سرنوشت اعضای کابینه دولت بازرگان،چرامهندس بازرگان استعفاداد،بعدازاستفاءبه چه کاری مشغول شد؟کجارفت؟
کابینه مهندس مهدی بازرگان:عمردولت موقت ۹ماه نیم بود.
عباس امیرانتظام (سرپرست تشکیلات نخست وزیری و سخنگوی دولت)، سرلشگر قرنی (رئیس ستاد ارتش)، صادق قطب زاده (رئیس رادیو و تلویزیون)، کریم سنجابی(وزیر خارجه)، احمد صدر حاج سید جوادی(وزیر کشور)، مصطفی کتیرائی (وزیر مسکن و شهرسازی)، یوسف طاهری قزوینی(وزیر راه وترابری)، علی اکبر معین فر(وزیر مشاور و رئیس سازمان برنامه و بودجه)،
کاظم سامی (وزیر بهداری و بهزیستی)، داریوش فروهر( وزیر کارو امور اجتماعی)، ابراهیم یزدی(معاون نخست وزیر در امور انقلاب)، یدالله سحابی(وزیر مشاور در طرح های انقلاب)، علی اردلان(وزیر دارایی و امور اقتصادی)، اسدالله مبشری(وزیر دادگستری)، عباس تاج(وزیر نیرو)، علی محمد ایزدی(وزیر کشاورزی)، رضا صدر(وزیر بازرگانی)، حسن نزیه(رئیس شرکت نفت)، علی شریعتمداری(وزیر علوم و فرهنگ وهنر)، غلامحسن شکوهی (وزیر آموزش وپرورش)، ناصر میناچی(وزیر اطلاع رسانی و تبلیغات)، دریادار احمدمدنی(وزیر دفاع ملی)، حسن اسلامی(وزیر پست و تلگراف و تلفن)، سپهبد نوروزی (سرپرست شهربانی).
سپهبد محمد علی نوروزی» از ۲۳بهمن به سمت کفالت شهربانی دولت موقت منصوب شد .وی تا قبل این ریاست شهربانی اصفهان راعهده داربود(قبل ازانقلاب)،البته عمرفرماندهی «تیمسارنوروزی» کوتاه بودتا شنبه، ۲۸ بهمن ۱۳۵۷ که نخست وزیر« سرهنگ مبعلی »رابه ریاست شهربانی منصوب کرد.
«البته «مهندس مصطفی میرسلیم» (عضوهیئت مؤتلفه،نماینده فعلی مجلس) نیزدرهمین روزدرشهربانی مسئولیت گرفت(قبل ازتیمساردستجردی)،کمترازیک سال ماندگاربود.
«سرتیپ مصطفی مصطفایی» به سرپرستی پلیس تهران و سپس معاونت انتظامی شهربانی کل کشور خدمت می نمود در ۲۹ خرداد ۱۳۵۸ به ریاست شهربانی کل جمهوری اسلامی ایران برگزیده شد.ابلاغ حکم نخست وزیری بازرگان
سپهبد محمد علی نوروزی از ۲۳بهمن به سمت کفالت شهربانی دولت موقت منصوب شد .وی تا قبل ازاین ریاست شهربانی اصفهان رادر رژیم شاه را بر عهده داشت ،گویاسمت معاونت شهربانی کشورراهم عهده داربوده است.
در اوایل شهریور ماه ۱۳۵۷ کابینه شریف امامی«سپهبد احمدعلی محققی»فرمانده ژاندارمری کشوربود.
او بعد از انقلاب برای مدتی کوتاهی مسوولیت ژاندارمری را در دولت موقت مهدی بازرگان بر عهده داشت. «سرهنگ ممتاز» بعد از «تیمسار محققی» مسوولیت ژاندارمری کل کشوررا برعهده گرفت،ضمناًوی امضاء کنندگان اعلامیه بی طرفی ارتش بود.
روزدوشنبه، ۱۶ بهمن ۱۳۵۷، در مراسمی در مدرسه علوی «مهندس مهدی بازرگان» طی حکمی از سوی امام خمینی به نخست وزیری دولت موقت منصوب شد.
در متن حکم امام که توسط آیت الله هاشمی رفسنجانی قرائت شد و متن ترجمه شده انگلیسی آن توسط دکتر ابراهیم یزدی در اختیار خبرنگاران قرار گرفت حضرت امام تصریح کرده بود که او را بدون در نظر گرفتن روابط حزبی مأمور تشکیل کابینه برای تهیه مقدمات رفراندوم تعیین نظام و برگزاری انتخابات نموده است
متن حکم نخست وزیری مهندس بازرگان توسط امام بدین شرح است:
جناب آقاى مهندس مهدى بازرگان
بنا به پیشنهاد شوراى انقلاب، بر حَسَب حق شرعى و حق قانونى ناشى از آراى اکثریت قاطع قریب به اتفاق ملت ایران که طى اجتماعات عظیم و تظاهرات وسیع و متعدد در سراسر ایران نسبت به رهبرى جنبش ابراز شده است، و به موجب اعتمادى که به ایمان راسخ شما به مکتب مقدس اسلام و اطلاعى که از سوابقتان در مبارزات اسلامى و ملى دارم، جنابعالى را بدون در نظر گرفتن روابط حزبى و بستگى به گروهى خاص، مأمور تشکیل دولت موقت مى نمایم تا ترتیب اداره امور مملکت و خصوصاً انجام رفراندم و رجوع به آراى عمومى ملت درباره تغییر نظام سیاسى کشور به جمهورى اسلامى و تشکیل مجلس مؤسسان از منتخبین مردم جهت تصویب قانون اساسى نظام جدید و انتخاب مجلس نمایندگان ملت بر طبق قانون اساسى جدید را بدهید.
مقتضى است که اعضاى دولت موقت را هر چه زودتر با توجه به شرایطى که مشخص نمودهام تعیین و معرفى نمایید.
کارمندان دولت و ارتش و افراد ملت با دولت موقت شما همکارى کامل نموده و رعایت انضباط را براى وصول به اهداف مقدس انقلاب و سامان یافتن امور کشور خواهند نمود.
موفقیت شما و دولت موقت را در این مرحله حساس تاریخى از خداوند متعال مسألت مى نمایم.
روح اللَّه الموسوی الخمینى
حکم نخست وزیری بازرگان در تاریخ ۱۵ بهمن ۱۳۵۷ در مدرسه علوی تهران قرائت شد،روزبعدازتسخیرلانه جاسوسی(۱۴ آبان۱۳۵۸) استعفا داد.
مهندس بازرگان در متن استعفا نامه خود خطاب به رهبر انقلاب چنین نوشت:« با کمال احترام معروض می دارد، پیرو توضصیحات مکرر گذشته و نظر به اینکه دخالت ها، مزاحمت ها، مخالفت ها و اختلاف نظرها، انجام وظایف محوله و ادامه مسئولیت را برای همکاران و اینجانب مدتی است غیر ممکن ساخته و در شرایط تاریخی حساس حاضر نجات مملکت و به ثمر رساندن انقلاب، بدون وحدت کلمه و وحدت مدیریت میسر نمی باشد، بدین وسیله استعفای خود را تقدیم می دارد تا به نحوی که مقتضی می دانند کلیه امور را در فرمان رهبری گیرند و یا داوطلبانی که با آنها هماهنگی وجود داشته باشد، مامور تشکیل دولت فرمایند.»
مهندس مهدی بازرگان/نخست وزیرایران
بازرگان، بازرگان، حکومتت مبارکبازرگان، بازرگان، حکومتت مبارک
متن حکم نخست وزیری بازرگان
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای مهندس مهدی بازرگان
بنا
به پیشنهاد شورای انقلاب، بر حسب حق شرعی و حق قانونی ناشی از آرای اکثریت
قاطع قریب به اتفاق ملت ایران که طی اجتماعات عظیم و تظاهرات وسیع و متعدد
در سراسر ایران نسبت به رهبری جنبش ابراز شده است و به موجب اعتمادی که به
ایمان راسخ شما به مکتب مقدس اسلام و اطلاعی که از سوابقتان در مبارزات
اسلامی و ملی دارم، جنابعالی را بدون در نظر گرفتن روابط و حزبی بستگی به گروهی خاص، مامور تشکیل دولت موقت می نمایم
تا ترتیب اداره امور مملکت و خصوصا انجام رفراندوم و رجوع به آرای عمومی
ملت درباره تغییر نظام سیاسی کشور به جمهوری اسلامی و تشکیل مجلس موسسان از
منتخبین مردم جهت تصویب قانون اساسی نظام جدید و انتخاب مجلس نمایندگان
ملت بر طبق قانون اساسی جدید را بدهید.
مقتضی است که اعضای دولت موقت را هر چه زودتر با توجه به شرایطی که مشخص نموده ام تعیین و معرفی نمائید. کارمندان دولت و ارتش و افراد ملت با دولت موقت شما همکاری کامل نموده و رعایت انضباط را برای وصول به اهداف مقدس انقلاب و سامان یافتن امور کشور خواهند نمود. موفقیت شما و دولت موقت را در این مرحله حساس تاریخی از خداوند متعال مسئلت می نمایم./
روح الله الموسوی الخمینی ۶ربیع الثانی ١٣٩٩(یکشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۵۷)
شامگاه ۱۴ بهمن،جلسه مهمی با حضور اعضای شورای انقلاب اسلامی در اقامتگاه امام در مدرسه علوی شماره ۲ در خیابان عین الدوله ایران برگزار شد و تا ساعت ١١ شب ادامه داشت. در این جلسه مهندس بازرگان به عنوان نخست وزیر تعیین شد و حکم وی که تاریخ یکشنبه، ۱۵ بهمن ۱۳۵۷صادر شد.
روز دوشنبه، ۱۶ بهمن ۱۳۵۷ مراسمی در آمفی تئاتر مدرسه علوی برگزار شد و حکم نخست وزیری به او اعطا شد. این مراسم ساعت ۳۰ : ۱۷ بعد از ظهر با حضور جمع زیادی از خبرنگاران داخلی و خارجی با سخنان امام آغاز شد.
در روز پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۵۷ مردم در سراسر کشور در حمایت از مهندس بازرگان به خیابانها ریختند. روزنامه اطلاعات در گزارشی در این باره نوشته است:
امروز میلیونها نفر در سراسر کشو با راهپیماییهای گسترده و اجتماع، به دولت بازرگان، منتخب امام خمینی، رأی موافق دادند.
شعارهای حمایت از نخستوزیری آقای بازرگان : درود بر خمینی، ناجی خلق ایران/درود بر بازرگان مجری حفظ قرآن؛ نخستوزیر ایران، منتخب امام است/ بر او ز جانب ما، از جان و دل سلام است/بازرگان، بازرگان، حکومتت مبارک.
مهندس بازرگان، نخستوزیر ایران/ بازرگان، بازرگان، مجری حکم قرآن/فرموده خمینی، برای ما چوجان است، نخستوزیر محبوب، مهدی بازرگان است/نخستوزیر محبوب، منتخب امام است
۹ ماه ونیم نخست وزیری
مهندس بازرگان(برعکس بعضی ازدولتمردان نانجیب)بدون اینکه فتنه وآشوب بپاکند،تااخرمدافع انقلاب ونظام باقی مانداوچندهفته بعدازاستعفا در نامهای از محمدرضا پهلوی(شاه) خواست داوطلبانه به ایران بازگردد تا گروگانها-دست دانشجویان پیروخط امام- آزاد شوند.
وی۳ماه بعد در دورهٔ انتخابات نخستین دورهٔ مجلس شورای اسلامی، به نمایندگی مردم تهران برگزیده شد. او پس از آن، تا پایان عمر خود در تمام دورههای انتخابات ریاستجمهوری و مجلس ثبت نام کرد اما همواره از سوی شورای نگهبان رد صلاحیت میشد.
اولین انتخابات مجلس شورای اسلامی در روز ۲۴ اسفند سال ۱۳۵۸ برگزار شد.
« مهندس مهدی بازرگان» در ۳۰دی ۱۳۷۳ در ضمن یک سفر درمانی در ژنو درگذشت.
مهندس بازرگان فکرمی کرداگرمعالجات خودرادرخارج ازکشورانجام دهد،شفامی یابد،لذااواخردیماه ۱۳۷۳برای ادامه درمان(بیماری قلب) عازم سوییس شد وامانه اینکه شفایی نیافت،بلکه حتی نتوانست خودرابه بیمارستان برساند،در فرودگاه زوریخ وضعیت مزاجیاش رو به وخامت گذاشت.که تاقبل ازرسیدن به بیمارستان درروزجمعه، ۳۰ دی ۱۳۷۳در سن ۸۷ سالگی درگذشت.
مهندس مهدی بازرگان در ۳۰ دی ۱۳۷۳در سن ۸۷ سالگی درگذشت و پیکر او به تهران منتقل کردند و بعدازتشییع باشکوه از مقابل حسینیه ارشاد در قم دفن شد. بنا به وصیت بازرگان، پیکرش در مقبره بیات در نزدیکی آرامگاه حضرت فاطمه معصومه (س) و در کنار والدین به خاک سپرده شد.
پیام رهبرانقلاب بمناسبت درگذشت مهندس بازرگان
درپی درگذشت مرحوم مهندس بازرگان، حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی پیام تسلیتی صادر فرمودند. متن این پیام بدین شرح است:
بسمهتعالی
جناب آقای دکتر یدالله سحابی
درگذشت
مرحوم آقای مهندس مهدی بازرگان را به جنابعالی و خانوادهی محترم آن مرحوم
تسلیت میگویم. ایشان یکی از مبارزان دیرین با رژیم ستمشاهی و نیز از
جملهی پیشروان ترویج و تبیین اندیشههای ناب اسلامی با زبان و منطق و شیوهی نوین بود
و از این رهگذر بیشک در چشم همهی علاقهمندان به گسترش و رواج ایمان
اسلامی در میان طبقات تحصیلکرده در دوران خفقان و دینزدایی رژیم پهلوی،
دارای شأن و ارزش بخصوص بود.
خداوند ایشان را مشمول رحمت و مغفرت و فضل خود قرار دهد و به تلاشهای ایشان با چشم رضا و قبول بنگرد.
لطفاً مراتب تسلیت اینجانب را به همسر و فرزندان محترم ایشان ابلاغ فرمایید.
سیّد علی خامنهای (۷۳/۱۱/۵)
از راست: بترتیب از راست:امیرحسین پولادی،هاشم صباغیان،دکترسید محمد مهدی جعفری،دکتریدالله سحابی، مهندس مهدی بازرگان، مجمد بسته نگار ،احمد صدر حاج سید جوادی.
سرنوشت اعضای کابینه دولت موقت
«عباس امیر انتظام» که پس از سخنگویی دولت موقت به عنوان سفیر ایران به سوئد فرستاده شده بود بعد از اشغال سفارت امریکا به ایران فراخوانده شد و در تاریخ 28 آذر 58 بازداشت شد. وی به اتهام توطئه برای انحلال مجلس خبرگان، مخالفت با نظام ولایت فقیه، تلاش برای ایجاد اختلاف بین فلسطینیان و لیبیاییها با ایران، فراری دادن سران رژیم سابق و ارائه اطلاعات سری به آمریکائیان دستگیر و پس از ۴۵۴ روز بازداشت در سلول انفرادی، در دادگاه ویژه انقلاب به اعدام محکوم شد که با تلاش مهدی بازرگان به حبس ابد تقلیل یافت.
قُم- بیت امام خمینی:دکتریدالله سحابی،عباس امیرانتظام،حاج احمدآقاخمینی،شهیدمهدی عراقی،دکترعلی اکبرمعین فر
«داریوش فروهر» که پیش از انقلاب بیش از ده بار و در مجموع پانزده سال زندان را تجربه کرده بود پس از استعفای دولت موقت در اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری کاندیدا شد و در پائیز سال 60 به زندان رفت و نزدیک به 5 ماه در زندان بود. وی پس از آن فعالیت سیاسی محدود خود را در قالب حزب ملت ایران ادامه داد تا اینکه در سال 1377 در پرونده موسوم به قتل های زنجیره ای همراه با همسرش پروانه فروهر به طرز فجیعی کشته شد.
«دکتر کاظم سامی» که پیش از استعفای دست جمعی دولت موقت بنا به دلایلی همچون 1- عدم هماهنگی در دولت و بین دولت و دیگر مراکز قدرت2- عدم اختیار و قدرت کافی3-عدم تجانس در هیات وزیران4- عدم وجود یک سیاست مشخص سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی 5- عدم هماهنگی برنامههای وزارتخانهها با اهداف انقلاب 6- عدم اعتماد برای خدمت آینده» استتعفا کرده بود نیز در اولین انتخابات ریاست جمهوری کاندیدا شد ه بود. وی سال 67در مطبش مورد حمله قرار گرفت و دو روز بعد در بیمارستان در گذشت.
قطب زاده ازمسافران «پروازانقلاب»بود-هنگام مراجعت ازنوفل لوشاتو
قطب زاده دردادگاه-نفراول بسمت ری شهری
«صادق قطب زاده» که پس از استعفای دولت موقت خود را کاندیدای ریاست جمهوری کرده بود در زمان ریاست جمهوری بنی صدر وزیر امور خارجه گردید اما در ۱۷ فروردین سال۱۳۶۱ به اتهام توطئه نظامی برای براندازی جمهوری اسلامی بازداشت شد و در۲۴ شهریور ۱۳۶۱اعدام شد.
« علی اردلان» در انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی به نمایندگی مردم تویسرکان انتخاب شد اما اعتبار نامه وی صادر نشد. او در شهرویور 60 به زندان افتاد وتا سال 62 سی ماه زندان را پشت سر گذاشت. او همچنین در اردیبهشت 69 و در پی امضای نامه معروف به 90 امضایی بازداشت شد و 333 روز را در سلول انفرادی گذراند. وی در واپسین سالهای عمر خود ریاست هیأت رهبری جبهۀ ملی را عهده دار بود و سرانجام در ۲۱ بهمن ماه ۱۳۷۸، از دنیا رفت .
«سرلشگر قره نی» در سوم اردیبهشت سال۱۳۵۸ - دو ماه بعد از استعفا- توسط گروه فرقان ترور شد تا اولین قربانی خشونت های پس از انقلاب باشد.
«سرلشکر قرنی» اولین رئیس ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی بود .
«سرلشکر محمدولی قرنی»در روز ۲۳ بهمن ۵۷ یعنی یک روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی،درآن وضعیت آشفتگی وپاشیدگی ارتش شاهنشاهی، با حکم امام خمینی، اولین رئیس ستاد مشترک ارتش ملی اسلامی شد.
سرلشکرقرنی درکنارداریوش فروهر
سوابق مبارزاتی ضدشاهی سرلشکرقرنی:وی مغز متفکر کودتا ، فرمانده وقت ستاد اطلاعات ارتش معروف به «رکن ۲»که نقشه سرگونی دولت منوچهر اقبال راطراحی کرده بود که دکتر علی امینی به نخستوزیری ایران بنشاندکه در پی کشف کودتا علیه حکومت شاه درتیر ۱۳۳۷ دستگیر و پس از سه سال زندان از ارتش اخراج شده بود.
واماسپهبدقرنی تنها ۴۳ روز توانست دوام بیاورد،سازوکارهای این مردانقلابی با عملکردهای وزیردفاع(دکترابراهیم یزدی) ونخست وزیری همخوانی نداشت که در نهایت با شدت یافتن اختلافات رئیس ستادارتش با دولت موقت،مجبور به استعفا شد.
اولین رئیس ستادارتش نظام جمهوری اسلامی عنوان «اولین شهیدترور»را هم متعلق به خودش کرد، در سوم اردیبهشت سال ۱۳۵۸ توسط گروه فرقان به شهادت رسید.
«احمد صدر حاج سید جوادی» پس از دولت موقت در مجلس اول حضور داشت و پس از آن در قالب نهضت ازادی فعالیت کرد وی مدت کوتاهی را نیز همرا با دیگر اعضای نهضت ازادی زندانی گردید. وی پس از انقلاب درگیر تهیه دایره المعارف تشیع بود.
«احمد مدنی» پس از وزارت دفاع بنا به خواست مهندس بازرگان، مدتی عهده دار استانداری خوزستان شد. وی در نخستین انتخابات ریاست جمهوری، در بهمن ماه سال ۱۳۵۸، نامزد شد و حائز رتبه دوم آرا شد. او در انتخابات دوره اول مجلس شورای اسلامی نیز، از حوزه انتخابیه کرمان انتخاب شد اما اعتبار نامه وی به تصویب نرسید. وی در اواسط سال ۱۳۵۹ برای همیشه از کشور خارج شد و به آمریکا مهاجرت کرد و سالها دبیر کلی جبهه ملی ایران در خارج از کشور را بر عهده داشت. او در روز ۲۳ بهمن ۱۳۸۴ شمسی پس از یک بیماری نسبتاً طولانی در اثر ابتلا به سرطان، در ایالت کلرادو در آمریکا دیده بر جهان فروبست.
توضیح نگارنده-پیراسته فر:ایلنادربهمن۱۳۹۵سرنوشت کابینه بازرگان را اینگونه می نویسد"
وزارت آموزشوپرورش: غلامحسین شکوهی متولد ١٣٠٥ در دولت موقت اولین وزیر آموزشوپرورش بعد از انقلاب بود. او اردیبهشتماه ٩٥ درگذشت. محمدعلی رجایی هم مدتی در دولت موقت بازرگان عهدهدار وزارت آموزشوپرورش بود.
وزارت پست، تلگراف و تلفن: محمدحسین اسلامی، متولد ١٣١٢ وزیر پست، تلگراف و تلفن در دولت موقت مهدی بازرگان بود.
وزارت دارایی: علی اردلان، متولد ١٢٩٣، در کابینه بازرگان به وزارت دارایی رسید. او دانشآموخته حقوق و یک فعال سیاسی با سابقه روزنامهنگاری و روزنامهداری بود. اردلان ۲۱ بهمن ماه ۱۳۷۸ درگذشت.
وزارت امور خارجه: کریم سنجابی متولد ١٢٨٣ پس از انقلاب به مدت ۵۵ روز وزیر امور خارجه مهندس مهدی بازرگان بود اما استعفا داد و تیرماه ۱۳۷۴ در ۹۰سالگی در آمریکا درگذشت. ابراهیم یزدی متولد ١٣١٠ نیز پس از استعفای دکتر کریم سنجابی از پست وزارت امور خارجه به عنوان وزیر خارجه دولت انتخاب شد.
وزارت بازرگانی: رضا صدر در کابینه بازرگان، وزیر بازرگانی بود و در کابینه شورای انقلاب به سرپرستی بنیصدر هم به عنوان وزیر بازرگانی انتخاب شد.
وزارت بهداری: کاظم سامی متولد ١٣١٤ اولین وزیر بهداری جمهوری اسلامی بود. او پنج ماه پس از انقلاب طرح «طب ملی» را اعلام کرد. قبل از استعفای دولت موقت چندین بار استعفای خود را به خاطر نارساییها و کمبودها تقدیم بازرگان کرد اما نهایتا چند روز زودتر از ۱۴ آبان استعفا داد. سامی آذر ماه ۱۳۶۷ در مطب خود به قتل رسید.
وزارت ارشاد: ناصر میناچی متولد ١٣١٠ پس از تشکیل دولت موقت، در کابینه بازرگان سمت «وزارت تبلیغات و جهانگردی» را عهدهدار بود که به خاطر تعلق خاطرش به نام حسینیه ارشاد، نام این وزارتخانه را به وزارت «ارشاد ملی» تغییر داد. او بعد از تحمل یک دوره بیماری بهمن ۱۳۹۲ در ۸۲سالگی درگذشت.
وزارت کشاورزی: علیمحمد ایزدی متولد ١٣٠٦ وزیر کشاورزی کابینه مهندس بازرگان بود. او روزی که برای یکی از سخنرانیهای انتخاباتی به مسجد سپهسالار شیراز میرفت، مورد حمله عدهای ناشناس قرار گرفت. غروب همان روز هم ستاد انتخاباتیاش غارت و در و پنجرهها شکسته و اثاثیهاش به آتش کشیده شد. ایزدی بعدا به کانادا رفت.
وزارت دادگستری: اسدالله مبشری متولد ١٢٨٨ در دولت موقت، به سمت نخستین وزیر دادگستری پس از انقلاب رسید. او سرانجام در سال ١٣٦٩ و پس از گذراندن دوره سخت بیماری درگذشت. احمد صدر حاجسیدجوادی متولد سوم خرداد ١٢٩٦ نیز با استعفای اسدالله مبشری به وزارت دادگستری منصوب شد و تا آخر مأموریت دولت موقت ادامه داشت. او سال ٩٢ درگذشت.
وزارت راه و ترابری: مهندس محمدیوسف طاهریقزوینی متولد ١٣٠٦ وزیر راه و ترابری در دولت موقت مهدی بازرگان بود.
وزارت صنایع: محمود احمدزادههروی وزیر صنایع در دولت موقت مهدی بازرگان بود. سال ٩٢ در مراسمی تمبر یادبود دکتر محمود احمدزادههروی اولین وزیر صنایع در جمهوری اسلامی ایران رونمایی شد.
کابینه مهندس بازرگان:ایستاده از راست:محمود احمدزادههروی (وزیر صنایع)، عباس تاج (وزیر نیرو)، اسدالله مبشری (وزیر دادگستری)، محمدحسین اسلامی (وزیر پست و تلگراف)، ناصرمیناچی (وزیر ارشاد)، ابراهیم یزدی (وزیر امورخارجه)، یدالله سحابی (وزیر طرحها و برنامههای انقلاب)، علی شریعتمداری (وزیر علوم)،عباس امیرانتظام (معاون نخست وزیر و سخن گو)، احمد صدر حاجسیدجوادی (وزیر سابق کشور)، مهندس مهدی بازرگان (نخست وزیر)، داریوش فروهر (وزیر کار)، غلامحسین شکوهی (وزیر آموزش و پرورش)، محمدیوسف طاهریقزوینی (وزیر راه)، علی اردلان (وزیر دارائی)، هاشم صباغیان (وزیر کشور)، حسین بنیاسدی (وزیر مشاور در امور اجرایی)، تیمسار سرتیپ محمدتقی ریاحی (وزیر جنگ)
نشسته از راست: ابراهیم حکیمی (دفتر نخست وزیری)، علیمحمد ایزدی (وزیر کشاورزی)، غلامرضارستگارپور (رئیس دفتر)، علی اکبرمعینفر (وزیر نفت)، مصطفی کتیرایی (وزیر مسکن)، کاظم سامی (وزیر بهداری)/پایان توضیحات.
وزارت علوم: علی شریعتمداری متولد ١٣٠٢ وزیر فرهنگ و آموزش عالی در دولت موقت مهدی بازرگان بود. شریعتمداری استاد سابق دانشگاه شیراز و دانشگاه اصفهان بود و ٢٠ دی ماه امسال درگذشت. بعد از او حسن حبیبی وزیر علوم شد. حبیبی هم سال ٩١ درگذشت.
وزارت کار: داریوش فروهر متولد ١٣٠٧ در بهمن ١٣٥٧ در کابینه دولت موقت به ریاست مهدی بازرگان به عنوان وزیر کار مشغول به کار شد. شامگاه اول آذرماه ١٣٧٧ داریوش فروهر و همسرش پروانه اسکندری در منزل مسکونیشان در تهران به قتل رسیدند.
وزارت کشور: احمد صدر حاجسیدجوادی متولد ١٢٩٦ در دولت مهدی بازرگان عهدهدار وزارت کشور شد. او یکشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۲ در ۹۶سالگی در تهران درگذشت. هاشم صباغیان متولد ۱۳۱۶ نیز مدتی در دولت بازرگان وزیر کشور شد. او بعد از کابینه بازرگان به دوره اول مجلس شورای اسلامی راه یافت.
وزارت مسکن و شهرسازی: مصطفی کتیرایی وزیر مسکن و شهرسازی در دولت موقت مهدی بازرگان و از اعضای شورای انقلاب بود. او در کابینه شورای انقلاب هم مسئولیت وزارت مسکن را برعهده داشت. او در ۱۴ بهمن ۱۳۹۴ در ۸۶ سالگی درگذشت.
وزارت نفت: علیاکبر معینفر متولد ۱۳۰۷ نخستین وزیر نفت پس از انقلاب سال ۱۳۵۷ در ایران است. معینفر در انتخابات سال ۱۳۷۶ برای نامزدی خود اعلام آمادگی کرد.
وزارت نیرو: عباس تاج، وزیر نیرو در دولت موقت مهدی بازرگان بود.
وزارت دفاع: احمد مدنی متولد مرداد ۱۳۰۸ در کابینه مهندس بازرگان به سمت وزیر دفاع و فرماندهی نیروی دریایی انتخاب شد اما پس از حدود دو ماه از وزارت دفاع کناره گرفت. احمد مدنی در بهمن ١٣٨٤ بر اثر ابتلا به سرطان، در آمریکا درگذشت. تیمسار سرتیپ محمدتقی ریاحی متولد سال ۱۲۸۹ بهعنوان دومین وزیر دفاع ملی جمهوری اسلامی ایران منصوب شد، اما سرانجام و پس از شش ماه از این منصب استعفا داد و به فرانسه مهاجرت کرد و سال ۱۳۶۷ در جنوب فرانسه درگذشت.
دکترچمران دربین همسرش(غاده جابر) وآیت االله طالقانی
سومین وزیردفاع کابینه بازرگان»مصطفی چمران» در تاریخ هفتم مهرماه ۱۳۵۸ به عنوان وزیر دفاع ملی، منصوب شد. مصطفی چمران در سیویکم خرداد ماه ۱۳۶۰ در مسیر دهلاویه- سوسنگرد به شهادت رسید.
کردستان-هیئت دولت-خلخالی،صباغیان-چمران،بازرگان
دکترچمران-رئیس جمهوروقت(آیت الله خامنه ای)،دارویوش فروهرهم درکناررئیس جمهورمشاهده می شود.
وزیر مشاور: یدالله سحابی متولد ١٢٨٤ در دولت موقت به نخستوزیری مهدی بازرگان که پس از پیروزی انقلاب تشکیل شد، سمت وزیر مشاور را داشت. یدالله سحابی فروردین ۱۳۸۱ در پی خونریزی مغزی و کهولت سن در تهران درگذشت.
معاونت تربیت بدنی: حسین شاهحسینی متولد ۱۳۰۶ معاون رئیسجمهور و رئیس سازمان تربیت بدنی و رئیس کمیته ملی المپیک در دولت مهدی بازرگان بود.
معاونت محیط زیست: عباس سمیعی سومین رئیس سازمان محیط زیست ایران و اولین رئیس این سازمان بعد از انقلاب اسلامی ایران بود. او از اسفند ۱۳۵۷ تا آبان ۱۳۵۸ رئیس سازمان محیط زیست ایران بود.
معاونت برنامه و بودجه: عزتالله سحابی متولد ۱۳۰۹ معاون برنامه و بودجه. سحابی در خرداد سال ٩٠ به دلیل سکته مغزی در ٨١سالگی درگذشت.
سخنگو: عباس امیرانتظام متولد ١٣١١ و صادق طباطبایی متولد ۱۳۲۲ سخنگویان دولت ایران در دوره مهدی بازرگان بودند. سیدصادق طباطبایی اسفند ۱۳۹۳ در آلمان درگذشت.
روزنامه شرق «سرنوشت اعضای کابینه مهندس مهدی بازرگان» رااینگونه می نویسد:
وزیر کشور
«احمد صدرحاجسیدجوادی» متولد ١٢٩٦: او از اعضای اولیه و بنیانگذار نهضت آزادی و از اعضای فعال در نهضت مقاومت ملی بود. حاجسیدجوادی پیش از انقلاب وکالت تعدادی از مخالفان حکومت پهلوی ازجمله دکترعلی شریعتی و آیتالله حسینعلی منتظری را بر عهده داشت. او که فارغالتحصیل رشته حقوق و دارای مدرک دکترای علوم سیاسی بود، در تهیه پیشنویس قانون اساسی شرکت داشت. حاجسیدجوادی پس از سقوط دولت موقت، در مقدمات تشکیل مجلس شورا دخالت داشت و به نمایندگی مردم قزوین در مجلس اول انتخاب شد. او ۳۰ سال سرپرستی دائرهالمعارف تشیع را عهدهدار بوده است. سیداحمد صدرحاجسیدجوادی در بامداد یکشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۲ در بیمارستان آبان تهران در ۹۶ سالگی چشم از جهان فرو بست.
٢-هاشم صباغیان
هاشم صباغیان متولد ۱۳۱۶: او بعد از کابینه بازرگان به دوره اول مجلس شورای اسلامی راه یافت. بعد از کودتای ٢٨ مرداد با شاخه جوانان نهضت مقاومت ملی همکاری میکرد و از سـال ١٣٣٩ در جبهـه ملی دوم فعالیت داشت. در سال ١٣٤٠ به انجمن اسلامی مهندسین پیوست و دو سال هم ریاست آن را برعهده گرفت. از ابتدای تأسیس نهضت آزادی ایران به عضـویت آن درآمـد. تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی به علت فعالیتهای سیاسـی- مـذهبی خـود از سـال ١٣٣٢ تـا ١٣٥٧ چهار بار به زندان افتاد. در سال ١٣٥٧ یکـی از اعضـای هیـأت پـنج نفـری بود که از طرف رهبر انقلاب برای راهاندازی صنعت نفت و پایاندادن به اعتصابهای آن تعیین شـد. او همچنـین عضـو کمیته مرکزی استقبال از رهبر انقلاب و مسئول مستقیم فرودگاه مهرآباد و انتظامـات و ارتباطـات آن در روز ١٢ بهمن ١٣٥٧ بود.
وزیر امور خارجه
«کریم سنجابی »متولد ١٢٨٣: سنجابی پس از انقلاب، ۵۵ روز وزیر امور خارجه دولت موقت بود و سپس استعفا داد. سنجابی از بنیانگذاران جبهه ملی و حامیان محمد مصدق بود. او در دولت مصدق وزیر آموزش و قاضی اختصاصی ایران در دیوان بینالمللی دادگستری در پرونده نفت ایران و انگلیس بود. او که رهبر جبهه ملی در انقلاب ۱۳۵۷ بود، پس وقایع خرداد سال ٦٠، مدت ۱۴ ماه مخفی شد و سرانجام از راه کردستان به ترکیه و از آنجا به پاریس و سپس به آمریکا رفت. او نهایتا در تیرماه ۱۳۷۴ در ۹۰ سالگی در خانه خود در شهر کاربندل در جنوب ایالت الینوی آمریکا درگذشت و همانجا به خاک سپرده شد.
٢-ابراهیم یزدی
ابراهیم یزدی متولد ١٣١٠: پس از استعفای دکتر کریم سنجابی بهعنوان وزیر خارجه انتخاب شد. او از چهار اردیبهشت ۱۳۵۸ تا ١٤ آبان ٥٨ وزیر خارجه بود. ابراهیم یزدی، فعال سیاسی ایرانی و دبیرکل نهضت آزادی ایران است. ابراهیم یزدی در دوران اقامت رهبر فقید انقلاب در نوفللوشاتو از مشاوران ایشان بود و بههمراه امام به ایران بازگشت.
وزارت تبلیغات و جهانگردی
«ناصر میناچی» متولد ١٣١٠: به دلیل تعلقخاطرش به نام حسینه ارشاد، نام این وزارتخانه را به وزارت «ارشاد ملی» تغییر داد. او در دولت شورای انقلاب هم وزیر ارشاد بود. میناچی که از یاران و همراهان علی شریعتی و از مؤسسان حسینیه ارشاد بهشمار میرفت، از جمله افرادی بود که در تهیه پیشنویس قانون اساسی جمهوری اسلامی نقش داشت. او که تا پایان عمر نیز عهدهدار مدیریت حسینیه ارشاد بود، بعد از تحمل یک دوره بیماری، بهمن ۱۳۹۲ در ۸۲ سالگی درگذشت. او وصیت کرده بود در حسینیه ارشاد دفن شود، اما در روز خاکسپاری ممانعتهایی به وجود آمد و در نهایت در آرامستان علیابنجعفر(ع) در قم به خاک سپرده شد.
وزارت علوم
«علی شریعتمداری» متولد ١٣٠٢: او مدرک کارشناسی فلسفه را از دانشگاه تهران، کارشناسی ارشد را از دانشگاه میشیگان و دکترا را از دانشگاه تنسی دریافت کرد و عضو شورایعالی انقلاب فرهنگی بود. شریعتمداری استاد سابق دانشگاه شیراز و دانشگاه اصفهان و عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد نیز بود.
وزارت دفاع
«احمد مدنی» متولد مرداد ۱۳۰۸: پس از پیروزی انقلاب اسلامی فرمانده نیروی دریایی شد. او پس از حدود دو ماه از وزارت دفاع کناره گرفت. بعد از آن مدتی عهدهدار استانداری خوزستان شد. در بهمن سال ۱۳۵۸ در نخستین انتخابات ریاستجمهوری ایران شرکت کرد و حائز رتبه دوم شد. در انتخابات مجلس اول نیز از حوزه کرمان به نمایندگی مجلس انتخاب شد، اما اعتبارنامهاش تصویب نشد. پس از تسخیر سفارت از سوی دانشجویان خط امام، به خاطرجاسوسی و ارتباط با آمریکا. در اواسط سال ۱۳۵۹ برای همیشه از کشور خارج شد و به آمریکا مهاجرت کرد. احمد مدنی در بهمن ۱۳۸۴ پس از یک بیماری نسبتا طولانی در ایالت کلرادو در آمریکا درگذشت.
۲-تیمسار ریاحی
تیمسار سرتیپ محمدتقی ریاحی، متولد سال ۱۲۸۹: در فروردینماه سال ۱۳۵۸ و همزمان با رفراندم جمهوری اسلامی، بهعنوان دومین وزیر دفاع منصوب شد، اما سرانجام و پس از شش ماه از این منصب استعفا داد و به فرانسه مهاجرت کرد و تا پایان عمر در این کشور ماند. محمدتقی ریاحی در مردادماه سال ۱۳۶۷ در شهر نیس درگذشت.
۳-شهید چمران
مصطفی چمران؛ متولد ١٣١٠: در مهرماه ١٣٥٨ بهعنوان وزیر دفاع انتخاب شد. از دیگر مسئولیتهای او میتوان به نمایندگی تهران در اولین دوره مجلس شورای اسلامی و نمایندگی امام(ره) در شورایعالی دفاع اشاره کرد. چمران با آغاز دفاع مقدس به اهواز رفت و ستاد جنگهای نامنظم را بنیانگذاری کرد.
دکترمصطفی چمران درکنارمهندس مهدی بازرگان
چمران در سیویکام خرداد ۱۳۶۰ در مسیر دهلاویه-سوسنگرد به شهادت رسید.
وزارت نفت
«علیاکبر معینفر»، متولد ۱۳۰۷: پس از استعفای دولت بازرگان، در دولت شورای انقلاب، معین فر همچنان در وزارت نفت ماند. معینفر در انتخابات دوره اول مجلس به مجلس راه یافت. در سال ١٣٨١ کانون مهندسین فارغالتحصیل دانشکده فنی دانشگاه تهران او را بهعنوان مهندس برجسته معرفی کرد. معینفر در سال ۸۶ رتبه اول پیشگامان و پیشکسوتان مهندسی عمران کشور را بهدست آورد.
وزارت نیرو
«عباس تاج»: وزیر نیرو در دولت موقت مهدی بازرگان بود. او یکی از باسابقهترین مدیران نیرویی کشور محسوب میشود که مدتی بر مسند مدیریت وزارت نیرو تکیه زد. او کمتر از یکسال این مسئولیت را برعهده گرفت.
وزارت بهداری
«کاظم سامی» متولد ١٣١٤: او پنج ماه پس از انقلاب طرح « طب ملی» را اعلام کرد که به موجب آن هزینه دکتر، دارو و درمان همه ایرانیان از سوی دولت تامین و تأسیس بیمارستان غیردولتی، غیرقانونی میشد. دکتر سامی بهعنوان نماینده مردم تهران به مجلس اول رفت. پس از اتمام دوره مجلس تا آخر عمر هیچ مسئولیت سیاسی نداشت. سامی آذرماه ۱۳۶۷ در مطب خود به قتل رسید.
وزارت آموزشوپرورش
«غلامحسین شکوهی»؛ متولد ١٣٠٥: او در سال ۱۳۷۲ به علت ناراحتی ریوی و آلودگی هوای تهران، به زادگاه خویش بازگشت و با درجه استادی در دانشگاه بیرجند به فعالیت آموزشی و پژوهشی خویش ادامه داده و پس از ۵۷سال تدریس، در سال ۱۳۷۹ با رتبه ۲۶ استادی بازنشسته شد ولی تدریس را رها نکرد و در دانشگاه بیرجند و تربیت مدرس تهران به تدریس ادامه داد. بااینحال در سال ۱۳۸۰ پس از فوت همسر، دچار افسردگی شدید شد و دست از تدریس و فعالیتهای پژوهشی کشید. صداوسیما در سال ۱۳۸۵ از وی بهعنوان چهره ماندگار رشته تعلیم و تربیت تقدیر بهعمل آورد و در سال ۱۳۸۶ از مقام علمی او در دانشگاه بیرجند، تجلیل شد.
٢-شهیدرجایی
محمدعلی رجایی، متولد ١٣١٢: مدتی در دولت موقت بازرگان عهدهدار وزارت آموزشوپرورش بود.
حجت الاسلام سیدمحموددعایی،محمدعلی رجایی،حجت الاسلام جعفرشجونی
او دارای درجه کارشناسی ریاضیات از دانشسرای عالی بوده و پیش از انتخاب بهعنوان وزیر، به حرفه معلمی مشغول بود. رجایی از تاریخ ۱۱ مرداد ۱۳۶۰ تا هشت شهریور همان سال، یعنی به مدت ۲۸ روز، در مقام ریاستجمهوری بود و در بمبگذاری دفتر ریاستجمهوری به شهادت رسید. او چندماه قبل از انقلاب ۵۷ از زندان آزاد شد. هنگام بازگشت امام به ایران در کمیته استقبال مردمی از ایشان شرکت داشت. رجائی پس از انقلاب به همراه مهندس عزتالله سحابی و ۱۱ نفر دیگر از اعضای نهضت آزادی ایران به دلیل تفاوت دیدگاههایشان با مهندس بازرگان و اعتقاد به برتردانستن عدالت اجتماعی بر آزادی و دموکراسی، از نهضت آزادی استعفا دادند.
وزارت دارایی
«علی اردلان» متولد ١٢٩٣: او دانشآموخته حقوق و یک فعال سیاسی باسابقه روزنامهنگاری و روزنامهداری بود. اسفند ١٣٥٧ مهندس بازرگان در حکمی به اردلان مأموریت داد به نمایندگی از دولت ایران در جلسات کنفرانس وزیران سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) شرکت کند. در دوران وزارت علی اردلان، شورای انقلاب واگذاری اموال ٥٢ سرمایهدار و ملیشدن بانکها را مصوب کرد. او که در سالهای آخر عمرش فعالیتهای حزبی خود را ادامه میداد ۲۱ بهمن ۱۳۷۸ درگذشت.
مدتی بعد از اردلان، ابوالحسن بنیصدر عهدهدار وزارت دارایی در دولت موقت شد.
وزارت صنایع
«محمود احمدزاده هروی»: در سالهای ١٣٥٩ تا ١٣٦٠ بهعنوان وزیر مشاور و سرپرست شرکت ملی فولاد ایران مشغول به کار بود در دهه ٦٠ بهعنوان سفیر جمهوری اسلامی در یوگسلاوی، مشاور وزیر معادن و فلزات و رئیس سازمان زمینشناسی کشور مشغول به خدمت بود. او علاوه بر فعالیت در خارج از دانشگاه، در سالهای ١٣٤١ تا ١٣٤٩ بهعنوان دستیار گروه مهندسی معدن دانشکده فنی و از سال ١٣٥٠ تا ١٣٥٥ بهعنوان استادیار دانشکده و از سال ١٣٥٥ تا ١٣٦٠ نیز بهعنوان دانشیار گروه مهندسی معدن فعالیت کرد. او در دهههای ٥٠ و ٦٠ نیز بهعنوان مدیر گروه آموزشی مهندسی معدن دانشکده و عضو هیأت علمی گروه مهندسی معدن مشغول به فعالیت بود. سال ٩٢ در مراسمی تمبر یادبود دکتر محمود احمدزاده هروی، اولین وزیر صنایع در جمهوری اسلامی ایران رونمایی شد.
وزارت کار
«داریوش فروهر» متولد ١٣٠٧: او با استعفای دولت موقت از فعالیتهای اجرائی فاصله گرفت. شامگاه اول آذرماه ١٣٧٧ داریوش فروهر و همسرش پروانه اسکندری در منزل مسکونیشان در تهران در جریان موسوم به قتلهای زنجیرهای به قتل رسیدند.
وزارت مسکن و شهرسازی
«مصطفی کتیرایی»: او در کابینه شورای انقلاب مسئولیت وزارت مسکن را برعهده داشت. او تا زمان مرگ، کارشناس رسمی دادگستری در رشته راه و ساختمان بود و تا سال ١٣٦٨ ریاست کانون کارشناسان رسمی دادگستری را برعهده داشت.
«مصطفی کتیرایی»از اعضای انجمن مهندسان ایران، نماینده ویژه امام در هیات بررسی مسائل نفتی در سال ۵۷ و وزیر مسکن و شهرسازی دولت موقت بود. کتیرایی در ۱۴ بهمن سال ۹۴ درگذشت.
وزارت پست، تلگراف و تلفن
«محمدحسین اسلامی» متولد ١٣١٢: او علاوه بر تحصیل در دانشکدههای مخابرات و پلیتکنیک، تألیفات و مقالاتی نیز در زمینه مسائل فنی و مخابراتی دارد.
وزارت بازرگانی
«رضا صدر»: در کابینه بازرگان وزیر بازرگانی بود و در کابینه شورای انقلاب به سرپرستی بنیصدر هم بهعنوان وزیر بازرگانی انتخاب شد.
وزارت کشاورزی
«علیمحمد ایزدی »متولد ١٣٠٦: بعد از پیروزی انقلاب، یدالله سحابی تلفنی به او که ساکن آمریکا بود، اطلاع داد برای تصدی وزارت کشاورزی کابینه مهندس بازرگان انتخاب شده است. ایزدی در اسفندماه وارد ایران شد و در تمام مدت حکومت کابینه موقت با مهندس بازرگان همکاری کرد. او در سال ۱۳۵۸ در انتخابات دوره اول مجلس از شیراز شرکت کرد.
اما روزی که برای یکی از سخنرانیهای انتخاباتی به مسجد سپهسالار شیراز میرفت، مورد حمله عدهای ناشناس قرار گرفت. غروب همان روز هم ستاد انتخاباتیاش غارت و در و پنجرهها شکسته و اثاثیه به آتش کشیده شد. ایزدی بعد از انتخابات، برای دیدن خانوادهاش به آمریکا رفت ولی نتوانست به ایران برگردد. او بعدا به کانادا رفت.
وزارت دادگستری
«اسدالله مبشری» متولد ١٢٨٨: او پس از چندماه استعفا داد و فقط به فعالیتهای فرهنگی پرداخت. او سرانجام در سال ١٣٦٩ و پس از گذراندن دوره سخت بیماری درگذشت.
احمد صدر حاجسیدجوادی متولد در تیرماه ۱۳۵۸: نیز با استعفای اسدالله مبشری به وزارت دادگستری منصوب شد که مأموریتش تا آخر دولت موقت ادامه داشت.
وزارت راهوترابری
«مهندس محمدیوسف طاهریقزوینی» متولد ١٣٠٦: او که فارغالتحصیل دانشکده فنی دانشگاه تهران بود، اواخر سال ٦٠ به تقاضای خود از وزارت راه بازنشسته شد.
وزیر مشاور
«یدالله سحابی» متولد ١٢٨٤: در دولت موقت، سمت وزیر مشاور را داشت.
پیشنویس قانون اساسی با سرپرستی سحابی آماده و منتشر شد. او پس از آن بهعنوان نماینده مردم تهران در اولین دوره مجلس شورا انتخاب و بهعنوان رئیس سنی اولین دوره مجلس انتخاب شد. یدالله سحابی فروردین ۱۳۸۱ در بیمارستان جم تهران درگذشت.
پارسینه(اسفند ۱۳۹۳) درمورددولت موقت اینگونه می نویسد:
وزارت آموزش و پرورش
غلامحسین شکوهی متولد 1305 در دولت موقت به عنوان اولین وزیر آموزش و پرورش بعد از انقلاب منصوب شد.
او در سال ۱۳۷۲ به علت ناراحتی ریوی و آلودگی هوای تهران، به زادگاه خویش بازگشت و با درجه استادی در دانشگاه بیرجند به فعالیت آموزشی و پژوهشی خویش ادامه داده و پس از ۵۷سال تدریس، در سال ۱۳۷۹با رتبه ۲۶استادی بازنشسته شد ولی تدریس را رها نکرد و در دانشگاههای دانشگاه بیرجند و تربیت مدرس تهران به تدریس ادامه داد. با این حال در سال ۱۳۸۰ پس از فوت همسر، دچار افسردگی شدید شد و دست از تدریس و فعالیتهای پژوهشی کشید.
صدا و سیما جمهوری اسلامی در سال ۱۳۸۵ از وی به عنوان چهره ماندگار رشته تعلیم و تربیت تقدیر به عمل آورد و در سال ۱۳۸۶ از مقام علمی وی در دانشگاه بیرجند، تجلیل شد.
دانشکده روانشناسی وعلوم تربیتی دانشگاه تهران نیز در سال ۱۳۸۵ بزرگداشتی برای ایشان برگزار کرد.
«محمدعلی رجایی» هم مدتی در دولت موقت بازرگان عهده دار وزارت آموزش و پرورش بود.
وزارت پست، تلگراف و تلفن
محمدحسین اسلامی، متولد 1312 وزیر پست، تلگراف و تلفن در دولت موقت مهدی بازرگان بود. او علاوه بر تحصیل در دانشکدههای مخابرات و پلی تکنیک تألیفات و مقالاتی نیز در زمینه مسائل فنی و مخابراتی دارد.
وزارت دارایی
دولت موقت سکان وزارت اقتصاد را به یک چهره سرشناس جبهه ملی سپرد. علی اردلان، متولد 1293، پس از انقلاب اسلامی در کابینه بازرگان به وزارت دارائی رسید.
او دانش آموخته حقوق و یک فعال سیاسی با سابقه روزنامه نگاری و روزنامه داری بود.
در آن زمان وزیر دارایی سنت پیش از انقلاب به عنوان نماینده ایران در اوپک منصوب می شد.
اسفند 1357 مهندس بازرگان طی حکمی به اردلان ماموریت داد به نمایندگی از دولت ایران در جلسات کنفرانس وزیران سازمان کشورهای صادر کننده نفت(اوپک) شرکت کند.
در دوران وزارت علی اردلان شورای انقلاب واگذاری اموال 52 سرمایه دار و ملی شدن بانک ها را مصوب کرد.
او که در سالهای آخر عمرش فعالیت های حزبی خود را ادامه میداد ۲۱ بهمن ماه ۱۳۷۸ درگذشت.
مدتی بعد از اردلان هم بنیصدر عهده دار وزارت دارایی در دولت موقت شد.
وزارت امور خارجه
کریم سنجابی متولد 1283 اولین وزیر امور خارجهٔ جمهوری اسلامی ایران بود. سنجابی پس از انقلاب به مدت ۵۵ روز وزیر امور خارجه مهندس مهدی بازرگان در دولت موقت بود اما به دلیل مشکلات فراوان استعفا داد.
پس از اعلام ارتداد جبهه ملی توسط امام خمینی سنجابی به مدت ۱۴ ماه مخفی بود و سرانجام از راه کردستان به ترکیه و از آنجا به پاریس و سپس به آمریکا رفت .
او نهایتا در تیرماه ۱۳۷۴ در سن ۹۰ سالگی در خانه خود در شهر کاربُندِل در جنوب ایالت الینوی آمریکا درگذشت و همان جا به خاک سپرده شد.
«دکترابراهیم یزدی»درکابینه مهندس بازرگان، معاون نخستوزیری دولت موقت، وزیر امور خارجه دولت موقت، نماینده امام و سرپرستی کیهان، نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی دوره اول و دبیر کل نهضت آزادی بعد از فوت مرحوم مهندس بازرگان را بر عهده داشت ودرنوفل لوشاتو مشاوررسانه ای امام خمینی بودوی در پنجم شهریور ماه سال ۹۶ در ۸۶سالگی درگذشت.
دومین وزیرامورخارجه کابینه بازرگان«ابراهیم یزدی»متولد 1310 نیز پس از استعفای دکتر کریم سنجابی از پست وزارت امور خارجه به عنوان وزیر خارجه دولت انتخاب شد. او از ۴ اردیبهشت ۱۳۵۸ تا 14 آبان 58 وزیر خارجه کابینه بازرگان بود.
وزارت بازرگانی
رضا صدر در کابینه بازرگان وزیر بازرگانی بود و در کابینه شورای انقلاب به سرپرستی بنی صدر هم به عنوان وزیر بازرگانی انتخاب شد.
وزارت بهداری
کاظم سامی متولد 1314 اولین وزیر بهداری جمهوری اسلامی بود. او پنج ماه پس از انقلاب طرح « طب ملی» را اعلام کرد که به موجب آن هزینه دکتر، دارو و درمان همه ایرانیان از سوی دولت تامین و تاسیس بیمارستان غیر دولتی غیر قانونی می شد.
او قبل از استعفای دولت موقت در ۱۴ آبان ۱۳۵۸ چندین بار استعفای خود را به خاطر نارساییها و کمبودها تقدیم بازرگان کرد اما نهایتاً چند روز زودتر از ۱۴ آبان استعفا داد ومورد پذیرش دولت بازرگان قرار گرفت.
دکتر سامی به عنوان نماینده مردم تهران وارد دوره اول مجلس شورای اسلامی شد و پس از اتمام دوره مجلس اول تا آخر عمر هیچ مسِولیت سیاسی نداشت.
سامی آذر ماه ۱۳۶۷ در مطب خود به قتل رسید. محمود جلیلیان متولد ۱۳۱۶ در کرمانشاه که گفته شد کارمند سازمان هلالاحمر بوده و هنگام تصدی دکتر سامی در آن سازمان با وی درگیری داشت، قاتل دکتر کاظم سامی بود. علیاکبر محتشمی، وزیر کشور وقت جمهوری اسلامی سه هفته پس از قتل کاظم سامی اعلام کرد محمود جلیلیان قاتل وی در حمامی در اهواز خودکشی کردهاست/
وزارت ارشاد
ناصر میناچی متولد 1310 پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل دولت موقت، در کابینه بازرگان سمت «وزارت تبلیغات و جهانگردی» را عهدهدار بود که به خاطر تعلق خاطرش به نام حسینه ارشاد، نام این وزارتخانه را به وزارت «ارشاد ملی» تغییر داد.
او در شورای انقلاب هم وزیر ارشاد بود.
میناچی که از یاران و همراهان علی شریعتی و از مؤسسان حسینیه ارشاد به شمار میرفت از جمله افرادی بود که در تهیه پیش نویس قانون اساسی جمهوری اسلامی نقش داشت.
او که تا پایان عمر نیز عهدهدار سمت مدیریت حسینیه ارشاد بود، بعد از تحمل یک دوره بیماری بهمن ۱۳۹۲ در سن ۸۲ سالگی درگذشت. او وصیت کرده بود در حسینیه ارشاد دفن شود اما در روز خاکسپاری ممانعتهایی به وجود آمد و او در نهایت در آرامستان علی ابن جعفر در قم به خاک سپرده شد.
وزارت کشاورزی
علیمحمد ایزدی متولد 1306 وزیر کشاورزی کابینه مهندس بازرگان بود.
بعد از پیروزی انقلاب، یدالله سحابی تلفنی به او که ساکن آمریکا بود اطلاع داد که برای تصدی وزارت کشاورزی کابینه مهندس بازرگان انتخاب شدهاست. ایزدی در اسفند ماه وارد ایران شد و در تمام مدت حکومت کابینه موقت با مهندس بازرگان همکاری کرد.
او در سال ۱۳۵۸ در انتخابات دوره اول مجلس شورای اسلامی از شیراز شرکت کرد. اما روزی که برای یکی از سخنرانیهای انتخاباتی به مسجد سپهسالار شیراز میرفت، مورد حمله عدهای ناشناس قرار گرفت. غروب همان روز هم ستاد انتخاباتیاش غارت و در و پنجرهها شکسته و اثاثیه به آتش کشیده شد.
ایزدی بعد از انتخابات، برای مسافرتی کوتاه و دیدن خانوادهاش به آمریکا رفت ولی نتوانست به ایران برگردد. او بعدا به کانادا رفت و تا امروز در آنجا زندگی میکند.
وزارت دادگستری
اسدالله مبشری متولد 1288 پس از انقلاب در دولت موقت مهندس بازرگان به سمت نخستین وزیر دادگستری پس از انقلاب رسید. او پس از چند ماه استعفا کرده و تنها به فعالیت های فرهنگی پرداخت.
در دهه ی ٦٠ و به دنبال امضای بیانیه هایی از طرف "جمعیت دفاع از آزادی و حاکمیت ملت ایران" برای مدت کوتاهی به زندان افتاد. او سرانجام در سال ١٣٦٩ و پس از گذراندن دوره ی سخت بیماری درگذشت.
«احمد صدر حاجسیدجوادی» متولد در تیر ماه ۱۳۵۸ نیز با استعفای اسدالله مبشری به وزارت دادگستری منصوب گردید که تا آخر مأموریت دولت موقت ادامه داشت.
وزارت راه و ترابری
مهندس محمد یوسف طاهری قزوینی متولد 1306 وزیر راه و ترابری در دولت موقت مهدی بازرگان بود. او که فارغ التحصیل دانشکده فنی دانشگاه تهران بود اواخر سال 60 به تقاضای خود از وزارت راه بازنشسته شد.
وزارت صنایع
محمود احمدزاده هروی وزیر صنایع در دولت موقت مهدی بازرگان بود و در شورای انقلاب هم عهده دار وزارت صنایع بود.
احمدزاده که در سال های 1359 تا 1360 نیز به عنوان وزیر مشاور و سرپرست شرکت ملی فولاد ایران مشغول به کار بود، طی دهه شصت به عنوان سفیر جمهوری اسلامی در یوگسلاوی، مشاور وزیر معادن و فلزات و رئیس سازمان زمین شناسی کشور مشغول به خدمت بود.
وی علاوه بر فعالیت در خارج از دانشگاه، در سال های 1341 تا 1349 به عنوان دستیار گروه مهندسی معدن دانشکده فنی و از سال 1350 تا 1355 به عنوان استادیار دانشکده و از سال 1355 تا 1360 نیز به عنوان دانشیار گروه مهندسی معدن فعالیت کرد. او طی دهه های 50 و 60 نیز به عنوان مدیر گروه آموزشی مهندسی معدن دانشکده و عضو هیات علمی گروه مهندسی معدن مشغول به فعالیت بود.
سال 92 در مراسمی تمبر یادبود دکتر محمود احمدزاده هروی اولین وزیر صنایع در جمهوری اسلامی ایران رونمایی شد.
وزارت علوم
علی شریعتمداری متولد 1302 وزیر فرهنگ و آموزش عالی در دولت موقت مهدی بازرگان بود.
وی که مدرک کارشناسی فلسفه را از دانشگاه تهران، کارشناسی ارشد را از دانشگاه میشیگان و دکترا را از دانشگاه تنسی دریافت کرده، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی است.
استاد سابق دانشگاه شیراز و دانشگاه اصفهان است هم اکنون عضو هیات علمی دانشگاه آزاد است.
وزارت کار
فروهر در آغاز پاییز سال 60 به زندان رفت که پنج ماه بطول انجامید و پس از آن به طیف اپوزیسیون ملیگرا پیوست.
شامگاه اول آذرماه 1377 داریوش فروهر و همسرش پروانه اسکندری در منزل مسکونیشان در تهران در جریان موسوم به قتلهای زنجیرهای به قتل رسیدند.
وزارت کشور
احمد صدر حاجسیدجوادی متولد 1296 در دولت مهدی بازرگان عهده دار وزارت کشور شد.
او اواخر سال ۱۳۵۶ و بهار و تابستان ۱۳۵۷ در تهیه پیش نویس قانون اساسی شرکت داشت.
حاجسیدجوادی پس از سقوط دولت موقت در مقدمات تشکیل مجلس شورا دخالت داشت و در نتیجه به نمایندگی مردم قزوین در مجلس اول انتخاب گردید.
سیداحمدصدرحاج سیدجوادی بامداد یک شنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۲ در بیمارستان آبان شهر تهران در ۹۶ سالگی درگذشت.
«هاشم صباغیان» متولد ۱۳۱۶ نیز مدتی در دولت بازرگان وزیر کشور شد. او بعد از کابینه بازرگان به دوره اول مجلس شورای اسلامی راه یافت.
سال 90 خبر درگذشت هاشم صباغیان در جریان تشییع پیکر عزت اله سحابی منتشر شد که این خبر تکذیب و اعلام شد صباغیان علیرغم فشارهای روحی و مشکلات پدید آمده جسمی، پس از مداوا به منزل منتقل شده و در سلامت به سر میبرد.وزیر مشاور
یدالله سحابی متولد 1284 در دولت موقت به نخستوزیری مهدی بازرگان که پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ تشکیل شد، سمت وزیر مشاور را داشت.
تدوین پیش نویس قانون اساسی (که با همکاری دولت و شورای انقلاب انجام شد) با سرپرستی سحابی آماده و منتشر شد.
او پس از آن نیز به عنوان نماینده مردم تهران در اولین دوره مجلس شورای اسلامی انتخاب و به عنوان رئیس سنی اولین دوره مجلس شورای اسلامی انتخاب شد.
یدالله سحابی فروردین ۱۳۸۱ در پی خونریزی مغزی و کهولت سن در بیمارستان جم تهران درگذشت.
مراسم تشییع و خاکسپاری دکتر سحابی دو روز بعد برگزار شد و پیکر یدالله سحابی در امامزاده عبدالله شهرری به خاک سپرده شد.
«معاونت تربیت بدنی»دولت موقت
حسین شاهحسینی متولد ۱۳۰۶ معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان تربیت بدنی و رئیس کمیته ملی المپیک در دولت مهدی بازرگان بود.
«معاونت محیط زیست»کابینه بازرگان
عباس سمیعی سومین رئیس سازمان محیط زیست ایران و اولین رئیس این سازمان بعد از انقلاب اسلامی ایران بود. او از اسفند ۱۳۵۷ تا آبان ۱۳۵۸ رئیس سازمان محیط زیست ایران بود.
«معاونت برنامه وبودجه»کابینه بازرگان
عزت الله سحابی متولد ۱۳۰۹ عضو شورای انقلاب و معاون برنامه و بودجه بود.
سحابی از جمله افرادی بود که از سوی بنیانگذار جمهوری اسلامی و شهید مطهری به عنوان اعضای شورای انقلاب اسلامی برگزیده شد.
با ورود امام به ایران و تشکیل دولت موقت، سحابی همچون اغلب همفکرانش به یاری بازرگان شتافت. مهرماه 1358 بود که عزت الله سحابی به سازمان برنامه و بودجه رفت تا بعد از علیاکبر معینفر، دومین رییس سازمان برنامه و بودجه بعد از انقلاب باشد.
بعد از تسخیر سفارت آمریکا در تهران سحابی نیز به اتفاق نخست وزیر و دیگر اعضای دولت موقت استعفا داد.
چند ماه بعد در جریان انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی، سحابی در انتخابات شرکت کرد و به عنوان نماینده تهران به مجلس راه یافت. او در مجلس ریاست کمیسیون برنامه و بودجه را برعهده گرفت.
سحابی در خرداد سال 90 به دلیل سکته مغزی در بیمارستان در سن 81 سالگی درگذشت.
تشییع عزتالله سحابی در لواسان در خرداد ۱۳۹۰، یک روز پس از درگذشت وی، انجام شد و وی در قبرستان بهشت فاطمه لواسانات دفن شد. مراسم تشییع وی با درگیری همراه شد و هاله سحابی دختر وی نیز در این مراسم درگذشت.
«سخنگوی دولت مهندس بازرگان»
صادق طباطبایی متولد ۱۳۲۲ سخنگوی دولت ایران در دوره مهدی بازرگان بود.
طباطبایی برادر همسر سیّد احمد خمینی فرزند امام خمینی و خواهر زاده امام موسی صدر و از افراد تأثیرگذار در سالهای پیش و پس از انقلاب اسلامی ایران بودهاست.
او در بهمن ۱۳۵۷ به همراه امام به ایران آمد و ابتدا در وزارت کشور، معاونت سیاسی و اجتماعی آن وزارتخانه ونیز برگزاری رفراندوم نظام جمهوری اسلامی را عهده دار شد.
صادق طباطبائی سپس در دولت مهدی بازرگان معاونت سیاسی نخست وزیر و سخنگویی دولت را بر عهده گرفت و به عنوان وزیر مشاور این دولت، انجام وظیفه کرد. بعد از استعفای بازرگان و تا شروع نخست وزیری رجایی او با حکم امام، سمت سرپرستی نخست وزیری و نهادهای وابسته را عهده دار شد.
در سال ۱۳۸۸ گمانهزنیهایی در مورد احتمال کاندیداتوری او در انتخابات ریاست جمهوری دهم مطرح شد اما در جریان تبلیغات انتخاباتی محسن رضایی وی را به عنوان مشاور خود برگزید.
توضیحات پایانی نگارنده-پیراسته فر:درمنابع مأخوذه،ویرایش های لازم صورت گرفته است -حذف واضافات-وعکسهامناسب افزوده ام .
مهندس بازرگان باهمه تحمل ناملایمات، هرگز از انقلاب قهر نکرد وحرمتهارانگهداشت.
دامادمهندس بازرگان:با ورود رهبر انقلاب (امام خمینی) در روز ۱۲ بهمن به تهران، ظرف ۳ روز با پیشنهاد مرحوم آیتالله شهید مطهری به شورای انقلاب، مهندس بازرگان به عنوان نخست وزیرمورد تصویب قرار میگیرد. مهندس بازرگان میگوید من باید فکر کنم حداقل یک شب وقت میخواهم. آیتالله طالقانی به مهندس بازرگان میگوید شما از روحیه روحانیت اطلاع کافی نداری و نمیتوانی خود را با آنها هماهنگ کنی. به هر حال با فشار اکثریت، مهندس بازرگان نخست وزیری را پذیرفت و در روز ۱۵ بهمنماه سال ۵۷ همان جلسه تاریخی و به یاد ماندنی در مدرسه علوی با حضور رهبر انقلاب، مهندس بازرگان، دکتر یزدی و هاشمی رفسنجانی در حضور خبرنگاران بینالمللی و داخلی کثیری برگزار شد و متن حکم امام برای نخست وزیری مرحوم بازرگان قرائت شد که آن را آقای دکتر یزدی به انگلیسی و آقای دکتر غلامعباس توسلی به فرانسه ترجمه کردند.
مهندس بازرگان در اردیبهشت ۵۸ نامه مفصلی برای رهبر انقلاب نوشتند که ادامه کار نخست وزیری به ترتیبی که بود برایشان مقدور نیست و خواهان اصلاح رویه خبری صداوسیما شدند ولی آیتالله خمینی همچنان خواهان ادامه کار دولت بودند. نیت مرحوم بازرگان این بود که امام اوضاع را کنترل کنند چرا که چپهای تندرو که خود را پیرو خط امام میخواندند عملا دولت را فلج کرده بودند. شما باید بدانید که گروههای چپ و اعضای حزب توده بعضی وزارتخانهها را اشغال کرده بودند و عملا برخی از وزرای دولت به سختی میتوانستند در محل کار خود حاضر شوند، بنابراین درخواست مرحوم بازرگان از امام به این معنا نبود که ریاست هیئت دولت را عهدهدار شوند.
امام خمینی گفت:بگذارید جو آرام شود،بعد امیرانتظام را آزاد کنید
*در مورد مرحوم امیرانتظام باید عرض کنم که مرحوم شهید آیتالله قدوسی آقای بازرگان را خواست و گفت من پرونده انتظام را مطالعه کردهام و مطلبی درباره خیانت ایشان پیدا نکردم و باید آزاد شوند. مهندس بازرگان میگویند تمام اقداماتی که عباس انتظام در مدت ماموریتش در داخل یا خارج از کشور انجام داده به دستور شخص من بوده است. امام پس از دیدار با شهید قدوسی اعلام میکند بگذارید جو آرام شود، امیرانتظام را آزاد کنید. ولی آنهایی که پروژه تخریب بازرگان را دنبال میکردند اجازه ندادند جو آرام شود
رابطه امام با مرحوم بازرگان تا زمانی که رهبر انقلاب در قید حیات بودند همواره احترامآمیز بود. حتی بالا گرفتن اختلافات میان طرفین پس از ماجرای آزادسازی خرمشهر و مواضعی که مرحوم بازرگان و نهضت آزادی برای پذیرش قطعنامه و پایان جنگ هم گرفتند با وجود برخی شیطنتها نیز نتوانست آن احترام میان رهبر انقلاب و مرحوم بازرگان را از بین ببرد و بازرگان نیز هرگز از انقلاب قهر نکرد و به دولتهای پس از دولت خود مشاوره داد و از آنان حمایت کرد. در هفتههای پایانی عمر شریف مرحوم بازرگان که در بیمارستان بودند هم مرحوم سیداحمدآقا خمینی در بیمارستان دی به عیادت ایشان آمد و حدود نیمساعت با یکدیگر صحبتی کاملا صمیمانه داشتند. دو بار گفتند که امام تا آخر عمرشان به تدین و درستی شما اعتقاد داشتند (نقل به مضمون).
اگر مهندس بازرگان به جای ارسال نامه استعفاء که در ۱۴ آبان نوشته بود و قبلش از حمایت تمام اعضای دولت از جمله شهید چمران هم برخوردار بود، اگر از چمران یا حتی سخنگوی دولت مرحوم صادق طباطبایی میخواست یا شخصا به قم میرفتند و با امام در اینخصوص صحبت میکرد شاید تاریخ انقلاب مسیر دیگری را طی کرده بود. شاهد این ادعا احضار همزمان مرحومان هاشمی رفسنجانی، بهشتی و باهنر در صبح روز ۱۵ آبان است به منزل امام در قم در مخالفت با استعفای دولت و طبق شواهد، امام از ایشان میخواهند که به تهران برگشته و مهندس بازرگان را منصرف کنند. آقایان وقتی با اتومبیل از قم به سمت تهران حرکت میکنند از رادیو خبر استعفای دولت را میشنوند و متوجه میشوند که خبر علنا پخش شده. دوباره به منزل امام بازمیگردند و میگویند حالا که رادیو و تلویزیون خبر استعفا را پخش کرده، شما مخالفت نکنید و امام در برابر کار انجامشده آن استعفا را میپذیرند. البته خبر استعفا محرمانه بود ولی گویا آقای صادق طباطبایی ماجرای هیئت دولت را صبح روز ۱۴ آبان با یکی از نزدیکان خود مطرح کرده و ایشان آقای قطبزاده را در جریان گذاشته بودند و آقای قطبزاده نیز کار خودش را کرد./وزیر مشاور در امور اجرایی در کابینه دولت موقت/دکتر محمدحسین بنی اسدی۲۹ آبان ۱۳۹۹ایسنا
سفارت امریکادر ۲۵ بهمن ۱۳۵۷توسط چریکهای فدایی تسخیرشده بود واما امام خمینی تأییدنکردندوآنهاازسفارت بیرون رانده شدند...ماجرای ماشاءالله قصاب..درادامه..
چگونگی تسخیر«سفارت امریکا»..
ماجرای تسخیرسفارت امریکا«لانه جاسوسی»اززبان فاتحان
ابراهیم اصغر زاده در سال ۱۳۳۴ درشهرستان خاش از استان سیستان و بلوچستان متولد شد. وی فعال سیاسی اصلاح طلب و نماینده دوره سوم مجلس شورای اسلامیبوده و پس از انقلاب از رهبران دانشجویان پیرو خط امام بود. رازی که تا سالها مخفی ماند و اخیرا افشا گردید این بود که ایده اولیه اشغال سفارت توسط وی داده شده بود.
سفارت آمریکا ازنمای بالا
اصغرزاده در سال ۱۳۵۳ وارد دانشگاه فنی آریامهر سابق وصنعتی شریف فعلی گردید و از فعالان موثرجنبش دانشجویی در این دانشگاه بود، او در انتخابات انجمنهای اسلامیدانشگاه خود رتبه نخست را به دست آورد و بعدها نیز همچنان به فعایتهای دانشجویی خود ادامه داد. اما شاید مورد عجیب در طول فعالیت سیاسی وی این بود که تنها 24 ساعت پس از اتمام دوران نمایندگی اش در مجلس سوم، بازداشت شد.۱۳ آبان بهانه خوبی بود که در تحریریه روزنامه «قانون» پای سخنان او بنشینیم و با هم عصرانهای بخوریم و از روزهایی یاد کنیم که کمتر به آن پرداخته شده است. ناگفتههایی از ماجرای تسخیر سفارت آمریکا در سال ۱۳۵۸ را از زبان اصغرزاده در گفتوگو با «قانون»
پالتو وقیافه زنانه(ابراهیم اصغرزاده)+روسری به سر(ابتکار)
در اوایل انقلاب مواضع دانشجویان نسبت به دولت بازرگان چه بود ؟
خیلی سخت است بخشی از تاریخ آن دوران را پررنگ تر کنیم. نمیخواهم مسئله را بسیار ساختاری ببینم اما واقعیت این است که بازرگان و امام و حزب جمهوری اسلامی یا تمامیگروهها و اشخاص دیگر برای ما یک پس زمینه مشخصی داشتند . این که ما به عنوان جنبش دانشجویی در دانشگاهها از سالهای قبل فعال بودیم و بعدتر هم روی انقلاب تآثیر گذاشتیم و نگرش دانشجویان، یا حداقل دانشجویان انجمنهای اسلامیپر از سوال و پرسش شده بود و برداشت ما این بود که شفافیت وجود ندارد و مردم هنوز در خیابان بودند و به انقلابشان علاقه مند، اما ثباتی هم در جامعه وجود نداشت.
نه امنیت کشور و نه وضعیت حاکم در جامعه ثباتی نداشت، حتی هم اکنون هم با خواندن روزنامههای آن زمان میتوان این عدم ثبات و بههم ریختگی را به خوبی رصد کرد. ما میدانستیم که حکومت شاه را نمیخواستیم اما در عین حال اتفاقات آن روزها هم خوب نبود، فضا آشفته بود. بهم ریختگی چندین استان مرزی کشور هم بر این آشفتگیها اضافه میکرد. اتفاقاتی که در دانشگاهها و بین گروههای چپ و اسلامییا بین خود گروههای چپ میافتاد همگی نشان از آشفتگی بسیار داشت. در این شرایط طبیعی بود که ما به عنوان دانشجویان مسلمان که خود را نزدیک به امام و رهبر انقلاب میدانستیم امنیت اصلی ترین و کانونی ترین نقطه توجه ما باشد و این که چه کنیم فضا تثبیت شود. برای ما در آن زمان تثبیت انقلاب مهم بود و من اعتراف میکنم بسیاری از مواردی که اکنون برای ما خیلی مهم است مثل حقوق بشر و بسیاری از موارد دیگر، آن زمان برای ما اهمیتی نداشت. مانند همین حالا که نگران بازگشت احمدینژاد و تفکرات او هستیم و این که چکار میشود کرد که دستاوردهای انتخابات ۲۴ خرداد حفظ شود و به عقب باز نگردیم .
از سویی من خودم(اصغرزاده) به خاطر دارم که در تابستان سال۱۳۵۸ که در حال طراحی دفتر تحکیم بودیم اخباری میرسید که مقدار زیادی جعبه از کشور در حال خارج شدن است و تصور ما هم از خروج این جعبهها بدون تردید این بود که اسنادی در حال خروج از کشور است . از سویی سفارت آمریکا سفارت مهم و بزرگی در ایران بود. آمریکا قبل از انقلاب ۴۸ هزار نفر نیروی نظامی در کشور داشت و سفارتش از کودتای ۲۸ مرداد به جای سفارت سیاسی به یک سفارت امنیتی تبدیل شده بود. بردن شاه به آمریکا هم فوق العاده برای ما اهمیت داشت و از نظر ما تحقیر آمیز تلقی میشد و حتی افکار عمومیجهان هم این موضوع را بهنوعی توهین تلقی میکرد.
اسناد جدید که توسط« گازیورسکی» منتشر شده میگویند که دولت آمریکا در حال دادن اطلاعات به دولت ایران بوده است یعنی حتی تحرکات ارتش عراق را به ایران گزارش میکرده اما بعد از این اتفاقات دادن این اطلاعات متوقف میشود؟
معتقد نیستم ما زمینه ساز جنگ بوده ایم، دولت عراق پیش از انقلاب همیشه آرزوی داشتن بنادر خلیج فارس را داشته است و اتفاقا آمریکاییها محرک یا زمینهساز نبودند. اینکه اشغال سفارت زمینه ساز شد را به شدت مردود میدانم اما امکان این هست که فرصت طلایی در اختیار عراق گذاشته شده باشد، اما این هم باز مربوط به دانشجویان نیست. تصمیم دانشجویان برای یک اشغال ۴۸ ساعته سفارت و تحصن در آن هم باز نمیتوانست زمینه ساز این تحرکات باشد و انجام یک عملیات اعتراضی دانشجویی موقت ۴۸ ساعته قطعا نمیتوانست این اثر را داشته باشد.
توضیحات مدیریت سایت-پیراسته فر:«گازیوروسکی »کیست؟
مارک جِی گازیوروسکی(متولدمهر ۱۳۳۳) استاد آمریکایی گروه علوم سیاسی دانشگاه ایالتی لوئیزیانا است،وی استاد مدعو در کالج سنت آنتونی دانشگاه آکسفورد و دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران بوده است. گازیوروسکی مولف کتابهای درباره ایران است ویاویراستاری کرده است ازجمله:ویراستاری «دکتر علی مرشدی زاد»کتاب «محمد مصدق و کودتای ۱۹۵۳ در ایران»(تألیف دکترعلی مرشدی زاد) ومؤلف کتاب«سیاست خارجی آمریکا و شاه: ایجاد دولتی وابسته در ایران» به سال ۱۹۹۱ و نیز همکار به همراه نیکی آر. کدی، در ویراستاری کتاب «نه شرقی، نه غربی: ایران، اتحاد شوروی و ایالات متحده» (۱۹۹۰) و مولف مقالات بسیاری در باب سیاست ایران و دموکراسی در جهان سوم بوده است./پایان توضیح مدیریت سایت.
تصمیم اولیه واقعا برای یک اشغال ۴۸ ساعته بود ؟
بله فقط یک اشغال ۴۸ ساعته در نظر دانشجویان بود. ببینید در آن فضایی که ما بودیم و احساس میکردیم مملکت دارد از هم میپاشد و خیلی از شعارهای انقلاب تحقق پیدا نکرده است و دائما اطلاعیه میدادیم و راهپیمایی میگذاشتیم و از سویی دانشجویان انجمنهای اسلامیاز همان روزهای اول بعد از انقلاب وارد دیالوگ با دولت شدند و خود من با آقای بازرگان وارد گفتوگو شدیم و حتی به خاطر ارتباطات با دانشجویان از وضعیت استانها میگفتیم و حتی از ما خواسته شد که در ایام عید سال ۱۳۵۸ به کمک دولت برویم در استانهای مختلف.
گروگانها
جلسات ما با دولت موقت تقریبا از ۲۰ روز بعد آغاز شد. حتی یک بار بنده با خود آقای بازرگان وارد بحث شدم، یادم هست که همان زمان مریم عضدانلو (رجوی) هم در جلسه بود و حتی اصرار آقای بازرگان در زمان تشکیل وزارت جهاد این بود که از اعضای سازمان مجاهدین هم باشند که با مخالفت بنده بحثهایی پیش آمده است و دعواهایی شکل گرفت اما این به هیچ وجه به این معنی نبود که ما با آقای بازرگان که مورد حمایت امام بود گارد داشته باشیم یا بخواهیم وی را ساقط کنیم چرا که بعد از این جلسات بارها امام از مهندس بازرگان حمایت کرد. در اردیبهشت سال ۱۳۵۸ ایده تشکیل جهاد سازندگی توسط همین حلقه دانشجویان با امام مطرح شد.توضیح نگارنده-پیراسته فر:خاطرات یکی ازفاتحان سفارت امریکا-چگونگی تسخیر؟
«مصطفی بازیار»، دانشجوی ورودی ۵۵ دانشگاه شریف در رشته شیمی می گویذ:یک روز قبل از تسخیرسفارت امریکا( شنبه۱۲ آبان ۱۳۵۸)
مهندس «علی زحمتکش»، یکی از بچههای بسیار فعال دانشگاه شریف، تمام مراحل کار را به تفصیل روی تابلو ترسیم کرد و توضیح داد قرار است چه کنیم. بعد هم بچهها را به گروههای ۵ نفری تقسیم کرد و وظایف هر گروه را مشخص کرد.
«بازیار»می گوید:خوب یادم است که «مهندس زحمتکش »چند نکته را تاکید کرد و گفت: اول اینکه منظم و دقیق و طبق برنامه عمل کنید. دوم، فقط شعارهایی مثل لا اله الا الله، الله اکبر، درود بر خمینی و... بدهید و سراغ شعارهایی که دیگران بتوانند از آن سوءاستفاده کنند، نروید.
سوم، خانمها حتماً چادر سر کنند تا بتوانند وسایل لازم مثل« قیچی آهنبُر »برای باز کردن درها و وسایل دفاعی مثل چوب را زیر چادرشان پنهان کنند.
دانشجویان پیرو خط امام از چندین دانشگاه تهران دور هم جمع شدهبودند تا در آزمونی بزرگ شرکت کنند؛ آزمون بصیرت و دشمنشناسی: «دانشجویان پیرو خط امام که قرار شد در ماجرای تسخیر سفارت آمریکا شرکت کنند، حدود ۴۲۰، ۴۳۰نفر بودند که بیش از ۲۰۰نفرشان، دانشجوی دانشگاه شریف بودند. بقیه بچهها هم از دانشگاههای ملی(شهید بهشتی)، تهران و پلیتکنیک(امیرکبیر) بودند و در دانشگاههای خودشان مشابه جلسه توجیهی ما برایشان برگزار شد.
بچههای دانشگاه علم و صنعت را راه ندادیم!
بازیارمی گوید:ما بچههای دانشگاه علم و صنعت را راه ندادیم!
چون آنها میگفتند: امپریالیست، امپریالیست است. اگر میخواهید سفارت آمریکا را بگیرید، باید همزمان «سفارت شوروی» را هم بگیرید.
همین تفاوت دیدگاه باعث شد بچههای هسته مرکزی دفتر تحکیم وحدت آنها را کنار بگذارند. و یکی از نگرانیها هم این بود که نکند آنها بروند ماجرا را لو بدهند.»
نیم ساعته سفارت را تسخیر کردیم!
قرارمان ساعت ۱۰ صبح در خیابان «بهار» بود. حرکت بچهها طبق برنامه پیش رفت و با موفقیت جلوی سفارت آمریکا رسیدیم.
هیچکس از برنامه ما باخبر نبود ،جز «حجت الاسلام موسوی خوئینیها» که روحانی گروه ما بودند.
همان روز ماجرا به طریقی به اطلاع «آیتالله حسن لاهوتی»، فرمانده وقت سپاه هم رسیدهبود. ایشان را در جریان قرار دادهبودند که اینها بچههای خودمان هستند؛ دانشجویان مذهبی و انقلابی پیرو خط امام . نیروهای ضدانقلاب نیستند. آخر، سال قبل و چند روز بعد از پیروزی انقلاب هم، چریکهای فدایی خلق ایران به سفارت آمریکا حمله کردهبودند که مورد تأیید قرار نگرفت و به سرانجام نرسید. این اقدام فقط برای این بود که بدانند این دانشجویان ارتباطی با گروههای ضدانقلاب ندارند. این موضوع، خیلی مهم بود. ما حتی با توجه با اینکه میدانستیم مردم از این گروهکها بدشان میآید، از آقای موسوی خوئینیها خواستهبودیم همراهمان باشند و پیشاپیش ما حرکت کنند که مردم بدانند این جوانانی که دارند به سمت سفارت آمریکا میروند، نیروهای مذهبی و انقلابیاند و ارتباطی به آن گروهکهای ضد انقلاب ندارند.
البته از قضا آقای «موسوی خوئینیها» هم گویا در ترافیک ماندهبودند یا مشکلی پیش آمدهبود که نتوانستند خودشان را به ما برسانند.
لحظات اولیه ورود دانشجویان پیرو خط امام به سفارت آمریکا
خلاصه در مقابل سفارت آمریکا تجمع کردیم. حالا میخواهیم داخل برویم اما درها قفل است و نیروی انتظامی هم دارد طبق وظیفهاش از سفارت محافظت میکند. اینجا، تعدادی از بچهها به طرف اعضای نیروی انتظامی رفتند و همانطور که داشتند خودشان و گروه تجمعکننده را معرفی میکردند که؛ ما خودی هستیم و دشمن نیستیم و...باگفتن «با اجازه شما» آنها را خلع سلاح کردند (با خنده).
در این مرحله بود که آن قیچیهای آهنبُر، گرهگشا شدند. تعدادی از بچهها از دیوار سفارت بالا رفتند و تعدادی دیگر هم با آن قیچیها، قفلها را بریدند و در را باز کردند. به این ترتیب، خیلی سریع، شاید به نیم ساعت هم نرسید که توانستیم وارد سفارت شویم.
رجزخوانی «عباس زریباف»، آمریکاییها را از مخفیگاهشان بیرون کشید.
«بازیار»می گوید:از آنجاکه سفارت آمریکا خیلی وسیع بود، هر گروه از بچهها در یک قسمت سازماندهی شدند. همه بخشهای سفارت را بهراحتی در دست گرفتیم اما در ساختمان اصلی، با اتاقی مواجه شدیم که درهای دولایه داشت. آن درها آنقدر محکم بود که از هر روشی استفاده کردیم، نتوانستیم بازشان کنیم. میدانستیم تمام اسناد و مدارک در همان اتاق است و آمریکاییها دارند آنها را از بین میبرند. یکی دو ساعتی طول کشید و ساعت حدود ۱۲ شدهبود.
اینجا بود که «عباس زریباف» وارد عمل شد. من دقیقاً کنارش ایستادهبودم. او که بچه بسیار زبلی بود، بلندگو را در دستش گرفت و با آن لهجه اصفهانیاش خطاب به آمریکاییها گفت:«اگر در را باز نکنید، اینجا را منفجر میکنیم»
درحالیکه ما هیچ امکاناتی نداشتیم! اما «بلوف» عباس زریباف کار خودش را کرد و آمریکاییها از روی ترس، در را باز کردند.
بچهها تا وارد شدند و دیدند آنها دارند اسناد را با دستگاههای مخصوص، رشتهرشته و پودر میکنند، سریع دستگاهها را از برق کشیدند.
بدینصورت ساعت ۱۳ روز یکشنبه۱۳ آبان ۱۳۵۸(۴نوامبر۱۹۷۹)۱۳ذی الحجه۱۳۹۹ سفارت آمریکا با همه دیپلماتها و کارکنانش به دست دانشجویان پیرو خط امام افتاد./پایان خاطرات«بازیار».
گروگانها
سئوال: تقریبا یک فاصله دو هفته ای وجود دارد، شاه ۳۰ مهر بالاخره وارد آمریکا میشود و شما در دو هفته این طرح را شروع کردید و به اجرا رساندید. طرح دقیقا چه بود؟
ابراهیم اصغرزاده: ایده من سه لایه داشت، ایده اول اینبود که یک زنجیره انسانی دور سفارت بکشیم و این زنجیره انسانی ترکیبی بود از اطلاعیه و بیانیه دادن و بالاخره نشان دادن اعتراض، ایده دوم هم حمله به سفارت بود، حمله به معنی تصرف نبود، به این معنی که سفارت را با سنگ بزنیم و تا بالای دیوار برویم و برگردیم؛ ایده سوم این بود که برویم داخل سفارت و تحصن کنیم. تحصن کردن پیش از این هم در تاریخ ایران نمونه و سابقه داشت و نتیجه میگرفتیم، من این طرحها را با شورای مرکزی مطرح کردم و جلسه گروه۵نفره شورای مرکزی در ساختمانی در میدان انقلاب تشکیل میشد .
من ابتدا پیش از طرح ایده، خبرهایی از آن چه میدانستم و شنیده بودم انتقال دادم از جمله خبری که دو تا از بچههای انقلابی که در فرودگاه مهرآباد شاغل بودند به من داده بودند که جعبههای بسیار بزرگی دارد از طریق مهرآباد به آمریکا منتقل میشود و من این موضوع و چند موضوع و خبر دیگر را به اعضا منتقل کردم و به این نتیجه رسیدیم که سفارت آمریکا در حال انجام اعمال خاصی است و بعد هم موضوع انتقال شاه به آمریکا را مطرح کردیم.
بستهها چه بودند؟
این بستهها از گیتهای دیگری میرفتند و بازرسی نمیشدند و گمرک فرودگاهها به شدت به این قضیه اعتراض داشتند و سفارت آمریکا قبل از انقلاب مقامات ایران را شنود میکرد و توسط پایگاههای جاسوسی در شمال کشور فضای رادار و بیسیم شوروی را چک میکرد و شنود میشد و به هر حال اکثر کشورهای اطراف از این طریق شنود میشدند، هر چند مهمترین دلیلش جلوگیری از افزایش کمونیسم بود و شاه هم به نوعی راضی بود از این جریان اما آمریکاییها دربار را هم شنود میکردند.
پس انتقال شاه تیر خلاص بود برای اشغال سفارت و در هر حال شاید اتفاق میافتاد. در جایی از صحبتهایتان گفتید که ارتباط بسیار خوبی با دولت آقای بازرگان داشتید، آیا هیچ وقت نشد با آقای بازرگان در این رابطه صحبت کنید و این موضوع که به هر حال روابط اطلاعاتی بین آمریکا و ایران وجود دارد؟
دوستی ما به عنوان جنبش دانشجویی با دولت موقت بیشتر مربوط به ماههای اول بود و هر چه جلوتر رفتیم این زاویه بیشتر و راه گفتوگو سد شد. به طوری که در مهر ۱۳۵۸ بین ما و دولت موقت یا طرفداران دولت یک شکافی ایجاد شد اما حقیقتا قصد ما از اشغال سفارت حذف دولت موقت یا حتی حذف لیبرالها هم نبود، ما هیچ مشکلی با دولت بازرگان نداشتیم.
برگردیم به جریان اشغال سفارت، چه اتفاقاتی در جلسه شورای مرکزی افتاد؟
توضیحات مدیریت سایت-پیراسته فر:میردامادی و بی طرف کیستند؟
ابراهیم اصغر زاده، محسن میردامادی و حبیب الله بیطرف، سه دانشجوی فاتح لانه جاسوسی،۳نفرازشورای مرکزی عضو دفتر تحکیم وحدت(۵نفره) بودند.محسن
«محسن میردامادی» نماینده دوره ششم مجلس،رئیس کمسیون امنیت مجلس وازمتحصنین بود، درسوابقش استاندار خوزستان رادرکارنامه دارد وامادر فتنه ۸۸ یکی از بازداشت شدگان بود،درحالیکه ششمین سال حبس خود را می گذراند،درمورخه۴ بهمن ۱۳۹۳ برای شرکت در مراسم تشییع و تدفین پدر همسرش، به مرخصی آمدودر۲۶ خرداد ۱۳۹۴ اززندان آزادشد.
«حبیبالله بیطرف»در فاصله سالهای ۱۳۶۵ تا ۱۳۶۸ استاندار یزد بود. از ابتدای سال ۱۳۶۹ تا پایان سال ۱۳۷۳ به مدت پنج سال، در سمت معاون آموزشی وزارت نیرو فعالیت داشت.
وی از سال ۱۳۷۳ تا ۱۳۷۶ به عنوان مجری طرحهای سد و نیروگاه کارون ۳ و کارون ۴، در وزارت نیرو مشغول به کار بود ، در فاصله سالهای ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۴ برای مدت ۸ سال«وزیرنیرو»(خاتمی)هفتم و هشتم بود...بی طرف برای تصدی وزارت نیرودردولت دوم روحانی (اول شهریور ۱۳۹۶)معرفی شد واما رأی اعتمادنمایندگان راکسب نکرد.
هماکنون بعنوان معاون امور مهندسی، پژوهش و فناوری وزیر نفت ایران و رئیس سازمان نظام مهندسی استان تهران فعالیت میکند. بیطرف فعالیت اجرایی را از سال ۱۳۵۸ با مشارکت در راهاندازی جهاد سازندگی آغاز نمود،تدریس و عضویت در هیئت علمی دانشکده فنی دانشگاه تهران، عضویت در هیئت امنا دانشگاه یزداست ازجمله ازسوابق بیطرف می باشد./پایان توضیحات نگارند-پیراسته فر.
چرا آقای موسویخوئینیها؟
ابراهیم اصغرزاده:«موسوی خوئینیها» در آن زمان نماینده امام در صدا و سیما بود و از سویی با توجه به این که در سالهای قبل از انقلاب بین موسوی خوئینیها و دانشجویان نزدیکی به وجود آمده بود و ایشان در مسجد نیاوران تفسیرهای نوینی از قرآن ارائه میکرد که برداشتهای انقلابی ازآنمیشد بسیار مورد توجه دانشجویان بود،او در گروه ۵ نفره شورای مشورتی ازآنمیشد رای آورده بودند و این خود نشان میدهد ایشان در میان دانشجویان محبوبیت داشته اند.
شما بسیار واضح و روشن به آقای موسوی خوئینیها گفتید قصد تصرف سفارت را دارید ؟
بله، بسیار صریح با ایشان در میان گذاشتیم. به خاطر این که ما یک مشکل داشتیم، مشکل ما توجیه دانشجویان مذهبی و انقلابی بود . آنها معتقد بودند این کار میتواند در مقابل انقلاب قرار بگیرد یا مورد خشم امام واقع شود و عمل خودسرانه ای تعبیر شود و این که اگر دانشجویان مورد خشم امام قرار بگیرند دیگر امکان ادامه فعالیت برای انجمنهای اسلامیدانشجویان ممکن نخواهد بود و اصلا جنبش دانشجویی سرنوشت تراژیکی پیدا خواهد کرد. از سویی به انقلاب کمک کرده بعد از انقلاب هم وارد نهادهای امنیتی و سیاسی شده و بعد با یک حرکت اشتباه مورد سرزنش واقع شود و این موضوع میتوانست کاملا انقطاع ایجاد کند و با این تحلیلها بود که به سراغ موسوی خوئینیها رفتیم.
چند نفر آن زمان در سفارت بودند و اصلا میدانستید که عدهای موفق به ترک سفارت شده اند؟
حدود 150 نفر آن زمان داخل سفارت بودند. ما حدس میزدیم که عده ای از سفارت خارج شده اند و در عین حال برای ما مهم نبود چون ما میخواستیم فقط یک تحصن موقت انجام دهیم و اصلا تصور آن مقاومت را از سوی آنان نمیکردیم و قصد گروگانگیری نداشتیم.
بعدها دانشجویان بازجویی از ایرانیهای مرتبط با این ماجرا یا گروگانها را بر عهده داشتند؟
به هیچ وجه، دانشجویان نه هیچ ایرانی و نه حتی هیچ آمریکایی را بازجویی نکردند. تنها یک سری اطلاعات اولیه از آمریکاییها گرفته شد. به هیچ وجه دانشجویان نقشی در بازجوییهای هیچ شخصی نداشتند.
در آن زمان دادستانی بود و مرحوم آقای علی قدوسی دادستان بودند و آقای حجازی رابط بین دانشجویان و دادستانی بودند. از همان ابتدا پروندههای نظامیدر اختیار بخشهای نظامیقرار گرفت.
اسناد اقتصادی و سیاسی را خودمان بررسی میکردیم و بعدتر که به تکنیک بازسازی اسناد دسترسی پیدا کردیم خودمان اسناد را بازسازی و ترمیم کردیم. در رابطه با پرونده افرادی که با سفارت آمریکا ارتباط داشتند ما هیچ نقشی نداشتیم اما اطلاعات را منتقل میکردیم. یعنی اگر نیروهای امنیتی از ما سوال میکردند که این افراد چه اسم رمزی داشتهاند یا چه ارتباطات و نقشی داشتهاند ما اینها را به صورت خاص فقط در اختیار نهادهای امنیتی قرار میدادیم. افشاگریها در دستور کار ما نبود و این موضوع یکی از کارهای پیچیده دانشجویان بود که اشتباهات زیادی هم در آن رخ داد، من همین جا اعلام میکنم که اگر قرار بر نقد تاریخی آن ۴۴۴ روز باشد راجع به چند نکته از جمله بستن چشمهای گروگانها، افشای بعضی اسناد، طولانی شدن روند گروگانگیری و مذاکره حرف دارم و اینها اشکالاتی بود که تاثیر اقدامات دانشجویان را خنثی کرد. کما این که من از مذاکرات الجزایر و قراردادش دفاع میکنم.
جملهای که با تلاش بسیار بهزاد نبوی در قرار داد قرار گرفت مبنی بر این که «آمریکا (چه از لحاظ سیاسی و چه نظامی) در امور داخلی ایران مداخله ننماید» در تاریخ آمریکا بی سابقه بود.( این که ابرقدرتی بپذیرد در امور داخلی کشور دیگری دخالت میکرده است که حالا بخواهد بپذیرد دیگر مداخله نکند) و این جمله نشان دهنده حقانیت دانشجویان ایرانی بوده است و حقارت آمریکا در این که در امور داخلی ایران دخالت میکرده است و همچنین بندی که به این میپردازد که اتباع آمریکایی نمیتوانند علیه ایرانیها اقامه دعوا کنند.
موضوع امکان ارتباط با آمریکا نبوده است که بارها به وجود آمد، تا پیش از اشغال سفارت بسیاری از حاضران در راس قدرت در جمهوری اسلامیدر آن زمان یا حتی تندروهای مذهبی به این صراحت از دشمنی با آمریکا نمیگفتند اما اشغال سفارت توسط شما باعث شد که خیلیهای دیگر شهامت این را پیدا کنند که بسیار تندتر از همان دانشجویان خط امام که حالا اصلاح طلب هستند در همان مسیر گام بردارند و فضا را در رابطه با این موضوع رادیکال تر هم بکنند و اهرم فشار روی دولتها شوند.
امکان دارد این اثرش باشد، این درست است اما ببینید الان میشود گفت که اقدام آن زمان دانشجویان منجر به رادیکال تر شدن فضا یا موجب حذف لیبرالها از جامعه شد ولی اتفاقی که واقعا افتاد باید دیده شود، من قصد ندارم چون خودم در آن حادثه بوده ام از آن دفاع کنم، من تاریخ را روایت میکنم. برخورد تاریخ هم این است که تکلیف با آمریکا در سال 42 و با صحبتهای امام روشن شد یا در طول انقلاب شعارهای «بعد از شاه نوبت آمریکاست» اصلا ربطی به دانشجویان ندارد.
چریکهای فدایی و مجاهدین خلق و سایر گروههای مسلح هنرشان ترور افسران آمریکایی بود، این که شاه دست نشانده آمریکاییهاست، دولت کودتایی بوده و کودتایی که آمریکاییها انجام دادهاند یا این که ساواک عامل سازمان سیاست مدام در جامعه شنیده میشد. همکاریهای اطلاعاتی شاه و آمریکا اصلا به انقلاب هم ارتباطی پیدا نمیکرد و بسیار روشن بود. من این بخش را میپذیرم که شاید تندرویهایی در بخشهای دیگری به وجود آمد؛ اما این که اصرار کنیم اقدام دانشجویان پیرو خط امام عامل و باعث دشمنی بین ایران و آمریکا بودهاند را به هیچ وجه نمیپذیرم.
۱۶ سال پیش همان دانشجویان پیرو خط امام هسته اصلی جنبش اصلاحات را پایه گذاشتند و همین گروه بودند که به دولت آقای خاتمیکمک کردند تا دیپلماسی جدیدی را پایه گذاری کند، چه کسانی بودند که اتوبوس بازرگانان را در همان برهه در تهران به گلوله بستند؟
پس ۱۶ سال پیش شرایطی فراهم شد.با همین شرایطی که اکنون دولت آقای روحانی جلو میرود، دولت آقای خاتمیمیتوانست رابطه را دوباره برقرار کند تا این همه آسیب ادامه پیدا نکند و تا این حد تحریمها ادامه نیابد و پرونده هم از آژانس به شورای امنیت نرود.
توضیح نگارنده-پیراسته فر:کابینه مهندس مهدی بازرگان:عمردولت موقت ۹ماه نیم بود.
عباس امیرانتظام (سرپرست تشکیلات نخست وزیری و سخنگوی دولت)، سرلشگر قرنی (رئیس ستاد ارتش)، صادق قطب زاده (رئیس رادیو و تلویزیون)، کریم سنجابی(وزیر خارجه)، احمد صدر حاج سید جوادی(وزیر کشور)، مصطفی کتیرائی (وزیر مسکن و شهرسازی)، یوسف طاهری قزوینی(وزیر راه وترابری)، علی اکبر معین فر(وزیر مشاور و رئیس سازمان برنامه و بودجه)، کاظم سامی (وزیر بهداری و بهزیستی)، داریوش فروهر( وزیر کارو امور اجتماعی)، ابراهیم یزدی(معاون نخست وزیر در امور انقلاب)، یدالله سحابی(وزیر مشاور در طرح های انقلاب)، علی اردلان(وزیر دارایی و امور اقتصادی)، اسدالله مبشری(وزیر دادگستری)، عباس تاج(وزیر نیرو)، علی محمد ایزدی(وزیر کشاورزی)، رضا صدر(وزیر بازرگانی)، حسن نزیه(رئیس شرکت نفت)، علی شریعتمداری(وزیر علوم و فرهنگ وهنر)، غلامحسن شکوهی (وزیر آموزش وپرورش)، ناصر میناچی(وزیر اطلاع رسانی و تبلیغات)، دریادار احمدمدنی(وزیر دفاع ملی)، حسن اسلامی(وزیر پست و تلگراف و تلفن)، سپهبد نوروزی (سرپرست شهربانی).
حکم نخست وزیری بازرگان در تاریخ ۱۵ بهمن ۱۳۵۷ در مدرسه علوی تهران قرائت شد،روزبعدازتسخیرلانه جاسوسی(۱۴ آبان۱۳۵۸) استعفا داد./توضیحات نگارنده.
در مورد دولت موقت و نهضت آزادی حرف بسیار است. در مورد افشاگریها، من خودم ایراداتی دارم و در مورد برخورد با دولت موقت هم همین طور . دولت موقت را دانشجویان ساقط نکردند، آن چه وجود داشت مناسبات بین امام و دولت موقت بود و بازرگان باید خودش این رابطه را پیش میبرد. به نظر من حتی بودن دولت موقت بعد از اشغال سفارت بسیار به نفع ایران بود.
آقای موسویخوئینیها با حاج احمد آقا تماس تلفنی برقرار کرد و اطلاع داد که دانشجویان انجمنهای اسلامیهستند و این دانشجویان اقدام به تصرف سفارت آمریکا کردهاند و در اعتراض به آمریکا وارد سفارت شده اند و از مریدان امام هستند. همه این لحظات، لحظات پر اضطرابی برای ما بود که نکند با خشم مواجه شویم یا این که جنبش دانشجویی از این رفتار آسیب ببیند یا برای انقلاب بد شود. حاج احمد آقا پیامیرا از طرف امام برای دانشجویان فرستادند و آن جمله مشهور را میگویند که « جایی که گرفتید، جای بسیار خوبی است و محکم آنجا بایستید و تکان نخورید».
اما همچنان ما تصورمان این نبود که قرار است 48 ساعت تبدیل به 444 روز شود. اما کمیبعدتر مردم در محل سفارت حاضر شدند و بعد حاج احمد آقا وارد سفارت شد و به حادثه رسمیت داده شد و نقطه اوج این ماجرا،سقوط دولت موقت بود.
زمانی که دولت بازرگان سقوط کرد چه احساسی داشتید؟
فهمیدیم ما خودمان شدیم گروگان این گروگان گیری. در آن لحظه فهمیدیم که دیگر ما کارهای نیستیم، دانشجویان خط امام، تحصیل و زندگیشان در گرو حادثه ای بود که در اختیارشان نیست، در حقیقت جامعه و افکار عمومی، رهبری انقلاب و تصمیمهای شخصی همه صاحب منصبان آن زمان داشت این حادثه را به مسیری نامشخص هدایت میکرد. سهم ما در اتفاقات بعد از سقوط دولت موقت متفاوت بود.
چگونه حرکت شما از جنبش اعتراضی موقت دانشجویی به این ماجرای طولانی مدت تبدیل شد؟
ببینید ما نقشی در این ماجرا نداشتیم و معتقد هستم فقط نباید به نقش طرف ایرانی توجه کرد، آمریکا هم در این قضیه نقش داشت. در اسناد مدارکی وجود دارد که صریحا سولیوان تصریح میکند باید از ایرانیها و واکنششان ترسید، یکی از گروگانها بعد از آزادی به کارتر گفته بود که اگر میخواستید شاه را به آمریکا راه بدهید ابتدا باید سفارت خود در ایران را تعطیل میکردید و اینها همه نشان از این داشت که طرف مقابل هم حساسیتهای مردم ایران را نادیده گرفته و به آن توجه نکرده است.
تا روز آخر گروگانگیری شما در سفارت حضور داشتید؟
خیر. حدود دو ماه آخر به دلایلی دیگر حضور نداشتم.
امروز نظر طراح اشغال سفارت آمریکا نسبت به مسائل روز سیاسی کشور چیست؟
در زمان دولت احمدی نژاد اتفاقاتی که افتاد هیچ ربطی به اتفاقات ابتدای انقلاب یا اهداف انقلاب نداشت، متاسفانه یک اجماع همگانی علیه ایران بود. اینکه اولویت آقای روحانی با توجه به تخصصش بخواهد سیاست خارجی و دیپلماسی بین المللی باشد راهکار مناسبی است و هم ایشان میتواند در آن موفق شود اما دیپلماسی ادامه سیاست داخلی است. نمیشود در سیاست داخلی فضا را بست و با مردم محرمانه برخورد کرد. نمیشود جلوی گردش آزاد اطلاعات را گرفت و به جنبشهای اجتماعی بی توجه بود و برای مذاکره برویم. اتفاقی که در دنیا میافتد این است که ژنرالهای دیپلماسی هر کشور نماینده افکار عمومیمردم و جامعه خود هستند و اگر یک دولت پشتوانه اجتماعی اش ضعیف باشد، پای میز مذاکره هم ناچار است امتیاز بدهد و این منجر به ضعفش میشود و این نکته ای است که آقای روحانی باید مدنظر قرار بدهد. /توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر: منبع: روزنامه قانون است واما اصلاحات+افزودن عکس انجام گرفته است.
*****
دانشجویان فاتح لانه جاسوسی اکنون کجا هستند؟
ساعاتی پس از تسخیر کامل سفارت امریکا در عصر روز ۳ آبان چند دانشجوی جوان در یکی از اتاقهای سفارت مقابل خبرنگاران نشستند و پس از آنکه تعدادی از سلاحهای امریکایی را به آنها نشان دادند به قرائت بیانیه اول و دوم تسخیرکنندگان پرداختند. این دانشجویان وقتی در برابر این سؤال قرار گرفتند که نام شما چیست؟ پاسخ دادند: دانشجویان پیرو خط امام و این گونه بود که در تمام نشستهای خبری، سخنرانیها و اعلام مواضع تلویزیونی نامی از این دانشجویان به میان نمیآمد و آنها با عنوان «یکی از دانشجویان خط امام» معرفی میشدند حتی معصومه ابتکار مترجم و سخنگوی انگلیسی زبان نیز در گفتوگو با رسانههای غربی خود را «مری» معرفی میکرد و این گونه به «خواهر مری» معروف شد. دانشجویان شش ماه اول تسخیر را در سفارت امریکا که به آن لقب «لانه جاسوسی» داده بودند به سر بردند. هر کس در سفارت مسئولیتی داشت. ابراهیم اصغرزاده، طراح اصلی تسخیر سفارت امریکا، رضا سیفاللهی، محسن میردامادی، حبیبالله بیطرف و رحیم باطنی شورای مرکزی دانشجویان را تشکیل میدادند. در کنار شورای مرکزی، شورای بازو وجود داشت. گفته میشود علی اصغر زحمتکش، عباس عبدی، سیدمحمد هاشمی اصفهانی، اکبر رفان، محمدرضا خاتمی، محسن امینزاده، رحمان دادمان، شمسالدین وهابی، وفا تابش، محمد نعیمیپور، حسین شیخالاسلام و فروز رجاییفر اعضای این شورا بودند/منبع:جهان نیوز
*****
قبل از این تسخیر گروه های وابسته به شوروی یک سال قبل این سفارتخانه را تسخیرکرده بودند
چگونگی تسخیر سفارت آمریکا در ، ۲۵ بهمن ۱۳۵۷
روایت مشهور و تاریخی از تسخیر سفارت آمریکا در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ توسط دانشجویان خط امام در حالی است که به حادثه تسخیر این سفارت تنها ۳ روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی در چهارشنبه، ۲۵ بهمن ۱۳۵۷ آن هم توسط اعضای گروهک چریکهای فدایی خلق کمتر پرداخته شده است.
به گزارش آناج به نقل از صراط؛ یعقوب توکلی، محقق و کارشناس مسائل سیاسی و عباس سلیمی نمین، رئیس پژوهشکده تاریخ معاصر به تشریح ابعاد تسخیر با اول سفارت آمریکا در ایران توسط چریک های فدایی خلق درچهارشنبه، ۲۵ بهمن ۱۳۵۷ و دستور امام خمینی برای خروج تسخیر کنندگان توسط ابراهیم یزدی پرداختند.
روایت مشهور تاریخی از ماجرای اشغال سفارت ایالات متحده آمریکا به این شرح است:
تسخیر سفارت آمریکا در ایران در سال ۱۳۵۸ در حالی رخ داد که تنها ۹ ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، دانشجویان پیرو خط امام با حمله به سفارت آمریکا در خیابان تخت جمشید سابق که بعدها طالقانی نام گرفت آن را تصرف کردند.
تصرف سفارت آمریکا در تهران و به گروگان گرفتن ۶۶ دیپلمات آمریکایی که از ۱۳ آبان ۱۳۵۸ تا ۳۰ دی ۱۳۵۹ ادامه داشت با پذیرش قرارداد الجزایر از سوی دولتهای ایران و آمریکا به پایان رسید و سرانجام گروگانهای آمریکایی در بند دانشجویان آزاد شدند.
در جریان اشغال سفارت، کارمندان سفارت تلاش کردند مدارک و اطلاعات محرمانه را از بین ببرند، اما دانشجویان پیرو خط امام توانستند بخش اعظمی از این اطلاعات را بازیافت کرده و حدود ۷۰ سند محرمانه که نشان دهنده خباثت های دولت آمریکا علیه ملت ایران و فعالیت های مخفی سازمان اطلاعاتی آمریکا در ایران بود را فاش کنند، بعدها امام خمینی از این اقدام دانشجویان به عنوان انقلاب دوم یاد کردند.
اما چند روز قبل میشل ستبون عکاس معروف فرانسوی که سابقه فراوانی در ثبت لحظات تاریخی سالهای ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی داشت در خبرگزاری مهر حضو یافت و در جریان این حضور به برخی حوادث مهم در جریان انقلاب اسلامی پرداخت که از جمله آن تسخیر سفارت آمریکا در ایران بود. میشل ستبون عنوان کرد که به خاطر دارد پس از پیروزی انقلاب اسلامی، سفارت آمریکا در ایران 2 بار تسخیر شد، بار اول توسط کسانی که وی هیچ شناختی از آنها نداشته و نمی دانست چه گروهی هستند و بار دوم دانشجویان پیرو خط امام توانستند سفارت آمریکا را تسخیر کنند.
وی این را هم گفت که از تسخیر سفارت آمریکا برای بار نخست عکاسی کرده ولی زمانی که دانشجویان لانه جاسوسی را تسخیر کردند وی در فرانسه بوده و موفق نشده که تصویری از این واقعه ثبت کند.
به این بهانه با دو تن از کارشناسان تاریخی کشور به گفتگو نشستیم تا ابعاد مختلف این واقعه را مورد بررسی قرار دهیم.
براساس برخی اسناد منتشر شده و کتاب خاطرات برخی دیپلمات های آمریکایی از جمله ویلیام سالیوان، آخرین سفیر آمریکا در ایران، چند ماه قبل از تسخیر لانه جاسوسی توسط دانشجویان، سفارت آمریکا توسط چریک های فدایی خلق ایران (مارکسیست های انقلاب) نیز تسخیر شده بود اما...
صبح روز چهارشنبه، ۲۵ بهمن ۱۳۵۷ یک گروه مسلح از سازمان چریک های فدایی خلق ایران به سفارت آمریکا حمله کرد.
اما«ویلیام سالیوان» سفیر وقت آمریکا با دولت موقت تماس گرفت و از آنها کمک خواست. ترس کارکنان سفارت از این واقعه موجب شد که آنها در اتاق گنبدی شکل مخابره خبر جمع شده و اقدام به از بین بردن اسناد موجود در سفارت کنند.
به رغم آنکه با این اقدام چریک های فدایی خلق، سفارت از کنترل دیپلمات های آمریکایی خارج شد اما دقایقی بعد و گزارش ماجرارابه اطلاع رهبرانقلاب( امام خمینی) رساندند.
امام این اقدام را تایید نکرده و دستور دادند بلافاصله مهاجمان از سفارت خارج شوند.
برای این منظور «ابراهیم یزدی» وزیر امور خارجه دولت موقت موظف شد تا به نمایندگی از دولتش، به این تنش پایان دهد.
پس از گذشت دو ساعت، نیروهای کمیته انقلاب به همراه یزدی وارد درگیری شده و موفق شدند چریکها را به ترک سفارت ترغیب کنند، به این ترتیب در ساعت دوازده ظهر آن روز، کنترل سفارت آمریکا به دست مقامات دولت موقت افتاد. همان روز، روزنامه اطلاعات در صفحه اول خود اینگونه تیتر زد که «سفارت آمریکا سقوط کرد» و در زیر این تیتر نوشت: «سرانجام سفارت آمریکا به تصرف ارتش انقلاب و چریکها درآمد.»
از این رو برای بررسی ابعاد این واقعه مهم تاریخ انقلاب با «یعقوب توکلی» محقق، مورخ، مدرس و کارشناس مسائل سیاسی به گفتگو نشستم تا از چگونگی تسخیر لانه جاسوسی را برای اولین بار و توسط چیریک های فدایی خلق ایران و اینکه چرا امام خمینی تسخیر اول لانه جاسوسی را تایید نکرده اما چند ماه بعد ضمن تایید تسخیر دوم لانه جاسوسی توسط دانشجویان آن را به انقلاب دوم جمهوری اسلامی ایران تعبیر کردند مطلع شویم.
«دکتر یعقوب توکلی »در تبیین این واقعه تاریخی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، گروگانگیری را یکی از منطق های گروه های مبارز سیاسی دانست که آمریکا و اسرائیل به دلیل عملکرد خود در منطقه آن را به راهکار مبارزه برای این گروه ها تبدیل کرده بودند.
مهر: چگونه تسخیر سفارت آمریکا توسط چریک های فدایی خلق اتفاق افتاد.
توکلی: چریک های فدایی خلق بودند که تقریبا اواخر سال ۵۷ (۲۵ بهمن ۱۳۵۷)وارد لانه جاسوسی شده و آنجا را گرفتند، اما به سرعت امام دستور داد که اینها را از سفارت بیرون کنید. در خاطرات آقای سالیوان اشاره شده که گروهی از چیریک های فدایی خلق ایران به سفارت آمریکا حمله کرده و برای چند ساعت آن جا را در تصرف خود قرار دادند. بعد از اطلاع کمیته انقلاب از ماجرای حمله چیریک های فدایی خلق به سفارت آمریکا به دستور امام خمینی، ابراهیم یزدی وزیر امور خارجه دولت موقت و ماشاءالله قصاب که مسئول کمیته انقلاب بود وارد عمل شده و کمک کردند تا تسخیرکنندگان سفارت را از آنجا بیرون کنند.
مهر: ورود کمیته انقلاب به ماجرا موجب مقاومت چیریک های فدایی خلق یا واکنش نشان دادن به آنها نشد.
«دکتر یعقوب توکلی »: البته بعدها و پس از پایان این ماجرا چیریک های فدایی خلق ماشاءالله قصاب را که مسئول کمیته انقلاب بود به شدت مورد حمله قرار گرفت.
سفیر آمریکا در چاپ های اول کتاب خاطراتش، عکس های قصاب را هم منتشر کرده است. خاطرم هست که روزنامه های چپ هم در آن زمان تعدادی از عکس های کسانی را که چیریکی های فدایی خلق را از سفارت بیرون کردند در صفحات خود منتشر کردند.
مهر: چرا امام تسخیر اول لانه جاسوسی را تایید نکردند و بلافاصله بعد از مطلع شدن از این ماجرا دستور خروج را به تسخیر کنندگان دادند.
توکلی: ابومسلم خراسانی برای امام صادق(ع) نامه ای نوشت و گفت حاضرم با شما بیعت کنم. امام صادق (ع) در اتاقی نشسته بودند که کوره ای از آتش در آن روشن بود، امام(ع) نامه را در آتش انداخت و بلافاصله آن را روی دست خود نگه داشت، قاصد ابومسلم خطاب به امام صادق(ع) گفت پاسخ شما چیست؟ امام(ع) فرمودند: پاسخ من همین است؛ به ابومسلم بگو تو نه آدم من هستی، نه در راه من و نه برای من هستی.
وقتی یک عملیات از سوی کسی که آدم شما نیست و تعلقی به شما ندارد، انجام می شود، نشان می دهد که او فقط می خواهد موجی ایجاد کرده و خود از آن موج بهره بگیرد، در زمانی که انقلاب نوپا بود این اقدام باعث می شد که در مسیر انقلاب، بحران ایجاد شود، چنانچه اقدام سازمان چیریکی های فدایی خلق برای قدرت بخشیدن به سازمان چیریکی ها بود.
ممکن نبود چیریکی های فدایی خلق که در کردستان علیه نیروهای ما می جنگیدند و قاعده ترکمن صحرا را برای تجزیه کشور ایجاد می کردند، بخواهند سفارت آمریکا را در مسیر انقلاب تسخیر کنند، قطعا این اقدامات در مسیر منافع انقلاب نبود و این هوشمندی امام خمینی(ره) است که اجازه نداد هر کسی کشور را به سمت بحران ببرد.
سازمان چیریکی های فدایی خلق در آن زمان حتی مساله ارتش خلقی را مطرح کرده بود تا ارتش منحل شود و به واسطه ارتش خلقی کشور را اداره کنیم، اما این ارتش خلقی که آنها ادعا می کردند به این معنی بود که ارتش و نظام کشور بدست چیریکی های خلق بیافتد، وقتی شاخه نظامی یک کشور بدست افراد این چنینی می افتاد، در کشور بحرانآفرینی می شود، به همین خاطر هر چقدر تلاش کردند امام زیر بار منحل کردن ارتش نرفت، این نشاندهنده هوشمندی امام در تشخیص مسائل بود که کاملا هم درست عمل کردند.
مهر: تسخیر چند دو ساعته سفارت آمریکا در آن دوره ناشی از چه بود و چه بازخوردهای بین المللی داشت.
توکلی: مساله گروگانگیری چیزی بود که آمریکا و اسرائیل خودشان برای منطقه به ارمغان آورده بودند، آنها همه راه های مبارزه را برای گروه های سیاسی بخصوص جنبش فلسطین بسته بودند. هیچ راهی برای تظاهرات یا راهپیمایی نبود. با خشونت شدیدی که اسرائیل و آمریکا در منطقه ایجاد کرده بودند تنها یک راه برای گروه های مبارز باقی مانده بود، گروه های مبارز فلسطینی می توانستند یک آمریکایی یا اسرائیلی را گروگان گرفته و به واسطه آن زندانیان خود را آزاد کنند؛ هیچ فرایند حقوقی مبتنی بر عدالتی وجود نداشت. ظلم حداکثری که اسرائیل و غرب در منطقه ایجاد کرده بودند کار را بجایی رساند که هر نیروی انقلابی برای اینکه بتواند حق خود را از دولت آمریکا یا اسرائیل بگیرد تنها به گروگانگیری فکر می کرد، وقتی این شیوه بین گروه های فلسطینی به عنوان یک منطق جا افتاد، این منطق در جاهای دیگر هم بکار گرفته شد.
آمریکا و اسرائیل ادبیات گروگانگیری را به منطق مبارزات سیاسی تبدیل کرد
در حقیقت عملکرد آمریکا و اسرائیل باعث شد که ادبیات گروگانگیری در جریان مبارزات سیاسی به عنوان یک روش جا بیافتد. از طرفی غرب و یهودیان به دلیل اینکه در برابر موضع گروگانگیری نقطه ضعف داشتند، این مساله تحریک بیشتری را برای کسانیکه می خواستند دست به این کار بزنند ایجاد می کرد و یک عامل موثرتری به نظر می رسید از این رو همه گروه هایی که دست به اسلحه بودند یا می خواستند در برابر زورگویی های غرب اقدام موثری انجام دهند، بدون شک یکی از شیوه هایی که به آن فکر می کردند مساله گروگانگیری بود.
این چیزی بود که غرب در ترویج آن در منطقه موثر بود، هر کسی که می خواست به غرب و اسرائیل ضربه بزند چون نمی توانست دست به یک اقدام مسلحانه یا اقدام حقوقی در مجامع بین المللی بزند، به چنین شیوه ای متوصل می شد.
البته اینکه گروگانگیری تبدیل به منطق مبارزه شده بود، حکایت از این داشت که غرب در برابر این مساله آسیبپذیر بود و نسبت به آن واکنش نشان می داد، همین مساله می توانست برای گروه های مبارز تلقی مثبت داشته باشد، از این رو بخش گسترده ای از عملیات های انقلابی، عملیات های گروگانگیری یا شبه گروگانگیری بود.
مهر: در تسخیر اول لانه جاسوسی اسنادی هم از سفارت آمریکا کشف شد؟.
توکلی: چون کمیته بلافاصله وارد عمل شد و چیریکی ها را از سفارت بیرون کرد بنابریان فکر نمی کنم سندی کشف شده باشد.
مهر: تسخیر دوم لانه جاسوسی چرا مورد تایید امام خمینی قرار گرفت و موجب شد که امام آن را به انقلاب دوم تعبیر کنند.
توکلی: وقتی بحث تسخیر دوم سفارت آمریکا مطرح می شود، می توان پی به میزان دخالت های آمریکا در ایران برد، در آن دوره آمریکایی ها به شدت با گروه های مختلف سیاسی ضد انقلاب و تجزیه طلب همکاری کرده و ارتش آزاد ایران با پول سازمان سیاه علیه انقلاب کار می کند، یعنی در کشور شرایطی را ایجاد کردند که از هر جناح دخالت و حضور آمریکایی ها مشهود بود.
در چند ماه اخیر وقتی ماجراهای مصر و محمد مرسی پیش آمد، درک و فهم برخی اتفاقات در دوران انقلاب که ناشی از دخالت های آمریکا بود برایمان راحتتر شد؛ در مصر تعلل دولت مرسی از تجزیه ارتش از عوامل غرب و همراهی آنها با آمریکا باعث شد که انقلاب مردم مصر اگرچه ناقص بود دوباره تصاحب و تبدیل به ضد خود شود.
تسخیر لانه جاسوسی عملا صفحه رادار فرماندهی آمریکا را در ایران سیاه کرد و باعث شد دیدگاه های اطلاعاتی آنها در کشور ما تاریک شد، چون نیروها و شبکه های نظامی خود را از دست دادند.
دولت آمریکا عنوان می کند که بعد از ماجرای تسخیر سفارت با چه دشواری هایی مجبور شد با توسل به برخی سیاستمداران و خبرنگاران خبرکی از داخل ایران بدست بیاورند.
در فیلم «آرگو» علیرغم اینکه در حق ملت ایران بی ادبی های بسیاری انجام شد، اما به خوبی نشان داده شد که در ایران نسبت به دشمن آمریکایی حساسیت وجود دارد، در حقیقت بعد از تسخیر لانه جاسوسی، ایران دیگر ایالت آمریکا محسوب نبود و مستقل شد.
وقتی سفارت آمریکا در ایران تعطیل و شبکه راداری آمریکا برای مبارزه با انقلاب سیاه شد، آنها دیگر نتوانستند اهداف خود را بخوبی مدیریت کنند، از این رو عرصه را به میدان دیگری بردند که البته این عرصه دیگر خطری برای اصل انقلاب محسوب نشد.
مهر: پس به اعتقاد شما تسخیر دوم لانه جاسوسی چون شبکه ارتباطی آمریکا را از ایران قطع کرد مورد تایید امام قرار گرفت.
توکلی: در حقیقت در انقلاب اول محمدرضا به عنوان مزدور از کشور بیرون شد و در انقلاب دوم نقطه نفوذ آمریکا در ایران کور شد، یعنی اول نوکر و بعد ارباب از کشور بیرون شدند؛ در جریان تسخیر دوم لانه جاسوسی، امام آمریکا را از منطقه بیرون کرد، وقتی آمریکا از منطقه بیرون شد، اسرائیل نیز در جنوب لبنان علی رغم قدرت گسترده دیگر بلاپشتوانه شد.
از دیگر سو دکتر عباس سلیمی نمین رئیس دفتر مطالعات و تدوین تاریخ معاص ایران نیز در تببین ابعاد این حادثه تاریخی بر اقدامات آمریکا و اسرائیل در منطقه و تاثیر آن بر گروه های مبارز سیاسی نسبت به گروگانگیری و توجه به این امر به این عنوان یک منطق بر مبارزات خود تاکید کرد.
مهر: چرا در وقایع تاریخی پس ار انقلاب کمتر به تسخیر سفارت آمریکا قبل از اینکه توسط دانشجویان تسخیر شود پرداخته شده است.
سلیمی نمین: این رخداد در همه آثاری که راجع به تحرکات سفارت آمریکا بعد از انقلاب منتشر شده مورد اشاره قرار گرفت است. چریکی های فدایی خلق چند روز بعد از پیروزی انقلاب اسلامی یعنی در اواخر سال 57 در یک اقدام غافلگیرانه وارد سفارت آمریکا شده و بلافاصله دولت موقت با رجوع به سفارت با رهبری ابراهیم یزدی کسانی را که وارد سفارت شده بودند را بیرون کردند و از آن به بعد کمیته ای در سفارت ایجاد کردند که این کمیته سفارت را محافظت می کرد.
از آنجایی که جریان چریک های فدایی خلق یک جریان وابسته به بیگانه بود نه پایگاه اجتماعی داشت و نه مورد حمایت قرار می گرفت ضمن اینکه در آن مقطع مشخص نبود که سفارت آمریکا چه موضعی را در قبال حرکت ملت ایران دنبال خواهد کرد.
مهر: چرا تسخیر لانه جاسوسی برای بار دوم و توسط دانشجویان مورد حمایت مردم قرار گرفت اما تسخیر سفارت برای بار اول چندان مورد توجه قرار نگرفت.
سلیمی نمین: حرکت دانشجویان که مورد حمایت مردم قرار گرفت برای زمانی است که عامه مردم و اهل سیاست به این جمع بندی رسیده بود که سفارت آمریکا در ایجاد اغتشاش، تجزیه و مسائل این چنینی نقش محوری دارد، گرچه سندی برای اثبات این برداشت خود نداشتند اما متوجه این مسئله بودند که گروههایی که در کردستان، سیستان و بلوچستان، خوزستان و آذربایجان دست به حرکت های ضد منافع ملی می زنند از یک مرکزی حمایت می شوند و یک کانون قدرت آنها را تغذیه می کند.
گرچه گروههای چپ گرا مانند کردهای کومله که ترور و اقدامات ضد انسانی را اولویت کارهای خود قرار می دادند اما ماهیت غربگرا داشتند یعنی حرکت های عوام فریبانه را تحت گرایش به چپ و زیر لوای چپگرایی و در جهت منافع آمریکا دنبال می کردند.
اخلال گری آمریکا برای انجام کودتا در اذهان ملت خودنمایی می کرد
امام خمینی گفت اینها چپ آمریکایی هستند، جامعه هم این را پذیرفت. البته در تاریخ سایر ملت ها نیز این مسئله صادق است، در شیلی هم جریانات این چنینی را شکل دادند تا از طریق آن کودتا انجام دهند بنابراین در ذهن ملت ها این مسئله که آمریکا در تمام دنیا ایجاد اخلال کرده تا کودتا کند خودنمایی می کرد.
در جریان ملی شدن صنعت نفت حزب توده گرایش نزدیک به شوروی داشت اما انگلیسی ها توانستند از آن استفاده کرده و عناصری با عنوان چپ بسازند تا با توهین به مقدسات و برخی اقدامات دیگر موجب وحشت ملت ایران شود که مبادا روس ها بر ایران حاکم شوند، آنها این کار را برای ترس جامعه ایران انجام دادند تا از ادامه مبارزه ملت ایران علیه انگلیس جلوگیری کنند به همین دلیل حرکت چریک های فدایی خلق نمی توانست از حمایت ملت ایران برخوردار باشد.
بسیاری تصور می کردند ملت ایران آمریکایی ها را از کشور بیرون کردند و این کار باعث ندامت آمریکا خواهد بود بنابراین اقدامات ضد ایرانی خود را دنبال نخواهد کرد ولی وقتی دیدند سفارت آمریکا همچنان به اقدامات خود ادامه می دهد از تسخیر لانه جاسوسی توسط دانشجویان حمایت کردند.
مهر: در مدت زمانی که چریک های فدایی خلق در سفارت بودند اسنادی هم از آنجا کشف شد.
سلیمی نمین: این اقدام بیشتر از دو ساعت دوام نداشت از آنجا که چند روز بیشتر از پیروزی انقلاب نگذشته بود برخی تصور می کردند این کار را وابستگان به یک قدرت بیگانه انجام دادند تا بهانه و انگیزه لازم را برای کودتا به آمریکایی ها بدهند ضمن اینکه حرکتی که بیگانگان در آن حضور دارند به طور حتم نزد ملت ایران به عنوان یک حرکت علیه مصالح ملت تشخیص داده می شود.
اگر چریک های فدایی خلق موفق می شدند اسنادی را از سفارت خارج کنند این باعث می شد که روس ها بر ملت تسلط پیدا کنند. چنانچه در جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت، مظفر بقایی به همراه اردشیر زاهدی به محل نگهداری اسناد مرکز ملی نفت رفته و این اسناد را از آنجا بیرون آورده اند اما تمام اسناد این مرکز را در خدمت ملت ایران قرار ندادند، بقایی یک عنصر وابسته به آمریکا بود اگر چه برخی اسناد را در اختیار مصدق قرار داد و برخی هم بعدها به صورت کتاب منتشر شد اما اسنادی که مشخص می کرد چه کسانی از تاراج اموال ملت حقوق و مزایا دریافت می کنند به طور کامل مشخص نشد.
تسخیر سفارت آمریکا توسط چریک های فدایی خلق اشراف شوروی را بر معادلات ایران بیشتر می کرد
تسخیر سفارت آمریکا توسط چریک های فدایی خلق می توانست اشراف شوروی را بر معادلات ایران بیشتر کند. بنابراین هیچ سندی در جریان این اقدام از سفارت آمریکا خارج نشد چون در همان دقایقی اولیه نیروهای وابسته به کمیته انقلاب وارد سفارت شده و ضمن درگیری با تسخیر کنندگان لانه جاسوسی، آنها را از سفارت بیرون کردند.
مهر: نقش ماشاا... قصاب بعد از این جریانات چه بود.
سلیمی نمین: «ماشاءالله قصاب» بعد از تسخیر سفارت آمریکا توسط چریک ها فدایی خلق از سوی ابراهیم یزدی به عنوان رئیس کمیته مستقر در سفارت منصوب شد. وی اقدامات بسیاری انجام داد تا آمریکایی ها اسناد بسیاری را از کشور خارج کنند و باعث شد که بعدها آمریکایی ها به کمک امین اعتزام اسناد بسیاری را تحت پوشش این کمیته از کشور خارج کردند.
ماشاءالله قصاب در حال آغوش گرفتن چارلز ناس، مسئول اداره امنیت سفارتخانه آمریکا در تهران
سلیمی نمین: طبیعی بود که امام و ملت نسبت به این اتفاق حساسیت شدیدی داشته باشند چرا که ملت ایران همواره معتقد است ما با هر بیگانه ای، بیگانه هستیم، فرقی نمی کند که بیگانه آمریکا باشد یا شوروی؛ قطعا فعال بودن وابستگان شوروی را هم علیه منافع خود می پنداشتند.
***
آقای شیخالاسلام! شما هم جزو دانشجویانی بودید که وارد سفارت شدید یا بعدا به آنها اضافه شدید؟
بعدازظهر بود که یکی از دوستان خارج از کشورمان که آن زمان در ایران بود، با من تماس گرفت و گفت این اتفاق افتاده است و دانشجویان کسی را میخواهند که زبان خارجی بداند و بتوانند با گروگانها حرف بزند. من هم سوابق روشنی داشتم، مدتی را خارج از کشور در انجمن اسلامی آمریکا، اروپا و کانادا فعال و دبیر انتشارات انجمن اسلامی بودم، در تظاهرات ضدشاه حضور داشتم و در کل به عنوان یک چهره علنی ضد شاه شناخته شده بودم. مصاحبه مطبوعاتی و ... داشتم. بنابراین به لحاظ سوابق برایشان قابل اعتماد بود.
معصومه ابتکار+حسین شیخ الاسلام -سمت راست-۲ مترجم دانشجویان سال ۱۳۵۸
وقتی وارد لانه جاسوسی شدم تقریبا غروب همان ۱۳ آبان بود. اول همه چیز مرتب و منظم نبود ولی کار من مشخص بود و باید میرفتم با گروگانهای مدنظر بچهها صحبت میکردم. اولین گروگانی هم که با او صحبت کردم مشخص شد که رییس دستگاه «سی آی ای» در ایران بوده است. این فرد که آهرن نام داشت بیش از ۶۰ سال سن داشت، استاد فلسفه بود و فقط ۱۸ سال در ویتنام ماموریت داشت و یکی از عنصرهای بیشتر مخفی این سازمان محسوب میشد تا عنصری شناخته شده. یک دلیلی که این فرد کمتر شناخته شده برای ایران انتخاب شده بود هم این بود که تصور میکردند فضای ایران غیرعادی است. خاطرم هست در سفارت اتاق شیشهای وجود داشت که شیشه دوجداره داشت و ماشین خلاء بین این دو جدار و کل آن اتاق را حالت خلا ایجاد میکرد. آقای آهرن را بچه ها آورده بودند آنجا تا من با او صحبت کنم.
سمت و مسئولیت خاصی در آن زمان داشتید؟
نه. من آن زمان در وزارت ارشاد فعال بودم و کارم هم این بود که مقالههایی را که علیه انقلاب در روزنامههای دنیا مینوشتند به زبان انگلیسی پاسخ دهم و از آنها بخواهم که در پاسخ به مقالاتی که چاپ کردند این پاسخها را هم چاپ کنند. بعد از اینکه وارد سفارت شدم تا به دانشجویان کمک کنم آن کار را رها کردم.
خیلی از این گروگان ها وقتی به آمریکا بازگشتند از ایران شکایت کردند و توانستند از اموال بلوکه شده ایران در آمریکا غرامت دریافت کنند یکی از دلایل شکایت شان هم این بود که برخوردها و نحوه نگهداری از ما مناسب نبوده است...
دکترحسین شیخ الاسلام:این دروغ است. ببینید در هر صورت آزادی که آنها برای خود قائل بودند سلب شده بود و در این شکی وجود نداشت. اینها به یک اتاق، هواخوری، کتاب خواندن و ورزش کردن محدود شده بودند و آزاد نبودند که بیرون از سفارت بروند یا با خانوادههایشان تماس بگیرند و ... با این وجود ما به خاطر فرمایشات امام و آموزههای اسلامی تلاش میکردیم که نیازهای آنها مانند غذای خوب، محیط غیرمتشنج، ارائه امکانات جانبی مانند کتاب خواندن، هواخوری، ورزش و ... را برای آنها فراهم کنیم. حتی چندبار هم گروگانها تلاش کردند که فرار کنند و حتی یک نفر از آنها را روی دیوار سفارت گرفتیم. خب این حالتها باعث تشنج میشد ولی در مجموع ما تلاش می کردیم که فضا را برای آنها آرام کنیم. از نظر پزشکی نهایت توجه را به آنها داشتیم. از بین خود دانشجویان عزیزانی که دکتر بودند رسیدگی خوبی به آنها می کردند.
یعنی در در آن ۴۴۴ روز کسی از سفارت فرار نکرد و هر اتفاقی افتاده قبل یا در همان روز 13 آبان بوده است؟
بله، ببینید گروگانها دو دسته بودند. یک دسته گروه ۵، ۶ نفره بودند که در وزارتخارجه مستقر بودند چون در آن زمانی که این اتفاق افتاد کاردار با چند نفر از همراهانش در وزارت خارجه در حال ملاقات بودند که وقتی بر میگردند و میبینند این اتفاق افتاده به وزارت خارجه بر میگردند. عده دیگر هم که در سفارت بودند. جدا از آن عده ای که به سفارت کانادا رفتند و از کشور خارج شدند.
آنهایی که در وزارتخارجه بودند در همه آن ۴۴۴ روز در این وزارتخانه نگهداری شدند و به آنها هم اجازه خروج داده نشد. ما حتی آشپز سفارتخانه را که فردی پاکستانی بود را نگه داشتیم و به او حقوق می دادیم و او برای همه گروگانها از همان موادغذایی که در خود سفارت بود غذا تهیه می کرد. البته چندبار هم از سردخانههایی که در نزدیکی کرج داشتند موادغذایی را برایشان تامین کردیم./مصاحبه خبرآنلاین با شیخ الاسلام ۱۳ شهریور ۱۳۹۲
توضیح نگارنده-پیراسته فر:دکترحسین شیخالاسلام (زادهٔ ۱۳۳۱ اصفهان) نمایندهٔ حوزهٔ انتخابیهٔ تهران، ری، شمیرانات و اسلامشهر در دورهٔ هفتم مجلس شورای اسلامی و همچنین سفیر سابق ایران در سوریه بود.
او مدتی مشاور علی لاریجانی (رئیس مجلس) و مدیرکل امور بینالملل مجلس شورای اسلامی بود. در ۳ مرداد ۱۳۹۵، حسین امیرعبداللهیان جایگزین او شد و شیخالاسلام نیز توسط محمدجواد ظریف به عنوان مشاور وزیر امور خارجه منصوب شد. او در خرداد ۱۳۹۷ به سمت معاونت امور بینالملل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی منصوب شد.
حسین شیخالاسلام که به علت ابتلا به ویروس کرونا از چندی پیش در بیمارستان بستری بود، پنجشنبه شب ۱۵ اسفند۱۳۹۸ فوت کرد(کمترازیک هفته ازشیوع کرونا)
وامادرموردامکانات وتغذیه وپذیرایی گروگانها
،دیدارآیت الله خامنه ای بعدازمراجعت ازسفرحج ازسفارت امریکا.
دراین دیدارآیت الله خامنه ای باگروگانها صحبت می کنندازکمبودها وامکانات می پرسد.
متن گفتمان(ویدئو) رااینجانب(نگارنده)به نگارش آورده ام که اهم مطالب به اینصورت بوده است:
این گروگان که به زبان فارسی مسلط است ازآقای خامنه ای به گرمی پذیرایی می کند!(دراتاقش)وامام جمعه تهران میخواهدکه بنشیدپیشش برای ادامه حرف زدن..ومی گوید..ببخشیدکه میوه وشیرینیمان تمام شده،هروقت -دانشجویان-می آوردند.
آیت الله خامنه ای ازایشان ازوضع غذاوبهداشت وحمام ومطالعات می پرسد وآن امریکایی هم ابرازرضایت می کند،تنهامشکلشان را ماندن دراینجا(محبوس بودن درسفارت)می داند ...وبعدمی گوید:من آن دوره۴سال درایران بودم،بمن خیلی خوش گذشت ودرادامه می گوید:مردم ایران خیلی مهربانندوتعارفی،وقتی مارامی بینندآنقدرمحبت می کنند که هنگام رفتنمان باخوشرویی می گویند»بازم چندروزدیگراینجابمانید»..مردم ایران ماراخیلی دوست دارند ودلشان میخواهدکه بیشترپیششان بمانم..وحتی می می گوید:گاهی آنقدرتعارف می کنند که ماراشرمنده-ناراحت-می کنند!
آیت الله خامنه ای که کاملاً گوش می دادبه حرفهایش،خیلی جدی می شود(تااین لحظه هر۲لبخندبرلب داشتند)می گوید:مردم ایران نمیخواهندشمادراینجابمانید..مردم ایران میخواهندهرچه زودتربروید،ومی گوید:همهین دانشجویانی که اینجاراتسخیرکردند،نمایندگان مردم ایرانند(که ازشماناراضیند،میخواهندشمابروید) وبعدآن امریکایی هم که تاحالا باخنده بلبل زبونی می کرد،خنده برلبانش حذف می شود!وبعدآقای خامنه ای می گوید:دولتان بایدآن مجرم(شاه)راتحویل بدهدتاشماهم آزادشوید وازایشان هم سئوال می کندکه بنظرشما«شاه مجرم نیست،نبایدتحویل دهد؟»که آن گروگان امریکایی تأییدمی کند ودرادامه می گوید:مشکل ماندنمان دراینجاست...+دیداربایکی دیگرازگروگان امریکایی سفارت-لانه جاسوسی/پایان توضیحات نگارنده.
*****
آنها که لانه عقاب را فروریختند
امام خمینی در یکی از سخنانشان به مساله ای اشاره کردند و فرمودند:«من دردهایی دارم که نمی توانم بگویم» این جمله آتشی در خرمن دانشجویانی انداخت که فدایی رهبر بودند.آنها برای چاره این درد دل امامجلسه ای گذاشتند تا شاید به آن پی ببرند…انقلاب پیروز شده اما هر روز توطئه جدیدی برای براندازی شکل می گیرد
امام خمینی در یکی از فرمایشاتشان به مساله ای اشاره کردند وگفتند که «من دردهایی دارم که نمی توانم بگویم» این جمله آتشی در خرمن دانشجویانی انداخت که سرتاپا فدایی رهبر بودند.
آنها برای چاره این درد امام جلسه ای گذاشتند و قرار شد که در روز ۱۳ آبان دست به یک راهپیمایی بزنند اما این اقدام ناگهان به یک حماسه بدل شد و دانشجویان پیرو خط امام در همین روز بغض فروخورده از استکبار را به یکباره از درون متلاشی کردند و در یک اقدام انقلابی که خیلی زود به بحث محافل روز دنیا تبدیل شد.
آنها سفارت آمریکا را از دست جاسوسان و فتنه گران امپریالیسم آزاد کردند و تازه آنگاه بود که معلوم شد تمام توطئه ها بر ضد نظام جمهوری اسلامی ایران از درون این لانه جاسوسی هدایت می شد.
کمی بعد از این واقعه رژیم بعث با سرکردگی یک پان عربیسم دیوانه که غربی ها اورا برای نیل به مقصودشان و ضربه زدن به پیکره تازه رسته انقلاب مناسب می دیدند به خاک ایران چشم طمع دوخت و حمله خود به شهرهای جنوبی وغربی کشورمان شروع کرد.
یکی از این شهرها هویزه بود که خیلی زود با تمام مقاومت مردمی ورزم آفرینی مضطفی چمران و عده ای دانشجو به دست دشمن اشغال شد. اما این دانشجویان چه کسانی بودند؟ آنها همان هایی بودند که در خیابان طالقانی تهران انقلاب دوم را رقم زدند، کسانی که هنوز مسئله اشغال لانه جاسوسی به پایان نرسیده بود که محض شنیدن خبر تجاوز عراق به مقابله با دشمن شتافتند تا به معراج بروند …
«حسین علم الهدی» به همراه محمد فاضل و علی حاتمی از دانشجویان پیرو خط امام به شهادت رسیدند. علی حاتمی از اولین کسانی بود که از دیوار سفارت امریکا عبور کرد. در عکس معروف ورود دانشجویان از بالای در، علی حاتمی در حالی که به دوربین نگاه می کند، دیده می شود. در این عملیات حسین سیف از دیگر دانشجویان خط امام نیز مجروح شد ولی به طرز معجزه آسایی نجات یافت. سیف در عملیات خیبر در سال ۶۳ به شهادت رسید.
«محسن وزوایی» از دانشجویان دانشگاه شریف که در لانه مسئولیت اطلاعات- عملیات را برعهده داشت، چند ماه زودتر از آغاز جنگ به سپاه پاسداران پیوست. با شروع جنگ وزوایی به جبهه غرب رفت و فرماندهی گردانی با کار ویژه عملیات پارتیزانی را برعهده گرفت.
«محسن وزرایی»در عملیات فتح بلندی های بازی دراز فرمانده بود و در این عملیات مجروح شد. در آذر ۱۳۶۰ او فرمانده گردان حبیب بن مظاهر تیپ تازه تأسیس محمدرسول الله (ص) شد که در عملیات فتح المبین این گردان نوک عملیات بود. با تأسیس تیپ ۱۰ سیدالشهدا او فرمانده این تیپ شد و در فروردین ۶۱ با همین تیپ وارد عملیات بیت المقدس (فتح خرمشهر) شد و در این عملیات بود که در ۲۲ اردیبهشت هنگام هدایت نیروهایش چند کیلومتر مانده به خرمشهر به شهادت رسید.
عباس ورامینی نیز یکی دیگر از دانشجویان خط امام بود که مسئولیت آموزش نظامی دانشجویان را برعهده داشت. ورامینی همانند تعدادی دیگر از دانشجویان در سال ۵۸ با یکی از دختران دانشجوی پیرو خط امام ازدواج کرد و خطبه عقد او را امام خمینی (ره) قرائت کرد. ورامینی در سال ۶۱ با حکم احمد متوسلیان به فرماندهی ستاد لشکر ۲۷ محمدرسول الله (ص) منصوب شد. مسئولیت سپاه ۱۱ قدر و قرارگاه نجف اشرف از دیگر مسئولیت های او بود.
ورامینی سرانجام در ۲۸ آبان ۶۲ در ارتفاعات کانی مانگا و در عملیات والفجر ۴ به شهادت رسید.
علی صبوری، علی رضا هادی پور، حسین شوریده، غلامحسین بسطامی فرمانده سپاه سوسنگرد درابتدای جنگ، عبدالرحمن یا علی مدد، حسین بهادری، فضل الله عابدینی، حمید صفایی و جلال شرفی نیز از دیگر شهدای تسخیرکننده سفارت امریکا در تهران هستند.
*****
امامی رضوی از دانشجویان پیرو خط امام
روایت دانشجویی که از درهای لانه جاسوسی بالا رفت
امامی رضوی در گفتوگو با فارس:
خبرگزاری فارس: رضوی امامی، معاون درمان و بهداشت وزارت بهداشت در دولت دهم، در ۱۳ آبان ۵۸ و اوایل شکلگیری «انقلاب دوم» جزو دانشجویان مسلمان پیرو خط امام بود.
دکتر “سید حسن امامی رضوی ” از جمله دانشجویانی است که در روز ۱۳ آبان ۱۳۵۸ در مقابل لانه جاسوسی آمریکا برای تحصن و اعتراض به عملکرد دولت ایالات متحده آمریکا جمع شدند. دولتی که برای تضعیف و از میان برداشتن انقلاب اسلامی از هیچ کوششی دریغ نکرد. این دانشجویان که نام خود را “دانشجویان مسلمان پیرو خط امام” گذاشته بودند، پس از داخل شدن در لانه جاسوسی متوجه مدارک و اسناد جاسوسی گردیدند که جهت تضعیف انقلاب اسلامی تلاش می نمودند. آنچه در پیش رو دارید خاطرات معاون وزیر بهداشت دولت دهم از تسخیر لانه جاسوسی است:
* فارس: مدت چند ماه بین پیروزی انقلاب تا تسخیر لانه جاسوسی مشغول به چه کاری بودید؟
رضوی امامی: در این فاصله در محل عضو کمیته مسجد محلهمان بودم. مثلا شبها در محل کشیک میدادیم. خاطرم است یکی از شبهایی که کشیک میدادیم شبی بود که اعلام کردند ضدانقلاب رفته اند تا صدا و سیما را بگیرند. همه میگفتند حرکت کنیم و برویم که رادیو اعلام کرد اوضاع خوب است. ما هفتهای ۲-۳ شب در کمیته محله مان کشیک میدادیم ولی عمده فعالیتم در دانشگاه بود. یعنی آن مقطع وارد بحث کتابخانه اسلامی شدم بعد که بحث جدایی نیروهای طرفدار حضرت امام از منافقین شد با بچههای طرفدار حضرت امام تشکیل یک کانون فعالیتهای اسلامی را دادیم. آن زمان انجمن اسلامی نبود، من هم عضو ۵-۶ نفر شورای مرکزی کانون فعالیتهای اسلامی در دانشکده پزشکی دانشکده تهران بودم. این کانون با انجمن اسلامی دانشجویان هماهنگ بود. اوایل با منافقین یکی بود بعد که جدا شد آنها شدند ” انجمن دانشجویان مسلمان” و بچههای طرفدار حضرت امام شدند ” انجمن اسلامی دانشجویان”. ابتدا نام آن در دانشکده پزشکی، کانون فعالیت اسلامی بود سال ۵۹ نامش تغییر کرد و شد ” انجمن اسلامی دانشجویان”.
*فارس: چه افرادی در آن حلقه حضور داشتند؟
رضوی امامی: محمدرضا خاتمی ، علی بیطرف، “حبیب برادران توکلی” که شهید شد. ایشان هم در جریان لانه بود منتهی سال ۵۹ اوایل جنگ مفقودالاثر شد. رضا بلوکی که الان چشمپزشک است او هم در لانه آمد، مجتبی سالاری و من که مهرههای اصلی اینها بودند.
*فارس: بیشتر فعالیتهای کانون چه بود؟
رضوی امامی: فعالیتهای کانون خیلی سیاسی بود. فعالیتهای فرهنگی هم داشتیم ولی عمدتا فعالیتها سیاسی بود. تقریبا اوایل انقلاب قبل از تشکیل جهاد دانشگاهی، اداره دانشگاه با بچههای مسلمان بود. مثلا سلف سرویس ادارهاش با بچههای مسلمان بود. نمونهاش آقای دکتر “حسن اعتمادزاده” که به او “حسن سلف” میگفتند، اداره سلف سرویس با او بود. کارهایی که الان پیمانکار انجام میدهد با بچههای دانشجو بود. کمیته امداد تشکیل داده بودیم که مسئولش دکتر صداقت بود الان رئیس انجمن رادیولوژی است. او گروههای پزشکی تشکیل میداد و به مناطق محروم میرفت. اداره کتابخانه اسلامی یکی دیگر از فعالیتهایی بود که بچهها انجام میدادند برنامههای فرهنگی زیاد بود. برنامههای قرآنی، سیر مطالعاتی بود و من بیشتر نقش یک آدم دائمی را در انجمن اسلامی داشتیم. یعنی هروقت بیکار بودم در انجمن نشسته بودم، کار مالی و اداری را انجام میدادم و در کارهای فرهنگی هم کمک میکردم.
*فارس: رابطی هم با مرکز انجمن اسلامی داشتید؟
رضوی امامی: بله، یکی از رابطهای عمده علی بیطرف بود. نماینده دانشکده فنی هم در جلسات حضور داشت. محوریت بچههای دانشگاه تهران بیشتر فنی بود. هنوز شورای مرکزی به آن عنوان نداشتیم. شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه عمدتا در جریان کار تصرف لانه جاسوسی شکل گرفت. یعنی اوایل سال ۵۹ شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه تشکیل شد. من نماینده دانشکده خودمان در آن جلسات بودم. یکی دیگر از آقایان “عزیز جعفری” بود که الان فرمانده سپاه هستند. ایشان نماینده دانشکده هنر بود که در لانه حضور نداشت. بچههایی که عضو انجمن اسلامی بودند کمتر در لانه حضور داشتند. مثلا دکتر الهام و همسرش خانم رجبی نماینده دانشکده حقوق بودند بچههایی که از لانه بودند من و دکتر خدمت بودیم، بقیه زیاد در لانه نبودند.
* فارس: در مورد نحوه هماهنگی برای تسخیر لانه جاسوسی توضیح بفرمائید؟
رضوی امامی: ۲ روز قبل از روز موعد من در جریان چنین کاری قرار گرفتم. جلسهای در سرسرای دانشکده پزشکی که الان به تالار شهدا معروف است تشکیل شد. حبیب بیطرف آمد و ۴- ۵ نفر از ما را جمع کرد و ماجرا را بیان کرد که قرار است حرکتی شود. افراد خاصی هم در جمع بودند و شناخته شده بودند همان افرادی که نام بردم با یکی دو نفر دیگر بودند مثلا علی سبحانی بود که بعدا با خواهر دکتر سالاریفر ازدواج کرد که خواهرش هم عضو این گروه بود و از بچههای فعال بود. خانم دکتر قاضیزاده بود که الان متخصص زنان است، ایشان در لانه نماند همان روز اول آمد. از دانشکده پزشکی حدود ۱۰ نفر انتخاب شدند. صحبت شد و گفتند فردا میخواهیم برویم مقابل سفارت آمریکا حرکت اعتراضآمیز انجام دهیم و تنها در همین حد بود. گفتند فردا صبح ساعت ۶ بیایید یک هماهنگی داریم.
فردا صبح در ضلع شمال غربی میدان انقلاب که الان ساختمان جهاد است جمع شدیم؛ مدتها آنجا انجمن اسلامی دانشجویان بود. خلاصه آنجا جمع شدیم و گفته شد ما وارد سفارت میشویم، چند ساعتی آنجا تحصن میکنیم برای اعتراض به رفتن شاه به آمریکا و ملاقات آقای بازرگان با برژنسکی (در الجزایر) . قرار شد در یک کوچه بعد از خیابان بهار جمع شویم.
*فارس: سخنران جلسه چهکسی بود؟
رضوی امامی: شاید بیطرف بود دقیقا خاطرم نیست.
*فارس: چقدر جمعیت در ساختمان جمع شده بود؟
رضوی امامی: از همه دانشکدهها بودند حدود ۷۰،۸۰ نفر بودیم.
*فارس: آیا شعار دادید؟
رضوی امامی: خیر، قرارمان این بود آنجا که جمع شویم و شعار ندهیم. از آنجا هم که به سمت سفارت آمریکا حرکت میکنیم خیلی شعار ندهیم تا جلب توجه نکنیم. کمی به سمت سفارت بیاییم و بایستیم و کمی شعار بدهیم. قرار شد قیچیهای سیمبری را خانمها در زیر چادرشان پنهان کنند که زنجیر درِ اصلی را ببریم و بعد داخل شویم. بچهها زنجیر هم آورده بودند که بعد از ورود به لانه جاسوسی درب را از پشت ببندند تا کسی غیر از خودمان نتواند وارد آنجا شود. یک سری بازوبند هم آماده کرده بودند که بچهها ببندند به بازوهایشان تا مشخص باشند و آدم غریبه بین ما نیاید. من خاطرم است چند نفر غریبه هم بین بچهها آمدند.
*فارس: وقتی میخواستید وارد ساختمان شوید نگهبانها ممانعت نکردند؟
رضوی امامی: بله، آنجا جمع شدیم حرکت کردیم و جلو آمدیم. کمی هم استرس داشتیم. رسیدیم آنجا گوشه دیوار بیرون سفارت یک ریوی ارتش ایستاده بود شاید هم شهربانی بود. بچهها کمی نگران شدند یکی دو نفر از بچهها به سمتش رفتند ولی ماشین ایستاده بود و جلو نیامد. بچهها آماده بودند که داخل شوند . چند وقت قبل هم نیروهای چپی و چریکهای فدائی خلق وارد سفارت شده بودند. ما جلو رفتیم بچهها شروع به چیدن سیمها کردند مقداری طول کشید. اگر فیلمها و عکسهای آن موقع را دیده باشید در حین اینکه تعدادی سیمها را میچیدند، چند نفر از بچهها از نرده درِ سفارت بالا میروند که من هم شروع کردم از نرده بالا رفتن که همان موقع در باز شد و داخل شدیم.
مقابل در نگهبان نبود. روبرویمان که ۵۰ متر آن طرفتر ساختمان بود نیروهای شهربانی ایستاده بودند. نیروهای محافظ خود سفارت نبودند چند تا نیروی شهربانی بود که جلو آمدند اما مسلح نبودند. یک نفر از بچههای ما مسلح بود و کلت داشت، فکر کنم علی زحمتکش بود. نیروهای شهربانی آمدند و جلوی ما را گرفتند و گفتند: چه کار میکنید. به آنها گفتم: شما دخالت نکنید ما میخواهیم تحصن کنیم. آنها هم خیلی ممانعت نکردند. بچهها داخل شدند و در را پشت سرشان بستند. حدود ۲۰۰ نفر بودیم که وارد شدیم. عدهای هم قرار شد بیرون سفارت باشند که تدارکات و اطلاعات را رد و بدل کنند. ساختمانها از قبل شناسایی شده بودند، بچهها تقسیم شدند ما جزو گروهی بودیم که در ساختمان اصلی دور زدیم که بعدا به “ساختمان اسناد” معروف شد. بیشترین مقاومت را آن ساختمان انجام داد چون اسناد جاسوسی در آنجا بود و درهای فلزی بسیار محکم داشت. جاسوسان درها را بسته بودند و داخل بودند. در داخل ساختمان گاز اشکآور و اسلحه داشتند.
نیروهای گارد سفارت که آنجا را به طور کامل محافظت میکردند، فکر کردند این حرکت هم مثل حرکت چریکهای فدایی است. منتظر بودند پلیس بیاید جریان را جمع کند ولی پلیس نیامد. نمیدانم دلیلش چه بود، هماهنگ شده بود یا نه. ما دور ساختمان حلقه زدیم. گروههایی که مامور ساختمانهای دیگر بودند رفتند و آن ساختمانها را اشغال کردند مثلا خوابگاه، ساختمان ویزا، منزل سفیر و . . . . ما هم دور ساختمان ایستاده بودیم و وقتی میخواستیم وارد ساختمان شویم اما روزنهای برای ورود وجود نداشت. کمی هم باران میآمد. در همین حین دیدم آقای موسوی خوئینیها به لانه آمد و در محوطه با بچهها صحبتی کرد و رفت . او در آن موقعیت نماند. بچهها دنبال روزنهای میگشتند که داخل شوند تا اینکه یکی از مسئولین گارد حفاظت سفارت از زیرزمینی که درِ نردهای داشت از ساختمان بیرون آمد . شروع کرد با بچهها مذاکراتی انجام داد که چه میخواهید و اینجا چه میکنید؟ بچهها پاسخ دادند: میخواهیم داخل ساختمان بیاییم و تحصن کنیم. او گفت: نمیشود. و به ساختمان برگشت. بچهها هم متوجه همان روزنه برای داخل شدن به ساختمان شدند. بچهها نردهها را با تکان کندند و داخل شدند. آمریکایی ها در راهروها گاز اشکآور زده بودند ولی بچهها وارد شدند و درها را باز کردند آن ساختمان هم اشغال شد. تعدادی از نیروهایشان میخواستند مقاومت کنند ولی ظاهرا به آنها دستور داده بودند مقاومت نکنند. سفیر هم نبود فرار کرده بود.
بعد به داخل ساختمان رسیدیم طبقات اشغال شد به غیر از یک محوطهای که سری بود، طبقه دوم ساختمان بود احساس کردیم از پشت دیواری صدا میآید. بچهها گشتند متوجه شدند یک درِ مخفی آنجا وجود داشت . در را باز کردند، ۳،۴ نفر آنجا بودند که داشتند یک سری اسناد و کاغذ و فیلم را در دستگاه خردکن از بین می بردند. خیلی از اسناد از بین رفت ولی یک سری که رشته رشته شده بود بچهها آن را چسباندند.
*فارس: آیا در ذهن شما چنین سؤالی پیش نیامد که آیا ممکن است امام با این حرکت مخالف باشد یا ممکن است با امام یا نماینده امام هماهنگ نشده باشد آیا در این مورد صحبتی شد؟
امام رضوی امامی: آن زمان نظر امام برای ما خیلی مهم بود. نقل بچهها قبل از تسخیرلانه از آقای موسوی خوئینیها این بود که موضوع با حضرت امام مطرح شده و حضرت امام مخالفتی نداشتند.
*فارس: در صورتی که با حضرت امام صحبتی نشده بود؟
رضوی امامی: ما که به عنوان نیروهای پائیندست بودیم اطلاعی نداشتیم ولی نظر حضرت امام برای ما مهم بود که امام مخالف این موضوع نباشد تا ما به لانه میرویم. تا ساعت ۱۴ که اخبار نظر حضرت امام را اعلام کرد، ما هنوز نگران بودیم که این حرکت درست است یا نه. ما نمیدانستیم چند ساعت میخواهیم آنجا تحصن کنیم ولی وقتی وارد شدیم قضیه از چند ساعت گذشت و تبدیل شد به اینکه ما آنجا را اشغال کردیم و چند نفر به گروگان گرفته شدند که ما به خواستههایمان برسیم. بعد به این موضوع پی بردیم که آنجا فعالیتهای جاسوسی انجام میشود و برای ما آشکار شد.
*فارس: آیا ترسی نداشتید از اینکه پایتان را در کفش کشوری میکنید آن زمان برای خود ابرقدرتی بود؟
رضوی امامی: لحظهای که از در لانه وارد شدیم انتظار همه چیز را داشتیم. بالاخره آمریکا بود، قیافههای آنها را از پشت میدیدیم که ماسک زده بودند و گاز اشکآور و اسلحه داشتند. احتمال آن را میدادیم که به هر کاری دست بزنند ولی خدا قدرتی به ما داده بود که دور ساختمان زنجیره انسانی ایجاد کرده بودیم و اصلا ترسی حس نمیکردیم.
*فارس: شما هدفتان تحصن بود اما در عکسها نشان میدهد که کارمندهای سفارت با دست و چشم بسته از ساختمان بیرون میآیند. از تحصن تا گروگانگیری و بازداشت کردن خیلی فاصله هست. چطوری به این نتیجه رسیدید که کارمندها را هم با چشم و دست بسته از ساختمان خارج کنید؟
رضوی امامی: بحث این بود که یک سری کارمند خارجی و ایرانی در آنجا بود که باید تکلیف اینها مشخص میشد یا باید میرفتند یا باید مقاومت میکردند نمیگذاشتند ما کاری انجام دهیم.
در ساختمان اصلی که وارد شدیم بعد از آن به ساختمان سفیر آمدیم. فضا برای ما که نیروهای عملیاتی بودیم این بود که مدتی باید مراقب اینها باشیم تا کار تمام شود. پیام حضرت امام را ما از تلویزیون آنها شنیدیم، من در ساختمان محل اقامت سفیر بودم . آمریکاییها روی صندلیها ولو شده بودند. دست و چشمهایشان هم همه ابتدا بسته نبود. آنهایی که بسته بود نیروهای امنیتیشان بودند. بقیه چشمهایشان باز بود.
شب اول در ساختمان سفیر اوضاع خیلی به هم ریخته بود، ما در کنار آنها بودیم و اسلحه نداشتیم و مراقب آنها بودیم که جایی نروند. اگر میخواستند دستشویی بروند دستشان را میگرفتیم و به دستشویی میبردیم. شب اول به همین صورت گذشت تا فردایش هم من فکر نمیکردم قضیه این قدر طولانی شود. خاطرم است ساعت ۱۴ که جریان تسخیر لانه جاسوسی از اخبار اعلام شد، ساعت ۱۵ یا ۱۶ با منزل تماس گرفتم و گفتم شب نمیآیم. تا تماس گرفتم پدرم گوشی را برداشت از لحن صدایم که خندهای در آن بود متوجه شد و قبل از حرف زدن گفت: فهمیدم کجا هستی. اخبار را شنیده بود و از شر و شور من هم باخبر بود. من فکر میکردم ۲،۳ شب آنجا هستیم، جریان تمام میشود و میرویم. وسط های روز ۱۳آبان بود که نیروهای منافقین هم به خودشان آمدند و مقابل سفارت ریختند و اعلام کردند ما هم هستیم. اگر تاریخ آنجا را مرور کرده باشید گروههای زیادی آمدند به خصوص اینها تا ۱۰، ۱۲ شب گروه آنها دور سفارت میآمد و در حمایت از حرکت رژه میرفت. اصلا کشور منفجر شد که حضرت امام یکی دو روز پیامی داد که در ایران انقلاب است و انقلاب دوم شکل گرفت. مثل بعض فروخفته درون مردم بود که وقتی این حرکت شد خود این حرکت نماد اعتراض مردم بود چون دولت موقت برآورنده نظرات مردم نبود.
حضرت امام در این سیر تاریخی تدبیر کردند، اگر بازرگان را به عنوان نخستوزیر نمیگذاشتند همیشه این بهانه بود و می گفتند نیروهای مذهبی خیلی تند عمل کردند . امام به آنها فرصت دادند نیروهایی مثل بازرگان و نهضت آزادی خود را نشان دهند. به همین دلیل مردم بغض فروخفتهای داشتند، مثل بحث بنیصدر که شهید بهشتی و شهید باهنر و آقای خامنهای خیلی حق داشتند. صحنهای در مجلس نشان میدهد که آقا میفرماید اگر قرار باشد حرفی گفته شود ما خیلی حرف ها برای گفتن داریم. ما مانده بودیم که حرفهایی که حضرت امام میگویند چیست و ملاقات بازرگان با برژنسکی چیست؟! که میخواهد اوضاع را طوری کند که دوباره به قبل از انقلاب برگردیم. وقتی این حرکت شد مردم منفجر شدند و منتظر بودند اتفاقی بیفتد و دولت موقت کنار برود.
اصل محور بحث هم امریکا بود، درست بود شاه از ایران رفته بود ولی حرکتهای آمریکا ادامه داشت. چه بسا اگر این اتفاق نمیافتاد ۲۸ مرداد دیگری تکرار میشد و یا شاه برمیگشت یا یک کسی مثل شاه . این اقدام بود که انقلاب را بیمه کرد و آمریکا را از ایران کاملا ناامید کرد. با اطلاعاتی که من الان دارم اگر به آن روز برگردم باز هم این اقدام را انجام میدهم به دلیل اینکه آن افرادی که آنجا بودند با نیت آنجا نشسته بودند کار سفارت نمیکردند. سفارت آمریکا کاملا یک کانون هدایت شاه بود و نیروهای طرفدار آن و امپریالیسم.
*فارس: مسئول عملیات حمله به ساختمان اصلی را چهکسی بهعهده داشت؟
رضوی امامی: فکر کنم علی زحمتکش بود.
*فارس: شما تا پایان ماجرا در سفارت بودید؟
رضوی امامی: من جزو آخرین نفراتی بودم که از ساختمان بیرون آمدم و تا آخرین روز در آنجا حضور داشتم. البته ما یک کمی هم بیشتر ماندیم چون ساختمان بعد از اینکه گروگانها آزاد شدند دست تعدادی از بچههای لانه بود و بعد به سپاه تحویل داده شد، من تا فروردین سال ۱۳۶۰ آنجا بودم.
ما تا یک زمان مشخصی کار عملیات انجام میدادیم بعد که گروگانها آزاد شدند یک بهداری آنجا بود، ما که دانشجوی پزشکی بودیم به آن بهداری رفته بودیم و داروها را تجویز میکردیم و تقسیم میکردیم. گاهی کار پانسمان هم انجام میدادیم. در قسمت عملیات، مسئولیت نداشتم و تنها نیروی عملیاتی بودم که یک مدت حفاظت گروگانها را بهعهده داشتیم تا قضیه حمله طبس که پیش آمد، تعدادی از آنها را به بیرون از ساختمان منتقل کردیم و به مکان دیگری رفتیم.
*فارس: خبر حمله به طبس را چگونه شنیدید؟
رضوی امامی: من در نماز جمعه بودم . اواسط نمازجمعه بلندگو اعلام کرد که چنین اتفاقی افتاده و آمریکا شکست خورده و هواپیماهای آنها سقوط کرده اند.
*فارس: از آن گروگانهایی که آنجا بود اسم شخص خاصی هست که نام ببرید؟ آیا با اینها ارتباط برقرار کردید؟
رضوی امامی: اکثریت آنها فارسی بلد بودند به همین دلیل به راحتی ارتباط برقرار می کردیم . آن چند روزی که در ساختمان اصلی بودیم حدود ۱۰ نفر گروگان در اختیار ما بود. تعداد دانشجویان حدود ۱۵ الی ۲۰ نفر بود که آنجا کشیک میدادند. آنجا به ما اسلحه داده شد وحتی در آن دوران آموزش نظامی دیدیم، کار با اسلحه و کلت را آموختیم. آموزش بچه های لانه در اختیار نیروهای تکاور بود. همیشه سه نفر از دانشجو ها در حال نگهبانی و نگهداری آمریکایی ها بودند. به همین دلیل خود به خود بین آنها و دانشجویان ارتباط برقرار می شد. به مرور زمان ما با آنها آشنا شدیم و کمی با هم صحبت میکردیم. البته نه آنها اجازه داشتند با ما صحبت کنند و نه ما خیلی اجازه داشتیم با آنها صحبت کنیم ولی تا حدودی شخصیتهایشان به دست مان آمده بود.
*فارس: چه شخصیتهایی داشتند؟
رضوی امامی: شخصیتها با هم متفاوت بود یک سری گروه گاردشان بودند که شخصیتهای نظامی و خشکی داشتند. یک سری شخصیتهای ضعیفی بودند که یکی از آنها خودکشی کرد. یادم هست که خود من او را به بیمارستان بردم. او دچار افسردگی شده بود. چون اینها که اقدام به فرار میکردند بچهها آنها را به انفرادی منتقل میکردند. یکی از آنها اقدام به فرار کرده بود که بچهها او را به انفرادی بردند. او هم در سلول اقدام به خودکشی کرده بود.
خدا رحمت کند “رحمان دادمان” را، ایشان آن زمان یکی از فرماندهان بخش عملیات بود. من را صدا زد و گفت: بیا این آمریکایی خودکشی کرده، او را به بیمارستان ببر !
شخصیت پیچیده هم در بین آنها زیاد بود مثلا “باری روزن” آدم خیلی مارمولکی بود از چهرهاش مشخص بود که بعدها با عباس عبدیپور ملاقات داشت.
*فارس: بهترین خاطرهای که از آن مدت دارید چیست؟
رضوی امامی: شاید بهترین خاطره من فضایی است که بر لانه جاسوسی بین بچه ها حاکم بود. در آن سال ها حجاب هنوزاجباری نشده و بعضا افراد بدون حجاب در خیابان تردد می کردند. ما که تفکر مذهبی داشتیم فضای بیرون برایمان آزاردهنده بود اما درون لانه فضا مذهبی بود. فضای دعا، نماز جماعت و سخنرانی و . . . برای ما یک اتوپیا بود. سخنرانی های آقای حائری شیرازی و سلسله جلسات تفسیر قرآن از جمله خاطراتی است که هیچ گاه از ذهنم بیرون نمی رود. خانمهایی که آنجا بودند همه با حجاب بودند. بهترین خاطرهام فضای آنجا بود وقتی از لانه بیرون میآمدم احساس سختی میکردم مثلا ۲۰-۱۰ روز آنجا بودم تا اینکه یکی دو ساعت که اجازه میگرفتم برای سرزدن به خانواده بیرون بیایم خیلی ناراحت میشدم. از فضای بیرون آنجا خاطرات تلخ و شیرین زیاد داشتم. اینکه در آن فضای معنوی و با آن دوستان بودم بهترین خاطره من است، گاهی هم با فرار گروگانها اتفاقات جالبی رخ می داد.
*فارس: چند مرتبه این فرارها اتفاق افتاد؟
رضوی امامی: من ۳-۲ مورد از آنها را یادم است، البته فرار موفقی وجود نداشت. یک بار گروگانی ملحفهها را به هم گره زده بود و از پنجره طبقه بالای یکی از ساختمان ها به پایین آمده بود و قصد داشت از طریق حیاط فرار کند. آن لحظه من داخل ساختمان سفیر بودم که صدای شلیک گلوله ای را شنیدم و با هراس به بیرون آمدم. یکی از خانمها به نام “نورمحمدی” متوجه این فراری شده بود و به او ایست داده بود ولی او حرف گوش نکرده بود آن خانم هم یک تیر هوایی شلیک کرده بود. گروگان فراری هم از ترسش داخل یک بشکه رفته بود و پنهان شده بود که بچهها او را پیدا کردند.
*فارس: شما جزو نیروهای عملیاتی لانه بودید با شهید عباس ورامینی و شهید محسن وزوایی سر و کار داشتید می خواهم مقداری در مورد فضای آموزش نظامی صحبت کنید.
رضوی امامی: عباس ورامینی یک آدم ویژهای بود .او یک بچه بسیار فعال و پرانرژی بود که در فضای عملیاتی قرار داشت، فرمانده بخش عملیات علی زحمتش بود اما فضای آموزشی در دست عباس بود. او آرام و با روحیه بگوبخندی بود اما در عین حال خیلی هم جدی بود. بعدها که گاهی به جبهه میرفتیم او را میدیدیم.
سال ها بعد از جریان لانه ما در خوابگاهی در خیابان سمیه سکونت داشتیم، بچههای متاهل دانشگاه تهران آنجا بودند. یک روز که مقابل خوابگاه داشتم رد می شدم، دیدم عباس با یک ماشین سپاه مقداری جلوتر از ساختمان است. ماشینش خراب شده بود. رفتم جلو با او سلام علیک کردم، پسرش هم در ماشین بود خیلی با هم احوالپرسی گرمی کردیم اما بعد از چند هفته خبر شهادتش را شنیدم.
شهید محسن وزوایی هم تیپ خاصی داشت. خودش نیروی عملیات بود، خودش هم کشیک میداد. آدم بسیار فکوری بود و خیلی راحت حرفها را قبول نمیکرد و خیلی با بچهها بحث میکرد. ولی عباس ورامینی خیلی آدم عملیاتی و راحتی بود و به با همه زود ارتباط برقرار میکرد.
*فارس: من شنیده ام که همسر شما هم در لانه جاسوسی حضور داشته اند. آشنایی شما با ایشان در لانه بود؟
رضوی امامی: ازدواج ما بعدها رخ داد. همسر من تازه در سال ۵۸ وارد دانشگاه شده بود. او از آن نیروهایی که نبود که از ابتدا وارد جریان تسخیر لانه شده باشد. خانم دکتر “نفسیه اسماعیلی” (متخصص پوست ) ما دانشجویان تازهوارد را نمیشناختیم آنها هم شناختی روی ما نداشتند. حتی ورودی های سال ۵۷ هم زیاد جزو نیروهای اولیه نبودند مثلا علی شکوری ورودی ۵۷ بود ولی به لانه نیامد. ولی “نوروزی نژاد” یکی از دوستان نزدیک مرحوم “قیصر امین پور” بود که با هم به لانه آمدند. قیصر اوایل در لانه بود ولی بعدا از آنجا رفت. بچههای ۵۷ تعدادشان کم بود . ورودی ۵۸ هم ابتدا نیامدند بعد که قرار شد یک سری نیرو برای بحث عملیات اضافه کنند آنها نیز وارد جریان شدند. همسرم در آذر ماه یا دی ماه به لانه آمد . آشنایی ما بیشتر به بعد از لانه برمیگردد. بعد از انقلاب فرهنگی که دانشگاه ها تعطیل شد، دانشجویان در انجمن اسلامی رفت و آمد داشتند. من به عنوان نماینده دانشکده مان نیز در آنجا حضور داشتم. همسرم نیز با اینکه اهل شهرستان بود در تهران مانده بود و به انجمن اسلامی دانشجویان میآمد. آشنایی ما با ایشان در همان انجمن بهوجود آمد.
*فارس: خاطره اختصاصی از خودتان در جریان تسخیر لانه دارید؟
رضوی امامی: یکی از خاطرات شیرینم روزی است که حاج احمد آقا را در لانه دیدم. با دیدن ایشان احساس خوبی به من دست داد. روزی که قضیه طبس اتفاق افتاد جنازهها سوخته شده را هم به لانه جاسوسی آوردند. همان روز حاج احمد آقا برای بازدید به آنجا آمده بودند. خیلی خودمانی و راحت روی چمنهای کنار ساختمان سفیر با ایشان نشستیم. نیم ساعتی ایشان برایمان صحبت کرد. خیلی از برخورد با ایشان لذت بردم، کسی که فرزند حضرت امام باشد و این قدر راحت با بقیه ارتباط برقرار کند. بعدها یکی از آرزوهایم این بود خطبه عقد ازدواجم را حضرت امام قرائت کنند که این نیز تحقق پیدا کرد . من و همسرم نزد حضرت امام رفتیم و خطبه عقد را ایشان جاری کردند./
مسجدولیعصر«یونس آباد»رشت
مسجد"ولیعصر(ع)یونس آباد-درخیابان سردارجنگل،کوچه " داروخانه امیدوار"روبروی بیمارستان رازی قراردارد.
قدمت این مسجد به نیم قرن می رسد.
امام جماعت «حجت الاسلام سعیدکریمی»مسجدیونس آباد
امامت این مسجدرا"حجت الاسلام اسماعیل زاده"بهعده دارد وآقایان عابد ومنتظری درغیاب امام راتب دراین مسجد،پیش نماز می شوند.
امام جماعت قبلی مسجدمرحوم«حجت الاسلام سیدمرتضی صمدی» بود.
دونفرپشت سرامام جماعت (پیراهن سفید)آقای فرهادعینکی ونفربعدی(جلیقه پوش آبی)آقای فیاض می باشد.
تصاویرمربوط به نمازمغرب وعشاءچهارشنبه، ۱۲ فروردین ۱۳۹۴
اسامی هیئت امنای مسجدولیعصر(ع)
1-سیداحمدفیاض
2-فرهادعینکی
3-اسکندررمضانی
4-اسماعیل حسن پور
5-حاج محمدعابد
6-حاج حمیدجمالزاده
7-پیمان منتظری
2نفراول بیشترین فعالیتها رادارندوزحمات زیادی را برای رونق این مسجدمتحمل می شوند.
*درصورت غیبت حاج آقااسماعیل زاده،حاج آقاعابد امامت می کند ودرصورت غیبت این2آقای پیمان منتظری که قاری قرآن نیزمی باشد،امامت این مسجدرابعهده می گیرد
نمازصبح نیزدراین مسجدبرپااست.
مسجدولیعصر(عج)یونس آباد-رشت
قبرحجت الاسلام سیدمرتضی صمدی/وفات ایشان دردوشنبه، ۲۱ بهمن ۱۳۹۲درسن ۷۸سالگی.
«حاج آقاصمدی» تاپایان عمرش «امام جماعت مسجدولیعصر(عج)یونس آباد»بود.
گچ بری(حسن صادقی) یکی ازنمازگزاران-روبروی مسجدیونس آباد
قبرامام جماعت(قبلی)مسجدولیعصر(ع)یونس آباد-رشت
مسجد" ولیعصریونس آباد"رشت
قبرامام جماعت مسجد/باتشکرازهمکاری «داش حسن صادقی»متولد۱۳۴۹ که ۳۶ماه توفیق حضوردرجبهه دارد.
وزیر بهداشت : از جمعه ۱۱ مهر۱۳۹۹ با رعایت پروتکل های بهداشتی نماز جمعه در سراسر کشور برگزار می شود.بعداز۷ماه/۲۸هفته
« شرایط فعلی اقتضا می کند با دستور ستاد ملی کرونا » نماز جمعه را برگزار کنیم.
رئیس شورای سیاست گذاری ائمه جمعه:تصمیم ستاد برای ما حجت شرعی است
دکنرسعیدنمکی(وزیر بهداشت) اعلام کرد: از جمعه ۱۱ مهر۱۳۹۹ با رعایت پروتکل های بهداشتی نماز جمعه در سراسر کشور برگزار می شود./سه شنبه، ۲۵ شهریور ۱۳۹۹
درپایان «آمارکرونادرجهان "درهمین روز(۲۵ شهریور ۱۳۹۹)راخواهیددید.
حاج علی اکبری گفت: الان وقت این است که وضعیت قرمز و سفید شهرها برای نماز جمعه برداشته شود. این فریضه به درستی و با رعایت شیوهنامهها قابل برگزاری است و نباید مشتاقان این فریضه را از آن بیبهره گذاشت. با این حال در نهایت تصمیم ستاد کرونا برای ما حجت شرعی است.
اکنون وقت این است که وضعیت قرمز و سفید شهرها برای نماز جمعه برداریم. اکنون در اکثر کشور در شهرهای کوچک نماز جمعه برگزار می شود، اما در شهرهای بزرگ وجود ندارد.
رئیس شورای سیاست گذاری ائمه جمعه گفت: با توجه به ویژگیهای مصلی و سقف بسیار مرتفع و گردش هوا به نظر میرسد آمادگی برای برگزاری نماز جمعه وجود دارد، اما به دنبال حجت شرعی و تشخیص وزارت بهداشت و تصمیم ستاد ملی مقابله با کرونا هستیم.
حجت الاسلام والمسلمین محمد جواد حاج علی اکبری روزسه شنبه، ۲۵ شهریور ۱۳۹۹ در نشست با وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی افزود: یکی از ویژگیهای مسیر طی شده در مبارزه با کرونا این بود که دو مناسبت بسیار حساس را طی کردیم که در هر دو نیز توانستیم به الگوهای تازهای دست پیدا کنیم. هم در ماه مبارک رمضان و هم در مراسم محرم این اتفاق افتاد و از جهت نظم و انضباط و برگزاری مراسم، با عنایت پروردگار و همت مومنان با کمترین دغدغهها برگزار شد. در حال حاضر به لطف خداوند شرایطی داریم که مشاهده میشود حوزه دین و رفتارهای مومنان پیشگام است و به نوعی الگو و نمونه محسوب میشود.
وی ادامه داد: وقتی میخواستیم تصمیم بگیریم که نماز جمعه برگزار نشود، خیلی سخت گذشت. ۴۰ سال بدون وقفه نماز جمعه داشتیم و بین برنامهها و مناسک، نماز جمعه از جهت برکات بی نظیر است. نمازهای جمعه یکی از برکات نظام اسلامی است. به هر حال تصمیم گیری برای اینکه مدتی نماز جمعه برگزار نشود، تصمیم سختی بود.
حاج علی اکبری گفت: در این مسیر طی شده نیز همواره در انجام این وظیفه شرعی از عنایت کامل رهبر انقلاب اسلامی برخوردار بودیم تا بار سنگینی که در هفتههای ابتدایی ایجاد شده بود را از دوش همه برداشتند. روال مشخصی برای برگزاری نمازهای جماعت در حال حاضر وجود دارد و با رعایت پروتکلهای بهداشتی و نظارتها، برگزار میشود. در مساجد و نمازهای جماعت در حال حاضر مشکلی وجود ندارد. نماز جماعت در این اماکن با رعایت حداکثری دستورالعملهای بهداشتی به صورت منظم برپا میشود و نظارتها نیز به خوبی صورت میگیرد. در مورد نماز جمعه وضعیت متفاوت است و امیدواریم بتوانیم تصمیمات مناسبی در این زمینه داشته باشیم./سه شنبه، ۲۵ شهریور ۱۳۹۹ایرنا
برای تهران پیش از این یک کمیته تشکیل شده و تمام جوانب کار را سنجیده اند و تا نزدیکی برگزاری نماز جمعه هم رفتیم، اما ملاحظاتی مطرح و وضعیت تهران بد شد که ناچار شدیم و مجددا اعلام تعطیلی کردیم.
وی تاکید کرد: حتی در مصلی با ویژگی هایی که مصلی دارد؛ یعنی سقف بسیار مرتفع و امکان گردش هوا و کنترل ورودی ها، به نظر می رسد که کاملا آماده است. در حال حاضر از نظر ما شرایط فراهم است. هرچند که تصمیم ستاد برای ما حجت شرعی است. عرض ما این است که نهاد و ستادهای نماز جمعه در کشور آمادگی کامل دارند که با رعایت موازین مورد نظر ستاد کرونا، نماز جمعه را داشته باشیم.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:درتهران از۹ اسفند ۱۳۹۸«نمازجمعه»تعطیل بوده
حجتالاسلام محمود سیاح (مسؤول دفتر شورای سیاستگذاری ائمه جمعه استان تهران) اظهار کرد: با اعلام نظر کمیته مبارزه با ویروس کرونا در استان تهران، تصمیم بر این شد تعطیلی نماز جمعه در این استان ادامه داشته باشد./خبرگزاری شبستان.
حجتالاسلام محمود سیاح گفت: نماز جمعه فردا جمعه، ۲۳ اسفند ۱۳۹۸ در تمامی پایگاههای نماز جمعه شهرستانها و بخشهای تابعه استان تهران تعطیل است.
مسؤول دفتر شورای سیاستگذاری ائمه جمعه استان تهران گفت: «نماز جمعه تهران» دو هفته گذشته نیز تعطیل بود،یعنی از جمعه، ۹ اسفند ۱۳۹۸(٤ رجب ١٤٤١)
اولین فردمبتلابه ویروس کرونا درجهان-در شهر« ووهان» چین در۱۲دسامبر۲۰۱۹(پنج شنبه، ۲۱ آذر ۱۳۹۸)شناسایی شد.
درایران ،برای اولین بار بامرگ ۲نفردرقم(۳۰بهمن۱۳۹۸)اعلام شد.
ویروس کرونا درجهان
بخش مراقبتهای ویژه از بیماران مبتلا به کرونا که در قرنطینه هستند
توزیع بسته های غذایی به بیماران مبتلابه کروناویروس
یک پرستار در بیمارستان ووهان که در حال غذا دادن به بیمار کرونایی است.
۲منتخب (نماینده) مجلس شورای اسلامی(دوره یازدهم) فوت کردند.
حاجیه خانم دکترفاطمه رهبر+دکترمحمدعلی رمضانی.
خانم دکتر«سیماسادات سالاری»سخنگوی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی گفت:
تاکنون ۴۰۷ هزار و ۳۵۳ نفر در کشور به طور قطعی به ویروس کرونا مبتلا شده
و با فوت ۱۴۰ نفر در ۲۴ ساعت گذشته، تعداد جان باختگان به ۲۳ هزار و ۴۵۳ نفر رسیده است/سه شنبه، ۲۵ شهریور ۱۳۹۹
آمارکرونا درجهان - ۲۵ شهریور ۱۳۹۹
سرنوشت فاتحان سفارت امریکا ..ازدواج دانشجویان پیروخط امام.اسامی _تصاویر
حضورآیت الله خامنه ای«لانه جاسوسی»دیدارباگروگانها
زنان درتسخیرلانه جاسوسی امریکا.
صبح روز یکشنبه۱۳ آبان ۱۳۵۸(۴نوامبر۱۹۷۹)۱۳ذی الحجه۱۳۹۹درحالیکه نم نم باران خیابانهای پایتخت را خیس کرده بود سیل جمعیت مردم در خیابان طالقانی به راه افتاد.
تصرف سفارت آمریکا در تهران و به گروگان گرفتن ۶۶ دیپلمات آمریکایی که از ۱۳ آبان ۱۳۵۸ تا ۳۰ دی ۱۳۵۹ ادامه داشت با پذیرش قرارداد الجزایر از سوی دولتهای ایران و آمریکا به پایان رسید و سرانجام گروگانهای آمریکایی در بند دانشجویان آزاد شدند.
لحظات اولیه تسخیرلانه جاسوسی-بازداشت کارکنان سفارت
گروههای مختلف دانشجویی هم از چندین دانشگاه تهران بین جمعیت در حرکت بودند و دست آخر در محلی نزدیک سفارت به هم ملحق شدند.
همگی به سمت گیت اصلی سفارت امریکا، در تقاطع خیابان مبارزان(شهیدمفتح) - آیت الله طالقانی سرازیر شدیم. به محض اینکه در مقابل ورودی اصلی سفارت قرارگرفتیم، نفرات پیشتاز تعیین شده سریع از دیوار سفارت بالا کشیدند و به داخل آن نفوذ کردند.
عمدۀ دانشجویان پیشرو از دانشکدههای فنی و پزشکی بودند. شخصیت برجستۀ آن جمع شهید بزرگوارمان محسن وزوایی بود.
هماهنگ شده بود که« کمال تبریزی» کلیه مراحل اشغال را با دوربین سوپر ۸ خودش فیلم برداری کند. ازدحام جمعیت به حدی زیاد بود که به راحتی نمیشد مردم را کنترل کرد. من و چند تا از بچهها ایستادیم جلوی در ورودی و دیوار انسانی تشکیل دادیم تا مانع ورود افراد متفرقه و ناشناس به داخل محوطۀ سفارتخانه بشویم. شاید دو سه ساعتی طول کشید تا بچهها به همۀ بخشهای اداری و غیر اداری سفارت امریکا مسلط بشوند و پرسنل آمریکایی و ایرانی شاغل در آنجا را دستگیر کنند. عمدۀ معطلی بچهها مربوط میشد به بخشهای اتاق رمز و تله تایپ و سایر مراکز فوق سری آنجا. این هم علت داشت.
عزیزجعفری(دانشجوی پیروخط امام): من نماینده انجمناسلامی دانشجویان دانشکده هنرهای زیبا و عضو شورای سیاست گذاری انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران بودم.
نمایندگی انجمن اسلامی دانشگاه صنعتی شریف را آقای یوسف رضا سیفاللهی برعهده داشت. غیر از این آقایان، نمایندگانی هم از طرف انجمنهای اسلامی دانشجویی دانشگاه پلی تکنیک و دانشگاه علم و صنعت در جلسه حضور داشتند. بعد از چندین ساعت بحث و گفت و گو، عمدة نفرات حاضر در جلسه به این نتیجه رسیدند که سر رشتة بسیاری از توطئهها و شرارتهایی که در کشور انجام میشود. میرسد به سفارت ایالات متحده آمریکا؛ به همین سبب تصمیم گرفته شد، ضمن حرکت نمادین دانشجویی، این محل به دست دانشجویان مسلمان اشغال شود./کتاب( کالک های خاکی) روایت سردارمحمدعلی (عزیز) جعفری فرمانده سپاه.
فاتحان سفارت امریکا-منافقی که مبتکر بود.
توضیح نگارنده-پیراسته فر:خاطرات یکی ازفاتحان سفارت امریکا-چگونگی تسخیر؟
«مصطفی بازیار»، دانشجوی ورودی ۵۵ دانشگاه شریف در رشته شیمی می گویذ:یک روز قبل از تسخیرسفارت امریکا( شنبه۱۲ آبان ۱۳۵۸)
مهندس «علی زحمتکش»، یکی از بچههای بسیار فعال دانشگاه شریف، تمام مراحل کار را به تفصیل روی تابلو ترسیم کرد و توضیح داد قرار است چه کنیم. بعد هم بچهها را به گروههای ۵ نفری تقسیم کرد و وظایف هر گروه را مشخص کرد.
«بازیار»می گوید:خوب یادم است که مهندس زحمتکش چند نکته را تاکید کرد و گفت: اول اینکه منظم و دقیق و طبق برنامه عمل کنید. دوم، فقط شعارهایی مثل لا اله الا الله، الله اکبر، درود بر خمینی و... بدهید و سراغ شعارهایی که دیگران بتوانند از آن سوءاستفاده کنند، نروید.
سوم، خانمها حتماً چادر سر کنند تا بتوانند وسایل لازم مثل« قیچی آهنبُر »برای باز کردن درها و وسایل دفاعی مثل چوب را زیر چادرشان پنهان کنند.
دانشجویان پیرو خط امام از چندین دانشگاه تهران دور هم جمع شدهبودند تا در آزمونی بزرگ شرکت کنند؛ آزمون بصیرت و دشمنشناسی: «دانشجویان پیرو خط امام که قرار شد در ماجرای تسخیر سفارت آمریکا شرکت کنند، حدود ۴۲۰، ۴۳۰نفر بودند که بیش از ۲۰۰نفرشان، دانشجوی دانشگاه شریف بودند. بقیه بچهها هم از دانشگاههای ملی(شهید بهشتی)، تهران و پلیتکنیک(امیرکبیر) بودند و در دانشگاههای خودشان مشابه جلسه توجیهی ما برایشان برگزار شد.
بچههای دانشگاه علم و صنعت را راه ندادیم!
بازیارمی گوید:ما بچههای دانشگاه علم و صنعت را راه ندادیم!
چون آنها میگفتند: امپریالیست، امپریالیست است. اگر میخواهید سفارت آمریکا را بگیرید، باید همزمان «سفارت شوروی» را هم بگیرید.
همین تفاوت دیدگاه باعث شد بچههای هسته مرکزی دفتر تحکیم وحدت آنها را کنار بگذارند. و یکی از نگرانیها هم این بود که نکند آنها بروند ماجرا را لو بدهند.»
نیم ساعته سفارت را تسخیر کردیم!
قرارمان ساعت ۱۰ صبح در خیابان «بهار» بود. حرکت بچهها طبق برنامه پیش رفت و با موفقیت جلوی سفارت آمریکا رسیدیم.
هیچکس از برنامه ما باخبر نبود ،جز «حجت الاسلام موسوی خوئینیها» که روحانی گروه ما بودند.
همان روز ماجرا به طریقی به اطلاع «آیتالله حسن لاهوتی»، فرمانده وقت سپاه هم رسیدهبود. ایشان را در جریان قرار دادهبودند که اینها بچههای خودمان هستند؛ دانشجویان مذهبی و انقلابی پیرو خط امام . نیروهای ضدانقلاب نیستند. آخر، سال قبل و چند روز بعد از پیروزی انقلاب هم، چریکهای فدایی خلق ایران به سفارت آمریکا حمله کردهبودند که مورد تأیید قرار نگرفت و به سرانجام نرسید. این اقدام فقط برای این بود که بدانند این دانشجویان ارتباطی با گروههای ضدانقلاب ندارند. این موضوع، خیلی مهم بود. ما حتی با توجه با اینکه میدانستیم مردم از این گروهکها بدشان میآید، از آقای موسوی خوئینیها خواستهبودیم همراهمان باشند و پیشاپیش ما حرکت کنند که مردم بدانند این جوانانی که دارند به سمت سفارت آمریکا میروند، نیروهای مذهبی و انقلابیاند و ارتباطی به آن گروهکهای ضد انقلاب ندارند.
البته از قضا آقای «موسوی خوئینیها» هم گویا در ترافیک ماندهبودند یا مشکلی پیش آمدهبود که نتوانستند خودشان را به ما برسانند.
لحظات اولیه ورود دانشجویان پیرو خط امام به سفارت آمریکا
خلاصه در مقابل سفارت آمریکا تجمع کردیم. حالا میخواهیم داخل برویم اما درها قفل است و نیروی انتظامی هم دارد طبق وظیفهاش از سفارت محافظت میکند. اینجا، تعدادی از بچهها به طرف اعضای نیروی انتظامی رفتند و همانطور که داشتند خودشان و گروه تجمعکننده را معرفی میکردند که؛ ما خودی هستیم و دشمن نیستیم و... با اجازه شما، آنها را خلع سلاح کردند (با خنده).
در این مرحله بود که آن قیچیهای آهنبُر، گرهگشا شدند. تعدادی از بچهها از دیوار سفارت بالا رفتند و تعدادی دیگر هم با آن قیچیها، قفلها را بریدند و در را باز کردند. به این ترتیب، خیلی سریع، شاید به نیم ساعت هم نرسید که توانستیم وارد سفارت شویم.
رجزخوانی «عباس زریباف»، آمریکاییها را از مخفیگاهشان بیرون کشید.
«بازیار»می گوید:از آنجاکه سفارت آمریکا خیلی وسیع بود، هر گروه از بچهها در یک قسمت سازماندهی شدند. همه بخشهای سفارت را بهراحتی در دست گرفتیم اما در ساختمان اصلی، با اتاقی مواجه شدیم که درهای دولایه داشت. آن درها آنقدر محکم بود که از هر روشی استفاده کردیم، نتوانستیم بازشان کنیم. میدانستیم تمام اسناد و مدارک در همان اتاق است و آمریکاییها دارند آنها را از بین میبرند. یکی دو ساعتی طول کشید و ساعت حدود ۱۲ شدهبود.
اینجا بود که «عباس زریباف» وارد عمل شد. من دقیقاً کنارش ایستادهبودم. او که بچه بسیار زبلی بود، بلندگو را در دستش گرفت و با آن لهجه اصفهانیاش خطاب به آمریکاییها گفت:«اگر در را باز نکنید، اینجا را منفجر میکنیم»
درحالیکه ما هیچ امکاناتی نداشتیم! اما «بلوف» عباس زریباف کار خودش را کرد و آمریکاییها از روی ترس، در را باز کردند.
بچهها تا وارد شدند و دیدند آنها دارند اسناد را با دستگاههای مخصوص، رشتهرشته و پودر میکنند، سریع دستگاهها را از برق کشیدند.
بدینصورت ساعت ۱۳ روز یکشنبه۱۳ آبان ۱۳۵۸(۴نوامبر۱۹۷۹)۱۳ذی الحجه۱۳۹۹ سفارت آمریکا با همه دیپلماتها و کارکنانش به دست دانشجویان پیرو خط امام افتاد./پایان خاطرات«بازیار».
آقای ابراهم اصغرزاده اینچنین می گوید:حدود ۱۵۰ نفر آن زمان داخل سفارت بودند. ما حدس میزدیم که عده ای از سفارت خارج شده اند و در عین حال برای ما مهم نبود چون ما میخواستیم فقط یک تحصن موقت انجام دهیم و اصلا تصور آن مقاومت را از سوی آنان نمیکردیم و قصد گروگانگیری نداشتیم.
چراماقصدمان یک تحصن ۴۸ ساعته بود واما تبدیل به ۴۴۴ روز شد!
آقای موسویخوئینیها با حاج احمد آقا تماس تلفنی برقرار کرد و اطلاع داد که دانشجویان انجمنهای اسلامیهستند و این دانشجویان اقدام به تصرف سفارت آمریکا کردهاند و در اعتراض به آمریکا وارد سفارت شده اند و از مریدان امام هستند. همه این لحظات، لحظات پر اضطرابی برای ما بود که نکند با خشم مواجه شویم یا این که جنبش دانشجویی از این رفتار آسیب ببیند یا برای انقلاب بد شود. حاج احمد آقا پیامیرا از طرف امام برای دانشجویان فرستادند و آن جمله مشهور را میگویند که « جایی که گرفتید، جای بسیار خوبی است و محکم آنجا بایستید و تکان نخورید».
مهندس مهدی بازرگان، نخست وزیر دولت موقت، و دکتر ابراهیم یزدی، وزیر امور خارجه.
زنان دانشجوکه درتسخیر«لانه جاسوسی»نقش داشتند.
دکترفروز رجایی:«من در آن مقطع دانشجوی پلیتکنیک تهران بودم و طبعا از دانشکده خودمان بیشتر اطلاع دارم. به نظرم ١٠، ١١ نفر از خواهران دانشجو از دانشکده ما روز اول حضور داشتند که بعداً بعضی از این افراد تغییر کردند.
اما در مجموع حدس میزنم بیشتر از ۶۰ نفر از دانشجویان دختر دانشگاههای مختلف تهران در تسخیر سفارت آمریکا مشارکت داشتند.»
کاردانشجویان دختردرسفارت امریکا(لانه جاسوسی)
جمعآوری اسناد یکی از کارهایی بود که دختران سفارت در آن کمک میکردند. آنطور که شیبا ملک روایت کرده است «یکی از کارهایی که بچهها میکردند این بود که در یک اتاق تاریک نوار تایپ را میخواندند و مینوشتند یا کاغذهای رشته شده را به هم میچسباندند.» وی از آنجایی که زبان انگلیسی را خوب میدانست از سوی اشغالکنندگان سفارت دعوت به همکاری شد و از ۱۸ آذر ۵۸ به جمع آنان پیوست.
یکی از دختران سفارت به نام« زهرا امی »می گوید:
در زمان تسخیر لانه جاسوسی من سال چهارم دبیرستان بودم و از طریق یکی از دوستانم(بهجت مرتضوی)که با هم در کلاس تفسیر قرآن شرکت میکردیم و دانشجوی رشته تغذیه دانشگاه تهران بود، برای جمعآوری اسناد به سفارت آمریکا رفتم.
«ملیحه نیشابوری» متولد ۱۳۳۶ دانشجوی رشتهی بیولوژی دانشگاه ملی بود و سالها در کردستان و ترکمنصحرا و بود. وی بعدها به خاطر آنکه همسرش احمد دادبین فرمانده لشکر ۲۸ سنندج بود سالها در مناطق جنگی غرب کشور بود. احمد دادبین فرمانده سابق نیروی زمینی و از همراهان صیادشیرازی است.
وی متولد ۱۳۳۴ در شهر تهران، از کلاهسبزهای قدیمی ارتش است. در سال ۵۳ وارد ارتش شد و ۳ سال بعد توانست به عضویت تیپ ۲۳ نوهد (نیروهای ویژه هوابرد) درآید. دادبین در سال ۱۳۸۴ در حالی که مدیرعامل سازمان هلیکوپترسازی بود بر اثر سانحه در کوهنوردی به شدت آسیب دید و خانه نشین شد.
«فریده ماشینی» متولد ۱۳۳۹ همسر رحیم عبادی رئیس سازمان ملی جوانان و مشاور خاتمی در سال ۱۳۹۱ به علت بیماری سرطان درگذشت.
وی یکی از اعضای شورای مرکزی جبهه مشارکت بود که به ریاست کمیسیون زنان این حزب منصوب شد. وی در ۳۰ مهر ۱۳۸۸ که برای شرکت در مراسم دعای کمیل به خانهی شهابالدین طباطبایی یکی از دستگیرشدگان فتنه ۸۸ رفته بود همراه چندتن دیگر از اعضای جبهه مشارکت دستگیر و روز بعد آزاد شد.
ازدیگرزنانی که درلانه جاسوسی نقش داشتند:
سیدنژاد، بدیعی، شریعتپناهی، روشندل و الهه باطنی بودند.
خانم دکتر فروز رجاییفر، یکی از دانشجویان حاضر در سفارت
شما از کدام دانشگاهی بودید و چند نفر از آن ٤٠٠ دانشجوی خط امامی، زن بودند؟
من در آن مقطع دانشجوی پلیتکنیک تهران بودم و طبعا از دانشکده خودمان بیشتر اطلاع دارم. به نظرم ١٠، ١١ نفر از خواهران دانشجو از دانشکده ما روز اول حضور داشتند که بعدا بعضی از این افراد تغییر کردند. اما در مجموع حدس میزنم بیشتر از ٦٠ نفر از دانشجویان دختر دانشگاههای مختلف تهران در تسخیر سفارت آمریکا مشارکت داشتند،ازاین تعداد١٠، ١١ نفر از دانشکده مابودند.
این ترکیب دلیل خاصی داشت؟
بله. دانشجویان با پوشش چادر مشکی میتوانستند به آسانی ابزارهایی مثل قیچی، آهنبر و قفل و زنجیر را که در ادامه کار مورد نیاز بود، مخفیانه حمل کنند و به برادران دانشجو بدهند. این صفی که از خانمها تشکیل شده بود، در واقع در طراحی اولیه برای عملیات فریب در نظر گرفته شده بود تا نیروهای سفارت آمریکا و نیروهای حفاظتی پس از عبور آنها تصور کنند که در وضعیت عادی، گروهی در حال تظاهرات هستند. به این ترتیب دانشجویان توانستند خودشان را به درِ مورد نظر برسانند و به همان شکلی که معروف است، وارد محوطه سفارت شوند.
پس در همان پروژه اولیه روی حضور زنان حساب شده بود.... .
بله؛ ضمن اینکه پیشبینی شده بود در درگیری و رویارویی احتمالی با کارمندان زن سفارت آمریکا، حضور خواهران لازم است. همین اتفاق هم افتاد و دختران دانشجو در حفاظت و نگهداری از گروگانهای زن نقش مؤثر و اصلی را ایفا کردند.
خانوادههاخبرداشتند؟
بعد از استقرار در سفارت، خانوادههای دانشجویان مطلع شده بودند دخترانشان امشب به خانه برنمیگردند. لازم است توضیح بدهم که این دختران جوان همگی از دانشجویان فعال و انقلابی مسلمان بودند که در انقلاب هم در فعالیتهایی مثل تحصن در دانشگاهها شرکت میکردند و به لحاظ نوع اعتقادات مکتبیشان و تقیدی که در رعایت شئونات داشتند، معمولا خانوادهها از حضور آنها در این فعالیتها نگران نبودند و حمایت میکردند.
همان شب اول هم حضرت امام مطلع شدند که گروه اشغالکننده، مرکب از دختران و پسران دانشجو است که قرار است آن شب را در سفارت بمانند. بااینحال این اتفاق نیفتاد که ایشان پیام بفرستند که دختران بعد از این مرحله به وظیفه خود عمل کردهاند و تشریف ببرند منزل! که اگر چنین چیزی هم میفرمودند، بدون چون و چرا انجام میشد؛ چون دانشجویان نسبت به فرمایش ایشان آنقدر تعهد داشتند که حتی سؤال نکنند و به فوریت اطاعت کنند.
این آموزشها همان زمانی که در سفارت بودید، داده شد؟
بله؛ از همان روز اول شورای هماهنگی که مدیریت جریان تسخیر سفارت را برعهده داشتند، تصمیم گرفته بودند خانمها نیز مثل آقایان باید پاسداری کنند. شهید عباس ورامینی همراه با برادر دیگری به نام آقای زحمتکش که مسئول واحد عملیات و پاس بخش بودند، ساعات و محلهای پاسدادن دانشجویان را –صرف نظر از جنسیت آنها- تعیین میکردند و وظیفه پاسداری خواهران به نگهبانی از گروگانهای زن ختم نمیشد. در تمام ساعات شب و روز از خانمها برای نگهبانی محوطه جنگلی، درهای ورودی و...، استفاده میشد.
من در یکی از عکسهای آن دوران یک خانم بدون حجاب دیدم.
اگر از «آن دوران»، نظر به بیرون لانه دارید، بله؛ ممکن است؛ چون تا هفت، هشت ماه بعد از اشغال، هنوز حجاب اجباری نشده بود؛ اما اگر ادعا شده آن عکس از داخل لانه گرفته شده است، هرگز ممکن نیست و این اولینبار است که پس از ٣٦ سال، من چنین مطلبی را میشنوم! حتی منتقدان گروگانگیری و آمریکاییها هم چنین نسبتی به دانشجویان دختر خط امامی ندادهاند! ازهمینرو خواهش میکنم خدای ناکرده امر موهومی به تاریخ روشن و درخشان دانشجویان مسلمان پیرو خط امام نسبت و اشاعه داده نشود. در خواهران دانشجو کسی نبود که در حجابش مسامحه داشته باشد و عکسهای متعددی که به طور مستند در منابع خبری خارجی و داخلی وقت منتشر شده است، این امر را تأیید میکند. حتما عکسی که دیدهاید مربوط به داخل لانه نبوده است. لطفا آن را برای من ارسال کنید تا بررسی و ارزیابی کنم.
درباره ازدواجهایی که میان دانشجویان بگویید، خود شما هم همانوقت ازدواج کردید.
سؤال خوبی کردید. ببینید بعضی از دوستانی که داخل لانه بودند، از پیش ازدواج کرده بودند و در آن زمان متداول بود که همسران جوان، دوستان مشترک خود را برای ازدواج به هم معرفی میکردند.
معمولا پس از معرفی اولیه، دختر و پسر چند جلسه صحبت میکردند و بعد در صورت توافق، خانوادهها برای مراحل بعد دخالت میکردند. این شیوه شاید در ادامه فضای باز قبل از انقلاب بود که اکنون در چارچوب اسلام و شئونات اسلامی به آن عمل میشد. صحبتها هم در منزل دوستان انجام میشد؛ نه در داخل لانه؛ زیرا روابط در داخل لانه کاملا بسته و رسمی بود.
مثلا پس از آنکه آقای «میردامادی» با معرفی دوستان خارج از لانه، با خانم مجردی که از حوزه علمیه به دانشجویان مرتبط شده بودند، ازدواج کردند، آنها هم بعضی دیگر را به هم معرفی کردند. آن زمان بحث معرفی برای ازدواج خیلی جدی بود و مثل حالا نبود که خانمها و آقایان تمایلی به معرفی دوستان مجرد خود به هم ندارند. علیایحال این آشناییها در لانه اتفاق نمیافتاد و بروز و ظهوری نداشت و از طریق کسانی که بیرون از لانه ازدواج کرده بودند و در خارج از محوطه انجام میشد.
چند مورد از این ازدواجها صورت گرفت؟
کمتراز ١٠ مورد.
هاشمی+ابتکار
به نظر بیشتر میآید؛ مثلا خود شما. خانم ابتکار، خانم رضازاده، آقای مصلحی، چند مورد دیگر مثلا خانم ملک، شهید دادمان و... .
البته همسر من از دانشجویان تسخیرکننده لانه نبودند و فقط محل عقدمان در لانه بود. ضمن اینکه برخی از اینها که میفرمایید بعد از آزادی گروگانها و تسخیر لانه و در امتداد همان معرفیها ازدواج کردند؛ مثلا «خانم ملک» که با آقای اخیانی سال ٦٠ ازدواج کردند و آن وقت جریان لانه تمام شده بود.
فکر ازدواج بودن، نشانه آرامشدن فضا و فاصلهگرفتن از تنشهای موجود در لانه نبود؟
خیر؛ اینطور نیست. مگر میتوان گفت وقتی در طول جنگ این همه ازدواج صورت گرفت، به معنی کاهش یافتن فشار جنگ بود؟! از این طرف عقد میکردند و از آن طرف به جبهه اعزام میشدند و به شهادت میرسیدند. ازدواج بخشی مهم از جریان زندگی پس از انقلاب بود که در تمام مدت جنگ استمرار داشت. شاید بعد از انقلاب، در عکسالعمل به کاهش ازدواج در زمان شاه و افزایش سن ازدواج و با هدف ایجاد تغییر انقلابی در سبک زندگی، همه خود را موظف میدانستند زود ازدواج کنند و زود هم بچهدار شوند.
باید مسائل را در ظرف زمانی خود بررسی کرد؛ یعنی نمیشود آشنایی بعضی دختران و پسران در دانشگاههای امروز را با آشنایی دو همدانشگاهی که سال ٦٠ ازدواج کردهاند، مشابه دانست. همهچیز از نحوه آشنایی تا اهدافی که از تشکیل زندگی داشتند و شکل مراسم ازدواج با الان بسیار متفاوت بود؛ البته امروز هم در بخشی از جوانان جریان اصلاحات اعتقادی و حرکت به سوی تفکر ناب انقلابی، رعایت شئونات در رفتار پیش از ازدواج و فرهنگ ازدواج آسان و سادهزیستی پس از تشکیل خانواده و علاقه به فرزند داشتن شکل گرفته است که جای امیدواری به آینده دارد.
گفتید بین ٦٠ تا ٨٠ نفر از دانشجویان زن بودند،چرانمیتوان اسامی آنها را پیدا کرد؟
این مشکل درباره آقایان هم وجود دارد.
آقایان به واسطه اینکه شورای مرکزی و بازوی مشورتی را تشکیل داده بودند، بیشتر شناختهشده هستند.
بله؛ اما نسبت را هم باید در نظر بگیریم؛ مثلا اگر تعداد دانشجویان پسر چهار برابر خانمهای دانشجو بوده است، اکنون دیده میشود که تعداد افراد مشهورشان نیز چهار برابر است. بسیاری از دانشجویان خط امام -حتی سیوچند نفری که شهید شدند و جایگاه والای خود را دارند- برای مردم شناختهشده نیستند.
از نگاه من تأکید بر این قابلیتها همراه با مبانی اعتقادی، میتواند برای دختران فعال امروزی راهگشا باشد و قدرت مانور جریانهای ارتجاعی متحجر را هم محدود کند.
شما به وظایف نظامی خانمها مثل پاسدادنها و...، اشاره کردید. به کارهایی مثل ترجمه و جمعآوری اسناد هم در این سالها توجه شده است. خانمها کار دیگری هم انجام میدادند که دیده نشده باشد؟
معصومه ابتکار وحسین شیخ الاسلام
اینها که گفتید هم کم نبوده است. به طور معمول فردی که جز پاسدادن مسئولیت دیگری نداشت، در روز دو بار پاس میداد. شش، هفت ساعت برای استراحت لازم داشت؛ وقتی هم برای غذا و نماز. چند ساعتی هم اضافه میماند. کسانی که مثل ما در بخش روابطعمومی برای مصاحبههای داخلی و خارجی یا بخش اسناد برای ترجمه و دستهبندی اسناد و نیز ارتباط با گروگانها درگیر بودند، تقریبا اصلا وقت اضافی نداشتند؛ ولی برای خواهران و برادرانی که صرفا کار پاسداری داشتند، کلاسهای ایدئولوژی مثل تفسیر قرآن و نهجالبلاغه و اخلاق و...، برگزار میشد.
بخشی از وقت هم به کارهای شخصی اختصاص داشت. بههرحال در جایی مثل سربازخانه زندگی میکردیم و زمانی برای لباسشستن، استحمام و ...، نیاز بود.
فضایی که برای این کارها در اختیارتان بود را توصیف میکنید.
هر ساختمان در اختیار یک دانشگاه بود و همانجا واحد خانمها و آقایان جدا شده بود. از نظر محل خواب با دختران دانشگاههای دیگر ارتباطی نداشتیم و فقط یکدیگر را در محوطه میدیدیم. دختران پلیتکنیک در اتاق سفیر در ساختمان مرکزی مستقر بودند.
بههرحال اتاقی بود و یک فرش و چند پتوی سربازی. سختی خاصی از این لحاظ احساس نمیشد؛ زیرا ارزش کار به قدری بود که این مسائل به چشم نمیآمد. حتما بودن در آن محیط با هفتهای دو ساعت مرخصی، دوری از خانواده، شستن و پوشیدن یک دست لباس و امکانات محدود زندگی سختیهایی هم داشته است، اما بزرگی ارزشهای این حماسه، این سختیها را کوچک و حتی شیرین و دلنشین میکرد.
مهمترین وظیفهای که زنان در سفارت برعهده داشتند کدامیک از کارهایی بود که انجام میشد؟
بازسازی اسناد در سفارت پروژه خواهران بود. خواهرانی که در مسائل جاری اشتغال کمتری داشتند، به بازسازی اسناد رشتهشده اقدام کردند و حتی از تعدادی از دانشآموزان دبیرستانی که خیلی مایل بودند به جریان لانه ملحق شوند، یاری گرفتند. بازسازی این اسناد که بسیار برای ملت ایران و حتی دیگر ملل جهان از نظر شناخت نحوه عملکرد و جاسوسی آمریکا در کشورها ارزشمند است، مدیون حوصله، صبر و برکت نگاه زنانه در مدیریت این کار بود./۱۹آبان۱۳۹۴فارس بنقل ازمشرق
پالتو وقیافه زنانه(ابراهیم اصغرزاده)+روسری به سر(ابتکار)
مردها هیچوقت از پاسخدادن به سؤالات موجود درباره آن روزها طفره نرفتهاند. برای مثال ابراهیم اصغرزاده بهعنوان یکی از دانشجویان خط امامی آن روز، تاکنون بارها در اینباره گفتوگو کرده است اما همسرش طاهره رضازاده، تقاضای «شرق» برای یک روایت زنانه از آن دوران را رد میکند و میگوید که بههیچوجه مایل نیست دراینباره صحبت کند؛ خصوصا اینکه بخواهیم موضوع را از زاویه دیگری نگاه کرده و یک اتفاق ملی را زنانه و مردانه کنیم! بههرحال جستوجو برای پیداکردن دیگر زنان حاضر در سفارت هم چندان نتیجهبخش نیست و کسانی که میتوان از آنها نام برد بیشتر از ٢٠ نفر نمیشوند. نمیتوان با قطعیت گفت که زنان پنج درصد از دانشجویان تسخیرکننده سفارت بودند یا بیشتر اما نگاهی به خاطرات و گفتوگوهایی اندکی که از همین تعداد منتشر شده است، روشن میکند که سیزدهم آبان هم با همراهی زنان به یک اتفاق ملی و اثرگذار در ساحت سیاسی کشور بدل شده است.
اولین تماس را یک زن گرفت
«قرار بود اخبار تسخیر سفارت به همراه نخستین بیانیه برای اخبار ساعت دو بعد از ظهر در اختیار صدای جمهوری اسلامی قرار گیرد. یکی از خواهران به رادیو تلفن کرده بود. وقتی از او پرسیدند از کجا تلفن میکند و چه میخواهد، وی با آرامی پاسخ داد: «از سفارت سابق آمریکا و لانه جاسوسی فعلی تماس میگیرم...». همین که تماس اولیهای را یکی از زنان حاضر در جریان تسخیر سفارت گرفته است، ثابت میکند که لازم است نیمه زنانه این رویداد، بهتر بررسی شود. این خاطرهای است که معصومه ابتکار در کتابی با عنوان «تسخیر» نوشته تا وقایع درون سفارت را روایت کرده باشد.
معصومه ابتکار+حسین شیخ الاسلام -سمت راست-۲ مترجم دانشجویان سال ۱۳۵۸
«خواهر مری،»(معصومه ابتکار) سال ٥٨ از همه زنان دیگر معروفتر شد زیرا او که زبان انگلیسی را خوب میدانست از ابتدا مسئول برقراری ارتباط با رسانههای خارجی بود و بههمینخاطر بیش از دیگران نامش شنیده شد. بعدها رشته دانشگاهیاش را عوض کرد، علوم آزمایشگاهی و ایمنیشناسی خواند و زمانی هم سردبیر کیهان انگلیسی شد. شش سال نماینده مردم تهران در شورای شهر بود و در دولت اصلاحات و اکنون در دولت دولت یازدهم، رئیس سازمان حفاظت محیطزیست و معاون رئیسجمهوری است. شغلی که انگار مورد علاقه خانواده اوست زیرا پدرش، تقی ابتکار هم دومین رئیس سازمان حفاظت محیطزیست ایران بود.
مسئولیتها، این سو و آن سوی دیواراو مراحل جمعآوری اسناد را اینطور توصیف کرده است: «از روی حرفها، فاصلهها و علائم رشته بعدی را با آن هماهنگ میکردیم. خانم مرتضوی میگفت که بازسازی اسناد را باید به افراد مطمئن سپرد و از اینرو چند نفر برای این کار انتخاب شدند. آنها رشته کاغذهای اسناد خردشده را برای ما میآوردند و ما با احتیاط آنها را برمیداشتیم و روی تختهای که به اندازه کاغذ A٤ بود گذاشته و این رشتههای کاغذ را داخل کشی که به این تخته وصل شده بود، قرار میدادیم. یک کش بالای تخته بود و یک کش در پایین و ما یک سر رشته کاغذ را زیر کش میگذاشتیم و رشته بعدی را نگاه میکردیم و از روی حرفها، فاصلهها و علائم، رشته بعدی را با آن هماهنگ میکردیم».
«طاهره رضازاده» نماینده و عضو فراکسیون زنان مجلس ششم، یکی دیگر از دختران سفارت است که همزمان با یک اقدام انقلابی و رقمزدن یک رویداد تاریخی در زندگی شخصی خود نیز فصل نویی را آغاز و با «ابراهیم اصغرزاده» ازدواج کرد. همسرش آنروزها سخنگوی دانشجویان پیرو خط امام بود و حالا یک چهره سیاسی اصلاحطلب است.
«زهره ساداتنظری» نیز همسر شهید رحمان دادمان شد و در گفتوگویی با خبرآنلاین، همانطور که همسنگری و همراهی با او را مایه افتخار خود دانسته، گفته است:
«در زمان تسخیر لانه جاسوسی هم ایشان و هم من حضور داشتیم. ایشان در شورای مرکزی لانه نقشی استراتژیک داشتند و من بهعنوان یک دانشجوی معمولی و معتقد به این حرکت انقلابی. حرف و گپ ازدواج ما نیز در همین ایام بود. ١٠ مهر همان سال، خواستگاری ایشان از من بود ٢٧ مهر مراسم عقد و ٢٠ آبان هم آغاز زندگی مشترکمان».
فرح جهانگیری و شهید عباس ورامینی.
دکتربهاردهقانی فیروزآبادی و شهید حسین شوریده از دیگر زوجهای گروگانگیری سفارت بودند.
خانم لعیا پورانصاری می گوید: بعد از اینکه جریان لانه تمام شد بچهها که به فکر ازدواج افتادند، دیدند چه بهتر با کسانی ازدواج کنند که همفکر و همراهشان باشند.
لعیا پورانصاری و محمدعلی مصلحی.
لعیاانصاری :من با همسرم در سفارت ارتباط مستقیمی نداشتیم. با اینکه مسئول اسناد بودند و دورادور میشناختم، اما در حقیقت بعد از قضیه لانه بود که به هم معرفی شدیم.
ازدواجها بیشتر بهصورت معرفی بود، مثلا آقای عبدی ازدواج کرده بودند، بعد از طریق همسرشان بچهها به هم معرفی میشدند، مثلا خانم عبدی دوست همسر آقای میردامادی بود. بعد این دو نفر را به هم معرفی کردند».
فروز رجاییفر یکی دیگر از دختران سفارت است که آن روزها ازدواج کرد و عکسی که از حاشیه عقد او در باغ سفارت موجود است.
حضور دختران دیگری با نامهای خانوادگی قنبری، میرموسوی، متولیان، مقدم و خانم زندی را به تصویر میکشد؛ اخباردقیقی اززندگیشان دردسترس نیست.
هیچ کدام از دانشجویانی که در تسخیر لانه جاسوسی نقش داشتند ابرازپشیمانی نکردند.
«دکتر عبدالحسین روح الامینی»من در هیچ کدام از دانشجویانی که در تسخیر لانه جاسوسی نقش داشتند، هیچگونه ابراز پشیمانی از حرکت خود در آن مقطع زمانی که در این افتخار سهیم بودهاند، ندیدم.
ممکن است این روزها افراد بعد از گذشت سی و چند سال مواضع متفاوتی داشته باشند و یا عقایدشان تغییر کرده باشد و در اثر آن، بحثهای دیگری را مطرح کنند که البته این امر نیز نادر است.
اگر امروز مجمعی گذاشته شده و ۲۰۰ نفر دانشجویی که لانه جاسوسی را تسخیر کردند، دور هم جمع شوند که البته عدهای از آنها در جنگ تحمیلی به شهادت رسیدند و در آن مجمع رأیگیری شود که احدی از شما از آنچه انجام داده در تسخیر لانه جاسوسی پشیمان است و اگر همین شرایط امروز ایجاد میشد، باز دست به چنین کاری میزدید یا نه، پاسخهای مشخصی خواهند داد.
اینکه مواضع افراد را در مقطعهای زمانی متفاوت به هم گره بزنیم، قیاس درستی نیست.
من به عنوان فردی که در معرض و تماس هستم، ندیدم کسی از دانشجویان پیرو خط امام از تسخیر لانه جاسوسی پشیمان باشد. خواسته دانشجویان، استرداد شاه بود. الان از یکی از دانشجویان پیرو خط امام (ره) سؤال کنید که آیا پشیمان هستید از این خواسته، هیچکس حرف از پشیمانی نمیزند.
دکترروح الامینی می گوید:آمریکاییها در داخل سفارت فروشگاهی داشتند که به اندازه چندین ماه و حتی ذخیره سالیانه خوراک و غذا در آن وجود داشت که تمام این مواد غذایی از آمریکا آمده بود. حتی آشپزی که در این ۴۴۴ روز برای آمریکاییها غذا میپخت، همان آشپزی بود که قبل از تسخیر لانه، برایشان غذا تهیه میکرد..
دکتر عبدالحسین روح الامینی، از دانشجویان تسخیر کننده لانه جاسوسی۱۲ آبان ۱۳۹۵خبرگزاری مهر
بازدید حضرت آیت الله خامنهای
آقای عزیزجعفری(سردارجعفری) درخاطراتش نوشته است:آمدن حضرت آیت الله خامنهای، امام جمعۀ تهران و نمایندۀ حضرت امام، به لانۀ جاسوسی و حضور ایشان در جمع دانشجویان یکی از وقایع مهم و آرامش بخش دلهای مضطرب من ودوستانم در آن ایام بود.
آقا، در تإیید حرکت ما و پشتیبانی از آن واقعا سنگ تمام گذاشت. هیچوقت آن لحظۀ تاریخی را فراموش نمیکنم. روز دوم یا سوم بعد از اشغال سفارت بود. با چند نفر از بچههای داخل یکی از اتاقهای سفارت مشغول جمع و جور کردن کتابها بودیم که آقای خامنهای، بدون اعلام قبلی، وارد آنجا شد و خیلی محبت آمیز با ما خوش و بش کرد. بعد از احوال پرسی، رو به جمع گفت: «من فقط آمدهام تا به شما جوانهای عزیز و انقلابی خدا قوت بگویم. دلتان را قرص و محکم کنید و این راه را تا آخر ادامه بدهید.» بعد هم با گروگانهای آمریکایی ملاقات کرد و خیلی دقیق جویای وضعیت سلامتی و حتی چند و چون خورد و خوراک و ورزش و مطالعۀ آنها شد و تإکید کرد براساس موازین رإفت اسلامی با آنها رفتار کنیم.
توضیحات نگارنده-پیراسته فر:آیت الله خامنه ای و هاشمی رفسنجانی درزمان تصرف لانه جاسوسی درسفرحج بودند.
یکشنبه، ۱۳ آبان ۱۳۵۸مصادف بود با ١٣ ذوالحجه ١٣٩٩. آیت الله خامنهای بهمراه تعدادی از اعضای شورای انقلاب به حج رفته بودند،خبرلانه جاسوسی رادرپُشت بام هتل محل اقامت(مکه)شنیدند.
آقای خامنهای و هاشمی در پُشت بام هتل بودند که خبر را شنیدند. هاشمی رفسنجانی درخاطزاتش می نویسد: خبر تصرف سفارت آمریکا را شب هنگام در پشت بام محل اقامتمان، هنگامی که آماده خواب میشدیم، از رادیو شنیدیم. تعجب کردیم!.
وگروگانهاازطریق «حجت الاسلام سید محمد موسوی خوئینیها»باامام خمینی مرتبط بودند.
واما آنچه سردارجعفری گفته اند،دیدارآیت الله خامنه ای بعدازمراجعت ازسفرحج بود.
دراین دیدارآیت الله خامنه ای باگروگانها صحبت می کنندازکمبودها وامکانات می پرسد.
متن گفتمان(ویدئو) رااینجانب(نگارنده)به نگارش آورده ام که اهم مطالب به اینصورت بوده است:
این گروگان که به زبان فارسی مسلط است ازآقای خامنه ای به گرمی پذیرایی می کند!(دراتاقش)وامام جمعه تهران میخواهدکه بنشیدپیشش برای ادامه حرف زدن..ومی گوید..ببخشیدکه میوه وشیرینیمان تمام شده،هروقت -دانشجویان-می آوردند.
آیت الله خامنه ای ازایشان ازوضع غذاوبهداشت وحمام ومطالعات می پرسد وآن امریکایی هم ابرازرضایت می کند،تنهامشکلشان را ماندن دراینجا(محبوس بودن درسفارت)می داند ...وبعدمی گوید:من آن دوره۴سال درایران بودم،بمن خیلی خوش گذشت ودرادامه می گوید:مردم ایران خیلی مهربانندوتعارفی،وقتی مارامی بینندآنقدرمحبت می کنند که هنگام رفتنمان باخوشرویی می گویند»بازم چندروزدیگراینجابمانید»..مردم ایران ماراخیلی دوست دارند ودلشان میخواهدکه بیشترپیششان بمانم..وحتی می می گوید:گاهی آنقدرتعارف می کنند که ماراشرمنده-ناراحت-می کنند!
آیت الله خامنه ای که کاملاً گوش می دادبه حرفهایش،خیلی جدی می شود(تااین لحظه هر۲لبخندبرلب داشتند)می گوید:مردم ایران نمیخواهندشمادراینجابمانید..مردم ایران میخواهندهرچه زودتربروید،ومی گوید:همهین دانشجویانی که اینجاراتسخیرکردند،نمایندگان مردم ایرانند(که ازشماناراضیند،میخواهندشمابروید) وبعدآن امریکایی هم که تاحالا باخنده بلبل زبونی می کرد،خنده برلبانش حذف می شود!وبعدآقای خامنه ای می گوید:دولتان بایدآن مجرم(شاه)راتحویل بدهدتاشماهم آزادشوید وازایشان هم سئوال می کندکه بنظرشما«شاه مجرم نیست،نبایدتحویل دهد؟»که آن گروگان امریکایی تأییدمی کند ودرادامه می گوید:مشکل ماندنمان دراینجاست...+دیداربایکی دیگرازگروگان امریکایی سفارت-لانه جاسوسی/پایان توضیحات نگارنده.
ملاقات ۲همرزم بعداز ۴۰سال
دیدار۲فاتح سفارت امریکابا۲تفکر دردفترضرغامی۱۷ مرداد ۱۳۹۸
اولین اطلاعیۀ ما که «ابراهیم اصغر زاده» آن را مقابل دوربین شبکه اول سیمای جمهوری اسلامی قرائت کرد و خبر آن در رسانههای جمعی پخش شد، هم شگفتی و وحشت سیاسیون داخلی طرفدار آمریکا را به دنبال داشت و هم باعث غافلگیری گروههای ریز و درشت مدعی مبارزه با امپریالیسم آمریکا شد؛ مثلاَ آقای بازرگان در اولین موضع گیری خودش به صورت آشکار حرکت ما را به شدت تخطئه کرد و گفت: «اینها پیرو خط امام نیستند بلکه پیرو خط شیطاناند. اینها اگر راست میگویند چپی نیستند، چرا نرفتند سفارت شوروی را بگیرند؟»
دانشجویان شاخص «فاتح سفارت امریکا»
البته لازم است متذکر شوم که ما، بچههایی که با نام «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» دور هم جمع شدهبودیم، همگی یک طرز تفکر خاص سیاسی نداشتیم. بعضاَ در ارائۀ دیدگاههای سیاسی و حتی عقیدتی خودمان تناقضاتی باهم داشتیم. به همین جهت تصمیمگیریهای داخل سفارت به شورایی محول شده بود که افراد شاخص آن عبارت بودند از: حبیب الله بیطرف، ابراهیم اصغر زاده، محسن میردامادی، یوسف رضا سیفالهی.
حجت الاسلام سید محمد موسوی خوئینیها هم از همان ابتدا در این جمع حضور داشت و بعد از فرونشستن التهابات اولیه، داخل سفارت، اقدام به برگزاری کلاسهای تفسیر قرآن برای دانشجویان میکرد.
همچنین ارتباطات گسترده قبلی با سپاه پاسداران سبب شد تا اکثر دانشجویان لباس سبز پاسداری را به تن کنند. اکبر رفان که بعدها اولین فرمانده نیروی هوایی سپاه لقب گرفت. «حسین دهقان »مدتی به لبنان رفت و در دهه هشتاد رئیس بنیاد شهید شد. علیرضا افشار بعدها رئیس ستاد مشترک سپاه پاسداران، فرمانده کل بسیج، و معاون فرهنگی ستاد کل نیروهای مسلح بود. و رضا سیفاللهی، که بعدها مسئول اطلاعات سپاه و اولین فرمانده نیروی انتظامی شد، از جمله این افراد بودند. احمدرضا کاظمی، پسرعموی شهید احمد کاظمی، علی زحمت کش، محمدرضا خاتمی، و محمد نعیمیپور نیز از جمله پاسداران دهه شصت بودند.
شهید حسین علمالهدی، اگر چه مستقیماً در تسخیر لانه جاسوسی نقش نداشت، اما همکاری مستقیم او با واحد بررسی و انتشار اسناد سبب شد تا او را نیز دانشجوی پیرو خط امام بخوانند. در ماجرای کاندیداتوری احمد مدنی برای ریاست جمهوری علمالهدی، با معرفی آیت الله خامنه ای، به لانه جاسوسی مراجعه کرد و با همکاری واحد بررسی اسناد و واحد تبلیغات اسنادِ مربوط به همکاری مدنی با آمریکاییها در سطحی وسیع منتشر شد.
به همراه حسین علمالهدی، محمد فاضل، علی حاتمی، و تعدادی دیگر از دانشجویان پیرو خط امام به شهادت رسیدند. علی حاتمی از اولین کسانی بود که از دیوار سفارت آمریکا عبور کرد. در عکس معروف ورود دانشجویان از بالای در، علی حاتمی، درحالی که به دوربین نگاه می کند، دیده می شود.
در این عملیات حسن سیف از دیگر دانشجویان خط امام نیز مجروح شد؛ ولی به طرز معجزه آسایی نجات یافت. سیف، فاتح لانه جاسوسی و فرمانده بازی دراز، در عملیات خیبر در سال 62 به شهادت رسید.
محسن وزوایی از دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف بود که در لانه مسئولیت اطلاعات – عملیات را بر عهده داشت. وی مسئولیت فرماندهی هدایت شش گردان عملیاتی را طی عملیات بیتالمقدس (فتح خرمشهر) بر عهده گرفت و در همین عملیات بود که در روز جمعه، 10 اردیبهشت 1361، هنگام هدایت نیروهایش، چند کیلومتر مانده به خرمشهر، به شهادت رسید.
علی صبوری، علی رضا هادیپور، حسین شوریده، غلامحسین بسطامی، عبدالرحمن یا علی مدد، حسین بهادری، فضل الله عابدینی، مجید موذن صفایی، جلال شرفی، و تعدادی دیگر از دانشجویان جزء شهدای تسخیرکننده سفارت آمریکا در تهران هستند.
قرارشد«گروگان ها»تحویل شورای انقلاب داده شود
پس از شکست خفت بار آمریکا در طبس(در 5 اردیبهشت سال 1359)، دانشجویان خط امام، که مقاومت گسترده ای برای عدم تحویل گروگان ها به شورای انقلاب داشتند، با همکاری اطلاعات سپاه، به مسئولیت محسن رضایی، تصمیم گرفتند گروگان ها را در چند دسته به شهرهای مختلف اعزام کنند.
دلیل این تصمیم عدم تجمع گروگان ها برای شکست هر گونه عملیات رهایی بود. مشهد، ساری، رشت، یزد، اصفهان، شیراز و چند شهر دیگر مقصد گروه هایی از دانشجویان پیرو خط امام و گروگان ها بود که مخفیانه با لباس های مبدل به این شهرها سفر می کردند.
تابستان۱۳۵۹پایان مأموریت دانشجویان پیروخط امام
در اواسط تابستان۱۳۵۹ فرار ناموفق یکی از گروگان ها و سخت شدن نگهداری از آنها سبب شد تا شورای مرکزی دانشجویان در توافقی با سپاه پاسداران گروگان ها را در اختیار دولت شهید رجایی قرار دهد.
بدین ترتیب گروگان ها به زندان اوین و زندان توحید منتقل شدند تا دانشجویان خط امام، که در مذاکرات الجزایر نیز کنار گذاشته شده بودند.
تکلیف سفارت امریکا
«سفارت امریکا» تامدتی پاتوق بچه های دانشجویان برای ورزش ودیدارهابود وبعد درسال ۱۳۶۴باتصمیم دولت موسوی ،تحویل سپاه پاسداران شد. اسناد و مدارک نیز منتشر شد و آنچه منتشر نشده بود در اختیار وزارت تازه تاسیس اطلاعات قرار گرفت.
شهید حسین علمالهدی، اگر چه مستقیماً در تسخیر لانه جاسوسی نقش نداشت، اما همکاری مستقیم او با واحد بررسی و انتشار اسناد سبب شد تا او را نیز دانشجوی پیرو خط امام بخوانند/کتاب خاطرات عزیزجعفری.
خلاصه ای اززندگی فاتحان سفارت امریکا
ابراهیم اصغرزاده که زمانی سخنگوی دانشجویان پیرو خط امام بود و پشت میز قدیمی سفارتخانه مینشست و سوالات خبرنگاران را پاسخ میداد، ابتدا فرمانده سپاه قزوین شد و بعد به مجلس رفت. اصغرزاده زمانی به شورای شهر راه یافت.
طاهره رضازادهدر جریان تسخیر سفارت آمریکا با ابراهیم اصغرزاده ازدواج کرد.
عزتالله ضرغامیهمچون اکثر بچهها به سپاه رفت و بعد هم به ارشاد پیوست و سپس به صداوسیما رفت و از معاونت امور مجلسها به ریاست این سازمان عریض و طویل رسید و مدتی تا پایان ریاستش بر این سازمان نیز باقی نمانده است و این روزها کمتر نقطه مشترکی با تحکیم وحدت دارد.
محمد نعیمیپور کارشناس مهندسی شیمی دانشگاه صنعتی شریف؛ زمانی مجری طرح سد و نیروگاه کارون بود و زمانی دیگر مدیر مطالعات مرکز تحقیقات استراتژیک شد و در دوران اصلاحات به عنوان کاندیدای جبهه مشارکت اسلامی از سوی مردم به نمایندگی در مجلس ششم راه یافت و سپس روزنامه یاس نو را راهاندازی کرد که البته عمر آن دیر نپایید و توقیف شد.
محسن امینزاده ابتدا به وزارت ارشاد رفت و بعد راهی وزارت خارجه شد و به معاونت این وزارتخانه رسید. امینزاده از اعضای موسس جبهه مشارکت ایران اسلامی بود که البته پس از حوادثسال ۸۸ به زندان رفت.
معصومه ابتکار یا «خواهر مری» گروگانها، رشته دانشگاهیاش را عوض کرد و علوم آزمایشگاهی و ایمنیشناسی خواند و زمانی هم سردبیر کیهان انگلیسی شد و هم در دولت اصلاحات و هم در دولت یازدهم، رئیس سازمان حفاظت محیط زیست و معاون رئیس جمهور در این زمینه شد.
عباس عبدی راه دور و درازی را پیمود و ابتدا به شیراز رفت تا در شهر همسرش باشد، آنجا به هیات ۷ نفره رفت و دبیر ستاد شد و بعد هم به قسمت اطلاعات خارجی دفتر اطلاعاتی و تحقیقاتی نخستوزیری رفت و وزارت اطلاعات را هم بدون استعفا ترک کرد و یکراست به عنوان مسئول دفتر پژوهشهای اجتماعی معاونت سیاسی دادستان کل کشور منصوب شد. سال ۵۸ عبدی سنگ بنای اتحادیه انجمنهای دانشگاههای سراسر کشور یا تحکیم وحدت کنونی را بنا نهاد. نامی که به گفته خودش از زبان امام خمینی شنیده بود: «بروید تحکیم وحدت کنید.» وقتی هم که آیتالله موسوی خوئینیها از دادستانی به مرکز تحقیقات آمد عباس عبدی را هم با خود آورد و مسئولیت فرهنگی تحقیقات استراتژیک را در قالب معاونت به او سپرد. زمانی بعد که اصلاحطلبان همه تریبونهای خود را یکی یکی از دست میدادند، از روزنامه سلام سر درآورد و مشغول به تئوریپردازی اصلاحات شد. عضو شورای مرکزی مشارکت سال ۷۷ به دیدار «باری روزن » رفت تا در کنار گروگان سابقش بنشید.
رضا سیفاللهی ابتدا به سپاه رفت و سپاه پاسداران اصفهان را با دوستان خود تاسیس کرد و پس از آن به عنوان مسئول اطلاعات کل سپاه منصوب شد و سپس به عنوان رئیس ستاد مرکزی سپاه منصوب شد. سیفاللهی تا فرماندهی کل نیروی انتظامی از سالهای ۷۱ تا ۷۵ نیز پیش رفت و مدتی بعد هم معاون امنیت داخلی دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی شد و اینک در مجمع تشخیص مصلحت نظام مشغول فعالیت است.
محسن میردامادی ابتدا مسئول روابط بینالمللی سپاه شد و بعد استاندار خوزستان شد و سپس به مجلس ششم راه یافت و بعد هم مثل عبدی و نعیمیپور و… به مرکز تحقیقات رفت و در دهه هفتاد به دنبال تحصیل علم روانه انگلستان شد و با دکترای علوم سیاسی بازگشت و پس از سال ۸۸ به زندان رفت.
علیاکبر زحمتکش مسئول عملیات تسخیر و حفاظت از گروگانها تنها فردی بود که در دادگاههای آمریکا به خاطر بازداشتن یکی از گروگانها از نابود کردن اسناد تحت پیگرد قرار گرفت. زحمتکش بعدها به وزارت نیرو پیوست. در سالهای بعد همچنان اسناد را دنبال میکرد و مدتی هم به خاطر شکایت از شهردار بیرجند برای بر حیف و میل نمودن وجوه شهرداری معروف شده بود.
رحیم باطنی خیلی در نگاه داشتن احساساتش موفق نبود و به خاطر اسناد که میگفتند مربوط به ارتباط ناصر میناچی وزیر ارشاد دولت موقت با سفارت امریکا است، رحیم باطنی نتوانست بر احساساتش غلبه کند و سخنان تندی علیه نهضت آزادی بیان کرد. باطنی که نماینده دانشجویان دانشگاه ملی (شهید بهشتی) در شورای مرکزی بود، بعدها معاون جهاد دانشگاهی کشور شد و مدتی هم به وزارت نیرو رفت.
حبیبالله بیطرف ابتدا به سپاه رفت و بعد هم به جهاد پیوست و مرکز تحقیقات جهاد کشاروزی را از خود به یادگار گذاشت و آن را تاسیس کرد و در زمان موسوی، استاندار یزد شد و در زمان خاتمی هم به وزارت نیرو رفت و وزیر آن شد.
محمد علی جعفری یا عزیز جعفری متولد یزد در دانشکده معماری دانشگاه تهران تحصیل کرد و به سپاه پیوست و بزودی با فراگیری فنون رزمی، اولین گردان زرهی سپاه را ایجاد کرد. فرماندهی تیپ عاشورا، قرارگاه قدس و قرارگاه نجف در دوران جنگ و فرماندهی نیروی زمینی سپاه به مدت ۱۳ سال و ۵ سال فرماندهی قرارگاه ثارالله تهران از جمله مسئولیتهای عزیز جعفری بود. وی در زمستان ۸۶ با حکم فرماندهی کل قوا، فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد.
اکبر رفان اولین فرمانده نیروی هوایی سپاه لقب گرفت. حسین دهقان مدتی به لبنان رفت و در دهه ۸۰ رئیس بنیاد شهید انقلاب اسلامی شد.
علیرضا افشار دورهای به عنوان رئیس ستاد مشترک سپاه پاسداران انتخاب شد و بعد از آن فرمانده کل بسیج و معاون فرهنگی ستاد کل نیروهای مسلح بود.
علی حاتمی از اولین کسانی بود که از دیوار سفارت امریکا عبور کرد. در عکس معروف ورود دانشجویان از بالای در، علی حاتمی در حالی که به دوربین نگاه میکند، دیده میشود.
حسین سیف از دیگر دانشجویان خط امام مجروح شد ولی به طرز معجزهآسایی نجات یافت. سیف فاتح لانه، فرمانده بازی دراز در عملیات خیبر در سال ۶۳ به شهادت رسید.
مهدی رجببیگی مسئولیت قرائت بیانیهها را برعهده داشت. رجببیگی که قلم و بیان رسایی داشت، از سالها قبل با انتشار نشریه طنز «جیغ و داد» را به همراه اسرافیلیان منتشر میکرد. رجب بیگی در مهر ۶۰ به دست منافقین در خیابانهای تهران به شهادت رسید.
حاتم قادری و جواد مظفر دو دانشجوی دانشگاه ملی با بیان اینکه هرچند تسخیر، یک حرکت ضدامپریالیستی است، اما این راه مبارزه با امپریالیسم نیست! از لانه خارج شدند.
تقی محمدی همان روزهای اول، باری روزن، وابسته مطبوعاتی سفارت امریکا که به زبان فارسی نیز تسلط داشت را به میان خبرنگاران آورد. محمدی که از نزدیکان بهزاد نبوی و خسرو تهرانی بود، بعدها به اطلاعات نخستوزیری رفت و پس از انفجار هشت شهریور به سفارت ایران در افغانستان فرستاده شد، اما اسدالله لاجوردی به دلیل نزدیکی او با مسعود کشمیری عامل انفجار نخستوزیری، او را از کابل فراخواند و بازداشت کرد. تقی محمدی که در بازداشتگاه برای اعتراف اعلام آمادگی کرده بود، به طرز مشکوکی ساعاتی بعد با کمربند خودکشی کرد. کارشناسان امنیتی دادستانی انقلاب معتقد بودند که اینگونه خودکشی با توجه به اینکه تقی محمدی بر روی رگهای گردنش چوب کبریت گذاشته بود، امکان ندارد و اشخاص دیگری احتمالاً او را کشتهاند و بعد حلقآویزش کردهاند.
عباس زریباف از ابتدای سال ۵۸ وارد سازمان مجاهدین خلق شده بود وارد بخش اطلاعات شد و در سال ۶۰ به زندگی مخفی روی آورد و در سال ۶۱ از ایران خارج شد. زریباف در چهارمین روز عملیات مرصاد به هلاکت رسید.
خانم فیروزآبادی همسر شهید شوریده و استاد مکانیک دانشگاه شریف.
دکتر محمدحسین صادقی عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس، دکتر عبدالحسین روحالامینی استاد داروسازی دانشگاه تهران و محمدهاشم پوریزدانپرست، استاد اقتصاد دانشگاه شیراز از چهرههایی بودند که تدریس در دانشگاه را به فعالیتهای دیگر ترجیح دادند.
محسن وزوایی از دانشجویان دانشگاه شریف، مسئولیت اطلاعات - عملیات را برعهده داشت. زودتر از آغاز جنگ به سپاه پاسداران پیوست. با شروع جنگ وزوایی به جبهه غرب رفت و فرماندهی گردانی با کار ویژه عملیات پارتیزانی را برعهده گرفت. او در عملیات فتح بلندیهای بازی دراز فرمانده بود و در این عملیات مجروح شد. در آذر ۱۳۶۰ او فرمانده گردان حبیببن مظاهر تیپ تازه تأسیس محمدرسولالله(ص) شد که در عملیات فتحالمبین این گردان نوک عملیات بود. با تأسیس تیپ ۱۰ سیدالشهدا او فرمانده این تیپ شد و در فروردین ۶۱ با همین تیپ وارد عملیات بیتالمقدس(فتح خرمشهر) شد و در این عملیات بود که در ۲۲ اردیبهشت هنگام هدایت نیروهایش چند کیلومتر مانده به خرمشهر به شهادت رسید.
عباس ورامینی مسئولیت آموزش نظامی دانشجویان را برعهده داشت. ورامینی همانند تعدادی دیگر از دانشجویان در سال ۵۸ با یکی از دختران دانشجوی پیرو خط امام ازدواج کرد و خطبه عقد او را امام خمینی(ره) قرائت کرد. ورامینی در سال ۶۱ با حکم احمد متوسلیان به فرماندهی ستاد لشکر ۲۷ محمدرسولالله(ص) منصوب شد. مسئولیت سپاه ۱۱ قدر و قرارگاه نجف اشرف از دیگر مسئولیتهای او بود. ورامینی سرانجام در ۲۸ آبان ۶۲ در ارتفاعات کانیمانگا و در عملیات والفجر ۴ به شهادت رسید.
محمدرضا خاتمی (برادررئیس جمهور )در میان دانشجویان تسخیرکننده حضور داشته است. خاتمی در مجلس ششم حضور داشت و به نائب رئیسی مجلس رسید و این روزها گه گاه مصاحبهای می کند و فعالیت سیاسی خاصی ندارد.
محمد فاضل، علی صبوری، علیرضا هادیپور، حسین شوریده، غلامحسین بسطامیفرمانده سپاه سوسنگرد در ابتدای جنگ، عبدالرحمن یاعلی مدد، حسین بهادری، فضلالله عابدینی، حمید صفایی، جلال شرفی، رحمتی، رحمان دادمان (وزیر راه و ترابری که در حادثه هواپیما به شهادت رسید) ازدانشجویان پیرو خط امام به شهادت رسیدند.
نسل لانه جز این افراد چهرههای سرشناس دیگری همچون سیدمحمد هاشمی اصفهانی، شمسالدین وهابی، وفا تابش، حسین شیخالاسلام و فروز رجاییفر، کمال تبریزی، احمدرضا کاظمی پسرعموی شهید احمد کاظمی، مهاجر، محمد مهدی، حسین شریفزادگان، محمدرضا بهزادیاننژاد را نیز داشت که هرکدام جدا از دیگری و با تفکری مستقل به فعالیتهای خود ادامه می دهند.