌ی انقلاب اسلامی بپردازد.

از همان زمان تا امروز، ضدانقلابیون و به‌خصوص منافقین که بسیاری از نقشه‌های شوم‌شان توسط چادر وحدت رسوا و خنثی گردید، همواره از آن به‌عنوان محلی که ضربات سختی بر آنان وارد کرد نام می‌برند، می‌سوزند و برمی‌آشوبند!

کیانوری و همسرش مریم فیروز، در آخرین روزهای حیات

دو سه سال پیش، در میهمانی‌ای در خانه‌ی یکی از دوستان، با پیرمردی هم‌سخن گشتم که در کمال تعجب متوجه شدم وی از مسئولین اصلی سازمان اطلاعات حزب توده در سال های بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بوده است. سال 1362 در زمان دستگیری سران حزب توده، وی نیز بازداشت شد، چند سال در زندان بود تا این‌ که با آزادی سران حزب، او نیز مرخص گردید.

گفت وگو و ذکر خاطرات با "م. ر"، پرده از رازهای بسیاری برایم کنار زد. مخصوصا وقتی فهمید من در جوانی از نیروهای چادر وحدت بوده‌ام، هم‌سخنی و هم‌نشینی برای او نیز بسیار جالب آمد.

درست زمانی که او در دفتر مرکزی حزب توده در خیابان 16 آذر (ساختمانی که درحال حاضر انتشارات بعثت در آن قرار داد) مستقر بوده و ماموریت اطلاعاتی‌اش را انجام می‌داد، ما در چادر وحدت به‌دنبال مقابله با آنان بودیم؛ و حالا هر دو بر سر سفره‌ی دوستی مشترک، نشسته و شام می‌خوردیم!

یکی از نکات بسیار مهم، نظر جالب او درباره‌ی «زهراخانم» و «رضا. ا» از نیروهای چادر وحدت بود که ما همواره او را "توده‌ای" خطاب کرده و از ورود به جمع چادر وحدت منع می‌کردیم.

زهرا خانم در کنار صادق قطب زاده

وی درباره‌ی آن دو نفر مدعی شد:

«ما مسئولین اطلاعاتی حزب توده و شخص کیانوری، معتقد بودیم آن دو نفر نیروهای نفوذی جبهه‌ی ملی در چادر وحدت هستند. حتی چندبار کیانوری به من گفت تا با چند نفر از نیروها، آن دو را سوار ماشین کرده، به بیابان‌های اطراف تهران ببریم و به‌اسم بچه‌های چادر وحدت، آن‌قدر کتک بزنیم تا اعتراف کنند از کجا ماموریت دارند؛ که با مخالفت من این کار انجام نشد.

بعضی روزها زهراخانم و رضا. ا که بسیار هوچی‌گر و شلوغ کن بودند، می‌آمدند جلوی دفتر مرکزی حزب توده و شروع می‌کردند به شعار دادن و گاهی فحاشی علیه مسئولین حزب. من هم می‌رفتم و نفری 50 ریال کف دست شان می‌گذاشتم که می‌رفتند پی کار خود

وی درباره‌ی حمله‌ی روز دوشنبه 30 تیر 1359 نیروهای حزب‌اللهی به دفتر حزب توده گفت:

«ما در بین حزب‌اللهی‌ها چند نیروی نفوذی داشیم. آن روز که شما می‌خواستید به دفتر حزب حمله کنید، آنها زودتر به ما خبر دادند؛ برای همین سریع اسناد و مدارک اصلی را از ساختمان خارج کردیم. با وجودی که خطر خیلی جدی بود، نورالدین کیانوری رئیس حزب، به هیچ وجه حاضر به ترک ساختمان نبود. بدان حد که به او گفتم: من محافظ ویژه و مسئول جان شما هستم، اگر لازم باشد به‌زور شما را از ساختمان بیرون می‌برم.

با توجه به این‌که همه مسلح بودیم، اگر کیانوری با این وضعیت به‌دست شما می‌افتاد، خیلی بد می‌شد. او را به ‌زور بیرون کشیدم و همراه دو سه نفر دیگر از ساختمان خارج شدیم. درست همان لحظه شما داشتید از پایین خیابان به‌ طرف بالا می‌آمدید. سریع نشستیم داخل ماشین پیکان من. نشستم پشت فرمان، کیانوری هم نشست جلو کنارم. کیانوری همواره یک قبضه کُلت رولور کالیبر 38 کوچک با خود حمل می‌کرد. هرگاه احساس خطر می‌کرد، آن را به‌ صورت آماده در دست راست می‌گرفت و در آستین کت خود پنهان می‌کرد. آن روز هم که همه‌مان بدجوری ترسیده بودیم، کیانوری کُلت را در دست داشت.

شما داشتید شعار می‌دادید و دوان‌دوان از جنوب خیابان به‌ طرف بالا می‌آمدید. ظاهرا هیچ راه گریزی نبود. سریع دنده عقب گرفتم و با سرعت زیاد به‌ سمت شمال خیابان گاز دادم. به اولین خیابان خروجی که رسیدیم، متوجه شدم تعدادی نیروی کمیته‌ی انقلاب آن‌جا ایستاده‌اند. همه مسلح بودیم و این خیلی خطرناک بود. سرانجام با شگرد مخصوص خودمان! بدون این‌ که توجه کسی را جلب کنیم و مشکلی پیش بیاید، از بین آنها گذشتیم و فرار کردیم.»


او درباره‌ ارتباط حزب توده با (کا.گ.ب - K.G.B) - سازمان جاسوسی اتحاد جماهیر شوروی (روسیه فعلی) - می‌گفت:

«وظیفه‌ی اصلی ما، کشف اطلاعات دو گروه و افشای آنها برای مسئولین جمهوری اسلامی بود. اول سازمان مجاهدین خلق، بعد هم گروه‌های سلطنت طلب. بیشتر این اطلاعات را هم سازمان کا.گ.ب از طریق سفارت شوروی در تهران به ما می‌داد. من به سفارت می‌رفتم و آنها را از نماینده‌ی کا.گ.ب تحویل می‌گرفتم و پنجشنبه هر هفته، شخصا به زندان اوین می‌رفتم و هر دفعه حدود 100 صفحه اطلاعات از مجاهدین و سلطنت طلب‌ها به آقای "اسدالله لاجوردی" تحویل می‌دادم. بعدها که دستگیر شدم، همان اطلاعات شد سند اثبات جاسوسی و ارتباط من با کا.گ.ب.»

با وجودی که سازمان اطلاعاتی شوروی (کا.گ.ب - K.G.B) - که بعد از سازمان جاسوسی آمریکا (سیا - C.I.A) دومین قدرت اطلاعاتی جهان محسوب می‌شد - پشت آنان بود، وی درباره‌ی دستگیری سران حزب توده گفت:

«ما در زمان دستگیری شدیدا غافل گیر شدیم. چون در اطلاعات نخست وزیری - که مسئولیتش با خسرو تهرانی و سعید حجاریان بود - نیروی نفوذی داشتیم و کوچک ترین اطلاعات درباره‌ی حزب، به ما می‌رسید. ما خیال مان راحت بود کسی با ما کار ندارد.

کیانوری می‌گفت: "بزرگ ترین اشتباهی که ما کردیم و همان باعث شد غافل گیر شویم، این بود که همواره سپاه را دست کم می‌گرفتیم."

کیانوری راست می‌گفت.

اولا ما در واحد اطلاعات سپاه، نیروی نفوذی نداشتیم که شاید علت آن برمی‌گشت به این‌که اصلا تصور نمی‌کردیم با وجود اطلاعات نخست وزیری که ظاهرا قوی و نخبه بودند، سپاه عددی به‌شمار آید و اصلا ارزش نداشت نیرو های‌مان را برای نفوذ در آن، به‌خطر بیندازیم.

دوم این‌که همین حقیر نگاه کردن به اطلاعات سپاه، باعث شد کاملا غافل شویم.

سوم هم این‌که فکر می‌کردیم اگر قرار باشد به حزب توده حمله شود، این کار توسط اطلاعات نخست وزیری صورت خواهد گرفت که با وجود نفوذی‌های ما در آن، خیال مان راحت بود فعلا در لیست سوژه‌های آنها قرار نداریم.

برای همین وقتی دستگیر شدیم، کیانوری گفت: "اصلا تصور نمی‌کردیم سپاه در کار اطلاعاتی این‌قدر قوی باشد و پیشرفت کرده باشد."»

"م. ر" درباره‌ی نقش حزب توده در کشف کودتای نوژه در 18 تیر 1359 مدعی بود:

«ما در لو رفتن کودتای نوژه، فعالیت زیادی داشتیم. خود من اطلاعات آنها را از سفارت شوروی در ایران می‌گرفتم و به دادستانی و مسئولین مملکتی می‌دادم. تلاش زیادی داشتیم آنها شکست بخورند. برای ما، دشمن اصلی مجاهدین خلق و سلطنت طلب‌ها که مزدوران آمریکا محسوب می‌شدند، بودند.

در روز دستگیری عوامل کودتای نوژه، کیانوری تلاش زیادی کرد. مدام پای تلفن بود و اطلاعات می‌داد. ما خبر داشتیم قرار است تعدادی از کودتاگران در بلوار کشاورز سوار اتوبوس شده و عازم ماموریت خود شوند. ما کاملا مراقب تحرکات آنان بودیم. کیانوری از نرسیدن نیروهای انتظامی بسیار عصبانی بود. سرانجام گفت که باید خودمان وارد عمل شویم. همه از جمله خود کیانوری، مسلح شدیم، به اتوبوس حمله کرده و آنها را دستگیر کردیم. به‌محض رسیدن نیروهای ضدکودتا، بازداشتی‌ها را تحویل آنها دادیم و از صحنه خارج شدیم. چون نمی‌خواستیم لو برود که ما هم در کشف کودتا نقش داشته‌ایم. این برای حزب خوب نبود که مشخص شود ما با دستگاه‌های اطلاعاتی جمهوی اسلامی همکاری داریم.»

وقتی از او درباره‌ی ناخدا "بهرام افضلی" (فرمانده وقت نیروی دریایی ارتش) و تعداد دیگری از اعضای نفوذی حزب توده در نیروهای مسلح که سال 1362 به‌جرم جاسوسی برای دشمن، دستگیر و اعدام شدند سوال کردم، پاسخ جالبی شنیدم:

«همان طور که برای شما، امام خمینی همه چیز بود و حاضر بودید برای او به میدان جنگ بروید و حتی جان‌تان را فدای دین و رهبر خود می‌کردید، ما هم همین احساس و نگاه را به شوروی داشتیم.

ما حاضر بودیم جان‌مان را برای رهبران اتحاد جماهیر شوروی بدهیم. همه‌ آمال و آرزوی ما، شوروی بود. ما اصلا این احساس را نداشتیم که داریم جاسوسی می‌کنیم. نگاه ما این بود که داریم به آرمان‌های حزب کمونیست خدمت می‌کنیم. حالا یک زمان اطلاعاتی درباره‌ی توطئه‌های مجاهدین خلق و سلطنت طلب‌ها از شوروی می‌گرفتیم و به جمهوری اسلامی می‌دادیم، یک زمان هم از طریق عوامل نفوذی خود، اطلاعاتی را که شوروی نیاز داشت تهیه می‌کردیم و خود من به سفارت شوروی می‌رفتم و به مسئول کا.گ.ب تحویل می‌دادیم. در هر دو حال، نگاه ما نگاه خدمت به حزب بود. همه چیز ما حزب بود و حزب هم دربست و کامل در خدمت آرمان‌های اتحاد جماهیر شوروی و اهداف حزب کمونیست آن. حالا این‌ که شوروی آن اطلاعات را در اختیار عراق قرار می‌داد یا هر استفاده‌ی دیگری می‌کرد، به ما هیچ ربطی نداشت.

خاطره‌ای از «محمدمهدی پرتوی»

یک کوچه آن‌طرف‌تر از خانه‌ی ما، خانه‌ی سه طبقه‌ای بود که دو سه دختر جوان که والیبالیست هم بودند، زندگی می‌کردند. آنها که حدوداً بیست سال سن داشتند، با لباس‌های تنگ اسپرت و موهای بافته‌ی بلند، در محل رفت‌وآمد می‌کردند. در اکثر میتینگ‌ها و مراسم، از مجاهدین گرفته تا توده‌ای و فدایی، حداقل یکی از افراد آن خانواده را می‌دیدم. آن هم بدون این‌که شعاری بدهد، آرام کناری می‌ایستاد و همه را از نظر می‌گذراند.

در طبقه‌ی دوم خانه، مردی حدود 40 ساله با عینکی دور مشکی و با سبیلی کلفت زندگی می‌کرد که آمار او را از زیر زبان بچه‌ها درآورده بودم. او "محمدمهدی پرتوی" از کله گنده‌های حزب توده بود. کم‌تر در محل آفتابی می‌شد. ولی همواره منتظر فرصتی بودم تا مچ او را بگیرم. مخصوصاً که فهمیدم آن دو سه تا دختر که در همه‌ی برنامه‌های سیاسی شرکت می‌کنند، خواهرهای او هستند.

صبح روز هشتم تیر 1360، همه گریان و عصبانی از انفجار حزب جمهوری اسلامی و شهادت شهید بهشتی، مانده بودیم چه کنیم. صبح زود، هرکدام از بچه‌ها که ماشین و اسلحه داشت، با خود آورده بود. قرار شد بریزیم و همه‌ی ضدانقلاب‌های محل را دستگیر کنیم. این برنامه توسط کمیته‌ی باغ چایچی انجام می‌شد و ما به ‌عنوان نیروی کمکی عمل می‌کردیم. همان‌جا به‌ ذهنم رسید و گفتم من خانه‌ یکی از کله گنده‌های توده‌ای را سراغ دارم. همه سوار پیکان‌ها شدیم و به‌طرف خانه‌ پرتوی رفتیم. تا زنگ در را زدیم و اف.اف را زدند، ریختیم داخل. همه‌ی اهل‌خانه از جمله پرتوی، همسر و خواهرانش بودند. داخل خانه، هیچ‌ چیز حتی اعلامیه و نشریه هم پیدا نشد، ولی زیر تخت‌خواب پرتوی، یک‌ دستگاه که بعدا فهمیدم مخصوص "شنود بی‌سیم" بود، پیدا کردیم.

به بچه‌های کمیته گفتم که خواهرانش چنین برنامه‌هایی دارند که آنها گفتند آنها را نمی‌شود کاری کرد. ولی درحالی که اهالی محل جلوی خانه جمع شده بودند، پرتوی را سوار ماشین کردند و بردند.

قبلا یک‌بار دیگر بچه‌ها پرتوی را گرفته بودند، ولی ظاهراً به‌دلیل مهارت و زرنگی خاصی که داشت، نتوانسته بودند مدرکی از او به‌دست بیاورند و آزادش کرده بودند. ولی ‌این بار همین دستگاه شنود بی‌سیم پایش را گیر داد.

البته چند وقت بعد نیز دوباره پرتوی آزاد شد ولی یکی دو سال بعد، هنگامی ‌که بچه‌های سپاه در عملیاتی وسیع، سران حزب توده را دستگیر کردند، تازه فهمیدم محمدمهدی پرتوی مسئول سازمان "نوید" (بخش اطلاعاتی حزب توده بوده) است. درباره‌ی این‌که چرا دو دفعه‌ی قبل که بازداشت شد، آزادش کردند، حرف‌های بسیاری گفته می‌شد که غالب آنها روی این دو محور بود:

- بعد از این‌ که دو بار او را دستگیر و آزاد کردند، خیالش راحت شد که دیگر نمی‌توانند از او مدرکی گیر بیاورند، پس با خیال‌راحت کارهای اصلی‌اش را ادامه داد و در زمان مناسب مچش را گرفتند.

- او در دوباری که دستگیر شد، قول هم‌کاری داد و در مدت آزادی‌اش، روی حزب توده کار کرد و نقش مهمی ‌در دستگیری گسترده‌ی کادر اصلی حزب توده و افشای اسناد نظامی و اطلاعات جاسوسی آنان داشت.

(بخشی از کتاب منتشر نشده‌ی «چادر وحدت»نوشته‌ی حمید داودآبادی)

توضیحات مدیریت سایت-پیراسته فر:

ماجرای زهراخانم

از اولین روزهای سال 58 که جلوی دانشگاه رفتم، متوجه زنی میانه‌‌سال شدم که به‌ سبک زنان قدیمی و محلی، چادر گل‌دار خود را به‌دور کمر گره زده و در خیابان علیه فدایی‌ها شعار می‌داد. او که سواد چندانی نداشت، با لهجه‌ی آذری خود، هرچه از دهانش درمی‌آمد، به مجاهدین و فدایی‌ها می‌گفت. هیچ‌وقت ندیدم زهرا خانم به چادر وحدت بیاید و یا بچه‌های اصلی چادر، با او ارتباطی داشته باشند. زهرا خانم نسبت به "صادق قطب‌زاده" خیلی حساس بود و شدیداً از او دفاع می‌کرد.

بعد از فتح لانه‌ی جاسوسی و انتقال موقت چادر وحدت به مقابل لانه، اکثر گروه‌های سیاسی فعالیت خود را در آن‌جا متمرکز کردند، دیگر از زهراخانم خبری نشد و از آن روز که مجله‌ی "تهران مصور" عکس‌هایی از قطب‌زاده درحالی که زهرا خانم جلوی او ایستاده بود و انگار قربان‌ صدقه‌اش می‌رفت، منتشر کرد، نه من، که هیچ ‌کدام از بچه‌ها دیگر او را ندیدند.

(بخشی از کتاب منتشر نشده‌ی "چادر وحدت" نوشته‌ی حمید داودآبادی)

آغاز و انجام حزب توده:

حزب توده که کاملا بنیان گذاشته حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی بود، از اولین روزهای تاسیس، بنا را بر نفوذ در نیروهای نظامی و فعالیت های جاسوس برای شوروی گذاشت. در طی بیش از نیم قرن فعالیت های این حزب وابسته به بیگانه، از زمان حکومت پهلوی تا آخرین روزهای حیات در دهه‌ی60، "سازمان افسران حزب توده" جایگاه ویژه‌ای داشته که از طریق آن، به اطلاعات مورد نیاز شوروی دست پیدا می‌کردند.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز این حزب به فعالیت های جاسوسی برای بیگانگان روی‌آورد و در طی هشت سال دفاع مقدس که ملت ایران زیر موشک باران و بمباران وحشیانه‌ی صدام با حمایت قدرت های استکباری بود، این حزب سری‌ترین اطلاعات را از عوامل نفوذی خود کسب کرده، به شوروی می‌داد که آنها نیز مستقیم به عراق می‌دادند. چرا که برترین کمک شوروی به حزب بعث عراق در 8 سال جنگ - گذشته از موشک های زمین به زمین اسکاد، هواپیماهای جنگی میگ، توپولُف و سوخو - اطلاعاتی بود که توسط حزب توده از وضعیت نظامی نیروهای ایرانی و احیانا آمادگی آنان برای عملیات و آزادسازی خاک ایران، کسب می‌کرد.

بدون شک خاطره‌ی لو رفتن عملیات والفجر مقدماتی در زمستان 1361 در فکه و شهادت تعداد زیادی از دلاورمردان ارتشی، بسیجی، سپاهی و جهادگر، از خاطر محو نخواهد شد. عملیاتی که ارتش عراق با بهره‌گیری از اطلاعات اهدایی حزب توده، قادر به مقابله با آن شد.

از مهرماه تا بهمن 1361، اولین مرحله‌ی برخورد عملیاتی با حزب توده، از سوی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی آغاز گردید. پس از این موج (که به ضربه‌ی اول مشهور شد) دومین عملیات گسترده در 7 اردیبهشت 1362 انجام گرفت و بسیاری از فعالان حزب توده را به دام انداخت (ضربه‌ی دوم). حزب در این فاصله، همچنان زیر نظر بود و فعالیت‌هایش رصد می‌شد.

در واقع فعالیت‌های حزب توده از زمان کشف اسناد سازمان مخفی حزب در خانه‌ی محمدمهدی پرتوی معروف به خسرو (رییس سازمان مخفی حزب) در سال 58 زیر نظر بود.

در این ضربات، بسیاری از رهبران این حزب و تعدادی از نظامیان (از افسران ارتش، شهربانی و ژاندارمری) به اتهام عضویت در شبکه‌ی مخفی افسران وابسته به حزب توده، دستگیر و محاکمه شدند.

چند تن از سران حزب از جمله: "نورالدین کیانوری" ( رئیس حزب)، "محمدعلی عمویی" (عضو ارشد سازمان نظامی حزب)، "محمود اعتمادزاده" معروف به "به‌آذین" (از روشنفکران عضو حزب)، "محمدمهدی پرتوی" معروف به خسرو (مسئول سازمان مخفی حزب - نوید) و "احسان طبری" (نظریه‌پرداز ارشد و ایدئولوگ حزب) در اردیبهشت 1362 در تلویزیون ظاهر شده و به خطاهای خویش اعتراف کردند.

سران حزب حتی در دادگاه علیه یکدیگر دست به افشاگری می‌زدند و همدیگر را وادار به اعتراف می‌کردند. ناخدا افضلی در پی افشاگری‌های مهدی پرتوی در دادگاه، ناچار مجبور به اعتراف شد.

ناخدا "بهرام افضلی" (فرمانده وقت نیروی دریایی ارتش)، دارای درجه‌ی دکترا در مهندسی الکتروتکنیک از ایتالیا بود. وی دهه‌ی 60 میلادی از طرف نیروی دریایی برای تحصیل به ایتالیا فرستاده شد که در آن‌جا با حزب کمونیست ایتالیا آشنا گردید.

افضلی قرارهایی را اجرا و برخی جلسات تشکیلاتی را درمنزل خود و یکی از افراد تشکیلات مخفی همراه مسئولان تشکیلاتی خود برگزار کرده بود. همچنین اطلاعات بسیاری را درباره‌ی مسایل مختلف سیاسی محرمانه و سری، از طریق تماس با مقامات به‌دست می‌آورد و این اطلاعات را در اختیار جاسوسان شوروی مستقر در ایران، قرار می‌داد.

یازده(۱۱)فرماندهی که اعدام شدند

سرانجام در 6 اسفند 1362ماه، ناخدا "بهرام افضلی" فرمانده وقت نیروی دریایی ارتش، سرهنگ "بیژن کبیری" فرمانده نیروهای هوابرد،

سرهنگ "هوشنگ عطاریان" مشاور وزیر دفاع، سرهنگ "حسن آذرفر" استاد دانشکده‌ی افسری و معاون پرسنلی نیروی زمینی، "شاهرخ

جهانگیری" عضو مشاور کمیته‌ی مرکزی حزب و از مسئولان سازمان اطلاعاتی نوید، "ابوالفضل بهرامی‌نژاد"، "محمد بهرامی‌نژاد"، "فرزاد

جهاد"، "رضا خاضعی" و "خسرو لطفی" از کادرهای ورزیده و باسابقه‌ی حزب توده، به‌جرم طراحی کودتا و جاسوسی برای دشمن (اتحاد

جماهیر شوروی که اطلاعات جمع آوری شده توسط عوامل نفوذی حزب توده را به عراق منتقل می‌کرد و باعث لو رفتن برخی عملیات جنگ نیز

شده بود) اعدام شدند

فرماندهانی که اعدام شدند

تیمسارسعیدسعیدمهدیون درسال ۱۳۵۱جانشین فرمانده پایگاه چهارم شکاری
۱۳۵۲درسال ۱۳۵۲فرمانده پایگاه چهارم شکاری بود
۱۳۵۴درسال۱۳۵۴ با درجه سرلشکری گرفت و فرمانده پایگاه نهم شکاری شد
درسال ۱۳۵۵ فرمانده پدافند هوایی شد


از ۲۳ تا ۲۴ بهمن ۱۳۵۷ فرماندهی ارتش ایران را برعهده داشت.

البته روایت استه که «سپهبد سعید مهدیون» درجمهوری اسلامی ،فقط یک شبانه روز فرمانده نیروی هوایی بود. سپس برکنار و بانشستگی اش صادر شد.

فرماندهی کل کودتا«نوژه»با« ژنرال سعید مهدیون» بود،در  ۲۸ تیر ۱۳۵۹اعدام شد.

رهبری قسمت نیروی هوایی این کودتا  بر عهده «ژنرال احمد محققی» (فرمانده  ژاندارمری )بود.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:فرماندهی که درکودتابود واعدام شد«آیت محققی باشد،نه احمدعلی.

«سپهبد احمدعلی محققی »آخرین فرمانده ژاندارمری کل کشور در دوره پهلوی بود و با پیروزی انقلاب، از سوی مهدی بازرگان به عنوان سرپرست ژاندارمری کل کشور منصوب شد.
محققی فعالیت های نظامی خود را در نیروی زمینی ارتش آغاز کرد.  او در زمان ریاست تیمسار عباس قره باغی بر ژاندارمری جانشینی وی بود. پس از انتصاب قره باغی به مقام عباس قره باغی در کابینه ارتشبد غلامرضا ازهاری به پیشنهاد قره باغی، محققی فرمانده ژاندارمری کل کشور شد. او بعد از انقلاب برای مدتی کوتاهی(کمترازیک هفته) مسوولیت ژاندارمری را در دولت موقت مهدی بازرگان بر عهده داشت.
او در مقام ریاست ژاندارمری کل کشور از شرکت کنندگان در جلسه امرا در روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ و امضاء کنندگان اعلامیه بی طرفی ارتش بود.
تیسمار محققی بعد از کناره گیری از ریاست ژاندارمری به آمریکا رفته و در سال ۱۳۸۴ به ایران بر می گردد. او در اردیبهشت ۱۳۸۸ فوت کرد.
«سرهنگ خلبان آیت محققی»

تیمسار آیت محققی، فرمانده سابق پایگاه یکم شکاری مهرآباد در رژیم شاه بود که فرماندهی عملیات هوایی کودتا را برعهده داشت. محققی یکی از ارکان اصلی سازمان نجات قیام ایران بزرگ (نقاب) بود. این سازمان، فعال‌ترین گروه در کودتای ۱۸ تیر نوژه بود که تیمسار محققی در راس فرماندهی شاخه عمل قرار گرفت. چهارشنبه ۱۸ تیر ۱۳۵۹  اعدام شد.

اعدام شدگان کودتای نوژه
سپهبد خلبان سیدسجاد مهدیون، سرتیپ خلبان آیت محققی، سرهنگ خلبان داریوش جلالی، سروان خلبان فرخزاد جهانگیری، سروان خلبان محمد ملک، سروان خلبان علی‌اصغر سلیمانی، سروان خلبان کریم افروز، سروان خلبان امیدعلی بویری، سروان خلبان ناصر زندی، ستوان یکم خلبان مهدی عظیمی فرد، سروان خلبان محمد بهروزفر، ستوان یکم خلبان نجات یحیی، سروان فنی هوایی بیژن ایران‌نژاد، سروان فنی هوایی هرمز زمانپور، ستوان یکم فنی هوایی ایوب حبیبی، سرهمافر سوم یوسف پوررضایی، سرهمافر جعفر مظاهری کاشانی، استوار یکم فنی پرویز بینایی، ستوان دوم فنی سیدجلال عسگری، ستوان دوم فنی هوایی ناصر رکنی، ستوان دوم فنی هوایی جعفر راستگو، سرگرد هوایی سیاوش بیاتی.

بخشی ازاعترافات «سرهنگ خلبان آیت محققی »در دادگاه انقلاب است. در جلسه اول دادگاه از پاسخ به شیوه کنترل مردم پس از بمباران بیت امام طفره می‌رود. اما در جلسه دوم می‌گوید بر اساس هماهنگی که پیش از کودتا با آیت‌الله شریعتمداری و روحانیان دیگر مانند سید حسن قمی، روحانی و سیدرضا زنجانی انجام شد، قرار بود شریعتمداری پس از کودتا از تلویزیون با مردم صحبت کند و ضمن تایید کودتا مردم را به آرامش دعوت کند. اولین سوال درباره جلسه‌ای است که او در منزل ناصر رکنی با تیمسار مهدیون و قربان سیاسی مسوول شاخه سیاسی کودتا داشته است.
ملاقات در منزل رکنی چقدر طول کشید؟
فکر می‌کنم حدود یک ساعت. حداکثر یک ساعت.
در یک ساعت چیزهای زیادی می‌شود گفت؟
حداکثر یک ساعت بود. یعنی قرار بود ۴۵ دقیقه بیشتر نشود، منتها چون آقای یک مقدار دیر آمد. آن آقای سیاسی، اسمش را بلد نیستم (قربان سیاسی مسوول شاخه سیاسی کودتا) و یکی – دو باری هم آن خانم مسن آمد و چای آورد، مجبور شدند صحبت‌هایشان را قطع کنند.
توضیح دهید.
صحبت درباره این بود که در مسایل اقتصادی، چه کسی کمک می‌کند. چه طوری به گروه‌های سیاسی کمک می‌شود...
درباره گروه‌های سیاسی چه؟
آقا! مطلبی هست که اینجا نمی‌توانم عرض کنم و قبلا خدمتتان عرض کرده‌ام.
درباره خود گروه‌های سیاسی چه گفته شد؟
درباره گروه‌های سیاسی در بخش‌های مختلف، قبلا مطلبی خدمت خودتان عرض کردم که به هیچ وجه اینجا نمی‌توانم بیان کنم. جلو ملت را چگونه می‌شود گرفت که به خیابان‌ها نیایند، از چه طریقی؟ واقعا بگویند، به حرفی که می‌گویند؛ عمل کنند. یکی‌اش عضو عمومی بود که عضو عمومی شامل همه می‌شود و در رادیو و تلویزیون اعلام شود.
دیگر چی؟
یکی دیگر این بود که افراد ناراضی برگردند سر کا‌رهایشان. مسلما می‌دانید مهم‌ترین نارضایتی‌ها، بی‌کاری است.
یعنی افرادی که این رژیم به دلیل وابستگی‌ها و اتهام‌ها، از رژیم سابق بیرون‌شان کرده، برگردند سرکارشان؟
تقریبا چنین چیزی. کسانی که بی‌کار شده‌اند و بازنشسته‌ها برگردند سرکارشان.
می‌توانید درست مشخص کنید قرار بود چه جاهایی بمباران شود؟
عرض کردم به حضورتان! اول منزل امام بود. بعد ۲ تا باند فرودگاه مهرآباد بود، یکی هم جاهایی که ما به آن قطع خط‌های مواصلاتی می‌گوییم. یعنی مثلا وقتی ۳۰ تانک از قزوین به سمت تهران حرکت می‌کنند، نقطه‌ای از جاده قطع شود که این تانک‌ها نتوانند راه را پیدا کنند.
دیگر چی؟
دیگر سوپرسونیک بود شما فرمودید بمباران.
نخست‌وزیری در طرح بمباران نبود؟
این طور نبود که نخست‌وزیری بمباران شود. آقای بنی‌صدر را زنده می‌خواستند.
برای چه؟
نمی‌دانم آقا! قرار بود گروهی بروند و آقای بنی‌صدر را بگیرند. نمی‌دانم چه کسانی و چه طوری؟ ولی قرار بود وقتی از روی شهر هم سوپرسونیک رد می‌شویم، احیانا وقتی آقای بنی‌صدر بیاید بیرون ببیند چه خبر است‌‌ همان موقع که آمد بیرون، گرفته شود.
پس قرار نبود او کشته شود؟
نمی‌دانم آقا! مثل اینکه قرار بود محاکمه شود.
این طوری که می‌فرمایید منزل امام قرار بوده که بمباران شود. ولی بمباران نخست‌وزیری در برنامه نبوده؟
نخست‌وزیری و این‌ها را قرار بود که پس (PASS) بیاییم و رد شویم. همین طور عبور کنیم. توی این عبور‌ها بالاخره می‌آمدند بیرون و ممکن بود آن‌ها را بگیرند یا ممکن بود آقای بنی‌صدر بیرون آمده باشد.
جلسه دوم محاکمه
در ادامه مطلبی که از آقای محققی سوال شد، به نظر می‌رسد مساله‌ای را باید روشن کند. او اظهار کرده در منزل آقا رکنی مساله‌ای مطرح شد که نمی‌خواهد بیان کند، آن مساله چیست؟ از او می‌خواهیم بیشتر درباره آن مساله برای ما توضیح دهد.
آیا با افراد عمامه به سر و روحانی هماهنگی صورت گرفته بود یا نه؟ آیا آن‌ها هم دخالتی داشته‌اند؟
آقا! به عرض‌تان برسانم مدت‌ها بود از این آقا می‌پرسیدم، یعنی از این آقای توی‌‌ همان جلسه.
کدام آقا؟
از این آقای سیاسی، آقای قربان نام. مدت‌ها بود که از این آقای می‌پرسیدم هی توی آن جلسه که شما می‌گفتید کسی نمی‌میرد، کسی بیرون نمی‌آید، کسی کشته نمی‌شود. من از کجا بدانم کسی بیرون نمی‌آید؟ آمدیم و مردم ریختند بیرون و ۱۰ هزار نفر، شد ۲۰ هزار نفر، شد ۳۰ هزار نفر، آن وقت چه می‌شود؟
شما که آدم ندارید جلو این‌ها را بگیرید. اگر از من هم بخواهید، به این‌ها تیراندازی نخواهم کرد. این آقا به ما گفتند: وقتی امام دیگر وجود نداشته باشد، یکی جای امام می‌نشیند از رادیو و تلویزیون صحبت می‌کند و فتوا می‌دهد مطالبی که امام تا امروز گفته، غلط است. ما – من و مهدیون – خواستیم بیشتر توضیح دهد. گفت: از آقایون روحانیون، ۴ نفر هستند که بلافاصله از رادیو و تلویزیون برای ملت صحبت خواهند کرد.
۴ نفر یا ۵ نفر؟ یکی دیگر از آقایون گفته ۵ نفر.
من آقا! ۴ نفر شنیدم. گفتند این ۴ نفر هستند که بلافاصله وقتی رادیو و تلویزیون گرفته شد، برای ملت صحبت می‌کنند و فتوا می‌دهند مطالبی که اماl گفته، واقعیت ندارد و ملت را می‌نشانند سر جای خودشان. آن وقت من خیالم راحت شد که این‌ها هر چه می‌گویند درست است و واقعا کسی کشته نخواهد شد، من فهمیدم اینکه می‌گویند ۱۰ میلیون کشته می‌شوند، ۱۰ نفر هم کشته نمی‌شوند.
یعنی تا قبل از آن احتمال می‌دادید کشتار زیاد شود؟
تا قبل از آن می‌ترسیدم و می‌گفتم اگر این طور باشد، شما چه کار می‌کنید؟ ملت بیاید، چه کار می‌کنید؟ آن‌ها دایم می‌گفتند: ملت نمی‌آیند توی خیابان، گفتم: چه طور خیالم راحت شود؟ گفت: بعد از این ۴ نفر هم، افرادی توی خط ایستاده‌اند. آخوند‌ها، توی خط ایستاده‌اند.
توی خط ایستاده‌اند، برای چه؟
برای اینکه از رادیو و تلویزیون صحبت کنند.
نام آن ۴ نفر را بگویید.
نام آن ۴ نفر را آیت الله شریعتمداری، آیت الله (ر)، آیت الله (ق) و آیت الله (ز) است.
همان آقای (ر) که قم هستند؟
نمی‌دانم آقا! من فقط اسمش را می‌دانم و حتی شنیده‌ام که آقای شریعتمداری را می‌خواستند بدزدند و بیاورند در تهران و در خانه امنی مخفی کنند، طوری که روزی که این عملیات آغاز می‌شود، بلافاصله آقای شریعتمداری از رادیو صحبت کند.
بعضی از آقایان دیگر می‌گویند منزلی هم برای آقای شریعتمداری در نظر گرفته شده بود. شما اطلاعی از این جریان ندارید؟
من شنیدم برای آقای شریعتمداری ۲ باغ اجاره کرده بودند.
در کجای تهران؟ نمی‌دانید؟
نمی‌دانم، آقا! قبلا می‌دانستم ولی حالا یادم نمی‌آید. نمی‌خواهم که دروغ بگویم. فکر می‌کنم نزدیک هتل شرایتون و دیگری هم در کرج بوده.
در این باره از پسر آقای شریعتمداری، خبر دارید؟
پسر آقای شریعتمداری را نه دیده‌ام و نه می‌شناسم و نه حتی عکس‌شان را دیده‌ام. ولی‌‌ همان شب، وقتی ما (مهدیون و من) کمی کنجکاوی بیشتر نشان دادیم که چه طور آقای شریعتمداری می‌آید؟ شنیده‌ایم که آقای شریعتمداری تحت‌الحفظ است و شاید زندانی است، آزاد نیست. قربان سیاسی گفت: ایشان را به وسیله پسرش می‌دزدیم و حتی اگر شده یک آقای شریعتمداری درست می‌کنیم و می‌گذاریم جایش. آقا را با خودمان می‌آوریم.
اطلاعی ندارید پسر آقای شریعتمداری در این جریان بود یا نه؟ با شما همکاری می‌کرد؟
عرض کردم پسر آقای شریعتمداری را ندیده‌ام... نمی‌دانم آقا، که حمل بر مثبت کنم یا حمل بر منفی. ولی احتمالا از آقای شریعتمداری هم در جریان بوده یا نه، نمی‌دانم.
اگر یادتان باشد قبلا به من گفتید صحبت این بود که آقایانی که نام بردید، در جریان امر گذاشته شده‌اند و هماهنگی‌های لازم با آن‌ها انجام شده است.
بله.
در این باره توضیح دهید.
باز از آن آقا – قربان سیاسی – پرسیدیم که اگر آقا نیاید یا آقای (ق) نیاید، یا این آقایان بگویند نه، آن وقت چه می‌شود؟ گفتند: نه، ما قرار داریم. البته این‌ها را که عرض کردم حضورتان، تمام مطالب، سخنان نقل قول شده از آن آقای به نام مستعار «قربان» است وگرنه خودم از جای دیگر یا مستقیما نشنیدم.

الحاقات

توضیحات مدیریت سایت-پیراسته فر:فرمانده-درسایه-اصلی کودتای نوژه(نقاب)آقای تیموربختیاربود وامافرمانده ارشدعملیاتی «تیمسار سعید مهدیون»آخرین فرمانده نیروی هوایی زمان شاه بود.

اعترافات تیمسارآیت محققی دردادگاه-ازرهبران کودتای «نقاب»نوژه


 در۲۵ مرداد ۱۳۵۹ سپهبد سعید مهدیون به همراه تیمسار آیت محققی، سرهنگ دوم احمد آزموده، سرهنگ هادی ایزدی، سرهنگ سعید امیری، سرهنگ داریوش جلالی، سرهنگ رحمت الله خلیفه بیگی، سرهنگ منوچهر صادقی، سرهنگ علی فاریا، سرهنگ حسین مصطفوی قزوینی، سرهنگ محمدرضا نادری، سرهنگ ایرج خلف بیگی، سرهنگ غلامحسن بیگدلو، سرهنگ داریوش جلالی، سرهنگ رحمت الله خلیفه سلطانی،سرگرد کوروش آذرتاش، سروان محمد ملک، سروان هرمز زمانپور، ستوان ناصر رکنی، ستوان امیدعلی بویری، ستوان شکرالله احمدی، استوار عبدالعلی سلامت، استوار غلامحسین قایق ور، استوار قاسم نقیب زاده، استوار جمشید بختیار، نظامی غلامحسین خرقانی خوب، نظامی محمود کیانی، ذبیح الله مومنی، منصور کتیرلو، مرتضی فرحپور، منصور ساجدی، علی اکبر عوض زاده و اسماعیل عرب شیرازی و تعدادی دیگر از عواملی که در کودتای نوژه دخالت داشتند در دادگاه محکوم به اعدام و در نتیجه تیرباران شدند.

تسنیم (تیر ۱۳۹۷)می نویسد:کل نیروهایی که در کودتا دخیل بودند حدود۳۰۰ نفر بودند.

*ناصررکنی آنقدرمهم بوده که تنهافردی است که توسط رئیس اطلاعات نخست وزیری(سعیدحجاریان) بازجویی شد

مروری بر ماجرای ترور سعید حجاریان در اسفند ماه 1378

حجاریان:من مدیریت بازجویی‌ها را برعهده داشتم و البته خودم مسوول بازجویی ناصر رکنی هم بودم./۳ مرداد ۱۳۹۶عصرایران

دادگاه کودتاچیان-قطب زاده

صادق قطب در کنار امام خمینی در پرواز بازگشت به ایران-داخل هواپیما۱۲ بهمن ۱۳۵۷

صادق قطب زاده: ۱۷ فروردین ۱۳۶۱ دستگیر،در ۲۳ مرداددادگاهی شد ودر ۲۴ شهریور ۱۳۶۱ اعدام شد


 آیت‌الله سیدکاظم شریعتمداری پذیرفت تا از نقشه کودتا پشتیبانی کند و سخنرانی‌ای در حمایت از آن ضبط کرد که قرار بود بعد از پیروزی کودتا از رادیو و تلویزیون پخش شود.

مصاحبه فرمانده سپاه(محسن رضایی)درباره اتفاقات «کودنای نوژه»چگونگی دستگیری
خبرگزاری میزان اینگونه می نویسد:سازمان "نقاب" رهبری جریان کودتای نوژه را به عهده داشت.

گردانندگان اصلی این سازمان در داخل کشور همفکران بختیار در جبهه ی ملی بودند و درحقیقت می توان گفت که این کودتا را جبهه ملی و یا حداقل بخشی از این جبهه هدایت می کرد. از گردانندگان اصلی این توطئه که بگذریم اعضای سازمان نقاب از وابستگان به رژیم سابق بودند که عمده ی آنها را ساواکی ها و نظامیان اخراجی و بازنشسته و تعداد محدودی از نظامیان شاغل تشکیل می دادند.

شهریور ۱۳۹۵جواد خادم آخرین وزیر مسکن و شهرسازی حکومت پهلوی دردولت بختیار-برنامهBBC

توضیح نگارنده-پیراسته فر:جوادخادم دراین برنامه ضمن دفاع ازکودتا،ایرداری به یکی ازاهداف فرماندهان کودتامی گیرد،وی می گوید«درجلسات دروران حکومت پهلوی ،بختیارباکشتن خمینی مخالف بود ومی گفت کشتنش عواقب دردسرسازدارد ودرادامه می گوید،شاه هم همین نظرراداشت که کشتن خمینی بی دردسرنیست./پایان توضیح نگارنده.

میزان بنقل از یکی از عوامل کودتا می نویسد: سازمان نقاب، شامل یک ستاد در پاریس که در رأس آن بختیار و یک ستاد در ایران که به دو شاخه ی سیاسی و نظامی تقسیم می شد بود.
سازماندهی کودتا با ابوالقاسم خادم یکی از اعضای فعال حزب ایران بود و پس از دستگیری او درتاریخ ۸ اردیبهشت ۱۳۵۹به مهندس جواد مرزبان واگذار شد./پایان گزارش میزان.

مرکزاسنادانقلاب اسلامی-حجت الاسلام علی رجبی-دوانی

ازخاطرات محمدی ری‌شهری رئیس دادگاه‌های انقلاب :رکنی در قسمتی دیگر از بازجویی‌های خود ، به نقل از «مرزبان» طراح سیاسی کودتا، چنین اظهار می‌دارد:

«مهندس مرزبان که تئوریسین سازمان بختیار بود و خودش اظهار می‌داشت که من به صورت یک ADVISOR (راهنما) کار می‌کنم، اظهار می‌داشت که سازمان به صورت شبکه می‌باشد؛ یعنی هر نفر بایستی با دو نفر زیر دست خود و یک نفر بالا دست خود، فقط در تماس باشد تا چنان‌ چه احیاناً قسمتی از شبکه لو رفت، همه‌ی افراد به سرعت دستگیر نشوند و فرصت جهت جابجایی، وجود داشته بشد. شمای شبکه‌ی او، بدین ترتیب بود و هر نفر در هفته دو روز بایستی در جلسات شرکت کند، یک بار در جلسات با زیر دست و یک بار در جلسات با بالا دست، تا تبادل افکار و ایده به سرعت و راحتی و بدون این که همه‌ی افراد هم‌دیگر را بشناسند، انجام  پذیرد.»

اظهارات سروان نعمتی که سال‌ها پس از کشف کودتا دستگیر شد، درباره‌ی محتوای جلسات کودتاچیان و چارت تشکیلاتی کودتا بدین شرح است:

«در جلسه‌ی اول که در همان ساختمان دو طبقه، در طبقه‌ی دوم بود که بنی‌عامری در بالای پلکان خارج از درب ایستاده بود که با دیدن ما به داخل رفت و من و عباس دهقانی و احتمالاً خالصی به داخل رفتیم و احتمالی ناصر رکنی نیز وجود داشت که در این جلسه، سخنگوی اصلی من بودم و طرح را که  تقریباً در مغزم جا انداخته بودم، بدین صورت مطرح می‌کردم: حدود 5/5 سال در جمع، در پایگاه نوژه خدمت کردم و ... البته نمی‌ دانم که کروکی پایگاه را قبلاً کشیده بودم یا در آن جا کشیدم.»

در این جلسه من نقاط حساس را که باید بمباران شوند خواستم. در این جلسه که حدود یک ساعت به طول انجامید، اطاق پذیرایی که داخل آن نشسته بودیم بسیار کوچک بود و مبل‌هایی در دو ردیف مقابل یک‌دیگر، قرار داشت که قرار شد در جلسه‌ای بعد، با حضور شخصی که باید عملیات اشغال پایگاه را انجام دهد، مفصلاً صحبت نماییم.

... در جلسه‌ی بعد که درمنزل دیگری انجام شد که خالصی نبود،

 بنی‌عامری و کوروش آذر تاش بعنوان فرمانده عملیات اشغال پایگاه

و دهقانی که گاهی می‌آمد و خارج می‌شد و خانمی به نام مریم که یا خودش نظامی بود و یا اگر درست به خاطرم باشد، همسرش نظامی بوده که اعدام شده، نیز حضور داشت و در این جا من در روی نقشه، نقاط حساس پایگاه که باید اشغال شود، مشخص کردم.

... در این محل فکر می‌کنم دو بار جلسه داشتیم، که بحث کلی، روی اشغال پایگاه و هدف‌ها بود.

... جلسه‌ی دیگری که تشکیل شد و خلبان تهران و احتمالاً یکی از خلبانان پایگاه نوژه در آن شرکت داشتند،‌در منزل ناصر رکنی بود که فکر می‌کنم در این جلسه بود که برای اولین بار، به تیمسار محققی معرفی می‌شدیم، که جزئیات صحبت‌های آن شب یادم نیست و بیشتر جنبه‌‌ی تشریفاتی و قوت قلب دادن به خلبانان بود.

خلبانان کودتا

جلسه‌ی دیگری که خودم در منزل خواهرم تشکیل دادم و در آن، خلبانان تهران، یعنی ملک و ‌آبتین و احتمالاً بویری یا بیت‌اللهی شرکت داشتند که در این جلسه، خبرهای هر کس همراه با ‌آمار و ارقام پایگاه‌ها و هدف‌ها و وظایف هر کس صحبت شد.»(سروان محمد ملک، سروان کیومرث آبتین)

فرمانده نظامی کودتا

همان‌طور که در این گزارش‌ها ملاحظه شد، رهبری نظامی کودتا در داخل با سرهنگ دوم، بازنشسته‌ی ژاندارمری، محمد باقر بنی‌عامری با نام‌های مستعار امید محمدی، و احسان و ... از مالک‌‌های بزرگ در رژیم گذشته بود.

او و قمر الملوک حجازی، همسر موقتش، «بنا به گفته همسر» با نام  مستعار مریم که بیوه‌ی یکی از افسران «گارد» بود و شوهرش روزشنبه، ۲۱ بهمن ۱۳۵۷ در درگیری با مردم کُشته شده بود، کودتا را رهبری می‌کردند

پایگاه سوم نیروی هوایی تا قبل از انقلاب «پایگاه شاهرخی» نامیده می شد. پس از پیروزی انقلاب ، به «پایگاه حر» تغییر نام یافت. به دنبال واقعه پاوه در دهه سوم مرداد ماه ۱۳۵۸ و صدور فرمان تاریخی امام در ۲۷/۵/۵۸ خطاب به نیروهای مسلح جهت پاکسازی کردستان از عناصر آشوبگر، یکی از خلبانان حزب اللهی پایگاه حر «نوژه» به یاری شهید چمران شتافت و در مأموریت های کردستان به شهادت رسید. به همین مناسبت نام پایگاه حر مجددا تغییر کرد و پایگاه شهید «نوژه» نام گرفت

سازمان نقاب چیست؟

«نقاب» مخفف «سازمان قیام ایران بزرگ» است. این سازمان در ظاهر، تشکیلات هوادار دکتر بختیار، آخرین نخست‌وزیر رژیم شاهنشاهی، و در واقع، سازمان کودتای نظامی آمریکا علیه انقلاب اسلامی ایران بود.

البته در جلسات خصوصی کودتاگران را قانع کرده بودند که «ما قیام و انقلاب ایران را قبول داریم، ولی تا زمانی که شاه از مملکت رفت، اقدامات و عملیات انجام شده‌ی بعد از آن، در کنار انقلاب نبوده، بلکه بر ضد آن بوده است. در نتیجه، ما جهت نجات این انقلاب از دست امام خمینی، شروع به عملیات سیاسی نموده‌ایم»‌

نهضت آزادی ایران ,

به هر حال سازمان «نقاب» رهبری جریان کودتای نوژه را به عهده داشت. گردانندگان اصلی این سازمان در داخل کشور، هم فکران بختیار در جبهه‌ی ملی بودند و در حقیقت می‌توان گفت که این کودتا را جبهه‌ی ملی و یا حداقل بخشی از این جبهه هدایت می‌کرد. از گردانندگان اصلی این توطئه که بگذریم،

اعضای سازمان نقاب، از وابستگان به رژیم سابق بودند که عمده‌ی آن‌ها را ساواکی‌ها و نظامیان اخراجی و بازنشسته و تعداد محدودی از نظامیان شاغل، تشکیل می‌دادند.

بنابر اظهارات یکی از عوامل کودتا:

«سازمان نقاب، شامل یک ستاد در پاریس که در رأس آن بختیار و یک ستاد در ایران که به دو شاخه‌ی سیاسی و نظامی تقسیم می‌شد، بود.

سازماندهی کودتا با ابوالقاسم خادم،» یکی از اعضای فعال حزب ایران بود و پس از دستگیری او در تاریخ 8/2/1359، به مهندس جواد مرزبان واگذار شد.»

 سروان نعمتی، سروان ایران‌نژاد، همافر پور رضایی،تیمسار محققی، تیمسار مهدیون قبلاً در پایگاه نوژه مدت‌های زیادی خدمت کرده و اکثر پرسنل خلبان و فنی آن‌ جا را می‌شناختند، درحالی که این امر در پایگاه مهرآباد صادق نبود.»

سروان حمید نعمتی در این باره می‌نویسد:

«در مورد انتخاب پایگاه نوژه برای مرکز عملیات، بعد از این که در مورد طرح با بنی‌عامری صحبت کردم و وی با ستاد کودتا صحبت کرد، به من اطلاع داد که بهتر است به جای پایگاه نوژه از پایگاه یکم استفاده شود؛ چون این پایگاه به قول خودمانی راه دست آن‌ها و نیروهای عمل کننده می‌باشد که من با دلایلی با آن مخالفت نمودم که در طرح نهایی هم، پایگاه نوژه مورد تصویب قرار گرفت.»

وی در بخش دیگری از بازجویی‌های خود، درباره‌ی تغییر مکان شروع کودتا از تهران به همدان، چنین می‌نویسد:

«در یکی از همان جلسات اولیه، گفته شد که بهتر است پایگاه مهر‌‌آباد به جای پایگاه نوژه برگزیده شود که من به بدلایل زیر، آن را رد کردم:

چون رهبری عملیات هوایی به عهده‌ی من "نعمتی"بود، اظهار داشتم که به خاطر مدت خدمتم در این پایگاه، آن را مثل کف دستم چه از لحاظ محل و موقعیت و چه از نظر پرسنل می‌شناسم و در ثانی، این پایگاه در وسط بیابان قرار گرفته و اگر مورد  تهاجمی بخواهد قرار بگیرد یا از ده کبوتر آهنگ می‌باشد که مسأله‌ی خاصی نیست و قادر به دفاع خواهیم بود و اگر از طرف همدان باشد،‌ از طرف تیپ زرهی ممکن است باشد که دردرجه‌ی اول، سعی بر همراه کردن آن‌ها کنید و اگر نشد، با ا نجام پروازهای متعدد، جلوی آن‌ها را گرفته و مانع پیشرویشان شویم؛ ولی چون پایگاه مهرآباد در نزدیکی شهر واقع شده،‌خیلی زود می‌‌تواند حداقل مورد تهاجم مردم قرار گیرد و کار را لنگ کند که با پایگاه نوژه موافقت شد.

خطرات هوایی که ما را تهدید می‌کرد‌، یکی از طرف فرودگاه مهرآباد بود که قرار بود، دو فروند هواپیما باند فرودگاه را بزنند تا اعلام برنامه‌ی کودتا، موقتاً ، این پایگاه غیر قابل استفاده بماند و  دیگری پایگاه دزفول بود که دو اسکادران هواپیما (8 فروند) از نوع 4D ـ F در این  پایگاه، به عنوان CAP بر روی نوار مرزی عراق مأموریت داشتند که فرمانده آنها «مرادی »و معاونش «ابوالفضل مهدیار» بود.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:این خلبان(مهدیار)،باتوسل خانمش به حضرت زهرا(س)آزادشد ودرجنگ کمکهای زیادی کرد وسرانجام هواپیمایش مورداصابت موشک عراقی هاقرارگرفت وشهیدشد-هنوزمفقودالاثراست.

‌که برای هماهنگ نمودن و رفع این خطر ، خودم به این پایگاه رفته و به عنوان مهمان، تقاضای ملاقات با یکی از این دو را کردم که احتمالاً مهدیار با جیپ آمد و مرا به گردان برد و در آن جا مرادی را نیز صدا کرده و سه نفری خصوصی، به صحبت نشستیم که به‌ آن‌ها گفتم که قرار است از پایگاه نوژه، با هماهنگی نیروی زمینی در آینده‌ی نزدیک، کودتا نماییم و اگر به شما مأموریتی علیه هواپیماهای ما دادند، با فرکانسی که به شما می‌دهم، تماس بگیرید و ما به شما دستورالعمل خواهیم داد که چه باید بکنید، که هر دو موافقت کردند».

ستوان یکم محمدمهدی عظیمی فرد نیز چنین آورده است:

«جلسه بعد... من بودم، رکنی، نعمتی، برای اولین بار بویری و جوانمرد، مریم و دو نفر دیگر... و آبتین و ملک ... برای اولین بار راجع به تغییر محل عملیات از مهرآباد به همدان صحبت شد. در ضمن هواپیمای LODA شده زیاد نبود و در صورت درگیری قدرت مقابله نداشتیم و البته یکی از آشیانه‌ها به عنوان زندان در نظر گرفته شده بود».

بدین ترتیب پایگاه هوایی نوژه برای نقطه‌ی شروع و مرکز هدایت عملیات هوایی کودتا، انتخاب گردید

مصاحبه حجت‌الاسلام محمدی ری‌شهری رئیس دادگاه‌های انقلاب ارتش روزدوشنبه، ۲۳ تیر ۱۳۵۹

 تعداد کسانی را که طی۵ روز پس از کشف و خنثی‌سازی کودتای نوژه دستگیر شده‌اند ۳۰۰ نفر اعلام کرد.

آیت الله محمدی ری شهری:نزدیک غروب آفتاب روز سه شنبه، ۱۷ تیر ۱۳۵۹، آقای سعید حجاریان که با کمیته‌ی اداره‌ی دوم ارتش همکاری داشت، به دفترم آمد و هیجان زده گفت کار خصوصی دارم. ظاهراً چند نفر در دفتر بودند، به من نزدیک شد و گفت : «امشب قرار است کودتا شود»
بدین سان، ظاهراً من نخستین کسی است که از دستگاه قضایی بودم که در جریان این کودتا قرار گرفتم. نظارت بر دستگیری، بازجویی و محاکمه‌ی بیشتر کودتاچیان نکات تاریخی ارزنده و آموزنده‌ای در برداشت که متأسفانه در آن هنگامه ثبت و ضبط نشد.

سال‌ها پس از این ماجرا، آن چه را که در خاطر داشتم، به صورت سلسله مقالاتی در مجله‌ی پاسدار اسلام گردآوردم. پس از آن، مقدمات تألیف کتابی در این باره را فراهم کردم که کثرت اشتغالات، مانع تکمیل آن گردید، تا آن که حاصل تلاش‌ها در اختیار برخی از همکاران قرار مصاحبه باهمت آنان کتاب «کودتای نوژه» منتشر شد؛ اما این کتاب نمی‌توانس خلأ خاطرات این‌جانب را در این رابطه پر کند، بخصوص آن که یکی ازمهره‌ های اصلی کودتا، سروان نعمتی، که سال‌ها فراری و در خارج از کشور به سر می‌برد، به وسیله‌ی سازمان حفاظت ارتش، دستگیر شد و نکات تازه‌ای را از اسرار کودتا افشا کرد. این رو مجدداً تصمیم گرفتم کتابی در این باره تهیه کنم. تلاش‌هایی صورت گرفت، اما به پایان نرسید. اکنون بر این باورم که دیگر چنین فرصتی برای نگارش کتابی مستقل درباره‌ی آن حادثه پیش نخواهد آمد،‌بنابراین برای ثبت در تاریخ، مهم‌‌ترین مطالب و نکاتی را که جمع‌آوری کرده بودم، بین می‌کنم. از این رو این بخش از خاطرات مفصل‌تر از سایر بخش‌ها خواهد شد.

  یکی از رویدادهای مهم تاریخ انقلاب اسلامی که هنگام تصدی این جانب در دادگاه‌های انقلاب اسلامی ارتش اتفاق افتاد، کودتای نافرجام۱۸ تیر ۱۳۵۹ است.

کتاب خاطرات مصاحبه حجت‌الاسلام محمدی ری‌شهری رئیس دادگاه‌های انقلاب ارتش 

نقش  استکبارجهانی"امریکا" ومنافقین+شریعتمداری درکوتای نوزه

در آ‌ذر ۱۳۵۹، انجام کودتایی به دستور امریکا در برنامه شاهپور بختیار (از رهبران جبهه ملی و آخرین نخست‌وزیر رژیم شاهنشاهی) و عوامل داخلی و بیرونی‌اش قرار گرفت. آغاز کودتا از پایگاه هوایی شهید نوژه همدان برنامه‌ریزی شده بود و به همین دلیل پس از کشف و سرکوب به «کودتای نوژه» شهرت یافت.۱

آژانس جاسوسی آمریکا («سیا») به «کودتای نوژه» امید زیادی بسته بود و آن را ضربه نهایی و قطعی بر پیکر نظام نوپای جمهوری اسلامی می‌پنداشت و اهمیت آن را بیش از تجاوز نظامی صدام ارزیابی می‌کرد. به گفته سران «کودتای نوژه» مدتی بر سر تقدم «کودتای نوژه» یا آغاز جنگ تحمیلی بحث شد و سرانجام، بعد از سفر بنی‌عامری(از عناصرکودتا) به پاریس در اسفندماه، این طرح (آغاز جنگ تحمیلی) در «تقدم ۲» قرار گرفت و «تقدم ۱» به کودتا داده شد.

این کودتا، از لحاظ تجهیزات نظامی که قرار بود از داخل و خارج در جریان آن به کار گرفته شود در تاریخ کودتاهای جهان بی‌سابقه بود و چنان دقیق طرح‌ریزی شده که سیا موفقیت آن را قطعی می‌دانست. امید به موفقیت کودتا تا بدان حد بود که حتی اعلامیه پیروزی آن نیز آماده شده و خانه‌ای نیز برای انتقال شریعتمداری به تهران اجاره شده بود. شریعتمداری باید در این خانه مستقر می‌شد و به عنوان «رهبر مذهبی»! کودتا، آن را تأیید می‌کرد.

یکی از سران کودتا در دادگاه انقلاب، نقش سازمان سیا و ارتجاع عرب و جریان‌های سیاسی راست مرتبط با کودتا را چنین توضیح می‌دهد :
«دو الی سه ماه بعد از پیروزی انقلاب اولین تماس بین مأمورین «سیا» و یکی از دوستان بنی‌عامری در اروپا برقرار شد و آنها بنی‌عامری را در خط بختیار قرار دادند. تمام هماهنگیهای لازم بین کشورهای عضو بازار مشترک اروپا و ستاد بختیار در پاریس از طریق سیا انجام گرفت…هماهنگی‌ بین اسرائیل و کشورهای مرتجع منطقه نظیر عربستان، مصر و عراق توسط نماینده سیا که در دفتر دکتر بختیار در پاریس است انجام می‌گرفته است. (طبق اظهارنظرهای بنی‌عامری نه تنها به من بلکه به خیلی از افراد…) تأمین هزینه‌های مادی چه به صورت مستقیم (احتمالاً) و چه به صورت غیرمستقیم (حتماً) نظیر چک ده میلیون دلاری عربستان سعودی، توسط آمریکا صورت گرفته است…

نقش آیت الله شریعتمداری وبعضی روحانیون درکودتای نوژه

شناسائی افراد مخالف در کشور یا در خارج از کشور و معرفی آنها به بختیار و تقویت امکانات آنها یا در اختیار گذاردن امکانات لازم به آنها نظیر معرفی پالیزبان که در یکی از دهات عراق مخفی بوده و توسط سازمان جاسوسی اسرائیل شناسائی و معرفی و هماهنگی لازم را بین او و بختیار انجام داده است…. آقای مهندس قاضی در جواب ایشان (در جواب تیمسار محققی) گفتند که ما با روحانیت(!) پیشرفت خوبی داشته‌ایم و توانسته‌ایم به توافق برسیم، مثلاً با آقای شریعتمداری. با پسر ایشان وارد صحبت شدیم، پسرشان از جانب آقای شریعتمداری قول همه‌گونه همکاری را دادند. حتی منزلی در حوالی یوسف‌آباد برای ایشان اجاره کرده و قرار بود که ایشان بلافاصله به تهران منتقل بشوند… تا اینکه زمان به اصطلاح آماده شود، و مکان آماده شود، رادیو تلویزیون تصرف بشود که یا ایشان مستقیماً خودشان از رادیو تلویزیون صحبت بکنند یا اینکه نوار و اعلامیه‌شان پخش شود و از ایشان کمک گرفته شود.» 

کودتاچیان پس از جلب برخی از روحانی‌نمایان «متنفذ» مانند شریعتمداری با استفاده از ده میلیون دلاری که ارتجاع عرب، از طریق سعودی، در اختیار گذارده بود، مخفیانه به جذب نیرو پرداختند.
سران کودتا از طریق بختیار با «کومه‌له» و «حزب دمکرات» نیز تماس گرفته و بختیار در جریان ملاقات‌های متعدد با قاسملو و عز‌الدین حسینی موافقت آنها را جلب کرده بود.

«توضیحی که مهندس قاضی به تیمسار مهدیون و محققی می‌داد به این ترتیب بود که ما در حال مذاکره با هر دو گروه هستیم، هم مجاهدین و هم فدائیان خلق. می‌گفت که با فدائیان خلق ما زیاد تمایلی نداریم چون مارکسیست هستند ولی با مجاهدین خلق نه، صحبت کردیم و به این نتیجه رسیدیم که در آن روز ازشان بخواهیم که به نفع ما وارد کار نشوند، ما احتیاجی نداریم که آنها به نفع ما وارد عمل بشوند… وی می‌گفت که ما این قول را از مجاهدین خلق گرفته‌ایم که آن روز بیطرف بمانند، در عوض اینکه آنروز بیطرف می‌مانند بهشان قول داده‌ایم که آزادی فعالیت سیاسی داشته باشند و هر نوع فعالیت سیاسی که بخواهند در نهایت آزادی انجام بدهند.» 

همکاری منافقین باکودتاگران

تماس‌هایی میان کودتاگران و موسی خیابانی صورت گرفته بود و ضمن پیشنهادی که رهبران کودتا به سازمان مجاهدین داده بودند، موافقت شده بود که سازمان مجاهدین در مقابل پستی که به مسعود رجوی واگذار می‌شود، به نفع کودتاگران از موضعگیری در مقابل عمل کودتا خود را کنار بکشد

«ناصر رکنی» از سران کودتا در اعترافاتش می‌گوید که ابتدا «مسعود رجوی» و «موسی خیابانی» از هدف‌های دستگیری کودتا بودند، اما یک ماه پیش از کودتا «بنی‌عامری» به این موضوع اشاره کرده که مذاکره‌های مهمی با سازمان مجاهدین خلق و چریک‌های فدایی در حال انجام است.

آن‌ها نیروهای عملیاتی سازمان مجاهدین خلق را ۸۰۰ نفر و چریک‌های فدایی خلق را ۳۰۰ نفر ارزیابی می‌کردند.

ناصر رکنی از سران کودتا در اعترافاتش می‌گوید که ابتدا «مسعود رجوی» و «موسی خیابانی» از هدف‌های دستگیری کودتا بودند اما یک ماه پیش از کودتا خانم «پروین شیبانی» از اعضای شاخه‌ی سیاسی کودتا اظهار داشته که تماس‌هایی با سازمان مجاهدین خلق برقرار شده و بعداً نیز بنی عامری به این موضوع اشاره کرده که مذاکره‌های مهمی با سازمان مجاهدین خلق و چریک‌های فدایی در حال انجام است. ناصر رکنی همچنین از «پرویز قادسی» نقل می‌کند که مجاهدین خلق قول داده‌اند که روز کودتا بی‌طرف بمانند و در عوض ما هم به آن‌ها قول داده‌ایم که هر نوع فعالیت سیاسی که بخواهد در نهایت آزادی انجام بدهد.

سازمان تعدادی از افراد نظامی را که تا آن هنگام در ارتش شناسایی و جذب کرده بود، فراخواند 

 با استفاده از شناسایی‌های قبلی سازمان از ناراضیان داخل ارتش، ضمن تشکیل تیم‌های جداگانه، افراد ناراضی را جذب نموده و در پوشش چند تیم عمل کننده در اختیار کودتا قرار دهند. تعدادی از افراد از جمله استوار «ایرج بهی» و گروهبان «حمیدرضا ترکپر» و چند تن از تیپ ۳۳ نوهد مرتبط با سازمان مأمور به این کار شدند.

«ایرج بهی» که محل خدمتش تیپ۲۳ نوهد بود، قبل از فرار به عراق در پوشش راننده‌ی مینی‌بوس به جاسوسی و جمع‌آوری اخبار نظامی برای عراق مشغول بود و سرانجام در پایگاه منصوری واقع در کاریزه‌ی عراق در اثر بمباران هواپیماهای جمهوری اسلامی به هلاکت رسد. تیم ایرج بهی به گفته‌ی اعضای کودتا کیفیت و کمیتی بسیار خوبی به نسبت دیگر شاخه‌های کودتا داشت.
«حمیدرضا ترکپور» هم در تیپ ۲۳ نوهد خدمت می‌کرد. او هم پس از کودتا به کردستان عراق گریخت و علی‌رغم آنکه بازدهی چندانی برای سازمان داشت، به واسطه‌ی تلاش‌های بی‌وقفه در جریان جذب نیرو در ارتش به منظور تقویت کودتای نوژه ارتقای تشکیلاتی یافت و بعدها یکی از مسئولین نهادهای سازمان منافقین شد.

«سیروس لطیفی» از اعضای بلندپایه‌ی سازمان منافقین هم که بعد از دستگیری جزو توابین شد، این گونه برخورد سازمان منافین با کودتای نوژه را روایت می‌کند:
«این کودتا که یک کودتای آمریکایی بود و کودتای نسبتاً سرتاسری بوده و قرار بوده از چندین نقطه‌ی کشور شروع شود و مرکز اصلی آن نوژه می‌باشد. این کودتا که عامل اصلی آن آمریکا بود قرار بود به‌وسیله‌ی ضدانقلاب انجام گیرد و هسته‌ی مرکزی آن نیز در ارتش تشکیل شده بود.

در هنگام کودتای نوژه که سازمان قبل از کودتا از آن مطلع شده بود (از چه طریقی اطلاع پیدا کرده بود نمی‌دانم ولی احتمالاً در رابطه با هواداران و با نفوذی‌هایی که در ارتش داشته مطلع شده بود و شاید هم با افرادی از کودتا ارتباط داشته است) وقوع کودتا را به دولت آن زمان اطلاع داد.

ضمناً سازمان می‌گفت که حزب توده نیز از کودتا مطلع شده و آن [حزب] نیز مسئله را به اطلاع سیستم رسانده است و این مطلع کردن سیستم را سازمان یک امتیاز برای خود می‌دانست و این طور تحلیل می‌کرد که ما بر اساس تعصب سازمانی عمل نمی‌کنیم بلکه منافع انقلاب برایمان مطرح می‌باشد بنابراین بایستی از هر حرکت ضدانقلابی جلوگیری نماییم و در این زمینه تا موقعی که با سیستم تضادهایمان آنتاگونیستی (آشتی ناپذیر) نشده است با او در جهت کوبیدن ضدانقلاب همکاری خواهیم کرد.

لازم به یادآوری است که سازمان در جریان کودتای نوژه به تمام نیروهای درونی خود آماده باش داده بود و در سطوح بالا مسئله را دقیقاً برای افراد گفته بود که در هسته‌هایی در سطح تهران و در خانه‌ها یا جاهای مختلف ایجاد کرده بود که به‌صورت آماده‌ی ۲۴ ساعته باشد تا به محض وقوع کودتا وارد عمل شوند.

حتی طرح عملیاتی بسیاری از این هسته‌ها مشخص بود و قرار بود که وقتی کودتا ایجاد شد این هسته‌ها توسط سلاح‌هایی که سازمان به آن‌ها خواهد داد به مراکز خاصی حمله کرده و آن‌ها را در اختیار خود بگیرند و به طور خاص بر مراکزی مانند رادیو، تلویزیون، هتل‌ها و ساختمان‌های بلند تکیه می‌شد و در واقع سازمان می‌خواست از این کودتا استفاده کرده و در جهت گرفتن مراکز و حتی در انتها در صورت امکان در جهت گرفتن قدرت از دست کودتاچیان عمل نماید که البته کودتا خنثی شده و مسئله‌ای نیز ایجاد نشد و تقریباً بعد از یک هفته آماده باش سازمان نیز شکست.»

زایمان های سزارین با هیپنوتیزم در ایران +عکس

نخستین زایمان سزارین با هیپنوتیزم در ایران"بیمارستان  پارس تهران" سال ۱۳۶۹ دکترحسین الماسیان
دومین زایمان باهیپنوتیزم سال ۱۳۸۶بیمارستان که درادامه خواهیدخواند
 

سال(۱۳۸۶) نخستین دوره آموزش زایمان بدون درد به روش هیپنوتیزم در بیمارستان لبافی‌نژاد تهران برگزار شد و گروهی از پزشکان متخصص زنان و مامایی در مورد زایمان به روش هیپنوتیزم آموزش دیدند.

به نوشته تهران امروز، این دوره‌های آموزشی که در پی توصیه سازمان بهداشت جهانی به کشورهای جهان برای کاهش میزان سزارین صورت گرفت جامعه مامایی را نسبت به انجام این روش زایمان آگاه و آماده کرد. حامیان زایمان به روش هیپنوتیزم در شرایطی مجوز آموزش این روش را از وزارت بهداشت دریافت کردند که بر اساس آمار این وزارتخانه، 42 درصد زایمان‌ها در کشور به صورت سزارین صورت می‌گیرد و این در حالی است که بنا بر توصیه سازمان بهداشت جهانی میزان سزارین در هر کشور نباید از 10 تا 15 درصد بیشتر باشد، همزمان با تدوین پروتکل‌های زایمان بدون درد در سال 85، بحث زایمان، به روش هیپنوتیزم نیز مطرح و این روش پس از ماه‌ها بحث و بررسی در مجموعه زایمان‌های بدون درد قرار گرفت و این در حالی بود که درست 6 ماه از زمان تولد دومین کودک به روش هیپنوتیزم می‌گذشت. گر چه این تولد به علت بالا بودن وزن کودک به روش سزارین انجام شد اما این اطمینان خاطر را برای زنان به وجود می‌آورد که با هیپنوتیزم می‌توان زایمان بدون درد داشت.

چرا که از دیدگاه متخصصان زنان و مامایی مهم‌ترین عامل گرایش زنان به سزارین ترس از زایمان است و بیشتر به همین علت است که زنان سزارین را برای تولد فرزندان خود انتخاب می‌کنند.»

حامیان این روش زایمان در دفاع از آن به سابقه هیپنوتیزم در دنیا استناد کرده و عدم توسعه آن را در ایران به طرز تلقی مردم و مسوولان نسبت می‌دهند. 

« دکتر مهوش آگاه» مدرس زایمان بدون درد در این زمینه به «تهران امروز» می‌گوید: هیپنوتیزم یک روش کاملا علمی است که در سال 1954 در کالج سلطنتی انگلیس به عنوان یک روش علمی در آموزش پزشکی دانشجویان پزشکی تصویب شد و از سال 1996 با طی مراحل علمی کلینیکال ترایال به عنوان یک روش کامل کلاسیک علمی در کتاب مرجع روانپزشکی قرار گرفت و این در حالی است که در ایران عده‌ای درمان و کاهش درد به روش هیپنوتیزم را جزو طب مکمل یا آلترناتیو می‌دانند و همین امر موجب شده که این روش علمی در کشور توسعه نیابد.

او می‌افزاید: می‌توان به روش هیپنوتیزم با متمرکز کردن فکر یک زن در حین زایمان به جای دیگر کاری کرد که درد را احساس نکند و این پایه روشی است که در این دوره به متخصصان بیهوشی، زنان و اطفال آموزش داده می‌شود و در حقیقت هیپنوتیزم به معنای تمرکز در یک موضوع، انفکاک از محیط و تاثیرپذیری از موضوعی است که بر آن تمرکز کرده‌ایم همه ما روزانه هیپنوتیزم را به صورت ناخودآگاه تجربه می‌کنیم مانند اینکه پس از یک رانندگی طولانی، وقتی به مقصد می‌رسیم یادمان نیست که چگونه مسیر را طی کرده‌ایم علت آن این است که در تمام مدت فکرمان جای دیگری بوده است و این همان هیپنوتیزم است. از دیدگاه این مدرس آموزش زایمان به روش هیپنوتیزم، این روش در حداقل 80 درصد مردم به جز افرادی که بیماری‌های شدید روانی دارند یا عقب‌مانده ذهنی هستند جوابگوست و با تغییراتی که به وسیله آن در متابولیسم مغز انجام می‌شود درد را کاملا می‌توان کنترل کرد و در مورد زایمان از این طریق تجربه نشان داده است که در شیردهی مادر نیز تاثیر دارد و آن را افزایش می‌دهد. متخصصان زنان و مامایی این روش زایمان را به بیماران قلبی، دیابتی و بیمارانی که در برابر روش‌های بی‌حسی و بیهوشی حالت تهوع مکرر پیدا می‌کنند پیشنهاد می‌کنند و معتقدند برای بیمارانی که در ناحیه برش احساس درد شدید می‌کنند و برای بی‌حسی نیز میزان پلاکت آنها پایین است و کسانی که در ناحیه کمر دچار عفونت شده‌اند یا در سیستم ستون مهره‌ای آنها ناهنجاری‌هایی وجود دارد هیپنوتیزم به‌عنوان روشی مناسب برای زایمان به‌حساب می‌آید.

در دنیا و بیشتر کشورهای در حال توسعه در هر دقیقه یک زن از عواملی مربوط به بارداری و زایمان جان خود را از دست می‌دهند و در سال بالغ بر پانصدهزار زن در این رابطه می‌میرند. در ایران نیز از سال 1375 تا 1384، 2585 مرگ مادران باردار و در سال 1384، 295 مورد مرگ مادر توسط وزارت بهداشت گزارش‌ شده که 6/87 درصد آنها در بیمارستان اتفاق افتاده و 60 درصد آنها به علت خطاهای پزشکی، مامایی و پرستاری بوده است بنابراین یکی دیگر از مهم‌ترین علل گرایش زنان در ایران به سزارین مرگ و میرهای پی در پی مادرانی است که 17 درصد این مرگ و میرها توسط افرادی اتفاق می‌افتد که هیچ دوره آموزشی در مورد زایمان ندیده‌اند.

به گفته مدیرکل سلامت خانواده و جمعیت وزارت بهداشت، 59 درصد مرگ و میر مادران در کشور به علت خونریزی، 14 درصد به علت فشار خون بالا، 14 درصد به علت بیماری‌های قلب و عروق، 13 درصد به علت عفونت و به ترتیب خونریزی دوران بارداری، عوارض سقط جنین و آمپولی ریه مهم‌ترین عامل مرگ و میر مادران محسوب می‌شود و این در حالی است که سزارین نیز خالی از خطر نیست و مانند هر عمل دیگری یک عمل جراحی به حساب می‌آید و مانند هر جراحی دیگر نیازمند بیهوشی است و بیهوشی نیز خطراتی چون ابتلا به خونریزی، عفونت و انتقال خون را به همراه دارد و فرزندان متولد شده به این شیوه دچار عوارضی می‌شوند که دکتر ناصر افضلیان متخصص کودکان و کارشناس اداره کودکان وزارت بهداشت در تشریح آن می‌گوید: از آنجا که نوزادان سزارینی فشارهای طبیعی زمان زایمان را تحمل نمی‌کنند ریه‌های آنها از مایعات و ترشحات خالی نمی‌شود و در نتیجه عوارضی چون زجر تنفسی در این نوزادان بسیار شایع است به‌گونه‌ای که حدود نیمی از نوزادان نیاز به بستری شدن در ICU را پیدا می‌کنند که این مسأله هزینه زیادی را بر خانواده‌ها تحمیل می‌کند و از سوی دیگر چون اغلب سزارین‌ها به صورت انتخابی است و پیش از پایان زمان بارداری و شروع دردهای زایمانی انجام می‌شود نوزادان سزارینی اغلب نارس هستند و مادر سزارین‌شده حداقل تا دو ساعت نمی‌تواند به فرزندش شیر بدهد و این تاخیر موجب بروز اختلالات تغذیه‌ای در مادر می‌شود. با توجه به عوارض حاصل از عمل سزارین حامیان زایمان به روش هیپنوتیزم این روش را به عنوان یک روش جایگزین برای سزارین مطرح می‌کنند و مدعی‌اند که این روش یک روش علمی و کاربردی است که به سهولت و ارزانی می‌تواند مورد استفاده قرار گیرد و در این روش زنان در ماه‌های 2 تا 8 ماهگی بارداری با کمک پزشک با هیپنوتیزم و خود هیپنوتیزم آشنا می‌شوند و در صورتی که داوطلبان این نوع زایمان هیپنوتیزم‌پذیری متوسط یا خوب دارند با خودهپینوتیزم و روش‌های ایجاد بی‌دردی با خودهپینوتیزم آشنا و در خانه، درمانگاه یا بیمارستان حتی بدون کمک پزشک یا مامایی که با هپینوتیزم آشنایی داشته باشد می‌توانند زیر نظر پزشک یا ماما خود را در شرایط بی‌دردی قرار دهند. درست همانند اتفاقی که در مورد اولین زایمان به روش هیپنوتیزم افتاد و مادر داوطلب برای انجام زایمان تحت مراقبت‌های پزشک قرار گرفت

***

اولین زایمان به روش هیپنوتیزم درجهان"شوروی"سال ۱۹۳۶
برای اولین بار انجام این روش هیپنوتیزمی، تلقینی که به خوبی توسط او طراحی شده بود، روی زائوهای پزشک، دانشجوی پزشکی و کادرهای پزشکی در سال ۱۹۳۶ در شوروی سابق هیجان زیادی به وجود آورد.
 به مراکزومحلاتی که این زایمان صورت می گرفت "هیپنوتاریم" می گفتند.
در سال ۱۹۵۰ یک پزشک فرانسوی بنام «فردیناندلاماز»که به روسیه سفر کرده بود با این روش آشنا شد که پس از مراجعت به فرانسه، به سرعت این روش زایمان بی‌درد یا کم درد توسط او در کشورهای غربی گسترش پیدا کرد.
درپی گزارشهای«فردیناندلاماز»ومعرفی آن درکشورهای دیگر وارائه ۸۰۰۰گزارش از  زایمان در  کشور شوروی ،  از سال ۱۹۵۱ مورد تأیید مسؤلین کشور شوروی قرارگرفت وموردقبول دیگرکشورها شد وبتعبیری بعنوان یک تکنولوژی جدید" مقبولیت جهانی" پیداکرد.

دیک رید چیست؟
دکتر«گرانتلی دیک رید»(Grantly Dick-Read)تکنیکی است به نام زایمان طبیعی(سزارین باهیپنوتیزم)که در سال ۱۹۳۳ توسط دکتر"گرانتلی دیک رید" پایه گذاری شده است این دانشمندمعتقدبود که زایمان نبایداینقدردردناک باشد وروشی رابنیادنهاد که بعدها بنام خودش"دیک رید" معروف شد

روش دیک ریک
دیک رید برای زایمان طبیعی بدون دردباارائه مجموعه یی از اطلاعات علمی درباره ی زایمان به زائوها در نیمه ی دوم دوران بارداری وآموزش برخی ازروشهای ریلاکسیشن (Relaxationو تمرین های تنفسی به زائوها در طول دوران بارداری.

دکتر«گرانتلی دیک رید»(Grantly Dick-Read)باارائه ی تلقینات مناسب به زائوها برای افزایش اعتماد به نفس آنها و ایجاد شور و شوق مادر شدن به جای فکر کردن به درد و وحشت زایمان.

بعلت استفاده های نادرست جامعه آن زمان وحساسیت مردم روی این واژه،دکتردیک رید  در آموزشهایش از واژه ی هیپنوتیزم استفاده نمی کرد،اگرچه او به این امرواقف بود که تکنیکش"هیپنو"است.وی مشاهده می کرد که برخی از زائوهای او از آغاز شروع زایمان به خلسه ی عمیق و مستمری فرو می روند و گاه پس از تولد نوزاد هیچ یک از مراحل زایمان و شرایط محیطی آن زمان را اصلاً به یاد نمی آورند، ولی او تمام این جریانات را به ریلاکس شدن و تلقین نسبت می داد.

امادرسال ۱۹۵۰ دکتر فردیناندلاماز -پزشک فرانسوی،روش دکتر"گرانت لی دیک رید" راارتقابخشید

***

دومین زایمان به روش هیپنوتیزم

در سال 1369 اولین زایمان به روش هیپنوتیزم در بیمارستان پارس تهران صورت گرفت که به‌دلیل ریسک بالای آن، به اطلاع عموم نرسید اما در مورد دومین زایمان بدون درد به این روش بیمار از چند ماه قبل از زایمان هفته‌ای 2 تا 3 جلسه، جلسات آموزشی هیپنوتراپی را پشت‌سر گذاشت.

مصاحبه با مادری که به روش هیپنوتیزم زایمان کرد

آیدا حسنلو، مادری که داوطلبانه به استقبال این عمل جراحی رفته، در مورد زایمان به روش هیپنوتیزم به «تهران امروز» می‌گوید: باتوجه به اینکه در 4 ماه اول بارداری وضعیت جسمانی مناسبی نداشتم،

استاد الماسیان، متخصص هیپنوتیزم که تخصصش را از انجمن NGH آمریکا گرفته‌اند، پیشنهاد زایمان به روش هیپنوتیزم را مطرح کردند و من 4 ماه قبل از زایمان، با وجود اینکه با تمام خطرات آن آشنا بودم، با موافقتت همسرم و همچنین تکنیک‌های خاص تنفسی و تکنیک‌هایی که مرا برای رفتن به حالت خلسه و شرطی‌شدن کمک می‌کرد، خودم را برای انجام این عمل آماده کردم.

او می‌افزاید: «البته ترجیح می‌دادم که شرایط زایمان طبیعی برایم فراهم شود اما به‌علت شرایط خاصی که داشتم، پزشکان عمل سزارین را برای تولد فرزندم انتخاب کردند و این در حالی بود که من هیپنوتیزم را به سایر روش‌های بیهوشی و بی‌حسی ترجیح دادم و تنها به‌خاطر درد 10 دقیقه آخر زایمان متخصصان ازز بی‌حسی استفاده کردند چون بر اساس آموزش‌هایی که دیده بودم، برای 45 دقیقه اول عمل آمادگی داشتم، در حالی که عمل یک ساعت و نیم طول کشید و در تمام طول این مدت، حرکت دست جراحان را می‌دیدم

انجام این روش جراحی، آن هم برای دومین بار در ایران، در حالی بود که دبیر اجرایی علمی مامایی ایران در مورد اجرایی‌شدن پروتکل مربوط به استفاده از این روش‌ها برای کاهش هزینه‌های زایمان، افزایش کیفیت خدمات مراقبتی به زنان باردار و تولد نوزاد سالم به وزارت بهداشت تاکید کرده بود.

گرچه ارائه‌دهندگان این نوع زایمان از تاثیر این روش در سلامتی مادر و کودک سخن می‌گویند و آن را در ردیف زایمان‌های بدون درد مثل زایمان در آب و دارویی به‌حساب می‌آورند ولی برخی جراحان زنان و زایمان این روش را در شرایطی که فرد نسبت به داروهای بیهوشی حساسیت نشان نمی‌دهد، نمی‌پذیرند و معتقدند که در شرایطی که فرد می‌تواند سزارین کند، دیگر نیازی به این روش نیست چراکه در عمل سزارین هیپنوتیزم می‌تواند عواقب بدی برای داوطلب به‌دنبال داشته باشد.

دکتر میترا مدرس‌گیلانی، متخصص زنان در این رابطه به «تهران امروز» می‌گوید: زایمان به روش هیپنوتیزم شاید در مورد داوطلبانی که دچار بیماری‌های قلبی ـ عروقی و دیابت هستند و امکان بیهوشی عمومی وجود ندارد، موثر می‌باشد اما در شرایطی که داوطلب چنین مشکلی ندارد و شرایط جسمانی او و فرزندش ایجاب می‌کند که فرد تحت عمل سزارین قرار گیرد، هیپنوتیزم چندان کارساز نخواهد بود چراکه یکی از نگرانی‌هایی که در مورد هپنوتراپ، آن هم در مورد عمل جراحی وجود دارد، این است که احتمال دارد بیمار از خواب بیدار شود و این مساله از نظر روحی تاثیر مخربی بر سلامتی داوطلب می‌گذارد، به‌گونه‌ای که با تداعی عمل سزارین، استرس‌های روحی به او دست بدهد. با این همه، باوجود امیدهایی که ارائه‌دهندگان این طرح در اشاعه آن دارند، برخی زمان‌بر بودن دوره‌های آموزشی آن را از جمله نقاط ضعف آن به‌حساب می‌آورند./۲۰ آذر ۱۳۸۶عصرایران

 ***

             گزارش همشهری از انجام موفقیت‌آمیز عمل سزارین با کمک هیپنوتیزم

پیش از ظهر جمعه ۲۵ خرداد۱۳۸۶، مادری۲۶ ساله، در شرایطی نوزاد دختر خود را در بیمارستان عیوض‌زاده تهران به دنیا آورد که بدون هیچ‌گونه داروی بیهوشی و به کمک هیپنوتیزم در خواب هوشیاری رفته بود تا نخستین عمل سزارین بدون بیهوشی در ایران با موفقیت به پایان برسد.

در حالی که زایمان بدون درد با کمک مدیتیشن و آموزش تنفس‌های خاص از سال‌ها پیش انجام می‌شده است اما این عمل، زایمان به روش سزارین است که بدون بیهوشی و با کمک هیپنوتیزم انجام شد.

خانم دکتر خدایی، جراح و متخصص زنان،‌ زایمان،‌ نازایی و لاپاراسکوپی، یکی از جراحان در مورد این عمل که دومین عمل جراحی سزارین با روش هیپنوتیزم در جهان  به شمار می‌رود (تجربه قبلی هم در ایران بوده است)، به همشهری می‌گوید: «اول تصمیم ما به زایمان طبیعی بود ولی سیر پیشرفت زایمان، اندازه لگن مادر و سنگین بودن نوزاد ما را مجبور به عمل سزارین کرد. همچنین از یک ماه پیش تمرینات روی این بیمار به صورت هیپنوتیزم برای سزارین شروع شده بود. در شروع عمل هم تقریبا نیم ساعت طول کشید تا بیمار به حالت خلسه رسید تا جراحی برای ما امکان‌پذیر شود.»

ظاهرا وضعیت خوابیدن بیمار در این عمل جراحی برای پزشکان صد در صد مناسب نبوده، و برای همین جراحی کمی با تاخیر انجام شده است. دکتر خدایی در این باره می‌گوید: «با این حال تا لحظات آخر همه چیز توسط بیمار به خوبی تحمل شد. در لحظات آخر هم هنگام جاگذاری رحم و ترمیم دیواره‌های شکمی، بیمار کمی احساس ناراحتی کرد که برایش از داروی خواب‌آور استفاده کردیم.»

دکتر خدایی در پاسخ به این سؤال که هیپنوتیزم نسبت به روشهای دیگر نظیر روش‌های بی‌حس‌کننده و یا بیهوشی عمومی چه مزیتی دارد، اینگونه پاسخ می‌دهد: «ندرتا ممکن است بیمارانی باشند که نتوانند هیچ‌کدام از دو روش بی‌حسی یا بیهوشی را تحمل کنند. همچنین عوارض بیهوشی عمومی به داروهای بیهوشی نیز مربوط می‌شود و ممکن است بیمار بعد از عمل احساس حالت تهوع مکرر داشته باشد یا در ناحیه برش احساس درد شدیدی ‌کند. برای بی‌حسی نیز اگر میزان پلاکت پایین باشد، یا در ناحیه کمر اگر عفونتی وجود داشته باشد، یا اگر ناهنجاری‌های سیستم ستون مهره‌ای وجود داشته باشد، ممکن است نتوانیم بی‌حسی مناسبی را ارائه دهیم. پس در این موارد هیپنوتیزم می‌تواند روش خوبی برای زایمان‌هایی باشد که واقعا دیگر راه چاره‌ای برای بی‌دردی وجود ندارد.»

دکتر خدایی تاکید می‌کند: «اما اگر بتوانیم روش هیپنوتیزم را در کنار این دو روش به صورت تکمیلی داشته باشیم نه تنها برای جراحی‌های زنان و زایمان بلکه در خیلی از روشهای جراحی دیگر نیز می‌توانیم از هیپنوتیزم با توجه به مطمئن بودن و سالم بودن آن استفاده بکنیم.»

وی با اشاره به اینکه متاسفانه موارد زیادی دیده‌ شده که به دلیل وجود شرایط خاص بیماران در اثر استفاده از روش‌های بیهوشی و بی‌حسی موضعی متحمل عوارض زیادی شده‌اند و هم استرس زیادی داشتند، تاکید می‌کند که اگر ما بتوانیم روش هیپنوتیزم را در اعمال جراحی ارتقا دهیم پشتوانه خوبی برای علم تجربی‌مان خواهیم داشت. در کشورهای پیشرفته برای انجام زایمان بدون درد، مادران باردار در کلینیک‌های ویژه تحت آموزش‌ها و دوره‌های مدیتیشن قرار می‌گیرند.

دکتر خدایی نیز ضمن بیان اینکه ما هم می‌توانیم این روش را به صورت خود‌هیپنوتیزمی به بیمار آموزش دهیم می‌گوید: «در این‌صورت می‌توانیم بگوییم هم خیال ما و هم بیمار از بابت دردهای سخت زایمانی راحت می‌شود. البته پذیرش هیپنوتیزم برای افراد  مختلف متفاوت است و بعضی ممکن است نسبت به این روش القاء‌‌پذیر‌تر باشند و بعضی برعکس. ولی به هر حال همه افراد حین عمل جراحی تحت تاثیر هیپنوتیزم قرار می‌گیرند.»

به گفته این متخصص زنان، وزارت بهداشت پروتکل هیپنوتیزم‌تراپی را از گروه هیپنوتیزم خواسته و اقداماتی نیز در دست انجام است: «ولی هنوز نمی‌دانیم قرار است این امکان برای ما تا چه حد فراهم شود البته هیچکدام از آموزش‌های ما در مورد این روش تحت پوشش وزارت بهداشت انجام نشده است.»

یکی از نگرانی‌هایی که در مورد هیپنو‌تراپی آن هم در مورد عمل جراحی وجود دارد این است که بیمار ناگهان از خواب بیدار شود. دکتر خدایی در این باره می‌گوید: «البته این نگرانی کاملا طبیعی است. حتی در زمانی که ما از روش بیهوشی یا بی‌حسی استفاده می‌کنیم، ممکن است جراحی طولانی‌تر شود و اثر این دو روش از بین رود که در این هنگام ما از تکرر این داروها استفاده می‌کنیم. در مورد هیپنوتیزم نیز تخت در ابتدا به حالت نیمه نشسته بود تا هیپنوتیزم به راحتی انجام شود اما بعد سیستم‌های الکترونیکی تخت دچار مشکل شد و نتوانستیم تخت را دوباره به حالت اولیه در‌آوریم و چون لگن در گودترین قسمت قرار می‌گرفت، عمل با مشکل مواجه شد اما در نهایت نوزاد با 3 کیلو و 950 گرم وزن، 51 سانتیمتر قد و 38 سانتیمتر دور سر به دنیا آمد.»

وی درباره اهمیت استفاده از این روش می‌گوید: «شاید بعدها بتوان از این عمل به جای بیهوشی برای بیمارانی که در معرض خطر بوده و ریسک‌پذیری زیادی دارند، استفاده شود اما جراحی مساله‌ای اجتناب‌ناپذیر است و امیدواریم با انجام این عمل دریچه‌ای جدید به علم تجربی باز شود.»

به گفته تیم جراحان، در تمام طول زایمان، وضعیت کلی بیمار از لحاظ وضعیت قلبی، عروقی و اکسیژن‌رسانی تحت کنترل قرار داشت و هیچ‌گونه خطری بیمار را تهدید نمی‌کرد. همچنین بعد از بیرون کشیدن جنین، جفت و پرده‌های جنینی خارج شد و داخل رحم و شکم تمیز شد و سپس پوست شکم بیمار دوخته شد که در تمام این مراحل بیمار هوشیار بود ولی درد را احساس نمی‌کرد.

دکتر حسین الماسیان، هیپنوتراب و دکتر رویاخدایی متخصص زنان در کنار آیدا حسنلو و فرزندش

دکترحسین الماسیان، متخصصن هیپنوتیزم و هیپنوتراپی،زائو(آیداحسنلو)و دکتررؤیاخدایی..زایمان به روش هیپنوتیزم

حسین الماسیان، متخصصن هیپنوتیزم و هیپنوتراپی که این تخصص  را از انجمن NGH آمریکا گرفته، با این ادعا که این عمل سزارین بدون بیهوشی، بی‌حسی و بدون استفاده از هیچ نوع دارویی در شرایط عادی و هوشیاری انجام شده، به همشهری می‌گوید: «قبل از این در اسفند‌ماه سال 1369 در بیمارستان پارس تهران هم چنین عملی صورت گرفت که به دلیل ریسک بالا به اطلاع عموم نرسید.» وی با اشاره به اینکه یکی از کاربردهای هیپنوتیزم در علم پزشکی می‌تواند در زمینه زایمان بدون درد باشد ادامه می‌دهد: «این کار به صورت داوطلبانه انجام گرفت و این بیمار از دو ماه پیش از زایمان هفته‌ای دو تا سه جلسه، جلسات آموزشی هیپنوتراپی را تجربه می‌کرد.»

به گفته این هیپنوتراپ، هیپنوتیزم یک روش کمکی است و در زمینه بیماری‌های روان‌نژندی و روان‌تنی بسیار اثر بخش است و به‌طور کلی در زمینه‌هایی که دارو زیاد کاربرد ندارد، می‌تواند بطور جدی در نظر گرفته شود. به گفته الماسیان، در دنیا این روش کاملا شناخته شده است و با اینکه در کتب پزشکی به آن اشاره شده ولی به صورت عملی اجرا نشده است.

مادر هیپنوتراپ

«آیداحسنلو»مادری که داوطلبانه به استقبال این عمل جراحی رفته بود در مورد اتفاقات قبل و بعد از عمل سزارین به روش هیپنوتیزم می‌گوید: «از چهار ماه قبل از شروع جراحی با وجود اینکه با تمام ریسک‌های مربوط به این عمل آشنا بودم با موافقت همسرم و همچنین تکنیک‌های خاص تنفسی و تکنیک‌هایی که من را برای رفتن به حالت خلسه و شرطی شدن کمک می‌کرد، خودم را برای انجام این عمل آماده کردم.»

وی که خودش شاگرد حسین الماسیان است، در ادامه می‌گوید: «البته ترجیح می‌دادم که شرایط زایمان طبیعی برایم فراهم شود ولی به علت شرایط خاصی که داشتم پزشکان عمل سزارین را ترجیح دادند و این در شرایطی بود که من هیپنوتیزم را به سایر روشهای بیهوشی و بی‌حسی ترجیح داده و با اعتماد کامل و روحیه بالا خودم را برای عمل جراحی آماده کردم.»

انجام این روش جراحی آن هم برای دومین بار در ایران در حالی بود که چندی پیش دبیر انجمن علمی مامایی ایران تاکید کرده بود وزارت بهداشت باید در جهت کاهش هزینه‌های زایمان، افزایش کیفیت خدمات مراقبتی به زنان باردار و تولد نوزاد سالم، پروتکل مربوط به استفاده از این روشها را سریع‌تر در کشور اجرایی کند.

دکتر ناهید خداکرمی  با اشاره به اینکه تحقیقات انجام شده در کشور در مورد استفاده از روشهای غیردارویی هنگام زایمان نتایج خوبی را به همراه داشته است، گفته بود: «در مجموع 17 روش غیر‌دارویی برای کاهش درد زایمان وجود دارد که برخی از این روشها شامل هیپنوتیزم، ماساژ درمانی، آب درمانی، تکنیک لاماز و زایمان در آب است که در اغلب کشورهای دنیا مورد استفاده قرار می‌گیرد اما متاسفانه این روشها در ایران هنوز معمول نشده، به گونه‌ای که فقط در قالب طرح‌های تحقیقاتی دنبال می‌شود.»

دبیر انجمن علمی مامایی ایران تصریح کرده بود: «امروزه در دنیا به استفاده از این روشهای غیر دارویی برای کاهش درد زایمان و اضطراب ناشی از آن توجه بسیاری می‌شود چرا که بهره‌مندی از این روشها ضمن کاهش درد زایمان‌، باعث افزایش رضایتمندی مادر‌، افزایش کیفیت سلامت مادر و نوزاد و کاهش دخالت در زایمان  خواهد شد.»

***

  نخستین زایمان سزارین با هیپنوتیزم در ایران

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
جمعه ۲۵ خرداد۱۳۸۶، مادری۲۶ ساله

۰۲ آذر ۱۳۸۷تابناک بنقل ازایسنا-این سال انتشارتصاویراست نه سال زایمان
 ودرسال۲۴ آبان ۱۳۹۰ عمل سزارین با هیپنوتیزم و بدون بی حسی توسط استاد حسین الماسیان در ایران فیلمشان منتشرشد

ونیزدرتاریخ۱۱ بهمن ۱۳۹۳
***
  اولین دوره آموزش زایمان بدون درد به روش هیپنوتیزم(سال۱۳۸۶) برگزار شد.

«دکترمهوش آگاه» مدرس زایمان بدون درد در افتتاحیه این دوره در حضور، امیر امیرخانی، مدیر کل دفتر سلامت جمعیت و خانواده وزارت بهداشت و هادی منافی، بنیانگذار انجمن علمی هیپنوتیزم ایران و وزیر اسبق بهداشت، گفت: متاسفانه افزایش آمار سزارین( رستم زایی) در کشور نگران کننده است و در برخی بیمارستانهای کشور تا 90 درصد زایمانها به روش مصنوعی جراحی و سزارین انجام می‌شود.
 آمارهایی رسمی که وزارت بهداشت منتشر کرده است نیز نشان می‌دهد که به طور متوسط بیش از 40 درصد زایمانها در کشور به روش سزارین انجام می‌شود در حالی که توصیه سازمان بهداشت جهانی به همه کشورها این است که میزان سزارین در هر کشوری بیش از 10 تا 15 درصد نباشد و ما از این نظر وضعیت خوبی در ایران نداریم. آگاه گفت: گرایش بیشتر مادران به سزارین علل فرهنگی مختلفی دارد اما مهمترین آن ترس از درد زایمان است، در صورتی که مادران بدانند می‌توانند به روش طبیعی زایمان بدون درد داشته باشند، قطعاً یک عمل طبیعی را به عمل جراحی ترجیح می‌دهند.
 بحث زایمانهای بدون درد از سال 81 در وزارت بهداشت مطرح شد و متعاقب آن در سال 85 پروتکلهای زایمان و از جمله زایمان بدون درد تدوین شد، دغدغه من همیشه این بود که زایمان بدون درد از طریق هیپنوتیزم هم در این مجموعه قرار گیرد که خوشبختانه با ارائه طرح آن به وزارت بهداشت مورد توجه قرار گرفت و اکنون اجازه آموزش این روش در این مرکز داده شد.
وی گفت: هیپنوتیزم یک روش کاملاً علمی است که در سال 1954 در کالج سلطتنی انگلیس به عنوان یک روش علمی در آموزش پزشکی دانشجویان پزشکی تصویب شد و از سال 1996 با طی مراحل علمی کلینیکال ترایال به عنوان یک روش کامل کلاسیک علمی در کتاب مرجع روانپزشکی قرار گرفت.
 
 متاسفانه هنوز عده‌ای درمان و کاهش درد به روش هیپنوتیزم را جزء طب مکمل یا آلترناتیو می‌دانند و همین امر توسعه این روش علمی را در کشور ما با مشکل مواجه کرده است در حالی که علم تجربی ثابت کردهه است که این روش در حداقل 80 درصد مردم (به جز افرادی که بیماریهای شدید روانی دارند یا عقب مانده ذهنی هستند) جوابگوست و با تغییراتی که به واسطه این روش در متابولیسم مغز انجام می‌شود کاملا می‌توان درد را کنترل کرد و در مورد زایمان از این طریق تجربه نشان داده است که به افزایش شیردهیی  مادر نیز کمک می‌کند.
آگاه گفت: هیپنوتیزم به معنای تمرکز در یک موضوع، انفکاک از محیط و تاثیرپذیری از موضوعی است که بر آن تمرکز کرده‌ایم، همه ما روزانه هیپنوتیزم را به صورت ناخودآگاه تجربه می‌کنیم مانند اینکه پس از یک رانندگی طولانی، وقتی به مقصد می رسیم یادمان نیست که چگونه مسیر را طی کرده‌ایم علت آن این است که در تمام مدت، فکرمان جای دیگری متمرکز بوده است و این همان هیپنوتیزم است.
بنابراین می‌توان به روش هیپنوتیزم با متمرکز کردن فکر یک زن در حین زایمان به جای دیگر کاری کنیم که درد را احساس نکند و این پایه روشی است که در این دوره به متخصصان، بیهوشی، زنان و اطفال آموزش داده می‌شود.
اولین دوره آموزش زایمان بدون درد پنجشنبه و جمعه با حضور حدود30 نفر آموزش گیرنده از بین متخصصان زنان، بیهوشی و ماماها در بیمارستان لبافی نژاد برگزار می‌شود
و قرار است به صورت یک روش زایمان بدون درد در بیمارستان مهدیه تهران به عنوان اولین مرکز ارائه دهنده این خدمت اجرایی شود.
 
نسرین چنگیزی، رئیس اداره سلامت مادران وزارت بهداشت نیز در حاشیه افتتاحیه این دوره به خبرنگار فارس، گفت: سزارین یک نوع جراحی است که به واسطه بیهوشی حین عمل که در بیش از 90 درصد موارد در ایران به صورت بیهوشی کامل انجام می‌شود، عوارض زیادی را برای مادر به همراه دارد. در حالی که در کشورهای پیشرفته حداکثر 5 درصد سزارین ها با بیهوشی کامل انجام می‌شود. وی ادامه داد: علاوه بر آن خونریزیهای این عمل جراحی اکنون مهمترین عامل مرگ مادران در ایران است، ضمن اینکه در روش سزارین بعد از بیهوشی و حداقل تا 24 ساعت درد به سراغ مادران می‌آید و این طور نیست که درد نداشته باشند در حالی که در زایمان طبیعی بعد از تولد فرزند دیگر مادر دردی ندارد.
وی گفت: 85 درصد زایمانها زایمانهای بی خطر است و نیازی به هیچ مداخله تهاجمی مانند سزارین ندارد. وی افزود: وزارت بهداشت برای کاهش سزارین، به دنبال ترویج زایمانهای طبیعی فیزیولوژیک است که به صورت بی درد یا کم درد انجام می‌شود مانند استفاده از تکنیک ماساژ یا زایمان همراه با مادر یا یکی از خویشاوندانش زایمان کند، یا آموزش ببیند که قبل از زایمان تحرک کند تا درد زایمان کم شود،
 
زایمان در آب و زایمان به روش هیپنوتیزم هم از روشهای دیگر است. به گفته وی، آموزش و مشاوره زایمانهای بدون درد اکنون در 8 بیمارستان کشور شامل بیمارستان مهدیه، اکبر آبادی، آرش در تهران، ام البنین مشهد، حضرت زهرا در تبریز، دزیانی گلستان، کوثر قزوین و مرتضوی کرمانشاه انجام می شود.
وی اضافه کرد: تا پایان سال آینده هر استان باید یک بیمارستان نمونه برای انجام این نوع زایمانها حتی به روش هیپنوز داشته باشیم و بعد از 5 سال باید بتوانیم 85 درصد زایمانها را در کشور به این روش انجام دهیم. چنگیزی گفت: بحث تغییر تعرفه های زایمان و سزارین برای متخصصان و ماما نیز در وزارت بهداشت مطرح شده که پس از نتیجه گیری نهایی اعلام می‌شود/۸۶/۰۹/۰۲ خبرگزاری فارس
***

                        عمل سزارین سه مادر ایرانی با هیپنوتیزم

ما برای رازگشایی از این رشته پر راز و رمز به سراغ سه مادری رفتیم که خواستند با روش هیپنوتیزم مادر شوند. این چهارمین زایمان از طریق سزارین است که بدون استفاده از داروی بیهوشی و فقط با روش هیپنوتیزم به تولد 4 بچه ی سرحال و سالم منجر شده؛ بچه اول دختر دکتر الماسیان الان 23 سال دارد و سه مادری که در این ویدئو می بینید، هر کدام از تجربه هایشان در زایمان سزارین با روش هیپنوتیزم حرف زده اند. /11 بهمن 1393آپارات
***
روش دوگانه زایمان زایمان

یک متخصص بیهوشی و مراقبت‌های ویژه با تاکید بر اینکه 10 تا 20 درصد زنان می‌توانند از روش هیپنوتیزم برای زایمان استفاده کنند، گفت: افرادی که بیماری‌های روانی و ضریب هوشی پایینی دارند، نمی‌توانند از این روش برای زایمان استفاده کنند.

 دکتر مجید ارشادی با بیان اینکه زایمان بی‌درد به دو روش دارویی و غیردارویی انجام می‌شود، افزود: روش  غیردارویی این نوع زایمان به صورت هیپنوتیزم انجام می‌گیرد که این افراد باید پیش از زایمان تحت نظر باشند.

وی تصریح کرد: افرادی که می‌خواهند زایمان بی‌درد همراه با هیپنوتیزم داشته باشند باید چندین نوبت به صلاحدید درمانگر خود هیپنوتیزم شوند تا به این روش شرطی شوند. با استفاده از همین شرطی سازی افراد در دوره زایمان، خود هیپنوتیزم را انجام می دهند.
این متخصص بیهوشی و مراقبت‌های ویژه با اشاره به اینکه دوره‌های هیپنوتیزم پیش از زایمان تلفنی یا حضوری انجام می‌شود و افراد به تنهایی می‌توانند تکنیک‌های آن را انجام دهند، گفت: از بین افرادی که اقدام به زایمان بی‌درد با هیپنوتیزم می‌کنند تنها 10 تا 20 در صد آنها می‌توانند به تنهایی فقط با هیپنوتیزم زایمان داشته باشند.

ارشادی افراد را از نظر هیپنوتیزم پذیری به سه دسته متوسط، کم و بالا تقسیم کرد و گفت: افرادی که هیپنوتیزم پذیری بالایی دارند، می‌توانند فقط با این روش زایمان کنند اما دو دسته دیگر از روش هیپنوتیزم در کنار سایر روش‌ها مانند رایحه درمانی و زایمان در آب استفاده می‌کنند.
وی با اشاره به اینکه افرادی که از روش هیپنوتیزم برای زایمان استفاده می‌کنند چندان چشمگیر نیستند، گفت: این نوع زایمان در صورتی که توسط یک هیپنوتیزم‌گر با تجربه انجام شود، هیچ گونه عوارضی ندارد.

این متخصص بیهوشی و مراقبت‌های ویژه بیان کرد: با توجه به بی ‌طری و بی‌ضرری این روش می توان از تکنیک های بی دردی که برای زایمان به افراد داده می شود نیز در آینده برای رفع تنش‌ها، اضطراب، کمر درد، سردرد و هر گونه دردی استفاده کرد.
ارشادی با توصیه به اینکه افراد بیشتر از روش هیپنوتیزم برای زایمان استفاده کنند، در پایان خاطر نشان کرد: افرادی که بیماری روانی، اسکیزوفرنی، پارانوئید، وسواس شدید و ضریب هوشی پایینی دارند نمی‌توانند از این روش استفاده کنند؛ چرا که ضریب هوشی و هیپنوتیزم‌پذیری با یکدیگر رابطه مستقیم دارند.

 سلامت نیوز ۱۳۹۴/۰۵/۰۳به نقل از ایسنا

***

برای نخستین بار در کشور صورت گرفت

انجام زایمان طبیعی به روش هیپنوتیزم در مشهد

زایمان طبیعی بدون درد به روش هیپنوتیزم برای نخستین بار در دانشگاه علوم پزشکی مشهد انجام شد.

به گزارش  پایگاه خبری وب‌دا، دکتر مهدی فتحی، دبیر انجمن هیپنوتیزم بالینی ایران، در خصوص انجام اولین زایمان طبیعی بدون درد به روش هیپنوتیزم، گفت: این زایمان طبیعی برای اولین بار بر روی زنی 32 ساله در مشهد انجام شد.

وی اضافه کرد: زایمان بدون درد به شیوه هیپنوتیزم در پی درخواست زوج جوانی که خواستار انجام زایمان طبیعی، اما بدون درد و استفاده از دارو و عاری از عوارض بودند به شیوه هیپنوتیزم و بدون کمترین عارضه انجام شد.

دانشیار بیهوشی دانشگاه علوم پزشکی مشهد خاطرنشان کرد: در این زایمان تلاش شد تا مادر از طریق انفکاک ذهنی از فضای اتاق زایمان دور و در عین حال با انجام انقباضات موردنیاز نوزاد را به سمت مجرای خروجی هدایت کند.

دبیر انجمن هیپنوتیزم بالینی ایران گفت: جهت انجام این شیوه زایمان، مادر در ماه هفت و هشت بارداری خود ویزیت و آماده‌سازی اولیه را طی سه جلسه جهت انجام زایمان طبیعی به شکل هیپنوتیزم دریافت کرد، در این جلسات تصاویرذهنی خوشایندسازی زایمان انجام شد.

وی ادامه داد: در حین زایمان نیز دو مامای دانش‌آموخته هیپنوتیزم بر بالین بیمار حاضر و در مواقع لازم القای هیپنوتیزم را انجام می‌دادند یکی از آن‌ها هماهنگی و دیگری شرطی‌سازی هیپنوتیزمی را که از تکنیک‌های هیپنوتیزم است عهده‌دار بودند.

فتحی افزود: در حین زایمان و همزمان با نزدیک شدن فواصل انقباضی از سوی مادر، تلاش شد تا بر اساس شرطی‌سازی‌هایی که بر روی وی در ماه هشت صورت گرفته بود انقباض‌ها وجود داشته، اما به هیچ عنوان دردناک نباشد.

وی تصریح کرد: در این روش حس درد از بیمار گرفته و شرطی‌سازی بر روی ذهن مادر از طریق ماما مدیریت شد و زایمان در نهایت با سلامت و صحت فرزند و مادر به پایان رسید.

دانشیار بیهوشی دانشگاه علوم پزشکی مشهد به انجام شرطی‌سازی برای مادر 24 ساعت پس از زایمان اشاره کرد و افزود: پس از آن که مادر از ساعت چهار صبح روز پنج شنبه الی 11 ظهر فرآیند زایمان طبیعی بدون درد را طی کرد؛ تلاش شد تا شرطی‌سازی 24 ساعته پس از زایمان را نیز دریافت تا دردی را حس نکند.

دبیر انجمن هیپنوتیزم بالینی ایران گفت: فرزند متولد شده پسر و دارای سه کیلو و 500 گرم وزن و 51 سانتی متر قد است که در تمام مراحل زایمان از نظر وضعیت قلبی و تنفسی شرایط عادی داشت و جراح از انجام این زایمان بسیار راضی بود.

وی با اشاره به رغبت مادران در داشتن زایمان طبیعی بدون درد، بدون عوارض و ایمن، گفت: این نوع زایمان می‌تواند به خوبی جایگزین سزارین شود با این امتیاز که نه تنها دردهای پس از سزارین، استفاده دارویی و بیهوشی را ندارد بلکه بدون استفاده از دارو و در صحت کامل مادر و فرزند انجام می‌شود.

فتحی هزینه زایمان طبیعی بدون درد به شیوه هیپنوتیزم را رایگان عنوان و اظهار کرد: برای انجام زایمان بدون درد به روش هیپنوتیرم باید تمهیداتی اندیشیده شود تا حتما افراد دارای توانایی مانند متخصص بیهوشی، متخصص زنان یا ماما حضور داشته باشند تا در صورتی که هیپنوتیزم پاسخ ندهد از روش‌های کنترلی جایگزین استفاده کنند.

دانشیار بیهوشی دانشگاه علوم پزشکی مشهد عنوان کرد: در این زایمان همسر بیمار از ابتدا در کنار وی حضور داشت و این خود موجب بیشتر شدن حس آرامش مادر شد.

"آیا"زایمان بدون درد به شیوه هیپنوتزیم"درایران" برای اولین بار انجام شد

دکترفتحی انجام زایمان بدون درد به روش هیپنوتیزم در ایران را برای اولین بار دانست و افزود: این اولین باری است که زایمان بدون درد به روش هیپنوتیزم انجام می‌شود، اما در جهان بیش از 30 سال است که این روش کاربرد داشته و بسیار موفق ظاهر شده است.

وی در توضیح فعل و انفعالات ذهنی که به موجب انجام هیپنوتیزم، درد را از بیمار دور می‌کند، گفت: مغز انسان روزانه بیش از 1000 بار در حالت هیپنوتیزم قرار می‌گیرد به نحوی که ذهن شما در حین انجام یک کار مشغول جای دیگری است.شمار جراحیهای هیپنوتیزمی در ایران از کل آسیا بیشتر است

«دکترمهدی فتحی» گفت: هر اندازه جذب موضوعات متفرقه در ذهن در سطح بالاتر و تصویر شکل گرفته به شکل قوی‌تر ایجاد شود، انفکاک ذهنی شما از فضای کنونی نیز قوی‌تر خواهد بود.

دبیر انجمن هیپنوتیزم بالینی ایران ادامه داد: در زایمان مربوطه نیز ذهن مادر از فضای اتاق زایمان به فضای با نشاط باغ منفک شد و این امر موجب شد که همزمان با انجام انقباضات به سمت مجرای خروجی، مادر دردی را حس نکند و حتی لبخند بر لب داشته باشد و همکاری مناسب با جراح را داشته باشد.

بیمارستان‌ها به آموزش این روش بپردازند

دانشیار بیهوشی دانشگاه علوم پزشکی مشهد یادآور شد: با انجام این نوع زایمان مادر از همان لحظه ابتدایی تولد نوزاد می‌تواند فرزند خود را در آغوش گرفته و ارتباطات اولیه پس از تولد را با فرزند شکل دهد.

وی با تاکید بر اینکه این روش می‌تواند نگرانی مادر از انجام زایمان طبیعی دردناک را از میان ببرد و انجام سزارین را کاهش دهد، گفت: باید در بیمارستان‌های دولتی و خصوصی، ماما و متخصصان زنان و زایمان بسته آموزشی تئوری و بالینی انجام زایمان طبیعی بدون درد به روش هیپنوتیزم را گذرانده تا در صورت استقبال مادران بتوانند پاسخگو باشند.

فتحی اضافه کرد: ماما و متخصص زنان با دیدن 50 ساعت دوره آموزشی انجام هیپنوتیزم  و حضور بر بالین بیمار می‌توانند زایمان بدون درد و بدون هیچ عارضه‌ای را در کمال ایمنی به شیوه هیپنوتیزم انجام دهند


دکتر فتحی گفت:  خانم دکتر برادران و خانم های ماما کارگر و اردکانیان در این تیم درمانی مشارکت داشته اند./.۱۵ اسفند ۱۳۹۵ ایسنا

مدیریت سایت-پیراسته فر:همانطورکه دربالامشاهده می شودنخستین زایمان سزارین با هیپنوتیزم در ایران"بیمارستان  پارس تهران" سال ۱۳۶۹(زائوهمسردکترالماسیان بوده)

دومین زایمان باهیپنوتیزم سال ۱۳۸۶بیمارستان عیوض‌زاده تهران انجام گرفت

وچندزایمان دیگرهم تا این تاریخ انجام گرفته ،پس نمی توان گفت اولین 

"هیپنوتیزم چیست"درمانها(جراحی +زایمان)درایران باروش هیپنوتیزم

درمانها(جراحی +زایمان)درایران باروش هیپنوتیزم تاریخچه هیپنوتیزم

درادامه اینهارا خواهیدخواند:دیداراستادهیپنوتیز باآیت الله هاشمی رفسنجانی+انجام عملیات درحضورش

رابطه کابوک-شعبان طاووسی-با دکترسیدرضاجمالیان وتعهدات عجیب استاد کابوک«هاری آرونز» برای امانت دادن کتابش !

بیوگرافی دکتر حسین الماسیان وزایمانهای هیپنوتیزمی  هایش را

رئیس ودبیر  انجمن هیپنوتیزم بالینی ایران چه کسانی هستند؟

آشنایی انجام عمل جراحی ارتوپدی باهیپنوتیزمدکترمهدی فتحی را+زایمان باروش هیپنوتیزم خانم دکترقدسیه علوی-مشهد.

آشنایی با چگونگی بخدمت گرفتن هیپنوتیزم درداندانپزشکی  دکتر رفیع کافیه را

وماجرای تجاوز به زنان هیپنوتیز مشهوربرزیلی به مراجعینش!

واژه ی هیپنوتیزم توسط دکتر جیمز برید در قرن نوزدهم کشف شد. رشد هیپنوتیزم درمانی بالینی از آن زمان تا به امروز ایجاد شده است. در اواخر دهه ۵۰ میلادی ، انجمن پزشکی آمریکا آموزش هیپنوتیزم را برای تدریس مدارس پزشکی تایید کرد. در ایران هم اخیرا هیپنوتیزم مورد توجه پزشکان قرار گرفته است و حتی از آن در عمل های جراحی بعنوان ابزار بی هوشی و همچنین در دندان پزشکی برای بی حسی استفاده می کنند.

ریشه‌ی کلمه «هیپنوتیزم» از لغت یونانی هیپنوز (hypnos) به‌معنی «خواب» گرفته شده است. تحقیقات نشان می‌دهد برای اولین بار در قرن ۱۹ میلادی، مردی فرانسوی به نام« اتین فلیکس »(Étienne Félix) از این روش استفاده کرد. او به نقش تلقین بر ذهن و فرایند روانی و رفتاری خاصی که شخص به‌خواب‌رفته تجربه می‌کند، علاقه داشت. منابع دیگر حاکی از آن است که نخستین بار جیمز برید (James Braid) پزشک جراح اسکاتلندی از این روش استفاده کرده است.

در قرن ۱۸ میلادی، فرانتس آنتوان مسمر (Franz Anton Mesmer)  کاشف نظریه‌ی معروف «مغناطیس حیوانی »در سال ۱۷۳۴ در اتریش متولد شد و تحصیلات خود را در رشته طب به پایان رساند. ولی به‌جای اینکه به طبابت بپردازد اوقات خود را صرف مطالعه برای کشف راه تازه جهت معالجه امراض نمود و موفق شد هیپنوتیزم را برای درمان بسیاری از بیماری‌های روحی مورد استفاده قرار دهد. حکومت اتریش به تحریک مخالفین مسمر او را به جرم جادوگری و شعبده‌بازی به ترک وطن محکوم کرد و مسمر به فرانسه رفت و در آنجا هم شهرت و موفقیتی به‌دست آورد. قدرت او در هیپنوتیزم و تلقین به نفس به حدی بود که در یک جلسه بیماران را خواب می‌کرد و به وسیله تلقین آنها را مداوا می‌نمود.

پژوهشگران به ارتباط‌های گسترده و نزدیک میان هیپنوتیزم و روش‌های مدیتیشن اشاره کرده‌اند،

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:هیپنوتیزم دربرنامه پخش زنده تلویزیون ایران

صبح روز شنبه ، ۰۷ مرداد ۱۳۹۶ «حسین الماسیان»( هیپنوتیزور)در برنامه زنده(حالا خورشید)رضا رشیدپور،میهمان برنامه بود وموضوع برنامه«هیپنوتبیزم»بود،رشیدپورداوطلب شدکه هیپنوتیزم شود ودکترالماسیان هم استقبال کرد و اورارا هیپنوتیزم کرد.

مجری برنامه کاملاً دراختیارهیپنوتیزورقرارگرفت وبه همه فرامین تسلیم شد،رشیدپورراخواب معناطیسی کرد،دستش را مثل یک تکه آهن کرد ودرپایان باموفقیت به حالت اول برگرداند.

دیداراستادهیپنوتیز باآیت الله هاشمی رفسنجانی+انجام عملیات درحضورش

آیت الله هاشمی رفسنجانی در خاطرات ۱۳ اردیبهشت ۱۳۶۶ نوشت: افطار با دیگر سران قوا، مهمان [آقای ری شهری] وزیر اطلاعات بودیم.

شخصی به نام علی بیات، از کارکنان ارتش را- که قدرت استفاده از هیپنوتیزم دارد- آوردند. دو نفر نوجوان همراه خودش آورده بود. او آنها را خواب کرد. آتش سیگار بر بدن آنها بی اثر بود. بدن آنها را مثل چوب، خشک و مقاوم می کرد، به گونه ای که سر آنها را روی یک صندلی و پای آنها را روی صندلی دیگر می گذاشت، مثل چوب می ماندند و خم نمی شدند. دو نفر روی آنها می ایستادند. آنها را در زمان به عقب و جلو می برد

و درباره مقاطع مختلف تاریخ سئوالاتی می کرد؛ البته این موضوع «خیلی اطمینان بخش نبود». مدعی است با امواج کار می کند و امراض عصبی را خوب می کند. باید بیشتر بررسی کنیم. برای اولین بار به چنین موردی برخورد کرده ام."

در خاطرات ۱۶ اردیبهشت ۱۳۶۶ : افطار،سران قوا با علمای شورای نگهبان، مهمان رئیس جمهور بودیم ... آقای [علی] بیات، مدعی هیپنوتیزم آمد، کار مهمی نتوانست انجام دهد.

] خاطرات ۸ خرداد ۱۳۶۶ :عصر آقای [علی] بیات- دارنده قدرت هیپنوتیزم- آمد. یکی از پاسداران به نام حسین دانش راد را خواب کرد.اما نتوانست امید خدا را خواب کند.

IMG_90874.jpg

آقای بیات -باهیپنوتیزم-یکی ازمحافظین رافرستادعراق،اردوگاه اسراء+

پاسداررافرستادرفسنجان منزل مادر

پاسدار را به سمنان فرستادمنزل رئیس جمهور-روحانی+

یک چک بانکی ویک ماشین گم شده راباهیپنوتیزم پیداکرد

دردشانه مرا-هاشمی-درمان کرد

رئیس جمهورفعلی«دکترحسن روحانی»درزمان جنگ ۸ ساله معاون آیت الله هاشمی رفسنجانی بودند

دانش راد در خواب به مسائل قابل توجهی جواب می داد. مثلاً به اردوگاه های اسرا در عراق رفت و یا به منزل مادرم در نوق و یا در منزل آقای دکتر روحانی در سرخه سمنان و جواب سئوالات را مخلوطی از صحیح و غلط می داد. یک ماشین گم شده و چک گمشده ای از خود من را نشانی داد؛ قابل مطالعه بیشتر است. مدعی است امراض را با قدرت خاص از همین هنر معالجعه می کنند. مدتی است کتف راستم به خاطر ضربه ای که در اثر پرتاب سنگ دیده، درد می کند. او ماساژ داد و از دستگاهی که اشعه ای را می تاباند، استفاده کرد؛ بی تأثیر نیست. می گوید دو سه جلسه لازم است.

*خاطرات ۱۲ تیر ۱۳۶۶ : آشیخ محمد هاشمیان [امام جمعه رفسنجان] آمد. اوضاع رفسنجان را گفت. ماجرای جسد تازه ای را که می گویند از قرن ها پیش در حومه رفسنجان دفن شده و اخیراً در اثر سیل، قبر باز شده و جسد کشف شده، تعریف کرد. گفت خود ایشان جسد را دیده و لمس کرده. کفن سالم است و آیات سوره جمعه را دارد. گوشت و استخوان بدن به حال طبیعی مانده ولی خشک است. چند نفر مریض های بی علاج را شفا داده که تعدادی از آنها را خود ایشان می شناسند و این موضوع مورد توجه شدید مردم واقع شده است. جریان های سیاسی بر سر مسأله اختلاف دارند. جناح محافظه کار، از من خواسته که به آشیخ محمد بگویم زیاد سر و صدا نکنید.

 هیپنوتیزورهای مشهور ایران
 
کابوک(شعبان طاوسی) کیست؟
« کابوک» عنوان یا نام مستعار شاد روان «شعبان طاوسی» است که تا آنجا که درخاطر دارم ـ و همیشه حافظه در معرض خطاست ـ در کتابهای تألیفی متعددش به صورت مکرر متذکر شده است که در قزوین متولد گردیده و پس از دوران کودکی بسیار سخت به تهران آمد و پس از اخذ دیپلم ، بر اساس قوانین آن زمان پس از چند ماهی دورۀ آموزش با درجۀ ستوان سومی وارد نیروی زمینی ارتش شد و توانست لیسانس حقوق را به صورت داوطلب از دانشکدۀ حقوق دانشگاه تهران بگیرد و در سلسله مراتب کاری ، تا درجۀ سرهنگی پیش رفت .
 «شعبان طاوسی» پس از آشنائی با تئوری ها و کاربرد هیپنوتیزم، سفری به آمریکا کرد و در کلاسهای آموزشی یک هیپنوتیزور بسیار ماهر و خوشنام به نام هاری آرونز وارد شد . «هاری آرونز» پزشک نبود ، ولی آنگونه که در مقدمۀ برخی از کتابهای تالیفی خود نگاشته ، به عنوان مربی در کلاسهای عملی انجمن هیپنوتیزم پزشکی آمریکا شرکت می کرده است
علی بیات کیست؟ استادهیپنوتیزم
 
برای اولین بار در زمانی که به دنبال جستجوی مدرسانی برای کلاسهای هیپنوتیزم انجمن هیپنوتیزم پزشکی یا بالینی ایران بودیم ، با موافقت رئیس وقت ،
 اینجانب(دکترجمالیان) برای اولین بار با آقای علی بیات که به علت مهارت زیاد در کاربرد تکنیکهای کاربردی هیپنوتیزم به حق به او استاد علی بیات می گفتند و یکی از۳ مدرس هیپنوتیزم در کلاسهای انجمن و دبیر انجمن هیپنوتیزم بالینی ایران بود ، در یکی از رستورانهای بسیار معروف تهران با آقای شعبان طاوسی نهاری دوستانه و کاری را با هم خوردیم
تعهدات عجیب  یک هپینوتیزور«هاری آرونز» ازشاگردش(کابوک)
«هاری آرونز» درحال هیپنو با یک مراجعه کننده
 
کابوک گفت :من با پرداخت هزینه ی زیاد  ازاستادم«هاری آرونز» چند جلد کتاب توانستم بگیرم
وآنروز با قید سوگند وجدان و مقدسات  ازمن تعهد گرفته که نه تنها هرگز این کتابها را به کسی امانت ندهد ، بلکه حتی چشم فرد دیگری نباید حتی به پشت جلد و صفحات این کتابها بیفتد !
آنطور که کابوک گفت ، آرونز آن کتابها را در یک صندوق آهنی گذاشته و فقط گاهی در شرایط تنهائی و بسته بودن درهای اتاق ، مراجعه ای به این کتابها می کند . در یک جلسه ی دوستانه در منزلش که چند روز بعد برگزار شد ، من این صندوق آهنین را به چشم دیدم .
دکتر سیدرضاالماسیان می گوید:کابوک این مطلب را در آن جلسه برای ما تعریف کرد
چگونگی مرگ« کابوک »
روزی کابوک تلفنی با من تماس گرفت و از من خواست برای آشنائی با یک روش خارق العاده جادوئی به خانه او بروم . روز جمعه این دیدار برگزار شد و به طور خلاصه در آن جلسه کابوک به من گفت روش جدید و بدیعی را کشف کرده که می تواند به انسان قدرتها و استعدادهای حیرت انگیز بدهد .
خلاصۀ این روش چهل شبانه روز روزه داری(چله نشینی) بود که به همان زودی کتابی هم در این مورد تألیف و چاپ کرده بود. زمانی که او در مورد خواص این روش از جمله رسیدن به عمر طولانی ، سیاه شدنِ موهای سفید شده ، رویش و رشد دندانهای جدید ... صحبت کرد و نظر مرا خواست ، صمیمانه به او گفتم که من یک پزشک هستم و به باور من نه این روش می تواند این خواص را داشته باشد و نه اصولاً می تواند مفید باشد ... او به من اطلاع داد که ۱۳ روز است این روش را شروع کرده و قصد ادامۀ آنرا تا ۴۰ روز دارد . من معتقد بودم که با این روشهای بسیار سخت و نسبت به سلامتی بدن تهاجمی ، سیستم دفاعی ضعیف و انسان در معرض ابتلاء به انواعی از بیماریها قرار می گیرد .

 

چند ماه دیگر ، با نهایت شگفتی در مطب پذیرای کابوک بودم که به شدت بیمار و بد حال به نظر می رسید . از آنجا که تب شدید و مستمری هم داشت ، طی نامه ای از یکی از استادانم که در بخش بــیماریهای عفـونی بیمارستان امام خمینی مشغول به کار بود ، تقاضای بستری شدن و اقدامات تخصصی تشخیصی را کردم ... «بیماری کابوک ، یک بیماری خونی تشخیص داده شد» و با کمک یکی از استادان بیماریهای خون ، در بیمارستان امام خمینی بستری و پس از یک دورۀ درمان ، برای ادامۀ درمان به صورت سرپائی از بیمارستان مرخص شد ...
در این زمان مثل سایر موارد یک صبح جمعه برای دیدن او به خانه اش که در نزدیکی میدان آزادی بود رفتم . در آنجا کابوک یک بسته بزرگ و نسبتاً سنگین از ۴ کتاب را به من داد که به قول خودش هاری آرونز به او داده بود و کابوک سوگند یاد کرده بود که نه این کتابها را به کسی امانت بدهد و نه چشم کسی حتی به جلد این کتابها بیفتد...

اصحاب سبت!(تعهدات-قانون- رادورزدن)
 
کابوک با لبخند گفت با یک دستگاه فتوکپی کوچک که خریده بود ، از تمام صفحات کتابها شخصاً فتوکپی تهیه کرده تا به قولش وفا کرده باشد .
در این جلسه یک آرزوی بزرگ خود را ترجمه این کتابها دانست تا به قول او ، علم در اختیار همه قرار گیرد و کسی ( منظور رقیبانش ) بعد از مرگ او ، ادعای استادی و جانشینی علمی کابوک را نداشته باشند . من با مرور کوتاهی به فتوکپی ها که با دقت ۴ کتاب جدا جدا جلد شده بودند ، در ماههای بعد به سرعت آن کتابها را ترجمه و توسط چند ناشر چاپ کردم و خداوند آنقدر به کابوک عمر و به اینجانب توفیق داد که تا هر چهار کتاب را ترجمه و به چاپ برسانم و درهرمورد تعدادی از آن کتابها را به او تقدیم کنم . خدایش بیامرزد و روانش شاد باشد .
به باورمن ، مطالعه ی این کتابها برای من و هزاران نفردیگر که این کتابها را مطالعه کرده اند ، تأثیر زیادی در افزایش توان کار برای تکنیکهای هیپنوتیزم داشته است ، و هنوز هم مطالعه ی این کتابها رابسیار مفید می دانم .
به جز روش نوین استاد شدن در هیپنوتیزم که تا حالا بارها توسط انتشارات اطلاعات چاپ و تجدید چاپ شده ، لابد از طریق فتوکپی کردن کتابهای دوستان می شود به این آثار دسترسی پیدا کرد . به ویژه اینکه مدیر بسیار شریف ، مؤمن و مهربان انتشارات جمال الحق ، چند سالی است مؤسسه خود را تعطیل کرده که امیدوارم این تعطیلی طولانی ، موقتی بوده باشد . انتشارات جمال الحق ۸ کتاب بسیار ارزشمند از جمله «هیپنوتیزم هارتلند» را به دوستداران هیپنوتیزم و فرا روان شناسی ارائه داده است ./منبع سایت دکترالماسیان +اصلاحات ویرایشی وانتخاب تیترها
کابوک(شعبان طاووسی)متولد ۱۳۱۲، قزوین،دراول آبان۱۳۷۱درسن ۷۱سالگی  بعلت سرطان خونی فوت کرد
***
بیوگرافی دکتر حسین الماسیان
 
دکتر حسین الماسیان متولد خرم آباد لُرستان است.  وی دارای مدرک دکترای هیپنوتراپی کلینیکال از انگلستان و کالیفرنیای آمریکا است
 دکترالماسیان را «پدر هیپنوتیزم ایران »می گویند.
دکترحسین  الماسیان بنیانگذار مؤسسه فراروانشناسی «شید» ،مبتکر سیستم سزارین بدون بیهوشی در جهان و زایمان بدون ‌درد در ایران است.

الماسیان علاوه بر هیپنوتراپیست ،«استاد یوگا»،استاد ریکی،مدرس مسائل فراروانشناسی و یومی‌هوتراپیست است.

توضیحات مدیریت سایت-پیراسته فر:«یومی هو»معنی "ریشه درمانی" یکی از روشهای درمانی کل نگر است که تمامیت انسان را مورد نظر قرار می‌دهند و مبتکر آن  دکتر "ماسایوکی سایونجی" از انجمن طب پیشگیر ژاپن است،«یومی هو» یکی از روش‌های پارامدیکال است که به ریشه بیماری‌ها و دردها می‌پردازد.یومی هو  ترکیبی از -ماساژ+جا انداختن مفاصل  است و اندامها را از انقباضات ماهیچه‌ها آزاد کرده و به از بین بردن «رسوب‌های عضله‌ها» کمک می‌کند/پایان توضیحات.
جمالیان   فارغ التحصیل دانشگاه تهران (فوق لیسانس علوم تربیتی و روانشناسی) واما تحصیلات تکمیلی  در دانشگاه انگلستان و کالیفرنیا امریکاگذرانده است وداری رامدرک «دکترای هیپنوتراپی کلینیکال» است
 
اقدامات وابتکارات دکترالماسیان
 ۱- انجام اولین زایمان طبیعی بدون درد درایران توسط هیپنوتیزم در بیمارستان آبان تهران شهریورماه ۱۳۶۹ شرح کامل درروزنامه کیهان.
عملیات اولین سزارین بدون بیهوشی(باهیپنوتیزم) در اسفند ماه سال ۱۳۶۹ در بیمارستان پارس تهران. جراح : دکتر معظمی گودرزی. »
 
*غملیات دومین سزارین بدون بیهوشی(باهیپنوتیزم) در سال ۲۵/۳/۱۳۸۶ در بیمارستان عیوض زاده تهران. جراح : دکتر رؤیا خدایی. »
*عملیات سومین سزارین بدون بیهوشی(باهیپنوتیزم) در سال ۲۹/۸/۱۳۸۷ در بیمارستان پیامبران تهران. جراح : دکتر رؤیا خدایی.
*عملیات  چهارمین سزارین بدون بیهوشی (باهیپنوتیزم) در سال ۲/۱۰/۱۳۸۸ در بیمارستان آسیا تهران. جراح : دکتر رحمت‌اله رفیع.
۳- درمان آسم توأم با تشنج و فشارخون بالا که دارو درمانی برآنها مؤثر نبوده در بیمارستان دانشکده پزشکی شاهرود طی یک جلسه با نظارت آقای دکتر اخوین از طریق تکنیکهای طب کل‌نگر (Wholestic Medicine)
برای اطلاعات کامل+تصاویر از هیپنوتیزم  درمانی درزایمان آقای دکترالماسیان به این لینک مراجعه کنید:
http://www.pirastefar.ir/?p=10413
دکترعلی شریفی،رئیس انجمن هیپنوتیزم بالینی ایران/
 

«دکتر مهدی فتحی» متخصص بیهوشی وفلوشیپ فوق تخصصی بیهوشی قلب دانشگاه علوم پزشکی مشهد

دکتر مهدی فتحی دبیر انجمن علمی هیپنوتیزم بالینی ایران درخصوص علم هیپنوتیزم و کاربردهای این علم کهن اینگونه می گوید.  روزنامه ایران،۱۰ مرداد ۱۳۹۱

تعریف علمی هیپنوتیزم چیست؟ 
هیپنوتیزم، تلقین پذیری فرد را زیاد کرده و هرچه را که عامل به وی القا می کند پذیرفته و حس می کند در این شرایط پزشک می تواند با استفاده از تکنیک های علمی در جهت رفع اختلالات فکری و حتی جسمی بیمار سود برده و مشکلات جسمی و روحی او را درمان کند.

هیپنوتیزم راهکار درمانی چه نوع عوارضی در جسم و روح انسان محسوب می شود؟ 
زمانی که مسیرهای درمانی دیگر افراد برای رسیدن به مقصود به بن بست می رسد می توانند به عنوان انتخابی برای گذر از شرایط نامطلوب هیپنوتیزم را انتخاب کنند. افزایش اعتمادبه نفس، درمان افسردگی، درمان اضطراب های مختلفی که به علل مختلف به زندگی افراد وارد می شود. درمان بدخوابی و بی خوابی، درمان اختلالات عاطفی شدید، روان پریشی، وسواس، اختلالات عادتی، ایجاد آرامش، تمرکز حواس، مشکلات روابط فردی، اختلالات کودکان و... از مواردی است که افراد می توانند برای درمان شان به متخصص هیپنوتیزم مراجعه کنند.

هیپنوتیزم می تواند خطرناک باشد وقتی زیر نظر متخصص خبره انجام نگیرد. چگونه می توان متخصص حرفه ای را شناسایی کرد؟ 
هیپنوتیزم با پدیده های متافیزیکی هیچ ارتباطی ندارد و در صورتی که توسط درمانگر کارآزموده انجام گیرد بسیار کارآمد است. اما اگر به صورت غیرعلمی و توسط فرد آموزش ندیده انجام شود، چنانچه برای هر امر درمانی به کار رود، دخالت در درمان محسوب می شود. افراد باید بدانند حتماً پزشکی را انتخاب کنند که پزشک درمانگر باشد. پزشکی که نام و مشخصات وی در لیست انجمن روانشناسان بالینی سازمان نظام پزشکی کشور و نظام پرستاری وجود داشته باشد. روش انجام هیپنوتیزم برای هر فردی متفاوت از دیگری است. درمانگر هیپنوتیزم در ابتدا باید آزمون های هیپنوتیزم پذیری از فرد بگیرد تا مشخص شود فرد قابلیت های درمان با این روش درمانی را دارد یا این روش پزشکی برای وی خطرآفرین محسوب می شود.

در کشور چه تعداد پزشک متخصص هیپنوتیزم وجود دارد؟ 
۳ هزار روانشناس، پزشک، پرستار و ماما در این شاخه آموزش دیده اند.

درمان با روش هیپنوتیزم تا چند درصد در دنیا و ایران جا افتاده است؟ 
در کشورهای ایالات متحده امریکا، هند و آلمان بیشترین توجه به درمان با روش هیپنوتیزم از سوی مردم وجود دارد. در ایران تا سال ۱۳۷۴ این علم مورد توجه مردم نبود این بی توجهی از ناآگاهی مردم نشات می گرفت. با شکل گیری انجمن هیپنوتیزم در سال۱۳۷۴ زیر نظر کمیسیون وزارت بهداشت به مرور مردم با این روش درمانی آشنا شده و با دریافت نتایج مثبت درمانی از بی توجهی ها کاسته شد و این مسیر ادامه دارد.

شاخص ترین بیماری هایی که هیپنوتیزم قادر به درمان آنها است چیست؟ 
کاهش اضطراب و سردرد.

تصورات اشتباهی که در مورد علم هیپنوتیزم در ایران وجود دارد چیست؟ 
تصورات غلطی که در مورد هیپنوتیزم در جامعه وجود دارد، سد مهمی در راه پیشرفت علمی آن در جامعه به وجود آورده است. از جمله این تصور که هیپنوتیزم نوعی خواب است در حالی که تحقیقات مختلف نورولوژیک نشان می دهد که امواج مغز در هیپنوتیزم با خواب متفاوت است. علاوه بر آن از نظر سایکولوژیک هم خصوصیات فرد هیپنوتیزم شده با فردی که به خواب رفته متفاوت است. تصورات غلط دیگر مانند اعتقاد به اینکه در حالت هیپنوتیزم فرد، کنترل رفتار خود را از دست می دهد و تحت تسلط هیپنوتیزور قرار می گیرد، یا افراد کند ذهن هیپنوتیزم می شوند یا اینکه فرد هیپنوتیزم شده ممکن است بیدار نشود یا اینکه افراد ساده لوح زودتر هیپنوتیزم می شوند و صدها تصور غلط دیگر در حالی که حقایق علمی نشان می دهد افراد فقط در صورت تمایل می توانند هیپنوتیزم شده و در هنگام هیپنوتیزم در صورتی که تلقین های ارائه شده با اعتقادات آنها مخالف باشد به راحتی در مقابل آن ایستادگی می کنند و در هر مرحله از هیپنوتیزم، در صورت تمایل، می توانند از حالت خلسه خارج شوند.

افرادی که در حالت درمان هیپنوتیزم قرار می گیرند بعد از خروج از وضعیت خواب از زمان شرایط به اصطلاح خلسه چیزی به یاد می آورند؟ 
هیپنوتیزم خواب نیست، مغز در هیپنوتیزم سه مرحله را طی می کند، جذبه، انفکاک و کاهش آگاهی محیطی. این سه حالت، همزمان در مغز اتفاق می افتد و نتیجه آن همان حالت هیپنوتیزم است.
یکی دیگر از باورهای نادرست این است که در حالت هیپنوتیزم فرد از خود بیخود می شود، یعنی بیهوش می شود و آنچه را که در طول جلسه هیپنوتیزم بر فرد می گذرد، از لحظه ورود به حالت خلسه تا آخر را بعد از اتمام هیپنوتیزم به یاد نخواهند آورد، در صورتی که در طول جلسه و اجرای هیپنوتیزم کاملاً هوشیار و تحت کنترل و به اختیار خود خواهد بود و تمام وقایعی که در حالت هیپنوتیزم اتفاق می افتد را به یاد می آورد و در واقع فایده هیپنوتیزم کلاً بستگی به تمایل او به مشارکت و همکاری و تداوم این مراحل دارد. خلاصه آنکه مدارک علمی فراوانی وجود دارد که براساس آنها بسیاری از این تصورات غلط رد شده است.

برای چه افرادی استفاده از هیپنوتیزم درمانی اشتباه و خطرناک است؟ 
افرادی که از داروهای توهم زا استفاده می کنند. افرادی که دچار افسردگی های خاص هستند. افراد دارای شخصیت دوقطبی از دسته افرادی هستند که هیپنوتیزم درمانی برای آنان خطرآفرین است. در کل تاکید می شود قبل از آغاز این نوع درمان حتماً بیمار مورد تست و آزمایش قرار گیرد.

دکترمهدی فتحی ،دبیرانجمن هیپنوتیزم بالینی ایران است

***
انجام عمل جراحی ارتوپدی باهیپنوتیزم.
عمل جراحی ارتوپدی با روش هیپنوتیزم، بر روی (متاتارس) جوان ۳۲ ساله که برای خارج کردن  پیچ و پلاک از دست به بیمارستان امام رضا (ع) مراجعه کرده بود با موفقیت انجام شد.
دکتر مهدی فتحی دانشیار گروه بیهوشی دانشگاه علوم پزشکی مشهد گفت: دوعدد پلاک چهار سوراخه  از استخوان،بدون بی حسی با بهره مندی از روش القائات هیپنوتیزم با موفقیت خارج شد حسی با بهره مندی از روش القائات هیپنوتیزم با موفقیت خارج شد
ششمین کنگره‌ بین‌المللی هیپنوتیزم و نخستین کنگره آسیایی هیپنوتیزم( از ۲۴ کشور جهان) دانشگاه علوم پزشکی مشهد از ۲۳ مهر ۱۳۹۸ تا ۲۶ مهر  ۱۳۹۸

ششمین کنگره‌ بین‌المللی هیپنوتیزم

    دکتر فتحی متخصص بیهوشی وفلوشیپ فوق تخصصی بیهوشی قلب دانشگاه علوم پزشکی مشهد افزود : هیپنوتیزم یک حالت مغزی است که با انحراف توجه توسط تصاویر ذهنی فراهم می‌شود و فعل انفعالات ناشی از این انحراف توجه سبب انفکاک ذهنی از فرایند ادراک درد در بیمار می شود.
    دکتر فتحی خاطر نشان کرد: در تمام مدت عمل، بیمار تحت مانیتورینگ استاندارد از جمله مانیتورینگ استاندارد از جمله ارزیابی سطح هوشیاری توسط دستگاه بای اسپکترال ایندکس کنترل می‌شد.
    وی با اشاره به اینکه سطح هوشیاری بیمار در تمام مدت عمل بین ۹۰و۹٨ بود افزود: این عدد موید هوشیاری کامل بیمار درعین بی‌دردی کامل می‌باشد. به گونه‌ای که نه تنها زمان تراشیده شدن پریوست استخوانی و خارج کردن پلاک ها و حتی استفاده از الکتروکوتر  بیمار در بیداری کامل بود، بدون درد و در کمال آرامش این عمل انجام شد، بلکه در تمام مدت عمل “تورنیکه” روی بازوی بیمار که در حالت بادشده قرار داشت، هیچ علامتی از درد و یا تحریکات دردناک در نوار قلب ،تعداد ضربان و فشار خون و چهره بیمار دیده نشد .
    دکتر محمد حسنی استادیاراورتوپدی دانشگاه علوم پزشکی مشهد نیز ضمن ابراز رضایت از انجام عمل جراحی ارتوپدی با روش هیپنوتیزم افزود: هر سه حالت دردناک که در بیماران ارتوپدی داریم(برش، جداسازی پلاک وکوتر و بخیه) برای این بیمار بدون درد انجام شد.
    متخصص ارتوپدی خاطرنشان کرد دردو مرحله پلاک ها از دست جدا شد و خوشبختانه  بدون هیچ تحریکی که نشانگر احساس درد در بیمار باشد عمل با رضایت کامل انجام شد
دکتر فتحی عضو هیات علمی گروه بیهوشی دانشگاه با اشاره به اینکه هیپنوتیزم جایگزین بیهوشی یا بی‌حسی نمی باشد افزود: در مواردی که استفاده از داروهای بیهوشی برای افراد ممنوعیت  یا محدودیت استفاده داشته باشد  درمحدوده سنی بین ۴ تا میانسالگی می توانند پس از یک مشاروه روانپزشکی  فرایند یک عمل جراحی باروش هیپنوتیزم را انجام دهند .
    دکتر مهدی فتحی خاطر نشان ساخت: در حال حاضر این روش در کلیه دانشگاه های دنیا در حال آموزش به متخصصین بیهوشی و روانپزشکی و همچنین سایر گروه های مرتبط با درمان می باشد. وی بابیان اینکه  تا کنون چهار کنگره جهانی هیپنوتیزم  توسط انجمن هیپنوتیزم و دانشگاه علوم پزشکی مشهد برگزار شده است بیان داشت: دانشگاه علوم پزشکی مشهد، در فرایند پژوهش و برگزاری سمینارهای باز آموزی در کشور پیشرو می باش/ ۳۱ تیر ۱۳۹۷
***
دکتر مهدی فتحی در گفت و گو با خبرنگار ایرنا( ۱۱ مهر ۱۳۹۶) افزود: در این زایمان مادر ۲۷ ساله در زایمان اول خود با روش هیپنوتیزم تحت نظارت «خانم دکتر قدسیه علوی» متخصص زنان و زایمان و پزشک معالج، کودک خود را به دنیا آورد.

وی با بیان اینکه مادر و نوزاد در سلامت کامل به سر می برند اظهار کرد: در این روش آماده سازی مادر باردار برای القای بی دردی زایمان و تصویرسازی ذهنی، از یک ماه گذشته آغاز شده و مادر حین زایمان در حالی که روی تخت دراز کشیده است خود را در حال قدم زدن در طبیعت همراه با فرزندش حس می کند.
وی گفت: وقتی انقباض های رحمی آغاز می شود، بیمار در هوشیاری کامل به فرایند زایمان کمک می کند.
فتحی افزود: مشهد قطب هیپنوتیزم درمانی در ایران است و تاکنون ۲ زایمان در ایران با استفاده از روش هیپنوتیزم در بیمارستان های سینا و بنت الهدی مشهد انجام شده است.
استفاده از هیپنوتیزم به عنوان یکی از روشهای زایمان بدون درد از ۳۰  سال گذشته در دنیا کاربرد داشته و دارای مزایای بسیار است.
دانشیار بیهوشی دانشگاه علوم پزشکی مشهد ادامه داد: استفاده از روش هیپنوتیزم در زایمان باعث کاهش۸۰ تا ۱۰۰ درصدی دردهای زایمان طبیعی می شود.

زایمان بی درد، به کار نبردن دارو در طول زایمان، القای بی دردی بعد از زایمان و کاهش اضطراب بیمار از جمله مزایای استفاده از روش هیپنوتیزم در زایمان طبیعی است که هیچ عارضه ای ندارد.
دکترفتحی درادامه گفت: انجام زایمان با استفاده از روش هیپنوتیزم نیازمند پزشک و مامای آموزش دیده مجرب است و از طرفی بیمار نیز باید این روش را انتخاب کرده و پزشک مربوطه هم این روش را به کار برد.
وی تعداد افراد آموزش دیده هیپنوتیزم درمانی در ایران را هفت هزار نفر شامل پزشک، دندانپزشک، ماما، متخصص زنان و زایمان، پرستار و روانپزشک عنوان کرد و گفت: از این تعداد ۲۰۰ نفر ماما وحدود ۵۰ نفر پزشک متخصص زنان و زایمان هستند.

انجمن علمی هیپنوتیزم بالینی ایران سال ۱۳۶۸ با مجوز وزارت کشور تأسیس شد و در سال ۱۳۸۰وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی نیز فعالیت این انجمن را در حیطه امور پزشکی و روان ‌شناسی تایید و پروانه فعالیت آن را صادر نمود.
این انجمن تنها نهاد قانونی است که از سوی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی مجوز فعالیت در حیطه هیپنوتیزم و هیپنوتیزم درمانی را دریافت کرده است.
مرکزیت فعالیت انجمن علمی هیپنوتیزم ایران با نمایندگی های فعال در کشور، در شهر مشهد مستقر است.
هم اکنون هیپنوتیزم کاربرد وسیعی در درمان بیماریهای مختلف مانند اسکیزوفرنی، جنون، عقب ماندگیهای ذهنی، بدبینی، اختلال شخصیتی و وسواس فکری داشته و در موارد مختلف از جمله زایمان، دندانپزشکی و انجام جراحی های محدود به کار می رود.
نخستین زایمان در ایران با استفاده از روش هیپنوتیزم اسفند ماه پارسال در بیمارستان سینای مشهد انجام شد.

***

راه اندازی دوره آموزشی رسمی هیپنوتیزم در دانشکده طب ایرانی مشهد

نخستین دوره آموزش رسمی و اکادمیک هیپنوتیزم، در دانشکده طب ایرانی و مکمل دانشگاه علوم پزشکی مشهد راه‌اندازی شد

رئیس دانشکده طب ایرانی و مکمل (دکتر مهدی یوسفی)گفت: در برنامه آموزشی دکترای تخصصیراه اندازی دوره آموزشی رسمی هیپنوتیزم در دانشکده طب ایرانی و مکمل رشته طب ایرانی، دو واحد اختیاری با عنوان «طب روحانی، هیپنوتیزم و درمان‌های روانی» وجود دارد که با توجه به ظرفیت و جایگاه ویژه دانشگاه علوم پزشکی مشهد در موضوع هیپنوتیزم، ارائه این واحد درسی در نیم‌سال دوم تحصیلی 96-97آغاز شد.

دکتر مهدی یوسفی افزود: مدرس این دوره؛ دکتر مهدی فتحی دانشیار گروه بیهوشی دانشگاه علوم پزشکی مشهد و دبیر انجمن علمی هیپنوتیزم بالینی است.

او گفت:علاوه بر دانشجویانی که این واحد درسی را در قالب دروس دوره دکترای تخصصی خود انتخاب کرده اند، تعدادی از اعضای هیات علمی و دیگر دانشجویان دانشکده طب ایرانی و مکمل نیز به دلیل علاقه شخصی و سوابق درخشان مدرس دوره، در این کلاس آموزشی ثبت نام کردند.

رئیس دانشکده طب ایرانی و مکمل افزود:« هیپنوتراپی یکی از روشهای درمانی تایید شده در متون مرجع پزشکی است»، امید میرود که  راه اندازی این دوره آموزشی زمینه ساز راه اندازی بخش بالینی هیپنوتراپی در دانشگاه علوم پزشکی مشهد باشد.

منبع:خبرگزاری صدا و سیما، مرکز خراسان رضوی(مشهد)۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۷

***

دومین زایمان  در ایران با استفاده از هیپنوتیزم

دبیر انجمن هیپنوتیزم ایران گفت: دومین زایمان در ایران با استفاده از روش هیپنوتیزم، بامداد امروز در بیمارستان بنت الهدی مشهد انجام شد.

دکتر مهدی فتحی گفت: در این زایمان، مادر ۲۷ ساله در زایمان اول خود با روش هیپنوتیزم تحت نظارت «دکتر قدسیه علوی» متخصص زنان و زایمان و پزشک معالج، کودک خود را به دنیا آورد.

دومین زایمان ایران با استفاده از هیپنوتیزم در مشهد

در این روش آماده سازی مادر باردار برای القای بی دردی زایمان و تصویرسازی ذهنی، از یک ماه گذشته آغاز شده بود و مادر هنگام زایمان در حالی که روی تخت دراز کشیده است خود را در حال قدم زدن در طبیعت همراه با فرزندش حس می کند.

وقتی انقباض های رحمی آغاز می شود، بیمار در هوشیاری کامل به فرایند زایمان کمک می کند.

کاهش درد زایمان، به کار نبردن دارو در طول زایمان، القای بی دردی بعد از زایمان و کاهش اضطراب بیمار از جمله مزایای استفاده از روش هیپنوتیزم در زایمان طبیعی است که هیچ عارضه ای ندارد.

دکترفتحی افزود: هم اکنون هیپنوتیزم کاربرد وسیعی در درمان بیماریهای مختلف مانند اسکیزوفرنی، جنون، عقب ماندگیهای ذهنی، بدبینی، اختلال شخصیتی و وسواس فکری دارد و در موارد مختلف از جمله زایمان، دندانپزشکی و انجام جراحی های محدود به کار می رود.

نخستین زایمان در ایران با استفاده از روش هیپنوتیزم اسفند ماه پارسال در بیمارستان سینای مشهد انجام شد./گزارش خبرگزاری صدا و سیما، مرکز خراسان رضوی۱۱ مهر ۱۳۹۶

***

دومین زایمان در ایران با استفاده از روش هیپنوتیزم -بامداد سه شنبه(۱۰ مرداد۱۳۹۶) ٨ ذوالقعده ١٤٣٨در بیمارستان بنت الهدی مشهد انجام شد.

دومین زایمان در ایران با استفاده از هیپنوتیزم

دکتر مهدی فتحی در مصاحبه با ایرنا : در این زایمان مادر ۲۷ ساله در زایمان اول خود با روش هیپنوتیزم تحت نظارت دکتر قدسیه علوی متخصص زنان و زایمان و پزشک معالج، کودک خود را به دنیا آورد.

در این روش آماده سازی مادر باردار برای القای بی دردی زایمان و تصویرسازی ذهنی، از یک ماه گذشته آغاز شده و مادر حین زایمان در حالی که روی تخت دراز کشیده است خود را در حال قدم زدن در طبیعت همراه با فرزندش حس می کند.

وقتی انقباض های رحمی آغاز می شود، بیمار در هوشیاری کامل به فرایند زایمان کمک می کند.

مشهد قطب هیپنوتیزم درمانی در ایران است و تاکنون ۲ زایمان در ایران با استفاده از روش هیپنوتیزم در بیمارستان های سینا و بنت الهدی مشهد انجام شده است.

استفاده از هیپنوتیزم به عنوان یکی از روشهای زایمان بدون درد از ۳۰ سال گذشته در دنیا کاربرد داشته و دارای مزایای بسیار است.

«دکترفتحی»دانشیار بیهوشی دانشگاه علوم پزشکی مشهد ادامه داد: استفاده از روش هیپنوتیزم در زایمان باعث کاهش ۸۰تا ۱۰۰ درصدی دردهای زایمان طبیعی می شود.

زایمان بی درد، به کار نبردن دارو در طول زایمان، القای بی دردی بعد از زایمان و کاهش اضطراب بیمار از جمله مزایای استفاده از روش هیپنوتیزم در زایمان طبیعی است که هیچ عارضه ای ندارد.

آمار«دست اندرکاران علوم پزشکی آشنابه امورهیپنوتیزم »ایران ۷۰۰۰نفر

فتحی(انجمن علمی هیپنوتیزم  ایران) تعداد افراد آموزش دیده هیپنوتیزم درمانی در ایران را هفت هزار نفر شامل پزشک، دندانپزشک، ماما، متخصص زنان و زایمان، پرستار و روانپزشک هستندو از این تعداد ۲۰۰ نفر ماما و ۵۰ نفر پزشک متخصص زنان و زایمان هستند.

انجمن علمی هیپنوتیزم بالینی ایران سال ۱۳۶۸ با مجوز وزارت کشور تأسیس شد و در سال ۱۳۸۰ وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی نیز فعالیت این انجمن را در حیطه امور پزشکی و روان ‌شناسی تایید و پروانه فعالیت آن را صادر نمود.

این انجمن تنها نهاد قانونی است که از سوی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی مجوز فعالیت در حیطه هیپنوتیزم و هیپنوتیزم درمانی را دریافت کرده است.

مرکزیت فعالیت انجمن علمی هیپنوتیزم ایران با نمایندگی های فعال در کشور، در شهر مشهد مستقر است.

هیپنوتیزم (علاوه برانجام زایمان،امور دندانپزشکی و انجام جراحی ها)کاربرد وسیعی در درمان بیماریهای مختلف  دارند،ازجمله :

اسکیزوفرنی، جنون، عقب ماندگیهای ذهنی، بدبینی، اختلال شخصیتی و وسواس فکری ./۱۱ مهر ۱۳۹۶،سایت الف بنقل ازایرنا.بااصلاحات مدیریت این سایت.

***

«دکتر صمدولیزاده»، روانشناس و متخصص هیپنوتیزم،

«استادصمد ولیزاده» رئیس و بنیانگذار سبک هونگ چوان ووشو در ایران

وی دارای تألیفاتی درحوزه هیپنوتیزم می باشد وی بعضی از دانشگاه ها دانشجویان را هیپنوتیزم نیزکرده،بخواب برده و..

***

هیپنوتیزم، دردندان‌پزشکی

مصاحبه با دکتر رفیع کافیه( )، دندان‌پزشک و مدرس دوره‌های هیپنوتیزم:

kafieh rafi

  هیپنوتیزم چیست؟ 
هیپنوتیزم حالتی موقتی از هوشیاری تغییریافته مغز است که در پاسخ به محرک‌های کلامی و حرکتی به وجود می‌آید و می‌توان در ‌‌نهایت با آن برخی از مسائل روانی و جسمی مانند مشکلات دندان پزشکی را حل کرد و بهبود بخشید.

 هیپنوتیزم در حوزه علوم پزشکی و دندان پزشکی چه کاربردی دارد؟ 
در حوزه پزشکی کاربردهای متعددی از قبیل کاهش وزن، ترک سیگار، ترک عادات ناپسند، زایمان بی‌درد و… دارد. اما ما به عنوان دندان پزشک فقط در حوزه دهان و دندان از آن استفاده می‌کنیم.
درمان‌های دندان‌پزشکی برای برخی بیماران ما ناخوشایند و گاه آزارنده است. برخی از بیماران چنان از درمان‌های دندان‌پزشکی و ابزار درمان هراس دارند که ممکن است علی‌رغم نیاز شدید به خدمات دندان‌پزشکی سال‌ها از ورود به محیط درمانی پرهیز کرده باشند. برای چنین بیمارانی می‌توان از هیپنوتیزم کمک گرفت.
در حوزه دندان پزشکی در مواقعی از هیپنوتیزم استفاده می‌شود که بیمار با مشکلات خاصی به دندان پزشک مراجعه کرده مانند ترس از درمان یا حساسیت به بی‌حسی‌های موضعی. به طور کلی در ۱۸ مورد می‌توان از روش هیپنوتیزم در دندان پزشکی استفاده کرد که پرکاربرد‌ترین این موارد کاهش اظطراب، افزایش اثر بی‌حسی، جلوگیری از خونریزی، جلوگیری از تهوع، کاهش بزاق، قابل تحمل کردن پلاک دندان برای بیمار و رفع عادات ناپسند هستند.

یعنی بیمارانی که از دندان پزشکی فوبیا دارند، می‌توانند دوره درمان خود را با هیپنوتیزم پشت سر بگذارند؟ 
بله، در حقیقت جلوگیری از ترس هم یکی از موارد پرکاربرد هیپنودونتیک است که این زمینه را برای بیمار فراهم می‌کند که درمان خود را به بهترین شکل پشت سر بگذارد و خاطره خوشی از درمان دندان پزشکی داشته باشد.

مگر مدت زمان هیپنوتیزم یک فرد چقدر طول می‌کشد؟ 
حدود ۲۰ دقیقه برای خارج شدن تغییر هوشیاری فرد در مغزش زمان می‌برد.

ناگفته نماند که اگر هیپنوتیزم توسط یک متخصص انجام شود و دندان پزشک دیگری کار معالجه را انجام دهد، نگرانی زمان‌بر بودن نیز برطرف می‌‌شود. متاسفانه بسیاری از افرادی که تخصص این دوره را دیده‌اند به علت وقت‌گیر بودن و ناآگاهی از فواید جانبی هیپنوتیزم از این روش استفاده نمی‌کنند. البته در جلسات بعدی بیمار در حداقل زمان در چند ثانیه توسط کلید شرطی هیپنوتیزم می‌شود.

 عده‌ای از افراد از عمل هیپنوتیزم می‌ترسند، چه دلیلی برای آنها می‌آورید تا به انجام آن قانع شوند؟ 
اگر فردی به عنوان یک کاردان وارد عمل شود بدون بروز هیچ مشکلی می‌توان بیمار را هیپنوتیزم کرد و عمل درمان دندان را بر روی وی انجام داد اما در برخی مواقع افرادی که تخصص در این دوره درمانی دیده‌اند، قادر به انجام عملیات نیستند و بهتر است وارد نشوند. متاسفانه بیشتر افراد از هیپنوتیزم ترس دارند که تنها ترس آنها از خارج نشدن از این وضعیت است که باید به آنها یادآور شد که هیچگونه نگرانی برای این عمل وجود ندارد زیرا فردی که هیپنوتیزم می‌شود به محض خارج شدن هیپنوتیزور از محیط پزشکی و قطع ارتباط کلامی، بیمار از این حالت خارج می‌شود و یا به خواب معمولی فرو می‌رود.

علیرغم کاربردی که هیپنوتیزم در دندان پزشکی دارد چرا استفاده از آن میان دندان پزشکان شایع نیست؟ 
«دکتر رفیع کافیه »:متاسفانه هیپنودونتیک تا حد زیادی میان متخصصان خود مهجور مانده است و شاید علت اصلی آن زمان‌بر بودن این روش است. بسیاری از متخصصان بر این باورند که اگر بخواهند از این روش استفاده کنند قادر به معاینه و درمان بیماران بیشتر نخواهند بود. اما مساله مهم‌تر اشکال در آموزش هیپنوتیزم است که همکاران در این زمینه مشکل کاربردی دارند و علی‌رغم گذراندن دوره‌های نظری این علم، توانایی کار را ندارند.
امیدوارم با مذاکراتی که با انجمن علمی هیپنوتیزم و مدرسین دندان پزشک صورت گرفته بتوانیم در پاییز کلاس های هیپنوتیزم مختص دندان پزشکی را در تعاونی و انجمن دندان پزشکی ایران برگزار کنیم.

یک دندان پزشک برای یادگیری هیپنوتیزم باید چه مهارتی را کسب کند؟ 
یک دندان پزشک در صورتی که قصد کار کردن در این حوزه را دارد باید مانند هر علم دیگری در حوزه تخصصی علوم هیپنوتیزم دوره آموزشی بگذراند و بعد از به دست آوردن اطلاعات اولیه وارد آموزش‌های تخصصی شود که این آموزش‌ها اغلب از سوی انجمن تخصصی هیپنوتیزم بالینی قابل ارائه هستند. شایان ذکر است که ابتدا آموزش روان‌شناختی برای بیمار ضروری است و سپس وارد مرحله‌های تکنیکی می‌شود.

خود شما چگونه این مهارت را فرا گرفتید؟ 
زمانی که من شروع کردم هنوز آموزش هیپنوتیزم در ایران به صورت علمی وجود نداشت و فقط تعداد محدودی از متخصصان در شاخه هیپنوتیزم فعالیت می‌کردند.

من در سال ۶۰ مطالعه در این زمینه را آغاز کردم و در سال ۶۵ یک دوره خود هیپنوتیزم را گذراندم.

در آن زمان افراد مشهوری مانند آقای طاووسی (کابوک) و آقای الماسـیان و آقای فریور حضور داشتند که توانستم نزد آنها اطلاعات زیادی کسب کنم.

در سال ۶۸ با تاسیس انجمن هیپنوتیزم، شروع به فعالیت در نزد دکتر جمالیان و دکتر عبد الله‌زاده در انجمن نمودم.

علاوه بر این برای مطالعات علمی کتابی به صورت تخصصی نبود ومن از کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران استفاده می‌کردم که کتب بسیار خوبی در آنجا یافتم. در دانشکده دندان پزشکی دانشگاه تهران هم چند پایان نامه خوب موجود بود که متاسفانه اکنون در دسترس نیستند.

 آیا هیپنوتیزم نیاز به مدرک خاصی دارد؟ 
مدرک یا مجوز خاصی نیاز نیست و با آموزش و یادگیری این مهارت می‌توان آن را انجام داد وتنها با علم به این کار شما می‌توانید از آن بهره ببرید.

 چه مراکزی به آموزش هیپنوتیزم مشغولند؟ 
تنها مرجعی که در حال حاضر آموزش این تخصص را بر عهده دارد، انجمن هیپنوتیزم بالینی ایران است که آموزش‌های این انجمن با مدرک کاربردی نیست و فقط نشان‌دهنده این است که دندان پزشک به روند انجام این کار آگاهی دارد و اگر مهارتی را در قالب عملی کسب کنند بهتر می‌توان به عنوان متخصص هیپنودونتیک روی آنها حساب کرد. هیپنوتیزم گاهی اوقات به دلیل اجرای نادرست، نقص‌هایی دارد که با مشاهده اجرای آن از سوی یک متخصص در مطب می‌توانند به کاربردی شدن آن پی ببرند.

 آیا تا کنون از طرف انجمن‌های مرتبط، تلاشی برای وارد کردن واحد درسی آموزش هیپنوتیزم صورت گرفته است؟ 
با تعدادی از اعضای انجمن هیپنوتیزم بالینی به دنبال آن هستیم تا بتوانیم یک واحد درسی مرتبط و تخصصی درباره هیپنوتیزم در آموزش دانشگاهی بگنجانیم که در حال حاضر در مراحل اولیه پیگیری هستیم و این امر مستلزم بررسی بسیار است تا زیر ساخت مناسبی برای آن طراحی شود. زیرا بدون یک زیرساخت مناسب آموزشی، مشکل سایر رشته‌های دانشگاهی را پیدا کرده و دانشجو را با مشکل مواجه می‌کند.
تا زمانی که رشته یا واحد درسی تخصصی برای هیپنوتیزم تبیین و طراحی شود، انجمن چه برنامه‌ای برای توسعه و ترویج آموزش هیپنوتیزم بین دندان پزشکان دارد؟
در حال حاضر انجمن در مهر ماه سال جاری در نظر دارد یک کارگاه ۱۰ ساعته برگزار کند و برای آموزش در این کارگاه از متخصصان اصلی این حوزه استفاده کند. مسئولیت آموزش این کارگاه را هم دکتر پرنیانی، دکتر ترک زبان ودکتر گلچین ودکتر عبقری ودکتر رمضانی و بنده به عهده گرفتیم تا افرادی که می‌توانند از این مهارت در درمان دندان پزشکی استفاده کنند، به راحتی به آن دسترسی داشته باشند.

 خاطره که برای خوانندگان جالب و شنیدنی باشد… 
در یک کنگره قرار بود به صورت نمایشی، هیپنوتیزم را انجام دهیم و فردی به جای بیمار روی صندلی قرار گرفت اما این فرد به خاطر شوخ طبعی کارهایی انجام می‌داد که باعث می‌شد نتوانم او را هیپنوتیزم کنم. من هم در یک لحظه یک سیلی به صورت او زدم و در چند ثانیه‌ای که از این اقدام من در تعجب بود، توانستم او را هیپنوتیزم کرده و بی‌حسی را به ایشان القا کنم که این مساله قدرت و تاثیر هیپنوتیزم در درمان دندان پزشکی را بیشتر نمایان کرد./منبع سایت دندانه/پایان مصاحبه «دکتر رفیع کافیه»

***

توضیحات مدیریت سایت-پیراسته فر:این خانم هیپنوتیزور-امریکایی  دریک جلسه ای درحضور عده ای زیاد،حدود۱۰نفررا به جلو  سن فراخواند-داوطلب- وبابعضی ازآنها با یک نگاه خوابشون کرد وبه بعضی ها که مقاومت می کردند با چندتا سئوال متفرقه  اجتماعی،حواسشون را پرت کرد وبعد دستشون را می گرفت ،آنهارا روی خوابیده قبلی خم می کرد وآنهابمحضی که سرشون به بدن نفرخوابیده تماس فیزیکی پیدامی کرد،بلافاصله خوابشون می برد.

نگارنده(مدیریت سایت)دهه۷۰که آن زمانیکه تازه دردانشگاه هیپنوتیزم رایادگرفته بودم ،خیلی مطالعاتم راتمرکزدادم برروی هیپنوتیزم،تله پاتی. وسعی میکردم آموخته هایم را روی دیگران اجراکنم،بعضاً با میهمانان درخانه ویا درمحل کار،یک روزی ۱۰نفرراآوردم اتاق مشاوره،و روی آنها هیپنوتیزم انجام دادم،به هرکدام کاغذوقلمی دادم وآنهارا باهیپنو بردم  درفضای کودکی وبرایشان املا ،سالها اولیه دبستان راگفتم وآنها هم همانطوربچگانه نوشته بودند! وبعدیکی ازآنها که فردمستعدی بود،رفته بودمنزل سرخواهرش اجراکرده بود واما در بیدارگردنش دچارمشکل شده بود-بعلت دستپاچگی-که مادرش متوجه این ماجرا شده بود وکلی استرس به خانواده وارد شده بوداین را مدیرآموزشگاه برام تعریف کرد ورئیس مدرسه بمن گفت این هیپنوتیزم چیه! اینهارا جمع کن که ممکنه برای هر۲مان توبیخ بیاد..که بخیر گذشت وجمع کردم،یک بارهم یک جوان قوی هیکلی از بستگان میهمان مابودند باخانواده وباتمسخرهمه این علوم را انکارمیکرد ومن هم با یک روشی(تقریباً روش همین خانم امریکایی)باسئوالات متفرقه حواسش را پرت کرد وامواج دادم، وی همانطورکه روی مبل تکیه داده بود،سرش بطرف عقب شُل شد وخوابید،خانواده اش چنددقیقه بعدآمدند واین صحنه رادیدند وترسیدند ومن خیلی سریع با یک فرمان بیدارش کردم وبه شرایط طبیعی برگرداندم...

***

«شفادهنده معجزه‌گر» برزیلی متهم به تجاوز۲۵۰ زن

«هیپنوتیزور»مشهوربرزیلی «ژوآ تیشیرا جی فاریه»دستگیرشد

بیش از ۲۵۰ زن، یک مرد برزیلی که می‌گوید «شفادهنده» است و در یکی از مشهورترین برنامه‌های تلویزیونی در آمریکا حاضر شده، را به آزار و سوءاستفاده جنسی متهم کرده‌اند.

ازدرمان وشفا باتجاوز 

زنانی که این مرد را متهم کرده‌اند گفته‌اند در زمانی که در پی شفا بودند مورد آزار قرار گرفته‌اند. پلیس در حال تحقیق در مورد این اتهام‌ها است و به گزارش خبرگزاری رویترز دادستانی حکم بازداشت او را صادر کرده‌است.

این مرد «ژوآ تیشیرا جی فاریه» نام دارد و ملقب به «یوحنا ازسوی پروردگار» است. او با رهبران برزیل از لولا گرفته تا دیلما روسف و میشل تمر، ستاره‌های پاپ و سلبیریتی‌ها دیدار و در برنامه تلویزونی معروف اپرا وینفری نیز شرکت کرده‌است.

به گفته دادستانی از روز جمعه، زمانی که اولین زن او را علنا متهم به آزار جنسی کرده تا کنون، ۲۵۸ زن دیگر، که برخی از آن‌ها خارجی هستند، اتهام مشابهی را به« فاریه» وارد کرده‌اند.

تلویزیون گلوبو که نخستین اتهام را نشان داده می‌گوید چند ماه در حال تهیه برنامه‌ای در این مورد بوده و با ده نفر دیگر مصاحبه کرده‌است.

شفابا هیپنوتیزم

ژوا تیشیرا جی فاریه متولد سال ۱۹۴۲ است. شهرت او با «عمل‌های معجزه‌آسایی» که با «هیپنوتیزم» بدون بی‌هوشی و تنها با دست انجام می‌دهد .

اپرا وینفری(دادستانی) که زمانی برنامه‌ای با حضور او پخش کرده بود گفته این برنامه برای بررسی متدهای بحث‌بر‌انگیز فاریه در سال ۲۰۱۲ تهیه شده بود و او «با زنانی که پا پیش گذاشته‌اند هم‌دردی می‌کند و امیدوار است که عدالت جاری شود».

آقای فاریه گفته بی‌گناه است. او اتهام‌های وارشده را رد کرده و گفته هرآنچه قانون حکم کند اجابت می‌کند: «برادران و خواهران عزیز من، سپاس خدای را که اینجا هستم. من به قانون برزیل گردن می‌نهم و خودم را به دست قانون سپرده‌ام». ./رادیو فردا۲۲ آذر ۱۳۹۷

***

سایت حضور اینگونه می نویسد:

نظرات زیادی دربارهٔ اینکه چه کسی هیپنوتیزم را شروع کرد، وجود دارد. هندوهای هند ادعا می کنند که آنها این شیوه را بنیان نهادند و از آن به عنوان یک دارو برای سلامتی استفاده کردند. امروزه این یکی از کاربردهای اصلی هیپنوتیزم است و به روانشناسی مربوط می‌شود. اما پیشرفتهای مهم هیپنوتیزم در سال ۱۸۴۲، هنگامی که جیمز برید (James Braid) شروع به بررسی بیشتر آن کرد، رخ دادند. او که «پدر هیپنوتیزم جدید» نامیده می‌شود اعتقاد نداشت که خواب مغناطیسی باعث هیپنوتیزم می‌شود و فکر می کرد که خلسه‌ها فقط یک «خواب عصبی» هستند. وی در سال ۱۸۴۳ یک کتاب دربارهٔ این موضوع به نام «نوریپنولوژی» نوشت. برخی مسمر را پدر هیپنوز می دانند. می گویند راسپوتین وزیر پرنفوذ دربار روسیه تزاری از این روش در قربانیان خود استفاده می کرده است.کشیش آبه فاریا نیز از متقدمین این روش است. مسمر در دورهٔ اوج نظریه پردازی در باب مغناطیس این پدیده را ناشی از مغناطیس حیوانی می دانست. بعدها روش او توسط شورایی مرکب از بنجامین فرانکلین و گیوتین و ... مردود دانسته شد چرا که این افراد فقط علوم ریاضی و فیزیک و طب کلاسیک را علم میپنداشتند. برخی فقها میگویند هیپنوتیزم اگرمستلزم امر حرامی نباشد جایز است. هیپنوتیزم را خواب واره ترجمه کرده اند.(فرزان کمالی نیا عضوانجمن علمی هیپنوتیزم)
روش‌ها

هیپنوتیزم به دو صورت خودهیپنوتیزم و دگرهیپنوتیزم قابل اجرا است.

از فواید هیپنوتیزم می‌توان درمان بسیاری از ناراحتی‌های روانی را نام برد. به‌خصوص در هنگام خودهیپنوتیزم، که شخص می‌تواند به‌وسیلهٔ تلقین، تغییرات مثبتی را در کردار و روحیات خود پدید آورد. البته خود هیپنوتیزم دارای خطراتی هم هست؛ به این صورت که اگر بدون آگاهی و اطلاعات کافی و با روش‌های نادرست انجام پذیرد، می‌تواند اثرات بسیار مخربی بر روی روان انسان به دنبال داشته باشد. هیپنوز معمولاً خطرناک نیست. برخی میگویند در نارسایی مزمن قلبی انجام نگیردو در برخی موارد مثل افراد با شخصیت مرزی یا بردرلاین و اسکیزوفرن و نیز وسواسی گفته می‌شود صورت نگیرد به دلایل مختلف. استفاده ار هیپنوز برای سرگرمی هم به عقیدة‌هیپنوتراپیست‌ها کنتراایندیکه یا ممنوع است.و کلاً هیپنوتیزم نمایشی را جایز نمی دانند.

برای مدتی به شکل زیر نگاه با تمرکز داشته باشید تا تجربه هیپنوتیزم سریع را داشته باشید

برای انجام موفقیت آمیز دیگر هیپنوتیزم باید ۷گام زیر به صورت متوالی و دقیق اجرا گردد:
۱- مناظره اولیه، بهتر آماده کردن ذهن بیمار(pretalk)
۲- انجام آزمونهای هیپنوتیزم از تکنیکهای عمیق سازی مثل آزمون چشک اشپیگل

۳- کانونی کردن توجه (تمرکز ذهن)
۴- القای خواب هیپنوتیزم
۵- استفاده از تکنیکهای عمیق سازی
۶- تسهیل پاسخهای ناخودآگاه
۷- تصدیق خلسه، ارائه تلقینهای بعد از هیپنوتیزم و خروج از خلسه.

هنگام استفاده از واژهٔ مناسب خلسه دقت شود مطالب با موهومات اشتباه نشود.

هرچند لفظ «خلسه» از لفظ «trance »که از بهت و ترس احتمالا می آید بهتر باشد. و خلسهٔ عرفانی و احساس خروج روح از بدن احتمالاً از هیپنوز جدا نیست.(فرزان کمالی نیا) المان برای هیپنوز چند مرحله تصور می‌کند - وقتی فقط چشم‌ها را می بنیم حالت هیپنوئیدال است بعد وارد فازهای عمیقتر می شویم و یکی از فازهای عمیق هیپنوتیزم به نام سمنامبولیسم نام دارد(سمنامبول خدای خواب در یونان است) - از هیپنوز در age regration یعنی بازگشت به سنین عقب تر(پس روی سنی) و حتی چند صد سال قبل و پیشروی سنی استفاده می‌شود البته بازگشت چندصد سال به عقب لزوماً مؤید تناسخ نیست و این مسایل در حد تئوری است و دقیق نیست. استفاده از هیپنوز در اعتراف گرفتن از زندانی‌ها و دروغ سنجی معتبر نیست. هرچند گاهی نتایج مفید علم و گاهی نتایج نادرست می دهد. به طور کلی خیلی نمی توان به این مطالب اعتبار کرد.

روشهای مختلفی برای القای هیپنوز وجود دارد.

روش تثبیت چشم - روش کیاسون- روشpmr (شل کردن پیشروندهٔ عضلانی) و.... از هیپنوز برای کنترل درد و درمان چاقی و... استفاده می‌شود البته هیپنوز مفید است ولی معجره نمی کند. کودکان ۸ تا ۱۲ سال بهتر هیپنوز می‌شود و در سنین بالای ۶۵ هپینوتزیم پذیری کم می شود. افراد از لحاظ هیپنوتیزم پذیری ۴ گروهند. ۷درصد که نباید هیپنوز شوند یا هیپنوز نمی شوند نظیر عقب ماندگان ذهنی- هفت درصد دیونیسین هستند و استعداد بالایی در هیپنوز دارند.۲۰ درصد«آپولونین» بوده به سختی هیپنوز می شوند.و درصد بالایی ادیسین هستند یعنی در اواسط طیف hypnotismability قرار دارند.

هیپنوز دو گونه است «هیپنوز سمپاتیک »که با تحریک است و در رقص های برخی بومیان افریقا و سرخ‌پوست و مناطق مختلف حتی جنوب ایران در واقه از این روشها استفاده می شود(‌رضا جمالیان) و هیپنوز پاراسمپاتیک که تون پاراسمپاتیک و آرامش را بالا می برد . در هیپنوز برای هنگ کردن وبای پس نمودن و عبور از کریتیکال فاکولته یا کریتیکال فاکتور یا جاجمنت فاکتور و ضمیز خودآگاه و رسیدن به ضمیر ناخودآگاه از روشهای مختلف از جمله کانفیوژن و ... استفاده می شود.

روش کیاسون  Question book.svg

یکی از روشهای هیپنوتیزمی رایج در علم هیپنوتیزم روش کیا سون است. این روش ابتکار دکتر سیمون کیاسون ( Simon Chiasson) متخصص بیماری‌های زنان و زایمان اهل شهر یونگستون ایالات اوهایو آمریکا ( Youngeston Ohio) است، اما دگرگونی در آن برای پزشک یا درمانگر به گونه ای که کاربرد آن راحت تر باشد مجاز است.
دستور کار (Instruction)

به بیمار یاد دهید دستش رامستقیما روبروی صورتش قرار دهد به گونه ای که فاصله دست با بینی تقریبا سی سانتیمتر ( برابر با دوازده اینچ ) وآرنج قدری خمیده باشد، پشت دست به طرف صورت و همه انگشتان در کنار هم قرار گیرند ( انگشتان باز نباشد ).
گفتار یا خطابه (Discourse)

من و شما هر دو به انگشتان دست شما نگاه می کنیم، بزودی می بینیم پرش هایی در انگشتان دست شما شروع و انگشتان دست شما از هم فاصله می گیرند و باز می شوند، و دستتان شروع به حرکت به سوی صورتتان می‌کند . تا زمانی که چشما نتان باز است فقط به پشت دستتان متمرکز باشید، بزودی می بینید که دستتان به صورتتان نزدیک و نزدیک تر میشود. زمانی که تماس دستتان را با صورتتان احساس کردید ( معمولاً نوک بینی ) پلک‌های چشمتان- اگر تا آن زمان بسته نشده اند – بسته می شوند و بسته باقی می مانند . معمولاً چشمانتان آنچان خسته می شوند که حتی پیش از تماس دست با صورتتان بسته می شوند . زمانی که پلک‌ها بسته شدند، بگذارید بسته بمانند . زمانی که دستتان با صورتتان تماس پیدا کرد . شما کاملا آرام و شل میشوید و دستتان بروی رانتان می افتد.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر: تیپ های شخصیتی درواکنش به هیپنوتیزم چگونه است؟

خوشه‌(تیپ)های شخصیتی درهیپنوتیزم

«خوشه‌های شخصیتی» توسط اشپیگل‌ها مطرح گردید. این سه خوشه، به‌ترتیب عبارت‌اند از «دیونیسین»،«اودیسین» و «آپولونین». این‌ها از لحاظ شخصیت، سبکِ تفکر و طرح‌واره‌های شناختی با یکدیگر متفاوت‌اند و هر گروه در مقابل سندرم‌‌های بالینی و اختلالات شخصیتیِ خاصی، آسیب‌پذیری بیشتری دارند.

آشنایی باتیپ‌های شخصیتی

دیونیسین‌ها

«دیونیسین‌ها» هیپنوتیزم‌پذیری بالایی دارند. تلقینات هیپنوتیزمی را به‌خوبی می‌پذیرند.در این گروه، هیپنوز قابلیتی بالقوه نیست که در سوژه پنهان باشد تا یک هیپنوتیست آن را کشف کند، بلکه حالتی است که در زندگی روزمره، زیاد اتفاق می‌افتد و بر بسیاری از جوانب زندگی فرد تأثیر می‌گذارد. درواقع دیونیسین‌ها  همیشه در معرض حالت‌های هیپنوتیزمی خودبه‌خودی قرار دارند. این گروه در بسیاری مواقع، نظرات دیگران را بدون نقد و بررسی-به‌صورت تلقینی-می‌پذیرند. در تعاملات انسانی، تمایلی به کنترل رابطه ندارند و به مردم پیرامون خود بسیار اعتماد می‌کنند. عمدتاً تابع احساسات خویش  هستند و بر عواطف و احساسات، بیش‌از دلیل وبرهان و شناخت تاکید دارند.

اودیسین‌ها

«اودیسین‌ها»در میانه‌ی طیف هیپنوتیزم‌پذیری قرار دارد. این عده که دارای بیشترین فراوانی‌اند، حد واسط دو گروه قبلی و ترکیبی از صفات متضاد آن‌ها می‌باشند. در برخی زمینه‌ها مشابه آپولونین‌ها و در بعضی جهات همانند دیونیسین‌ها عمل می‌کنند. علت این نام‌گذاری نیز نوسانات خُلقی این اشخاص است که قادرند از شجاعت قهرمانانه تا یأس و ناامیدی کامل را بروز دهند. گاهی با انرژی فراوان در یک فعالیت، عقیده و یا یک ارتباط فردی، کاملاً درگیر می‌شوند و با تمام وجود به آن می‌پردازند ولی ناگهان عقب‌نشینی می‌کنند، به دیده‌ی شک و تردید به آن می‌نگرند و حتی مأیوسانه رهایش می‌کنند.

آپولونین‌ها

« آپولونین‌ها»  هیپنوتیزم‌پذیری بسیار پایینی دارند. بر خلاف گروه قبلی که هیجان-محور و تابع احساس بودند، این دسته متکی به منطق و عقل-مدار هستند. بیش‌ازحد بر شناخت و دلیل و برهان تاکید می‌کنند، سازمان‌یافته‌اند و تمایل زیادی به برنامه‌ریزی برای آینده دارند. از توانایی نقد بالایی برخوردارند، در مقایسه‌ی امور استادند و هنگام مواجهه با مطلبی جدید قبل از پذیرش، حتماً آن را براساس دانسته‌های قبلی و سیستم عقیدتی خویش، نقد و بررسی می‌کنند. دغدغه‌ی همیشگی آن‌ها کنترل است: در فرایندهای درون-روانی، کنترل عقل بر احساس و در تعاملات بینِ‌فردی، کنترل بر دیگران. به‌سختی مسؤولیتی را می‌پذیرند ولی در صورت قبول مسؤولیت، خود را کاملاً متعهد به انجام آن می‌دانند. چندان انعطاف‌پذیر نیستند و نسبت به دیگران تقریباً بی‌اعتمادند. هنگام تمرکز شدید، آگاهی محیطی خویش را از دست نمی‌دهند و از وقایع پیرامون‌شان کاملاً غافل نمی‌شوند. به عملکردها و تجربیات قبلی خویش زیاد فکر می‌کنند و آن‌ها را نقد و بررسی می‌کنند، برای آینده برنامه‌ریزی می‌نمایند و توجه چندانی به زمان حال ندارند. مطالب نوشتاری را بر شنیداری ترجیح می‌دهند.

"مأنورمشترک دریایی"ایران، روسیه و چین+نگرانی امریکا

نگرانی آمریکا  از مأنورمشترک(ائتلاف) ایران، روسیه و چین

«کِی.تی. مک‌فارلند» معاون پیشین مشاور امنیت ملی رئیس‌جمهور آمریکا ضمن ابراز نگرانی از رزمایش دریایی مشترک ایران، روسیه و چین در شمال اقیانوس هند، آن را «سناریوی کابوس‌وار» توصیف کرد.

«شی جین پینگ» رئیس جمهور چین،«ولادیمیر پوتین» رئیس جمهورروسیه،«حسن روحانی» رئیس جمهورایران


مانور مشترک نظامی- ایران-روسیه-چین - اقیانوس هند و دریای عمان۶دی ۱۳۹۸

ناوشکن موشک‌انداز چینی «شینینگ»

«ناوگان دریایی  روسیه» درمأنورمشترک

خبرگزاری رویترز در خبری با اشاره به آغاز شدن این رزمایش، درباره اهمیت محدوده این رزمایش نوشت: خلیج عمان آبراه حساسی و به‌خصوصی است، زیرا به تنگه هرمز، که حدود یک‌پنجم نفت جهان از آن عبور می‌کند و سپس به خلیج متصل می‌شود.

خبرگزاری ترکیه‌ای آناتولی نیز با انتشار خبر آغاز این رزمایش، نوشت این رزمایش در زمانی برگزار می‌شود که تنش‌ها در خلیج فارس، تنگه هرمز و دریای عرب (واقع در شمال اقیانوس هند) از زمان احیای تحریم‌های آمریکا علیه ایران بعد از خروج دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور این کشور از برجام، افزایش یافته است.

شبکه تلویزیونی سی. جی. تی. اِن چین متعلق به دولت پکن نیز با پخش گزارشی درباره رزمایش مشترک ایران، روسیه و چین توضیح داد این رزمایش شامل تمرینات دریایی برای خاموش کردن حریق شناور‌ها یا آزادسازی کشتی‌های گروگان گرفته شده توسط دزدان دریایی می‌شود.

«مک‌فارلند »در مصاحبه با شبکه «فاکس بیزنس» در این باره مدعی شد: «این حقیقتا یک سناریوی کابوس‌وار است.

ما ۷۵ سال را صرف کردیم تا مطمئن شویم که روس‌ها و چینی‌ها ائتلافی تشکیل ندهند.

ما همه چیز را امتحان کردیم، آغاز آن نیز با دولت [ریچارد] نیکسون بود که تلاش کرد بین دولت‌های چین و شوروی سابق اختلاف بیندازد و ما نهایتا بین آنها فاصله انداختیم».

مجری این برنامه با «شوم» خواندن ائتلاف سه کشور «دشمن» آمریکا، از وی پرسید که آیا باید نگران این رزمایش بود و مک‌فارلند نیز پاسخ داد:‌ «کار دیگری که می‌خواهیم انجام دهیم، این است که مطمئن شویم روسیه با ایران متحد نشود. روسیه یک کشور محصور در خشکی است که به بنادر آب‌های گرم دسترسی ندارد. اما اگر با ایران مرتبط شود، به آن می‌رسد».

«ائتلاف» ناگواربرای« امریکا»

این مقام امنیتی پیشین آمریکا ادامه داد: «جمع شدن این سه کشور کنار هم و پیوستن ظرفیت‌های نظامی روسیه، موقعیت مکانی و نفت ایران، و ثروت و مزیت فناوری چین به یکدیگر، سناریوی کابوس‌وار کامل و مطلقی برای ما است، مخصوصا اگر این سه کشور بخواهند زمانی یک ائتلاف نظامی داشته باشند».

ترامپ مهره های شورای امنیت ملی را باز هم جابجا کرد

احتمال برکناری رئیس جمهورامریکا(ترامپ)

خانم «مک‌فارلند» در پاسخ به سوال مجری برنامه که سعی داشت زمان این رزمایش را به تلاش دموکرات‌های کنگره آمریکا برای« استیضاح دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور این کشور ربط دهد،

گفت: «من ماه گذشته در پکن بودم و از تعدادی از مقام‌های ارشد در وزارت خارجه و حزب کمونیست [چین] شنیدم که می‌گفتند«ما فکر می‌کنیم دونالد ترامپ به زودی از دولت کنار گذاشته می‌شود" یا «مطمئنیم که دوباره انتخاب نمی‌شود"».

وی با بیان اینکه تلاش دموکرات‌ها برای استیضاح ترامپ، به چین و دیگر کشورها اهرم فشاری علیه آمریکا اعطا کرده است، مدعی شد:

«[اما] اقتصاد ایران در فروریزی است، اقتصاد روسیه لنگ می‌زند و اقتصاد چین نیز آهسته است. ما باید در وضعیتی باشیم که بیشترین اهرم فشار را بر این کشورها داشته باشیم».

معاون پیشین مشاور امنیت ملی ترامپ، با لحنی حاکی از استیصال درباره استیضاح ترامپ، گفت: «آنها باید از تقابل با ما هراسان باشند... اما چیزی که اتفاق افتاد، این است که آنها به اینجا نگاه می‌کنند و می‌گویند «آمریکا، وقتی در خانه ضعیف هستی، در بیرون هم ضعیف هستی»

«ما صاحب یک کشور گسسته شدیم و رئیس‌جمهوری داریم که تحت محاصره است».

مک‌فارلند وضعیت کنونی آمریکا در حالت استیضاح ترامپ را اینگونه توصیف کرد: «هر کشوری اکنون می‌گوید«این فرصت طلایی برای من است تا استفاده کنم و هر میزان که می‌توان بهره‌کشی کنم».

وی در واکنش به بیانیه وزارت دفاع روسیه مبنی بر به‌کاری گیری اولین موشک مافوق صوت نیز گفت مسکو و پکن مدتی است که به شدت تلاش کرده‌اند به این فناوری دست یابند اما واشنگتن در آن ضعیف است و باید چهار سال آینده را با منابع گسترده مالی به حرکت به سمت این فناوری اختصاص دهد.

این مقام امنیتی پیشین آمریکا در پاسخ به سوال نهایی مجری مبنی بر اینکه آیا رزمایش مشترک ایران، روسیه و چین هشداری به سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) است، تصریح کرد: «نه فقط برای اعضای ناتو، بلکه برای ژاپن  کره جنوبی هم چنین است. همه ما تحت تاثیر هستیم، هر کشوری که با آن تجارت می‌کنیم... همگی ما باید شدیدا از ائتلاف ایرانی-چینی- روسی نگران باشیم. این واقعا سناریوی آخرالزمانی است!»

رزمایش دریایی مشترک و بزرگ ایران، روسیه و چین از صبح روز جمعه۲۷دسامبر۲۰۱۹ (ششم آذر) در آب‌های شمالی اقیانوس هند و دریای عمان آغاز شد و قرار است چهار روز به طول بیانجامد. شروع این رزمایش اما در رسانه‌های بین‌المللی نیز بازتاب گسترده‌ای داشت به‌گونه‌ای که برخی از خبرگزاری‌های مهم این رزمایش را «بی‌سابقه» و گسترده توصیف کردند.

***

رزمایش مرکب ایران، روسیه و چین پایان یافت

 رزمایش سه‌جانبه ایران، روسیه و چین با برگزاری رژه یگان‌های شرکت کننده در منطقه شمال اقیانوس هند پایان یافت.۸ دی ۱۳۹۸

در رژه پایانی ناوشکن‌های ایرانی البرز و بایندر، ناو موشک انداز نیزه، فریگت روسی «یاروسلو مودری»، ناوشکن چینی «شینینگ»، سوخترسان روسی «یلنیا»، یدک‌کش روسی، شناور تندر و شناورهای شهید ناظری و شهید ناصری‌نژاد نیروی دریایی سپاه از مقابل ناوشکن جمهوری اسلامی ایران سهند رژه رفتند.

در این مراسم امیر دریادار حسین خانزادی فرمانده نیروی دریایی ارتش، سردار سرتیپ پاسدار مهدی ربانی معاون عملیات ستاد کل نیروهای مسلح و جمع دیگری از فرماندهان و مسئولان نیروهای مسلح حضور داشتند.

«جروزالم پُست» با اشاره به آغاز این رزمایش و حضور عکاسان ایرانی در مراسم آغازین این رزمایش نوشت: «این یک لحظه مهم در تهران بود تا نشان دهد که تحریم‌های ایالات متحده و تلاش‌هایش برای منزوی کردن ایران موثر نبوده است».

این رسانه صهیونیستی افزود: «ایران گفته است که این رزمایش در منطقه‌ای به وسعت ۱۷۰۰۰ متر مکعب برگزار می‌شود و چندین کشتی از قبیل ناوشکن سهند و البرز این کشور در آن شرکت دارند. روز شنبه (دیروز) نیروهای دریایی (سه کشور ایران، روسیه و چین) برای دومین روز به همکاری با هم ادامه دادند».

در ادامه این گزارش از پیام توئیتری سفارت جمهوری اسلامی ایران درباره رزمایش مشترک دریایی تهران، مسکو و پکن خبر داده است که در آن این سفارتخانه تصریح کرد: «ما در یک جهان پساغربی زندگی می‌کنیم».

بازتاب وسیع رزمایش ایران، روسیه و چین در رسانه‌های عربی

«جروزالم پُست» با اشاره به سفرهای مقام‌های ایرانی از رئیس‌جمهور و وزیر خارجه این کشور به کشوهای خارجی نوشت: «ایران در حال تشدید کردن تحرکات دیپلماتیک خود در قبال ترکیه، مالزی، ژاپن، عمان و دیگر نقاط جهان است و می‌خواهد نشان دهد که به رغم فشار تحریم‌های آمریکا، این کشور قابلیت انجام چندین کار را دارد و همزمان به کاهش پایبندی خود به توافق هسته‌ای ایران (برجام) ادامه می‌دهد».

به باور این رسانه صهیونیست، «نیروی دریایی ایران توان مقابله با ایالات متحده را ندارد اما هدف نهان از این رزمایش‌ها آن نیست که نشان داده شود ایران امکان مقابله با ایالات متحده را دارد بلکه می‌خواهد نشان دهد که این کشور می‌تواند در مشارکت با دیگر کشورها قدرت ایالات متحده را در بلندمدت به چالش بکشد».

در پایان گزارش تحلیلی این روزنامه چاپ فلسطین اشغالی آمده است: «در حالی که ایالات متحده در جستجوی یک خط مشی و ساختن کشتی‌های نبرد در آینده است، پیغام نمادین تهران این است که ایالات متحده دیگر یک هژمون جهانی نیست»./۸ دی ۱۳۹۸

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:کاش این ۲نفرهم بودنددراین رزمایش(اون واردوغان)

کیم جونگ اون(رهبرکره شمالی)+رجب طیب اردوغان(رئیس جمهورترکیه)

«کی. تی. مک فارلند» از مجریان و تحلیلگران فاکس نیوز و از منتقدان سرسخت باراک اوباما بود که ترامپ به همین طمع اورابه کاخ سفیدآوردو درسمت معاونت مشاوره شورای امنیت ملی کاخ سفیدبکارگرفت وامااین همکاری به۳ ماه هم بطول نیانجامید که این خانم ۶۶ساله  نتوانست باترامپ همکاری ،کاخ سفیدراترک کرد.

،هنری کیسینجر درآغوش جرالد فورد، رئیس جمهور امریکا

«کی تی مک فارلند» مشاور سابق ،هنری کیسینجربوده است، بالاترین جایزه غیر نظامی وزارت دفاع را برای کار در دولت ریگان دریافت کرده است.

ترک کردن نمازجمعه(وسط خطبه نماز)برای زودتررسیدن به صف کالا

نمازگزاران جمعه درهنگام خواندن خطبه پیامبر درتریبون نمازجمعه،صدای کاروان کالارا شنیدند،نماز رارهاکردند،دویدندبرای صف کالا!

هنگامیکه که پیامبراسلام(حضرت محمد) در روز جمعه خطبه مى خواند، «دحیه کلبى» با مـال التـجـاره از شـام آمـد، و او هـر وقـت مى آمد اهالی مدینه شتابان بسویش می رفتند، چون تمامى آنچه مردم بدان نیازمند بودند مـى آورد، از آرد و گـنـدم و غـیـر ه، و نـیـز هـر وقـت مـى آمـد طبل مى زد تا مردم از آمدنش مطلع شوند..نمازگزاران جمعه نمازرارهاکردند ودویدندبسمت صدای کاروان کالا وارزاق و در مسجد به جز ۱۲ نفر کسى نماند، اینجا بود که سوره جمعه بر آن حضرت نازل شد.

ماجرای ترک کردن نمازجمعه(هنگام خواندن خطبه)برای زودتررسیدن به صف کالا

 مؤمنان نمازگزار درهنگام استماع خطبه -وقتی صدای شیپور ارزانی کالاراشنیدند ،نمازومسجدرارهاکردندوهجوم بردندبرای خریدکالاواجناس«رهبری راتنهاگذاشتند».اینها پیغمبر را تنها گذاشتندقرآن نمی گوید «ترکوها»، باید بگوید «ترک الصّلاه» یا «ترک الخطبه».یعنی بدتر از رها کردن خطبه و بدتر از رها کردن نماز، «رها کردن ولی امرمسلمین» است.

شأن نزول آِیه:وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انفَضُّوا إِلَیْهَا وَتَرَکُوکَ قَائِمًا ۚ قُلْ مَا عِندَ اللَّـهِ خَیْرٌ مِّنَ اللَّـهْوِ وَمِنَ التِّجَارَةِ ۚ وَاللَّـهُ خَیْرُ الرَّازِقِینَ ﴿١١جمعه﴾

 در یکى از سالها که مردم مدینه گرفتار خـشکسالى و گرسنگى و افزایش نرخ اجناس شده بودند "دحیه کلبیبا کاروانى از شام فـرا رسـیـد و بـا خود مواد غذائى آورده بود، در حالى که روز جمعه بود و پیامبر (ص ) مـشـغـول خـطـبـه نـمـاز جـمـعـه بـود، طـبـق معمول براى اعلام ورود کاروان طبل زدند و حتى بعضى دیگر آلات موسیقى را نواختند، مردم بـا سـرعـت خـود را بـه بـازار رسـانـدند، در این هنگام مسلمانانى که در مسجد براى نماز اجـتـمـاع کـرده بـودنـد خـطـبـه را رهـا کـرده و بـراى تـاءمین نیازهاى خود به سوى بازار شـتـافـتـنـد، تـنـهـا ۱۲ مـرد و یـک زن در مـسـجـد بـاقـى مـانـدنـد (آیـه نازل شد و آنها را سخت مذمت کرد) /تفسیرنمونه

جابر بن عبداللّه گفت : کاروانى وارد مدینه شد، در حالى که مـا بـا رسـول خـدا (ص) مشغول نماز بودیم، مردم (نماز را رها کرده ) به سوى آن کاروان رفتند، و به جز دوازده نـفـر ، و در این جریان بود که آیه شریفه -و اذا راوا تـجـاره او لهـوا انـفـضـوا الیـهـا...نازل گردید.

و از کـتـاب عـوالى اللئالى حـکـایـت شـده کـه مـقـاتـل بـن سـلیـمـان گـفته : در هنگامیکه که رسـول خـدا (ص) در روز جمعه خطبه مى خواند، دحیه کلبى با مـال التـجـاره از شـام آمـد، و او هـر وقـت مى آمد در مدینه هیچ کس باقى نمى ماند، همه به سوى او مى آمدند، چون هر وقت مال التجاره مى آورد، تمامى آنچه مردم بدان نیازمند بودند مـى آورد، از آرد و گـنـدم و غـیـر آن، و نـیـز هـر وقـت مـى آمـد طبل مى زد تا مردم از آمدنش مطلع شوند و از او جنس بخرند. آن روز که رسول خدا (ص) در خطبه نماز جمعه بود، دحیه کلبى وارد شهر مدینه شد، و در آن ایام هنوز اسلام نیاورده بود، مردم آن جناب را بالاى منبر تنها گـذاشـتـنـد، و رفـتند، و در مسجد به جز دوازده نفر کسى نماند. حضرت فرمود: اگر این دوازده نـفـر هـم مـى رفـتـند خداى تعالى از آسمان سنگ بر آنان مى بارید، اینجا بود که سوره جمعه بر آن حضرت نازل شد.

مؤلف(علامه طباطبایی): ایـن داسـتـان بـه طـرق بـسـیـارى هـم از طـرق شـیـعـه و هـم از طـرق اهـل سـنـت روایـت شـده، و اخـبـار در عـدد بـاقـى مـانـدگـان در مـسـجـد از هـفـت تـا چهل نفر اختلاف دارد.

و نیز در مجمع البیان است که جمله«انفَضُّوا​​​​​​​»به معناى این است که مردم متفرق شدند. و از امـام صـادق (علیه السلام) روایت شده که فرمود: به معناى- منصرف شدند-است. یعنى مردم به سوى تجارت منصرف شده، و تو را سر پا بالاى منبر تنها گذاشتند.

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا نُودِیَ لِلصَّلَاةِ مِن یَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَىٰ ذِکْرِ اللَّـهِ وَذَرُوا الْبَیْعَ ۚ ذَٰلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ (٩) فَإِذَا قُضِیَتِ الصَّلَاةُ فَانتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِن فَضْلِ اللَّـهِ وَاذْکُرُوا اللَّـهَ کَثِیرًا لَّعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (١٠) وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انفَضُّوا إِلَیْهَا وَتَرَکُوکَ قَائِمًا ۚ قُلْ مَا عِندَ اللَّـهِ خَیْرٌ مِّنَ اللَّـهْوِ وَمِنَ التِّجَارَةِ ۚ وَاللَّـهُ خَیْرُ الرَّازِقِینَ (١١)

هان اى کسانى که ایمان آوردید هنگامى که در روز جمعه براى نماز جمعه اذان داده مى شود به سوى ذکر خدا بشتابید و دادوستد را رها کنید، اگر بفهمید براى شما بهتر است (٩).و چـون نـمـاز بـه پـایـان رسـیـد در زمـیـن پـراکـنـده شـویـد و از فضل خدا طلب کنید و خدا را بسیار یاد کنید تا شاید رستگار گردید (١٠).و چـون در بین نماز از تجارت و لهوى با خبر مى شوند به سوى آن متفرق گشته تو را در حال خطبه سر پا رها مى کنند بگو آنچه نزد خدا است از لهو و تجارت بهتر است و خدا بهترین رازقان است (١١).

ایـن آیات وجوب نماز جمعه و حرمت معامله را در هنگام حضور نماز تا ضمن کسانى را که در حال خطبه نماز آن را رها نموده،بـه دنـبـال لهـو و تـجـارت مـى رونـد عـتـاب نـمـوده، عـمـلشـان را عمل بسیار ناپسند مى داند.

 اذا نودى للصلوه من یوم الجمعه فاسعوا الى ذکر اللّه و ذروا البیع

منظور از نداء براى نماز جمعه، همان اذان ظهر روز جمعه است، همچنان که در آیه58مائده (وَإِذَا نَادَیْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ اتَّخَذُوهَا هُزُوًا وَلَعِبًا)نیز مراد همین است.

کـلمـه جـمعه-به معناى یک روز از هفته است، که عرب قدیم آن را -یوم العروبه- مى گفته اند، و سپس آن را جـمـعـه خـوانـده انـد، و این نام بیشتر مورد استعمال قرار گرفت. و منظور از،نماز روز جـمـعـه ، همان نمازى است که مخصوص روز جمعه تشریع شده. و منظور از -سعى به سوى ذکر خدا-دویدن به سوى نماز جمعه است. و مراد از«ذکر خدا» همان نماز است، همچنان که در آیه (و لذکر اللّه اکبر)به طورى که گفته اند مراد نماز است.

نماز جمعه؛ سنگر وحدت و عزت

ولى بـعـضـى گـفـتـه انـد: مـنـظـور از «ذکـر خدا» در خصوص آیه مورد بحث خطبه هاى قـبـل از نـماز است. و جمله -و ذروا البیع - امر به ترک بیع است، و به طورى که از سـیـاق بـرمـى آیـد در حـقـیـقـت نـهـى از هـر عـمـلى اسـت کـه انـسـان را از نـماز باز بدارد، حـال چـه خـریـد و فـروش بـاشد، و چه عملى دیگر. و اگر نهى را مخصوص به خرید و فـروش کـرد، از ایـن بـاب بـوده کـه خرید و فروش روشن ترین مصداق اعمالى است که آدمى را از نماز باز مى دارد.

و مـعـنـاى آیـه این است که : اى کسانى که ایمان آورده اید! وقتى در روز جمعه براى نماز جـمـعـه اذان مـى گویند، تندتر بروید، و براى رسیدن به نماز از خرید و فروش و هر عملى که شما را از نماز باز مى دارد دست بردارید.

و جـمـله «ذَٰلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ»تشویق و تحریک مسلمانها به نماز و ترک بیعى است که بدان مأمور شده اند.

«فَإِذَا قُضِیَتِ الصَّلَاةُ فَانتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِن فَضْلِ اللَّـهِ»

منظور از «قضاء صلوة»اقامه نماز جمعه، انقضای نماز(پایان نماز)-این اصطلاح رادرموردتولیدکالا واجناس وارزاق مصرفی هم اکنون نیزمتداول است(تاریخ انقضا)یعنی اتمام  وپایان مصرف  آن است.

منظور از «انتشار در ارض » مـتـفـرق شدن مردم در زمین و مشغول شدن در کارهاى روزانه براى به دست آوردن فضل خدا - یعنى رزق و روزى - است .

و اگـر در مـیـان هـمـه کـارهـاى روزانـه فـقـط طـلب رزق را نـام بـرد، بـراى این بود که مـقـابـل تـرک بـیع در آیه قبلى واقع شود، لیکن از آنجایى که ما در آیه قبلى گفتیم که منظور از«ترک بیع» هـمـه کـارهـایـى اسـت که آدمى را از نماز باز مى دارد،

لاجرم باید بـگـویـیـم منظور از طلب رزق هم همه کارهایى است که عطیه خداى تعالى را در پى دارد، چه طلب رزق و چه عیادت مریض، و یا سعى در برآوردن حاجت مسلمان، و یا زیارت برادر دیـنـى یـا حـضـور در مـجـلس عـلم، و یـا کـارهـایـى دیـگـر از ایـن قبیل.

جـمـله«فَانتَشِرُوا فِی الْأَرْض» امرى است که بعد از نهى قرار گرفته، و از نظر ادبـى و قـواعد علم اصول تنها جواز و «اباحه» را افاده مى کندهر چندکه امر همیشه براى افاده وجوب است و همچنین جمله«وابتغوا»و جمله-و اذکروا-

«وَاذْکُرُوا اللَّـهَ کَثِیرًا لَّعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» منظور از ذکر در اینجا اعم از ذکر زبانى و قـلبـى اسـت، در نـتیجه شامل توجه باطنى به خدا نیز مى شود. و کلمه «فلاح » به مـعـناى نجات از هر نوع بدبختى و شقاء است که در مورد آیه با در نظر گرفتن مطالب قـبـلى، یـعـنـى مسأله تزکیه و تعلیم، و مطالب بعدى، یعنى توبیخ و عتاب شدید، مـنـظور همان زکات و علم خواهد بود، چون وقتى انسان زیاد به یاد خدا باشد، این یاد خدا در نـفـس آدمـى رسـوخ مـى کـنـد، و در ذهـن نـقـش مـى بـنـدد، و عوامل غفلت را از دل ریشه کن ساخته، باعث تقواى دینى مى شود که خود مظنه فلاح است، همچنان که فرموده :و اتقوا اللّه لعل کم تفلحون.

«وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انفَضُّوا إِلَیْهَا وَتَرَکُوکَ قَائِمًا»

کـلمـه «انـفـضـاض »کـه مـصـدر -انفضوا-است- به مـعـنـاى شـکـسـتـه شـدن چیزى، و متلاشى شدن اجزاى آن است، و در مورد آیه استعاره شده براى متفرق شدن مردم از محل نماز.

روایـات وارده از ائمـه اهـل بـیـت (ع) و از طـرق اهل سنت متفقند در اینکه «کاروانى از تجار وارد مدینه شد و آن روز روز جـمـعـه بـود، و مـردم در نـمـاز جـمـعـه شـرکـت کـرده بـودنـد. رسـول خـدا (ص) مشغول خطبه نماز بود. کاروانیان به منظور اعـلام آمـدن خـود، طـبـل و دائره کـوبـیـدنـد، مـردم داخـل مـسـجـد، نـمـاز و رسول خدا (ص) را رها نموده، به طرف کاروانیان متفرق شدند» ایـن آیـه شـریـفـه بـدیـن مـنـاسـبـت نـازل شـد. و بـنـابـر ایـن مـنـظـور ازهـمـان اسـتعمال طبل و دائره و سایر آلات طرب به منظور جمع شدن مردم است. و ضمیر در الیها به تجارت برمى گردد، چون مقصود اصلى مردم از متفرق شدن همان رسیدن به تجارت بود، و طبل و دائره وسیله اى براى تجارت بوده، نه مقصود اصلى.

بـعـضـى از مـفـسـریـن گـفـته اند: ضمیر«الیها »به کلمه -احدهما - یکى از لهو یا تـجـارت-که در تقدیربرمى گردد، گویا فرموده :انفضوا الى اللّه و، و انفضوا الى التـجـاره- یـعـنـى : یـا بـه طـرف سـر و صـداى طـبـل مـتـفـرق شـدنـد، و یـا بـه طـرف تـجـارت، چـون هـر یـک از ایـن دو عـامـل سـبـب جـداگـانـه اى بـود، براى متفرق شدن مردم . و به همین جهت در آیه شریفه با آوردن کـلمـه(اءو)بـیـن آن دو تـردیـد انـداخـت، و نـفرمود-تجاره و لهوا، و ضمیر مـذکـور هـم صـلاحـیـت براى برگشتن به هر دو عامل را دارد. خواهى گفت : باید ضمیر با مـرجـعـش از نـظـر مـذکـر و مـونـث بـودن مـطـابـق بـاشـد، و کـلمه(لهو)مذکر، و ضمیر(الیـها)مونث است. جواب مى گوییم : بله، قاعده همین است، لیکن کلمه «لهو»چون در اصل مصدر است، لذا هم مى شود ضمیر مذکر به آن برگردانید و هم مونث.

و بـاز به همین جهت است که"ما عند اللّه "را بهتر از هر دو دانسته، و فرموده :خَیْرٌ مِّنَ اللَّـهْوِ وَمِنَ التِّجَارَةِ-و آن دو را جـدا جـدا ذکـر کـرد، و نـفـرمـوده :خیر من اللهو و التجاره.

 بـگـو آنـچـه نزد خدا است بهتر از لهو و تجارت است..

قل ما عند اللّه خیر من اللهو و من التجاره و اللّه خیر الرازقین - در این قسمت از آیه به رسول خدا (ص) امر مى کند که مردم را به خطایى که مرتکب شـدنـد مـتنبه کند، و بفهماند که کارشان چقدر زشت بوده. و مراد از جمله -ما عند اللّه -ثـوابـى اسـت کـه خـداى تعالى در برابر شنیدن خطبه و موعظه در نماز جمعه عطاء مى فرماید.

ومعناى جمله این است که : به ایشان بگو آنچه نزد خدا است از لهو و تجارت بهتر است، بـراى ایـنکه ثواب خداى تعالى خیر حقیقى و دائمى، و بدون انقطاع است، و اما آنچه در لهـو و تـجـارت اگـر خـیـر بـاشـد خـیـرى خـیـالى و غـیـر دائمـى و بـاطـل اسـت. و عـلاوه بـر این، چه بسا خشم خدا را در پى داشته باشد، همچنان که لهو همیشه خشم خداى تعالى را در پى دارد.

بـعـضـى از مـفـسـریـن گـفـتـه انـد: کـلمـه« خـیـر »کـه در آیـه اسـتـعـمـال شـده مـعـناى افعل التفضیل را ندارد یعنى کلمه -خیر- به معناى «بهتر»نیست بلکه به معناى-خوب - است )، همچنان که در آیه (ءارباب متفرقون خیر ام اللّه الواحد القهار)این چنین است، و این گونه استعمالها در مورد کلمه مذکور شایع است.

و در آیـه شـریـفـه که مى فرماید: و اذا راوا...، التفاتى از خطاب فانتشروا - متفرق شوید -به غیبت(و اذا راوا) و چون لهو و تجارتى مى بینند، به کار رفته، و نـکـتـه آن تأکید مـفـاد سـیـاق - یـعـنـى آن عـتـاب و اسـتـهـجـانـى کـه در عـمـل آنـان بـود - است، و مى خواهد بفهماند این مردم که از شرافت و افتخار گوش دادن بـه سـخـنـان شـخـصـى چـون خـاتـم انـبـیـاء اعـراض مـى کـنـنـد، قابلیت آن را ندارند که پروردگارشان روى سخن به ایشان بکند.

در جمله -قل ما عند اللّه خیر-هم اشاره اى به این اعراض خدا هست، چون مى توانست خداى تـعـالى را گـویـنـده قـرار دهد، و بـفـرمـایـد"آنـچه نزد ما است بهتر است " ولى به پیامبرش فرمود از قول او به ایشان بگوید آنچه نزد خداست بهتر است و در همین مقدار هم بـه پـیـامـبـرش نـفـرمـود:قـل - بـه ایـشـان بـگـو- تـنـهـا فـرمـود:قـل - هـمـچـنانکه اول آیه هم که فرمود :و اذا راوا-ضمیر آن را بدون داشتن مرجع آورد، چـون قـبـلا نـامـى از ایـشان نبرده بود، تا ضمیر به ایشان برگرداند، بلکه به دلالت سـیـاق اکـتـفـاء نـمـود، و همه اینها شدت خشم و اعراض خداى تعالى را از ایشان مى رساند. و کلمه- خیر الرازقین  -یکى از اسماى حسناى خداست، نظیر رازق، که آن نیز نام او است. 

روایاتى درباره شتاب به سوى نماز جمعه و تعطیل کارها، انتشار در زمین بعد از نماز و طلب رزق، و...

در کـتـاب فـقیه روایت آمده که :

در مدینه هر وقت موذن در روز جمعه اذان مى گفت : شخصى نـدا مـى داد دیـگـر خـریـد و فروش مکنید، حرام است.

براى اینکه حق تعالى فرموده :یا ایها الذین امنوا اذا نودى للصلوه من یوم الجمعه فاسعوا الى ذکر اللّه و ذروا البیع 

مؤلف(علامه طباطبایی): این روایت را الدر المنثور هم از ابن ابى شیبه، عبد بن حمید، و ابن منذر از میمون بـن مـهـران نـقـل کـرده، و تـرجـمه عبارت روایت وى چنین است. در مدینه رسم چنین بود که هرگاه موذن اذان روز جمعه را مى گفت، در بازارها ندا در مى دادند: بیع حرام شد، بیع حرام شد.

سعی درنماز چیست؟

و تـفـسـیـر قـمـى در ذیـل جـمـله«فَاسْعَوْا إِلَىٰ ذِکْرِ اللَّـهِ»گفته :سعى -به معناى سـرعـت در راه رفـتـن اسـت، و در روایـت ابى الجارود از امام باقر (ع) آمده که فـرمـود: وقـتـى گـفته مى شود«فَاسْعَوْا»معنایش این است که بروید و چون گفته مى شـود«اسْعَوْا» مـعـنـایـش اسـت کـه بـراى فـلان هـدف عـمـل کـنـیـد

 بـراى نـمـاز جـمـعـه شـارب (سـبـیـل ) خـود را کـوتـاه کـنـیـد، و مـوى زیـر بـغـل را زائل سـازیـد، نـاخـن بـگیرید، غسل کنید، بهترین و نظیف ترین جامه را بپوشید، و خود را مـعـطـر سازید.

اینها «سَعَىٰ»براى نماز جمعه است.

و اماسعى براى روز قیامت هم این است که آدمـى خـود را بـراى آن روز مـهـیـا کـنـد، هـمچنان که فرموده :«وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَسَعَىٰ لَهَا سَعْیَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَٰئِکَ کَانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُورًا»۱۹اسراء.

مؤلف(علامه طباطبایی): منظور امام (ع)این است که کلمه سعى در همه جا به معناى دویدن نیست.

و در مجمع البیان مى گوید: انس از رسول خدا (ص) روایت کرده کـه در ذیـل جـمـله «فَإِذَا قُضِیَتِ الصَّلَاةُ فَانتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ» فرمود: منظور متفرق شـدن بـراى کـسـب و کـار و طـلب دنیا نیست، بلکه منظور عیادت مریض و تشییع جنازه، و زیارت برادراست.«فَإِذَا قُضِیَتِ الصَّلَاةُ فَانتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ»

اگررزق مقدرشده،تلاش وزحمت برای چیست؟

 عـمـر بـن یـزیـد از امام صادق (ع) روایت کرده که فرمود:

درسـت مى بینید که براى برآوردن حوائج سوار مرکب مى شوم، با اینکه خداى تعالى قضاى حـوائج را تـکـفـل فـرمـوده، نـه بـراى ایـن اسـت کـه در تـکـفـل خـداى تـعـالى شـک دارم، بـلکـه دوسـت دارم خـداى تـعـالى مـرا در حـال طـلب رزق حـلال بـبـیـنـد مـگـر نـشـنـیده اى که خداى تعالى مى فرماید :«فَإِذَا قُضِیَتِ الصَّلَاةُ فَانتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِن فَضْلِ اللَّـهِ»

تـو گـمـان مـى کـنـى اگـر مـردى داخـل خـانـه اى شـود، و در آن را بـه روى خـود گل بگیرد(ببندد)دنبال کارکاسبی نرود- و پیش خود بگوید: رزق من برایم از بالا فرو مى آید، آیا این منطق درست است؟ هـرگـز درست نیست، و چنین شخصى یکى از آن سه نفرى است که دعایشان مستجاب نمى شود.

سه گروهی که دعایشان مستجاب نمی شود

امام صادق(ع)فرمود:اول-مردى که زنى دارد و مـرگ او را از خدا مى خواهد، چنین دعایى مستجاب نیست، براى اینکه عصمت آن زن به دسـت او اسـت، مى تواند طلاقش داده آزادش کند.

معامله بدون شاهد وکتابت

دوم -مردى که با کسى معامله اى کرده، و یا حـقـى بـر او دارد، و در هـنگام حقدار شدن شاهدى نگرفته، و آن شخص منکر حق او شده، و عـلیـه او نـفـریـن مـى کـنـد، چنین کسى هم دعایش مستجاب نیست، براى اینکه به وظیفه خود عـمل نکرده.

مردی که باسرمایه اش تجات نمی کند

سوم- مردى که با سرمایه اى که دارد مى تواند رزق خود را در آورد، ولى در خـانـه مـى نـشـیـنـد و بـه طـلب رزق بـیـرون نـمـى رود، و از خدا رزق نمى خواهد، تا همه سرمایه را بخورد، آن وقت دست به دعا برمى دارد، دعاى او هم مستجاب نیست.

چند روایت دربـاره پراکنده شدن مردم از نزد پیامبر(ص) در حالى که خطبه جمعه مىخواند، 

و نیز در همان کتاب آمده که جابر بن عبداللّه گفت : کاروانى وارد مدینه شد، در حالى که مـا بـا رسـول خـدا (صـ) مشغول نماز بودیم، مردم (نماز را رها کرده ) به سوى آن کاروان رفتند، و به جز دوازده نـفـر کـه یـکى از ایشان من بودم کسى باقى نماند، و در این جریان بود که آیه شریفه -و اذا راوا تـجـاره او لهـوا انـفـضـوا الیـهـا... نازل گردید.

چرانمازگزاران جمعه «نماز»استماع خطبه رارهاکردند؟

و از کـتـاب عـوالى اللئالى حـکـایـت شـده کـه مـقـاتـل بـن سـلیـمـان گـفته : هنگامیکه رسـول خـدا (ص) در روز جمعه خطبه مى خواند،«دحیه کلبى» با مـال التـجـاره از شـام آمـد، و او هـر وقـت مى آمد در مدینه هیچ کس باقى نمى ماند، همه به سوى او مى آمدند،اوهر وقت مال التجاره مى آورد، تمامى آنچه مردم بدان نیازمند بودند مـى آورد، از آرد و گـنـدم و غـیـره و نـیـز هـر وقـت مـى آمـد «طبل»(جار) مى زد تا مردم از آمدنش مطلع شوند و بیایندبرای خرید.

آن روز که رسول خدا (ص) در خطبه نماز جمعه بود، «دحیه کلبى» وارد شهر مدینه شد، و در آن ایام «هنوز اسلام نیاورده بود» مردم آن جناب(پیامبر) را بالاى منبر تنها گـذاشـتـنـد، و رفـتندبرای خرید، در مسجد به جز دوازده نفر کسى نماند. حضرت فرمود: اگر این دوازده نـفـر هـم مـى رفـتـند خداى تعالى از آسمان سنگ بر آنان مى بارید، اینجا بود که سوره جمعه بر آن حضرت نازل شد.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:«دِحْیَة بن خلیفه کَلبی»(تاجرمعروف) پس از جنگ احد اسلام آورد واما زود دردل مسلمان جای گرفت و در حوادث تاریخ اسلام نقش بسزایی از جمله سفیر اسلام به روم و ناظر معاهدات صلح و حضور در فتح شام و جنگ یرموک داشته است.

«دِحْیَة کَلبی»،مردخوش اندام بود وچهر زیبایی داشت، از زیباترین مردان معاصر خویش و در زیبایی ضرب‌المثل بود، پیامبر(ص) او را به،چهره اورابه سیمای جبرئیل تشبیه کرده بود.

علامه محمدحسین طباطبایی

مؤلف المیزان(علامه طباطبایی): ایـن داسـتـان بـه طـرق بـسـیـارى هـم از طـرق شـیـعـه و هـم از طـرق اهـل سـنـت روایـت شـده، و اخـبـار در عـدد بـاقـى مـانـدگـان در مـسـجـد از هـفـت تـا چهل نفر اختلاف دارد.

و نیز در مجمع البیان است که جمله«انفَضُّوا​​​​​​​»به معناى این است که مردم متفرق شدند. و از امـام صـادق (ع) روایت شده که فرمود: به معناى-منصرف شدن-است. یعنى مردم به سوى تجارت منصرف شده، و تو را سر پا بالاى منبر تنها گذاشتند.

جـابـر بـن سـمره مى گوید: من هیچگاه رسول خدا (ص) را ندیدم کـه نـشـسـتـه خـطـبـه بـخواند، پس اگر کسى برایت گفت که آن جناب نشسته خطبه خوانده دروغ گفته است.

مؤلف المیزان(علامه سیدمحمدحسین طباطبایی)نوشت: این معنا در روایاتى دیگر نیز آمده.

و در الدر المـنـثـور اسـت کـه «ابـن ابـى شـیـبـه»از «طـاووس» روایـت کـرده کـه گـفـت : رسول خدا (ص) و ابوبکر و عمر و عثمان همگى ایستاده خطبه مى خواندند، و اولین کسى که بالاى منبر نشست، معاویه بن ابى سفیان بود./تفسیرالمیزان

نخستین نماز جمعه در اسلام چگونه شکل گرفت؟«یوم العروبه»چیست؟
المیزان نوشت:مسلمانان مدینه ، پیش از آنکه پیامبر (ص) هجرت کند، با یکدیگر صحبت کردند و گفتند: «یهود» در یک روز هفته اجتماع مى کنند (روز شنبه ) و «نصارى» نیز «روزیکشنبه» براى اجتماع دارند، خوبست ما هم یک روزدرهفته قرار دهیم و در آن روز جمع شویم و ذکر خدا گوئیم و شکر او را بجا آوریم ، آنـها روزقبل ازشنبه(یعنی جمعه) را که درآن زمان«یوم العروبه»نامیده مى شد،براى این هدف«اقامه نمازیوم العروبه» برگزیدندو به سراغ«ابوامامه اَسْعَدِ بْن زُراره»(یکى از بزرگان مدینه ) رفتند، او نماز را به صورت جماعت با آنـهـا بجا آورد و به آنها اندرز داد و «آن روز، روز جمعه نامیده شد» زیرا «روز اجتماع مسلمین» بود.

دراولین نمازجمعه ناهار وشام دادند

پذیرایی دراولین نمازجمعه دراسلام

امام جمعه««ابوامامه اَسْعَدِ بْن زُراره»»دسـتـور داد«ضیافتی» برپاکنندوگوسفندى را «ذبح» کنند.

نمازگزران جمعه ناهارخوردند، بعدازنمازهم نشستند گرم صحبت شدند،شام را هم ماندند، نهار و شام همگى از همان یک گوسفند بود، تعداد مسلمانان در آن روز، بسیار کم بود.

وفات«اولین امام جمعه دراسلام»

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:«اَسْعَدِ بْن زُراره» پیش از آمدن «مُصعَب‌ بن عُمَیر» به مدینه ، حتى پس از آن«امام جماعت»نمازه های یومیه مسلمانان مدینه بود،وی در ماه‌ شوال سال نخست هجری‌، در حالی‌ که‌ هنوز بنای‌ مسجد پیامبر(مسجدالنبی) به‌ پایان‌ نرسیده‌ بود، درگذشت‌. پیامبر در تجهیز و تشییع ‌جنازه او حاضر شد و بر وى نماز گزارد و ‌این نخستین نماز میتى بود که پیامبر در مدینه به جاى آورد.

اولین مصلی جمعه کجابود؟

امـا اولیـن جـمـعـه اى کـه رسـول خـدا (ص) بـا اصـحـابـش تشکیل دادند، هنگامى بود که به مدینه هجرت کرد، وارد مدینه شد، و آن روز روز دوشنبه دوازدهـم ربـیـع الاول هنگام ظهر بود، حضرت ، چهار روز در«قُبا» ماندند و مسجد قبا را بنیان نهادند.

صورة لیلیة لمسجد قباء وهو أول مسجد بنی فی الإسلام. (واس)

بعداز آنکه «مسجدقبا»آماده شد( فاصله ۳.۵ کیلومتری از مسجد النبی)در «محله بنى سالم» مراسم «نماز جمعه»را در آنجا برپا شد ، وپیامبر اسلام(حضرت محمد)،قبل ازنماز،مواعظی داشتند(خطبه خواندند) این اولین جمعه اى بود که رسول خدا (ص) «نمازجمعه» اقامه کردند، خطبه اى هم در این نماز جمعه خواند،اولین خطبه حضرت در مدینه بود.

تعدادنمازگزاران اولین نمازجمعه ۴۰نفر
یـکـى از محدثان از«عبدالرحمن بن کعب»نقل کرده که پدرم هر وقت صداى اذان جمعه را مـى شـنـیـد بـر«اسـعـد بـن زرارة» رحـمـت مـى فـرسـتـاد، هـنـگـامـى کـه دلیل این مطلب را جویا شدم گفت به خاطر آن است که او نخستین کسى بود که نماز جمعه را اقامه کرد آنـروز تعدادنمازگزاران ۴۰ نفربودند/تفسیرنمونه.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:دیدگاه آقای قرائتی رارهبرانقلاب تأییدکردند:«ترک نمازجمعه یعنی ترک رهبری»

قرائتی:یک‌وقت امام خمینی فرمود: «حفظ نظام از اوجب واجبات است»، حتّی از نماز واجب‌تر است! من جا خوردم. بعد دیدم قرآن اشاره دارد به اینکه حفظ نظام از نماز واجب‌تر است، چون عدّه‌ای که پای خطبه‌های نماز جمعه پا شدند رفتند سراغ خرید(کالا وارزاق)

قرآن میگوید اینها بی‌ادبند« وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انفَضُّوا إِلَیْهَا » در ادامه میگوید «وَتَرَکُوکَ»،

اینها پیغمبر را تنها گذاشتند،نمی گوید «ترکوها»، باید بگوید «ترک الصّلاه» یا «ترک الخطبه».

یعنی بدتر از رها کردن خطبه و بدتر از رها کردن نماز، رها کردن رهبر آسمانی است،

لذا میگوید «ترکوکَ». 

رهبرانقلاب:بیانات جناب آقای قرائتی کاملاً متین و پُرمغزبود. ۲۸ فروردین ۱۳۹۷

/سخنرانی حجت الاسلام قرائتی  در ابتدای جلسه‌ی درس خارج فقه حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در روز سه‌شنبه  ۲۸ فروردین ۱۳۹۷