خاطرات سرافراز ۱۸ماه ریاست بر صداوسیما
«صداوسیما مجموعهای است که در دنیا نمونهاش به این شکل گسترده و پراکنده وجود ندارد.» این یکی از توصیفات محمد سرافراز از سازمانی است که او پس از ۱۸ ماه ریاست بر آن مجبور به کنارهگیری از آن شد و حالا روایت خودش از پشتپرده برخی بیانضباطیهای مدیریتی و فساد مالی و ساختار قدرت سیاسی این سازمانِ «گسترده و پراکنده» را در قالب یک گفتوگوی ۲۷۰ صفحهای و با عنوان «روایت یک استعفا» در فضای مجازی منتشر کرده است.
دوران مدیریت: از ۱۳۹۳تا ۱۳۹۵ (۱۸ماه)
محمد سرافراز وقتی در سال ۱۳۹۳ با حکم رهبرانقلاب به ریاست صداوسیما رسید، سالهای طولانی سابقه معاونت برونمرزی سازمان را پشت سر داشت با کارنامهای آکنده از فعالیتهای رسانهای تبلیغی گسترده برای جمهوری اسلامی در عرصه بینالمللی، اما ستاره دولتش یک سال و نیم بیشتر روشن نماند و عاقبت به دلیل آنچه خود کارشکنی نهادهای امنیتی، بهخصوص سازمان اطلاعات سپاه به ریاست حسن طائب، در مبارزه با فساد مالی در صداوسیما و دخالت ساختاری در مدیریت این سازمان میخواند، استعفا کرد.
رهبرانقلاب، در حکم عبدالعلی علیعسگری نوشت که «تلاشهای انقلابی و ارزشیِ دلسوزانه» او « هرگز نباید فراموش شود». رئیس جدید سازمان از معاونان قبلی صداوسیما بود که بهدستور سرافراز برکنار شده بود.
برخلاف سنت معمول مدیران جمهوری اسلامی پس از استعفا، محمد سرافراز پس از کنارهگیری ساکت نماند و بارها از پشتپرده استعفایش گفت.
طرح جلد کتاب «روایت یک استعفا»
بخش اصلی کتاب «روایت یک استعفا» فصل آخر آن است که سرافراز ماجرای استعفا را با جزئیات شرح میدهد. پیش از این، او همین روایت را، کمی خلاصهتر، در برنامه اینترنتی «اتاق شیشهای» و سال گذشته در مصاحبه با روزنامه شرق بیان کرده بود و از نقش اطلاعات سپاه و فشار امنیتیها در به هم خوردن قرارداد سنگین واگذاری آگهیهای سازمان و نیز برخورد با شهرزاد میرقلیخان، بازرس ویژه او در کشف چند مورد فساد مالی، گفته بود.
ازجمله جزئیات بیشتر، یکی اشاره صریح به نقش پشتپرده ...در این ماجراست:
حجت الاسلام حسین محمدی ،معاون بررسی دفتر رهبری-صداوسیما
در تعطیلات فروردین ماه ۹۵ [قبل از اعلام استعفا] جلسهای با آقای طائب [رئیس سازمان اطلاعات سپاه] داشتم و گفتم که من تشکر میکنم از شما و چون ممکن است آقایان را نبینم، از طرف من از آقای حسین محمدی [معاون بررسی دفتر رهبری] و حاجآقا مجتبی تشکر کنید، زیرا زمینه را فراهم کردید که من از صداوسیما بروم و این جای تشکر دارد و من راحت میشوم. او بهجای اینکه تکذیب کند، گفت خوب میخواهی بعدش چی کار کنی؟ گفتم بازنشسته میشوم.»
جدا از فصل آخر کتاب «روایت یک استعفا»، بخش عمده کتاب شرح فعالیت ۲۴ سال حضور محمد سرافراز در سازمان صداوسیماست از آغاز تا رسیدن به صندلی ریاست بر آن، که سرشار است از اطلاعاتی که تنها کارکردش معرفی او بهعنوان یکی از کارامدترین و همهفنحریفترین مدیران جمهوری اسلامی است.
در همین بخش است که محمد سرافراز به موضوع راهاندازی شبکههای پرستیوی و العالم میپردازد و ازجمله میگوید که وزارت خارجه با راهاندازی این شبکهها مخالف بوده چراکه از نظر آنها صداوسیما حکومتی است و همه برنامههای این شبکهها به حساب جمهوری اسلامی نوشته میشود.
سرافراز از مخالفت حسن نصرالله، دبیر کل حزبالله لبنان، با راهاندازی شبکه العالم یاد میکند و میگوید نصرالله معتقد بود مقامهای ایرانی اطلاعات دقیقی از شرایط کشورهای عربی ندارند، اما در نهایت خودش او را راضی کرده است.
دیگر بخشهای این کتاب نیز مکتومات چندانی برای اهل خبر و سیاست ندارد، اما بیان برخی از آنها با جزئیات بیشتر از زبان کسی که با حکم رهبر جمهوری اسلامی رئیس سازمان صداوسیما بوده است تازگی دارد.
مصاحبه فردوسیپور با محمدجواد ظریف
حسین محمدی از چهرههای متنفذ دفتر رهبر جمهوری اسلامیپرسروصداترینِ این موارد که جذابیت عمومی و هنوز تازه دارد، مربوط میشود به تعطیلی برنامه ۹۰ و اخراج عادل فردوسیپور از این برنامه بهخواست دفتر رهبری که محمد سرافراز پیشینه آن را تا مصاحبه فردوسیپور با محمدجواد ظریف برای این برنامه عقب میبرد.
آقای سرافراز نخست با این استدلال که «مجری نباید در این برنامه به همه مسائل کشور بپردازد»، میگوید: «در ماههای اول چند بار شفاهی و بعد کتبی تذکر دادم... موافق نبودم آقای فردوسیپور در مورد موضوعات سیاسی-فرهنگی جامعه در این برنامه اظهارنظر کند.» به همین دلیل خود او مانع پخش این مصاحبه در ویژهبرنامه ۹۰ در یلدای سال ۱۳۹۴ میشود. سپس این نکته کلیدی اضافه میکند: «بعد از این اتفاقات، درخواست تعطیلی برنامه ۹۰ از طرف دفتر رهبری مطرح شد، اما من زیر بار آن نرفتم.»
در باب ممنوعیتها در سازمان صداوسیما، محمد سرافراز به موارد ناگفته دیگری هم میپردازد که از آن جمله است فعالیت دوباره چند مجری که فعالیتشان در سازمان ممنوع شده بود.
آقای سرافراز از قراردادی بهعنوان راهحل یاد میکند که آن را در مشورت با مدیران تلویزیون تهیه میکند و همه مجریان، ازجمله ممنوعشدههایی چون مهران مدیری، رضا رشیدپور و فرزاد حسنی، آن را امضا میکنند تا به «وظایف خود و انتظارات سازمان» متعهد شوند و مراقب «حاشیهها»ی زندگی و رفتار خود باشند.
البته در مورد مهران مدیری که «هم خودش و هم کلیه سریالهایش غیرقابلپخش بودند»، محمد سرافراز میگوید: «برای ساخت سریال جدیدش بنام "در حاشیه" به دفتر رهبری رفتم و صحبت کردم تا ساخته شود.»
بهروایت محمد سرافراز، فهرست ممنوعشدگان در صداوسیما به چند مجری و بازیگر محدود نیست. او از فهرستی چندهزارنفره از استادان دانشگاهها، هنرمندان، مجریان و دیگران میگوید که حراست سازمان متولی تهیه و اعلام آن بوده است. «آقای مروتی مدیرکل حراست پرسنلی که نماینده وزارت اطلاعات بود، بهصورت خودمختار، افرادی را ممنوعالورود به سازمان یا غیرقابلپخش اعلام میکرد.»
محمد سرافراز، در پی بالاگرفتن اعتراض شبکههای رادیویی و تلویزیونی، از حراست فهرست ممنوعشدگان را طلب میکند. «تا مدتها مشخص بود لیست منسجمی ندارند و اسامی را کم و زیاد میکردند تا بتوانند به یک لیست قابل ارائه برسند. وقتی لیست دادند، شامل چند هزار نفر از اساتید دانشگاه، هنرمندها، مجریها و افراد متفرقه میشد... برخی از افراد این لیست فوت شده بودند، برخیها یک خطای مربوط به سالهای دور مرتکب شده بودند و بدون دلیل تمدید شده یا در لیست مانده بودند. برای اساتید دانشگاه که اصولاً توجیهی نداشتند.»
تتلو در تلویزیون
امیرحسین مقصودلو، معروف به تتلو، ظاهراً تنها کسی است که محمد سرافراز، بهرغم «درخواست سپاه»، اجازه پخش صدا و تصویرش را نمیدهد. ماجرا به کلیپ «هستهای» مربوط میشود که سازمان «اوج» وابسته به سپاه آن را با خوانندگی و اجرای تتلو و با صرف هزینه بسیار میسازد، اما نهایتاً فقط در فضای مجازی پخش میشود.
۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۶امیرحسین مقصودلو معروف به "تتلو" که دو روز پیش(۲۵اردیبهشت ۱۳۹۶) با انتشار مطلبی در فضای مجازی از حجت الاسلام والمسلمین سید ابراهیم رئیسی در دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری حمایت کرده بود، امروز با انتشار عکسی از دیدار با این کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری در فرودگاه خبر داد./خبرگزاری میزان
«در مورد امیرحسین تتلو از دفتر گزارش خواستم، فهمیدم خوشسابقه و خوشنام نیست و مجوز پخش ندادم. وقتی در تبلیغات انتخابات ریاستجمهوری به ملاقات آقای رئیسی رفت و عکس آن منتشر شد تعجب کردم، اما وقتی خبرگزاری فارس با کمک شخصیتهای سیاسی و فرهنگی مراسم تجلیل و قدردانی برایش گذاشت خیلی بیشتر متحیّر شدم.»
محمد سرافراز سپس صراحتاً ابراز تعجب میکند از اینکه «چرا یک بخش خاص از سپاه اینقدر برای او سرمایهگذاری کرده است».
ماجرای«استعفاء»ی امنیتی
محمد سرافراز علاوهبر شرح نقش سازمان اطلاعات سپاه و همکاری چهرههای امنیتی دولت، از جمله «علی ربیعی» با رئیس اطلاعات سپاه در ماجرای استعفا، جزئیاتی از حضور چندلایه امنیتیها در اجزای سازمان صداوسیما هم به دست میدهد.
او رقابت دو طیف امنیتی وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه در سازمان زیرنظرش را رد میکند و از هماهنگی آنها خبر میدهد و میگوید: «آقای مروتی، مدیرکل پرسنلی حراست، نیروی وزارت اطلاعات بود اما با اطلاعات سپاه هماهنگ بود. بعد از مدتی هم که تغییر کرد، از سوی رئیس مرکز حراست برآورد شده بود حدود ۳۰ نفر نیرو در بخشهای مختلف سازمان خصوصاً سیما داشت که مستقیماً از وزارت اطلاعات با آنها تماس میگرفت. آنها شبکهای درست کرده بودند و با توجه به اختیارات گستردهای که برای خودشان تعریف کرده بودند، در مورد مدیران، کارشناسان، برنامهها و بسیاری از مسائل سازمان نقش داشتند و با اطلاعات سپاه هماهنگ بودند.»
حجت الاسلام والمسلمین حسین طائب را به عنوان مسئول اطلاعات سپاه و سردار سرتیپ پاسدار حسن محقق را نیز با عنوان جانشین اطلاعات سپاه معرفی شدند/۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۸
محمد سرافراز در دوره ریاستش بر صداوسیما از نتایج «مثبت» این هماهنگی در فعالیتهای سازمانی بیبهره نبود، اما این اتحاد چاقوی دولبهای است که بههنگام مزایده صداوسیما برای واگذاری آگهیها دست آقای سرافراز را برید: «وقتی قرار شد جلوی مزایده صداوسیما را بگیرند، با هم هماهنگ عمل کردند. یکی به دفتر رهبری گزارش داد که انجام مزایده یعنی آنتنفروشی صداوسیما و دیگری کاری کرد که برنده مزایده بهصورت غیرقانونی از مزایده کنار بکشد.»
ازجمله اقدامات محمد سرافراز تغییر عنوان معاونت سیاسی صداوسیما به معاونت خبر و ایجاد برخی تغییرات صوری در ساختار این معاونت بود، با این حال و بهگفته خودش ساختار امنیتی حاکم بر «ساختمان شیشهای» جامجم همچنان پایدار ماند.
او درباره ارکان این معاونت که نقش راهبر اصلی را در بخشهای خبری و برنامههای سیاسی ایفا میکنند میگوید: «سه چهار نفر هستند که بر خبر تلویزیون سلطه دارند و مورد اعتماد دفتر رهبری و آقای حسین محمدی هستند و تصور میکنند که از اینها بهتر دیگر وجود ندارد.»
و این جدا از نیروهایی است که دستگاههای امنیتی در بدنه سازمان صداوسیما به شکل مأمور یا همکار دارند و رئیس پیشین صداسیما در این گفتوگو بر وجود و فعالیت آنها صحه گذاشته است.
فساد مالی در پیامرسان سروش
محمد سرافراز مدعی اصلاح برخی مفاسد مالی در صداوسیماست و بههنگام شرح جزئیات از پیامرسان سروش و نقش محمدرضا علیعسگری، فرزند رئیس کنونی صداوسیما، مثال میآورد که اتفاقاً گزارش مالی آن را بازرس ویژهاش، شهرزاد میرقلیخان، به او رسانده بود.
«زمانی که ایشان گفت این اپلیکیشن آماده بهرهبرداری است، راستیآزمایی کردم آیا چند میلیون مخاطب همزمان میتوانند در آن پیام مکتوب، صوتی وتصویری رد و بدل کنند؟ جواب منفی بود.»
بهگفته آقای سرافراز، در کنار شرکت سروش رسانه، بدون مجوز، شرکت دیگری برای انجام کار تأسیس میشود که ۴۹ درصد سهام آن متعلق به فرد حقیقی، ازجمله محمدرضا علیعسگری، است: «آن شرکت هم اغلب پولها را به کارکنان شرکت مُهیمن میداد که مربوط به مدیرکل خود ایشان بود.» پس از محرز شدن تخلف، شکایتی از سوی رئیس صندوق بازنشستگی صداوسیما تسلیم دادسرای فرهنگ و رسانه میشود، اما عاقبت، بهگفته محمد سرافراز، پس از منصوب شدن رئیس کنونی صداوسیما این شکایت هم پس گرفته میشود.
مورد ویژه رحیمپور ازغدی
محمد سرافراز در حاشیه بحث پیرامون استفعای جنجالی غلامرضا غلامی، مدیر وقت شبکه چهار، در اعتراض به دخالتهای مدیر بالادستی و نیز «حجم فساد مالی»، به پشتپرده برنامههای حسن رحیمپور ازغدی اشاره میکند و میگوید که آقای رحیمپور ازغدی خودش تیم تولید برنامه تشکیل داده بود و در عین حال همزمان در سه شبکه برنامه داشت.
«نظر آقای غلامی این بود که هم در مورد موضوعات و هم در مورد کیفیت فنی میبایست با شبکه هماهنگی شود و آقای رحیمپور ازغدی زیر بار نمیرفت.»
برخلاف تصور عمومی، برخی برنامههای سخنرانی تلویزیون، ازجمله برنامه هفتگی محسن قرائتی که با عنوان «درسهایی از قرآن» سابقه چنددههای دارد، برنامههایی هستند که تهیهکننده آنها خود سخنراناناند و برآورد مالی جداگانهای دارند که سود آن بنابهقاعده به جیب تهیهکننده و تیمش واریز میشود.
محمد سرافراز در مورد ویژه «حسن رحیمپور ازغدی» از دفتر رهبر جمهوری اسلامی نیز یاد میکند و میگوید آقای رحیمپور ازغدی «با دفتر رهبری ارتباط داشت و به آنها گزارش میداد، آقای غلامی هم جواب میداد».
سخنرانیهای ازغدی، که اصولگرایان از او بهعنوان «نظریهپرداز انقلاب اسلامی» یاد میکنند، همچنان و هفتگی از شبکههای گوناگون پخش میشود.
استعفای معترضانه «سرافراز»
در یکی از آخرین روزهای بهمن ۱۳۹۴ محمد سرافراز به دفتر رهبر جمهوری اسلامی میرود و در دیدار دونفره با آیت الله خامنهای به او میگوید «یک حکومت پنهانی در حکومت که هم پول دارد، هم رسانه در داخل و خارج دارد و هم ابزار امنیتی دارد، علیه سازمان در حال برنامهریزی است» و از او درخواست حمایت میکند و میگوید در غیر این صورت «من استعفا میدهم و میروم برای اینکه این سازمان برای شما بماند و حفظ شود»، و استعفایش را مکتوب میکند و بههوای حمایت برمیگردد سر کارش.
در اردیبهشتماه ۱۳۹۵، پس از انتشار شایعاتی درباره استعفایش، به «حجت الاسلام علیاصغر حجازی »در دفتر رهبری گله میبرد و آقای حجازی در جواب میگوید در جریان ملاقات او با آیت الله خامنهای بوده و با استعفای او موافقت شده است.
محمد سرافراز در روز ۱۸ اردیبهشت ۹۵ آخرین نامهاش در مقام رئیس صداوسیما را برای رهبرانقلاب مینویسد و اتفاقات مهم پس از آخرین ملاقاتش با او را توضیح میدهد و در پایان مینویسد «هر تصمیمی که بگیرید، دعاگو هستم». اما آیت الله خامنهای که تنها ۷ ماه پیش از آن «۱۳ صفت مثبت و بعضاً اختصاصی» را نصیب او کرده بود، هیچگاه هیچ جوابی به این نامه نمیدهد.
عکسی از دیدار مدیران صداوسیما با رهبر جمهوری اسلامی در ۲۰مهرسال ۱۳۹۴ که حسین محمدی نیز در آن حضور دارد (نفر اول سمت چپ)
کسی که ۱۸ ماه از ۲۴ سال حضورش در صداوسیما را در مقام ریاست بر آن گذرانده، این سازمان را مجموعهای «گسترده و پراکنده» توصیف میکند؛ توصیفی که «بیدروپیکر بودن» آن را به ذهن میآورد. سازمان عریض و طویل صداوسیما شاید در برخی مسائل و مفاسد مالی بیدروپیکر به نظر برسد، اما در ساختار مدیریتی و سیاسی نهتنها بیدروپیکر نیست که دروازهها و مردانی آهنین دارد؛ مردانی که راهشان جملگی به دفتر رهبری ختم میشود.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:بااستفاده ازرادیوفردا،باویرایش(حذف کلمات نامحترمانه وافزودن تصاویر)
۰۹ مرداد ۱۳۹۶
نهم مردادماه سال ۱۳۷۵ رهبر معظم انقلاب از سازمان صداوسیما بازدید و از نزدیک با مدیران، کارکنان و برنامهسازان دیدار کردند.
شب گذشته فیلمی قدیمی به طور گسترده بازنشر شد تا شایعه شود محمد سرافراز رئیس پیشین رسانه ملی از کشور رفته است.
محمد سرافراز رئیس پیشین در تهران است و در گفت و گو با نزدیکانش اتهام فرار از کشور را تکذیب کرده است.
این واکنش او به شایعه خروج مخفیانه از ایران است. شب گذشته ویدئویی از او منتشر شد که چندسال قبل و وقتی شهرزاد میرقلیخان ایران را ترک کرده بود هم منتشر شده بود. در این ویدئو و متن زیر آن سعی شده بود بگویند او با اسناد محرمانه زسانه ملی از کشور خارج شده است!
ادعایی که حتی خود میرقلیخان هم آن را تکذیب کرده است. میرقلیخان در دوره سرافراز از اعضای واحد بین الملل سیما بود که به دلیل حساسیت نهادهای نظارتی به عمان گریخت.
او پیشتر به اتهام همکاری با ایران برای خرید تجهیزات ماهوارهای سالها در آمریکا بازداشت بوده است.
جالب اینجاست در هفتههای اخیر جریانی به راه افتاده تا با خبرسازی درباره خروج چهرههای سرشناس از کشور به همراه پروندههای محرمانه، موجی را ایجاد کند.
هفته قبل شایعه فرار سردار نصیری فرمانده پیشین حفاظت سپاه پاسداران را سر زبانها انداختند و این بار شایعه فرار محمد سرافراز که هر دو هم از اساس تکذیب شدهاند./: ۰۶ اردیبهشت ۱۳۹۸روزنامه جوان
***
مراسم «تودیع سرافراز»+معارفه دکتر علی عسگری
مراسم معارفه دکتر علی عسگری به عنوان رئیس رسانه ملی و تودیع و تقدیر از دکتر محمد سرافراز رئیس سابق صدا و سیما امروز در سالن همایشهای صدا و سیما برگزار شد.
این مراسم با حاشیههایی مهمتر و خواندنیتر از متن همراه بود که به برخی از آنها اشاره میشود.
- سخنان پورمحمدی معاون سیما شکننده فضای رسمی حاکم بر جلسه بود. او سخنانش را اینگونه آغاز کرد: آقای سرافراز یک پدیده بود همانگونه که آقای عسگری یک پدیده است. آقای ضرغامی هم پدیده بوده و هست. این سخنان صدای خنده حاضران را بر سالن مسلط کرد.
پورمحمدی درباره عملکرد 18 ماهه محمد سرافراز گفت:آقای سرافراز خیلی از کارها را می خواست انجام بدهد که برخی انجام شد و برخی نه. شاید یکی از دلایل ناکامی او این بود که میخواست چندین کار را باهم بکند.
وی گفت: چهارشنبه گذشته خدمت آقای لاریجانی در مجلس بودیم و مسائل سازمان را مطرح کردیم، آقای لاریجانی اظهار بی اطلاعی از موضوعاتی کردند. یکی از نقاط ضعف سرافراز این بود که مشکلات را به مسئولین و .... نمی گفت.
پورمحمدی با اشاره به حسام الدین آشنا مشاور رییس جمهور که دقایقی قبل در ردیف جلوی سالن مستقر شده بود، گفت: خوشحالم که آقای آشنا را از ردیف سوم آوردن ردیف اول. همین نشاندن ایشان در ردیف سوم در بودجه ما اثر میگذارد و ما باید اینها را رعایت کنیم و متاسفانه آقای سرافراز نتوانست، بین مجلس دهم و دولت هماهنگی لازم را بر قرار کند.
- پورمحمدی سخنانش را اینگونه به پایان برد که استعفاء چیز خوبی نیست. اگر استعفاء بدهید یکدفعه دیدید با آن موافقت شد، پس سعی کنید استعفاء ندهید.
علی اصغر پورمحمدی
- سرافراز پس از قرار گرفتن پشت تریبون در ابتدا گفت: هرچه فکر کردم نفهمیدم آقای پورمحمدی از من تعریف کرد یا منتقد بود! در هر حال متشکرم.
- وی در پایان سخنان خود به موضوع استعفا از سوی پورمحمدی پرداخت و گفت: من به بخش سنتی استعفا می پردازم که استعفا به معنی طلب عفو کردن است و از همه طلب عفو می کنم که در این مدت اذیتشان کردیم و امیدوارم توفیق خدمت برای همه فراهم شود.
- دکتر علی لاریجانی نیز با زبان کنایه و مطایبه گفت: احساس میکنم مشکل آقای سرافراز همین پورمحمدی بود. ایشان (پورمحمدی) هم پدیده عجیب و غریبی است.
لاریجانی ادامه داد: من از آقای علی عسگری خواهش دارم به یک نحوی کار کنند که ما ده سال دیگر برای چنین مراسمی بیاییم( نه یک سال و نیم بعد) البته با پشتکاری که از آقای عسگری سراغ دارم بعید است استعفاء دهد. وی فردی با پشتکار و مثبت اندیش و با ارتباطات خوبی که برقرار خواهد کرد بر چالشهای سازمان فائق خواهد آمد.
- رییس مجلس گفت: من از آقای سرافراز خواستم در صدا و سیما بماند
علی لاریجانی با اشاره به گزارش معاون برون مرزی درباره میزان نفوذ شبکه های برون مرزی گفت:اینکه اینقدر در عالم تاثیر گذار باشد را من نمیدانم.
- دکتر علی عسگری نیز طی سخنانی تصریح کرد: صدا و سیما را به خوبی میشناسم و برای توسعه و رشد صدا و سیما با حمایت از نیروهای متخصص، متعهد و فداکار از هیچ کوششی فروگذاری نمیکنم.
- حکم مقام معظم رهبری به علی عسگری توسط حجت الاسلام رسولی محلاتی قرائت و به وی اعطا شد. مجری مراسم علت عدم حضور حجت الاسلام محمدی گلپایگانی رئیس دفتر مقام معظم رهبری را بیماری و عمل جراحی ایشان عنوان کرد./۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۵الف
مدیران رسانه ملی ازاول انقلاب اسلامی سال۱۳۵۷الی۱۳۹۷
رؤسای تلویزیون(صداوسیما) ازاول انقلاب اسلامی سال۱۳۵۷الی۱۳۹۸
صادق قطبزاده و ابراهیم یزدی کنار امام خمینی در آمفیتئاتر مدرسه رفاه در حال ترجمه صحبتهای امام برای خبرنگاران خارجی
صادق قطب زاده از سال ۱۳۵۸ تا ۶۱ ریاست سازمان صدا و سیما را برعهده داشت. او که پیش از این عضو شورای انقلاب بود بعدها به دلیل طرح کودتا علیه جمهوری اسلامی محاکمه و اعدام شد.
حجت الاسلام سیدمحمدموسوی خوئینی ها که تنها رییس معمم رسانه ملی تاکنون است به عنوان عضو شورای سرپرستی از سال ۶۱ تا ۶۳ در این سمت حضور داشت. وی پیش از حضور در رسانه ملی نایب رییس دوره اول مجلس شورای اسلامی بود و بعد از رسانه ملی به عنوان دادستان کل کشور و رییس سازمان حج مشغول به فعالیت بوده است.
محمد هاشمی در سال های ۶۳ تا ۷۳ و به مدت یک دهه سکاندار رسانه ملی بود. وی پیش از آن سرپرست وزارت خارجه بوده و بعد از سازمان صدا و سیما به مجمع تشخیص مصلحت نظام رفت.
علی لاریجانی پنجمین رئیس رسانه ملی بعدازپیروزی انقلاب اسلامی ایران بود.
لاریجانی(رئیس فعلی قوه مقننه) از سال ۷۳ تا ۸۳ به مدت یک دهه رییس سازمان صدا و سیما بود. لاریجانی پیش از آن وزیر ارشاد دولت هاشمی رفسنجانی بود و بعد از پایان مدیریتش بر رسانه ملی به مجلس شورای اسلامی رفت و هنوز هم به عنوان نماینده ورئیس مجلس است.
بعد از لاریجانی به« عزت الله ضرغامی »رسید که وی نیز از سال ۸۳ تا ۹۳ این مسئولیت را به مدت یک دهه برعهده داشت. ضرغامی پیش از آن معاون امور سینمایی وزارت ارشاد و سابقه معاونت در صدا و سیما را داشت.
و اما هفتمین فردی که از سوی مقام معظم رهبری به عنوان رییس سازمان صدا و سیما انتخاب شده،« محمد سرافراز »است که ۱۸ ماه برمسند رسانه ملی تکیه زد،وی پیش از این سال ها در رسانه ملی فعالیت داشته است.
وی در دوران سیدعزتالله ضرغامی مدیریت شبکههای پرس تیوی و هیسپان تی وی را به صورت همزمان برعهده داشت.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:محمدسرافراز متولد۱۳۴۰آستانه اشرفیه(گیلان) است:
برادر محمدسرافراز (شهید جواد سرافراز،متولد۱۳۳۲ آستانه اشرفیه-گیلان-تحصیلکرده انگلیس وهند دررشته جامعه شناسی بوده که مسئول دفتر دکتر سید محمد بهشتی بود و به همراه وی در انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی در سال ۱۳۶۰ به شهادت رسید.برادر دیگر .علی سرافراز(در سال ۱۳۶۵ در منطقه شلمچه به شهادت رسید) است.
پدر این ۳، مرحوم «حجت الاسلام ابوالفضل سرافراز» متوفی۳آذر۱۳۸۵ نیز نماینده ولی فقیه در هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران بود.
***
مدیرانی که «سرافراز»جابجاکرد
صداوسیما پس از رفتن سید عزتالله ضرغامی و آمدن محمد سرافراز که زمانی معاون برون مرزی رییس رسانه ملی بود، با تغییر و تحولاتی در سیاستها و رویکردها و البته مدیران ارشد و معاونانش همراه بود.
خبرنگار سرویس تلویزیون و رادیو ایسنا با نگاهی اجمالی به تغییر و تحولات مدیران از دوره سید عزتالله ضرغامی تا محمد سرافراز، در قالب گزارش به این اسامی اشاره کرده است.
«سید رمضان موسویمقدم »از جمله مدیرانی بود که در دوره ضرغامی، با عنوان قائم مقام سازمان صداوسیما شناخته میشد. با آمدن محمد سرافراز این سمت از وی سلب شد و فرد دیگری جایگزین نشد. حجتالاسلام موسوی مقدم هم اینک به عنوان معاون امور مجلس و استانها به کار خود ادامه می دهد و جایگزین کیومرث طهماسبی شد.
در بخش مدیر دفتری سازمان نیز تغییراتی انجام شد. «بخشی» مدیر دفتر رئیس سازمان صداوسیما در دوره ضرغامی بود که پس از وی «طائب» این سمت را برعهده گرفت.
ریاست «حوزه ریاست سازمان صداوسیما» در دوره ضرغامی بر عهده« رضا شاکری» بود که این بخش هم با آمدن سرافراز دچار تغییر شد و با این تغییر، شاکری جایش را به مسعود گرجی داد.
«علی دارابی »هم در زمان ریاست ضرغامی، معاونت سیما را برعهده داشت که با آمدن سرافراز این سمت به علی اصغر پورمحمدی داده شد. پورمحمدی در دوره ضرغامی ریاست شبکههای سه و پنج را عهدهدار و در اواخر این دوره، از صداوسیما دور بود.
سرافراز با ورودش به صداوسیما در بخش معاونت صدا هم تغییراتی ایجاد کرد که در جریان این تغییرات «محمدحسین صوفی» جای خود را به نسرین آبروانی داد.
«علی عسگری» معاون توسعه و فناوری رسانه - ضرغامی بود که با ورود سرافراز ابتدا مهدی اخوان و سپس رضا علیدادی این سمت را عهدهدار شدند.
« لطفالله سیاهکلی» از دیگر مدیران سازمان صداوسیما در دوره ضرغامی بود که معاونت رسانههای مجازی را بر عهده داشت که با تغییر ریاست سازمان، این معاونت نیز با معاونت توسعه و فناوری رسانه ادغام شد.
محمد سرافراز که خود پیشتر معاون برون مرزی ضرغامی بود، با انتصابش به عنوان رییس صداوسیما، «محمد اخگری» را جایگزین خود کرد.
«مجید آخوندی» هم در دوره ضرغامی، معاون سیاسی سازمان صداوسیما بود، اما با تغییرات انجام شده، پیمان جبلی این سمت را بر عهده گرفت و بعدها این معاونت با تغییر در ساختار به معاونت خبر تغییر نام داد.
همچنین در دوره جدید در بخش معاونت نظارت و برنامهریزی صداوسیما تغییراتی انجام گرفت که در پی این تغییر، «حسن خجسته »از پست معاونت نظارت و برنامهریزی صداوسیما رفت و مهدی مجتهد جایگزین وی شد. این معاونت با تصمیم سرافراز به عنوان معاونت برنامه ریزی و امور مالی تغییر نام داد.
«حسن تقدسنژاد» در دوره 10 سالهی ضرغامی معاونت اداری و مالی سازمان صداوسیما را عهدهدار بود که در دوره سرافراز بخش مالی این معاونت حذف شد و معاونت سرمایه انسانی هم بعد از گذشت یک سال و چند ماه با عنوان مرکز سرمایه انسانی به ریاست جعفری تغییر کرد.
«دکتر غلامرضایی» هم از معاونان دوره ضرغامی بود که معاونت بخش آموزش و پژوهش سازمان صداوسیما را برعهده داشت. این معاونت پس از آمدن سرافراز از سازمان صداوسیما حذف شد و دکتر غلامرضایی هم به دانشگاه صداوسیما رفت. هرچند، چندی پیش زابلیزاده (مدیر سابق شبکه خبر) جای وی را در سمت ریاست دانشگاه صداوسیما گرفت.
در بخش مرکز موسیقی وسرود صداوسیما، «حسین تقیپور »جای خود را به محمدباقر معلم داد و بعدها این مرکز به دفتر تبدیل شد.
همچنین در بخش مرکز نظارت و ارزیابی سازمان صداوسیما در دوره ضرغامی تا سرافراز تغییراتی انجام شد که در پی این تغییرات، رضا خاشعی جایگزین «عبدالکریم خیامی» شد.
«صادق مقدسی» از دیگر مدیران دوره ضرغامی بود که در بخش مدیر کلی مرکز تحقیقات صداوسیما فعالیت داشت. سمت وی با ریاست محمد سرافراز به جعفر عبدالملکی سپرده شد و این مرکز به مرکز پژوهش و سنجش افکار صداو سیما تغییر نام داد.
«محمدتقی سهرابی »هم که در دوره سید عزت الله ضرغامی، مدیریت اداره کل روابط عمومی سازمان صداوسیما را بر عهده داشت، با تغییر رییس صداوسیما، جای خود را به داود نعمتی انارکی داد.
«شاکر طاهری» با آمدن سرافراز در حالی سمت مدیر کل اداری مالی سازمان صداوسیما را عهدهدار شد که این سمت در دوره ضرغامی وجود نداشت.
همچنین «امین صدیقی »که در ابتدا به عنوان مشاور فرهنگی رییس صداوسیما معرفی شد، بعدها به سمت ریاست مرکز گسترش فیلمنامهنویسی رسید.
حراست سازمان صداوسیما هم از جمله بخشهایی بود که با ورود سرافراز از قلم نیفتاد و این بخش هم دچار تغییراتی شد.« رضاییان» که در دوره ضرغامی در بخش حراست صداو سیما فعالیت داشت، با تغییرات انجام شده، جای خود را به محمد باقر زهرایی داد.
مدیر کل امور مجلس صداوسیما هم در دوره ضرغامی «حجتالاسلام میرتاجالدینی »بود که اداره این بخش با آمدن سرافراز، به حسن گروسی رسید.
بخش سروش رسانه سازمان صداوسیما نیز از دیگر بخشهایی است که با ریاست جدید سازمان دچار تغییر شد. در دوره ضرغامی این بخش را «زاهدیوش »عهدهدار بود که در پی تغییرات در صداوسیما، این سمت به محمد شریفخانی سپرده شد. در دوره قبلی سازمان صداوسیما، بخش تکتای این سازمان، بر عهده کاشانی بود که با آمدن محمد سرافراز این بخش به کمانی سپرده شد.
«پدرام کرباسیان و مجتبی رضایی» هم از جمله افرادی هستند که در دوره محمد سرافراز با سمت رییس مجامع شرکتهای وابسته معرفی شدند در حالی که در دوره ضرغامی چنین بخشی در صداوسیما نبود.
«شرکت سروش صداوسیما» در دوره ضرغامی نیز بر عهده «محمد پیشگاهیفرد» بود که با تغییر ضرغامی، تقی رستم وندی فعالیتش را در این بخش آغاز کرد.
همچنین در بخش انتشارات سروش صداوسیما در دوره ضرغامی، «مهدی فضائلی» این مسوولیت را برعهده داشت که با آمدن سرافراز این سمت از او گرفته شد و فرد دیگری برای این بخش انتخاب نشد.
اداره کل بازرسی سازمان صداوسیما هم از دیگر بخشهایی بود که با ورود سرافراز با تغییر مواجه شد. در پی این تغییر« حسینی جایگزین حجتالاسلام اربابیفر »شد.
همچنین در بخش مدیران شبکههای سیما سرافراز تغییرات اساسی انجام داد.
شبکه اول که در دورهی ضرغامی توسط «مهدی فرجی» اداره میشد، با آمدن سرافراز توسط محمد احسانی اداره شد که با استعفای وی، فضل الله شریعت پناهی به عنوان سرپرست معرفی شد.
«جعفری جلوه» هم در شبکه دو سیما جایگزین «علی بخشیزاده» شد.
در شبکه سه سیما «مجید زین العابدین »جای خود را به غلامرضا میرحسینی داد.
«تقی رستموندی» هم که پیشتر مدیریت شبکه چهار سیما را عهدهدار بود، با آمدن سرافراز از این سمت برکنار و غلامرضا غلامی جایگزین وی شد.
«غلامی» در همان ماههای اول مدیریتش استعفا داد ولی با استعفایش موافقت نشد تا اینکه اخیرا مجددا استعفا داد و از شبکه چهار رفت.
شبکه پنج سیما هم که در دوره ضرغامی ریاستش برعهده «مسعود احمدی »بود، با آمدن سرافراز مجید زینالعابدین مدیریت این شبکه را برعهده گرفت.
همچنین شبکه خبر هم با آمدن سرافراز دچار تغییر شد. در پی این تغییر عبدالرضا بوالی به عنوان مدیر جدید شبکه خبر معرفی شد و« اردشیر زابلی زاده »از مدیریت این شبکه رفت.
در شبکه قرآن سیما که پیش از این با مدیریت «حسن گروسی» اداره میشد، با ورود رییس جدید ابتدا محمدی نیا به عنوان مدیر شبکه قرآن معرفی شد و سپس مدیریت این شبکه به موسوی سپرده شد.
در دوره ضرغامی مدیریت شبکه جامجم برعهده «علی طلوعی» بود که در دوره جدید ریاست، این شبکه به سعید اشناب سپرده شد.
همچنین مدیریت مرکز بسیج سازمان صداوسیما پیشتر بر عهده «علیاصغر جعفری» بود که با تغییرات انجام شده، سرافراز محمود عاطفی را به این سمت منصوب کرد.
شبکه پویا نیز از دیگر شبکههای سیماست که سرافراز مدیریتش را تغییر داد. این شبکه پیشتر با مدیریت «حسین ساری» اداره میشد و در حال حاضر محمد سرشار مدیریت آن را بر عهده دارد. حسین ساری نیز از جمله مدیرانی بود که علاوه بر مدیریت شبکه پویا در دوره ضرغامی، بخش صبا را هم اداره میکرد که با ورود سرافراز، اداره این بخش به مرتضی شمسی سپرده شد.
مدیریت شبکه مستند سیما هم در دوره سید عزت الله ضرغامی بر عهده «دکتر رضا پورحسین» بود که بعدها، امیر تاجیک با حکم محمد سرافراز به عنوان مدیر شبکه مستند معرفی شد. رضا پورحسین هم در سمت قائم مقام معاون سیما در کنار پورمحمدی به کار در صداوسیما ادامه داد.
شبکه نسیم و نمایش در دوره ضرغامی با مدیریت «حسین کرمی» اداره میشد که سرافراز مدیریت آنرا تغییر نداد و در حال حاضر مدیریت این دو شبکه همچنان بر عهده کرمی است.
محمد سرافراز در دوران ریاستش در سازمان صداوسیما، شبکههای تماشا و شما را که در دوره ضرغامی به ترتیب با مدیریت «کامبیز اخوان صفا و مهدی قاسمی» اداره میشدند، را به ترتیب با شبکههای نمایش و آموزش ادغام و آنها را حذفکرد. همچنین شبکه بازار هم با شبکه پنج سیما ادغام و از کانالهای تلویزیونی حذف شد./۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۵ایسنا
***
هشتمین رئیس– ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۵ عبدالعلی علی عسگری است
پیش ازعسکری آقای محمد سرافراز ۱۸ ماه سکان رسانه ملی را به دست داشت
برادر رئیس مستعفی ،شهید جواد سرافراز مسئول دفتر دکتر سید محمد بهشتی بود و به همراه وی در انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی در سال ۱۳۶۰ به شهادت رسید. برادر دیگر .علی سرافراز(در سال ۱۳۶۵ در منطقه شلمچه به شهادت رسید) است.
پدر این ۳، مرحوم «ابوالفضل سرافراز» نیز نماینده ولی فقیه در هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران بود.
عزت الله ضرغامی:دوران مدیریت: از ۱۳۸۳ تا ۱۳۹۳
علی لاریجانی:دوران مدیریت: از ۱۳۷۳ تا ۱۳۸۳
محمدهاشمی :دوران مدیریت: از ۱۳۶۳ تا ۱۳۷۳
۲۲ / ۰۴ / ۱۳۹۴
امیرحسین مقصودلو، که در یک سال و نیم گذشته به شدت از سوی اصولگرایان مورد حمایت قرار گرفته بود، با انتشار پست هایی وقیحانه در صفحه اینستاگرام خود، امام حسین (ع) اعمال شیعیان در ماه محرم، روحانیت و اسلام را به باد توهین و الفاظی رکیک گرفت.با اظهارات متعفن تتلو، این شبه انسان هار شده و قلاده دریده، باید منتظر ماند و دید موضع جدید اصولگرایان چیست. آنها که تتلو را روی عرشه کشتی جنگی بردند تا در دفاع از نیروهای مسلح بخواند، کسانی که او را در پاویون فرودگاه، نزد حجت الاسلام رئیسی بردند تا بلکه از این راه، نتیجه انتخابات به نفع آنها تمام شود و افرادی که در همین مدت اخیر با شدت و حدت از او دفاع کرده و حتی پاسخ منتقدان این اقدام را به تندترین وجه ممکن می دادند، اکنون چه توجیهی برای مواضع خود خواهند داشت؟
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از انتخاب؛ امیرحسین مقصودلو، مشهور به امیر تتلو، در یک سال و نیم گذشته و پس از انتخابات سال ۱۳۹۶، به شدت مورد لطف این جریان سیاسی قرار داشت. او در تابستان سال گذشته در جشنی متعلق به اصولگرایان شرکت کرد و در کنار افراد شاخصی از این جریان از جمله عزت الله ضرغامی، مجتبی ذوالنور و حمید رسایی قرار گرفت.
انتقادها از این اقدام اصولگرایان بارها و بارها از سوی افراد و رسانه های این جریان با تندی پاسخ داده می شد. به طور مثال کیهان در واکنش به این انتقادها نوشته بود: « تتلو میگوید از کردههای گذشته خود تائب و پشیمان است. کسی میتواند او و قبیل او را در موضع ابراز ندامت نپذیرد و دست رد به سینهشان بزند؟ میزان حال فعلی افراد است و او امروز میگوید توبه کرده است، ضمن اینکه نسبت به وطنش در مقابل دشمنان و وطنفروشان تعصب دارد. فردا هم اگر او یا بزرگتر از او (مانند برخی انقلابیون بدفرجام چپ) پا کج گذاشتند، نیروهای انقلابی معترضشان میشوند. منطق توبه و پشیمانی تتلو را مقایسه کنید با ارتجاع برخی افراطیون مدعی اصلاحطلبی که از آرمانهای اسلام و انقلاب رویگردان شدند و با دشمنان اسلام و ایران پالوده خور شدند.»
«عزت الله ضرغامی» هم در واکنش به انتقادها از دیدارش با تتلو با کنایه به سیاسیون منتقد نوشته بود: آقای امیر مقصودلو (تتلو) را هم دیدم. تواضع و روی خوش او برجسته بود. خصلتی که در برهوت سیاسیون کیمیاست!»
حجت الاسلام حمید رسایی(نماینده دوره های هشتم و نهم مجلس شورای اسلامی) هم در دفاع از حمایت اصولگرایان از تتلو گفته بود: « این تقدیر از کسانی صورت گرفت که در فضای مجازی فعال هستند و به خاطر اعتقاد دینی و انقلابی شان مورد هجمه قرار گرفتهاند. آقای تتلو یکی از اینها بود.»
تتلو+حجت الاسلام حمیدرسایی
علیاکبر رائفیپور هم در نامه ای عجیب به تتلو نوشته بود: امیر حسین عزیز؛ به خاطر این روزها به حالت غبطه می خورم، نه فقط از این جهت که مظلوم واقع شده ای ! بلکه بیشتر برای این که معیار تشخیص حق از باطل گشته ای.
دفاع تمام قد از تتلو از سوی اصولگرایان با اظهارات چندی پیش وی درباره مائده هژبری به سکوت بدل شد؛ هرچند در آن زمان هم عده ای از اصولگرایان همچنان بر مواضع خود به نفع تتلو اصرار و پافشاری داشتند. با این وجود، اقدام اخیر وی به طور کامل با اظهارات دیگرش تفاوت دارد. او با وجود آنکه یک مراسم پرحاشیه و چه بسا نادرست در ماه محرم را بهانه این حملاتش قرار داده، اما اصل حرفش ارتباطی با این مراسم پیدا نمی کند. تتلو با کلماتی رکیک و غیرقابل بیان، به ائمه اطهار، محرم، عزاداری و اصل اسلام و مسلمانی حمله ای وقیحانه کرده است.
اکنون با این اظهارات چندش آور تتلو، این شبه انسان هار شده و قلاده دریده، ، باید منتظر ماند و دید موضع جدید اصولگرایان چیست. آنها که تتلو را روی عرشه کشتی جنگی بردند تا در دفاع از نیروهای مسلح بخواند، کسانی که او را در پاویون فرودگاه، نزد حجت الاسلام رئیسی بردند تا بلکه از این راه، نتیجه انتخابات به نفع آنها تمام شود و افرادی که در همین مدت اخیر با شدت و حدت از او دفاع کرده و حتی پاسخ منتقدان این اقدام را به تندترین وجه ممکن می دادند، اکنون چه توجیهی برای مواضع خود خواهند داشت؟
همین مواضع اصولگرایان و پروبال دادن به تتلو باعث شد تا نگاه ها به سمت او بیش از گذشته جلب شود و صفحات اجتماعی اش و اظهارات گاه و بی گاهش با تمام اثرات مخرب آن، بسیار بیشتر از گذشته اهمیت یابد.
اظهارات تتلو در حالی بیان می شود که اخیرا رای دادگاه محمدرضا شجرایان، استاد آواز اصیل ایرانی که شکایت او از صداوسیما را رد کرده بود، بار دیگر نام وی را بر صدر اخبار نشانده است. مقایسه نوع برخورد اصولگرایان با افرادی مانند شجریان که قریب به 9 سال است با محدودیت های رسمی و غیررسمی مواجه شده و عملا ممنوع التصویر بوده، با امثال امیر تتلو، واقعیات قابل تاملی را افشا می کند.
اصولگرایان حامی تتلو در یک سال و نیم گذشته کسانی اند که همواره در سال های اخیر محمدرضا شجریان را با الفاظ تند مورد هجوم قرار داده و از هرگونه محدودیتی برای او حمایت کرده اند. برخی حتی در ماقعی مدعی ارتکاب جرم توسط او شده و خواستار محاکمه اش شده بودند.
امیرالمومنین، حضرت علی علیهالسلام در روایتی چهار عامل را سبب شکست دولتها معرفی کرده اند: یُسْتَدَلُّ عَلَی اِدبارِ الدُّوَلِ بِاَربَعٍ: تَضییعِ الاُصولِ وَ التَّمَسُّکِ بِالفُرُوعِ وَ َتقدیمِ الاَراذِلِ وَ تَاخیرِ الاَفاضِلِ» (غرر الحکم، ص 342). این چهار دلیل عبارتند از: اصول اساسی را ضایع نمودن، به جاه زودگذر دنیا مغرور شدن، فرومایگان را مقدّم داشتن و فرزانگان را مؤخّر قرار دادن.
به نظر می رسد بد نیست فعالان عرصه سیاست برای رفتارهای خود که عمدتا با اهداف خاصی انجام می شود، و به نوعی هدف آنها وسیله شان را توجیه می کند، کمی بیشتر تامل کنند تا بلکه مشمول این هشدار امیرالمومنین نشوند./۱۳۹۷/۰۶/۲۶اقتصادنیوز
***
غلامی: از من خواسته شد برنامهای در زمینه نقد سینما نداشته باشم،به پورمحمدی گفتم چنین درخواستی غیرقانونی است و به این جمع بندی رسیدم که من استعفا دهم و در شبکه نباشم تا پورمحمدی هم بتواند به منظور مورد نظر خود برسد.
نشست خبری غلامرضا غلامی مدیر شبکه چهار با حضور مدیرگروه های این شبکه و هنرمندان و برنامه سازان امروز ۲۴ شهریورماه برگزار شد. غلامی در ابتدای این نشست خبری پیرامون استعفا و برگشت دوباره خود به شبکه چهار گفت: این نشست قرار بود زودتر برگزار شود اما اتفاقات اخیر باعث شد که به تاخیر بیفتد و امروز برگزار شد. همه خبرنگاران از من درباره اختلافم با پورمحمدی و اختلاف پورمحمدی با سرافراز میپرسند و این برای من عجیب است که چرا برخی این را درک نمیکنند که در یک مجموعه رسانهای که به صورت پیچیده کار میکند وجود اختلافات کارشناسی طبیعی است.
مدیر شبکه چهار سیما افزود: اگر شما درباره سیاستهای کلی رسانه و نظام سوال کنید متوجه میشوید که ما اختلافی نداریم و همه برادران دینی و انقلابی هستیم و تا به امروز با هم کار کرده و به خوبی جلو آمدهایم اما وجود برخی اختلاف نظرها در امور جزئی طبیعی است. همچنین در مباحث کارشناسی هر کسی ممکن است دیدگاههای خودش را داشته باشد.
وی با اشاره به اینکه برنامهریزیهایی برای برنامه های جدید شبکه چهار داشته است، بیان کرد: ما برنامه ریزی هایی را برای فصل پاییز داشتیم که از نظر خودمان این طراحی مناسب بود و ۲ ماه برای آن زحمت کشیده بودیم طبیعی است که پورمحمدی هم در معاونت سیما نظر خود را داشته باشد و او بر اساس دیدگاه خود این طراحی را قبول نداشت.
نامه به پورمحمدی را صریح و خودمانی نوشتم
غلامی ادامه داد: به عنوان مثال از من خواسته شد برنامهای در زمینه نقد سینما نداشته باشم اما ما ۲ ماه روی برنامه ها کار کرده بودیم و ممکن بود هر تغییری برنامه ها را بهم بریزد. درحالیکه من به این برنامه ریزی دلبستگی داشتم و به پورمحمدی گفتم چنین درخواستی غیرقانونی است اما بعد فکر کردم کارم خوب نبود چراکه او رییس من است. بنابراین به این جمع بندی رسیدم که من استعفا دهم و در شبکه نباشم تا پورمحمدی هم بتواند به منظور مورد نظر خود برسد.
مدیر شبکه چهار سیما با اشاره به نامه ای که خطاب به پورمحمدی نوشته و در رسانه ها منتشر شده بود، بیان کرد: من نامه ای نوشتم و سخنم را به این ترتیب بیان کردم اما به دلیل سوابق دوستی که بین من و او بود نامه را صریح و خودمانی نوشتم و فکر نمی کردم که این نامه بیرون منتشر شود.
وی با اشاره به اینکه این نامه بازتاب های عجیبی داشته است، گفت: ما رئیس باتدبیری در سازمان صداوسیما داریم و او با مکالمه ای کوتاه مساله را حل کرد و من به سهم خود از آقای سرافراز و تدبیر وی و همچنین از سعه صدر آقای پورمحمدی تشکر میکنم که حتی گلایه و شکایت هم نکرد.
غلامی در ادامه درباره حضور خود در شبکه چهار بیان کرد: ایده هایی که من دارم به زودی مشخصص می شود که چقدر موفق بوده اند. اگر من موفق شوم خوشحال می شوم که کارم را ادامه دهم و اگر نه کارم را تحویل خواهم داد و به این ترتیب از نظر من همه چیز طبیعی است.
وی در این نشست با اشاره به برنامه های جدید شبکه در نیمه دوم سال عنوان کرد: ما برنامه های خود را با سه پارامتر جلو خواهیم برد که تعریف شبکه، نوع مخاطب و اقتضائات محیطی را شامل می شود. تعریف شبکه براساس اسناد بالادستی موجود است. ما یک شبکه هنری، فرهنگی و علمی داریم بنابراین باید در حوزه فرهنگ برنامه ریزی کرده تا مخاطب را تغذیه کنیم. ما جلسات متعددی با کارشناسان، پذیرشگران و استادان داشتیم تا ببینیم در حوزه فرهنگ چه باید کرد و ببینیم اگر جمهوری اسلامی ایران بخواهد حرکتی را به سمت تمدن اسلامی شروع کند بر چه اساسی باید حرکت کند.
مدیر شبکه چهار یادآور شد: رسانه باید فضایی را ایجاد کند که نخبگان و صاحب نظران بتوانند افکار و اندیشه های خود را در حوزه فرهنگ بیان کنند و جامعه بتواند به اهداف تعریف شده ای برسد. ما با خو�
آیت الله خامنه ای ، مردم عراق امام حسین(ع) رادعوت کرده بودندبرای حکومت،نه برای شهادت وایشان درادامه گفتند،اما امام احتمال شهادت راهم می داد.
مردم عراق «امام حسین» رادعوت کرده بودند که بیاید«کُشته بشود» ویااینکه بیاید«حکومت»رابدست بگیرد؟
آیت الله خامنه ای:درباره هدف قیام اباعبدالله(ع) نه میتوانیم بگوییم که حضرت قیام کرد برای تشکیل حکومت و هدفش تشکیل حکومت بود،
و«نه میتوانیم بگوییم حضرت برای شهید شدن قیام کرد».
کسانی که گفته اند «هدف،حکومت بود» یا «هدف، شهادت بود»، میان هدف و نتیجه، خلط کرده اند.
نخیر؛هدف، اینها نبود.امام حسین(ع) هدف دیگری داشت.
منتها رسیدن به آن هدف دیگر، حرکتی را می طبید که این حرکت، یکی از دو نتیجه را داشت:
«حکومت» یا «شهادت».البته حضرت برای هر دو هم آمادگی داشت.
هم مقدمات حکومت را آماده کرد و می کرد؛ هم مقدمات شهادت را.
هدف امام حسین(ع) عبارت است از باز گرداندن جامعه اسلامی به خط صحیح.
آن وقتی که راه عوضی شده است و جهالت و ظلم و استبداد و خیانت کسانی ، مسلمین را منحرف کرده و زمینه و شرایط هم آماده است.
رهبرمعظم انقلاب(آیت الله خامنه ای) ۱۹ خرداد ۱۳۷۴(۱۰محرم ۱۴۱۶) خطبه اول نماز جمعه تهران
۳عامل قیام امام حسین(ع)
۱-درخواست بیعت از امام برای یزید و فشار ابن زیاد در این باره.
۲- دعوت مردم کوفه از امام به عراق برای مبارزه با یزید.
۳- امر به معروف و نهی از منکر که امام(ع) از روز اول حرکت خود این شعار را مطرح کردند.
بی شک نقش اجابت دعوت مردم کوفه بسیار مهم و باارزش است؛ زیرا حضرت در پاسخ مردمی که از اطاعت یزید سرپیچی نموده و او را برای رهبری خود دعوت کرده بودند، آمادگی خود را اعلام نمود و اگر اوضاع مساعد بود، حتما اقدام به تشکیل حکومت اسلامی میکرد.
خودداری حضرت از بیعت با یزید، ارزش بیشتری دارد؛ چون امام بارها اعلام کرد که به هیچ قیمتی حاضر به بیعت با یزید نیست؛ زیرا بیعت با یزید نه تنها به معنای صحه گذاشتن بر خلافت شخص فاسق و فاسدی چون او بود، بلکه به معنای تأیید بدعت بزرگی مثل تأسیس رژیم سلطنتی بود که معاویه آن را پایه گذاری کرده بود.
اما عامل سوم، یعنی امر به معروف و نهی از منکر اهمیت بیشتری دارد؛ زیرا در اینجا عکس العمل حضرت، نه دفاعی بود و نه همکاری و تعاون و اجابت دعوت مردم؛ بلکه جنبه ی تهاجمی و اعتراض داشت.
چراامام حسین وقتی«خبر شهادت مسلم» که نشان از بی وفایی کوفیان بودراشنید،«برنگشت»؟
اگر بگوییم دعوت مردم کوفه عامل اساسی بود، پس وقتی خبر شهادت مسلم و بی وفایی کوفیان به امام رسید، امام میبایست دست از مواضع خود برمی داشت و مسیر آمده را بازمی گشت؛ لکن شورانگیزترین و داغترین خطبههای آن حضرت بعد از ماجرای شهادت مسلم بن عقیل و هانی بن عروة بود.
امام حسین (ع) خبر مرگ مسلم را که شنید، چشمهایش پر از اشک شد، ولی فورا این آیه را تلاوت کرد: مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّـهَ عَلَیْهِ ۖ فَمِنْهُم مَّن قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ ۖ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا ﴿٢٣احزاب﴾.
شهیدمرتضی مطهری(حماسه حسینی ج۲)می نویسد: امام با خواندن این آیه﴿٢٣احزاب﴾ میخواهد بفهماند که ما فقط برای کوفه نیامدیم.
کوفه سقوط کرد که کرد، حرکت ما، فقط معلول دعوت مردم کوفه که نبوده است.
این یکی از عوامل بود، که برای ما این وظیفه را ایجاد میکرد که عجالتا از مکه بیاییم به طرف کوفه. ما وظیفه ی بزرگتر و سنگین تری داریم.
شهید مطهری درادامه می نویسد: در ماه رجب و شعبان که ایام عمره است، مردم از اطراف و اکناف به مکه میآیند و بهتر میتوان مردم را ارشاد کرد و آگاهی داد. بعد هم موسم حج فرامی رسد که فرصت مناسب تری برای تبلیغ است. بعد از حدود دو ماه توقف در مکه، - است که - نامههای مردم کوفه میرسد.
با این توضیح، اگر یزید برای بیعت گرفتن از امام حسین (ع) فشار نمی آورد، باز هم امام سکوت نمی کرد.
یعنی اگر دعوت کوفیان نبود، باز هم امام بنابر وظیفه ی شرعی خود یعنی مسأله ی مهم و اصلی امر به معروف و نهی از منکر، دست به قیام میزد و انقلاب بوجود میآورد.
نامه های مردم عراق (کوفه)
پس از هلاکت معاویه، شیعیان کوفه در منزل سلیمان بن صرد جمع شدند و حمد خداوند را در برابر مرگ معاویه به جا آوردند. آنگاه سلیمان در ضمن سخنانی به آنان گفت: امام حسین (ع) از بیعت با یزید خودداری کرده و به سوی مکه خارج شده است. شما شیعیان او و پدرش هستید، اگر می دانید که او را یاری خواهید نمود و با دشمنش جهاد خواهید کرد برایش نامه بنویسید و او را به سوی خود دعوت کنید ولی اگر از ضعف و سستی خود می ترسید، آن حضرت را با سخنان خود فریب ندهید. همگی گفتند ما با دشمن امام (ع) می جنگیم و جانمان را در راهش فدا می کنیم. (تاریخ طبری، ج ۳، ص ۲۲۷; ارشاد مفید، ص ۲۱۰; ابن طاووس، اللهوف، ص ۱۴)
مجموع :« ۱۲ هزار نامه»۱۵۰صفحه،بعضی ازنامه ها تا چهار نفرتأیید(امضاء)کرده بودند.
به دنبال این سخنان بود که اجتماع کنندگان در منزل سلیمان برای امام حسین (ع) نامه ای نوشتند و در صدر نامه، نام کسانی را ذکر کردند که از سران شیعه در کوفه و از اشخاص مورد اعتماد بودند؛ یعنی سلیمان بن صرد، مسیب بن نجبه، رفاعة بن شداد و حبیب بن مظاهر. در این نامه از او در برابر هلاکت معاویه که خلافت را غصب کرده و بدون رضای امت بر آنان مسلط شده بود و بزرگان و شایستگان امت اسلامی را به شهادت رسانده و اشرار را زنده نگاه داشته و بیت المال را در اختیار ظالمان و مترفین قرار داده بود، چنین نوشته شد: «... و انه لیس علینا امام فاقبل لعل الله یجمعنا بک علی الحق و النعمان بن بشیر فی قصر الامارة لسنا نجتمع معه فی جمعة و لا نخرج معه الی عید و لو قد بلغنا انک قد اقبلت الینا اخرجناه حتی نلحقه بالشام ان شاءالله و السلام و رحمة الله علیک » . (مناقب ابن شهرآشوب، ج ۴، ص ۹۰; ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص ۲۴۴)
در بعضی از مصادر تاریخی آمده است که دیگران نیز مطالبی نوشتند و همراه این نامه فرستادند به گونه ای که مجموع آنها در حدود یکصد و پنجاه صفحه شد. (تاریخ ابن اثیر، ج ۳، ص ۳۸۵)
کسی که این قضیه را روایت کرده است یعنی محمد بن بشر همدانی، که خود یکی از شیعیان کوفه و شرکت کنندگان در اجتماع منزل سلیمان بن صرد می باشد، اضافه می کند که نامه مزبور را همراه عبدالله بن سبع همدانی و عبدالله بن وال فرستادیم. آنها با سرعت حرکت کردند و پس از گذشت ده روز از ماه رمضان در مکه به خدمت امام حسین (ع) رسیدند.
محمد بن بشر همدانی می گوید: سپس دو روز صبر کردیم و آنگاه قیس بن مسهر صیداوی و عبدالرحمن بن عبدالله ابن الکون الارجحی و عمارة بن عبید سلولی را به سوی حضرت حسین (ع) روانه کردیم. آنان در حدود پنجاه و سه نامه را همراه خود بردند; نامه هایی که هر یک از سوی یک نفر یا دو نفر یا چهار نفر بود. (ابن طاووس، اللهوف، ص۱۵)
محمد بن بشر همدانی اضافه می کند: پس از آن، دو روز دیگر نیز صبر کردیم و آنگاه هانی بن هانی و سبیعی و سعید بن عبدالله حنفی را با نامه ای به این مضمون به سوی امام حسین (ع) فرستادیم:
«بسم الله الرحمن الرحیم، لحسین بن علی من شیعته من المؤمنین و المسلمین، اما بعد فحیهلا فان الناس ینتظرونک و لا رای لهم فی غیرک فالعجل العجل و السلام علیک.» (ابن طاووس، اللهوف، ص۱۵)
* ابن طاوس( لهوف)می نویسد: «گاهی در یک روز شش صد نامه به دست امام حسین (ع) می رسید» و در مجموع حدود« ۱۲ هزار نامه» در نزد حضرت جمع شد .
بعضی ازنامه ها تا چهار نفرتأیید(امضاء)کرده بودند،مضمون مشترک نامه های کوفیان « حضرت را به سوی قیام علیه حکومت یزید فرا خوانده و به وی وعده همکاری و از خودگذشتگی داده بودند. (ابن طاووس، اللهوف، ص۱۵)
در بعضی از نامه ها آمده بود که: «ما به همراه صد هزار شمشیر با تو هستیم» تأخیرنکنید.
انا معک و معنا مائة الف سیف ،عجل القدوم یابن رسول الله فان لک بالکوفة مائة الف سیف فلاتتاخر.
در بعضی از کتاب های تاریخی تعداد افرادی که آمادگی خود را برای یاری امام حسین (ع) اعلام کرده بودند تا یکصد و چهل هزار نفر نیز ذکر کرده اند،(تاریخ طبری، ج۳، ص ۲۷۸)
اکثریت قاطع و بسیار عظیمی از مردم کوفه است که برای جهاد علیه حکومت اموی در رکاب آن حضرت اعلام آمادگی کرده بودند.
آیاامام حسین نمی دانست اینها(مردم عراق)پیمان شکنند؟
جواب:آیا صحیح بود که امام حسین (ع) در برابر این اکثریت عظیم و درخواست های مکرر آنان و نامه های فراوان شان سکوت کند و صرفاًبه سابقه آنها استناد کند که درعهد امیرالمؤمنین و امام حسن (ع) بی وفایی کردند؟آیا بدین وسیله حجت بر امام حسین (ع) تمام نمی شد که برای قیام علیه حکومت یاورانی دارد؟
امام حسین(ع)بدون تحقیق اقدام نکرد
امام حسین (ع) پس از رسیدن این نامه ها و اطلاعاتی که آورندگان آنها به طور شفاهی در اختیار آن حضرت می گذاشتند خود به سوی آنان حرکت نکرد بلکه برای احراز صدق ادعای آنان برادر و پسر عمو و فرد مورد اعتماد خویش، یعنی مسلم بن عقیل را به سوی آنها فرستاد و نامه ای به اهل کوفه نوشت که: به تمام آنچه در نامه های خود نوشته اید پی بردم و سخن اکثریت شما را دریافتم که گفته اید ما امام و پیشوایی نداریم به سوی ما حرکت کن تا خداوند به وسیله تو ما را بر حق و هدایت جمع کند.
و قد بعثت الیکم اخی و ابن عمی و ثقتی من اهل بیتی و امرته ان یکتب الی بحالکم و امرکم و رایکم فان کتب الی انه قد اجمع رای ملاکم و ذوی الفضل و الحجی منکم علی مثل ما قدمت علی به رسلکم و قرات فی کتبکم اقدم علیکم و شیکا ان شاءالله...; (تاریخ طبری، ج۷، ص ۲۳۵; ارشاد مفید، ص ۲۰۴; مقتل خوارزمی، ج۱، ص ۱۹۶ - ۱۹۵)
«امام حسین» نماینده فرستاد
«و اینک برادر و پسر عمو و شخص مورد اعتماد از خانواده خود را به سوی شما گسیل داشتم و به او دستور دادم که مرا از وضعیت و کار و رای شما مطلع گرداند، پس اگر برای من بنویسد که نظر بزرگان و صاحبان فضل و خرد از میان شما بر همان چیزی استقرار یافته که فرستادگان شما به اطلاع من رساندند و در نامه هایتان خواندم، به سرعت به سوی شما خواهم آمد انشاءالله.»
پس از آن که مسلم به کوفه رسید و مردم کوفه گروه گروه با او به عنوان نماینده امام حسین (ع) بیعت کردند، نامه ای برای حضرت نوشت و ایشان را از آمادگی و بیعت گسترده مردم کوفه آگاه نمود.
در این هنگام بود که امام (ع) دومین نامه خود را خطاب به مردم کوفه مرقوم فرمود با این عبارات: اما بعد فقد ورد علی کتاب مسلم بن عقیل یخبرنی باجتماعکم علی نصرنا والطلب بحقنا فسالت الله ان یحسن لنا الصنع و یثیبکم علی ذلک اعظم الاجر و قد شخصت الیکم من مکة یوم الثلاثاء لثمان مضین من ذی الحجة فاذا قدم علیکم رسولی فانکمشوا فی امرکم فانی قادم فی ایامی هذه. (تاریخ طبری، ج۷، ص ۲۸۹; البدایة و النهایة، ج۸، ص ۱۶۸)
امام حسین:«اما بعد نامه مسلم بن عقیل را که گویای اجتماع و هماهنگی شما در راه نصرت و یاری ما و مطالبه حق ما بود دریافت کردم. از خداوند مسالت دارم که آینده ما را به خیر و نیکی رقم زند و به شما در این اتحاد و اتفاق اجر عظیم عنایت فرماید. من روز سه شنبه هشتم ذی حجه(سال۶۰) به سوی شما حرکت کرده ام، پس هرگاه فرستاده من به نزد شما آمد، به سرعت کارهای خود را سر و سامان دهید که خود من نیز در این ایام وارد خواهم شد.»
با نگاهی به این نامه ها می توان آنها را به دو دسته تقسیم کرد: دسته اول نامه های که پس از شهادت امام حسن (ع) برای امام حسین (ع) فرستاده شد و گویای آمادگی مردم کوفه برای جنگیدن در رکاب آن حضرت علیه حکومت معاویه بود و دسته دوم نامه های که پس از هلاکت معاویه برای امام حسین (ع) فرستاده شد و با اصرار و تاکید فراوان از آن حضرت می خواست رهبری قیام علیه حکومت اموی و امامت مسلمین را بر عهده گیرد و تاکید می نمود که مردم کوفه در این راه آماده هرگونه فداکاری و از جان گذشتگی هستند.
مدیریت سایت-پیراسته فر:قسمتی ازمقاله مطول «تابناک»شهریور ۱۳۹۷بااصلاحات می باشد.
واما مردم عراق امام حسین رادعوت کرده بودند که بیاید«کُشته بشود» ویااینکه بیاید«حکومت»رابدست بگیرد؟
امروز(۲۶ شهریور ۱۳۹۸)«رادیومعارف»قسمتی ازسخنان مقام معظم رهبری راپخش کرد که همین موارددرآن بود.
آیت الله خامنه ای: مردم عراق امام حسین(ع) رادعوت کرده بودندبرای حکومت،نه برای شهادت وایشان درادامه گفتند،اما امام احتمال شهادت راهم می داد،
رهبرانقلاب اینطورتوضیح داد:دین خدا دستخوش تغییرات شده بود،ازمسیرحقیقی منحرف شده بود،بایدبرای اصلاح سُنّت جدّش اقدام می کرد،دعوت مردم عراق فرصت خوبی بودبرای قیام،یعنی می شودگفت که درهرصورت « إِلَّا إِحْدَى الْحُسْنَیَیْن »بود،این کلمه«مردم عراق»(بجای مردم کوفه)عین سخن مقام معظم رهبری بود.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:به این مقاله تحقیقی درموردحادثه عاشورامراجعه کنیدکه اطلاعات مفیدی نصیبتان خواهدشد:
آمارمعتادان:۳ میلیون و ۳۰۰ هزار نفر
چندی پیش قائم مقام دبیرکل ستاد مبارزه با مواد مخدر با استناد به آمارگیری سال ۹۰ درخصوص مصرفکنندگان مواد مخدر در ایران (۶.۹ درصد) و مقایسه آن با آمار سال ۹۴ (۵.۳۹ درصد) چنین استنباط کرد که در این سالها تعداد مصرف کنندگان کاهش یافته است حال آنکه رییس کارگروه کاهش تقاضای اعتیاد مجمع تشخیص مصلحت نظام ضمن رد این موضوع، نحوه آمارگیری در کشور در این خصوص را قابل اتکاء ندانست و گفت که روش آمارگیری اشتباه و وضعیت جامعه و خانوادهها گویای همه چیز است.
سعید صفاتیان، رییس کارگروه کاهش تقاضای اعتیاد مجمع تشخیص مصلحت نظام در گفتوگو با ایسنا، با بیان اینکه طی ۲۰ سال گذشته آمارهای متفاوتی از وضعیت اعتیاد کشور توسط سازمانها و نهادهای مختلف منتشر شده است، افزود: تقریبا همه کارشناسان انتقاداتی مبنی بر روشهای شناسایی معتادان در ایران، با روشهایی که در اروپا و آمریکا انجام میشود را مطرح میکنند چرا که عملا استفاده از روشهای آنها در ایران امکان پذیر نیست. در کشورهای اروپایی وقتی از شخصی سوال میشود که آیا از مواد مخدر استفاده میکند یا نه؟ با توجه به این که در این کشورها معتاد یک بیمار است، کسی را به جرم اعتیاد به زندان نمی اندازند و فرد از کار بیکار نمیشود، بین ۸۰ تا ۹۰ درصد از مصرف کنندگان مواد مخدر به این سوال پاسخ درست میدهند.
وی با تاکید بر اینکه در این کشورها جامعه تا حدودی وجود معتادان را پذیرفته است و آنها را مایه ننگ تلقی نمیکند، اظهار کرد: این درحالیست که در کشور ما با توجه به شرایط فرهنگی، این وضع بالعکس است به خصوص برای اقشار دانشجو یا کارمند وضعیت پاسخگویی در این باره بدتر هم میشود.
صفاتیان با بیان اینکه روش آمار گیری درخصوص تعداد معتادان آنهم با استفاده از خود اظهاری با حضور در درب منازل به نتایج قابل قبولی منتهی نمیشود، تصریح کرد: در شرایط موجود اگر به درب منازل برویم و از صاحب خانه بپرسیم که آیا اعتیاد دارد یا نه؟ فکر میکنید پاسخ این افراد تا چه حد میتواند درست باشد؟ بنابر نظر کارشناسان این پاسخها حداکثر ۳۰ تا ۴۰ درصد صحیح خواهند بود. حا ل اگر از این افراد پرسیده شود آیا در خانواده شما کسی مواد مخدر استفاده میکند یا نه؟ فکر میکنید این فرد حاضر است بگوید که پدرم مصرف کنند مواد مخدر است؟ یا برای مثال مادری بگوید پسر دانشجوی سال سوم پزشکیم از شیشه استفاده میکند؟ یا دخترم گل میکشد؟ .
این درمانگر اعتیاد با انتقاد از اینکه در وهله اول نحوه آمار گیری ما در خصوص در آمار اعتیاد دچار مشکل است اظهار کرد: مردم به راحتی به اینگونه سوالات پاسخ نمی دهند و در این شرایط آمار معتادان کشور قطعا بیشتر خواهد بود. در سالهای اخیر دو آمار متفاوت در خصوص تعداد معتادان در کشور اعلام شده است. در سال ۹۰ اعلام شده بود که ۱ میلیون ۳۰۰ هزار نفر معتاد در کشور وجود دارد. ستاد مبارزه با مواد مخدر نیز تا سال گذشته تنها بر روی همین آمار دست میگذاشت. در واقع طی ۵ تا ۶ سال گذشته تنها با همین آمار سرو کار داشتیم.
وی با بیان اینکه تحقیق دیگری طی ۶ و۷ سال گذشته انجام شده و به حداکثر به ۴ میلیون و ۲۰۰ هزار و حداقل ۱.۵ میلیون معتاد اشاره کرده بود، اضافه کرد: بر اساس همین پژوهش به طور میانگین عنوان میشود ۲.۵ میلیون معتاد در کشور وجود داشته؛ این آمار تنها شامل معتادان مصرف کننده دائمی نبود، بلکه مصرف کنندگان تفننی، یک بار مصرف کنندگان در سال گذشته و یا حتی یک بار مصرف کننده در تمام طول زندگی را نیز شامل میشد که وجود این تعداد متغیر زیاد در این آمار گیری باعث کاهش صحت آن میشود.
صفاتیان آمار ستاد مبارزه با مواد مخدر در خصوص وجود ۲میلیون و ۸۰۰ هزار مصرف کننده مواد مخدر را مربوط به مصرف کنندگان روزانه دانست و گفت: در صورتی که بخواهیم سایر مصرف کنندگان انواع مواد مخدر را با توجه به نوع آمارگیری نادرست آن به این تعداد اضافه کنیم، قطعا این آمار افزایش خواهد یافت.
وی با اشاره به نمود افزایش تعداد معتادان با نگاه کردن به وضعیت جامعه و خانوادهها ادامه داد: حتی اگر معتادی در اقوام درجه یک افراد وجود نداشته باشد در نهایت در لایههای سوم و یا چهارم شاهد حضور فرد معتاد در خانوادهها هستیم که نشان میدهد تعداد معتادان در طول سالهای اخیر افزایش داشته است.
این درمانگر اعتیاد با انتقاد از آمار اعلام شده توسط ستاد مبارزه با مواد مخدر در خصوص کاهش تعداد معتادان توضیح داد: باید ببینیم چه برنامه هایی در طول این سالهای در کشور داشتیم که می توانیم ادعا کنیم این آمار کاهش یافته است؟ اگر این آمارها کاهش یافته در حوزه پیشگیری از چه برنامههایی استفاده کردهایم و در ادامه سندهای علمی برنامه های اجرا شده در محیط کاری ، جامعه، بین سربازان و دانش آموزان را ارائه کنیم.
صفاتیان در ادامه میزان مصرف مواد مخدر در میان کارگران را تا ۲۲ درصد دانست و گفت: گاهی این میزان در صورت مصرف توامان الکل و مواد مخدر تا ۳۰ درصد نیز افزایش مییابد. حال از چه برنامهای استفاده کردهایم که ارزیابیهای آن نشان میدهد تعداد معتادان کاهش یافتهاست؟.
وی با بیان اینکه گاهی برنامههایی به شکل پایلوت در مناطقی از کشور انجام میشود و مدعی ساخت شهر بدون اعتیاد است، افزود: این برنامهها از نظر علمی درست نیستند. مگر میشود شهری با ۳۰هزار نفر جمعیت هیچ معتادی نداشته باشد؟ عملا چنین چیزی در واقعیت ممکن نخواهد بود. در نتیجه آمار معتادان کاهش نیافته است، چرا که دراین خصوص نه برنامهریزی و نه ارزیابی درستی داشتهایم.
این درمانگر اعتیاد در پاسخ به اعلام ستاد مبارزه با مواد مخدر در خصوص نادرست بودن آمار ابتدایی اعلام شده مبنی بر وجود ۱ میلیون و ۳۰۰ هزار معتاد در کشور، گفت: این گفتهها بعد از انتشار آمار ۲ میلیون و ۸۰۰ هزار نفر معتاد در کشور مطرح شدند. باید پرسید چرا تا پیش از اعلام آمار جدید چنین ادعایی مطرح نمیشد؟تا سال ۹۲ و تا زمان اعلام آمار جدید هیچ مصاحبهای از ستاد مبارزه با مواد مخدر مبنی بر نادرستی آمار ۱ میلیون ۳۰۰ هزار نفر چرا وجود ندارد؟.
افشار:بر اساس پژوهش اخیر تعداد معتادان ۲ میلیون و ۸۰۰ هزار نفر است/بر این اساس تعداد معتادان کاهش یافته
این درحالیست که پرویز افشار، سخنگوی ستاد مبارزه با مواد مخدر در گفتوگو با ایسنا، با اشاره به کاهش تعداد معتادان کشور و دلایل آن گفت: در سال ۹۰ چند پیمایش ملی در مورد شیوع اعتیاد در کشور انجام شد. یکی از این طرحها که از لحاظ متدلوژی و روش شناسی دقیقا مشابه طرح پیمایش سال ۱۳۹۴ بود، رقم سوء مصرف کنندگان مواد مخدر را تا ۳ میلیون و ۳۹۰ هزار نفر اعلام کرد اما ستاد مبارزه با مواد مخدر به هر دلیلی نتایج این پیمایش را اعلام نکرد و اقدام به انتشار آمار پیمایش دیگری با ارقام پایینتری کرد.
وی با اشاره به انتشار آمار این پژوهش به عنوان مبنای آمار رسمی، که حجم نمونه متفاوتی با پژوهش ۳ میلیون و ۳۰۰ هزار نفری داشت، افزود: آمار رسمی اعلام شده مربوط به پژوهشی بود که تعداد معتادان را ۱ میلیون ۳۲۵ هزار نفر میدانست. بعد از این که ستاد مبارزه با مواد مخدر متوجه شد این آمار با واقعیت اجتماعی و مطالعات میدانی سازگاری ندارد با همکاری سازمان بهزیستی کشور طرح دیگری را در سال ۹۴ اجرا کرد که حجم نمونه آن مشابه با همان طرح ۳ میلیون ۳۹۰ هزار نفر در سال ۹۰ بود. تعداد معتادان در پژوهش اخیر ۲ میلیون و ۸۰۸ هزار نفر بود که نشان میداد شیوع مصرف مواد مخدر در کشور کاهش یافته و احتمالا بعضی از مظاهر اعتیاد مانند تجاهر خیابانی افزایش یافته است.
با این وجود صفاتیان در حالی که کاهش تعداد معتادان در کشور را رد کرد، افزایش تعداد مراکز درمان اعتیاد از ۲هزار مرکز در سال ۸۹ به ۷ هزار مرکز (رشد حدود ۲۹ درصد) در سال جاری را نشان دهنده افزایش تعداد معتادان دانست و تصریح کرد: باید این سوال را پرسید که افزایش ۵ هزار مرکز درمان ناشی از چیست؟ آیا نباید متقاضیانی وجود داشته باشد که به این مراکز بروند؟ وقتی با ا فزایش تعداد این مراکز مواجه هستیم یعنی بازاری در جامعه ایجاد شده است و تعداد معتادان و تمایل آنان برای درمان در حال افزایش است./۱۳ دی ۱۳۹۶ایسنا
***
در کشور ۲ میلیون و ۸۰۰ هزار مصرفکننده مستمر مواد مخدر داریم
دبیرکل ستاد مبارزه با مواد مخدر کشور با اشاره به وجود ۲ میلیون و ۸۰۰ هزار مصرفکننده مستمر مواد مخدر کشور گفت: نرخ شیوع به مواد مخدر در کشور بیش از ۵ درصد است.
سردار اسکندر مومنی شامگاه دوشنبه در نشست خبری با اصحاب رسانه استان کرمان با اشاره به اهداف سفر به استان کرمان اظهار داشت: کشور ما در خط مقدم مبارزه با مواد مخدر در جهان قرار دارد و استانهای شرقی ما در خط مقدم این مبارزه در کشور هستند.
وی با اشاره به موقعیت جغرافیای استان کرمان در ترانزیت مواد مخدر کشور گفت: به این واسطه نگاه ما به استان کرمان متفاوت بوده و توجه ویژهای به این استان داریم.
دبیرکل ستاد مبارزه با مواد مخدر کشور با بیان اینکه در برخی کشورها مصرف مواد مخدر آزاد شده که امسال سازمان ملل انتقاد شدیدی از این مسئله داشته و بیان کرده که مصرف مواد مخدر در این کشورها افزایش داشته است تصریح کرد: سیاست ما آزادسازی استفاده از مواد مخدر در کشور نیست.
وی با بیان اینکه سیاست ما در برخورد با قاچاق مواد مخدر و قاچاقچیانی که قصد ترانزیت مواد مخدر از کشور ما به دیگر کشورها را دارند یا اینکه قصد توزیع در کشور خودمان را دارند فرقی ندارد افزود: جوانان ما با جوانان دیگر کشورها فرقی ندارد.
مومنی با اشاره به اینکه تحریمها اثر خود را بر وارات برخی تجهیزات مقابلهای در این حوزه گذاشته است گفت: کشورهای اروپایی مقصد بسیاری از مواد مخدر کشف شده در کشور ماست.
وی با اشاره به وجود ۲ میلیون و ۸۰۰ هزار مصرفکننده مستمر مواد مخدر کشور افزود: نرخ شیوع به مواد مخدر در کشور بیش از ۵ درصد است./۱۱ شهریور ۱۳۹۸عصرایران بنقل ازتسنیم
پیروزی انقلاب اسلامی را حتی رهبران انقلاب "به این زودی ها"پیش بینی نمی کردند!
در مراجعت(ازمأموریتی) بود که رادیو اعلان کرد که صدای انقلاب اسلامی. من ماشین را نگه داشتم آمدم پائین روی زمین افتادم و سجده کردم. یعنی اینقدر برای ما غیر قابل تصور و غیر قابل باور بود(پیروزی انقلاب).
آن ساعتی که رادیو برای اول بار گفت صدای انقلاب اسلامی، یک همچی تعبیری. من تو ماشین داشتم از یک کارخانه ای می آمدم طرف مقرّ امام. یک کارخانه ای بود که عوامل اخلال گرِ فرصت طلب آن جا جمع شده بودند و شلوغی راه انداخته بودند و در بحبوحه ی انقلاب که هنوز شاید بختیار هم بود، آن روزهای مثلاً شاید هفدهم، هجدهم و مشکلات هنوز در نهایت شدت وجود داشت و هنوز هیچ کار انجام نشده بود اینها به فکر باج خواهی و باجگیری بودند. توی یک کارخانه ای راه افتاده بودند، تحریکات درست کرده بودند و اینها، ما رفتیم آن جا که یک مقداری سروسامان بدهیم. در مراجعت(ازمأموریتی) بود که رادیو اعلان کرد که صدای انقلاب اسلامی. من ماشین را نگه داشتم آمدم پائین روی زمین افتادم و سجده کردم. یعنی اینقدر برای ما غیر قابل تصور و غیر قابل باور بود.
منبع: قدس آنلاین۱۲بهمن۱۳۹۲بنقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله خامنه ای، خاطرات رهبرمعظم انقلاب اسلامی را از روزهای پیروزی انقلاب.
*****
شهید مطهری و مهندس بازرگان راجع به حکومت جدیدی که قرار بود تشکیل شود بحثی داشتند؟
اصلا کسی حتی خود امام فکر نمیکرد انقلاب به این سرعت پیروز شود.
در آن دوره این بحث که حکومت ایدهآل آینده چه حکومتی باشد مطرح نبود. چون اصلا کسی حتی خود امام فکر نمیکرد انقلاب به این سرعت پیروز شود. کمتر کسی به فکر حکومت آینده بود. شاید بیش از همه شهید مطهری به این موضوع حساس بود و میگفت ما صرفا به دنبال سرنگونی شاه نیستیم، مهم این است که حکومتی که بعد قرار است بر سر کار بیاید چه حکومتی است.
مصاحبه فردانیوزبا فرزندشهیدمطهری"علی"۵ بهمن ۱۳۹۲
کمتر کسی باور میکرد که انقلاب(بهاین زودی) به پیروزی برسد:آیت الله مصباح یزدی ۱۱ شهریور ۱۳۹۸
آیتالله محمدتقی مصباح یزدی، دیدار با گروهی از دانشجویان شرکتکننده در دوره «طرح ولایت»ایسنا
ماجرای عجیب زنی که مسئولین ایران را«سرکار»گذاشت!
تقدیر وتجلیل ازیک نفوذی(شهرزاد میرقلیخان)زنی که ۳سال و۷ماه درامریکازندانی بودکه حالاخائن شمرده می شود وجاسوس.
توضیحات مدیریت سایت-پیراسته فر:خاطرات تکاندهنده شهرزاد میرقلیخان از زندانهای مخوف آمریکا.واماتکان دهنده ترازآن نحوه زندان رفتن خانم شهرزاد میرقلیخان است-درادامه توضیحات بیشتری آمده-ایشان وقتی احساس می کندکارش به زندان کشیده خواهدشد،باپای خود به سفارت امریکا می رود وآنجاتوافقاتی انجام می گیرد،که اول قراربوده ۴ ماه مدت زندانیش باشد وبعدمسائلی پیش می آید-به توافق نمی رسند-مدت حبس طولانی می شود.نقش «سلطان قاموس» هم دراین میان جای تأمل دارد.ضمناً «مدت زندان شهرزاد» ۳ سال و۷ ماه بوده،نه ۵ سال......برگه درخواست پناهندگی شهرزاددرمهرماهمهر۱۳۹۰..
واسنادی که آقای سرافرازبه فرودگاه مسقط می بردوتحویل شهرزادمی دهد درادامه خواهیددید./پایان توضیحات مدیریت سایت./
واما«تسنیم» می نویسد:شهرزاد میرقلیخان، بانوی ایرانی که از سال ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۲،(۱۳۸۶الی۱۳۹۱) ۵ سال از عمر خود را در زندانی در امریکا به سر برد، میگوید زندانیان در این کشور به طور نظاممند از خدمات و مراقبتهای بهداشتی و پزشکی محروم هستند.
در ششمین قسمت از مستند پرس تیوی با عنوان «خاطرات یک شاهد، در داخل زندانهای فدرال امریکا» که «خانم میرقلیخان ۳۶ساله »در آن به بیان مصائب خود میپردازد از بیتوجهی مقامهای زندان به درد ستون فقرات این شهروند ایرانی سخن به میان آمده است.
وی افزود: ۱۴ روز بعد از اینکه برای اولین بار درباره مشکلات خود با نگهبانان زندان صحبت کرد، به یک مرکز مراقبتهای پزشکی اعزام شد.
میرقلیخان گفت: در زندان با مشکلات تنفسی، سینه درد و درد کیسه صفرا دست و پنجه نرم کرده بود. یک بار «به اشتباه» به یک مرکز بازداشتگاهی دیگر در جرجیا منتقل شد که از مرکز بازداشتگاهی فدرال میامی «۱۱ ساعت» فاصله داشت.
میرقلیخان : من در موسسه بازداشتگاهی فدرال در دنبوری شرایط غیرقابل تصوری را تجربه کردم، کف حمام این بازداشتگاه پر از «کرمهای سیاه» بود، در این بازداشتگاه به همجنسبازان اجازه داده میشد در انظار عمومی با یکدیگر ارتباط داشته باشند.
این بانوی ایرانی به اتهام تلاش برای قاچاق عینکهای دید در شب به ایران بازداشت شده بود.
«محمود سیف» همسر سابق خانم میرقلیخان، به تلاش برای صادرات «عینکهای دید در شب» از اتریش به ایران متهم شده بود. میرقلیخان در قسمت قبلی این مستند درباره همراهی خود با سیف در اتریش به عنوان مترجم در سال ۲۰۰۴ توضیحاتی ارائه کرد.
خانم میرقلیخان: من به درخواست دولت امریکا در وین، پایتخت اتریش دستگیر شدم و پیش از اینکه در پی ناکامی دولت امریکا در ارائه مدرکی دال بر مجرم بودن خود آزاد شوم، ۲۸ روز در یک بازداشتگاه مخوف در وین زندانی شده بودم، سپس در امریکا بازداشت و در غیاب همسرم از سوی یک دادگاه فدرال در فلوریدا به ۵ سال حبس محکوم شدم./۲۴ اسفند ۱۳۹۲تسنیم.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:این مصاحبه دوم راازخبرگزاری «تسنیم»درادامه می خوانید،نکته جالب درابهام پرونده شهرزادخانم است که وزارتخارجه به این پرونده مشکوک بوده ،پیگیرنبوده وشهرزادمعترض بود وخبرگزاریهای حزب اللهی مدافع شهرزادخانم ومنتقددولت ازعدم پیگیری پرونده خانم شهرزادمیرقلی خان!
شهرزادمیرقلی خان:من درامریکاشناخته شده ام ولی درایران مرانمی شناسند!
«شهرزاد میرقلیخان» شهروندی ایرانی است که به اتهام واهی دست داشتن در انتقال تجهیزات دوگانه با کاربرد نظامی به ایران و در نتیجه، تخطی از تحریمهای ضدایرانی آمریکا، در اتریش بازداشت و محکوم شد. وی پس از گذراندن مدت محکومیت خود به ایران برگشت، اما سال 2007 زمانی که به قبرس سفر کرده بود، به خاطر همان اتهام، توسط دولت این کشور بازداشت و به آمریکا تحویل داده شد. میرقلیخان در فهرست تروریستهایتحت تعقیب آمریکا قرار گرفته بود و بعد از دستگیری، به دو حکم حبس محکوم شد. وی 19 دسامبر 2007(۲۸ آذر۱۳۸۶) در آمریکا زندانی شد، اما بعد از ۵ سال حبس، با تلاشهای صورت گرفته توسط وزارت خارجه و با وساطت "سلطان قابوس" پادشاه عمان، در تاریخ 7 آگوست سال 2012(۱۷ مرداد۱۳۹۱) آزاد شد و به ایران برگشت.
مشرق در خصوص دلایل زندانی شدن خانم میرقلیخان و شرایط زندان با او گفتگو کرده، که متن کامل این مصاحبه در ادامه آمده است.
پایگاه خبری تحلیلی مشرق قبل از این در رابطه با زندانیان ایرانی در خارج از کشور با "محمدعلی مهرانفر" مدیرکل دفتر دعاوی و همکاریهای بین المللی وزارت دادگستری گفتگو کرده است. همچنین گزارشی درباره زندانیان ایرانی در آمریکا ارائه کرده و با "هوتن هوشیار" برادر یکی از زندانیان ایرانی در آمریکا، "زهرا توحیدیان" سخنگوی کمپین مردمی حمایت از زندانیان ایرانی در خارج از کشور،"مجید کاکاوند"ایرانی آزاد شده از زندان فرانسه، و همینطور حامد محمدی (نام مستعار) و"هادی مجیدی" (نام مستعار) ایرانیان آزاد شده از زندان مالزی نیز مصاحبه نموده است.
شهرزاد میرقلیخان و دخترهای دو قلویش
میرقلیخان پس از آزادی از زندان آمریکا به مسقط پایتخت عمان رفت
و از آنجا به تهران سفر کرد
سؤال:: در زندان چه اتفاقی افتاد؟ آیا وکیل گرفتید؟
از همان اول گفتند که بهترین وکیل را هم بگیری، فایدهای نخواهد داشت. همسر سابقت را میخواهیم؛ دنبال او هستیم. در زندان که بودم، هر چند وقت یک بار من را به دادگاه میبردند، یک وکیل عمومی برایم تعیین میکردند و تقاضای ۲۰ هزار دلار هزینه برای این وکیل میکردند. بعدها خودم وکیل خصوصی گرفتم. در آن مدت سه وکیل عوض کردم و مبلغی حدود ۵۰ هزار تا ۱۰۰ هزار دلار پرداختم. از همان اول گفتند ملیت تو ایرانی است. پروندهات سیاسی است. ما دنبال شوهر سابقت هستیم و تحت هیچ شرایطی آزادت نمیکنیم. بیخودی برای آزادی تلاش نکن. بهتر است تصمیم بگیری با دولت آمریکا همکاری کنی.
سؤال:: پس این تصوری که به خاطر فیلمهای آمریکایی ایجاد شده، مبنی بر اینکه خودشان برای شما وکیل میگیرند، اصلاً واقعیت ندارد؟
نه. البته به صورت لفظی میگویند حق دارید وکیل داشته باشید، اما از باب دوستی سر صحبت را باز میکنند تا طرف را جذب خودشان کنند و فریب بدهند. بعد میگویند از الآن هرچه که بگویید ممکن است علیه شما در دادگاه استفاده شود.
سؤال:: شما پس از آنکه به ایران بازگشتید، در کنفرانس خبری گفتید که میخواهید از دولت آمریکا شکایت کنید. آیا این کار را انجام دادید؟
مسئولین ایران گفتن«خانم میرقلیخان شکایت از آمریکا را فراموش کنید» من هم چون آمدم در شبکه پرستیوی و آنجا مشغول کار شدم دیگر سرم شلوغ شد.
دولت ایران باید در دادگاه بینالمللی در مورد موضوع شکایت من میانجیگری میکرد. یک شخص مثل من نمیتواند خودش پیگیری کند. با پرونده من، دولت آمریکا به خاک مینشست. آنقدر در این سالها نامهنگاری کردم و مدرک در دست داشتم که آمریکا با خاک یکسان میشد. با این حال، دولت، بعد از رسیدن پای من به ایران، گفت "شما دیگر بروید به زندگی خودتان برسید."
گفتم من میخواهم شکایت کنم، پیگیری کنم. گفتم خسارتم را بدهید. گفتند تو با پای خودت رفتی، ما هم خسارتی را تقبل نمیکنیم.
وزارت امور خارجه، نه الآن برای من قدمی برمیدارد و نه آن موقعی که زندان بودم کاری برای من کرد.
آقای ظریف آمد اینجا، با او صحبت کردم و نامههایم را به او نشان دادم، ولی متأسفانه انگار نه انگار.
شهرزادمیرقلی خان:من درامریکاشناخته شده ام ولی دراین مرانمی شناسند!
سیاستمدارهای آمریکایی وقتی اسم "شهرزاد" یا "میرقلیخان" را میشنوند، همه، موضوع من را میدانند. اما در ایران نماینده مجلس و یا مسئول وزارتخانه، من را نمیشناسد و میگوید ما از پرونده شما خبر نداریم. خیلی شرمآور است.
دولت با اندکی پیگیری، میتوانست از موضوع من، فایده زیادی را ببرد. یک فرصت عالی و طلایی داشت، اما خودشان نخواستند از آن استفاده کنند.
پدر و مادر شهرزاد یک سال قبل از آزادی دخترشان از زندان آمریکا
سؤال:: در پرونده «جیسون رضائیان» خبرنگار واشنگتنپست، میبینیم که جان کری وزیر امور خارجه و اوباما و خیلی از مقامات آمریکایی آمدند و گفتند که او باید آزاد شود و فشار زیادی را به دولت ما آوردند.
ما الآن ۱۹ زندانی سیاسی در آمریکا داریم، اما هیچ حرفی از آنها زده نمیشود.
وزارت خارجه گفت:پرونده ات بماربطی ندارد
دولتهای ایران به دنبال حقوق ایرانیها نیستند. دنبال حقوق افرادی مثل من که حق و حقوقمان پایمال شده نیستند. حتی از این فرصتها علیه آمریکا هم استفاده نمیکنند، چون ترسو هستند. وزارت خارجه، سه سال و نیم، جواب پدر و مادر من را نمیداد. به مادرم میگفتند: «خانم به ما چه ربطی دارد؟ فرزند شما خودش به آنجا رفته است.» یک دفعه بعد از آمدن «سارا شورد» و آن دو نفر دیگر که در ایران دستگیر شده بودند، موضوع "شهرزاد میرقلیخان" هم مهم شد.
(«سارا شورد» وجیسون رضائیان »کیستند؟ را درادامه خواهیدخواند)
از ماست که بر ماست. ارج و احترام ایرانی را دولت من باید برایم بخرد. آمریکا هر چه هم که وجهه ایران را خراب کند، دولت من است که باید وجهه من را خوب جلوه بدهد. ما باید خود را در عمل نشان دهیم. دولت ما برای آن زندانیهایی که در زندان آمریکا به سر میبرد، چه کار میکند؟ هیچکس حتی به دیدنشان نمیرود. دفتر حفاظت منافع قبل از آنکه مادر من برای دیدنم به آنجا بیاید، حتی یک بار هم به دیدن من نیامدند.
شهرزادمیرقلی خان:«سفیرعمان» ۳باربه دیدنم آمد ولی ازایران هیچکس
جالب این است که سفیر عمان سه بار برای دیدن من از واشنگتن به زندان آمد. دولت ایران حتی همین دلگرمی هم به من نداد. الآن هم همینطور است. آمریکا از نقش رسانه و قدرت رسانه خیلی خوب خبر دارد. میداند رسانه، چه چیزی است و چه قدرتی دارد. اما ما نقص فرهنگی داریم. نمیدانیم اصلاً رسانه یعنی چه. قدرت رسانه را نشناختهایم. تا وقتی که این مملکت، قدرت رسانه را درک نکند، ما همینطور بدبخت باید باقی بمانیم. در مواقع کنترل پاسپورت در کشورهای مختلف از ما ایرانیها به عنوان تروریست و قاچاقچی اسم میبرند. در صورتی که دولت باید چهره ما را در کشورهای مختلف، خوب نشان بدهد. اگر قرار باشد هر ایرانی، خودش به تنهایی با تمام این دولتها بجنگد، پس کار و وظیفه اصلی دولت ما چیست؟
علت نوشتن کتاب
سؤال:: آیا همین مسئله بود که باعث شد شما کتابتان را بنویسید؟
وقتی دیگر کاملاً از دولت دلسرد شدم، کتابم را نوشتم و گفتم حتماً در آمریکا چاپ بکنید که همه بدانند دولت آمریکا از کاه، کوه میسازد، اما دولت ما، کوه را کاه میکند تا صدایش را کسی نشنود. واقعاً چرا؟
اگر یک ایرانی خارج از ایران رفته و خلاف قانون عمل کرده است، باید مجازات شود. اگر یک خارجی به ایران آمد و خلاف قانون ما عمل کرد هم باید مجازات شود. ولی وقتی برای شما موثق است که یک ایرانی، بیگناه است و خلافی را انجام نداده، این دیگر ربطی به ۵+۱ ندارد. این یک پرونده حقوق بشری است.
من ۵ سال درامریکازندانی بودم
دولت آمریکا خودش دروغگو و فاشیست و خائن و زورگو است. این چیزهایی است که من در این مدت ۵ سال، از آنها دیدهام.
اما در عین حال، فریاد آمریکا درباره نقض حقوق بشر توسط ایران گوش دنیا را کر کرده است. دولت آمریکا این حرفها را زمانی میزند که میبیند 20ایرانی در آمریکا هستند، اما دولت ایران هیچ اهمیتی به آنها نمیدهد. حتی میتوانم بگویم آمریکا اگر میگوید در ایران حقوق بشر وجود ندارد، درست میگوید، چون ایرانیهای زندانی در کشورهای دیگر، برای دولت ایران مهم نیستند. دولت با آنکه میداند این زندانیها بیگناه هستند، اما هیچگونه رایزنی برای آزادی آنها انجام نمیدهد.
سجده شکر شهرزاد میرقلیخان در فرودگاه امام خمینی
سؤال:: یکی از حرفهایی که درباره حقوق بشر ایران میزنند این است که میگویند زندانهای ایران، وضعیت خوبی ندارند. شما که در آمریکا به زندان رفتهاید، نظرتان درباره زندانهای آن کشور چیست؟
از این همه افرادی که از زندانهای آمریکا به ایران برگشتهاند بپرسید، وضعیتشان چگونه بوده است. ما در قرن 21 هستیم؛ دوربینهای مداربسته در همه زندانها وجود دارد. به آمریکاییها بگویید: "شما یک ساعت فیلم از زندانهایتان نشان بدهید، ایران هم این کار را میکند. بعد مقایسه میکنیم، ببینیم وضعیت کدام بهتر است." اتفاقاً افبیآی هم به من میگفت که بنویسم زندانهای ایران فلان مشکلات را دارد.
«سارا شورد »زندانی آمریکایی در ایران، بهترین غذا و امکانات را در زندان ایران داشته است. من آنجا آرزویم این بود که در یک سلول میان یک مشت ایدزی با انواع و اقسام مرضها زندگی کنم،
اما مجبور نشوم در یک سلول انفرادی، وسط کِرم و کپک حمام کنم. این را هم در برنامهای از اوباما خواهم پرسید. اگر من یک خبرنگار ایرانی بودم، در سوریه عراق و افغانستان سابقه کار داشتم، بعد به طور اشتباهی با دوستانم از کانادا وارد مرز آمریکا میشدم، دولت آمریکا با من چه کار میکرد؟ میگفت اینها تروریست هستند. من را میبردند گوانتانامو. میگفتند در کولهپشتیاش بمب اتم داشته است.
سؤال:: شما کتابتان را به زبان انگلیسی نوشتید. ناشر کتاب شما چه کسی بود؟
ناشر کتاب "اچانداس" است که یک شرکت انگلیسی است. کتاب را "آمازون" چاپ کرد.
سؤال:: پروسه صحبت با انتشارات را هم توضیح بدهید. چگونه آنها را راضی کردید که این کتاب را چاپ کنند؟
من داستان زندگیم را یک بار برایشان گفته بودم. بعد، گفتم این داستان را پیاده کردند. بعد، به همراه "بیانکا رحیمی" که همکارم در پرستیوی است، آن را به قلم درآوردیم. شش ماه طول کشید تا کتاب را ویرایش کردیم.
تمام که شد با یک شرکت صحبت کردم و گفتم من کتاب داستان زندگیم را میخواهم چاپ کنم و چاپش هم میخواهم آمازون باشد. قرارداد بستیم و کتاب آماده شد. الآن به این شکل است که مشتریها آنلاین سفارش میدهند، طی ۲۴ ساعت کتاب چاپ میشود و برایشان ارسال میشود.
سؤال:: طبق آماری که به ما دادهاند، الآن ۱۹ نفر زندانی تحریمی و سیاسی و صد نفر زندانی عادی در آمریکا داریم. شما زندانهای آنجا را تجربه کردهاید. شرایط این زندانیان چگونه است؟
شرایط خیلی بدی را میگذرانند. هر شب، آدم آرزو میکند روز بعد را نبیند. البته بستگی هم دارد که در چه زندانی باشند. اگر در زندان فدرال گرفتار شده باشند، یک برنامه روتین دارند.
صبحها باید سر کار بروند. از ۸ صبح تا ۴ بعد از ظهر. من اول که رفتم آنجا، رفتگر بودم. حیاط زندان را جارو میکشیدم.
بعد پیگیری کردم که کارم را عوض کنم و رفتم در کلیسای آنها کتابدار شدم. به زندان بعدی که منتقل شدم، در کتابخانه حقوقی کتابدار شدم. کار اجباری است. کارهایی مانند خیاطی هم دارند، اما آنها را به ایرانیها نمیدهند.
شهرزاد میرقلیخان در فرودگاه امام خمینی در میان خبرنگاران
اگر به زندان ایالتی بیفتند که واقعاً بدبخت میشوند. زندان فدرال حداقل ساختمانهای تمیزتری دارد. زندانیان آنجا هم زندانیانی هستند که جرمهای دولتی و فدرال دارند. طبیعتاً ایرانیها باید در این نوع زندانها باشند. اما زندانهای ایالتی خیلی آلوده هستند. انواع و اقسام بیماریها، خالکوبی، مواد مخدر. این فیلمهایی که درباره جرم و جنایت در زندانهایشان نشان میدهند، واقعی است. حتی ممکن است خیلی چیزها را در فیلمهایشان هم نشان ندهند.
سؤال:: یکی از خاطرات خود درباره خشونت در زندان را برایمان تعریف کنید.
یک دختری در زندان ما بود، حدود یک متر و نیم قد داشت و 40 کیلوگرم وزن. بسیار نحیف و ریز بود. سیاهپوستهای زندان خیلی او را مسخره میکردند که تو ضعیف هستی و هیچ کاری نمیتوانی بکنی. یک شب، همه را از خواب بیدار کردند، چراغها را روشن کردند و گفتند میخواهیم دستهایتان را نگاه کنیم و چک کنیم. معلوم شد این دختر نحیف، آنقدر فشار آمده بود به او که نصف شب، همه که خوابیده بودند، دو جفت جوراب برداشته بود، سه تا قفل آهنی را انداخته بود در آنها و با همین جورابها اینقدر به صورت یکی از دخترهای دیگر زده بود، که هم تمام صورت او را خرد کرده بود و هم تمام دندانهای خودش را. چون این جورابها را آنقدر با عصبانیت میچرخانده که دندانهای خودش را هم خرد کرده بود.
سؤال:: اگر شما وزیر خارجه بودید برای کمک به ایرانیهای درون زندانهای آمریکا و آزادی آنها چه میکردید؟
دفتر حفاظت منافع ایران را فعال میکردم و دستور میدادم که امور زندانیان را پیگیری کند. دفتر حفاظت منافع ایران باید اول از همه از دولت آمریکا بخواهد که از این زندانیان حمایت کند. حافظ منافع باید به این زندانیها سر بزند و تمام پروندههای آنها را با دقت بداند. قطعاً میتوانند راهنمایی کنند که شما چگونه میتوانید مدارکی ارائه دهید که اثبات کند بیگناه هستید. دفتر حفاظت منافع ایران نقش کلیدی را در این موضوع ایفا میکند، چون دولت آمریکا تا زمانی که هیچکس به جز خانواده و وکیل شما، از سرنوشتتان چیزی نداند، راحتتر کار خود را میکند.
دست و پای من همیشه زخمی و خونی بود به خاطر زنجیرهایی که به من میبستند.
اما از زمانی که بحث من رسانهای شد، شرایط زندان یک مقدار بهتر شد. دفتر حافظ منافع اگر در پروندههای زندانیان دخالت کند، آمریکاییها هم میفهمند کسی پشت سر ما هست و از ما دفاع میکند. بنابراین مجبور میشوند فشارها را کمتر کنند.
خانم /آقا« شهرزادمیرقلی خان»
سؤال:: یادم هست زمانی که تازه آزاد شده بودید، در مصاحبهای گفتید که روی آن بستههای مصرفیای که به شما میدادند، مشخصات شما را به عنوان «مرد»، ثبت کرده بودند.
من در اسناد افبیآی، هنوز هم با جنسیت «مرد» ثبت شدهام.
بگذارید یک چیز را به شما بگویم. ما هستیم که آمریکا را "آمریکا" کردهایم. بزرگترین اشتباه ما این است که آمریکا را بزرگ کردهایم. این توهم ماست که آمریکا، بزرگ است و قوی است. اینقدر که اینها تبلیغات میکنند و فریبکاری میکنند، ما هم باورمان شده است که آمریکا بزرگ است. من یک سیدی درست کردهام و اسمش را گذاشتهام "ارور سیدی" [سیدی اشتباهات]. در این سیدی فقط گافهای دولت آمریکا را گذاشتهام.
دخترهای دوقلوی شهرزاد میرقلیخان
سؤال:: مسئولین ما هم شاید یک مقدار، فریب همین تبلیغات را میخورند.
من فکر میکنم مسئولین ما خیلی عاقلتر از این هستند که فریب بخورند، اما وقت نمیگذارند. اولویتهای آنها چیزهای دیگری است. نفت و گاز و سود، آنها را مشغول کرده است. من اینقدر از سیستم آمریکاییها سوژه گرفته بودم. یک کار ساده روزانه را نمیتوانند انجام دهند. هنوز جنسیت من، مرد است. زندان من که مشخص بود، اما اینها حتی نمیدانستند کدام زندان، زنانه است و کدام زندان مردانه.
اولین کسی که به استقبال «شهرزاد»رفت وآخرین کسی که اسنادمحرمانه رابرایش برد«سرافراز»بود!
سؤال:: زمانی که آزاد شدید، کسی برای استفاده و آگاهی از تجربه شما در این مدت با شما تماس نگرفت؟
خیر، تنها کسی که کاری انجام داد «دکتر محمد سرافراز» بود که آمد به من گفت:
خانم میرقلیخان یک مستند بسازید و نشان بدهید که زندانهای آمریکا چگونه هستند، بلکه آنهایی که الآن در زندانها گرفتار هستند، بتوانیم کمکشان کنیم.
قرار شد مستند بسازیم، اما نشد. به جایش چهار تا برنامه ساختیم.
سؤال:: وزیر امور خارجه آمریکا در بحث هستهای میگوید، جیسون رضائیان باید آزاد شود، در صورتی که اسناد و مدارک زیادی وجود دارد که جاسوس بودن رضائیان را ثابت میکند. با این حال، از هر فرصتی استفاده میکنند تا موضوع او را مطرح کنند و خواستار آزادیاش شوند. مقامات ما چرا از این فرصتها استفاده نمیکنند؟
به نظر من، به ایرانیها اطمینان ندارند، یعنی میگویند ما ممکن است برای اینها قدمی برداریم و کاری انجام دهیم، اما معلوم شود مجرم بودهاند، برای خودمان بد میشود.
اینکه من به عنوان یک فرد عادی که در خانه نشستهام، ببینم وزیر خارجه کشورم از یک ایرانی در کشوری دیگر حمایت میکند، خیلی اهمیت دارد. اگر میخواهیم واقعاً سال همدلی دولت و ملت باشد، باید در عمل این همدلی را نشان بدهیم.
مگر ملت چه کسانی هستند؟ خانواده شهرزاد میرقلیخان است،.
خانواده محمد قاری است، خانواده بهمن دبستانی است. این خانوادهها ملت را تشکیل میدهند. وقتی شما نتوانید درد سه خانواده را درمان کنید، چگونه میخواهید درد همه را دوا کنید؟ البته همه خانوادهها مشکلات دارند، اما وقتی بحث یک ایرانی در خارج از کشور باشد، پای حیثیت ما وسط است. هیچ دولت دیگری مانند دولت ما نیست، فقط ایران است که ساکت مینشیند.
معلوم شد که مسئولین وزارتخارجه ازخیلی ازمدعیان احساساتی«عاقلتر»هستند!
سؤال:: اگر اتفاقی که برای شما افتاد، برای یک شهروند انگلیسی افتاده بود، آیا آمریکاییها میتوانستند با او هم برخوردی مانند شما بکنند؟
امکان ندارد که بتوانند برخوردی مانند من با او داشته باشند. اولاً دولت انگلیس میگفت خانوادهاش لازم نیست وکیل بگیرند، خودمان برایش وکیل تعیین میکنیم. سفارت انگلیس مسئول میفرستاد و پیگیری میکرد. هر تبعه، پرچم یک کشور محسوب میشود. اگر که جرم مواد مخدر باشد، کارتل باشد، دولتها دخالت نمیکنند، اما اگر بیگناه باشد، فرق میکند. دولت جمهوری اسلامی با سکوتش به همه دنیا میگوید: "هر ایرانی که گرفتار میشود، حتماً مجرم است." حتی خود آمریکاییها به ما میگفتند به دولتتان اطلاع بدهید، کمکتان میکند.
شهرزاد میرقلیخان و پدرش در فرودگاه امام خمینی بعد از آزادی از زندان در آمریکا
سؤال:: اگر شما به عنوان یک نماینده یا مثلاً سفیر ایران، بخواهید مسائل زندانیان ایرانی در خارج از کشور را پیگیری کنید، چهقدر پول باید داشته باشید؟
من حساب نکردهام که چهقدر پول لازم است. البته پول لازم است، اما نباید بنشینید و برای یک حرکت انسانی، چرتکه بیندازید. مهمتر این است که من وسیله میخواهم که حرفم را به گوش مردم برسانم. رسانه میخواهم. وکیلهایی نیاز دارم که پروندهها را پیگیری کنند.
آمریکاییها از وقایع، مستندسازی میکنند. همیشه طوری رفتار میکنند که شما نتوانید چیزی را اثبات کنید. مثلاً من دندانم درد میکرد. پیش دکتر زندان رفتم. یک برگهای به من دادند که امضا کردم تا دندانم را بکشند. آمپول بیحسی به من زدند، اما 30 ثانیه هم صبر نکردند تا اثر کند. انبر در دهانم کردند و دندانم را کشیدند. من همانجا غش کردم، اما من هیچ وقت نمیتوانم به آمریکا اعتراض کنم، چون در جواب میگویند شما امضا کردید و کاملاً با رضایت خودتان بوده است. در چنین مواردی، آدم باید هوشیار باشد و وکیل به دلیل اینگونه موارد میخورد.
«شهرزاد»هالیوود ایران
سؤال:: دولت آمریکا افرادی افراد مشهور مانند بازیگران «هالیوودی» استفاده تبلیغاتی می کند. اماسینمای ایران از افرادی مانند شما که تجربه برخورد با دولت آمریکا را داشتهاند،استفاده نمی کند!
آنها فرهنگ کاملاً متفاوتی دارند که با فرهنگ ما فرق میکند. مثلاً من در اوایل، روحیه تهاجمی داشتم و با این روحیه با آنها برخورد میکردم، اما بعداً فهمیدم که بدترین چیز برای آمریکاییها این است که محترمانه اشتباهات آنها را به رویشان بیاورید. مرگشان در این است.
سؤال:: آیا دوست دارید یک روز سفیر ایران بشوید؟
من نمیگویم با آنها مبارزه کنیم. کافی است با آمریکا مانند خودش رفتار کنید. به نظر من، آمریکا میمونی است که سعی میکند خودش را مانند انسانها نشان دهد. من دوست دارم به آمریکا بگویم، تو که همه جا دروغ میگویی، اول خودت را اصلاح کن، بعد دنبال اصلاح بقیه برو. اول زندانهای خودت را درست کن. من حتی اصرار کردم فیلم دوربینهای زندان را در دادگاه نشان بدهند. نمیتوانند بگویند، فیلم نداریم. اگر این حرف را بزنند، یعنی همه حرفهای من درست است. اگر هم بگویند فیلم داریم، باید همه را نشان بدهند.
من میگویم اینکه آیا ایران حقوق بشر دارد یا ندارد، به شما ربطی پیدا نمیکند. آمریکایی که خودش بمب اتم درست کرده است و از آن استفاده هم کرده، چگونه میتواند بگوید یک کشور دیگر حقوق بشر را زیر پا گذاشته است؟.
زنی که همه را«سرِکارگذاشت»!
محمود سیف و شهرزاد میرقلیخان
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:منبع این گزارش۱۳ مهر ۱۳۹۴تسنیم بنقل ازمشرق است،اما با اندکی اصلاحات(انتخاب تیتر).ودرادامه توضیحات ۲زندانی امریکایی که درحرفهای خانم شهرزادمیرقلی خان به آن اشاره شده بودرا خواهم داشت.
تاریخ بازداشت:۹ آذر۱۳۸۳
شهرزاد میرقلیخان(متولد۱۵ آذر۱۳۵۶). در تاریخ ۲۹ نوامبر ۲۰۰۴، شهرزاد ۲۸ ساله به همراه همسر سابقش، محمود سیف، در هتلی در وین به« اتهام خرید سه هزار دوربین دید در شب» برای جمهوری اسلامی دستگیر شد. او در دادگاههایی در اتریش و در آمریکا محاکمه و سپس در آمریکا ۵ سال زندانی شد.
درقسمتی تحلیل رادیوزمانه دروصف شهرزاد:
او ناچار میشود که زندگی و تجارتش را در دبی رها کند و به همراه محمود سیف راهی ایران شود. با سکونت در ایران، محمود سیف پاسپورت «شهرزاد»میرقلیخان را از او میگیرد. بیشتر مشاجرات آنها بر سر گرفتن این پاسپورت است. شهرزاد او را تهدید میکند که اگر پاسپورتش را ندهد با قاچاقچیان آدم ایران را ترک میکند.
میرقلیخان بین ادامه زندگی با محمود سیف و آمریکاییها، آمریکاییها را انتخاب میکند. خود او در کتابش میگوید: «می دانستم که اگر به آمریکاییها نزدیک شوم، مسعود (نام مستعار محمودسیف در کتاب) شرش کم میشود».
بازداشت مشکوک:شهرزاد باپای خودش می رود به سفارت امریکا!(برای اینکه زندانیش کنند)
«شهرزاد»با اینکه میدانسته دستگیر میشود به قبرس میرود و به سفارت آمریکا در قبرس میرود و در میزند و خودش را معرفی میکند. اما رابطه او با آمریکاییها هم پر از تنش است. آمریکاییها ابتدا به او حدود چهار ماه زندان پیشنهاد میکنند در ازای ماه هایی که برای تحقیقات در زندان بوده است. در نهایت زیر قول خود میزنند -به توافق نمی رسند-و ۲۹ ماه زندان پیشنهاد میکنند. برای همین (به روایت میرقلیخانی) آنها به دنبال استفاده از او بودهاند و او به آنها اطلاعات نمیدهد.
رادیوفردا(۱۸مرداد۱۳۹۱ )می نویسد:شهرزاد میرقلیخان، زن ایرانی، که حدود سه سال و هفت ماه را به جرم ارسال وسایل نظامی به ایران در زندانی در آمریکا بهسر برد روز سهشنبه، ۱۷ مرداد۱۳۹۱، «با میانجیگری کشور عمان» از زندان آزاد شده و به عمان رفت.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، وزارت خارجه عمان میگوید که وی به «دلایل بشردوستانه» آزاد شده، اما مقامهای آمریکایی میگویند که دوره حبس شهرزاد میرقلیخان به پایان رسیده و وی به این خاطر آزاد شده است.
بنا بر این گزارش، سخنگوی وزارت خارجه عمان گفت که این شهروند ایرانی «درپی تلاشهای عمان و برپایه دلایل بشردوستانه آزاد شد و ما به این خاطر از دولت آمریکا تشکر میکنیم».
یک مقام وزارت خارجه آمریکا در این مورد به خبرگزاری فرانسه گفت: «شهرزاد میرقلیخان طی دوران زندانش به مشاوره حقوقی و کمک کنسولی دسترسی داشته و هماینک با خاتمه دوران حبسش آزاد شده است».
شهرزاد میرقلیخان پس از رسیدن به مسقط در عمان، از «سلطان قابوس» پادشاه عمان، به خاطر این میانجیگری تشکر کرد و در فرودگاه به خانواده خود ملحق شد.
نگارنده(پیراسته فر):حالا چرابه مسئولین ایران به دروغ گفته۵سال زندان بودم، واینقدرمظلوم نمایی می کند که مسئولین ایران دردفاع ازوی سنگ تمام گذاشتند ونیزبه بعضی ازنهادها ومسئولین می تازندکه چرادرتجلیل وتقدیراز«شهرزاد»کم کاری کردند..جای تأمل دارد!.
نگارنده(پیراسته فر):حالا چرابه مسئولین ایران به دروغ گفته۵سال زندان بودم، واینقدرمظلوم نمایی می کند که مسئولین ایران دردفاع ازوی سنگ تمام گذاشتند ونیزبه بعضی ازنهادها ومسئولین می تازندکه چرادرتجلیل وتقدیراز«شهرزاد»کم کاری کردند..جای تأمل دارد!.
میرقلیخان تصویری ویدئویی از محمد سرافراز را منتشر کرده که در فرودگاهی به او چندین پوشه میدهد. او در ویدئویی دیگر میگوید که این پوشهها مربوط به آرشیو مدارک اوست که در زمان زندان در آمریکا در سلول خود جمع کرده بوده و آن را مقامات اطلاعات سپاه از ماشین او در ایران در مرداد ماه ۱۳۹۴ دزدیده بودند. او میگوید اسنادی که سرافراز برای او آورده، از جمله مجموعهای از مدارک مکاتبات با سفارتهای خارجی و مقامات آمریکایی و ایرانی است. برخی از آنها را میرقلیخان مقابل دوربین یوتیوبش میخواند – از جمله نامهای برای هیلاری کلینتون – وزیر خارجه وقت.
BBCمی نویسد:به نظر میرسد محل تحویل اسناد«فرودگاه مسقط» پایتخت عمان باشد، از محمد سرافراز استقبال میکند. خانم میرقلیخان آقای سرافراز را «اَبَرمرد ایران» میخواند.
آنها سپس در حالی که خانم میرقلیخان مجموعه پرونده و سند را در بغل دارد و آقای سرافراز فیلم میگیرد وارد آسانسوری میشوند.
محمد سرافراز درباره این فیلم و پروندههای موجود در آن به ایلنا (۶اردیبهشت۱۳۹۸)گفت: اسنادی که دو هفته پیش تحویل خانم میرقلیخان دادم، مربوط به پنج سال زندان و مکاتبات ایشان با دادگاههای آمریکا به اتهام تلاش برای خرید دوربینهای دید در شب است.
وی ادامه داد: در سال ۱۳۹۴ پیش از آنکه اتهام جاسوسی به ایشان وارد کنند، خودروی خانم میرقلیخان مورد سرقت قرار گرفت و فقط لپ تاب و چمدان اسناد زندان که در صندوق عقب خودرو قرار داشت، ربوده شد. قاعدتاً تصور میکردند به این ترتیب سندی برای اثبات زندان رفتن در آمریکا ندارد.
سرافراز افزود: توجیه آنها برای اتهام جاسوسی به خانم میرقلیخان این بود که ۵ سال در زندانهای آمریکا به سرنبرده است. سرمنشأ شایعات اخیر همان کسانی هستند که اتهام ساختگی جاسوسی را به این خانم وارد کردند و هیچ مدرکی برای ادعای خود نتوانستند ارائه کنند. ایلنا۶اردیبهشت۱۳۹۸
فرار«شهرزاد میرقلیخان» ازکشور
در اواسط دی ماه سال ۱۳۹۴ با انتشار کلیپی که بعد از خروج خود از کشور منتشر کرد، ضمن اعلام خروجش از کشور، بابت گذراندن ۵ سال حبس «برای حفظ ملت ایران» و «سه سال کار در پرستیوی» ابراز پشیمانی کرده و از سرافراز به عنوان «مرد واقعی» که «بر سر حرفش ماند» به صورت ویژه تقدیر و تشکر میکند.
حدود یک ماه بعد از خروج «شهرزاد»از کشور، سرافراز در گفتوگویی با جام جم با انتقاد از رفتارهای صورت گرفته در داخل کشور با بازرس ویژه خود، گفت: «عوامل یک دستگاه امنیتی با فراخواندن «خانم میرقلی خان» و بیان اینکه چرا کتاب چاپ کرده یا چرا با رسانهها مصاحبه کرده است، از ایشان خواستند کشور را ترک کند.
«خانم شهرزادمیرقلیخان» چندی بعد در جریان یکی از پستهای فیسبوکیاش با تایید گفتههای سرافراز مدعی شد که در جریان بازجویی خود، ماموران این سازمان به او گفتهاند که «۲۴ ساعت وقت داری که از ایران بروی و دیگر برنگردی!»
حسین نوشآبادی( سفیر پیشین ایران در عمان) در مصاحبهای با اعتماد درباره اطلاعات ویدئو منتشر شده (تحویل اسنادسرافراز به بازرسش)گفت:
خط شهرزاد میر قلی خان در این سند بسیار نامفهوم است و معلوم نیست درخواست او از وزارت دادگستری چه بوده است اما به نظر میرسد او درخواست ارتباط با کاخ سفید را داشته که با پاسخ منفی وزارت دادگستری مواجه شده است.
درخواست پناهندگی شهرزاد قلی خان
بسند دیگری که نامهای به زبان فارسی با امضای شهرزاد قلی خان است از سفارش ۲۰۰ دفترچه خبر داده و گفته: ... من ۲۰۰ دفترچه سفارش دادم..
در این سند مشخص نیست دفترچههای مورد نیاز شهرزاد میر قلی خان چه دفترچههایی بوده است.
فهرستی از شماره تلفن سفارت خانههای کشورهای مختلف در آمریکا نیز بر روی یکی از اسناد منتشر شده نوشته شده که به نظر میرسد شهرزاد قلی خان برای درخواست پناهندگی از سوی این کشورها جمع آوری شده و مورد استفاده قرار گرفته.
در نامهای دیگر خطاب به سفارتهای اتریش، بلژیک، کانادا، ژاپن، لوکزامبورگ، نروژ، عربستان، سوییس، امارات، بریتانیا و چند کشور دیگر که نامشان مشخص نیست نوشته شده: اینجانب به اطلاع شما میرسانم که تا این تاریخ هیچ پاسخی از سوی شما در رابطه با درخواست اجرای قانون آزادی اطلاعات و حریم خصوصی که در تاریخ ۱۷ اکتبر ۲۰۱۱(۲۵ مهر۱۳۹۰) نوشته شده
همچنین درخواست پناهندگی اینجانب که در تاریخ ۲۱ اکتبر ۲۰۱۱( ۲۹ مهر۱۳۹۰) ارسال شده دریافت نکردهام.
از این گذشته قصد ارسال کپی مدارک قانونی برای تکمیل مدارکی که از «زندان دانبری» بین سالهای ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۰ فرستاده بودم را دارم تا شاید به خاطر بیاورید، به این ترتیب با این نامه از شما میخواهم که بین پشتیبانی از من یا حمایت از آمریکا و آیت اللههای ایران انتخاب کنید. تا امروز همان طور که در درخواست پناهندگی سیاسی ام نیز تاکید کردم شما حمایت از آیت اللهها را انتخاب کردهاید./پایان
***
«جیسون رضائیان» کیست؟
جیسون رضائیان +همسرش(سمت چپ)پس ازآزادی
جیسون رضاییان جاسوس آمریکایی است که مدتها ریاست دفتر تهران روزنامه واشنگتنپست را در اختیار داشت،همراه یگانه صالحی، همسرش در ۳۱ مرداد ۱۳۹۳ به اتهام جاسوسی برای آمریکا و سازمان اطلاعات مرکزی این کشور (سیا) دستگیر کرد. دادگاه رضاییان پنجم خرداد ۱۳۹۴ به صورت غیرعلنی برگزار شد و وی به جاسوسی و فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی محکوم شد.
با این وجود، جاسوس آمریکایی پس از ۱۸ ماه حبس و به بهانه مذاکرات هستهای در ۲۶ دی ۱۳۹۴ به همراه سه آمریکایی دیگر آزاد شد.
« سارا شورد» کیست؟
سارا شورد و شین باوئر، این دو روز شنبه (۵ مه 2012/ ۱۶ اردیبهشت۱۳۹۱) با یکدیگر ازدواج کردند و مراسم جشن عروسیشان در محفلی خصوصی با حضور اعضای خانواده و دوستان نزدیکشان برگزار خواهد شد.
سارا شورد که به عنوان نویسنده، معلم و فعال حقوق زنان فعالیت دارد، در جریان یک تظاهرات ضد جنگ در آمریکا علیه جنگ عراق با شین باوئر آشنا شد. آنها در سال ۲۰۰۸ به دمشق رفتند. یک سال بعد نیز با جاش فتال که او نیز معلم و فعال محیط زیست است، آشنا شدند.
ین سه نفر روز ۸ مرداد ۱۳۸۸ در حالی که در کوههای مرزی ایران و کردستان عراق ، توسط نیروهای سپاه پاسداران دستگیر شدند. آنها به اتهام ورود غیرقانونی به ایران و نیز "جاسوسی" به ۸ سال زندان محکوم شدند.
سارا شورد در شهریور سال ۱۳۸۹، پس از گذراندن ۱۴ ماه در زندان، به دلیل بیماری و با قید وثیقهی ۵۰۰ هزار دلاری آزاد شد و به آمریکا بازگشت. شین باوئر و جاش فتال در مهرماه سال ۱۳۹۰ به قید وثیقه آزاد شدند.
نفرسمت چپ(شین باوئر) و سارا شورد در دوران حبس در ایران با یکدیگر نامزد کرده بودند.