پایداری ها تن به ائتلاف ندادند
نامه حدادعادل به حجت الاسلام آقاتهرانی وپاسخ آقاتهرانی.
درادامه خواهیدخواند:«شورای ائتلاف» لیست جداگانه(ازپایداری) داد-باسرلیستی قالیباف-واماحامیان قالیباف می گوینداین لیست راقبول نداریم!
«پایداری»لیست جداگانه داد.
حجت الاسلام آقاتهرانی:انصاف دهید جناب آقای دکتر! چهکسی وحدتشکنی میکند!؟
تعجب ما وقتی مضاعف گردید که دوستان ائتلاف دست یاری و خلوص دوستانشان در جبهه پایداری را رد کردند و از فهرست اشتراک صفر سخن گفتند، اشتراک صفر؟!
شریعتمداری(کیهان)» :بدون کوتاه آمدن ازانتظارات وسلائق«ائتلاف»تحقق نمی یابد/سر گردنه با یکدیگر کشتی نگیرند!
«اشتراک صفر» جیست؟
درادامه خواهخیدخواند:
هشدارهای حدادعادل دراولین جلسه:پایداری ها۶مرداد۱۳۹۰
اگر در برابر برخی مسائل قابل تحمل انشعاب را انتخاب کنیم، در برابر شکست اصولگرایان مسئول خواهیم بود.
«عباس سلیمی نمین »مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران وتحلیلگر و فعال سیاسی اصولگر:
*-افرادی که اهل تفکر باشند و مبانی فکری داشته باشند از احمدی نژاد حمایتی نمیکنند/ا.۲۷ آذر ۱۳۹۸
دبیرکل جبهه پایداری انقلاب اسلامی، از رد پیشنهاد این جبهه مبنی بر ارائه دو لیست جداگانه با اشتراک بالای اعضا، در جلسه شورای انتخاب شورای ائتلاف خبر داده است.
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب حجت الاسلام و المسلمین آقاتهرانی، دبیرکل محترم جبهه پایداری
با تقدیم سلام به اطلاع جنابعالی می رساند:
چنانکه مستحضرید شورای ائتلاف برخاسته از شورای دیگری است که در سال ۹۶ چند ماهی پس از انتخابات ریاست جمهوری و البته نه برای انتخابات، بلکه برای همفکری درباره مسائل کشور و انقلاب تشکیل شد و سپس در اواخر سال ۹۷ موضوع وحدت همه نیروهای انقلابی را برای انتخابات ۹۸ در دستور کار خود قرار داد و با دعوت از افراد و نمایندگان تشکلهای بیشتری تحت عنوان «شورای ائتلاف نیروهای انقلاب اسلامی» به کار خود ادامه داد و از همان آغاز از جنابعالی نیز برای حضور در جلسات دعوت کرد که با حضور در کنار دیگران به بیان دیدگاههای جبهه پایداری بپردازید تا با مشورت راه حلی مشترک برای مسائل و مباحث پیدا شود.
متأسفانه جبهه پایداری هیچگاه در جلسات اولیه شورا و جلسات شورای ائتلاف حضور پیدا نکرد و تا امروز نیز توفیق دیدار شما در جلسات شورا حاصل نشده است.
در سال ۹۸ که موضوع انتخابات به صورت جدی و مستمر در دستور کار شورا قرار گرفت، نمایندگانی از شورای ائتلاف طی چهار جلسه طولانی با شما و جناب آقای محصولی دیدار و گفتگوی طولانی داشتند و از جبهه پایداری برای پیوستن به شورای ائتلاف دعوت کردند اما از آغاز پاسخ این بود که پایداری تصمیم به پیوستن به شورای ائتلاف ندارد و قصد دارد در انتخابات تهران و شاید بعضی شهرهای دیگر در فهرست جداگانه بدهد و البته سعی میکند در این فهرست به حداکثر اشتراک دست یابد.
نمایندگان شورای ائتلاف این تصمیم را مغایر با وحدت نیروهای انقلاب میدانستند و آن را مجوزی برای پدید آمدن انواع فهرست ها با انواع اشتراکات میدانستند که میتواند موجب پراکنده شدن آرای مردم و نهایتاً شکست نیروهای انقلاب در انتخابات مجلس شود.
در آخرین جلسه ای که نمایندگان شورای ائتلاف با جنابعالی و آقای محصولی و دو نفر دیگر از جبهه پایداری داشتند، از سوی جبهه پایداری پیشنهاد شد که برای رسیدن به حداکثر اشتراک در دو لیست تهران، لیست ۶۰ نفره تهیه شده توسط پایداری مبنا قرار گیرد و ۲۴ نفر مشترک این لیست با لیست ۹۰ نفره شورای ائتلاف یکجا در هر دو لیست نهایی ۳۰ نفره قرار گیرد.
پایداری این پیشنهاد را تأمین کننده وحدت حداکثری میدانست، اما در همان جلسه توضیح داده شد که شما در فهرست ۶۰ نفره خود بنا داشته اید که هیچ فردی از بعضی از احزاب و تشکلهای حاضر در شورای ائتلاف را در آن فهرست قرار ندهید
و قبول پیشنهاد شما عملاً به معنی نفی فلسفه وجودی ائتلاف و فروپاشی آن است و به معنی آن است که شورای ائتلاف اختیار تعیین ۲۴ نفر از لیست ۳۰ نفره انتخابات تهران را فقط به پایداری که در شورای ائتلاف شرکت ندارد تفویض کرده باشد و تنها در حد ۶ نفر امکان تصمیم گیری مستقل داشته باشد.
این پیشنهاد در جلسه شنبه ۹۸/۱۱/۱۲ شورای انتخاب که منتخب شورای ائتلاف است به بحث و رأی گذاشته شد و
به این دلیل که میدان تصمیمگیری شورای ائتلاف را درباره ۶۶ نفر دیگر از فهرست ۹۰ نفره تنها در حد ۶ نفر تنگ میکرد، مغایر وحدت تشخیص داد و آن را نپذیرفت.
شورا در آن جلسه تصمیم گرفت به دلیل ضیق وقت، مذاکره دعوت از جبهه پایداری را متوقف کند و با تشخیص مناسبترین افراد از میان فهرست ۹۰ نفره خود به تعیین لیست نهایی ۳۰ نفره تهران بپردازد، بی آنکه بخواهد از ابتدا به روش جبهه پایداری بعضی از احزاب و تشکلهای موجود در ائتلاف را به کلی نادیده بگیرد.
شورا حتی تصویب کرد که بعضی افراد مناسب مجلس را که احتمالا نام آنها در لیست پایداری نیز خواهد آمد با رأی شورای ائتلاف در لیست خود بگنجاند.
امید است با این توضیح، بر مردم شریف تهران معلوم شده باشد که
« قبول پیشنهاد جبهه پایداری نه تنها به حصول وحدت نمی انجامید بلکه خود عامل تفرقه و از بین رفتن شورای ائتلاف می بود»
زیرا اختیار تعیین ۲۴ نفر از ۳۰ نفر تنها به یک حزب واگذار می شد./۲۰بهمن۱۳۹۸خبرگزاری فارس
جوابیه آقامرتضی تهرانی
بسم الله الرّحمن الرّحیم
برادر خوبم؛ جناب آقای دکتر حداد عادل
السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
آقای حدادعادل!اینجانب شمارا آدم خوبی می دانم ولی پیشنهادت خوب نیست!
نامه سرگشاده جنابعالی دریافت شد، با تبریک ایام الله دهه فجر، و در تجاوب به مرقومه جنابعالی نکات ذیل بهنظر میرسد و تقدیم میگردد:
برخی تفاوتهای جدی در روشها نبایستی از عاطفه و احساس همبستگی میان نیروهای انقلابی بکاهد و بنابراین امیدوارم مکاتبات و مباحثات طلبگی فیمابین موجبات تکدر و دلخوریها نشود. اینجانب کماکان جنابعالی را برادر خوب و مؤمن خود میدانم.
دوم. جنابعالی در نامه مذکور اشاره کردهاید که از اینجانب برای حضور در جلسات شورای ائتلاف چند مرتبه دعوت کردهاید، این درست است؛ لیکن حتماً نیک میدانید که جبهه پایداری انقلاب اسلامی مدل و روشهای منسوخشده گذشته را قبول نداشته و ندارد. این مطلب بارها در جلسات گذشته فیمابین مطرح شده بود ولی این بار جبهه پایداری علاوه بر نفی و عدم استقبال از آن روشها مدل ایجابی و اثباتی خودش را نیز به جنابعالی و دوستان دیگر مؤثر در ائتلاف ارائه نمود. شما و دیگر اعضای محترم احزاب ائتلاف که خود مستحضرید! این مطلب را برای مردم عزیز مینویسم تا بدانند که جبهه پایداری بر کدام مبنا و کدام روش اصرار داشته است، تا روزگاری کسانی واقعیت را وارونه جلوه ندهند.
سوم. جبهه پایداری بهکرّات روش چهارمرحلهای رسیدن به وحدت را خدمت دوستان ائتلاف عرضه داشته؛ این چهار مرحله عبارت بود از:
۱. تفاهم بر حفظ مودت و مراقبت از تخریب یکدیگر، این گام اول وحدت بود.
۲. گام دوم؛ تفاهم بر شاخصها و معیارهای انتخاب کاندیداهای اصلح؛ یعنی چارچوبهای گفتمانی و معیارهای غیرقابل مسامحهای که میتوان آنها را اصول لایتغیر برای تعیین مصادیق نمایندگی مجلس ذکر نمود و عدول از آنها مقرون به انجام تکلیف نخواهد بود.
۳. گام بعدی این بود که بر مبنای همان معیارهای اصولی، دو طرف لیست فهرست کاندیداهای اصلح نسبی را ارائه دهند و تلاش مؤمنانهای صورت دهیم تا تعداد کاندیداهای مشترک و نهایی دو فهرست حداکثری گردد.
۴. و مرحله آخر؛ در صورت امکان و لطف الهی به فهرست واحدی برسیم وگرنه تا حد امکان بر اشتراکات دو فهرست اصرار و تأکید ورزیم. این مسیر تا مرحله سوم در طول حدود ۵ ماه گذشته میان ما و شما طی شد.
چهارم. تعجب میکنم که این مراحل چهارگانه به تأیید و قبول جنابعالی و دوستان دیگر رسیده است، و ما در طول این مدت به مراحل بسیار امیدوارکنندهای دست یافته بودیم و در آستانه رسیدن به مرحله چهارم فهرست واحد قرار داشتیم که بهناگاه یکجانبه همه چیز به هم خورد و به هم ریخت.
پنجم. جناب آقای دکتر حداد عادل!
بنده شما را یک عنصر فرهنگی میدانم؛ شما خیلی صادقانه در نامهتان به حقیر تلویحاً نوشتهاید که فلسفه وجودی ائتلاف در حقیقت سهم و سهمخواهیهای همیشگی احزاب است.
آیا خود جنابعالی و دبیر محترم ائتلاف و سخنگویان آن شورا بارها مصاحبه نکردند و اعلام نکردند که سازوکار این باره انتخاباتی اصولگرایان اجازه سهمخواهیها را به احزاب و گروهها نخواهد داد؟!
آیا این که میگویید "ارائه فهرست ۲۴نفره مشترک فلسفه وجودی ائتلاف را زیر سؤال میبرد و موجب فروپاشی آن است"، خود نشاندهنده مضیقه تصمیم براساس فشار گروهها و احزاب اصولگرا نیست؟ آیا این سازوکار تفاوت قابل توجهی با سازوکارهای ناکارآمد قبلی امثال «جمنا» و غیر «جمنا» دارد؟
وانگهی اگر جنابعالی و دوستان شوراهای پنهان و آشکار ائتلاف، روش و مدل پیشنهادی جبهه پایداری را قبول نداشتند، چرا ابتدا این مخالفت را اعلان نکردند تا روش تفاهم فیمابین اصلاح و یا تکمیل گردد؟ اینها سؤالاتی است که خوب است پاسخ داده شود.
ششم. آقای دکتر! در نامهتان طوری مطلب را ارائه فرمودهاید که کانّه در طول این چند ماه و این همه جلسات و مذاکرات فقط شما دعوت کردهاید و ما هم فقط استنکاف کردهایم! این طور نبوده و نیست، ضمن این که از ابتدا تاکنون جبهه پایداری هیچ وقت در مواضع و اقدامات خود اعلان تصمیم به ارائه فهرست جداگانه و مستقل ارائه نکرده بود و مبنای عمل همان مدل چهارمرحلهای برای وحدت بود و هست.
واقع امر این است که جبهه پایداری انقلاب اسلامی نه بهصورت پیشدستانه، بلکه بهطور پسینی با ائتلاف تعامل کرد. شما از میان سیصد و اندی کاندیدا پس از مصاحبه و بررسی در نهایت ۱۵۹ نفر را بهرأی گذاشتید و فهرست ۹۰نفرهای را در رسانه منتشر نمودید. جبهه پایداری نیز در همان ایام بیش از ۹۰ نفر کاندیدای انقلابی و در مظان این امر را بررسی و مصاحبه نمود و از آن افراد ۶۰ کاندیدا را بر مبنای صلاحیتهای ایمانی، انقلابی و شاخصهای مورد توافق امتیازدهی کرد و فهرست آن ۶۰ نفر را با تأکید بر وحدت حداکثری و تصدیق اشتراکات منتشر نمود. افراد مشترک میان فهرست اصلح نسبی پایداری و فهرست مشابه در شورای ائتلاف ۲۴ نفر بوده و هست.
خوب است مزید استحضارتان و دیگر خوانندگان این نامه عرض نمایم که از این ۲۴ نفر تنها ۳ نفر عضو پایداریاند، و مابقی فهرست ۲۴نفره، عزیزانی با گرایشهای انقلابی ولیکن غیرمرتبط با این جبهه هستند و قاطبه آنان دارای توانمندیهای فکری و تخصصی و اکثراً نیروهای جوان، کارآمد و انقلابیاند که میتوان آنان را رویشهای گام دوم و ذخایر آینده نظام برشمرد.
اشتراک«اشتراک صفر»چیست؟
هفتم. تعجب ما وقتی مضاعف گردید که دوستان ائتلاف دست یاری و خلوص دوستانشان در جبهه پایداری را رد کردند و از فهرست اشتراک صفر سخن گفتند، اشتراک صفر؟!
آیا معنای «اشتراک صفر» میان دو فهرست چیزی غیر از «ضد وحدت» است؟ چهکسی وحدتشکنی میکند!؟ انصاف دهید جناب آقای دکتر!
بر فرض که پذیرفتیم که منطق سهمخواهیها و اقتضائات فلسفه ائتلاف با احزاب به شما اجازه ندهد
که ۲۴ مشترک را در لیست مشترک قرار دهید و قرار دهیم؛ ۲۴ نشد، ۲۲؛ ۲۲ نشد؟ ۲۰؛ ۲۰ نشد؟ ۱۸؛ منطق اشتراک صفر دیگر چیست؟! آیا اگر بهفرض ۱۰% اختلاف باشد بهتر است یا ۱۰۰% تباین؟!
برادر حداد عادل عزیز! آیا مجبور کردن کاندیداهای مشترک به انتخاب یکی از دو فهرست، کاری بر مبنای وحدتگرایی و انصاف و تقواست؟! آیا از فهرستهای دیگران اطلاع دارید؟ بگذریم.
هشتم. ما همچنان دنبال وحدت حداکثری بر مبنای شاخصهای اصولیمان هستیم و معتقدیم فهرست ۲۴نفره مشترک با عنایت خدا میتوانست و میتواند مبنای مبارکی برای وحدت حداکثری باشد، و پذیرش هر میزان توافق علاوه بر فهرست ۲۴نفره مشترک میتواند ما را یک گام به وحدت کامل نزدیکتر نماید. پیشنهاد مینمایم برای تعیین ۶ نفر باقیمانده تا تهیه لیست نهایی ۳۰نفره هیئتی مشترک تعیین نموده تا با همفکری و تعامل براساس شاخصهای مورد توافق به لیست ۳۰نفره واحد (حتی اگر در شش نفر باقیمانده یک نفر از اعضای جبهه پایداری نیز نباشد) دست یابیم.
در خاتمه ضمن دعوت خودم و دوستان عزیزم بر رعایت تقوا و انصاف و حواسجمعی بیشتر در برابر جبهه مقابل و دشمنان قسمخورده انقلاب، مجدداً دست محبت و وحدتخواهی را بهسوی نیروهای انقلابی دراز کرده و بهعنوان دبیرکل جبهه پایداری و یکی از کاندیداهای انتخاباتی عرض میکنم که حاضرم و حاضریم با توجه کامل به همان شاخصهای اصولی و گفتمانی بدون حضور حتی یک نفر از اعضای جبهه پایداری برای وحدت حداکثری و رسیدن به لیست واحد توافق نماییم.
و الحمد لله اوًلاً و آخراً
با آرزوی سلامتی و طول عمر رهبر عزیزتر از جانم/مرتضی آقاتهرانی/سحرگاه بیست و یکم بهمنماه ۱۳۹۸
تسنیم
لیست۳۰ نفره شورای ائتلاف نیروهای انقلاب، برای انتخابات مجلس را در حوزه انتخابیه تهران :
افرادبالای ۵۰سال
۱- محمد باقر قالیباف،۲- جلیل بشارتی،۳- عبدالحسین روحالامینی نجف آبادی،۴- کیومرث هاشمی،۵-،عزت الله اکبری،۶- الیاس نادران،۷- سید مصطفی میرسلیم.
۸- سید رضا تقوی،۹- سید محمود نبویان،۱۰- سید محمد آقامیری.
زنان
۱۱- زهره الهیان،۱۲- فاطمه رهبر،۱۳- سوده نجفی،۱۴- عاطفه خادمی،۱۵- فاطمه قاسم پور،۱۶- سمیه رفیعی،۱۷- سعید کرمی،۱۸- سیّدعلی یزدیخواه،۱۹- سید نظام موسوی،۲۰- محسن پیرهادی،۲۱- امیرابراهیم رسولی،۲۲- احمد نادری،۲۳- جواد نیکی ملکی،۲۴- مجتبی ثابتی،۲۵- مجتبی ابراهیمی،۲۶- علی شمسیپور،۲۷- مالک شریعتی،۲۸- علی جعفری،۲۹- مجتبی رضاخواه،۳۰- سیّد محسن دهنوی
این لیست بنام «ایران سربلند»منتشرشد
لیست انتخاتی شورای ائتلاف
اعتراض اصولگرایان(حامیان قالیباف) به لیست انتخاباتی شورای ائتلاف
بایدلیست دیگربدهیم
وحید یامینپور ، احسان خاندوزی،امیر سیاح ، ابوالفضل عمویی، بایددرلیست باشند.
این لیست موجب شکست اصولگرایان می شود
مدیرمسئول سایت فردا نیوز گفت: لیست ۳۰ نفره شورای ائتلاف نیروهای انقلاب انتظارات را برآورده نمیکند، این لیست ممکن است با محوریت فرد دیگری شکل بگیرید و
تنها کسی که میتواند برای لیست نو و انقلابی نقش محوری ایفا کند کسی جز محمدباقر قالیباف نیست.
«محمد صالح مفتاح» شامگاه دوشنبه(۲۱بهمن ۱۳۹۸) در گفت وگو با خبرنگار سیاسی ایرنا درباره لیست نهایی شورای ائتلاف نیروهای انقلاب برای حوزه انتخابیه تهران با بیان اینکه بدنه و جریان عمومی انقلابی این لیست را قبول ندارد، عنوان کرد: چند اشکال عمده در آن وجود دارد؛ اشکال نخست اینکه، در این فهرست اولویتهای اصلی یعنی مساله اقتصادی کشور در نظر گرفته نشده است.
تعداد بسیار اندکی که در این لیست قرار گرفتند دارای تخصص اقتصادی هستند که دو نفر از آنها که احتمالا نه به دلیل سابقه اقتصادی بلکه به واسطه اینکه چهره بودند یا در فرایندهای سیاسی انتخاب شدند، در لیست قرار گرفتند.
به عنوان یک فرد که نمی خواهد از طرف جریانی خاص سخن بگوید، باور دارم این لیست انتظارات را برآورده نکرد.
قرار بود لیستی کیفی برای آینده و برمبنای ظرفیت های موجود در جریان انقلابی باشد ولی اینگونه نشد،
بسیاری از افرادی که میان جریان انقلابی مقبولیت عمومی داشتند در لیست حضور ندارند از وحید یامینپور گرفته تا احسان خاندوزی و امیر سیاح و ابوالفضل عمویی، به رغم مقبولیت و شناخته شدن در این لیست غایب هستند،
نکته مهم بعدی این است که ائتلاف برای این تشکیل شد که لیست واحد باکیفیت و خوبی تدوین شود اما نه تنها این موضوع باعث ائتلاف نیروهای انقلابی نشد بلکه شاهد جدایی و کنارکشیدن جبهه پایداری از آن بودیم. به نظر می رسد این لیست کیفیت لازم را ندارد و انتظارات مردم و بدنه انقلاب را برآورده نمیکند.
عضو شورای مرکزی جمعیت پیشرفت و عدالت گفت: این موضوع باعث می شود تا مطالبه ای برای ایجاد لیست دیگری شکل بگیرد و این لیست ممکن است با محوریت فرد دیگری شکل بگیرید.
تنها کسی که می تواند برای لیست نو و انقلابی نقش محوری داشته باشد کسی جز محمدباقر قالیباف نیست،
در این زمینه آقای قالیباف شعارها و برنامه های جدی ارائه کرده است. باید کاری کنیم که در بر این پاشنه نچرخد و ظرفیت جوانان انقلابی بر عرصه بیاید. این لیست توسط گروه ها و لابی های سیاسی بسته شده است و در این چارچوب خیلی از کسانی که توانمند بودن صرفا دلیل اینکه در زمان تصمیم گیری کسی از آنها حمایت نکرد از لیست کنار گذاشته شدند.
فکر می کنم اقای قالیباف باید لیستی را ارائه کند که درنهایت مسئول کیفیت و پاسخگوی آن باشد.
این چیزی که در لیست شورای ائتلاف وجود ندارد، آقای قالیباف چند روز پیش در پاسخ به توییتی که از او پرسیده بود پس جوانگرایی و نواصولگرایی چه شد، گفته بود که مطمئن باشید که به حرفهایی که درباره نواصولگرایی، جوانگرایی و مجلس نو مطرح کردم پایبندم کما اینکه قبلا هم گفته بودند.
«محمد صالح مفتاح»درپایان گفت: وحدت و ائتلاف تا زمانی مطلوب است که اهداف جریان انقلابی تامین شود و اگر قرار بر سهم خواهی باشد به شکلی که ظرفیتهای جوانان به میدان نیاید مگر اینکه لابی های سیاسی پشت سرشون باشد، چه تفاوتی با جریان های گذشته دارد که نتیجه ای جز شکست در انتخابات نداشت./۲۱ بهمن ۱۳۹۸ایرنا
تابناک درباره« لیست ۳۰ نفره شورای ائتلاف نیروهای انقلاب» اینگونه می نویسد:
نکته قابل توجه در لیست انتخابی از میان شصت نفر راه یافته و پالایش شده جهت انتخاب سی کاندیدای نهایی اصولگرایان در انتخابات مجلس یازدهم، حذف چهره های وابسته به جبهه پایداری و همچنین وزرای دولت «محمود احمدی نژاد» است که احتمالا پس از نامه ای که شب گذشته حدادعادل رئیس شورای ائتلاف به مرتضی آقا تهرانی، دبیر کل جبهه پایداری نوشت، باید این موضوع را منتفی و تمام شده فرض می کردیم.
همچنین برخی افراد شناخته منتسب به اصولگرایان سنتی و جامعه روحانیت مبارز در لیست نهایی جای نگرفته اند و تنها یک نفر از جبهه پایداری که حجت الاسلام «سید محمود نبویان» است، نامش در کنار سایر چهره های حاضر در لیست انتخاباتی شورای ائتلاف اصولگرایان برای تهران آمده است.
حسین مظفر، رضا تقی پورانوری، سیدمحمد حسینی، سید مهدی هاشمی، مجتبی رحمان دوست، سید شمسالدین حسینی، علی احمدی، مسعود زریباقان، بیژن نوباوه وطن، محمد عباسی، غلامرضا خواجه سروی افرادی هستند که جای نگرفتن نامشان در لیست نهایی اصولگرایان جای تعجب دارد.
محمدسعید احدیان، سعید آجورلو، مجتبی توانگر، فرشاد مهدی پور، مهدی وکیل پور و سیداحمدرضا دستغیب؛ در بین جوانان و همچنین الهام امین زاده، الهه راستگو، لاله افتخاری، فاطمه آلیا و کبری خزعلی هم چهره های شناخته ای بودند که نامشان در بین زنان لیست نهایی اصولگرایان قرار نگرفت. عدم انتخاب حجج اسلام غلامرضا مصباحی مقدم، مرتضی آقاطهرانی، محمدحسین موسیپور بردسیری از بین روحانیون هم از نکات ویژه این لیست است./پایان تابناک.
حسین شریعتمداری» :بدون کوتاه آمدن ازانتظارات «ائتلاف»تحقق نمی یابد/سر گردنه با یکدیگر کشتی نگیرند!
مجلس « شرکت سهامی» نیست که هر یک از گروهها برای خود سهمی در فهرست نامزدهای نمایندگی مطالبه کنند!
مگرمیخواهید«امام و امامزاده» را به مجلس بفرستید!؟
اصلیترین و ضروریترین شرط لازم برای «ائتلاف» چند گروه با سلیقههای متفاوت «تنازل» است. با این توضیح که اگر هر یک از طرفین روی سلیقه سیاسی خاص خود پافشاری کرده و حاضر نباشد از آن کوتاه بیاید، هرگز هیچ ائتلافی صورت نخواهد گرفت
یادداشت کیهان:آنچه در این وجیزه آمده است، نه شعار است که اما و اگر داشته باشد، و نه پیچیده است که به سختی قابل درک باشد. اشارهای گذرا به چند نکته بدیهی درباره انتخابات پیشروی است. بخوانید!
- مجلس کنونی اگرچه اقدامات مثبت و قابل قبولی داشته است ولی در مجموع مجلسی که در تراز و شایسته نظام جمهوری اسلامی و مردم شریف آن باشد، نبوده است. کمتوجهی نزدیک به بیتوجهی بسیاری از نمایندگان به مشکلات مردم، حمایت غیرقابل توجیه اکثر نمایندگان از برخی اقدامات دولت که با منافع ملی ناسازگار بوده است و یا برخورد خنثی با آن، رها کردن وظیفه نظارتی مجلس که تحمیل سختیهای فراوان معیشتی به ملت را در پی داشته است.
قابل تردید نیست -که نیست- کمترین کوتاهی در انتخاب نمایندگان شایسته و انقلابی و فداکار میتواند خسارتهای فراوان و حتی در حد فاجعه را به دنبال داشته باشد.
این نکته از نگاه طیف دلسوزان انقلاب پنهان نیست ولی با کمال تاسف مشاهده میشود که این طیف به جای آنکه عزم خود را جزم کنند و برای برخورداری از یک مجلس تراز اسلام و انقلاب و مردم، سر از پا نشناسند -با عرض پوزش- در پیچ و خم سلیقهها (و نه اصول متفاوت) ایستادهاند و جای «بایدها» و «نبایدها» را به فراموشی سپردهاند! و حال آنکه اگر شرایط را حساس و موقعیت نظام و مجلس را خطیر و انتخاب نمایندگان شایسته را حیاتی میدانند -که میدانند- باید سلیقههای متفاوت را به نفع اصول کنار بگذارند و به جای حرکت در جهت یک ائتلاف کارساز، سر گردنه با یکدیگر کشتی نگیرند!... و در این باره گفتنیهایی هست؛
- اصلیترین و ضروریترین شرط لازم برای «ائتلاف» چند گروه با سلیقههای متفاوت «تنازل» است. با این توضیح که
اگر هر یک از طرفین روی سلیقه سیاسی خاص خود پافشاری کرده و حاضر نباشد از آن کوتاه بیاید، هرگز هیچ ائتلافی صورت نخواهد گرفت.
سخن از کوتاه آمدن و تنزل در اصول نیست، چرا که دلسوزان انقلاب و مردم دوستان، در اصول اختلافی ندارند و اگر داشتند که در این حلقه نبودند، سخن درباره تنزل در سلیقههاست که لازمه آن صداقت در ادعای انقلابی و مردمی بودن است. نمیتوان از یکسو داعیه انقلابی و مردمی بودن داشت و در همان حال حاضر به فدا کردن سلیقه خود به نفع نظام و مردم نبود!
فداکاری ازنوع مادرانه
- در قضاوتهای حضرت امیر علیهالسلام آمده است که دو زن ادعای مادری کودکی را داشتند و پس از آنکه احتجاجها و نصایح حضرت کارگر نیفتاد، به انذار خاصی روی آورده و به تهدید فرمودند شمشیری بیاورید تا کودک را به دو نیمه کنم و هر یک سهم خود را بردارد! در این هنگام، مادر واقعی به تصور اینکه حضرتش چنین خواند کرد سراسیمه گفت؛ فرزند از آن دیگری است و امیرالمومنین فرمودند؛ او مادر واقعی است که حاضر نیست جان فرزند دلبندش در این میان به مخاطره افتد. انتظار آن است که گروههای دلسوز اسلام و انقلاب در وانهادن سهم خود به سود نظام و مردم پیشقدم باشند و نه بر کرانهای ایستاده و حتی به بهایاز بین رفتن ائتلاف بر سلیقه خود اصرار بورزند.
مجلس شورای اسلامی شرکت سهامی نیست که هر یک از گروهها برای خود سهمی در فهرست نامزدهای نمایندگی مطالبه کنند!
- برای نمایندگی مجلس اگرچه سخن از ایمان و تقوای دیده شده، تخصصهای تعریف شده، شجاعتهای اثبات شده، سادهزیستیهای پذیرفته شده، انقلابی بودنهای به ظهور رسیده، مردمی بودنهای تجربه شده، مقاومتهای آزموده در برابر دشمنان، پاکدستیها و... در میان است و از این روی هرکه را شایستهتر میدانند باید در فهرست نامزدهای مورد نظر بنشانند اما همین جا باید به یکی از لغزشها که میتواند خسارتآفرین باشد اشاره کرد و آن، اینکه برای یافتن واجدین این خصوصیات نمیتوان درپی «نقطه ایدهآل» بود! چرا که افرادی با این خصوصیات کامل و شامل که ضمناً مورد قبول و توافق همگان نیز باشند به ندرت یافت میشوند. بلکه در این زمینه باید به حد و اندازه متعارف بسنده کرد و از این حد و اندازه متعارف نیز کوتاه نیامد. سخن درباره حضور شایستگان در فهرست پیشنهادی است و قرار نیست که کمتر از امام و امامزاده را به مجلس نفرستید!به بهانه «جوانگرایی» ازتجارب پیران غافل نشوید
- یک فوتبالیست ۳۵ ساله پیر است ولی یک مجتهد یا استاد تمام ۶۵ ساله دانشگاه جوان است. جوانگرایی که حضرت آقا به حکمت بر آن تاکید فرمودهاند همانگونه که حضرت ایشان اشاره داشتند به معنا و مفهوم پیرزدایی نیست. مگر میتوان از تجربیات گرانبهای آنان بینیاز بود؟! تصور نگارنده آن است که منظور از جوانگرایی، به میدان آوردن جوانان و شکست حلقههای بستهای است که برخی از جریانات سیاسی پدید آورده و مسئولیتها را ملک طِلق و موروثی خود میدانند. این حلقهها باید باز شود و جوانان به آن راه یابند. اما جوانی که وارد این حلقه مسئولیت میشود باید در کنار برخی از پیشینیان کار آزموده قرار گرفته و از تجربهای که آنان آموختهاند بهرهمند باشد. و البته این نکته نیز گفتنی است که جوانان در مقایسه با ردههای بالای سنی از جسارت، شجاعت و توان متراکم بهمراتب بیشتری برخوردارند که تحولآفرین است و چنانچه این واقعیت نادیده گرفته شود، پویایی مجلس و یا هر مسئولیت دیگری با آسیب جدی روبهرو خواهد شد. کاش انتقال تجربیات از نسلی به نسل دیگر جدی گرفته میشد که متاسفانه اینگونه به نظر نمیرسد.
- متاسفانه موارد یاد شده از سوی نیروهای انقلاب و جبهه دلسوزان مردم و نظام آنگونه که باید مورد توجه قرار نگرفته است و سخن از ارائه دو یا چند فهرست جداگانه در میان است که باید آن را مصداق بیتوجهی کسانی دانست که «برای یک دستمال قیصریه را به آتش میکشند»! چرا که این اقدام ناپسند نتیجهای جز پراکندگی آرا ندارد و نهایت آنکه میدان را به نفع جریان بدسابقهای باز میکند که علیرغم کارنامه خسارتبار و دروغگوییهای چند هفتهای درباره رد صلاحیت نامزدهای خود، با لیست واحد به میدان خواهند آمد!
- هریک از نیروهای حاضر در جبهه فراگیر انقلاب به تنهایی شبیه یک نهر هستند که طرف مقابل به آسانی میتوان از آن رد شود ولی اگر با یکدیگر پیوند بخورند -لیست واحد بدهند- به رودخانه خروشانی تبدیل خواهند شد که عبور از آن ناممکن است! نگارنده این پیشنهاد را در جریان یکی از انتخابات ریاست جمهوری نیز به میان کشید که مورد توجه دوستان قرار نگرفت و در حالی که مجموع آرای چند نامزد جداگانه آنها از تعداد رای طرف دیگر بیشتر بود، به پیروزی نرسید.
تعددلیستها«سردرگُمی»نیروهای حزبالله و وفادار به انقلاب رابدنبال دارد
- چنانچه جریان یاد شده با دو و یا چند لیست جداگانه به صحنه بیاید -که شواهدی از آن در دست است- خیل عظیم نیروهای حزبالله و وفادار به انقلاب را با سردرگمی و دلسردی روبهرو خواهد کرد، که متاسفانه تا اینجای کار چنین بوده است و گناهی بزرگ و نابخشودنی است. اگرچه هنوز هم دیر نشده و اتفاق نظر آنان برای ارائه فهرست واحد دست یافتنی است.
ازنامزدهای «جوان ناشناخته» اجتناب شود
- و بالاخره برخی از نامزدهای جوان با وجود شایستگیهای لازم، آنگونه که باید برای مردم شناخته شده نیستند. چاره کار در این خصوص هم ارائه لیست واحد است چرا که وقتی یک فهرست واحد با حضور افراد شاخص از سوی یک جریان انقلابی و خوشسابقه ارائه میشود، به طور طبیعی -که عاقلانه نیز هست- میتواند برای همگاناطمینانآور باشد./۲۴بهمن ۱۳۹۸
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:منبع :فارس۲۴بهمن ۱۳۹۸ با اصلاحات-انتخاب تیتر
اطلاعیه+ لیست جبهه پایداری
سایت اطلاعرسانی جبهه پایداری، متن کامل این اطلاعیه به این شرح است:
به اطلاع ملت شریف ایران میرساند جبهه پایداری انقلاب اسلامی، برای انتخابات مجلس یازدهم از ابتدا در جهت رسیدن به وحدت با دیگر گروههای مؤمن و انقلابی بر اساس مدل پیشنهادی چهار مرحلهای، مجدانه همت گمارد. مهمترین تفاوت این مدل، نفی سهمیهبندی احزاب و همچنین انتخاب نامزدها صرفاً بر مبنای شاخصهای ایمانی و انقلابی و معیارهای تخصصی بود.
در این مسیر، حفظ مودت در جبهه انقلاب و رسیدن به اشتراک حداکثری در فهرستها تا سرمنزل رسیدن به وحدت کامل در فهرستهای واحد مورد تأکید بود. در برخی استانها و شهرستانها بحمدالله به کاندیداها و لیستهای متحد رسیدیم و در برخی به اشتراک بالایی دستیافتیم.
وحدت مدنظر ما نه حول شخص و اشخاص و بلکه حول شاخصهای اصولی از قبیل تدین و تعهد، تخصص و کارآمدی، اطاعت عملی از ولایت مطلقه فقیه، حریت و عدالتطلبی، مردمی بودن، روحیه انقلابی و جهادی، فساد ستیزی و فسادناپذیری، داشتن مواضع صریح در فتنهها، داشتن مرز روشن با حلقههای انحرافی، فرصتطلب و دنیاخواه نبودن، مخالفت با معاهدات بینالمللی استعماری، تعهد به راهبرد مقاومت فعال در منطقه، اهل شفافیت و مبارزه با ویژه خواری، شجاعت در مقابله با باندهای قدرت و ثروت و... بود.
هرچه لیست دادیم« شورای ائتلاف»قبول نکرد.
متأسفانه این تلاشها در برخی نقاط کشور ازجمله شهر تهران به علت عدم تفاهم در نفی «سهمخواهیها» با شورای ائتلاف، به نتیجه نرسید و پس از مخالفت دوستان با مدل کارآمد مذکور برای رسیدن به فهرست واحد،
جبهه پایداری درصدد به حداکثر رساندن افراد مشترک در دو فهرست ۳۰ نفره برآمد و پیشنهاد ۲۹+۱ (یعنی ۲۹ نفر مشترک و یک نفر غیرمشترک) را به شورای ائتلاف داد که مورد موافقت دوستان ائتلاف قرار نگرفت.
لیست دوم وسوم«پایداری» هم موردپذیرش قرارنگرفت
سپس با تنازل، پیشنهادهای ۲۵+۵ و ۲۰+۱۰ را ارائه کرد که متأسفانه به دلایلی که اکنون لزومی ندارد بیان شود، بازهم مورد مخالفت شورای ائتلاف قرار گرفت.
شورای ائتلاف بدنبال «سهم خواهی »هستند
البته در این مدت پیشنهادهایی بر مبنای« سهمیهبندی» از ناحیه دوستان ائتلاف به ما داده شد لیکن این پیشنهادها با اولویت قرار دادن شاخصها و مبانی و اصول پایداری تطابق نداشت.
شورای ائتلاف در تهران برخلاف توصیهها و قواعد عقلی و نقلی متأسفانه با اصرار عجیب بر تباین فهرستها (منع حضور نامزدها در بیش از یک فهرست)
عملاً مانع موفقیت جمعی نیروهای انقلاب در حداکثری کردن اشتراکات دو فهرست گردید.
در این شرایط جبهه پایداری سعی نمود با معرفی افراد شایسته و با لحاظ حفظ اشتراکات ممکن و با لحاظ شاخصهای اصولی، زمینه انتخاب بهتر را برای مردم عزیز و شریف تهران فراهم نماید.
لیست ۳۰ نفره جبهه پایداری :
۱. مرتضی آقاتهرانی - متخصص سیاستگذاری فرهنگی و استاد حوزه و دانشگاه
۲. سید محمود نبویان - متخصص حوزه سیاست خارجی و معاهدات بینالمللی و استاد حوزه و دانشگاه
۳. محمد سلیمانی - متخصص ارتباطات و فناوری اطلاعات و استاد تمام دانشگاه علم و صنعت ایران
۴. وحید یامینپور - متخصص حوزه فرهنگ و رسانه و استاد دانشگاه
۵. رضا تقی پور انوری - متخصص ارتباطات و فناوری اطلاعات و مدرس دانشگاه
۶. غلامحسین رضوانی - متخصص برنامهریزی و سیاستگذاری راهبردی و استاد دانشگاه امیرکبیر
۷. الیاس نادران - اقتصاددان و استاد دانشگاه تهران
۸. سید نظامالدین موسوی - متخصص حوزه رسانه، مطبوعات و فضای مجازی و فعال سابق دانشجویی
۹. سید محمد جواد ابطحی - حقوقدان و مدرس دانشگاه
۱۰. رسول جلیلی - متخصص ارتباطات و فناوری اطلاعات و استاد دانشگاه صنعتی شریف
۱۱. علی خضریان - متخصص رسانه و مسائل سیاسی و فعال سابق دانشجویی
۱۲. سید مهدی زریباف - اقتصاددان و استاد دانشگاه
۱۳. روح اله ایزدخواه - اقتصاددان و مدرس دانشگاه
۱۴. بیژن نوباوهوطن - متخصص رسانه و مسائل فرهنگی
۱۵. علی جعفری – حقوقدان و متخصص سیاست خارجی و فعال سابق دانشجویی
۱۶. فاطمه آلیا - متخصص حوزه زنان و مسائل فرهنگی و مدرس دانشگاه
۱۷. زهره سادات لاجوردی - متخصص حوزه زنان و مسائل فرهنگی و مدرس دانشگاه
۱۸. آسیه کلاته - متخصص حوزه برق و انرژی و استاد دانشگاه
۱۹. بتول نامجو - متخصص حوزه بهداشت و درمان
۲۰. زهرا ابوالحسنی - حوزه فناوری اطلاعات و استاد دانشگاه
۲۱. محمدصادق شهبازیراد - حقوقدان و فعال اجتماعی
۲۲. ابوالفضل عفتنژاد - متخصص مدیریت، برنامهریزی و سیاستگذاری عمومی و مدرس دانشگاه
۲۳. مهدی صرامی - متخصص حوزه رسانه، مطبوعات و فضای مجازی و فعال فرهنگی
۲۴. محمدحسین طاهری آکردی - متخصص حوزه رسانه و فضای مجازی و فعال فرهنگی
۲۵. محمدرضا باقرزاده اول – متخصص فقه و حقوق و علوم سیاسی و استاد حوزه و دانشگاه
۲۶. فیروز اصلانی - حقوقدان، متخصص علوم سیاسی و استاد دانشگاه تهران
۲۷. سعید کرمی - حقوقدان و استاد دانشگاه
۲۸ - احمد سلطانی شیخ علائی – متخصص حوزه تاریخ و سیاستگذاری فرهنگ و رسانه و مدرس دانشگاه
۲۹. مجتبی ابراهیمی – متخصص مدیریت راهبردی و سیاستگذاری فرهنگی و فعال سابق دانشجویی
۳۰. سید محسن دهنوی - متخصص حوزه نانو و علم و فناوری و استاد دانشگاه شهید بهشتی
منبع: ۲۴ بهمن ۱۳۹۸خبرآنلاین
***
«در هم ریختگی صحنهی انتخابات در جبهه انقلاب» است.
آنقدر که ما و شما در جلسات، تفسیر و تحلیل میکنیم و برای کارهایمان استدلال میتراشیم، در برابر دیدگان مردم جلوهی معکوسی به نمایش در میآید؛ آنچه آنها میبینند شلوغی و بلاتکلیفی جریان انقلابی است و شما بزرگواران بیش از هر کس بر خسارات این کار واقفید.
این اتفاق نه تنها مجلس متحد انقلابی را برای ملت به ارمغان نمیآورد، بلکه بر فرض پیروزی، درخت اختلافات را تنومندتر میکند و ادامهی حرکت را با مشکل دوچندان مواجه مینماید.
به طور قطع، در این مدل کُنشگری سیاسی، جوانگرایی مطلوب و انقلابی هم قربانی خواهد شد.
بدینوسیله از شما بزرگواران به عنوان چهرههای شاخص ۲ جریان انقلابی، درخواست میکنم با توجه به جمیع شرایط و حساسیتهای موجود، در فرصت کوتاه باقیمانده به راههای وحدت حداکثری بیاندیشید و همچون مادری دلسوز که فرزندش را در آستانهی ذبح میدید، با اندکی اغماض از اختلافات اندک و توجه بر اشتراکات فراوان، بر سر یک فهرست واحد توافق نمایید تا دل مردم نگران را شاد نموده و در این شرایط سخت اقتصادی، کام آنها را بیش از پیش تلخ نکنیم.
میدانم در محضر شما بزرگواران، توصیهی با هم بودن برای ساختن ایران عزیز جسارت است اما چه کنیم با ابراز دلواپسیهای گستردهای که طی این چند روز از متن مردم دریافت کردهایم.
میدانید و میدانیم احتمال توفیق در خدمت به ملت، جز با برنامهریزی منسجم امکانپذیر نیست و قطعا این با هم بودن، کشور را به تشکیل مجلس مردمی و قوی نزدیکتر خواهد کرد.
تا دیر نشده، مطالبه مردم خسته از اختلاف و ناکارآمدی را دریابیم، عزمی الهی پیشه سازیم و بدخواهانِ چشم بسته به اوجگیری اختلافات را ناامید کنیم و با یک فهرست واحد، قلوب همهی دلسوزان را خرسند نماییم که قطعا این به صلاح نزدیکتر است.
در انتظار پاسخ و گامهای مثبت شما بزرگواران هستیم.
عضو کوچکی از جبههی بزرگ انقلاب
مهرداد بذرپاش /سحرگاه ۲۵ بهمن ۱۳۹۸
۲روزقبل ازانتخابات:تااین ساعت ۱۶:۱۰سه شنبه، ۲۹ بهمن ۱۳۹۸به وحدت نرسیده ام ،چندان امیدی نیست.
«مهدی چمران»عضو شورای ائتلاف نیروهای انقلاب با اشاره به روند پیشرفت موضوع وحدت در میان اصولگرایان گفت: متاسفانه به رغم همه تلاشها به نتیجه مثبتی نرسیدیم و چندان امیدی هم نیست.
اما امیدوارم خدا به ما کمک کند که بتوانیم به وحدت برسیم. لیست دادن که هنر نیست. هرکس که نباید یک لیست بدهد./سه شنبه، ۲۹ بهمن ۱۳۹۸الف بنقل ازایسنا
در این جلسه صادق محصولی و آقاتهرانی و ۲ نفر دیگر از اعضای جبهه پایداری به عنوان نمایندگان این حزب سیاسی و آقایان حدادعادل، قالیباف و نادران به نمایندگی از شورای ائتلاف به همراه چند نفر دیگر حضور داشتند.
اعضای جبهه پایداری بعد از قبول سرلیستی قالیباف، در کنار ۳ عضو مشترک فعلی، ۱۳ نفر از اعضای این حزب را برای قرار گرفتن در لیست مشترک پیشنهاد می کنند که در ادامه مذاکرات این پیشنهاد به ۸ نفر تقلیل پیدا کرد.
طبق اطلاع خبرنگار فارس به ترتیب اولویت حجتالاسلام آقاتهرانی، تقی پور، رضوانی، خضریان، ابطحی، آلیا، لاجوردی، جعفری، عفت نژاد، صرامی، ایزدخواه، نوباوه و کلاته اسامی ۱۳ نفر پیشنهادی جبهه پایداری برای حضور در لیست وحدت بودند.
یکی از حاضرین در جلسه به خبرنگار فارس گفت: پیشنهاد ۸ تا ۱۳ نفره جبهه پایداری مورد توافق قرار نگرفت و اعلام شد با توجه به حضور سایر احزاب و گروهها نهایتا ۶ نفر قابلیت تخصیص به جبهه پایداری وجود دارد.
این پیشنهاد مورد موافقت جبهه پایداری قرار نگرفت/۲۹ بهمن ۱۳۹۸فارس
وحدت زورکی دردقیفه۹۰(رودربایستی):نیمه شب (سهشنبه)لیست نهایی تهیه و تدوین شد،چهارشنبه، ۳۰ بهمن ۱۳۹۸منتشرشد!
اسامی نهایی شورای ائتلاف نیروهای انقلاب:
محمدباقر قالیباف،مرتضی آقاتهرانی،سیدمصطفی میرسلیم،زهره الهیان،محسن پیرهادی،فاطمه رهبر،بیژن نوباوه ،سمیه رفیعی،سیدمحمود نبویان،فاطمه قاسم پور،الیاس نادران،زهره لاجوردی،سیدرضا تقوی،رضا تقیپور،غلامحسین رضوانی،سیدمحسن دهنوی،سیدنظام الدین موسوی ،علی خضریان،مالک شریعتی،روحالله ایزدخواه،مجتبی توانگر،مجتبی رضاخواه،مهدی شریفیان،سیداحسان خاندوزی،ابوالفضل عمویی،احمد نادری،اقبال شاکری،عبدالحسین روح الامینی،عزتالله اکبری تالارپشتی،سیدعلی یزدیخواه.
آنطورکه کاربران« فارس» خبرداده اند،پایداری ها این لیست را فقط کمتراز۱۰دقیقه درسایتشان قراردادند وبه تبلیغ لیست خودشان پرداختند.
اطلاعیه+ لیست جبهه پایداری
همایش جبهه پایداری انقلاب اسلامی در سالن همایش سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی با حضور آیتالله مصباحیزدی آغاز شد.۶مرداد۱۳۹۰فارس
در این مراسم علاوه بر جوانان و اقشار مختلف اصولگرا، چهرههایی همچون حجتالاسلام والمسلین مرتضی آقاتهرانی، کامران باقری لنکرانی، حجتالاسلام پناهیان، غلامعلی حداد عادل ، صادق محصولی، مهدی کوچکزاده، غلامحسین الهام، فاطمه رهبر، حمید رسایی، علی اصغر زارعی، محمد کوثری، حجت الاسلام شجونی، محمدحسین فرنگی، وحید یامینپور، روحالله حسینیان، فاطمه آلیا، زهره الهیان، طیبه صفایی و... حضور دارند.
در ابتدای نشست حجت الاسلام آقا تهرانی در سخنانی از رایزنی این جبهه با رهبر معظم انقلاب جهت تشکیل جبهه و سیاستهای این جریان سخن گفتند، ایشان افزودندجمعی ۲۰ نفره از هسته اصلی جبهه با حضور نزد رهبری، به بیان دیدگاهها و استراتژی مجموعه در حضور ایشان پرداختند. آقاتهرانی به ارتباط مستمر جبهه پایداری با شخصیتهای برجسته روحانی همچون آیت الله مصباح و آیت الله یزدی اشاره نمود. آقاتهرانی در نکته ای جالب به هدیه ای از سوی مقام معظم رهبری به جمع 20 نفره جبهه اشاره نمود.
آیت الله خوشوقت که قرار بود از سخنرانان این نشست باشند به علت سفر مشهد مقدس با پیامی کتبی ضمن اعلام همدلی از حضور خود در نشست های بعدی خبر دادند.
روح الله حسینیان از دیگر سخنرانان نشست بود، وی ضمن اعلام اهداف جبهه پایداری تاکید کرد، حفظ وحدت اصولگرایان از اولویت های این جبهه است، او افزود البته این وحدت به معنای از بین رفتن ارزشهای اصولگرائی به بهانه ی وحدت نیست، وی رابطه با خدا بر اساس اخلاص، رابطه با ولی خدا بر اساس تبعیت و رابطه با خلق خدا بر اساس و مبنای صداقت و خدمتگزاری و مرزبندی شفاف با خواص مردود و جریان انحرافی را از چاچوب های فکری این جبهه خواند. حسینیان به مرزبندی با ساکتین در فتنه اشاره کرد و گفت آنها حق ورود به مجلس ندارند، حسینیان از خط کشی شفاف جبهه پایداری با جریان انحرافی نیز اشاره کرد.
حداد عادل و پناهیان سخنرانان بعدی نشست بودند. حدادعادل در سخنان خود گفت: وجود تشکل در اصل برای انقلاب ضرورت دارد؛ تشکل قبل از انقلاب برای پیروزی و بعد از انقلاب برای اداره کشور لازم است. وی با تأکید بر اینکه مباحث مطرح شده در مجلس باید دارای عقبه باشد گفت: ما فقدان عقبههای تشکیلاتی در مجلس را حس میکنیم. البته این مسئله در قوه مجریه هم وجود دارد. حدادعادل اظهار داشت: ما امتحانی را در سال جاری پیش رو داریم و این امتحان انتخابات دوره نهم مجلس است. وی افزود: در انتخابات آینده اصولگرایان باید وحدت داشته باشند و انشاءالله این وحدت حاصل خواهد شد. حدادعادل گفت که جبهه پایداری در جریان وحدت اصولگرایان حضور خواهد داشت و به بنای مجموعه اصولگرایان خواهد افزود. حدادعادل با بیان اینکه لازمه وحدت این است که قدری همدیگر را تحمل کنیم گفت: در انتخابات آتی نباید تابع قانون "همه یا هیچ " باشیم یعنی نگوییم یا اینکه باید همه شرایط ما قبول شود و یا اینکه ما نیستیم. رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس ادامه داد: همه عناصر اصولگرا با در نظر گرفتن خطر تفرقه باید همدیگر را تحمل کنند. وی ارتباطات اصولگرایان، روحانیت و مرجعیت را نکته مهمی ارزیابی کرد و گفت: امام خمینی (ره) که پرچمدار انقلاب ما بود پرورده شده توسط حوزه علمیه است. وی افزود: فرق اصولگرایان با غیراصولگرایان در ارتباط، احترام و اعتماد آنها به روحانیت است.
آیت الله مصباح نیز در ادامه نشست بیانات خود را آغاز نمودند. ایشان در بخشی از سخنان خود اعلام کردند که حضور ما درجبهه پایداری انقلاب به معنای انشقاق، تضاد و اختلاف نیست بلکه تشخیص دادیم تعلقات این گروه به ارزشهای اسلام و پایبندی آنها به ارزشهای انقلاب بیش از دیگران است و این نباید جای هیچ توهم و انحرافی باشد، وی افزود این اعلام موجودیت بیان کردن یک واقعیت است که در عمل وجود داشته است. ایشان در ادامه تاکید کردند که برای ایجاد وحدت باید یک محور واحد وجود داشته باشد و در صورتی افراد متعدد و گروههای مختلف میتوانند وحدت مطلوب و معقول داشته باشند که وحدت یک محور داشته باشد.
ا
درادامه با قرائت بیانیه اعلام موجودیت جبهه پایداری انقلاب اسلامی این نشست پایان یافت.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:هشدارهای حدادعادل دراولین جلسه:۶مرداد۱۳۹۰
اگر در برابر برخی مسائل قابل تحمل انشعاب را انتخاب کنیم، در برابر شکست اصولگرایان مسئول خواهیم بود.
اگر غرض ما این باشد که برای صرف قدرت و باقی ماندن در مسند به هر قیمت که شده باشد، دور هم جمع شویم این تشکل مایه خیر و برکت نیست.
شماری ازاعضای جبهه پایداری، متشکل از وزرای اخراجی ومستعفی دولت محمود احمدی نژادهستند.
از افرادی چون صادق محصولی، محمد حسین صفار هرندی، مسعودپورکاظمی،حمید رسایی، علیاصغر زارعی، مهدی کوچکزاده، اسماعیل کوثری، روحالله حسینیان، غلامحسین الهام و ..
«پایداری ها خیلی اهل تفکر نیستند»*
درادامه گریزی به خانواده «لاریجانی»ها خواهیم زد.
«عباس سلیمی نمین »مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران وتحلیلگر و فعال سیاسی اصولگرا.
۲-افرادی که اهل تفکر باشند و مبانی فکری داشته باشند از احمدی نژاد حمایتی نمیکنند*
۳-فرزندان سیاسی آیت الله مصباح هم باید از خودعقلانیت نشان دهند*
۴-آقای «میرسلیم » جایگاه مناسبی درجلب افرادو آراء ندارد. در گذشته نیز نتوانسته است آرا و حامیانی را برای خود جذب کند چنانچه که در انتخابات ریاستجمهوری پیشین نیز آرای بسیار اندکی را از سوی مردم دریافت کرد. او نمیتواند محوریتی ایجاد کند.*
از مجموع ۴۱ میلیون و ۲۲۰ هزار و ۱۳۱ رای«مصطفی میرسلیم» ۴۷۸ هزار و ۲۱۵رای آورد.
بنقل ازمشرق
بهمن ۱۳۹۳مجلس شورای اسلامی-کاظمی،آقاتهرانی
آقاتهرانی+-حمیدرسایی
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:این ۴جمله فوق(ستاره دار) ازسلیمی نمین است.۲۷ آذر ۱۳۹۸الف.بااندکی اصلاحات.
آیت الله محمدتقی مصباح یزدی:زیر آسمان اصلح از لنکرانی نمی شناسم-برای ریاست جمهوری بعدازاحمدی نژاد.دکتر کامران باقری لنکرانی وزیربهداشت(هلو)ااحمدی نژاد.
اما همین«تک دانه» درزیرآسمان، هم درلیست تأییدصلاحیتهای شورای نگهبان نبود،البته ایشان هوا را ابری دیدند،زودانصراف دادوختم بخیرشد.
آیت الله مصباح:من در پیشگاه الهی شهادت میدهم در بین کسانی که در یازدهمین دوره ریاست جمهوری کاندیدا شدهاند جناب آقای دکتر لنکرانی اصلح هستند و امیدوارم که این شهادت برگ زرینی درنامه ۸۰ ساله من باشد/۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۲
«سید مصطفی میرسلیم» بالباس کارگری آمد بازهم ناکام ماند.
مصطفی میرسلیم عضو شورای مرکزی حزب مؤتلفه اسلامی صبح امروز (سهشنبه ۲۲ فروردین ۱۳۹۶) با حضور در ستاد انتخابات کشور، در دوازدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری ثبتنام کرد.
مجلس -پژمانفر-اعتراض خشمگینانه علیه رئیس مجلس-لاریجانی
کریمی قدوسی خشمگین علیه لاریجانی
شعارعلیه رئیس مجلس ورئیس جمهور-درروز۲۲ بهمن ۱۳۹۲
سخنگوی جبهه پایداری:پیامبرعموی خود را در راه اسلام کُشت.حضرت آنان که از راه خود و اسلام دور شده بودند را از خود دور کرد و آنان که دعوت اسلام را اجابت کرده بودند، از نزدیکان خود قرار داد...سران فتنه مورد رأفت اسلامی قرار گرفتند،باید اعدام شوند.
مجید متقیفر« سخنگوی جبهه پایداری»:حضرت سجاد میفرماید که حضرت رسول اکرم در رفتار سیاسی ابتدا قبیلهگرایی را نفی کرد و در گوشی صحبت نکرد، یعنی با همه صحبت کرد و دعوتش علنی بود و با آنان که دعوت الهی خود را نفی میکردند، قطع رابطه کردند و حتی عموی خود را در راه اسلام کشت. حضرت آنان که از راه خود و اسلام دور شده بودند را از خود دور کرد و آنان که دعوت اسلام را اجابت کرده بودند، از نزدیکان خود قرار داد...سران فتنه مورد رأفت اسلامی قرار گرفتند،باید اعدام شوند.۳ دی ۱۳۹۸
۰۱ خرداد ۱۳۹۷لایحه الحاق دولت جمهوری اسلامی ایران به کنوانسیون تأمین مالی مبارزه با تروریسم
حاجی دلیگانی طعنهای به تصویب ۲۰ دقیقه برجام در صحن علنی زد و گفت: نگذاریم این لایحه(FATF) هم مثل برجام شود که در ۲۰ دقیقه ای شود.
***
تشنج صحن مجلس حتی پس از تصویب کلیات طرح تشکیل وزارت بازرگانی به گونهای بود لاریجانی چند بار به نمایندگان تذکر داد که نظم جلسه را رعایت کنند و سر جایشان بنشینند.
رئیس مجلس شورای اسلامی خطاب به پژمانفر:همه تریبونها در اختیار شماست و عادت کردهاید که کارتان را در کشور با فریاد راه بیاندازید.
لاریجانی خطاب به نماینده مشهد رئیس مجلس را دیکتاتور می خوانید،دیکتاتور شما هستید که در کشور این بساط را راهانداختهاید و بنشینید تا مطابق آییننامه جوابتان را بدهیم. تریبون شمایید که همه تریبونها دستتان است و مملکت را این طوری کردهاید که هر چه دلتان میخواهد به همه میگوید و همه باید تسلیمتان باشند.
علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی خطاب به پژمانفر گفت: شما حق ندارید اینجا حرف بزنید، بروید سر جایتان بنشینید و تذکر بدهید تا تریبون شما باز شود.
بالاخره با وساطت تعدادی از نمایندگان، پژمانفر از مقابل جایگاه هیئت رئیسه کنار رفت البته لاریجانی اجازه نداد نمایندگان نسبت به این موضوع اعتراض خود را مطرح کنند.
سپس نصرالله پژمانفر در صندلی خود نشست، با بالا بردن کتابچه آئیننامه مجلس، خواستار بیان تذکر خود شد و نسبت به اقدام لاریجانی مبنی بر عدم موافقت با طرح اعتراض مخالفان، با صدای بلند انتقاد کرد.
لاریجانی خطاب به پژمانفر گفت: توهین نکنید، آقای پژمانفر تذکرتان را ثبت کنید، جوابتان را میدهیم، اینکه فریاد میزنید و اینجا میآیید، کار درستی نیست؛ مجلس که فقط شما تشریف ندارید، مجلس آئیننامه دارد، تذکر دارید، ثبت کنید.
لاریجانی با عصبانیت اظهار داشت: دیکتاتوری شماها هستید که این بساط را در کشور راه انداختهاید؛ تریبون یکطرفه شما هستید که همه تریبونها دستتان است؛ هر چه خواستید به همه میگویید، کسی هم چیزی به شما نمیگوید که این مملکت اینطوری شده است.
وی ادامه داد: چهار نفر اینطور حرف میزنند و بقیه تسلیم میشوند، ما چیزی به شما نمیگوییم ولی شما هر چه دلتان خواست، گفتید.
در ادامه، حسینعلی حاجیدلیگانی نماینده مردم شاهینشهر در جریان ارائه پیشنهادی برای اصلاح عنوان طرح اظهار داشت: بر اساس قانون برنامه ششم توسعه، هرگونه افزایش تشکیلات دولت ممنوع است بنابراین این طرح مغایر برنامه ششم توسعه بوده و نیازمند رأی مثبت دو سوم نمایندگان حاضر است.
علاوه بر این، رئیس مجلس شورای اسلامی گفت: این دستگاه موجود است و تشکیلات جدید با استفاده از ظرفیتهای موجود ایجاد خواهد شد. در تبصره دوم این طرح نیز آمده است «طبق قانون برنامه ششم توسعه، وزارت تجارت و خدمات بازرگانی تشکیل شود»
در نهایت اما کلیات طرح تشکیل وزارت تجارت و خدمات بازرگانی توانست رأی نمایندگان را کسب کند و با ۱۳۲ رأی موافق، ۷۸ رأی مخالف و ۸ رأی ممتنع اجازه بررسی جزئیات آن داده شد، طرح مذکور پس از تصویب جزئیات برای مطابقت با قانون اساسی به شورای نگهبان میرود..خبرگزاری آنا(چهارشنبه ۰۳ مهر ۱۳۹۸)
۴ تیر ۱۳۹۸ :غلامرضا کاتب در تبصره این ماده پیشنهاد داد که درآمدها و اموال نامشروع اعاده شده از طریق اجرای احکام این ماده یا از طریق سازمان اموال تملیکی به فروش برسد و یا در اجرای قانون احکام مدنی در چارچوب بودجه سالیانه مصرف شود.
علی لاریجانی رئیس مجلس، با مشورت سخنگوی کمیسیون در نهایت متن اصلاح شده تبصره را به شرح زیر قرائت کرد: درآمدها و اموال نامشروع اعاده شده مربوط به دولت، ناشی از اجرای احکام مقرر در این بخش بر اساس قانون اجرای احکام مدنی در چارچوب بودجه سالیانه مصرف خواهد شد.
در نهایت نمایندگان مجلس با این اصلاح موافقت کردند.
در ادامه در جریان بررسی پیشنهاد الحاقی به این ماده حسینعلی حاجیدلیگانی در تذکری شفاهی بیان کرد: بر اساس تبصره اصلاح نشده درآمدهای ناشی از اعاده اموال نامشروع در چارچوب بودجههای سنواتی صرف فقرزدایی و ایجاد اشتغال میشد اما اصلاحی که در مجلس صورت گرفت، باعث شد تا این موضوع به این بخشها تخصیص نیابد.
وی در ادامه خطاب به رئیس مجلس شورای اسلامی بیان کرد: شما پیشنهاد آقای کاتب را به گونهای دیگر نشان دادید. در پیشنهاد چاپ شده ایشان نیز چنین چیزی وجود نداشت. شما به آئیننامه سوگند یاد کردهاید اگر آقای کاتب رفع ابهام چاپ شده به هیأت رئیسه داده است، اعلام کنید. کار شما خلاف آئیننامه است و شما باعث شدید تا این تبصره از اهداف اصلی خود یعنی فقرزدایی و ایجاد اشتغال فاصله بگیرد.
در ادامه علی لاریجانی، بیان کرد: شما دارید قضاوت میکنید. این گونه نبوده است. بلکه آقای کاتب پیشنهادی مطرح کرد و با شنیدن نظرات سخنگوی کمیسیون و نظرات دولت و نمایندگان مخالف و موافق آن در نهایت در خصوص آن تصمیمگیری شد. بنده از تصویب این تبصره انگیزه خاصی نداشتم.
در ادامه «حاجی دلیگانی» که قصد ادامه صحبت کردن را داشت و پافشاری میکرد باعث تشنج در جلسه شده بود. رئیس مجلس شورای اسلامی در پاسخ به او بیان کرد: شما حق ندارید بیشتر از نمایندگان حرف بزنید و حرفهای شما اکثراً شعار است. حق فقرا ضایع نشده است. شما مدعی هستید که تنها شما میفهمید.
در این هنگام حاجی دلیگانی همچنان با صدای بلند اصرار به ادامه صحبت داشت و تعدادی از نمایندگان از جمله احد آزادیخواه، یوسفیان ملأ و نوریان در اطراف وی جمع شده و قصد ساکت کردن وی را داشتند./
صبح امروز (یکشنبه۲۰ خرداد۱۳۹۷)عدهای از نمایندگان در جلسه علنی مجلس با در دست داشتن دست نوشتههایی مخالفت خود را با بررسی لایحه الحاق ایران به کنوانسیون مقابله با تامین مالی تروریسم(FATF) در مجلس اعلام کرده و خواستار مسکوت ماندن آن به مدت دو هفته شدند. رفتاری که البته با واکنش تند و عصبانیت رئیس مجلس همراه شد.
در ادامه تعدادی از نمایندگان ۱۱ طومار را که مردم شهرستان ها در اعتراض به این لایحه امضا کرده بودند در کف مجلس و جایگاه هیات رئیسه و روی مانیتور پهن کرده و به نمایش گذاشتند. سید حسین نقوی حسینی سخنگوی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس گفت: این طومارها ۵۰ هزار امضا دارد.
لاریجانی خطاب به نمایندگانی که این طومارها را به نمایش می گذاشتند، گفت: این کار خلاف آیین نامه است، جمع کنید! در ادامه لاریجانی یکی از طومارها را که در کنارش به سمت پایین در جایگاه هیات رئیسه پهن شده بود بالا کشید جمع کرد و به زمین پرت کرد.
رئیس مجلس:جمع کنید این بساط را!
پهن کردن بساط ۱۱ طوماردرمجلس برای جودادن درمخالفت بادولت ولوایح ۴گانه
در صحن مجلس صورت گرفت؛ نمایش طومارهای ۵۰ هزارامضایی در اعتراض به CFT/لاریجانی: جمع کنید! صحن مجلس نمایندگان مجلس ۱۱ طومار را که به امضای مردم رسیده بود در اعتراض به بررسی کنوانسیون الحاق ایران به کنوانسیون مبارزه با تامین مالی تروریسم در مجلس به نمایش درآوردند.
مجلس طوماری
مازنی نماینده تهران و عضو فراکسیون امید نیز یکی از طومارها را که در هیات رئیسه گذاشته شده بود پایین انداخت. تعداد زیادی از نمایندگان در وسط صحن در اعتراض ایستاده بودند و پلاکاردهایی را در دست گرفته بودند. سید راضی نوری نماینده شوشتر در اعتراض به این کنوانسیون پلاکاردهایی را در دست داشت،
گودرزی نماینده بروجرد نیز پلاکاردهایی را حمل میکرد و تعدادی از نمایندگان اطراف تاجگردون و تعدادی نیز اطراف دهقان و ذوالنور جمع شده بودند./یکشنبه۲۰ خرداد۱۳۹۷
***
مدیریت سایت-پیراسته فر:«دکترعلی لاریجانی »یکی ازمدیران باسیاست وکیاست ایران است وازسرمایه های نظام ،اودررتق وفتق امورخیلی تلاش کرد وخیلی هم موفق بود(هم درمدیریت صداوسیما وهم قوه مقننه) واماخیلی بهش توهین کردندوتخریبش کردند،مخصوصاً بعدازخداحافظی برادرش(صادق) ازقوه قضائیه، برحجم مظالم افزوده شد،تاآنجاییکه قیدنمایندگی رازد دردوره یازدهم.
صادق وباقر درکنارپدر
«علی آقا» فرزند مرحوم آیت الله میرزاهاشم آملی است وداماداستادشهیدمطهری
دکترمحمدباقر(سمت چپ تصویر) داماد آیتالله حسنزاده آملی است وپزشک.
محمدجواد (سمت راست تصویر)برادربزرگ است،او پس از بازگشت پدرش از نجف و اتمام دبیرستان، وارد دانشگاه صنعتی شریف شد و در حالی که ملبس به لباس روحانیت بود، دوره مهندسی الکترونیک را در دانشگاه صنعتی شریف گذراند و پس از پایان دوره مهندسی به دانشگاه برکلی در کالیفرنیا رفت و مدرک دکترای ریاضیات را از آنجا گرفت.
محمدجوادیک چهره موفق درامورفرهنگی وسیاسی است ،یکی ازپیامبران امام خمینی -به رهبری علامه جوادی آملی- به گورباچف است.
«فاضل»(نفردوم سمت راست) که قربانی «قاضی مرتضوی» شددریکشنبه سیاه!
این برادران ازداشتن«خواهر»محرومند.
***
تقابل قالیباف باجبهه پایداری
تقابل قالیباف باجبهه پایداری
این دو طیف از گذشته و بهویژه از انتخابات ریاستجمهوری ۹۲، با هم اختلافهایی جدی دارند.
«مجلس آینده محل رقابت دو طیف خواهد بود؛ قالیبافیها و پایداری ها. هر کدام تلاش میکنند تعداد بیشتری از نیروهای همسو با خود را وارد فهرست کنند؛ جبهه پایداری که در این چند روز با همه توان به سمت ستادهای ثبت نام رفته و قالیباف هم که از چند ماه قبل، فراخوان نهضت ثبت نام داده بود. این دو طیف از گذشته و بهویژه از انتخابات ریاستجمهوری ۹۲، با هم اختلافهایی جدی دارند. بعد از ناکامی در آن انتخابات، هواداران قالیباف به حامیان پایداری تاختند که اگر بهجای جلیلی از قالیباف حمایت کرده بودند، نتیجه کار چیز دیگری بود و بهجای روحانی، قالیباف رئیسجمهور شده بود.
جبهه پایداری تا این لحظه عضو شورای وحدت و ائتلاف اصولگرایان نشده است. آنها امیدوارند حتی از سهم ۸۰ کرسی مجلس نهم نیز فراتر رفته و نیمی از صندلیهای مجلس را در اختیار بگیرند؛ تا جایی که روز گذشته چهره جنجالی نزدیک به این جبهه که در انتخابات مجلس فعلی رد صلاحیت شده بود نیز ثبت نام کرد تا جمع پایداریها از همیشه جمعتر شود. حمید رسایی که در این سالها تندترین و غیر متعارفترین حملات را به روحانی داشته است، دیروز هم یک کلید از جیبش بیرون آورده و رو به عکاسان خبرنگار گرفته و گفته این پیام او برای روحانی است.
تا این لحظه« آیت الله مرتضی آقاتهرانی» دبیرکل جبهه پایداری، علی خضریان، عضو دیگر شورای مرکزی این جبهه و غلامحسین رضوانی، محمد مسعودی، محمدرضا حسینی،
سیدهاشم موسوی، محمود نبویان و
محمد سلیمانی، وزیر ارتباطات دولت احمدینژاد و عضو شورای مرکزی جبهه پایداری، ثبتنام کردهاند.
اخبار حاکی از این است که «سعید جلیلی» نیز از مشهد ثبت نام میکند.
غلامحسین رضوانی در دولت نهم ودهم قائممقام معاونت برنامهریزی و نظارت راهبری رئیسجمهور بوده است.
اینها خود را نه اصولگرا بلکه انقلابی قلمداد میکنند؛ واژهای که بعد از شعار «اصلاحطلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» از سوی چهرههایی مانند حداد عادل و جبهه پایداری زیاد شنیده میشود؛ تا جایی که خضریان، عضو این جبهه، گفته است: همراه تعدادی از دوستانم تصمیم گرفتیم برای حضور در انتخابات شرکت کنیم تا دست نیروهای انقلاب اسلامی برای انتخاب افراد نهایی باز باشد. اما از آن سو، هنوز اطلاعات دقیقی از اینکه کدام چهرههای نزدیک به قالیباف برای انتخابات ثبتنام کردهاند، وجود ندارد. از آنجایی که قالیباف گفته بود میخواهد جوانگرایی کند و نهضت ثبت نام جوانان را راه انداخته بود، تصور میشود طیف حامی او که به ستادهای ثبت نام میروند، بهجز معدودی، عمدتا نه از کهنهکاران یا چهرههای کم یا زیاد شناختهشده سیاسی، بلکه جوانان گمنام جویای قدرتی باشند که آماده تبعیت از قالیبافاند.
۲همکارقدیمی درنیروی انتظامی
«مرتضی طلایی »گفته بود همان روزهای بعد از فراخوان قالیباف، بیش از هزار نفر در سامانه او ثبتنام کردهاند. حداد عادل نیز گفته بود دنبال این هستند که از زنان و جوانان در فهرست بیشتر استفاده کنند. نیروهای همسو با جبهه پایداری بعد از فراخوان ثبت نام انتخاباتی قالیباف از جوانان، گفته بودند: «محمدباقر قالیباف چرا پیش از این که مسئولیت اجرائی داشت، اقدام نکرد و الان در ماههای منتهی به انتخابات مجلس چنین طرح و برنامهای را به اجرا درآورده است؟
او حتما میخواهد با خودنمایی سرلیست اصولگرایان شود و چشم به کرسی ریاست مجلس دوخته است.»
مرتضی طلایی پیش از این در پاسخ به انتقادهای جبهه پایداری گفته بود: «متأسفانه جریان نیروهای انقلابی همیشه از خودش خورده است، نه از غریبه. معتقدم ما از خودمان میخوریم. اگر آن زمان هم این کار را میکرد، میگفتند آقای «محمدباقر قالیباف» از موقعیت شغلی خود سوءاستفاده میکند. حالا که ایشان آزاد است و هیچ مسئولیتی ندارد، میگویند چرا قبلا نکرد. این بهانهجوییها بیمورد، بیمنطق و بیدلیل است؛ از طرف هر کس میخواهد باشد. بهانهجوییهایی که بچههای جبهه پایداری انجام میدهند، بیشتر نشانه ناتوانایی خودشان است. در واقع چون احساس عقببودن نسبت به آقای قالیباف میکنند، چنین بهانهجوییهایی را دارند.»
اگر چه جبهه پایداری در همایش اعلام موجودیت خود در مرداد ۱۳۹۰، درست یک هفته بعد از همایش بزرگ جامعه روحانیت، اعلام کرده بود بنایش همکاری و همسویی با اصولگرایان است نه ساز ناکوک زدن، اما حالا کار به جایی رسیده که سقایبیریا، عضو شورای مرکزی این جبهه، گفته است اصولگرایی منسوخ شده و کاری با آن نداریم! در واقع از همان ابتدای کار نیز با وجود همه ادعاها، جبهه پایداری بنای ناسازگاری را با جبهه متحد اصولگرایان گذاشت؛ در جلسات غیبت کرده و خیلی زود راه خود را از جبهه متحد جدا و حملات خود علیه جبهه متحد را علنی کردند تا مهر تأییدی بر این تحلیل بزنند که جبهه پایداری با هدف سهمخواهی از اصولگرایان، در راستای حمایت از دولت وقت «احمدینژاد» تشکیل شد. با این حال، بخشی از این جبهه در حمایت از دولت وقت نیز به مشکل برخورد؛ اگرچه برخی اعضای این جبهه مانند غلامحسین الهام هنوز آرزوی بازگشت احمدینژاد به قدرت را در سر میپرورانند و حیات و ممات سیاسی برخی از آنها، گویا همچنان به رئیس پیشین دولت گره خورده است.»/۱۴ آذر ۱۳۹۸ایسنا
***
حجت الاسلام والمسلمین سیدمحمدرضا میرتاج الدینی، متولد ۱۳۴۱ تبریز که ۱۲ سال در بالاترین ردههای حاکمیتی، مسئولیتهای حساسی را برعهده داشت. نماینده دورههای هفتم و هشتم مردم تبریز، اسکو و آذرشهر در مجلس شورای اسلامی، معاون پارلمانی دولت دهم، معاون پارلمانی صدا و سیما و... از جمله مسئولیتهای میرتاج الدینی در ردههای بالای حاکمیتی است.
وی در میانۀ مجلس هشتم، از مجلس به دولت منتقل شد و در کسوت معاون پارلمانی مشغول به کار شد مسئولیتی که مخالفان وی، بیشتر انتقاداتی که به وی وارد میکنند از این ناحیه است و این در حالیست که به اعتقاد میرتاج الدینی این مورد، نقطه قوت او است، چرا که با حضور در هیئت دولت به نمایندگی از مردم آذربایجان، منشأ خیر بسیاری برای آذربایجان شرقی و تبریز شد که همه مدیران ارشد سابق و فعلی استان بر این موضوع اذعان دارند.
خبرآنلاین۲۵ آذر ۱۳۹۸:آقای میرتاجالدینی! شما خودتان به شورای ائتلاف رفت و آمد دارید،این شورا از نگاه شما از نظر شما این شورا چقدر جامعیت دارد؟ با توجه به غیبت چهره های شاخص و میانه رو اصولگرا، فکر می کنید در نهایت خروجی این شورا یک لیست در جریان اصولگرا باشد؟
در همه ادوار انتخابات مجلس یا ریاست جمهوری از چند سال گذشته به این طرف، تشکیلاتی در جریان های عمده کشور شکل میگیرد که منحصر به یک جناح یا جریان خاصی هم نیست به طوریکه شاهدیم اصلاح طلبان نیز در ادوار گذشته گاهی با عنوان شورای اصلاح طلبان و گاهی با عناوین دیگری ورود کرده اند که اینها مربوط به کارهای درون تشکیلاتی هر جریان است.
در جریان انقلابی هم در گذشته هماهنگی ها و ساماندهی تشکیلاتی در قالب های مختلف شکل میگرفته که به طور مثال در دوره انتخابات ریاست جمهوری قبل با جمنا ورود کرد که به موفقیت هایی هم دست یافتند؛ در این دوره از انتخابات هم با توجه به اینکه کارهای تشکیلاتی و فعالیت های درون تشکیلاتی جمنا تعطیل نشده بود، همان مجموعه با نگاهی به آینده کارها را شروع کرد که در نهایت شورای ائتلاف اعلام موجودیت کرد؛ به عبارتی بعد از موفقیت های نسبی که جمنا در رسیدن به کاندیدای واحد در انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم و جذب قریب به ۱۶ میلیون رای به دست آورد سعی شد با نگاه به آینده نواقص موجود حذف شود بنابراین در این دوره شورای ائتلاف نیروهای انقلاب وارد عرصه انتخابات شده است.
البته باید عرض کنم که از ویژگی های جبهه مردمی نیروهای انقلاب (جمنا) این بود که بدنه نیروهای انقلاب و اصولگرا را دخیل دانسته و در تصمیم گیری مشارکت دادند، از رده شهرستان ها و استان ها هم نظرسنجی داخلی و علمی انجام شد و در نهایت مجمع عمومی ۳ هزار نفری تشکیل و کاندیداهای اولیه جریان انقلاب از میان همان ۳ هزار نفر انتخاب شدند؛ این اقدام یک موفقیت بود اگرچه که کامل نبود و ایرادهایی داشت اما حرکت جدیدی بود.
از کاستی های جمنا این بود که تشکل های انقلابی و اصولگرا کمتر در آن حضور داشتند
در تشکیلات شورای ائتلاف نیروهای انقلاب تلاش شد امتیازات گذشته حفظ و کاستیها جبران شود؛ یکی از کاستی های جمنا این بود که احزاب و گروه های هم سو و تشکل های انقلابی و اصولگرا کمتر در آن حضور داشته و بیشتر شخصیت های حقیقی بودند که این اشکال در تشکیلات شورای ائتلاف برطرف شده است، به طوریکه هم اکنون شورای استانها و شهرستانها شکل گرفته و در مجمع هر شهرستان بین ۳۰۰ تا ۵۰۰ نفر از نخبگان جریان انقلابی عضویت دارند که کاندیداهای اولیه در این مجامع انتخاب شده و بعد با نظرسنجی میان مردم نامزدهای نهایی در لیست شورای ائتلاف قرار میگیرند به عبارتی هم نظر مردم و هم بدنه جریان انقلاب کاملا در این قضیه دخیل هستند. تاکید می کنم کاستیهایی که در جمنا وجود داشت از جمله اینکه حضور تشکل های هم سو کم بود در شورای ائتلاف حل شده است به طوریکه در شورای ائتلاف همه تشکل های انقلابی را دعوت کردند و نماینده دارند.
پس دعوت برای حضور تشکل ها از سوی شورای ائتلاف صورت گرفته است؟
بله دعوت شده اند؛ ببینید هم اکنون شورای ائتلاف متشکل از دو گروه یعنی تشکل های همسو و شخصیت های حقیقی جریان انقلابی که حزبی هم نیستند است که همگی برای حضور در این جریان دعوت شده اند؛ به طور مثال بعضی از شخصیت های جریان انقلاب همچون آقایان جلیلی، قالیباف و محسن رضایی اگرچه حزب خاصی ندارند به شورای ائتلاف دعوت شده اند، بعضی ها هم مثل آقای حاجی بابایی خودشان حضور پیدا میکنند، برخی دیگر هم نمایندگان شان در شهرستان ها و تهران حضور دارند، از نظر احزاب هم حتی از جبهه پایداری هم دعوت شده است.لازم است این جا تاکید کنم که یک ویژگی شورای ائتلاف این است که نیمی از این تشکلات را جوانان و بانوان تشکیل داده اند به طوریکه حضور جوانان و بانوان در شورای ائتلاف بسیار برجسته و قابل توجه است.
حلقه نزدیک به لاریجانی در شورای ائتلاف حضور دارد
از جلیلی، قالیباف یا محسن رضایی دعوت کرده اید اما از میانه روهایی مثل آقای لاریجانی دعوتی نشده است، این خودش نوعی گزینش گری نیست؟
شورای ائتلاف سخنگو دارد، افرادی مثل آقای چمران، آقای سروری و .. باید توضیح بدهند و من در کم و کیف موضوع نیستم، ولی همین مقدار میدانم که افراد نزدیک به آقای لاریجانی مثل آقای مهندس باهنر یا مثل حزب مؤتلفه حضور دارند و اگر خود آقای لاریجانی هم نباشد یک حلقه نزدیک به ایشان حضور دارد.
جبهه پایداری استان ها در شورای ائتلاف حضور دارد
در مورد جبهه پایداری هم گفتید دعوت شدند و حضور دارند اما اظهارات دبیرکل جبهه پایداری مبنی بر اینکه “به ائتلافی که هدفش باختن باشد نمیپیوندیم” یا “دوره پدرخواندگی تمام شده است” یا اظهارات یکی دیگر از اعضای این جبهه مبنی بر اینکه “قرار نیست همواره جبهه پایداری انعطاف به خرج دهد” به نوعی این طور القا می کند که این جبهه همراهی با شورای ائتلاف ندارد و شاید لیست مستقل بدهد. در حال حاضر چه کسی به نمایندگی از جبهه پایداری در جلسات شورای ائتلاف حضور پیدا می کند؟
جبهه پایداری به شورای ائتلاف دعوت شده اند ولی هنوز به طور کامل هماهنگی به وجود نیامده است. جبهه پایداری یکی در مرکز است و یکی در استان ها؛ جبهه پایداری در استانها در شورای ائتلاف حضور دارند پس ما با استان ها اختلافی نداریم، مثلا در استان آذربایجان شرقی افراد اصلی شورای ائتلاف از اعضای جبهه پایداری هستند اما در مرکز هنوز به آن توافق نهایی نرسیده اند.
پایداری ها می خواهند در تصمیم گیری شورای ائتلاف مشارکت داشته باشند
حرف دوستان در جبهه پایداری این است که در تصمیم گیری ها هم مشارکت داشته باشند یعنی اینطور نباشد که بعد از تصمیم گیری به آنها خبر بدهند که شما هم ملحق بشوید؛ لازمه این کار هم نزدیکی و همراه بودن است، با توجه به اینکه از ابتدا پایداریها را دعوت کرده اند پیش بینی من این است که در آینده هم ائتلاف و همراهی با آنها شکل خواهد گرفت و در نهایت به یک لیست واحد در تهران میرسند یا روی لیستی که تعداد زیادی از افراد آن مشترک باشد توافق می کنند.
مصداقی در گذشته بوده که ابتدا تصمیم گیری شود و در نهایت نتیجه به جبهه پایداری اعلام شود؟
تلقی شان این است؛ برای اینکه این ابهام و این تلقی پیش نیاید من به آنها گفتم لازمه اش این است که در جلسات شرکت کنند؛ از اول هم دعوت بودند و اگر شرکت میکردند این ابهام و مشکل برطرف میشد اما حضور پیدا نکردند.
لیست جبهه پایداری به لیست شورای ائتلاف نزدیک است
با این تفاسیر پیش بینی شما این است که جبهه پایداری لیست مستقلی نخواهد داد؟
اگر هم بدهد پیش بینی من این است که بسیار به لیست شورای ائتلاف نزدیک خواهد بود.
نزدیک خواهد بود یعنی…
ممکن است هر کدام از لیست ها دو تا سه نفر اختصاصی داشته باشند که در لیست دیگری نیست.
آیات یزدی، مصباح و موحدی کرمانی نقش پدرانه برای شورای ائتلاف دارند
آقای آقاتهرانی مدتی پیش بحث تشکیل شورای فُقها را دوباره مطرح کردند، شبیه آن چیزی که در انتخابات گذشته بود و آیت الله یزدی، آیت الله مصباح و آیت الله موحدی کرمانی در آن حضور داشتند،به نظر شما تشکیل چنین شورایی موضوعیت دارد؟
چیزی شبیه به این انجام شده است چون هم اعضای اصلی شورای ائتلاف با جامعه روحانیت چند جلسه داشتند و هم با آیت الله مصباح یزدی دیدار کردند و توصیه آنها هم به همگرایی و وحدت بوده است؛ جامعه روحانیت مبارز که در راس آن شخصیتی مانند آیت الله موحدی کرمانی هستند و در کنار آن جامعه مدرسین و همچنین شخصیتی مانند آیت الله مصباح نقش پدرانه خود را دارند و اگرچه هیچ وقت وارد جزئیات نمیشوند که چه کسی در لیست باشد و چه کسی نباشد اما در هماهنگی های کلی حضور دارند، علاوه بر آن جامعه روحانیت مبارز هم سه نفر نماینده در شورای ائتلاف دارد.
آقای میرتاج الدینی! در نخستین بیانیه شورای ائتلاف نیروهای انقلاب بر نفی سهمیه بندی برای تشکلها و جریانهای سیاسی تاکید شده بود، اجرایی کردن این موضوع تا چه میزان بین اصولگرایان قابل تحقق است؟ آیا در عمل امکان عملیاتی کردن این موضوع وجود دارد به ویژه اینکه اصولگرایان در چند انتخابات اخیر از همین ناحیه آسیب دیده اند.
این یک امر طبیعی در عرصه فعالیت های سیاسی و تشکیلاتی است که در همه احزاب وجود دارد، شما اگر از جنبه مثبت هم به موضوع نگاه کنید افرادی که بیشتر با هم هستند، بیشتر با هم جلسه دارند و با هم همفکر هستند علاقه مندند که نمایندگان آنها در لیست باشد. در جناح اصلاح طلبان هم همین طور است که آنها هم فرایندی را برای خودشان طراحی کردند تا این مشکل را برطرف کنند.
فرایندی که شورای ائتلاف و جریان انقلاب برای این موضوع پیش بینی کرده یک فرایند مردمی از پایین به بالا است که اگر خوب شکل گیرد سهمیه بندی در عمل منتفی میشود، فرآیند هم این گونه است که در شهرستان ها و استان ها بسته به بزرگ یا کوچک بودن شهرستان مجامع ۳۰۰ تا ۵۰۰ نفری متشکل از نخبگان تشکیل می شود، بعد به طور مثال برای شهرستانی که دو نماینده نیاز دارد دو تا سه برابر مورد نیاز نامزدهایی که همسو و هم جهت با جریان انقلابی هستند انتخاب می شوند، بعد از ثبت نام یک ارزیابی اولیه هم در سطح مجامع و هم نظرسنجی علمی که شک و شبهه به آن وارد نباشد میان مردم صورت می گیرد، به این ترتیب هرکسی که محبوبیت بیشتری میان مردم داشته باشد شورای ائتلاف هم از او حمایت میکند؛ البته در تهران ممکن است فرایندی غیر از فرایند شهرستان ها درنظر گرفته شود چون شرایط و ویژگی های خاص خودش را دارد.
اختلافی بر سر ریاست حدادعادل بر شورای ائتلاف وجود ندارد
ولی حتی در مورد ریاست شورای ائتلاف هم حرف و حدیث بود و برخی ریاست آقای حداد را قبول نداشتند و ….
این موضوع رفع شد؛ خود آقای چمران هم در مصاحبه ای با فرهیختگان به طور رسمی اعلام کردند و دیگر در این رابطه بحثی نیست، اعلام کردند که آقای حداد مسولیت شورای ائتلاف را دارد. در این زمینه هیچ اختلافی نیست؛ بالاخره هر جمعی که باشد یک نفر به عنوان رئیس آن جمع، جلسات را اداره میکند و اختلافی هم در این رابطه وجود ندارد.
تصمیم گیری ها جمعی است؟
بله شورایی است، وقتی تصمیم گیری ها شورایی است از این جهت بحث خاصی پیش نمی آید و هیچ اختلافی هم نیست.
شورای ائتلاف قرار است وجهه انتخاباتی داشته باشد یا ممکن است مانند سازوکارهای گذشته بعد از انتخابات کنار گذاشته شود؟
من در ابتدا توضیح دادم؛ هرکدام از عناوینی که مطرح می شوند در واقع فرایندهایی هستند که با توجه به شرایط آن زمان انتخاب میشود اما نکته اصلی این است که ارکان اصلی جریان و مجموعه ای که فعالیت دارند یک جریان مستمر است و به فعالیت خود ادامه می دهد؛ زمانی در قالب آبادگران معرفی میشوند، زمانی در قالب جبهه مردمی نیروهای انقلاب و امروز هم در قالب شورای ائتلاف، یعنی حالت تعالی و پیشرفت دارد که چهره ها و نیروهای جدید و همچنین مجموعه های جدیدی هم به آن اضافه میشوند؛ اینکه عنوان قبلی را ادامه نمیدهند علت این است که میخواهند گام دیگری باشد که ظرفیت های جدیدی به آن اضافه شود.
شورای ائتلاف به هیچ شخصیت سیاسی منتسب نخواهد شد
مهم ترین رویکردی که شورای ائتلاف در صورت پیروزی در انتخابات مجلس در پیش خواهد گرفت چه خواهد بود؟
اگر نیروهای انقلاب در مجلس توفیق پیدا کنند به هیچ شخصیت سیاسی گذشته و حال انتساب نخواهند داشت و فراکسیونی که ما در مجلس تشکیل خواهیم داد فراکسیون ولایی و انقلابی است که تنها بر اساس رهنمود های رهبر معظم انقلاب و نظر ولایت حرکت خواهد کرد؛ در واقع نزدیکی و دوری ما به شخصیت های سیاسی با ملاک های ولایت و رهبری است. هرچقدر یک شخصیت سیاسی به رهبری و دیدگاه ها و رهنمودهای ایشان در عمل پایبند تر باشد به او نزدیک تریم و هرچقدر که فاصله بگیرد ما هم دورتر میشویم، این ملاک سیاسی اصلی ما در جریان انقلاب است.
لیست غالب اصولگرایان در انتخابات لیست شورای ائتلاف است
آقای میرتاج الدینی! با روندی که اصولگرایان در پیش گرفته اند این احتمال وجود دارد که چند لیست بیرون بیاید؟
از نظر لیست، لیست غالب به نام جریان انقلاب و شورای ائتلاف که این جریان را مدیریت می کند خواهد بود؛ واقع امر این است که انتخابات مجلس در گستره وسیعی اتفاق می افتد و امکان توافق و ائتلاف صد درصدی نیروها وجود ندارد و با وجود همه تلاش ها در نهایت بین ۷۰ درصد نیروها اتئلاف صورت گیرد و همیشه ۳۰ درصد حرکتهای انفرادی و مستقل وجود دارد که این طبیعت انتخابات مجلس است. ممکن است بعضی از لیست هایی که درمورد تهران گفتم با چند تفاوت نزدیک به لیست شورای ائتلاف باشد اما به طور قطع لیست اصلی همان لیستی است که با عنوان شورای ائتلاف وارد عرصه انتخابات می شود.
این رای اصولگرایان را شکننده نمیکند؟
عرض کردم که ما اگر همه ظرفیت مان را به کار بگیریم می توانیم بین ۷۰ درصد نیروها هماهنگی ایجاد کنیم که البته موفقیت بسیار بزرگی است، ۳۰ درصد باقیمانده هم افرادی هستند روحیه تشکیلاتی نداشته و به صورت مستقل وارد می شوند؛ البته حرکت های انفرادی هم وقتی میبینند تنها میمانند چند نفر را پیدا کرده و لیستی درست میکنند و محوری برایش قرار میدهند.
جریان انقلاب در بحث سرلیستی به مشکل نخواهد خورد
اما با کاندیداتوری آقای قالیباف و حضور چهره هایی مثل آقایان آقاتهرانی، مصباحی مقدم، موسی پور، میرسلیم احتمال اینکه اصولگرایان در سرلیست به اختلاف بخورند وجود دارد؟
در مورد سر لیستی جریان انقلاب در تهران مشکلی پیش نخواهد آمد، باید منتظر بمانید تا سخنگوی شورای ائتلاف در این مورد اطلاع رسانی کند.
نشانه های وحدت و ائتلاف در جریان انقلابی بیشتر شده است
پایداریها تاکید کردند اگر آقای قالیباف به دنبال ائتلاف با آنهاست باید از یکسری چیزها عقب نشینی کند، این اظهارات زودهنگام ممکن است منجر به چند لیست شدن اصولگرایان شود؟
رایزنی و جلسات هم گرایی با گروه های هم سو و طیف های انقلابی توسط شورای ائتلاف ادامه دارد و نشانه های وحدت و ائتلاف بیشتر شده است خواست بدنه نیرو های انقلاب از احزاب و گروه های جریان انقلاب هم گرایی و اتحاد است. احزاب و تشکل های انقلابی به این خواست مردم و بدنه نیروهای انقلاب باید توجه جدی داشته باشند.
مردم به جریان های بی ریشه اعتماد نمیکنند
با توجه به انتقاداتی که به عملکرد هر دو جریان اصلاح طلب و اصولگرا در اداره امور کشور وجود دارد که مصداق آن را می توان در شعار ” اصولگرا، اصلاح طلب دیگه تمومه ماجرا” دید، شما فکر میکنید امروز پایگاه رای اصولگرایان و اصلاح طلبان چقدر است؟ یعنی مردم اقبالی به این دو جریان دارند؟ شما دست برتر را در انتخابات آینده با اصولگرایان میبینید یا اصلاح طلبان یا یک جریان سومی که بتواند آرا مردم را به سمت خود جلب کند؟
ببینید جریانهای ریشه دار به صورت زیربنایی یک محبوبیت و رای سنتی در میان مردم دارند اما در هر دوره با توجه به شرایط سیاسی جامعه و برنامه ها و چهره های جدیدی که معرفی میکنند میزان آراءشان بالا و پایین می رود. اعتقاد من این است جریان سوم و جریانهای مستقل افرادی هستند که روحیه تشکیلاتی ندارند و چون جایگاهی در این دو جریان ندارند به دنبال جریان سوم هستند اما مردم به جریان هایی که بی ریشه باشد اعتماد تام نمیکنند؛ ممکن است یک فردی با شعارهایش رای مردم را به خود جلب کند اما به عنوان یک جریان نمیتواند. معتقدم که آن جریان های اصیل که از اول انقلاب دو تا سه دهه سابقه دارند اگر عملکرد قابل دفاعی داشته باشند اعتماد بیشتری در میان مردم دارند؛ با توجه به اینکه عملکرد اصلاح طلبان و دولت تدبیر و امید در میان مردم قابل قبول نبوده است مردم از این جریان رویگردان هستند، از طرفی با عنایت به اینکه جریان انقلابی می تواند کارنامه قابل قبولی در عرصه های مختلف به مردم ارائه کند معتقدم که جریان انقلاب و جریان ارزشی این بار با اقبال بیشتری از سوی مردم رو برو خواهد بود، نشانه های آن هم آشکار است.
مثلا چه نشانه هایی؟
مردم یک نوع اعتراض و رویگردانی نسبت به جریان سیاسی اصلاح طلبان و دولت دارند.
شما میگویید چون مردم از اصلاح طلبان رویگردان هستند، پس به نیروهای انقلابی رای میدهند؟ این دلیل قانع کنندهای است؟
بعضیها میخواهند بگویند که چون مردم نسبت به هر دو جریان اصلاح طلب و اصولگرا معترض هستند پس به ما مراجعه میکنند اما این جریان سوم هویت مستقل و شناخته شده ای ندارد؛ بر این باورم جریان اصیل انقلابی می تواند با یک آسیب شناسی و انجام اصلاحاتی در برنامه ها و همچنین ارائه کارنامه عملکردی خود در بخش های موفق، آرای مردم را به خود جلب کند.
واقعیت آن است که مردم و حتی سلبریتی هایی که از جریان اصلاح طلبی و اعتدال حمایت می کردند امروز از حمایت آنها رویگردان شدند، حتی بسیاری از اصلاح طلبانی که از این دولت حمایت کردند اعتراف میکنند که ما دیگر رو نداریم به مردم بگوییم که بیایید و رای بدهید، در چنین شرایطی اما جریان انقلاب با یک برنامه مشخصی قرار است وارد انتخابات شود بنابراین معتقدم اقبال مردم از جریان انقلابی در انتخابات بیشتر بوده و این جریان دست برتر را خواهد داشت.
جوانگرایی در لیست شورای ائتلاف مهم است اما…
یکی از انتقاداتی که طی دوره های اخیر به لیست اصولگرایان وارد بوده این است که چهرههای جذابی ندارند به طوریکه لیستها با افراد تکراری بسته می شود. در ثبت نام انتخابات مجلس یازدهم هم این انتقاد وجود داشت، چرا اصولگراها باز هم با چهره های قدیمی و تکراری به میدان آمدند؟ آیا بضاعت اصولگرایان همین کاندیداهایی هست که هر دوره کاندیدا می شوند. فکر می کنید با این کاندیداها چه میزان شانس پیروزی وجود دارد؟
در این دوره چهره های جدید در میان جریان انقلابی زیاد خواهد بود، اما نباید این نکته را از نظر دور داشت که چهره های با تجربه، متخصص و ریشه دار به درد مجلس میخورد و مردم به اینها هم روی میاورند. بحث جوانگرایی یک اصل در شورای ائتلاف است به طوریکه یکی از مولفه ها در انتخاب نامزدها انتخاب چهر های جوان و جدید است اما در نهایت لیست تلفیقی از نیروهای با تجربه و چهره های جوان و جدید با دانش و تخصص کافی خواهد بود تا مورد اعتماد مردم قرار گیرند.
تاکید می کنم لیست جریان ارزشی و انقلابی ترکیبی از افراد باتجربه و جوان نخبه با تخصص های مورد نیاز مجلس خواهد بود. فرآیندی که برای انتخاب لیست نهایی ترسیم شده است چهره های جدید و جوان زیاد خواهد بود، برخلاف نظر شما در لیست ۳۰ نفره تهران هم چهره های جدید و جوان برجسته خواهد بود.
برند ائتلاف یک ساماندهی تشکیلاتی برای مجموعه نیروهای انقلاب در کل کشور دارد به طوریکه مجموعه های علمی، دانشگاهی و با تجربه از ماه ها قبل روی برنامه های این جریان کار میکنند که یک مانفیست اقتصادی و همچنین برنامه جامعی در سایر حوزه های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، سیاست داخلی، سیاست خارجی و… تدوین کند تا به این وسیله امکان ارائه برنامه ها به مردم وجود داشته باشد و از سوی دیگر بعد از پایان چهار سال امکان ارزیابی عملکرد وجود داشته باشد.
بر همین اساس مهم ترین برنامه هایی که در صورت راهیابی به مجلس آینده در دستور کار خواهیم داشت عبارتند از حل معضل اشتغال به عنوان مهم ترین دغدغه جوانان، اصلاح نظام بانکی، اصلاح نظام گمرکی، بهبود فضای کسب و کار چه در امر صادرات و چه واردات و اصلاح نظام مالیاتی. هم اکنون شرایط به گونه ای است از اقشار متوسط راحت تر مالیات گرفته می شود تا از نجومی بگیران که این هم باید اصلاح شود.
***
ثبت نام لیستی پایداریهاازقم
امیرآبادی فراهانی و مجتبی ذوالنور هماکنون از اعضای مجلس دهم محسوب میشوند ولی زاکانی در انتخابات قبل موفق نشد از حوزه انتخابیه تهران به مجلس راه یابد.۱۳۹۸/۰۹/۱۶
مصاحبه «ناصر ایمانی» با نامه نیوز۲۰ آذر ۱۳۹۸
اصلاح طلبان برای ثبت نام در انتخابات مجلس رغبت و تمایلی از خود نشان ندادند، به نظر شما آنها چه استراتژی را دنبال می کنند؟
تعداد اصلاح طلبان در مجلس آینده کمرنگتر از مجلس فعلی خواهد بود و مطمئنا آنها بعد از مدتی به نقد نظارت استصوابی می پردازند و خواهند گفت «چون از کانال نظارت استصوابی عبور نمی کردیم، ترسیدیم و نیامدیم». اما آنها با این جمله ها قصد پنهان کردن حقایقی را دارند. نخست اینکه تشتت سلیقه حتی در مبانی ایدئولوژیک بین اصلاح طلبان زیاد است. بخشی از اردوگاه اصلاحات اساسا با حاکمیت مخالفت دارد و در مقابل کسانی هستند که خود را ملتزم به فعالیت در چارچوب حاکمیت می دانند.
مسئله دوم ناکارآمدی اصلاح طلبان داخل مجلس، شورای شهر و دولت است. به همین خاطر اصلاح طلبان ترجیح دادند آرام خود را کنار بکشند تا پاسخگو نباشند؛ به ویژه آنکه می دانستند آرای بدنه اجتماعی شان کم شده است بنابراین بهتر دیدند نیایند تا اینکه بیایند و آرای کمی به دست بیاورند.
ناامیدی اصلاح طلبان هدفمند است، یعنی آنها قصد دارند فعلا تحرکی از خود نشان ندهد تا وقتی چند قطب رقابتی درون اردوگاه اصولگرایی شکل گرفت، در هفته منتهی به انتخابات با یک شوک سیاسی وارد صحنه شوند، معادلات را به نفع خود تغییر دهند؟
معتقدم اصلاح طلبان بیشتر می خواهند خود را از پیش بازنده اعلام کنند تا فرار به جلو کنند و بعدا در موقعیت مطالبه گر قرار گیرند. اصلاح طلبان در 20 سال گذشته هیچ گاه پاسخگو نبوده و در زمان پاسخگویی همواره فرار به جلو کردند. الان هم همین کار را دارند انجام می دهند.
با وجودی که مجموعه های مختلف اصولگرا بر وحدت و بستن لیست واحد تأکید دارند اما یک عضو جبهه پایداری گفته «چرا دائم انتظار دارند پایداری از موضعش کوتاه بیاید، تیم قالیباف هم انعطاف نشان دهد.»، آیا این استدلال قابلیت پذیرش دارد؟
اشتباه رویه اصولگرایان در طول سال های گذشته این بود که خواست با مماشات فراوان جلوی قهر پایداری را بگیرد اما این مسئله بدتر باعث طلبکاری پایداری شد و امروز جبهه پایداری طلبکارانه با اصولگراها برخورد می کند. مماشات های بیش از اندازه مجموعه اصولگرایان با پایداری هزینه های زیادی روی دست آنها گذاشت و باعث شد برخی چهره های موثر مثل علی لاریجانی از دست بروند. این حرف پایداری ها صحیح نیست، آنها باید خویشتن داری کنند و با مناعت طبع بیشتری سخن بگویند.
سیدقطب بن ابراهیم کیست؟
آیت الله خامنه ای:دلبستگی ما به سیدقطب امری روشن است ؛
چون این مرد به مدد قلم ادیبانه، رنجها و سختیهای عملی، و اندیشه پرفروغ قرآنی خود، اسلام را با چهرهای پویا و انقلابی و برخوردار از چشماندازهای گسترده، به گونهای معرفی کرد که در نتیجه آن، انسان مسلمان نسبت به دین خود احساس غرور و مباهات میکند و شأن خود را از امور بیارزشی که مردمان را مشغول ساخته، بالاتر مییابد.
همچنین در تفسیر خود، به یک زبان اسلامی پویا سخن میگوید که فرد مسلمان از هر مذهب که باشد، در آن عارضی با عقاید مذهبی خود نمییابد.
رهبر انقلاب :مرحوم سیدقطب جریانى را در یکى از کتابهایش مى نویسد، که من پیش از انقلاب آن کتاب را ترجمه کردم. مىگوید به یکى از شهرهاى امریکا رفتم و دیدم دم درِ یک کلیسا اطلاعیه اى نصب کرده اند: «امشب یک برنامه رقص و شادى و شام سبک و موسیقى -درکلیسا-اجرا مى شود.»! تعجب کردم که کلیسا به چه مناسبت اینها را اعلام کرده!
سیّد قطب بن ابراهیم مى نویسد: کنجکاو شدم در آن ساعتِ معین بروم ببینم چه خبر است.دیدم بله، یک سالن رقص در کنار سالن کلیساست.
زوجهاى جوان مىآیند و مى رقصند؛ موسیقى هاى محرک و شهوانى هم پخش مى شود! افرادِ یکخرده مسن تر هم کنار نشسته اند و تماشا مىکنند و از نگاه کردن لذت مىبرند! کشیش هم اواخر شب روى سن ظاهر شد و با رفتار خیلى آرام و ملایم رفت نور چراغها را تنظیم کرد!
مىگوید فردا رفتم سراغ کشیش؛ گفتم شما کشیش هستید یا کاباره دار؟! اینجا کلیساست یا سالن رقص؟!
کشیش گفت من به این وسیله مىخواهم جوانها را به کلیسا جذب کنم!
سیدقطب:اینطورى مى شود جوانها را به کلیسا جذب کرد؟! جوانها به کلیسا جذب نشدند، بلکه به سالن رقصِ متعلق به کلیسا جذب شدند! سالن رقصِ متعلق به کلیسا مگر امتیازى دارد؟
آقای خامنه ای بنقل ازسیدقطب می گوید:اگر بناست فیلم یا برنامه اى پخش شود و تأثیر سوئى بگذارد، چه فرقى مىکند که من پخش کنم یا رقیب من؛ در هر دو صورت بد است؛ پس چرا من پخش کنم؟
به نظر من این منطق مهمى است و باید به آن توجه داشت./۱۱ شهریور ۱۳۹۱مشرق/۱۱ آذرماه ۱۳۸۳ در دیدار مسئولان سازمان صدا و سیما
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:دفاع رهبرانقلاب ازمبانی دینی وسیاسی سیدقطب
کتاب «آینده در قلمرو اسلام». این کتاب، نوشته «سیدِقطب» اندیشمند انقلابی مصری بود که وجوه ضداستعماری و سیاسی اسلام را برجسته
و با لحنی پرشور و پرمدعا، آرزوی برتری اسلام بر دیگر مرامها را تصویر میکرد.
پس از گذشت چند روز، به فکر تکمیل ترجمه کتاب اسلام و مشکلات تمدن سیدقطب افتادم، من سه چهارم کتاب را در سومین زندان خود ترجمه کرده بودم وترجمه یک چهارم آخر را به برادرم -سید هادی - واگذار کرده بودم. از برادرم اوراق ترجمه کتاب را خواستم و ترجمههایی را که برادرم کرده بود، بازنگری کردم تا با ترجمه فصلهای قبل یکسان باشد.
بعد آخرین فصل کتاب را که از نظر طرز بیان و تهاجم به تمدن غرب، فصل قویای است، ترجمه کردم؛ و مقدمه خوبی هم بر کتاب نوشتم و در آن، تعبیرات و اصطلاحات ابتکاری و نویی را به کار بردم و آنها را به منظور تمییز از بقیه متن، بین گیومه قرار دادم. صفحه اول کتاب را هم تنظیم کردم، این کار حدود یک ماه طول کشید. سپس آن را به طور کامل به برادرم - سیدهادی - سپردم و نام کسی را هم که آن را چاپ کند، ذکر کردم.
علاقه متضاد
دو هفته پس از زندانی شدنم(درلشکر ۷۷خراسان) ، شنیدم یکی از گروهبانها در زندان صدا میزند، مژده، مژده، ... عبدالناصر مُرد! و این خبر، تأثیر بسیار دردناکی بر من داشت.
در اینجا باید به نکته جالبی اشاره کنم که من و اسلامگرایان مبارز ایران با آن روبهرو بودیم، و آن اینکه ما، هم به «سید قطب» و اندیشه جنبشی و انقلابی او شدیداً علاقهمند بودیم، و هم از قاتل او «جمال عبدالناصر» طرفداری میکردیم! من وقتی خبر اعدام سید قطب را شنیدم، گریه کردم، و هنگام شنیدن خبر درگذشت عبدالناصر هم گریستم!(۶ مهر ۱۳۴۹)
دلبستگی ما به سیدقطب امری روشن است و نیازی به بیان علل آن نیست؛ چون این مرد به مدد قلم ادیبانه، رنجها و سختیهای عملی، و اندیشه پرفروغ قرآنی خود، اسلام را با چهرهای پویا و انقلابی و برخوردار از چشماندازهای گسترده، به گونهای معرفی کرد که در نتیجه آن، انسان مسلمان نسبت به دین خود احساس غرور و مباهات میکند و شأن خود را از امور بیارزشی که مردمان را مشغول ساخته، بالاتر مییابد.
همچنین در تفسیر خود، به یک زبان اسلامی پویا سخن میگوید که فرد مسلمان از هر مذهب که باشد، در آن عارضی با عقاید مذهبی خود نمییابد. البته به استثنای بعضی چیزهایی که با اعتقاد کسانی که برای امیرالمؤمنین علی (ع) مقام عصمت قائلند، منافات دارد، از جمله یک روایت ساختگی در رابطه با علت نزول آیه تحریم خمر، البته من او را معذور میداشتم، زیرا او خود از کسانی است که قائل به عصمت امام - به ویژه پیش از حکم تحریم خمر - نیست. و به طور کلی، نقل این روایت مجعول، از عدم احاطه کامل او به شخصیت امیرالمؤمنین (ع) حکایت دارد.
اما مباهات ما به عبدالناصر، به دلایل روانشناختی - و نه عقیدتی- باز میگردد. ما در ایران با یک روند استکباری وحشتناک و گسترده، در جهت تحقیر دین و روحانیت، مواجه بودیم. این روند از جهت وارد ساختن شکست روحی بر جوانان و روشنفکرانی که قدرتهای سرکش جهان به چشمشان بزرگ آمده بود، تأثیر فراوان داشت. در این جوّ شکستآلود، و در برابر ترکتازی غرب و آمریکا، ما به هر صدایی که با قدرتهای مزبور به ستیز برمیخاست و در برابر آنها با صلابت و پایداری حرف میزد، دل میبستیم. عبدالناصر از کسانی بود که این گونه حرف میزد. ما وقتی میشنیدیم - عبدالناصر رودرروی همه طاغوتهای جهان میایستد، احساس سربلندی میکردیم و با شور و اشتیاق، به دنبال شنیدن سخنرانیهای او از رادیو «صوت العرب» بودیم. ما به هر گونه اقدام عملی با هدف رهایی از یوغ سلطه منفور استعمار که جهان اسلام - و بلکه سراسر جهان سوم - را به بند کشیده بود، دل میبستیم. از همین رو، از همه انقلابهای آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین نیز طرفداری، و با آنها همدلی داشتیم.
به یاد دارم هنگامی که خبر برپایی انقلاب لیبی را شنیدم. فوراً در یکی از سخنرانیهایم از فراز منبر، این انقلاب را تأیید کردم و به خاطر آزادسازی لیبی از بند حکومت کسی که به جای «ادریس»، او را «ابلیس» نامیدم، به انقلابیون تبریک گفتم. بعداً که آقای هاشمی رفسنجانی را دیدم، مطلع شدم که او هم در جلسات خود، انقلاب لیبی را تأیید کرده است.
شوق قلبی عمیق ما به بازگرداندن عزّتی که طاغوتیان لگدمال کرده بودند، و کرامتی که فرعونیان زیرپا نهاده بودند، ما را به اتخاذ این مواضع برمیانگیخت.
افزون بر همه اینها، نام عبدالناصر در اذهان ما، با سربلندی و پایداری و مقاومت برادران مسلمان عربمان در برابر نیروهای صهیونیستی و ارتجاعی منطقه، توأم گردیده بود؛ هرچند ما از خط مشیای که او را به درگیری با اسلامگرایان کشانید، رنج میبردیم.
ضمناً دستگاه تبلیغاتی شاه،برای ایجاد روحیه دشمنی در ایران علیه عبدالناصر بسیج شده بود. آنچه هنگام شنیدن خبر درگذشت عبدالناصر بیشتر دل مرا به درد آورد، همین نحوه اعلام خبر فوت او توسط آن فرد نظامی بود؛ چون او که از این خبر ابراز خوشحالی میکرد، نه دقیقاً میدانست چرا باید خوشحال باشد، و نه چیزی درباره عبدالناصر میدانست، بلکه فقط و فقط مسحور دستگاه تبلیغاتی شاه بود.
من یک رادیوی کوچک داشتم. این رادیو هنگام نوبت کشیک نگهبانان آسانگیر و با اغماض به دست من رسید، و من آن را از چشم نگهبانان سختگیر پنهان میکردم؛ چون معمولاً استفاده از رادیو در داخل زندان ممنوع است. پس از شنیدن خبر درگذشت عبدالناصر، کار من شد گوش دادن به رادیو «صوت العرب»، بزرگترین مایه تسلّی من در آن روزها تلاوتهای قرآنی این رادیو بود، که اکنون آنها را با جزئیات به خاطر دارم. مثلاً به یاد دارم که قاریان بزرگ مصری، مانند «عبدالباسط»، «مصطفی اسماعیل، و «محمود علی البنّاء» این آیه کریمه را میخواندند: « وَکَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَکَانُوا ۗ وَاللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ». یکی از آنها این آیه را میخواند و دوباره از «قاتل معه ربّیّون» تکرار میکرد. من نام قرّائی را که تلاوتشان را شنیدم، در پشت قرآن یادداشت کردم.
حال که خوشحالی آن فرد ارتشی را به خاطر شنیدن خبر درگذشت عبدالناصر - به دلیل تبلیغاتی که به گونهای به ویژه بر ارتش حاکم بود.
ازجرم های دیگر آیت الله خامنه ای درساواک:مطالعه ونگهداری کتاب«آیا ما مسلمان هستیم» نوشته محمد قطب و ترجمه سیدجعفر طباطبایی یکی از آن کتابها بود. و یا کتاب اسلام و دیگران اقتباسی از نوشته سیدقطب، ترجمه سیدمحمد شیرازی»بود.
***
مفتی مصر «سیدقطب» را نامتعادل می داند.
علی جمعه مفتی پیشین مصر در یک برنامه تلویزیونی گفت: زندگی سید قطب سرشار از تناقضات است.
وی برای اثبات مدعای خود به سخنان مرحوم سلیمان فیاض از ادیبان مصری استناد می کند که می گوید، سید قطب شخصاً در سخنانی در دانشگاه قاهره تاکید کرده بود که به مدت ۱۱ سال ملحد و بی دین بوده و بر اساس نوشته ابوالحسن الندوی در یادداشت هایش با عنوان "سائح فی الشرق"؛ عباس محمود العقاد نویسنده مشهور مصری او را از الحاد نجات داده است.
علی جمعه این افراد را بسیار موثق و مورد اعتماد توصیف کرد و گفت: گواهی آنها در مورد سید قطب، برای اثبات الحاد او کافی است.
سید قطب در سال ۱۹۶۶میلادی(۱۳۴۴شمسی) و در زمان حکومت جمال عبدالناصر اعدام شد. وی صاحب تالیفات اسلامی معروفی است از جمله تفسیر فی ظلال الاسلام، معالم فی الطریق و جاهلیة القرن العشرین.
محققان دو کتاب آخر را که مبنای فکری بسیاری از عقاید و تفکرات افراطی و تروریستی قرار گرفته، دارای مضامین تکفیری می دانند./العالم۹خرداد۱۳۹۴
***
سیدقطب «تفسیر فی ظلال القرآن» رادرزندان نوشت.
سیدقطب پس از عضویت در جمعیت اخوان المسلمین، ابتدا عضو مکتب ارشاد، سپس در جایگاه رئیس هیأت تحریریه نشریه اخوان المسلمین منصوب شد. مقالات تند و صریح او در این نشریه و روزنامه هاى دیگر، سبب شد تا وى در سال ۱۳۳۳شمسی، به همراه حسن الهضیبى دستگیر و به پانزده سال زندان محکوم شود.
«سیدقطب» در زندان به نوشتن کتاب ادامه داد و تفسیر نفیس فى ظلال القرآن را در زندان نگارش کرد. پس از ۵سال محکومیت، سید در زندان بیمار شد و بعلت وخامت جسمانی؛ با توصیه کردند عبدالسلام عارف، رئیس جمهور وقت عراق ،وساطت جمال عبدالناصر(رئیس جمهورمصر)سیدقطب از زندان آزاد شد. عبدالسلام عارف پیغام را فرستاد و به واسطه این پیغام، سیدقطب در سال ۱۳۴۳شمسی از زندان آزاد شد.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:بیوگرافی سیدقطب:۱۹۵۰میلادی
سیّد قطب بن ابراهیم متولد۱۲۸۵، مصر(صاحب تفسیر«فی ظلال القرآن»)،درسال۱۹۳۹ دردولت-آموزش وپرورش-مصرمعاون وزارت بود که بعلت انتقادات عذرش خواسته شد واما سالهای ۱۹۴۸ تا ۱۹۵۰به امریکارفت و دانشگاه «ایالت کلورادو»امریکابوده و وبعدهابه «اخوان المسلین»پیوست وسرانجام بخاطرفعالیت-مقالات تند- درهمین تشکیلات ،۱۸مرداد۱۳۴۵اعدام شد(شهید).
***
نظریهای است در فقه که از وجود قلمروی فاقد حکم شرعی در دین خبر میدهد. این نظریه را سید محمدباقر صدر (متولد،اسفند ۱۳۱۳-شهادت،فروردین ۱۳۵۹)در کتاب« اقتصادنا» مطرح کرده است. بر طبق نظریهٔ منطقة الفراغ، دین به حاکم اسلامی اجازه داده است تا در برخی مسائل اجتماعی، با درنظرگرفتن ضوابطی و با توجه به نیازهای هر زمان، حکم و قانون وضع کند. البته قبل ازصدر،علمای دیگری مثل آیت الله محمدحسین نائینی(متولد۱۲۳۵شمسی-متوفی۱۳۱۵ش) چنین ایده ای داشتند واماآیت الله صدرروی این نظریه تأکیدداشته است.
سید قطب می گوید: اما صورتی که مشورت در قالب آن باید انجام شود، یک قالب مشخص و غیر قابل تغییری ندارد.پس صورت آن به شرایط زمان و مکان واگذار شده است تا این ویژگی و امتیاز درزندگی اجتماعی اسلامی عملی گردد.همچنین می گوید برای مشورت، مقررات خاصی مشخص نشده است و کیفیت اجرای آن بستگی به مقتضیات زمان دارد
این رامنطقه فراغ می گویند
تعیین راه و روش آن را برای رعایت اختلاف شرایط و زمان ها و به دلیل توسعه بر انسان، به خود او واگذار کرد. چه بسا،مشورت در زمان های گوناگون و حتی دریک زمان ویک دولت،می تواندصورت های گوناگون واشکال مختلفی داشته باشد
نصوص قرآنی کیفیت مشورت رامشخص نکرده اند وبه هرشکلی از مشورت در حکومت، جایزشمرده می شود، مادام که در محدوده قوانین شرع باشدبارز خود را در آن جاری کرد، از آن استقبال می کند.»
منطقه فراغ»حوزه قانونگذاری بشری است.
نظریه «منطقه الفراغ»که در میان دانشمندان اهل سنت مرسوم است،که از آن تحت عنوان «منطقة العفو» یاد میکنند.
در
هر جا که احکام شرعی مورد اختلاف نظر فقها باشد، همه نظرات اجتماعی معتبر
است، اما اختیار انتخاب هر یک از آنها (به عنوان قانون) بر عهده قانونگذار
است که براساس مصلحت عمومی انجام میدهد.
در هر جا که شریعت حکم
الزامآور و قاطعی مبنی بر حرمت یا وجوب نداشت، قوه مقننه که از سوی مردم
انتخاب میشود، میتواند هر قانونی را که صلاح میداند وضع کند؛ به شرط
آنکه مقایر با قانون اساسی نباشد. قلمرو اینگونه قوانین را «منطقة فراغ»
مینامند.
شهید
صدر در نامه اى که بعداز پیروزى انقلاب به شاگردان خود در ایران مىنویسد،
که در آن تجارب و عبارتهاى بزرگى براى متصدیان امور وجود دارد مىگوید:
«برهمه شما و کسانى که در سایه این تجربه زندگى مىکنند، واجب است که تمام
توان خود را از خدمات و امکان در خدمت به این تجربه قرار مىدهند تا اهداف
اسلامى به قوت اقامه گردد.» و درجاى دیگر آن نامه مىگوید: «در صورتى که
آقاى خمینى به بنده دستور زندگى در یک روستایى در ایران دهد و در آنجا خدمت
به اسلام نمایم در آن هیچ شک نمىکنم زیرا آنچه بنده در راه آن کوشش مى
نمودم، بوسیله آقاى خمینى تحقق یافت».
امام خمینی بمناسبت شهادت :
مرحوم آیت الله شهید سید محمد باقر صدر و همشیره مکرمه(بنت الهدی صدر) -که ازمفاخر علم و ادب بود - به دست رژیم منحط بعث عراق با وضع دلخراشی به درجه رفیعه شهادت رسیده اند.
رهبرانقلاب(آیت الله خامنه ای): او( آیت اللّه شهید سید محمد باقر صدر )بی شک یک نابغه و یک ستاره درخشان بود. از جنبه علمی، جامعیت و تحقیق و نوآوری و شجاعت علمی را یکجا دارا بود. در اصول، در فقه، در فلسفه و در هرآنچه به این دانشها ارتباط مییابد در زمره بنیانگذاران و صاحبان مکتب محسوب میشد.
استعداد خارقالعاده و پشتکار کمنظیر او از وی عامل ذوفنون و ژرفنگری پدید آورده بود که دید نافذ و ذهن جستجوگرش در آفاق علوم متداول حوزهها محصور نمانده و هرآنچه را که برای یک مرجع بزرگ دینی در دنیای متنوع امروز سزاوار است به حیطه تحقیق و مطالعه کشیده بود و سخنی نو و فکری بکر و اثری ماندگار در آن میآفرید./پایان.
سید محمد باقر صدر،فرزندآیت الله سید حیدر ،متولد۲۵ ذیقعده ۱۳۵۳ ،سیدمحمد،دومین فرزند خانواده بود. خاندانش همه از عالمان دین بودند. پدرش در جوانی فوت کرد، پدربزرگش آیت الله العظمی سید اسماعیل صدر که یکی از مراجع بزرگ تقلید شیعه در نیمه اول قرن چهارده اسلامی بود در سال۱۳۳۸ق. وفات کرد. و دیگر اجدادش که شاخه هایی سرسبز و پربار از شجره پربرکت «خاندان صدر» و از تبار غیرتمند و پاک امام کاظم (ع) بوده اند و در سرزمین ایران، لبنان و عراق از پاسداران فرهنگ و اندیشه و دانش و دین بشمار می رفته اند. خواهرش «آمنه بنت الهدی صدر» یکی از زنان دانشمند، شاعر، نویسنده و معلم فقه و اخلاق بود که در مسیر جهاد و مبارزه، با بردارش سید محمد باقر همگام شد و سرانجام سرنوشت هر دو به شهادت و سعادت ابدی ختم گشت.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:قسمتی ازبیانات رهبر انقلاب اسلامی (آیت الله خامنه ای)در دیدار اعضاى پژوهشگاه تخصصى شهید سید محمدباقر صدر را که در تاریخ ۲۵ مردادماه ۱۳۹۵ برگزار شده بود:
مرحوم شهید صدر قطعاً یک نابغه بود؛ این یک خصوصیّتى است. خب،
ما آدمهاى بااستعداد در حوزههاى علمیّه کم نداشتیم؛ آدمهایى که فهم
داشتند، سلیقه داشتند، پشتکار داشتند و کارهاى بزرگى انجام دادند. علماى
بزرگ ما مثل همین مراجع بزرگى که در این صدسال اخیر در ایران و عراق وجود
داشتند همه مردمان بزرگى بودند. استعداد داشتند منتها نابغه یک خصوصیّاتى
دارد که در اغلب این افراد، انسان این نبوغ را احساس نمیکند. مرحوم آقاى
صدر (رضواناللهعلیه) به نظر بنده قطعاً نابغه بود؛ یعنى کارى که از
عهدهى او برمىآمد، از عهدهى خیلى از فقها و علما و متفکّرین حوزههاى ما
برنمىآید: فضاى دید بسیار وسیع، فهم نیازهاى دنیاى اسلام، پاسخگویى سریع و
آماده به خواستهها -ایشان همین «البنکُ اللّاربوى» را در جواب درخواست
دولت پاکستان نوشت؛ آنطور که شنیدم آنها میخواستند یک کار اینجورى درست
کنند، ایشان بلافاصله این [کتاب] را فراهم کرد و براى آنها فرستاد- ...
ایشان واقعاً یک نابغهاى بود، مسائل را میفهمید، مسائل را حدس میزد.
ایشان
در نجف ارتباط تامّ و تمامى با امام نداشتند؛ بهطور معمول، یک ارتباط
خیلى ضعیفى با بیت امام و با تشکیلات امام [داشتند]، ارتباطشان خیلى زیاد
نبود؛ ولیکن بمجرّد اینکه انقلاب شد و امام آمدند ایران، ایشان آن حرف
معروف را زد که به شاگردان خودش گفت ذوب بشوید در امام خمینى همچنان که او
در اسلام ذوب شده؛ این حرف ایشان معروف است. این خیلى شناخت لازم دارد،
خیلى فهمِ اوضاع لازم دارد که بفهمد مسئلهى انقلاب چیست. ما کسانى را
داریم که تا همین امروز که قریب چهل سال از انقلاب میگذرد، هنوز درست
نفهمیدهاند این انقلاب چه بود و چه شد و چه اتّفاقى افتاد... این آدم،
آنروز درک کرد انقلاب را و مسائل و مفاهیم انقلاب را. اینها نبوغ است؛
یعنى شناخت درست محیط را، پیرامون را، علم را، بیان را، کیفیّت تبیین را،
اثرگذارى را.
این نظریّهپردازى که آقاى اشکورى فرمودند، خیلى
مسئلهى مهمّى است؛ ایشان راست میگویند، حکومت و نظام اجتماعى، بدون نظریّه
امکان ندارد که باقى بماند؛ اوّلاً به وجود بیاید، یا باقى بماند، یا رشد
بکند. این آدم، آدم نظریّهپرداز بود؛ این انسان، انسان برجستهاى بود. به
نظر من شخصیّت آقاى صدر، حالا اگر نگوییم بىنظیر، حدّاقل یک شخصیّت
کمنظیر بود. خب، حالا ما کسانى با استعدادهاى خوب الحمدلله در حوزههاى
علمیّه داریم؛ در قم که ما میدانیم و مىشناسیم افراد زیادى هستند؛ لکن آن
نبوغ، یک چیز دیگرى بود که در ایشان وجود داشت.
.... بههرحال به
نظر من این کار یک حسنه است که شماها دارید دنبال میکنید و انشاءالله که
این حسنهى شما مورد قبول الهى قرار میگیرد و برکت پیدا میکند و
«کَشَجَرَةٍ طَیِّبَة» انشاءالله خواهد بود که «اَصلُها ثابِت وَ فَرعُها
فِى السَّمآء تُؤتى اُکُلَها کُلَّ حینٍ بِاِذنِ رَبِّها»؛ انشاءالله در
آینده رشد پیدا خواهد کرد.
انشاءالله خداوند درجات آن شهید
عالىقدر را عالى کند؛ خداوند اجر داد به این مرد بزرگ که شهادت را نصیب او
کرد؛ آن هم آن شهادت دشوارى که ایشان مبتلا شد و دچار [ آن] شد. و
امیدواریم که انشاءالله خداى متعال روزبهروز روح ایشان را به خودش
نزدیکتر و مقرّبتر کند و درجات ایشان را عالىتر کند و ان شاءالله با
اجداد طاهرینشان محشور بشوند./پایان.
ماحصل تحقیقات درفروردین ۱۳۹۶ بنقل ازسایت رهبری /دیگران
بیش
از ۵۰ سال از نگارش کتاب اقتصادنا میگذرد. بسیاری از زوایای این گنجینه
بزرگ از معارف اقتصاد اسلامی، نظامهای اقتصادی، روششناسی و فلسفه اقتصادی
نه تنها تاکنون ناشناخته مانده بلکه از دیدگاه بنده برخی برداشتهای
نادرست از آن نیز شده است که فرصت طرح آنها در اینجا نیست. سؤالی که
میخواهم توجه شما را به آن جلب کنم این است که نظریات شهید صدر در کتاب
«اقتصادنا» به چه میزان و چگونه میتواند در «اقتصاد ما» بهکار گرفته شود و
فرآیند مطالعات اقتصاد اسلامی در کشور ما را که بعد از انقلاب اسلامی سرعت
گرفت شتاب دهد و نقطه عطفی در این مطالعات باشد.
بنده بر این باورم
که شهید صدر نخستین متفکر اسلامی است که قبل از انقلاب اسلامی، مسائل
اقتصادی را با رویکرد سیستمی بررسی کرده است. دیدگاه بنده در اقتصاد اسلامی
که قبل از انقلاب اسلامی بسیار متأثر از شهید صدر بود بعد از انقلاب
اسلامی و استقرار نظام حکومت اسلامی، به «تنظیم و تدبیر امور اقتصادی
مسلمین» با حفظ رویکرد سیستمی تغییر جهت داد که یکی از نخستین ثمرات آن
برگزاری چندین نشست تخصصی در سالهای نخستین انقلاب اسلامی در دانشگاه امام
صادق علیهالسلام تحت عنوان «جایگاه احکام و تئوریهای اقتصادی در تنظیم
امور اقتصادی مسلمین» بود.
برخی نکات مرتبط با این رویکرد را در
سخنرانی «نظریهی تعادل عمومی در اقتصاد اسلامی: «رویکرد نظامسازی» در
سومین کنگرهی جهانی علوم انسانی اسلامی که آبان ماه ۱۳۹۴ در تهران برگزار
شد مطرح نمودم. اکنون میخواهم رابطه دیدگاه شهید صدر با این رویکرد را به
اجمال تبیین نمایم. اجازه میخواهم در ادامه عرایضم، برخی نکات را به اجمال
عرض کنم:
۱- کتاب اقتصادنا حاصل دیدگاههای شهید صدر قبل از وقوع
انقلاب اسلامی در ایران است و لذا بسیار متأثر از روحیهی انقلابی این
عالم فرهیخته در مبارزات علمی با دو نظام اقتصاد سرمایه داری و اقتصاد
سوسیالیسم و اثبات وجود و برتری نظام اقتصاد اسلامی بوده است. اما
«نظامسازی» که محور اصلی مطالعات اینجانب در اقتصاد اسلامی بوده و هست،
متأثر از استقرار نظام سیاسی اسلامی در ایران است. نکته جالب توجه این است
که قبل از آنکه شهید صدر یا هر متفکر دیگری، سازوکار و مدل تحقق انقلاب
اسلامی را تبیین و ساختار حکومت اسلامی و نحوه استقرار و کیفیت نهادهای
مقوم آن را به زبان علمی توضیح دهند، انقلاب اسلامی در ایران به تحقق رسید.
۲-
شهید صدر در اقتصادنا با دقت و نبوغ فراوان و توانمندیهای علمی کمنظیر،
سیستم یا مکتب اقتصادی اسلام را تبیین نمود اما راهکاری برای اجرایی کردن و
طراحی ترتیبات نهادی مناسب برای تثبیت آن در عینیت مطرح نکرد. دلیل این
امر کاملاً روشن است: با اندک تأمل میتوان دریافت که طراحی نظام تدبیر در
امور اقتصادی مسلمین و پیاده کردن آن مستلزم استقرار نظام سیاسی اسلامی با
همه ارکان و نهادها و روابط و مناسباتی است که بتواند اسباب تحقق اقتصاد
اسلامی را فراهم کند و مقوم آن باشد، ضمن آنکه اقتصاد اسلامی در مقام تحقق
عینی به سهم خود مقوم نظام سیاسی نیز هست.
بنابراین نظر به اینکه
شهید صدر وقوع نظام سیاسی اسلامی را در زمان نگارش کتاب اقتصادنا درک نکرده
بود ضرورتاً به مطالعات علمی در رد سرمایهداری و سوسیالیسم و اثبات
حقانیت و کارایی نظام اقتصاد اسلامی بسنده نمود. با وجود این، چنانکه در
ادامه عرض خواهم کرد، شهید صدر با نبوغ فراوان، زمینه مناسبی را برای پیوند
نظام اقتصاد اسلامی با نظامهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی در بستر تحولات
تاریخ و تمدن اسلامی فراهم کرد، زمینهای که امروز بنده آن را «تعادل عمومی
در اقتصاد اسلامی» نامیدهام.
۳- شهید صدر در صفحه ۱۲ کتاب
اقتصادنا (جلد اول- چاپ اول، ترجمه محمد کاظم موسوی، ۱۳۵۰ شمسی) چنین
مینویسد: «مقصود ما از اقتصاد اسلامی، سیستم (مکتب) اقتصادی است که در این
سیستم روشی که اسلام در تنظیم حیات اقتصادی دارد، مجسم میگردد. سیستم
اقتصادی اسلام، خود دارای یک پایگاه فکری است که خودِ سیستم، ما را بدان
رهنمود میگردد.» و در صفحه ۱۳ ادامه میدهد که «این پایگاه فکری، طبق
بیانات مستقیم اسلام یا در اثر پرتویی که خودِ سیستم بر مسائل اقتصاد و
تاریخ میافکند مشخص میگردد.» ملاحظه میشود که شهید صدر معتقد است که
اولاً، هر سیستمی دارای یک مبنای فکری است. ثانیاً درک و کشف این مبنا
صرفاً با مشاهده آثار و تبعات و عملکرد همان سیستم در عینیت امکانپذیر
است. ثالثاً این مبنا میتواند تحت تأثیر عملکرد همان سیستم باشد. رابعاً
در نظام اسلامی، این مبنا تحت تأثیر «بیانات مستقیم اسلام» یا به عبارت
دیگر، مجموعه ارزشها، اخلاق، احکام و در یک کلمه معارف اسلامی نیز هست؛
زیرا که نظام اسلامی برعکس نظامهای مادی (سرمایهداری و سوسیالیسم) نظام
وحیانی است و کلام وحی نقش اصلی را در این نظام ایفا میکند.
برای
تبیین تأثیر مبانی وحیانی بر عملکرد نظام اقتصادی، میتوان به مثالی که
شهید صدر در صفحات ۳۱۱ و ۳۱۲ آورده است مراجعه کرد: «نظام سرمایهداری صورت
علمی ندارد و وجود و دلائل خود را از قوانین علم اقتصاد نگرفته است ...
قوانین علمی در اقتصاد سرمایهداری، قوانینی است علمی در چارچوب خاص سیستم
سرمایهداری و مانند قوانین طبیعی فیزیک و شیمی قوانین مطلقی نیست که در هر
جامعهای و در هر زمان و مکانی قابل تطبیق و پیاده شدن باشد ... درک
بسیاری از آن قوانین، در شرایط اجتماعیای که اقتصاد سرمایهداری و افکار و
مفاهیم آن بر آن حاکم است، به صورت حقایق عینی هستند... بنابراین آن
قوانین در جامعهای که سرمایهداری بر آن تسلط ندارد و افکار آن، جوّ آن
جامعه مفروض را نپوشانده باشد نمیتواند عینیت خود را حفظ کند و در آن
جامعه پیاده گردد.»
۴- شهید صدر مفهوم مبنا در اقتصاد اسلامی را به
مفهوم وسیعتر مبنا در نظام اسلامی تعمیم میدهد و لذا بر ضرورت هماهنگی
بین نظامهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی تأکید دارد، و چنانکه قبلاً
گفته شد این همان نکتهای است که امروزه ما از آن تحت عنوان «تعادل عمومی
در اقتصاد اسلامی» یاد میکنیم. برای تبیین این نکته به صفحه ۳۷۱ اقتصادنا
مراجعه میکنیم: «شکل عمومی نظام- هر نظامی که باشد- به پایهای نیاز دارد
که با طبیعت و روح آن هماهنگی داشته باشد و به سیستم، عقیده و مفاهیم و
عواطفی که با آن سازگار باشد اعطا کند... اقتصاد اسلامی در روش و همه
جزئیات گسترده خویش پیوستگی دارد و به نوبه خود، همچنین جزئی از شکل عمومی
زندگی میباشد، و این شکل دارای پایهای است که خاص آن میباشد، و جامعه
کامل اسلامی هنگامی پدید میآید که شکل و پایه با هم فراهم شوند.»
متأسفانه
تحلیل شهید صدر در نگرش سیستمی از تعادل عمومی در اقتصاد اسلامی، به ضرورت
شناخت اقتصاد اسلامی در چارچوب شکل عام اسلامی موکول میشود، شکلی که
بتواند جوانب مختلف امور اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در جامعه را به
نحو مناسبی مدیریت کند. بدیهی است شهید صدر نمیتوانست وارد بحث راهکار
تحقق اقتصاد اسلامی در چارچوب نظام جامع تدبیر امور اسلامی در معنای موسع
کلمه شود؛ زیرا چنانکه قبلاً اشاره شد، تحقق عینی نظام اقتصاد اسلامی
مستلزم استقرار نظام حکومت اسلامی است که در زمان نگارش کتاب اقتصادنا به
وقوع نرسیده بود. از این رو، شهید صدر در ایجاد ارتباط بین نظام اقتصاد
اسلامی و نظام سیاسی با موانع نظری جدی مواجه شد به شرحی که در ادامه عرض
خواهم کرد.
۵- شهید صدر در ذیل عنوان «ارتباط میان اقتصاد اسلامی و
نظام سیاسی اسلام» در صفحه ۳۷۶ چنین می نویسد: «در بررسی سیستم اقتصادی،
جدایی آن دو از یکدیگر منجر به گمراهی تحقیق میگردد، زیرا هیئت حاکمه،
اختیارات وسیع اقتصادی داشته، دارای مالکیتهای بزرگی میباشد که بر طبق
اجتهاد خود، در آنها تصرف میکند و این اختیارات و مالکیتها لازم است
همیشه در بررسی، با واقعیت حاکمیت در اسلام و تضمینهایی که اسلام برای
ملوث نشدن ولی امر و اعتدال وی وضع کرده است، از قبیل عصمت، شور کردن و
عدالت (بنا بر اختلاف مذاهب اسلامی) مقارنه گردد. بنابراین در پرتو این
تضمینها میتوانیم موقعیت دولت را در سیستم اقتصادی بررسی کنیم و به صحت
اختیارات و حقوقی که اسلام برای دولت مقرر داشته است، ایمان بیاوریم.»
ملاحظه
میشود که حوزه مطالعات شهید صدر در ارتباط میان اقتصاد اسلامی و نظام
سیاسی اسلام متأسفانه محدود به بررسی موقعیت دولت در سیستم اقتصادی به لحاظ
اختیارات و حقوقی است که اسلام برای دولت مقرر کرده است. چنانچه قبلاً
گفته شد، دلیل این امر را می بایستی در فقدان استقرار نظام سیاسی اسلامی در
زمان نگارش کتاب اقتصادنا جستجو کرد. بدین ترتیب، شهید صدر با یک معضل جدی
نظری به شرح ذیل در تعریف هماهنگی بین نظامهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و
اجتماعی مواجه میشود:
در صفحه ۴۱۴ چنین میخوانیم: «وظیفه سیستمی در
برابر اقتصاد اسلامی عبارت است از کشف صورت کامل حیات اقتصادی طبق قوانین
اسلامی... اما نقش علم اقتصاد نسبت به اقتصاد اسلامی وقتی فرا میرسد که آن
صورت پدید آمده باشد، تا از این رهگذر مسیر حیات واقعی و قوانین آن را، در
چارچوب جامعهای که نظام اسلامی به طور کامل در آن پیاده و تطبیق میشود
کشف کند.» طبعاً شهید صدر در این بیان، با دو مشکل جدی مواجه است: اولاً،
کشف صورت کامل حیات اقتصادی طبق قوانین اسلامی با موانع نظری متعددی مواجه
است و ثانیاً تحقق جامعهای که نظام اسلامی به طور کامل در آن پیاده شده
باشد مفهومی بسیار مجرد و به دور از واقع میباشد. لذا درک اقتصاد اسلامی
به شرط کشف صورت کامل حیات اقتصادی از یکسو و تحقق جامعهای که نظام اسلامی
به طور کامل در آن پیاده شده باشد به عنوان شرط لازم برای کشف مسیر حیات
واقعی اقتصادی و قوانین آن از سوی دیگر، تا حد زیادی با معضلات نظری مواجه
است.
۶- با توجه به آنچه گفته شد میتوان نتیجه گرفت که راهکار
خروج از این معضلات نظری تکیه بر رویکرد نظام تدبیر اقتصادی در چارچوب
«نظریه تعادل عمومی در اقتصاد اسلامی» است. پایگاه نظری در امکانپذیری
خروج از این معضل در این حقیقت نهفته است که نظام حکومت اسلامی در جمهوری
اسلامی ایران مستقر شده است. از این رو، برعکس دیدگاه شهید صدر که محدوده
اختیارات دولت به معنای کشف حیات سیاسی دولت را متوقف بر کشف حیات اقتصادی
مبتنی بر تعالیم اسلامی میداند، با رویکرد فوقالذکر میتوانیم حیات
اقتصاد اسلامی را به معنای نظام تدبیر در تنظیم امور اقتصادی به منظور
مدیریت بهینه زندگی اقتصادی مسلمین در پرتو نظام سیاسی اسلامی که به تحقق
رسیده است، بررسی کنیم.
از این منظر، رویکرد نظامسازی در اقتصاد
اسلامی مبتنی بر اصل هماهنگی نظام تدبیر در امور اقتصادی با نظام سیاسی
ولایت در کشور است به نحوی که سیاستهای اتخاذ شده در نظام تدبیر امور
اقتصادی سازگار و مقوم نظام سیاسی باشد، و این هر دو، مستلزم هماهنگی با
نظام اجتماعی اسلامی و مقوم آن است و این هر سه بر مبنای نظام ارزشها و
احکام و مجموعه معارف اسلامی استوار است. بدین ترتیب، اصل تعادل عمومی در
اقتصاد اسلامی شکل میگیرد و به عنوان مبنا همه سیاستهای اقتصادی را تحت
تأثیر قرار میدهد و کمیت و کیفیت سیاستها و ترتیبات اقتصادی را تعیین
میکند و سمت و سوی آنها را مشخص میسازد. حاصل آنکه در این رویکرد، اقتصاد
اسلامی در فرآیندی پویا از جرح و تعدیلها و سعی و خطاها و
انعطافپذیریها با توجه به شرایط زمانی و مکانی توسعه مییابد. لازمه تحقق
این هدف به لحاظ نظری، کوشش در شاخصسازیهای مناسب در اندازهگیری و سنجش
تأثیرات متقابل نظامهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی در بستر تحولات
تاریخی کشور و تمدن اسلامی است.
۳قیرآیت الله محمدباقرصدر
۳قیرآیت الله محمدباقرصدر
۱-شهادت ۱۹فروردین ۱۳۵۹وتدفین
۲-انتقال جنازه -بصورت مخفیانه-بعداز۱۷سال ،بعلت خیابان کشی(جنازه سالم بوده)
۳-درسال ۱۳۷۶نیز کل قبر،یک ونبم مترجابجاشد.
مدت«زندان آیت الله خامنه ای«دستگیری ها ،تبعید و زندانی شدنهای رهبرانقلاب
مدیریت سایت-پیراسته فر:خلاصه ای ازمبارزات ودستگیری ها وزندانی وتبعیدهای رهبرمعظم انقلاب+سفربه عتبات واقامت درنجف.
رهبرمعظم انقلاب:«من بارها بازداشت شدم. مرا شش مرتبه بازداشت کردند؛ یک بار هم زندان بردند، یک بار هم تبعید شدم. مجموعاً این دورانها نزدیک به سه سال طول کشیده است.
دوره زندگی ما در آن زمانها، برای ایرانیها دوران بسیار بدی بود.» ۱۳۷۶/۱۱/۱۴-سایت رهبری
آیت الله خامنه ای که از هیجده سالگی در مشهد درس خارج فقه و اصول را نزد مرجع بزرگ مرحوم آیت الله العظمی میلانی شروع کرده بودند.
حوزه علمیه قم:آیت الله خامنهای از سال ۱۳۳۷ تا ۱۳۴۳ در حوزه علمیه قم به تحصیلات عالی در فقه و اصول و فلسفه، مشغول شدند و از محضر بزرگان چون مرحوم آیت الله العظمی بروجردی، امام خمینی، شیخ مرتضی حائری یزدی وعلـّامه طباطبائی استفاده کردند.
رهبرانقلاب درکنارپدر(حجت الاسلام سیدجوادخامنه ای)
وامادر سال ۱۳۴۳ بعلت بیماری ودلتنگی پدر (آب مروارید- نابینا شده بود) علیرغم وابستگیها وبرنامه ریزهای درحوزه قم به درخواست پدربه مشهدبرگشتند.
به دنبال مبارزات ضدرژیم ستمشاهی ، سخنرانیهای افشاگرانه ، آیت الله خامنه ای در ۱۲ خرداد ۱۳۴۲ مقارن با هفتم ماه محرم ۱۳۸۳، دستگیر و در مشهد زندانی شد.
در ۱۴ اسفند ۱۳۴۲ قرار بازداشت آیتالله خامنهای به قرار التزام به عدم خروج از حوزهی قضایی تهران تبدیل و ایشان از زندان آزاد شد،
در پاییز ۱۳۴۳ از قم به مشهد بازگشت. از این پس تا پیروزی انقلاب اسلامی فعالیتهای وی همواره تحت کنترل مأموران امنیتی قرار داشت.
مأموران ساواک از حضور او در مشهد اطلاع یافته و در ۱۴ فروردین ۱۳۴۲، در مراسم تشییع جنازهی آیتالله شیخ مجتبی قزوینی، وی را دستگیر کنند. در ۲۶ تیر همان سال آزاد شد. اندکی پس از آزادی، در تهران به ملاقات زندانیان سیاسی رفت.
..ساواک مشهد در ۲ مهر ۱۳۴۹ دستگیر و مدتی در زندان لشکر خراسان ـ تنها زندان امنیتی مشهد ـ بازداشت کرد.
در محرم ۱۳۹۱/ اسفند ۱۳۴۹ با آنکه نام آیتالله خامنهای در فهرست واعظان ممنوعالمنبر ساواک قرار گرفته بود وی سخنرانیهایی در هیئت انصارالحسین تهران ایراد کرد. آیتالله خامنهای در سال ۱۳۵۰ به دعوت آیتالله طالقانی سخنرانیهایی در مسجد هدایت تهران، که کانون توجه دانشجویان و جوانان مبارز بود، ایراد کرد.
علت بازداشت ۱۴ فروردین ۱۳۴۶
بهانه بازداشت سوم در ۱۴ فروردین ۱۳۴۶، فعالیتهای سیاسی آیتالله خامنهای در اعتراض به تبعید آیتالله سید حسن قمی (از علمای مبارز مشهد) به خاش بود.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:زندگی پرماجرای آیت الله سید حسن طباطبائی قمی رادرادامه خواهیدخواند.
آیتالله خامنهای پس از تحمل ۵۲ روز بازداشت انفرادی و بدون امکان ملاقات در زندان لشکر مشهد، به سه ماه زندان محکوم شد که با تبدیل قرار به وجهالکفاله در تاریخ ۲۶ تیر ۴۶ آزاد شد.
افشاگرجشنهای ۲۵۰۰ ساله
رهبرمعظم انقلاب درششمین مرجله بازداشتش در سال ۱۳۵۰، در پی تحریم جشنهای ۲۵۰۰ ساله ،درمرداد ۱۳۵۰ به ساواک مشهد احضار و مدتی در زندان لشکر خراسان بازداشت شد.
او پس از آزادی، فعالیتهای خود را ادامه داد.
در همان سال دو بار دیگر نیز بازداشت شد.
یکی در آبان ۱۳۵۰ که به بازداشت کوتاهمدت وی در زندان لشکر خراسان انجامید. دیگری در ۲۱ آذر همان سال که به اتهام اقدام برضد امنیت داخلی به ۳ ماه حبس محکوم گردید
مبارزات وبازداشتهای آیت الله خامنه ای ازنگاه آمار
اولین بازداشت
دستگیر شد که این دستگیری منجر به ۱۰ روز بازداشت وی در بازداشتگاهی در مشهد شد
اولین بار در محرم سال ۱۳۴۲ عازم بیرجند(زادگاه نخست وزیرعلم) بودمسئولان امنیتی بیرجند در شب تاسوعا، ایشان را بازداشت و پس از یک شب بازداشت، به شرط ترک منبر آزاد کردند.
دومین بازداشت
سه روز بعدازآزادی، واقعه پانزدهم خرداد۱۳۴۲ در شهر قم اتفاق افتاد که ایشان به دلیل فعالیتهای اعتراضی پس از این واقعه دوباره دستگیر و ۱۰ روز هم در زندان نظامی محبوس شد.
سومین دستگیری
بهمن ۱۳۴۲ (رمضان ۱۳۸۳ قمری) او با عدهای از دوستانش به کرمان رفت و پس از دو سه روز توقف در کرمان و سخنرانی و منبر و دیدار با عالمان و طلاب شهر، عازم زاهدان شد. در آن جا نیز به دلیل سخنرانیها و فعالیت سیاسی بازداشت و راهی زندان قزل قلعه میشود. در اسفند همان سال با قرار التزام به عدم خروج از تهران آزاد میشود
چهارمین بازداشت
به دنبال دستگیری یکی ازعلما(آیت الله سید حسین قمی از علمای مبارز مشهد به خاش بود) و اعتراض آیت الله خامنه ای، ساواک در۱۴ فروردین ۱۳۴۶ وی را در مراسم تشییع مجتبی قزوینی دستگیر میکند و در ۲۶ تیرماه آزاد میشود.سه ماه و۱۰روز
پنجمین دستگیری
در سال ۱۳۴۵(طلبه پرشورآنزمان )دررصدمأموران رژیم شاه بودناگزیر در تهران مخفیانه زندگی می کردند و اما سال بعد ( ۱۳۴۶)دستگیر و محبوس شدند.
ششمین دستگیری
در دوم مهر ماه ۱۳۴۹(٢٢رجب١٣٩٠) ساواک مشهد(بجرم تلاش بسیاری برای تحکیم مرجعیت سید روحالله خمینی) وی را دستگیر ودر زندان لشکر خراسان بازداشت میکند.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:رهبرمعظم انقلاب، این سال را (۱۳۴۹)بازداشت چهارم نامیده است ودراینستاگرامش اینگونه «صبوری وهمراهی همسر»راتوصیف می کند:
«دهم آبان ۱۳۴۹(١رمضان١٣٩٠) اول ماه مبارک بود و او برای چهارمین بار زندانی شده بود. هر چند روزهداری برایش سخت بود،، اما به سراغ گرسنگی و تشنگی رفت. اذان مغرب روز اول از راه رسید و وقت افطار شد. هر چه منتظر ماند تا در سلولش باز شود و افطاری بدهند، خبری نشد. واقعیت آن است که در آن اردوگاه نظامی، حسابی برای رمضان باز نکرده بودند.
نمازش را خواند. حالا که چیزی برای خوردن نبود، یادش را برد کنار سفرههای افطار و به یاد فرنی «ماقوت» افتاد که چه اندازه دوست داشت و همسرش آن را خوب میپخت؛ مثل غذاهای دیگر. احساس کرد رضایتش از دستپختهای همسر چقدر زیاد بوده و او نمیدانسته است. غلغل سماور را به یاد آورد و چای دبش لبسوز دم افطار را،نیم ساعتی از اذان گذشته بود که یک فنجان چای رسید؛ چندی بعد هم شام. آن سفره خانگی کجا و این غذای زندان کجا؟! اندکی بیش نتوانست بخورد. باقی را گذاشت برای سحر، تا به زور ناچاری و گرسنگی ِبیشتر، آن را بخورد،بعد از ظهر روز دوم ماه مبارک رمضان بود که نگهبان خبر داد از بیرون چیزی برایت آوردهاند. وقتی بسته را گرفت و باز کرد، سفره خیالش را در برابر دیدگان خود دید. روشن شد که خیال دیروز او در پرواز بر سر سفره افطار، تنها نبوده است.
خانم خجسته کار خودش را کرده بود. اسباب آمادهباش چای نیز همان روز به دستش رسید. دیگر مجبور نبود «دَم کرده گروهبان چایفروش» را بنوشد. به اندازه «معده رنجورش» از سفره برداشت و بقیه را میان زندانیان تقسیم کرد. این کار، روزهای بعد نیز تکرار شد.»/ ۲۲ بهمن ۱۳۹۸باشگاه خبرنگاران.
رهبری ازمبارزاتش می گوید:
«از سال ۱۳۴۸ زمینهٔ حرکت مسلحانه در ایران محسوس بود. حساسیت و شدت عمل دستگاههای جاری رژیم پیشین نیز نسبت به من، که به قرائن دریافته بودند چنین جریانی نمیتواند با افرادی از قبیل من در ارتباط نباشد، افزایش یافت. سال ۵۰ مجدداً به زندان افتادم. برخوردهای خشونتآمیز ساواک در زندان آشکارا نشان میداد که دستگاه از پیوستن جریانهای مبارزهٔ مسلحانه به کانونهای تفکر اسلامی بهشدت بیمناک است و نمیتواند بپذیرد که فعالیتهای فکری و تبلیغاتی من در مشهد و تهران از آن جریانها بیگانه و بهکنار است. پس از آزادی، دایرهٔ درسهای عمومی تفسیر و کلاسهای مخفی ایدئولوژی و… گسترش بیشتری پیدا کرد.»
هفتمین بازداشت
به دنبال تحریم جشنهای ۲۵۰۰ سال از سوی سید روحالله خمینی و تشدید مراقبتهای امنیتی ساواک، آیت الله خامنهای درسال۱۳۵۰،سه بار بازداشت شد
باراول (هفتمین بازداشت)در مرداد ۱۳۵۰ بازداشت شد و در همان زندان لشکر خراسان زندانی شد.
هشتمین بازداشت
یکی در آبان ماه ۱۳۵۰ که منجر به بازداشت کوتاهمدت وی در زندان لشکر خراسان انجامید
نهمین دستگیری
بازداشت دیگرایشان در۲۱ آذر۱۳۵۰که جرم وی اقدام علیه امنیت داخلی به سه ماه حبس محکوم گردید
دهمین دستگیری
دی ماه ۱۳۵۳ ساواک به خانهاش در مشهد هجوم برده، او را دستگیر و بسیاری از یادداشتها و نوشتههایش را ضبط کند
یازدهمین دستگیری(سخت ترین زندان)
این دستگیری ، سخت ترین بازداشت زندان کمیته مشترک شهربانی که در ۲ شهریور ۱۳۵۴ از زندان آزاد میشود. در این مدت در سلولی با سخت ترین شرایط نگه داشته شدند. سختی هایی که ایشان در این بازداشت تحمّل کردند، به تعبیر خودشان «فقط برای آنان که آن شرایط را دیده اند، قابل فهم است».
دوازدهمین -آخرین-دستگیری-سال ۱۳۵۶
مأموران ساواک در ۲۳ آذر ۱۳۵۶ به منزل او یورش برده و او را دستگیر و به ایرانشهر انتقال دادندنیروهای امنیتی وی را دستگیر و به مدت ۲۵۸ روز(هشت ماه ونیم) به ایرانشهر تبعید کرد. در نیمه شهریورسال ۱۳۵۷ با اوجگیری مبارزات انقلاب ایران، از تبعیدگاه آزاد شده به مشهد بازگشت
رژیم وقتی محبوبیت وی رادربین این تبعیدگاه مشاهده می کند(که درآن زمان بدترین منطقه بود)وی در ۲۲ مرداد۱۳۵۷ازایرانشهرمنطقه بدتری(جیرفت )منتقل می کند.
(مدت تبعیدایرانشهروجیرفت) درکتاب «برتبعید»۲۵۸ روزاست.
رهبرانقلاب: من در بلوچستان - سالهای قبل از انقلاب هنگامی که آنجا تبعید بودم ،بیستوچهار سال داشتم- به مرحوم مولوی شهداد (از علمای معروف بلوچستان بود ؛ مرد فاضلی بود. آن زمان ایشان در سراوان بود و ما در ایرانشهر بودیم) پیغام فرستادم که بیایید فرصتی است بنشینیم و مبانی یک اتحاد عملی، حقیقی و واقعی قلبی بین اهل سنت و شیعه به وجود آوریم. ایشان هم متقابلاً از این قضیه استقبال کرد.۱۳۸۵/۱۰/۲۵
توضیح مدیرسایت:محکومیت آیت الله خامنه ای ۳ساله بود که بقیه بخشیده شد.
ایرانشهر بودم، یک بار با لباس بلوچى با ماشین به طور قاچاق از ایرانشهر به زاهدان مىرفتم، تا مسافرى را که از خانوادهى ما به زاهدان آمده بود، بیاورم. من به طور قاچاق تردد مىکردم؛ زیرا مجاز نبودم که این راه را بروم./۱۳۷۰/۰۸/۰۶
(علیاصغر پورمحمدی-مدیرشبکه ۳تلویزیون)درخاطراتش می نویسد:در آن سالها به ایرانشهر رفتوآمد داشتم ،آیت الله خامنه ای به علت تعامل با اهل تسنن اشتهار و محبوبیتی در میان مردم ایرانشهر یافت و با بهرهگیری از این فرصتها پیام انقلاب را به مردم دورترین نقاط کشور رساند. سخنرانیهای او در مسجد آلرسول ایرانشهر و رفت و آمد علما و روحانیون مبارز، نیروهای انقلابی و اقشار مختلف مردم به منزل او، عوامل امنیتی را بر آن داشت که فعالیتهای او را محدود سازند و از رفت و آمد مردم ممانعت بهعمل آورند
مبارزات سیاسی آیتالله خامنهای از همان آغاز ورود به آن شهر با سخنرانی در مسجد جامع به افشاگری علیه حکومت پهلوی پرداخت. یکی از سخنرانیها، که در ۱۵ شهریور ۱۳۵۷ صورت گرفت، به برپایی تظاهرات و سردادن شعارهای انقلابی توسط مردم منجر شد
ساواک: این طلبه همان کسی است که میخواهد «خمینی مشهد »باشد!؟
نصایح ساواک به یک زندانی (طلبه ناآرام وجسور)اززبان خودش
گفتگوی آیتالله خامنهای با ماموران امنتیتی -ساواک : «پرسید: از طرف چه کسی مأمورید؟ گفتم: از جانب خدا... سخت تحت تأثیر قرار گرفت و گفت : این کار خطر دارد؛ مشکلات دارد؛ شما جوانید. گفتم: من فکر نمیکنم بالاتر از اعدام کاری باشد؛ شما بالاتر از اعدام ندارید و من خودم را برای اعدام آماده کردهام. همه کارهای شما زیر اعدام است.
...مأمورساواک-واقعاً مبهوت شده بود و گفت: شما که خود را برای اعدام آماده کردهاید، من به شما چه بگویم!. »
فرازی از مصاحبه رهبری:یک مأمورساواک به بازجویم درساواک مشهد گفت : این همان کسی است که میخواهد خمینی مشهد باشد!؟
رهبرانقلاب(آیتالله خامنهای): «مرا به داخل اناق برد و روی صندلی نشاند و گفت: سرت را بردار. یعنی پیراهن را بردار. دیدیم بازجوی پرونده من است. نام او را انورسادات گذاشته بودم. شباهتهایی به هم داشتند. روبرویم ایستاد و شروع کرد به سوال: سوالهای معمولی. من هم جواب میدادم. در همین بین در اتاق باز شد، مردی سرش را داد تو و از [انورالسادات] پرسید: چای داری دکتر؟
(دکتر و مهندس، عنوان بازجوها بود که با آنها یکدیگر را صدا میکردند؛ و این از عقده حقارت و پسماندگی آنها ناشی میشد)
با سوال «چای دارید؟» میخواست تظاهر کند که ورودش طبیعی است، [اما اینطور نبود.] داخل شد. در حالی که وانمود میکرد از دیدن من تعجب کرده، پرسید: این چیه؟
«این چیه» سوال معروف زندان بود. هرگز ندیدم بازجویی بپرسد: این کیه؟
[انورالسادات] گفت: خامنهای از مشهد.
او گفت: عجب! این همان کسی است که میخواهد خمینی مشهد باشد؟!
مرد خطرناکی است! سپس سرش را تکان داد و گفت: خامنهای! از اینجا خلاصی نداری.
این بازجویی چندساعت بطول می انجامید،بازجوهاتا۷نفرمی شدندو در جلسههای بعدی هم ادامه یافت؛ با ضرب و شتم، کتک و انواع شکنجه.(منبع:سایت رهبرانقلاب ۱۳۹۵/۱۱/۲۱)
آیت الله خامنه ای: هنگامی که زندانی اندک مقاومتی از خود نشان میداد، بازجوها و شکنجهگران، خیلی زود تکثیر میشدند. جمع میشدند تا روحیه زندانی را بشکنند و او را زیر فشار تعددشان قرار دهند. احاطهاش میکردند، فحشهای رکیک میدادند و تا میتوانستند، روان او را زیر آماج تهاجمات خود میگرفتند. بازجوی اصلی یک نفر بود و بقیه با دستآویزی وارد اتاق شده، گروهی ادامه میدادند.
من در جواب دادن به همه سئوالهایشان کوتاه نمیآمدم و سعی میکردم، جوابهایم طوری نباشد که بتوانند مرا محکوم کنند.
در یکی از این بازجوییها، احمد معصومی کوچصفهانی، بازجوی متخصص کمیته مشترک ضدخرابکاری، شروع به پرسش کرد. سئوالاتش با اهانت، غرور و تحکم همراه بود.
بازجو(کوچصفهانی):سید! آقای سعیدی را میشناختی؟
زندانی(علی خامنه ای)- بله، او دوست من بود.
بازجو: میدانی او در زندان مرد؟
زندانی- بله.
بازجو: میدانی اتاق بازجویی او همینجاست؟
بازجو،سکوتی کرد و ادامه داد: به سعیدی گفتم اطلاعات خود را بگو، اما او گفت که باید به قرآن تفأل بزنم؛ ببینیم کار درستی است یا نه. به او گفتم این فال بد زدن است نه تفأل. ولی او به گوش نگرفت و آمد به سرش آنچه که باید میآمد.
آنگاه بطرفم( آقای خامنهای)آمد و با ته خودکاری که در دست داشت به سرم کوبید(شبیهکاری که آموزگاران خودخواه با شاگردان میکنند)و گفت: سید! این فال بد زدن است... این فال بد زدن است... «پیش خود بر حماقتش خندیدم. سخنان او کمترین اثری در من نگذاشت.»
سرنوشت بازجوی رهبرانقلاب «کوچصفهانی»
سید احمد معصومی «کوچصفهانی» معروف به مؤید فرزند سید باقر(متولد ۱۳۰۳ رشت) فوق لیسانس مطالعات و تحقیقات اجتماعی.وی در۴اسفند ۱۳۵۷ درمنزلش-تهران-دستگیر و پس از محاکمه، در۲۲ اسفند اعدام گردید.
***
یکباربازجویم « منوچهری» بود.
بازجویی شکنجه گرساواک(منوچهری)ازآیت الله خامنه ای
بازگویی خاطرات در بازدید(سال سال ۱۳۸۴) مقام معظم رهبری از شکنجه گاه و کمیته مشترک ضد خرابکاری ساواک ( موزه عبرت)
سلول زندانی «سیدعلی خامنهای»
جمعی از مسئولان رهبر معظم انقلاب را راهروها، سلولها و اتاقهای شکنجه مخوف موزه عبرت مشایعت میکنند تا به سلولی میرسند که نام «سیدعلی خامنهای» بر روی آن درج شده است. معظمله میگوید: این سلول دو متر و ۴۸ سانتیمتر در یک متر و ۶۰ سانتیمتر است و من ۸ ماه اینجا بودم.
مقام معظم رهبری در ادامه به یکی از شکنجه گران ساواک به نام هوشنگ منوچهری اشاره کرده و میگویند: تا آن روز او را ندیده بودم، در را باز کرد و داخل شد؛ یقهاش باز بود و به گردنش چیزی آویزان بود. مرا نگاه کرد و گفت: خامنهای تویی؟
هوشنگ ازغندی مشهور به منوچهری با همان شمایل نتراشیده؛ یقه باز، سبیل پرپشت آویزان، موهای بلند ریخته بر شانه، گردن کلفت، و زنجیری آویزان از آن گردن.
منوچهری پرسید: خامنهای تویی!؟
گفتم: بله.
بار دیگر پرسید: آهان!پس خامنهای که میگویند تو هستی!؟ مرا میشناسی؟
گفتم: نه.
گفت: من منوچهریم؛ و بعد به چهره من نگاه میکرد تا اثر حرف خود را در صورت من ببیند.
من فوراً فهمیدم و شناختمش و با آنکه چیزهای زیادی از او شنیده بودم، اما به روی خودم نیاوردم که میشناسمش. بعد گفت که من تو را خوب میشناسم، توهمون کسی هستی که مثل ماهی لیز می خوری و از دست بازجو خارج می شی! و کارای تو دونهدونهاش چیزی نیست، اما مجموعش خدا میدونه چیه!
سرنوشت منوچهری
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:منوچهری(متولد۱۳۱۹) ازشکنجه گران قهاربود(دکترای شکنجه داشت)،مدالهای زیادی هم ازاین جنایات ازدربارگرفته بود،بعد از پیروزی انقلاب در ۱۶بهمن سال ۱۳۵۷ از ایران فرار(انگلیس رفت) کرد و پس از مدتی در اثر افسردگی خودکشی کرد.
وساطت(نجات) برای یک مأمور زندان ازاعدام
روزی در همین اتاق(اشاره به سلولش)ما هشت ماه در اینجا بودیم و در آن برهه در این سلول چهار نفر بودیم آقای مشیری(سرپاسپان) درزندان برایمان دلسوزی وکمک حداقلی می کردبرای ارتباط واطلاع ازدیگرزندانیان -به نگهبان می گفتیم که «امشب بده ما تی بکشیم و جارو کنیم و زبالهها را بیرون ببریم. او هم لطف کرد ومی پذیرفت و واقعاً هم لطف بود» ...
بعد از انقلاب یک روز در دفتر حزب جمهوری بودم که گفتند زن آقای مشیری آمده و اصرار دارد با شما ملاقات کند. گفتم: «بگوئید بیاید» آمد و گریه کرد و گفت «مشیری را گرفتهاند و او گفته که من به فلانی بدی نکردهام، برو پیش او و بگو اگر من بدی نکردهام یک چیزی بگوید که من نجات پیدا کنم». اعدامی بود. آن روزها این افراد را که میگرفتند، اعدام میکردند. من گفتم: «درست میگوید» و گمان میکنم یک چیزی هم در این باره نوشتم./۱۷ بهمن ۱۳۹۱تسنیم -بااصلاحات
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر: گردآوری این مجموعه ازمنابع مختلف بوده،وبعضاً اغراق توش هم بوده-مثل تبعید رهبری به ایرانشهرکه دربعضی منابع نوشتند۳سال! درصورتیکه کمترازیک سال است،وخیلی مشکل-وقتگیر-بود که بتوانم یک مطلبی تهیه کنم که هم معتبرباشد وهم مستند،۲ نکته را هم یادآورباشم،بعضی ازمراحل دستگیری رهبرمعظم انقلاب یک شب بوده وبعضی چندروز وبیشترینش که درایرانشهربوده. اتفاق افتاده که دریک سال ۳باردستگیر وزندانی شد که نکته دوم،خودآقا این را یک مرحله محسوب کرده ،بطورمثال مرحله ششم -درتقسم بندی ام مرحله یازدهم،چون سعی کردم،تفکیک بکنم.
***
خاطرات دستگیری وبازجویی وزندان رهبرانقلاب
«من بارها بازداشت شدم. مرا شش مرتبه بازداشت کردند؛ یک بار هم زندان بردند، یک بار هم تبعید شدم. مجموعاً این دورانها نزدیک به سه سال طول کشیده است. دوره زندگی ما در آن زمانها، برای ایرانیها دوران بسیار بدی بود.» رهبر انقلاب ۱۳۷۶/۱۱/۱۴
مأموریت از جانب خدا
نخستین دستگیری آیتالله خامنهای به زمانی باز میگردد که در محرم١٣٨٣ (خرداد ۱۳۴۲) یاران امام ماموریت یافتند که منابر را سیاسی کنند و علیه سیاستهای دولت وابسته و جنایات مدرسه فیضیه اطلاعرسانی کنند.
آیتالله خامنهای عازم بیرجند، پایگاه خاندانیِ اسدالله علم شد. مسئولان امنیتی بیرجند در شب تاسوعا(۱۳ خرداد ۱۳۴۲) آیتالله خامنهای را بازداشت و پس از یک شب بازداشت، به شرط ترک منبر آزاد کردند. سه روز بعد، واقعه پانزدهم خرداد در شهر قم به وقوع پیوست که ایشان به دلیل فعالیتهای اعتراضی پس از این واقعه دوباره دستگیر و ده روز هم در زندان نظامی محبوس شد. گفتگوی آیتالله خامنهای با ماموران امنتیتی رژیم در ماجرای این دستگیری نشان از روحیه بالای ایشان میدهد:
مأمورساواک پرسید: از طرف چه کسی مأمورید؟
گفتم: از جانب خدا...
سخت تحت تأثیر قرار گرفت و گفت : این کار خطر دارد؛ مشکلات دارد؛ شما جوانید.
گفتم: من فکر نمیکنم بالاتر از اعدام کاری باشد؛ شما بالاتر از اعدام ندارید و من خودم را برای اعدام آماده کردهام. همه کارهای شما زیر اعدام است. واقعاً مبهوت شده بود و گفت: شما که خود را برای اعدام آماده کردهاید، من به شما چه بگویم. »
رمضان (بهمن ۱۳۴۲) همان سال، فرصت تبلیغ مجددی پیش آمد که آیتالله خامنهای شهرهای کرمان و زاهدان را انتخاب کردند. پس از دو سه روز توقف در کرمان و سخنرانی و دیدار با علمای شهر، عازم زاهدان شدند.
سخنرانیهای متعرضانه و کنایهدار ایشان در این شهرها، بهویژه در روز ششم بهمن (سالگرد همهپرسی انقلاب سفید) بهسرعت توجه مراقبان امنیتی رژیم را جلب کرد تا اینکه در روز پانزدهم رمضان( ۱۱ بهمن ۱۳۴۲)، روز میلاد امام حسن (ع)، ساواک شبانه ایشان را دستگیر کرد و با هواپیما به تهران فرستاد.
دو ماه زندان انفرادی در قزلقلعه، مجازات این سخنرانیها بود؛ مجازاتی که پس از مراحلی از بازجویی و شکنجههای روانی تعیین شد: «اذیت زبانی و تضییع و اهانتهای خیلی بد [کردند]، حرفهای خیلی زشت آنجا زدند که من یادم نمیرود. [جزئیات آن را] نمیخواهم... بگویم. برخورد خیلی تندی کردند.
**
آرزوی آقای خامنه ای بعدازازآزادی اززندان:
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:گزارشی ازعلاقه عجیب رهبرانقلاب به امام خمینی درسالهای قبل ازپیروزی سالهای قبل ازپیروزی انقلاب:
آیت الله خامنه ای می گوید: از دوستان شنید که روحانیان دستگیر شده ماه رمضان که همگی پیش از من آزاد شدند،ازهمان زندان(بمحض آزادی) به این ملاقات آیت الله خمینی رفته اند،حسودیم شد. چرا اینان؟ شاید ده پانزده روز زندان بودند، رفتهاند دیدن آقای خمینی، اما [من] ... معلوم شد که اینها ... دستهجمعی با هم بودهاند، گفتهاند ما میخواهیم برویم آقای خمینی را ببینیم؛ دستگاه ساواک هم آنها را برده پیش آقای خمینی... گفتم من هم باید بروم آقای خمینی را ببینم.
امام خمینی در محله قیطریه درخانه ای محصوربود.
پس از دستگیری در سحرگاه ۱۵ خرداد ۱۳۴۲(١٢ محرم ١٣٨٣) و انتقال به تهران، تا پاسی از شب در بازداشتگاه افسران بسر برده بود. همان شب به زندان قصر منتقل، و ۱۹ روز در آنجا زندانی شده بود. روز چهارم تیرماه ۱۳۴۲ از زندان پادگان قصر به زندان پادگان عشرتآباد برده شده بود و ۲۴ ساعت در یک سلول انفرادی، سپس به زندانی در همان پادگان منتقل شده بود، تا ۱۱ مرداد ۱۳۴۲ در آنجا حبس شده بود.وبعدوی را به منزل آقای نجاتی در داودیه برده بودند، سه روز از اقامت ایشان در داودیه نگذشته بود که به خانهای در قیطریه منتقل شده بود(درآن منزل در«حصر»بودند.
رهبرانقلاب درخاطراتش می گوید: پرسان پرسان آمدم رسیدم به اینجا... یک زمین افتاده بزرگی بود. انتهای زمین یک در بود که آن درِ منزل ایشان بود... دو تا پاسبان ایستاده بودند... از یکی از آنها پرسیدم که منزل آقای خمینی کجاست؟
گفت: میخواهی چه کار؟
گفتم: میخواهم ببینمشان.
گفت: نمیشود ببینی...
گفتم: اجازه بدهید...
گفت: نه.
گفتم: من زندان بودهام.
دیگر روحانیان زندانی که زودتر آزاد شدهاند به دیدار آقای خمینی آمدهاند؛ ساواک آنها را آورده، و من چون دیرتر آزاد شدم موفق به ملاقات نشدم،من شاگرد آقای خمینی هستم؛ به او علاقه زیادی دارم؛ چرا نباید او را ببینم؟
آقای خامنه ای برای دیدن معشوقش ،حاضرشدازیک پاسبان خواهش و التماس کند،آنقدرتقاضایش را تکرار کردتا پاسبان دلش نرم شد،شایدبهتراست گفته شود،خدامحبت آقای خامنه ای رادردلش انداخت که بادرخواستش موافقت کند.
رهبرانقلاب :پاسبان مذکور رفت هماهنگی های لازم راکردوبرای مدت ده دقیقه اجازه ملاقات داد.
برای اینکه ازاین۱۰دقیقه استفاده بهینه کند شتابان رفت، در خانه می زند،حاج مصطفی خمینی دررابازمی کند، سراغ امام رامی گیرد (که آن موقع امام خمینی را«حاجآقا،حاج آقاروح الله»می گفتند) ،منتظرمی نشیندتاسیدمصطفی،پیام رابرساند.
آیت الله خامنه ای:دیدم حاجآقا وارد شد...افتادم به پای حاجآقا... ببوسم! از بس عاشق خمینی بودم. واقعاً عجیب محبت این مرد همیشه در دل ما بود. ایشان ناراحت شدند از این که من پایشان را ببوسم... نشستیم. من گریهام گرفت... نمیتوانستم حرف بزنم. ناراحت بودم که حالا ایشان خیال میکنند چون من زندان بودهام گریهام آمده؛ تصور نمیکند که به خاطر شوق دیدار ایشان [است.] میخواستم خودم را نگه دارم... نمیشد. هی میخواستم حرف بزنم، نمیشد. بالاخره با زحمت زیاد [توانستم.] ایشان هم ساکت بودند و تماشا میکردند. ملاطفتی کرد که احوالتان چطور است. تنها حرفی که زدم گفتم آقا امسال ماه رمضان ما، به خاطر نبودن شما از بین رفت، حیف شد، هدر رفت. خواهش میکنم برنامهای بریزید که محرم آیندهمان از بین نرود؛ حیف است... یادم نیست ایشان چه گفت؛ مثلاً تشویق کرد... گفتم ده دقیقه بیشتر وقت نگرفتهام. خداحافظی کردم.«هیچ وقت یادم نمیرود آن محبتها و لطف و صفایی که در دیدار ایشان بود.»
یکی ازبازجویی های آیت الله خامنه ای:
آقای خامنه ای رابه مقر ساواک، به اتاق رئیس سازمان امنیت مشهد می برند.رئیس ساواک(شیخان) پشت میز نشسته بودو وانمود میکرد سرگرم مطالعه پرونده ها است.متهم(آقای خامنهای) بااستعناو بدون اجازه، مبل نرمی را انتخاب می کند، چهار زانو روی آن می نشیند، سیگار برلب می گذارد،دودش دراتاق رئیس می پیچد،شیخان که متوجه این رفتار-جسورانه اش-می شود،می پرسید: کی هستی؟
متهم:سیدعلی خامنهای.
رئیس ساواک(شیخان):عجب! آقای خامنهای! تا حالا کجا بودی؟
رهبرانقلاب درباره آن واقعه می گوید:«شیخان با لحنی آمیخته با توبیخ و ملامت سخن خود را آغاز کرد و من هم گاهی با همان شدت و تندی پاسخ میدادم و گاه بیتوجه به آنچه که میگوید سکوت میکردم.»
در این بین یکی از بازجوها پرونده به دست وارد اتاق شد، نزد شیخان رفت و اوراقی از آن پرونده را پیش روی او گرفت و رئیس هم سرش را به نشانه ناخشنودی و وخامت اتهام صاحب پرونده تکان داد. احتمالاً صحنهسازی بود برای خالی کردن روحیه روحانی دستگیر شده. شیخان با لحنی خشمگین گفت که او را ببرند. و بردند به اتاقی که شماری از مأموران ساواک دایرهوار ایستاده بودند. آقای خامنهای را در میان آنها ایستاندند. شروع کردند به توهین و ناسزا؛ بدون محدودیت. نگاه آقای خامنهای به آن دایره فحاش، نگاهی تحقیرآمیز بود.
هنوز سخنان یکی از آن ساواکیها را که درجه سرهنگی داشت اما لباس شخصی به تن میکرد و اسم مستعار «نشاط» داشت، به خاطر دارم که روزی به من گفت: شما چه میخواهید؟ چه خیال میکنید؟ چه کار میتوانید بکنید؟ نگاه کن! ملکحسین با این همه ضعف و ناتوانیاش پانصدهزار فلسطینی را ظرف یک روز قتلعام کرده و ما با این قدرت و اقتدارمان میتوانیم به راحتی پنج میلیون انسان را از دم تیغ بگذرانیم! ... بسیار شگفتزده شدم، زیرا عددی که او از کشتار فلسطینیها نقل میکرد بسیار مبالغهآمیز بود. ِ[در سپتامبر سیاه، حداکثر ۲۵ هزار نفر کشته و زخمی شده بودند.] او یا گمراه بود یا میخواست مرا گمراه کند. بنابر هر دو احتمال، آدم احمقی بود. علاوه بر این، گفتن چنین سخنی با یک طلبه که جز سلاح قلم و منبر چیزی در بساط ندارد دور از منطق است.
بازجویی او ساعت ۱۱:۱۳۰ شنبه شروع شد. غضنفری که به عنوان بازجو حاضر بود، بسیار حرف زد و کم شنید. تلاش زیادی به خرج داد تا گزارشهای منابع ساواک و حرفهایی که بازداشتشدگان هنگام بازجویی از اقدامات آقای خامنهای گفته بودند، به او بقبولاند و اعتراف بگیرد، اما هر بار با در بسته انکار روبهرو شد. بازجویی در مرحلهای به جدل و بگو مگو انجامید و آقای خامنهای ساواک را متهم به دروغگویی و پروندهسازی کرد.
س: هویت کامل خود را بیان نمایید.
ج: سیدعلی فرزند سیدجواد؛ شهرت حسینی خامنهای؛ متولد ۱۳۱۸ مشهد؛ شناسنامه۲۱۷؛ صادره مشهد؛ باسواد؛ دارای زن و فرزند؛ دارای مذهب جعفری؛ تابع دولت ایران؛ شغل مدرس حوزه علمیه مشهد؛ ساکن مشهد، خیابان خاکی، کوچه دبیرستان فروغ، کوچه برنجیان، پلاک ۱۴. شخصی است.
س: برابر اطلاع پس از فوت آیتالله حکیم شما به همراه شیخعباس طبسی و محامی مبادرت به فعالیت به نفع خمینی نموده و بر له خمینی تبلیغاتی مینمودهاید. چگونگی را مشروحاً بیان نمایید.
فعالیت شما به نفع خمینی و علیه مصالح کشور و تحریک یک عده طلبه سادهلوح ..
در تاریخ ۲۴خرداد۱۳۴۹ شما به همراه طبسی و محامی و چند نفر از طلاب وارد مدرسه میرزاجعفر شده و درس میرزاجوادآقای تهرانی را به نفع خمینی و محمدرضا سعیدی تعطیل نمودهاید و سه روز (پس از فوت آیتالله حکیم) وارد مدارس علمیه از جمله مدرسه دودرب شده و به نفع خمینی تبلیغ و ترویج نموده طلاب را وادار مینمایید به نفع مشارالیه فعالیت نمایند. آیا شما به آیتالله خمینی اعتقاد و ایمانی دارید یا خیر؟
..برابر اظهار اغلب طلاب حوزه علمیه مشهد که روز۲۵خرداد۱۳۴۹ در مسجد جامع گوهرشاد اجتماع نموده، از فعالیتهایی که عدهای از طلاب در حوزه شروع کرده، ناراحت بوده و اظهار نمودهاند جای کمال تأسف است که جلو یک مشت روحانینما و طلبه مغرض و اخلالگر را نمیگیرند. با توجه به فعالیت اخیر طلاب و روحانیون و الصاق اعلامیه علیه دولت و سازمان امنیت و بر له خمینی، باید جلو این آقایانی که به نام روحانیت و طلاب، دولت را نسبت به روحانیت و طلاب بدبین مینمایند گرفته و محرکین اصلی که آقایان طبسی و محامی و خامنهای هستند به سزای اعمال خلاف خود برسند. طلاب حوزه علمیه ، دستگیر و تبعید یا به خدمت سربازی اعزام شدهاند اظهار ناراحتی نموده و اظهار مینمایند تقصیر گرفتاری همکاران ما و این طلاب سادهلوح به گردن آقایان طبسی و محامی و خامنهای است زیرا پس از فوت آقای حکیم آقایان نامبرده مرتباً به نفع خمینی تبلیغ مینمایند و تا اینکه شیخاحمد کافی از تهران به مشهد آمد با آقایان تماس گرفت و خبر کشته شدن سعیدی را انتشار داد. خامنهای و طبسی و محامی فعالیت خود را شدید کرده حتی در سر درس به طلاب شاگرد خود تکلیف مینمایند که باید برای خمینی تبلیغ و ترویج نمایید. موضوع فعالیت سرکار موضوعی است که همکاران و هملباسهای خودتان را ناراحت و عصبانی کرده است. این جریانی نیست که یک یا دو نفر گزارش داده باشند و یا مأموری روی غرض گزارش دروغ بدهد. فعالیت شما از سال ۱۳۴۲ شروع شده و فعالیتهای خلاف مصالح کشور که بر علیه این مملکت و مصالح وطن نمودهاید از نظر پوشیده نبوده است. چطور میتوانید کتمان حقیقت نمایید؟ حتی شاگردانی که در درس شما حاضر میشدهاند اعتراف کردهاند که شما به همراه برادرتان همه روزه تحت عنوان تفسیر، طلاب را وادار به فعالیت علیه مصالح کشور و به نفع خمینی مینمودهاید. طلابی که شهادت داده و اعتراف نمودهاند که شما دست به فعالیت خلاف و علیه مصالح کشور زدهاید و طلاب را تحریک کردهاید، هستند و اگر لازم باشد با نام و مشخصات برایتان ذکر میگردد که اگر فراموش کردهاید تداعی شود. به هر حال بهتر است حقیقت را بیان نمایید و هدف و منظور خویش را ذکر کنید.
ج: اجتماع طلاب در مسجد گوهرشاد و شکایت از اینجانب و دو نفر فاضل نامبرده را الآن از شما میشنوم. البته اینجانب بعید نمیدانستهام که کشانیدن اینجانب به سازمان امنیت و اینجانب را از کارهای علمیام بازداشتن به سعایت چند عمامه به سر بیسواد که نمیتوانند حوزههای درس گرم اینجانب و فعالیتهای علمی موفقم را ببینند و تحمل کنند انجام گرفته باشد. اگر گفته شما راست باشد و واقعاً چند روحانینمای حسود چنین مطلبی گفته باشند بیگمان دلیلش همان است که متذکر شدم. و اما موضوع گزارش دادن شاگردانم درباره من و برادرم به چند دلیل دروغ است. اولاً برادرم اکنون دو سه سال است به درس من حاضر نمیشود و شاگرد آیتالله میلانی است. ثانیاً طلاب درس من که حاضر شدهاند با همه نابسامانی وضعم به درس من حاضر شوند مطمئناً چنین گزارش خلاف واقعی نخواهند داد. خواهشمندم از ردیف کردن این گزارشهای خلاف واقع پرهیز فرمایید و در فکر مسئولیت اخروی و الهی این اتهامات باشید..
س: عجب! معلوم میشود محبتهای مکرر ساواک و اغماض از اعمال خلاف و فعالیتهای مضره، شما را به قدری پرتوقع و از خود راضی نموده است که برای من هم تکلیف تعیین مینمایید؟ فعالیت سرکار بر علیه مصالح کشور و حتی اهانت به مقدسات کشور و شخص شخیص شاهنشاه آریامهر مانند آفتاب برای ساواک روشن است. هدف از این که به شما تکلیف میشود حقیقت مطلب را گفته و هدف و منظور خویش را از به پا کردن جنجال و فعالیتهای خلاف عمومی و علیه وطن و مصالح مملکت، به خاطر ارفاق و کمک به شما است. من خیلی بهتر از شما به فکر مسئولیت اخروی خویش هستم؛ لازم نیست سرکار به من درس بدهید. خوب است نصایح خود را برای خود گذارده و یا اگر بعدها توانستید به یک مشت طلبه سادهلوح بگویید. من به شما میگویم عده زیادی از طلاب اعتراف کرده و دیده و شنیدهاند که به نفع خمینی فعالیت نمودهاید. چند نفر طلبه شاهد و مستمع اظهارات خلاف سرکار بوده که طلاب را گفتهاید موظف به تبلیغ به نفع خمینی هستید و برادرتان نیز در تحریک طلاب دست داشته و طلابی که مخاطب برادر شما بودهاند که این گفته را (به نفع خمینی تبلیغ نمایید بر شما واجب است) به آنان میگفته آن وقت اظهار مینمایی که گزارش خلاف ردیف میکنم؟ برای آخرین بار متذکر میشوم چنانچه از گفتن حقیقت خودداری نمایی سخت مورد تعقیب واقع شده برایتان عواقب خوبی نخواهد داشت. مغلطه کردن پاسخ سئوال من نیست. دقت نمایید پاسخ سئوالات را دقیقاً بیان کنید.
ج: مجدداً مجبورم اظهارات فوق و همه اظهارات قبلی را تکذیب کنم. صریحاً میگویم گزارشهای مزبور دروغ است و هر کس اعم از محصل علوم دینی و غیره چنین مطلبی از اینجانب نقل کند خلاف واقع گفته است.
محبتهای ساواک؟
بازجویی متهم(سیدعلی خامنه ای):«محبتهای ساواک» هم لابد عبارت است از تشریف فرمائی محبتآمیز سرکار روز پنجشنبه به منزلم و بعد هم توهینها و دشنامها و افتراهایی که در این محل به بنده نمودهاید!است. مجدداً تکرار میکنم همه گزارشهای بالا خلاف است و اینجانب این افتراها را در پیشگاه پروردگار به اضافه اهانتهایی که نمودهاید بدون این که خلافی از اینجانب سر زده باشد بازگو خواهم کرد.
س: اولاً به نحوی که در روز پنجشنبه به درب منزل پدر سرکار آمدیم و به همراه «سروان سعادت »افسر شهربانی ابتدا به برادرتان (جوانی که اول جواب داد) گفته شد آقای سیدعلی خامنهای را بگویید بیایند.
پس از گذشت نیم ساعت یا بیشتر خانمی به درب منزل آمده اظهار نمود سیدعلی در منزل نیست که بر حسب وظیفه منزل آمده و معلوم گردید دروغ میگویند و بیادبی و بیتربیتی که از سرکار و خانوادهات نسبت به مأمورین به عمل آمد و از طرفی دروغهای خود و خانوادهات شاهد بارزیست بر نحوه کردار و رفتار سرکار و افرادی که از لباس مقدس روحانیت همچون تو سوءاستفاده مینمایند و چون اعمالتان خلاف است و دروغ هم میگویید دیگران را نیز دروغگو میدانید. چون به سرکار تکلیف شد به همراهمان بیایی و به خانوادهات هم گفته شد چرا دروغ گفته شما اهانت میدانی؛ باید هم این طور باشد. اگر بر حسب وظیفه به محض این که معطل کردند از دیوار منزل میآمدیم و باعث ناراحتی خانواده شما میشدیم حال ما را متهم به اهانت به خود معرفی نمیکردید. به هر حال چه شما منظور محبت ساواک را بدانید چه ندانسته و ساواک و مأمورین را بد بدانید برای مؤسسه فرقی نمیکند. هدف از این که تحت بازجویی واقع شده و به شما اصرار میشود حقیقت را بگویید و هدف خود را بیان نمایید از اینکه مبادرت به فعالیت خلاف مصالح نموده و برای خمینی تبلیغ و ترویج نمودهاید ارفاق به شما است و میخواهیم بدانیم که چه هدف و منظور داشتهاید تا شاید نظرتان قانعکننده باشد و وسیله ساواک اقدام گردد. مجدداً متذکر میشود بنا به اظهار طلبه عاملی، طلبه مدرسه نواب و ثابتی و محمدپور شخصاً ناظر فعالیتهای شما به نفع خمینی بوده و این طلاب ناظر بودهاند که شما طلاب را تحریک مینمایید. آیا اعتراف این طلاب را هم تکذیب مینمایید؟
ج: همانطوری که زبانی گفتم خود را برتر از آن میدانم که اهانتها و دشنامهای شما را پاسخ بگویم. در مورد اقدام علیه مصالح کشور یا تبلیغ به نفع آیتالله خمینی مجدداً تأکید میکنم که مطلقاً خود را از آنچه گفتهاید مبرا میدانم. طلابی را که نام بردهاید اساساً نمیشناسم و شهادت آنها را هم جداً تکذیب میکنم.
س: واقعاً به حال افرادی که باید از وجود شما بهرهبرداری علمی نمایند و درس اخلاق و ادب و درستی و دین بیاموزند باید افسوس خورد. وای به حال بعضی بیچارگانی که شما و امثال سرکار راهنمای آنان باشید. شما با نهایت پررویی روبروی من مرا متهم به اینکه به شما اهانت کرده و دشنام دادهام مینمایید و از خود و خدای خود و لباس مقدسی که به تن کردهاید شرم نکرده و خجالت نمیکشید. احتیاجی ندارم که به شما اهانت نموده و دشنام بدهم. چه علت میتواند داشته باشد؟ ولی از طرفی بنا به فکر و عقیده سرکار چون خود را بالاتر از همه میدانید و خیلی به خود مغرور و از خود راضی هستید و توقع داری که نسبت به شما بسیار مؤدب و در کمال خضوع و خشوع رفتار شود و ممکن نیست زیرا من شما را قبول ندارم و حتی شایسته این که مدرس باشی و طلاب را درس بدهید نمیدانم لذا این را اهانت به خود گرفتهاید. به هر حال موضوع تکذیب جریان فعالیتهای مضره سرکار مجدداً گوشزد میشود و محبتهای ساواک به شما. آیا شما در ماه رمضان سال 48 در تهران روی منبر مبادرت به گفتار خلاف مصالح ننمودهاید؟ آیا با همکاری جعفر طباطبایی قمی (علی حائری) اقدام به تهیه و توزیع اعلامیه مضره نکرده؟ آیا اصولاً از سال 42 مرتباً دست به فعالیتهای مضره و خلاف مصالح نزدهاید؟ در بیرجند فعالیتهای خلاف مصالح انجام نداده که باعث بازداشتتان شده است؟ نوارهای خمینی را در منزل خود نگهداری نمینمایید و از آنها استفاده تبلیغات نمیکنید؟ .. با این جریان آیا معترفید که موضوع فعالیت شما به نفع خمینی و تحریک طلاب در این مورد واقعیت دارد یا خیر؟... آیا تاکنون شما اقدام (اعم از زبانی و غیره) بر علیه کشور و به نفع خمینی ننمودهاید؟ آیا شما به خمینی ایمان دارید یا خیر؟ او را اعلم میدانید یا نه – شایسته مرجعیت هست یا خیر؟
ج: اینجانب آیتالله خمینی را مجتهد مسلم و عادل میدانم. خودم مقلد ایشانم .. اگر کسی از بنده سئوال کند در جواب میگویم من مقلد ایشانم..
س: جواب قسمت اول سئوال را نفرمودید. عرض شد آیا هرگونه عمل و اقدام خمینی را درست و واقعی میدانید و اقدامات ایشان را تأیید مینمائید؟
ج: اقدامات ایشان کمّاً و کیفاً بر بنده روشن نیست و اصراری هم ندارم در آن باره تحقیق کنم و پس از این هم جنابعالی از اعمال بنده سخن بگویید از عقایدم تفتیش نفرمایید.
س: اظهارات خود را به چه نحوی گواهی مینمائید؟
ج: امضاء میکنم.
غضنفری جلسه بازجویی را با عصبانیت و دستانی خالی ترک کرد و در گزارشی خطاب به شیخان رئیس خود نوشت که همه چیز را انکار میکند؛ شما هم حدس زده بودید که منکر همه چیز خواهد شد. فقط «در برگ آخر بازجویی مقدماتی (برگ ۱۰) اعتراف نموده که خمینی مرجع اعلم و عادل است و وی از او تقلید مینماید. ضمناً در اوراق بازجویی، ساواک را متهم به دروغگویی و پروندهسازی نموده است و خود را فرد شجاع معرفی و اضافه نموده از هیچکس واهمه و هراسی ندارد.»
غضنفری نوشت که «سیدعلی نیز اینجانب را تهدید کرد.»
ساواک خواست او را دوباره تحویل زندان ارتش بدهد، از فرمانده لشکر 77 خواست در زندان انفرادی حبس شود.
قرار بازداشت موقت آقای خامنهای روز پنجم مهر توسط سرگرد حسن اسماعیلی، بازپرس شعبه یکم دادگاه عادی شماره 18 مشهد، صادر شد./پایان ۱۶ بهمن ۱۳۹۲تسنیم(اصلاحات،حذف بعضی قسمتها برای اختصاروافزودن تصاویر)ازمدیریت سایت(پیراسته فر)
**
«۵۲ روز بازداشت انفرادی» به بهانه اعتراض به تبعید یکی ازعلمای مبارز مشهد
بهانه بازداشت سوم در ۱۴ فروردین ۱۳۴۶، فعالیتهای سیاسی آیتالله خامنهای در اعتراض به تبعید آیتالله سید حسن قمی (از علمای مبارز مشهد) به خاش بود.
دفاع ازمبانی دینی وسیاسی سیدقطب
اما آنچه بیشتر در بازجوییها و دادگاه، اتهام اصلی ایشان عنوان میشد، ترجمه یک کتاب بود؛ کتاب «آینده در قلمرو اسلام». این کتاب، نوشته «سیدِقطب» اندیشمند انقلابی مصری بود که وجوه ضداستعماری و سیاسی اسلام را برجسته و با لحنی پرشور و پرمدعا، آرزوی برتری اسلام بر دیگر مرامها را تصویر میکرد. آنچه از مروری گذرا بر متن بازجوییهای این دوره دیده میشود زیرکی و تمرکز آیتالله خامنهای است که با تقیه و دادن پاسخهای هوشمندانه، کوشش بازجویان و قاضیان برای تطبیق اعمال ایشان بر موارد خرابکارانه را بیاثر گذاشت.
با این حال، آیتالله خامنهای پس از تحمل ۵۲ روز بازداشت انفرادی و بدون امکان ملاقات در زندان لشکر مشهد، به سه ماه زندان محکوم شد که با تبدیل قرار به وجهالکفاله در تاریخ ۲۶ تیر ۱۳۴۶(٩ ربیع الثانی ١٣٨٧)آزاد شد.
فضای بازجوییها و دستگیریها بهگونهای تلخ و وحشتناک بود.
فرزند اول( مصطفی) را که در آن هنگام کودک خردسالی بود«بچه را گرفتم و بوسیدم، اما او مبهوت و حیرتزده و زبانبندآمده به من نگاه میکرد. سپس گریه بلندی سر داد که نتوانستم او را آرام کنم. دوباره او را به آن افسر دادم که به خانوادهام که حق ملاقات با من را نداشتند برگرداند. »
از سمت راست : میثم و مصطفی، آیت الله مجتهدی -مجتبی و محسن(مسعود)
ازراست:میثم،محسن(مسعود)،مجتبی ومصطفی.
رهبرانقلاب۶فرزنددارد که ۲تادخترهستند(هُدی وبُشری)
اتهام: تبلیغ برای امام خمینی
تبلیغ برای امام خمینی (رحمهالله) و اشاعهی خبر شهادت آیتالله سعیدی در زندان اتهام چهارمی بود که دستمایه دستگیری آیتالله خامنهای بوسیله ساواک شد. اتهامی که به یک اتهام دیگر تقویت شد: گوش دادن به رادیو عراق! مدت زندانی این دوره، بیش از سه ماه بود و ایشان در۲۱ دیماه آزاد شدند: «این، یکی از دفعات سهگانه دستگیری من بود که در مهرماه اتفاق افتاد، به طوری که من این ماه را به جای ماه مهر، ماه کین نامیده بودم.» از این بازداشت، بازجوییها خشنتر شد.
در یک مورد عدهای ماموران ساواک ایشان را دوره کردند و بدون هیچ محدودیتی، به ناسزاگویی پرداختند. وضعیت کلی شکنجه در زندانهای رژیم بهگونهای بود که مورد اعتراض آیتالله خامنهای قرار گرفت.
ایشان در یکی از بازجوییها که ظاهرا بازجو با لحن صمیمانهتری برخورد میکرد قدری صریحتر صحبت کردند که یک مورد آن اعتراض به شکنجهها بود: «برای شکنجه هرگز نظر به احضار این دفعه خود نداشتم ولی برای اینکه خاطر سرکار مستحضر باشد در همین مشهد آقای شیخعلی فصیحی را مثال میزنم که در یکی از کلانتریهای مشهد (فکر میکنم کلانتری۲) آقایان پاسبانها یکی دو ساعت به وسیله شلاق و باتوم از ایشان پذیرایی کرده بودند. آیا این هم بر طبق مقررات بوده است؟»
سرکوبی وبازداشت مخالفین جشن وهنرشاهانه شیراز
در آستانه برگزاری جشنهای ۲۵۰۰سال شاهنشاهی، ساواک مامور بود که انتقادها را سرکوب و سازهای ناکوک را خاموش کند. برای همین و به قصد پیشگیری، ساواکْ افراد سابقهدار در اقدام علیه حکومت را تحت مراقبت قرار داد که نام آیتالله خامنهای هم در فهرست مظنونین وجود داشت. چهارم مهرماه ۱۳۵۰، شانزده روز مانده به افتتاح جشنها، ایشان را بازداشت کردند و به انفرادی بردند: «تا آن روز اتاقی به آن کوچکی ندیده بودم. به شکل مربع و هر ضلع آن یک متر و نیم طول داشت. هیچ منفذ و روزنهای نداست. تاریکی مطلق بر همه جای آن سایه افکنده بود. ساکن آن از دیدن نور محروم بود، مگر در سلول باز میشد و یا نگهبان یا یکی از مسئولان زندان میخواست از پنجره کوچک روی در با زندانی صحبت کند.»
همان شب، محل زندان را تغییر دادند اما در محل جدید هم فضای زندان به حدی تاریک بود که آیتالله خامنهای نمیتوانست تسبیح خود را هم ببیند. در این دور از بازداشت،
بازجوییها با استفاده از تازیانه و شکنجههای عذابآور، سعی در تحقیر و اعترافگیری از ایشان داشتند: «ناگهان سیلی محکمی بر چهرهی آقای خامنهای زد. تعادلش به هم خورد، اما خیلی زود خودش را جابهجا کرد تا به حالت اول بازگردد که ضربهی دوم از راه رسید و او را روی تخت کنار دستش انداخت. میخواست برخیزد که یکی از آنها تشر زد: بمان. خوب جایی افتادی! پاهایش را به تخت بستند. آن روبهرو، تازیانهها از سینهی دیوار آویزان بودند... یکی از آنان تازیانهای برداشت و کف پایش را نشانه گرفت. شروع کرد به زدن... دیگری آمد و شلاق را از او گرفت. آنقدر زد تا از نا افتاد. نفر سوم شلاق را گرفت. او هم از زدن خسته شد و نفر چهارم. همهی افراد آن اتاق امکان استراحت و نفس تازه کردن داشتند، جز آقای خامنهای. برخی از اینان تازیانه را خیس میکردند و آن را بر بدن زندانی فرومیآوردند.»، گاهی هم «در طول مدت شکنجه، یکی از آنها بالای سرم میآمد و از من میخواست تا از فلان کس یا از نهضت اسلامی بیزاری جویم. من قبول نمیکردم و آنها هم آنقدر مرا میزدند تا بیهوش میشدم.»
آیتالله خامنهای سرانجام در تاریخ ۲۲ آبان۱۳۵۰، با تعهد به خارج نشدن از محدوده حوزهی قضایی و تبدیل قرار بازداشت به پنجاه هزار ریال جزای نقدی، از زندان رهایی یافتند.
روزهای سختِ کمیته مشترک
آخرین بازداشت و زندانی آیتالله خامنهای در دیماه سال ۵۳ اتفاق افتاد. ایشان در ایام آزادی هم کاملا تحت نظر ساواک قرار داشتند. بهویژه جلسات تفسیر ایشان در مسجد کرامت و امام حسن که پوششی بود برای بیان معارف انقلابی، ضبط و صورتجلسه میشد. سرانجام در دیماه ۱۳۵۳، ساواک پس از ورود به منزل آیتالله خامنهای در مشهد و تفتیش خانه، ایشان را دستگیر و بخشی از کتابها و دستنوشتههای ایشان را ضبط کرد. این دوره که سختترین دوره زندانی آیتالله خامنهای بود در در زندان کمیتهی مشترک ضدخرابکاری در تهران سپری شد: «روزهای سختی را در سلول سپری کردم که گرانی آنها را جز کسانی که طعم آن را چشیدهاند درک نمیکنند... شکنجهی روحی و جسمی، غذای روزان و شبان ما بود. فریاد زندانیان در زیر شکنجه گوش را میخراشید و در بعضی از شبها تا صبح ادامه داشت. شیوهی شکنجهگران نیز بسیار حسابشده و ماهرانه بود. همهچیز در این زندان، خرد کردن روحیه و شخصیت زندانی را هدف گرفته بود.»
به تعبیر آیتالله خامنهای، «گذران یک ماه در سلول انفرادی مساوی با یک سال در زندان عمومی است؛ اما در اینجا میگویم، یک روز بازجویی مساوی با گذران یک سال در سلول انفرادی است.»
خمینیِ مشهد
آیتالله خامنهای، یکی از بازجوهای خود را به خاطر شباهت با حاکم وقت مصر، «انورسادات» نام گذاشته بود: «مرا به داخل اناق برد و روی صندلی نشاند و گفت: سرت را بردار. یعنی پیراهن را بردار. دیدیم بازجوی پرونده من است. نام او را انورسادات گذاشته بودم. شباهتهایی به هم داشتند. روبرویم ایستاد و شروع کرد به سوال: سوالهای معمولی. من هم جواب میدادم. در همین بین در اتاق باز شد، مردی سرش را داد تو و از [انورالسادات] پرسید: چای داری دکتر؟ دکتر و مهندس، عنوان بازجوها بود که با آنها یکدیگر را صدا میکردند؛ و این از عقده حقارت و پسماندگی آنها ناشی میشد. با سوال «چای دارید؟» میخواست تظاهر کند که ورودش طبیعی است، [اما اینطور نبود.] داخل شد. در حالی که وانمود میکرد از دیدن من تعجب کرده، پرسید: این چیه؟ «این چیه» سوال معروف زندان بود. هرگز ندیدم بازجویی بپرسد: این کیه؟ [انورالسادات] گفت: خامنهای از مشهد. او گفت: عجب! این همان کسی است که میخواهد خمینی مشهد باشد!؟ مرد خطرناکی است! سپس سرش را تکان داد و گفت: خامنهای! از اینجا خلاصی نداری. بعد پرسید: تقیه و توریه چیه؟ و رو به بازجو ادامه داد: اینها تظاهر به کاری میکنند که کار واقعیشان نیست و اسمش را تقیه میگذارند. مطالب غیرواقعی میگویند و نام آن را توریه میگذارند. حق داشت. ما از دستگاه حاکم تقیه میکردیم و از این موضوع خیلی ناراحت بود. تقیه، خندقی بود کشیده شده میان ما و دستگاه حاکم. حکومت از مقابله با آن عاجز بود. من ساکت بودم، اما وقتی اصرار او را به شنیدن تعریفی از این اصطلاح دیدم پاسخ ساده و مناسب شرایط دادم. گفت: نه؛ این طور نیست. و شروع کرد به تهدید. از همان زمان که وارد اتاق شده بود ترسیده بودم. احساس میکردم میخواهد اذیتم کند. تهدیدش ترسم را زیاد کرد. سرم را بلند کردم و در چهرهاش خیره شدم. دیدم چهره سگی که به خوابم آمده بود، روبرویم ایستاده است. [این قدر شباهت؟] به سرعت تصاویر خوابی که دیده بودم در ذهنم نقش بست. حمله سگ... گ. پارس شدید... ایستادنش... اذیت نکردنش. آرامش عجیبی بر من حاکم شد و به کلی آسوده شدم. یقین کردم این مرد نمیتواند مرا اذیت کند؛ و چنین هم شد. بازجویی ساعتها به درازا کشید. تعداد آنها به هفت رسید. از همه طرف دورهام کردند، ولی آسیبی به من نزدند.» این بازجویی در جلسههای بعدی ادامه یافت؛ با ضرب و شتم، کتک و انواع شکنجه.
پس از آزادی از ششمین زندان در شهریور ۱۳۵۴، آیتالله خامنهای با مجازات تازهای روبرو شد: تبعید. ایشان را از آن سال تا پیروزی انقلاب دوبار تبعید کردند.
شکنجه شدن در راه دین خدا را افتخار میدانیم
حالا با گذشت بیش از پنجاه سال از نخستین دستگیری و زندان آیتالله خامنهای، و سی و اندی سال از بهار آزادی در بهمن ۵۷، آنچه پیش روی ماست سرمایهای فراهمآمده و عمارتی بالارفته بر خونهایِ شالودهافکن شهدا در شکنجهگاهها و زندانهای زور پهلوی. راوی آن روزهای رنج و آرزو، اگرچه هیچگاه خاطرات تلخ فریادها و نالهها را فراموش نمیکند، اما از این آرزوی برآوردهشده به خود میبالد: «ما میخواهیم در راه دین خدا سیلی بخوریم. ما شکنجه شدن در راه دین خدا را افتخار میدانیم؛ مایهی اعتلا میدانیم؛ آن را جواب خدا در شب اول قبر میدانیم؛ آن را جواب خدا در قیامت میدانیم. شوخیمان که نمیآید! مبارزه برای دین خداست؛ برای اعتلای کلمهی حق است.» اعتلای کلام حق در جمهوری اسلامی، و پاسداشت آن نسل مجاهد و این یادگار حکومت انصار خدا در زمین، جز با به یاد داشتن مختصات آن آرزو محقق نمیشود: «حاکمیّت اسلام آرزوی همه کسانی بود که در دوران محرومیّت از حاکمیّت الهی، در غربت مردند و در شکنجهگاهها رنج کشیدند و آرزو کردند که خدای متعال به آنها فَرَج دهد. باید با همه توان از این محافظت کرد.»/منبع:۱۱ بهمن ۱۳۹۶مشرق بااندکی اصلاحات
***
آیامقام معظم رهبری به عتبات مشرف شده اند؟
اولین سفرکربلا ۷ سالگی
در سال ۱۳۲۵شمسی در ۷ سالگی
رهبرانقلاب :«پدرم میخواست برود مکه. بنا بود ما را ببرد عتبات، بگذارد، خودش برود مکه و برگردد. [اما] نتوانست گذرنامهاش را درست کند. گذرنامه عتبات را هم نتوانست بگیرد. شبهای سختی گذراندیم... در بصره گمان میکردیم که دیگر تقریبا از خطر جسته[ایم]. منزل یکی از علمای آنجا وارد شدیم. یکی دو روز آنجا ماندیم. بعد بلیت گرفتند. رفتیم نجف.»
آیت الله خامنه ای: «چند ماهی نجف بودیم،کربلا، کاظمین و سامرا رفتیم»
دومین زیارت کربلا ونجف درسن ۱۸سالگی
در سال ۱۳۳۶، به همراه مادر و برادر و تعدادی از بستگان برای دیدار با خویشاوندانی که ساکن نجف بودهاند عازم عراق میشوند. در شهر نجف در درس علما و مدرسان حوزه علمیه نجف حضور مییابند و«ازحوزه نجف خوشش می آیدکه قصداقامت درنجف را داشتند، ولی به دلیل مخالفت پدر پس از حدود دوماه به مشهد بازمیگردند.»
سومین دیدارناموفق کربلا
ساواک:آشوبگراست،نبایدبرود
محرم سال ۱۳۴۷ بار دیگر ایشان قصد زیارت کربلا میکند... اداره گذرنامه درخواست او را به ساواک فرستاد ونامه ساواک: «مشارالیه... از هر فرصتی برای تحریک مردم استفاده مینماید و پایبند به هیچ اصول و تعهدات خود-به حکومت شاه- نمیباشد،موافقت نمی شود.»
آیت الله سید حسن طباطبائی قمی کیست؟
آیت الله سید حسن طباطبائی قمی-متولدنجف- فرزند آیت حاج آقا سید حسین طباطبائی قمی در دوران سلطنت رضا خان نقش مهمی در مخالفت با اعمال و اقدامات ضد اسلامی و دینی رژیم پهلوی داشت.
وی درجوانی به همراه پدرش که به درخواست اهالی خراسان و سفارش میرزا محمد تقی خان شیرازی بود، به مشهد مهاجرت نمود و تحصیلات خویش را در آن شهر آغاز نمود. در وقایع قیام مسجد گوهر شاد در سال ۱۳۱۴ش.در شهر مشهد ..سخنرانی مهیّج شیخ محمدتقی بهلول ..و کشف حجاب خاندان پهلوی روی داد، ایشان به عنوان اعتراض به همراه پدر بزرگوارشان عازم تهران شدند و پس از آنکه به دستور رضا خان به عتبات تبعید گردیدند.
حاج آقاقمی درقیام ۱۵خرداد۱۳۴۲به قیام امام خمینی لبیک گفت وحتی درطول ۲هفته ای که امام خمینی در زندان قصر زندانی بود،همبندش بود که بعد به پادگان عشرت آباد منتقل گردید.
وی بعد از مدتی از زندان آزاد و به مشهد بازگشت وبه مبارزه خود علیه رژیم پهلوی ادامه داد.
درماجرای تبعیدامام به ترکیه، علمای مبارزمشهددر منزل آیت الله میلانی اجتماع کردند و تصمیم گرفتند تا به عنوان اعتراض نسبت به اقدام رژیم پهلوی در اخراج امام از ایران، در مسجد گوهر شاد تحصن کنند،آیت الله سید حسن طباطبائی قمی ازصحنه گردانان این اجتماع معترضه بود.
پس از این جریانات رژیم پهلوی تصمیم گرفت که آیت الله قمی را از محل اقامت شان دور کند و در سال ۱۳۴۶ش. ایشان را از مشهد به زاهدان و خاش تبعید نمودند.
وی بعد از ۱۴ ماه اقامت در خاش، از سوی نیروهای امنیتی و انتظامی رژیم به خانه ای در کرج منتقل شد ودر حصر بود.
ولی همچنان بیت ایشان درمشهد یکی از پایگاههای مردمی در پیشبرد نهضت امام خمینی به شمار می رفت.
آیت الله سید حسن قمی پس از پیروزی انقلاب اسلامی به مشهد برگشتند وازمدرسین حوزه علمیه مشهد بود.
اماپس از مدتی ازمخالفین همان امام ونهضتی شدکه برایش قیام کرده بود! در حصرشد.
علت مخالفت باامام خمینی؟
آیت الله سیدحسن قمی: من وارد اتاق امام که شدم، ایشان روی تخت استراحت میکردند که برای من نیز صندلی آوردند و من نشستم و به امام گفتم: « آقا میخواهم اگر اجازه بدهید مطالبی را که نمیدانم کسی تا به حال به شما گفته – بیان کنم. امام نیز موافقت کردند».
من از نابسامانیها برای ایشان گفتم و شرح دادم که حزب جمهوری اسلامی چه میکند؟ همه جا دست انداخته، از استخدام تا هر چیزی شرط حزب جمهوری اسلامی است. از مصادرهها، از افراد بی گناهی را که میزنند و آبرویشان را میبرند، از وضع حکام شرع و دادگاهها گفتم، به او گفتم که از افرادی که دور و بر شما هستند، حساب بکشید، به نام شما در مملکت دیکتاتوری درست شده است! به طوری که مردم دارند کم کم شاکی میشوند. کتک زدن و شلاق زدن مردم و مصادره کردن اموال آنها درست نیست.../پایان کلام خودش.
ایشان به دلیل همان رفاقت گذشته باامام خمینی ،چندسال بعدازپیروزی انقلاب می آیدتهران دربیمارستانی که امام بستری بوده،به امام اعتراض میکند که این چه بساطی است که پهن کردید،اینهمه ظلم وجنایت است واز حزب جمهوری اسلامی وگردانندگانش بدگویی می کند وحتی درهمان حال نزارامام،سرش دادمی کشد! ولی کسی چیزی متوجه نمی شود ،فردایش امام به هاشمی می گوید«ببینید که آقای قمی چی می گوید،بررسی کنید»،هاشمی هم بااومجادله می کند که این چه رفتاری بوده که کردیدباامام! امام مشکل قلب داره،شماقبلش را بدردآوردید ...وبعدمی گویدباشدمن رسیدگی میکنم وشما دیگرجایی عنوان نکنید،اما چندروزبعدمصاحبه باکیهان می کند،ازسیرتاپیاز ملاقات امام را می گوید،روزنامه هم منتشرمی شود،یک غوغایی بپامی شود وی ازمخالفان جنگ باعراق-بعدازفتح خرمشهر- بود، اعلامه داده بود«این جنگ دیگرمشروعیت ندارد،هم کشته و هم کشنده، هر دو به جهنم خواهند رفت»!و...که حاکمیت برای مهارش ناچارمی شوندحکم«لامساس»رابرایش اجرابکنند.
بعدازرحلت امام خمینی(رهبریت آیت الله خامنه ای)حصرش لغوشد،ولی همچنان گوشه عزلت گزیدتا..
وفات:آیت الله سیدحسن طباطبایی دربامداد روز دوشنبه ۲۰خرداد ۱۳۸۶سن ۹۶ سالگی درمشهددرگذشت.
تألیفات:کتاب الحج (۳ جلد)، حاشیه بر عروه الوثقی، تقریرات درس اصول میرزای نائینی.
***
طالقانی، مطهری، هاشمی رفسنجانی، بهشتی، مهدوی کنی، موسوی اردبیلی، باهنر،مهندس بازرگان، یزدی، صدر حاجسیدجوادی، کتیرایی، تیمسار قرنی ،عزتالله سحابی و عباس شیبانی
اعضای شورای انقلاب
اسامی «شورای انقلاب» وسرنوشت اعضا رابررسی خواهیم کرد.+عکس.
به سرنوشت عبرت آموز «۲نخست وزیر» کشوراسلامی ایران(بازرگان ومیرحسین موسوی) +آخرین نخست وزیرشاهمی پردازیم..اینکه امام خمینی چندسال درخارج ازکشوربوده ودرکدام کشورهااقامت داشت ویم مرورکوتاهی هم خواهیم داشت از ورود امام تارحلت واقامتگهای معمارانقلاب وصحنه هایی از راهپیمایی مردم انقلاب درحمایت ازنخست وزیر(مهندس بازرگان)+ماجرای استعفای مهندس بازرگان ومیرحسین موسوی وسرنوشت پاک اولی وشوم دومی.
سران کشور
به ترتیب ازراست:سیداحمدخمینی،آیت الله خامنه ای،شهیدبهشتی،محمدجوادباهنر
تاریخ تشکیل شورای انقلاب در تقویمهای رسمی جمهوری اسلامی ۲۲دیماه ذکر شده است اما در خاطرات اعضای برجسته این شورا بیان شده اواخر آبان ۱۳۵۷درفکر تشکیل چنین شورایی بودند.
«مهندس مهدی بازرگان» درباره ترکیب شورای انقلاب در خاطرات خود میگوید: ترکیب شورای انقلاب چهار بار عوض شد ولی همیشه اکثریت آن را معممین تشکیل میدادند.
ترکیب اولیه که با پیشنهاد نخستوزیر و تصویب وزرای دولت موقت صورت گرفت:
بترتیب ازراست:آیت الله مرتضی مطهری،هاشمی رفسنجانی،؟،آیت الله سیدعلی خامنه ای،حجت الاسلام محمدجوادباهنر.
آیت الله سیدمحمودطالقانی، آیت الله مرتضی مطهری،آیت الله اکبرهاشمی رفسنجانی، آیت الله سیدمحمدحسین بهشتی، آیت الله محمدرضامهدوی کنی، آیت الله سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی، حجت الاسلام محمدجوادباهنر،دکترابراهیم یزدی، احمدصدر حاجسیدجوادی، مصطفی کتیرایی، تیمسارمحمدولی قرنی و من(مهندس مهدی بازرگان)، به انضمام آقایان: عزتالله سحابی و دکترعباس شیبانی( بلافاصله بعد از خروج از زندان به فرانسه رفته بودند).
احمدجلالی،میرحسین موسوی،حبیب الله پیمان
مهندس بازرگان درباره تغییردوم می گوید:بعد از تعیین دولت موقت و خارج شدن وزرا از شورای انقلاب به جای ما، آقایان دکترسیدابوالحسن بنیصدر،دکترصادق قطبزاده، مهندس میرحسین موسوی، حبیب الله پیمان و دکتراحمدجلالی را وارد کردند؛ بدون آن که به جای شهید مطهری و مرحوم طالقانی شخص جدیدی جانشین شود.
تغییر سوم بعد از استعفای دولت موقت و واردکردن آقایان کتیرایی، معینفر، رضا صدر و من(مهدی بازرگان) به دستور امام صورت گرفت و در عوض آقایان پیمان، مهندس موسوی و جلالی خارج شدند.
بترتیب ازراست:هاشمی رفسنجانی،دکترابراهیم یزدی،؟،دکتریدالله سحابی،....(ازسمت چپ):مطهری،مهدوی کنی،قطب زاده.
«آیت الله سیدمحمد حسینی بهشتی متولد۱۳۰۷»می گوید: اول امام به یک گروه پنجنفری از روحانیت مسئولیت دادند که برای شناسایی افراد لازم برای اداره آینده مملکت، تلاش کنند.
این عده عبارت بودند از: آیتالله مطهری، هاشمی رفسنجانی، موسویاردبیلی، باهنر و خود بنده(بهشتی)، بعد با آقای مهدوی کنی صحبت کردیم و به امام اطلاع دادیم و ایشان افزوده شدند.
بدین ترتیب هسته «شورای انقلاب» یک گروه ۶نفری شد.
بعدها از روحانیون «آیتالله خامنهای »نیز اضافه شدند. جلسات شورای انقلاب گاهی در مدرسه علوی، گاهی در مدرسه رفاه و گاه در منازل اشخاص تشکیل میشد.
بعد از تکمیل اعضای شورای انقلاب، چند وظیفه مهم و اساسی در برابر شورا قرار داشت: اول، تدوین و تصویب اساسنامه شورا بود. در اولین جلسات، اساسنامه شورای انقلاب تنظیم و تصویب گردید و به تأیید امام خمینی نیز رسید. این اساسنامه وظایف و طرز کار شورا و روابط آن را با رهبری تعیین میکرد. به موجب این اساسنامه، شورای انقلاب در حکم «قوه مقننه» یا مجلس شورای موقت بود و بر کار قوه مجریه، دولت موقت، نظارت میکرد./پایان اظهارات آیت الله بهشتی.
آقای بهشتی ریاست دیوان عالی کشور را نیز بر عهده داشت و رئیس حزب جمهوری اسلامی بود که در حادثه هفتم تیر سال ۱۳۶۰ همراه با ۷۲ نفر دیگر به شهادت رسید.
«هاشمی» از ۱۳۶۸ ریاست مجلس شورای اسلامی را بر عهده داشت و هشت سال رئیسجمهور،همچنین رئیس مجلس خبرگان بود ودر دوران جنگ جانشین فرماندهی کل قوا بودو تا هنگام فوتش(۱۹دی ۱۳۹۵) رئیس مجمع تشخیص مصلحت بود.
آیت الله طالقانی رئیس شورای انقلاب
آیت الله سید محمود طالقانی، فرزندآیت الله ابوالحسن طالقانی (متولداسفند ۱۲۸۹)
«سیدمحمودطالقانی »در ۱۳۴۲ خورشیدی به زندان رفت که پس از پنج سال زندان، عفو و آزاد شد اما بار دیگر در دوم آذر ۱۳۵۴ خورشیدی توسط دادستان ارتش دستگیر
وبه ۱۰ سال زندان محکوم زندانی شد،در در آبان ماه ۱۳۵۷آزادشد(۸سال درتبعیدوزندان بسربرده است.)
وی اولین «رییس شورای انقلاب»واولین امام جمعه وعضومجلس خبرگان بوده است.
بترتیب ازراست:؟،بنی صدر،هاشمی رفسنجانی،آیت الله بهشتی،آیت الله طالقانی.
آیت الله طالقانی در۱۹ شهریور ۱۳۹۷درگذشت
کابینه۴۵روزه آیت الله مهدوی کنی
آیت الله محمدرضا مهدوی کنی(نخست وزیر ۴۵ روزه بعدازشهادت رجایی وباهنر-قبل ازریاست جمهوری آیت الله خامنه ای)با اعضای کابینه اش درکنارامام خمینی.
اولین رئیس کمیته انقلاب اسلامی بود، در دولت شهید رجایی وزیر کشور بود و بعد از شهادت رجایی و باهنر(تاانتخابات ریاست جمهوری وانتخاب آیت الله خامنه ای۱۰مهر۱۳۶۰)نخست وزیربوده(کارهای ریاست جمهوری راهم عهده داربود)
آخرین مسئولیت آیتالله مهدویکنی ،ریاست مجلس خبرگان بود،که در ۲۹ مهر ۱۳۹۳درگذشت.
شهریور ۱۳۵۸(قم) آیتالله مهدوی کنی و رؤسای کمیتههای تهران در دیدار با امام خمینی. شهیدفضل الله محلاتی و آیتالله امامی کاشانی نیز دیده میشوند.
بترتیب ازراست:میرحسین موسوی(نخست وزیر)،آیت الله سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی(رئیس قوه قضائیه)،آیت الله ری شهری(رئیس دادگاه های انقلاب)،امام خمینی،دکترعلی اکبرولایتی(وزیرخارجه)،آیت الله سیدعلی خامنه ای(رئیس جمهور) وهاشمی رفسنجانی(رئیس قوه مقننه)
«آیتالله موسوی اردبیلی» نماینده مجلس خبرگان قانون اساسی ودراصلاح قانون اساسی حضور داشت، چندین سال دادستان کل کشور و رئیس دیوان عالی کشور بود.
آیتالله موسوی اردبیلی که امامجمعه موقت تهران نیز بود در صبح ۰۳ آذر ۱۳۹۵ در سن ۹۱ سالگی درگذشت.
«حجت الاسلام محمدجوادباهنر» عضو مجلس خبرگان قانون اساسی و نماینده مردم در مجلس اول بود. شهید باهنر که سابقه وزارت آموزشوپرورش را داشت،
نخستوزیر دولت شهید رجایی بود که در انفجار دفتر نخستوزیر در ۸ شهریور ۶۰ به شهادت رسید.
«دکترابراهیم یزدی»درکابینه مهندس بازرگان، معاون نخستوزیری دولت موقت، وزیر امور خارجه دولت موقت، نماینده امام و سرپرستی کیهان، نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی دوره اول و دبیر کل نهضت آزادی بعد از فوت مرحوم مهندس بازرگان را بر عهده داشت ودرنوفل لوشاتو مشاوررسانه ای امام خمینی بودوی در پنجم شهریور ماه سال ۹۶ در ۸۶سالگی درگذشت.
بنی صدروبازرگان درکنارامام خمینی
از راست: بترتیب از راست:امیرحسین پولادی،هاشم صباغیان،دکترسید محمد مهدی جعفری،دکتریدالله سحابی، مهندس مهدی بازرگان، مجمد بسته نگار ،احمد صدر حاج سید جوادی.
«دکتر احمدصدر حاج سیدجوادی» از اعضای برجسته و عضو شورای مرکزی نهضت آزادی ایران، وزیر کشور و وزیر دادگستریدولت موقت مهندس بازرگان ، پس از سقوط دولت موقت نماینده مردم قزوین در مجلس شورای اسلامی دوره اول شد،در یازدهم فروردین سال ۹۲ در تهران درگذشت.
«مصطفی کتیرایی»از اعضای برجسته انجمن مهندسان ایران، نماینده ویژه امام در هیات بررسی مشکلات و مسائل نفت در سال ۵۷ و وزیر مسکن و شهرسازی دولت موقت بود. کتیرایی در ۱۴ بهمن سال ۹۴ درگذشت.
«سرلشکر قرنی» اولین رئیس ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی بود .
«سرلشکر محمدولی قرنی»در روز ۲۳ بهمن ۵۷ یعنی یک روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی،درآن وضعیت آشفتگی وپاشیدگی ارتش شاهنشاهی، با حکم امام خمینی، اولین رئیس ستاد مشترک ارتش ملی اسلامی شد.
سرلشکرقرنی درکنارداریوش فروهر
سوابق مبارزاتی ضدشاهی سرلشکرقرنی:وی مغز متفکر کودتا ، فرمانده وقت ستاد اطلاعات ارتش معروف به «رکن ۲»که نقشه سرگونی دولت منوچهر اقبال راطراحی کرده بود که دکتر علی امینی به نخستوزیری ایران بنشانداما در پی کشف کودتا علیه حکومت شاه درتیر ۱۳۳۷ دستگیر و پس از سه سال زندان از ارتش اخراج شده بود.
واماسپهبدقرنی تنها ۴۳ روز توانست دوام بیاورد،سازوکارهای این مردانقلابی با عملکردهای وزیردفاع(دکترابراهیم یزدی) ونخست وزیری همخوانی نداشت که در نهایت با شدت یافتن اختلافات رئیس ستادارتش با دولت موقت،مجبور به استعفا شد.
اولین رئیس ستادارتش نظام جمهوری اسلامی عنوان «اولین شهیدترور»را هم متعلق به خودش کرد، در سوم اردیبهشت سال ۱۳۵۸ توسط گروه فرقان به شهادت رسید.
مهندس مهدی بازرگان/نخست وزیرایران
بازرگان، بازرگان، حکومتت مبارک
متن حکم نخست وزیری بازرگان
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای مهندس مهدی بازرگان
بنا به پیشنهاد شورای انقلاب، بر حسب حق شرعی و حق قانونی ناشی از آرای اکثریت قاطع قریب به اتفاق ملت ایران که طی اجتماعات عظیم و تظاهرات وسیع و متعدد در سراسر ایران نسبت به رهبری جنبش ابراز شده است و به موجب اعتمادی که به ایمان راسخ شما به مکتب مقدس اسلام و اطلاعی که از سوابقتان در مبارزات اسلامی و ملی دارم، جنابعالی را بدون در نظر گرفتن روابط و حزبی بستگی به گروهی خاص، مامور تشکیل دولت موقت می نمایم تا ترتیب اداره امور مملکت و خصوصا انجام رفراندوم و رجوع به آرای عمومی ملت درباره تغییر نظام سیاسی کشور به جمهوری اسلامی و تشکیل مجلس موسسان از منتخبین مردم جهت تصویب قانون اساسی نظام جدید و انتخاب مجلس نمایندگان ملت بر طبق قانون اساسی جدید را بدهید.
مقتضی است که اعضای دولت موقت را هر چه زودتر با توجه به شرایطی که مشخص نموده ام تعیین و معرفی نمائید. کارمندان دولت و ارتش و افراد ملت با دولت موقت شما همکاری کامل نموده و رعایت انضباط را برای وصول به اهداف مقدس انقلاب و سامان یافتن امور کشور خواهند نمود. موفقیت شما و دولت موقت را در این مرحله حساس تاریخی از خداوند متعال مسئلت می نمایم./
روح الله الموسوی الخمینی ۶ربیع الثانی ١٣٩٩(یکشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۵۷)
شامگاه ۱۴ بهمن،جلسه مهمی با حضور اعضای شورای انقلاب اسلامی در اقامتگاه امام در مدرسه علوی شماره ۲ در خیابان عین الدوله ایران برگزار شد و تا ساعت ١١ شب ادامه داشت. در این جلسه مهندس بازرگان به عنوان نخست وزیر تعیین شد و حکم وی که تاریخ یکشنبه، ۱۵ بهمن ۱۳۵۷صادر شد.
روز دوشنبه، ۱۶ بهمن ۱۳۵۷ مراسمی در آمفی تئاتر مدرسه علوی برگزار شد و حکم نخست وزیری به او اعطا شد. این مراسم ساعت ۳۰ : ۱۷ بعد از ظهر با حضور جمع زیادی از خبرنگاران داخلی و خارجی با سخنان امام آغاز شد.
در روز پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۵۷ مردم در سراسر کشور در حمایت از مهندس بازرگان به خیابانها ریختند. روزنامه اطلاعات در گزارشی در این باره نوشته است:
امروز میلیونها نفر در سراسر کشو با راهپیماییهای گسترده و اجتماع، به دولت بازرگان، منتخب امام خمینی، رأی موافق دادند.
شعارهای حمایت از نخستوزیری آقای بازرگان : درود بر خمینی، ناجی خلق ایران/درود بر بازرگان مجری حفظ قرآن؛ نخستوزیر ایران، منتخب امام است/ بر او ز جانب ما، از جان و دل سلام است/بازرگان، بازرگان، حکومتت مبارک.
مهندس بازرگان، نخستوزیر ایران/ بازرگان، بازرگان، مجری حکم قرآن/فرموده خمینی، برای ما چوجان است، نخستوزیر محبوب، مهدی بازرگان است/نخستوزیر محبوب، منتخب امام است.
کاظم سامی (وزیر بهداری و بهزیستی)، داریوش فروهر( وزیر کارو امور اجتماعی)، ابراهیم یزدی(معاون نخست وزیر در امور انقلاب)، یدالله سحابی(وزیر مشاور در طرح های انقلاب)، علی اردلان(وزیر دارایی و امور اقتصادی)، اسدالله مبشری(وزیر دادگستری)، عباس تاج(وزیر نیرو)، علی محمد ایزدی(وزیر کشاورزی)، رضا صدر(وزیر بازرگانی)، حسن نزیه(رئیس شرکت نفت)، علی شریعتمداری(وزیر علوم و فرهنگ وهنر)، غلامحسن شکوهی (وزیر آموزش وپرورش)، ناصر میناچی(وزیر اطلاع رسانی و تبلیغات)، دریادار احمدمدنی(وزیر دفاع ملی)، حسن اسلامی(وزیر پست و تلگراف و تلفن)، سپهبد نوروزی (سرپرست شهربانی).
۹ ماه نخست وزیری
مهندس مهدی بازرگان در روزدوشنبه، ۱۴ آبان ۱۳۵۸(یک روزبعدازتسخیرلانه جاسوسی توسط دانشجویان خط امام)برای سومین بود که استعفای خودراتقدیم امام کرد، ۲۷۵ روزبه عنوان نخستوزیری دولت موقت عهده دار امورحکومت انفلابی بود،آخرین جلسه هیئت دولتش در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ بود.
مهندس بازرگان فکرمی کرداگرمعالجات خودرادرخارج ازکشورانجام دهد،شفامی یابد،لذااواخردیماه ۱۳۷۳برای ادامه درمان(بیماری قلب) عازم سوییس شد وامانه اینکه شفایی نیافت،بلکه حتی نتوانست خودرابه بیمارستان برساند،در فرودگاه زوریخ وضعیت مزاجیاش رو به وخامت گذاشت.که تاقبل ازرسیدن به بیمارستان درروزجمعه، ۳۰ دی ۱۳۷۳در سن ۸۷ سالگی درگذشت.
مهدی بازرگان در ۳۰ دی ۱۳۷۳در سن ۸۷ سالگی درگذشت و پیکر او به تهران منتقل کردند و بعدازتشییع باشکوه از مقابل حسینیه ارشاد در قم دفن شد. بنا به وصیت بازرگان، پیکرش در مقبره بیات در نزدیکی آرامگاه حضرت فاطمه معصومه (س) و در کنار والدین به خاک سپرده شد.
مهندس میرحسین موسوی(متولد۱۳۲۰)
«موسوی»در کابینه رجایی،مهدوی کنی به عنوان وزیر امور خارجه دولت بود.
بعدازشهادت رئیس جمور(رجایی)،باانتخاب آیت الله خامنه ای درمهر۱۳۶۰ موسوی به عنوان وزیر امور خارجه معرفی شدو ولایتی بعنوان نخست وزیرمعرفی شد وامامجلس به ولایتی رأی نداد وبناچارموسوی معرفی شد ودردوره دوم ریاست جمهوری آیت الله خامنه ای قصدحذفش راداشت که امام خمینی بعلت وضعیت جنگی وهماهنگی ایشان باجبهه ،مصربودکه حتماً بایدموسوی نخست وزیرباشد وحتی وساطت بزرگان رانپذیرفت واینبار «میرحسین»بررئیس جمهور«تحمیل» شد.
امام خمینی،سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی(رئیس قوه قضائیه)،آیت الله سیدعلی خامنه ای(رئیس جمهور)،میرحسین موسوی(نخست وزیر)
کابینه آیت الله خامنه ای/میرحسین موسوی موسوی،ارچپ نفرسوم.
«میرحسین موسوی» از آن زمان تا سال ۱۳۶۸ برای ۸ سال، نخستوزیر ایران بود.
روز سه شنبه، ۱۵ شهریور ۱۳۶۷ در شرایطی که ایران به تازگی قطعنامه آتشبس یا به تعبیر امام خمینی جام زهر را پذیرفته بود، روزنامه جمهوری اسلامی که در اختیار مسیح مهاجری قرار داشت، در حالی منتشر شد که خبر استعفای میرحسین موسوی از نخست وزیری را به عنوان تیتر یک انتخاب کرده بود، استعفایی که بدون هماهنگی رئیس جمهور و رهبر کبیر انقلاب اسلامی نگاشته شده بود.
موسوی همزمان با نگارش نسخه مطبوعاتی استعفایش، در۱۴ شهریور ۱۳۶۷ نسخه دوم استعفایش را با دستخط خویش در سربرگ نخستوزیری خطاب به رئیسجمهور منتخب مردم با تعابیری تند و موهن نگاشت. وی در نامه خویش که خطاب به «مقام محترم ریاست جمهوری» بدون ذکر نام ایشان و بدون سلام و احترامات معمول آغاز شده است، به بیان نکاتی در توضیح علت استعفای خویش میپردازد که در نسخه ارسال شده به مطبوعات موجود نبوده است. وی علت بیان این موارد را اینگونه توضیح داده است: اشاه وارمی گذریم...جواد لاریجانی، قائممقام وزیر خارجه دولتش از برخی روابط بینالملل(مذاکرات ژنو) را بی اطلاع من انجام می دهد..گروه های خودسر درکارم دخالت می کنند...ایجادشوراهای مختلف را موجب کاهش ومحدودیت دولتش دانسته ...درپایان می نویسد:«این استعفا به دلیل ناتوانی اینجانب برای کار با این شرایط است و درست برای همین ناتوانی است که اینجانب تکلیف را از خود ساقط میبینم.»
جوابیه امام خمینی به استغفای میرحسین موسوی(نخست وزیر):
جناب آقای موسوی نخستوزیر محترم
نامه استعفای شما باعث تعجب شد.
حق این بود که اگر تصمیم بدین کار داشتید، لااقل من و یا مسئولین رده بالای نظام را در جریان میگذاشتید. در زمانی که مردم حزبالله برای یاری اسلام، فرزندان خود را به قربانگاه میبرند چه وقت گله و استعفا است. شما در سنگر نخستوزیری در چارچوب اسلام و قانون اساسی به خدمت خود ادامه دهید، در صورتی که نسبت به بعضی از وزرا به توافق نمیرسید چون گذشته عمل شود. این حق قانونی مجلس است که به هر وزیری که مایل بود، رأی دهد. تعزیرات از این پس در اختیار مجمع تشخیص مصلحت است که اگر صلاح بداند به هر میزان که مایل باشد، در اختیار دولت قرار خواهد داد.
همه باید به خدا پناه ببریم و در مواقع عصبانیت دست به کارهایی نزنیم که دشمنان اسلام از آن سوء استفاده کنند. مردم ما از این گونه مسائل در طول انقلاب زیاد دیدهاند. این حرکات هیچ تأثیری در خطوط اصیل و اساسی انقلاب اسلامی ایران نخواهد داشت. از آنجا که من به شما علاقهمندم، انشاءالله عندالملاقات مسائلی است که گوشزد مینمایم./روحالله الموسوی الخمینی/ ۱۵ شهریور ۱۳۶۷
واما سال۱۳۸۸ به فعالیت های سیاسی برگشت
درانتخابات ۱۳۸۸ میرحسین درکنار همسرش(زهرارهنورد)
ومناظره تلویزیونی پرماجرا(میرحسین موسوی-سمت راست واحمدی نژاد-چپ)
میرحسین موسوی(نخست وزیر)و حجت الاسلام مهدی کروبی(رئیس مجلس)۲فتنه گر۸۸ درایام حصر
در دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری(۲۲ خرداد ۱۳۸۸) از مجموع ۳۹۱۶۵۱۹۱ رای ماخوذه
۱-محمود احمدی نژاد با ۲۴۵۲۷۵۱۶ معادل ۶۲ و ۶۳ صدم درصد اکثریت مطلق آرا را کسب کرد و به عنوان رییس جمهور منتخب برگزیده شد.
۲- میرحسین موسوی خامنه با ۱۳۲۱۶۴۱۱ رای معادل ۳۳و۷۵ صدم ارا ماخوذه.
۳-محسن رضایی با ۶۷۸۲۴۰ رای معادل یک و ۷۳ صدم درصد
۴- حجت الاسلام مهدی کروبی با ۳۳۳۶۳۵ رای معادل ۸۵ صدم درصد آرا
آقای میرحسین موسوی باتوجه به اختلاف آرای ۱۱میلیون و۳۰۰هزاری بافردمنتخب(احمدی نژاد) همچنان مصربود که درانتخابات تخلف وتقلب شده وتظاهرات خیابانی راه انداخت،آشوبهای خیابانی شکل گرفت وهیچ وساطتی رانپذیرفت ومی گفت یامن رئیس جمهورم ویاباطل شود.. و «فتنه»شکل گرفت،وبرای مهارفتنه گران،لاجرم به «حصر»متوسل شدندوازاز اوایل اسفند ۱۳۸۹ایشان با رفیقش کروبی درحصرند.
«دکتریدالله سحابی»از پایهگذاران نهضت آزادی ایران، وزیر مشاور در دولت موقت و از دوستان نزدیک مرحوم مهندس بازرگان، نماینده دوره اول مردم تهران در مجلس شورای اسلامی و رئیس سنی مجلس دوره اول بود. سحابی در ۲۳ فروردین سال ۸۱ درگذشت.
ازچپ:عزت الله سحابی،دکتریدالله سحابی،مهندس مهدی بازرگان
«عزت الله سحابی» ریاست سازمان برنامه و بودجه، نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی دوره اول و مدیرمسئولی ماهنامه ایران فردا را در کارنامه خود داشت. سحابی در دهم خرداد ۱۳۹۰ در تهران درگذشت.
دکترعباس شیبانی(متولد۱۳۱۰)
پزشکی شش ساله را ۱۷ سال خواندم و سال ۱۳۴۸ فارغ التحصیل شدم . ما وسطهای درسمان، همواره به زندان می رفتیم ۱۳۵۰ فارغ التحصیل شدم.
وزیرکشاورزی:ازآبان ۱۳۵۸ – تا شهریور۱۳۵۹(۱۰ماه)
نماینده مجلس شورای اسلامی:ازشهریور ۱۳۶۰تاخرداد ۱۳۷۹(ازدوره اول تاپایان دوره پنجم)۱۹سال
ریاست دانشگاه تهران: ازخرداد سال ۱۳۶۱ تا آبان ۱۳۶۲(۱۷ماه)
نماینده مجلس خبرگان:مرداد ۱۳۵۸ تا آبان ۱۳۵۸(۳ماه)
نماینده شورای شهرتهران :از اردیبهشت ۱۳۸۲ – مرداد ۱۳۹۶(۱۴سال)سه دوره
سال ۱۳۳۲ وارد دانشکده پزشکی دانشگاه تهران شدم، البته چون به تناوب به دلیل فعالیت سیاسی به زندان میافتادم، سال ۱۳۵۰ فارغ التحصیل شدم، سال ۱۳۵۰ فارغ التحصیل شدم.
شیبانی در سالهای ۱۳۲۹ و ۱۳۳۰ همزمان با حرکت ملی شدن صنعت نفت، فعالیت سیاسی خود را آغاز کرد و در سال ۱۳۳۵ به دلیل حمایت از دولت مصر، دستگیرشد، در سال ۱۳۳۶ به همراه سران نهضت مقاومت در مشهد به ۱۰۰ روز زندان محکوم شد. پس از آزادی در سال ۱۳۳۹ به دنبال فعالیت مجدد جبهه ملی، مجددا دستگیر و ۴ ماه زندانی کشید.
وی به دلیل مخالفت با رفراندوم ۶ ماده ای شاه، مجددا در سال ۱۳۴۰ دستگیر و ۶ سال به زندان رفت.
شما از سال ۱۳۳۵ تا ۱۳۵۵که بیست سال می شود، سیزده سالش را در زندان بودید؟
بله، سیزده سالش را در زندان بودم .
یعنی فقط ۷ سال آزاد بودید؟
نه بار مرا دستگیر کردند که شش سالش به عنوان عضو نهضت آزادی به همراه مهندس بازرگان و دکتر سحابی محکوم شدیم و زندان های دیگری هم بود که آخرینش هم به این دلیل بود که محمد مفیدی - برادر خانم من - یک ژنرال را کشت و به همین علت مرا به سه سال زندان محکوم کردند و پنج سال در زندان نگه داشتند .
شیبانی در سال ۱۳۴۷ پس از آزادی از زندان، به گذراندن پایان نامه دکترا و فارغ التحصیلی از دانشگاه پس از ۱۷ سال مشغول شد ولی مجددا در جریان شهادت آیت الله سعیدی به ۶ ماه حبس و پس از آن در سال ۱۳۵۱ به دنبال دستگیری یکی از بستگانش به جرم همکاری با وی، به ۳ سال زندان محکوم شد ولی ۵ سال در زندان ماند.
ازدواج دوران زندان
ازدواج عباس شیبانی در پشت میلههای زندان رژیم پهلوی صورت گرفته است(سال۱۳۴۸)
تنهافرزنددکترشیبانی(آزاده شیبانی):پدرم به همراه دایی بنده، زندانی سیاسی بودند، زمانی که بانویی انقلابی برای پیگیری اهداف انقلاب به دیدن دایی بنده میآمدند؛ پدرم در جریان قرار گرفت و این خانم را از طریق دایی من خواستگاری کرد؛ در حقیقت خواستگاری پدر من در پشت میلههای زندان انجام شد و پدر معتقد بود که اگر با زنی ازدواج کند که شرایط فعلی را درک کند و بپذیرد، میتواند او را به کمال آرامش و آسایش برساند، خطبه عقد پدر و مادرم را نیز آیتالله طالقانی خواندند.
(همسر)انسیه مفیدی همسر (۷۰ سالگی) درگذشت- ۲۹ خرداد ۱۳۸۷
بترتیب ازراست:دکترمهدی چمران،دکترعباس شیبانی،تندیس شیبانی،حجتالاسلام سیدمهدی طباطبایی(متوفی۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۷)،دکترمحمدباقرقالیباف.
خانم دخترشیبانی می گوید:جلسات شورای انقلاب در منزل ما برگزار میشد و اینجا قدمگاه شهید بهشتی، شهید باهنر، شهید مطهری و سایر اعضای این شورا بود، در این خانه بزرگان زیادی رفت و آمد میکردند و انقلاب اسلامی را هدایت و رهبری میکردند، در واقع اینجا «خانه انقلاب» بود.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:آقای دکترشیبانی یکی ازمردان مبارز وانقلابی است که سالهادرزندان بوده وبعداز آزادی اززندان هم دنبال رهبرومولایش (حضرت امام خمینی)بوده،به ملاقات امام می رود ودرهمانجاآقای هاشمی ازوی دعوت می کندبرای شرکت درشورای انقلاب وازمعتمدین انقلاب می شود وخدمات مؤثری هم برای نظام جمهوری اسلامی انجام داده است وبزرگمردی است که درعین دارابودن(امکانات مالی)،ساده زیست بوده بطوری که درطول ۵دوره نماینده مجلس شورای اسلامی ازناهارمجلس استفاده نکرده.. واما اینکه عده ای احساساتی بشوند ..بنویسند« مردی در سن ۸۶ سالگی که نه تلفن همراه دارد ، نه ماشین ، نه خانه ، نه حساب بانکی(داخل وخارج) و حتی تا امروز مشرف به خانه خدا و کربلا و نجف نشده است»..این چه افتخاری است!نرفتن به سفرحج واجب! وبه زیارت کربلا نرفتن چه افتخاری است(درحالیکه برای درمان همسر تاانگلیس رفته ) واینکه مقامت درمقابل تکنولوژی چه امتیازی که به آن بایدافتخارکرد ویا اینکه نداشتن حساب بنکی یعنی چه!درحالیکه که کارمنداست!وماخوشحال شدیم که درطی۲دوره کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری موفق نشدبیش از۷۰۰هزاررأی بیاورد وگرنه بااین مقاومتی که درمقابل تکنولوژی دارد(نه موبایل داردونه ایمیل ونه ازاینترنت سردرمیاورد ونه ازفوتبال خوشش می آید) رتبه جهانیمان ازافغانستان پایین تربود.
البته این ازافتخارات وصفا وصمیمیت وپاکدستی وارزشهای آقای دکترشیبانی چیزی کم نمی شود وخواستیم که آقایان ازجاده اعتدال به خاکی نزنند،جهت اطلاع این مردان عزیز«احساساتی»عرض کنم :خداونددرچندین جاازخلیل الرحمن(حضرت ابراهیم)به نیکی یادکرده،خدماتش را یادآورشده است وی راالگو«اسوه»معرفی می کند،درعین حال می فرمایداز«الا..»
«سیدابوالحسن بنی صدر»فرزندآیت الله بنی صدرهمدانی، در سال ۱۳۵۸ وزارت در اقتصاد و امور خارجه را تجربه کرده بود، در بهمن ۱۳۵۸ به عنوان اولین رئیسجمهور ایران انتخاب شد.بعلت زدوبندبا رهبرمنافقین خط خودراازنیروهای خط امام جداکرد وادامه همکاری با منافقین موجب شد که ۲۰خرداد ۱۳۶۰ از فرماندهی کل قوا عزل شود.
در ۲۶ خرداد مجلس شورای اسلامی دو فوریت طرح عدم کفایت سیاسی بنیصدر را تصویب کرد و منافقین نیز در ۲۷ خرداد اعلام کردند که مسئولیت حفاظت از جان رئیس جمهور را برعهده دارند و در ۲۸ خرداد نیز رسماً اعلام جنگ مسلحانه علیه جمهوری اسلامی کردند. در نهایت در ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ بنیصدر از ریاست جمهوری ایران خلع شد.
توضیحات مدیریت سایت-پیراسته فر درموردسرنوشت بنی صدر:درشامگاه ۶ مرداد ۱۳۶۰ ساعت ۳۵ : ۱۹ بنیصدر و رجوی در حالی که لباس پرواز بر تن داشتند، وارد رمپ (محوطه بارگیری و سوار کردن مسافر در فرودگاه) پرواز میشوند.
در همان حال از پست فرماندهی اعلام میکنند که پرواز یک ساعت جلو افتاده است و به جای ساعت ۳۰ : ۱۰ شب، یک ساعت زودتر انجام خواهدشد. سوژهها همراه محافظان خود، در محوطه اتاقک سوختگیری پنهان شدند. وقتی سایر خدمه از قبیل کروچیف (مهندس پرواز) و بوم اپراتور (مسئول سوختگیری)، برای بازدید قبل از پرواز سعی کردند محوطه را چک کنند، با در بسته مواجه شدند. سرهنگ معزی(خلبان مخصوص شاه) وچندهمدست این نقشه مسئول مربوطه راتهدیدمی کند وارد اتاقک می کنند ودست وپای اورامی بندند وهواپیمای شروع به پروازمی کند وبه این ترتیب، بنی صدر، همراه با رجوی از ایران گریخت و به فرانسه رفت وپناهندگی گرفت.
«سرهنگ معزی» خلبان قهرمانی که خائن بود!
سرهنگ بهزاد معزی خلبان مخصوص شاه بود که در بیشتر پروازها و مسافرتهای شاه مخلوع ، خلبان هواپیمای اختصاصی وی بوده است
«معزی» خلبان همان هواپیمایی بود که در روز ۲۶ دی ۱۳۵۷ شاه از ایران فرار کرد.
فرارشاه ازایران
ولی در۲ اسفند ۱۳۵۷ باژست عشق به وطن ( تظاهر به جانبداری از انقلاب اسلامی) هواپیما را به ایران بازگرداند ومورداستقبال وتشویق مسئولین قرارگرفت،حتی برایش محافظ گذاشتند،ازترس ترور سلطنت طلبها،حتی چندین خلبان وافسران ضدانقلاب را به ایران بازگرداند وبرایشان امان نامه گرفت!.
۲سال و۵ماه بعد۲تاجنایتکارراباهمان هواپیمای شاه فراری داد.
گزارش معزی درباره عملیات فراری دادن بنی صدر
سرهنگ معزی می گوید: صبح روز سه شنبه ۶ مرداد ۱۳۶۰ یک نقشه پرواز آموزشی سوختگیری شبانه را طراحی کردم و ۴ تن دیگر از خدمه هواپیما را نیز در جریان گذاشتم. عصر روز موعود مطابق معمول به پایگاه هوایی رفتیم تا خود را برای یک پرواز عادی آماده کنیم. مخازن سوخت را پر و همه چیز را مرتب کردیم. ساعت ۲۰:۳۰ دقیقه بامداد موفق شدیم بنیصدر را به طور پنهانی وارد هواپیما کرده و آنجا پنهان کنیم و سرانجام ساعت ۲۲:۳۰ از باند فرودگاه برخاستیم و نخستین مرحله ماموریت خود را همانطور که طرحریزی کرده بودیم با موفقیت به انجام رساندیم. معزی گفت:
با پرواز در ارتفاع کم موفق شدیم از حریم ایران بگذریم بدون آنکه هواپیما به وسیله رادارها ردیابی شود. بعد از گذشتن از فراز ترکیه، شرق مدیترانه، قبرس و بالاخره یونان پرواز کردیم و در یونان رادارهای این کشور برای نخستین بار هواپیما را مشاهده کردند.
سرهنگ بهزاد معزی بعدازفروددرپاریس می گوید: قبل از اینکه در فرانسه برسیم با رادیو به مقامهای فرانسوی اطلاع داده بودم که حامل رئیس جمهور ایران هستم که خواستار پناهندگی سیاسی است.
قطب زاده ازمسافران «پروازانقلاب»بود-هنگام مراجعت ازنوفل لوشاتو
«صادق قطب زاده» از همراهان امام در پاریس بود که با پرواز انقلاب به ایران بازگشت. قطبزاده مدتی وزیر امور خارجه دولت شورای انقلاب و اولین رئیس سازمان صداوسیما بعد از انقلاب بود. او همچنین از نامزدان ریاستجمهوری در انتخابات اولین دوره ریاستجمهوری بود
قطب زاده درکنار متهمان دیگرکودتا-دادگاه انقلاب-به قضاوت آیت الله ری شهری
در تاریخ ۱۷ فروردین ۱۳۶۱، این بار به اتهام طرح کودتا و تلاش برای قتل بازداشت شد. وی متهم شد که با ریختن مواد منفجره در چاهی در نزدیکی منزل امام قصد داشته وی را ترور کند. او در یک گفتگوی تلویزیونی شرکت کرد ازدست داشتن آیت الله شریعتمداری دراین کودتاگفت!. ..در۲۴ شهریور ۱۳۶۱اعدام شد.
میرحسین موسوی وحبیبالله پیمان
«پیمان»از سیاسیون و مبارزان قبل از انقلاب، دبیرکل جنبش مسلمانان مبارز بود که مدتی نشریه امت را منتشر کرد.
سمت چپ-«دکتراحمدجلالی»سفیر فعلی ایران در یونسکو و عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی است. جلالی یک بار دیگر نیز از سال ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۷ سفیر ایران در یونسکو بوده و در این مدت پنج اثر تاریخی به ثبت رسانده است. او در اوایل انقلاب مدیر طرح و برنامه صداوسیما بوده و از برنامههای مطرح اوایل انقلاب، برنامه قرآن در صحنه با مرحوم آیتالله طالقانی بود که با مجریگری دکتر جلالی اجرا میشد و مخاطبان زیادی داشت.
قُم- بیت امام خمینی:دکتریدالله سحابی،دکترعلی اکبرمعین،حاج احمدآقاخمینی،،رسول صدرعاملی وشهیدمهدی عراقی.
«دکترعلی اکبرمعین فر»رئیس سازمان برنامه و بودجه در دولت وقت، اولین وزیر نفت در دولت موقت، نماینده مردم تهران در اولین دوره مجلس شورای اسلامی و از اعضای بلندپایه انجمن اسلامی مهندسان به پایهگذاری مرحوم مهدی بازرگان بود. او در ۱۲ دی ماه ۱۳۹۶ درگذشت.
«رضاصدر»وزیر بازرگانی دولت موقت و دولت شورای انقلاب، از اعضای برجسته نهضت آزادی ایران که از لحاظ فقهی نیز مجتهد است. او اکنون در آمریکا زندگی میکند.
«حسن حبیبی»وزیر علوم دولت شورای انقلاب، وزیر دادگستری دولت اول مهندس موسوی، از طراحان قانون اساسی دولت موقت، معاون اول دولتهای مرحوم هاشمیرفسنجانی و دولت اول خاتمی بود. حبیبی در ۱۲ بهمن سال ۹۱ درگذشت.
«سرتیپ علی اصغرمسعودی»افسری رژیم شاه بوده که در دادگاهی در سال ۴۲ بهعنوان وکیل مدافع از امام خمینی دفاع میکند که به همین دلیل ار ارتش اخراج میشود.
سایت جماران که ازیاران اولیه امام خمینی بودند درباره شکل گیری «شورای انقلاب اسلامی» اینگونه می نویسد:امام خمینی:به موجب حق شرعی و بر اساس رأی اعتماد اکثریت قاطع مردم ایران که نسبت به اینجانب ابراز شده است، در جهت تحقق اهداف اسلامی ملت، شورایی به نام «شورای انقلاب اسلامی» مرکب از افراد با صلاحیت و مسلمان و متعهد و مورد وثوق موقتاً تعیین شده و شروع به کار خواهند کرد. اعضای این شورا در اولین فرصت مناسب معرفی خواهند شد. این شورا موظف به انجام امور معین و مشخصی شده است؛ از آن جمله مأموریت دارد تا شرایط تأسیس دولت انتقالی را مورد بررسی و مطالعه قرار داده و مقدمات اولیه آن را فراهم سازد. دولت موقت در اولین فرصت که مناسب و صلاح دانسته شود به ملت معرفی و شروع به کار خواهد نمود.
روز ۲۲ دی ۱۳۵۷، شورای انقلاب به فرمان امام خمینی به طور علنی تشکیل شد.
امام خمینی چند ماه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی فرمان تشکیل شورای انقلاب را صادر کردند. مدتی بعد ایشان در نامه ای به شهید بهشتی می نویسند:
پس از اهدای سلام و تحیت، وقت دارد سپری می شود و من خوف آن دارم که با عدم معرفی اشخاص، مفسده پیش آید. بنا بود به مجرد آمدن ایشان ( مطهری) با اشخاص مورد نظر یکی یکی و جمعی ملاقات کنید و نتیجه را فوراً به این جانب اعلام کنید. و نیز مرقومی که معرف باشد با خط و امضای عدد معلوم بفرستید. من در انتظار هستم و باید عجله شود، و نیز استفسار از بعضی آنها برای مسافرت به خارج. در هر صورت همه موضوعات که به شما و ایشان تذکر داده شد، لازم است با عجله انجام گیرد و اگر اشخاص دیگری نیز پیدا شد ملحق شود. والسلام./(صحیفه امام؛ ج ۴، ص ۳۰۷)
نگرانیهای موجود در لحن امام خمینی در این نامه به خوبی گویای اهمیت بسیار بالای شورای انقلاب در نزد ایشان است.
امام خمینی سرانجام طی اطلاعیه ای، اعضای شورای انقلاب اسلامی را تعیین و وظایف آن را برای مردم تشریح نمودند. امام خمینی در ۲۲ دی ماه ۱۳۵۷ پیامی بدین شرح صادر کرد: «به موجب حق شرعی و بر اساس رأی اعتماد اکثریت قاطع مردم ایران که نسبت به اینجانب ابراز شده است، در جهت تحقق اهداف اسلامی ملت، شورایی به نام «شورای انقلاب اسلامی» مرکب از افراد با صلاحیت و مسلمان و متعهد و مورد وثوق موقتاً تعیین شده و شروع به کار خواهند کرد. اعضای این شورا در اولین فرصت مناسب معرفی خواهند شد. این شورا موظف به انجام امور معین و مشخصی شده است؛ از آن جمله مأموریت دارد تا شرایط تأسیس دولت انتقالی را مورد بررسی و مطالعه قرار داده و مقدمات اولیه آن را فراهم سازد. دولت موقت در اولین فرصت که مناسب و صلاح دانسته شود به ملت معرفی و شروع به کار خواهد نمود.»/(صحیفه امام؛ ج ۵، ص ۴۲۶)
به رغم پیوستن دیرهنگام تشکل نهضت آزادی به جریان انقلاب، و به رغم اختلافات تاکتیکی و اندیشه ای جریان ملی ـ مذهبی با امام خمینی ، او به آنان فرصت حضور در سطوح بالا را اعطا نمود. چنانکه در جریانات مربوط به شورای انقلاب چه در امر تصمیمات ابتدایی و چه بعد از آن، ملی مذهبی ها و در راس آنان بازرگان حضور داشتند.
بدین ترتیب مهندس بازرگان نیز به پاریس رفت و در طی همین سفر رهبری امام خمینی را رسماً پذیرفت. امام خمینی در ۱۸ دی ۱۳۵۷ پاسخ به نماینده رئیس جمهور فرانسه که حامل پیامی از جانب کارتر برای امام بودند، اظهار داشتند: «تأکید می کنم که اگر بخواهید آرامش در ایران حاصل شود راهی جز این نیست که نظام شاهنشاهی - که قانونی نیست - کنار برود، و ملت را به حال خود باقی بگذارند، تا من یک شورای انقلاب تأسیس کنم از اشخاص پاکدامن، برای نقل قدرت؛ تا امکانات مناسب جهت حکومت مبعوث ملت انجام گیرد.»/(صحیفه امام؛ ج ۵، ص ۳۷۷)
در نهایت موجودیت شورای انقلاب به عنوان اولین و بنیادی ترین ارکان قدرت سیاسی و عالیترین نهاد تصمیم گیری در کشور بعد از امام خمینی ، در تاریخ۲۲ دی ماه ۱۳۵۷ و به فاصله یک ماه مانده به پیروزی انقلاب اسلامی با پیام امام رسما اعلام شد: «سلام و تحیت بر ملت قهرمان و شریف ایران! سلام بر شهدای راه حق!
اکنون که روز پیروزی ملت شجاع نزدیک می شود، اکنون که خون های پاک عزیزان بیگناهی که برای دفاع از حق و حقیقت به دست جلادان خون آشام شاه بر زمین ریخته شده است بارور می گردد، لازم می دانم مراتب ذیل را به اطلاع ملت ایران و مردم جهان برسانم:
۱- به موجب حق شرعی و بر اساس رأی اعتماد اکثریت قاطع مردم ایران که نسبت به این جانب ابراز شده است، در جهت تحقق اهداف اسلامی ملت، شورایی به نام «شورای انقلاب اسلامی» مرکب از افراد با صلاحیت و مسلمان و متعهد و مورد وثوق موقتاً تعیین شده و شروع به کار خواهند کرد. اعضای این شورا در اولین فرصت مناسب معرفی خواهند شد. این شورا موظف به انجام امور معین و مشخصی شده است؛ از آن جمله مأموریت دارد تا شرایط تأسیس دولت انتقالی را مورد بررسی و مطالعه قرار داده و مقدمات اولیه آن را فراهم سازد. دولت موقت در اولین فرصت که مناسب و صلاح دانسته شود به ملت معرفی و شروع به کار خواهد نمود.» (صحیفه امام؛ ج ۵، ص ۴۲۶)
صدور این پیام، جمعه، ۲۲ دی ۱۳۵۷ را به نقطه عطفی از برای نهضت اسلامی تبدیل نمود. تا پیش از آن تاریخ نیروهای انقلاب نمی دانستند انتقال قدرت چگونه صورت می گیرد. همچنین بعضی فرصت طلبان تصور می کردند از حیث تشکیل حکومت و سازماندهی و اداره امور نارساییهایی وجود دارد و درصدد بر آمده بودند که طرح و نقشه ارائه نموده و خود عهده دار این مرحله باشند. حتی دسته هایی تنها به همین منظور اعلام موجودیت نمودند. این نخستین بار بود که رسماً از سوی رهبر کبیر انقلاب، تشکیلات و برنامه های آینده حکومت اسلامی اعلام می شد. اعلام رسمی موجودیت شورای انقلاب از سوی امام خمینی (س)، رژیم و رسانه های جمعی را به تکاپو انداخت تا از هویت اعضای آن اطلاع پیدا کنند. ولی پنهانکاری درست اعضای شورای انقلاب باعث شد تا نه عوامل رژیم موفق به شناسایی آنان شوند و نه رسانه های جمعی اطلاعی از آن به دست بیاورند.
بدیهی است که مسئولیتهای شورای انقلاب، عمده ترین مسئولیتهای رهبری انقلاب در داخل کشور محسوب می شد. شورا در آغاز، هفته ای یک بار و سپس دو بار، به طور مخفی در منازل افراد تشکیل جلسه می داد. تصمیمات اتخاذ شده در این جلسات بلافاصله با امام در میان گذاشته می شد و پس از کسب تکلیف، به مرحله ی اجرا در می آمد. از اقدامات مهم شورای انقلاب، مذاکره با مقامات نظامی نیروهای مسلح، دیدارهای دیپلماتیک، ترتیب دادن مسافرت بختیار به پاریس برای ملاقات با امام، مأموریت راه اندازی نفت و انتخاب رئیس دولت موقت بود.
آن روزها گرایش به شورا شدید بود. رهبران و مبارزان با توجه به تصوری که از استبداد و حکومت فردی داشتند، مایل به تکرار آن تجربه ها نبودند. به همین دلیل به طور طبیعی باید شورای انقلاب تشکیل می شد. از این رو شورای انقلاب به عنوان طبیعی ترین شکل مدیریت در بدو انقلاب به طور خود جوش مطرح و پذیرفته شد و همه ی تصمیم ها از آن جا هدایت می شد و برای بعضی کارها کمیته هایی فعالیت داشت که مهمترین آن ها، کمیته سوخت و کمیته اعتصابات بود.
رئیس شورای انقلاب « آیت الله مرتضی مطهری»...«آیت الله طالقانی»
ریاست این شورا در ابتدا برعهده آیت الله مرتضی مطهری بود اما با شهادت وی ریاست شورای انقلاب به آیت الله طالقانی منتقل شد. در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، شورای انقلاب مهندس مهدی بازرگان را به عنوان نخست وزیر دولت موقت پیشنهاد و امام خمینی نیز وی را به عنوان رئیس دولت موقت انقلاب منصوب کرد. پس از پیروزی انقلاب و تشکیل دولت موقت، دکتر حسن حبیبی، دکتر عباس شیبانی، ابوالحسن بنی صدر، صادق قطب زاده، مهندس میرحسین موسوی، احمد جلالی و دکتر حبیب الله پیمان نیز به جمع اعضای شورای انقلاب اضافه شدند.
وظائف واهداف «شورای انقلاب»
تشکیل این شورا اولین اقدام عملی در «جهت اداره ی کشور» به شمار می رود. چنان که در همان زمان پیش از پیروزی انقلاب بسیاری از مشکلات مردم را حل نمود.
به علاوه زمینه انتقال حکومت از سلطنت به جمهوری اسلامی را فراهم نمود. سه هدف ساماندهی انقلاب، وارد آوردن آخرین ضربات به پیکر نیمه جان رژیم سفاک پهلوی و کمک به اداره کشور پس از پیروزی را می توان از اصلی ترین و کلی ترین اهداف تأسیس شورای انقلاب دانست.
در حالی که شاه(محمدرضاپهلوی) آخرین تلاشها را برای استمرار رژیم سلطنت انجام می داد و قدرتهای حاکم بر منطقه هم کوشش داشتند راه حل مناسبی که با منافعشان تطبیق داشته باشد بیابند همه نیروهای مخالف انقلاب به تشکیل حکومت بختیار رضایت دادند و به توافق رسیدند. به خصوص آمریکا مستقیما مسئولیت نگهداری بختیار را بر عهده گرفته و تمام کوشش های باطن و ظاهر را به کار می گرفت تا به نحوی شعله های انقلاب ولو به صورت موقت خاموش سازند.
در این میان رهبری انقلاب به موقع ضربات مهلکی را بر رژیم در حال احتضار وارد می ساخت که تشکیل شورای انقلاب یکی از همین تصمیمات کوبنده بود. به هر حال شورای انقلاب به عنوان اولین نهاد انقلابی در ایران توانست کارویژه های خود را به شکل مطلوبی انجام دهد و حتی پس از انقلاب هم نقش مهمی را در عرصه ی سیاسی کشور ایفا نماید.
اقدامات «شورای انقلاب»بعدازپیروزی انقلاب
از جمله اقدامات شورای انقلاب، می توان به تصویب اساسنامه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ملی شدن بانک ها، سامان بخشیدن به دادگاه های انقلاب، برگزاری همه پرسی در رابطه با نظام جمهوری اسلامی، بررسی پیش نویس قانون اساسی، تصویب آیین نامه های مجلس خبرگان و برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و مجلس شورای اسلامی و ... اشاره کرد.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:حجت الاسلام محمدجواد باهنر درمصاحبه ای می گوید:
حضرت امام نیز پس از پذیرش استعفای دولت موقت، در نامه ای به شورای انقلاب مسوؤلیت اجرایی اداره کشور، تکمیل انتقال قدرت و تأسیس نهادهای سیاسی جدید را به عهده شورای انقلاب واگذار می کند.
امام خمینی:شورای انقلاب را مأمور نمودم برای رسیدگی و اداره امور کشور در حال انتقال و نیز شورا، مأموریت در اجرای امور زیر را بدون مجال دارد:
۱- تهیه مقدمات قانون همه پرسی قانون اساسی
۲- تهیه مقدمات انتخابات مجلس شورای ملی
۳-تهیه مقدمات تعیین رییس جمهور
لازم به ذکر است که با اتکا به خداوند متعال و اعتماد به قدرت عظیم الشأن باید امور محوله را خصوصاً آن چه مربوط است به پاکسازی دستگاه های اداری و رفاه حال طبقات مستضعف بی خانمان، بطور انقلابی و قاطع عمل نمایند.
کابینه مهندس بازرگان:ایستاده از راست:محمود احمدزادههروی (وزیر صنایع)، عباس تاج (وزیر نیرو)، اسدالله مبشری (وزیر دادگستری)، محمدحسین اسلامی (وزیر پست و تلگراف)، ناصرمیناچی (وزیر ارشاد)، ابراهیم یزدی (وزیر امورخارجه)، یدالله سحابی (وزیر طرحها و برنامههای انقلاب)، علی شریعتمداری (وزیر علوم)،عباس امیرانتظام (معاون نخست وزیر و سخن گو)، احمد صدر حاجسیدجوادی (وزیر سابق کشور)، مهندس مهدی بازرگان (نخست وزیر)، داریوش فروهر (وزیر کار)، غلامحسین شکوهی (وزیر آموزش و پرورش)، محمدیوسف طاهریقزوینی (وزیر راه)، علی اردلان (وزیر دارائی)، هاشم صباغیان (وزیر کشور)، حسین بنیاسدی (وزیر مشاور در امور اجرایی)، تیمسار سرتیپ محمدتقی ریاحی (وزیر جنگ)
نشسته از راست: ابراهیم حکیمی (دفتر نخست وزیری)، علیمحمد ایزدی (وزیر کشاورزی)، غلامرضارستگارپور (رئیس دفتر)، علی اکبرمعینفر (وزیر نفت)، مصطفی کتیرایی (وزیر مسکن)، کاظم سامی (وزیر بهداری)/پایان توضیحات.
اولین روحانیونی که وزیرشدند(اولین وزیران بعدازسقوط دولت بازرگان)
متعاقب این بیانیه(شورای انقلاب) اعلام شد که شورا ترکیب تازه ای خواهد داشت و با ادغام دولت در شورا اعضای جدید شورا انتخاب شدند و در اداره مملکت، اینگونه بین اعضای شورا تقسیم کار شد:
۱-آیت الله سیدعلی خامنه ای ـ وزیردفاع و پاسداران.
۲-آیت الله سیدمحمدحسینی بهشتی ـرئیس(وزیر) جهاد سازندگی.
۳-آیت الله اکبرهاشمی رفسنجانی - وزیر کشور.
۴-آیت الله محمدرضامهدوی کنی ـ رئیس کمیته انقلاب +وزیر دادگستری.
۵-حجت الاسلام علی قدوسی ـرئیس دادگاه انقلاب.
۶-حجت الاسلام محمدجواد باهنر ـوزیر آموزش و پرورش.
۷-ابوالحسن بنی صدر ـ وزیرامور خارجه.
۸-علی اکبرمعین فر ـ وزیرنفت.
۹-حسن حبیبی ـوزیر آموزش عالی.
۱۰-عزت الله سحابی ـ رئیس برنامه و بودجه.
۱۱-ناصرمیناچی ـ وزیرارشاد ملی(وزارت فرهنگ و هنرسابق).
این افراد فعالیتهای خود را آغاز کرده و در مدت کوتاهی نسبتا موفق شدند بر خلأ سیاسی موجود فایق آیند. همه پرسی قانون اساسی در ۱۲ آذر ۱۳۵۸ و متعاقب آن انتخابات ریاست جمهوری در بهمن ۱۳۵۸ برگزار شد و مجلس شورای اسلامی در ۷ خرداد ۱۳۵۹ افتتاح گردید.
با شروع کار مجلس و شورای نگهبان و دیگر نهادها، مسئولیت و ضرورت وجودی شورای انقلاب به پایان رسید./پایان گزارش سایت جماران،بااندکی ویرایش.
همه تبعیدها-اخراج- امام خمینی
۱۴سال ۳ماه دوری ازوطن/۲+ماه زندان۸ماه حصر
یازده ماه ترکیه+۱۳سال عراق+۴ماه فرانسه
۱۳آبان۱۳۴۳–تیعیدامام خمینی به ترکیه
مساحت شهر بورسا(ترکیه) ۲۲۵٫۹۳۵ هکتار است. بورسا در شبه جزیره آناتولی در شمال غربی و جنوب شرقی دریای مرمره واقع شده است. جمعیت شهر بورسا ۲٫۸۴۲٫۰۰۰ نفر است، به همین دلیل از آن به عنوان چهارمین استان پر جمعیت ترکیه یاد میشود.
شهر«بورسا»در۳۲۵کیلومتری آنکارا-پایتخت-قراردارد.
۱۳مهر۱۳۴۴تبعیدازترکیه به عراق(نجف)
امام خمینی درعراق(نجف)
۱۳سال اقامت درنجف
۱۲مهر۱۳۵۷تبعید-اخراج-ازنجف به کویت
کویت اجازه حضوربه خاکش رانداد،بناچارامام چندساعت بعدبه عراق(بصره)برگشت وروزبعد۱۳مهر۵۷ازطریق فرودگاه بغدادبه «فرانسه»منتقل شد.
۱۴مهر۱۳۵۷وارد«پاریس»شد.
۲روزبعد(۱۶مهر)به حومه پاریس(نوفل لوشاتو)منتقل شد.
مدت اقامت در«فرانسه» : ۴ماه (۱۱۸روز)
مدت اقامت دردهکده«نوفل لوشاتو» : ( ۱۱۶ روز )
دهکده «نوفل لوشاتو»که در ۳۵ کیلومتری جنوب غربی شهر پاریس قرار دارد
۱۲بهمن۱۳۵۷واردکشورایران شد.
۱۰روز(دهه فجر)هنوزتفاله های شاه (بختیار)حکومت متزلزلی داشتند.
بیست ودو۲۲بهمن حکومت شاه به زانودرآمد وحکومت بدست عاشقان خمینی درآمد.پیروزی انقلاب
«دیو»چه بیرون رود،«فرشته» درآید
ازجمله ازسخنان بختیار:من مرغ طوفانم،نیندیشم ز طوفان /موجم، نه آن موجی که از دریا گریزد..امام میخواهدتشریف بیاوردحرفی ندارم واما یک مملکت یک دولت،یک مملکت، دو دولت نمیتواند داشته باشد.
امام خمینی، در جواب بختیار که گفته بود یک مملکت، دو دولت نمیتواند داشته باشد، اظهار داشتند این حرف صحیح است؛ یک مملکت دو دولت نمیتواند داشته باشد «لکن دولت غیرقانونی باید برود. تو غیرقانونی هستی»
بختیار آمادۀ خروج از کشور به منظور مذاکره با رهبر انقلاب میشود. در این میان از همکاری کامل بازرگان برخوردار میشود که در مرامنامۀ حزبشان، نهضت آزادی، وفاداری به قانون اساسی مشروطه مورد تأکید و به همین دلیل نهضت آزادی مورد تأیید مصدق در تبعید قرار گرفته بود.
شامگاه ۷ بهمن ۱۳۵۷ ساعت ۱۰:۲۰ شب برنامه عادی رادیو و تلویزیون قطع شد و این متن قرائت شد: «آقای نخستوزیر بیانیه زیر را که متن آن مورد قبول حضرت آیتاللهالعظمی امام خمینی در پاریس نیز واقع شده است، صادر کردند. من بهعنوان یک ایرانی وطندوست که خود را جزو کوچکی از این نهضت و قیام عظیم ملی و اسلامی میدانم و اعتقاد صادقانه دارم که رهبری و زعامت حضرت آیتاللهالعظمی امام خمینی و رأی ایشان میتواند راهگشای مشکلات امروزی ما و ضامن شأن و امنیت کشور گردد، تصمیم گرفتم که ظرف ۴۸ ساعت آینده شخصاً به پاریس مسافرت کرده و به زیارت معظمله نایل آیم و با گزارشی از اوضاع خاص کشور و اقدامات خود ضمن درک فیض درباره آیندۀ کشور کسب نظر نمایم».
واما امام خمینی گفته بودند:«درصورتی بحضور می پذیرم که ازنخست وزیری استعفادهد»..که نداد وملاقاتی هم صورت نگرفت.
بختیار»فقط ۳۷ روزنخست وزیربود(از تاریخ ۱۷ دی تا ۲۲ بهمن)
بختیارطی مصاحبهای مطبوعاتی در ۱۴ بهمنماه ۱۳۵۷(دوروزازورودامام به ایران گذشته بود) : «اگر او میخواهد در قم دولتی ایجاد کند، اجازه خواهم داد. دیدنی خواهد بود. ما هم واتیکان کوچکی خواهیم داشت. اما جدی من حاضر نیستم بگذارم او دولتی واقعی تشکیل دهد... و او این را میداند».
مرغ طوفان(شاپور بختیار)بعدازظهر روز ٢٢ بهمن ۱۳۵۷نخست وزیری را ترک کرد،۱۲ روز بعد از طریق مرزهای غربی-مخفیانه- خاک ایران را ترک کرد.
بختیار در تابستان سال ۱۳۵۹ در خانه خود در حومه پاریس مورد حمله مهاجمین قرار می گیرد ولی محافظانش اورانجات دادند.
سوء قصد دوم(۱۵ مردا۱۳۷۰) شاپور بختیار بهمراه منشی اش کشته شدندجان خود را از دست می دهد.
مهاجمین سه نفر بودند که با استفاده از چاقوی آشپزخانه منزل بختیار، گلوی وی را بریدند.
خانواده امام خمینی
امام خمینی شب ۱۲بهمن۱۳۵۷واردمدرسه رفاه شد،روزبعد۱۳بهمن الی۷اسفند۱۳۵۷در مدرسه علوی اقامت داشتندو۳روزمنزل دخترشان(زهرا مصطفوی)همسردکترمحمودبروجردی-اقامت داشتند
ودر۱۰ اسفند ۱۳۵۷ به شهر قم عزیمت نمود(به اعتباراینکه مسؤلین کارهایشان را می کنند،حتی ازگرفتن پستهای اجرایی روحانیون را منع کرد) دوم بهمن ۱۳۵۸، به علت بیمارى قلبى به بیمارستان قلب تهران منتقل شدندکه بنابر صلاحدید مسؤولین و پزشکان معالج، جهت ادامه درمان و نیاز به مراقبت دائمی، همچنین به دلیل نبود امکانات پزشکی کافی در قم، از بازگشت به شهر قم منصرف شدند. لذا ۴ماه در محله دربند تهران، سپس از۲۸اردیبهشت ۱۳۵۹تا آخر عمر عزیزشان( ۱۳ خرداد ۱۳۶۸) در منطقه جماران تهران ساکن بودند.
خلاصه اقامتگاههای امام خمینی(ازورودبه مهین تارحلت)۱۰سال و۴ماه زندگی
۱۲ساعت (یک شب)در"مدرسه رفاه"+
۲۴روزمدرسه علوی+
۳روزمنزل دخترش"زهرامصطفوی-دکتربروجردی"
+۱۱ماه(هشت روزکمتر)درشهرقم"+
۹سال۴ماه۱۲روز اقامت مجدددرتهران یعنی(۴ماه"۵روزکمتر")در"دربند"+۹سال ۱۷روز-جماران
دوازدهم۱۲بهمن۱۳۵۷ ورودبه میهن -ازدهم اسفندعزیمت به قم تادوم بهمن
ازدوم بهمنماه سال ۵۸ به محله "دربند"تهران رفتند(۴ماه"۵روزکمتر")
ازشب بیست و هشتم اردیبهشت۱۳۵۹به جماران رفت
البته ازاین مدت حضوردرتهران حدود۲ماه دربیمارستان بوده
دکترمعالج امام می گوید:
بعد از۲۸روزاقامت درتهران- حضرت امام به قم رفتند. اما به علت ناراحتی قلبی به پیشنهاد بنده به تهران منتقل شدند. ایشان حدود ۴۸ روز در بیمارستان شهیدرجائی فعلی بودند. بعداً به منزلشان در خیابان دربند، که موقتی بود، منتقل شدند
امام خمینی ازروزسوم خرداد۱۳۶۸تا۱۳خرداد۱۳۶۸دربیمارستان قلب بستری بود۱۰روز
۱۶:۰۱ با آمادگی کامل تیم پزشکی با الکتروشوکهای مکرر، گذاشتن لوله داخل مجرای تنفس و متصل کردن به دستگاه تنفس مصنوعی موقتاً ضربان قلب و تنفس ولو مصنوعی شروع به کار کرد.
۲۲:۲۲ با وجودی که پیس میکر کار میکند و الکتریسیته تحریکی به عضله قلب وارد میکند، ولی عضله قلب قادر به عکس العمل و منقبض شدن نیست.
ساعت۲۲:۲۳ شنبه ۱۳خرداد۱۳۶۸(٢٨ شوال ١۴٠٩)روح خدا به خدا پیوست.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:امام خمینی فقط یک شب در مدرسه رفاه خوابیدند و بعد به مدرسه علوی رفتند.
«شهید حاج مهدی عراقی» در کنار« ابوالفضل توکلی بینا» در «نوفل لوشاتو»
این راآقای ابولفضل توکلی بینا از مؤسسین هیاتهای مؤتلفه اسلامی گفته است.۱۳۹۳/۱۱/۲۷افکارنیوز
ابوالفضل بیناتوکلی که ازدوستان شهیدمهدی عراقی بوده وباهم به نوفل لوشاتو رفته بودند.
شهیدعراقی محافظ امام درنوفل لوشاتو-همین سفررا با«توکلی بینا»رفته بودند.
البته رفتنشان هم جالبه! آقای توکلی بینا دریک مصاحبه ای می گوید:زنگ زدم به مهدی عراقی گفتم :می گویندآدمهای منحرفی امام رادوره کرده اند،برویم ببینیم چه خبره!
مثلاًاعضای اولیهی شورای انقلاب را اینگونه گفته اند:
آیتالله مرتضی مطهری، آیتالله دکتر سیدمحمد حسینی بهشتی، آیتالله موسوی اردبیلی، دکتر محمدجواد باهنر، آیتالله اکبر هاشمی رفسنجانی، آیتالله محمدرضا مهدوی کنی، آیتالله سید علی حسینی خامنهای، آیتالله سید محمود طالقانی، مهندس مهدی بازرگان، دکتر یدالله سحابی، مهندس مصطفی کتیرایی، مهندس عزتالله سحابی، احمد صدر، حاج سیدجوادی، سرتیپ مسعودی و سرلشکر قرنی.
علت اختلافنظرها دربارهی اعضای شورای انقلاب به خاطر پنهانکاری شورا بود که غیر از حضرت امام و اعضای شورا هیچکس از هویت آن مطلع نبود. جلسات این شورا با احتیاط کامل برگزار میشد،حتی عضویت آقای مطهری ،بعدازشهادتش معلوم شد، تا این که حضرت امام در اعلامیهای در ۲۲ دی ۱۳۵۷ ضمن اعلام موجودیت و وظایف شورا،کم کم اعضایش-تقریباً-معلوم شد.
کابینه شهیدرجایی
۱۹شهریور ۱۳۵۸؛ شهید رجایی لیست وزرارابه مجلس معرفی کردوهمه رأی اعتمادگرفتند:
دکترحسن عارفی(وزارت فرهنگ و آموزش عالی)، عباس دوزدوزانی(وزارت ارشاد ملی)،دکتر هادی منافی( وزارت بهداری)،محمد قندی( وزارت پست و تلگراف و تلفن)، جواد فکوری(وزارت دفاع ملی)، موسی کلانتری(وزارت راه و ترابری)، محمد سلامتی( وزارت کشاورزی)، آیت الله محمدرضا مهدوی کنی( وزرات کشور)، حسن عباسپور( وزارت نیرو)، بهزاد نبوی( وزارت مشاور در امور اجرایی) ، محمد احمدیزاده هروی(وزارت مشاور و سرپرست شرکت ملی فولاد ایران)، محمدرضا نعمتزاده( وزارت صنایع)، محمد شهاب گنابادی(وزارت مسکن و شهرسازی) ،دکتر محمدعلی فیاضبخش(وزارت بهزیستی ).
۳مهر ۱۳۵۸، موسی خیر( وزیر مشاور و رییس سازمان برنامه و بودجه) ،محمدجواد تندگویان(وزرای نفت )اضافه شدند.
در۱۵آبان ۱۳۹۵ ، ابراهیم احدی(وزارت دادگستری )، محمد میرمحمد صادقی(وزارت کار و امور اجتماعی )،محمدجواد باهنر( وزارت آموزش و پرورش).
در۲۳اسفند۱۳۹۵«حسین نمازی» ( وزارتخانههای اموراقتصادی و دارایی)و « حسین کاظمپوراردبیلی» (وزلرت بازرگانی ).
در۱۴ تیر ۱۳۶۰ «میرحسین موسوی» برای وزارت امور خارجه معرفی شد.
یکی ازاعضای شورای انقلاب «آیت الله علی قدوسی»بود.
«حجتالاسلام محمدحسین قدوسی»:دفتر کار پدرم در طبقه دوم ساختمان دادستانی قرار داشت و طبقه زیرین اتاق ایشان، کتابخانهای با سقف کاذب بود. کارمندی به نام فخار که مسئول دبیرخانه دادستانی کل انقلاب و از نفوذیهای سازمان منافقین بود، بمبی را در سقف کتابخانه، واقع در زیر اتاق پدرم کار گذاشت و ۱۵دقیقه قبل از انفجار، محل را ترک کرد.
در ساعت هشتوچهل دقیقه صبح روز ۱۴شهریور۱۳۶۰، بمب منفجر شد،ساختمان فروریخت،موج انفجار، پدرم را از طبقه دوم به حیاط پشت دادستانی پرتاب کرد. ایشان دچار ضربه مغزی هم شد وسرانجام قدوسی شهیدشد.
شهیدقدوسی در منزل پدرخانم(علامه طباطبایی)
صِنْوَانٌ چیست؟غیرصنوان چیست؟
ازنشانه های عالم خلقت«خدا»میوه های رنگانگ ازیک باغ وازیک آب است
خداشناسی ازروی میوه های آلوان دریک باغ ویک درخت
صِنْوَانٌ چیست؟غیرصنوان چیست؟
صِنْوَانٌ :شاخه های مختلفی است که از یک تنه بیرون می آید
«صنوان یعنی جوانهزده از یک ریشه مشترک و غیرصنوان یعنی از ریشه های جدا»علامه طباطبایی المیزان/
وَفِی الْأَرْضِ قِطَعٌ مُّتَجَاوِرَاتٌ وَجَنَّاتٌ مِّنْ أَعْنَابٍ وَزَرْعٌ وَنَخِیلٌ صِنْوَانٌ وَغَیْرُ صِنْوَانٍ یُسْقَىٰ بِمَاءٍ وَاحِدٍ وَنُفَضِّلُ بَعْضَهَا عَلَىٰ بَعْضٍ فِی الْأُکُلِ ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَعْقِلُونَ٤-رعد
و در زمین قطعاتى است کنار هم و باغهایى از انگور و کشتزارها و درختان خرما چه از یک ریشه و چه از غیر یک ریشه که با یک آب سیراب مى گردند و -با این همه- برخى از آنها را در میوه -از حیث مزه و نوع و کیفیت- بر برخى دیگر برترى مى دهیم بى گمان در این-امر نیز- براى مردمى که تعقل مى کنند دلایل -روشنى- است
صِنْوَان جمع -صِنْو- در اصل به معنی شاخه ای است که از تنه اصلی درخت بیرون می آید و بنابراین صنوان به معنی شاخه های مختلفی است که از یک تنه بیرون می آید.
بعضاًهر یک از این شاخه ها، نوع خاصی از میوه را تحویل می دهد، احتمالاً اشاره به مساله استعداد درختان برای پیوند باشد
که گاه بر یک پایه چند پیوند مختلف میزنند و هر کدام از این پیوندها رشد کرده و نوع خاصی از میوه را به ما تحویل می دهد.
خاک یکی، و ریشه و ساقه یکی، اما میوه و محصولش مختلف و متفاوت است !
و عجیبتر اینکه، همه آنها از یک آب سیراب می شوند-یُسْقَىٰ بِمَاءٍ وَاحِدٍ
و با این همه، بعضی از این درختان را بر بعض دیگر از نظر میوه برتری میدهیم نُفَضِّلُ بَعْضَهَا عَلَىٰ بَعْضٍ فِی الْأُکُلِ
حتی
بسیار دیده ایم که در یک درخت یا در یک شاخه، میوه هائی از یک جنس وجود
دارد که طعمها و رنگهای متفاوت دارند، و در جهان گلها بسیار دیده شده است
که یک بوته گل و حتی یک شاخه، گلهائی به رنگهای کاملا مختلف عرضه می کند.
این
چه آزمایشگاه و لابراتوار اسرار آمیزی در شاخه درختان به کار گذارده شده
است که از مواد کاملا یکسان، ترکیبات کاملا مختلف تولید می کند که هر یک
بخشی از نیازمندی انسان را برطرف می سازد.
آیا هر یک از این اسرار دلیل بر وجود یک مبدء حکیم و عالم که این نظام را رهبری کند نیست ./نمونه جلد۱۰
اینجاست-إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ ٣رعد
اینجاست-إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ ٣رعد
راغب در مفردات مى گوید: کلمه «صنو» به معناى شاخه و جوانه ایست که از بیخ تنه درخت روئیده باشد (پاجوش)مثلا گفته مى شود: هما صنوا نخله - این دو، دو شاخه از یک درخت خرما است که از ریشه آن جوانه زده ، و فلان صنو ابیه - فلانى شاخه و جوانه پدر خویش است و تثنیه صنو، صنوان، و جمع آن صنوان است، همچنانکه در قرآن کریم هم آمده: صنوان و غیر صنوان .
اکُلِ چیست؟
اکُلِ به معناى چیز خوردنى است، که هم با ضمه کاف و هم با سکون آن خوانده مى شود.
و معناى آیه این است که: دلیل اینکه گفتیم نظام جارى در عالم قائم به تدبیر مدبرى است که خود جزء عالم نیست، و همه اشیاء بالطبع در برابرش خاضعند، و بر وفق مشیت او و آنطور که او بخواهد سیر مى کنند، این است که در زمین قطعه هایى هست نزدیک بهم و همسایه هم که خاکش از نظر طبع شبیه بهم است و در آنها باغهاى انگور مى روید که خود از میوه هایى است که از نظر شکل و رنگ و طعم و درشتى و ریزى و لطافت و خوبى بسیار با هم مختلفند، و همچنین حاصلهایى مى روید که جنس و صنف آنها مختلف است، گندم و جو این محل با گندم وجوه محل دیگر مختلف است. و نیز خرما مى روید که بعضیها مثل همند، و از یک ریشه جوانه مى زنند، و بعضى مثل هم نیستند، با اینکه زمین یکى است و همه از یک آب مشروب مى شوند، و ما بعضى را بر بعضى بخاطر مزیّت مطلوبى که در صفات آنست برترى دادیم.
زوجیت میوه ها
و من کل الثمرات جعل فیها زوجین اثنین - یعنى و از جمیع میوه هایى که ممکن است وجود یابد، در زمین انواع متخالف و مختلفى از حیث نوع، از حیث تابستانى و زمستانى، از حیث شیرینى و غیر آن، و از حیث ترى و خشکى آن قرار داد.
زوجیت همه نباتات وموجودات زنده:
ﻭ ﺍﺯ ﻫﺮ ﭼﻴﺰﻯ ﺩﻭ ﮔﻮﻧﻪ [ ﻳﻌﻨﻰ ﻧﺮ ﻭ ﻣﺎﺩﻩ] ﺁﻓﺮﻳﺪﻳﻢ ﺍﻣﻴﺪ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﻋﺒﺮﺕ ﮔﻴﺮﻳﺪ.
ﺳﻮﺭﻩ ﯾﺲ ﺁﯾﻪ ۳۶ : (ﺳُﺒْﺤَﺎﻥَ ﺍﻟَّﺬِﻱ ﺧَﻠَﻖَ ﺍﻟْﺄَﺯْﻭَﺍﺝَ ﻛُﻠَّﻬَﺎ ﻣِﻤَّﺎ ﺗُﻨﺒِﺖُ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽُ ﻭَﻣِﻦْ ﺃَﻧﻔُﺴِﻬِﻢْ ﻭَﻣِﻤَّﺎ ﻟَﺎ ﻳَﻌْﻠَﻤُﻮﻥَ)
ﭘﺎﻙ [ﺧﺪﺍﻳﻰ ] ﻛﻪ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺯﻣﻴﻦ ﻣﻰﺭﻭﻳﺎﻧﺪ ﻭ [ ﻧﻴﺰ] ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﻧﻤﻰﺩﺍﻧﻨﺪ ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﻧﺮ ﻭ ﻣﺎﺩﻩ ﮔﺮﺩﺍﻧﻴﺪﻩ ﺍﺳﺖ.
ﺳﻮﺭﻩ ﺷﻌﺮﺍ ﺁﯾﻪ ۷( ﺃَﻭَﻟَﻢْ ﻳَﺮَﻭْﺍ ﺇِﻟَﻰ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻛَﻢْ ﺃَﻧﺒَﺘْﻨَﺎ ﻓِﻴﻬَﺎ ﻣِﻦ ﻛُﻞِّ ﺯَﻭْﺝٍ ﻛَﺮِﻳﻢٍ )
ﻣﮕﺮ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻦ ﻧﻨﮕﺮﻳﺴﺘﻪﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﭼﻪ ﻗﺪﺭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺍﺯ ﻫﺮ ﮔﻮﻧﻪ ﺟﻔﺘﻬﺎﻯ ﺯﻳﺒﺎ ﺭﻭﻳﺎﻧﻴﺪﻩﺍﻳﻢ.
ﺁﯾﻪ ۱۰ ﺳﻮﺭﻩ ﻟﻘﻤﺎﻥ( ﻓَﺄَﻧﺒَﺘْﻨَﺎ ﻓِﻴﻬَﺎ ﻣِﻦ ﻛُﻞِّ ﺯَﻭْﺝٍ ﻛَﺮِﻳﻢٍ )
ﻭ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻧﻮﻉ [ ﮔﻴﺎﻩ ] ﻧﻴﻜﻮ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺭﻭﻳﺎﻧﻴﺪﻳﻢ.
۵ ﺳﻮﺭﻩ ﺣﺞ(ﻭَﺃَﻧﺒَﺘَﺖْ ﻣِﻦ ﻛُﻞِّ ﺯَﻭْﺝٍ ﺑَﻬِﻴﺞٍ)
ﻭ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻧﻮﻉ [ﺭﺳﺘﻨﻴﻬﺎﻯ ] ﻧﻴﻜﻮ ﻣﻰﺭﻭﻳﺎﻧﺪ.
ﺳﻮﺭﻩ ﻕ ﺁﯾﻪ ۷ (ﻭَﺍﻟْﺄَﺭْﺽَ ﻣَﺪَﺩْﻧَﺎﻫَﺎ ﻭَﺃَﻟْﻘَﻴْﻨَﺎ ﻓِﻴﻬَﺎ ﺭَﻭَﺍﺳِﻲَ ﻭَﺃَﻧﺒَﺘْﻨَﺎ ﻓِﻴﻬَﺎ ﻣِﻦ ﻛُﻞِّ ﺯَﻭْﺝٍ ﺑَﻬِﻴﺞٍ)
این معناى معروف در تفسیر کلمه -زوجین اثنین - است، و بنابراین تفسیر، مقصود از دو زوج، دو صنف خواهد بود که یک صنف با صنفى دیگر مخالف باشد، چه اینکه صنف سومى داشته باشد یا نداشته باشد، نظیر سایر مواردى که تثنیه به منظور تکرار آمده، مانند آیه -ثم ارجع البصر کرتین- که مقصود از تثنیه -کره - رجوع بعد از رجوع است، هر چند از نظر کثرت خیلى زیاد شود.
نباتات«نروماده»هستند
طنطاوى در تفسیر جواهر در ذیل جمله «زوجین اثنین» گفته است:
شب زفاف نباتات
خداوند در زمین از هر صنفى از میوه ها زوج قرار داده، یعنى دو تا یکى نر و یکى ماده، که ازدواج آنها در گلهاشان صورت مى گیرد.
علم جدید هم این معنا را کشف نموده و ثابت کرده که هر درخت و زراعتى میوه و دانه نمى بندد مگر اینکه نر و ماده آن با هم درآمیزند، چیزى که هست گاهى عضو نر با خود ماده و درخت و بوته ماده هست، مانند بیشتر درختان، و گاهى عضو نر در یک درخت است و عضو ماده در درختى دیگر، مانند درخت خرما.
آن دسته که عضو نرو ماده هر دو در یک بوته هستند گاهى هر دو در یک گل قرار دارند، و گاهى در دو گل، اولى مانند بوته پنبه، که عضو نر با عضو ماده آن در یک گل قرار دارند، و دومى مانند بوته کدو.
گفتار وى هر چند از حقایق علمیه اى است که هیچ تردیدى در آن نیست، و لیکن ظاهر آیه کریمه با آن مساعدت ندارد، زیرا ظاهر آن این است که خود میوه ها زوج و دو تا هستند، نه اینکه از درختى خلق مى شوند که آن درختها زوج و دو تایى باشند، و اگر مقصود، درختهاى آنها بود، مناسب بود بفرماید: و کل الثمرات جعل فیها من زوجین اثنین - و همه میوه ها را از دو جفت قرار داد.
ولى البته این مطلبى که وى گفته ممکن است از مثل آیه :سبحان الذى خلق الازواج کلها مما تنبت الارض و همچنین از آیه -و انزلنا من السماء ماء فانبتنا فیها من کل زوج کریم - و آیه -و من کل شى ء خلقنا زوجین لعلکم تذکرون - استفاده شود.
علامه طباطبایی می نویسد:بعضى دیگر از مفسرین گفته اند: مراد از -زوجین اثنین - نر و ماده و شیرین و ترش، و سایر اصناف است، و بنابراین زوجان چهار تا خواهند بود، نر و ماده که هر کدام از آن دو به صفاتى که بیشتر از یکى است مختلف مى شوند، مانند شیرین و غیر آن، تابستانى و مخالف آن. و لیکن این معنا همانطور که ملاحظه مى کنید معناى صحیحى نیست.
خداونددرآیات اولیه این سوره گستردن زمین، راه را براى ایجاد کوههاى ریشه دار، و کوهها راه را براى جارى شدن نهرها و جارى شدن نهرها راه را براى پیدایش میوه هاى نر و ماده و رنگهاى مختلف آن هموار ساخته، با ایجاد شب و روز اغراض مذکور به نحو کمال حاصل مى گردد، و در همه اینها تدبیرى است متصل و متحد که از وجود مدبرى حکیم و واحد و بى شریک در ربوبیّت کشف مى کند، و در همه اینها آیاتى است براى مردمى که تفکر کنند./المیزان سید محمدحسین طباطبایی(۱۲۸۱- ۱۳۶۰ش).
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:«علامه شیخ طنطاوی جوهری» از علمای بزرگ اهل سنت مصری(تولد۱۲۸۷-توفی۱۳۵۸) وی حدود سی عنوان تألیف دارد «تفسیر جواهر» رادر۲سال آخرعمرش توانسته به سرانجام برساند. دکترطنطاوی درایران با«آیت الله مرعشی نجفی» مراودات علمی داشته است.
وامادرتفسیرنمونه جلد۱۰ چی گفتند؟
در آخرین آیه مورد بحث، به یک سلسله نکات جالب زمین شناسی و گیاه شناسی که هر کدام نشانه نظام حساب شده آفرینش است اشاره کرده، نخست می فرماید:در زمین قطعات مختلفی وجود دارد که در کنار هم و در همسایگی یکدیگرند (و فی الارض قطع متجاورات ).
متجاور- از
ماده (جار) به معنی همسایه و نزدیک است ولی هنگامی که می فرماید: قطع
متجاورات مفهومش این است که قطعه های مختلفی هستند که در کنار هم قرار
دارند و الا اگر همه آنها یکسان بودند تعبیر قطعه های مجاور معنی نداشت
با اینکه این قطعات همه با یکدیگر متصل و مربوطند، هر کدام ساختمان
و
استعدادی مخصوص به خود دارند، بعضی محکم، بعضی نرم، بعضی شور، بعضی شیرین و
هر کدام استعداد برای پرورش نوع خاصی از گیاهان و درختان میوه و زراعت را
دارد، چرا که نیازهای انسان و جانداران زمینی بسیار زیاد و متفاوت است،
گوئی هر قطعه از زمین ماموریت بر آوردن یکی از این نیازها را دارد، و اگر
همه یکنواخت بودند، و یا استعدادها به صورت صحیحی در میان قطعات زمین تقسیم
نشده بود، انسان گرفتار چه کمبودهائی از نظر مواد غذائی و داروئی و سایر
نیازمندیها می شد، اما با تقسیم حساب شده این ماموریت و بخشیدن استعداد
پرورش آن به قطعات مختلف زمین همه این نیازمندیها به طور کامل بر طرف می
گردد.
دیگر اینکه در همین زمین باغها و درختانی وجود دارد از انواع انگور و زراعتها و نخلها (و جنات من اعناب و زرع و نخیل ).
اعناب جمع عنب است
و شاید ذکر صیغه جمع در اینجا اشاره به انواع مختلف انگور و خرما است که
هر یک از این دو میوه شاید صدها نوع در عالم خود داشته باشد با خواص و طعم و
رنگ متفاوت
و عجب اینکه این درختان و انواع مختلف آنها، گاهی از یک پایه و ساقه میرویند و گاه از پایه های مختلف (صنوان و غیر صنوان ).
خاک یکی، و ریشه و ساقه یکی، اما میوه و محصولش مختلف و متفاوت است(آبشخورهم یکی)
صنوان- جمع «صنو» در اصل به معنی شاخه ای است که از تنه اصلی درخت بیرون می آید و بنابراین صنوان به معنی شاخه های مختلفی است که از یک تنه بیرون می آید.
جالب
اینکه گاه می شود که هر یک از این شاخه ها، نوع خاصی از میوه را تحویل می
دهد، ممکن است این جمله اشاره به مساله استعداد درختان برای پیوند باشد
که
گاه بر یک پایه چند پیوند مختلف میزنند و هر کدام از این پیوندها رشد کرده
و نوع خاصی از میوه را به ما تحویل می دهد، خاک یکی، و ریشه و ساقه یکی،
اما میوه و محصولش مختلف و متفاوت است !
و عجیبتر اینکه، همه آنها از یک آب سیراب می شوند (یسقی بماء واحد).
با این همه، بعضی از این درختان را بر بعض دیگر از نظر میوه برتری میدهیم (و نفضل بعضها علی بعض فی الاکل ).
حتی بسیار دیده ایم که در یک درخت یا در یک شاخه، میوه هائی از یک جنس وجود دارد که طعم ها و رنگ های متفاوت دارند.
و در جهان گلهای بسیار دیده شده است که یک بوته گل و حتی یک شاخه، گلهائی به رنگهای کاملا مختلف عرضه می کند.
این
چه آزمایشگاه و لابراتوار اسرار آمیزی در شاخه درختان به کار گذارده شده
است که از مواد کاملا یکسان، ترکیبات کاملا مختلف تولید می کند که هر یک
بخشی از نیازمندی انسان را برطرف می سازد.
آیا هر یک از این اسرار دلیل بر وجود یک مبدء حکیم و عالم که این نظام را رهبری کند نیست .
اینجاست
که در پایان آیه می فرماید: «در این امور نشانه هائی است از عظمت خدا برای
آنها که تعقل و اندیشه می کنند» (ان فی ذلک لایات لقوم یعقلون ).
بعد
از آن به ذکر مواد غذائى و میوه هائى که از زمین و آب و تابش آفتاب به
وجود مى آید و بهترین وسیله براى تغذیه انسان است پرداخته ، مى گوید: و از
تمام میوه ها دو جفت در زمین قرار داد (و من کل الثمرات جعل فیها زوجین
اثنین ).
اشاره به اینکه میوه ها موجودات زنده اى هستند که داراى نطفه هاى نر و ماده میباشند که از طریق تلقیح ، بارور مى شوند.
اگر پروفسور«کارل لینه»طبیعی دان و گیاه شناس معروف سوئدى،دانشگاه اوپسالا(متولد۵ دسامبر ۱۷۰۷-متوفی۱۸ اوت ۱۷۷۸)موفق به کشف این مساله شد که زوجیت در جهان گیاهان تقریبا یک قانون عمومى و همگانى است و گیاهان نیز همچون حیوانات از طریق آمیزش نطفه نر و ماده ، بارور مى شوند و میوه مى دهند، قرآن مجید در یکهزار و یکصد سال قبل از آن ، این حقیقت را فاش ساخت ، و این خود یکى از معجزات علمى قرآن مجید است که بیانگر عظمت این کتاب بزرگ آسمانى مى باشد.
وَجَنَّاتٌ مِّنْ أَعْنَابٍ وَزَرْعٌ وَنَخِیلٌ
دیگر اینکه در همین زمین باغها و درختانى وجود دارد از انواع انگور و زراعتها و نخلها
این درختان و انواع مختلف آنها، گاهى از یک پایه و ساقه میرویند و گاه از پایه هاى مختلف می رویند.
(صِنْوَانٌ وَغَیْرُ صِنْوَان ).
صنوان به معنى شاخه هاى مختلفى است که از یک تنه بیرون مى آید.
جالب اینکه گاه مى شود که هر یک از این شاخه ها، نوع خاصى از میوه را
تحویل مى دهد، ممکن است این جمله اشاره به مساله استعداد درختان براى پیوند
باشد
که گاه بر یک پایه چند پیوند مختلف میزنند و هر کدام از این
پیوندها رشد کرده و نوع خاصى از میوه را به ما تحویل مى دهد، خاک یکى ، و
ریشه و ساقه یکى ، اما میوه و محصولش مختلف و متفاوت است !
یُسْقَىٰ بِمَاءٍ وَاحِد
و عجیبتر اینکه ، همه آنها از یک آب سیراب مى شوند.
وَنُفَضِّلُ بَعْضَهَا عَلَىٰ بَعْضٍ فِی الْأُکُلِ
و با این همه ، بعضى از این درختان را بر بعض دیگر از نظر میوه برترى میدهیم.
حتى بسیار دیده ایم که در
یک درخت یا در یک شاخه ، میوه هائى از یک جنس وجود دارد که طعمها و رنگهاى
متفاوت دارند، و در جهان گلها بسیار دیده شده است که یک بوته گل و حتى یک
شاخه ، گلهائى به رنگهاى کاملا مختلف عرضه مى کند.
این
چه آزمایشگاه و لابراتوار اسرار آمیزى در شاخه درختان به کار گذارده شده
است که از مواد کاملا یکسان ، ترکیبات کاملا مختلف تولید مى کند که هر یک
بخشى از نیازمندى انسان را برطرف مى سازد.
آیا هر یک از این اسرار دلیل بر وجود یک مبدء حکیم و عالم که این نظام را رهبرى کند نیست .
اینجاست که در پایان آیه مى فرماید: در این امور نشانه هائى است از عظمت
خدا براى آنها که تعقل و اندیشه مى کنند (ان فى ذلک لایات لقوم یعقلون ).
آیت الله مصباح یزدی درتفسیراین آیه می گوید:
صنوان: درخت خرمایی است که از یک ریشهاش دو تنه بروید
وَفِی الأَرْضِ قِطَعٌ مُتَجاوِراتٌ وَجَنّاتٌ مِنْ أعْنابٍ وَزَرْعٌ وَنَخِیلٌ صِنْوانٌ وَغَیْرُ صِنْوانٍ یُسْقی بِماءٍ واحِدٍ وَنُفَضِّلُ بَعْضَها عَلی بَعْضٍ فِی الأُْکُلِ إِنَّ فِی ذلِکَ لآیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُون و در زمین، قطعههای کنار هم و باغهای انگور و کشتزارها و درختان خرمای دوساقه و یکساقه وجود دارد که همه از یک آب سیراب میشوند؛ اما طعم برخی را از برخی دیگر بهتر میسازیم؛ و در این همه، نشانههایی است برای گروهی که میاندیشند.
طَلْع بهمعنای خوشة خرما یا غلاف و ظرفی است که خوشه در آن میروید و بهمنزلة گُلِ درخت خرماست. شاید این واژه نخست برای گل خرما وضع شده و سپس نظر به علاقة ظرف و مظروف، بر غلاف خوشه اطلاق شده است./پایان تفسیرمصباح
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:
«تلقیح »یعنی بارور کردن نخل ماده با «طلع» نر است که پس از رسیدن نخل یعنی (طلعش) انجام می شود،طلع که عمل تلقیح با آن انجام می شود محصول نخل نر یا «فحل» است که نوع طلع غنامی نام دارد «غنامی» بهترین نوع طلع است، در هر ماده پنج تا هفت خوشه از طلعه نر گذاشته می شود، هر نخل نر تقریبا ۲۰ تا ۲۵ طلعه دارد که هر طلعه برای لقاح ۱۰ نخل به کار می رود.
تشخیص زمان فرا رسیدن جدا سازی طلع از نخل نر زمانی انجام می شود که با ایجاد شکاف کوچکی متوجه شویم گرده طلع از دانه های آن بیرون زده باشد،هر چقدر نخل نر سیراب شده باشد طلع قویتری خواهد داشت ،باغبان، زمانی این خوشه ها را روی نخل ماده می گذارد که طلعه ماده شکافته می شود و خوشه های آن بیرون بزنند
پیامبروعلی ازیک شاخه اند
از «جابر بن عبد الله» روایت شده است که: از پیغمبر اکرم (ص) شنیدم که خطاب به حضرت على (ع)، فرمود: یا على! مردم از درخت هاى مختلف آفریده شده اند و من و تو، از یک درختیم. سپس این آیه را در تأیید بیان خویش، تلاوت فرمود:
وَ جَنَّاتٌ مِنْ أَعْنابٍ وَ زَرْعٌ وَ نَخِیلٌ، صِنْوانٌ وَ غَیْرُ صِنْوانٍ یُسْقى بِماءٍ واحِد/مستدرک الصحیحین ج۲/ ص۲۴۱.
مدیریت سایت -پییراسته فر:متأسفانه برای پیداکردن معانی «صِنْوانٌ وَ غَیْرُ صِنْوانٍ»زجرکُش شدیم!اینهمه بزرگان وعلما،مفسیرین قرآن،کمترمفسری درتبیین واضح وشفاف این موضوع پرداخته اند،اکثریت باتردیدگفته اند ویاصرفاً به نقل وقولها پرداخته اند!وشایدبخاطر اینکه این آیه ازنکنولوژی روز خبرداده ونتوانستندتطبیق دهندوبرای تطبیق اول بایدمجهز به علم روزبود وبعدبه علوم قرآن.
***
روزنامه جمهوری :دی ۱۳۸۵درمورداعجازعلمی قرآن به «زوجیت»درختان داشته است:
آیه «الذی جعل لکم الارض مهاداو سلک لکم فیها سبلا و انزل من السما ما فاخرجنا به ازواجا من نبات شئی» سوره طه آیه ۵۳
مراد از زوجیت گیاهان یعنی وجود نر و مادگی میانه گیاهان است همچنان که علم روز همین را می گوید و در حقیقت قرآن در چند قرن قبل از این حقیقت خبر داده بود. / تفسیر المیزان جلد ۱۴ صفحه ۲۶۰
***
مقاله ای از«حجت الاسلام دکتر محمد رضایی اصفهانی»درباب زوجیت نوشته که میتوانداطلاعات مفیدی به خوانندگان بدهد:
زوجیت به معناى« نر و مادگی »
مقاله ای از«حجت الاسلام دکتر محمد رضایی اصفهانی»درباب زوجیت نوشته که میتوانداطلاعات مفیدی به خوانندگان بدهد:
در آیات متعددقرآن به زوجیت گیاهان بلکه همه اشیاء اشاراتى کرده است.
این آیات عبارتند از:
- «وَ مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ جَعَلَ فِیها زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهارَ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ»«۱» «و از هر گونه میوه اى در آن [زمین] جفت جفت قرار داد. روز را به شب پوشاند قطعا در این [امور] براى مردمى که تفکر می کنند نشانه هاى وجود دارد» و همین مضمون در آیه ۵۲ سوره رحمن و ۵۳/ طه آمده است.
- «أَوَ لَمْ یَرَوْا إِلَى الْأَرْضِ کَمْ أَنْبَتْنا فِیها مِنْ کُلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً»«۲» «مگر در زمین ننگریسته اند که چقدر در آن از هر گونه جفت هاى زیبا رویانیده ایم قطعا در این [هنرنمایی ] عبرتى است.» و همین مضمون در سوره حج/ ۵- لقمان/ ۱۰- ق/ ۷- طه/ ۵۳.
- «سُبْحانَ الَّذِی خَلَقَ الْأَزْواجَ کُلَّها مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ وَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ مِمَّا لا یَعْلَمُونَ» «۳» «پاک [خدایی ] که از آنچه زمین می رویاند و [نیز] از خودشان و از آنچه نمی دانند، همه را نر و ماده گردانیده است.»
- «وَ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ خَلَقْنا زَوْجَیْنِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ»«4»«و از هر چیزى دو گونه [یعنى نر و ماده ] آفریدیم، امید که شما عبرت گیرید.» برخى نیز به این آیه براى اثبات زوجیت اتم (الکترون و پرتون) استناد کرده اند. «۵»
- «هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها لِیَسْکُنَ إِلَیْها»«۶» «اوست آن کسى که شما را از نفس واحدى آفرید و جفت وى را از آن پدید آورد تا بدان آرام گیرد»
نکات تفسیرى:
۱. به نظر می رسد که آیات فوق را می توان بدین صورت دسته بندى کرد که:
گاهى قرآن سخن از زوجیت میوه ها می گوید.
در مرتبه بعدى از زوجیت گیاهان می گوید.
در مرتبه بعدى از زوجیت چیزهایى می گوید که انسانها نمی دانند.
در مرتبه بعدى از زوجیت همه اشیاى جهان می گوید.
۲. هدف نهایى بیان زوجیت تذکر نشانه هاى الهى و به کار انداختن اندیشه انسان است: «إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً- إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ» «۷»
۳. کلمه زوج در لغت به معناى زیر می آید:
الف: در حیوانات به هر کدام از نر و ماده اى که قرینه یکدیگر زوج می گویند.
ب: در غیر حیوانات به هر کدام از دو چیز قرینه همدیگر (مثل یک لنگه کفش) زوج گویند.
ج: به هر چیزى که مقارن دیگرى باشد و مشابه آن باشد زوج گویند.
د: به هر چیزى که مقارن دیگرى باشد و متضاد آن باشد زوج گویند. «۸»
تاریخچه:
انسان تا قرنها گمان می کرد که مسئله زوجیت و وجود جنس نر و ماده فقط در مورد بشر و حیوانات و برخى گیاهان مثل خرما صادق است. امّا کارل لینه (۱۷۰۷- ۱۷۸۷ م) گیاه شناس معروف سوئدى نظریه خود را مبنى بر وجود نر و ماده در بین همه گیاهان در سال ۱۷۳۱ م ارائه کرد و مورد استقبال دانشمندان قرار گرفت. «۹» امّا پس از مدتى «لینه» توسط ارباب کلیسا توقیف شد و کتابهاى او به عنوان کتابهاى ضلال اعلام گردید. «۱۰» سپس دانشمندان کشف کردند که ماده از تراکم انرژى به صورت ذرات بی نهایت ریزى که اتم نامیده می شود تشکیل یافته است و پس از گذشت مدتى مسئله زوجیت به همه اشیاء سرایت داده شد چرا که دانشمندان کشف کردند که واحد ساختمانى موجودات یعنى اتم از الکترونها (با بار منفى) و پروتونها (با بار مثبت) تشکیل شده است.
ماکس پلانک فیزیک دان نامى قرن بیستم گفت «هر جسم مادى مرکب است از الکترونها و پروتونها.» «۱۱» هر الکترون با سرعت سرسام آورى (۰۰۰/ ۵۰ دور در ثانیه) به دور مرکز اتم یعنى پروتونها می چرخد. البته در اتم ذرات سومى نیز یافت می شود که بنام نوترون خوانده می شود و از لحاظ بار الکتریکى خنثى است. «۱۲»
فیزیک دانان أخیر در دوران اتم ذرات بنیادى دیگرى بنام «کوارک» (Quark) کشف کرده اند که ذرات تشکیل دهنده الکترون، نوترون و پروتون هستند و باعث به بوجود آمدن بار الکتریکى مثبت، منفى و خنثى در آنها می شوند.
تا کنون شش نوع کوارک شناسائى شده است که دو نوع (U - D) در تشکیل مواد پایدار معمولى نقش مهمى دارند. کوارک U داراى بار الکتریکى دو سوم کوارک D داراى بار الکتریکى یک سوم است پروتون که داراى بار مثبت است از دو کوارک U و یک کوارک D تشکیل شده است. و از این طریق حاصل بار آن مثبت می شود.
دو و سوم به علاوه سه و سوم- یک و سوم مساوى به علاوه یک و بر عکس یک نوترون داراى دو کوارک D و یک کوارک U بوده و بار آن خنثى است: یعنی منهاى دو و سوم منهاى سه سوم به علاوه یک و سوم مساوى صفر.«۱۳»
اسرار علمى:
بسیارى از مفسران و صاحبنظران به آیات فوق در مورد زوجیت گیاهان بلکه همه اشیاء استدلال کرده اند که در اینجا به پاره اى از آنها اشاره می کنیم:
۱. مرحوم طبرسى حدود ۹ قرن قبل در تفسیر مجمع البیان بر اساس نصوص قرآنى مسئله زوجیت گیاهان، حیوانات و حتى اشیاء دیگر را مطرح می کند و آن را می پذیرد. «۱۴»
۲. صاحب تفسیر نمونه زیر آیه ۳۶ سوره یس می نویسد:
«آنچه مسلم است ازواج جمع زوج، معمولا به دو جنس مذکر و مؤنث گفته می شود؛ خواه در عالم حیوانات باشد یا غیر آنها، سپس توسعه داده و به هر دو موجودى که قرین یکدیگر و یا حتى ضد یکدیگرند زوج اطلاق می شود ... وجود زوجیت در جهان گیاهان نیز، چنانکه گفتیم در عصر نزول قرآن جز در موارد خاصى مانند درختان نخل و امثال آن ناشناخته بود و قرآن از آن پرده برداشته و در قرون اخیر از طرق علمى این مسئله به ثبوت رسید که مسئله زوجیت در عالم گیاهان یک مسئله عمومى و همگانى است.» «۱5»
و در ذیل آیه ۴۹ سوره ذاریات نیز پس از تذکر اینکه بسیارى از مفسران کلمه زوج را به معنى اصناف (مثل شب و روز و ...) دانسته اند می نویسند: «واژه زوج را معمولا به دو جنس نر و ماده می گویند خواه در عالم حیوانات باشد یا گیاهان و هرگاه آن را کمى توسعه دهیم تمام نیروهاى مثبت و منفى را شامل می شود.
و با توجه به اینکه قرآن در آیه فوق می گوید «من کل شیء» (از همه موجودات) نه فقط موجودات زنده، می تواند اشاره به این حقیقت باشد که تمام اشیاء جهان از ذرات مثبت و منفى ساخته شده و امروز از لحاظ علمى مسلم است که اتمها از اجزاء مختلفى تشکیل یافته اند از جمله اجزائى که داراى بار الکتریسته منفى هستند و الکترون نامیده می شوند و اجزائى که داراى بار الکتریسته مثبت هستند و پروتون نام دارند بنابراین الزامى نیست که شیء را حتما به معنى حیوان یا گیاه تفسیر کنیم و یا زوج را به معنى صنف بدانیم.» «۱۶»
۳. در مقدمه کتاب اعجاز قرآن علامه طباطبائى آمده است:
هنگامى که جهان در تاریکى جهالت به سر می برد قرآن در بیش از ده آیه از زوجیت گیاهان بحث کرده، تصریح می نماید که خدا همه گیاهان را جفت آفرید «۱۷» (رعد/ ۳- شعراء/ ۷ و ...)
۴. یکى از نویسندگان از آیه ۳۶ سوره یس (سُبْحانَ الَّذِی خَلَقَ الْأَزْواجَ کُلَّها مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ وَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ مِمَّا لا یَعْلَمُونَ) استفاده می کند که:
«کاملا روشن است که این آیه بر جفت داشتن گیاهان دلالت دارد و نیز از ذیل آیه که جفت داشتن را در مورد چیزهایى که خبر ندارند بیان می کند، چه بسا بتوانیم نیروى مثبت و منفى برق و نیز محیط میکروب یا ویروسها و نیز اجزاى اتم را استفاده کنیم.» «۱۸»
۵. نویسنده دیگرى نیز با ذکر آیات مورد بحث زوجیت گیاهان و حتى زوجیت درون اتم بین الکترون و پروتون را استفاده می کند. «۱۹»
۶. احمد محمد سلیمان نیز در یک بحث که به صورت سؤال و جواب تنظیم شده است زوجیت ماده را از آیه ۴۹ سوره ذاریات بدست می آورد. «۲۰»
۷. مهندس محمد على سادات نیز پس از یک مقدمه طولانى که ساختمان اتم را توضیح می دهد و سابقه تاریخى اشاره به اتم را تذکر می دهد، آیه ۴۹ سوره ذاریات را متذکر شده و می نویسد:
«و لذا می توان «اتم» را موجودى زوج نامیده و از طریق تعمیم زوجیت در دل اتم ها، نتیجه گرفت که اساسا عالم ماده بر اساس زوجیت بنا گردیده و هیچ موجود مادى از این قاعده کلى مستثنى نیست.» «۲۱»
۸. یکى از نویسندگان معاصر نیز پس از طرح زوجیت ماده (Puality Of Matter) به آیات سوره ذاریات/ ۴۹- رحمن/ ۵۲- طه/ ۵۳- استناد کرده است. «۲۲»
۹. صاحب تفسیر نوین نیز با ذکر آیات مورد بحث آنها را اعجاز علمى قرآن می داند که اشاره به زوجیت کرده است و سپس توضیحات مفصلى در این مورد ارائه می دهد. «۲۳»
۱۰. عبد الرزاق نوفل در مورد آیه ۱۸۹ سوره اعراف (هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها لِیَسْکُنَ إِلَیْها) «اوست آنکس که شما را از نفس واحدى آفریده و جفت وى را از آن پدید آورد تا بدان آرام گیرد.» پس از آنکه مقدمه اى در مورد «وحدت خلق» می آورد و اینکه ذرات بنیادى همه موجودات یکسان است می گوید:
«این حقیقت علمى را که عصر جدید کشف کرده، قرآن ۱۴۰۰ سال قبل با صراحت و وضوح بیان کرده که همه خلق الهى از نفس واحدى بوده است.» و سپس آیه فوق را می آورد و می گوید:
«آیا این [نفس واحده ] پروتون و الکترون ... برق واحدى که مثبت و منفى دارد ... یعنى نفس واحده نیست ...» و حتى در مورد کلمه «لیسکن الیها» می گوید:
«سبب سکون نفس واحد همان زوج است و این مطلبى است که علم بیان کرده که سکون پروتون و الکترون به خاطر اختلاف و تساوى آنها در برق است ...» «۲۴»
۱۱. طنطاوى در تفسیر الجواهر بحث گسترده اى در زمینه زوجیت گیاهان در زیر سوره ذاریات/ ۴۹ آورده است و اقسام دسته بندى گیاهان و حیوانات و ... را بررسى کرده و شکلهاى آنها را آورده است که ربطى به تفسیر آیه ندارد و فقط مطالب علمى است که به مناسبت آورده شده است. «۲۵»
حجت الاسلام حجتالاسلام محمد علی رضایی اصفهانی ،درادامه به بررسی ونقد صاحبان نظریه زوجیت می پردازد:
۱. مطلبى را که عبد الرزاق نوفل در مورد آیه ۱۸۹ سوره اعراف نوشته است از چند جهت قابل اشکال است:
اول: آنکه کلمه «نفس» و «زوج» از نظر لغوى و اصطلاحى دلالت بر الکترون و پروتون نمی کند و ایشان نیز در این مورد قرینه اى نیاورده اند.
دوم: آنکه از نظر علمى صحیح نیست که کسى بگوید پروتون از الکترون پدید آمده است (جعل منها زوجها) بلکه همانطورکه گذشت هر کدام از الکترون و پروتون از تعدادى کوارک U وD تشکیل شده است.
سوم: آنکه سیاق آیه مورد نظر با تفسیرى که ایشان کرده تناسب ندارد چون در آیه می خوانیم:
«هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها لِیَسْکُنَ إِلَیْها فَلَمَّا تَغَشَّاها حَمَلَتْ حَمْلًا خَفِیفاً فَمَرَّتْ بِهِ فَلَمَّا أَثْقَلَتْ دَعَوَا اللَّهَ رَبَّهُما لَئِنْ آتَیْتَنا صالِحاً لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرِینَ» «اوست آنکس که شما را از نفس واحدى آفرید و جفت وى را از آن پدید آورد تا بدان آرام گیرد. پس چون [آدم ] با او [حوا] درآمیخت باردار شد بارى سبک و [چندی ] با آن [بار سبک ] گذرانید و چون سنگین بار شد، خدا، پروردگار خود را خواندند که اگر به ما [فرزندی ] شایسته عطا کنى قطعا از سپاسگزاران خواهیم بود.»
سیاق آیات در مورد باردار شدن زن از مرد (حوا از آدم) و بوجود آمدن فرزند است پس نفس واحد و زوج در اول آیه در همین مورد است و مراد مرد و زن هستند نه الکترون و پروتون.
۲. آیات دیگر (رعد/ ۳- شعراء/ ۷- یس/ ۳۶) ظاهر در زوجیت همه میوه ها و گیاهان است و همانطورکه گذشت این مطلب از قرن هیجدهم کشف گردید و قبل از آن زوجیت به جز در مواردى مثل «نخل» مشخص نبود پس این آیات نوعى رازگویى علمى و اعجاز علمى قرآن بوده است.
۳. زوجیت عمومى همه اشیاء نیز از آیه ۴۹ سوره ذاریات به خوبى استفاده می شود ولى تطبیق آن بر الکترون و پروتون قطعى نیست زیرا همانطورکه گذشت امروزه ذرات بنیادین دیگرى به نام کوارک ها شناخته شده که داراى بار مثبت و منفى هستند و لذا بازهم نمی توان به طور قطعى ادعا کرد که «زوجین» مذکور در آیه همان کوارک U وD باشد بلکه احتمالا می توانند این مطالب (الکترون- پروتون- کوارک ها و ...) از مصادیق «زوجین» محسوب شود. همان گونه که ممکن است اصناف موجودات (شب و روز و ...) نیز از مصادیق آن محسوب شود.
۴. هر چند که مصداق دقیق «زوجین» در آیه ۴۹ سوره ذاریات مشخص نیست ولى بیان زوجیت عمومى در همه اشیاء یکى از اشارات علمى قرآن و رازگویی هاى آن است که در صدر اسلام کسى از آن اطلاعى نداشته است.
پس این مطلب نیز می تواند اعجاز علمى قرآن محسوب شود.
۵. ممکن است کسى ادعا کند که زوجیت عمومى موجودات با مسئله بکرزایى (تولید مثل برخى تک سلولی ها بدون نیاز به جنس مخالف) منافات دارد. این مطلب را در بخش بعدى بررسى خواهیم کرد و بیان می کنیم که منافاتى بین آنها نیست.
دبیر علمی کنگره بینالمللی قرآن و علوم انسانی درباره «پدیده بکرزایى در میان تک یاختگان»اینچنین می نویسد:
یکى از صاحب نظران درباره«زوجیت» می نویسد:
«کسانى که این آیه شریفه قرآن (آیه زوجیت) را به این معنا گرفته اند که هریک از انواع موجودات زیستى، نر و ماده دارند، یعنى هیچ موجود زیستى، اعم از حیوانات و نباتات وجود ندارند که نر و ماده نداشته باشد، حال ممکن است کسى بگوید علم زیست شناسى امروز این را نمی پذیرد، بلکه خلاف این را به ما می گوید، یعنى می گوید انواعى از موجودات زیستى وجود دارند که نر و ماده در میان آنها وجود ندارند.» «۲۶»
براى روشن شدن اشکال لازم است به دو مطلب اشاره کنیم:
نخست اینکه در آیات مربوط به زوجیت، برخى زوجیت میوه ها را بیان می کرد (رعد/ ۳) و برخى زوجیت گیاهان را تذکر می داد (شعراء/ ۷) و برخى زوجیت عمومى همه موجودات را اشاره می کرد:
«وَ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ خَلَقْنا زَوْجَیْنِ» «۲۷» «و از هر چیزى دو گونه آفریدیم».
دوم آنکه پدیده بکرزایى در میان تک یاختگان (تک سلولی ها) رواج دارد که در ابتدا مناسب است اطلاعاتى در مورد این موجودات و نحوه تکثیر آنها پیدا کنیم:
تک یاختگان (تک سلولی ها)Protozoa به معنى حیوان تک یاخته است که پست ترین طبقه از سلسله حیوانات هستند که بدن آنها تنها از یک سلول (Unicellular) ساخته شده است که داراى هسته مشخص و کامل هستند که به وسیله غشاء هسته اى محصور است. تا کنون بیش از سى هزار گونه آنها تشخیص داده شده است و اکثرا بطور آزاد در آب وخاک زندگى می کنند و برخى انگلى هستند.
اندازه هر کدام ۱- ۱۵۰ میکرون است و تعدادى از آنها با چشم غیر مسلح قابل رؤیت است. تکثیر گونه هاى تک یاختگان مثل: آمیبها- مژک داران- تاژک داران و ... به سه صورت است:
الف: تکثیر غیر جنسى (Asexual) که خود داراى صور مختلف است.
۱. تقسیم دوتایى (Binary Fission) که تک یاخته مادر از جهت طولى به دو تک یاخته دختر تقسیم می شود و در مژک داران از عرض تقسیم می شوند.
۲. شیزوگونى (Schizogony) یا تکثیر چندتایى، هسته مادر مکرر با چندین هسته دختر تقسیم می شود و سپس سیتوپلاسم تقسیم شده و اطراف هر هسته را می گیرد.
۳. جوانه زدن (Budding) بعد از رشد کامل سلول مقاومت غشاء سلولى در نقطه اى کم می شود و جوانه اى تشکیل می شود و مقدارى از هسته و سیتوپلاسم مادر وارد آن می شود و رشد می کند تا آنکه از مادر جدا و زندگى مستقلى را شروع می کند.
تذکر: این سه قسم تکثیر را می توان نوعى بکرزایى دانست.
ب: تکثیر جنسى (Sexual) چند صورت است که در مژک داران دیده می شود.
۱. آمیختگى (Coniugdion) در این روش دو تک یاخته با یکدیگر جفت شد و آنگاه محتویات هسته آنها (میکرونو کلئوسها) با یکدیگر تبادل حاصل کرده و سپس بصورت تک یاختگانى که هسته آنها تجدید سازمان یافته است از هم جدا می شوند.
۲. سنگامى (Syngamy) دو سلول جنسى نر و ماده بنام گامت با یکدیگر ملحق شده و تشکیل تخم می دهند.
۳. اسپوروگونى (Sporogony) ابتداء در داخل اووسیست تک یاخته تعداد زیادى اسپوروزوئیت (Sporozoites) بوجود می آید (به طور غیر مستقیم تقسیم چندتایى) که بعدا طى مراحلى سلولهاى جنسى تشکیل می شوند که به طریق سنگامى با یکدیگر جفت می شوند. «۲۸»
در اینجا تذکر چند نکته لازم است:
۱. همانطور که گذشت کلمه «زوج» در لغت به هریک از دو چیزى گفته می شود که قرینه همدیگر باشند و یا مقارن، مشابه و یا متضاد باشند «۲۹»- «۳0» پس نمی توان گفت که معناى لغت زوج منحصر در «نر و ماده» است. ازاینرو در تک یاختگان که از طریق تقسیم سلولى دو تا می شوند دو زوج خلق شده است و لذا مشمول کلمه زوج هستند چون از هر کدام از آنها دو چیز مقارن و مشابه پیدا می شود.
۲. در مسئله زوجیت عمومى همه اشیاء، هم زمان بودن یا هم مکان بودن هر دو زوج ملاک نیست و لذا ممکن است دو زوج در دو مکان (مثل الکترون و پروتون که در هسته اتم و مدار اطراف آن هستند) و یا در دو زمان باشند.
۳. اشکال اساسى که باعث پیدایش پندار تعارض بین قانون زوجیت عمومى موجودات قرآن با مسئله بکرزائى شد این است که گمان کرده اند همیشه لغت زوج به معناى نر و ماده اصطلاحى است در حالى که معناى کلمه زوج اعم است و هر دو چیز مقارن مشابه یا متضاد را شامل می شود. پس تعارضى بین آیات قرآن در مورد قانون عمومى زوجیت و مسئله بکرزائى نیست.
۱- رعد/ ۳.
۲- شعراء/ ۷.
۳- یس/ ۳۶.
۴- ذاریات/ ۴۹.
۵- عبد الرزاق نوفل، القرآن و العلم الحدیث، ص ۱۵۶- ۱۵۷ استدلال ایشان در ادامه می آید.
۶- اعراف/ ۱۸۹.
۷- شعراء/ ۷- رعد/ ۳.
۸- ر. ک: مفردات راغب اصفهانى، ماده زوج.
۹- ر. ک: پی یر روسو، تاریخ علوم، ص ۳۵۴ و ۴۰۸ به بعد، ترجمه حسن صفارى، و نیز گودرز نجفى، مطالب شگفت انگیز قرآن، ص ۵۷ و نیز تفسیر نمونه، ج ۱۸، ص ۳۷۷- ۳۷۸.
۱۰- ذکر الله احمدى، ارمغان روشنفکران، ص ۷۳ و م. حقیقى، فروغ دانش جدید در قرآن و حدیث، ج ۲، ص ۲۲ و نیز گودرز نجفى، مطالب شگفت انگیز قرآن، ص ۵۷.
۱۱- ماکس پلانک، تصویر جهان در فیزیک جدید، ص ۹۵، ترجمه مرتضى صابر.
۱۲- ر. ک: مهندس محمد على سادات، زنده جاوید و اعجاز قرآن، ص ۴۰- ۴۲.
۱۳- ر. ک: دکتر اریک اوبلاکر، فیزیک نوین، ص ۳۴- ۳۵، ترجمه بهروز بیضاوى.
۱۴- ر. ک: مجمع البیان، ج ۸، ص ۴۲۴. (دار احیاء التراث العربى)
۱۵- تفسیر نمونه، ج ۱۸، ص ۳۷۷- ۳۷۸.
۱۶- تفسیر نمونه، ج ۲۲، ص ۳۷۶.
۱۷- علامه طباطبائى، اعجاز قرآن، ص ۱۵، ویراسته علیرضا میرزا محمد.
۱۸- عباس على سرفرازى، رابطه علم و دین، ص ۳۵- ۳۶.
۱۹- گودرز نجفى، مطالب شگفت انگیز قرآن، ص ۵۷- ۶۰.
۲۰- احمد محمد سلیمان، القرآن و الطب، ص ۲۷- ۲۸، (۱۹۸۱ م) طبع خامس- دار العوده، بیروت.
۲۱- مهندس محمد على سادات، زنده جاوید و اعجاز جاویدان، ص ۳۹- ۴۳.
۲۲- ر. ک: لطیف راشدى، نگرشى به علوم طبیعى در قرآن، ص ۲۴.
۲۳- محمد تقى شریعتى، تفسیر نوین، ص ۱۱.
۲۴-ر. ک: عبد الرزاق نوفل، القرآن و العلم الحدیث، ص ۱۵۴- ۱۵۷.
۲۵- طنطاوى جوهرى، الجواهر فى تفسیر القرآن، ج ۱۲، ص ۱۷۰- ۲۰۱، دار الفکر.
۲۶- استاد مصطفى ملکیان، فصلنامه مصباح، ش ۱۰، ص ۶۶ (البته ایشان اضافه می کند که هر دو طرف این قضیه را بنا بر فرض می گوید.)
۲۷- ذاریات/ ۴۹.
۲۸- دکتر هرمز داور مزدى، انگلشناسى پزشکى، ص ۳۷- ۴۹، چاپ چهارم، جهاد دانشگاهى، ۱۳۷۲ ش.
۲۹- ر. ک: مفردات راغب، ماده زوج.
۳۰- تفسیر نمونه، ج ۱۸، ص ۳۷۷- ۳۷۸ و ج ۲۲، ص ۳۷۶.
منابع: کتاب «پژوهشى در اعجاز علمى قرآن»؛ ص۲۸۶