خبرنگاراعزامی تلویزیون ایران به آلمان ،سراز تلویزیون لندن درآورد
درادامه اشاره ای به پناهندگی«حسن گلخنبان» از تصویربرداران تیم همراه احمدی نژادبه نیویورک+پناهندگی «امیرتوحیدفاضل»تیم خبری همراه ظریف(وزیرخارجه) درسوئدرا خواهیم داشت.
حضور خبرنگار اعزامی صداوسیما به آلمان در شبکه ایران اینترنشنال، تایید رسمی گزارشهای غیررسمی سرنوشت شماری از خبرنگاران اعزامی بود که پس از پایان ماموریتشان یا بازنگشتند
و یا به دیگر کشورها مهاجرت کردند؛ اتفاقی که سازوکاری برای مقابله قطعی با آن به جز تعهد اخلاقی خبرنگاران اعزامی و تدابیری نظیر به کارگیری خبرنگاران محلی، وجود ندارد و دور از انتظار نیست در سالهای آینده به شکل وسیعتری شاهدش باشیم.
شبکه ایران اینترنشنال شب گذشته - جمعه ۲۵ بهمن ۱۳۹۸ - گفتوگویی با احمد صمدی خبرنگار اعزامی صداوسیما به آلمان منتشر کرد که نشان میداد صمدی با حضور در استودیو این شبکه سعودی در لندن، درباره روابط ایران و ناتو موضعگیری میکند. این حضور تاییدی بر آغاز همکاری این خبرنگار صداوسیما با شبکه سعودی و احتمالاً قطع ارتباط با رسانه رسمی ایران است.
این خبرنگار پس از پایان ماموریت سه سالهاش در آلمان، درخواست یک سال مرخصی بدون حقوق میکند و در این کشور میماند و در این مدت امور شغلی و اقامتش را پیگیری میکند و بازنمیگردد و حالا سر از لندن درآورده است.
شبکه ایران« اینترنشنال» به واسطه به واسطه تامین نامحدود منابع مالی از سوی سعودیها، بشدت در حال جذب نیروهای شبکههای مختلف از جمله شبکههای ماهوارهای فارسیزبان نظیر بیبیسی فارسی و منوتو با پرداخت دستمزدهای کلان است،
به گونهای که «صادق صبا» مدیر پیشین بیبیسی فارسی حاضر میشود
در این شبکه سعودی یک شغل سطح پایین را برعهده بگیرد و یک برنامه هنری اجرا کند و قاعدتاً میزان دستمزد نقش کلیدی در این زمینه داشته است.
با توجه به ارقام پرداختی این شبکه سعودی، دور از انتظار نیست پس از «مزدک میرزایی»
و حالا احمد صمدی، گروه دیگری از برنامهسازان یا مجریان صداوسیما نیز به گزینه زندگی در انگلیس و دریافت دستمزد قابل توجه به پوند فکر کنند و به ایران بازنگردند یا از ایران به این کشور بروند. این رفتارها اگر از جنس «احمد صمدی» باشد که به ماموریت رفته بود و بازنگشته بود، طبیعتاً شائبه غیراخلاقی بودنشان و سوءاستفاده از اعتمادی که به آنها برای اعزامشان به چنین ماموریتی شده را نیز پیش میکشد و این شائبه نیاز به توضیح متهمان به آن دارد.
البته صرفاً این خبرنگار اعزامی نبوده که بازنگشته و ظاهراً این اتفاق برای شماری دیگری از خبرنگاران صداوسیما نیز رخ داده، هرچند اغلب آنها یا بازنگشتهاند یا مدتی پس از بازگشت از ایران مهاجرت کردهاند و نمونه مشابهی از قطع همکاری خبرنگار اعزامی صداوسیما و آغاز همکاری با شبکههای فارسیزبان گزارش نشده است. با این حال با توجه به پیشنهاد اغواگر شبکههایی نظیر ایران اینترنشنال، دور از انتظار نیست برخی از این خبرنگاران با اهداف مختلف اعم از پوشش خبری یا دستیابی به آرشیوشان، به خدمت گرفته شوند و این اتفاق باز هم تکرار شود.
شاید به جز تعهد اخلاقی راهی برای حفظ خبرنگاران اعزامی و رفتار مسئولانهشان نباشد، چرا که تجربه نشان داده اگر خبرنگاری قید همه چیز را بزند، اخذ یک تعهد مالی از او نیز منجر به رفتار مسئولانهاش نمیشود. در عین حال شاید بهتر باشد صداوسیما در اعزام پرهزینه خبرنگار و عوامل فنی به کشورهای مختلف نیز تجدیدنظر کند و صرفاً از عوامل بومی و مقیم بهرهبرداری کند؛ رویکردی که مصداق بارزش حمید معصومینژاد است و قاعدتاً قابل تسری به طیف وسیعی از کشورهای دنیاست./۲۶ بهمن ۱۳۹۸الف بنقل ازتابناک.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:
اعزام «احمدصمدی» گزارشگرتلویزیون به جلسات محرمانه-مذاکرات هسته ای
احمدصمدی خبرنگاراعزامی صداوسیما-برلین
«صمدی» را بخاطر دسترسی به آرشیوهای محرمانه صداوسیما،دعوت به کارکردند،
آقای گلخنبان پس از پایان سفر هیئت ایرانی، به تهران بازنگشت و به دولت آمریکا پناهنده شد.
حسن گلخنبان تصویربردار شبکه خبر بوده و این دومین بار بود که به همراه رئیس جمهور به نیویورک سفر میکرد،خانواده این تصویربردار صدا و سیما چندی پیش به ترکیه رفتهاند.
گلخنبان بهعنوان تصویربردار صدا و سیما در مراسمات و برنامههای نظامی و دفاعی ایران حضور مییافت.
همانطور که «حسن گلخنبان» از تصویربرداران صدا و سیمای جمهوری اسلامی که هفته اول مهر۱۳۹۱ با تیم اعزامی رئیس جمهور(احمدی نژاد) به آمریکا-نیویورک- رفته بود، همان جا درخواست پناهندگی داده است.باکل تجهیزات همراه پناهنده شد.
وپناهندگی «امیرتوحیدفاضل»(دبیر سیاسی خبرگزاری اصولگرای موج)
«فاضل»با آقای ظریف وزیر امورخارجه به سوئد رفته بود، از تیم خبری جدا شده، و درخواست پناهندگی داد.
خبرنگار صداوسیما درباره همکارش می گوید:فاضل با افتخار میگفت من تنها خبرنگاری بودم که کریمی قدوسی(نماینده مشهد) به من اعتماد داشت و لیست #دوتابعیتیها# را در اختیارم گذاشت که منتشرکنم.. امیر توحید فاضل برای سیگار کشیدن رفت بیرون واما و دیگر نیامد.
«فاضل»تنها کسی بود که چمدانی با خود همراه نداشت و همه وسایلش را در یک کوله پشتی حمل میکرد./۶شهریور۱۳۹۸باشگاه خبرنگاران جوان
نمونه اش خروج فیلم محرمانه-آرشیو-جلسات خبرگان رهبری(اولین جلسه بعدازرحلت امام خمینی)را به شبکه های ماهواره ای فروختند!
« آیت الله سیدمحمدباقر صدر»شهیدی که ۴باردفن شد
شهیدی که۴باردفن شد
۳قیرآیت الله محمدباقرصدر
نبش اولین قبر
۱-شهادت ۱۹فروردین ۱۳۵۹وتدفین
۲-انتقال جنازه -بصورت مخفیانه۱۳۶۹
۳-درسال ۱۳۷۶نیز کل قبر،یک ونبم مترجابجاشد.
پنج سال بعداز تدفین دوم«سیدکامل»متوجه می شودکه جای قبرشهیدصدرلورفته.
برای پیشگیری ازهرگونه خطر(تخریب)،قبررابه مکانی دورتر منتقل ودفن می کند.
قبرقدیمی
آرامگاه جدید
سیدمحمدباقر صدر در ۱۰ اسفند ۱۳۱۳ش (برابر ۲۵ ذیالقعده ۱۳۵۳ق) در شهر کاظمین به دنیا آمد. پدرش «سید حیدر صدرعاملی» از دانشمندان بزرگ شیعه عراق و مادرش دختر «شیخ عبدالحسین آل یاسین» از مردان برجسته علمی و مذهبی عراق بود،وی در سه سالگی پدرش را از دست داد و تحت سرپرستی پدربزرگش «سید اسماعیل صدر»که از مراجع تقلید شیعه بود ونیز دایی خود پرورش یافت.
۵سالگی شروع تحصیلات
سید محمدباقر، از پنج سالگی به مدرسه رفت و تا یازده سالگی دوره ابتدایی را به اتمام رساند. در این دوران، نبوغ شگفت انگیز و استعداد سرشار خدادادی در او درخشید و تعجب آموزگاران و همکلاس های خود را برانگیخت، به طوری که اولیای مدرسه تصمیم گرفتند او را به مدرسه کودکان تیزهوش و نابغه بگذارند تا به هزینه دولت درس بخواند
«محمدباقر»در همان دوران ابتدایی بر فراز منبری که در صحن کاظمین قرار داشت به ایراد خطبه میپرداخت. او در ۱۲ سالگی برای گذراندن دوره عالی حوزه به نجف اشرف رفت و در محضر شیخ محمدرضا آل یاسین ، آیت اله سید اسماعیل خوئی شاگردی نمود. او در سن ۱۷ سالگی به درجه اجتهاد رسید و در سن ۲۵ سالگی تدریس خود را در دروس عالی برای دانش پژوهان حوزه آغاز کرد و از عالی ترین کرسی تدریس برخوردار گشت.
خواهرش «آمنه بنت الهدی صدر» یکی از زنان دانشمند، شاعر، نویسنده و معلم فقه و اخلاق بود که در مسیر جهاد و مبارزه، با بردارش سید محمد باقر همگام شد ، برادر بزرگ و معلم باقر صدر، سید اسماعیل نیز از مجتهدان جوان نجف بود که سال ۱۳۸۸ق در ۴۸ سالگی درگذشت.
او تحصیلات علوم دینی را با کتاب «معالم الاصول» نزد برادرش سید اسماعیل آغاز کرد و دیگر کتابهای دوره سطح حوزه را با شور و شوق و تلاش بسیار در مدتی کوتاه خواند و تمام کرد. او علاوه بر تحصیل، دروس ابتدایی را نیز به خواهرش بنت الهدی میآموخت و بنت الهدی بی آن که به مدارس نامناسب دخترانه آن روز عراق پای بگذارد، نزد برادرش سید محمدباقر و گاه سید اسماعیل، قرآن، ادبیات، تاریخ، حدیث، فقه، اصول و... را آموخت.
تحصیل درحوزه علمیه نجف
در سال ۱۳۶۵ ق. که ۱۲ ساله بود همراه برادرش سید اسماعیل به نجف اشرف رفت تا در محضر اساتید بزرگ حوزه علمیه شهر امامت، به تحصیلات عالی بپردازد. او دوره عالی فقه و اصول را در نزد مرحوم آیت الله العظمی سید ابوالقاسم خویی و مرحوم آیت الله شیخ محمد رضا آل یاسین گذراند. فلسفه اسلامی (اسفار ملاصدرا) را از مرحوم «شیخ صدرا بادکوبه ای» آموخت. و در کنار آن، طی سالها، فلسفه غرب و نظرات فلاسفه غیر مسلمان را به دقت مورد تحقیق و نقد قرار داد. کتاب «فَلسفَتُنا» (فلسفه ما) گویای ابعاد گسترده اندیشه های فلسفی سید محمد باقر صدر است.
سید محمد باقر در طول هفده _ هیجده سال تحصیل (از آغاز تا پایان) علاوه بر استفاده از هوش و استعداد و نبوغ فوق العاده اش، روزانه حدود شانزده ساعت به تحصیل و مطالعه و مباحثه و تحقیق می پرداخت و خودش نیز همیشه می گفته است که من به اندازه چند طلبه درسخوان، تلاش می کنم. در سایه این پشتکار بود که بر همه مشکلات فایق آمد و در کسب دانش و فضیلت به مقامی عالی دست یافت.
سید محمد باقر از بیست سالگی با تدریس کتاب «کفایه الاصول»، تعلیم و تربیت طلاب جوان را آغاز کرد. از بیست و پنج سالگی به تدریس خارج اصول و از بیست و هشت سالگی به تدریس دوره خارج فقه براساس کتاب «العروه الوثقی» پرداخت. بعدها فلسفه و تفسیر قرآن نیز تدریس میکرد. او در طول نزدیک به سی سال تدریس و تعلیم، شاگردانی جوان، محقق، پرشور، متقی، متفکر، آگاه، مجاهد و سیاستمدار تربیت کرد که هر یک از آنها بعدها پرچمدار نشر علم و فرهنگ و آیین جهاد در راه خدا شدند و بعد از استادشان، راه علمی، فکری و سیاسی _ اجتماعی او را ادامه دادند.
الف) مرجعیت شایسته: سید محمدباقر صدر روش اداره فردى را در نظام مرجعیت که به دنبال نشر و گسترش دستورات اسلامى در سطح کلان جامعه مبنى بر اینکه شامل تمام ابعاد زندگى انسان باشد، در نظر مىگیرد که در واقع همان حالت مرجعیت فردى و سنتى تاریخ تشیع است.
ب) مرجعیت نظامیافته (نهادینه شده): روشى متکى بر همیارى و مشارکت در برنامهریزىها و تصمیمگیرىها به گونهاى که از محدوده زندگانى یک فرد معیّن فراتر رود و به شخص معیّن وابسته نباشد که درواقع، باید براى دگرگون کردن نظام موجود به سوى نظام صالح صورت گیرد که در آن، برنامهریزى استراتژیک و ایجاد شبکهاى گسترده براى اجراى اهداف استراتژیک ضرورى است.
بدیهى است گذار از روش مرجعیت شایسته (فردى) به روش مرجعیت نهادینه شده به عواملى مانند رشد فکرى و سیاسى در جامعه، چگونگى نیروهاى موجود در حوزههاى علمیه به منظور همراهى با مرجعیت نهادینه شده، نوع گستره حضور این نیروها و مقدار پیوند و علاقه دوجانبه بین نیروهاى یاد شده نیازمند است.
سید محمد باقر صدر، نهضت امام خمینی در ایران را روزنه امیدی برای نجات امت اسلامی میدانست. بنابراین از آغاز نهضت اسلامی امام در۱۵ خرداد ۱۳۴۲(محرم ١٣٨٣) آن را تحت نظر داشت و از امام و حرکتش حمایت میکرد.
در تاریخ ۹جمادی الثانی ١٣٨٥(۱۳ مهر ۱۳۴۴)، حضرت امام خمینی از تبعیدگاه ترکیه به نجف اشرف منتقل شد. ورود امام به حوزه علمیه نجف، جنب و جوشی در آن ایجاد کرد. علما و روحانیون نجف درباره استقبال از امام، نظرات مختلفی داشتند. آیت الله صدر با اشتیاق تمام به همراه عده ای از علمای دیگر، در مراسم استقبال و پیشواز از امام شرکت، و شاگردان و همفکرانش را نیز به آن دعوت کرد... در تمام چهارده سال اقامت امام در نجف، سید محمد باقر با ایشان ارتباط نزدیکی داشت و به امام عشق میورزید، عشقی که تا آخر عمر در بین او و امام بود.
سید محمد باقر صدر، در دورانی که امام خمینی در پاریس اقامت داشت، طی نامه ای پشتیبانی خود را از ایشان و ملت انقلابی ایران اعلام، و از مقام شهدای انقلاب، تجلیل کرد. همین فعالیتهای او بود که ملت مسلمان عراق را به سوی حمایت از مردم ایران سوق میداد.
در شب یکشنبه، ۲۲ بهمن ۱۳۵۷(١٣ ربیع الاول ١٣٩٩) که شب پیروزی شکوهمند مردم مسلمان و انقلابی ایران به رهبری امام خمینی بر طاغوت آمریکایی بود. آیت الله صدر در مسجد جواهری نجف اشرف به منبر رفت و برای مردم مسلمان عراق از انقلاب اسلامی ایران و نقش امام خمینی در احیای اندیشه های دینی و اصلاح امت اسلام، سخن گفت و تکلیف مردم عراق را در برابر حکومت ضد دینی بعثی، معین کرد.
از دیگر کارهای آیت الله صدر، در جهت حمایت از انقلاب اسلامی ایران، تألیف سلسله کتابهای «الاسلام یقود الحیاه» در شش جلد بود که شامل بحثهایی نظیر: قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، منابع قدرت دولت اسلامی، اقتصاد جامعه اسلامی و ... میشود.
مبارزات شهید سید محمد باقر صدر متأثر از انقلاب اسلامى در ایران قبل و بعداز پیروزى و شخصیت امام روح الله خمینى در زمان حضور در نجف و بعد از آن تا پیروزى انقلاب اسلامى بوده است؛ و این مبارزات یکى از دلایل عمده شهادت وى بود. این مبارزات در ابعاد و مسیرهاى مختلفى جریان داشت ولى در آخر به یک مسیر سرازیر مى شده و آن اقامه حکومت اسلامى بود.
ارتباط امام خمینى و شهید صدر بسیار قوى بود، بهصورتى که امام خمینى وى را متفکر و نخبه اسلامى در بسیارى از علوم و دانشهاى زمانه خود مىدانست. شهید صدر ایستادگى و پایدارى را با توجه به مرجعیت امام خمینى در قبل و بعد از انقلاب و در هنگام شهادت، پیرامون امام و انقلاب و دولت اسلامى که وى آنرا هدف اصلى مى شمرد، داشت.
شهید صدر در نامه اى که بعداز پیروزى انقلاب به شاگردان خود در ایران مىنویسد، که در آن تجارب و عبارتهاى بزرگى براى متصدیان امور وجود دارد مىگوید: «برهمه شما و کسانى که در سایه این تجربه زندگى مىکنند، واجب است که تمام توان خود را از خدمات و امکان در خدمت به این تجربه قرار مىدهند تا اهداف اسلامى به قوت اقامه گردد.»
و درادامه می نویسد::
«در صورتى که آقاى خمینى به بنده دستور زندگى در یک روستایى در ایران دهد و در آنجا خدمت به اسلام نمایم در آن هیچ شک نمىکنم زیرا آنچه بنده در راه آن کوشش مى نمودم، بوسیله آقاى خمینى تحقق یافت».
کتاب «اقتصاد ما» حاوی نظرات اقتصادی او بر مبانی فقهی اسلام بوده و این کتاب نخستین تلاش علمی برای استخراج و تدوین نظام اقتصادی اسلام از احکام شریعت است.
زمانی که دکتر«محمد شوقی الفنجری» استاد اقتصاد دانشگاه قاهره به دیدار سیدمحمدباقر صدر در منزلش در نجف اشرف رفت از او پرسیدکه دانش آموخته درکدام یک ازدانشگاه های جهان است؟ سیدمحمدباقر پاسخ داد که در هیچ دانشگاهی تحصیل نکرده و تنها در مساجد نجف تحصیل کرده است. دکتر شوقی به وی گفت: حقا که مساجد نجف بهتر از دانشگاه های اروپاست. دکتر شوقی پس از بازگشت به قاهره به دکتر «زکی نجیف محمود» پیشنهاد ترجمه کتاب های مبانی الاستقراء را به انگلیسی داد و کتاب های «فلسفتنا و اقتصادنا» را برای «روژه گارودی» فرستاد.
«علامه سید هادی خسروشاهی» پس از آنکه کتاب «شیعه» اثر علامه طباطبایی را با افزودن توضیحاتی به چاپ میرساند، یک جلد از آن را برای شهید سید محمدباقر صدر ارسال میکند.
سید هادی خسروشاهی ، علامه سید محمدحسین طباطبائی ، استاد علال الفاسی (از مراکش)
شهید صدر نیز در پاسخ، نامهای برای تشکر از وی مینویسد. در نامه استاد شهید آیتالله سید محمدباقر صدر آمده است:
اما بعد، با افتخار هدیه گرانبهایی را که فرستادید دریافت کردم. کتاب« عقیده شیعه» حقیقتاً مرا شگفتزده کرد؛ کتابی که با دربرداشتن ژرفاندیشیهای محقق بزرگ حضرت آیتالله علامه سید محمد حسین طباطبایی – خداوند مسلمانان را از آموزههای او بهرهمند سازد – خلأیی بزرگ را در کتابخانه مذهب تشیع پر کرد. این کتاب توانسته است واقعیت تاریخی و فکری و دینی تشیع را به شیوه علمی بسیار زیبا و ـ تا جایی که من میدانم ـ بیسابقهای، رونمایی و ارائه کند. البته چنین چیزی از ایشان عجیب نیست؛ چراکه ایشان با نگارش آثار شاخص و خلق شاهکارهای فکری و پژوهشی در تفسیر و فلسفه و تاریخ، حقیقتاً یکی از منابع اندیشه اسلامی به شمار میآید و بهخوبی نشانههای نهضت فکری بزرگ اسلام را به نمایش میگذارد،این کتاب نام «رسالت تشیع در دنیای امروز» نیزمنتشرمی شود.
توضیحات مدیریت سایت-پیراسته فر:آشنایی با روژه گارودی (roger garudy)رادرادامه خواهیدخواند.
دستگیری:
در سال ۱۳۹۲ قمری(۱۳۵۱شمسی)، رژیم بعث عراق، دستگیری و شکنجه مبارزان مسلمان را افزایش داد. شهید آیت الله صدر، که از رهبران مبارز مسلمان بود و به نفع اسلام و مسلمین تبلیغ میکرد، بر اثر بیماری در بیمارستان بستری شد. اما حکومت عراق، در بیمارستان هم ایشان را رها نکرد و بر آن شد که ایشان را دستگیر کند. ابتدا بیمارستان را محاصره کرده و سپس آیت الله صدر را با همان بیماری و ضعف، به بخش زندانیان بیمارستان کوفه برد. مدتی نگذشت که مردم مسلمان با اجتماع و اعتراض به دستگیری ایشان، سبب آزادی آیت الله صدر ایشان شدند.
رژیم بعث عراق، در تاریخ ۱۶فروردین ۱۳۵۹، آیت الله سیدمحمدباقر صدر و خواهرش بنت الهدی را دستگیر و به بغداد برد. رئیس سازمان امنیت کشور عراق، آیت الله صدر را به مرگ تهدید کرد و از ایشان خواست که چند کلمه برضد انقلاب اسلامی ایران بنویسد تا از مرگ نجات یابد. اما آیت الله صدر مخالفت کرد و گفت: «من آماده شهادتم.» آن گاه این خواهر و برادر مجاهد و عالم را به شکنجهگاه بردند و به شهادت رساندند. سرانجام در تاریخ۱۹فروردین ۱۳۵۹، در نیمه های شب جنازه آن دو شهید را به خانوادهشان تحویل دادند.
«اولین تدفین»آیت الله سید محمد باقر صدردرشب ۱۹فروردین ۱۳۵۹توسط عمال صدام حسین در پشت ساختمان اطلاعات قبرستان وادی السلام نجف بوده است.
۱۰سال بعدازتدفین
درزمستان۱۳۶۹دولت عراق تصمیم گرفت که به عمران وآبادی شهرهابپردازدکه یکی ازاین برنامه های درمحدود،قبرستان وادی السلام بودکه چندین خیابان احداث کرد و قبر آیت الله محمدباقر صدر درمسیریکی ازخیابانهابود.
این خبروقتی منتشرمی شود،یکی ازمریدان شهیدصدر(سیدکامل عمیدی)جنازه صدررا ازانجادرمی آوردوبه جای امنی منتقل ودفن می کندوروی سنگ قبر،اسم پدر خودش را(سید محمدعلی عمیدی)می نویسد.
۱۵سال بعدازتدفین اول
واما بعداز سال پنج سال«سیدکامل»متوجه می شودکه جای قبرشهیدصدرلورفته.
برای پیشگیری ازهرگونه خطر(تخریب)،قبررابه مکانی دورتر منتقل ودفن می کند.
قبردوم
قبرسوم
درهمه این اقدامات ،همسرشهیدصدردرجریان وقایع بوده است.
سیدکمال می گوید:همچنان آثار ضرب و جرح و سوخته گی بر آن نمایان بود.
«اولین تدفین»آیت الله سید محمد باقر صدردرشب ۱۹فروردین ۱۳۵۹(٢٢ جمادی الاولی ١٤٠٠)۸آوریل۱۹۸٠)توسط عمال صدام حسین در پشت ساختمان اطلاعات قبرستان وادی السلام نجف بوده است.
دومین قبر:۱٠سال بعدازتدفین
درزمستان۱۳۶۹دولت عراق تصمیم گرفت که به عمران وآبادی شهرهابپردازدکه یکی ازاین برنامه های درمحدود،قبرستان وادی السلام بودکه چندین خیابان احداث کرد و قبر آیت الله محمدباقر صدر درمسیریکی ازخیابانهابود.
انتقال قبر-تابوت-آیت الله محمدباقرصدر-باباربندماشین-برای طواف
این خبروقتی منتشرمی شود،یکی ازمریدان شهیدصدر(سیدکامل عمیدی)جنازه صدررا ازانجادرمی آوردوبه جای امنی منتقل ودفن می کندوروی سنگ قبر،اسم پدر خودش را(سید محمدعلی عمیدی)می نویسد.
سومین قبر:۱۵سال بعدازتدفین اول
واما بعداز ۵سال ازدفن مخفیانه شهیدصدر،«سیدکامل»متوجه می شودکه جای قبرشهیدصدرلورفته.
برای پیشگیری ازهرگونه خطر(تخریب)،قبررابه مکانی دورتر منتقل ودفن می کند.
قبردوم
قبرسوم
درهمه این اقدامات ،همسرشهیدصدردرجریان وقایع بوده است.
سیدکمال می گوید:همچنان آثار ضرب و جرح و سوخته گی بر آن نمایان بود.
۲۴بعدازتدفین اول
پس از سقوط صدام ومرگ(۱۳۸۴)و ارادتمندان به شهداوخاندان صدر،درصدداحداث بنایی جدیدی شدند،جنازه مطهر وی برای سومین باز از قبر بیرون آورده شد و در مکانی در نزدیکی دروازه نجف مدفون شد.چهارمین قبر:درسال ۱۳۷۶نیز کل قبر،یک ونبم مترجابجاشد(بدون اینکه نبش قبری صورت بگیرد)
آیت الله سیدمحمودهاشمی شاهرودی-سرقبراستادش-آیت الله سیدمحمدباقرصدر
پارسینه درآبان ۱۳۹۰ اینگونه می نویسد:
در ۱۶فروردین ۱۳۵۹ ساعت ۳ بعدازظهر، عمال رژیم بعث، آیت الله صدر را دستگیر و به زندان منتقل کردند. صبح روز بعد نیز با حمله ی دیگری، همشیره ی ایشان، نویسنده معروف «بنت الهدی صدر» را نیز دستگیر و به بغداد بردند.آیت الله صدر در زندان در معرض شدیدترین شکنجه ها قرار گرفت و سرانجام نیز به همراه همشیره ی مکرمه اش در ۱۹فروردین ۱۳۵۹در زندان عراق به شهادت رسیدند. پس از این که پیکر مطهر شهید به بستگانش تحویل شد، آنها جنازه ایشان را غرق به خون با آثار ضرب و جرح بسیار یافتند. ضمناً محاسن ایشان نیز کاملاً سوخته بود. پیکرهای پاک ومطهر این دو شهید بزرگوار پس از غسل و کفن در جوار مرقد مطهر امیرالمؤمنین علی(ع) و در مقبره خانوادگی به خاک سپرده شد.
هنگامی که سید محمد باقر صدر درسال ۱۹۸۰ اعدام شد، سید کامل عمیدی این خبررااز اخبار ساعت ۹ شب رادیو لندن شنید. درآن موقع وی درشهر حله بود. بعداز شروع جنگ میان عراق وایران و احضار وی به خدمت وظیفه سربازی ، به نجف اشرف رفت ودرمقبره های وادی السلام ، مخفی و به اتفاق برادر بزرگش و پسر عمویش (سید محمد رضا) وپسر خواهرش ، سید زهیر عمیدی ، نزدیکی از گورکنان به نام خلیل قزوینی مشغول به کارشد. سید کامل ، داوطلبانه به جستجوی قبر سید صدر پرداخت تااینکه همان سال توانست اوسط گورکن دیگری به نام عباس بلاش خضیر برکاوی ، آن راپیدا کند . چندی بعد سید کامل عمیدی ازنجف اشرف مجددا به شهر حله نقل مکن کرد.
عباس بلاش درسال ۱۹۸۶ ودردوران جنگ ایران وعراق ، برای گذراندن سربازی احضار شد. اوچون می ترسید که دراین جنگ کشته شود ومحل قبر صدر گمنام بماند ، نزد دو نفر که به آنها اعتماد داشت و عبارت بودند ازهلال حسین المختار و پیرمردی به نام رویضی رفت وموضوع رابه آنها اطلاع داد و وادارشان کرددرحرم امام علی (ع) قسم یاد کنند که این رازرافاش نکنند تامحل قبر رابه آنها نشان دهد وپس ازقسم خوردن آنها، درنیمه های شب ، محل قبررابه آنها نشان داد.
با خاک یکسان کردن قبرها پس ازانتفاضه شعبانیه:
پس از انتفاضه شعبانیه در ۱۵ شعبان ۱۴۴۱ هجری قمری مصادف با ۱۹۹۱/۳/۳ میلادی ، یکی از دستیاران صدام حسین به نامبرده پیشنهاد کرد چنانچه بخواهید ازشیعیان انتقام بگیرید قبرهای آنان رانابود کنید، همانطور که انها شما رانارحت کردند. و واضح است که هر خانواده عراقی قبری درقبرستان دارد.درپی این پیشنهاد ، رژیم عراق عملا اقدام به احداث جاده های زیادی دراین قبرستان کرد. این خیابانها باعث تغییر نشانه های مجموعه زیادی ازقبرها ازجمله قبر شهید صدر شدند و قبر این بزرگوار در وسط یکی ازاین خیابانها افتاد.
خیابانی که بری روی قبر شهید محمد باقر صدر کشیده شده بود
طی انتفاضه شعبانیه علیه رژیم صدام ، ماموران امنیتی ، عباس بلاش رادرمنطقه خان المخضر دستگیر و درمورد اینکه آیا درباره قبر صدرباکسی صحبتی کرده است یانه ، ازاو بازجوئی کردند . اومطلقا موضوع راانکار کرد و بعداز تحمل انواع شکنجه ها اززندان آزاد شد.
پیدا کردن مجدد قبر پس از صاف کردن آن:
هنگامی که سید کامل محمد علی رحیم عمیدی موضوع باخاک یکسان کردن گور سید صدررا فهمیدند ، به این فکر افتاد که راهی برای حفظ جسد ایشان پیدا کند ، ازاین رو به قبرکن اولی یعنی عباس بلاش خضیر برکاوی نزدیک شدتا محل گور را به وی نشان دهد و جسد را به جای دیگری منتقل کنند. ازسوی دیگر عباس بلاش توانسته بود مجددا ازطریق گورکن دیگری به نام رسول کواخه ، محل قبر سید صدر راشناسایی کند. رسول کواخه به اتفاق رویضی روی این قبر نشانه ای گذاشته بودند.
درماه مارس ۱۹۹۴ میلادی ( رمضان – شوال ۱۴۱۴ هجری قمری) شخصی به نام حمید علوان خویر که ازدوستان عباس بلاش بود ، برای ای پیغام فرستاد ومحل قبر سید صدر راازاو سئوال کرد. وی نخست ازدادن پاسخ امتناع کردوگفت (ازاین قبرچه می خواهید ؟ ) این شخص در پاسخ پاسخ داد یکی ازدوستان می خواهد آن را زیارت کند.
چند روز بعد سید کامل عمیدی نزد عباس بلاش رفت و موضوع رابا او درمیان گذاشت . عباس پس ازتامل گفت سیدکامل ! این کار شماگردن زدن درپی خواهد داشت . ولی انجام این مهم راپذیرفت وگفت ، شهید صدر درلحدسوی ولایت و شخصی دیگر به سوی بیابان آرامیده اند. و سنگ لحد شهید صدر بسته نشده است بلکه بازمانده و خاک ازهر سوی وارد آن میشود و بر روی ابروی سمت راست وی یک شکاف دیده می شود و محاسن وی نیز سوخته است . اما آن پیکر دیگر برروی لحدش قطعه چوبی قراردارد و دریک قطعه نایلون پیچیده شده است . سپس عباس بلاش پرسید : آیا فتوایی ازعلما گرفته شده است ؟ پاسخ کاملا منفی بود.
اجازه گرفتن انتقال پیکر ازمراجع وهمسر سید صدر
سید کامل عمیدی نزد سیده ام جعفر همسر سید صدر رفت وموضوع انتقال پیکر صدررا باایشان مطرح کرد و ایشان هم موافقت نمودند.
درون قبر شهید محمد باقر صدر برای اولین انتقال
همچنین از شاگر سید حسین بحرالعلوم خواست تا نزدایشان برود و بگوید که قبر یکی ازروحانیون اوسط عوامل بعثی منهدم شده است ودرخیابان قرر گرفته است. آیا اجازه می دهید پیکر ایشان را ازاین مکان خارج نموده ودرجای دیگری دفن کنیم ؟ که سید بحرالعلوم پاسخ داده بودند بقای جسددراین محل ، هتک حرمت ایشان است . برو آن را خارج کن ، حتی اگر جسد سید محمد باقر صدر باشد.
سید عمیدی پس از دریافت اجازه این کار موضوع را به سیدالرحیم الشوکی وسیدمحمد صالح حکیم ، برادرسید محمد سعید حکیم ، مرجع کنونی واز سیدمحمد صالح خواست که ازبرادرش هم اجازه بگیرد ، ولی نام صاحب جسد رابه او فاش نکرد . وی ازسید کامل خواست که نام صاحب پیکر را بگوید ، اماسید کامل نپذیرفت ونامبرده بعدازسقوط رژیم صدام ، نام صاحب پیکر رافهمید.
تهیه تابوت وکفن
قبل ازانتقال جسد برحسب تصادف جسد یکی ازعلمای هند که برای مقبره خصوصی در حرم علوی اورده بودند مورد ممانعت ماموران بعثی صدام قرارگرفت و جسد را در وادی سلام دفن کردند و تابوت ان را درمسجد شیخ طوسی باقی گذاشتند وسید کامل بامشاهده این تابوت پارچه نوشته ای که روی آن جمله لااله الاالله محمد رسول الله نوشته شده بود از حاج حسن متولی مسجد اجازه استفاده ازآن راگرفت.
عملیات نخستین انتقال جسد:
قرار شد انتقال پیکر درروز ۷ صفر ۱۴۱۵ هجری قمری مصادف با ۱۹۹۴/۷/۱۷ میلادی انجام شود. شاهدان این عملیات که از ساعت ۸ صلح اجراشد ، شش نفر وعبارت بودند از : ۱- قبرکن اولی عباس بلاش خضیر رکابی ۲- سید کامل محمد علی رحیم عمیدی ۳- سرهنگ حمزه عباس نسیباوی (ابوهدی) ۴- ابوحیدر ازدوستان ابوهدی ۵- سید فاضل ابوالجسام موسوی ایحاوی ازاهالی کوفه که ازعملیات اخراج جسد عکس گرفت ۶- مرتضی فرزند سید کامل عمیدی
درحال انتقال پیکر شهید محمد باقر صدر
عباس بلاش قبر را که درنزدیکی باجه اطلاعات درکنار درب ورودی غربی قبرستان وادی السلام قرارداشت ، تعریض کرد تا امکان دفن پیکر فراهم شود ، سپس سید کامل عمیدی وارد قبر شد ، ولی به زودی به علت شنیدن صداهایی یا گریه وترس از قبر خارج شد و پس از ازآرام شدن ، همراه عباس بلاش مجددا وارد قبر شد . آنها سید صدر را دیدند که انگار به تازگی دفن شده بود وجسد وی روبه حرم اما علی (ع) قرار داشت و درکنار وی جسد یکی از شهدای که رو به بیابان بود ، قرار داشت . سید کامل خاک رااز روی جسد سد صدر که طبق رو به معمولی دفن نشده بود کنار زد. عباس بلاش ، پس ازقرار دادن کفن زیر جسد، آن رابه طرف چپ برگرداند تابه پشت قرار بگیرد، درصورتی که قبلا به طرف راست قرارداشت. وی به صورت سید صدرنگاه کرد و دید که ازپشت سر ، گردنش رابریده اند وسوراخی را روی ابرو راستش مشاهده کرد که با پنبه پر شده بود و جای سه ضربه چاقو نیز درسینه اش دیده می شد و نصف محاسن وی سوخته بود.
وی قطعه پنبه راازروی ابرویش برداشت .ناگهان قطرات خون خودبه خودجاری شدند. پس ازاینکه جسدرادرلبه قبرگذاشت خونهای خشک شده آغشته به خاک رامشاهده کرد. سید کامل هنوز این خونها راهمراه پنبه و تابوت و قطعه پارچه رانزدخودنگهداری می کند. همچنین مقداری ازمحاسن سید صدر نزد حاج علی حلی نگهداری می شود.(پس ازسقوط صدام دکتر مجاهد هاشمی نمونه ای ازخون به دست امده ازقبر شهید سید صدر ونمونه ای از خون دخترش صبا راگرفت و به ازمایشگاهی درلندن ارسال کرد پاسخ حکایت از مطابقت این دوخون داشت.
پس از بیرون اوردن پیکر شهید صدر ، ان را توسط یک ماشین کرونای سفید رنگ متعلق به سید حسین بحرالعلوم برای طواف به حرم حضرت امیرالمومنین علیه السلام منتقل نمودند.سید کامل قبلا ازپسر خواهر خود(زهیر عمیدی) خواسته بود که جاده منتهی به مرقد امام علی علیه السلام رامراقبت کند.آنها سه بار پیکر شهید صدر رادور حرم شریف طواف دادند و برای او زیارت امین الله خواندند.
پس از آن سید صدر رابه وادی السلام برگرداندندودرقطعه ای که برای او خریداری کرده بودند به خاک سپردند و به منظور پوشش لوحی را روی آن گذاشتند که بروی آن نوشته بود « مرحوم سیدمحمد علی عمیدی : تاریخ وفات ۱۹۸۰/۵/۱۶» این نام پدر سید کامل بود.
پس از انتقال پیکر شهید صدر خانواده صدر ویک سری از مریدان وعلما به زیارت قبر ایشان رفتند
انتقال دوباره پیکر شهیدصدردرسال ۱۹۹۷:
پس ازمدتی قبرکن اولی بلاش همه جا ادرس محل جسدسید صدر را منتشر می کرد و دوستان او به زیارت قبر وی می رفتند، ازجمله تعدادی ازپلیس امدادی ، محصوصا عبدالمنعم کاظم زبرجاوی ویک مامور به نام همزه. این موضوع باعث نگرانی سیدکامل شد و تصمیم گرفت بدون اطلاع عباس بلاش ، مجددا جسدرا به جای دیگری منتقل کند و دراین امر ازکمک پسر خواهرش ، سید زهیر عمیدی و ویک عکاس ودونفردیگر درخواست کمک گرفت. که ۳ نفر اخری نمی دانستند این قبر کیست.
انتقال جسد شهید محمد باقر صدر برای دومین بار
این کاردرتاریخ ۱۹۹۷/۴/۸ ، یعتی ۱۷ سال پس از شهادت سید صدر آغاز شد . آنها جسد رابه مکانی چسبیده به نکان اول ، یعنی حدود یک یا نیم متر دورتر از آن منتقل کردند ولی قبر جدید به صورت یک سرداب کنده شد واین کاردو روز طول کشید آنها در این قبر آب مشاهده ورایحه خوشی را استشمام کردند.
هنگامی که سید زهیر به دنبال اثر به جا مانده ازدستبند درزمان شکنجه شهید صدر بود متوجه انگشترعقیقی درانگشت کوچک دست راست ایشان می شود که برروی آن تعداد گل ونام مبارک محمد نقش بسته بود.
انتقال جسد شهید محمد باقر صدر برای دومین بار
پس از اتمام این کار، قبر رابه صورت نبش شده باقی گذاشتند وعباس بلاش رااحضارکردند وبه اوگفتند که سید حسین اسماعیل صدر جسد رابه مقبره خانوادگی برده است.
پس از به دست اوردن انگشتر سید صدر ، سیدکامل عمیدی ازسید حسین اسماعیل صدر درموردانگشتر عمویش سول کرد و وی گفت که یک انگشتر نقره عقیق یمانی بودکه برروی آن تعداد شش گل که نام پیامبر در وسط آن قرار داشت نقش بسته است که نامبرده تصدیق کرد که این همان انگشتر سید صدر می باشد.همچنین سید کامل نزد خانم جعفر صدر هم که رفته بود ایشان قبل از نشان دادن انگشتر تمامی مشخصات آن رابه به سید کامل عمیدی گفتند.
انگشتر سید محمد باقر صدر که در انتقال جسد برای دومین بار از دستش بیرون آمد
درماه رمضان ۱۴۲۷ هجری قمری ، جسد مطهر به دروازه ورودی شهر نجف اشرف منتقل شدتانهادهای علمی واجتماعی پیرامون آن ایجاد شود. دراین مورد تمامی قطعه زمین پیرامون قبر ، بدون بازکردن قبر به محل جدید انتقال داده شد.
بعدازسقوط صدام این مکان زیارتگاه مریدان ومحبین اهل البیت می باشد.
منبع این روایت :مرصاد امروز
گروهی از دوستداران آیت الله صدر در سال ۱۳۶۹ شمسی جنازه وی را مخفیانه از قبر قبلی خارج کردند.
انگشتری شهیدآیت الله سیدمحمدباقرصدردرجریان انتقال مخفیانه پیکر ایشان ازقبراول،ازدستش به درآورده وبه خانواده اش تحویل دادند.
پیام تسلیت امام خمینی
بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ
اِنَّالِلَه وَاِنَّااِلَیْهِ رَاجِعُوْنَ
با کمال تأسف حسب گزارش جناب آقای وزیر خارجه که از منابع متعدده و مقامات کشورهای اسلامی به دست آورده است و حسب گزارشاتی که از منابع دیگر به دست آمد. مرحوم آیت الله شهید سید محمد باقر صدر و همشیره مکرمه مظلومه او - که از معلمین دانش و اخلاق و مفاخر علم و ادب بود - به دست رژیم منحط بعث عراق با وضع دلخراشی به درجه رفیعه شهادت رسیده اند. شهادت ارثی است که امثال این شخصیت های عزیز از موالیان خود برده اند؛ و جنایت و ستمکاری نیز ارثی است که امثال این جنایتکاران تاریخ از اسلاف ستم پیشه خود می برند. شهادت این بزرگواران که عمری را به مجاهدت در راه اهداف اسلام گذرانده اند به دست اشخاص جنایتکاری که عمری به خونخواری و ستم پیشگی گذرانده اند عجیب نیست؛ عجب آن است که مجاهدان راه حق در بستر بمیرند و ستمگران جنایت پیشه، دست خبیث خود را به خون آنان آغشته نکنند. عجب نیست که مرحوم صدر و همشیره مظلومه اش به شهادت نایل شدند؛ عجب آن است که ملت های اسلامی و خصوصاً ملت شریف عراق و عشایر دجله و فرات و جوانان غیور دانشگاه ها و سایر جوانان عزیز عراق از کنار این مصایب بزرگ که به اسلام و اهل بیت رسول الله- صلی الله علیه و آله - وارد می شود بی تفاوت بگذرند و به حزب ملعون بعث فرصت دهند که مفاخر آنان را یکی پس از دیگری مظلومانه شهید کنند. و عجبتر آنکه ارتش عراق و سایر قوای انتظامی آلت دست این جنایتکاران واقع شوند و در هَدم اسلام و قرآن کریم به آنان کمک کنند.
من از رده بالای قوای انتظامی عراق مأیوس هستم؛ لکن از افسران و درجه داران و سربازان مأیوس نیستم و از آنان چشم داشت آن دارم که یا دلاورانه قیام کنند و اساس ستمکاری را برچینند همان سان که در ایران واقع شد؛ و یا از پادگانها و سربازخانه ها فرار کنند و ننگ ستمکاری حزب بعث را تحمل نکنند. من از کارگران و کارمندان دولت غاصب بعث مأیوس نیستم؛ و امیدوارم که با ملت عراق دست به دست هم دهند و این لکه ننگ را از کشور عراق بزدایند. من امیدوارم که خداوند متعال بساط ستمگری این جنایتکاران را درهم پیچد.
این جانب برای بزرگداشت این شخصیت علمی و مجاهد، که از مفاخر حوزه های علمیه و از مراجع دینی و متفکران اسلامی بود، از روز چهارشنبه سوم اردیبهشت به مدت سه روز عزای عمومی اعلام می کنم، و روز پنجشنبه چهارم اردیبهشت را تعطیل عمومی اعلام می نمایم، و از خداوند متعال خواستار جبران این ضایعه بزرگ و عظمت اسلام و مسلمین می باشم. و السلام علی عباد الله الصالحین.
دوم اردیبهشت ۱۳۵۹روح الله الموسوی الخمینی
(صحیفه امام، ج ۱۲، ص ۲۵۴ - ۲۵۳)
ساعت ٨ صبح روز یکشنبه یکم آبان ١٣۵۶ شهیدمحمدباقرصدر که از منزل به نجف میرفت در مقابل بیمارستان نجف تجمعی غیرعادی از طلبهها را دید. از شاگردش(مرحوم هاشمی شاهرودی) خواست که مسئله را پیگیری کند. او از ماشین پیاده شد و بعد از مدتی خبر آورد: «آقا سید مصطفی خمینی مسموم شده و او را به بیمارستان آوردهاند».
شهید صدر با شنیدن خبر شخصاً از ماشین پیاده شد و با اطرافیان امام خمینی از قبیل سیدمحمود دعایی و شیخ غلامرضا رضوانی که آنجا بودند صحبت کرد و آنها به او خبر دادند که آقا مصطفی درگذشته است. شهیدصدر نزدیک به یک ساعت همراه با آنان در کنار بیمارستان ماند و موضوع را پیگیری کرد و سپس به بیرونی منزلش رفت.
وقتی قرار شد پیکر آقامصطفی را ابتدا در کربلا تشییع کنند، شهیدصدر به شاگردش «سیدمحمود شاهرودی» دستور داد که به نیابت از او در مراسم تشییع کربلا حاضر شود.
فردای آن روز (٢آبان١٣۵۶) شهیدصدر صبح زود به همراه شیخمحمدرضا نعمانی برای عرض تسلیت به خانه امام خمینی ره رفتند. در خانه، جز امام و خادم ایشان کسی نبود.
شهیدصدر به شیخ محمدرضا نعمانی گفته بود که دستگاه فشار خونی که در منزل دارند را بیاورد تا فشار خون امام را کنترل کند. شهیدصدر به امام گفت: مایلید فشار خونتان را بگیرند؟ و امام پاسخ داد که حالش خوب است و نیازی نیست.
شهیدصدر بلافاصله پس از عرض تسلیت به مسجد بهبهانی که نقطه آغاز تشییع پیکر آقامصطفی بود رفت و از اولین نفراتی بود که در مسجد حاضر شد. ساعت ٩ صبح تشییع پیکر آغاز شد و شهیدصدر در صفوف ابتدایی تشییع حرکت میکرد.
شهیدصدر به مناسبت درگذشت آقامصطفی دروس خود را تعطیل کرد و در همه مراسمی که از سوی امام خمینی ره برگزار شد شخصاً حضور یافت. همچنین خودش نیز مراسم ختمی برای آقامصطفی برگزار کرد.
«حجت الاسلام سید منیر خباز »از خاطره حضور شهیدصدر در مراسم آقامصطفی نقل میکند: در مراسم ختمی که در مسجد هندی برگزار شد، آیتالله العظمی خویی حضور یافت. ایشان به دلیل وضعیت جسمی نیاز به کمک داشت و وقتی به در مسجد رسید، شهیدصدر که داخل مسجد بود خم شد و پای ایشان را گرفت و کمک کرد تا ایشان بتواند پایش را بلند کند و از درگاه دربگذرد و سپس در کنار امام خمینی ره بنشیند.
مراسم ترحیم حاج سیدمصطفی خمینی(مسجدهندی نجف)آیت الله محمدباقرصدردرکنارامام خمینی-آبان۱۳۵۶
رهبرانقلاب(آیت الله خامنه ای):
او( آیت اللّه شهید سید محمد باقر صدر )بی شک یک نابغه و یک ستاره درخشان بود. از جنبه علمی، جامعیت و تحقیق و نوآوری و شجاعت علمی را یکجا دارا بود. در اصول، در فقه، در فلسفه و در هرآنچه به این دانشها ارتباط مییابد در زمره بنیانگذاران و صاحبان مکتب محسوب میشد.
استعداد خارقالعاده و پشتکار کمنظیر او از وی عامل ذوفنون و ژرفنگری پدید آورده بود که دید نافذ و ذهن جستجوگرش در آفاق علوم متداول حوزهها محصور نمانده و هرآنچه را که برای یک مرجع بزرگ دینی در دنیای متنوع امروز سزاوار است به حیطه تحقیق و مطالعه کشیده بود و سخنی نو و فکری بکر و اثری ماندگار در آن میآفرید./پایان.
دیدگاه رهبری :آیت الله محمدباقرصدر
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:قسمتی ازبیانات رهبر انقلاب اسلامی (آیت الله خامنه ای)در دیدار اعضاى پژوهشگاه تخصصى شهید سید محمدباقر صدر را که در تاریخ ۲۵ مردادماه ۱۳۹۵ برگزار شده بود:
مرحوم شهید صدر قطعاً یک نابغه بود؛ این یک خصوصیّتى است. خب، ما آدمهاى بااستعداد در حوزههاى علمیّه کم نداشتیم؛ آدمهایى که فهم داشتند، سلیقه داشتند، پشتکار داشتند و کارهاى بزرگى انجام دادند. علماى بزرگ ما مثل همین مراجع بزرگى که در این صدسال اخیر در ایران و عراق وجود داشتند همه مردمان بزرگى بودند. استعداد داشتند منتها نابغه یک خصوصیّاتى دارد که در اغلب این افراد، انسان این نبوغ را احساس نمیکند. مرحوم آقاى صدر (رضواناللهعلیه) به نظر بنده قطعاً نابغه بود؛ یعنى کارى که از عهدهى او برمىآمد، از عهدهى خیلى از فقها و علما و متفکّرین حوزههاى ما برنمىآید: فضاى دید بسیار وسیع، فهم نیازهاى دنیاى اسلام، پاسخگویى سریع و آماده به خواستهها -ایشان همین «البنکُ اللّاربوى» را در جواب درخواست دولت پاکستان نوشت؛ آنطور که شنیدم آنها میخواستند یک کار اینجورى درست کنند، ایشان بلافاصله این [کتاب] را فراهم کرد و براى آنها فرستاد- ... ایشان واقعاً یک نابغهاى بود، مسائل را میفهمید، مسائل را حدس میزد.
ایشان در نجف ارتباط تامّ و تمامى با امام نداشتند؛ بهطور معمول، یک ارتباط خیلى ضعیفى با بیت امام و با تشکیلات امام [داشتند]، ارتباطشان خیلى زیاد نبود؛ ولیکن بمجرّد اینکه انقلاب شد و امام آمدند ایران، ایشان آن حرف معروف را زد که به شاگردان خودش گفت ذوب بشوید در امام خمینى همچنان که او در اسلام ذوب شده؛ این حرف ایشان معروف است. این خیلى شناخت لازم دارد، خیلى فهمِ اوضاع لازم دارد که بفهمد مسئلهى انقلاب چیست. ما کسانى را داریم که تا همین امروز که قریب چهل سال از انقلاب میگذرد، هنوز درست نفهمیدهاند این انقلاب چه بود و چه شد و چه اتّفاقى افتاد... این آدم، آنروز درک کرد انقلاب را و مسائل و مفاهیم انقلاب را. اینها نبوغ است؛ یعنى شناخت درست محیط را، پیرامون را، علم را، بیان را، کیفیّت تبیین را، اثرگذارى را.
این نظریّهپردازى که آقاى اشکورى فرمودند، خیلى مسئلهى مهمّى است؛ ایشان راست میگویند، حکومت و نظام اجتماعى، بدون نظریّه امکان ندارد که باقى بماند؛ اوّلاً به وجود بیاید، یا باقى بماند، یا رشد بکند. این آدم، آدم نظریّهپرداز بود؛ این انسان، انسان برجستهاى بود. به نظر من شخصیّت آقاى صدر، حالا اگر نگوییم بىنظیر، حدّاقل یک شخصیّت کمنظیر بود. خب، حالا ما کسانى با استعدادهاى خوب الحمدلله در حوزههاى علمیّه داریم؛ در قم که ما میدانیم و مىشناسیم افراد زیادى هستند؛ لکن آن نبوغ، یک چیز دیگرى بود که در ایشان وجود داشت.
.... بههرحال به نظر من این کار یک حسنه است که شماها دارید دنبال میکنید و انشاءالله که این حسنهى شما مورد قبول الهى قرار میگیرد و برکت پیدا میکند و «کَشَجَرَةٍ طَیِّبَة» انشاءالله خواهد بود که «اَصلُها ثابِت وَ فَرعُها فِى السَّمآء تُؤتى اُکُلَها کُلَّ حینٍ بِاِذنِ رَبِّها»؛ انشاءالله در آینده رشد پیدا خواهد کرد.
... انشاءالله خداوند درجات آن شهید عالىقدر را عالى کند؛ خداوند اجر داد به این مرد بزرگ که شهادت را نصیب او کرد؛ آن هم آن شهادت دشوارى که ایشان مبتلا شد و دچار [ آن] شد. و امیدواریم که انشاءالله خداى متعال روزبهروز روح ایشان را به خودش نزدیکتر و مقرّبتر کند و درجات ایشان را عالىتر کند و ان شاءالله با اجداد طاهرینشان محشور بشوند./پایان.
اقتصادنا بنقل ازسایت رهبری /دیگران
بیش از ۵۰ سال از نگارش کتاب اقتصادنا میگذرد. بسیاری از زوایای این گنجینه بزرگ از معارف اقتصاد اسلامی، نظامهای اقتصادی، روششناسی و فلسفه اقتصادی نه تنها تاکنون ناشناخته مانده بلکه از دیدگاه بنده برخی برداشتهای نادرست از آن نیز شده است که فرصت طرح آنها در اینجا نیست. سؤالی که میخواهم توجه شما را به آن جلب کنم این است که نظریات شهید صدر در کتاب «اقتصادنا» به چه میزان و چگونه میتواند در «اقتصاد ما» بهکار گرفته شود و فرآیند مطالعات اقتصاد اسلامی در کشور ما را که بعد از انقلاب اسلامی سرعت گرفت شتاب دهد و نقطه عطفی در این مطالعات باشد.
بنده بر این باورم که شهید صدر نخستین متفکر اسلامی است که قبل از انقلاب اسلامی، مسائل اقتصادی را با رویکرد سیستمی بررسی کرده است. دیدگاه بنده در اقتصاد اسلامی که قبل از انقلاب اسلامی بسیار متأثر از شهید صدر بود بعد از انقلاب اسلامی و استقرار نظام حکومت اسلامی، به «تنظیم و تدبیر امور اقتصادی مسلمین» با حفظ رویکرد سیستمی تغییر جهت داد که یکی از نخستین ثمرات آن برگزاری چندین نشست تخصصی در سالهای نخستین انقلاب اسلامی در دانشگاه امام صادق علیهالسلام تحت عنوان «جایگاه احکام و تئوریهای اقتصادی در تنظیم امور اقتصادی مسلمین» بود.
برخی نکات مرتبط با این رویکرد را در سخنرانی «نظریهی تعادل عمومی در اقتصاد اسلامی: «رویکرد نظامسازی» در سومین کنگرهی جهانی علوم انسانی اسلامی که آبان ماه ۱۳۹۴ در تهران برگزار شد مطرح نمودم. اکنون میخواهم رابطه دیدگاه شهید صدر با این رویکرد را به اجمال تبیین نمایم. اجازه میخواهم در ادامه عرایضم، برخی نکات را به اجمال عرض کنم:
۱- کتاب اقتصادنا حاصل دیدگاههای شهید صدر قبل از وقوع انقلاب اسلامی در ایران است و لذا بسیار متأثر از روحیهی انقلابی این عالم فرهیخته در مبارزات علمی با دو نظام اقتصاد سرمایه داری و اقتصاد سوسیالیسم و اثبات وجود و برتری نظام اقتصاد اسلامی بوده است. اما «نظامسازی» که محور اصلی مطالعات اینجانب در اقتصاد اسلامی بوده و هست، متأثر از استقرار نظام سیاسی اسلامی در ایران است. نکته جالب توجه این است که قبل از آنکه شهید صدر یا هر متفکر دیگری، سازوکار و مدل تحقق انقلاب اسلامی را تبیین و ساختار حکومت اسلامی و نحوه استقرار و کیفیت نهادهای مقوم آن را به زبان علمی توضیح دهند، انقلاب اسلامی در ایران به تحقق رسید.
۲- شهید صدر در اقتصادنا با دقت و نبوغ فراوان و توانمندیهای علمی کمنظیر، سیستم یا مکتب اقتصادی اسلام را تبیین نمود اما راهکاری برای اجرایی کردن و طراحی ترتیبات نهادی مناسب برای تثبیت آن در عینیت مطرح نکرد. دلیل این امر کاملاً روشن است: با اندک تأمل میتوان دریافت که طراحی نظام تدبیر در امور اقتصادی مسلمین و پیاده کردن آن مستلزم استقرار نظام سیاسی اسلامی با همه ارکان و نهادها و روابط و مناسباتی است که بتواند اسباب تحقق اقتصاد اسلامی را فراهم کند و مقوم آن باشد، ضمن آنکه اقتصاد اسلامی در مقام تحقق عینی به سهم خود مقوم نظام سیاسی نیز هست.
بنابراین نظر به اینکه شهید صدر وقوع نظام سیاسی اسلامی را در زمان نگارش کتاب اقتصادنا درک نکرده بود ضرورتاً به مطالعات علمی در رد سرمایهداری و سوسیالیسم و اثبات حقانیت و کارایی نظام اقتصاد اسلامی بسنده نمود. با وجود این، چنانکه در ادامه عرض خواهم کرد، شهید صدر با نبوغ فراوان، زمینه مناسبی را برای پیوند نظام اقتصاد اسلامی با نظامهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی در بستر تحولات تاریخ و تمدن اسلامی فراهم کرد، زمینهای که امروز بنده آن را «تعادل عمومی در اقتصاد اسلامی» نامیدهام.
۳- شهید صدر در صفحه ۱۲ کتاب اقتصادنا (جلد اول- چاپ اول، ترجمه محمد کاظم موسوی، ۱۳۵۰ شمسی) چنین مینویسد: «مقصود ما از اقتصاد اسلامی، سیستم (مکتب) اقتصادی است که در این سیستم روشی که اسلام در تنظیم حیات اقتصادی دارد، مجسم میگردد. سیستم اقتصادی اسلام، خود دارای یک پایگاه فکری است که خودِ سیستم، ما را بدان رهنمود میگردد.» و در صفحه ۱۳ ادامه میدهد که «این پایگاه فکری، طبق بیانات مستقیم اسلام یا در اثر پرتویی که خودِ سیستم بر مسائل اقتصاد و تاریخ میافکند مشخص میگردد.» ملاحظه میشود که شهید صدر معتقد است که اولاً، هر سیستمی دارای یک مبنای فکری است. ثانیاً درک و کشف این مبنا صرفاً با مشاهده آثار و تبعات و عملکرد همان سیستم در عینیت امکانپذیر است. ثالثاً این مبنا میتواند تحت تأثیر عملکرد همان سیستم باشد. رابعاً در نظام اسلامی، این مبنا تحت تأثیر «بیانات مستقیم اسلام» یا به عبارت دیگر، مجموعه ارزشها، اخلاق، احکام و در یک کلمه معارف اسلامی نیز هست؛ زیرا که نظام اسلامی برعکس نظامهای مادی (سرمایهداری و سوسیالیسم) نظام وحیانی است و کلام وحی نقش اصلی را در این نظام ایفا میکند.
برای تبیین تأثیر مبانی وحیانی بر عملکرد نظام اقتصادی، میتوان به مثالی که شهید صدر در صفحات ۳۱۱ و ۳۱۲ آورده است مراجعه کرد: «نظام سرمایهداری صورت علمی ندارد و وجود و دلائل خود را از قوانین علم اقتصاد نگرفته است ... قوانین علمی در اقتصاد سرمایهداری، قوانینی است علمی در چارچوب خاص سیستم سرمایهداری و مانند قوانین طبیعی فیزیک و شیمی قوانین مطلقی نیست که در هر جامعهای و در هر زمان و مکانی قابل تطبیق و پیاده شدن باشد ... درک بسیاری از آن قوانین، در شرایط اجتماعیای که اقتصاد سرمایهداری و افکار و مفاهیم آن بر آن حاکم است، به صورت حقایق عینی هستند... بنابراین آن قوانین در جامعهای که سرمایهداری بر آن تسلط ندارد و افکار آن، جوّ آن جامعه مفروض را نپوشانده باشد نمیتواند عینیت خود را حفظ کند و در آن جامعه پیاده گردد.»
۴- شهید صدر مفهوم مبنا در اقتصاد اسلامی را به مفهوم وسیعتر مبنا در نظام اسلامی تعمیم میدهد و لذا بر ضرورت هماهنگی بین نظامهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی تأکید دارد، و چنانکه قبلاً گفته شد این همان نکتهای است که امروزه ما از آن تحت عنوان «تعادل عمومی در اقتصاد اسلامی» یاد میکنیم. برای تبیین این نکته به صفحه ۳۷۱ اقتصادنا مراجعه میکنیم: «شکل عمومی نظام- هر نظامی که باشد- به پایهای نیاز دارد که با طبیعت و روح آن هماهنگی داشته باشد و به سیستم، عقیده و مفاهیم و عواطفی که با آن سازگار باشد اعطا کند... اقتصاد اسلامی در روش و همه جزئیات گسترده خویش پیوستگی دارد و به نوبه خود، همچنین جزئی از شکل عمومی زندگی میباشد، و این شکل دارای پایهای است که خاص آن میباشد، و جامعه کامل اسلامی هنگامی پدید میآید که شکل و پایه با هم فراهم شوند.»
متأسفانه تحلیل شهید صدر در نگرش سیستمی از تعادل عمومی در اقتصاد اسلامی، به ضرورت شناخت اقتصاد اسلامی در چارچوب شکل عام اسلامی موکول میشود، شکلی که بتواند جوانب مختلف امور اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در جامعه را به نحو مناسبی مدیریت کند. بدیهی است شهید صدر نمیتوانست وارد بحث راهکار تحقق اقتصاد اسلامی در چارچوب نظام جامع تدبیر امور اسلامی در معنای موسع کلمه شود؛ زیرا چنانکه قبلاً اشاره شد، تحقق عینی نظام اقتصاد اسلامی مستلزم استقرار نظام حکومت اسلامی است که در زمان نگارش کتاب اقتصادنا به وقوع نرسیده بود. از این رو، شهید صدر در ایجاد ارتباط بین نظام اقتصاد اسلامی و نظام سیاسی با موانع نظری جدی مواجه شد به شرحی که در ادامه عرض خواهم کرد.
۵- شهید صدر در ذیل عنوان «ارتباط میان اقتصاد اسلامی و نظام سیاسی اسلام» در صفحه ۳۷۶ چنین می نویسد: «در بررسی سیستم اقتصادی، جدایی آن دو از یکدیگر منجر به گمراهی تحقیق میگردد، زیرا هیئت حاکمه، اختیارات وسیع اقتصادی داشته، دارای مالکیتهای بزرگی میباشد که بر طبق اجتهاد خود، در آنها تصرف میکند و این اختیارات و مالکیتها لازم است همیشه در بررسی، با واقعیت حاکمیت در اسلام و تضمینهایی که اسلام برای ملوث نشدن ولی امر و اعتدال وی وضع کرده است، از قبیل عصمت، شور کردن و عدالت (بنا بر اختلاف مذاهب اسلامی) مقارنه گردد. بنابراین در پرتو این تضمینها میتوانیم موقعیت دولت را در سیستم اقتصادی بررسی کنیم و به صحت اختیارات و حقوقی که اسلام برای دولت مقرر داشته است، ایمان بیاوریم.»
ملاحظه میشود که حوزه مطالعات شهید صدر در ارتباط میان اقتصاد اسلامی و نظام سیاسی اسلام متأسفانه محدود به بررسی موقعیت دولت در سیستم اقتصادی به لحاظ اختیارات و حقوقی است که اسلام برای دولت مقرر کرده است. چنانچه قبلاً گفته شد، دلیل این امر را می بایستی در فقدان استقرار نظام سیاسی اسلامی در زمان نگارش کتاب اقتصادنا جستجو کرد. بدین ترتیب، شهید صدر با یک معضل جدی نظری به شرح ذیل در تعریف هماهنگی بین نظامهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی مواجه میشود:
در صفحه ۴۱۴ چنین میخوانیم: «وظیفه سیستمی در برابر اقتصاد اسلامی عبارت است از کشف صورت کامل حیات اقتصادی طبق قوانین اسلامی... اما نقش علم اقتصاد نسبت به اقتصاد اسلامی وقتی فرا میرسد که آن صورت پدید آمده باشد، تا از این رهگذر مسیر حیات واقعی و قوانین آن را، در چارچوب جامعهای که نظام اسلامی به طور کامل در آن پیاده و تطبیق میشود کشف کند.» طبعاً شهید صدر در این بیان، با دو مشکل جدی مواجه است: اولاً، کشف صورت کامل حیات اقتصادی طبق قوانین اسلامی با موانع نظری متعددی مواجه است و ثانیاً تحقق جامعهای که نظام اسلامی به طور کامل در آن پیاده شده باشد مفهومی بسیار مجرد و به دور از واقع میباشد. لذا درک اقتصاد اسلامی به شرط کشف صورت کامل حیات اقتصادی از یکسو و تحقق جامعهای که نظام اسلامی به طور کامل در آن پیاده شده باشد به عنوان شرط لازم برای کشف مسیر حیات واقعی اقتصادی و قوانین آن از سوی دیگر، تا حد زیادی با معضلات نظری مواجه است.
۶- با توجه به آنچه گفته شد میتوان نتیجه گرفت که راهکار خروج از این معضلات نظری تکیه بر رویکرد نظام تدبیر اقتصادی در چارچوب «نظریه تعادل عمومی در اقتصاد اسلامی» است. پایگاه نظری در امکانپذیری خروج از این معضل در این حقیقت نهفته است که نظام حکومت اسلامی در جمهوری اسلامی ایران مستقر شده است. از این رو، برعکس دیدگاه شهید صدر که محدوده اختیارات دولت به معنای کشف حیات سیاسی دولت را متوقف بر کشف حیات اقتصادی مبتنی بر تعالیم اسلامی میداند، با رویکرد فوقالذکر میتوانیم حیات اقتصاد اسلامی را به معنای نظام تدبیر در تنظیم امور اقتصادی به منظور مدیریت بهینه زندگی اقتصادی مسلمین در پرتو نظام سیاسی اسلامی که به تحقق رسیده است، بررسی کنیم.
از این منظر، رویکرد نظامسازی در اقتصاد اسلامی مبتنی بر اصل هماهنگی نظام تدبیر در امور اقتصادی با نظام سیاسی ولایت در کشور است به نحوی که سیاستهای اتخاذ شده در نظام تدبیر امور اقتصادی سازگار و مقوم نظام سیاسی باشد، و این هر دو، مستلزم هماهنگی با نظام اجتماعی اسلامی و مقوم آن است و این هر سه بر مبنای نظام ارزشها و احکام و مجموعه معارف اسلامی استوار است. بدین ترتیب، اصل تعادل عمومی در اقتصاد اسلامی شکل میگیرد و به عنوان مبنا همه سیاستهای اقتصادی را تحت تأثیر قرار میدهد و کمیت و کیفیت سیاستها و ترتیبات اقتصادی را تعیین میکند و سمت و سوی آنها را مشخص میسازد. حاصل آنکه در این رویکرد، اقتصاد اسلامی در فرآیندی پویا از جرح و تعدیلها و سعی و خطاها و انعطافپذیریها با توجه به شرایط زمانی و مکانی توسعه مییابد. لازمه تحقق این هدف به لحاظ نظری، کوشش در شاخصسازیهای مناسب در اندازهگیری و سنجش تأثیرات متقابل نظامهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی در بستر تحولات تاریخی کشور و تمدن اسلامی است.
توضیحات مدیریت سایت-پیراسته فر:مروری برزندگی روژه گارودی (roger garudy)
«روژه گاردی» در سال ۱۷ ژوئیه ۱۹۱۳ در شهر مارسی فرانسه از پدری لائیک و مادری کاتولیک به دنیا آمد و در کودکی به دین پروتستان گروید.
پس ازطی دوره دبیرستان، تحصیلات عالی خود را در رشته فلسفه تا اخذ درجه اگرگاسیون ادامه داد، وی در سال ۱۹۳۳ در سن ۲۰ سالگی به عضویت حزب کمونیست فرانسه درآمد و چند ماه پس از اشغال فرانسه در سال ۱۹۴۰ از سوی ارتش آلمان، به مدت سی ماه در شهر جلفه الجزایر به عنوان اسیر جنگی به دست حکومت دستنشانده ویشی فرانس زندانی شد.
گارودی پس از آزادی به مقاومت فرانسه پیوست و به دریافت نشان جنگ، نشان اسارت، تبعید و مقاومت ملی فرانسه در جنگ جهانی دوم نایل آمد.
در سالهای ۱۹۴۵ و ۱۹۵۱ به عضویت مجلس موسسان، در ۱۹۵۶ به نمایندگی مجلس ملی فرانسه، و در ۱۹۵۹ به سناتوری مجلس سنای فرانسه انتخاب شد و در همان سال به عنوان دانشیار دانشگاه «کلرمون فران» برگزیده شد.
در سال ۱۹۶۳ با نوشتن رسالهای تحت عنوان “فرضیه مادیگرایانه شناخت”، به اخذ درجه دکتری در فلسفه نائل آمد و در سال ۱۹۶۵ به استادی فلسفه در دانشگاه «پوآتیه» منصوب شد.
وی پس از جستوجوی وتحقیق روی ادیان ومذاهب ،سرانجام سال ۱۹۸۲ به دین اسلام پیوست و با زنی مسلمان ازدواج کرد و دو کتاب با صبغه ای معنوی به نامهای «وعدههای اسلام» (۱۹۸۱) که مقارن بود با تحقیقاتش در مورد اسلام و کتاب «برای اسلامی قرن بیستمی» (۱۹۸۵) منتشر کرد.
روژه گارودی در مورد مسلمان شدناش میگوید: «من جزء مجموعهی از نظامیهای فرانسه بودم که در انقلاب سال (۱۹۶۰م) در الجزایر با الجزایریها میجنگیدم و گروهی از مجاهدین مسلمان مرا به اسارت گرفتند.»
کتاب «اسطورههای بنیادین سیاست اسراییل» همان اثر جنجالی است که ۱۹۹۵ در فرانسه منتشر شد و روژه گارودی در آن به صراحت با تأیید دیدگاههای روبر فوریسون، هولوکاست را امری زاده تخیل عوامفریبان و آلتی برای توجیه کشتار مردم فلسطین برای برپایی دولت نژادپرست رژیم صهیونیستی قلمداد کرد.
۳ سال پس از انتشار این کتاب(انکار هولوکاست) روژه گارودی به اتهام انکار جنایت علیه بشریت توسط نازیها و تحریک احساسات نژادپرستانه علیه یهودیان دادگاهی شد وبه پرداخت ۱۲۰ هزار فرانک جریمه نقدی (معادل ۴۰ هزار دلار) محکوم شد.
رهبر انقلاب، آیتالله خامنهای،در نماز جمعه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۷۹ با اشاره به محاکمه و برخورد حکومت فرانسه با روژه گارودی ،گفتند: شما کجا دیدهاید کسی بتواند در غرب علیه صهیونیسم حرفی بزند،جسارت و جرات ایشان(روژه گارودی) در سخن گفتن علیه هولوکاست قابل تحسین است.
محمد سعید بوطی (از عالمان بزرگ اهل سنت) معتقد است: نمیتوان از یک مارکسیسم بزرگ انتظار داشت که به یک اسلامگرای بزرگ تبدیل شود اما اسلام روژه گارودی با وجود اینکه گاه در فهم آن به خطا میرود، اسلام سالمی است.
کتابهای آیت الله محمدباقرصدر:۲۲ اثر از او به جای مانده که مهمترین آنان عبارتند از:
فَدَکْ در تاریخ،نهایت اندیشه در علم اصول، فلسفه ما،اقتصاد ما ،فتوای روشن.،بانک بدون ربا در اسلام، امام مهدی، حماسه ای از نور.،ولایت از نظر عقل و فطرت.،نقش امامان در اسلام.،نظام عبادت از دیدگاه اسلام.
«تولیدات وطنی »حادثه آفرید/مسمومیت۲۱ نفر،«مرگ۵نفر»
دکترمحمد مهران امینیفرد گفت: طی ۷۲ ساعت اخیر ۲۱ نفر به دلیل مسمومیت ناشی از مصرف نوشیدنی الکلی به بیمارستان چابهار مراجعه کردند و از این عده تاکنون پنج نفر جان باختهاند.
رئیس دانشگاه علوم پزشکی و خدمات درمانی ایرانشهر گفت: ۱۶ نفر دیگر نیز هنوز در بیمارستان چابهار بستری هستند.
دکتر امینی فرد گفت:، از میان آنها شش نفر با وضعیت نامطلوب و ضریب هوشی سه در بخش مراقبتهای ویژه قرار دارند و به نوعی مرگ آنان حتمی است./چهارشنبه، ۲۳ بهمن۱۳۹۸، خبرگزاری ایلنا.
***
محمود حسین بر، مدیرشبکه بهداشت و درمان شهرستان چابهار در گفت و گو با خبرنگار عصرهامون،بیان کرد: طی سه روز گذشته تاکنون دوازده نفر به علت مصرف مشروبات الکلی دچار مسمومیت شدید شدند.
وی افزود: این افراد به بیمارستان امام علی (ع) منتقل و تحت مداوا قرار گرفتند ولی تاکنون دونفر، یک نفر شب اول و نفر دوم نیز شب دوم فوت کردند.
مدیرشبکه بهداشت و درمان شهرستان چابهار ادامه داد: درحال حاضر ده نفر دیگر نیز بر اثر مسمومیت الکلی تحت بستری هستند و حال چسمانی نامبردگان چندان رضایت بخش نیست.
وی با اشاره به غیرقانونی بودن مشروبات الکی،تهدید حیات و سلامت انسان،عدم نظارت کشور سازنده بر نحوه تولید و مواد تشکیل دهنده و همچنین ورود قاچاق آن به کشور به همه شهروندان خصوصا جوانان توصیه کرد از مصرف این محصولات جدا خودداری کنند.
حسین بر گفت: مشروبات الکلی دستساز بسیار خطرناک است، افرادی که مشروبات الکلی مسموم یا تقلبی مصرف میکنند به دلیل اینکه حالت مستی و سرخوشی لازم را احساس نمیکنند مجبور به مصرف بیشتر میشوند و در نتیجه به دنبال مصرف مقدار بیشتر دچار مسمومیت با الکل میشوند که علائم مسمومیت ممکن است شش تا دوازده ساعت بعد بروز میکند./راه دانا۲۱ بهمن ۱۳۹۸
«ایرانشهر» در استان سیستان و بلوچستان واقع شد وفاصله اش تامرکزاستان(زاهدان)۳۲٠کیلومترمی باشد.
فاصله چابهار تازاهدان : ۶۵٠ کیلومتر
فاصله ایرانشهر تا چابهار: ۳۷٠ کیلومتر است.
حجت الاسلام افتخاری ردصلاحیت شد / رسول جماعتی تأیید(ثانی)صلاحیت شد
رسول جماعتی-حجت الاسلام محمدمهدی افتخاری
حجت الاسلام افتخاری (متولد۱۳۵۲)نماینده مجلس شورای اسلامی-دوره دهم
«حجت الاسلام افتخاری »نماینده دهمین دوره مجلس شورای اسلامی
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:«آقای افتخاری» باتفاوت۸۱ رای ازرقیبش(ناصرعاشوری)مجوزبهارستان راگرفت.
«افتخاری»از مجموع ۱۱۱ هزار و ۳۸۸ رای ، با کسب ۳۳ هزار و ۶۴۷ رای از حوزه انتخابیه فومن و شفت به مجلس راه یافت.
افتخاری امام جماعت نمایندگان مجلس شورای اسلامی(گیلان)دوره دهم
«رسول جماعتی مالوانی » فرزندعلینقی،متولد۱۳۴۷ روستای گشت گوراب«فومن»مشاورر وزیر و رییس مدیر هیئت مدیره شرکت شرکت مادر تخصصی احداث صنعت وزارت صنعت، معدن و تجارت/۲ تیر ۱۳۹۵
«رسول جماعتی» فرزندعلینقی،گشت گورابی
«رسول جماعتی مالوانی»فرزندرضا،نماینده دوره سوم مجلس شورای اسلامی-فومن
ششمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی در روز جمعه۲۹ بهمن سال ۱۳۷۸ برگزارشد.
جماعتی: باکسب ۴۲۲۰۹ رای از ۱۰۹۹۲۰ رای ازمجموع آرای (فومن وشفت) به مجلس شورای اسلامی راه یافت.
حجت الاسلام محمدحسین افتخاری (فرزند محمد صادق متولد۱۳۲۹ روستای گوشلوندان ازتوابع شهرستان فومن)نماینده مردم شھرستان ھای فومن و شفت در سومین دوره مجلس شورای اسلامی
درلزله ۳۱خرداد۱۳۶۹رودبار-درحال سرکشی به کمک رسانی به مردم زلزله زده رودبارومجیل در ساعت ۱۴ بعدازظھر روز ششم تیرسال ۱۳۶۹
در روستای کلیشم رودبار براثر سانحه سقوط هلی کوپتر ،سرش به سقف هلی کوپترخورد که منجربه فوتش شد وشهیدمحسوب شد.
زلزله ۳۱ خرداد ۱۳۶۹ رودبار-منجیل به بزرگی ۷٫۴ در ساعت ۲۱:۰۰ به وقت گرینویچ و سی دقیقه بامداد به وقت محلی رخ داد ،بیش از ۳۵ هزار کشته، شصتهزار زخمی و پانصدهزار بیخانمان آن را در لیست مرگبارترین ۱۰ زلزله جهان در صدسال گذشته قرار میدهد.
و شهرهای رودبار، منجیل، لوشان و ۷۰۰ روستای اطراف را به نابودی کشاند و به ۳۰۰ روستای دیگر خسارت عمده وارد نمود. کانون ژرفی زمینلرزه مذکور حدود ۱۹ کیلومتری از سطح زمین بود و بر اثر آن یکصد هزار خانه خشتی و گلی با خاک یکسان شدند یا متحمل خسارات عمده گردیدند.
.
در شهر منجیل اکثر ساختمانها ویران شدند و صدها کشته برجای ماند. سد منجیل در جریان زمینلرزه بشدت آسیب دید، بهطوریکه دریاچه پشت سد تا پایان مرحله بازسازی بهطور کامل تخلیه شد.
در تونلهای محور منجیل ـ رودبار شکستگیهای بزرگ و چپ گرد به وجود آمد و مبادی ورودی تونلهای به علت ریزش کوه تخریب گردیدند.
چند ساعت پس از وقوع زمین لرزه اصلی چندین پسلرزه به وقوع پیوست که بزرگی موج لرزهای آنها بیش از ۵ بود. عمق اکثر این پسلرزهها بین ۱۰ تا ۲۰ کیلومتری زمین بود.
این زمینلرزه به لحاظ وسعت و شدت از زلزلههای بیسابقه این منطقه در طی سدهٔ اخیر بود که (علاوه برگیلان)مناطق وسیعی از استانهای تهران، آذربایجان شرقی، مرکزی، زنجان، همدان، مازندران، سمنان و شهرهایی ، تنکابن، سراب، اردبیل، مشکینشهر، کرج و شهرکهای اطراف بروجرد محور قزوین-رشت و روستاهای رودبار الموت طالقان، فیروزکوه مهدیشهر، شهمیرزاد، زیراب، بوئین زهرا و دهها شهر و روستای دیگر را به لرزه درآورد. وقوع این زمینلرزه در تهران نیز باعث وحشت زیاد مردم شد و بسیاری را مجبوربه ترک خانه ها وپناه بردن به مکان غیرمسقف کرد.
در استان گیلان (علاوه برمنجیل ورودبار ولوشان که کانون زلزله بوده)شهرهای رشت، صومعهسرا،فومن،ماسوله، آستانه اشرفیه، لاهیجان، در جریان زمین لرزه بیشترین خسارات را دیدند، بسیاری از منازل مسکونی تجاری، دولتی و راهها و پلها آسیب دیدند. منبع بزرگ تأمین آب مشروب که درارتفاع بوده تخریب شدند.
کاندیداهای فومن یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی
ا- آقای خلیل بهروزی فر فرزند عزت
۲ – آقای رسول پاکزاد بدابی فرزند غلامحسین
۳- آقای رسول جماعتی فرزند علینقی
۴- آقای مهدی دلیری فلاح آبادی فرزند شعبانعلی
۵- آقای عباس رجب پورنصیرمحله فرزند محمد
۶- آقای جواد زبردست گشتی فرزند على
۷ – آقای ناصر عاشوری قلعه رودخانی فرزند عبدالرحیم
۸- خانم سامره عاشوری چیرانی فرزند علی
۹ – آقای محمدعلی محبعلی زاده گشتی فرزند شعبان
۱۰ – آقای جواد محجوب گشت رودخانی فرزند حسین
در هر جا که شریعت حکم الزامآور و قاطعی مبنی بر حرمت یا وجوب نداشت، قوه مقننه که از سوی مردم انتخاب میشود، میتواند هر قانونی را که صلاح میداند وضع کند؛ به شرط آنکه مقایر با قانون اساسی نباشد. قلمرو اینگونه قوانین را «منطقة فراغ» مینامند.
نظریه «منطقه الفراغ»که در میان دانشمندان اهل سنت مرسوم است،که از آن تحت عنوان «منطقة العفو» یاد میکنند
نظریهای است در فقه که از وجود «قلمروی فاقد حکم شرعی» در دین خبر میدهد. این نظریه را سید محمدباقر صدر (متولد،اسفند ۱۳۱۳-شهادت،فروردین ۱۳۵۹)در کتاب« اقتصادنا» مطرح کرده است. بر طبق نظریهٔ منطقة الفراغ، دین به حاکم اسلامی اجازه داده است تا در برخی مسائل اجتماعی، با درنظرگرفتن ضوابطی و با توجه به نیازهای هر زمان، حکم و قانون وضع کند.
البته قبل ازصدر،علمای دیگری مثل «آیت الله محمدحسین نائینی»(متولد۱۲۳۵شمسی-متوفی۱۳۱۵ش) چنین ایده ای داشتند واما«آیت الله صدر»روی این نظریه تأکیدداشته وبه تبیین آن پرداخته است.
«سید قطب» می گوید: اما صورتی که مشورت در قالب آن باید انجام شود، یک قالب مشخص و غیر قابل تغییری ندارد.پس صورت آن به شرایط زمان و مکان واگذار شده است تا این ویژگی و امتیاز درزندگی اجتماعی اسلامی عملی گردد.همچنین می گوید برای مشورت، مقررات خاصی مشخص نشده است و کیفیت اجرای آن بستگی به مقتضیات زمان دارد
«سید قطب بن ابراهیم» ،متولد۱۲۸۵ش(صاحب تفسیر«فی ظلال القرآن»)،وی تحصیلکرده دانشگاه امریکابوده واما دردولت-آموزش وپرورش-مصرمعاون وزارت بود که بعلت انتقادات عذرش خواسته شد وبعدهابه «اخوان المسلین»پیوست وسرانجام بخاطرفعالیت-مقالات تند- درهمین تشکیلات ،۱۸مرداد۱۳۴۵اعدام شد(شهید).
این رامنطقه فراغ می گویند
تعیین راه و روش آن را برای رعایت اختلاف شرایط و زمان ها و به دلیل توسعه بر انسان، به خود او واگذار کرد. چه بسا،مشورت در زمان های گوناگون و حتی دریک زمان ویک دولت،می تواندصورت های گوناگون واشکال مختلفی داشته باشد
نصوص قرآنی کیفیت مشورت رامشخص نکرده اند وبه هرشکلی از مشورت در حکومت، جایزشمرده می شود، مادام که در محدوده قوانین شرع باشدبارز خود را در آن جاری کرد، از آن استقبال می کند.»
منطقه فراغ»حوزه قانونگذاری بشری است.
نظریه «منطقه الفراغ»که در میان دانشمندان اهل سنت مرسوم است،که از آن تحت عنوان «منطقة العفو» یاد میکنند.
در هر جا که احکام شرعی مورد اختلاف نظر فقها باشد، همه نظرات اجتماعی معتبر است، اما اختیار انتخاب هر یک از آنها (به عنوان قانون) بر عهده قانونگذار است که براساس مصلحت عمومی انجام میدهد.
در هر جا که شریعت حکم الزامآور و قاطعی مبنی بر حرمت یا وجوب نداشت، قوه مقننه که از سوی مردم انتخاب میشود، میتواند هر قانونی را که صلاح میداند وضع کند؛ به شرط آنکه مقایر با قانون اساسی نباشد. قلمرو اینگونه قوانین را «منطقة فراغ» مینامند.
شهید صدر در نامه اى که بعداز پیروزى انقلاب به شاگردان خود در ایران مىنویسد، که در آن تجارب و عبارتهاى بزرگى براى متصدیان امور وجود دارد مىگوید: «برهمه شما و کسانى که در سایه این تجربه زندگى مىکنند، واجب است که تمام توان خود را از خدمات و امکان در خدمت به این تجربه قرار مىدهند تا اهداف اسلامى به قوت اقامه گردد.» و درجاى دیگر آن نامه مىگوید: «در صورتى که «آقاى خمینى »به بنده دستور زندگى در یک روستایى در ایران دهد و در آنجا خدمت به اسلام نمایم دراجرای این امر هیچ تردیدی نمىکنم، زیرا آنچه بنده در راه آن کوشش مى نمودم، بوسیله آقاى خمینى تحقق یافت».
پیام امام خمینی بمناسبت شهادت آیتالله سیدمحمدباقرصدر:
مرحوم آیت الله شهید سید محمد باقر صدر و همشیره مکرمه(بنت الهدی صدر) -که ازمفاخر علم و ادب بود - به دست رژیم منحط بعث عراق با وضع دلخراشی به درجه رفیعه شهادت رسیده اند.
رهبرانقلاب(آیت الله خامنه ای): او( آیت اللّه شهید سید محمد باقر صدر )بی شک یک نابغه و یک ستاره درخشان بود. از جنبه علمی، جامعیت و تحقیق و نوآوری و شجاعت علمی را یکجا دارا بود. در اصول، در فقه، در فلسفه و در هرآنچه به این دانشها ارتباط مییابد در زمره بنیانگذاران و صاحبان مکتب محسوب میشد.
استعداد خارقالعاده و پشتکار کمنظیر او( آیت اللّه شهید سید محمد باقر صدر ) از وی عامل ذوفنون و ژرفنگری پدید آورده بود که دید نافذ و ذهن جستجوگرش در آفاق علوم متداول حوزهها محصور نمانده و هرآنچه را که برای یک مرجع بزرگ دینی در دنیای متنوع امروز سزاوار است به حیطه تحقیق و مطالعه کشیده بود و سخنی نو و فکری بکر و اثری ماندگار در آن میآفرید./پایان.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:قسمتی ازبیانات رهبر انقلاب اسلامی (آیت الله خامنه ای)در دیدار اعضاى پژوهشگاه تخصصى شهید سید محمدباقر صدر را که در تاریخ ۲۵ مرداد ۱۳۹۵ برگزار شده بود:
مرحوم شهید صدر قطعاً یک نابغه بود؛ این یک خصوصیّتى است. خب، ما آدمهاى بااستعداد در حوزههاى علمیّه کم نداشتیم؛ آدمهایى که فهم داشتند، سلیقه داشتند، پشتکار داشتند و کارهاى بزرگى انجام دادند. علماى بزرگ ما مثل همین مراجع بزرگى که در این صدسال اخیر در ایران و عراق وجود داشتند همه مردمان بزرگى بودند. استعداد داشتند منتها نابغه یک خصوصیّاتى دارد که در اغلب این افراد، انسان این نبوغ را احساس نمیکند. مرحوم آقاى صدر (رضواناللهعلیه) به نظر بنده قطعاً نابغه بود؛ یعنى کارى که از عهدهى او برمىآمد، از عهدهى خیلى از فقها و علما و متفکّرین حوزههاى ما برنمىآید: فضاى دید بسیار وسیع، فهم نیازهاى دنیاى اسلام، پاسخگویى سریع و آماده به خواستهها -ایشان همین «البنکُ اللّاربوى» را در جواب درخواست دولت پاکستان نوشت؛ آنطور که شنیدم آنها میخواستند یک کار اینجورى درست کنند، ایشان بلافاصله این [کتاب] را فراهم کرد و براى آنها فرستاد- ... ایشان واقعاً یک نابغهاى بود، مسائل را میفهمید، مسائل را حدس میزد.
ایشان در نجف ارتباط تامّ و تمامى با امام نداشتند؛ بهطور معمول، یک ارتباط خیلى ضعیفى با بیت امام و با تشکیلات امام [داشتند]، ارتباطشان خیلى زیاد نبود؛ ولیکن بمجرّد اینکه انقلاب شد و امام آمدند ایران، ایشان آن حرف معروف را زد که به شاگردان خودش گفت ذوب بشوید در امام خمینى همچنان که او در اسلام ذوب شده؛ این حرف ایشان معروف است. این خیلى شناخت لازم دارد، خیلى فهمِ اوضاع لازم دارد که بفهمد مسئلهى انقلاب چیست. ما کسانى را داریم که تا همین امروز که قریب چهل سال از انقلاب میگذرد، هنوز درست نفهمیدهاند این انقلاب چه بود و چه شد و چه اتّفاقى افتاد... این آدم، آنروز درک کرد انقلاب را و مسائل و مفاهیم انقلاب را. اینها نبوغ است؛ یعنى شناخت درست محیط را، پیرامون را، علم را، بیان را، کیفیّت تبیین را، اثرگذارى را.
این نظریّهپردازى که آقاى اشکورى فرمودند، خیلى مسئلهى مهمّى است؛ ایشان راست میگویند، حکومت و نظام اجتماعى، بدون نظریّه امکان ندارد که باقى بماند؛ اوّلاً به وجود بیاید، یا باقى بماند، یا رشد بکند. این آدم، آدم نظریّهپرداز بود؛ این انسان، انسان برجستهاى بود. به نظر من شخصیّت آقاى صدر، حالا اگر نگوییم بىنظیر، حدّاقل یک شخصیّت کمنظیر بود. خب، حالا ما کسانى با استعدادهاى خوب الحمدلله در حوزههاى علمیّه داریم؛ در قم که ما میدانیم و مىشناسیم افراد زیادى هستند؛ لکن آن نبوغ، یک چیز دیگرى بود که در ایشان وجود داشت.
انشاءالله خداوند درجات آن شهید عالىقدر را عالى کند؛ خداوند اجر داد به این مرد بزرگ که شهادت را نصیب او کرد؛ آن هم آن شهادت دشوارى که ایشان مبتلا شد و دچار [ آن] شد. و امیدواریم که انشاءالله خداى متعال روزبهروز روح ایشان را به خودش نزدیکتر و مقرّبتر کند و درجات ایشان را عالىتر کند و ان شاءالله با اجداد طاهرینشان محشور بشوند./پایان.
ماحصل تحقیقات درفروردین ۱۳۹۶ بنقل ازسایت رهبری /دیگران
بیش از ۵۰ سال از نگارش کتاب اقتصادنا میگذرد. بسیاری از زوایای این گنجینه بزرگ از معارف اقتصاد اسلامی، نظامهای اقتصادی، روششناسی و فلسفه اقتصادی نه تنها تاکنون ناشناخته مانده بلکه از دیدگاه بنده برخی برداشتهای نادرست از آن نیز شده است که فرصت طرح آنها در اینجا نیست. سؤالی که میخواهم توجه شما را به آن جلب کنم این است که نظریات شهید صدر در کتاب «اقتصادنا» به چه میزان و چگونه میتواند در «اقتصاد ما» بهکار گرفته شود و فرآیند مطالعات اقتصاد اسلامی در کشور ما را که بعد از انقلاب اسلامی سرعت گرفت شتاب دهد و نقطه عطفی در این مطالعات باشد.
بنده بر این باورم که شهید صدر نخستین متفکر اسلامی است که قبل از انقلاب اسلامی، مسائل اقتصادی را با رویکرد سیستمی بررسی کرده است. دیدگاه بنده در اقتصاد اسلامی که قبل از انقلاب اسلامی بسیار متأثر از شهید صدر بود بعد از انقلاب اسلامی و استقرار نظام حکومت اسلامی، به «تنظیم و تدبیر امور اقتصادی مسلمین» با حفظ رویکرد سیستمی تغییر جهت داد که یکی از نخستین ثمرات آن برگزاری چندین نشست تخصصی در سالهای نخستین انقلاب اسلامی در دانشگاه امام صادق علیهالسلام تحت عنوان «جایگاه احکام و تئوریهای اقتصادی در تنظیم امور اقتصادی مسلمین» بود.
برخی نکات مرتبط با این رویکرد را در سخنرانی «نظریهی تعادل عمومی در اقتصاد اسلامی: «رویکرد نظامسازی» در سومین کنگرهی جهانی علوم انسانی اسلامی که آبان ماه ۱۳۹۴ در تهران برگزار شد مطرح نمودم. اکنون میخواهم رابطه دیدگاه شهید صدر با این رویکرد را به اجمال تبیین نمایم. اجازه میخواهم در ادامه عرایضم، برخی نکات را به اجمال عرض کنم:
۱- کتاب اقتصادنا حاصل دیدگاههای شهید صدر قبل از وقوع انقلاب اسلامی در ایران است و لذا بسیار متأثر از روحیهی انقلابی این عالم فرهیخته در مبارزات علمی با دو نظام اقتصاد سرمایه داری و اقتصاد سوسیالیسم و اثبات وجود و برتری نظام اقتصاد اسلامی بوده است. اما «نظامسازی» که محور اصلی مطالعات اینجانب در اقتصاد اسلامی بوده و هست، متأثر از استقرار نظام سیاسی اسلامی در ایران است. نکته جالب توجه این است که قبل از آنکه شهید صدر یا هر متفکر دیگری، سازوکار و مدل تحقق انقلاب اسلامی را تبیین و ساختار حکومت اسلامی و نحوه استقرار و کیفیت نهادهای مقوم آن را به زبان علمی توضیح دهند، انقلاب اسلامی در ایران به تحقق رسید.
۲- شهید صدر در اقتصادنا با دقت و نبوغ فراوان و توانمندیهای علمی کمنظیر، سیستم یا مکتب اقتصادی اسلام را تبیین نمود اما راهکاری برای اجرایی کردن و طراحی ترتیبات نهادی مناسب برای تثبیت آن در عینیت مطرح نکرد. دلیل این امر کاملاً روشن است: با اندک تأمل میتوان دریافت که طراحی نظام تدبیر در امور اقتصادی مسلمین و پیاده کردن آن مستلزم استقرار نظام سیاسی اسلامی با همه ارکان و نهادها و روابط و مناسباتی است که بتواند اسباب تحقق اقتصاد اسلامی را فراهم کند و مقوم آن باشد، ضمن آنکه اقتصاد اسلامی در مقام تحقق عینی به سهم خود مقوم نظام سیاسی نیز هست.
بنابراین نظر به اینکه شهید صدر وقوع نظام سیاسی اسلامی را در زمان نگارش کتاب اقتصادنا درک نکرده بود ضرورتاً به مطالعات علمی در رد سرمایهداری و سوسیالیسم و اثبات حقانیت و کارایی نظام اقتصاد اسلامی بسنده نمود. با وجود این، چنانکه در ادامه عرض خواهم کرد، شهید صدر با نبوغ فراوان، زمینه مناسبی را برای پیوند نظام اقتصاد اسلامی با نظامهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی در بستر تحولات تاریخ و تمدن اسلامی فراهم کرد، زمینهای که امروز بنده آن را «تعادل عمومی در اقتصاد اسلامی» نامیدهام.
۳- شهید صدر در صفحه ۱۲ کتاب اقتصادنا (جلد اول- چاپ اول، ترجمه محمد کاظم موسوی، ۱۳۵۰ شمسی) چنین مینویسد: «مقصود ما از اقتصاد اسلامی، سیستم (مکتب) اقتصادی است که در این سیستم روشی که اسلام در تنظیم حیات اقتصادی دارد، مجسم میگردد. سیستم اقتصادی اسلام، خود دارای یک پایگاه فکری است که خودِ سیستم، ما را بدان رهنمود میگردد.» و در صفحه ۱۳ ادامه میدهد که «این پایگاه فکری، طبق بیانات مستقیم اسلام یا در اثر پرتویی که خودِ سیستم بر مسائل اقتصاد و تاریخ میافکند مشخص میگردد.» ملاحظه میشود که شهید صدر معتقد است که اولاً، هر سیستمی دارای یک مبنای فکری است. ثانیاً درک و کشف این مبنا صرفاً با مشاهده آثار و تبعات و عملکرد همان سیستم در عینیت امکانپذیر است. ثالثاً این مبنا میتواند تحت تأثیر عملکرد همان سیستم باشد. رابعاً در نظام اسلامی، این مبنا تحت تأثیر «بیانات مستقیم اسلام» یا به عبارت دیگر، مجموعه ارزشها، اخلاق، احکام و در یک کلمه معارف اسلامی نیز هست؛ زیرا که نظام اسلامی برعکس نظامهای مادی (سرمایهداری و سوسیالیسم) نظام وحیانی است و کلام وحی نقش اصلی را در این نظام ایفا میکند.
برای تبیین تأثیر مبانی وحیانی بر عملکرد نظام اقتصادی، میتوان به مثالی که شهید صدر در صفحات ۳۱۱ و ۳۱۲ آورده است مراجعه کرد: «نظام سرمایهداری صورت علمی ندارد و وجود و دلائل خود را از قوانین علم اقتصاد نگرفته است ... قوانین علمی در اقتصاد سرمایهداری، قوانینی است علمی در چارچوب خاص سیستم سرمایهداری و مانند قوانین طبیعی فیزیک و شیمی قوانین مطلقی نیست که در هر جامعهای و در هر زمان و مکانی قابل تطبیق و پیاده شدن باشد ... درک بسیاری از آن قوانین، در شرایط اجتماعیای که اقتصاد سرمایهداری و افکار و مفاهیم آن بر آن حاکم است، به صورت حقایق عینی هستند... بنابراین آن قوانین در جامعهای که سرمایهداری بر آن تسلط ندارد و افکار آن، جوّ آن جامعه مفروض را نپوشانده باشد نمیتواند عینیت خود را حفظ کند و در آن جامعه پیاده گردد.»
۴- شهید صدر مفهوم مبنا در اقتصاد اسلامی را به مفهوم وسیعتر مبنا در نظام اسلامی تعمیم میدهد و لذا بر ضرورت هماهنگی بین نظامهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی تأکید دارد، و چنانکه قبلاً گفته شد این همان نکتهای است که امروزه ما از آن تحت عنوان «تعادل عمومی در اقتصاد اسلامی» یاد میکنیم. برای تبیین این نکته به صفحه ۳۷۱ اقتصادنا مراجعه میکنیم: «شکل عمومی نظام- هر نظامی که باشد- به پایهای نیاز دارد که با طبیعت و روح آن هماهنگی داشته باشد و به سیستم، عقیده و مفاهیم و عواطفی که با آن سازگار باشد اعطا کند... اقتصاد اسلامی در روش و همه جزئیات گسترده خویش پیوستگی دارد و به نوبه خود، همچنین جزئی از شکل عمومی زندگی میباشد، و این شکل دارای پایهای است که خاص آن میباشد، و جامعه کامل اسلامی هنگامی پدید میآید که شکل و پایه با هم فراهم شوند.»
متأسفانه تحلیل شهید صدر در نگرش سیستمی از تعادل عمومی در اقتصاد اسلامی، به ضرورت شناخت اقتصاد اسلامی در چارچوب شکل عام اسلامی موکول میشود، شکلی که بتواند جوانب مختلف امور اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در جامعه را به نحو مناسبی مدیریت کند. بدیهی است شهید صدر نمیتوانست وارد بحث راهکار تحقق اقتصاد اسلامی در چارچوب نظام جامع تدبیر امور اسلامی در معنای موسع کلمه شود؛ زیرا چنانکه قبلاً اشاره شد، تحقق عینی نظام اقتصاد اسلامی مستلزم استقرار نظام حکومت اسلامی است که در زمان نگارش کتاب اقتصادنا به وقوع نرسیده بود. از این رو، شهید صدر در ایجاد ارتباط بین نظام اقتصاد اسلامی و نظام سیاسی با موانع نظری جدی مواجه شد به شرحی که در ادامه عرض خواهم کرد.
۵- شهید صدر در ذیل عنوان «ارتباط میان اقتصاد اسلامی و نظام سیاسی اسلام» در صفحه ۳۷۶ چنین می نویسد: «در بررسی سیستم اقتصادی، جدایی آن دو از یکدیگر منجر به گمراهی تحقیق میگردد، زیرا هیئت حاکمه، اختیارات وسیع اقتصادی داشته، دارای مالکیتهای بزرگی میباشد که بر طبق اجتهاد خود، در آنها تصرف میکند و این اختیارات و مالکیتها لازم است همیشه در بررسی، با واقعیت حاکمیت در اسلام و تضمینهایی که اسلام برای ملوث نشدن ولی امر و اعتدال وی وضع کرده است، از قبیل عصمت، شور کردن و عدالت (بنا بر اختلاف مذاهب اسلامی) مقارنه گردد. بنابراین در پرتو این تضمینها میتوانیم موقعیت دولت را در سیستم اقتصادی بررسی کنیم و به صحت اختیارات و حقوقی که اسلام برای دولت مقرر داشته است، ایمان بیاوریم.»
ملاحظه میشود که حوزه مطالعات شهید صدر در ارتباط میان اقتصاد اسلامی و نظام سیاسی اسلام متأسفانه محدود به بررسی موقعیت دولت در سیستم اقتصادی به لحاظ اختیارات و حقوقی است که اسلام برای دولت مقرر کرده است. چنانچه قبلاً گفته شد، دلیل این امر را می بایستی در فقدان استقرار نظام سیاسی اسلامی در زمان نگارش کتاب اقتصادنا جستجو کرد. بدین ترتیب، شهید صدر با یک معضل جدی نظری به شرح ذیل در تعریف هماهنگی بین نظامهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی مواجه میشود:
در صفحه ۴۱۴ چنین میخوانیم: «وظیفه سیستمی در برابر اقتصاد اسلامی عبارت است از کشف صورت کامل حیات اقتصادی طبق قوانین اسلامی... اما نقش علم اقتصاد نسبت به اقتصاد اسلامی وقتی فرا میرسد که آن صورت پدید آمده باشد، تا از این رهگذر مسیر حیات واقعی و قوانین آن را، در چارچوب جامعهای که نظام اسلامی به طور کامل در آن پیاده و تطبیق میشود کشف کند.» طبعاً شهید صدر در این بیان، با دو مشکل جدی مواجه است: اولاً، کشف صورت کامل حیات اقتصادی طبق قوانین اسلامی با موانع نظری متعددی مواجه است و ثانیاً تحقق جامعهای که نظام اسلامی به طور کامل در آن پیاده شده باشد مفهومی بسیار مجرد و به دور از واقع میباشد. لذا درک اقتصاد اسلامی به شرط کشف صورت کامل حیات اقتصادی از یکسو و تحقق جامعهای که نظام اسلامی به طور کامل در آن پیاده شده باشد به عنوان شرط لازم برای کشف مسیر حیات واقعی اقتصادی و قوانین آن از سوی دیگر، تا حد زیادی با معضلات نظری مواجه است.
۶- با توجه به آنچه گفته شد میتوان نتیجه گرفت که راهکار خروج از این معضلات نظری تکیه بر رویکرد نظام تدبیر اقتصادی در چارچوب «نظریه تعادل عمومی در اقتصاد اسلامی» است. پایگاه نظری در امکانپذیری خروج از این معضل در این حقیقت نهفته است که نظام حکومت اسلامی در جمهوری اسلامی ایران مستقر شده است. از این رو، برعکس دیدگاه شهید صدر که محدوده اختیارات دولت به معنای کشف حیات سیاسی دولت را متوقف بر کشف حیات اقتصادی مبتنی بر تعالیم اسلامی میداند، با رویکرد فوقالذکر میتوانیم حیات اقتصاد اسلامی را به معنای نظام تدبیر در تنظیم امور اقتصادی به منظور مدیریت بهینه زندگی اقتصادی مسلمین در پرتو نظام سیاسی اسلامی که به تحقق رسیده است، بررسی کنیم.
از این منظر، رویکرد نظامسازی در اقتصاد اسلامی مبتنی بر اصل هماهنگی نظام تدبیر در امور اقتصادی با نظام سیاسی ولایت در کشور است به نحوی که سیاستهای اتخاذ شده در نظام تدبیر امور اقتصادی سازگار و مقوم نظام سیاسی باشد، و این هر دو، مستلزم هماهنگی با نظام اجتماعی اسلامی و مقوم آن است و این هر سه بر مبنای نظام ارزشها و احکام و مجموعه معارف اسلامی استوار است. بدین ترتیب، اصل تعادل عمومی در اقتصاد اسلامی شکل میگیرد و به عنوان مبنا همه سیاستهای اقتصادی را تحت تأثیر قرار میدهد و کمیت و کیفیت سیاستها و ترتیبات اقتصادی را تعیین میکند و سمت و سوی آنها را مشخص میسازد. حاصل آنکه در این رویکرد، اقتصاد اسلامی در فرآیندی پویا از جرح و تعدیلها و سعی و خطاها و انعطافپذیریها با توجه به شرایط زمانی و مکانی توسعه مییابد. لازمه تحقق این هدف به لحاظ نظری، کوشش در شاخصسازیهای مناسب در اندازهگیری و سنجش تأثیرات متقابل نظامهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی در بستر تحولات تاریخی کشور و تمدن اسلامی است.
منطقه فراغ وحکومت اسلامی درنظریه آیت الله مصباح یزدی:«رأی مردم»ملاک نیست،ابزاراست.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:یکی از پربحثترین اظهارات سیاسی آیتالله مصباح یزدی، اظهارات او در باب جایگاه رأی و نظر مردم در حکومت بود و اینگونه معروف شد که آیتالله، رأی مردم را تزئینی میداند و اعتقادی به دموکراسی ندارد. در تمام سالهای گذشته، برخی رسانهها و اشخاص، این جملات تقطیعشده را به مرحوم مصباح یزدی منتسب کردهاند: «پذیرفتن اسلام با پذیرش دموکراسی در قانونگذاری سازگار نیست»، «ملاک قرار دادن سلیقه مردم، اندیشه غربی است و از نظر اسلام باطل است»، «این حکومت باید از سوی مردم پذیرفته شود چون حکم خداست»، «اینها ارزشهای اسلامی نیست، مثل دموکراسی و آزادی»، «قرار دادن هدفی به نام جمهوری در کنار اسلام، نوعی شرک است»، «انتخاب واژه جمهوری برای نفی سلطنت بود، نه جمهوری تحت آرا و هوسهای مردم»، «باید حکومت اسلامی را بپذیرید ولو اینکه این حکومت به زور متوسل شده باشد»، «عدهای بیشرمانه میگویند امام برای حکومت جمهوری قیام کرد»، «انتخابات به اندازه مسائل روزمره هم برای مردم اهمیت ندارد»، «قبول جمهوریت توسط امام برآمده از یک مصلحت بود و نه اعتقاد» و ... .
نظریه آیتالله مصباح،در سال ۸۴ در مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی در این باب سخنانی دارد که در ادامه، گزیده این اظهارات را میخوانید:
«آنچه برای بحث اهمیت دارد این است که ملاک اعتبار قانون اساسی و مصوبات خبرگان چیست؟ اساساً چه لزومی دارد که از این مقررات پیروی کنیم و آن را معتبر بدانیم و بخصوص حقوق و وظایفی که خبرگان برای خودشان تعیین کردهاند چه مقامی به آن اعتبار میبخشد؟
تشکیل حکومت اسلامی یک واجب عمومی و از ضروریات دین است. همچنین حفظ نظام و جلوگیری از اختلال آن یکی از واجبات عقلائیه بهشمار میآید زیرا بدون وجود حکومت اسلامی احکام اسلام اجرا نمیشود و دین حفظ نمیشود؛ مخصوصاً در این زمان که جهان وضعیت نابسامانی دارد. حکومتی که وجودش ضروری و لازم است در رأس آن باید یک فقیه باشد. البته تنها فقاهت کافی نیست برای آنکه آن چیزی که منشاء لزوم حکومت است چیزهای دیگر هم هست. اگر اهل تدبیر نباشد، مصالح جامعه را درک نکند و با مشکلات آشنا نباشد نمیتواند دستور بدهد.
اینجا مسأله چگونگی انتخاب ولی فقیه مطرح میشود. برخی میگویند شارع کسی را معین نکرده و ما هیچ وظیفه شرعی نداریم. عقلا میگویند باید حکومت برقرار شود برای اینکه هرج و مرج نباشد، بالاخره یک نظمی باید در جامعه حاکم باشد بنابراین هر چه عقلا در همه جای دنیا رعایت میکنند همان اندازه معتبر است.
در اینباره، طرفداران نظریه «انتخاب» میگویند همین که آدمی اهل سیاست باشد و بتواند رتق و فتق اموری را بکند و مردم یعنی ۵۱ درصد آنان هم قبولش داشته باشند، کافی است. مشروعیت او نیز از مردم است. براساس این نظریه، ولیفقیهحق ندارد مطابق نظر خودش چیزی بگوید بلکه باید چیزی را بگوید که مردم راضی باشند. در هر کاری باید با نمایندگان مردم مشورت کند. هر گونه مقرراتی را باید پارلمان تصویب کند. چون اینها همه اعتبار خود را از مردم میگیرند.کسی که صریحاً میگوید من از اول میگفتم ولایت فقیه امر زمینی است، یعنی همین. اصرار بر اینکه آن آقا قائممقام رهبری باشد بیجهت نبود. تناسب فکری بود. اصلاً آنها معتقد نیستند که این یک امر شرعی و الهی است و حاکم را خدا باید تعیین کند.
اما اگر قبول کردیم که مسأله ولایت فقیه انتصابی است یعنی ولی فقیه منصوب به نصب عام است. یعنی ملاک اعتبار و مشروعیت به خدای متعال میرسد و فقیه واجد شرایط اختیار جان و مال مسلمانها را دارد. البته در مقام عمل، بدون مقبولیت مردمی احکام آن قابل اجرا نیست. فرض کنید ما کشف کردیم که از طرف امام زمان آقای x مصداق آن نصب عام است اما مردم نمیشناسند. عملاً چیزی تحقق پیدا نمیکند. طبق نظریه «انتصاب» اگر ولی فقیه دستور داد پارلمان تشکیل شود و مردم نمایندگان مجلس را تعیین کنند به حرف او این کار اعتبار پیدا میکند. آنها قانون تصویب میکنند، اعتبار این قانون به حرف ولی فقیه است که میگوید این مجلس رسمیت دارد و یا این دولت اطاعتش واجب است. این از همان ولایت الهی نشأت گرفته و متفرع بر حکومت اوست.
به نظر ما تمام مقرراتی که در کشور اسلامی ایران اجرا میشود همه اعتبارش به امر ولایت فقیه و امضای اوست. اگر بدانیم در جایی در یک مورد راضی نیست، هیچ اعتباری ندارد.
گاه مورد خاصی را تعیین و گاهی هم نهادی را تصویب میکند. اینکه امام قانون اساسی را تصویب کرد، این یعنی من دستور میدهم اینگونه عمل کنید و اعتبار پیدا میکند چون او امضا کرده است. اگر امضا نکرده بود هیچ اثری نداشت. حتی اگر تمام مردم هم رأی میدادند هیچ اعتبار قانونی و شرعی نداشت؛ همانطور که خودش فرمود.
براساس «نظریه نصب»، اصلاً اعتبار قانون اساسی از امضای او سرچشمه میگیرد
اما طبق «نظریه انتخاب»، توجیه اعتبار قوانین و تصرفات مشکل است. می گویند اعتباردهنده، نظر اکثریت است اما اقلیتی که قبول نکردند نسبت به آنان چگونه توجیه میشود؟
همه مشکلاتی که در دموکراسی وجود دارد اینجا مطرح میشود. برخی از آنها قابل جواب است اما خیلی از آنها نیز قابل جواب نیست.
براساس «نظریه انتصاب»: مردم شخصیتی را که ولایت دارد، کشف میکنند. شرط تحقق عینی آن هم مقبولیت اوست. اگر مردم قبول نکنند، تأثیر عینی نمیتواند داشته باشد.
ملاک(میزان) رأی مردم است
این مسأله را درباره حضرت امام همه قبول کردند. تمام دنیا هم فهمیدند انقلاب ایران یعنی انقلاب خمینی، دیگر احتیاج به چیزی نداشت. فرض این است که امام ثبوتاً مصداق نصب عام امام زمان (ع) بود، اثباتاً هم همه مردم قبول کردند. بیش از این هم مقبولیت در هیچ نظامی میسر نیست.
امیرالمؤمنین صلواتالله علیه فرمود برای بیعت با من آنچنان هجوم آوردند که نزدیک بود حسن و حسین زیر دست و پا له شوند. مگر همان زمان کسانی مخالف علی (ع) نبودند؟ دیگر بیش از این اجماع ممکن نیست ولی مرگ، حق است و بعد از امام خمینی چه باید کرد؟
راهکار عقلایی در اینجا رجوع به خبرگان است. دو راه وجود دارد: مراجعه به آرای عمومی که مردم مستقیم بیایند رأی بدهند و کسی را تعیین کنند یا چندمرحلهای باشد یعنی مردم خبرگان را تعیین کنند، خبرگان، رهبری را معرفی کند. فعلاً این روش در قانون اساسی آمده و امام این را تأیید کرد. ما خیالمان راحت است اعتبار قانون اساسی به امضای اوست بنابراین مقرراتی که برای تعیین حاکم و چیزهای دیگر دارد چون امضای ولی فقیه بوده معتبر است؛ مادامی که ولی فقیه دیگری آن را تغییر ندهد. و الا او میتواند بگوید مصلحت این زمان اقتضای نوعی دیگر از انتخابات را دارد.
برای انتخاب خبرگان نمیتوان هر جا هر فقیهی هست او را دعوت کنیم و بیاید و نظر بدهد چرا که واقعاً عُسر و حرج است. اصلاً چنین چیزی امکان ندارد. پس چگونه انتخاب کنیم؟ بالاخره یک مقرراتی نوشتهاند بر اساس یک نسبتی بین جمعیت و بین خبره، آن گروه و این تعداد را (حدود هشتاد نفر) تعیین کردند که اینها انتخاب شوند، مردم اینها را انتخاب کنند تا امکان این باشد که بنشینند با هم مشورت و بحث کنند تا به تصمیمی برسند. این اولاً یک روش عقلایی است، ثانیاً اعتبارش برای ما به امضای ولی فقیه قبلی است. اینکه بخواهند این خبرگان تصمیم بگیرند و کاری را اجرا کنند، خود این آییننامه میخواهد. هیچ کار عقلایی بدون ضابطه نمیشود. بهترین راه این است که ضوابط داشته باشیم. پس خبرگان برای خودشان مقررات تنظیم کردند ولی به این اکتفا نمیشود چرا که باز پشتوانه اعتبار این مقررات، رضایت ولیفقیه است. اگر او با مادهای یا تبصرهای مخالف باشد و بگوید این را قبول ندارم، دیگر اعتبار ندارد و هیچکس دیگری هم نمیتواند سخن او را نقض کند.
«ولی فقیه» یعنی جانشین امام معصوم یعنی کسی که میخواهد حق را تعیین کند. او گاهی مصلحت میبیند بگوید شما رأی بدهید، هر چه شما رأی دادید من قبول میکنم. مثل این میماند که امیرالمؤمنین صلواتالله علیه، حاکمی میخواهد برای کوفه تعیین کند یا برای شهر دیگری. بگوید: مردم! شما چه کسی را دوست دارید؟ حرف چه کسی را قبول میکنید؟ آنها نظر خودشان را میدهند اما حضرت که تعیین میکند، موضوع اعتبار پیدا میکند. از آنها نظرخواهی میکند برای اینکه مصلحت کار این است. وقتی خود مردم نظر دادند، بهتر هم تمکین میکنند و حرفش را میپذیرند. بیشتر با او همکاری میکنند. او دستور میدهد که رأی بدهید چه کسی رئیس جمهور باشد. انتخابات ریاست جمهوری اعتبارش به رضایت اوست. مصلحت دیده که در این شرایط مردم رای بدهند. اما حقیقت این است که آنها دارند پیشنهاد میکنند و میگویند ما این فرد را میخواهیم اما الامر الیکم، شما باید نصب کنید، نخواستی نصب نکن. اینکه حضرت امام (ره) میفرماید رئیس جمهور منتخب بدون نصب ولی فقیه، طاغوت است یعنی همین.» (نشریه پرتو سخن، ۸۴/۱۰/۷)
«رأی مردم»ملاک نیست،ابزاراست.
آیتالله مصباح همچنین در جلسه پرسش و پاسخ در مورد مشروعیت و مقبولیت میگوید: «دموکراسی که برای غربیها اصالت دارد، برای ما فقط جنبه ابزاری دارد. رأی مردم برای ما مشروعیت نمیآورد؛ مقبولیت میآورد. ممکن است در آینده، قانون اینگونه شود که مردم باید در تعیین استاندار نظر بدهند. این قانون و این فرآیند از نظر اسلام هیچ اشکالی ندارد اما این بدان معنا نیست که مردم به او مشروعیت میدهند بلکه مردم رأی تمایل میدهند. وگرنه حکم اصلی، حکم خدا، پیغمبر، ائمه اطهار و حکم ولیفقیه است.
اینکه امام خمینی فرمود میزان رأی مردم است، آیا حتی در مقابل حکم خدا نیز میزان رأی مردم است؟! این همه امام دم از اسلام زد برای چه بود؟ ایشان از همان ابتدا میفرمود همه چیز فدای اسلام. بیشک ایشان در مقابل اسلام نگفت رأی مردم معتبر است بلکه آنجا که ما مصالح را نمیدانیم و حکم خدا نیست، برای تشخیص مصداق از رأی مردم بهره میبریم. پیامبر نیز برای جنگ احد از مردم استمزاج کرد که بیرون مدینه برویم یا در مدینه بمانیم. جوانها با ماندن در شهر مخالفت کردند، پیامبر نیز به رأیشان احترام گذاشت و به ضرر هم تمام شد اما اگر خدا فرموده بود، دیگر نمیتوانست بگوید میزان رأی مردم است.
آنجا که دین دستوری(حکمی) ندارد،همانطورکه آقای سیدمحمدباقر صدرگفته اند«منطقةالفراغ »است، به عهده مردم گذاشته شده است(انتخاب مردم ملاک است). «وَإِن تُطِعْ أَکْثَرَ مَن فِی الأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَن سَبِیلِ اللّهِ» (انعام،۱۶۶) این آیهای است که مقام معظم رهبری در ملاقات با خبرگان دو بار خواندند. به حسب ظاهر، این آیه با جلسه خبرگان مناسبتی نداشت اما ایشان آن را خواندند و تکرار هم کردند. آنجایی که امر خدا و پیغمبر روشن است، جای مراجعه به افکار دیگران نیست. اگر از اکثریت تبعیت کردید؛ یُضِلُّوکَ عَن سَبِیلِ اللّهِ. بنابراین، آنجا که خداوند فرمانی داده است، هیچ کس حق دخالت ندارد.» (کتاب پرسش و پاسخ)/منبع اخذشده:۱۳ دی ۱۳۹۹ایسنا/درگذشت آیت الله محمدتقی مصباح یزدی۱۲ دی ۱۳۹۹(۸۶ سالگی)
۳قیرآیت الله محمدباقرصدر
۱-شهادت ۱۹فروردین ۱۳۵۹وتدفین
۲-انتقال جنازه -بصورت مخفیانه-بعداز۱۷سال ،بعلت خیابان کشی(جنازه سالم بوده)
۳-درسال ۱۳۷۶نیز کل قبر،یک ونبم مترجابجاشد.
برای اطلاع اززندگی آیت الله سیدمحمدباقرصدر به این لینک مراجعه کنید: