نماینده دوره اول مجلس که درسال ۱۳۸۷سرکنسول ایران دردُبی بود،تغییردین داد!به کشورسوئدپناهنده شده(مقیم) دراین درگیری مشارکت داشت.......
خاطرات درگیری صباغیان وقره باغی در مجلس شورای اسلامی
کل ماجرای «بزن بزن نمایندگان» رایک نماینده شاهدماجرا(فخرالدین حجازی)بصورت شعردر۵۷بیت بیان کرده..درادامه
خلاصه ماجرا:۱۰ آبان ۱۳۶۲ در جلسه علنی مجلس، صباغیان،نماینده تهران، در نطق پیش از دستور،موضوع تنش زایی راگفت که قرهباغی(نماینده ارومیه) دخالت کرد و دعواوکتک کاری شد، علی اکبرمعینفر و هادی غفاری وعادل اسدی نیا ،دهقان دخالت کردند...
هان! ای دل،عبرتبین! از دیده عبر کن! هان!
مرحوم مهندس عزتالله سحابی (متوفی ۱۰ خرداد ۱۳۹۰)در خاطرات خود از یک جلسه مجلس دوره اول نوشته است: «آبان، پیش از پایان نطق پیش از دستور آقای صباغیان، در حالی که یکی دو دقیقه از وقت ایشان باقی بود، ناگهان در مجلس جنجال بهپا شد و یکی از روحانیون مجلس بهنام آقای قرهباغی نماینده ارومیه، از جای خود برخاست و فریاد زد که «نگذارید این لیبرالها حرف بزنند» و به طرف تریبون حرکت کرد تا صباغیان را از تریبون به پایین بکشد.
از آن طرف، مهندس معینفر نیز از جای خود برخاست تا به کمک صباغیان برود ولی هنوز به جلوی تریبون نرسیده، عدهای از نمایندهها بر سر وی ریختند.
هاشمی رفسنجانی هم که ریاست مجلس را بر عهده داشت، ساکت و آرام و با لبخند و بسیار خونسرد به جریان نگاه میکرد.
مهاجمان علاوه بر ایراد ضرب و جرح و کتک زدن معینفر و صباغیان، فحشهای رکیک و ناموسی هم به آنها میدادند.
از جمله مهاجمان آقایان هادی غفاری، اسدینیا، دهقان و ... بودند. تعداد آنها پنج نفر بود.
مکالمات آن روز مجلس، طبق معمول از رادیو پخش میشد و اتفاقا فرزندان آقای معینفر که از طریق رادیو به مذاکرات گوش میدادند، آن را روی نوار ضبط کردند. آقای هاشمی در جریان آن زد و خورد و در حالیکه معینفر زیر مشت و لگد آقایان قرار داشت، فقط میگفت آقایان خونسردی خود را حفظ کنید و تنها در یک جا با صدای بلند
فریاد زد که «آن اسلحه را بگذار توی جیبت!» یعنی معلوم بود که در آن میان، یکی از افراد اسلحه هم کشیده بود. این در حالی بود که در صحن مجلس کسی نیابد با اسلحه حاضر میشد!
. در آنجا آقای هاشمی گفت که صباغیان بیشتر از وقت قانونی صحبت کرد و ما به وی اخطار کردیم ولی ایشان گوش نداد و یکی از آقایان که میخواست صحبت کند، به پای تریبون آمد. درحالیکه همه آنها خلاف حقیقت بود ....»
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:روایات دریگرازاین درگیری
هادی غفاری: هنگام نطق پیش از دستور هاشم صباغیان، نیروهای موسوم به خط امام به این نطق اعتراض کرده و جلسه مجلس متشنج میشود، در این هنگام معینفر به سمت تریبون رئیس مجلس رفته و دو دستش را بر روی میز هاشمی زده و فریاد میزند: «آقای رئیس، این چه وضعیتی است، چرا مجلس را آرام نمیکنید؟ در این هنگام عادل اسدی، نماینده اهواز، با سیلی محکمی با معین فر برخورد میکند.»
اکبر هاشمی رفسنجانی که در آن زمان عهده دار ریاست مجلس شورای اسلامی بود در خاطرات خود این ماجرا را اینگونه روایت میکند:«سه شنبه ۱۰ آبان ۱۳۶۲ در جلسه علنی، آقای [هاشم] صباغیان [نماینده تهران] در نطق پیش از دستور، با مظلوم نمایی، جریان برخورد روز جمعه را گفت و آخر صحبت او آقای قرهباغ دخالت کرد و دعوایشان شد. بهکتک کاری رسید. تریبون را قطع کردم و پخش از رادیو قطع شد.
آقایان [علی اکبر] معینفر و [هاشم] صباغیان را به اتاقی منتقل کردند و تحت حفاظت گرفتند. جلسه را دوباره شروع کردم وبرای مردم ماجرا را مختصرا توضیح دادم.»
همه ماجرای درگیری-بزن بزن-نمایندگان در۵۷بیت شعر
«علی اکبرمعین فر» که آن روز یک طرف دعوا بود، طی مصاحبه ای با سایت تاریخ ایرانی، در این باره گفته بود:« مهمترین روایت آن روز در شعر «فخرالدین حجازی» به تصویرکشیده شده است.
حجازی (بنیانگذارومدیرمؤسسه انتشاراتی بعثت)نماینده اول تهران بود. شاعر نبود، اما گاهی اوقات (مثل دلخوش نماینده صومعه سرا) شعر هم میگفت که مشتریانش نمایندگان بودند.
«فخرالدین حجازی» با کسب یک میلیون و ۵۶۸ هزار و ۷۵۹ رای، نفر اول در انتخابات پارلمانی پایتخت بود وحجت الاسلام مهدی شاه آبادی با ۶۸۴ هزار و ۴۲۲ رای پایینترین رای را کسب کرد.
حجت الاسلام مهدی شاه آبادی (فرزند آیتالله العظمی حاج شیخ محمدعلی شاهآبادی،استادامام خمینی)درششم اردیبهشت ۱۳۶۳، در حالی که نمایندۀ دورۀ دوم مجلس شورای اسلامی بود، در جزیرۀ مجنون و با انفجار خمپارۀ بعثیان ، به شهادت رسید(۵۴سالگی).
معین فرمی گوید:«حجازی»از بنده و آقای صباغیان، قرهباغی و هاشمی تصویری ارائه دادند. شعر ایشان همه واقعه و نگرش و رفتار آنها را منعکس میکند. وقتی ایشان شعر را سرود، آن را در جلسه بعد در مجلس توزیع کرد. برای ما هم فرستاد. شنیدم آقای هاشمی رفسنجانی بعدها به ایشان گفت که نمیشد در این جریان تو شعر نمیگفتی!؟./پایان اظهارات نماینده مضروب .
ماجرای درگیری در شعر ۵۷بیتی فخرالدین حجازی:
۱شنیدم که صباغیان عنود/که رایش به مجلس همیشه کبود
۲یکی نطق حساس و هتاک داشت/سخنرانی داغ و بیباک داشت
۳بگفتا که کشور کس آزاد نیست/که امنیتی بهر افراد نیست
۴چماق است چوب است خیل سپاه/بر اندیشمندان نباشد پناه
۵ز نهضت سخن گفت و آزادی اش/ز شغل و ز پول و ز پربادی اش
۶که نهضت به ایران وکیلان دهد/وکیلان با فر کیوان دهد
۷همه شیکپوش و همه خوشتراش/ز پاریس پوشیده بر تن قماش
۸همه ریشتراشان با دنگ و فنگ/همه درسخوانان شهر فرنگ
۹همه صلحجویان همه نازنین/که در شیر صبحانهشان انگبین
۱۰به بالای شهر است ماوایشان/ز مرمر تراشیده شد جایشان
۱۱به مقعد همه مبل استیلشان/دماغی به پربادی پیلشان
۱۲کراوات سولکا به گردن همه/به جان و به دل مهر میهن همه
۱۳دمکرات و دانا و آزاد مرد/که ننشسته بر کفششان هیچ گرد
۱۴همه دیپلماتان ریگانمآب/همه دوستداران حق و حساب
۱۵ولی انتخابات آزاد نیست/توجه کسی را به افراد نیست
۱۶کمیته به ماها ستم میکند/ستمها به ما بیش و کم میکند
۱۷چو «صباغ» میگفت این ترهات/ز مجلس بیفتاد ناگه ثبات
۱۸«قرهباغ »آن سید خشمگین/بیفکند ناگه عبا بر زمین
۱۹به سوی تریبون بشد حملهور/کز آن حمله «صباغیان شد دمر»
۲۰«معینفر» حمایت ز «صباغ »کرد/بشد پرهیاهو هوای نبرد
۲۱معینفر نمایندهای چاق بود/که چون گربه پرباد و قبراق بود
۲۲یکی حمله به قرهباغ کرد/دل سید پاک را داغ کرد
۲۳وکیلی ز اهواز(عادل اسدی) آمد پدید/به روی معینفر چو شیری پرید
۲۴بغرید ناگه «الله بداشت»/به گوش معینفر یکی چک گذاشت.
توضیح نگارنده-پیراسته فر:بعدازشهادت نماینده نوشهر و چالوس- حجت الاسلام عمادالدین کریمی در هفت تیرسال۶۰ ،درمیاندوره ای «آیت الله ابوالحسن الله بداشتی» انتخاب شد.
۲۵معینفر مقاوم چو پیلان مست/به این سو و آن سو میبرد دست
۲۶که ناگاه (هادی)غفاری خشمگین/برآورد دستانش از آستین
۲۷ببرد مشت بر کله چاق تن/که خون از سرش گشت فوارهزن
۲۸بغرید (صادق)خلخالی پرتوان/چو ببری به میدان جنگآوران
۲۹دگر لیبرالان به کار آمدند/ولی خوار و نالان و زار آمدند
۳۰وکیلان به یکدیگر آویختند/صراحی شکسته قدح ریختند
۳۱بیفتاد عمامهها بر زمین/کشیدند فریادها خشمگین
۳۲ریاست(هاشمی) به خونسردی و خندهاش/نشسته به کرسی پایندهاش
۳۳به آرامی و خامشی و وقار/همی بود ناظر بر این کارزار
۳۴چون آن شعله جنگ بالا گرفت/خشونت به آن جنگ و دعوا گرفت
۳۵بفرمود آتشبسی برقرار/نمایند بر این صحنه کارزار
۳۶ولی دستها همچنان مشت بود/به دندان گزیده سرانگشت بود
۳۷ریاست بفرموده تا پاسدار(محافظان)/پراکنده سازد صف کارزار
۳۸وکیلان زخمی به یک سو شدند/برون از میان هیاهو شدند(ماجرافروکش کرد)
۳۹چه گویم از این چند تن لیبرال/ندارند گویا شعور و کمال
۴۰چرا دستبردار ما نیستند/اگر نیستند آدمی، چیستند؟
۴۱نترسند گویا ز خشم خدای/که سازند جنجالها را به پای
۴۲شما امتحانهای خود دادهاید/به تسلیم بیگانه آمادهاید
۴۳به جاسوسخانه(لانه جاسوسی) است پروندهتان/در آن ارتباطات گستردهتان
۴۴یکی از شما هست (عباس ا)میرانتظام/ز امریکا بگرفته نقش و نظام
۴۵ملاقات با برژینسکی چرا؟/به آن خائن اهل ویسکی چرا؟
۴۶عداوت چرا با جهاد و سپاه؟/خصومت به این مردم بیپناه
۴۷اهانت چرا بر جناب امام؟/امامی که شد قبلهگاه انام
۴۸در این جنگ خونین چه نقش آورید/به جز آنکه از پشت خنجر زنید؟
۴۹حمایت ز مسعود(رجوی) ننگینروش/«بنیصدر» ناپاک شیطان منش
۵۰عداوت بر روحانیون شریف/حمایت ز آدمکشان کثیف
۵۱همیشه بود منشا کارتان/که خشم خدایی سزاوارتان
۵۲شما را به مجلس دگر راه نیست/نصیبی شما را به جز آه نیست
۵۳نگردید مغرور لطف امام/که خواهد شدن کارهاتان تمام
۵۴مبادا که پروندهتان رو شود/قضاوت ز مردیش بدخو شود
۵۵به دادگاه شما را دگر چاره نیست/ره بازگشتن دگرباره نیست
۵۶«حجازی» نصیحت نماید ز دل/شما را که ما را نمایید ول
۵۷هزاران درود و هزاران سلام/ز ما بر خمینی علیهالسلام.
فخر الدین حجازی(متوفی۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۶)
«سید ابوالحسن بنی صدر» در اولین انتخابات ریاستجمهوری که در (۵ بهمن ۱۳۵۸) و به فاصله کمتر از یک سال پس از پیروزی انقلاب(۲۲بهمن ۱۳۵۸) برگزار شد، توانست با حدود ۱۱ میلیون رأی به عنوان«اولین رئیسجمهوری اسلامی ایران» انتخاب شود
واماتنها ۱۷ ماه برتخت سلطنت جلوس کرد!در هفتم مرداد ۱۳۶۰ به همراه مسعود رجوی، سرکرده سازمان مجاهدین خلق از کشور فرار کردندوبه پاریس پناهنده شدند.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:،عبدالرضا اسدی نیا(معروف به عادل اسدی) سرکنسول جدید ایران در امیرنشین دبی نیز به مناسبت آغاز ماموریت خود با شیخ حمید بن راشد النعیمی حاکم امیرنشین عجمان دیدار کرد./ایرنا۱۷ دی ۱۳۷۹.
وی چندی بعد با تغییر مذهب به وهابیت به سوئدپناهنده شذ ودر شبکه وصال فارسی پیوست که بعدازاختلاف دوشبکه وهابی(وصال فارسی و وصال حق)عذرش راخواستند.
وی هم اکنون بعنوان کارشناس درشبکه های معاندبه بیان نظرات ضددینی می پردازد،حتی درهمین مصاحبه علیه ائمه سخپراکنی کرد وحکم خُمس رامنکرشد.
۰۶مهر۱۳۸۷ عادل اسدی نیا ، سر کنسول پیشین ایران در دبی ، که چند سال پیش به غرب پناهنده شد ، به تازگی با رسانه های عربی مصاحبه کرد. /رایوفردا
آیتالله سیدعلی اکبر قره باغی،متولد ۱۳۱۵ ارومیه - ۸ فروردین ۱۳۹۱) نماینده دوره اول مجلس شورای اسلامی از شهرستان ارومیه ، نماینده مردم آذربایجان غربی در مجالس دوره سوم و چهارم مجلس خبرگان رهبری .فوت:۸ فروردین .
در سال ۱۳۵۹ شمسى در اولین دوره انتخابات مجلس شوراى اسلامى بعنوان نماینده اول مردم شهرستان ارومیّه به نمایندگى انتخاب گردیدند( عضو کمیسیون اصل نود قانون اساسی بودند)
«هادی غفاری» چریک خستگی ناپذیری که دراکثرحوادث مهم انقلاب صحنه گردان بوده وداخل گود.
هادی غفّاری متولد ۱۳۲۹ در آذر شهر تبریز،فرزند آیت الله شیخ حسین غفاری ، تیر ماه ۱۳۵۳، دستگیر و به هشت ماه زندان محکوم شد اما شش ماه بعد درزیرشکنجه های ساواک (۷ دی ۱۳۵۳) در زندان قصر به شهادت رسید.
در سال ۱۳۳۸ (۹سالگی )برای اولین بار به خاطر نوشتن اعلامیه «مرگ بر حکومت فاشیستی پهلوی» پایم به زندان سیاسی باز شد...من ۲۶ بار ترور شدم ، جای گلوله در بالای سینه من وجود دارد
در سال ۱۳۳۸ (۱۰سالگی )برای اولین بار به خاطر نوشتن اعلامیه «مرگ بر حکومت فاشیستی پهلوی» پایم به زندان سیاسی باز شد...من ۲۶ بار ترور شدم ، جای گلوله در بالای سینه من وجود دارد.
هادی غفاری درجریان قیام مسلحانه منافقین ۳۰خرداد۱۳۶۰دردفع اشرارمنافق
توسط همین منافقین هم ترور شدم، سال ۷۰ در مشهد بودم ، سیفاللهی فرمانده وقت نیروی انتظامی، به موبایلم زنگ زد و گفت هر جا هستی به خانهای امن برو و چند هفتهای هم آفتابی نشو. چند برنامه ترور شما کشف شده و سوءقصد در این هفته قطعی است. من بعدا با برخی از این دستگیرشدگان صحبت کردم آنها گفتند چون حامی امام بودید ما شما را فاشیست میدانستیم و میخواستیم شما را بکشیم.
غفاری اززبان خودش:یک خاطره ای را بگویم، یک روز با امام کاری داشتم، ۸ صبح رفتم تا ساعت ۱۲ با ایشان راجع به فردی صحبت کردیم، اسنادی بود خدمت ایشان ارائه دادم. آن جلسه تمام شد. گذشت تا ساعت ۳ ظهر که یادم آمد مطلب مهمی را به امام نگفتم. برگشتم جماران. حاج احمد آقا راه نمیدادند، میگفتند تو صبح تا ساعت ۱۲ اینجا بودی و نمیشود. گفتم برو به امام بگو من آمدم، راه نمیدهند بر میگردم. گفت پس تو هم بیا. رفتیم دمِ در اتاق امام، حاج احمد آقا امام را امام خطاب کرد، من تا آن زمان نمیدانستم حاج احمد آقا پدر نمیگفتند و ایشان را امام صدا میزدند، گفت امام آقای غفاری صبح ۴ساعت اینجا بودند حالا هم آمده و باز میخواهد نزد شما بیاید. امام گفتند «آنکه شاه بود حریف پدرش نشد، آقای غفاریه دیگه چیکارش کنم، بنشین پسرم، بنشین آقا» همین تعبیر را به کار بردند.(خنده)نشستم و آن چیزهایی که فراموش کرده بودم را مفصل گفتم که بعد از آن امام با مشورت با دیگران تصمیم قاطعی گرفتند.»
ماجراجویی «هادی غفاری» درمکه!
غفاری:من سال ۵۴ به این طرف، به فلسطین رفتم ملاقات بایاسرعرفات... لیبی رفتم دیداربا قذافی .. (سال ۱۳۶۰ به حج رفتم) یعنی سال بعد از اینکه ایشان از لبنان بیرون رفت و با اسرائیل و آمریکا بست و خود را خلع سلاح کرد او را هنگام طواف کعبه دیدم. در محافظت شدید بادیگاردها و پلیس سعودی. خواستم پیشش بروم مأموران نگذاشتند فریاد زدم: «ابوعمار! ابوعمار!» مرا دید و به معاونش گفت: «بگذارید بیاید.» رفتم پیشش و گفتم: «خجالت نکشیدی؟ اینطور میخواستی آزادی را با اسلحه بگیری؟ آرمانهایت کجا رفت؟ از ترس موش فرار کردی؟» گفت: «چارهای نداشتم. همه ما را تنها گذاشته بودند.» گفتم: «مگر در انقلاب ما، همه امام و یارانش را تنها نگذاشته بودند پس چرا ما تسلیم نشدیم. تو خانواده مرا میشناسی. مگر پدر پیرم زیر شکنجه شهید نشد! مادر ۸۰ سالهام شکنجه روحی نشد! خواهرم به اعدام محکوم نشد و خودم زندان نرفتم و چند سال از دست ساواک آواره نبودم!؟» عرفات کم آورد و گفت: «الآن در طواف هستیم، با من جدال نکن. شب به اردوگاه بیا با هم صحبت کنیم.» به اردوگاه مجهزی که برای او در مکه برپا شده بود رفتم و حدود ۴ ساعت با هم حرف زدیم. شام آوردند گفتم «نمیخورم.» ناراحت شد و گفت «چرا؟» پاسخ دادم: «شما به آرمان فلسطین خیانت کردی و من شام تو را نمیخورم.»
عرفات پس از امضای پیمان اسلو با دولت اسرائیل، با نخستوزیر وقت اسرائیل اسحاق رابین مصالحه ومصافحه کرد،دیدار رئیس وقت جمهور آمریکا، بیل کلینتون.۲۲ شهریور ۱۳۷۲
فهرست مشترک ائتلاف بزرگ(دوره اول مجلس شورای اسلامی) :روزنامه جمهوری اسلامی در ۲۲ اسفند ۵۸
۱- محمد جواد حجتی کرمانی ۲- ( آیت الله) سید علی خامنهای ۳- سید محمد موسوی خوئینیها ۴- دکتر حسن ابراهیم حبیبی ۵- دکتر نجفقلی حبیبی ۶- فخرالدین حجازی ۷- حاج سعید امانی همدانی ۸- دکتر سید حسن آیت ۹- محمدجواد باهنر ۱۰- گوهرالشریعه دستغیب ۱۱- محمد علی رجایی ۱۲- سید رضا زوارهای – ۱۳- مهدی شاهآبادی ۱۴- حبیب الله عسگر اولادی ۱۵- هادی غفاری ۱۶- حسین کمالی ۱۷- سید اسدالله لاجوردی ۱۸- سید محمدباقر حسینی لواسانی ۱۹- دکتر محمد مبلغی( اسلامی) ۲۰- محسن مجتهد شبستری ۲۱- عبدالمجید معادیخواه ۲۲- علیاکبر معینفر ۲۳- محمدکاظم موسوی بجنوردی ۲۴- احمد مولایی ۲۵- علیاکبر ناطقنوری ۲۶- سیفالله وحید دستجردی ۲۷- علیاکبر ولایتی ۲۸- محمدعلی هادی نجفی ۲۹- فرشته هاشمی ۳۰- علیاکبر هاشمی رفسنجانی.
اسامی و مشخصات نمایندگان تهران در مجلس اول | |||||||
نام خانوادگی | نام | آراء مأخوذه: | درصد آرا: | سن | تحصیلات حوزوی | تحصیلات رسمی | رشته دانشگاهی |
حجازی | فخرالدین | 1568759 | 73.5 | 50 | سطح | لیسانس | ادبیات |
ابراهیم حبیبی | حسن | 1552478 | 72.7 | 43 | سطح | دکترا | حقوق قضایی و جامعهشناسی |
بازرگان | مهدی | 1447316 | 67.8 | 72 | ----- | فوق لیسانس | مهندسی ماشین |
معینفر | علیاکبر | 1439360 | 67.4 | 51 | ----- | فوق لیسانس | مهندسی زلزله |
حسینی خامنهای | سیدعلی | 1405976 | 65.1 | 40 | اجتهاد | دیپلم | ----- |
باهنر | محمدجواد | 1385197 | 64.80 | 47 | اجتهاد | دکترا | الهیات |
حجتی کرمانی | محمدجواد | 1390454 | 62.8 | 46 | خارج فقه و اصول | ----- | ----- |
آیت | سیدحسن | 1364899 | 63.9 | 41 | خارج فقه و اصول | فوق لیسانس | علوم اجتماعی |
غفّاری | هادی | 1338405 | 62.7 | 29 | سطح | لیسانس | فقه وحقوق اسلامی |
گلزاده غفوری | علی | 1336435 | 62.6 | 56 | اجتهاد | دکترا | حقوق |
موسوی خوئینیها | سیدمحمد | 1248391 | 58 | 38 | خارج فقه و اصول | ----- | ----- |
رجائی | محمدعلی | 1209012 | 56.6 | 46 | فوق لیسانس | رباضی و آمار | |
ناطقنوری | علیاکبر | 1201933 | 56.3 | 36 | خارج فقه و اصول | لیسانس | فلسفه اسلامی |
هاشمی رفسنجانی | اکبر | 1151514 | 54 | 45 | اجتهاد | ----- | ----- |
یزدی | ابراهیم | 1128304 | 52.9 | 48 | ----- | دکترا | داروسازی |
علائی طالقانی | اعظم | 1108653 | 51.9 | 36 | خارج فقه و اصول | لیسانس | ادبیات |
چمران | مصطفی | 1100842 | 51.5 | 47 | ----- | دکترا | مهندسی فیزیک |
سحابی | عزّتالله | 1070929 | 50.2 | 49 | ----- | فوق لیسانس | مهندسی الکترومکانیک |
مجتهد شبستری | محسن | 1159662 | 71 | 42 | خارج فقه و اصول | ----- | ----- |
دستغیب | گوهر الشریعه | 960249 | 58.8 | 44 | ----- | فوق لیسانس | فرهنگ عربی |
ولایتی | علیاکبر | 858305 | 52.5 | 34 | ----- | دکترا | فوقتخصص اطفال |
سامی | کاظم | 819186 | 50.1 | 45 | ----- | دکترا | روانپزشکی |
سحابی | یدالله | 817869 | 50.1 | 74 | ----- | دکترا | زمینشناسی |
حسینی لواسانی | محمدباقر | 792149 | 48.4 | 36 | خارج فقه و اصول | دکترا | پزشکی |
هادی نجفآبادی | محمدعلی | 774678 | 47.4 | 31 | سطح | فوق لیسانس | روابط بینالملل |
عسکر اولادی | حبیبالله | 764338 | 46.7 | 47 | سطح | دیپلم | ----- |
معادیخواه | عبدالمجید | 764338 | 46.7 | 37 | خارج فقه و اصول | ----- | ----- |
موسوی بجنوردی | محمدکاظم | 730775 | 44.7 | 37 | ----- | دیپلم | ----- |
صباغیان | هاشم | 692633 | 42.4 | 42 | ----- | فوق لیسانس | راه و ساختمان |
شاهآبادی | مهدی | 684722 | 41.9 | 49 | اجتهاد | دیپلم | ----- |
صدیقی (رجائی) | عاتقه | 1842746 | 87.1 | 38 | ----- | ششم ابتدایی | ----- |
زوارهای | سیدرضا | 1715210 | 81 | 43 | ----- | لیسانس | حقوق |
کمالی | حسین | 1656419 | 78.3 | 28 | ----- | دیپلم | ----- |
شیبانی | عباس | 1580985 | 85 | 50 | ----- | دکترا | پزشکی |
دعایی | سیدمحمود | 1413928 | 76 | 58 | خارج فقه و اصول | دیپلم | ----- |
بهروزی | مریم | 1403111 | 75.45 | 40 | سطح | ششم ابتدایی | ----- |
امانی | سعید | 1379655 | 74.2 | 36 | ----- | ششم ابتدایی | ----- |
مولایی | احمد | 1571941 | 60.9 | 53 | خارج فقه و اصول | ----- | ----- |
پوراستاد | علیاکبر | 1394774 | 54 | 66 | سطح | سیکل | ----- |
رهبری | محمدهاشم | 1376028 | 53.5 | 34 | ----- | فوق لیسانس | مهندسی معماری |
سیدخاموشی | تقی | 1366980 | 52.9 | 45 | سطح | متوسطه | ----- |
توضیح جدول:نمایندگان منتخب در دوره اول و دوم و انتخابات میاندورهای مجلس اول در تهران با تفاوت رنگ مشخص شده است.
اولین انتخابات مجلس شورای اسلامی در روز ۲۴ اسفند سال ۱۳۵۸ برگزار شد.
انتخابات مجلس اول شورای اسلامی در شرایطی برگزار شد که شورای نگهبان برای احراز صلاحیت نامزدها هنوز بوجود نیامده بود، و به اقتضای شرایط سیاسی آن روز، طیف گسترده ای از جناح ها و احزاب در آن حضور داشتند. بنا بر اعلام وزارت کشور وقت، از ۲۲ بهمن تا ۴ اسفند ۱۳۵۸ که زمان ثبت نام نامزدهای انتخابات مجلس بود، ۱۹۰۰ نفر ثبت نام کرده بودند که ۵۴۰ نفر آنها نامزد نمایندگی از پایتخت بودند.
انتخابات تهران در سه مرحله
انتخابات مجلس اول در سه مرحله برگزار شد. مرحله اول ۲۴ اسفند ۱۳۵۸ بود که طی آن ۱۸ نفر با کسب اکثریت مطلق آرا وارد مجلس شدند.
دومین مرحله از انتخابات مجلس اول ۱۹ اردیبهشت ۱۳۵۹ برگزار شد و ۱۲ نفر دیگر از نمایندگان تهران برگزیده شدند.
به دلیل شهادت ۱۱ تن از نمایندگان تهران در واقعه هفتم تیر ۱۳۶۰ و یا ترورهای گروهک منافقین، ۱۱ نفر دیگر در انتخابات میان دوره ای سال ۱۳۶۰ جایگزین آنها شدند.
به همین دلیل تعداد نمایندگان تهران در مجلس اول، در مجموع ۴۱ نفر بود که در تاریخ انتخابات پارلمان ایران رکوردی بی سابقه است.
خانمها:رجایی،طالقانی،بهروزی،دستغیب
از این میان، تنها چهار نماینده زن از تهران راهی پارلمان شدند و در بین مردان نیز ۱۳ نفر روحانی بودند. اکثر نمایندگان این دوره -۱۹ نفر- در رده سنی ۴۰ تا ۵۰ سال بودند. تنها حسین کمالی و هادی غفاری با ۲۸ و ۲۹ سال سن، در رده سنی زیر ۳۰ بودند و یدالله سحابی و مهدی بازرگان با ۷۴ و ۷۲ سال سن، مسنترین نمایندگان این دوره بودند. ۵ تن از نمایندگان تهران در مجلس اول تحصیلات کمتر از دیپلم و ۱۱ نفر دکترا داشتند.
اولین روزافتتاح مجلس شورای اسلامی -بعدازپیروزی انقلاب اسلامی
اولین دوره انتخابات مجلس شورای ملی از تاریخ ۲۲ بهمن تا ۴ اسفند سال ۱۳۵۸ با ثبت نام کاندیداها کلید خورد، انتخابات این دوره ۲۴ اسفند ۱۳۵۸ برگزار و در تاریخ ۷ خرداد ۱۳۵۹ نخستین مجلس شورای ملی با ۲۷۰ نماینده کار خود را آغازکرد.
در این دوره از انتخابات که سه مرحلهای بود، ۱۰ میلیون ۸۷۵هزار ۹۶۹ نفر شرکت داشتند که میزان مشارکت ۵۲/۱۴ درصدی در کل کشور را ثبت کرد.
رئیس سنی دوره اول مجلس شورای ملی با یدالله سحابی و نایب رئیسی مهندس مهدی بازرگان بود. پس از تصویب اعتبارنامهها و رد اعتبارنامه ۱۲ نفر چون رحمان دادمان، خسرو قشقایی، حسن بهروزیه، احمد مدنی و ابوالقاسم حسینجانی انتخاب هیئت رئیسه دائم صورت گرفت و اکبر هاشمی رفسنجانی عهدهدار ریاست مجلس شد و نائب رئیسان این دوره نیز سید اکبر پرورش، سید محمد موسوی خوئینیها، حبیب الله عسگراولادی، محمد یزدی، سید محمد خامنهای شدند
نمایندگانی که شهیدشدند(درحادثه حزب جمهوری اسلامی)محمدتقی بشارت، سیدرضا پاکنژاد، علیرضا چراغزاده، دزفولی، سید محمدتقی حسینی طباطبایی، سید محمدباقر حسین لواسانی، شمسالدین حسینی نایینی، غلامحسین حقانی، محمدعلی حیدری، عباس حیدری، سید محمدکاظم دانش، غلامرضا دانش آشتیانی، علیاکبر دهقان، عبدالحمید دیالمه، سید فخرالدین رحیمی، سید محمدجواد شرافت، میربهزاد شهریاری، قاسم صادقی، محمدحسین صادقی، سید نورالدین طباطبایینژاد، محمدحسن طیبی، سیفالله عبدالکریمی کومله، عبدالوهاب قاسمی، عمادالدین کریمی، بیژنینژاد، محمدعلی منتظری، عباسعلی ناطق نوری، مهدی نصیری لاری، علی هاشمی سنجابی. حسن آیت، رحمان استکی و مجتبی استکی (ترور شدند).
مجلس درهفتم خرداد ۱۳۵۹( سیزدهم رجب ۱۴۰۰)باپیام امام خمینی رسما افتتاح شد.
مجلس اول بعد از قرائت آیاتی از قرآن مجید، با سخنان آیتالله مهدوی کنی، سرپرست وقت وزارت کشور افتتاح شد. مهدوی کنی در سخنان خود با بیان اینکه «من به عنوان مسوولی از طرف شورای انقلاب که مسوولیت اجرای انتخاب را در وزارت کشور به عهده داشتهام، وظیفه دارم که با ذکر مقدماتی مجلس را تحویل نمایندگان ملت بدهم»، گفت: «از نظر آمار انتخابات و آنچه که تاکنون انجام شده جمعاً ۲۳۴ نفر تا الان انتخاب شدهاند در دور اول ۹۷ نفر، و در دور دوم ۱۳۷ نفر، اعتبارنامه ۲۱۳ نفر تا به حال صادر شده است و ۲۱ نفر به عللی صادر نشده است. همان طوری که استحضار دارید مجلس نمایندگان اسلامی ما با حضور دو سوم از نمایندگان رسمیت خواهد داشت، با آماری که من عرض کردم بیش از آن تعداد نمایندگان در مجلس حضور دارند بنابراین مجلس ما آماده افتتاح هست.»
وی در پایان گفت: «اینک من طبق وظیفهای که دارم و به من محول شده، و طبق گزارشی که از دبیرخانه به اینجا ارائه شده جناب آقای دکتر یدالله سحابی را دعوت میکنم به عنوان رییس سنی
و جناب آقای مهندس مهدی بازرگان به عنوان نایب رییس سنی که به جایگاه تشریف بیاورند،
و منشیها جناب آقای رضا رمضانی خورشید دوست(نماینده رشت).»
اولین نماینده ای که اعتراض کرد
در این هنگام «صادق خلخالی »گفت: اگر الزامی باشد ما این را قبول میکنیم. ما راجع به آقای سحابی حرفی نداریم ولی راجع به آقای بازرگان اگر از طرف شورای انقلاب الزامی است قبول میکنیم و الا قبول نداریم.
آیت الله محمدرضامهدوی کنی پاسخ داد: مسالهای است که تصویب شده است.
خلخالی گفت: اگر الزامی است قبول داریم.
در این هنگام عدهای از نمایندگان با صدای بلند گفتند «قبول داریم»
مهدوی کنی درادامه گفت: جناب آقای مجید انصاری و جناب آقای میربهزاد شهریاری، جناب آقای عبدالرضا اسدینیا و جناب آقای عطاءالله مهاجرانی و جناب آقای صلاحالدین بیانی، به عنوان منشیها انتخاب شدهاند که به جایگاه خود تشریف میآورند.
کل نمایندگان مجلس دراولین دوره ۲۶۳ نفربودند.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:ازاتفاقات مهم این دوره(اگرچه شورای نگهبان شکل نگرفته بود وامانمایندگان انقلابی،کاری شبیه شورای نگهبان کردند:
۲۲ منتخبی بودند که اعتبارنامه آنها در مجلس به تصویب نرسید ومجلس راترک کردند.
ابوالقاسم حسینجانی (بندر انزلی)، صدر نبوی ( کاشمر)، اسدالله جوانمردی ( میانه)، خسرو ریگی ( خاش)، خسرو قشقایی ( اقلید)، احمد مدنی ( بندرعباس)، علی مهیمی( کهنوج)، اسحاق فرهمند پور ( کلیمیان)، جعفر توکلی ( گلپایگان)، بیوک آقا شریف (مرند)، جاوید رمضان پور (بندرلنگه)، محمدتقی صابری انصاری (بروجرد)، حبیب هاشمی (فسا)، حبیب برومند(بیله سوار و پارسآباد)، حمید بهرامیاحمدی ( رفسنجان)، برات علی محمدیفر (سنقر و کلیایی)، سید مطهر کاظمی ( خلخال)، حسن مرادی ( اراک)،محمدجسیم سعادتی(مهاباد) ،کریم سنجابی (تهران)،حسن بهروزیه(کیبر)، رحمان دادمان(منخب اول مردم تبریز،وی بعدازدانشجویان پیروخط امام بود وازفرماندهان جنگ شد وزیرراه شدوبعدهواپیمایشدرمأموریت سقوط کرد).
اینها در ادوار گذشته اعتبارنامه آنها در مجلس به تصویب نرسید.
اسامی نمایندگان دوره اول مجلس شورای اسلامی بترتیب حروف الفبا
عبدالحمید آقارحیمی - کرمان (شهر بابک)/علی آقامحمدی - همدان (همدان)/محمدتقی آل سیدغفور - خوزستان (شوشتر)/حسن آیت - تهران (تهران)
«حسن ابراهیم حبیبی : تهران (تهران)/ عباس ابوترابیفرد - زنجان (قزوین)/عباس ابوسعیدی منوچهری - کرمان (جیرفت)/محمد حسین احمدی دانش آشتیانی - مرکزی (آشتیان / تفرش)/محمد احمدی فروشانی - اصفهان (همایونشهر)/عباسعلی اختری - خراسان (مشهد)/محمد اخلاقینیا - کرمان (سیرجان)/ابوالقاسم اخوتیان - مازندران (ساری)/ عبدالکریم اربابی - سیستان و بلوچستان (چابهار)/رحمان استکی - چهار محال بختیاری (شهرکرد)/مجتبی استکی - چهار محال بختیاری (شهرکرد)/ عبدالرضا اسدینیا - خوزستان (اهواز)/علیاکبر اصغری - آذربایجان شرقی (بناب / ملکان)/رضا اصفهانی - تهران (ورامین)/مرتضی اعظمی لرستانی - لرستان (خرمآباد)/کاظم اکرمی - همدان (بهار / کبودرآهنگ)/ابوالحسن الله بداشتی - مازندران (نوشهر)/مرتضی الویری - تهران (دماوند)/عبدالله امامی - خراسان رضوی (تربت حیدریه)/محمد امامی کاشانی - اصفهان (کاشان)/سعید امانی - تهران (تهران)/فتحالله امیدنجفآبادی - اصفهان (اصفهان)/محمدرضا امین ناصری - گیلان (آستانه اشرفیه)/مجید انصاری - کرمان (زرند)/محمدباقر انواری - همدان (رزن).
محمدرضا باباصفری - اصفهان (برخوار)/علیبابا بابایی - خراسان رضوی (اسفراین)/مهدی بازرگان - تهران (تهران)/حسین بازقندی - لرستان (ازنا / دورود)/علیاصغر باغانی - خراسان (سبزوار)/محمدجواد باهنر - کرمان (کرمان)/محمدهادی برومند - لرستان (بروجرد)/محمدتقی بشارت - اصفهان (سمیرم)/علیمحمد بشارتی جهرمی - فارس (جهرم)/عباسعلی بهاری اردشیری - مازندران (ساری)/محمدزید بهبهانی - خوزستان (بندر ماهشهر)/احمد بهرامی - کردستان (پاوه)/مریم بهروزی - تهران (تهران)/احمد بهشتی - فارس (فسا)/حسین بهشتینژاد - اصفهان (اصفهان)/شهابالدین بیمقدار - آذربایجان شرقی (خاروانا / ورزقان)/اسدالله بیات - زنجان (ماهنشان)/ صلاحالدین بیانی - خراسان رضوی (خواف)/ سرگون بیتاوشانا - نمایندگان اقلیت (مسیحیان آشوری / کلدانی)
دکتررضا پاکنژاد - یزد (یزد)/علیاکبر پرورش - اصفهان (اصفهان)/علیاکبر پوراستاد - تهران (تهران)/حسین پورسالاری - کرمان (کهنوج)/محمدمهدی پورگل - گیلان (بندر انزلی)/حسن پورمیرغفاری - آذربایجان شرقی (هشترود)/محسن پورمیرغفاری - آذربایجان شرقی (تبریز)
علیاصغر تجری/محمدعلی تاتاری - سیستان و بلوچستان (زاهدان)/بهرام تاجگردون/مصطفی تبریزی - خراسان رضوی (بجنورد)/ احمد توکلی/ فرهاد تجری
میریوسف جابری/حسین جعفری/محمدمهدی جعفری/محمد جعفری/عبدالحسین جلالی
محمدعلی چراغزاده دزفولی/مصطفی چمران/محمدحسین چهرگانی انزایی
ابوالحسن حائریزاده/محمدصادق حائری شیرازی/حسن حبیبی/فخرالدین حجازی/هاشم حجازیفر/ ارسلان فلاح حجت انصاری/محمد حجت کشفی/محمدجواد حجتی کرمانی/سجاد حججی/حسن حسنزاده/محمدامین حسنی/غلامرضا حسنی بزگآباد/ احمد حسینی/ ابوالحسن حسینی/علی حسینی/فضلالله حسینی برمائی/سیدمحمدتقی حسینی طباطبائی/حسن حسینی طباطبائی/محمدباقر حسینی لواسانی/شمس الدین حسینی نائینی/محمد حسینینیا کجیدی/حسین حسینی واعظ/مظاهر حقشناس کودهی/غلامحسین حقانی/علی حقیقت افشار/علی حمزهای/علی اکبر حمیدزاده گیوی/هاشم حمیدی/محمدعلی حیدری/عباسعلی حیدری/
سید محمد خاتمی/هراچ خاچاطوریان/سیدهادی حسینی خامنه ای/سیدعلی حسینی خامنه ای/ سیدمحمد حسینی خامنه ای/محمد خزاعی ترشیزی/محمدعلی خسروی/ هرای خلاتیان/محمد خلیلی/ اسماعیل خوشنویس
حامد دامنی/ محمدکاظم دانش/غلامرضا دانش آشتیانی/ قربانعلی دری نجفآبادی/ خانم گوهرالشریعه دستغیب/ سید محمود دعایی/علی اکبر دهقان/عزتالله دهقان/یدالله اهردهقانی/عباسعلی دوزدوزانی/عبدالحمید دیالمه/نظرمحمد دیدگاه
محسن راثی/محمدرضا راشد/ محمدعلی رجائی/محمد رجائیان/ حسینعلی رحمانی/ قهرمان رحمانی/علی اصغر رحمانی خلیلی/فخرالدین رحیمی/ نورالدین رحیمی/غلامرضا رحیمی حاجیآبادی/ اصغر رستمی/محمد رشیدیان/محمود رضائی هنجنی/علیاکبر رضوانی/ابوالفاضل رضوی/ اسماعیل رفیعیان/رضا رمضانی خورشیددوست/محمدتقی رنجبرچوبه/محسن رهامی/ محمدهاشم رهبری/حسن روحانی
صباح زنگنه/غلامعباس زائری /شکرالله زینلی /احمد زمانیان
دکترموسی زرگر/ احمد زرهائی،سیدرضا زوارهای ،شکرالله زینلی
دکترکاظم سامی.
محمدعلی سبحاناللهی/میرغفار سجادنژاد/ یدالله سحابی/عزتالله سحابی/احمد سلامتیان/محمدحسین سلمانی زارجی/موسی سلیمی کلیمی/عبدالله سوری.
تقی سیدخاموشی/ابوالفضل سیدریحانی/جلیل سیدزاده/محسن سیدین
دکتر عباس شیبانی/صمد شجاعیان/مهدی شاهآبادی/حسن شاهچراغی/محمدتقی شاهرخی/ محمد شاورانی/صمد شجائیان/محمد شجاعی/جعفر جواد شجوئی/جواد شرافت/عبدالکریم شرعی/محمد شریعتی دهاقان/غلامعلی شهرکی/میربهزاد شهریاری/محمداسماعیل شوشتری/جواد شیرازیان/
فتحعلی صاحب الزمانی/محمدحسین صادقی/ قاسم صادقی/ محمدصادق صادقی گیوی (خلخالی)/هاشم صباغیان/احمد صدرحاج سیدجوادی/محمدکاظم صدری/ محمدعلی صدوقی/خانم عاتقه صدیقی(همسرشهیدرجایی)/ایرج صفاتی دزفولی/ارسلان فلاح صفافی پورزمانی/ لطیف صفری/فضلالله صلواتی خوزانی.
خانم اعظم طالقانی/علی طاهری/رجبعلی طاهری/نورالدین طباطبایینژاد/عباس طباطبایینژاد/نائین طیب مهدی/محمدحسن طیبی.
کامل عابدینزاده/ اسدالله عالیپور/ عباس عباسی/ محمدرضا عباسیفرد/سیفالله عبدالکریمی/ محمدهادی عبدخدایی/علی عجم/یونس عرفانی/مجتبی عرفانی(بعدازفوت پدرازتالش)/حبیب الله عسکراولادی/ احمد عطاری/بهاالدین علمالهدی/سیدمحمود علوی/محمدعلی نژادساریخانی/احمد علیپور/ احمد علیزاده
محمد غرضی/احمد غضنفرپور/ هادی غفاری/ محمد غفاری/میراکبر غفاری قره باغ/حسن غفوریفرد.
محمد فاضل/محیالدین فاضل هرندی/اسماعیل فدایی.
اسماعیل فردوسیپور.
محمد فروغی،محمد فرضپور ماچیانی،مرتضی فضلعلی،مرتضی فهیم کرمانی،مصطفی فومنی حائری
علی قائمی امیری.عبدالوهاب قاسمی.
مرتضی کتیرائی/ حسین کرمانی/مهدی کروبی / فواد کریمی/ محمدمهدی کریمی/عمادالدین کریمی بیژنینژاد/حسین کمالی/محمدتقی کمالینیا/مصطفی کیائی/ اسدالله کیان ارثی/محمد کیاوش
غفور گرشاسب/علی گلزاده غفوری
حسن لاهوتی اشکوری
منوچهر متکی/عباس متین/محسن مجتهدشبستری/محمد مجتهدشبستری/محمد محمدی گرگانی/محمدحسین محمدی/یونس محمدی/شهاب محمدی سرتنگی/مرتضی محمودی/ ابوطالب محمودی/محمود مروری سماورچی/داوود مصطفوی سیاهمزگی/ احمد مصطفوی کاشانی/محمدتقی مطهری فریمانی/ عباس مظفر/عبدالمجید معادیخواه/علی معرفیزاده/ اسماعیل معزی/علی اکبر معصومی/مصطفی معین/علی اکبر معینفر/پرویز ملاپور/احمد ملازاده/ مهدی ملای سمنانی/علی ملکوتی/ حسین ملوج چی/رسول منتجبنیا/محمدعلی منتظری/عطاءالله مهاجرانی/فضلالله مهدیزاده محلاتی/علی موحدی ساوجی/محمدعلی موحدی کرمانی/حسن موسوی انزابی/محمدکاظم موسوی بجنوردی/ سیدحسین موسوی تبریزی/حسین موسوی جهانآبادی/سیدمحمد موسوی خوئینیها/محمد موسوی طره/ احمد موسوی لاری/فخرالدین موسوی ننه کران/احمد مولایی/علی موموندی/مجتبی میرجعفری/عباس میریونسی/مسلم میرزاپورکلشتری/محمد میلانی حسینی.
به شیطان «خنّاس» می گویندچون «فراوان مخفی میشود،بعدازظهور».مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاس(شیاطین جن وانس).
به ستارگان «خنّاس» می گویند،چون نمایان می شوندوناپدیدمی شوند.
خناس چیست؟
«خناس»:«ظهورواختفا» یک موجوداست(بطورمکرر)را«خناس» می گویند وبه «ستارگان» خناس می گویند،چون نمایان می شوندوناپدید.فَلَا أُقْسِمُ بِالخُنَّس؛ سوگند به ستارگانی که بازمیگردند.
«خناس» «به کسی گفته میشود که همواره ظاهر و سپس مخفی میشود» از همین رو با توجه به اینکه «شیطان» بهطور مداوم انسان را «وسوسه» میکند و به محضی که انسان به یاد خدا میافتد پنهان میشود و هر زمان که انسان از یاد خدا غافل شد دوباره برمیگردد و انسان را وسوسه میکند.
تنهاراه رهایی ازشیطان(خناس وسواس)یادخداست که (شیطان)دردلهای اهل تقوا،قرارگاهی ندارد.
إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُوا فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ(مؤمنان متقی بایادخداازشیطان رهایی پیدامی کنند)
«خنّاس» از ریشه «خَنَسَ» است ، انقباض، تأخیر انداختن، کنار رفتن، بازگشتن و پنهان شدن از جمله معانی خناس است
«خنّاس» صیغه مبالغه از ماده «خُنُوس» به معنى جمع شدن و عقب کشیدن است، این به خاطر آن است که شیاطین هنگامى که نام خدا برده مىشود عقب نشینى مىکنند، و از آنجا که این امر غالباً با پنهان شدن توأم است این واژه به معنى «اختفاء» نیز آمده است.( بگو! من از شرّ وسوسه گر شیطان که از نام خدا مى گریزد و پنهان مى گردد به خدا پناه مى برم)
همه تخیلات و افکاری که بر ذهن و قلب انسان عبور میکنند بر ۴ قسم است،۲ قسم ،شیطانی(وسواس)،۲ قسم الهام(فیض ملائکه است).
اصولاً «شیاطین»، برنامه هاى خود را با مخفى کارى انجام می دهند، و گاه چنان در گوش جان انسان مىدمند که انسان باور مىکند فکر، فکر خود او است، و از درون جانش جوشیده، و همین باعث اغوا و گمراهى او مىشود! کار شیطان تزیین است و مخفى کردن باطل در لعابى از حق، و دروغ در پوستهاى از راست، و گناه در لباس عبادت، و گمراهى در پوشش هدایت./تفسیرنمونه جلدآخر(٢۷)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ ﴿١﴾ مَلِکِ النَّاسِ ﴿٢﴾ إِلَٰهِ النَّاسِ ﴿٣﴾ مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ ﴿٤﴾ الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ ﴿٥﴾ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ ﴿٦﴾ آخرین سوره قرآن)ناس.
«خنّاس»در آیة «مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ »صفت «وسواس»(وسوسه کننده) است، مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاس ﴿٦)چه از جنّ باشد و چه از انس(انسانهای شیطان صفت).
این واژه به معنای «اختفأ» نیز آمده است «خنّاس»در آیة شریفه «مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ »صفت «وسواس»(وسوسه کننده) است، چه از جنّ باشد و چه از انس، مانند انسانهای شیطان صفت.
انواع وسوسه شیطان
وسوسه شیطان نسبت به حضرت آدم و سایر اولیاى خدا در حدّ القا و پرتاب وسوسه است:
فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطَانُ قَالَ یَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلَىٰ شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْکٍ لَّا یَبْلَىٰ ﴿١٢٠طه)
فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطَانُ لِیُبْدِیَ لَهُمَا مَا وُورِیَ عَنْهُمَا مِن سَوْآتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاکُمَا رَبُّکُمَا عَنْ هَٰذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَن تَکُونَا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونَا مِنَ الْخَالِدِینَ ﴿٢٠﴾ وَقَاسَمَهُمَا إِنِّی لَکُمَا لَمِنَ النَّاصِحِینَ ﴿٢١﴾ فَدَلَّاهُمَا بِغُرُورٍ ۚ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا یَخْصِفَانِ عَلَیْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ ۖ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَکُمَا عَن تِلْکُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُل لَّکُمَا إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمَا عَدُوٌّ مُّبِینٌ ﴿٢٢اعراف)
نسبت به عموم مردم، ورود و نفوذ وسوسه در دل و جان آنهاست. ٥ناس«یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ» البته نه به شکل سلطه بر دل انسان به گونه اى که راه گریزى از آن نباشد.
وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ مِن رَّسُولٍ وَلَا نَبِیٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّىٰ أَلْقَى الشَّیْطَانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ فَیَنسَخُ اللَّهُ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ ثُمَّ یُحْکِمُ اللَّهُ آیَاتِهِ ۗ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ ﴿٥٢﴾ لِّیَجْعَلَ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ فِتْنَةً لِّلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ ۗ وَإِنَّ الظَّالِمِینَ لَفِی شِقَاقٍ بَعِیدٍ ﴿٥٣﴾ وَلِیَعْلَمَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّکَ فَیُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ ۗ وَإِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِینَ آمَنُوا إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ ﴿٥٤حج﴾
بایادخداشیطان رانده می شودودل آرام می گیرد
وَإِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ ۚ إِنَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ﴿٢٠٠﴾ إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُوا فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ ﴿٢٠١﴾ وَإِخْوَانُهُمْ یَمُدُّونَهُمْ فِی الْغَیِّ ثُمَّ لَا یُقْصِرُونَ ﴿٢٠٢اعراف)
رسول خدا (ص) فرموند: شیطان پوزه خود را بر قلب هر انسانى خواهد گذاشت، اگر انسان به یاد خدا بیفتد، او مى گریزد و دور مى شود ، و اما اگر خدا را از یاد ببرد ، دلش را ضایع(تخریب) می کند.
هر مؤمنی دو گوش باطنی دارد(علاوه بر٢گوش طبیعی)
رسول خدا(ص) فرموند: هیچ مؤمنى نیست مگر آنکه براى قلبش در سینه اش دو گوش هست، از یک گوش فرشته بر او مى خواند و مى دمد، و از گوش دیگرش وسواس خناس بر او مى خواند، خداى تعالى به وسیله فرشته او را تایید مى کند، و این همان است که فرموده: «وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ ایشان را به روحى از ناحیه خود تایید مى کند»
چرابه شیطان «خناس» می گویند؟
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:«خناس»:«ظهورواختفا» یک موجوداست(بطورمکرر)را«خناس» می گویند وبه «ستارگان» خناس می گویند،چون نمایان می شوندوناپدید.فَلَا أُقْسِمُ بِالخُنَّس؛ سوگند به ستارگانی که بازمیگردند.
«خناس» «به کسی گفته میشود که همواره ظاهر و سپس مخفی میشود» از همین رو با توجه به اینکه «شیطان» بهطور مداوم انسان را «وسوسه» میکند و به محضی که انسان به یاد خدا میافتد پنهان میشود و هر زمان که انسان از یاد خدا غافل شد دوباره برمیگردد و انسان را وسوسه میکند.
طبرسی می نویسد:«خناس» از اوصاف شیطان است چرا که هر زمان انسان به یاد خدا باشد پنهان میشود و هر زمان که انسان از یاد خداوند غافل شد به سرعت باز میگردد.
در مجمع البیان است که از انس بن مالک روایت شده که گفت : رسول خدا (ص) فرمود: شیطان پوزه خود را بر قلب هر انسانى خواهد گذاشت ، اگر انسان به یاد خدا بیفتد، او مى گریزد و دور مى شود، و اما اگر خدا را از یاد ببرد، دلش را مى خورد، این است معناى وسواس خناس .
به شیطان «خناس» می گویندچون فراوان مخفی میشود و در هر حال ـ چه هنگام وسوسه و چه غیر آن ـ از چشم مردم پنهان است.(منهج الصادقین، ملا فتح اللّه کاشانی، ج ۱۰.
وقتی نام خدا میآید، شیطان از قلب میگریزد و پنهان میشود و وقتی یاد خدا فراموش شود، در قلب ظاهر میشود.
در مجمع البیان ، آمده که کلمه (وسواس ) به معناى حدیث نفس است ، به نحوى که گویى صدایى آهسته است که بگوش مى رسد . شیطان را از این جهت خناس خوانده که به طور مداوم آدمى را وسوسه مى کند، و به محضى که انسان به یاد خدا مى افتد پنهان مى شود و عقب مى رود، باز همینکه انسان از یاد خدا غافل مى شود، جلو مى آید و به وسوسه مى پردازد.
«وسـواسـان خـنـاس» تـنـهـا در مـیـان یک گروه و یک جماعت ، و در یک قشر و یک لباس نـیـسـتند، در میان جن و انس پراکنده اند و در هر لباس و هر جماعتى یافت مى شوند.
«وسواس» چیست؟
«وسوسه » افکاروالقائاتی که به طور ناخودآگاه در ذهن و مغز و دل انسان خطورمی کند، اگر خیرباشد ،از طرف عالم ملکوت ،به آن« الهام» گفته می شودو اگر شرباشداز طرف شیطان ، به آن «وسوسه» میگویند.
«وسواس» از ماده «وسوسه» مشتق شده که بیانگر رابطه شیطان با قلب انسان است. بهتر است بگوییم: القائات و تصورات نامقدّس و باطل بر قلب انسان را در مکتب اسلام «وسواس» می گویند. وسواس دو جنبه فکری و عملی دارد و نوعی بیماری روانی است. کسی که به «وسوسه» مبتلا شده است «وسواس» و «موسوس» نام دارد.
در لغت، «وسوسه» و «وسواس» یکی دانسته شده و «وسوسه» کلامی پنهانی است که در آن اختلاط صورت گرفته و در هم و بر هم و بی نظم است. همچنین «وسواس» در جایی گفته می شود که کسی وحشت کرده، کلامش در اثر وحشت، بی نظم شده باشد و همانند دیوانگان عمل کند.
۲ قسم تخیلات «وسواس»،۲ قسم الهام.
همه خیالات و افکاری که بر ذهن و قلب انسان عبور میکنند بر ۴ قسم است: افکار محرک عمل خیر و خیالات خوب که «الهام» نام دارند و افکار محرک عمل شر و خیالات بد که «وسوسه» نامیده میشوند. دو قسم وسواس، اثر شیطان بوده و دو قسم الهام، از فیض ملائکه است./معراج السعادة، ملا احمد نراقی، ص۱۲۸
«وسواس» ازنگاه امام خمینی.
القائات شیطانیه و رحمانیه
معمارانقلاب اسلامی ایران درکتاب چهل حدیث می نویسد:قلب انسانی لطیفه ای است که متوسط است بین نشئه ملک و ملکوت و عالم دنیا و آخرت. یک وجهه آن به عالم دنیا و ملک است، و بدان وجهه تعمیر عالم آخرت و ملکوت نماید. پس، «قلب به منزله آیینه دو رویی است» که یک روی آن به عالم غیبت است و صور غیبیه در آن منعکس شود، و یک روی آن به عالم شهادت است و صور ملکیه دنیاویه در آن منعکس شود. و «صور دنیاویه از مدارک حسیه ظاهریه و بعضی مدارک باطنه، مثل خیال و وهم، در آن انعکاس پیدا کند»، و صور اخرویه از باطن عقل و سرّ قلب در آن انعکاس پیدا کند. و اگر وجهه دنیاویه قلب قوّت گرفت و توجه آن یکسره به تعمیر دنیا شد و همّش منحصر شد در دنیا و مستغرق شد در ملاذّ بطن و فرج و سایر مشتهیات و ملاذّ دنیاویه، به واسطه این توجه باطن خیال مناسبتی پیدا کند به ملکوت سفلی که به منزله ظلّ ظلمانی عالم ملک و طبیعت است و عالم جنّ و شیاطین و نفوس خبیثه است. و به واسطه این تناسب القائاتی که در آن شود القائات شیطانیه است، و آن القائات منشأ تخیلات باطله و اوهام خبیثه گردد.
و نفس چون بالجمله توجه به دنیا دارد، اشتیاق به آن تخیلات باطله پیدا کند و عزم و اراده نیز تابع آن گردد و یکسره جمیع اعمال قلبیه و قالبیه از سنخ اعمال شیطانی گردد، از قبیل وسوسه و شک و تردید و اوهام و خیالات باطله، و ارادات بر طبق آن در ملک بدن کارگر گردد.
و اعمال بدنیه نیز بر طبق صور باطنیه قلب گردد، چه که اعمال عکس و مثال ارادات، و آنها مثال و عکس اوهام، و آنها عکس وجهه قلوب است، پس، چون وجهه قلب به عالم شیطان بوده، القائات در آن از سنخ جهالات مرکبه شیطانیه گردد، و در نتیجه از باطن ذات وسوسه و شک و شرک و شبهات باطله طلوع کرده تا ملک بدن سرایت کند.
و بر این قیاس که ذکر شد، وجهه قلب اگر به تعمیر آخرت و معارف حقه شد و توجه آن به عالم غیب شد، یک نحوه تناسبی با ملکوت اعلی، که عالم ملائکه و نفوس طیبه سعیده است و به منزله ظلّ نورانی عالم طبیعت است، پیدا کند، و علوم مفاضه به آن از علوم رحمانی ملکی و عقاید حقه، و خطرات از خطرات و القائات الهیه گردد، و از شک و شرک منزه و پاکیزه گردد و حالت استقامت و طمأنینه در نفس پیدا شود، و اشتیاقات آن نیز بر طبق علوم آن، و ارادات بر طبق اشتیاقات، و بالاخره اعمال قلبیه و قالبیه و ظاهریه و باطنیه از روی میزان عقل و حکمت واقع شود.
القائات شیطانیه و ملکیه و رحمانیه مراتب و مقاماتی است
امام خمینی بااستنادبه مجمع البیان از عیّاشی می نویسد:
حضرت صادق، سلام الله علیه نقل می کندکه جناب رسول خدا، صلّی الله علیه و آله فرمود: «نیست مؤمن،مگر از برای قلبش دو گوش است: یک گوش است که می دمد در آن فرشته، و یک گوش است که می دمد در آن شیطان وسوسه کن. تأیید می فرماید خداوند مؤمن را به فرشته، و این از قول خدای تعالی است که می فرماید: «تأیید می فرماید ایشان را به روحی از جانب خود.
خداوند از رگ گردن به او نزدیک تراست واز همه وسوسه های نفسانی مطلع است
«نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ» وَ «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرید » ۱۶ سوره ق.
و ما انسان را خلق کردهایم و از وساوس و اندیشههای نفس او کاملا آگاهیم که ما از رگ گردن او به او نزدیکتریم.
فرق «قرائت با تلاوت»چیست؟
درادامه به تفاوتهای :تعقل،تفکر،تفقه وتفسیرباتدبرخواهیم پرداخت.
هر «تلاوتى »قرائت هست امّا هر «قرائتى »تلاوت نیست.
«تَلاوَت» به معنای خواندن قرآن و اندیشیدن در معانی آن است. مادّه تلاوت یک بار در قرآن آمده، اما مشتقات آن بیش از پنجاه بار به کار رفته است.
الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلَاوَتِهِ أُولَٰئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ ﴿١٢٢بقره﴾
«حق تلاوت درقرآن »چیست؟
توضیح نگارنده-پیراسته فر:درسایت آیت الله مکارم شیرازی درباره «حَقّ تلاوت» اینگونه نوشته اند:حق تلاوت تعبیر پر معنائى است و خط روشنى براى ما در برابر قرآن مجید و کتب آسمانى مشخص مى سازد؛ چرا که مردم در برابر این آیات الهى چند گروهند:
گروه اول: تمام هم وغم شان بر اداى الفاظ و حروف از مخارج آن است آنها دائماً در فکر وقف و وصل و حروف یرملون و شدّ و مدّند و کمترین اهمیتى به محتوا و معنى نمى دهند، چه رسد به عمل کردن به آن، به گفته قرآن اینها همانند حیوانى هستند که کتاب هائى بر او حمل شده باشد «کَمَثَلِ الْحِمارِ یَحْمِلُ أَسْفاراً»(۵جمعه)
گروه دوم: علاوه برالفاظ فراتر ، در معانى دقت مى کنند و در ریزه کارى ها و نکات قرآن مى اندیشند و از علوم آن آگاهند اما از عمل خبرى نیست!.
گروه سوم : مؤمنان راستینی هستندکه قرآن را به عنوان یک کتاب عمل، و یک برنامه کامل زندگى پذیرفته اند، خواندن الفاظ و اندیشه در معانى و درک مفاهیم این کتاب بزرگ را مقدمه اى براى عمل مى دانند، و لذا هر زمان قرآن مى خوانند روح تازه اى در کالبد آنها پیدا مى شود(تصمیم و اراده تازه، آمادگى و اعمال تازه)
درادامه این سایت بااستنادبه روایت«دیلمى»ارشادالقلوب جلد ۱ در حدیثى از امام صادق(ع) در تفسیر این آیه مى نویسد: «یُرَتِّلُونَ آیاتِهِ، وَ یَتَفَقَّهُونَ فِیْهِ، وَ یَعْمَلُونَبِأَحْکامِهِ، وَ یَرْجُونَ وَعْدَهُ، وَ یَخافُونَ وَعِیْدَهُ، وَ یَعْتَبِرُونَ بِقَصَصِهِ، وَ یَأْتَمِرُونَ بِأَوامِرِهِ، یَتَناهُونَ عَنْ نَواهِیْهِ، ما هُوَ وَ اللّهِ حِفْظُ آیاتِهِ وَ دَرْسُ حُرُوفِهِ، وَ تَلاوَةُ سُوَرِهِ وَ دَرْسُ أَعْشارِهِ وَ أَخْماسِهِ حَفِظُوا حُرُوفَهُ، وَ أَضاعُوا حُدُودَهُ، وِ إِنَّما تَدَبُّرُ آیاتِهِ وَ الْعَمَلُ بِأحْکامِهِ، قالَ اللّهُ تَعالى کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ»: آیات آن را با دقت بخوانند و حقایق آن را درک کنند و به احکام آن عمل بنمایند، به وعده هاى آن امیدوار، و از وعیدهاى آن ترسان باشند، از داستان هاى آن عبرت گیرند، به اوامرش گردن نهند و نواهى آن را بپذیرند، به خدا سوگند منظور حفظ کردن آیات و خواندن حروف و تلاوت سوره ها و یاد گرفتن اعشار و اخماس(تقسمات) آن نیست. آنها حروف قرآن را حفظ کردند اما حدود آن را ضایع ساختند، منظور تنها این است که در آیات قرآن بیندیشند و به احکامش عمل کنند، چنان که خداوند مى فرماید: این کتابى است پر برکت که ما بر تو نازل کردیم تا در آیاتش تدبر کنند./پایان سایت آیت الله مکارم بااندکی ویرایش.
علامه طباطبایی( المیزان )«حق تلاوت»را آداب تلاوت قرآن دانسته است وچند نکته رامتذکرمی شود:
ترتیل،تفقّه ،عمل به آیات، خوف ورجاء به وعده های قرآن، رعایت اوامرونواهى،پندوعبرت از داستانهای قرآن .
معلم قرآن(حجت الاسلام قرائتی)نیزبرهمین نکات(مذکور)اشاره دارد.
وَاتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِن کِتَابِ رَبِّکَ ﴿٢٧کهف﴾:ای پیامبر!قرآن رابرای مردم تلاوت کن.
فرق معنایی تلاوت و قرائت: قرائت به معنای خواندن و غالباً خواندن صورت ظاهر آیات است، اما تلاوت هم خواندن صورت ظاهر آیات است و هم در موردی به کار میرود که شخص ضمن خواندن کلام الاهی، به معانی و مفاهیم و مصادیق و اوامر و نواهی نیز توجه دارد، چنانکه گویی آیات در همان لحظه بر او نازل میشوند./الموسوعة الفقهیه(محمدعلی انصاری شوشتری)، ج ۱۳، ص۲۵۰
هر تلاوتى را«قرائت »می گویند ،امّا هر قرائتى «تلاوت» نیست.
«تلاوت» چون در مورد قرائت قرآن به کار رود متضمّن این نکته لطیف هست که قارى باید از تعلیمات قرآن پیروى کند./راغب اصفهانی،، مفردات الفاظ القرآن.
در«قرائت»،تنهاچیزی که موردتوجه-شاخص- است رعایت قوائد«تجوید»است.
ترتیل از «رَتَل»، به معنای منظم و استوار کردن آمده است.
ترتیل از ریشه «رَتَل» به معنی «جمع شدن و هماهنگی و نظام یافتن چیزی بر طریقی مستقیم» است.
تجوید در لغت به معنای « تحسین-حُسن » آمده است- رعایت قواعد،درهنگام قرائت .
تَدبُّرچیست؟
درسایت آیت الله خامنه ای(فارسی)اینگونه نوشته اند:«تدبّر» اصطلاح ویژهای است که وحی قرآنی، آن را برای ژرفاندیشی در کل قرآن به کار برده است و کاربردی جز در قرآنشناسی ندارد. در تفاسیر،کلام و اخلاق از واژه تدبّر و مشتقات آن بسیار سخن گفتهاند، اما در مفهومشناسی آن و تفاوتش با تفاسیر مترادف، متوقف ماندهاند، درحالیکه کنارهگیری از فهم قرآن و عدم تدبر در آن موجب بیایمانی و دور شدن از منبع وحی الهی است.
این سایت(khamenei.ir)درادامه می نویسد:ماده «دبر» ۴۴ بار و به ۱۱ صورت در قرآن استعمال شده که ۴ مورد آن به تدبر در قرآن برمیگردد. توصیه به تدبر در قرآن و دقت در معنای مطاوعی(اثرپذیری) آن نشانگر وجود تدبیر و چینش حکیمانه در قرآن است. ویژگی کلان خداوند در گرو تدبیر ویژه آن است.
نویسنده(آیت الله خامنه ای)،ضمن بررسی معانی «تدبر»درکلام مؤلفان قرانی ،نظرخودرااینگونه بیان می کند:«واژه تدبر» بسیار وسیعتر از واژههای مترادف چهارگانه( تفکر، تعقل، تذکر و تفقه) است ضمن آنکه با این عناصر آمیخته است، در درجات و مراتب بالاتری از آنها قرار دارد.
«تدبر» نفوذ آگاهانه کلام وحی در قلبها و جریان آن در شریانهای وجود انسانهای پرهیزگار برای ایجاد تحول و خدایی شدن است.
تفکر، تعقل، تفقه، تدبر و تذکر. زیرا طبق آیات ۱۰ تا ۱۴ سوره نحل شناخت خداوند متعال از بدیهات عقلی آغاز و تا مراحل پیچیده بعدی ادامه مییابد. برخلاف تفکر و تعقل که جایگاه قلبی برخوردارند،یعنی از حوزه عقل عبور کرده و در حوزه قلب آرام میگیرند، جایگاه اصلی آن قلب بوده و همواره با ایمان معنوی همراهاند. تفکر و تعقل در موضوعی، آنگاه که با صبغه ایمان میآمیزند و به عنوان اعتقاد معنوی در قلب مینشینند، عبارت تفقه را بر خود میگیرند و وقتی که این اعتقاد قلبی و معنوی خود را با تمام وجود در عمل با اعضاء و جوارح انسانی نشان میدهد اصطلاحاً «تدبر» گفته میشود که بالاترین مراتب شناخت به شمار میرود و اما عنصری که همه عناصر و مراحل شناخت ـ حس، عقل، قلب، طبیعت و تاریخ ـ را آسیبشناسی نموده و به بازاندیشی در فکر و عمل و پویایی دائمی فرا میخواند، «تذکر» میگویند.
تفاوت تعقل وتفکروتفقه وتفسیرباتدبر
آیت الله خامنه(khamenei.ir)می نویسد:«تدبر» تصرف قلب با نظر در عواقب است ولی «تفکر» تصرف آن در نظر به دلائل است.
«تعقل» چیست؟
«عقل» چیزی است که با آن اندیشیدن، استدلال کردن و آمیزش تصورات و تصدیقات، روی میدهد و خوب و بد، خیر و شر و حق و باطل از هم تشخیص داده میشود.
»تعقل» در دیدگاه قرآنی یعنی مراجعه به معلومات بدیهی پیشین و آمیختن با قضایای نظری و واقعیات جهان بالا و پائین، برای کشف مجهولات عمیق و پیچیدهتر، که از آن در فلسفه به عقل بالفعل، تعبیر میکنند
عقل چیزی است که با آن اندیشیدن، استدلال کردن و آمیزش تصورات و تصدیقات، روی میدهد و خوب و بد، خیر و شر و حق و باطل از هم تشخیص داده میشود.
«تفقه» چیست؟
«تفقه»از ریشه فقه به معنای درک عمیق علمی و تخصص یافتن در آن است ،حوزه عمل فقه فراتر از عقل و در حوزه قلب میباشد و تفکرات و تعقلاتی است که با خمیر مایه ایمان آمیخته و به اعتقاد معنوی تبدیل میشود. بنابراین تفقه یعنی تعقل در مفاهیم شرعی برای درک حقیقت و یقین به آنها.
«تدبر» تفکری عمیق با در نظر گرفتن هماهنگی آیات میباشد.
«تفکر» مربوط به بررسی علل و خصوصیات یک موجود است ولی «تدبر» مربوط به بررسی عواقب و نتایج آن است، «تفکر» پردازش محسوسات دیداری و «تعقل »پردازش محسوسات دیداری و شنیداری و اما«تدبر» پردازش همه مفاهیم قرآنی با آمیزه ایمان است.
تفاوت تدبرباتفسیر
تفسیر نیازمند اجتهاد است، تفسیر مانند تبدیل قانون اساسی به جزئیات و آییننامههای اجرایی است(اگر ما قرآن را مانند قانون اساسی در نظر بگیریم). اما تدبر فهمیدن قانون اساسی است. پس تدبر فهم قرآن است و تفسیر استنباط از قرآن است.
در «تدبر» دو مطلب همعرض با هم مقایسه میشود و سعی در فهم هماهنگ آنهاست. اما در تفکر، تفسیر و تأویل ،رابطه طولی دو مطلب سنجیده میشود نه هماهنگی آنها در عرض یکدیگر،« تدبر» با تأثیر بر قلب و وجود آدمی همراه است ولی «تفسیر» با استدلالات عقلی آمیخته است و با مغز سروکار دارد./پایان مستندات مأخوذه از سایت رهبری،مهر۱۳۹۰.
امیر المؤمنین(ع)می فرماید : ای مردم! آگاه باشید! خیر در تلاوتی نیست که در آن تدبّر نباشد. بدانید خیر در عبادتی نیست که در آن آگاهی و فهم نباشد.در تفسیر ترتیل معانی مختلفی گفته اند،ازجمله؛ مکث در آیات(عندالزوم)، با صداى خوب خواندن، بهطور روشن بیان کردن، خوب ادا کردن حروف و آشنایى با وقفهاى آن، و چنان خواندن که دلهاى سنگین را بیدار کند./کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ۲.
توضیح نگارنده-پیراسته فر:در بسیاری از احادیث پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(علیهم السلام) بر تلاوت قرآن تأکید شده است: «تلاوت قرآن»، نور و مایه برکت و وسعت روزی است.
فَاقْرَءُوا مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآن ....فَاقْرَءُوا مَا تَیَسَّرَ مِنْهُ ﴿٢٠مُزَّمِّل﴾
رهبرمعظم انقلاب:اُنس با قرآن، خیلی خوب است. هر روزی یک مقدار قرآن بخوانید، ولو نیم صفحه؛ مواظب باشید ترک نشود. قرآن را باز کنید؛(ولو) نیم صفحه، ۲ آیه، (اما)با توجه بخوانید./بیانات در دیدار شرکتکنندگان در ششمین همایش ملی نخبگان جوان،۱۲ مهر ۱۳۹۱
توضیح نگارنده-پیراسته فر:تلاوت درکلام رهبرانقلاب
بنده بارها به دوستان سفارش میکنم که قرآن را تلاوت از نوع تفهیم معانی [بخوانید]؛ جوری بخوانید که میخواهید معانی را تفهیم کنید.
رهبرانقلاب برای تبیین قرائت ازنوع تلاوت به مداحی -خواندن شعرمقایسه می کند:
ما این را در شعرخوانی فارسی خودمان مشاهده میکنیم؛ مدّاح میآید میایستد، با صدای خوش شعر میخواند؛ ۲ جور میتواند بخواند:
یک مداح اینطورمی خواند:
۱-هان ای دل عبرتبین از دیده نظر کن هان/ایوان مدائن را آئینهی عبرت دان
میشود اینجوری هم خواند:
۲-هان ای دل عبرتبین! از دیده نظر کن هان!«ایوان مدائن را»، آئینهی عبرت دان.
که درخواندت نوع دوم:تأکیدوتمرکزبه «ایوان مدائن» وعبرتهای آن(مکث روی«ایوان مدائن»)است.
رهبرانقلاب برای فهم بهترمخاطب-تفاوت-رابصورت سئوالی مطرح می کند:این دو جور خواندن مثل هم است؟
پاسخ سئوال مطروحه رااینگونه می دهد:این دو جور خواندن مثل هم نیست. دوّمی این جوری است که شما روی جملات، روی کلمات، تکیهی مناسب میکنید
رهبرانقلاب ازقاریان مشهور-مصری-مثال می زند(که نشان ازازدقت نظرو اشراف برسبک خوانش قُرّای معروف است):
این کاری است که مثلاً فرض کنید «شیخ عبدالفتّاح شعشاعی» میکند، «مصطفیٰ اسماعیل» میکند؛ این کار آنها است.
ایشان می فرمایند:حتی قاریان معروف ومشهورکشورهای عربی نیزبه این این ریزه کاری هاتوجه لازم ندارند.
رهبرانقلاب:یعنی در میان خوانندههای قدیمیِ مصری هم، همه این جور نیستند، همه این کار را بلد نیستند یا توجّه ندارند، امّا بعضیهایشان میفهمند که چه کار دارند میکنند؛ وقتی که قرآن را میخواند، آنجایی که باید تکیه بکند، تکیه میکند؛ جوری حرف میزند که گویا شما مخاطب کلام خدا قرار میگیرید، دل شما جذب میشود.
توصیه رهبرانقلاب به قاریان قرآن
این معنا(درهنگام قرائت، آنجایی که باید تکیه کرد، تکیه بکنید) بایستی در تلاوتهای ما ، در قرآن خواندن ما در محافل و مجالس وجود داشته باشد./ آیت الله خامنه ای / محفل انس با قرآن کریم۱۶اردیبهشت۱۳۹۸
توضیح نگارنده-پیراسته فر:«شیخ عبدالفتّاح شعشاعی»متولد ۲۱مارس۱۸۹۰(۱ فروردین ۱۲۶۹)
ابراهیم شعشاعی ( فرزند شیخ عبدالفتاح )، میگوید که پدرم در تلاوت قرآن متأثر از« احمد ندا »بود.
درقرائت ازنوع تلاوت «شیخ احمدندا»نوشته اند: دریکی ازجلسات قرائت، «شیخ احمدندا» آیه « فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ »﴿آیه٢٤مطففین وانشقاق) را قرائت می کرد ،یکی ازمستمعین بنام «محمد بابلی»(از نوابغ علم موسیقی و الحان) در حالی که به سختی می گریست ، فریاد برمی آورد و پس از آن به مدت یک هفته معتکف شد(ازمردم دوری کرد)،این استادموسیقی می گوید :« اگر شیخ را از عنفوان جوانی نمی شناختم از رجال صوفی و زاهد زمانه می شدم ».
دراحوالات این قاری مشهورنوشته اند: بسیار اتفاق می افتاد،زمانی که از «شیخ احمدنداء»در مراسمی دعوت به عمل می آوردند ، وجهی را که از بابت قرائت به او هدیه می کرند به فقرا و درماندگان می داد.
ازمناعت نفس «شیخ احمدنداء» نقل می کنند که ، در مراسم چهلمین روز درگذشت یکی از اکابر و تجّار بزرگ مصر از او دعوت کردند وایشان هم دعوت رالبیک گفته بودو اما زمانی که یکی از دوستان ، وی را از درگذشت پیرزنی مطلع کرد که تنها وصیتش این بوده « در هنگام تدفینش استاد احمد نداء بر جنازه اش قرآن تلاوت کند» استاد بی درنگ آن مجلس را ترک گفت و به محله فقیر نشین بولاق رفت ودر مراسم تدفین و ختم مرحومه شرکت کردو«قاری مجلس» شد.
وفات:شیخ عبدالفتاح محمودشعشاعی، ۱۱نوامبر ۱۹۶۲(۲۰ آبان ۱۳۴۱) در سن ۷۲ سالگی.
قاری«شیخ احمدندا»(تولد۱۲۳۰مصر -وفات ۱۳۱۱شمسی)۸۱سالگی.
«مصطفیٰ اسماعیل»کیست؟
مصطفی اسماعیل ،متولد۱۷ ژوئن ۱۹۰۵(۲۷ خرداد ۱۲۸۴) قاری قرآن اهل مصر بود که از او به عنوان ملک القراء نام میبرند.بسیاری در قرائت قرآن از نحوه صوت او تقلید میکننددر ، ۵ دی ۱۳۵۷ درگذشت.
«ایوان مدائن» چیست؟ماجرای عبرت
طاق کسری بقایای تالار بزرگ عهد ساسانی در محل تیسفون، عراق امروزی محسوب میشود، که جزء کاخ سلطنتی بزرگی، معروف به ایوان کسری بودهاست، این اثر تاریخی که بلندترین طاق خشتی دست ساخته انسان است ۳۶۵ متر طول و ۲۷۵ مترعرض دارد.
این ایوان در ۳۵کیلومتری جنوب بغداد، در ساحل شرقی رود دجله واقع شده و بنیانگذار آن را شاپور اول ساسانی می باشد.
محله جنوبی تیسفون موسوم به «اسفانبر» یا اسانبر واقع بود
طاق اصلی این کاخ، بلندترین طاق خشتی ساخته شده به دست انسان است درارتفاع ۳۵ متری، دارای ۲۵پهنا متر و ۵۰ متر درازایش است.
مدائن در حقیقت همان تیسفون، پایتخت سلسله ساسانی است که با حمله اعراب و تصرف آن به دست آنها، به مدائن تغییر نام یافت.
«فردوسی» در شاهنامه خود پس از اشاره به داستان ساخت این بنای باشکوه، چنین میگوید که در برابر ایوان تیسفون، پرده بسیار مجللی آویزان شده بود جواهرنشان که پس از یورش اعراب توسط مهاجمان، قطعه قطعه و میان آنها تقسیم شد.بنگر که در این قطعه چه سحر همی راند/معتوه ِ مسیحا دل، دیوانهیِ عاقل جان.
منازل ی که «کاروان امام حسین» از مکّه تا کربلا طى کردند:۱- تنعیم ، ۲- صفاح ، ۳- بستان ابن عامر ، ۴- ذات عِرق ، ۵ - غمره ، ۶- مسلح ، ۷- افیعیّه ، ۸- معدن بنى سلیم ، ۹ - عمق ، ۱۰ - سلیله ، ۱۱- ربذه ، ۱۲- مغیثة الماوان ، ۱۳- نقره ، ۱۴-حاجر ، ۱۵- سمیراء ، ۱۶- توز ، ۱۷-فید ، ۱۸- اجفر ، ۱۹ - خزیمیّه ، ۲۰- زرود ، ۲۱-ثعلبیّه ، ۲۲- بطان ، ۲۳- شقوق ، ۲۴- زباله ، ۲۵- قاع ، ۲۶ عقبه ، ۲۷واقصه ، ۲۸-شراف ، ۲۹- ذو حسم ، ۳۰- بیضه ، ۳۱- عذیب الهِجانات ، ۳۲- رهیمه ، ۳۳- قصر بنى مقاتل ، ۳۴ طف ، و سرانجام کربلا .
فاصله هر«منزل»مقدارمسافتی که یکنفر با»مرکب«طی می کرد؟
توضیح نگارنده-پیراسته فر:«منزل»یعنی «توقفگاه»(بعدهابعنوان کاروانسرارونق گرفت)که معمولاً برای استراحت اهل کاروان ویامرکب خوددرکناریک چشمه ساری فرودمی آیندویااینکه امام تجمعی رادیده،برای تبلیغ وتبیین هدفش درآنجاتوقف می کندویاپیکی ازراه می رسدباامام ملاقات می کند.دربعضی ازمنازل توقف کوتاه(چندساعته)بوده ودربعض ازمنازل یک شبانه روزتوقف داشته وبه تعبیردیگردربعضی ازروزهادرطول مسیرحرکت دریک روزدرچندمنزل فرودآمده اند-تجدیدقواکرده اند.
بر اساس محاسباتِ انجام شده ، کاروان امام حسین علیه السلام ، این منازل را(۱۴۴۷ کیلومتر) در مدت ۲۵ روز ، طى کرد(شبانه روز ۵۸ کیلومتر) و روز دوم محرّم سال ۶۱ هجرى ، وارد کربلا شد.
گزارشی از وضعیت حرکت کاروان از مکه تا کربلا
شیخ مفید :بلافاصله پس از شنیدن خبر حرکت امام حسین (ع) «از قادسیه تا خفان» و میان «قادسیه تا قطقطانه» تحت مراقبت شدید «حصین بن نمیر»( فرمانده نگهبانان کوفه) قرار دارد.
منزلگاه ها
نخستین برخوردنظامی(جنگ قبل ازکربلا): «عمروبن سعید»(حاکم مکه)برادرش «یحیی بن سعید» را برای بازگرداندن امام و همراهانش مامور کرد.
این گروه راه را بر امام بستند و گفتند: ای حسین، آیا از خدا پروا نمی کنی! از جماعت بیرون می روی و در امت تفرقه می افکنی؟ امام به راه ادامه داد و درگیری با تازیانه اتفاق افتاد که یاران یحی، شکست خوردند. امام در پاسخ یحیی که قیام امام را محکوم کرد این آیه شریفه را قرائت کرد: عمل من از آن من است و عمل شما از آن شما. شما از عملی که می کنم بیزارید و من از عمل شما.
نخستین منزل
اولین توقفگاه کاروان کوفه(کربلا)
منزل اول «بستان ابن عامر»
«بستان ابن عامر»بودکه به بطن نخله نیز مشهور است.
این محل متعلق به عمربن عبدالله بن معمر بوده است.که دو وادى نخلستان یمانی و نخلستان شامی در آنجا به هم مى پیوندد
زمان ورود: «یوم الترویه»هشتم ذی الحجه سال ۶۰ هجری (۱۸ شهریور۵۹).
این منطقه میان دو دره بوده است که به نخل یمنی و نخل شاهی
مشهور بوده اند.
منزل دوم« ابطح»
دراین منزل نیردر هشتم ذی الحجه باشد. (۱۸ شهریور ۵۹ )
دراینجابودکه به امام اطلاع دادند که یزیدبن ثبیط بصری به دیدنش آمده است امام برخاست تا زودتر به دیدار یزید و فرزندانش عبدالله و عبیدالله برود، یزید نیز با اشتیاق به دیدار امام رفته بود. وقتی یزید برگشت، امام را در محل خویش نشسته دید و گفت: بفضل الله و برحمة فلیفرحوا. (یونس، آیه ۵۸) یزید شادمان شد و با ۲ فرزندش هم سفر امام شد. امام در حق او دعا کرد. یزید ده فرزند داشت که فقط همین دو فرزند همراه او در کربلا شرکت کردند. ۲. پیوستن شخص دیگر را که همراه یزیدبن ثبیط بوده نیز در این محل ذکر کرده اند. نام او را عامر گفته اند.
منزل سوم«تنعیم»
«تنعیم» نام کوهی است به نام «ناعم» که در سمت چپ این منطقه است.
امام حسین درهمان روزاول در۳منزل تجدیدقواکرد،یعنی این توقفگاه هم در روز هشتم ذی الحجه(۱۸ شهریور ۵۹ )بوده است.
امام با شترداران دیدار و از آنان درخواست می کند تا شترهای خود را کرایه بدهند.
ازجمله اراتفاقات دراین توقفگاه،درخواست امام از شترداران تامرکبهای خود را کرایه بدهند.
اتفاق دیگر،برخورد با کاروان بحیربن ریسان که کالاهایی را برای تبریک آغاز حکومت یزید به شام می فرستاد. امام دستور مصادره ی کالاها را صادر کرد. بار این شتران زعفران و حلّه و لباس بود. امام به شترداران فرمود هر کس با ما بیاید کرایه و لباس او را می پردازیم و هر کس بخواهد به یمن بازگردد به اندازه ی مسیر طی شده کرایه اش را خواهیم پرداخت.
در این توقفگاه(تنعیم) بودکه «عبدالله بن عمر»(فرزند خلیفه دوم) با امام ملاقات کرد وی امام را از رفتن به کوفه بر حذر داشت و به امام گفت: به خدا می سپارمت، تو در این راه کشته می شوی و سه بار امام رادرآغوش گرفت،ابرازاحساسات کرد، در این دیدار اشاره به طومارها و نامه های همراه امام شده است.
منزل چهارم«صفاح»
«صفاح»به کناره و حاشیه کوه می گویندکه این توقفگاه در دامنه کوه بوده است که کاروان در روز نهم ذی الحجه (۱۹ شهریور۵۹ ) به این محل وارد شده اند.
ازجمله ازرویدادها دراین منزل: فرزدق در این محله با عبدالله دیدار داشته است و ملاقات فرزدق را با اباعبدالله در این منطقه دانسته اند که دقیق به نظر نمی رسد. ۴. امام در سخنانی کوتاه تسلیم خود را در برابر قضا و اراده ی الهی بیان کرد.
منزل پنجم«وادی عتیق»
وادی به معنی مسیل و سرزمین گود میان دو کوه یا تپه است و عقیق به مسیل وسیع و گسترده گفته می شود.
زمان توقف دراین منزلگاه،دهم ذی الحجه(۲۰ شهریور ۵۹)
اتفاقات دراین منزل: دریافت نامه ی یحیی بن سعید بن عاص و عبدالله جعفر که در این نامه یحیی خود را مشفق معرفی کرده و از امام خواسته است برگردد.
اماامام درپاسخ نوشتند: من پیامبر را در رویا دیدم که به من امر کرد این راه را بروم. وقتی پرسیدند: آن رویا چیست؟ امام فرمود: به کسی نگفته ام و تا به خدای خود ملحق شوم نخواهم گفت.
«عون» و «محمد»(فرزندان عبدالله بن جعفر+زینب) در این منزلگاه(وادی عتیق) به به امام حسین ملحق شدند.
منزل ششم«ذات عرق»
«عرق »نام کوهی است در راه مکه، ذات عرق را میقات عراقیان و اهل شرق می دانند.
زمان فروددراین منزلگاه،سیزدهم ذی الحجه (۲۳ شهریور ۵۹)بوده است.
چون تعداددیدارکنندگان باامام حسین زیادبود، امام حدود دو روز در آنجا توقف کرده است.
دیدار امام با بشربن غالب اسدی که حامل اخبارکوفه بود .
دیدار با «ریّاشی»،دراین منزلگاه بوده که وی می گوید خیمه های افراشته دیدم. نزدیک شدم صدای قرآن خواندن حسین بن علی را شنیدم. وارد شدم، از امام سبب حرکت را پرسیدم، فرمود: بنی امیه به قتل تهدیدم کردند. این هم نامه های اهل کوفه است. ایشان کشنده ی من خواهند بود اما پس از آن دچار ذلت خواهند شد.
برخی مورخین ملحق شدن فرزندان حضرت زینب(عون و محمد) را در این منزلگاه(ذات عرق) نوشته اند
منزل هفتم«عیون»
«عیون» جمع عین و به معنی چشمه هاست. فراوانی چشمه و آبگاه در این ناحیه باعث شده بود که این سرزمین را عیون بنامند،امام حسین در پانزدهم ذی الحجه(۲۵ شهریور۵۹)به این منزل فرودمی آیند.
امام در این منزل، سخنانی ایراد داشتند،«عبدالله بن مطیع عدوی» مشغول حفر چاه بود و از امام خواست که برای تیمن و تبرک و جوشش آب از چاه کمکش کند و امام با کرامت فراوان باعث جوشش چاه او شد. عبدالله مطیع نگرانی خود را از حرکت امام و پیمان شکنی مردم کوفه بیان داشت.
ازدیگررویدادهای این توقفگاه ،ملاقات با عبدالله مطیع را در منزل حاجز و بستان ابن معمر بوده است.
منزل هشتم«غَمَره»
غَمَره»اشاره به کثیری از مردم دراین توقفگاه بوده است، به آب فراوان ونیز به معنی شدت و سختی( مشکلات) رسیدن به این منزل نیزگفته اند،کاروان حسینی در پانزدهم ذی الحجه(۲۵ شهریور۵۹)دراین منزل فرودآمدند.
منزل نهم«رُهَیمه (رحیمه)»
رُهَیمه، به معنی باران اندک و نرم و مداوم است.
این سومین منزل درپانزدهم ذی الحجه(۲۵ شهریور۵۹)بوده است
این توقفگاه با کوه فاصله اندکی داشته است.
دراین منزل « ابوهریره اسدی»(اباهرم) دیدار با امام داشته وازامام علت خروج را می پرسد و امام تهدید به قتل بنی امیه و دعوت مردم و سر نوشت تنگ بار پیمان شکنان را گوشزد کردو هتّاکی و حرمت شکنی بنی امیه اشاره می کند.
منزل دهم«حاجر»
«حاجر» به معنای نگاهدارنده ی آب است و جایی که آب در آن جمع شود.
امام بعداز یک هفته طی طریق درپانزدهم ذی الحجه(۲۵ شهریور۵۹) به این توقفگاه می رسد.
فرودگاه حجاج و جزئی از بطن الرّمه بود
ازاتفاقان این منزل ،دریافت نامه مسلم بن عقیلبوده است، نامه را قیس بن مسهر صیداوی رسانده بود. مسلم بن عقیل آمادگی و پذیرش مردم کوفه را نوشته بود.
امام حسین پاسخ نامه را نوشت و به قیس بن مسهر صیداوی داد، مخاطبان نامه بزرگانی چون سلیمان بن صرد، مسیّب بن نجبه، رفاعة بن شدّاد و عبدالله بن وال بودند.
البته دربرخی ازمنابع نام پیک را« عبدالله بن یقطر»نوشته اند.
دیدار «عبدالله مطیع» با امام نیز در این منزل بوده است.
خبر شهادت مسلم و هانی را در این منزل دانسته اند که اندکی بعید به نظر می رسد.
منزل یازدهم«خُزیمیّه »
توقف امام دراین منزل در۱۸ ذی الحجه(۲۸ شهریور۵۹) بوده که امام یک شبانه روز، دراین منزل توقف داشته است.
این توقفگاه یکی از منزلگاه های حج بوده است که باثعلبیه ۵۰ کیلومتر فاصله داشته است.
پیوستن «زهیر بن قین» به حسین علیه السلام را در این منزلگاه گفته اند.
زَرُود: دوشنبه ۲۱ ذی الحجه ۶۰ هجری
«زهیر
بن قین» که دارای عقیده عثمانی بود، در آن سال مراسم حج را بجای آورده و
به کوفه باز میگشت. ناخوشایندترین چیز نزد او فرود آمدن در یک محل با حسین
علیه السلام بود. هر دو در این منزلگاه به ناچار فرود آمدند. در حالی که
زهیر با همراهانش مشغول غذا خوردن بود، حضرت از طریق نماینده ای، «زهیر» را
به خیمه اش دعوت کرد، اما او تأملی کرد. همسرش به او گفت: «سبحان الله پسر
رسول خدا ترا میخواند و تو اجابت نمیکنی!». زهیر با اکراه به سوی حضرت
رفت. اما هنگام مراجعت از خیمه آن حضرت، آثار خوشحالی از چهره اش نمایان شد
و به همراهان گفت: «من به حسین علیه السلام ملحق خواهم شد، هر کس میل دارد
در یاری فرزند پیامبر شرکت کند، با ما بیاید و هر کس با ما نیست با او
وداع میکنم.» همسرش نیز او را رها نکرد و تا واقعه عاشورا و شهادت زهیر،
همراه کاروان حسینی بود.
امام حسین علیه السلام بعد از شهادت زهیر
فرمود:ای زهیر! خدا تو را از لطف و رحمت خویش دور مدارد و قاتلان تو را
همانند لعنت شدگان مسخ شده به بوزینه و خوک لعنت کند.
ثَعلَبیّه: سه شنبه ۲۲ ذی الحجه ۶۰ هجری
امام شبانه وارد این منزلگاه شد و خبر شهادت «مسلم بن عقیل» و هانی بن عروه را به وی دادند.
پس
از آن حضرت فرمودند: «اِنّا لِلّه وَ اِنّا اِلَیهِ راجِعون»؛ همه از
خدائیم و به سوی او باز میگردیم، پس از اینها زندگی سودی ندارد. آنگاه
اشک به صورتش جاری شد و همراهان نیز گریه کردند.
نوشته اند: امام حسین
علیه السلام با یارانش اتمام حجت کرد. اما گروهی که به طمع مال و مقام دنیا
با امام آمده بودند، پس از این خبر، از حضرت جدا شدند.
سخن امام حسین
(علیه السلام) با مردی از اهل کوفه در این منزلگاه: به خدا سوگند که اگر تو
را در مدینه ملاقات میکردم، اثر جبرئیل را در خانه ما، و نزول او برای
وحی به جدم را، به تو نشان میدادم.ای برادر! عموم مردم دانش را از ما
برگرفتند ...
منزل دوازدهم«شُقوُق»
«شقوق»به معنی نواحی است،ورودکاروان حسینی در بیستم ذی الحجه(۳۰ شهریور۵۹) بوده،توقف اندک.
این توقفگاه، محل اطراق کاروان های قبایل بنی اسد و بنی نهشل بوده است.
ازمهم ترین رویداد در این منزل، دریافت خبر شهادت حضرت مسلم بن عقیل و هانی بن عروه را نوشته اند. دیدار فرزدق با امام را در این منزل دانسته اند.
زُباله: چهارشنبه ۲۳ ذی الحجه ۶۰ هجری
حضرت
حسین علیه السلام در این منزلگاه چنین فرمودند: شیعیان کوفه ما را بی یار و
یاور گذاشته اند. هر کس از شما بخواهد، میتواند بازگردد و از سوی ما حقی
بر گردنش نیست.
امام حسین علیه السلام در جواب مردی که از آیه «یَومَ
نَدعوا کُلَّ اُناسٍ بَأِمامِهِم» پرسیده بود، فرمود: پیشوایی، مردم را به
راه راست دعوت کرد و گروهی اجابت کردند، و پیشوایی، مردم را به گمراهی دعوت
کرد و گروهی اجابت کردند. گروه اول در بهشت و گروه دوم در دوزخ خواهند
بود.
بَطنُ العَقَبه: جمعه ۲۵ ذی الحجه ۶۰ هجری
بخشی
از سخنان امام حسین علیه السلام در این منزلگاه چنین است: بنی امیه مرا
رها نکنند تا جان مرا بگیرند. هرگاه چنین کنند، خدا بر آنان کسانی مسلط
خواهد کرد که آنها را ذلیل و خوار خواهد ساخت.
شَراف (و ذُو حُسَم): شنبه ۲۶ ذی الحجه ۶۰ هجری
حضرت
در «منزلگاه شراف» دستور دادند که آب فراوان برداشته و صبحگاهان حرکت کنند.
در میان راه و هنگام ظهر به لشکری برخوردند و امام حسین علیه السلام با
سرعت و قبل از دشمن در منزل «ذُوحَسَم» مستقر شد. آنگاه امام علیه السلام
فرمان داد تا لشکر دشمن و نیز اسبان آنان را سیراب کنند.
لشکر امام (علیه السلام) و لشکر دشمن به فرماندهی« حُر» نماز ظهر و عصر را به امامت حضرت خواندند.
امام حسین «سپاه حُر» را چنین خطاب فرمود: «.. ما اهل بیت سزاوارتر به ولایت و حکومت
بر شما هستیم از مدعیانی که بر اساس عدالت رفتار نمیکنند و در حق شما ستم
روا میدارند.ای مردم! من به سوی شما نیامدم مگر آن که دعوتم کردید. پس
اگر از آمدنم ناخشنودید، بازگردم.»
تا حضرت خواست برگردد، « حُر» مانع گشت. حضرت فرمود: «مادرت به عزایت بنشیند! چه میخواهی؟
« حُر» گفت: مأمورم که تو را به نزد عبیدالله بن زیاد ببرم. حال اگر نمیپذیری، حداقل راهی را انتخاب کن که نه به کوفه باشد و نه به مدینه.
حضرت در این منزلگاه فرمودند: مگر نمیبینید که به حق عمل نمیشود و از باطل پرهیز نمیشود. در این حال سزاوار است که مؤمن، لقای پروردگار را طلب کند.بَیَضه: یکشنبه ۲۷ ذی الحجه ۶۰ هجری
لشکر امام حسین و حر که به موازات و نزدیک همدیگر حرکت میکردند در این محل فرود آمدند.
حضرت
در این منزلگاه لشکریان حرّ را مخاطب قرار داده، چنین فرمود: «بنی امیه به
فرمان شیطان از اطاعت خدا سرپیچی و فساد کردند. حدود خدا را اجرا نکرده و
بیت المال را منحصر به خود ساختند. حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام
کردند .... شما به من نامهها نوشتید و گفتید که با من بیعت کرده اید، حال
اگر به بیعت خویش با من پایبند بمانید کار عاقلانهای کرده اید که من فرزند
دخت پیامبر صلی الله علیه و آله و اسوهای برای شما هستم. اگر بیعتتان را
بشکنید، سوگند به جانم! که از شما هم بعید نیست، چرا که با پدرم علی علیه
السلام و برادرم حسن و پسر عمویم مسلم پیمان شکنی کردید. بدانید اگر چنین
کنید سعادت خودتان را از دست داده اید.
همچنین فرمودند:ای مردم! رسول
خدا فرمود: هرکس سلطان ستمگر، پیمان شکن، حلال کننده حرامها و مخالف با
سنت رسول خدا را ببیند و در برابر او برنخیزد، جایگاهش با او در جهنم است.
عُذَیبُ الهِجانات: دوشنبه ۲۸ ذی الحجه ۶۰ هجری
چند
تن از اهل کوفه با حضرت ملاقات و اوضاع شهر را چنین توصیف کردند: «به
اشراف کوفه رشوههای گزاف داده اند و اینک یک دل و یک زبان با تو دشمنی
میورزند و سایر مردم دلشان با توست. اما فردا شمشیرهایشان به روی تو کشیده
میشود.» امام در این باره آیهای را تلاوت فرمودند: که: از میان مؤمنان
مردانی هستند بر سر پیمان خود با خدا ایستادگی و به عهد خویش وفا کردند و
به شهادت رسیدند و برخی در انتظار شهادت اند ....
قصر بنی مُقاتِل: چهارشنبه اول محرم ۶۱ الحرام هجری
گروهی
از اهل کوفه در این منزلگاه خیمه زده بودند، حضرت از آنها پرسید: آیا به
یاری من میآیید؟ بعضی گفتند دل ما رضایت به مرگ نمیدهد و بعضی گفتند: ما
زنان و فرزندان زیادی داریم، مال بسیاری از مردم نزد ماست و خبر از سرنوشت
این جنگ نداریم، بنابراین از یاری تو معذوریم.
حضرت به جوانان امر کرد که آب بردارند و شبانه حرکت کنند.
امام
حسین (علیه السلام) در این منزل به عبیدالله جعفی چنین فرمود: پس اگر ما
را یاری نمیکنی خدای را بپرهیز و از این که جزو کسانی باشی که با ما
میجنگند. سوگند به خدا اگر کسی فریاد ما را بشنود و ما را یاری نکند، او
را به رو در آتش میافکند.
نینوا ( کربلا): پنج شنبه دوم محرم الحرام ۶۱ هجری
»نینوا «جایی است که حرّ دستور یافت حضرت را در بیابانی بی آب و علف و بی دژ و
قلعه فرود آورد. امام برای اقامت درمحل مناسب تری، به حرکت خود ادامه داد
تا به سرزمینی رسید. اسم آنجا را سؤال فرمود؛ تا نام «کربلا» را شنید، پس
گریست و فرمود: پیاده شوید،« اینجا(کربلا) محل ریختن خون ما و محل قبور ماست»، و
همین جا قبور ما زیارت خواهد شد و جدم رسول خدا چنین وعده داد.
عبیدالله
بن زیاد نامهای بدین مضمون برای حضرت نوشت: خبر ورود تو به کربلا رسید.
من از جانب یزید بن معاویه مأمورم سر بر بالین ننهم تا تو را بکشم و یا به
حکم من و حکم یزید بن معاویه باز آیی! والسلام. امام علیه السلام فرمود:
این نامه را جوابی نیست! زیرا بر عبیدالله عذاب الهی لازم و ثابت است.
امام
حسین (علیه السلام)، چون نامه ابن زیاد را خواند، فرمود: «لا اَفلَحَ
قَومٌ اشتَرَوا مَرضاتِ المَخلوُقِ بِسَخَطِ الخالِق؛ رستگار نشوند آن
گروهی که خشنودی مردم را با غضب پروردگار خریدند. (خشنودی مردم را بر غضب
خدا مقدم داشتند). تعداد نظامیانی که لباس و سلاح جنگی و حقوق از حکومت
غاصب بنی امیه گرفته و به جنگ امام حسین (علیه السلام) آمده بودند را، بالغ
بر ۳۰ هزار جنگجو نوشته اند.
کربلا: جمعه سوم محرم الحرام ۶۱ هجری
عمر بن سعد با لشکری ۴ هزار نفره از اهل کوفه وارد کربلا شد.
سخن
امام حسین (علیه السلام) هنگام ورود به کربلا: «اَلنّاسُ عُبیدُ الدُّنیا
وَالدّینُ لَعِقٌ عَلی اَلسِنَتِهِم یَحوُطُونَهُ ما...؛ مردم، بندگان دنیا
هستند و دین آنها جز سخن زبانشان نیست. تا آنگاه که زندگیشان بچرخد،
دنبال دین میروند؛ و هرگاه بنای امتحان و آزمایش پیش آید، دینداری بسیار
اندک میشود.
کربلا: شنبه چهارم محرم الحرام ۶۱ هجری
عبیدالله
بن زیاد در مسجد مردم را چنین خطاب کرد: «ای مردم! خاندان ابوسفیان را
آزمودید و آنها را چنان که میخواستید یافتید؟! و یزید را میشناسید که
دارای رفتار و روشی نیکوست که به زیر دستان احسان میکند و بخششهای او
بجاست! اکنون یزید دستور داده تا بین شما پولی را تقسیم نکنم و شما را به
جنگ با دشمنش حسین بفرستم.»
شمر بن ذی الجوشن با ۴ هزار جنگجو، یزید بن
رکاب با ۲ هزار جنگجو، حصین بن نمیر با ۴ هزار جنگجو، مضایر بن رهیه با ۳
هزار جنگجو و نصر بن حرشه با ۲ هزار جنگجو برای جنگ با امام حسین (علیه
السلام) اعلام آمادگی و به سوی کربلا حرکت کردند.
امام (ع) در پاسخ
«قیس بن اشعث» که سفارش به بیعت با یزید میکرد، فرمود: نه، به خدا سوگند،
دست ذلت در دست آنان نمیگذارم، مانند بردگان از صحنه جنگ با آنان فرار
نمیکنم.
ماجرای مصاده اموال
اینها بیت المالی هستند که جز ائمه اطهار و نمایندگان آنها، هیچکس حق تصرف در آن را نداشته ، یزید و کارگزاران یزید به ناحق بودند.
در بعضی از نسخ کتاب لهوف سید بن طاووس نوشته:والی یمن این اموال را برای امام حسین (ع) فرستاده بودند و قافله در تنعیم به محضر امام (ع) میرسند و ودیعه را به ایشان تحویل میدهند. «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا» (نسا/۵۸) خدا شما را امر میکند که امانتها را به اهلش ادا کنید. وظیفه آنها این بوده که اموال را در اختیار حضرت سید الشهدا (ع) قرار دهند.
در مسافرت های قدیم مسافرین به طور متعارف در یک روز هشت فرسخ را ه می رفتند یعنی مقدار مسافتی که افراد معمول در یک روز می رفتند هشت فرسخ بوده است ، و همین هشت فرسخ را شارع ملاک برای شکسته بودن نماز و افطار کردن روزه قرار داده است. و اگر کسی از اول قصد مسافرت به مقدار هشت فرسخ داشته باشد هرچند به صورت رفت و برگشت باشد نمازش شکسته است.
حر عاملى (متوفی۱۱۰۴ق) وسائل الشیعة ج : ۸ ص : ۴۵۱و۴۵۲ روایات ۱۱۱۳۹-۱۱۱۴۲
کروان اسیران کربلا.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:برای اطلاعات بیشتر به این لینک مراجعه کنید:
درخواست امام جمعه رشت ازمدیرکل دادگستری:انتظاراین است که هروزشاهدتخریب حصارمالکین زمینهای خریداری شده کشاورزان باشیم!
امروز،جمعه، ۶ فروردین ۱۴۰۰(١٢ شعبان ١٤٤٢) اولین نمازجمعه درسال جدیداقامه شد.
آیت الله فلاحتی گفت:با این روندی که در فروش زمین های روستایی شاهدیم، درآینده «فرزندانمان اسیر و برده ویلاسازان خواهند شد»
آیت الله فلاحتی گفت:وقتی «دادستان»(مدیرکل دادگستری گیلان) به گیلان آمدند،به آقای خلیلی گفتم:انتظاردارم که هرروزشاهدفروریختن این حصارها(مالکان زمین های خریداری شده)باشیم!
حجت الاسلام حمزه خلیلی (۲۶ مرداد ۱۳۹۸ )به عنوان رئیس دادگستری کل گیلان منصوب و جایگزین «احمد سیاوش پور» در این سمت شد.
بایدخون گریه کرد!!
امام جمعه رشت گفت:بادیدن حصارهای زمینهای خریدارشده کشاورزان بایدخون گریه کرد!
آیت الله رسول فلاحتی درفرازی از سخنانش درخطبه دوم اولین نمازجمعه سال با اشاره به فروش زمین های کشاورزی و تغییر کاربری این اراضی در روستاها گفت: وقتی به روستاها سر میزنیم میبینیم که شالیزارها را کشاورزان فروختندوخریداران و طراف آن را سنگ و بلوک کرده و رها کرده اند،بایدخون گریست! .
اینهابعد از چند سال برمیگردند و با زد و بند ویلا سازی خود را آغاز میکنند.
نماینده ولی فقیه دراستان گفت: با این روندی که در فروش زمین های روستایی شاهد هستیم ، روزی فرا می رسد که فرزندانمان در روستاها اسیر و برده ویلاسازان خواهند شد.
اولین نمازجمعه رشت درسال ۱۴۰۰
دراین زمان یکی ازنمازگزاران «تکبیر»گفت وخیلی ها«لبیک»گفتند(تکبیرگفتند)
توضیح نگارنده-پیراسته فر:درآنصورت جایگاه «مالکیت خصوصی»کجاست!
فروشنده ملک خودرادرمعرض فروش گذاشته (علاوه براینکه درسرزمینش پرده نصب کرده)،بعضاً در«دیوار»خریدوفروش اینترنتی هم گذاشته اند ونذرونیازمی کنندکه یکی بیاید،زمینشان رابخردوبه خیلی هاهم سپرده اندکه برایمان مشتری پیداکنید،حتی حاضرندزیرقیمت بگذارندکه زودترفروش برود.
جالب است که یکی ازاینها که ازنمازگذارن جمعه وجماعت می باشد،مشخصات زمینش را به من دادوازمن تقاضاکردکه زمینش رادر«دیوار»بگذارم وحتی گفت که اگرمشتری آمدمن فلان مبلغ به شمامی دهم!،من هم(علیرغم میلم) این کارراکردم واما گفتم من نه مبلغی میخواهم ونه مسئولیتی قبول میکنم،همه پاسخگویی رابه مالک سپردم(نه اینکه پولی نگرفتم، وقتم هدررفت وهم هزینه کردم به احترامش)
خطبه دوم ازساعت ۲۴ : ۱۳شروع شدودرساعت ۴۶ : ۱۳به پایان رسید(۲۲دقیقه)،خطبه اول حدود۱۰دقیقه بطول انجامید(مجموعاً۳۲ دقیقه)درحالیکه دومین خطبهِ اولین نمازجمعه سال ۱۳۹۹،چهاردقیقه بطول انجامید،کوتاهترین خطبه درکشورنام گرفت.
رئیس قوه قضاهم وقتی به استان آمد(۱۶ بهمن ۱۳۹۹)،املاک فروخته شده سال ۱۳۸۲(کارخانجاتی که ازحیّزِانتفاع ساقط شده اند)،مالکیت آنهارازیرسئوال برد وگفت بایداینهابرگردند!
جایگاه «مالکیت خصوصی دراسلام »کجاست!
میزان نوشت:آیت الله رئیسی پس از این بازدید، در جلسه شورای اداری استان گیلان با اشاره به وضعیت شرکت رشت الکتریک گفت: شرکت رشت الکتریک، نگین انگشتری تولید در استان گیلان بود، اما اکنون به تلی از خاک تبدیل شده است. من در بازدیدی که صبح امروز از منطقهای که این کارخانه در آن واقع شده بود داشتم، پای صحبت مردم نشستم
و پس از آن، رئیس دادگستری استان گیلان را مکلف کردم با بکارگیری یک تیم قضایی مجرب با فوریت و به سرعت وضعیت شرکت رشت الکتریک را پیگیری کند و نحوه برخورد با متخلفان و کیفر آنها را به اطلاع مردم برساند و هیچ مانعی نباید در مقابل کار پیگیری وضعیت شرکت رشت الکتریک باشد.
شرکت رشت الکتریک در سال ۸۲ درقالب خصوصی سازی به مزائده گذاشته شدوفروخته شد.
کارخانه رشت-الکتریک
نگارنده-پیراسته فر:اگراین روندادامه داشته باشد، هیچ سرمایه داروسرمایه گذاری به گیلان نخواهدآمد وهیچ سرمایه گذاری انجام نخواهدگرفت،حتی اگرهمه فرآیندبیع مراحل قانونی راگذرانده باشد،چون ممکن،بعدازچنددهه ، ریاست قوه قضائیه ای بیایدومدعی شودکه من این خریدوفروش«معامله»راقبول ندارم،بایدتخریب شود!(درسال انعقادقراردادالکتریک مرحوم هاشمی شاهرودی درمسندقضابود)
آیت الله سید محمود هاشمی شاهرودی(از۱۳۷۸الی مرداد۱۳۸۸ )مدت ۱۰ سال ریاست قوه قضائیه رابعهده داشته وبعدازآن بمدت ۱۰سال«آیت الله صادق آملی لاریجانی »قاضی القضات بود،واماحالا بعداز۱۸سال آمده اندکه می گویندفلان معامله بایدابطال شود!هیچوقت هم نگفتنداشکال قانونی معامله چی بود،البته عده ای ازاین موقعیت نهایت فرصت طلبی راکردند،آقایان میخواستندخصوصی سازی کنند،ملکی رابه معرض فروش گذاشتند،سقفی راهم اعلام کردند،هرکسی آزادبودکه بیایدپای معامله،یکی عواملش رافرستاد،آورده هاونیاورده های خودراتجمیع کردند-براساس قوانین موجودآن زمان-معامله منعقدشد،ملک درمالکیت خریداران قرارگرفت-استانداروقت +رئیس دادگستری وقت گیلان) برای این معامله صحه گذاشتند-خریداران درنهایت بی رحمی ملک خودرابه وضع دیگری درآوردند،اگرچه خیلی تأسف باربود وهست واما آنهااختیارملک خودراداشتندکه معمولاً سرمایه دارن بزرگ ازیک قلم کالای ناب بی بهره اند«رحم ومروت»است وامااین بی رحمی ،درتعارض باقوانین نبوده.......نبایدقوانین مملکت اینقدرسست ولرزان باشدکه بارفتن وآمدن افراد،قوانین کشوردستخوش تغییرات شود،حداقل تغییروتحولات نباید«عطف بماسَبَق شود»که معاملات رازیرسئوال ببرد.
وجالب اینکه ۱۰سال بعدازفروش شرکت الکتریک،چندنفرمشتری دولتی وحکومتی آمده بودندبرای خریداین ملک،ازجمله دادگستری گیلان تاامضای قراردادپیش رفتند فقط بخاطرمقروض بودن بانکی به توافق نرسیدند،اگراشکالی داشت چرا....
لازم به ذکراست،اینجانب هیچ منافعی ازاین مسائل ندارم وافتخارم این است که اولین کسی بودم که این موضوع(تاراج شرکت الکتریک)رابصورت مصور-رسانه ای کردم درسایتم((دیماه ۱۳۹۵))بطوری که شما هرعکسی رادررابطه با«الکتریک رشت»درصفحات مجازی می بینیدازاینجانب است(تاقبل ازسفررئیس قوه قضائیه به گیلان).
توفیقی شدکه با صاحب مشاوراملاکی که این زمین رابه اصحاب کرباسچی فروخته بود،مصاحبه کردم،اسنادراهم منتشرکردم،البته سرورآن سایتم مشمول تحریم امریکاقرارگرفت،تصاویرحذف شدکه مجدداً عکسهای گرفته شده ام دراینترنت پیداکردم ومجدداً-بانواقص-منتشرکردم.
به این لینک مراجعه کنید:
اولین نمازجمعه رشت به امامت آیت الله رسول فلاحتی در۱۷ فروردین ۱۳۹۷( ١٩ رجب ١٤٣٩) اقامه شد
نمازجمعه رشت آیت الله فلاحتی
بترتیب ازراست:آیت الله احمدمروی(تولیت آستان قدس رضوی)-آیت الله رسول فلاحتی-آیت الله محمدمحمدی گلپایگانی
آیت الله محمدجواد حاج علی اکبری رئیس شورای سیاستگذاری ائمه جمعه نیزحضورداشت.