علت این ملاقات این بود که یکی از مبلغین بهایی در سیزدهم اسفند ۱۳۲۸ در محل رباط، نزدیک روستای ابرقوی یزد یک زن مسلمان متقی و پنج فرزند او را با تبر و چاقو تکه تکه کرد. وقتی قاتل و هم دستان بهائی دیگرش دستگیر شدند، رژیم شاه تلاش کرد یا جریان را به گردن غیر بهایی ها بیندازد و یا پرونده را بدون مجازات قاتل و پشتیبانان او مختومه نماید.

آیت الله بروجردی متوجه شدند که اگر در این مورد کوتاه بیایند، رژیم شاه در سرپوش گذاردن بر جنایات بهایی ها جری خواهد شد و بهایی ها در کشور آزادانه دست به چنین جنایات فجیعی خواهند زد. لذا تصمیم گرفت در این مورد قاطع و بدون مسامحه با شاه برخورد نماید. چنین شد که امام خمینی را برای این منظور در نظر گرفت. ایشان می دانست که آداب تشریفات و ابهت دربار نه تنها هیچ تاثیری روی امام  نخواهد داشت، بلکه این حاج آقا روح الله است که می تواند با نوع رفتار و گفتار کوتاه و قاطع خود روحیه شاه را خرد کرده و او را وادار به تسلیم نماید.

آیت الله مسعودی خمینی: آیت الله آذری قمی نامه عذرخواهی به رهبری را به بنده دادند و من تقدیم حضرت آقا کردم

داستان این ملاقات بسیار مفصل می باشد و چند نفر آن را با تفاوت هایی در موضوعات رد و بدل شده نقل کرده اند. از جمله آیت الله حائری یزدی یکی از ناقلین آن است و البته« آیت الله علی اکبر مسعودی خمینی» با جزئیات بیشتر به آن پرداخته که در این مجمل جای بازگویی آن نیست. به هر حال در این ملاقات گفتار قاطع امام(س)، شاه را مجبور به تسلیم ساخت و دستور داد قاتل آن شش نفر محاکمه شود.
در خاطرات آقای خلخالی چنین آمده است:

(امام) در زمان آقای بروجردی، قیل از سال ۱۳۲۸، دو مرتبه با شاه ملاقات کرده بود و در واقع پیام آقای بروجردی را به شاه منعکس کرده بودند.

1358، آیت الله شیخ صادق خلخالی در کنار امام خمینی

امام می فرمودند شاه از دیدن من یکه خورد و او در حین صحبت بر گفته هایش مسلط نبود. (صحیفه دل، ج۱، ص۶۳)/مؤسسه نشرآثارامام خمینی

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:آیت الله بروجردی "حاج آقا روح الله خمینی" را مشاور سیاسی خود معرفی کرده بودند در ملاقات‌هایی که شاه و یا وزرای او با آیت الله بروجردی داشتند تاکید داشتند  حاج روح الله خمینی حضور داشته باشند، 

در یک ملاقاتی که دکتر اقبال با آیت الله بروجردی داشتند ایشان امام خمینی را برای مذاکره با دکتر اقبال می‌فرستند،/مصاحبه خبرآنلاین با ابوالفضل توکلی بینا(ازمبارزین قبل وبعدازانقلاب،ازبنیانگذاران مؤتلفه،همرزم شهیدمهدی عراقی

***

 آیت الله مسعودی خمینی در کتاب خاطرات خود، روایتی از دیدار تاریخی شاه مخلوع و امام خمینی را بیان می کند که خواندنی و جالب است، این خاطره از این قرار است:


آیت الله علی اکبر مسعودی خمینی -متولد ۱۳۱۰ شهر خمین

آیت الله مسعودی:به ذکر خاطره ای که از زبان آقای پسندیده شنیده ام، می پردازم. ایشان می گفت: زمانی، بهائیان در ابرقو مسائلی را به وجود آورده بودند و در خلال آن تنی چند از این جماعت کشته شدند. رژیم پهلوی، عده ای را به عنوان قاتل و مؤثر در این واقعه دستگیر کرد و حتی صحبت بود که قرار است آنان اعدام شوند. آقای بروجردی وارد عمل شدند تا از اعدام این افراد ممانعت کنند. ظاهرا به حضرت امام گفته بودند:"شما از طرف من نزد شاه بروید و از قول من بگویید که قاتلین بهائیان ابرقو باید آزاد شوند." امام هم پذیرفتند که این مأموریت را انجام دهند.

ماشین آقای«مصباح التولیه» ماشین تولیت
در آن ایام در قم کمتر کسی ماشین سواری داشت. و یکی از افرادی که دارای وسیله نقلیه بود، "مصباح التولیه" بود. من او را به خاطر دارم که در این اواخر، سوار یک ماشین بنز سفید رنگ می شد. به هر حال با مصباح التولیه تماس می گیرند که او ماشینش را در اختیار قرار دهد. دفتر آقای بروجردی هم با دربار شاه هماهنگی های لازم را به عمل می آورند که حاج آقاروح الله  به نزد شاه بروند.


به خاطر داشته باشید که دربار و دستگاه سلطنت در آن روز به گونه ای بود که هر فرد مراجعه کننده، بایستی حتما دارای ماشین مشکی باشد! و وقتی به دربار می رود، یک سرنشین بیشتر نداشته باشد و باید در ورودی اول کاخ از ماشین خودش پیاده شود و با ماشین مخصوص آنجا بقیه راه را تا مقابل اتاق انتظار طی کند و مدتها در آنجا منتظر بماند تا موعد ملاقات فرا برسد.
 بعد از آن کلاهش را بردارد و باقی تشریفات معمول را بجا آورد. لباس و کفشش باید واجد فلان خصوصیات باشد و وقتی وارد اتاق شاه شد، بایستد تا به او اجازه نشستن دهند. حتی وضعیت به گونه ای بود که قبل از ملاقات مجموعه این آداب را به فرد تعلیم می دادند!
وقتی امام با ماشین تولیت، به تهران رفتند، دم در کاخ(دژبانی)، به نگهبان گفته بودند:"بگویید روح الله از طرف آیت الله العظمی بروجردی آمده است!"

به ایشان می گویند:آقاجان! باید ماشین شما عوض شود! باید رنگش مشکی باشد!" امام می فرماید:"نه! من داعی ندارم که ماشین را عوض کنم. اگر نمی شود که بر می گردم!
نگهبان به داخل می رود و ظاهرا اطلاع می دهد که نماینده ای از طرف آقای بروجردی آمده است. قبول می کنند که امام با همان ماشین غیر استاندارد! وارد شود.

امام خمینی درصندلی شاهی می نشیند

وقتی امام وارد اتاق انتظار می شود، منتظر نمی ماند و بی مقدمه وارد اتاق شاه می شود

 به ایشان می گویند باید کلاهتان را بردارید. امام ترتیب اثر نمی دهد.

حضرت امام، بدون برداشت عمامه و سرزده به اتاق شاه می روند(شاه دراتاقش نبوده) و بر روی صندلی مخصوص شاه در پشت میز می نشیند!
شاه بی تخت پادشاهی

 هنوز شاه وارد اتاق نشده است

وقتی محمدرضا وارد می شود، در کمال تعجب می بیند که تنها صندلی موجود در اتاق اشغال شده است!!حاج آقاروح الله هم بلندمی شود وشاه دستور می دهد صندلی دیگری بیاورند.

صندلی می آورند و هر۲ می نشینند(امام هم مختصر احترامی که از بعد اخلاقی لازم دانسته انجام می دهد) بعد از آن بی درنگ وارد اصل موضوع می شود و می گوید حضرت آیت الله العظمی بروجردی فرمودند قاتلین بهائیان ابرقو باید آزاد شوند.

دقت کنید که به کار بردن تعبیر«فرمودند» در حضور شاه و استعمال آن برای غیر او جرأت زیادی می طلبید و امام از این جهت طعنه بزرگی به شاه زدند.
در فاصله ای که امام با شاه ملاقات داشته، برای امام یک استکان چای می آورند که امام بدان لب نمی زند.

شاه در پاسخ می گوید از قول من به ایشان سلام برسانید و بگویید:

شاه مشروطه که کاری از دستش بر نمی آید.

امام مجددا تکرار می کند: «قاتلین بهائیان ابرقو باید آزاد شوند

مسعودی خمینی
بعد از جا برمی خیزد و بدون خداحافظی از اتاق خارج می شود و به قم مراجعت می نماید. بعضی از روزنامه ها به درج خبر ملاقات امام و شاه مبادرت می کنند و حتی این نکته را هم افزودند که شاه بلافاصله، دستور آزادی قاتلان را صادر می کند.
آنگونه که نقل می کنند، زمانی که انقلاب اسلامی ایران شروع شد، شاه در مورد سکّاندار حرکت انقلاب گفته بود: «این همان روح اللهی است که از طرف آقای بروجردی یک بار نزد من آمد.» ظاهرا آن خاطره را به یاد آورده بود./منبع: پارسینه

آیت‌الله دکتر مهدی حائری یزدی، فیلسوف و متکلم نامدار (فرزندمؤسس حوزه علمیه قم حضرت آیت الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی)متولدسال ۱۳۰۲وفاتش درسال۱۳۷۸می باشد

توضیحات مدیریت سایت-پیراسته فر:انتخاب تیترها وعکسها وبعضی ویراش هاازاینجانب هست،ضمناًدربعضی ازروایات این قسمت هم اضافه شده:

زمانی که انقلاب اسلامی ایران شروع شد، شاه در مورد سکاندار حرکت انقلاب گفته بود:« این همان روح الله ای است که از طرف آقای بروجردی یک بار نزد من امد!؟»

آیت‌الله دکتر مهدی حائری یزدی، فیلسوف و متکلم نامدار (فرزندمؤسس حوزه علمیه قم حضرت آیت الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی)متولدسال ۱۳۰۲وفاتش درسال۱۳۷۸می باشد

توضیحات مدیریت سایت-پیراسته فر:انتخاب تیترها وعکسها ازاینجانب هست،ضمناًدربعضی ازروایات این قسمت هم اضافه شده:

زمانی که انقلاب اسلامی ایران شروع شد، شاه در مورد سکاندار حرکت انقلاب گفته بود:« این همان روح اللهی است که از طرف آقای بروجردی یک بار نزد من امد!؟»

مهدی حائری یزدی(فرزندآیت الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی) نیز در خاطراتش آورده است که حاج آقا روح الله (امام خمینی)برای وی تعریف کرده است که به شاه گفته است:

«شاه فقید، پدر تاجدار فقید شما، این گروه ضاله را داد به طویله بستند و الان هم مردم ایران همان جریان را از شما انتظار دارند»

 شاه در جواب آهی کشید و گفته است« آقای خمینی! شما الآن را با  آن وقت مقایسه نکنید. آن وقت همه وزراء و همه رجال مملکت از پدرم حرف شنوی داشتند. جرئت نمی کردند تخطی کنند.الآن حتی وزیر دربار  من هم از من حرف شنوی ندارند. من چطور می توانم این کار را بکنم»!

ادامه توضیحات مدیرسایت-پیراسته فر:دررابطه با روابط امام باآیت الله بروجردی:امام خمینی درآوردن آیت الله بروجردی به قم، نقش مهمی داشت،وی امین ومشاورآقای بروجردی بود ونماینده (رابطه )ایشان باشاه بود که بعدهادرماجرای دستگیری وصدورحکم اعدام فدائیان اسلام ،آیت الله بروجردی هیچ اقدامی نکرد،رابطه شان تیره شد،البته نظرآقای بروجردی این بود که این کارهای انقلابی موجب ازهم پاشیدگی "حوزه"می شود،شاه راجری می کندکه حوزه وحوزویان راتخفیف دهد،لازم به ذکراست با خبرچینی های(شیخ لر) رئیس دفترمرجع بزرگ،فداییان ازحوزه باخشونت اخراج شدند وشهریه شان قطع شده بود.

امام خمینی نسبت به آقای برجرودی ارادت و علاقه داشت منتها آقای بروجردی یک خادمی داشت که بعضی اوقات بدرفتاری داشت حتی من شنیدم امام خمینی گفته بود اگر آقای بروجردی این حاجی احمد(خادم مرحوم بروجردی) را بیرون کند ما حتی برای آقا ظرف آب پر می‌کنیم. تااین حد! آقای خمینی دارای قلب صافی بودند اما در وقت انتقام از دشمنان خدا هم حسابی شدید انتقام می­‌گرفت./آیت‌الله سیّد احمد واحدی جهرمی  متولد ۱۳۱۱/نماینده امام خمینی درسوریه وتولیت حرم تولیت حرم‌های مطهر حضرت زینب و حضرت رقیه(س) را عهده‌دار و امام جماعت صحن مطهر حضرت زینب بود/تیر ۱۳۹۶ مشرق-مصاحبه

در آن زمان یک حادثه طلبگی پیش آمد و شیخ علی خرم آبادی از نزدیکان آیت الله بروجردی یک شب به نماز جماعت آیت الله محمد تقی خوانساری حمله کرد و یک عده از فدائیان را زدند و عده ای هم فرار کردند. از جمله کسانی که فرار کردند واحدی بود که در حجره ما پنهان شد. 

آیت الله صابر همدانی  (8).jpg

منبع:جوزه .نت:آیت الله صابری همدانی (متولد ۱۳۰۲-وفات۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۶) سال ۱۳۲۵ به حوزه علمیه قم وارد شد

***

آیت الله حیدرعلی جلالی خمینی (تولیت  مدرسه-حوزه علمیه جلالی): پس از این اتفاقات، فداییان اسلام مورد غضب قرار گرفتند، گفت: در ایام دستگیری نواب و اعضای فداییان اسلام، امام خمینی  از آیت الله بروجردی خواستند که وساطت کرده تا آنها آزاد شده و به شهادت نرسند اما ظاهرا این درخواست امام، مقبول نیفتاد. این واقعه و برخی حوادث دیگر موجب شد که امام خمینی که ارادات و علاقه بسیاری به آیت الله بروجردی داشت  ارتباط خود را با آن مرجع تقلید بزرگوار، کم کنند./مرداد۱۳۹۴ شبستان-مصاحبه

رابطان آیت الله بروجردی با"شاه" ودولت

آیت‌الله دکتر مهدی حائری یزدی، فیلسوف و متکلم نامدار (فرزندمؤسس حوزه علمیه قم حضرا آیت الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی)متولدسال ۱۳۰۲وفاتش درسال۱۳۷۸می باشد

توضیحات مدیریت سایت-پیراسته فر:انتخاب تیترها وعکسها ازاینجانب هست،ضمناًدربعضی ازروایات این قسمت هم اضافه شده:

زمانی که انقلاب اسلامی ایران شروع شد، شاه در مورد سکاندار حرکت انقلاب گفته بود:« این همان روح اللهی است که از طرف آقای بروجردی یک بار نزد من امد!؟»

مهدی حائری یزدی؛ نماینده سنت تفکر فلسفی اسلام

مهدی حائری یزدی(فرزندآیت الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی) نیز در خاطراتش آورده است که حاج آقا روح الله (امام)برای وی تعریف کرده است که به شاه گفته است:

«شاه فقید، پدر تاجدار فقید شما، این گروه ضاله را داد به طویله بستند و الان هم مردم ایران همان جریان را از شما انتظار دارند»

شاه در جواب آهی کشید و گفته است« آقای خمینی! شما الآن را با  آن وقت مقایسه نکنید، آن وقت همه وزراء و همه رجال مملکت از پدرم حرف شنوی داشتند. جرئت نمی کردند تخطی کنند.الآن حتی وزیر دربار  من هم از من حرف شنوی ندارند. من چطور می توانم این کار را بکنم»!

ادامه توضیحات مدیرسایت-پیراسته فر:دررابطه با روابط امام باآیت الله بروجردی

امام خمینی درآوردن آیت الله بروجردی به قم نقش مهمی داشت،وی امین ومشاورآقای بروجردی بود ونماینده (رابطه )ایشان باشاه بود که بعدهادرماجرای دستگیری وصدورحکم اعدام فدائیان اسلام ،آیت الله بروجردی هیچ اقدامی نکرد،رابطه شان تیره شد،البته نظرآقای بروجردی این بود که این کارهای انقلابی موجب ازهم پاشیدگی "حوزه"می شود،شاه راجری می کندکه حوزه وحوزویان راتخفیف دهد،لازم به ذکراست با خبرچینی های(شیخ لر) رئیس دفترمرجع بزرگ،فداییان ازحوزه باخشونت اخراج شدند وشهریه شان قطع شده بود.

امام خمینی نسبت به آقای برجرودی ارادت و علاقه داشت منتها آقای بروجردی یک خادمی داشت که بعضی اوقات بدرفتاری داشت حتی من شنیدم امام خمینی گفته بود اگر آقای بروجردی این حاجی احمد(خادم مرحوم بروجردی) را بیرون کند ما حتی برای آقا ظرف آب پر می‌کنیم. تااین حد! آقای خمینی دارای قلب صافی بودند اما در وقت انتقام از دشمنان خدا هم حسابی شدید انتقام می­‌گرفت.

حافظ اسد گفت

«آیت‌الله سید احمد واحدی جهرمی» متولد ۱۳۱۱/نماینده امام خمینی درسوریه وتولیت حرم تولیت حرم‌های مطهر حضرت زینب و حضرت رقیه(س) را عهده‌دار و امام جماعت صحن مطهر حضرت زینب بود/تیر ۱۳۹۶ مشرق-مصاحبه

آیت الله جلالی خمینی از همراهان خستگی ناپذیر نهضت اسلامی بود

آیت الله حیدرعلی جلالی خمینی (تولیت  مدرسه-حوزه علمیه جلالی)متولد سال ۱۳۱۱  شمسی - شهر خمین: پس از این اتفاقات، فداییان اسلام مورد غضب قرار گرفتند، گفت: در ایام دستگیری نواب و اعضای فداییان اسلام، امام خمینی  از آیت الله بروجردی خواستند که وساطت کرده تا آنها آزاد شده و به شهادت نرسند اما ظاهرا این درخواست امام، مقبول نیفتاد. این واقعه و برخی حوادث دیگر موجب شد که امام خمینی که ارادات و علاقه بسیاری به آیت الله بروجردی داشت  ارتباط خود را با آن مرجع تقلید بزرگوار، کم کنند./مرداد۱۳۹۴ شبستان-مصاحبه

خلاصه زندگینامه آیت الله بروجردی:

رابطان آیت الله بروجردی با"شاه" ودولت

سیره عملی و سلوک سیاسی آیت الله العظمی بروجردی(ره) در گفت و گوهایی با آیت الله محقق داماد، آیت الله گرامی،  آیت‎الله علوی بروجردی و ...

آیت الله سیدحسین طباطبایی بروجردی (تولد۱۲۵۴لرستان  - فوت ۱۰ فروردین ۱۳۴۰قم) فرزند سید علی طباطبایی، از علمای شهر و مادرش سیده آغابیگم، دختر سید محمدعلی طباطبائی است

آیت الله بروجردی ۳ازدواج داشت از همسر اولش، دو پسر و سه دختر داشت که ۴نفر در کودکی فوت کردند؛ یکی از دختران کهزنده مانده بود آن هم دو سال پس از ازدواج، هنگام زایمان، فوت کرد.

علت بازگشت آیت الله بروجردی به زادگاهش

نوشته اند،بعدفوت فرزندان خانمش به شوهرش(آیت الله بروجردی) پیشنهاد کردند که شما باید صاحب اولاد باشید. با اجازه آیت الله این کار انجام شدبا دختر حاج محمد جعفر روغنی اصفهانی( از تجار متدین بروجرد) ازدواج کرد،حاصل این ازدواج دو دختر و دو پسر است. همسر سوم آیت الله بروجردی نیز دختر سید عبدالواحد طباطبایی عموزاده او بود.

همسر اول ایشان در سال ۱۳۲۶ شمسی در قم درگذشت-همسردوم ایشان هم در بروجرد در سال ۱۳۶۴ شمسی درمحل زندگیش-بروجرد-درگذشت.

فرزندان آیت الله بروجردی:

سید محمدحسن طباطبائی بروجردی در سال ۱۳۰۴ش در لرستان متولد شد. مسئول امور استفتائات پدربود، در سال ۱۳۵۶ش در شهر قم درگذشتند.

سید احمد طباطبائی بروجردی در سال ۱۳۱۶ش در بروجرد متولد شد و در جوانی و در سال ۱۳۵۲ش در قم از دنیا رفت.

آغا فاطمه احمدی طباطبایی، دختر بزرگ آیت الله بروجردی و همسر سید جعفر احمدی، بود که در سال ۱۳۷۲ش و در ۸۰ سالگی در قم درگذشت.

آغا سکینه احمدی(متولد۱۳۱۲)، دختر دوم ایشان است ، همسر سید محمد حسین علوی طباطبایی بروجردی بود.

چندنفرازعلماء رابط آیت الله بروجردی باشاه بودند،ازجمله،آیت الله سیدمحمدبهبهانی وامام خمینی بودند

آیت الله سید محمد بهبهانی (تولد۱۲۵۰- وفات ۲۰ آبان ۱۳۴۲)وی فرزندسیدعبدالله بهبهانی بود(از رهبران مشروطه)

آیت الله محمدتقی فلسفی(زبان گویای اسلام) متولد۱۲۸۷- وفات :جمعه ۲۷ آذر۱۳۷۷ 

از جمله چیزهایی که منجر به تیرگی روابط آیت الله بروجردی با شاه گردید، اجازه فعالیت و تبلیغ بهائیت در ایران بود. مرحوم بروجردی از این بابت، بسیار ناراحت و متأثر بود.

 یک بار ایشان پس از کودتا و در سال ۱۳۳۳ در نامه ای به آقای فلسفی دستور داد تا با شخص شاه ملاقات داشته، نگرانی وی را به شاه منتقل کند.

 آقای فلسفی پیش از ملاقات با شاه، مشاوره ای با آیت الله بروجردی انجام داد و بنا شد پس از دیدار، از شاه بخواهد تا ممانعت نکرده و در ماه رمضان در مسجد و روی منبر علیه بهائیان سخنرانی کند و همزمان رادیو آن را پخش نماید. شاه در بدو امر، پاسخ مثبت داد. این کار تا نیمه رمضان ادامه یافت و آیت الله بروجردی نیز در تلگرام به آیت الله بهبهانی (واسط دربار و آیت الله بروجردی) ابراز خشنودی کرد.

آقای فلسفی می افزاید: در آن ایام، نخست وزیر «حسین علاء»»که برای معالجه به اروپا رفته بود، در تلگرافی، اعتراض غربی ها را به شاه رساند و گفت: آنها می گویند: چرا در ایران آزادی نیست؟! و این منجر شد به اینکه شاه افرادش را فرستاد تا از آن پس درباره بهائیت سخنی نگویم. شاه گفت: نظر به الزامات بین المللی، ما ناچاریم از بهائی ها حمایت کنیم و نمی توانیم آنها را از میان برداریم. به همین سبب آیت الله بروجردی به شدت ناراحت شد و تهدید کرد که از ایران خواهند رفت (حجت الاسلام علی دوانی، ۱۳۸۲، ص۱۹۴ـ۲۱۰).

آیت الله بروجردی گفت: به دولت بگویید یا کاری نباید بشود و یا حالا که شده و مسئله بهائی ها در سطح مملکت انعکاس یافته، باید به جایی برسد. ولی شاه تحت سلطه قدرت های استعماری به این درخواست مرجع بزرگ بی اعتنایی کرد و تیرگی روابط میان آیت الله بروجردی و شاه شدت می یافت (دوانی، ۱۳۷۹، ج۱۲، ص۲۴۸).۱۳۹۵/۰۱/۱۰خبرگزاری فارس.

ملاقات نخست وزیرشاه باامام خمینی 

دکتر علی امینی را در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۳۴۰ با مأموریت انجام رفرم های مورد نظر خود روی کار آوردند. وی سعی کرد با انتقاد از فساد موجود در دولت های گذشته و وعده و وعیدها خود را به عنوان فردی طرفدار دینداری و مخالف فساد و بی بند و باری معرفی کند. اما در ملاقات روز جمعه اول دی ماه ۱۳۴۰ با علمای طراز اول قم، به ویژه امام خمینی  در طرح موضوع مورد مأموریت خود توفیقی به دست نیاورد و فقط مطالب مورد نظر و خواست حضرت امام مورد گفتگو واقع شد.

آیت الله عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، یکی از شاهدان دیدار آقای امینی با امام خمینی، درباره این دیدار چنین توضیح داده است: روز ۱۳ رجب برابر با بیستم دی ماه ۱۳۴۰ که روز ولادت حضرت علی - علیه السلام - بود، نزدیک ظهر که از درس برمی گشتم، دیدم یک جمعیتی به طرف باغ قلعه می روند. لباس های آنها و وضعیت ظاهرشان با مردم قم تفاوت داشت. کنجکاو شدم، پرسیدم:

«این آقایان کی هستند؟ دسته جمعی کجا می روند؟» گفتند: «نخست وزیر است که به منزل حاج آقا می رود».

از روی کنجکاوی به این فکر افتادم که من هم همراه اینها بروم ببینم چه خبر است؟! چه صحبت هایی می کنند؟!

... آنها، حدود ده، یازده نفر بودند. جمعی هم از مسئولین شهر، از فرمانداری، رئیس سازمان امنیت - شخصی بود به نام قلقسه - و برخی از متولیان آستانه همراه آنان بودند. آنها وقتی وارد شدند من هم وارد حیاط منزل حضرت امام - آن موقع« حاج آقا» می گفتیم - شدم. حاج آقا در همان اتاقی که صبح خدمت ایشان رسیده بودیم، نشسته بودند. اتاقی که از نظر فرش بسیار ساده بود و می توان گفت محقر بود. باز همان نُقل ها و پذیرایی بسیار ساده معمول بود.

نخست وزیر، وقتی که وارد شد، یادم می آید که حاج آقا(امام)، نیم خیز، نه تمام قد، با ایشان دست دادند. نخست وزیر بغل دستِ حاج آقا نشست. بقیه افرادی که همراه آمده بودند هم نشستند.

دو دقیقه نگذشته بود که حاج آقا پسندیده - اخوی بزرگ حاج آقا - وارد شدند. حاج آقا تمام قد بلند شدند و حاج آقا پسندیده را بین خودشان و نخست وزیر جای دادند و صحبتها شروع شد.

من(عقیقی بخشایشی) به این فکر افتادم مسائلی را که در آن روز دیدم به رشته تحریر درآورم. آن موقع، دو یا سه نشریه مذهبی در ایران منتشر می شد. یکی روزنامه «وظیفه» با مدیریت سید محمدباقر حجازی، و یکی هفته نامه «ندای حق» با مدیریت سید حسن عدنانی؛ و یکی هم نشریه «نور و دانش» بود - که مذهبی بودنش چندان مشخص نبود - این نشریه از طرف انجمن تبلیغات اسلامی- به سرپرستی دکتر عطاءالله شهاب پور - چاپ و منتشر می شد. تنها نشریه ای که احتمال می دادم چنین مسائلی را چاپ کند، هفته نامه «ندای حق» بود. من با زبان طلبگی و خیلی ساده، وقایع آن روز را نوشتم و برای نشریه فرستادم. آنها هم با سانسور پاره ای از مطالب- مطالب مربوط به رضاخان را سانسور کردند- بقیه را چاپ کردند. این نشریه، چهارشنبه ها منتشر می شد.

گفتگو [با علی امینی (نخست وزیر) در مورد مشکلات و نابسامانیهای جامعه]

زمان: ساعت ۳۰ / ۱۲، ۱ دی ۱۳۴۰ / ۱۳ رجب ۱۳۸۱

مکان: قم، منزل امام

مناسبت: میلاد حضرت علی- علیه السلام

امام: حضرت علی - علیه السلام - می فرماید: کلکم راع و کلکم مسؤول عن رعیّته.

هر انسانی مسئولیتی دارد و انسانها مسئول آفریده شده اند. این مسئولیت با توجه به شرایط زمانی و مکانی و نسبت به افراد فرق می کند. مثلًا مسئولیت فرد عادی، با یک فرد عالم؛ مسئولیت یک فرد بازاری، با یک فرد نخست وزیر، مساوی نیست. هر کس که مقام بالاتری دارد مسئولیت بیشتری دارد. حالا که شما نخست وزیر هستید، مسئولیت شما با یک فرد عادی مساوی نیست. این کشور، نخست وزیران فراوانی به خود دیده است.

امام خمینی خطاب به دکترامینی:بعضی از این نخست وزیرها خدمت کردند به مردم و در بین مردم، الآن هم حرمتی دارند، یک منزلتی دارند. بعضی ها هم خیانت کردند. شما سعی کنید از آن نخست وزیرهای «ملعون» نباشید؛ از نخست وزیرهای «مرحوم» باشید.

من راجع به دولت و راجع به مسائل حوزه چند مطلبی داشتم، خواسته هایی داشتم و نظریاتی داشتم. در زمان حیات آیت الله بروجردی - رضوان الله تعالی علیه - پیشنهاداتم را به ایشان منتقل کردم؛ و نوشتم که ایشان به دولت برسانند؛ نمی دانم ایشان به دولت نرساندند، یا ایشان به دولت رسانیدند اما دولت عمل نکرد.

من از تقوای آیت الله بروجردی بعید می دانم که یک مسائلی که در رابطه با سرنوشت مسلمین بود نرسانده باشند. تحقیقاً ایشان رسانیده اند، دولت بوده که به این درخواسته ا عمل نکرده.

حالا شما به عنوان مسئول دولت آمده اید از حوزه و از روحانیت نظر می خواهید راجع به اوضاع کشور! من چند مسأله می گویم و جدّاً می خواهم که به آنها عمل شود:

اولین مسأله اینکه این حوزه که شما آمده اید، طلاب و علما اینجا زندگی می کنند، با حداقل [لوازم ] زندگی. آنها برای دین مردم و تربیت مردم فعالیت می کنند؛ تا کشور را از نظر معنوی، از نظر اخلاقی تربیت کنند. اینها در واقع خدمتگزاران بی مزد و مواجب کشور هستند. هیچ توقع و انتظاری هم از دولت ندارند. تنها خواست آنها این است که مورد اذیت واقع نشوند.

اما آن چهار نکته اصلی که مورد نظر بود: اول مسأله دانشگاه هاست. من نمی دانم چه ارتباطی بین بی دینی و خلاف اخلاق با دانشگاه ها وجود دارد؟ چه ارتباطی بین این دو مسأله هست؟ آنها که دانشگاه می روند و از دانشگاهها فارغ التحصیل می شوند، واقعاً از نظر اخلاقی و دینی بسیار ضعیف هستند. واقعاً ضد اخلاق و ضد دین مطرح می شوند. چه ارتباطی بین این مسأله هست، من هنوز پی نبردم. ببینید این وضعیت از اساتید اینها هست؟ از محیط دانشگاه است؟ از وضعیت دولت است؟ بالاخره از هر منشأ هست جلوگیری کنید. این دانشگاه شوخی نیست. اگر کتابهایشان بدآموزی دارد، اگر معلمین آنها بدآموزی دارند، اگر محیط دانشگاه اینطوری است، باید به این جوانها رسید. اینها سازندگان آینده کشور ما هستند».

[امینی: تقصیرش با شماست. مسئولیت به عهده روحانیت است.]

امام: مگر روحانیت می خواهد افراد بی دین بار بیایند!؟ مخالف مسائل اخلاقی بار بیایند، ضداخلاق بار بیایند؟

[امینی: نه! منظور من این نیست. منظور من این است که در پدیدآمدن این مسأله، روحانیت مسئولیت دارد. وقتی این روش جدید آموزشی وارد کشور ما شد، آن موقع در کشور ما جز روحانیون، افراد باسوادی وجود نداشتند. رشته تعلیم و تربیت، بسته به روحانیت بود. بعد از تأسیس دانشگاه و بعد از روی کار آمدن نظام تحصیلی جدید، روحانیون به جای اینکه بیایند همکاری کنند و سر نخ را به دست بگیرند رفتند در حوزه ها و مساجد گوشه نشین شدند؛ و افراد غیر شایسته جایگاه اینها را گرفتند. من اعتراف می کنم که در بین استادان دانشگاه از هر صنفی وجود دارد حتی از گروه ها و اقلیت ها و غیراقلیت ها.

این هم مسئولیتش به عهده آقایان روحانی است.]

امام: آقا! می دانید آن موقع حکومت دست کی بود؟

[امینی: مشخص است، تأسیس دانشگاه برمی گردد به سال ۱۳۱۳ حاکم مشخص بود؛ معیّن بود.]

امام: شما نمی توانید بگویید، ولی من می توانم بگویم. آن موقع حکومت دست رضاخان بود. و می دانید که رضاخان دست نشانده انگلستان بود. اجنبی ها رضاخان را روی کار آورده بودند.

شما آقای امینی! می فرمایید آقایان علما می آمدند با فردی که دست نشانده اجنبی بود همکاری می کردند و دست به دست او می دادند!؟

نه! علما هرگز این کار را نمی کردند و نمی کنند.

آنها در انتظار این بودند که یا توان و امکاناتی به دست آورند تا خودشان حکومت را اداره کنند، یا اگر چنین توانی نداشتند در انتظار بنشینند؛ در خانه شان، در مساجد، در حوزه ها و در جاهایی که تماسی با حکومت نداشته باشد. بنابراین از روی حساب نمی توانستند با حکومت دست نشانده اجنبی همکاری کنند.

[امینی: دولت در خدمت علماست. ما وظیفه داریم که آقایان هر چه فرمودند اجرا کنیم. حالا، از جمعی از استادان درخواست شده که در کتابهای درسی تجدیدنظر کنند. در جمع استادان، بعضی از چهره های روحانی هم هستند، اینها مأمور شده اند که در اصلاح کتاب های درسی گامی بردارند. به نظر حضرت عالی هم خواهد رسید».]

امام: خانواده، مبنای جامعه ماست. اگر خانواده ها- از نظر اخلاقی- متزلزل شوند، تمام جامعه ما متزلزل خواهد شد. در رابطه با مسائل خانواده، دو مسأله مطرح است: یکی مسائل بی بند و باری ها، و بعد این ادعای تساوی حقوق [زن و مرد]، و پاره ای از مسائلی که امروز مطرح است.

اینها چه می گویند؟ اینها چه ادعایی دارند؟ اینها مگر ایرادی به اسلام دارند؟ اگر چنین است ما تکلیفمان را روشن کنیم، تکلیف آنها را هم روشن کنیم. اگر یک ضعف هایی هست؛ یا خلاف عدالت هایی از نظر اجرایی در کار هست شما حلش کنید تا کار به این وضعیت نکشد.

[آقای« شریف الزمانی»(معاون امورمذهبی نخست وزیر): بله آقا! اینها تعداد انگشت شماری از زنان هستند، اینها مشهور هستند، تعداد ایشان از تعداد انگشتان دست بیشتر نیست! بچشم! ترتیبی داده می شود.]

امام: رسیدگی به ازدواج و طلاق در محضرها هم لازم است. من به مسئولین امور اطلاع داده ام که مسأله طلاق خیلی مهم است. شرایطی که در ازدواج هست، خیلی سهل است، اما در رابطه با طلاق خیلی سخت گرفته شده. در مسأله طلاق، باید دو نفر شاهد عادل حضور داشته باشد؛ بعد نصیحتی صورت بگیرد. حتی الامکان سعی شود کانون گرم خانواده متلاشی نشود.

ولی این آقایان و محضری ها برای اینکه به حق ثبت خودشان برسند، تا یک زنی مراجعه می کند و از شوهرش شکایت می کند فوری کاری می کنند که طلاق صورت بگیرد- بی آنکه این صیغه طلاق را پیش دو نفر عادل بخوانند- در نتیجه، آن خانم هم خیال می کند طلاق گرفته می رود؛ در حالی که طلاق نگرفته، در واقع امر می رود و ازدواج می کند، و این پایه یک امر نامشروع قرار می گیرد؛ و به این ترتیب جامعه از نشر مسائل [خلاف ] عفت، به این روز می افتد که می بینید.

[مسأله دیگری که امام در اینجا مطرح فرمودند، مسأله رسیدگی به امور مردم بود. مردم در ناراحتی به سر می بردند. آن سال، سال سختی بود. زمستان بسیار سردی داشت. معروف بود که در همدان تعدادی از بی بضاعتها از سرما خشکیدند.]

امام: به وضع مردم برسید. خانواده های گرفتار زیاد هستند، باید با آنها کنار بیایید. به اینها کمک کنید، نه اینکه همیشه به فکر خودتان باشید.

[هنگام ظهر بود، نخست وزیر می خواست برود. امام تعارف کردند: با نان و پنیر طلبگی قناعت کنید! شریف الزمانی گفت: منظور آقا این است که با علما هم غذا شوید تا ببینید آقایان علما چه می کشند! بعد [نخست وزیر] گفت: نه! ما در سالاریه مهمان هستیم؛ اگر حضرت عالی هم افتخار دهید، اتومبیل می فرستیم، ناهار تشریف بیاورید.

آقا(امام خمینی) فرمودند: نه! من معذور هستم، نمی توانم. نخست وزیر رفت.]

(منبع: خاطرات ۱۵ خرداد ( تبریز) جلد ۳، قسمت دوم، ص ۹۲، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی. ضمناً نشریه ندای حق، ۱۳ / ۱۰ / ۱۳۴۰، سال دوازدهم، ش ۱۵، ص ۱ و ۴، شرح دیدار را با تفاوتهایی در متن اظهارات طرفین نقل کرده است. و صحیفه امام، ج ۲۱، ص: ۴۷۷ - ۴۸۱)

آیت الله عبدالرحیم عقیقی بخشایشی استاد حوزه و دانشگاه در۱۷ فروردین ۱۳۹۱فوت کردند.

توضیح نگارنده-پیراسته فر:« دکتر علی امینی»کیست؟

روز ۱۶ اردیبهشت ۱۳۴۰ به دنبال استعفای شریف امامی از سمت نخست‌وزیری، دکتر علی امینی به عنوان نخست‌وزیر جدید انتخاب شد.

 دکتر علی امینی ‌مجدی(متولد۱۲۸۴) فرزند محسن‌خان امین‌الدوله (داماد مظفرالدین شاه) و فخرالدوله، دختر مظفرالدین شاه.

1340؛عیادت علی امینی ازآیت الله سید ابوالقاسم کاشانی دربیمارستان بازرگانان تهران

عیادت دکترعلی امینی ازآیت الله سید ابوالقاسم کاشانی دربیمارستان بازرگانان تهران۱۳۴۰

« دکتر علی امینی»در سال ۱۳۲۰، معاونت نخست‌وزیر در کابینه قوام، ریاست هیات اقتصادی ایران و آمریکا، دبیرکلی شورای اقتصاد، نمایندگی تهران در دوره پانزدهم مجلس شورای ملی، وزیراقتصاد ملی در کابینه منصور و مصدق در سال‌های ۱۳۲۹ و ۱۳۳۰، وزیردارایی پس از کودتای ۱۳۳۲ در کابینه سپهبد زاهدی، رئیس هیات مذاکره کننده با نمایندگان کنسرسیوم (آمریکا، انگلیس و فرانسه) برای انعقاد قرارداد کنسرسیوم نفت با مستر پیچ، تصدی وزارت دادگستری در کابینه علاء و مسوولیت سفارت ایران در آمریکا.

امینی در کابینه زاهدی این بود که وی پس از کودتای ۲۸ مرداد در مقام وزیر دارایی کابینه سپهبد زاهدی مذاکرات با هندرسن سفیر آمریکا در ایران را در مورد کمک مالی به ایران و تأمین بودجه برنامه اصل ۴ ترومن اداره کرد. در سال ۱۳۴۰ به دنبال اعتراضات گسترده معلمان که به استعفای جعفر شریف امامی از مقام نخست‌وزیری انجامید، با وعده اعطای وام به نخست‌وزیری انتخاب شدواما پس از ۱۴ ماه نخست‌وزیری ادامه کار را ناممکن دانست و در ۲۶ تیر ۱۳۴۱ از مقام خود کناره‌گیری کرد.

در سال ۱۳۵۷ محمد رضا شاه جهت رهایی از بحران سیاسی و فروکش کردن تظاهرات ازچهره تقریباًانقلابی دکترامینی برای پست نخست‌وزیری کندکه وی این پیشنهاد را نپذیرفت و قبل از پیروزی انقلاب به اروپا رفت. سرانجام در روز ۲۱ آذر ۱۳۷۱ در سن ۸۷ سالگی در پاریس درگذشت و‌‌ همان جا به خاک سپرده شد./پایان مقاله مرحوم عقیقی بخشایشی.

توضیح نگارنده-پیراسته فر:رابطه آیت الله بروجردی باشاه ومراودات وتعاملات امام خمینی وآیت الله بروجردی اززبان نوه بروجردی

آیت‌الله سیدجواد علوی بروجردی(متولد فروردین ۱۳۳۰ شمسی)فرزندسید محمدحسین علوی، نوه آیت‌الله العظمی بروجردی و استاد درس خارج حوزه،می گوید:

آیت الله بروجردی پس از خروج از مشهد، به قم آمدند و هفت ماه در این شهر بودنداما ناگهان اتفاقاتی می‌افتد و بروجردی‌ها را تحریک می‌کنند که آیت‌الله بروجردی به شهر خودشان ببرند.

آیت الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی(مؤسس حوزه علمیه قم)متولدسال ۱۲۷۶ق-وفات ۱۸ ذی‌القعده سال ۱۳۵۵

امام جزء کسانی بود که بسیار تلاش می‌کردند تا آیت‌الله بروجردی به قم بیایند و با ایشان ارتباط داشتند. در این زمان  حدود هفت سال از رحلت آیت‌الله حاج‌شیخ عبدالکریم حائری گذشته بود.

سخت ترین دوران علمای قم نیز در همین دوره (ازرحلت آیت‌الله حائری تا آمدن آیت‌الله بروجردی) بود.

ازاین‌رو، علمای قم تصمیم گرفتند نامه‌ای به آیت‌الله بروجردی بنویسند و از ایشان برای سفر به قم دعوت کنند. نامه‌های متعددی از حضرت امام به آیت‌الله بروجردی در این زمینه وجود دارد که در یک مورد بسیار خاضعانه نوشته شده است:

«شما وعده فرمودید که در این تاریخ بیایید. ان‌شاءلله امیدوارم به وعده خود عمل کنید و اینجا همه فضلا منتظر هستند».

از محتوای این نامه چنین برمی‌آید که نامه‌ها و درخواست‌های متعددی به آیت‌الله بروجردی ارسال شده و آمدن ایشان به قم مسلم شده بود و بحث درباره زمان حرکت ایشان بود. ولی آیت‌الله بروجردی تا پیش از مریضی‌شان برای سفر به قم اقدام نکردند.

وقتی آیت‌الله العظمی بروجردی در بروجرد بودند، حضرت امام با ایشان ارتباط داشتند و نامه هایی از امام به آیت‌الله بروجردی از آن دوران در دست هست.

آیت الله سیدجوادبروجردی می گوید:پدر من (آیت الله سیدمحمدحسین علوی طباطبایی بروجردی،متوفی خرداد ۱۳۸۵)نقل می‌کردند، از امام   سؤال کردم، شما در مسئله آمدن آیت‌الله بروجردی به قم، بسیار تلاش کردید. به چه دلیل بر روی ایشان تأکید داشتید؟ 

امام در پاسخ فرموده بودند: پیش از آنکه آیت‌الله بروجردی به قم بیایند، مراتب علم و کمال و فضل ایشان را فهمیده بودیم. همه این مسئله را می‌دانستند. پس از رحلت آیت‌الله حاج‌شیخ عبدالکریم حائری، ضرورت داشت شخصیت بزرگی به قم بیاید و ما احساس کردیم که آیت‌الله بروجردی همان کسی است که ما می‌خواهیم.

آیت الله فیروزآبادی دربیمارستان(مؤسس بیمارستان)بالاسر-ایت الله بروجردی-مریضخانه(بیمارستان)فیروزآبادی

ایشان به مدت دو ماه در بیمارستان فیروزآبادی تهران بستری شدند.

دعوا سر مرجعیت یک روحانی نواندیش بالا گرفت!

«آیت الله سید جواد علوی بروجردی» می گوید: در این مدت(دو ماه  بستری)،بسیاری از شخصیت‌های روحانی و سیاسی از قم و تهران، از شاه گرفته تا دیگران، به عیادت ایشان آمدند.

 در این شرایط، فرصت بسیار خوبی برای کسانی که تقاضا داشتند ایشان به قم بیایند، فراهم شد.

در جریان ورود آیت الله العظمی بروجردی به قم، به غیر از حضرت امام خمینی چه کسانی نقش داشتند؟

در این خصوص، دو نفر در سازمان‌دهی حرکت ایشان به قم نقش اساسی داشتند؛ هرچند مراجع قم، به‌ویژه آیت‌الله صدر در سطح بالا تصمیم‌گیری کرده بودند، اما اقدامات عملی را این دو نفر انجام دادند: یکی امام خمینی از قم بود که مرحوم حاج‌آقا مرتضی حائری یزدی .

آیت الله محقق داماد: آخوند خراسانی در چارچوب اجتهاد پویای شیعه، دموکراسی را برای ما آورد/ امروز به چنین شخصیتی نیازمندیم

مرحوم آقاسیدمحمد محقق داماد و  دیگری مرحوم آقای سیدمحمد بهبهانی از تهران بود.

رابطه آیت الله بهبهانی بادربارشاه

امام تلاش می‌کرد طلاب و فضلا را به تهران ببرد و از روحانیون و شخصیت‌ها برای دعوت از آیت‌الله بروجردی نامه جمع می‌کرد. آقای بهبهانی هم در تهران همین کار را می‌کرد. ایشان همیشه با دربار حتی در زمان رضاخان هم رفیق بود و این رفاقت تا سال ۱۳۴۲ ادامه داشت که با آغاز حرکت های انقلابی روحانیت این رفاقت به هم خورد. مرحوم آیت الله بهبهانی در وقایع سال ۱۳۴۲ به دفاع از امام خمینی و تظاهرات مردم برخاست،

نصیری از جانب شاه برای ایشان-بهبهانی- پیغام آورده بود که اعلیحضرت فرمودند؛ دفاع از روحانیت، امام و مردم را رها کن و

ارتشبد نعمت الله نصیری ، رئیس ساواک

ازمخالفت ما دست بردار وگرنه دستور می­دهم ریشت را خشک خشک بتراشند – با همین تعبییر – مرحوم آیت الله بهبهانی جواب داده بود: سلام من را به اعلی حضرت برسانید و بگویید که: در ۲۸  مرداد۱۳۳۲ که من باعث شدم سلطنت شما برگردد

مردم آنقدر «تف» به ریش من انداختند که هنوز خشک نشده است، اجازه بدهید خشک بشود بعد بتراشید.

ایشان-بهبهانی- رئیس علمای تهران بود و این طور نبود که چون با دستگاه مرتبط بود، کسی به او اعتنا نکند. با روحانیون ارتباط داشت و علما، همچون آیت‌الله صدر، برای انجام بسیاری از کارهای خود، به آقای بهبهانی نامه می‌نوشتند.

آیت الله بهبهانی با امام هم رفاقت داشتند و نمی‌شد امام به تهران بروند و به دیدار آقای بهبهانی نرود یا برعکس. این دو شخصیت با هم هماهنگ بودند و در طول دو ماه اقامت آیت‌الله بروجردی در بیمارستان، تمام تلاش خود را به کار بردند تا ایشان را به قم بیاورند و سرانجام موفق شدند.

تمام تنظیمات ورود آیت‌الله بروجردی به قم را امام خمینی  بر عهده داشتند؛ جایگاه امام (س) نیز نزد آیت‌الله بروجردی بسیار بالا بود؛ به‌گونه‌ای امام اصرار داشتند برخی از افرادی که ارتباط نزدیک با دستگاه حکومت داشتند و یا از نظر فکری، دارای نوعی جمود فکری بودند را در اطراف آیت‌الله بروجردی راه ندهند.

ارتباط حضرت امام پس از استقرار آیت الله العظمی بروجردی در قم چگونه بود؟

آیت‌الله بروجردی پس از ورودشان به قم، تدریس را شروع کردند، علما در درس ایشان حاضر شدند. امام هم خودشان در درس آیت‌الله بروجردی شرکت کردند و دیگران را برای شرکت در درس ایشان تشویق می‌کردند.

آیت الله بروجردی «مُهر»خودرابه امام خمینی داده بود

آیت‌الله بروجردی در طول مدتی که در قم نبودند، امام را برای اداره کارهاجای خودشان برگزیده بودند و حتی مهر خود را در اختیار امام قرار دادند. یک چنین رابطه‌ای بین این دو بزرگوار برقرار بود.

آیت الله  مرتضی حائری برای من نقل کردند، پس از ورود آیت‌الله بروجردی به قم، سفری به عتبات رفتم. وقتی حوزه نجف را دیدم، در آنجا ماندم. اقامتم شش هفت ماه طول کشید. امام  برای من نامه می‌نوشت که چرا نمی‌آیی؟ من هم نوشتم: اینجا حوزه نجف است؛ حوزه هزارساله شیعه و حوزه شیخ طوسی است و می‌خواهم بمانم.

امام دوباره نامه‌ای به من نوشت که:

شیخ طوسی(آیت الله بروجردی) به قم آمده!

تو در نجف ماندی به حساب اینکه حوزه شیخ طوسی است؛ اما خبر نداری خود شیخ طوسی به قم آمده. زودتر بیا که این توفیق از دستت می‌رود. من هم برگشتم و بعد دیدم واقعاً همین‌طور است و تا آن موقع چنین درسی ندیده بودم».

بنابراین، امام خمینی به مراتب علمی آیت‌الله بروجردی اعتقاد داشتند. به نظر من، بسیاری از مبانی امام در اصول و فقه، برگرفته از آیت‌الله بروجردی است؛ از جمله در نظریه ولایت فقیه، موضوع علم اصول، و… از مبانی ایشان تأثیر پذیرفته بود.

آیت‌الله سیدابوالحسن اصفهانی  اواخر سال ۱۳۲۴ فوت می‌کنند

آیت‌الله بروجردی اوایل سال ۱۳۲۳ شمسی وارد قم می‌شوند،بنابراین، ورود آیت‌الله بروجردی به قم، یک سال و اندی با زعامت آقاسیدابوالحسن مصادف بود.

بی پولی دامن آیت الله بروجردی راگرفت

در این مدت، آیت‌الله بروجردی به کم‌پولی برمی‌خورد. یک زمان ایشان چنان بی‌پول شدند که پدر من می‌گفت حتی ایشان تصمیم گرفتند که به بروجرد برگردند.

ایشان-پدرم- نقل می‌کردند من هنوز داماد آیت‌الله بروجردی نشده بودم و در کوچه اتابکی منزل داشتم. عصر پاییز بود.من وامام-جداگانه-رفتیم منزل آیت الله بروجردی

رفتم منزل آیت‌الله بروجردی. دیدم روی زمین چمباته زده و سرش روی عصایش بود. سلام کردم. سرشان را بلند کردند و فرمودند سلام علیکم، و دوباره سرشان را روی عصا گذاشتند. در همان هنگام امام خمینی هم آمدند و سلام کردند. آیت‌الله بروجردی همان گونه به ایشان جواب داد. چند نفر دیگر هم آمدند و همین حالت بود.

امام خمینی از ما دل و جرئت بیشتری داشت. به آیت الله بروجردی گفتند: «آقا! چیزی شما را ناراحت کرده!؟»

تا امام این حرف را زدند، آیت‌الله بروجردی گویا منفجر شدند، و گفتند: «آقا! شما آمدید من را به قم دعوت کردید و آمدم اینجا؛ اما همان عایداتی که در بروجرد داشتم، در اینجا ندارم. این همه طلبه اینجا هست اما هنوز نمی‌توانم کوچک‌ترین کمکی به اینها بکنم. حتی زندگی خود من هم به‌سختی می‌گذرد. من می‌خواهم نسبت‌به بودنم در قم تجدید نظر کنم».

دلداری امام به آیت الله بروجردی

امام گذاشتند آیت‌الله بروجردی خودش را خالی کند. وقتی سخنان ایشان تمام شد، گفتند: «آقا! آن کسانی که از محضر شما تقاضا کردند به قم بیایید، برای پول شما را نیاورده‌اند. اینجا کسی از شما توقع پول ندارد. الآن آیت‌الله آقاسیدابوالحسن مرجع اعلی هستند.

همیشه این طور بوده که وقتی مرجع بزرگ‌تری بوده است، بزرگان دیگر هم این وضعیت را داشتند. این طبیعی است؛ اما این طور نمی‌ماند و اوضاع بهتر می‌شود».

از چپ به راست: امام خمینی، شیخ مرتضی حائری، آیت‌الله انگجی، شهید صدوقی، آیت‌الله سبحانی، آیت‌الله مکارم شیرازی، بنی‌صدر، آیت‌الله منتظری، آیت‌الله طاهری اصفهانی

شوخی امام خمینی-دراوج ناراحتی غمبار-آیت الله بروجردی !

سیدجواد:پدر من می‌گفت: آیت‌الله بروجردی فرمودند: «من همیشه بروجرد که بودم، در این ایام از سال به فقرا و طلاب زغال می دادم؛ اما امسال نتوانستم حتی زغال خود را تهیه کنم».

زغال را من می آورم!

امام شروع کردند به شوخی و گفتند: «من زغالم را گرفته‌ام؛ زغال‌های خودم را می‌آورم و تقدیم می کنم». آیت‌الله بروجردی هم خندیدند و قضیه تمام شد.

شیفتگی-دلدادگی- امام خمینی نسبت به آیت الله بروجردی

مرحوم آیت الله سیدمحمدصادق لواسانی، وکیل امام در تهران، نقل می‌کردند، امام خمینی یک حالت شیفتگی نسبت‌به آیت‌الله بروجردی داشتند و کارهایی می‌کردند که من در شأن امام نمی‌دیدم و به ایشان اعتراض می‌کردم؛ 

 مثلاً یک جا مشاهده کردم وقتی آیت‌الله بروجردی می‌خواستند برای نماز بروند، امام عبای ایشان را بر‌داشت، صاف ‌کرد و روی دوش ایشان ‌انداخت؛ یا دیدم هنگام خارج شدن از محفلی، کفش‌های ایشان را جلوی پایشان قرار داد. وقتی من اعتراض کردم،‌ امام ‌فرمود: «شما نمی‌دانید آیت‌الله بروجردی چه شخصیتی هستند و بودنشان در قم چه ارزشی دارد. اگر می‌دانستید اعتراض نمی‌کردید».

تذکرنگارنده -پیراسته فر::تصورنشودکه روابط آیت الله بروجردی باشاه درشأن روحانیت نبوده ویا ایشان درباری بوده است:

ارتباط آیت الله العظمی بروجردی با دستگاه شاه به چه شکلی بود و نظرشان درباره تشکیل حکومت دینی چه بود؟

نوه آیت الله بروجردی می گوید:دراین‌باره باید بگویم روابط ایشان با شاه، یک روابط خاضعانه نبود؛ نه با شاه رفاقت داشت و نه از او حرف‌شنوی؛ بلکه در موارد بسیاری، به او تعرض داشت. در قضیه اصلاحات ارضی، آیت‌الله بروجردی پیغامی کنایه­آمیز و تعرض­گونه توسط اقبال، نخست وزیر وقت به شاه داده بودند.

اقبال (نخست وزیر)خدمت آیت‌الله بروجردی رسید و گفت: اعلی حضرت پیغام دادند که تمام ممالک اسلامی همجوار ما اصلاحات ارضی کردند؛ با وجود اینکه اسلامی هم هستند، اما هیچ کس اشکال نگرفته است. چرا شما مخالفید؟!

آیت‌الله بروجردی در جواب شاه فرمودند:ممالک اسلامی همجوار ما اول جمهوری شدند بعد اصلاحات ارضی کردند.

جواب آیت الله بروجردی هم اساسی بود و هم اعمال قدرت کرد و با وجود آنکه مجلس اصلاحات ارضی را تصویب کرده بود، و مراحل قانونی طی شده بود اما حسب الامر حضرت آیت الله بروجردی به عنوان مرجع تقلید، این مصوبه متوقف می­شود. این مطلب در روزنامه های آن زمان مطرح و به این موضوع و جواب ایشان پرداخته شده است.

خود شاه در کتاب انقلاب سفید یا «مأموریت برای وطنم» می‌گوید: ما تمام کارها را در زمینه اصلاحات ارضی انجام داده بودیم؛ اما با دخالت یک شخصیت غیرمسئول ـ آیت‌الله بروجردی ـ برخورد کردیم.

روابط آیت‌الله بروجردی با حکومت، به‌گونه‌ای بود که عملاً آنها ملاحظه ایشان را می‌کردند؛ نه اینکه آیت‌الله بروجردی ملاحظه آنها را بکند. البته ایشان یک ویژگی داشت و آن اینکه در مقابله با شاه، او را تهدید می کرد که من از قم یا از ایران می‌روم. و در چند مرحله هم تهدید خود را عملی کرد و مردم درب خانه ایشان جمع شدند و نگذاشتند این اتفاق بیفتد.

 اوایل سال ۱۳۴۲ . شاه در جمله‌ای گفته بود روحانیون مفت‌خور و… هستند. امام خمینی  پاسخ می دهد: «حاج شیخ ما (عبدالکریم حائری) مفت‌خور است که وقتی مُرد، بچه‌هایش نان شب نداشتند بخورند یا آیت‌الله بروجردی که وقتی فوت شد، چقدر قرض داشت؟..»  

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:منبع این مصاحبه سایت جماران بنقل ازحوزه  است واما اصلاحاتی رویش انجام گرفته است،که بیشتردرانتخاب تیترهااست وافزودن توضیح نگارنده-پیراسته فر:شایداین سئوال برخوانندگان پیش بیایید که بین امام وآیت الله بروجردی اختلافاتی بوده:

علت اختلاف امام خمینی با آیت الله بروجردی اززبان(آیت‌الله سیّد احمد واحدی جهرمی) نماینده امام درسوریه:امام خمینی نسبت به آقای برجرودی ارادت و علاقه داشت منتها آقای بروجردی یک خادمی داشت که بعضی اوقات بدرفتاری داشت حتی من شنیدم امام خمینی گفته بود اگر آقای بروجردی این حاجی احمد(خادم مرحوم بروجردی) را بیرون کند ما حتی برای آقا ظرف آب پر می‌کنیم. تااین حد! آقای خمینی دارای قلب صافی بودند اما در وقت انتقام از دشمنان خدا هم حسابی شدید انتقام می­‌گرفت.

139604171204131811344014.jfif

آیت‌الله سیّد احمد واحدی جهرمی (متولد ۱۳۱۱ در جهرم)نماینده امام راحل در سوریه و تولیت حرم حضرت سکینه بود/مصاحبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶مشرق