وزیر:کل ترافیک کشور پنج ترابایت است، ما تا ۲۰ ترابایت ظرفیت داریم. در ترافیک بینالملل هم دارد کار انجام میشود، اما به دلیل بازگشایی مدارس افزایش تقاضا داشتیم(کاهش سرعت بخاطربارترافیک)
یکی از دلایل مشکلات تحریمی و افزایش هزینهها بوده که اپراتورها نتوانستند سرمایهگذاری لازم را انجام دهند، صنعت مخابرات کشور بومیسازی شده ...
علت کاهش سرعت اینترنت چیست؟
«زومیت» در گزارشی به کاهش سرعت اینترنت در روزهای اخیر پرداخت و نوشت: مشکلات اینترنت کشور در دو ماه گذشته افزایش درخورتوجهی یافته و امروز این مشکلات به اوج خود رسیده است. از حدود دو ساعت پیش نیز رادارهای ابرآروان که وضعیت ارتباطات اینترنت ایران را براساس اطلاعات زیرساخت کشور در لحظه رصد میکند، نشان داده است که وضعیت اختلال اینترنتی در ایران به اوج خود در شهرهای مختلف رسیده است.
مدیران برخی شرکتهای اینترنتی، اعلام میکنند که این مشکل ربطی به زیرساختهای شبکه آنها ندارد و «پهنای باند» ی که از شرکت ارتباطات زیرساخت میگیرند، با کاهش و کیفیت پایین مواجه میشود.
بهگفته شرکتهای اینترنتی، اینترنت در یک ماه گذشته در بعضی ساعتها دچار «پکتلاست» (packet loss)-قطع ارتباط باسرور- میشود.
براساس شنیدهها، از زمان تغییر وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات افزایش ماهانه و موردنیاز کشور در زمینه پهنای باند بینالملل اتفاق نیفتاده و کشور با کاهش پهنای باند اینترنت مواجه است. گفته میشود شورای عالی فضای مجازی که طبق دستوری باید مجوز واردات پهنای باند را به شرکت زیرساخت بدهد، مجوز واردات پهنای باند را برای این شرکت صادر نکرده است.
درحالیکه اپراتورهای اینترنتی اعلام میکنند مشکل اینترنت کشور از کمبود پهنای باند از سمت زیرساخت است، روز گذشته رئیس سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات رادیویی در گفتوگو با خبرگزاری ایرنا گفته است که پیرو شکایتهای مطرح شده درباره کندی اینترنت، مقرر شد که در اسرع وقت هم اپراتورها بهویژه شرکت مخابرات ایران و هم شرکت ارتباطات زیرساخت نسبت به توسعههای لازم اقدام کنند.
«حسین فلاح جوشقانی» رئیس سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات رادیویی تأکید کرده است:با آغاز سال تحصیلی جدید از مهرماه و برگزاری اغلب کلاسهای دانشجویان و دانش آموزان بهصورت مجازی میزان و حجم استفاده از اینترنت افزایش درخورتوجهی یافته است که این امر موجب کندی سرعت اینترنت در برخی نقاط و در ساعات پیک استفاده شد. این شلوغی در ساعات پیک درنهایت باعث نارضایتی برخی از مشترکان شد.
«حسین فلاح جوشقانی» اضافه کرده طبق جلسهای که با اپراتورها، مخابرات و شرکت زیرساخت داشتهاند، نقاط دارای مشکل در شبکه هم در اپراتورها و هم در شرکت ارتباطات زیرساخت شناسایی و مقرر شده که در اسرع وقت هم اپراتورها بهویژه شرکت مخابرات ایران و هم شرکت ارتباطات زیرساخت نسبت به توسعههای لازم اقدام کنند و سازمان تنظیم هم مسئول پیگیری موضوع تا انجام کامل اقدامات خواهد بود. او ابراز امیدواری کرده که با انجام این اقدامات، مشکل کندی اینترنت در ساعات پیک در برخی نقاط کشور حل و رضایت مردم حاصل شود.
ایسنا(۳ آبان ۱۴۰۰ )نوشت:در ماههای گذشته، کاربران فضای مجازی نسبتبه کندی سرعت اینترنت در ساعات مختلف شبانهروز اعتراض داشتند و درباره این نارضایتی بارها از سوی کاربران و کسب و کارها در شبکههای اجتماعی بحث و اظهارنظر شده است. حتی عدهای از کاربران و رسانهها این افت کیفیت را به اجرای طرح حمایت از حقوق کاربران فضای مجازی و خدمات پایه کاربردی ارتباط دادند و کاهش دستوری پهنای باند را دلیل اختلال اینترنت بیان کردند.
« عیسی زارعپور»وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات-توضیح داد: مشکل کلانتر ما این است که در چند سال گذشته سرمایهگذاری لازم برای توسعه ارتباطات به چند دلیل صورت نگرفته است. یکی از دلایل مشکلات تحریمی و افزایش هزینهها بوده که اپراتورها نتوانستند سرمایهگذاری لازم را انجام دهند که حالا بعد از تحریمها، خیلی از محصولات موردنیاز صنعت مخابرات کشور بومیسازی شده و این امید هست که ما بحث توسعه را بهسرعت در کشور دنبال کنیم.
کندی سرعت اینترنت تقصیر«کرونا»است!
« عیسی زارعپور» ادامه داد: بحث بعدی هم بحث «کرونا» بود که این صنعت را غافلگیر کرد و نیازمندیهای مردم به ترافیک چند برابر گذشته شده و شبکه برای این اندازه ظرفیت طراحی نشده بود. الان ما در شرایطی هستیم که باید به سرعت هم افزایش ظرفیت در لایه دسترسی داشته باشیم، توسط اپراتورها، هسته شبکه و ترافیک بینالملل.
وزیرارتباطات گفت:کل ترافیک کشور پنج ترابایت است، ما تا ۲۰ ترابایت ظرفیت داریم.
در ترافیک بینالملل هم دارد کار انجام میشود، اما به دلیل بازگشایی مدارس افزایش تقاضا داشتیم و همکاران به دنبال این هستند که متناسب با افزایش تقاضا، ظرفیت را افزایش دهند.
این اظهارات در حالی مطرح شد که در این مدت، اخباری مبنیبر وجود مشکل در کمبود« پهنای باند اینترنت» کشور مطرح شد و مدیران برخی اپراتورهای اینترنتی اینطور عنوان کردند که مشکل از زیرساختهای خدماتی آن ها نبوده بلکه پهنای باندی که از شرکت ارتباطات زیرساخت دریافت میکنند، کاهش یافته و با افت کیفیت مواجه بوده است و در شرایطی که با افزایش مصرف اینترنت در کشور، نیاز است که ماهانه به میزان پهنای باند کشور افزوده شود، بهدلیل مشکل خرید پهنای باند بینالملل و اشباع ظرفیت پهنای باند اینترنت کشور، مشکلات اینترنتی در زمان پیک مصرف، نمود بیشتری یافته است.
« ابوالفضل روحانی»معاون فناوری مرکز ملی فضای مجازی، در خصوص اخبار منتشره مبنی بر مخالفت این مرکز با افزایش پهنای باند در کشور گفت: پهنای باند اینترنت در کشور نه کاهش داشته و نه منعی برای توسعه آن وجود دارد. مسئله اینجاست که بدلیل بیتوجهی چند سال گذشته به توسعه زیرساختهای ارتباطی ثابت و عقبماندگی جدی کشور در این بخش، هر میزان از توسعه پهنای باند اینترنت پس از مدتی پاسخگوی نیازهای کشور نخواهد بود.
وی در پاسخ به چرایی اختلالات اخیر در کشور گفت: تنظیمگری وزارت ارتباطات در سالهای اخیر به نحوی بوده که مزیت رقابتی توسعه ارتباطات ثابت در کشور از بین رفته و عمده توسعه کشور بر مبنای ارتباطات سیار بوده است. در چنین شرایطی خواه ناخواه افزایش تقاضا برای دسترسی به محتوا یا خدمات داخلی و خارجی موجب اختلال و کاهش کیفیت دسترسی خواهد شد. مخصوصا اینکه در دو سال گذشته با فراگیری بیماری کرونا، میزان استفاده از خدمات پرترافیک مثل VODها و آموزش آنلاین به شدت افزایش یافته است. این مسئله کمبودها و توسعه نیافتگیها در زیرساخت ارتباطی کشور را بطور ملموس و بصورت عمومی هویدا کرده است.
طبق اعلام روابط عمومی مرکز ملی فضای مجازی، او در پاسخ بر چرایی عدم ورود مرکز ملی فضای مجازی به این شکل از توسعه در شبکه ارتباطی کشور توضیح داد: ما از سال ۱۳۹۶ توسعه زیرساخت ارتباطی ثابت و تغییر معماری شبکه ارتباطی کشور را بعنوان اولین نیازمندی و مهمترین مطالبه از وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات پیگیری میکردیم ولی همراهی مناسبی در این خصوص صورت نمیگرفت. البته خوشحالیم که جناب آقای دکتر زارع پور، وزیر ارتباطات دولت سیزدهم، توجه و توسعه به ارتباطات ثابت در کشور را بعنوان یکی از اولویتهای کاری خود قرار دادهاند. ارائه دهندگان خدمات ارتباطی کشور هم باید با ایشان همراهی کنند چون همه از توسعه ارتباطات ثابت منتفع میشوند. امیدواریم که با یک همکاری ملی، هرچه سریعتر این عقبماندگی جبران شود.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:اینکه وزیرارتباطات علت کندی سرعت اینترنت رابازگشایی مدارس دانسته است،در زمان تعطیلی مدارس که ترافیک سنگین تربود،همه دانش آموزان بایدبامعلمین درتماس می بودند -زمان دولت روحانی -چراآن زمان این مصیبت نبود!
۴۳۶سال به دنبال یک عالِم .محقِق اردبیلی...«شیخ بوطی »کیست؟
ما در زمان خود نه محقق اردبیلی را درک کردیم و نه مقدس اردبیلی را.
ماجرای اشتباه رئیس جمهور(رئیسی)درنامیدن«مقدس اردبیلی» محقق اردبیلی
«مقدس اردبیلی» و «محقق اردبیلی»، این ۲لقب متعلق است به «احمد بن محمد اردبیلی نجفی» که در قرن دهم هجری زندگی میکرده و پس از طی مقدمات تحصیل در زادگاهش ـ اردبیل ـ به نجف اشرف مهاجرت کرده و سپس در عهد صفویه در شیراز ساکن شده است، اما به نجف بازگشته و در رجب ۹۹۳ قمری(۹۶۴شمسی) فوت کردندو در جوار حرم مولا امیرالمومنین، علی علیهالسلام مدفون می باشد.
اینکه یک عالم دینی با دو لقب «مقدس» و «محقق» شناخته شود، ممکن است قدری دور از ذهن باشد و همین، بتواند گوینده را به اشتباه بیندازد.
سیدابراهیم رئیسی، روز روز جمعه(۳۰ مهر ۱۴۰۰) در جریان سفر به شهر اردبیل، طی سخنانی در جمع نخبگان و جمعی از مردم این شهر با اشاره به «همزمان نبودن دوره زیستی ما با عالمان دینی از اینکه امکان درک محضر فضلا و بزرگانی چون مقدس اردبیلی و محقق اردبیلی فراهم نیست»، اظهار تأسف و حسرت کرد و گفت: اردبیل مفاخر بسیاری دارد، ما در زمان خود نه محقق اردبیلی را درک کردیم و نه مقدس اردبیلی را.
این سخنان رئیس جمهور موجب شد تا نسبت دادن القاب یک نفر (احمد بن محمد اردبیلی نجفی) به دو نفر یک اشتباه و حتی گاف تاریخی تلقی شود. پس از آن، میزان مراجعه مخاطبان به موتورهای جستوجو برای کشف این تفاوت بالا گرفت.
آیا مقدس اردبیلی و محقق اردبیلی عناوین یک نفر است؟ پاسخ صفحات دانشنامهای «مثبت» است. به عبارتی، این دو لقب متعلق است به احمد بن محمد اردبیلی نجفی که در قرن دهم هجری زندگی میکرده و پس از طی مقدمات تحصیل در زادگاهش ـ اردبیل ـ به نجف اشرف مهاجرت کرده و سپس در عهد صفویه در شیراز ساکن شده است، اما به نجف بازگشته و در جوار حرم مولا امیرالمومنین، علی علیهالسلام بدرود حیات گفته و همانجا به خاک سپرده شده است.
مقدس اردبیلی را به دلیل مراعات کمنظیر او در حدود شرعی، «مقدس» لقب دادهاند و اتفاقاً این عنوان از «محقق اردبیلی» مشهورتر و جاافتادهتر است. در حالی که او به عنوان پژوهشگر و محقق علوم دینی چنان سرشناس بود که شیخ حر عاملی دربارهاش گفته است: «احمد بن محمد اردبیلی، عالمی فاضل، محققی عابد، مورد اطمینان و پارسا، عظیمالشأن و جلیلالقدر و معاصر شیخ بهایی بود.»
از سوی دیگر، اردبیل به عنوان «دارالارشاد» و «دارالعرفان» که «شهر مقدس» هم خوانده شده، محققان و پژوهندگان متعددی در طول تاریخ داشته که آیتالله سیدحسن عاملی، امام جمعه اردبیل تأکید میکند، محقق اردبیلی، لقب و عنوان محمد بن علی اردبیلی، نویسنده دو کتاب «جامِعُ الرّواة و اِزاحَةُ الاِشْتباهات عَنِ الطّرُقِ و الاِسْناد» «تصحیحالاسانید» است و دانشگاه محقق اردبیلی به اسم این رجالشناس قرن یازدهم نامگیر شده است و ممکن است نظر رئیس جمهور این فرد باشد.
اینکه یک عالم دینی با دو لقب «مقدس» و «محقق» شناخته شود، ممکن است قدری دور از ذهن باشد و همین، بتواند گوینده را به اشتباه بیندازد؛ اما نمیتوان از مقام علمی محمد بن علی اردبیلی هم به عنوان محقق بزرگ این شهر چشم پوشید. او که از شاگردان علامه مجلسی بوده و از او اجازه روایت داشته، در «شرححالنویسی» پژوهشگری نامدار است و استفاده از لقب «محقق» برای او نابجا نیست./فارس.
نماینده ولی فقیه در استان : آیتالله رئیسی در سخنرانی خود در اردبیل در واقع از ۲ عالم بزرگوار متفاوت نام بردند.
آیت الله سید حسن عاملی نماینده ولی فقیه در استان و امام جمعه اردبیل اما اعتقاد دارد که اردبیل در تاریخ پرافتخار خود دو شخصیت ارزنده پرورش داده که هر ۲ به محقق اردبیلی معروف هستند.
احمد بن محمد اردبیلی، معروف به «مقدس اردبیلی» از علما و فقهای شیعه در قرن دهم هجری بوده و در محلهٔ نیار اردبیل بدنیا آمده است.
وی در زهد و تقوا به درجهای رسید که به «مقدس» شهرت یافت و در تحقیق و ژرفنگری علمی هم به اندازهای تبحر داشته است که به «محقق» معروف شد..
«احمد بن محمد اردبیلی» در ماه رجب سال ۹۹۳ هجری قمری(تیرماه ۹۶۴شمسی) در نجف درگذشت و در کنار حرم حضرت علی(ع) به خاک سپرده شد.
«محمد بن علی» نیز از عالمان نیمه دوم قرن یازدهم هجری است و از محدثان و رجال مشهور شیعه است.
«محمد بن علی اردبیلی» از شاگردان «علامه مجلسی» و «جعفر بن عبدالله حویزی» است و کتاب معروف «جامع الروات» از تالیفات وی میباشد.
«محمد بن علی» در اصفهان، نجف و پس از آن در کربلا ساکن بود و در این شهر چشم از جهان فرو بست.
بنا به اعتقاد آیتالله سید حسن عاملی نماینده ولی فقیه و امام جمعه اردبیل، مقدس اردبیلی از مفاخر شیعه هستند و بزرگان میگفتند که اگر به این بزرگوار صرفاً «مقدس» بگوییم ممکن است علمیت ایشان تحتالشعاع قرار بگیرد.
امام جمعه اردبیل گفت: «محمد بن علی اردبیلی» مشهور به «محقق اردبیلی» صاحب کتاب مشهور«جامع الرواه» بودند که ایشان نیز واقعا از مفاخر هستند.
آیت الله عاملی ببان کرد: آیتالله رئیسی در سخنرانی خود در اردبیل در واقع از ۲ عالم بزرگوار متفاوت نام بردند.
۲ اشتباه دریک سفر
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:اشتباه اول درذکرنام عالم دینی اردبیل توسط رئیس جمهور.
اشتباه دوم درتوجیهات غیرمنطقی امام جمعه اردبیل درتأییداظهارات رئیس جمهور .
ما نه محقق اردبیلی را درک کردیم و نه مقدس اردبیلی را.
(۲ آبان ۱۴۰۰) عصر ایراننوشت:اردبیل مفاخر بسیاری دارد، ما در زمان خود نه محقق اردبیلی را درک کردیم و نه مقدس اردبیلی را."
این جمله رئیس جمهور رئیسی در اردبیل، سوژه چند روز اخیر کشور شده است. منتقدان از آن به عنوان «گاف» یاد می کنند و می گویند "محقق اردبیلی" و "مقدس اردبیلی" هر دو نام یک نفر به نام "احمد بن محمد اردبیلی" ، از علمای بزرگ شیعه در قرن دهم هجری است.
در پاسخ، آیت الله سید حسن عاملی، امام جمعه اردبیل گفته است: "آیتالله محقق اردبیلی که دانشگاه اردبیل نیز به نام ایشان است از مفاخر شیعه هستند که بزرگان میگفتند که اگر به این بزرگوار صرفاً مقدس بگوییم ممکن است علمیت ایشان تحتالشعاع قرار بگیرد.
نفر دومی که آقای رئیسجمهور منظورشان بود، آقای محمد بن علی اردبیلی مشهور به محقق اردبیلی صاحب کتاب مشهور "جامع الرواة" بودند که ایشان نیز واقعاً از مفاخر هستند، بنابراین آقای رئیسی از دو عالم بزرگوار متفاوت نام بردند."
در این باره دو نکته زیر قابل تامل است:
۱ - هیچ انسانی کامل نیست، ولو آن که رئیس جمهور باشد. همه هم ممکن است گاف هایی بدهیم و مگر من و شما تا کنون گاف نداده ایم یا تضمینی هست که در آینده نیز مرتکب خطا نشویم؟ هر چند که گاف انسان های معروف تر و مهم تر، بیشتر می پیچد و سر زبان ها می افتد. به همین دلیل است که چهره های معروف به ویژه سیاستمداران، مشاورانی متعددی در رشته های مختلف دارند که به آنها کمک می کنند کمترین خطاها را داشته باشند.
این که رئیسی گاف بدهد، بد است ولی بدتر از آن، وهن و تمسخر است که متاسفانه در یکی دو روز اخیر، با موج فزاینده ای از آن مواجه هستیم و بسیاری چنان از این موضوع، خوشحال و سر کیف هستند که انگار خود علامه دهرند؛ حال آن که اگر به اغلب شان بگویی "میزرا محمدتقی خان فراهانی" دستور قتل "امیرکبیر" را به کاشان برد، باور خواهند کرد چون نمی دانند که این دو، یک نفرند و اولی اسم است و دومی لقب و عنوان او!
برای من به عنوان یک ایرانی، گاف رئیس جمهور، خوشایند نیست ولی ترجیح می دهم بیش از آن که روی آن متمرکز شوم، به عنوان یک شهروند، از رئیس جمهور کشورم، کار و خدمت بخواهم.
در همین فقره اخیر، همین که رئیس جمهور کشورم، به یکی از استان ها (اردبیل) رفته تا از نزدیک با مشکلات آنجا آشنا شود و گرهی بگشاید، مهم تر از این است که درباره یک شخصیت تاریخی چه گفته است و اساساً یکی از انتقادات وارده به رئیس جمهور فعلی و اسلاف ایشان این است که فکر می کنند باید درباره همه چیز صحبت کنند؛ حال آن که مردم آنها را برگزیده اند برای کار و خدمت، و الّا آنچه در این ملک فراوان داریم، سخنران است!
۲- اما نکته دوم به سخنان آیت الله سید حسن عاملی، امام جمعه محترم اردبیل مربوط می شود. بعد از خواندن سخنان ایشان درباره اظهارات رئیس جمهور، کنجکاو شدم تا درباره فرد دوم مورد ادعای ایشان، یعنی "محمد بن علی اردبیلی" بیشتر بدانم چرا که تا کنون جایی نخوانده و نشنیده بودم که "محقق اردبیلی" لقب وی بوده باشد. همچنین می خواستم بدانم آیا این لقب واقعا متعلق به دو نفر است یا اظهارات امام جمعه اردبیل برای رفع و رجوع ماجرا بوده است؟
بنابراین به نوشته های خود آقای عاملی (منتشره در سایت دانشگاه مقدس اردبیلی) و نیز مکتوبات دیگران که در سایت ایشان منتشر شده، مراجعه کردم و دیدم که "محقق اردبیلی" و "مقدس اردبیلی" دو لقبی هستند که برای یک نفر (احمد بن محمد اردبیلی) به کار رفته است.
به جست و جوی خود درباره "محمد بن علی اردبیلی" ادامه دادم و در سایت های "مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی"، "دانشنامه اسلامی"،"ویکی فقه دانشنامه حوزوی"، "ویکی شیعه" و "دانشنامه تخصصی کتاب شناسی و زندگی نامه" به دنبال اطلاعات از "محمد بن علی اردبیلی" گشتم.
در هیچ کدام از این منابع، حتی یک بار هم از ایشان تحت عنوان "محقق اردبیلی" یاد نشده است و مکشوف نشد که امام جمعه محترم بر چه مبنایی می گویند "مشهور به محقق اردبیلی بوده اند" چرا که چنین شهرتی اساساً وجود ندارد.
چنین به نظر می رسد اولین کسی که در تاریخ از این شخص تحت عنوان «محقق اردبیلی» یاد کرده، «امام جمعه اردبیل» است که در توجیه سخنان رئیس جمهور، لقب محقق اردبیلی را که قرن هاست برای «احمد بن محمد اردبیلی» به کار می رود، به «محمد بن علی اردبیلی» داده است، مگر آن که جناب ایشان که از علمای بنام دیار اردبیل هستند، استنادات قوی تاریخی ارائه و ثابت کنند که شخص دوم هم در تاریخ با عنوان "محقق اردبیلی" شناخته می شده است و این لقب، متعلق به دو نفر است. هر چند که به فرض این که در جایی به ایشان هم محقق گفته باشند ولی بر اساس قاعده شهرت، این لقب وقتی بدون توضیح بیاید، متوجه احمد بن محمد است و نه فرد دیگر.
اگر مستندات متواتر و جدی ارائه نشود، باید گفت که اگر رئیسی گاف داده باشد (که از هر انسانی متصور است و این همه داد و قال ندارد)، امام جمعه اردبیل، گاف نداده، بلکه برای رفع و رجوع کردن یک گاف، تاریخ ۵۰۰ ساله را تحریف کرده است.
امیدواریم مستندات ایشان منتشر شود تا چنین اتهامی متوجه ایشان نشود و الا نه گاف رئیس جمهور که واکنش امام جمعه اردبیل به این گاف، در تاریخ خواهد ماند و البته نه به نیکی!./پایان.
نامه حجت الاسللام رحمتالله بیگدلی به امام جمعه اردبیل
باسمه تعالی
برادر گرامی، حجتالاسلام جناب آقای سید حسن عاملی امام جمعه محترم اردبیل
سلام علیکم
با آرزوی توفیق روزافزون برای آنجناب و تبریک میلاد مسعود رسول خدا (ص) و امام صادق (ع) پس از مشاهده مصاحبه کوتاهی از شما در برخی رسانهها در توجیه اشتباه رویداده در سخنرانی آقای سید ابراهیم رئیسی در اردبیل لازم دیدم که نکاتی را به شرح زیر به خدمت جنابعالی معروض بدارم:
۱. حضرتعالی میدانید که در فضای علمی حوزوی عنوان محقق اردبیلی و مقدس اردبیلی به وضع تعینی اختصاص به احمد بن محمد اردبیلی پیدا کرده است بهطوری که اطلاق آن، انصراف به آن بزرگوار دارد، همانطور که اطلاق عنوان حجتالاسلام در میان اهل سنت انصراف به ابوحامد غزالی و در میان شیعه انصراف به سید محمدباقر شفتی و اطلاق عنوان آیتالله تا قرن هشتم انصراف به ابومنصور جمالالدین حسن بن یوسف بن مطهّر حلّی و اطلاق عنوان آخوند در اصول فقه انصراف به ملامحمد کاظم خراسانی و در فلسفه انصراف به صدرالدین محمد بن ابراهیم قوام شیرازی و اطلاق عنوان علامه در فقه انصراف به علامه حلی و در عصر ما در فلسفه و معارف دینی و قرآنی انصراف به سید محمدحسین طباطبایی و اطلاق عنوان شیخ و شیخ اعظم و استاد مجتهدین انصراف به شیخ مرتضی انصاری و اطلاق عنوان صاحب جواهر انصراف به شیخ محمدحسن نجفی داشته است و دارد.
۲. شما بهخوبی میدانید که آقای رئیسی در سخنرانی خود در اردبیل به اشتباه پنداشت که محقق اردبیلی و مقدس اردبیلی دو نفرند و گفت:
«اردبیل مفاخر بسیاری دارد، محقق اردبیلی، مقدس اردبیلی…؛ ما در زمان خود نه محقق اردبیلی را درک کردیم و نه مقدس اردبیلی را، اما آیتالله مشکینی را دیدیم.»!
جامع الرّواة یا مجمع الرّواة
۳. بعد از اینکه این اشتباه آقای رئیسی بازتاب وسیعی در شبکههای اجتماعی و رسانهها پیدا کرد عدهای در صدد چاره برآمدند و ابتدا گفتند که آقای رئیسی دچار اشتباه لفظی شده است، اما چون دیدند که ادعای اشتباه لفظی در چنین موضوع مهمی از مصادیق بارز «دُونَهُ خَرطُ القَتاد» است در صدد علاج آن از راه دیگری برآمدند و گفتند منظور آقای رئیسی از محقق، مرحوم محمد بن علی اردبیلی مولف مجمع الرّواة بوده است، جالب اینکه از فرط عجله، «جامع الرّواة» را هم «مجمع الرّواة» گفتند که ما این اشتباهشان را متذکر شدیم تا در ادامه اصلاح کردند!
۴. در مرتبه آخر هم متوسل به شما شدند و از شما مصاحبه گرفتند که شما بگویید منظور آقای رئیسی از محقق، مرحوم محمد بن علی اردبیلی مولف جامع الرّواة بوده است!
۵. جناب آقای عاملی عزیز! شما بهخوبی میدانید که یکی از ارکان اصلی امامت جمعه عدالت و شجاعت حقگویی است و هرگونه اظهارنظر خلاف واقع برای توجیه امری نادرست مُسقِط عدالت است و امامان محترم جمعه نباید توجیهگر خطاها و اشتباهات دیگران باشند در حالی که امامت نماز صدها نفر را برعهده دارند و در صورت خلافگویی و توجیه نادرست خطاهای دیگران گناه اقتدای مامومین به امام جماعت و امام جمعهی فاقد عدالت برعهده آنان خواهد بود!
۶. جناب آقای عاملی! من در اینجا تصویر همه چاپهای کتاب «جامع الرّواة »محمد بن علی اردبیلی را تقدیم میکنم تا ببینید چون عنوان محقق برای او تعین پیدا نکرده در روی جلد هیچکدام از چاپهای کتاب جامع الرّواة از او با عنوان محقق نام برده نشده است.
اما تصویر کتاب «مجمع الفایدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان» احمد بن محمد اردبیلی نجفی معروف به مقدس اردبیلی و محقق اردبیلی را هم میآورم که چون عنوان محقق برای او تعین پیدا کرده، این عنوان در روی جلد این کتاب چاپ جامعه مدرسین حوزه علمیه قم آمده است!
شیخ طوطی با شیخ بوطی
۷. جناب آقای عاملی، این اشتباه آقای رئیسی مشابه اشتباه چند روز پیش ایشان در سخنرانی در کنفرانس وحدت اسلامی بود که از «شیخ محمد سعید رمضان البوطی» متفکر نامدار سوری با عنوان «شیخ طوطی» نام برد که واقعا فاجعه بود!
آقای رئیسی از این نوع اشتباهات زیاد دارد و چه ضرورتی دارد که شما در قامت امام جمعه اردبیل برای توجیه اشتباه ایشان سخنی بگویید که خداینکرده موجب بدبینی علما، اقشار تحصیلکرده و نمازگزاران محترم اردبیل به شما بشود؟!
۸. جناب آقای عاملی، از باب دستور الهی در آیه شریفه ۵۵ سوره مبارکه الذاریات: «وَذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْرَىٰ تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ؛ و پند ده، که مؤمنان را پند سود بخشد.» این سطور را تقدیم حضرتعالی کردم تا چه قبول افتد و چه در نظر آید!
والسلام علی من یخدم الحق لذات الحق و یسعی لاقامة القسط والعدل.
خدای بزرگ را به اسمای حسنایش میخوانم که به همه ما توفیق مجاهدت با نفس، شفقت بر خلق، صداقت در گفتار، درستی در کردار و تقوای الهی عنایت فرماید!
بنده خدا و طلبه علوم دینی/رحمتاله بیگدلی
زنجان، دوم آبان ۱۴۰۰ /میلاد مسعود رسول خدا(ص) و امام صادق(ع)
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:«شیخ بوطی» کیست؟
«محمد رمضان سعید البوطی»(محمد سعید رمضان البوطی) در سال ۱۳۴۷ هجری قمری (۱۹۲۹ میلادی) ۱۳۰۸شمسی، در روستایِ جلیکا در اطراف شهر جزیره بوطان زاده شد؛ این شهر در ترکیه و در همسایگی عراق و سوریه واقع است. وی و خانوادهاَش، به سبب انتساب به «جزیره بوطان»(ابن عمر)، «بوطی» نام گرفتند. در سال ۱۹۳۳ میلادی، هنگامی که محمد رمضان تنها چهار سال داشت، به همراهیِ پدرش «ملا رمضان بوطی» به دمشق هجرت کرد. سبب این هجرت مخالفتِ ملّارمضان با افکارِ اسلامستیزانهٔ آتاتورک بود.
«شیخ بوطی» از خانوادهای کردی بود و کردی زبانِ مادریاَش به شمار میرفت. پس از رسیدن به دمشق، «مادرِ محمّد رمضان» جان باخت و پدرش زنی ترکی را به همسری گرفت. بدین سبب، محمّد رمضان به سه زبان عربی، کردی و ترکی مسلّط بود.
در سال ۱۹۵۳ تحصیلاتش را در«معهد التوجیه الاسلامی» به نزد «شیخ حسن حبنکه میدانی»(متوفی۱۳۵۷شمسی، فرزندمرزوق) به پایان رساند و سال بعد به قاهره رفت تا تحصیلات دانشگاهیش را در الازهر کامل کند،
در سال ۱۹۵۵، گواهی شریعت از دانشکده شریعت الازهر و در سال ۱۹۵۶ دیپلم تربیت از دانشکده ادبیات عربی الازهر را دریافت نمود؛ و مقطع دکتری، را نیز در دانشگاه الازهر در سال ۱۹۶۵ گذراند و موفق به دریافت دانشنامه دکتری در رشتهٔ اصول شریعت اسلامی شد.
«علامه البوطی» ،پس از سالها به تدریس در دانشگاه شریعت دمشق ، به ریاست آن دانشگاه منصوب شد. از او بیش از ۶۰ عنوان کتاب به یادگار مانده است.
وفات:
«محمد سعیدرمضان البوطی»درپنج شنبه، ۱ فروردین ۱۳۹۲(۲۱ مارس ۲۰۱۳)٩ جمادی الاولی ١٤٣٤،طی یک عملیات تروریستی انتحاری،در «مسجد ایمان» در منطقه «مزرعه» در مرکز دمشق . درسن ۸۴ سالگی به شهادت رسید،دراین حادثه چندین نفردیگرهم کشته شدند.
اسارت۴۸سپاهی دست داعش:۱۴ مرداد ۱۳۹۰...آزادی(ورودبه ایران)۲۱ دی ۱۳۹۱
چگونه وزیرخارجه ایران(صالحی) مانع اعدام ۴۸ ایرانی(پاسداران گروگان) شد؟
«احمدی نژاد»درتماس با امیر قطر
۵۷ میلیون دلار بابت آزادی ۴۸ زائر اسیران ایرانی دست داعش ،نیمه مرداد ۱۳۹۱
نماینده تبریز: احمدینژاد برای آزادی فرمانده ارشدسپاه استان آذربایجان شرقی« سردارعابدین خرم »از اسارت داعش «۵۷ میلیون دلار» هزینه کرد
«احمد علیرضابیگی» نماینده تبریز در مجلس شورای اسلامی، در یک سخنرانی به شرح جزئیات آزادی عابدین خرم، استاندار جدید آذربایجان شرقی، از «اسارت داعش» با میانجیگری محمود احمدینژاد، رئیسجمهوری سابق، پرداخت.
نماینده تبریز در مجلس در یک سخنرانی که مربوط به قبل از انتخابات ۱۴۰۰ است و کانال تلگرامی «دولت بهار» وابسته محمود احمدینژاد روز یکشنبه آن را منتشر کرد، از قول رئیس جمهوری سابق میگوید که او «برای آزادی عابدین خرم، فرمانده سپاه آذربایجان شرقی و دیگر ایرانیهای اسیرِ داعش، ۵۷ میلیون دلار» هزینه کرده است.
به گفته آقای علیرضابیگی، «فرمانده سپاه عاشورا و فرمانده سیدالشهدا آذربایجان غربی توسط داعش اسیر شده بودند. رئیسجمهوری در جلسه شورای عالی امنیت ملی میگوید داعش ۵۷ میلیون دلار برای آزادی اسرا درخواست کردند که اعضای شورای عالی امنیت میگویند این مبلغ بسیار زیاد است و انشاءالله اجر این اسرا با شهادت است».
نماینده تبریز افزوده است که محمود احمدینژاد با این نظر «مخالفت میکند و بعد در تماس با امیر قطر درخواست میکند این مبلغ را متعهد شود».
او با اعلام اینکه «یکی از نیروهای اسیر ما سردار عابدین خرم بود که فرمانده سپاه عاشورا بود»، مدعی شده است: زمانی که این فرمانده سپاه آزاد شد، امیر قطر در لحظه «تحویل چک» از سوی وزیر خارجه ایران گفته بود: «من برای کاری که برای برادرم انجام دادم هیچ چیزی مطالبه نمیکنم».
مشخص نیست اگر امیر قطر چک «۵۷ میلیون دلاری» ایران را قبول نکرده است، چطور محمود احمدینژاد مدعی شده که تهران این هزینه را برای آزادی اسیران سپاهی پرداخت کرده است.
تایید نظامی بودن ایرانیان اسیر شده در حالی است که در زمان اسارت این افراد در مرداد ۱۳۹۱ در منطقه ریف دمشق، مقامهای جمهوری اسلامی به شدت نظامی بودن آنها را تکذیب و اعلام کردند که «داعش ۴۸ زائر ایرانی» را ربوده است.
این ادعا در حالی بود که افراد یاد شده به دست «ارتش آزاد سوریه» ربوده شده بودند و نه داعش. نظامیان یاد شده پس از ۱۵۸ روز اسارت، سرانجام در ۲۰ مهر همان سال آزاد شده و به ایران برگشتند./رادیوفردا،یکشنبه، ۲ آبان ۱۴۰۰
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:ماجرای گروگان گیری اتوبوس حامل پاسداران توسط داعش چه بود؟
«سردارحسین علایی» با اشاره به گروگانگیری افراد سپاه توسط داعش در سالهای قبل ابراز داشت: به یاد دارید در اوایل بحران سوریه، اتوبوسی از برادران سپاه برای زیارت حضرت زینب (ع) به سوریه سفر کرده بود و ۴۸ نفر از سپاهیان به دام «داعش» افتادند که از طریق «قطر» آزاد شدند.
وی گفت:اگر «قطر» بر روی «داعش» نفوذ نداشت، افراد ایرانی نیز آزاد نمیشدند پس آنها نفود دارند ولی این نفوذ به آن معنا نیست که برنامهریزی برای حمله به پاریس تحت مدیریت قطر، عربستان و ترکیه است.
فرمانده اسبق نیروی دریایی سپاه«سردارحسین علایی» در نشست علمی حضور روسیه در سوریه/۲۶ آبان ۱۳۹۴خبرآنلاین
چگونه وزیرخارجه ایران(صالحی) مانع اعدام ۴۸ ایرانی(پاسداران گروگان) شد؟
وزیرامورخارجه(صالحی) گفت:یک روز سردار عزیز آقای «سلیمانی» به من زنگ زد که آقای صالحی، میخواهند ۴۸ گروگان ایرانی در سوریه را فردا اعدام کنند، چه کار کنیم؟ به ذهنم رسید که با نخستوزیر قطر تماس بگیرم. گفتم ما این اقدام معارضان سوریه را از چشم شما میبینیم. شما بیجهت خودتان را در آنجا درگیر کردهاید. او هم به ما میگفت که شما روی اسب باخته شرطبندی کردهاید که بحث جدایی بود. گفتم آقای نخست وزیر! الان به من خبر رسیده که میخواهند فردا ۴۸ تن از عزیزان ما را اعدام کنند. اگر این اتفاق بیفتد، حداقل چیزی که میتوانم بگویم و این حداقلش است، این است که نمیدانم عواقب روابط ما و شما به چه سمت و سویی خواهد رفت. دیگر چیزی قابل پیشبینی نخواهد بود. گفت آقای صالحی! تنها راهی که هست این است که امشب به شبکه الجزیره بروم و به صورت زنده اعلام کنم که این ۴۸ نفر را اعدام نکنند. هر کسی این کار را کند چنین و چنان. از من خواست که آن شب تلویزیون را نگاه کنم. دیدم که ایشان آمد و بیان جالبی داشت. پس از آن معارضان جواب دادند که به پاس پیام نخستوزیر قطر دست نگه میدارند./ علیاکبر صالحی معاون رئیسجمهور و رئیس سازمان انرژی اتمی در گفتوگو با مجله «دیپلمات»۱۶ آذر ۱۳۹۴ایسنا
مدیریت سایت-پیراسته فر:احتمالاًبایداین اتفاق ۱۲ظهر امروز(جمعه، ۱۴ مرداد ۱۳۹۰) رخ داد،چون آقای صالحی درفرازها ومباحث دیگراین مصاحبه درحایی اشاره به سال۱۳۹۰داشته است./شبکه خبری العربیه نیزاخبارآزادی این عزیزان راپوشش داد تاریخ آزادی شنبه، ۲۳ دی ۱۳۹۱(٢٩ صفر ١٤٣٤)۱۲ ژانویه ۲۰۱۳، نوشته ولی گفته که اینهاسال پیش به اسارت نیروهای معارض درآمدندیعنی ١٤٣٣هجری قمری،۲۰۱۲میلادی،برعکس «سردارحسین علایی» که گفته «داعش» آنهارا به اسارت درآورده،شواهدودلائل بیانگراین است که نیروهای مخالف بشاراسددست به این اقدام زده بودند.
***
گروگانها چگونه آزادشدند
سال گذشته، مخالفان مسلح بشار اسد ۴۸ ایرانی را به گروگان گرفتند.
مخالفان می گفتند این ایرانی ها از اعضای سپاه پاسداران هستند که برای کمک
به رژیم سوریه در نبرد با معترضان در سوریه حضور یافتند. مقام های ایرانی
اما می گفتند که این ها شهروندانی بودند که برای زیارت به سوریه رفته اند.
سرانجام پس از چند دور مذاکرات، اتباع ایران در مقابل آزادی ۱۳۰ زندانی سیاسی در زندان های نظام بشار اسد، آزاد شدند.
«عابدین خرم» فرمانده سپاه ارومیه یکی ازاسرای آزاده شده تروریستهای داعش است.
«محمدتقی صفری» فرمانده سپاه بوشهر نیز از فرماندهان استانی سپاه هستند که به همراه ۴۶ نفر دیگر٬ سه روز پیش آزاد و به ایران بازگشته اند. یکی ازاسرای آزاده شده تروریستهای داعش است.
«حجت الاسلام کریم حسین خانی» نماینده پیشین ولی فقیه در سپاه ارومیه نیز یکی دیگر از اعضای آزاد شده سپاه در این کاروان بازگشته از سوریه است.
سایت
سپاه ارومیه و برخی سایت های محلی نیز روز جمعه بدون آنکه به نام کوچک
این روحانی و فرمانده سپاه اشاره کنند٬ از بازگشت آنها به این شهر و شرکت
در نماز جمعه خبر داده اند.
از استان آذربایجان غربی۱۴ نفر در این کاروان بودهاند که شامگاه پنجشنبه وارد ارومیه شدند.
«محمدتقی
صفری٬ »فرمانده سپاه بوشهر یکی دیگر از فرماندهان سپاه است که خبرگزاریها
بدون اشاره به مقام وی٬ اعلام کردهاند که او به بوشهر بازگشته است.
استاندار بوشهر به عنوان بالاترین مقام اجرایی استان در مراسم استقبال از این مقام سپاه در فرودگاه حضور داشت.
سایت های محلی جهرم نیز هویت کامل یک عضو آزاد شده سپاه را «علی جوادیان» اعلام کردهاند.
جوادیان
که از وی به عنوان رئیس بهداری«تیپ تکاور ۳۳ المهدی» جهرم یاد می شود٬
طی سخنانی در نماز جمعه این شهر٬ خود و ۴۷ نفر دیگر را سرباز آیت الله
خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی ایران معرفی کرده است.
خبرگزاری ایسنا و یک سایت محلی دیگر نیز هویت ۳ تن دیگر از کسانی که گفته می شود« عضو سپاه جهرم» هستند را ادیبی٬ الهی و همتی اعلام کرده اند.
در برخی گزارش ها از «صادق ادیبی» به عنوان فرمانده آماد و پشتیبانی «تیپ تکاور ۳۳ المهدی» جهرم یاد شده است.
همین گزارشها از «محمد الهی» و «امرالله همتی» نیز به ترتیب به عنوان فرمانده اطلاعات عملیات «تیپ تکاور ۳۳ المهدی» و رئیس معاونت نیروی انسانی این تیپ یاد کردهاند.
از استان فارس ۷ نفر در این کاروان حضور داشته اند که از هویت ۳ تن دیگر اطلاعی در دست نیست.
خبرگزاری
مهر نیز هویت سه تن از آزاد شدگان بیرجندی را بدون اشاره به شغل آنها «علی اکبر نوزادی»، «مرتضی قلیپور» و «حسین آسیابان» اعلام کرده است.
یک سایت محلی گناباد نیز هویت یکی دیگر از آزاد شدگان را حسین علی حسینی اعلام کرده است.
از استانهای خراسان رضوی و جنوبی شش نفر در این کاروان بودهاند که نام دو تن از آنها اعلام نشده است.
منبع:العربیه :شنبه، ۲۳ دی ۱۳۹۱(٢٩ صفر ١٤٣٤)۱۲ ژانویه ۲۰۱۳۰
مدیریت سایت-پیراسته فر:این ۴۸ نفر پاسدار ازنیروهای بازنشسته سپاه بودند که بعنوان شهروندعادی برای زیارت حضرت زینب به سوریه رفته بودند،سمتهای ذکرشده احتمالاً مسئولیتهای دوران اشتغالشان بوده.
«حجت الاسلام علی سعیدی» شامگاه پنجشنبه درآئین چهلمین روز شهادت سردارسرلشگر حسین همدانی
نماینده ولی فقیه در سپاه گفت: وقتی رهبر معظم انقلاب می گوید سوریه خط مقدم ما
است حضور ما در سوریه جنبه عاطفی، امنیتی و تکلیفی دارد.
وی گفت: ملت ایران در ۳۶ سال گذشته در تاریخ درخشیدند که این توفیق و درخشش و آینده بقای این عزت و عظمت نیز شرایطی دارد.
ملت ایران در سه دهه گذشته پرچم عزت را بر دوش گرفته بگونه ای که یک سربازش همانند «شهید همدانی» ۱۰۰ هزار بسیجی در سوریه تربیت کرد.
«نماینده ولی فقیه در سپاه» اظهار کرد: این درحالیست که دولت آمریکا بیش از پنج سال با حضور در سوریه دنبال اهدافی است ولی تاکنون هیچ غلطی نتوانسته بکند. پنج شنبه، ۲۸ آبان ۱۳۹۴ ایرنا
اظهارات سردار سلامی درباره حضور ایران در سوریه
از المیادین، «عمران الزعبی» وزیر اطلاع رسانی سوریه ضمن رد حضور نظامی ایران در این کشور، گفت: ایران در سوریه حضور استشاری دارد، نه نظامی./۲۱ مهر ۱۳۹۴خبرگزاری مهر
***
چرا ایران از سوریه حمایت میکند؟
«اندیشکده رند» در پاسخ به چرایی حمایت ایران از سوریه، بر عناصر اهمیت استراتژیک این کشور برای ایران تأکید کرده و تلاش برای مذاکره آمریکا با ایران بر سر مسئله سوریه را بیفایده ارزیابی کرد.
صراط:کارشناس مسائل ایران در این اندیشکده مدعی است که نقش ارتباطی سوریه میان ایران و حزبالله، ایجاد موازنه قدرت در منطقه و جلوگیری از پیشبرد منافع آمریکا و اسرائیل در منطقه مهمترین عواملی است که ایران را به حمایت از این کشور وا میدارد.
جمهوری اسلامی ایران در درگیریهای فعلی سوریه به منزله بازیگری است که نقشی حیاتی ایفا میکند. ایران حتی پیشتر از روسیه، بزرگترین حامی رژیم سوریه محسوب میشود. روابط تهران با دمشق در طول تاریخ بر منافع استراتژیک مشترک، از جمله خنثی کردن قدرت ایالات متحده و اسرائیل در خاورمیانه استوار است. هر دو کشور همچنین برای ایجاد موازنه در برابر دولتهای معاند عرب، به هم تکیه دارند.
اتحاد ایران و سوریه تا حد زیادی فاقد بعد ایدئولوژیک و مذهبی است. رژیم سکولار سوریه، توسط یکی از اعضای فرقه علوی، اداره میشود که ارتباط چندانی با اکثریت شیعه در ایران ندارد. با این حال جمهوری اسلامی ایران به عنوان تنها حکومت دینی در جهان، وابستگی مذهبی اندکی نسبت به رژیم اسد از خود نشان میدهد. در عوض، از نگاه تهران، سوریه مزایای استراتژیک زیر را برای ایران دارد: دروازه استراتژیک به سوی جهان عرب، سدی در برابر قدرت آمریکا و اسرائیل و شاید مهمتر از همه یک پل ارتباطی مهم برای دسترسی به حزبالله لبنان است. سوریه همچنین به منزله سپری است برای جلوگیری از بیثباتی داخلی در ایران.
موضع ایران در سوریه کاملاً مشخص است. ایران تمام تلاشش را برای نگاه داشتن بشار اسد بر سر قدرت انجام خواهد داد. اما تهران انقدر باهوش هست که بداند، رژیم اسد ممکن است سقوط کند. از این رو یک گام به جلو رفته و از علویان و سایر اقلیتهای شبه نظامی آنان حمایت میکند، نه فقط به این دلیل که بتواند نفوذش را در سوریه نگاه دارد، بلکه (و از همه مهمتر اینکه) برای اینکه بتواند ارتباط خود را به هر نحو با حزبالله حفظ کند.
علویان اغلب به عنوان شاخهای از تشیع به حساب میآیند، اما نباید تصور کرد که عنصر مذهبی عامل تضمینی برقراری ارتباط میان ایران و سوریه است. برخی از روحانیون شیعه، از جمله بنیانگذار روحانی حزبالله، امام موسی صدر، ممکن است علویان را به عنوان شیعیان واقعی به رسمیت بشناسند، اما آداب و رسوم مذهبی متفاوت، فقدان روحانیت سازمان یافته و برخی اعتقادات متفاوت، به وضوح آنها را از تشیع رایج در ایران متمایز میکند.
روابط نزدیک بین ایران و سوریه، بر پایه موقعیت ژئوپلتیک است نه مذهب. ایران مدتهاست که به سوریه به عنوان وزنه تعادلی در مقابل آمریکا، اسرائیل و رقبای عرب خود نگاه میکند. جنگ بین ایران و عراق همکاریهای بین ایران و سوریه را محکمتر کرد.
جمهوری اسلامی ایران، به دلیل تلاشهایش در جهت صدور انقلاب به دنیای عرب و به طور خاص قدرتهای بزرگ در جهان عرب، مانند عربستان سعودی، مصر و جنگ با صدام حسین که در طی جنگ مورد حمایت جهان عرب بود، در منطقه دچار مشکلات فراوان شد. سوریه در زمان حاکمیت پدر بشار اسد، یعنی حافظ اسد، تنها کشور خاورمیانه بود که به طور فعالانه در طول جنگ از ایران حمایت میکرد. حافظ رژیم بعثی عراق را به عنوان تهدیدی علیه منافع خود میدانست. جنگ بین ایران و عراق توان عراق را کم کرد و این کشور را تضعیف نمود در نتیجه سوریه را از حیطه توجه عراق خارج کرد.
جمهوری اسلامی ایران اندکی پس از آن، به عنوان یک قدرت بانفوذ در لبنان، یعنی حیاط خلوت سوریه، ظاهر شد. نادیده گرفته شدن حقوق شهروندی شیعیان لبنان، به همراه شور و شوق انقلابی در ایران، به تهران این اجازه را داد تا از طریق کمک به حزبالله، نفوذ خود را در لبنان افزایش دهد. حافظ اسد برخلاف پسرش، نسبت به دخالت و درگیری کامل ایران در لبنان تردید داشت اما او به ایران و حزبالله لبنان به عنوان وزنه تعادلی در مقابل دشمن اصلی خود یعنی اسرائیل نگاه میکرد. سوریه ایران را در جریان جنگ با عراق حمایت کرد و برای بهرهگیری بهتر از اتفاق میان ایران و حزبالله لبنان، سوریه تلاش کرد اتحاد نزدیکی با ایران برقرار کند. هر چند که اختلافات مذهبی میان این دو کشور بسیار بود.
بشار اسد اتحاد بین ایران و سوریه را در دوران حاکمیت پرآشوب خود حتی تا جائیکه پدرش با آن مخالف بود، تقویت کرد. دلیل عمده این کار نقاط ضعف و بحرانی رژیم وی بود، از جمله به خطر افتادن علویانی که حدود 12 درصد از جمعیت سوریه را تشکیل میدادند و اداره حکومت بر اکثریت سنی را بر عهده داشتند که همواره مستعد ایجاد ناآرامی و اختلاف بودند. سرکوب مخالفان، مشروعیت رژیم اسد را به خطر انداخت و حتی آن را بیشتر به ایران، به عنوان دولت حامی رژیم اسد، وابسته ساخت.
علاوه بر این ایران و حزبالله از منافع سوریه در مقابل تهدیدات خارجی دفاع میکنند. حمله آمریکا به عراق در سال 2003 برای رژیم سوریه به مثابه یک تهدید بود. این رژیم تصور میکرد که هدف احتمالی بعدی آمریکا، تغییر رژیم در این کشور است.
دمشق جنگ حزبالله لبنان و اسرائیل را در سال 2006 یک پیروزی برای خود نیز تلقی میکرد. برای اولین بار از سال 1973 یک نیروی مسلح عرب توانست در برابر حملات اسرائیل مقاومت کرده و به رغم متحمل شدن تلفات سنگین، آنها را عقب براند. حزبالله کاملاً به سلاحهای ایران و تاکتیکهای نظامی ایران، که ارزش ایران را در دید رهبر سوریه افزایش میداد، متکی بود.
به نظر میرسد رابطه امنیتی و نظامی سوریه با ایران پس از این جنگ افزایش پیدا کرد. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران، به عنوان قدرتمندترین و مهمترین حامی حزبالله، حمایت خود را از طریق آموزش نیروهای کلیدی امنیتی و نظامی و کمک به افزایش ظرفیتهای نظامی این کشور افزایش داد.
جمهوری اسلامی ایران که به دلیل پیگیری برنامه هستهای از نظر منطقهای و بینالمللی تحت فشار است، نمیتواند منتظر باشد که متحد خود را از دست بدهد. سقوط رژیم اسد نه تنها بر توانایی تهران در اعمال نفوذ بر دنیای عرب تأثیر میگذارد بلکه موجب کاهش توانایی آن برای حفظ نظامی حزبالله میشود.
بسیاری از سلاحهایی که از تهران به سوی حزبالله روانه میشوند از خاک سوریه میگذرند. یک راه ممکن دیگر ترکیه است. آنکارا که با تهران بر سر اعمال نفوذ در خاورمیانه رقابت دارد، از عبور هواپیماها و کشتیهایی که برای تجهیز سوریه و حزبالله (عازم هستند) از درون خاک خود جلوگیری میکند. ایران همچنین میتواند از طریق دریا این سیاست خود را پیش گیرد، اما این کشتیهای در معرض خطر بازداشت قرار میگیرند.
از بین رفتن مسیر سوریه به لبنان میتواند مانع از تجهیز دوباره حزبالله توسط ایران در جنگهای آتی با اسرائیل شود. چنین سناریویی میتواند اسرائیل را بیش از قبل بر آن دارد که نه تنها به حزب الله بلکه به تجهیزات هستهای ایران حمله کند. وجود هزاران موشک حزبالله که بعضی از آنها میتواند تلآویو و دیگر شهرهای مهم اسرائیل را هدف بگیرد، به منزله بهانهای برای انجام اقدام بازدارنده توسط اسرائیل است.
رهبر ایران درگیریهای داخلی سوریه را موضوعی سیاه و سفید میبیند. آیتالله خامنهای، رهبر ایران، معتقد است رژیم سوریه بخش مهمی از «محور مقاومت: در برابر اسرائیل و خط مقدم مبارزه ایران با آمریکاست.» برخی از مقامات رسمی ایران به موضوع حمایت بی حد و حصر تهران از رژیم اسد به دیده تردید نگریستهاند اما به نظر میرسد جمهوری اسلامی ایران سیاست حمایت همه جانبه را اتخاذ کرده است.
این امر ادامه خشونت در سوریه را تضمین خواهد کرد؛ اگر مخالفتها داخلی با جمهوری اسلامی در مورد این سیاست، سوریه نیز به شدت درگیر منازعات خونین خواهد شد. بنابراین به وجود آوردن نیروهای شبه نظامی سوری، بر اساس الگوی بسیج در ایران، میتواند به ایران کمک کند تا نفوذش را در سوریه بعد از اسد، که توسط اکثریت سنی اداره خواهد شد حفظ کند و مهمتر اینکه مسیر ارتباطی خود را برای تجهیز نظامی حزبالله، تثبیت نماید.
چشماندازها و سیاستهای ایران عدم تمایل ایران را برای مذاکره با آمریکا در مورد مسئله سوریه آشکار میکنند به ویژه زمانی که آمریکا و متحدانش قصد دارند تا رژیم علوی مسلط بر این کشور را سرنگون کنند. اما تهران ممکن است، در صورتی که تضمین شود سطح قابل توجهی از نفوذش بر سوریه باقی خواهد ماند، ممکن است نسبت به مذاکره تمایل نشان دهد. اما باید توجه داشت که چنین معامله نابرابری ممکن است نفرت کسانی را که در آینده ممکن است براین کشور حاکم شوند، برانگیزد. همزمان افزایش نفوذ ایران در سوریه پس از جنگ، در نهایت میتواند موقعیت آمریکا را نه تنها در سوریه بلکه در اکثریت جهان عرب ضعیفتر کند./ ۰۷ اردیبهشت ۱۳۹۲صراط
کمک ۴.۲ میلیارد دلاری ایران به سوریه
خبرگزاری صدا و سیما نوشت: معاون وزیر امور خارجه ایران تاکید کرد با هرگونه مداخله خارجی در سوریه مخالفیم و همه اختیارات باید به دست خود سوری ها باشد.
به گزارش شبکه تلویزیونی النیل، حسین امیرعبداللهیان در نشست طرف های داوطلب کمک به سوری ها در کویت گفت: «از بان کی مون دبیرکل سازمان ملل متحد به علت دعوت کردن از ایران برای شرکت در سومین کنفرانس بین المللی کمک کنندگان به سوریه قدردانی می کنم.
همچنین از شیخ صباح خالد الاحمد الصباح معاون اول نخست وزیر و وزیر امور خارجه کویت بابت برعهده گرفتن ریاست این جلسه تشکر می کنم. موضع ایران در خصوص تحولات سوریه بر دو اصل استوار است.
نخست: حمایت از خواسته های مشروع ملت سوریه برای اجرای اصلاحات در سوریه، و دوم: مخالفت با هرگونه مداخله خارجی در سوریه.
بنابراین هرگونه اصلاحات در داخل سوریه باید به دست خود سوری ها و به شکلی مسالمت آمیز صورت گیرد. اما متاسفانه برخی طرف ها به این دو اصل احترام نگذاشتند و ما شاهد تلاش هایی برای استفاده از تروریسم به عنوان ابزاری برای دستیابی به برخی اهداف در سوریه بودیم. جمهوری اسلامی ایران بر اصول اخلاقی و تعهدات انساندوستانه تمرکز دارد هرچند ایران نیز با تحریم های ناعادلانه مواجه است.
کشور من تدابیری برای حل برخی مشکلات ملت سوریه و کاهش آلام آن اتخاذ کرده است. در این چارچوب جمهوری اسلامی ایران از زمان آغاز بحران در سوریه، کمک های بشردوستانه به صورت کمک های غذایی و سوخت برای خانواده ها و آمبولانس به ارزش چهار میلیارد و دویست میلیون دلار به سوریه ارسال کرده است. این کمک ها به دولت سوریه و جامعه مدنی این کشور تحویل شده است./ ۱۲ فروردین ۱۳۹۴تدبیر
ماجرای اسارت وآزادی نیروهای سپاه بنقل «رجانیوز»:
۱۴ مرداد سال گذشته(جمعه، ۱۴ مرداد ۱۳۹۰) بود که تروریستهای مسلح حدود ساعت ۱۱ صبح روز شنبه (به وقت محلی) با حمله به یک اتوبوس حامل زائران ایرانی، همه ۴۸ سرنشین آن را ربودند.
این گروه از زائران ایرانی قبل از عزیمت به فرودگاه، قصد داشتند تا برای زیارت خداحافظی راهی مرقد مطهر حضرت زینب (س) در حومه شهر دمشق شوند که در جاده فرودگاه ربوده شدند.
آزادی همه زائران ایرانی با وجود انتشار برخی اخبار مبنی بر تهدید جان این زائران از سوی گروگان گیرها درست چند روز پس از اعلام طرح سه محوری بشار اسد برای حل بحران سوریه اتفاق افتاده است. موضوعی که تحلیلگران بین المللی آنرا اعطای یک پوئن مثبت به ایران به عنوان یکی از طرفهای موثر در بحران سوریه برای همراهی در حل این بحران بین المللی تفسیر کرده اند.
سلامت زائران و آزادی همه آنها بدون امتیازخواهی آشکار از ایران، از جایگاه ویژه ایران در منطقه خاورمیانه و نگرانی از ورود به مرحله چالش با ایران از سوی رقبا و یا دشمنان ایران حکایت دارد.
گفتنی است همزمان با انتشار خبر ربایش زائرین ایرانی توسط گروه های تروریستی مسلح در سوریه، هر چند تلویزیون العربیه و رسانه های جریان ارتجاع عربی،تلاش کردند عربستان و برخی دولت های منطقه را طرف حساب ایران در این ماجرا جا بزنند، اما جمهوری اسلامی به صورت رسمی اعلام کرد مسئولیت جان گروگان های خود را بر عهده آمریکا می داند. موضوعی که بلافاصله با واکنش مسئولین کاخ سفید روبرو شد و روند انتشار برخی اخبار مبنی بر احتمال کشته شدن برخی از گروگان های ایرانی را گرفت.
با این حال انتشار خبر آزادی و سپس آزادی گروگان های ایرانی و ورود آنها به ایران اسلامی، جایگاه خاص ایران در معادلات پیچیده منطقه خاورمیانه را بار دیگر باز نمایی کرده است.
زائرین دمشق به اسیری برده می شوند
«محمدرضا رئوفشیبانی» سفیر ایران در دمشق از تلاش های سوریه و کشورهای دوست و موسسات خیریه و بشر دوستانه منطقه ای برای آزادی اتباع ایرانی ربوده شده در سوریه تشکر و قدردانی کرد.
قضیه آن ۴۸ نفر اسیر که در سوریه گرفتار شدند هم در دوره شما اتفاق افتاد، سرانجام این ۴۸ نفر از چه کانالی آزاد شدند؟
قطر در آن ماجرا کمک بسیار مؤثری به آزادی اسرای ایران در سوریه داشت. وقتی قضایای سوریه داشت اوج میگرفت برخی دوستان عقیده داشتند که باید اعزام زائر به سوریه متوقف نشود اما در مقابل ما عقیده داشتیم که نباید هموطنان در معرض خطر قرار گیرند
با این حال بنا شد عدهای از دوستان(پاسدار) که عمدتا بازنشسته بودند برای زیارت به سوریه اعزام شوند.
یک روز عصر برادر عزیزم سردار سلیمانی به من زنگ زدند و گفتند فردا میخواهند اسرا را اعدام کنند. من پیش خودم گفتم خدایا من چه معجزهای میتوانم بکنم، فکر کردم تنها کاری که میتوانم انجام دهم این است که با وزیر خارجه قطر که همزمان نخستوزیر هم بود صحبت کنم. من با او تماس گرفتم و گفتم ۴۸
نفر از عزیزان ما را میخواهند فردا در سوریه اعدام کنند و از دید ما همه معارضین زیر چتر شما هستند
و اگر اتفاقی برای اینها بیفتد ما آن را از چشم شما میبینیم و شما را مسئول خواهیم دانست. به او گفتم حداقل چیزی که میتوانم بگویم این است که من نمیدانم روابط دو جانبه ما به چه سمتی خواهد رفت و دیگر از عهده من کاری برنخواهد آمد.
جوابش چه بود؟
وزیرامورخارجه:در جواب گفت همه معارضین زیر نفوذ ما نیستند. گفتم به هر حال ما آن را از چشم شما میبینیم.
در آن زمان امیر قطر هم رفتوآمدهایی به ایران بر سر سوریه داشت.
علی اکبرصالحی:درست است، مقامات قطر گمان میکردند در عرض دو سه هفته دولت سوریه سقوط میکند. خاطرم هست آقای احمدینژاد به امیر قطر گفت شما چرا اینقدر عجله دارید، حالا صبر کنید ببینیم چه میشود.
ادامه مذاکره با وزیر خارجه قطر به کجا رسید؟
تماس گرفت و مشخصات معارضه را خواست من هم از مسئولان سؤال کردم که گفتند نداریم.
در نهایت وزیر خارجه قطر گفت من تنها کاری که الان از دستم برمی آید این است که در تلویزیون الجزیره بهصورت زنده پیام بدهم هر کسی که گروگانهای ایرانی را در اختیار دارد باید از تعرض به آنان اجتناب کند و این کار را کرد .
بعد از پیام وزیرخارجه قطربود که تروریستها اعلام کردند « اقدام به اعدام اسرا نخواهند کرد» و از این مرحله به بعد مذاکرات جدی آغاز شد.
و «دکترحسین امیر عبداللهیان» و همتای قطری شان قرارگاهی در تهران دایر کردند که از آن طریق با معارضین در تماس دائم بودند تا زمانی که این ۴۸ نفر آزاد شدند./۷ مرداد ۱۳۹۶ ایسنا بنقل از مصاحبه«همشهری» با علیاکر صالحی .
اسامی گروگانها
عصر روز پنجشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۱ ؛ روزی که هواپیمای حامل زائران آزاد شده در سوریه از دمشق به سمت تهران حرکت کرد تا ۴۸ ایرانی پس از تحمل ۱۵۸ روز اسارت به دست نیروهای مسلح مخالفان سوریه در دمشق به آغوش خانودههای خود بازگردند.
به گزارش ایسنا، مراسم استقبال رسمی از زائران ایرانی آزاد شده با حضور مقامات و مسوولان کشور از جمله« علاءالدین بروجردی» رییس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی، حسن قشقاوی معاون پارلمانی، کنسولی و امور ایرانیان خارج از کشور وزارت خارجه در فرودگاه مهرآباد برگزار شد.
تعدادی از خانوادههای زائران آزاد شده از ظهر روز پنجشنبه در محل فرودگاه حضور داشتند تا پس از ورود به کشور آنها را به شهرهای محل اقامت خود ببرند.
رسانههای گروهی مختلف داخلی و خارجی این مراسم ورود را پوشش دادند.
حکایت از آن جا آغاز شد که سفارت جمهوری اسلامی ایران در دمشق روز جمعه ۵ اگوست ۲۰۱۱ برابر با ۱۴ مرداد ۱۳۹۰(۵ رمضان ۱۴۳۲) در اطلاعیهای اعلام کرد که ۴۷ زائر ایرانی در قالب کاروانهای آزاد راهی سوریه شده بودند و متاسفانه صبح همان روز در مسیر خود به حرم حضرت زینب سلام الله علیها در منطقه ریف دمشق از سوی گروههای مسلح دستگیر و ربوده شدند.
بخش کنسولی سفارت کشورمان همچنین اشاره کرد که با هماهنگی دستگاههای ذیربط امنیتی در سوریه پیگیر تعیین سرنوشت آنها هستند.
در اولین روزهای انتشار خبر ربودن شدن زائران ایرانی در سوریه ابتدا ۴۷ نفر اعلام شده و بعد یک نفر به این تعداد افزوده و ۴۸ نفر بیان شد.
پس از انتشار ربوده شدن ۴۸ زائر اخبار و شایعات بسیاری در رسانههای غربی و عربی مبنی بر نظامی بودن این ۴۸ نفر مطرح شد اما همان زمان یک مقام آگاه در وزارت امور خارجه اینگونه اخبار را به شدت تکذیب کرد.
یک روز پس از این گروگانگیری اخبار ضد و نقیض در رسانههای گوناگون درباره این ۴۸ نفر ربوده شده در دمشق ادامه داشت در همین راستا خبرگزاری شینهوا اعلام کرد که ۴۸ زائر ایرانی ظهر روز ۱۴ مرداد ۱۳۹۰ در مسیر فرودگاه دمشق از سوی گروههای مسلح سوری ربوده شده بودند، آزاد شدند. هم چنین شبکه المیادین که مقر اصلی آن در لبنان است نیز این خبر را اعلام کرد.
همچنین همان روز شبکه تلویزیونی العربیه وابسته به عربستان سعودی تصاویری ویدئویی که ادعا میشد۴۸ زائر ایرانی ربوده شده در شهر دمشق پایتخت سوریه هستند را پخش کرد. افراد مسلح وابسته به ارتش آزاد سوریه تعدادی کارت شناسایی را که به گفته خودشان متعلق به ایرانیهای ربوده شده بود، نمایش دادند.
یک وز بعد خبرگزاری رویترز به نقل از نیروهای ارتش آزاد سوریه گزارش داد که سه تن از زائران ایرانی ربوده شده توسط آنها در آنچه بمباران «نیروهای هوایی دولت دمشق» خوانده شده به شهادت رسیدهاند.
رویترز در گزارش خود افزود که نیروهای شورشی مخالف دولت سوریه پس از انتشار این ادعا تهدید کردهاند، در صورتی که ارتش این کشور حملاتش را متوقف نکند، بقیه گروگانهای ایرانی را خواهند کشت.
اما در ۲۲ مرداد ۱۳۹۰ حسین امیر عبداللهیان، معاون عربی و آفریقای وزیر امور خارجه کشورمان با اعلام سلامت تمامی زائران ربوده شده ایرانی در سوریه، گفت: اخبار تایید شدهای مبنی بر اینکه تمامی زائران ایرانی ربوده شده در سوریه در سلامت هستند در اختیار داریم و هیچ خبر و اطلاع تایید شدهای مبنی بر کشته شدن تعدادی از آنها نیست.
همچنین وی در گفتوگو با شبکه خبری العالم، اعلام کرد: تلاشهای وزارت خارجه برای آزادی زائران ربوده شده در سوریه همچنان ادامه دارد،اطلاعات مناسب و خوبی درباره مکان اختفای این افراد به دست آمده است و موضوع از کانالهای سیاسی دنبال میشود تا زائران از دست تروریستها آزاد شوند.
معاون وزیر خارجه کشورمان در عین حال با رد ادعای شورشیان سوری درباره عضویت زائران ایرانی گروگان گرفته شده در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی،گفت: برنامه ربودن زائران ایرانی از پیش طراحی شده بود.
وی تاکید کرد: ما قویا هرگونه ادعای برخی از رسانههای گروهی مبنی بر اینکه این زوار از نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بودهاند، را رد میکنیم؛ این زائران به مناسبت میلاد امام حسن مجتبی(ع) عازم زیارت بودند، اما طرفهایی به دنبال ربودن اتباع و زائران ایرانی در سوریه هستند.
همچنین «محمدرضا رئوف شیبانی» در گفتوگو با ایسنا اعلام کرد: طبق پیگیریهایی که تاکنون شده است با حضور مسوولان و مقامات دستگاههای مربوط در سوریه، کمیتهای سیاسی امنیتی تشکیل شد که این موضوع به صورت میدانی پیگیری شود. بر اساس اطلاعاتی که در اختیار است، عملا مکان اختفاء و نگهداری این ۴۸ زائر ایرانی شناسایی شده و در حال مذاکره با مسوولان و برای آزادی زائران ایرانی ربوده شده با دولت سوریه در تلاش مستمر هستیم جریانهای ذیربط هستیم.
همچنین «علی اکبر صالحی» وزیر امور خارجه کشور مان علاوه بر تماسهای تلفنی با وزیر خارجه سوریه و نخستوزیر قطر ، دو روز بعد در ۱۷ مرداد ۱۳۹۰ در سفری یک روزه به ترکیه درباره آزادی اسرای ایرانی ربوده شده در سوریه با مقامات این کشور دیدار و گفتوگو کرد و از دولت آنکارا خواست، تمامی تلاش خود را برای کمک به حل سریع و موثر این مساله به کار گیرد.
در این میان در مهرماه گردان البراء وابسته به گروه تروریستی موسوم به ارتش آزاد سوریه اعلام کرد که این گردان مهلت اعلام شده خود به ایران را در خصوص شهروندان به گروگان گرفتهاش برای «مدت کوتاهی» تمدید میکند تا به این ترتیب زمینه را برای مذاکره فراهم کند.
این گردان که متشکل از معارضان سوری بود چند روز گذشته در ویدئویی اعلام کرد که بعد از پایان مهلت دو روزهاش، گروگانهای ایرانی را خواهد کشت. آنها در این نوار ویدئویی خواهان عقبنشینی از ناحیه الغوطه شده بودند.
این گروه با انتشار تصاویر جدیدی از گروگانهای ایرانی بر روی اینترنت اعلام کرد که در پاسخ به میانجیگری برخی کشورهای عربی، مهلت تعیین شده را به منظور مبادله گروگانهای ایرانی با زندانیان دربند زندانهای سوریه تمدید میکند.
پس از انتشار این خبر، «حسن قشقاوی» معاون کنسولی، پارلمانی و امور ایرانیان وزیر خارجه کشورمان درباره مهلت اعلام شده از سوی شورشیان سوری درباره به زائران گروگان گرفته شده ایرانی در سوریه گفت: خوشبختانه خبری مبنی بر اجرای تهدیدات نداشتهایم و باید بگویم هرگونه تهدید غیرانسانی خلاف قوانین بینالمللی است.
هم چنین وی در آبان ماه به ایسنا اعلام کرد: جمهوری اسلامی ایران با کمک دولت سوریه و کشورهای تاثیرگذار بر مخالفان سوریه برای آزادی ایرانیان به گروگانگرفته شده تلاش میکند.
از طرف دیگر در اوایل آبان ماه شیبانی سفیر ایران در سوریه در گفتوگوی تلفنی با تعدادی از خانوادههای ۴۸ زائر ایرانی ربوده شده در سوریه، با اشاره به اینکه طبق آخرین اطلاعات به دست آمده، از سلامت همه آنها مطمئن هستند، گفت: تلاشهای مستمر و پیگیری دستگاههای ذی ربط از جمله سفارت کشورمان در دمشق درجهت آزادسازی ۴۸ زائر ایرانی همچنان ادامه دارد.
پس از گذشت نزدیک به ۱۵۸ روز از گروگانگیری ۴۸ زائر ایرانی در دمشق در ۲۰ دی ۱۳۹۱ از سوی نیروهای مسلح مخالفان سوریه آزاد شدند و عصر روز چهارشنبه در «هتل شرایتون» دمشق مورد استقبال مقامات ایرانی از جمله سفیر ایران در دمشق قرار گرفتند.
پس از آزادی این ۴۸ زائر ایرانی بار دیگر موجی از شایعه پراکنیها از سوی رسانههای خارجی آغاز شد، رونامه وطن چاپ ترکیه مدعی شد: ۴۸ زائر ایرانی در مقابل دو هزار و ۱۳۰ نفر در سوریه که در میان آنها اتباع ترک حضور دارند و ۷۳ نفر از آنان زن هستند، آزاد میشوند. اما خلف المفتاح، معاون وزیر اطلاعرسانی سوریه در پاسخ به اینگونه ادعاها گفت: هیچ معاملهای برای آزادی زائران ایرانی صورت نگرفته است.
وی افزود: آزادی زائران ربوده شده ایرانی، یک تلاش گروهی و جمعی بود.
همچنین برخی رسانههای ترکی مدعی شدند که این ۴۸ زائر ایرانی در سوریه با چهار خلبان ترک دستگیر شده در سوریه معاوضه شدهاند که این خبر نیز از سوی وزارت خارجه ترکیه تکذیب شده است.
علی اکبر صالحی وزیر امور خارجه کشور مان پس از آزادی این ۴۸ زائر ایرانی در سوریه در گفتو گوی تلفنی با وزرای خارجه قطر و ترکیه و مسولان سوریه در جهت مشارکت آزادی آنها قدردانی کرد.
پس از ۱۵۸ روز اسارت، این افراد بعداز ظهر روز پنجشنبه به ایران و به آغوش خانودههایشان بازگشتند.
فارس نوشت: اسامی ۱۱ زائر ایرانی که روز گذشته در سوریه گروگان گرفته شدهاند، اعلام شد.
روز گذشته ۱۱ نفر از زائران یک کاروان ایرانی که عازم زینبیه دمشق بودند، پس از خروج از شهر حلب توسط گروهی از معارضان سوری به گروگان گرفته شدند.
اسامی این ۱۱ زائر به این شرح است:
۱-غلامحسین درویشی
۲-محمدسرهنگ فلاح
۳-صحبت الله حسین پور
۴-شاه مراد نجفی
۵-علی محمودی
۶-حسن بازگیر
۷-شاه قلی کردعلی وند
۸-علی عباس رزانی
۹.درویش علی فتحی پور
۱۰-چراغ علی عالی پور
۱۱-نورالدین بهاروند
جزئیات ربودن ۱۱ ایرانی در مسیر «حلب-حماه» در شمال سوریه تشریح شد
ایرانا نوشت: زائران یک کاروان ایرانی از استان لرستان بامداد چهارشنبه در مسیر حلب به حماه در شمال سوریه پس از خروج از شهر حلب از سوی افراد مسلح مورد حمله قرار گرفتند.«حلب-حماه»
در جریان این حمله افراد مسلح پس از بستن جاده با سنگ و سد کردن راه اتوبوس حامل ۴۵ زایر ایرانی با سلاح و شلیک گلوله آن را از مسیر اصلی خارج و در یک جاده فرعی متوقف کرده و سپس ۱۱ نفر از مردان جوان این کاروان را ربوده و ۳۴ نفر دیگر شامل ۲۹ زن و ۴ مرد سالخورده و دو کودک را راهی شهر دمشق کردند. افراد مسلح در جریان این اقدام ضمن ربودن ۱۱ عضو کاروان ، گذرنامه همه مردان ، پول و موجودی آنان را نیز به زور گرفته و حتی شش سیلندر گاز و مواد غذایی اعضای این کاروان را نیز که قصد داشتند تا از سوریه عازم عراق شوند از خودرو آنان ربودند.
محمد حسین عینی یکی از مردان سالخورده این کاروان پس از ورود به دمشق گفت : ما از خرم آباد به قصد زیارت حضرت زینب (س) عازم سوریه شدیم و شب گذشته وارد شهر حلب شده و با اعلام این که اتوبوس ایرانی خطر دارد ، اتوبوس را در حلب عوض کردند و ما سوار اتوبوس سوری شدیم و گفتند این اتوبوس بهتر است. وی با اشاره به این که افراد مسلح با خود سلاح و نارنجک داشتند ، افزود : برخی از آنان وارد اتوبوس شدند و به افراد اخطار کردند که کسی از جای خود تکان نخورد و سپس اعلام کردند که مردها از خودرو پیاده شوند.
این زایر که بیست میلیون ریال پولش از سوی افراد مسلح ربوده شده است ، افزود : پس از پیاده کردن مردهای جوان آنان را با خود بردند و ما را در نزدیک یک پمپ بنزین رها کردند و ما تا صبح در این محل ماندیم.
عینی با اشاره به این که این افراد دارای لباس عربی بودند ، افزود : آنان ابتدا به ما گفتند که ما مامور هستیم و ما نیز که حدود ۵۰ پاسگاه را در طی مسیر پشت سرگذاشته بودیم ، باورمان شد ولی در نهایت مسلح و دزد از آب در آمدند و حتی کپسول های گاز و مواد غذایی کاروان را نیز از ماشین خارج کرده و ربودند. وی با اشاره حضور مدیر ، روحانی و آشپز کاروان در بین 11 فرد ربوده شده ، افزود : آنان روحانی کاروان را زدند و در زیر بارش باران مردان کاروان را پیاده کرده و ربودند ولی با زنان کاری نداشتند.این زایر ایرانی افزود : هنگام ثبت نام به ما اعلام شده بود که این کاروان دارای مجوز است .
یک زن زایر ایرانی نیز که همسرش به نام محمد در بین ۱۱ مرد ایرانی ربوده شده است ، گفت : شغل همسر من آزاد و راننده تاکسی است و مابقی افراد ربوده شده نیز کشاورز هستند. وی افزود: ما برای زیارت آمدیم و سه روز تمام در راه بودیم و افراد مسلح به ما اعلام کردند که شوهر شما و مردهای دیگر را روز بعد آزاد می کنیم .
«شمس الله حسین پور» دیگر زایر ایرانی وارد شده به دمشق نیز در حالی که فرزند خردسال خود را در آغوش داشت ، گفت : حدود ۲۰ دقیقه در بیابان حرکت کردیم، افراد مسلح گفتند تلفن همراه خود را تحویل دهید، شماری از مردها را پیاده کردند اما یک پیرمرد را برگرداندند. وی افزود: گذرنامه های زنان را پس دادند، مرا که بچه در بغل داشتم ، آزاد کردند، از جمله مردان که ربودند می توان به روحانی ، مدیر و آشپز کاروان اشاره کرد. حسین پور ادامه داد: کاروان از استان لرستان به هدف زیارت عتبات مقدسه سوریه و سپس عراق راهی سوریه شد، در شهر حلب اتوبوس ایرانی با یک دستگاه اتوبوس سوری عوض شد. وی تصریح کرد: از شهر حلب که خارج شدیم، صدای گلوله شنیدیم، سپس چهار فرد مسلح آمدند و گفتند که پلیس هستند و به ما گفتند که نترسید.
این زایر ایرانی ادامه داد ، افراد مسلح پس از پیاده کردن مردهای جوان و برخی مردهای مسن به راننده گفتند که حرکت کند و یکی از افراد ربوده شده برادرم بود . او نمی خواست به این سفر بیاید اما ما اصرار کردیم برای این که در سفر تنها نباشیم با ما بیاید.
«صحبت الله حسین پور» با اشاره به این که برادرش ۳۵ ساله است، افزود: ربایندگان گفتند که فردا ساعت ۶ افراد را آزاد می کنند.
«عبدالمجید کامجو» کنسول سفارت جمهوری اسلامی ایران در سوریه- نیز در جریان اسکان زایران مزبور در یکی از هتل های نزدیک حرم حضرت زینب (س) گفت: از قبل اطلاع رسانی شده بود که افراد زایری که قصد زیارت عتبات مقدسه در سوریه را دارند ، فقط از کانال های رسمی به ویژه هوایی سفر کنند.
وی افزود : افراد مسلح حتی زیور آلات زوار ایرانی را به سرقت می برند و افرادی که به قصد زیارت می آیند را می ربایند ، آنان می خواهند به ایران فشار آورند و بگویند این زوار نظامی هستند اما شواهد آن را تکذیب می کند.
مسعود اخوان- مدیر دفتر سازمان حج و زیارت جمهوری اسلامی ایران در سوریه- نیز گفت: متاسفانه شاهد ربوده شدن زوار هستیم که به قصد زیارت عتبات مقدس در سوریه و سپس عراق به سوریه آمده اند.
وی با بیان این که مهاجمان مسلح ۱۱ مرد ۳۰ تا ۶۵ ساله کاروان را پس از گرفتن تلفن همراه ربودند، افزود: با پیگیری های به عمل آمده بقیه اعضای کاروان چهارشنبه شب وارد دمشق شده و اسکان یافتند.
اخوان توصیه کرد که زوار فقط از طریق دفاتر مجاز سازمان حج و زیارت ثبت نام و با توجه به ناامنی جاده های حمص و حماه در صورت امکان از طریق هوایی به سوریه سفر کنند.
راننده خودرویی که مورد حمله افراد مسلح قرار گرفته است نیز گفت: فردی به نام ابورمضان هماهنگ کننده کاروان بود و قرار بود آنان را به دمشق برسانم، ما بعد از ساعت یک بامداد حرکت کردیم ، مدیر کاروان اصرار کرد که شب حرکت کنیم.در جریان این آدم ربایی که دومین مورد در یک هفته گذشته است.
۱۱ نفر به اسامی: «نورالدین بهاروند»(مدیر کاروان)، «حجت الاسلام علی رازانی»( روحانی کاروان) ، «حسن بازگیر»(آشپز) ، «صحبت الله حسین پور» ، «شاه مراد نجفی» ، »چراغعلی عالی پور» ، «شاه قلی قلاوند» ، «محمد فرهنگ فلاح» ، «درویش علی فتح پور» و «علی محمودی» ربوده شدند.
پنجشنبه هفته گذشته نیز ۱۱ نفر دیگر از زایران مرودشت استان فارس از سوی افراد مسلح در همین منطقه ربوده شده بودند. مسوولان امور حج و زیارت و امور کنسولی به زایران ایرانی پیشنهاد می کنند که در مقطع کنونی از سفر زمینی به سوریه پرهیز کرده و در صورت تصمیم برای این کار با کاروان های دارای مجوز سازمان حج و زیارت و ایرانگردی به سوریه سفر کنند. این کاروان ها در هماهنگی با مسوولان امور زیارتی در سوریه اقدامات لازم را برای اطلاع از وضعیت امنیت راه ها در سوریه و زمان مناسب حرکت زایران و کاروان انجام می دهند./پنجشنبه ، ۱۳ بهمن ۱۳۹۰ خبرآنلاین.
حاج آقامصطفی خمینی رامسموم کردند
«معصومه حائری»صبح روز پنجشنبه(اردیبهشت ۱۴۰۳)پس از یک دوره بیماری ،فوت کردند.
«مریم خمینی »دومین دختر حاج مصطفی خمینی، تحصیلات دکترا دار،در کشورسوئیس به شغل طباطبت مشغول است.«رازکج راهگی سیدحسین خمینی »درادامه...
عادت حاج آقا مصطفی خمینی این بود که از سر شب تا اذان صبح مطالعه میکرد و پس از اذان، نماز صبح را میخواند و میخوابید.
ماجرای شب شهادت حاج مصطفی خمینی
معصومه حائری یزدی(همسرحاج مصطفی خمینی):چون خودم مریض بودم و در طبقه پایین منزل پیش بچهها خوابیده بودم«ننه»(خادم منزل)میگفت آن شب(اول آبان۱۳۵۶) وقتی حاج آقا مصطفی به خانه آمد، به من گفت درب خانه را ببند، ولی قفل نکن؛ چون قرار است کسی به ملاقات من بیاید؛ شما هم برو بخواب.
«ننه» تعریف می کرد من به اتاقم رفتم، اما نخوابیدم. اتاق «ننه» رو به روی در خانه بود و میتوانست ببیند چه کسی وارد منزل و یا خارج میشود. حاج آقا مصطفی هم طبق معمول برای مطالعه به کتابخانه خودش در طبقه بالا رفت تا مطالعه کند.
آن شب «ننه»(خادم منزل) دیده بود چه کسانی پیش آقا مصطفی رفته بودند و همه آنها را شناخته بود و ما هرچه اصرار کردیم اسم یکی از آنها را به ما نگفت.
«ننه» صبح خیلی زود صبحانه حاج آقا مصطفی را برده بود و ایشان را برای خوردن صبحانه صدا زده بود، اما دیده بود ایشان بیدار نمیشود و به همین علت پیش من آمد و گفت هرچه حاج آقا مصطفی را صدا میزنم بیدار نمیشود.
معصومه حائری یزدی(همسرحاج مصطفی خمینی):من به طبقه بالا رفتم و دیدم حاج آقا مصطفی در حالت نشسته، به روی میز کوچکی که جلویش بود افتاده و خم شده است.
من جلو رفتم و آقا مصطفی را از روی میز بلند کردم و روی زمین خواباندم و دیدم بدنش خیلی گرم و از عرق بسیار زیاد، کاملاً خیس و نقاطی از بدنش کبود است... چند تن از همسایهها آمدند و حاج آقا مصطفی را به بیمارستان بردند، ولی دیگر کار از کار گذشته و حاج آقا مصطفی از دنیا رفته بود.
دیدم دست های آقا مصطفی بنفش شده است و لکّه های بنفش نیز روی سینه و سر شانه هایش دیدم. ایشان را بلافاصله با کمک آقای دعایی(نماینده امام ورهبری درروزنامه اطلاعات) به بیمارستان انتقال دادیم. در آنجا به ما گفتند که حاج آقا مصطفی مسموم شده و دو ساعت است که از دنیا رفته است. وقتی خواستند از جسد وی کالبد شکافی به عمل آورند، حضرت امام خمینی اجازه این کار را ندادند و فرمودند: «عده ای بی گناه دستگیر می شوند و دستگیری این ها دیگر برای ما آقا مصطفی نمی شود». به هر حال از طرف دولت بعث عراق نیز از اعلام نظر پزشکان جلوگیری شد و نگذاشتند پزشکان نظر خود را اعلام کنند و حتی پزشکان را نیز تهدید کردند، چون صد در صد عارضۀ ایشان، مسمومیت بود.
سایت عصرایران( ۱ آبان ۱۴۰۰)نوشت: امروز اول آبان، چهل و چهارمین سالگرد درگذشت آیت الله« سید مصطفی خمینی »در دوران «تبعیدامام خمینی »در نجف (در سال ۱۳۵۶) است. هر چند در ادبیات رسمی از این درگذشت به عنوان «شهادت» یاد میشود، ولی خود امام دربارۀ فرزندشان تعبیر «شهید» را به کار نمیبردند و تنها گفتند «از الطاف خفیۀ الهی است».
مراسم ترحیم سیدمصطفی خمینی
نمازجماعت امام خمینی درمسجدهندی-نجف
این اتفاق تابوی طرح نام امام خمینی در ایران را پس از ۱۳ سال شکست و حکومت شاه را در واکنش به استقبال از مراسم یادبود به اشتباهی مهلک – مقالۀ توهینآمیز و حساسیتبرانگیز در روزنامۀ اطلاعات- انداخت چرا که به مثابۀ کبریتی شد در انبار باروت.
با این حال روایت همسر آیتالله سید مصطفی خمینی نیز به گونهای است که شک را به یقین تبدیل نمیکند. نه برای یقین به رحلت طبیعی و نه شهادت.
«معصومه حائری»نوه پسری آیتالله العظمی شیخ عبدالکریم حائری بنیانگذار حوزۀ علمیۀ قم است،این خانم، زندگی بسیار ساده و دور از هیاهو و حاشیهای دارد و تا کنون هیچگاه مصاحبه نکرده و این نخستین گفتوگو با اوست که با نشریۀ «حریم امام» انجام داده است.
مصاحبهکننده «سید مهدی حسینی دورود»(فرزندسید احمد حسینی،متوفی ۲۱رمضان ۱۳۲۴)دینپژوه و روزنامهنگار حوزوی و نزدیک به بیت امام- در اختیار عصر ایران قرار گرفته و همزمان با نشریۀ حریم امام منتشر میشود.
نشریه حریم امام: اگر درباره ازدواجتان با مرحوم حاج آقا مصطفی، خاطرات و نکاتی دارید بفرمایید.
نشریه حریم امام: اگر درباره ازدواجتان با مرحوم حاج آقا مصطفی، خاطرات و نکاتی دارید بفرمایید.
خانم«معصومه حائری یزدی»:درواقع من نمیخواستم ازدواج کنم و قصد داشتم به درسم ادامه بدهم و به کشورهای خارجی سفر کنم؛ اما طبق رویه و روال خانوادههای سنتی، پدرم نظرش این بود که من ازدواج کنم و من هم قبول کردم و مرحوم حاج آقا مصطفی هم چون به پدرم علاقه داشت، از من خواستگاری کرد و پدرم نیز به جهت اعتمادی که به امام و حاج آقا مصطفی داشت جواب مثبت داد؛ اما مادرم گفت موافقت شما کافی نیست و خود دختر هم باید قبول کند و شما با این که این دختر هنوز آقا مصطفی را ندیده است، چطور با ازدواج اینها موافقت کردید؟!
دخترِآیت الله مرتضی حائری گفت:پدرم آدرس محل مباحثه حاج آقا مصطفی را به ما داد و گفت فردا با هم به محل بحث حاج آقا مصطفی بروید و پس از مباحثه ایشان را ببینید.
روز بعد من و مادرم به محلی که پدرم آدرس داده بود رفتیم و حاج آقا مصطفی را که در میان بقیه طلبهها مشخص بود و قد بلند و قیافۀ خیلی خوبی داشت و به نظرم مدرن و امروزی میآمد دیدیم و با این که(داماد) روحانی و ملبس بود، اما معلوم بود که با سایر روحانیون و طلاب تفاوت دارد.
نوه آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی گفت:من رضایت خودم را اعلام کردم و عقد خوانده شد و بعد از یک سال ازدواج کردیم. حاج آقا مصطفی انسان خوب و فهمیدهای بود و ما با من جور بودیم و افکار و عقایدمان با هم هماهنگ بود.
عروس ارشد امام خمینی گفت: با پیش آمدن وقایع انقلاب و تبعید امام و حاج آقا مصطفی به ترکیه و سپس عراق، من هم به همراه همسر امام به نجف رفتیم و من نزدیک سه سال پدر و مادرم را ندیدم و در این مدت، امکان تماس تلفنی و حتی نامهنگاری وجود نداشت و من هیچ خبری از پدر و مادرم نداشتم و نمیدانستم در چه وضعیتی هستند، آیا زنده هستند یا نیستند و این وضعیت برای من که در اول جوانی بودم خیلی سخت بود...
شما در زمان تبعید امام و حاج آقا مصطفی در ترکیه به آنجا نرفتید؟
معصومه حائری یزدی:حاج آقا مصطفی خیلی دوست داشت من و بچهها هم به ترکیه برویم و در کنارشان باشیم، اما امام مخالفت کرده و گفته بود شرایط برای آمدن آنها مناسب نیست.
همسرِسیدمصطفی درادامه گفت:این نکته نیز جالب و گفتنی است که مرحوم حاج آقا مصطفی از حضور در نجف و در کنار برخی از روحانیونی که افکار متحجرانهای داشتند ناراحت بود و به علت حضور برخی از این روحانیون در بیرونی امام، شاید نزدیک ۱۰ سال به بیرونی ایشان نمیرفت و با ناراحتی و عصبانیت و با صدای بلند میگفت «این چه کاری است که در بیرونی مینشینند و چای میخورند و درباره گوشت و مانند آن حرف میزنند؟!» اما بیرونی مرحوم آیتالله خویی را خیلی قبول داشت.
شما در نجف، منزل مستقل داشتید یا در منزل امام بودید؟
معصومه حائری یزدی: در اوایل با امام زندگی میکردیم و امام هم خیلی به من علاقه داشت و یادم هست هر هفته که میخواست سر و صورتش را اصلاح کند، به من میگفت بیا رو به روی من بنشین تا در کنار اصلاح کردن با هم حرف بزنیم.
عروس ارشدامام خمینی گفت:مژههای امام خمینی هم خیلی بلند بود و من به شوخی میگفتم مژههاتان را هم کوتاه کنید،آقا(امام خمینی) در آن زمان خودش سر و صورتش را اصلاح میکرد و علاوه بر کوتاه کردن موهای سر و صورت، موهای پرپشت ابروهایش را که روی چشمش را میگرفت کوتاه میکرد.
آقا (امام خمینی)خیلی تمیز و اهل رعایت بهداشت بود، به طوری که ما سر سفره برای ایشان دو تا چنگال میگذاشتیم تا اگر دو نوع غذا در سفره بود، هر کدام را با چنگال جداگانهای بردارد. ایشان این قدر تمیز و اهل مراعات بود که میگفتم من خانوادههای روحانی زیادی را دیدهام، اما شما از همه مدرنتر و امروزیتر هستید.
همسرحاج مصطفی خمینی گفت: یادم هست یک بار مرحوم حاج احمد آقا پیش ایشان(امام خمینی) میخواست با دست غذا بخورد که فرمود احمد! اگر میخواهی با دست غذا بخوری، برو بیرون بخور!.
خاطره دیگری هم به یاد دارم : خانم(همسرامام خمینی) در بشقابی که پلو خورده بود و میخواست خربزه بگذارد و بخورد، باز آقا(امام خمینی) به ایشان تذکر داد.
آقا خیلی مرتب و تمیز بود و به عنوان نمونه دیگر، یک میز جلوی درب خانه بود که آقا(امام خمینی) وقتی وارد منزل میشد، کفشهایش را در میآورد و داخل آن میگذاشت و یک جفت دمپایی برمیداشت و میپوشید.
حاج مصطفی هم مثل امام، مرتب و تمیز و اهل مراعات بهداشت بود؟
معصومه حائری یزدی: ایشان هم خیلی مراعات میکرد؛ منتها در این زمینه به غیر از من به کس دیگری چیزی نمیگفت و تذکر نمیداد. به هر تقدیر به سؤال قبلی شما برگردم که ما پس از مدتی، در نزدیکی منزل آقا منزلی را گرفتیم و به آنجا رفتیم؛ اما مرتب به خانه آقا و پیش خانم میرفتم و رفت و آمد میکردم و برخی از کارهای منزل امام از جمله اتوکردن لباسهای امام و خانم را انجام میدادم .
آقا (امام خمینی)مقید بود که لباس تمیز و اتوکشیده بپوشد؛ درنجف-چون هوا گرم بود و قبای تابستانی را زود، زود میشستند و من هم اتو میکردم.
امام در ایران هم این رویه را داشت؛ منتها در اینجا اتوکش داشتند و اتو کردن به عهده من نبود.
همانطور که همه میدانند حاج آقا مصطفی در بیرون و با رفقا و دوستانش خیلی شوخی میکرد و اهل مزاح بود؛ آیا در خانه هم همینطور بود؟
معصومه حائری یزدی:آقا مصطفی مثل بقیه آخوندها و روحانیون نبود و خیلی مدرن و امروزی بود و مثل برخی از روحانیون در خیلی از مسائل و موضوعات از جمله حجاب، سختگیری نمیکرد و به من نمیگفت این جوری رو بگیر و یا آنگونه که در میان زنان نجف، بهخصوص زنهای روحانیون متداول و متعارف بود، از من نمیخواست مثل آنها پوشیه بزنم.
ولی روحانیون دیگر در این زمینه سختگیری میکردند و اگر بدون پوشیه بیرون میآمدیم، به امام خبر و گزارش میدادند.
همسرسیدمصطفی خمینی گفت:یادم هست یک روز که پوشیهام را روی صورتم نینداخته بودم، یک روحانی دنبالم آمد و گفت پوشیهات را روی صورتت بینداز، اما من اعتنا نکردم و به راهم ادامه دادم، ولی او دستبردار نبود و تا درِ منزل مرا تعقیب کرد و به دنبالم آمد و خانه را شناسایی کرد و بعداً قضیه را به حاج آقا مصطفی گفت!.
عروس امام گفت:اما حاج آقا مصطفی که اصلاً به این چیزها(پوشیه) اعتقاد نداشت، به جای این که دل به دل او بدهد، چند تا بد و بیراه به آن روحانی فضول گفت.
آقا مصطفی اصلاً از وضعیت نجف راضی نبود و میگفت اگر به خاطر امام نبود، در اینجا نمیماندم و به ایران برمیگشتم؛ البته جدا از وضعیت امام، خود ایشان هم اگر به ایران میآمد دستگیر میشد.
هفته اول آبان ۱۳۵۶.نجف، آیت الله سید محمد باقرصدردرکنار امام خمینی، در مراسم ترحیم شهید سیدمصطفی خمینی درمسجد هندی نجف
اگر ممکن است ماجرای رحلت مشکوک حاج آقا مصطفی را برای ما شرح بدهید.
حادثه شب رحلت سیدمصطفی خمینی اززبان همسرش
معصومه حائری یزدی:ما یک خدمتکار خانم(ننه) داشتیم که اصالتاً یزدی بود و وقتی که من ازدواج کردم، پدرم این خانم را برای کمک به من آورد و در نجف هم پیش من بود تا این که وفات کرد و از دنیا رفت.
همسرسیدمصطفی خمینی گفت:من قضایای شب رحلت حاج آقا مصطفی را از زبان این خدمتکار که به او «ننه» میگفتیم و زن خیلی فهمیدهای بود و علیرغم بیسوادی، خیلی دانا بود و به همین جهت امام هم به او احترام میگذاشت، نقل میکنم.
چون خودم مریض بودم و در طبقه پایین منزل پیش بچهها خوابیده بودم«ننه»میگفت آن شب وقتی حاج آقا مصطفی به خانه آمد، به من گفت درب خانه را ببند، ولی قفل نکن؛ چون قرار است کسی به ملاقات من بیاید؛ شما هم برو بخواب.
«ننه» تعریف می کرد من به اتاقم رفتم، اما نخوابیدم. اتاق «ننه» رو به روی در خانه بود و میتوانست ببیند چه کسی وارد منزل و یا خارج میشود. حاج آقا مصطفی هم طبق معمول برای مطالعه به کتابخانه خودش در طبقه بالا رفت تا مطالعه کند.
عادت حاج آقا مصطفی خمینی این بود که از سر شب تا اذان صبح مطالعه میکرد و پس از اذان، نماز صبح را میخواند و میخوابید.
آن شب «ننه» دیده بود چه کسانی پیش آقا مصطفی رفته بودند و همه آنها را شناخته بود و ما هرچه اصرار کردیم اسم یکی از آنها را به ما نگفت.
«ننه» صبح خیلی زود صبحانه حاج آقا مصطفی را برده بود و ایشان را برای خوردن صبحانه صدا زده بود، اما دیده بود ایشان بیدار نمیشود و به همین علت پیش من آمد و گفت هرچه حاج آقا مصطفی را صدا میزنم بیدار نمیشود.
معصومه حائری یزدی:من به طبقه بالا رفتم و دیدم حاج آقا مصطفی در حالت نشسته، به روی میز کوچکی که جلویش بود افتاده و خم شده است.
من جلو رفتم و آقا مصطفی را از روی میز بلند کردم و روی زمین خواباندم و دیدم بدنش خیلی گرم و از عرق بسیار زیاد، کاملاً خیس و نقاطی از بدنش کبود است... چند تن از همسایهها آمدند و حاج آقا مصطفی را به بیمارستان بردند، ولی دیگر کار از کار گذشته و حاج آقا مصطفی از دنیا رفته بود.
همسرسیدمصطفی خمینی درمصاحبه دیگری- مهر ۱۳۹۶ گفته بود:دیدم دست های آقا مصطفی بنفش شده است و لکّه های بنفش نیز روی سینه و سر شانه هایش دیدم. ایشان را بلافاصله با کمک آقای دعایی(نماینده امام ورهبری درروزنامه اطلاعات) به بیمارستان انتقال دادیم. در آنجا به ما گفتند که حاج آقا مصطفی مسموم شده و دو ساعت است که از دنیا رفته است. وقتی خواستند از جسد وی کالبد شکافی به عمل آورند، حضرت امام خمینی اجازه این کار را ندادند و فرمودند: «عده ای بی گناه دستگیر می شوند و دستگیری این ها دیگر برای ما آقا مصطفی نمی شود». به هر حال از طرف دولت بعث عراق نیز از اعلام نظر پزشکان جلوگیری شد و نگذاشتند پزشکان نظر خود را اعلام کنند و حتی پزشکان را نیز تهدید کردند، چون صد در صد عارضۀ ایشان، مسمومیت بود.
واکنش حضرت امام و خانم ایشان نسبت به رحلت حاج آقا مصطفی را توضیح بفرمایید؟
معصومه حائری یزدی:ما از آقا(امام خمینی) هیچ نوع گریه و زاری و اظهار ناراحتی ندیدیم.
آقا (امام خمینی)مردی فوقالعاده و بسیار جدی بود و من کسی مثل ایشان ندیده بودم؛ اما خانم(همسرِامام خمینی) اگرچه در انظار عموم گریه نمیکرد، ولی دور از چشم دیگران در طبقه دوم منزل گریه میکرد.
خانم(همسرِامام خمینی)یک «شمد»ی که حاج آقا مصطفی هنگام نماز روی دوشش میانداخت، برمیداشت و روی سینهاش میگذاشت و اشک میریخت و گریه و زاری میکرد.
حجت الاسلام حسین خمینی در کنار سید حسن خمینی
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:« حجت الاسلام سیدحسین خمینی» در سال ۱۳۸۳ به آمریکارفت وبارضاپهلوی هم دیدارداشته و بعدعراق سفر کرد و دیدارهایی هم بابعضی ازضدانقلاب درعراق داشت اما از سال ۱۳۸۴ به کشور برگشته است و اکنون در قم زندگی میکند وبیمارهم هست ازنظرجسمانی.
«شهیدحاج سیدمصطفی خمینی» فرزند دیگری هم داشت که در یورش ناگهانی مأموران ساواک در روز ۱۳ دی ۱۳۴۳ به منزل امام برای دستگیری حاج آقا مصطفی سبب ترس و وحشت همسر او شد که با سقط جنین و از بین رفتن فرزند چهارم ایشان همراه بود.
«حسین سلیمانی »محافظ امام خمینی در پاسخ به این سوال که «امام خمینی در مقطعی به نوهشان سید حسین خمینی تذکری جدی میدهند شما از این ماجرا اطلاع دارید؟»
سلیمانی گفت: «سید حسین خمینی »مخالفتهایی را نسبت به مسیر انقلاب داشتند. امام به ایشان اعلام کرد: اگر شما بخواهید از مسیر اسلام خارج شوید اولین کسی که حکم ارتداد شما را امضا میکند من هستم.
حتی ایشان(سیدحسین خمینی) را در مشهد دستگیر کرده بودند و به اطلاع امام رسانده بودند و امام هیچگونه مخالفتی نکرده بودند.
توضیحات مدیریت سایت-پیراسته فر:در بهارسال۶۰ آقای سید حسین خمینی که نوه امام بود در زمانی که اختلافات بین بنی صدر(رئیس جمهور) و شهید رجایی(نخست وزیر) تشدید شده بود، به مشهد می رود ودر۱۱ اردیبهشت ۱۳۶۰ در مسجد گوهرشاد مشهد ، به نفع بنی صدر سخنرانی تندوتشنج زایی می کند؛ مردم به او حمله می آورند و می خواستند سید حسین خمینی را بزنند و وی که مسلح بوده و سلاح کمری داشته، دست به سلاح کمری اش می برد، بچه های کمیته اورابازداشت می کنند-بعدازهماهنگی باامام خمینی-تحت الحفظ به تهران منتقل می کنند.
نامه امام خمینی به نوه اش:«پسرم، حسین خمینی! جوانی برای همه خطرهایی دارد که پس از گذشت آنها انسان متوجه میشود . من میل دارم کسانی که به من مربوط هستند در این کورانهای سیاسی وارد نشوند، من امید دارم که شما با مجاهدت در تحصیل علوم اسلامی و با تعهد به اخلاق اسلامی و مهار کردن نفس اماره بالسوء، برای آتیه مورد استفاده واقع بشوی»/پایان توضیحات مدیریت سایت.
پاسدارحسین سلیمانی درادامه گفت:اطراف سید حسین را بعضی افراد نامناسب گرفته بودند که متأسفانه منتج به زاویهگیری ایشان با انقلاب گردیده بود. سیدحسین در مدتی که امام در جماران بودند از قم به تهران و به دیدار امام میآمدند و ساعاتی هم در کنار امام حضور داشتند.
پاسدارحسین سلیمانی گفت:در برخی از سفرهایی که مرحوم حاج احمدآقا به نمایندگی از امام به شهرهای مختلف داشتند آقا سید حسین هم در کنار ما حضور داشت،اما امام سید حسین را از دخالت در امور دفتر و کشور منع کرده بودند. سید حسین تقریبا ماهی یکبار میآمدند به پدربزرگ و مادر بزرگ سر میزدند./پایان توضیحات محافظ امام ورهبری.
ادامه مصاحبه همسرسیدمصطفی خمینی:خانم(همسرِامام خمینی)به «حسین» هم فوقالعاده علاقه داشت و عاشقانه به «حسین» علاقه و محبت میورزید و «حسین» در بچگی مدتها پیش ایشان بود و محبت خانم به «حسین» را من نمیتوانم بیان و توصیف کنم.
راز کج راهگی«سیدحسین خمینی »؟
مادرسیدحسین خمینی گفت:«خازن الملوک»(مادرِهمسرِامام خمینی) که آن زمان سالانه، هشت، نه ماه به نجف میآمد و پیش ما میماند، به من میگفت حسین را پیش خودت ببر و نگذار اینجا بماند چون خانم (همسرِامام خمینی)از شدت علاقهای که به حسین دارد، نمیتواند به او امر و نهی کند و به تربیتش برسد و حسین هم «لوس و نُنر» میشود و نمیتواند به خوبی درس بخواند؛ چون خانم (همسرِامام خمینی)به حسین میگفت« اگر دوست نداری، مدرسه نرو!»
به همین جهت «خازن الملوک» به من کمک کرد تا «حسین» را پیش خودم ببرم و به درس و تکالیف و امور مدرسهاش برسم؛ البته تحمل دوری حسین برای خانم خیلی سخت و مشکل بود.
همسرسیدمصطفی خمینی گفت:ناگفته نماند که خود آقا(امام خمینی) هم به «حسین» و دخترم «مریم »خیلی علاقه داشت.
من یادم هست یکی از دخترهای آقا(عمه بچهها) به امام اعتراض کرد که چرا به بچههای من(سیدمصطفی) اینقدر علاقه و توجه نشان نمیدهید؟
یادبود آیتالله سیدمحمد موسوی بجنوردی(پدرخانم سیدحسن خمینی) شامگاه پنجشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۲ سیدحسین خمینی در ویلچر/فوت موسوی بجنوردی۵ اسفند ۱۴۰۲
آقا (امام خمینی)هم درجواب گفتند:« حسین بچه من و قلب من است».
عروس ارشدامام خمینی گفت:علاقه و محبت امام خمینی به بچههای من هم خیلی زیاد و غیرقابل توصیف است. برخورد و التفاتی که امام با بچههای من داشت با هیچ کس دیگر نداشت و وقتی حسین پیش ایشان میرفت، میگفت بنشین و یک میوه و مثلاً پرتقال بخور تا ببینم که تو خوردی.
امام خمینی با «مریم» هم مثل «حسین» رفتاری بسیار مهربانانه و ملاطفتآمیز داشت.
این علاقه به قدری زیاد بود که خود حاج آقا مصطفی گفت من از علاقه فوقالعاده شما به این بچهها تعجب میکنم. امام هم فرمود اگر نوهدار بشوی، احساس مرا درک میکنی.
همسرسیدمصطفی خمینی گفت:یادم هست،دخترم«مریم» «مریم» وقتی به سن مدرسه رفتن رسید، حاج آقا مصطفی او را به جای مدرسه رسمی، به آموزشگاه زبان عربی و قرآن که «خواهر مرحوم شهید صدر »تأسیس کرده بود فرستاد و «مریم» به خوبی زبان عربی و قرآن را فراگرفت، به طوری که خود خانم بنت الهدی صدر(خواهرِِ آیت الله سیدمحمدباقر صدر) آمد و گفت «مریم» مثل بلبل عربی حرف میزند، چرا شما نمیگذارید به مدرسه برود و درس بخواند؟
«مریم»،قرآن را نیز در همان سن کم خیلی خوب یاد گرفته بود و گاهی پیش آقا میرفت و در حالی روسری ژرژت سفید به سر کرده بود، با لهجه عربی قرآن میخواند که آقا خیلی ذوق میکرد و خوشش میآمد و لذت میبرد. پس از این که«مریم» زبان عربی را یاد گرفت، برخلاف دخترهای سایر علما و روحانیون به مدرسه رفت و چون از هوش خیلی بالایی برخوردار بود، در درس هم پیشرفت بسیار خوبی داشت.
حاصل ازدواج شما با حاج آقا مصطفی چند تا فرزند است؟
معصومه حائری یزدی:خدا ۴ فرزند به من داد که دو تا از آنها از دنیا رفتند و الان تنها «حسین» و« مریم» برای من باقی ماندهاند.
علت وفات آن دو تا بچه چه بود و کجا از دنیا رفتند؟
معصومه حائری یزدی:۲بچه من که فوت کردند،هر ۲ دختر بودند و یکی در ایران و یکی در نجف از دنیا رفت.
اولی چند روز بعد از به دنیا آمدن از دنیا رفت و علتش هم این که اوضاع ما در آن ایام به خاطر مسائل انقلاب خیلی ناجور و نامناسب و دگرگون بود و در همان ایامی که تازه این دختر به دنیا آمده بود، نیروهای دولتی وارد منزل ما شدند و هول و هراس ایجاد کردند و حال خود من خیلی بد و خراب بود و شاید این بچه بر اثر همان مسائل مُرد و از دنیا رفت.
هر ۲ دختر نبودند!
همسرِمرحوم مصطفی خمینی گفت:دومی هم بلافاصله بعد از تولد و بر اثر یک بیماری کشنده از دست رفت؛ البته برخی به من میگفتند که این فرزندم، پسر بوده و اطرافیانم برای این که من بیش از اندازه ناراحت نشوم، گفتند دختر بوده است!.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:اولین فرزند معصومه حائری+ مصطفی خمینی، دختری به نام «محبوبه» بود که به علت ابتلا به مننژیت درگذشت.
«مریم خمینی» دومین دختر حاج مصطفی خمینی است. تحصیلات دکترا دارد و مدتی در دوبی و اکنون در سوئیس به شغل پزشکی مشغول است.
شخصیت حاج آقا مصطفی چطور بود؟
معصومه حائری یزدی:حاج آقا مصطفی خیلی مدرن و امروزی بود و شباهتی به آخوندهای دیگر نداشت و مثل آخوندها نعلین نمیپوشید و کفشهایش از خارج میآمد و با این اوصاف زندگی کردن در نجف برای او خیلی سخت بود.
دخترِآیت الله مرتضی حائری گفت:آقا(امام خمینی) و حاج آقا مصطفی هر دو عجیب و غریب بودند؛ مثلاً آقا خیلی منظم و دقیق بود و همیشه دقیقاً سر وقت غذا میخورد و در این زمینه این خاطره شنیدنی است که در زمان تبعید آقا در نجف، گاهی من و خانم به ایران میآمدیم و امام تنها بود و حاج آقا مصطفی برای این که ایشان تنها نباشد، پیش امام میرفت و با ایشان غذا میخورد.
همسرِمرحوم مصطفی خمینی گفت:یک روز حاج آقا مصطفی کمی دیرتر رفت و دید امام غذایش را سر وقت و مطابق معمول خورده و منتظر ایشان نمانده است.
بعد از آن، هر روز حاج آقا مصطفی میرفت و موقع غذا خوردن، کنار امام مینشست و فقط نگاه میکرد و لب به غذا نمیزد و امام هم انگار نه انگار!، به غذا خوردن ادامه میداد و اصلاً به حاج آقا مصطفی تعارف نمیکرد تا غذا بخورد. پدر و پسر کار خود را بلد بودند.
به هر حال آقا و خانم(امام خمینی وهمسرش) خیلی مرتب و منظم و دقیق بودند؛ چون خانم که اصالتاً تهرانی و امروزی و از یک خانواده اصیل بود و خود آقای خمینی هم اصالت خانوادگی بالایی داشت و برادر ایشان، مرحوم آقای« پسندیده» هم یک آدم حسابی به تمام معنا بود.
حسین آقا میگفت بعد از رحلت حاج آقا مصطفی اگر جریان انقلاب و مبارزه پیش نمیآمد و فکر و ذهن امام معطوف به این مسائل نمیشد، امام از غصه مرگ حاج آقا مصطفی دق میکرد و از دنیا میرفت.آیادرست است؟
معصومه حائری یزدی:بله، همینطور است و واقعاً آقا علاقه زیادی به حاج آقا مصطفی داشت، ولی سیستم و شخصیت ایشان طوری بود که ناراحتی و غم و غصه خود را بروز نمیداد.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:اینجا«سیدحسین ومادرش،حاجیه خانم حائری» ازباب مبالغه-شدت علاقه امام رابه سیدمصطفی میخواسته بیان کند- این جمله راگفته اندوگرنه امامی که مامی شناسیم،شخصیت ودیدگاهش خیلی بالاترازاین این توصیف است.
شخصیت و رفتار امام چطور بود؟
معصومه حائری یزدی:آقا هم جزء بهترین شخصیتهایی بود که من دیده بودم. آقا، هم مهربان واقعی بود و هم خیلی امروزی و مدرن بود و یادم هست شبها که برای نماز شب بلند میشد، مقداری سیب و پرتقال توی بشقاب میگذاشتم و میبردم و کنار سجاده ایشان میگذاشتم تا میل کند.
همسرحاج مصطفی خمینی گفت: من با آقا زندگی کردم و از همه حرکات و سکنات آقا خوشم میآمد و هیچ وقت کاری نکرد که من ناراحت بشوم و خیلی به من علاقه داشت و همانطور که گفتم خیلی تمیز و مرتب بود و یادم هست یک بار گوشه قبایش به ظرف غذا یا چنین چیزی مثل آن خورد که فوری گوشه قبا را بالا زد و به طرف دستشویی رفت و قبا را درآورد و گوشه قبا را شست و برگشت.
عروس ارشدامام خمینی گفت:یک بار به ایشان(امام خمینی) گفتم شما که در خمین بزرگ شدی(بچه دهات هستی!)، چرا این قدر مدرن و امروزی و تمیز و مرتب هستی؟!ایشان هم میخندید.
همسرحاج مصطفی خمینی گفت:من با این که مَحرم امام بودم، اما با چادر چیت خانگی پیش ایشان میرفتم و حاج آقا مصطفی به من میگفت چرا با چادر پیش آقا میروی؟! من هم در جواب میگفتم ما در خانواده خودمان اینجوری بودیم و عادت کردیم تا این که احمد آقا ازدواج کرد و خانم ایشان بدون چادر پیش امام میآمد و آن وقت حاج آقا مصطفی به من گفت همین بهتر است که تو پیش آقا، چادر سر میکنی.
حاج آقا مصطفی هم اهل تهجد و شب زندهداری و مناجات بود؟
معصومه حائری یزدی:بله و در کنار این تقیدات، خیلی مدرن و امروزی هم بود؛ بهطوری که وقتی مسافرت میرفتیم، به من میگفت عبا یا همان چادر عربی را از روی سرت بردار!
من گمان میکردم قصد شوخی دارد و سر به سر من میگذارد؛ اما دیدم خیلی جدی میگوید وقتی بیرون میآییم، چادر را بردار و روسری به سر کن و خوب و محکم ببند و لباس مناسب بپوش تا راحت باشی و بهراحتی تردد کنی. خودش هم چندان در بند تقیداتی که آخوندها دارند نبود.
در باره ارتباط امام موسی صدر با حاج آقا مصطفی هم خاطره دارید؟
قدِبلند«امام موسی صدر»شانس «باجناقی» راازسیدمصطفی خمینی سلب کرد!
همسرحاج مصطفی خمینی گفت:گاهی در منزل ما میخوابید و یادم هست که چون قد بلندی داشت، پاهایش از پتو بیرون میزد.
ایشان می گوید: امام موسی صدر عاشق پدرم بود و برای نزدیکتر شدن به پدرم، از خواهرم که آن زمان حدود ۱۱ سال داشت و کوچک بود خواستگاری کرد که پدرم گفت اولاً این دختر هنوز بچه است و ثانیاً «با این قد بلند و سر به فلک کشیده تو»، شما از نظر ظاهری هم تناسبی با هم ندارید. خواهرم ۱۰ سال از من کوچکتر است و درسخوانده است و تحصیلات عالیه دارد و در قم زندگی میکند و الان که من زمینگیر شدهام، تلفنی با هم ارتباط داریم.
اگر زمان به عقب برگردد و خانم معصومه حائری یزدی جوان شود و حاج آقامصطفی دوباره از ایشان خواستگاری کند، آیا جواب ایشان مثبت است؟
معصومه حائری یزدی: حتماً؛ چون حاج آقا مصطفی را خیلی دوست داشتم.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:یک مصاحبه خانم «معصومه حائری یزدی» داشته که سایت امام خمینی آن رادر ۲۴ مهر ۱۳۹۶
منتشرکرده بودکه درادامه می بینید،ضمناً دراین مصاحبه ویرایشی انجام داده ام وانتخاب تیتر وجملات داخل پرانتز.
مصاحبه اول همسر سید مصطفی خمینی
لطفاً دربارۀ اخلاق و روحیۀ بارز شهید آیت الله سید مصطفی خمینی و همچنین تألیفات ایشان مطالبی را بفرمایید.
«معصومه حائری یزدی»:او مردی بالاتر از همه چیزهایی که شما فکر می کنید، بود. افکار او خیلی بالا و بلند بود و یک جور دیگر فکر می کرد و بالاخره درک ایشان از مسایل طور دیگری بود. او خیلی باهوش و با قدرت نسبت به مسایل می نگریست و بسیار بر خود تسلط داشت، بسیار عبادت می کرد، همیشه شبها بیدار بود و تا صبح به دعا و نیایش می پرداخت و من اکثراً صدای او را که با صدای بلند گریه می کرد، می شنیدم، خط او، خط اصیل قرآن بود.
همسرِحاج مصطفی خمینی می گفت:او همه چیز را به خوبی درک می کرد. اما هیچ کس نتوانست او را درک کند، حتی من هم نتوانستم او را درک کنم، او بالاتر از همه بود. حاج آقا مصطفی از قدرت های شیطانی رنج می برد و همواره یار مستضعفان بود و همیشه به آنها فکر می کرد.
ایشان تألیفات متعددی دارد، که بعضی از آنها چاپ نشده است، ایشان فقط راجع به سوره حمد حدود ۱۰۰۰ صفحه تفسیر نوشته اند و ۴۶ آیه از سوره مبارکه بقره را نیز تفسیر نموده اند؛ تفسیرهایی که شاید از لحاظ بلاغت و معنی بی نظیر باشد، به طوری که هر کس از فقیه و فیلسوف گرفته تا مهندس و عامی می تواند آن را درک و از آن برداشت کند و طبعاً کسی می تواند این گونه تفسیر ارائه دهد که خود دارای همه این ابعاد باشد.
در زمینه چگونگی مبارزات شهید مصطفی خمینی مطالبی را بیان فرمایید.
«معصومه حائری یزدی»:مبارزات ایشان از سال ۱۳۴۲ ه. ش آغاز شد. ایشان غیر از این که در ایران مبارزه می کرد، در نجف نیز بسیار زحمت کشید و ستم دید. من همین قدر می دانستم که او مبارزه می کند اما از چگونگی مبارزاتش هیچ اطلاعی نداشتم، زیرا محیط نجف طوری بود که ما نمی توانستیم در مبارزات او شرکت داشته باشیم.
رابطه ایشان با حضرت امام خمینی به چه صورت بود؟
«معصومه حائری یزدی»: همان طور که همه می دانند و من هم این مطلب را به خوبی درک کرده بودم، او برای پدر گرامی اش احترام خاصی قایل بود و حضرت امام خمینی هم به حاج آقا مصطفی احترام خاصی می گذاشتند. مصطفی عاشق امام خمینی بود، گرچه ایشان همیشه در حال مسافرت بود و بسیار کم به منزل می آمد، ولی وقتی به عراق رفت، تمام همّش معطوف به امام خمینی بود و فقط به خاطر ایشان در نجف مانده بود، و امام خمینی نیز عجیب در مرگش مقاومت کردند؛ همان گونه که همه مردان خدا توکل بر خدا می کنند و هر چیزی را در راه او فدا می کنند.
کاپیتولاسیون . ونیمه خرداد۱۳۴۲ ماجرای دستگیری امام خمینی
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:از ۱۵ خرداد۱۳۴۲ تا ۱۵ فروردین ۱۳۴۳، امام خمینی به مدت ۱۰ ماه در بازداشت و حصر رژیم شاه بودند.
«امام خمینی» این مدت را در ۵ نقطه گذراندند : زندان باشگاه افسران، زندان قصر، زندان عشرتآباد(۴۰ روز)و ۱۱ مرداد به منزل(نجاتی) در منطقه «داوودیه» تهران که تحت نظر ساواک و مأموران شهربانی بود، منتقل شدند(۳روز) وآخرین بازداشتگاه امام دریکی از منازل تحت اشراف-ساواک «قیطریه» بودکه ۸ماه محصوربود.
مأموران ساواک، امام را در ساعت ۱۰شب ۱۵ فروردین ۱۳۴۳ در میدان نکویی قم، که بیش از صد متر با منزلشان فاصله نداشت، پیاده کرده و به سرعت دور شدند. برخی که امام را شناختند به سوی ایشان شتافتند و با فرستادن صلوات و شعار برای امام ایشان را به منزل رساندند. انبوه جمعیت در مدت کوتاهی روانه منزل امام شد و برخی از علما و روحانیون طراز اول همان شب به دیدار امام آمدند.
وامادیدندزندان ،نهضت راخاموش نمی کند،لذابرای خاموشی چراغ پرفروغ «روح الله»را ۱۳ مهر ۱۳۴۴ازایران اخراج کردند،که امکان دسترسی مردم وعلماباقافله سالاراین نهضت قطع شود/آغاز«تبعید».
« حاج آقا مصطفی خمینی» نیز در روز تبعید امام بازداشت و زندانی شد و در ۱۳ دی ۱۳۴۳ به ترکیه نزد پدر تبعید گردید.
همسرحاج مصطفی خمینی گفت:وقتی مأموران رژیم منحط سابق شبانه آمدند که امام خمینی را در قم دستگیر کنند، هیچ کس نتوانست بفهمد که حاج آقا مصطفی چگونه خود را از پشت بام بلند به امام خمینی نزدیک کرد که همراه او با ماموران برود، اما ماموران از رفتن آقا مصطفی به همراه امام جلوگیری کردند. حاج آقا مصطفی همان شب انبوه جمعیتی را که به دور او حلقه زده بودند با هوشیاری و متانت به آرامش فرا می خواند.
همسرحاج مصطفی خمینی گفت:زمانی که امام را به ترکیه بردند، آقا مصطفی را نیز دستگیر کردند و او تا تهران در کمال آرامش با ماموران به سر برده بود. او را نیز به ترکیه نزد پدر تبعید کردند و از آنجا نیز همراه امام خمینی به عراق تبعید نمودند.
آقا مصطفی همیشه به ایران عشق می ورزید، حتی تصمیم گرفت که همان سال پس از تشرف به مکه به تهران بیاید، اما اجازه این کار را به او ندادند. حاج آقا مصطفی از محیط نجف بسیار رنج می برد، در هوای گرم نجف، در آن جو ناراحت کننده و خفقان آور، علی رغم همه ناراحتی ها، تمام همّ و غمش برای مردم بود. لکن همین عزیمت و تنهایی در نجف از یک لحاظ به نفع ایشان شد، چون بیشتر اوقات را در منزل بودند و فقط برای تدریس بیرون می رفتند. بدین لحاظ وقت زیادی برای تألیف داشتند در نتیجه بیشتر کتابهایشان را آنجا و در آن وضعیت نوشتند. چرا که ایشان خیلی اجتماعی بود و مردمی فکر می کرد اما در آنجا بسیار گوشه گیر و منزوی شده بود.
اگر ممکن است دربارۀ چگونگی شهادت حاج آقا مصطفی مطالبی را بفرمایید.
«معصومه حائری یزدی»:او مردی بسیار قوی و از سلامت کامل برخوردار بود، هیچ گونه ناراحتی و بیماری نداشت به همین دلیل برخلاف آن چه شایع کردند سکته قلبی خیلی بعید به نظر می رسید. همان شب که حاج آقا مصطفی شهید شدند، زودتر از معمول به خانه آمدند، چون قرار بود که ساعت دوازده مهمان بیاید و من سخت مریض بودم، آقای «دعائی» که همسایه ما بود، برای معاینه من دکتر آورد. از طرفی دیگر آقا مصطفی شبها مطالعه داشتند و ما یک ننه داشتیم که اسمش «صغری» بود، آقا مصطفی به او گفت: «برو بخواب، اگر مهمان آمد من در را باز می کنم» و ما دیگر نفهمیدیم که مهمانها چه وقت آمده و کی رفتند و چه شد؟
پس از ملاقات، او طبق معمول به مطالعه و عبادت پرداخته بود. «معمولاً شبها نمی خوابید و فقط بعد از نماز صبح چند ساعتی می خوابید» صبح خیلی زود وقتی ننه به اطاق بالا می رود، می بیند آقا مصطفی پشت میزش نشسته، دستش را روی کتاب گذاشته، سرش به پایین خم شده و حرکت نمی کند. او بهت زده و وحشت زده این مطلب را به من گفت. وقتی من با عجله به اطاق بالا رفته و خود را بالای سر او رساندم، دیدم دست های آقا مصطفی بنفش شده است و لکّه های بنفش نیز روی سینه و سر شانه هایش دیدم. ایشان را بلافاصله با کمک آقای دعایی به بیمارستان انتقال دادیم. در آنجا به ما گفتند که حاج آقا مصطفی مسموم شده و دو ساعت است که از دنیا رفته است. وقتی خواستند از جسد وی کالبد شکافی به عمل آورند، حضرت امام خمینی اجازه این کار را ندادند و فرمودند: «عده ای بی گناه دستگیر می شوند و دستگیری این ها دیگر برای ما آقا مصطفی نمی شود». به هر حال از طرف دولت بعث عراق نیز از اعلام نظر پزشکان جلوگیری شد و نگذاشتند پزشکان نظر خود را اعلام کنند و حتی پزشکان را نیز تهدید کردند، چون صد در صد عارضۀ ایشان، مسمومیت بود./منبع: یادها و یادمانها از آیت الله سید مصطفی خمینی ، جلد ۲، ص ۴۰۱./پایان مصاحبه.
مصاحبه همسرامام خمینی بادخترش،زهرامصطفوی آبان۱۳۷۶ : چطور اسم «مصطفی» را انتخاب کردید؟
همسرامام خمینی (خدیجه ثقفی) :من خیلی دوست داشتم که نامش «مصطفی» باشد و نمیدانم آقا چه دوست داشتند، ولی من ایشان را راضی کردم و گفتم که چون نام پدرتان مصطفی بوده است بسیار مناسب است و آقا(امام) هم راضی شدند و اسمش را «محمّد» گذاشتیم، لقبش را «مصطفی» و کنیهاش را «ابوالحسن» گذاشتیم، ابوالقاسم نگذاشتیم که هر سه مشابه حضرت رسول(ص) نشود.
تولد «مصطفی»در چه تاریخی و در کجا بود؟
۲۱ آذر ۱۳۰۹ شمسی،مصادف با(۲۱ رجب ۱۳۴۹) در قم در محلّهای نزدیک «عشق علی» که حالا خراب شده است و به آن «الوندیه» میگفتند. دومین خانهای که اجاره کردیم همین خانه بود. اولین خانه را آقای حاج سید احمد زنجانی پیدا کرده بودند که شش ماه در آن بودیم، ولی به جهاتی که نمیدانم، صاحبخانه نمیخواست یا کرایهاش سنگین بود، بیرون آمدیم.
درباره تحصیل مصطفی و مدرسه رفتن او توضیح دهید.
«مصطفی» خیلی دیر زبان باز کرد و تا چهارسالگی فقط چند کلمه میگفت. وقتی شش ساله شد او را به یک مکتب در نزدیکی منزل گذاشتیم که خیلی در حرف زدنش تأثیر داشت. هفت سالگی به مدرسه موحّدی رفت. کسی هم به درس خواندن او توجّهی نداشت. اوایل، یعنی تا کلاس سوم، گاهی من او را نگه میداشتم تا درس بخواند ولی بعد که بزرگتر شد، اصلاً نمیآمد تا درس بخواند فقط به دنبال بازی بود و شبها میآمد و مقداری نان و پنیر و چای میخورد و میخوابید.
از شروع دوران طلبگی بفرمایید.
بعد از آن که شش کلاس درس خواند، دیگر به مدرسه نرفت، زیرا در آن زمان مرسوم اهل علم نبود که بچهها را به دبیرستان بفرستند. به همین دلیل مشغول تحصیل علوم طلبگی شد.
در هفده سالگی، آقا(امام خمینی) پیشنهاد کرد که«مصطفی» عمّامه بر سر بگذارد و لباس روحانی بپوشد. البته، او در اول خیلی رضایت نداشت، ولی آقا (امام خمینی)چند نفر از دوستان خود را دعوت کرد و در مراسمی او را برای این کار آماده کرد. ظاهراً بعد از آن وقتی از منزل خارج شده بود و دوستانش او را دیده بودند، به او تبریک گفته بودند و تشویق کرده بودند.
به این ترتیب او هم بسیار به تحصیل علاقمند شد و در طلبگی به سرعت رشد کرد، به طوری که معروف بود که خوب درس میخواند و طلبه فاضلی شده است، تا کمکم که بیشتر رشد کرد و خودش به مقامات علمی رسید، حوزه درس تشکیل داد و مدرّس شد.
درباره ازدواج «مصطفی» بفرمایید.
ازدواج مصطفی در ۲۲سالگی بود. یک وقت شایع شد که ما با آقا مرتضی حائری وصلت کردهایم، به طوری که مصطفی میگفت: «وقتی آقای حائری از صحن حرم بیرون میآْید، رفقا میگویند که پدرزنت آمد.»
امّا در مورد فرزندان؛ اولین فرزند آنها «محبوبه» بود که مننژیت گرفت و مرحوم شد. دومین فرزند «حسین» است که معمّم و جوان خوبی است، و سومین فرزند «مریم» است که دکتر شده است. چهارمین فرزند در جریان حمله کماندوهای رژیم و دستگیریهای دوران نهضت سقط و شهید شد.
درباره فعالیتهای داداش(مصطفی) در دوران انقلاب و دستگیری و تبعید او و آنچه خودشان برای شما تعریف کردهاند بفرمایید.
همسرامام خمینی :بعد از تبعید آقا به ترکیه، مصطفی جوابگوی مردم و اجتماعات بود و به فعالیت ادامه داد. به همین جهت او را هم گرفتند و به زندان بردند. دو ماه در زندان بود و بعد از دو ماه او را آزاد کردند، چون عقیده ساواک این بود که دیگر مردم متفرق شدهاند و حوادث را از یاد بردهاند. مصطفی هم تا آزاد شد به قم آمد و به صحن رفت، و آنجا جمعیت جمع شد و با سلام و صلوات او را به خانه آوردند. دو یا سه روز هم در منزل بود ولی وقتی دیدند که مردم قم هنوز آرام نشدهاند ریختند و او را هم گرفتند و به ترکیه تبعید کردند.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:فوت حاج آقا مصطفی خمینی بعلت مسمومیت بود
* فعالیت های انقلابی را از چه زمانی شروع کردید؟
«آیت الله محمدرضا رحمت»( از یاران امام خمینی): بعد از رحلت مرحوم آیت الله بروجردی سال ۱۳۴۰ در چهلم ایشان به صورت جمعی با انجمن پیروان قرآن در مراسم ایشان شرکت کردیم. اولین بار که حضرت امام خمینی را زیارت کردم آن زمان بود. در مشهد سه نفر بودیم که اعلامیه های حضرت امام خمینی و آقایان مراجع را تکثیر میکردیم. آنجا یک فتوکپی اختراعی درست کرده بودیم. یک تکه شیشه، مرکب چاپ و روی شیشه پهن کردیم و ... را روی آن گذاشتیم و کاغذ می انداختیم و چاپ می کردیم. چندین هزار اعلامیه ما چاپ کردیم.۱۳۴۶
* سال ۱۳۴۶ به نجف رفتید.
بله. پایگاه ما بیت امام بود.
* چطور با حاج آقا مصطفی رفیق شدید؟
پیاده که به کربلا میرفتیم، به درس و بحث ایشان و درس اصول و تفسیر ایشان میرفتیم و واقعاً نابغه ای بود.
آیت الله محمدرضا رحمت: بله. معمولاً اینطور است. اصلا فکر این را نمی کردند چون امام را نمی شناختند. حاج آقا مصطفی عالم، دانشمند و به روز بود و میگفتند حتما او خط به امام میدهد. بعد از شهادت حاج آقا مصطفی اینها متوجه شدند اینطور نبوده است.
*حجت الاسلام سیدمصطفی خمینی را مسموم کردند؟
ایشان قبل از شهادت، مدتی به لبنان و سوریه رفت. هر چه بود آنجا انجام شد. بعد که ایشان برگشت خادمی که در منزل ایشان بود گفت ایشان دو مرتبه خون قِی کرد، به ایشان گفتم چرا دکتر نمی روید؟ فرمود مرگ را نمیتوان معالجه کرد.
* امام خمینی اجازه کالبدشکافی سیدمصطفی خمینی ندادند.
نه، ما می گوییم مسموم کردند چون وقتی در پزشکی قانونی رفتم جنازه ایشان خوابیده بود.
تابوت آوردند که جنازه را در تابوت بگذارند، من دیدم که پای راست ایشان کبود است و فقط انگشت شست ایشان زرد است. پای چپ ایشان هم داشت کبود می شد و رگهای پیشانی ایشان هم کبود میشد.
ما یقین کردیم ایشان(سیدمصطفی خمینی) را مسموم کرده اند.
چیز دیگری که حرف ما را تائید کرد این بود بعد از مراسم، به عنوان نیابت از سوی امام نزد آقایانی میرفتیم که برای تسلیت آمده بود. من جمله نزد مرحوم« آقا شیخ علی کاشف الغطا»(علی بن محمدرضا کاشفالغطاء) رفتیم.
ایشان( کاشف الغطا) از علمای عراق بود و با دستگاه سروکاری داشت. ایشان نقل کرد که فلان دکتر گفت اگر سید (امام خمینی) اجازه دهند من کالبدشکافی می کنم و ثابت می کنم ایشان مسموم شده اند. این حرف نتیجه ما را تائید کرد. برای همین یقین به مسمومیت ایشان داریم.
* «آقا شیخ علی شاهرودی» حاج آقا مصطفی را غسل دادند؟
بله. در کربلا حاج آقا علی شاهرودی غسل داد و آقای سید علی هم گفته بود رگ پشت ایشان کبود شده است.
* با ایشان زیاد اربعین می رفتید.
بله.
* به غیبت بسیار حساس بودند؟
کوچکترین احتمالی که می داد می خواست غیبت شروع شود بحث را می چرخاند و عوض می کرد. حاج آقا مصطفی می گفت که من داخل منزل رفتم و دیدم امام پشت پنجره نشسته و فکر می کند. عرض کردم به چه چیزی فکر می کنید؟ امام به هیچ چیزی! گفتم مگر می شود آدم به هیچ چیزی فکر نکند. امام خمینی فرمود فکر من دست خودم است و هر وقت خواستم فکر خوب می کنم و هر وقت نخواستم فکر نمیکنم. امام خمینی عارف عملی بود، عارف بود، نه عارف کشکول و فلان این حرفها. عرفان عملی امام داشت یعنی تمام وجود ایشان عرفان بود.
* شما در عراق زندانی شدید؟
بله. چندین مرتبه.
* یک زمانی که زندان بودید حاج اقا مصطفی خواب شما را می بیند.
بله. در زندان آخری که زندانی بودم وقتی بیرون آمدم، خدمت حضرت امام رفتم و ایشان برخلاف همیشه سوال کردند آنجا چطوری شما را شکنجه میکردند؟ گفتم با کابل به پاهای من میزدند. از خدمت امام بیرون آمدم فهمیدم حاج آقا مصطفی خواب دیده من از زندان آزاد شدم و من را خدمت حضرت امام برده و جوراب های من را درآورده و نشان حضرت امام داده است. امام می خواستند ببینند رویای مصطفی صادق است، یا خیر.
* گفته بودید حاج آقا مصطفی به شدت روی کسانی که با ساواک همکاری داشتند و تفکرات انحرافی داشتند، حساس بودند.
بنی صدر گاه گاهی به نجف میآمد. یک سفر آمده بود که شاید سفر آخرش بود، مرحوم حاج آقا مصطفی گفته بود اگر کار دست او بیفتد خطرناک است.
* پسر حاج آقا مصطفی (سیدحسین)چه کار می کند؟
متاسفانه رفقای خوبی در نجف نداشت. یک مرتبه به او تذکر دادم، ولی او فکر میکرد خودش را میتواند حفظ کند. بعد که به ایران آمد همان رفقا دور او را گرفتند و او را آلوده کردند.
* امام یکبار برخورد جدی با ایشان کردند.
بله؛ ایشان یک بار در مشهد سخنرانی کرد و به امام خمینی اطلاع دادند امام خمینی فرمود ایشان را دستگیر کنند و گفته بودند مسلح است و گفته بودند اگر دست به اسلحه برد، او را بزنید.
* فرزند حاج آقا مصطفی که امام دوست داشتند و نوه ایشان را دوست داشتند، سر این قصه شوخی نداشتند؟
بله. امام درباره دین و اسلام شوخی با احدی نداشتند./دستخط» شبکه پنج سیما-جمعه، ۱۳ خرداد ۱۴۰۱
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر: سئوال محافظ امام خمینی ازامام:
«چرا اجازه ندادید آقا مصطفی را کالبدشکافی کنند؟».
جواب امام خمینی:اگرکالبدشکافی می شد،انقلاب پیروز نمیشد.
حمید نقاشیان(محافظ امام خمینی): «در روز دوم حضور امام در باغچه کوچک، من نهار کله گنجشکی درست کرده بودم. سفره را انداختیم. امام اول برای من غذا کشیدند بعد برای خودشان. یکی از دغدغههای ذهنیام که همیشه دوست داشتم با امام حلش کنم مسئله شهادت آقا مصطفی خمینی بود. در ادوار مختلف من گاهی فرصت پیدا میکردم این موضوع را با سؤالات مختلف از امام میپرسیدم. ایشان هر بار در پاسخ من سکوت میکردند. من از سال ۵۷ تا اواخر خرداد ۵۸ که دائم در محضر ایشان بودم، این موضوع را سه بار در سه بازه زمانی سؤال کردم و امام سکوت میکردند.
در آن دو روز که با ایشان تنها بودم، در حین غذا خوردن مجدد این سؤال را پرسیدم و گفتم» امام! چرا اجازه ندادید آقا مصطفی را کالبدشکافی کنند؟
امام قاشق را زمین گذاشتند، نگاهی به من کردند و گفتند: انقلاب نمیشد. این جمله حضرت امام یک دنیا تفسیر دارد. اگر قرار باشد این جمله را بشکافیم اولین برداشت این است که امام خمینی میدانستند در اطرافشان جریانات نفوذی وجود دارد و جریاناتی منتظرند که امام یک پردازشی انجام بدهند که با آن پردازش بشود کنه ذهن ایشان را خواند. برای همین امام از ماجرای قتل مرحوم شهید مصطفی خمینی عبور کردند و در بیانیهشان نوشتند که این میتواند الطاف خفیه الهی باشد. این خاطره را گفتم تا بگویم که امام به چه نکاتی وظرافت هایی در فضای اجتماعی، سیاسی دقت و توجه داشتند که این هم بخشی از سلوک ایشان بود. امام شانیت برای خودشان قائل نبودند و این نکته در تمام مراحل زندگیشان خودش را نشان میدهد.»/ ۱۵ خرداد ۱۴۰۱ خبرگزاری فارس با اصلاحات واضافات.
«معصومه حائری»(همسر آیت الله سیدمصطفی خمینی) صبح روز پنجشنبه(اردیبهشت ۱۴۰۳)پس از یک دوره بیماری ،فوت کردند.
«سیدحسین خمینی»(فرزندسید مصطفی)برجنازه مادرش نمازخواند.
همچنین «ایت الله سیدحسن خمینی»،حجت الاسلام یاسر خمینی، حجت الاسلام سیداحمد خمینی(فرزنداحمدآقا) و دیگر اعضای بیت امام و چهره های برجسته حوزه بر پیکر آن مرحومه(معصومه حائری یزدی) اقامه نماز میت کردند./۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
«معصومه حائری یزدی» (همسر شهید آیت الله سیدمصطفی خمینی) صبح ششم اردیبهشت ۱۴۰۳ پس از یک دوره بیماری «فوت»کردند.
«آیت الله جعفر سبحانی»بر پیکر مرحومه خانم حائری اقامه نماز کرد و پس از طواف گرد مضجع مطهر بانوی کرامت، آن مرحومه در مقبره شیخ فضلالله نوری صحن امام رضا علیه السلام حرم مطهر حضرت معصومه(قم) به خاک سپرده شد.
بیانیه ضارب:این بسیجی حقیر«سرهنگ پاسدار جعفر علیزاده» سرباز جان بر کف قرآن و ولایت هستم «این سیلی را به صورت آتشبهاختیار بر صورت خرم نواختم».
مدافع حرم (سردارخرم)گفت: سیلی امروزی که در مراسم خوردم، از جنس همان سیلیهاییاست که وقتی در جنگ سوریه در اسارت بودم، از دشمن میخوردم ولی این سیلی را میبخشم.
در مراسم معارفه استاندار جدید آذربایجان شرقی«سردار زینالعابدین خرم» که صبح امروز،شنبه(۱ آبان ۱۴۰۰) با حضورسردار وحیدی وزیر کشور برگزار شد، یکی از حاضرین(سرهنگ علیزاده)با رفتن روی سن اقدام به زدن «سیلی به صورت استاندار» کرد.
درادامه سیلی برصورت رئیس جمهورفرانسه ونخست وزیرهندراخواهیددید
استاندار پس از این اتفاق متانت خود را حفظ کردوباخویشتنداری از هر گونه واکنشی خودداری کردوموضوع با دخالت ماموران حراست سالن فضای جلسه به حالت عادی برگشت.
«ضارب» ابتدا سیلی محکمی به صورت خّرم (استاندار)نواخت و سپس اورا هُل داد.
بعد از چندلحظه مراسم به حالت عادی بازگشت و سخنرانی استاندار منتخب هیأت دولت ادامه یافت.
مراسم تودیع استاندار جدید آذربایجان شرقی با حضور وزیر کشور، نماینده ولی فقیه در استان آذربایجان شرقی و نمایندگان این استان در مجلس شورای اسلامی برگزار شد.
«ضارب سیلی به صورت استاندار»کیست؟
جلسه تکریم - معارفه استاندار
جلسه تکریم ومعارفه
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:ضارب سیلی به استاندار«سرهنگ علیزاده»از پرسنل نیروهای مسلح است (سرهنگ سپاه) بود.
سردارزینالعابدین رضوی خرم» استاندار جدید آذربایجان شرقی
سایت تابناک نوشت: ضارب استاندار «سرهنگ علیزاده» فرزند شهید و همرزم استاندار(سردارزینالعابدین رضوی خرم) بود.
ایرنانوشت: فردی که به صورت استاندار آذربایجان شرقی سیلی زد،عضو سپاه عاشورا ی تبریزاست.
حمله به استانداردرجلسه معارفه اش
خبرگزاری دیگر نوشت: سیلی زننده به صورت استاندار،بخاطرناراحتی ازعدم تفکیک(زن-مرد) تزریقاتچی ها واکسن کرونابوده است.
تسنیم نوشت:پس از سخنرانی استاندار سابق(محمدرضاپورمحمدی)و نماینده ولی فقیه دراستان(آیت الله سیدحمدعلی آل هاشم) در استان و وزیر کشور(سرداراحمدوحیدی)، «عابدین خرم »استاندار جدید آذربایجان شرقی به پشت تریبون رفت و ضمن خوشآمدگویی به میهمانان، به تشریح برنامههای خود در این استان پرداخت.
هنوز دقایقی از سخنرانی استاندار جدید نگذشته بود که یک فرد معلومالحال به نام« ایوب علیزاده» با حضور در بالای تریبون «سیلی مُحکمی» به «عابدین خُرم» زد و ادامه شروع به فحاشی به استاندار پرداخت و وی را از جلوی تریبون هُل داد.
حاضران در سالن اجتماعات مصلی اعظم امام خمینی( تبریز) نیز در واکنش به این اتفاق با سر دادن شعارهایی از قبیل «استاندار ولایی، حمایتت میکنیم»، از خرم اعلام حمایت کرده و نمایندگان آذربایجان شرقی مجلس شورای اسلامی حاضر در جلسه نیز به طور دسته جمعی با حضور روی سن از استاندار جدید آذربایجان شرقی اعلام حمایت و دلجویی کردند.
سردار«عابدین خرم »در انتهای مراسم گفت: وقتی در سوریه بودم هر روز زیر شلاق دشمن بودم و کتک میخوردم. بیش از ده بار اسلحه را روی شقیقه ما میگذاشتند و الان نیز ما این را در صف دشمنان میدانیم اما میبخشیم.
واکنش «سپاه عاشورا »به حادثه سیلی خوردن استاندار آذربایجان شرقی .
بیانیه سپاه عاشورا:(عصرروزحادثه)
بسم الله الرحمن الرحیم
اللّهُمَّ إنّا نَرغَبُ إلَیکَ فی دَولَةٍ کَریمَةٍ/تُعِزُّ بِهَا الإِسلامَ وأهلَهُ/وتُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وأهلَهُ
ضمن تبریک فرارسیدن سالروز میلاد با سعادت پیامبر رحمت حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و حضرت امام جعفر صادق علیه السلام؛ به دنبال رخ دادن حادثه ناگوار هتک حرمت به استاندار ولایی و جهادی آذربایجان شرقی جناب آقای عابدین خرّم که قلوب امت حزب الله، خانواده های معظم شهدا ، بسیجیان ، پاسداران و قاطبه مردم غیور و همیشه در صحنه آذربایجان را مکدر نمود.
سپاه عاشورا ضمن محکوم نمودن رفتار سخیف و دون شان فرد خاطی، از مجاهدتها و رشادت های سردار خرّم در جبهه های دفاع مقدس و مقاومت اسلامی و عرصه خدمت رسانی و نیز رفتار کریمانه ایشان در این موضوع قدردانی نموده و از خدای متعال توفیقات آن مجاهد خستگی ناپذیر را در خدمت به مردم شریف آذربایجان مسئلت می نمائیم.
«سعید جلیلی »عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، در پی وقوع اتفاق ناخوشایند در مراسم معارفه استاندار جدید آذربایجان شرقی پیامی صادر کرد. متن پیام به شرح ذیل است:
«زینالعابدین خرم رضوی» با سابقۀ مجاهدت در دفاع مقدس و شش ماه مقاومت ستودنی و هوشمندانه در اسارت تکفیریها در سوریه، با کف نفس اشترگونۀ امروز در پیشگاه خدا و مردم عزیزتر شد. این موفقیت را به او و مردم شریف آذربایجان شرقی که شاهد خدمات او بودهاند در شب(١٧ ربیع الاول ١٤٤٣) میلاد پیامبر رحمت(ص) و پیشوای صادق(ع) تبریک میگویم.
بیانیه ضارب
سرهنگ علیزاده در بیانیه تندی، علت سیلی زدن به استاندار آذربایجان شرقی را اعلام کرد.
در بخشی از ابن بیانیه آمده است: به استحضار میرسانم که این بسیجی حقیر «سرهنگ پاسدار جعفر علیزاده» سرباز جان بر کف قرآن و ولایت هستم که اقدام به نواختن یک سیلی حقانی در رخسار استاندار آذربایجان شرقی در مراسم معارفه وی کردم.
نه رضایت میخواهم ونه بخشش،استانداربرودشکایت کند
حال بنا بر وظیفه شرعی و ولایی خود دلایل اتخاذ این تصمیم را به محضر مبارک آقا امام زمان (عج) و فرماندهی معظم کل قوا حضرت امام خامنهای مد ظله العالی و ملت شریف و شهیدپرور ایران میرسانم و از او(خرم) می خواهم تا نسبت به اقدام من ابداً اعلام رضایت و بخشش نکند بلکه با طرح شکایت بر علیه این بنده کمینه الله در محاکمهای علنی این فرصت را مهیا سازد تا دلایل و مدارک مربوطه خود از این تصمیم ولایی و انقلابی ام را به سمع دادگاه و امت اسلام برسانم.
مظلومنمایی و اعلام بخشش او نسبت به بنده از سر خوف و وحشت وی از ارائه مدارک مستند و رسوایی او است.
ایشان(استاندار) که همدوره این حقیر در سپاه عاشورای تبریز است باید در دادگاه توضیح دهد با حقوق سربازی در حالی که تا سال ۱۳۷۶ با بنده در خانههای محقر سازمانی سپاه اجارهنشین بود، چگونه توانسته است کاخ پر جلال و لاکچری برای خود برپا کند و فرزندان را برای تحصیل به خارج بفرستد؟
در پایان بیانیه او آمده است: این سرباز که مفتخر به جانبازی در راه اسلام است تنها و تنها به دلیل مظلومیت مقام معظم رهبری این سیلی را به صورت آتشبهاختیار بهجای معظم له بر صورت خرم نواختم تا او و امثال وی بدانند دیگر نام مقدس ولایت فقیه را بر زبان نیاورند.
او همچنین در این بیانیه اتهامات سنگین اقتصادی به همسر استاندار آذربایجان شرقی وارد کرده و از خرید ملک در استانبول و آنکارا سخن گفته است./منبع: تبریزخبر
ایسنا(۲ آبان ۱۴۰۰ )نوشت:«جناب آقای سردار عابدین خرم» در طول دوران فرماندهی سپاه عاشورا؛ برخی تصمیمات ایشان، با دیدگاهها، مصالح و حتی منافع اعضا و کارکنان آن نهاد در تعارض بوده و زمینه تضییع حق، ایجاد کدورت و خطا در مواجهه و اقدام را فراهم آورده باشد.به عنوان مثال می توان به نحوهی مواجهه با نخبگان درون نهادی و مکانیزمهای گردش مدیریتی و عدم سهولت گفتوگو بین مدیران و کارکنان و مانند آن که صبر ایّوب ها ! را سر آورده
«سیدرضی آقاسیدی»(مدیرکل منابع انسانی و امور اداری جهاددانشگاهی)، تصمیم گیری و خط مشی گذاری در یادداشتی نوشته است: «در نادرست بودن اصل اقدام (سیلی زدن به یک مسئول در نظام جمهوری اسلامی)، هیچ شکی نیست، ولی به نظر میرسد مسئله دارای ابعاد گوناگونی است که بایستی توسط صاحبنظران مورد مداقه قرار گیرد.
معاون فرهنگی جهاددانشگاهی آذربایجانشرقی-سابق:بنده به عنوان کسی که در این سالهای زندگی دور از تبریز، اغلب اخبار و رویدادهای استان را مترصد هستم، مسیر طی شده برای انتخاب استاندار آذربایجان شرقی را چندان مسیر مناسبی نمیدانم! و به نظرم کنشگران این امر در شأن آذربایجان اقدام نکردند؛ چه در سطح دولت محترم، چه نمایندگان محترم مردم در مجلس شورای اسلامی و چه فعالان رسانهای و رسانههای محلی، که این خود فرصت مفصلی برای تحلیل مسیر، نتیجه، دستاوردها و پیامدهای موضوع میطلبد. هرچند تدوین خط مشیهای شفاف و قابل ارزیابی در سطوح کلان و میانی حکمرانی موضوعی ضروری بوده و فراتر از بحث حاضر میباشد.
اما در این مجال کوتاه در نظر دارم پژواکهای یک سیلی نابجا! را از چند منظر واکاوی نمایم:
نخست تقبیح و تأکید بر نادرست بودن اصل رفتار سیلی زدن؛ آن هم به یک مقام دولتی در یک جلسه رسمی؛
فارغ از ریشه و دلایل موضوع، اصل رفتار؛ قبیح، زشت، زننده و دور از شأن یکجامعه سالم با آرمانهای متعالی میباشد و امیدوارم تکرار این رفتار را در هیچ سطحی شاهد نباشیم و اقدامات و تصمیمات درست، غیر هیجانی! و بازدارنده توسط مسئولین امر به عمل آید.
دوم ضرورت توجه به موضوع و تحلیل صحیح و دقیق بدون تعصبات طرفینی به منظور شناخت ابعاد مسئله و تجویز راهبردهای متناسب؛
در این منظر، شناخت اجمالی طرفین درگیر در موضوع و عدم افراط و تفریط در تحلیل و نقد حادثه باعث می شود تا نتایج به دست آمده از اظهار نظرها و تحلیل ها، منصفانه و به دور از تعصب و هیجان باشد:
طرف اول، فرمانده محترم سابق سپاه عاشورا، جناب آقای سردار عابدین خرم که سوابق رزمندگی و مجاهدتهای ایشان چه در دوران دفاع مقدس، چه در مبارزه با عناصر تکفیری و چه عوامل ناآرام کننده شمالغرب کشور، ارزشمند بوده و برگ زرین دوران مدیریتی ایشان می باشد. اکنون ایشان در جایگاه استاندار آذربایجان شرقی میباشند و زین پس، ضمن احترام به سوابق درخشانشان در کسوت پاسداری از انقلاب اسلامی، به عنوان یک مدیر اجرایی در استان مخاطب و مورد نقد قرار میگیرند.
طرف دوم؛ جناب آقای سرهنگ ایوب علیزاده که ضمن افتخار پاسداری، فرزند جانباز شهید بوده و دانش آموخته دکتری اقتصاد میباشد که در همهی عرصههای لازم برای دفاع از اسلام و انقلاب اسلامی، خود و خانوادهاش در پیشانی جبهه حق بوده و بیش از دو دهه از عمر خود را در جایگاههای مختلف سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گذرانده است.
پس همه منتقدان منصف، لازم است در تحلیل مسئله، از هرگونه اتهام زنی و تقدس گرایی، اجتناب نموده و در حیطه کُنِش، ارائه نظر و تحلیل نمایند. بدین معنی که مصداق کلیت نظام و تبلور مطلق آرمانها تلقی کردن یک طرف و غیر قابل نقد انگاشتن آن؛ که قرار است به عنوان مدیر اجرایی تصمیماتی را اتخاذ نماید که قطعاً قابل نقد بوده و دور از خطا نخواهند بود، خطرناکتر و بدتر از رفتار صورت پذیرفته توسط طرف مقابل می باشد. و از طرفی منافق و وابسته به استکبار و دشمن خواندن طرف دیگر که چند صباحی قبل، صاحب صلاحیت مسئولیت در همین نهاد بوده است، نیز ناصواب میباشد.
سوم پذیرش امکان خطا در مدیریت؛ حتی در نهادهای انقلابی و نظامی با توجه به مفاد موارد فوق الذکر، لازم است ضمن پذیرش احتمال خطاهای رفتاری و مدیریتی در طول دوران خدمت و مدیریت افراد، در تحلیل حادثه به این مهم توجه کنیم که احتمال دارد فارغ از ارزش گذاری رفتارها، اقدامات و تصمیمات «جناب آقای سردار عابدین خرم» در طول دوران فرماندهی سپاه عاشورا؛ برخی تصمیمات ایشان، با دیدگاهها، مصالح و حتی منافع اعضا و کارکنان آن نهاد در تعارض بوده و زمینه تضییع حق، ایجاد کدورت و خطا در مواجهه و اقدام را فراهم آورده باشد.
به عنوان مثال می توان به نحوهی مواجهه با نخبگان درون نهادی و مکانیزمهای گردش مدیریتی و عدم سهولت گفتوگو بین مدیران و کارکنان و مانند آن که صبر ایّوب ها ! را سر آورده باشد اشاره کرد. که پیشنهاد می شود افراد و ساختارهای ذی ربط نسبت به بررسی نظامات و فرآیندهای موجود و رفع انسدادهای احتمالی در ارتباطات درون سازمانی اقدام نمایند.
بیان عدم شناخت ایشان توسط «آقای خُرّم» و تنزّل این امر به موضوع واکسیناسیون همسر آقای علیزاده توسط نامحرم! قابل پذیرش نمیباشد.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:استانداردرروزحادثه گفت:من ضارب رانمی شناسم...گفته شد عصبانیتش بخاطرعدم تفکیک جنسیتی تزریقاتچی هادر مراکزواکسیناسیون است!
«سیدرضی آقاسیدی» درادامه نوشت:چهارم ارائه پیشنهاداتی برای مدیریت تعارض و مواجهه با چالشهای درون گفتمانی و تجویز راهبردی
ارائه چارچوبی برای مواجهه در موقعیتهای تعارضی و چالش برانگیز در جریانات با ماهیت مشابه، غیرقابل اجتناب میباشد، که پیشنیاز آن پذیرش احتمال خطا در درون گفتمان و پرهیز از تقدس گرایی و اتهام زنی میباشد.
نگارنده(معاون فرهنگی سازمان جهاد دانشگاهی آذربایجانشرقی-سابق) این متن با آگاهی از پیامدهای نامبارک و فرصت سوز این حادثه تلخ در ابعاد محلی، ملی و بینالمللی و تأکید بر اشتباه بودن اقدام آقای علیزاده و ضرورت بررسی و مجازات متناسب با جرم و خطای ایشان توسط مراجع ذیصلاح؛ هر دو طرف این حادثه تلخ را از نیروهای انقلاب میدانم و هرگونه بکارگیری عناوینی مانند منافق، وابسته، ضد انقلاب و تشبیه به عناصر داعشی و نفوذی و مانند آن را دارای پیامد ناخوشایند برای بهبود مستمر حکمرانی و مدیریت در بخش عمومی میدانم. در همین جا توجه همهگان به ویژه صاحبنظران، تصمیمگیران و نخبگان را به توجه و پژوهش در ریشههای شکل دهنده این رفتار پر هزینه، مانند عدم تعامل موثر با منتقدین، عدم شناخت لازم از کنشگران، ذینفعان و ذیصلاحان جلب نموده و ضرورت ارائه تجویزهای راهبردی برای پیشگیری از تکرار حوادث با ماهیت مشابه و حتی دارای پیامدهای تلخ تر معطوف مینمایم. چرا که چالشی در سطح یک نهاد با ماهیت انقلابی و کارکنان با آرمان و اهداف مشترک رخ داد و پیامدهای این چنینی خلق کرد، میتواند در صورت عدم بهبودهای لازم و اتخاذ راهبردهای مناسب، در ابتدای مسئولیت اجرایی استان آذربایجان شرقی، به دلیل کثرت و تنوع ذینفعان، کنشگران و به تبع آن منتقدان ، می تواند محل تأمل باشد!.
بازداشت ضارب سیلی برصورت استاندار
سخنگوی قوه قضائیه(۵ آبان ۱۴۰۰) درباره ماجرای سیلی خوردن استاندار جدید آذربایجان شرقی گفت: در این قضیه شاهد یک اقدام ناشایست یکی از مهمانان جلسه بودیم و بلافاصله بعد از این اتفاق دادستان استان به این موضوع ورود کرد و فرد ضارب به اتهام اخلال در نظم که یک جرم غیرقابل گذشت است، تحت تعقیب قرار گرفت. البته استاندار گذشت کردند ولی از بابت جنبه عمومی جرم این شخص هنوز تحت بازداشت است و تحقیقات این پرونده ادامه دارد.در روزهای اخیر مطالبی از طرف ایشان مطرح شد که صحت ندارد. بنابر اظهارات ایشان، انگیزه وی شخصی بود و برای مثال وی گفته است که استاندار آذربایجان شرقی در زمان تصدی سمت فرماندهی سپاه در یکی از بازدیدهای سرزدهای که از مجموعههای تحت امر خود داشته است، با یکی از رزمندگان دوره دفاع مقدس برخورد شایسته ای نداشته است. چنین اعمالی مورد پذیرش دستگاه قضایی نیست و قوه قضائیه با چنین اعمالی برخورد قاطع و قانونی خواهد کرد.
سیلی رئیس جمهورفرانسه
« امانوئل مکرون» رئیس جمهور فرانسه روز ،سه شنبه، ۱۸ خرداد ۱۴۰۰هنگام استقبال از جمعیت در منطقه «دورم»،جنوب شرق فرانسه رفته بود ،درحالیکه دست خود را دراز کرد تا به«دیمین تارل» جوانی با یک تی شرت سبز با عینک و ماسک خوش آمد بگوید. به صورتش سیلی زد.ضارب فریاد زد «مرگ ماکرونیا»
« آرتور » دوربینش را تنظیم میکند. «دیمین تارل»جوانی ۲۸ ساله کمی آن طرفتر ایستاده است. عینکی بر صورت و ماسک زده. دامین لباس آستین کوتاه سبز لجنی پوشیده بود و در ردیف اول طرفداران رئیس جمهور فرانسه ایستاده بود. «دمین به آرتور »علامت میدهد که فیلمبرداری را آغاز کند. در ادامه، فریاد سرکش «مرگ بر مکرونیسم»ِ جوان سبزپوش و یک کشیده به اصلاح آبدار بر صورت رئیس جمهور فرانسه!
دادگاه ضارب درروزدوم حادثه
مرد دیگری که در هیاهوی پس از سیلی دستگیر شد، که توسط دادستان به نام آرتور سی. شناسایی شد، در تاریخ بعدی، در سال 2022، به دلیل داشتن سلاح غیرقانونی محاکمه خواهد شد.
دفتر دادستانی گفت علاوه بر یافتن سلاح، پلیسی که خانه آرتور سی. را بازرسی کرده بود، کتابهایی در مورد هنر جنگ، نسخهای از مانیفست آدولف هیتلر Mein Kampf و دو پرچم که یکی نماد کمونیستها و دیگری نماد انقلاب روسیه بود، پیدا کرد. .
دادستان گفت، نه تارل و نه آقای آرتور سی.، که 28 سال نیز دارد، سوابق پلیسی نداشتند.
تنها دور روز بعد، دادگاهی در شهر ولانس دامین را به ۱۸ ماه حبس محکوم کرد که البته ۱۴ ماهش تعلیقی بود. چهار ماه حبس به جرم «خشونت عمدی علیه رئیس جمهور» برای جوانی که برای پلیس ناشناخته بود و تا به حال پروندهای نداشت. ناگفته نماند که دادستانی کل، دامین را منسوب به جلیقه زردهای فرانسوی دانست. دامین اما ادعا کرده عملش بدون قصد قبلی بوده و با این کار قصد داشته نارضایتیاش از سیاستهای رئیس جمهور را بیان کند. او جزء بیکاران فرانسه است.
آرتور هم سرنوشتی شبیه دوستش داشت. مأموران امنیتی در تفتیش خانهاش کتاب "نبرد من" هیتلر، کتابهایی در مورد رهبری جنگ، پرچم انقلاب روسیه و البته سلاح کشف و ضبط کردند. پس آرتور هم به مالکیت غیرقانونی سلاح متهم شد.
اکثر سازمانها و احزاب سیاسی فرانسه سیلی زدن به مکرون را محکوم کرده و آن را حملهای به دموکراسی در این کشور دانستهاند. سیاستمداران فرانسوی چه متعلق به گرایشهای چپ و چه راست در محکوم کردن این اقدام همراه بودهاند.
سیلی خوردن نخست وزیرهند
روز شنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۸در جریان یک جشن جاده ای، آرویند کجریوال(Arvind Kajriwal) نخست وزیر دهلی، به دلیل نارضایتی از رفتار رهبران حزب سیلی زد.
در جریان یک نمایش جاده ای در منطقه موتی نگر پایتخت، آرویند کجریوال، وزیر دهلی را سیلی زده بود
آقای کجریوال بالای یک جیپ روباز بود که مردی که تی شرت قرمز پوشیده بود به داخل وسیله نقلیه پرید و قبل از پیاده شدن از جیپ به رئیس وزیر سیلی زد.نخست وزیرهند، فکرش را نمیکرد سیلی بخوردفاوخیال می کردکه این مردیکی ازهواداران وعلاقمندانش می باشد!