یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جَاءَتْکُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِیحًا وَجُنُودًا لَّمْ تَرَوْهَا آیه ٩ سوره احزاب
اسنادمحرمانه ماجرای طبس
شن هایی که«مأمورخدابودند»برای سقوط هواپیماهای امریکا
ماجرای حمله آمریکا به طبس در حقیقت از روز ۱۳ آبان ۱۳۵۸، (۴ نوامبر ۱۹۷۹) آغاز شد؛ زمانی که «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» به سفارت آمریکا در تهران حمله کردند و ۵۳ آمریکایی را به گروگان گرفتند.با توجه به اینکه دولت کارتر نتوانست از راه دیپلماتیک گروگانهای آمریکایی را آزاد کند، یگان ویژه «دلتا فورس» از نیروهای مسلح آمریکا، مأموریت پیدا کردند تا گروگانهای آمریکایی را در یک عملیات کماندویی آزاد کنند و به آمریکا باز گردانند.
برای اجرای عملیات «پنجه عقاب» یک ماه پس از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در تهران،۹۰ نفر از کماندوهای آمریکایی موسوم به «دلتا» به فرماندهی سرهنگ «چارلی بکویث» و سرگرد «میدوز» به ایالت آریزونای آمریکا که تقریبا شرایط کویری ایران را داشت اعزام شدند تا آخرین مراحل تمرینی و آموزشی تحت شرایط مشابه را بگذارنند. از سوی دیگر گروه سرّی ویژهای نیز برای پشتیبانی و تدارک وسایل تکمیلی طرح عملیات، مخفیانه وارد ایران شده و با گروهکهای ضد انقلاب تماسهایی را برقرار کردند.
کماندوهای آموزش دیده آمریکا در اواخر آذرماه سال ۱۳۵۸ عازم کشور مصر شده و در پایگاهی نزدیک قاهره مستقر شدند.فرمان اجرای این عملیات از سوی کارتر، رییس جمهور وقت آمریکا با اعلام کلمه رمز«بروید» صادر و در غروب روز پنجشنبه چهارم اردیبهشت ۱۳۵۸ این عملیات آغاز شد.
شامگاه پنجشنبه چهارم اردیبهشت ۱۳۵۹ (۲۴ آوریل ۱۹۸۰)ساعت ۱۳ به وقت واشنگتن، ۹۰ کماندوی آموزش دیده آمریکا موسوم به نیروی «دلتا» باشش هواپیمایC – ۱۳۰ و هشت فروند هلی کوپتر نفربر، از عرشه ناو هواپیمابر ( USS Nimitz) ازپایگاه قاهره به دریاى عمان منتقل می شوند وازآنجا با پرواز در ارتفاع کم و با استفاده از نقاط کور رادار، راهى ایران شدند.
۸تن اززبده تربن نظامیان امریکایی در واقعه طبس کشته شدند.
هنگام اجرای عملیات با ورود به حریم هوایی ایران یکی از بالگردها در ۱۲۰کیلومتری راور کرمان دچار نقص فنی شده و به اجبار فرود میآید و سرنشینان آن به بالگردی دیگر منتقل میشوند و همان بالگرد نیز دچار نقص فنی شده و به ناچار به ناو هواپیمابر بازمیگردد. ۶ هواپیما و ۶ بالگرد دیگر خود را به طبس رسانده و در تاریکی شب در منطقهای دور افتاده بدون متوجه شدن نیروهای نظامی ایرانی فرود میآیند.
در حین سوختگیری یکی دیگر از بالگردها دچار نقص فنی شده، درحالی که هنوز عملیات آغاز نشده ۳ فروند بالگرد از دست رفته بود،پس از تماس با مرکز عملیات، کارتر دستور بازگشت نیروها را میدهد؛ ولی هنگام برخاستن هواپیماها و بالگردها توفان شن آغاز شده و یک هواپیمای C۱۳۰ و یک بالگرد CH-۵۳ به هم خورده و هر دو آتش میگیرند که در این حادثه ۸ نفر از نیروهای امریکایی در آتش سوخته و ۴ بالگرد ناتوان از پرواز روی زمین باقی میمانند.
قرار بود نیروهای عملیاتی با بالگرد از طبس به سوی تهران حرکت کنند و در ورزشگاه امجدیه (شیرودی) فرود آیند. سپس با لباس مبدل، به سفارت آمریکا در تهران حمله و گروگانهای خود را آزاد کنند. طبق این نقشه، آنان پس از پایان فعالیت شان، از همین راه به طبس باز میگشتند و از آنجا با هواپیما از ایران خارج میشدند.
«شنها» مأمور خدا بودند«باد»مأمورخدابود
پیام امام خمینی درپی شکست نظامی آمریکا درطبس:«نباید بیدار شوند، آنهایی که توجه به معنویات ندارند و به این غیب ایمان نیاورده اند؟نباید بیدار شوند؟ چه کسی این هلیکوپتر آقای کارتر را که میخواستند به ایران بیایند ساقط کرد؟ ما ساقط کردیم!؟ شنها ساقط کردند. شنها مأمور خدا بودند. باد مأمور خداست. قوم عاد را باد از بین برد؛ این باد مأمور خداست. این شنها همه مأمورند. تجربه بکنند باز.»(صحیفه امام، ج ۱۲، ص ۳۷۹ - ۳۸۰)
«آن حربهاى که در دست ایران است، پیش آنها(دشمنان) نیست، آنها آن حربه را نمىشناسند. آن حربه ایمان است، حربه توحید است. آنها تأییدات غیبى الهى را منکر هستند،
اینها نمىتوانند چشمشان را باز کنند و ببینند که در هر گوشه از ایران یک امور خارقالعاده واقع مىشود که با دست عادى بشر نمىتواند واقع بشود.
آنها (امریکا)در طبس آمدند و گمان کردند که مىتوانند نیرو پیاده کنند و مىتوانند بیایند و به بهانه خارجکردن گروگانها، ایران را قبضه کنند و خداى تبارک و تعالى شنها و بادها را فرستاد و آنها را شکست داد.»(صحیفه امام، ج ۱۶، ص ۱۰۵)...این دست غیبى همراه ما است و اینرا حفظ بکنید. حفظ به این است که خدمت را خالص کنید براى خداى تبارک و تعالى.(صحیفه امام، ج ۱۶، ص ۱۲۳)..تا ملت و دولت به تعهد خود در نصرت به دین خدا و به بندگان او پابرجا باشند، نصرت خدا ادامه دارد«إن تَنصُروا اللَّه یَنصُرکُم و یُثَبِّت اقدَامَکُم».(صحیفه امام، ج ۱۹، ص۱۵۹)
دادگاه کودتاچیان-قطب زاده
اعتراف به شکست در آمریکا
برژینسکی در خصوص رفتار و ناراحتی جیمی کارتر بعد از شنیدن این شکست نیروهایش در طبس می گوید: سرش را میان ۲ دستش گرفت و به مدت چند ثانیه روی میز گذاشت... با شنیدن این خبر، به مانند مار زخمی به خود پیچید و آثار درد و نگرانی بر تمامی صورت او آشکار شد و به اطرافیانش بد و بی راه می گفت. سایروس ونس وزیر امورخارجه آمریکا مینویسد: همه ما گیج و پریشان شده بودیم.
کارتر روز بعد مجبور شد در یک نطق تلویزیونی، ضمن اعلام و تایید موضوع، جزئیات آن را هم برای مردم تشریح کند. او برای تنظیم متن صحبتهای خود دستور داده بود، نسخهای از سخنرانی کندی در زمان شکست خلیج خوکها را هم برایش بیاورند و در سخنرانی خود گفت: اواخر دیروز من دستور لغو یک عملیات نظامی در ایران را صادر کردم. قرار بود، اعضای سفارتخانه ما که در ایران گروگان گرفته شده بودند توسط تیم نجات آزاد شده و به آمریکا بازگردانده شوند. به دلیل مشکلات فنی در بالگردها، چارهای جز لغو ماموریت نداشتیم... تیم اعزامی به صحرای طبس از نفرات نیروی دریایی، رنجرها و افراد نیروی مخصوص تشکیل شده بود و هسته اصلی گروه، وظیفه حمله به سفارتخانه و نجات گروگانها را بر عهده داشت. آنها همه داوطلب انجام این عملیات بوده و به خوبی آموزش دیده بودند. من رهبر آنها را قبل از اعزام به ماموریت ملاقات کردم. آنها میدانستند که چشم امید من و ملت آمریکا به آنهاست.
برژینسکی احساس ناامیدی ملی را در آمریکا از پیامدهای مهم شکست این کشور در طبس می داند و می گوید: ماجرای مفتضح ایران یکی از سه عامل مهم شکست کارتر بود و این ماجرا، احساس ناامیدی ملی را برانگیخت.
ویلیام سولیوان آخرین سفیر آمریکا در تهران نیز از این واقعه، با عنوان دوران تحقیر ملی آمریکا یاد می کند و می نویسد: روش سست و بی قید حکومت کارتر و اقدامات نامعقول او، به گروگان گیری اعضای سفارت آمریکا انجامید و دوران تحقیر ملی که در تاریخ آمریکا نظیر آن دیده نشده است، آغاز شد.
یکی از خبرنگاران روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز می نویسد: داغ شکستی که آمریکاییان در ایران خوردند تا مدت ها آنها را رها نخواهد کرد. به ویژه بدین دلیل که این شکست، ضربه دوباره ای به احساس آنهایی بود که شدیداً به فن آوری معتقدند و به آن ایمان دارند. از کار افتادن سه بالگرد در میان بادهای شنی بیابان، ضربه بسیار سنگینی بوده است.
با این حال وقتی که جنازه آمریکایی ها تحویل دولت آمریکا داده شد، دولت کارتر زیر بار انتقادات شدید، مراسم استقبال و تشییع باشکوهی ترتیب داد تا «شرافت ملی» لکه دار شده آمریکا را طوری بپوشاند که دیگر دیده نشود اما طعم شکست ماجرای طبس برای کارتر آن چنان تلخ بود که او بعدها در مصاحبه با روزنامه کویتی الانبا چنین گفت: دوران ریاست جمهوری من، بدترین دوره های ریاست جمهوری در آمریکا بوده، چه در آن زمان، دولت آمریکا در دست آیت الله خمینی در ایران، به گروگان گرفته شد.
بازتاب جهانی شکست در طبس
شکست خفتبار آمریکا در طبس بازتاب گستردهای در رسانههای جهان داشت. به گونه ای که خبرگزاری آسوشیدپرس از لندن اعلام کرد: سرمقالههای روزنامههای انگلیس روز گذشته، تقریباً همگی به حمله نافرجام آمریکا به ایران اختصاص داشت که این کار کارتر را نشانه ضعف او پنداشتند.
مجله تایم در پنجم می ۱۹۸۰ میلادی در مقالهای با عنوان «شکست در صحرا» نوشت: مأموریت کارتر برای نجات گروگان ها در درون شعله ها فرو رفت. برای کارتر به طور اخص و برای آمریکا به طور اعم، ماجرای طبس یک شکست نظامی و سیاسی بود. یک بار ارتش مسلسل و پرقدرتش در ویتنام در حالی که از پای میافتاد و به خود میپیچد به زبونی و بیچارگی افتاد و حالا به نظر رسید که قادر نیست حتی زمانی که هیچ دشمنی نمیداند که آنها در آنجا هستند و علی رغم چهار ماه تمرین مداوم، نمی توانند هواپیماها را از برخورد با یکدیگر حفظ کنند.
خبرگزاری رویترز از لندن گزارش داد: سیاستمداران ۲ حزب بزرگ بریتانیا (کارگر و محافظهکار) جیمی کارتر را به خاطر انجام اقدامات نافرجام نجات جان گروگانها در تهران مورد سرزنش قرار دادند اما سریان گلیمور معاون وزارت امور خارجه انگلیس در پارلمان این کشور اظهار داشت: دولت محافظهکار با دولت آمریکا همدردی میکند./ایرنا
تسنیم نوشت: با وجود گذشت ۴ دهه از شکست حمله نظامی آمریکا به ایران، ابعاد و عوامل داخلی این حمله همچنان مکتوم مانده است؛ در گزارش ذیل به بررسی برخی از اتفاقات بحثبرانگیز پرداختهایم.
همزمان با انتشار خبر حمله نظامی آمریکا به ایران، این سؤال در اذهان عمومی به وجود آمد که چگونه رادارها متوجه حضور هواپیماها و بالگردهای آمریکایی در آسمان ایران نشدند. چند خبرنگار در نشست خبری بنیصدر این موضوع را جویا شدند. پاسخهای بنیصدر این بود که رادارها آمریکایی هستند و خودشان میتوانند آنها را غیرفعال کنند. او همچنین در پاسخ به سؤال خبرنگاری مبنی بر اطلاعات رادارهای ایران، با تأکید بر اینکه آمریکاییها این اطلاعات را میدانند، اما ترجیح داد در نشست خبری درباره آن سخنی نگوید.
چند روز پس از برگزاری آن نشست خبری، اطلاعاتی در مورد جمعآوری رادارهای برخی شهرها منتشر شد. سازمان مجاهدین خلق که ادعای سردمداری مبارزه با امپریالیسم و آمریکا را داشت و عناصر نفوذی آن در نهادهای مختلف مانند ارتش حضور داشتند، در اطلاعیهای در روز ۱۴ اردیبهشت اعلام کرد که در روز چهارشنبه بعدازظهر (سوم اردیبهشت ۵۹)، تلفنگرامی (سازمان شماره آن تلفنگرام را هم در اطلاعیه خود آورده است)، از طرف قسمت عملیات ستاد نیروی هوایی به گردان پدافند زمین به هوای پایگاه یکم و چند شهر دیگر نظیر شیراز، مشهد و... مخابره شده و از مسئولین خواسته شده است، فوراً تمام آتشبارها و توپهای زمین به هوای مستقر در خط پرواز پایگاهها و باندها را جمع کنند.
این موضوع در هفتهنامه "کارگر" ارگان حزب کارگران سوسیالیست هم تکرار شد، بهاضافه اینکه در آن گزارش آمده بود: «در خور توجه است که چراغهای ورزشگاه امجدیه که در کنار مرکز جاسوسی قرار دارد و گویا بهعنوان محل فرود هلیکوپترهای آمریکایی انتخاب شده بود، در شب عملیات تا صبح روشن بوده است.»
سازمان در نشریه مجاهد نیز بهصورت ویژه به این موضوع پرداخت و در روز ۱۷ اردیبهشت مقالهای با عنوان "رادارهای محلی که نقاط کور را میپوشانند کجا بودند" منتشر کرد.
دانشجویان پیرو خط امام نیز چندی بعد عنوان کردند: "چند روز پیش از تجاوز طبس، از سوی فرماندهان نظامی که بنیصدر آنها را به کار گماشته بود،
یعنی تیمسار شادمهر رئیس وقت ستاد مشترک و تیمسار باقری فرمانده وقت نیروی هوایی، به پایگاه یکم شکاری دستور داده شد توپهای ضدهوایی ۲۳میلیمتری که حریم حفاظتی فرودگاه مهرآباد و خود پایگاه را تأمین میکرد، جمعآوری شود. همین کار در پایگاههای دیگر مانند شیراز و ایستگاه رادار مشهد نیز انجام شده بود.
" در نهایت« آیت الله محمدی ریشهری» رئیس دادگاه انقلاب ارتش این ادعا را تأیید و یکی از دلایل دستگیری تیمسار باقری را جمعکردن توپهای ضدهوایی در تهران و مشهد اعلام کرد.
** چهکسی ادعا کرد اسناد محرمانه در بالگردهاست؟
موضوع دیگری که آن روزها حساسیت مردم را برانگیخت، هدف قرار دادن هلیکوپترهای بهجامانده در صحرای طبس توسط جنگندههای نیروی هوایی ارتش بود. این اتفاق علاوه بر اینکه منجر به شهادت محمد منتظرقائم فرمانده سپاه یزد شد، بسیاری از اسناد و مدارک محرمانه هم از بین رفت.
اما چهکسی ادعا کرد که در بالگردها اسناد محرمانه وجود دارد؟ براساس گزارش آسوشیتدپرس از واشنگتن، روبرت باوسن یک نماینده دموکرات آمریکا پس از جلسهای که بهدعوت هارولد براون وزیر دفاع این کشور، تشکیل شده بود، فاش کرد یکی از هلیکوپترهایی که پس از شکست مأموریت نجات گروگانهای آمریکایی در ایران بهجا مانده است، حاوی مدارک سرّی است که جزئیات اقدام نجات در آن آمده است. باوسن گفت اعضای کابینه هیچگونه اطلاعات بیشتری در مورد متن اسناد ندارند.
همچنین در ساعت ۱۸:۲۵ روز ۵ اردیبهشت (بهوقت تهران)، رادیو صدای آمریکا خبر باقیماندن مدارک سری مربوط به عملیات را در هلیکوپترها اعلام کرد.
پس از بمباران هلیکوپترها نیز آسوشیتدپرس در گزارشی دیگر بهنقل از یک افسر عالیمقام آمریکایی فاش کرد برخی از وسایل و اسناد سری آمریکا در هلیکوپترهایی که پس از شکست این مأموریت در نزدیکی طبس رها شدهاند، جا مانده که در میان آنها تعدادی از دستگاههای دقیق مخابراتی و الکترونیکی خنثیکننده رادار و غیره وجود داشته است. او افزود "با بمباران این هلیکوپترها توسط نیروی هوایی ایران دیگر اسراری وجود ندارد که به چنگ کسی بیفتد."
وزیر دفاع آمریکا نیز در ۱۹ اردیبهشت با تأیید وجود اسناد محرمانه در آن هلیکوپترها، دلیل نابود نکردن آنها را اینگونه عنوان کرد: «بیرون آوردن اسناد محرمانه از هلیکوپترها بسیار خطرناک تشخیص داده شد و این خطری بود که هم برای خدمه هلیکوپترها و هم بالقوه برای تجدید سازمان تیم در صورتی که تعداد بیشتری کشته میشدند، وجود داشت.»
هرچند اسناد مهمی در پی اقدام نیروی هوایی ارتش از بین رفت، اما اسنادی به دست آمد که این امر نشان میدهد اسنادی وجود داشته است. آیتالله خلخالی که برای بازدید از منطقه سقوط هواپیمای متجاوز آمریکا به طبس رفته بود، گفت: "مقداری اسناد و مدارک که جزئیات مسیر پرواز را نشان میدهد نزد خود من است و به کارشناسان مطمئن تحویل خواهد شد."
هلیکوپترهای آمریکایی در سه نوبت عصر جمعه ۵ اردیبهشت ساعت ۱۸:۳۰، ساعت ۲۲:۳۰ و صبح شنبه ساعت ۷ بمباران شد.
** چهکسی دستور تیراندازی به بالگردها را صادر کرد؟
در ساعت ۱۵:۴۰ دقیقه روز ۵ اردیبهشت، تلفنگرامی از سماجا۳ (مرکز فرماندهی) با امضای سرلشکر شادمهر رئیس ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی به فرماندهی نیروی هوایی ارتش ارسال شد که در آن آمده بود: «برابر اعلام سپاه پاسداران ۵ فروند هلیکوپتر بدون علائم ملّیت در منطقه طبس وجود دارد که موتور یک فروند آنها روشن میباشد. دستور فرمایید نسبت به جلوگیری از پرواز هلیکوپترها و عنداللزوم حمله به آنها اقدام نمایند.»
هلیکوپترهای آمریکایی در سه نوبت عصر جمعه ۵ اردیبهشت ساعت ۱۸:۳۰، ساعت ۲۲:۳۰ و صبح شنبه ساعت ۷ بمباران شد. در اولین مرحله بمباران، محمد منتظرقائم فرمانده سپاه یزد که همراه ۴ پاسدار دیگر به محل حادثه رفته بود، به شهادت رسید و ۲ تن از همراهان وی هم مجروح شدند. هدف از این بمبارانها که به انهدام هلیکوپترهای آمریکایی باقیمانده در منطقه انجامید، جلوگیری از عملیات احتمالی دشمن در ربودن هلیکوپترها اعلام شد.
آیتالله مهدویکنی سرپرست وزارت کشور در مورد بمباران هلیکوپترها و هواپیماهای آمریکایی گفت: شکاریهای نیروی هوایی بهدستور رئیسجمهور آنها را بمباران کردند، بهشکلی که بعداً بتوان از آنها استفاده کرد، ولی در حال حاضر قابل استفاده نباشند.
«سرلشکرخلبان امیربهمن باقری» فرمانده وقت نیروی هوایی ارتش هرچند اعلام کرد که مخالف این تصمیم بوده است، اما نیروهای تحت امر او اقدام به اجرای این تصمیم کردند.
امیربهمن باقری که پس از ماجرای تیراندازی به بالگردهای آمریکایی مجبور به استعفا شد در ساعت ۶ صبح روز ۲۲ شهریور ۵۹ در حین خروج از کشور توسط پاسداران انقلاب در فرودگاه مهرآباد دستگیر شد، در حالی که برخی وانمود میکنند این اقدام از سوی سپاه انجام گرفت، اما او از سوی حاکم شرع دادگاههای ویژه ارتش ممنوع الخروج شده بود. او هنگام خروج از ایران، مقداری مارک فرانسه با خود داشت. باقری از حدود یک ماه قبل ممنوعالخروج شده بود و دادگاه انقلاب ارتش این مطلب را به تیمسار فلاحی گفته بود که به او اعلام کند.
توضیحات مدیریت سایت-پیراسته فر:سرلشکربهمن باقری سال ها از اعضای تیم آکروجت تاج طلایی دررژیم پهلوی بود، در مرداد ماه ۵۸ به سمت فرماندهی نیروی هوایی منصوب شدند ورودایشان به فرماندهی، خلبانان و پرسنل بازخرید شده نیروی هوایی رادعوت بکارکردوآنهادوباره به خدمت بازگشتند.
در تیرماه ۱۳۵۹ پس از افشای»کودتای نوژه» سرلشکر باقری از فرماندهی نیروی هوایی برکنار و سرهنگ خلبان جواد فکوری جانشین ایشان شدند.
مدتی بعدفرمانده معزول در۲اتهام محاکمه شد(کودتای نوژه و فرمان بمباران هلی کوپتر های آمریکایی در طبس) محکوم به حبس ابد میشوند. و پس از هشت سال از زندان آزاد میشوند و درسال۱۳۸۹ فوت کردند.
«آیت الله محمدی ریشهری» رئیس دادگاه انقلاب اسلامی گفت "تقریباً سه هفته قبل بود که ایشان قصد داشت با ایرتاکسی از ایران خارج شود که از ایشان محترمانه خواسته شد تا از ایران خارج نشوند تا به پروندهشان رسیدگی بشود
و حجت الاسلام علی قدوسی(دادستان کل انقلاب) هم با دفتر آقای بنیصدر ریاستجمهور تماس گرفته بودند تا اعلام کنند ایشان ممنوع الخروج است، ولی متأسفانه آنطوری که به من گزارش دادند، یک گذرنامه سیاسی برای ایشان درست شده است که برخلاف اجازه دادستانیکل و برخلاف حکمی است که ما قبلاً ایشان را ممنوع الخروج اعلام کرده بودیم، میباشد و از این نظر، ما نیز بنا به وظیفهای که داریم ایشان را بازداشت کردیم تا بعداً بازجویی شوند."
او دلایل بازداشت باقری را اینگونه برشمرد: «تیمسار باقری متهم به اختلاس و حیفومیل بیتالمال و نیز دستداشتن در جریان طبس و جمعکردن توپهای ضدهوایی در تهران و مشهد میباشد.»
عملیات طبس با نام پنجه عقاب در ارتش آمریکا، عملیاتی نظامی در 5 اردیبهشت 1359 بود که توسط نیروی دلتا برای آزادسازی آمریکاییهای گروگان گرفته شده توسط دانشجویان پیرو خط امام در تهران انجام شد. این عملیات نخستین تجربهٔ عملیاتی نیروی دلتا بود.
«جیمی کارتر» رئیسجمهور آمریکا دستور انجام عملیات آزادسازی گروگانهای لانه جاسوسی را صادر کرد.
آنها مدعی بودند، ما باید برای آزادی گروگانها وارد عمل شویم و عملیات در نخستین فرصت ممکن باید آغاز شود. رییس ستاد مشترک ارتش ژنرال جونز تاریخ 4 اردیبهشت را مناسبترین زمان شروع عملیات اعلام کرد. این عملیات نهایتا با شکست مواجه شد و 8 تن از نظامیان امریکایی در این واقعه کشته شدند.
هنگام اجرای عملیات با ورود به حریم هوایی ایران یکی از بالگردها در 120کیلومتری راور کرمان دچار نقص فنی شده و به اجبار فرود میآید و سرنشینان آن به بالگردی دیگر منتقل میشوند و همان بالگرد نیز دچار نقص فنی شده و به ناچار به ناو هواپیمابر بازمیگردد. 6 هواپیما و 6 بالگرد دیگر خود را به طبس رسانده و در تاریکی شب در منطقهای دور افتاده بدون متوجه شدن نیروهای نظامی ایرانی فرود میآیند.
پنجه عقابی که شکست خورد
مصطفی چمران(وزیردفاع) وآیت الله خامنه ای(نماینده امام خمینی)وهاشمی رفسنجانی(رئیس مجلس شورای اسلامی).
در حین سوختگیری یکی دیگر از بالگردها دچار نقص فنی شده و در مجموع درحالی که هنوز عملیات آغاز نشده 3 فروند بالگرد از دست رفته بود. پس از تماس با مرکز عملیات، کارتر دستور بازگشت نیروها را میدهد؛ ولی هنگام برخاستن هواپیماها و بالگردها توفان شن آغاز شده و یک هواپیمای سی130 و یک بالگرد سیاچ-53 به هم خورده و هر دو آتش میگیرند که در این حادثه 8 نفر از نیروهای امریکایی در آتش سوخته و 4 بالگرد ناتوان از پرواز روی زمین باقی میمانند، نیروها با 5 هواپیما خود را به ناو هواپیمابر نیمیتز میرسانند و بدینترتیب عملیات بهطور کامل شکست میخورد.
40 سال پبش در چنین روزی حمله نظامی آمریکا به صحرای طبس با دخالت عوامل غیر انسانی به شکست انجامید، در خیالشان این عملیات عقابی بود که هیچ شکارچی توانایی شکارش را نداشت، اما غافل از اینکه صحرای طبس دامی برایشان بود تا نقشههای شومشان که در سر داشتند، گلولههای شن این نقشه ها را به باد فنا دهد .
امسال این واقعه 40 ساله شد واقعهایکه کارشناسان و متخصصان جنگی آمریکا آنرا طراحی کرده و قرار بود ضرب شستی به انقلابیون جوان برای آزاد سازی گروگانها در ایران دهند و بهانه ای برای گسترش ناآرامی شود .
شاید مهم ترین هدفشان اقدام به کودتا و بازگرداندن قدرت به پهلوی بود، اما خدواند دست کفار را رو کرد چرا که نیروهای جمهوری اسلامی ایران درباره این عملیات هیچ اطلاعی نداشتند .
با این حال طوفان شن در کویر ایران به عنوان مخفی ترین سلاح طبیعی که از چشم کارشناسان آمریکایی پنهان مانده بود کار خودش را کرد و چریکی ترین عملیات نظامی ارتش آمریکا در خاک ایران را خنثی کرد و حکومت نوپای جمهوری اسلامی با کمترین تلفات و تنها با دادن یک کشته - شهید محمد منتظر قائم - شکست تلخی را برای خبرگان نظامی آمریکا رقم زد.
اما این همه ماجرا نبود چرا که در سال 1389 هم با تلاشهای نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پهباد فوق مدرن آمریکا در صحرای طبس شکار شد.
و این آمریکا بود که از سال 59 تا کنون بارها نقشههای شوم در سر داشت و بعد از چهار دهه 13 دی ماه 98 دست به ترور ناجوانمردانه سردار دلها زد تا با خیال خود کار را برای ما تمام کند، اما گهی خیال باطل است چرا که این کشور ولایت فقیه و مردمی هوشیار،بیدار و آگاه دارد، مردمی که همیشه در صحنه اند تا پشتوانه ای قوی برای نیروهای مسلح باشند امروز از صحرای طبس تا عین الاسد لاشههای تجهیزات آمریکا را فرا گرفته که زمین گیر شدند و این جریانات ثابت کرد آمریکا طبل توخالی است وایران مقتدر، و با عزت است./ تسنیم۵ اردیبهشت ۱۳۹۹
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر: مأموریت شن وباد
امام خمینی: «کی این هلیکوپترهای آقای کارتر را که میخواستند به ایران بیایند ساقط کرد؟ ما ساقط کردیم؟ شنها ساقط کردند، شنها مأمور خدا بودند، باد مأمور خداست، قوم عاد را باد از بین برد. این باد مأمور خداست، این شنها همه مأمورند.»
BBCاینگونه گزارش(۵ اردیبهشت ۱۳۹۹) می کند:
فرمانده وقت نیروی هوایی، در گفتگوی خود با شماره ۷ اردیبهشت ۱۳۵۹ کیهان می افزاید: "من جزو افرادی بودم که تیراندازی به هلیکوپترها را تایید نمیکردم".
البته بهمن باقری، دیگر به مطبوعات دسترسی پیدا نمی کند تا روایت خود از ماجرای طبس را، در مقابل روایت های متقابل بیان کند. ولی بیش از سه دهه بعد، عبدالله (شاپور) آذربرزین، که پس از انقلاب به طور موقت فرمانده نیروی هوایی ایران شد، شرحی را از گفتگوی مستقیم خود با سرلشکر باقری در مورد ماجرای هلیکوپترها بازگو می کند که حاوی اطلاعات جدیدی است. این شرح، درکتاب خاطرات او موسوم به "فرماندهی و نافرمانی" (از مجموعه تاریخ شفاهی و تصویری ایران معاصر) منتشر شده که در ۱۳۹۳، یک سال پیش از درگذشت او به چاپ رسیده است.
سپهبد خلبان آذربرزین، از سرلشکر باقری نقل می کند که او به دنبال اطلاع از وجود چند هلیکوپتر آمریکایی بر روی زمین، به خلبانان دستو می دهد به طبس بروند تا اگر هلیکوپترها قصد پرواز داشتند جلوی این کار را بگیرند. او می افزاید پیش از رسیدن خلبان ها، نیروهای سپاه منطقه که بدون اطلاع نیروی هوایی در محل حضور داشتند، به تجهیزات داخل هلیکوپترها دست می زنند که باعث "آزاد شدن قفل ملخ ها" و حرکت ملخ هلیکوپترها می شود.
به روایت سرلشکر باقری، وقتی خلبان ها می رسند و حرکت پره ها را می بینند، تصور می کنند هلیکوپترها قصد پرواز دارند و همین تصور را به مرکز مخابره می کنند و درنتیجه، رئیس جمهور وقت دستور شلیک به هلیکوپترها را می دهد (یک خلبان سابق ایرانی که با افراد مرتبط با ماجرای طبس نزدیک بوده، در گفتگو با نگارنده، حرکت ملخ هلیکوپترهای آمریکایی را تایید می کند ولی دلیل آن را نه "آزاد شدن قفل" آنها از سوی نیروهای سپاه -که در روایت شاپور آذربرزین آمده- که شدت باد در منطقه می داند).
البته در ادامه روایت آقای آذربرزین، از قول بهمن باقری آمده که ابوالحسن بنی صدر دستور زدن هلیکوپترها را بدون در نظر گرفتن "روش جاری" در ارتش صادر کرده و خود سرلشکر باقری به خاطر شلیک به هلیکوپترها از نیروهایش بازخواست کرده است: "پس از رسیدن به تهران از افسر نگهبان مرکز فرماندهی سؤال کردم با چه مجوزی هلیکوپترها را به آتش کشیدید، پاسخ داد به امر رئیسجمهور".
به هر ترتیب، فارغ از آنکه چه کسانی مقصر اصلی تیراندازی ها بوده اند، آقای بنی صدر اساسا این فرضیه را که زدن هلیکوپترها باعث از بین رفتن اسناد محرمانه حساسی شده باشد بی مبنا می داند.
او در مطلبی که در ۱۵ اسفند ۱۳۹۱ در نشریه خود یعنی "انقلاب اسلامی در هجرت" منتشر کرده، تاکید می کند که "هیچ حکومتی به کماندوهای مأمور عملیات، اسناد نمی سپرد که با خود به محل مأموریت ببرند".
به گفته شاپور آذربرزین فرمانده موقت نیروی هوایی پس از انقلاب، بهمن باقری فرمانده این نیرو در زمان واقعه طبس در حالی از زندان آزاد شد که "بینایی چشم خود را از دست داده بود"
سرانجام باقری و شادمهر
بعد از ماجرای طبس، افزایش سوء ظن به فرماندهان نیروهای هوایی و ستاد ارتش، به تدریج به حذف هر دو از سمت های خود می انجامد.
در نخستین قدم، در ۱۳ خرداد ۱۳۵۹، سرلشکربهمن باقری فرمانده وقت نیروی هوایی ناچار به استعفا می شود، هرچند ابوالحسن بنی صدر او را پس از کناره گیری به سرپرستی سازمان هواپیمایی کشوری منصوب می کند.
حدود دو هفته بعد، نوبت به سرلشکر شادمهر رئیس وقت ستاد ارتش می رسد که در ۲۹ خرداد، با حکم رئیس جمهور برکنار می شود. پس از بهمن باقری و محمدهادی شادمهر، به ترتیب سرهنگ جواد فکوری و سرتیپ ولی الله فلاحی به ریاست نیروی هوایی و ستاد ارتش می رسند (هر دوی آنها تنها یک سال بعد، در سانحهٔ سقوط هواپیمای سی-۱۳۰ ارتش در ۷ مهر ۱۳۶۰ کشته می شوند).
«سرلشگر محمد هادی شادمهر» دومین رییس ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی از اوایل دی ماه ۱۳۵۸ تا تیرماه ۱۳۵۹ بعد از به شهادت رسیدن شهید سپهبد ولی الله قرنی مسئولیت ریاست ستاد ارتش جمهوری اسلامی ایران را بر عهده داشتف در۲۲ آذر ۱۳۸۷درگذشت ودربهشت زهرابخاک سپرده شد.
با وجود این، سوء ظن های انقلابیون به سرلشکر باقری، هرگز گریبان او را رها نمی کند. او به فاصله کوتاهی پس از استعفا از فرماندهی نیروی هوایی، این بار بر سر کودتای ناکام ۱۸ خرداد ۱۳۵۹ (موسوم به کودتای نوژه) به دردسر می افتد.
به دنبال خنثی شدن کودتای نوژه، که به برکناری صدها و اعدام ده ها نفر از افسران ودرجه داران نیروهای هوایی و زمینی در آستانه جنگ ایران و عراق می انجامد، آقای باقری هم در معرض اتهام دست داشتن در کودتا قرار می گیرد. هرچند نه تنها رئیس جمهور وقت، که حتی محمد محمدی ریشهری رئیس وقت دادگاه انقلاب ارتش و مصطفی چمران وزیر وقت دفاع هم این اتهام را رد می کنند.
آقای ری شهری در همین ارتباط، با تاکید بر اینکه رابطه بهمن باقری با کودتا را "به شدت تکذیب می کند" می گوید: "در بازجویی از تیمسار محققی [سرتیپ آیت محققی رهبر عوامل کودتا در نیروی هوایی] ثابت شد که گروه توطئهگر به شدت با تیمسار باقری مخالف بودهاند."
مصطفی چمران نیز در گزارش ۲۳ تیرماه ۱۳۵۹ خود به مجلس در مورد کودتای نوژه، به اتهامات مطرح شده علیه آقای باقری چنین پاسخ می دهد: "تیمسار باقری کسی بود که قبل از هر کس -جناب آقای خلخالی هم اطلاع دارند- دو ماه قبل این توطئه را به رئیسجمهور خبر داد، او اگر میخواست بگریزد میتوانست بگریزد، او اگر میخواست با آنها همکاری کند خیلی امکانات داشت، ولی کسی بود که به طور مرتب اخبار توطئهگران را به رئیسجمهور میداد و دولت و رئیس جمهور از کانالهای مختلف، افکار مختلفی دریافت میکردند که یکی از طرف او بود."
علی رغم تمام اینها، سرلشکر باقری همچنان زیر ذره بین قرار دارد و نهایتا سپاه پاسداران او را در ۲۱ شهریور ۱۳۵۹، در حالی به عنوان رئیس سازمان هواپیمایی کشوری عازم شرکت در یک کنفرانس بین المللی ایران است، دستگیر می کند. پس از آن، تا زمان درگذشتش در ۱۳۸۹، جز اتهامات مرتبط با ماجراهای طبس و نوژه مطلب دیگری در مورد او در رسانه های ایران منتشر نمی شود.
«سپهبدعبدالله(شاپور) آذربرزین» نخستین فرمانده نیروی هوایی پس از انقلاب، درکتاب خاطراتش، به نقل دیدار خود با بهمن باقری می پردازد که بعد از آزادی از زندان طولانی مدت، برای معالجه از ایران خارج شده بود.
به روایت او: "باقری بعد از انهدام هلیکوپترها به جرم جاسوسی برای آمریکا به زندان افتاد بعد از مدتی طولانی از زندان آزاد شد. بینایی چشم خود را از دست داده بود و خیال داشت برای معالجه چشم و سایر عوارض ناشی از زندان طولانی سفری به خارج بکند. روزی به من تلفن کرد جویای حالش شدم گفت سخت مریض است گفتم کجایی گفت در آمریکا... منزل دخترم هستم."
آقای آذربرزین می گوید در این دیدار بهمن باقری، "آنان که قصد فروپاشی ارتش ایران و به خصوص نیروی هوایی را داشتند" را به پرونده سازی برای خود متهم کرده است.
سرلشکر شادمهر نیز، که دو هفته پس از بهمن باقری از کار برکنار شد، اگرچه مانند سرلشکر باقری زندانی نمی شود، ولی تا آخر عمر در حاشیه می ماند.
هرچند پس از مرگ وی در آذر ۱۳۸۷، جنازه اش به طور رسمی و با حضور جمعی از مقام های وقت ارتش ایران و پیشکسوتان این نیرو تشییع می شود.
عملیات آزادسازی گروگان ها، با ورود ۶ هواپیما و ۸ هلیکوپتر آمریکایی به حریم هوایی ایران کلید می خورد اما در طول عملیات، ۳ هلیکوپتر در دو حادثه مجزا دچار نقص فنی می شوند. تعداد هلیکوپترهای باقی مانده برای انجام عملیات کافی نیست و در نتیجه، جیمی کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا فرمان توقف عملیات و بازگشت کماندوها را صادر می کند. مطابق روایت رسمی واشنگتن، در حین بازگشت طوفان شن باعث تصادم و آتش سوزی یک هواپیمای ترابری و یک هلیکوپتر و کشته شدن ۸ کماندوی آمریکایی می شود و نهایتا، بقیه نیروها با بر جا گذاشتن هلیکوپترهای خود، با ۵ هواپیما فضای ایران را ترک می کنند.
به دنبال این ماجرا دو فانتوم اف-۴ نیروی هوایی ایران، هلیکوپترهای آمریکاییِ رها شده بر روی زمین را هدف حمله قرار می دهند که به تخریب بیشتر آنها می انجامد. همین موضوع، نظریه توطئه مشهوری را در ایران کلید می زند که حکایت دارد عناصر نفوذی آمریکا در ارتش، به دستور ابوالحسن بنی صدر هلیکوپترهای آمریکایی را نابود کرده اند تا مدارک موجود در آنها به دست نیروهای انقلابی نیفتند.
چنین نظریه توطئه ای، در آغاز در حد تبلیغاتی سیاسی در میانه درگیری روحانیون انقلابی با رئیس جمهور وقت به نظر می آید که آن زمان، فرماندهی کل قوا را هم بر عهده داشت. اما ادامه اتهامات، تدریجا به افزایش فشار بر ارتش و نهایتا برکناری مقام هایی در حد سرلشکر بهمن باقری فرمانده وقت نیروی هوایی و محمدهادی شادمهر فرمانده ستاد کل ارتش منجر می شود.
ردپای این نظریه، در حجم عظیمی از روایت های رسمی مقام های حکومتی ایران، و به ویژه آنهایی که در زمان ریاست جمهوری ابوالحسن بنی صدر با او درگیر بودند، دیده می شود. مثلا اکبر هاشمی رفسنجانی در خاطرات ۱۴ شهریور ۱۳۶۰ خود می نویسد: "پرونده کامل حمله آمریکا به طبس را که آورده بودند، مطالعه کردم... به نظر میرسد در ردههای بالا در ستاد ارتش و نیروی هوایی کسانی با آمریکا همراه بودهاند. منجمله سرتیپ باقری، فرمانده آن روز نیروی هوایی و تیمسار شادمهر رئیس ستاد آن زمان، اعمال مشکوکی انجام دادهاند." او اعمال مشکوک منتسب به این دو فرمانده را "دستور تخریب هلیکوپترهای آمریکایی مانده در طبس" و همچنین "جمع کردن ضد هواییهای فرودگاه تهران" می داند.
در آن مقطع، اتهام "جمع کردن ضد هواییهای فرودگاه تهران"، از سوی دانشجویان پیرو خط امام که گروگان های آمریکایی را در اختیار دارند هم به طور جداگانه مطرح می شود و حتی در کتابی که این تشکل تحت عنوان "طبس، مصداقى بر سوره فیل" منتشر می کند (۱۳۷۰) ابعاد جدیدی می یابد: "چند روز پیش از تجاوز طبس، از سوی فرماندهان نظامی که بنی صدر آنها را به کار گماشته بود، یعنی تیمسار شادمهر رئیس وقت ستاد مشترک و تیمسار باقری فرمانده وقت نیروی هوایی، به پایگاه یکم شکاری دستور داده شد توپ های ضدهوایی ۲۳ میلی متری که حریم حفاظتی فرودگاه مهرآباد و خود پایگاه را تأمین می کرد، جمع آوری شود. همین کار در پایگاه های دیگر مانند شیراز و ایستگاه رادار مشهد نیز انجام شده بود."
اما علی رغم تکرار ادعای خرابکاری در دفاع ضدهوایی در سال های بعد، روند پیگیری ماجرای طبس در نهادهای حکومتی ایران حکایت دارد که این ادعا، در سطح آن نهادها جدی گرفته نشده است. به این علت مشخص که از کار انداختن دفاع ضدهوایی برای تسهیل عملیات نظامی آمریکا، اتهامی نبوده که قوه قضاییه -که قطعا همسو با رئیس جمهور وقت هم نبود- به سادگی از آن عبور کند: این ادعا در صورت جدی بودن، باید منجر به محاکمه به اتهام خیانت در دادگاه نظامی می شد که زیر نظر روحانی سختگیری همچون محمد محمدی ریشهری قرار داشت، در حالی که چنین اتفاقی نمی افتد.
در نهایت، اتهام عمده ای که بعد از واقعه طبس، علیه فرماندهان ارتش ایران باقی می ماند، همان ادعای تخریب عمدی هلیکوپترهای آمریکایی باقی مانده در طبس است.
این نظریه توطئه، به ویژه از آن جهت گسترش می یابد که در جریان شلیک به هلیکوپترهای آمریکایی در طبس، محمد منتظرقائم فرمانده وقت سپاه یزد، که در محل حضور داشت، کشته می شود و این واقعه، میزان حساسیت سپاه بر روی موضوع را افزایش می دهد. هرچند مصاحبه برادر محمد منتظرقائم با خبرگزاری تسنیم وابسته به سپاه در ۶ اردیبهشت ۱۳۹۸، نشان می دهد که حتی خانواده او نیز به نظریه توطئه ذکر شده اعتقاد چندانی ندارند.
با وجود مخالفت اولیه ابوالحسن بنی صدر با شلیک به هلیکوپترهای آمریکایی از سوی اف-۱۴ ها، روایت خود آقای بنی صدر از وقایع طبس حکایت دارد که او پس از مدتی طبق نظر محمدهادی شادمهر رئیس ستاد ارتش، با شلیک به هلیکوپترها از سوی دو فروند فانتوم اف-۴ موافقت کرده است.
رئیس جمهور وقت در کتاب خاطرات خود با عنوان "درس تجربه" می نویسد: "سرلشگر شادمهررئیس ستاد ارتش به من تلفن زد و گفت: اگر آمریکاییها شبانه بیایند و این هلیکوپترها و هواپیماها را [که در طبس جا گذاشته اند] ببرند، دیگر هیچ آبرویی برای ارتش باقی نمیماند. اینجا [به داخل ایران] که آمدند، ندیدیم. حالا، اگر بیایند و ببرند خواهند گفت پس توی کشور هیچ کس به هیچ کس نیست ...من که نظامی نبودم، قاعدتاً میباید سخن مسئول نظامی را میپذیرفتم و آن پیشنهاد را پذیرفتم و گفتم همین کار را بکنید." او ادامه می دهد که سرلشکر شادمهر مجوز خواسته بوده تا هواپیماهای نیروی هوایی با تیربار "ملخ هلیکوپترها" را از کار بیندازند تا نتوانند پرواز کنند.
با توجه به اینکه در تیربار هواپیماهای جنگنده چنین دقتی را ندارد، در صورت بیان چنین سخنی از سوی سرلشکر شادمهر -که البته افسر نیروی زمینی بود- و قبول آن از سوی آقای بنی صدر، مکالمه طرفین مبتنی بر تصورات غیرواقعی بوده است.
بهمن باقری دو روز پس از واقعه طبس، و در حالی که هنوز فرمانده نیروی هوایی است، روایت خود را از دلیل منهدم شدن هلیکوپترها -در حالی که قرار بر "آسیب رساندن" به آنها برای جلوگیری از پرواز احتمالیشان بوده- چنین توضیح می دهد: "از طرف ستاد ارتش جمهوری اسلامی ایران دستور داده شده بود که هلیکوپترهای امریکایی آسیب رسانده شود تا جایی که قادر به پرواز نباشند، اما متاسفانه در تیراندازی پرسنل نیروی هوایی و در اثر اصابت گلوله به قسمتهای حساس هلیکوپترها نظیر باک بنزین و موتور دو فروند از هلیکوپترها دچار آتشسوزی میشوند و در نتیجه از بین میروند و در این جریان دو فروند از هلیکوپترهای دیگر چند سوراخ برمیدارند و یک فروند دیگر از هلیکوپترها سالم است و قابلیت پرواز دارد.
به دنبال اطلاع مقام های ایرانی از بر جا ماندن تعدادی هلیکوپتر آمریکایی بر روی زمین در حوالی طبس، نیروی هوایی ایران در دو نوبت مجزا، یک بار دو اف-۱۴ و سپس دو اف-۴ را به منطه اعزام می کند. خلبانان کابین جلوی هر دو اف-۱۴، در روایت هایی مغایر با روایت های رسمی، بر مخالفت ابوالحسن بنی صدر با شلیک به سمت هلیکوپترهای آمریکایی تاکید دارند.
یکی از این دو خلبان،« شهرام رستمی» بود که بعدها، از چهره های معروف نیروی هوایی در جنگ ایران و عراق شد و یک دهه بعداز پایان جنگ، برای مدتی به ریاست ستاد ارتش هم رسید. سرتیپ رستمی در مصاحبه ای با حسین دهباشی و برنامه اینترنتی "خشت خام" در ۲۴ مهر ۹۶ می گوید قبل از شلیک جنگنده های اف-۴ به هلیکوپترها، او با اف-۱۴ خود به منطقه اعزام می شود و از برج رادار تهران دستور می دهند که هلیکوپترها را با تیربار بزند. شهرام رستمی می گوید به برج مراقبت پاسخ می دهد اف-۱۴ (که برای حمله به هدف های زمینی طراحش نشده) امکان این کار را ندارد، ولی برج بر مبنای دستوری که از ستاد ارتش آمده بوده دستور خود را تکرار می کند.
به گفته آقای رستمی، اما به فاصله کمی از صدور دستور برج رادار، ابوالحسن بنی صدر که با یک هواپیمای فالکون در آسمان طبس بوده فرمان می دهد که "منطقه را نزنید". او می افزاید: "من این را شهادت می دهم در هر جا. آقای بنی صدر گفتند نزنید".
سرتیپ رستمی ادامه می دهد: "من از برج پرسیدم که رئیس جمهور می گوید نزنید، شما می گوید بزنید، بالاخره این را برای ما روشن کنید که باید چه کار کنیم؟ برج هم رفت دنبال سلسله مراتب که جواب را پیدا کند و بدهد... گفتیم ولش کنیم و حالا که اقای بنی صدر هم گفته نزنیم، ما هم... برگشتیم."
وی در ادامه، ماجرای اعزام دو اف-۴ به منطقه برای زدن هلیکوپترها را چنین روایت می کند: "آن قدر به آقای باقری [فرمانده وقت نیروی هوایی] فشار آوردند که اینها را بزنید... که اینها اف -۴ از مهرآباد بلند کردند... نمی دانم کجا و چرا این تصمیم را گرفتند. آخرش هم به ضرر آقای باقری تمام شد."
روایت شهرام رستمی از وقایع آن روز و مخالفت اولیه بنی صدر با زدن هلیکوپترها، با روایت ۶ اردیبهشت ۹۶ فریدون علیمازندرانی خلبان دومین اف -۱۴ اعزامی در روز حادثه به طبس مطابقت دارد.
«سرتیپ علیمازندارنی»در مصاحبه با خبرگزاری تسنیم وابسته به سپاه می گوید هنگامی که در آسمان طبس بوده از رادار تهران به او ابلاغ می شود که هلیکوپترها را منهدم کند و او توضیح می دهد اف-۱۴ "فاقد هرگونه بمب، راکت و یا موشک هوا به زمین" است و نمی تواند با مسلسل چنین کاری انجام دهد.
نفروسط،نشسته(خلبان فریدون علی مازندرانی)
«سرهنگ فریدون علیمازندرانی »روایت می کند: "در همین زمان صدای خلبان جت فالکن که حامل بنیصدر رئیس جمهور وقت کشور بود بلند شد که میگفت خلبان اف ۱۴ به هیچ وجه اجازه زدن و بمباران ندارد و دستورات صادره فقط از سوی من -پست فرماندهی هوایی- باید اجرا شود".
او می افزاید که در نهایت، با عمل به دستور رئیس جمهور وقت، از شلیک به هلیکوپترها خودداری می کند و بعد از بازگشت متوجه می شود اصرار پست رادار تهران برای زدن هلیکوپترها، "از خارج از نیروی هوایی و از دیگر ارگانها، سازمانها و وزارتخانهها صادر و ابلاغ میشده است
«حسین شیخ الاسلام»در جریان انجام این عملیات پس از حضور نظامیان آمریکایی در صحرای طبس هنگام سوختگیری یکی از بالگردها به خاطر وزش باد و گردوخاک و محدود شدن دید خلبان بالگرد به هواپیمای سوخترسان برخورد میکند و موجب ایجاد حریق و وارد آمدن تلفات به نظامیان و هم چنین خسارت به تجهیزات آنها میشود و نظامیان آمریکایی با فضاحت تمام و تحمل خسارت زیاد منطقه را ترک میکنند.
شیخ الاسلام درادامه گفت:آنها به دنبال این بودند که پس از اتمام سوختگیری در طبس و سوار شدن کماندوهای آمریکایی به بالگردها در ابتدای صبح خود را به منطقه گرمسار برسانند و در مناطقی که برایشان مشخص شده بود پیاده و با خودروهای تعیین شده وارد تهران شوند که تمامی این مراحل البته با همکاری تعدادی از عناصر خودفروخته انجام شده بود.
«امیر سرتیپ خلبان بازنشسته و جانباز محمد کریم عابدی »نماینده مردم طبس در هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی که پس از وقوع این حادثه به عنوان کارشناس تیم حقیقتیاب حادثه مذکور تعیین شده بود، تحقیقات و بررسیهای زیادی را پیرامون این اقدام و این اتفاق صورت داده و اطلاعات زیادی را در این باره در اختیار دارد.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:خلبان محمدکریم عابدی درعکس منتشره بالا،کنارمقام معظم رهبری ،سخنرانی وزیردفاع(مصطفی چمران)بهمراه فلاحی و فکوریوخضرایی حضوردارد.
این خلبان بازنشسته مطالب مهمی را در مورد این موضوع تشریح کرده است که در زیر شرح صحبتها و روایت وی را که در مجلس هشتم نیز عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی بود، از این اتفاق را میخوانیم:
جمهوری اسلامی ایران در13 آبان اولین سال پیروزی انقلاب اسلامی با دستگیری جاسوسان آمریکایی توسط دانشجویان پیرو خط امام، به دنبال آن بود تا به سران کاخ سفید بفهماند که دیگر حق تجاوز به مرزهای آبی و خاکی و دخالت در امور داخلی ایران را ندارد و از اهداف شوم خود مبنی بر تجزیه کردن ایران در آن دوران دست بردارد، زیرا دولتمردان کاخ سفید با تمام قوا و تجهیزات نظامی و کمک استعمارگر پیر انگلیس، سعی بر آن داشتند تا دکترین خود را در برهم زدن و به آشوب کشیدن استانهای مرزی کشور و تجزیه ایران به اجرا درآورند.
آمریکا وقتی دید که نمی تواند جاسوسان به اسارت در آمده خود (توسط دانشجویان) را با تهدید نظامی و دیپلماسی از ایران خارج نماید، دست به ترفندهای مختلفی زد تا بتواند به اهداف خود دست پیدا کند. دولتمردان کاخ سفید با طراحی عملیات «پنجه عقاب» کماندویی واکنش سریع در طبس برعلیه ایران به دنبال آن بودند تا مراکز مهمی چون منزل امام خمینی در جماران، مقر ریاست جمهوری، نخست وزیری، ستاد کمیته مرکزی و انبارهای مهمات ارتش و نقاط حساس کشور را بمباران کنند و همچنین شخصیتهای مهم مملکتی را از بین برده و یک حکومت سوسیال دموکرات به سبک آمریکایی و به ریاست شاهپور بختیار را در ایران به روی کار آورند.
در پی ناکامی دولت آمریکا در اعمال فشار سیاسی و اقتصادی برای آزادی گروگانهای آمریکایی در تهران که در ماجرای تصرف سفارت آمریکا بازداشت شده بودند، جیمی کارتر رییس جمهور آمریکا دستور انجام عملیات آزادسازی کارمندان خود را صادر کرد.
این عملیات راهبردی برای آمریکا اهمیت فراوانی داشت، به همین علت دولتمردان کاخ سفید برای اجرای بهتر این عملیات و برای آن که بتوانند به اهدافی که در ایران در پی آن بودند، دست یابند، نزدیک به شش ماه در صحرای آریزونا که به کویر لوت ایران و به شرایط طبیعی صحرای طبس شباهت دارد، نیروهای کماندوی ویژه خود را در شرایط سخت آموزش دادند و تمرینهای لازم را اجرا کردند تا پس از حمله به حریم هوایی کشور ایران، به محض ورود به صحرای طبس، آمادگی لازم را برای اجرای طرحهای بعدی داشته باشند تا بتوانند گروگانهای خود را به هر نحوی آزاد کنند.
**ورود به خاک ایران**
در چهارم اردیبهشت ۱۳۵۹ (۲۴ آوریل ۱۹۸۰) چهار فروند هواپیمای نظامی سی- 130 و هشت فروند بالگرد مجهز آمریکایی برای آزادی ۵۳ گروگان، از ناو هواپیمابر نیمیتس جدا و از مرزهای هوایی جنوب، وارد فضای پروازی ایران شدند. ناو هواپیمابر نیمیتس چهار ماه پیش از این حمله (دی 1358) با عنوان نیروهای موسوم به «واکنش سریع» وارد خلیج فارس شده بود. در آن ایام من پس از چند مأموریت در کردستان که در مبحثی جداگانه در جلدهای بعدی به آن خواهیم پرداخت، در بازرسی ویژه وزارت دفاع مشغول به خدمت بودم.
پس از ورود هواپیماها و بالگردهای آمریکایی، یکی از پاسگاههای مرزی عبور آنها را گزارش میدهد، امّا به دلایلی نامعلوم به آن گزارش ترتیب اثر داده نمیشود. به این ترتیب آمریکا با تعدادی هواپیمای نظامی و بالگرد، حمله خویش را به ایران آغاز میکند.
در یک هواپیمای سی-130 حدود 130 نفر کماندو و تجهیزات انفرادی و در یک هواپیمای سی 130 دیگر سلاحها و تجهیزات مدرن و مختلف مانند کپسولهای کوچک و بزرگ گازهای خواب آور، موتورسیکلتهای تریل کم صدا و جیپهای کوچک حمل میشدند و یک فروند سی 130 دیگر سوخت رسان (k-c) و یک هواپیما هم رزرو بود. هر بالگرد ظرفیت حمل 35 نفر از کماندوها را داشت. بالگردها تا مدت سه ساعت و نیم میتوانستند پرواز کنند و بعد نیاز به سوخت گیری مجدد داشتند.
بنابراین وقتی ساعت20بالگردها از ناو هواپیمابر جدا شدند و هواپیماها از فرود گاه مسقط عمان پرواز کردند حدود ساعت 12 نیمه شب باید دوباره در محل تعیین شده (صحرای طبس) سوخت گیری میکردند و کماندوها و تجهیزاتی را که هوا پیماها آورده بودند بارگیری و به سمت تپههای غربی گرمسار تهران پرواز و حمل میکردند و دو فروند از هشت فروند رزرو پروازی شش فروند اصلی بودند.
پس از پرواز از ناو هلیکوپتر بر در دریای عمان، اولین بالگرد از 8 فروند در نزدیکی دریاچه جازموریان منطقه غرب ایرانشهر فرود اضطراری مینماید که بلافاصله به دستور فرمانده عملیات هلیکوپتر دیگری در کنار آن نشسته و دو خلبان و دو مهندس پرواز آن را برداشته و هلیکوپتر را در منطقه رها مینمایند و بالگرد دوم در نزدیک کرمان (منطقه راور) نیز به علت عیب در سیستم کنترل فرامین خلبان (هیدرولیک) اقدام به فرود اضطراری مینماید.
مجددا فرمانده عملیات هلیکوپتر دیگری را مامور مینماید که خلبان و دو مهندس پروازی آن را از منطقه نجات داده و کابلها اصلی هلیکوپتر معیوب را قطع نمایند تا امکان بهره برداری از آن برای ایرانیها نباشد. بنابراین دو بالگرد از مسیر مأموریت خارج میشوند، اما کارتر پس از گزارش فرمانده عملیات مبنی بر خروج دو فروند هلیکوپتر، دستور میدهد که نیروها بدون توقف طبق زمان و برنامه از پیش تعیین شده وظیفه خود را دنبال کنند و به عملیات ادامه دهند.
هواپیما و بالگردها که حامل موتور سیکلتها و جیپهای نظامی و نارنجک و توپ و مسلسل بودند، در صحرای طبس در فاصله 300 مایلی جنوب شرقی تهران به زمین نشستند تا پس از سوخت گیری از آن مکان، عملیات آزادسازی گروگانها را آغاز نمایند.
هواپیمای سوخت رسانی و سایر هواپیماها نیز در فواصل معین در همان نقطه تعیین شده طبق نقشه فرود آمدند. هواپیمای سوخت رسانی برای انتقال سوخت به بالگرد باید روشن باشد. وقتی چهار بالگرد از نظر سوخت تکمیل شدند، شلنگ بنزین (از هواپیما) به بالگرد پنجم نرسید. به همین علت به خلبانش دستور داده شد بالگرد را به مکان نزدیکتری انتقال دهد.
در هنگام سوخت گیری چهار فروند قبلی، یک اتوبوس مسافری که از مشهد عازم طبس و از جاده مجاور محل فرود، با تعدادی مسافر در حرکت بود، وقتی به نزدیک ترین مکان جاده به محل فرود آمریکاییها میرسد، متوقف و سرنشینان آن توسط کماندوهای امریکایی دستگیر و به داخل هواپیمای سی-130 انتقال داده میشوند.
همزمان با آماده شدن بالگرد پنجم برای پرواز، یک تانکر سوخت هم از همان جاده در حال عبور بود. چند تکاور آمریکایی به او ایست میدهند، راننده به تصور آن که آنان از راهزنان و یا قاچاقچیها هستند،به ایست آنها توجه نکرده به سرعت و در تاریکی شب فرار میکند. هنوز فاصله زیادی دور نشده بود که گلولههای نظامیان امریکایی به مخزن سوخت خودرو اصابت میکند و سبب آتش گرفتن آن میشود.
نور و شعلههای مهیب آتش محل فرود امریکاییها را روشن و سبب ضعف دید آنها میشود. لحظه ای که تانکر آتش میگیرد و تولید شعلههای آتش میکند، مقارن با هنگامی شده که بالگرد پنجم چند متر از زمین فاصله گرفته بود تا در مکان نزدیک تری نسبت به هواپیمای سوخت رسانی بر روی زمین بنشیند، اما روشن شدن ناگهانی منطقه در اثر آتش تانکر بنزین قدرت بینایی خلبان را برای چند لحظه دچار ضعف میکند.
**گردباد آتش**
در آن هنگام نور حاصل از شعلههای آتش تانکر که دید خلبان هلیکوپتر را کاهش داده بود با حرکت باد شدیدی که از گردش ملخهای هلیکوپتر و ملخهای چهار موتور هواپیما ایجاد شده بود تبدیل به گردبادی از شن و خاک تبدیل و ملخ هلیکوپتر به هواپیمای سوخت رسان(k-c) برخورد و سبب انفجار هواپیمای سوخت رسان و هلیکوپتر شد.
در اثر آن انفجار چهار نفر از خدمه بالگرد و پنج نفر از خدمه هواپیما در آتش میسوزند و به یکی دیگر از بالگردها نیز صدمه وارد میشود. به این ترتیب دو بالگرد دیگر از مسیر پرواز و مأموریت خارج میشوند و فقط چهار بالگرد دیگر باقی میماند. با چنین حادثه ای دو اتفاق دیگر در همان لحظه، یکی در همان نزدیکیها (در پاسگاه ژاندارمری رباط خان) و دیگری در کاخ سفید امریکا روی میدهد. مأموران پاسگاه که در فاصله نزدیک خود انفجار و آتش سوزی را شاهد بودند، به یگان مرکزی ژاندارمری شهر طبس اطلاع میدهند و موقعیت منطقه را نیز مشخص میکنند.
رویداد همزمان دوم آن بود که کاخ سفید که هر لحظه پی گیر پیشرفت نیروهایش در ایران بود، دچار نگرانی و وحشت میشود و وقتی این خبر مهیب انفجار هواپیما و هلیکوپتر توسط فرمانده عملیات به اطلاع کارتر (رییس جمهور وقت) میرسد، به گریه میافتد.
در واقع او مطمئن شده بود عملیات مهم آنها که از ماهها قبل برای اجرایش تمرین شده و به شدت به آن امیدوار بود، اینک با ناکامی و شکست منجر شده، ضمن آن که چنین حادثه ای فقط شکست نظامی نبود، بلکه پیامدهای منفی سیاسی در صحنه بین الملل نیز برایش به دنبال خواهد داشت.
کارتر در آن لحظه با اشک و حسرت میگوید: «خدای خمینی بر خدای من چیره شد!» و سپس دستور عقب نشینی و تخلیه کماندوها را به فرمانده عملیات اعلام میکند. فرمانده عملیات هم پس از فروکش کردن آتش، دستور بازگشت را صادر و هلیکوپترهای باقی مانده را رها کرده و مسافران اتوبوس را از هواپیما پیاده میکند، کماندوها و خدمه هلیکوپترها را از منطقه خارج و نجات میدهند.
**اطلاع مسؤلان محلی**
همان شب پس از فرود بالگردهای آمریکایی در صحرای طبس، نیروهای پاسگاه ژاندارمری رباط خان که شاهد فرود بالگردهای آمریکایی بودند، مشاهدات خود را به ژاندارمری و مسئول کمیته انقلاب اسلامی طبس (مرحوم حجت الاسلام حیدری) اطلاع میدهند. پس از کسب این خبر تعدادی از نیروهای ژاندارمری و کمیته برای کسب اطلاعات دقیق به منطقه اعزام میشوند.
راننده تانکر حامل بنزین که از جاده نزدیک محل فرود نیروهای آمریکایی در حال عبور بود، پس از تیراندازی نیروهای آمریکایی به تصور آن که از سوی اشرار منطقه مورد هدف واقع شده، به سرعت از تانکر پیاده میشود و به سمت خلاف حرکت تانکر شروع به دویدن میکند و خودش را به تانکر بعدی که در فاصله حدود دو کیلومتری اش در حرکت بود، میرساند. هر دو راننده خودشان را به یزد (دفتر آیت الله صدوقی) میرسانند و اطلاع میدهند که صحرای طبس در سلطه اشرار واقع شده است (هنوز کسی از آمدن آمریکاییها اطلاع نداشت).
دفتر نماینده امام در استان و امام جمعه یزد هم این خبر را به فرمانده سپاه یزد اعلام میدارد و بلافاصله پنج نفر از سپاه یزد به فرماندهی «محمد منتظر قائم» به منطقه اعزام میشوند. بنابراین از اول صبح روز بعد، دو گروه نیرو از طبس و یزد در حال نزدیک شدن به منطقه فرود کماندوهای آمریکایی بودند.
**اعلام شکست عملیات**
صبح روز بعد خبر حمله نافرجام نیروهای آمریکایی به صحرای طبس توسط جیمی کارتر رییس جمهور آمریکا اعلام شد. پس از اعلام این خبر همزمان با نزدیک شدن نیروهای اعزامی از طبس و یزد، رییس جمهور وقت، بنی صدر دستور داد تا چند فروند هواپیمای جنگنده برای بمباران هواپیماها و بالگردها در صحرای طبس اقدام کنند. دو فروند هواپیمای فانتوم ارتش خود را به منطقه میرسانند و بالگردهای آمریکایی را مورد هدف قرار میدهند. در این تیراندازیها چند فروند بالگرد و هواپیمای سی-130 کاملاً منهدم شدند.
در همان لحظه خودروی حامل پنج نفر سپاه یزد به محل حادثه رسیدند. قبل از رسیدن آنها نیروهای کمیته و سپاه طبس در آن جا حضور یافته و شاهد حضور هواپیماها و تیراندازی آنان بودند. یکی از بالگردهای آمریکایی در نزدیکی جاده قرار داشت که هنوز منهدم نشده بود.
دو فرمانده گروه اعزامی سپاه طبس و یزد تصمیم میگیرند که به تنهایی و بدون آمدن بقیه افراد، آن بالگرد را مورد بازدید قرار دهند. لحظاتی پس از بازدید منتظر قائم، دو فروند دیگر فانتوم در فضای منطقه حاضر شدند و همان بالگرد را مورد هدف قرار دادند. در آن تیراندازی تعدادی از نیروهای اعزامی مجروح و منتظر قائم به شهادت رسید. گویا اطلاعات غلط به بنی صدر داده شده بود و او تصور میکرد نیروهای امریکایی قصد ادامه عملیات را دارند.
نیروهای ژاندارمری در مکان فرود بالگردها برخی مدارک را جمع آوری کردند. بعد از آنها آقای خلخالی هم ضمن بازدید از محل وقوع حادثه، مدارک و اسناد دیگری را جمع آوری نمود. روز بعد من به همراه هیئتی به امر امام به منطقه حرکت کردیم تا از جنبه فنی و تخصصی بالگردها و آثار و مدارک باقیمانده را مورد بازدید و بررسی قرار دهیم.
**هیئت پیگیری حادثه طبس**
امام خمینی (ره) پس از شنیدن این حادثه دستور تشکیل تیم ویژه ای را دادند. برای بررسی به چگونگی این حادثه، هیئتی با حضور حضرت آیت الله خامنه ای نماینده امام در وزارت دفاع، آقای هاشمی رفسنجانی عضو شورای انقلاب، دکتر چمران، سرهنگ سلیمی، سرهنگ دیزجی، سرگرد خضرایی و من تشکیل شد.
ما با یک فروند هواپیما به سمت محل وقوع حادثه پرواز کردیم. من و سرگرد خضرایی مأمور کارشناسی بودیم تا در عین حال با دقت بیشتری به جمع آوری مدارک باقیمانده اقدام کنیم.
بعد از ورود به صحرای طبس و فرود در محل وقوع حادثه، با این صحنه روبرو شدیم: لاشه سوخته یک هواپیما، دو بالگرد سوخته و دو بالگرد صدمه دیده و دو بالگرد سالم و خالی.
با دقت و مراقبت از این که تله انفجاری کار نگذاشته باشند، محل وقوع سقوط هواپیما و بالگردها را بازدید کردیم و متوجه شدیم فقط دو فروند از بالگردها تقریباً سالم هستند. به دنبال اسنادی بودیم که متوجه شدیم نقشه ای زیر صندلی خلبان یکی از بالگردها قرار دارد که مسیر حرکت آنها را از دریا تا تهران و از تهران تا مقصد بعدی نشان میداد.
همچنین به مدارک دیگری دست یافتیم که به زبان عربی، فارسی و انگلیسی نوشته شده بود که اگر افراد نیاز پیدا کردند، بتوانند با آن جملات خودشان را نجات دهند. بعد از آن که من و خلبان خضرایی اطلاع دادیم که مدرک دیگری موجود نیست، مدارک جمع آوری شده را به رویت دکتر چمران رساندیم و پس از آن که کارمان پایان یافت، به سمت تهران حرکت کردیم.
در حال برگشت به تهران پس از حدود 20 دقیقه پرواز، بالگرد شنوک هم دچار عیب شد و خلبان برای فرود اعلام وضع اضطراری کرد. پس از فرود کویر، حضرت آیت الله خامنه ای فرمودند تا به صورت دسته جمعی و در کنار یکدیگر ننشینیم، به سه گروه تقسیم شویم و با فاصله حدود 500 متر از اطراف بالگرد در انتظار بمانیم. زیرا ممکن بود جنگندههای خودی، بالگرد را اشتباه گرفته و بمباران کنند. همه با فاصله حدود500 متر از بالگرد پراکنده شدند. آیت الله خامنه ای با تیم خود، آقای هاشمی رفسنجانی با همراهانش و بنده به همراه شهید چمران و خضرایی در نقطه ای منتظر ماندیم.
یک ساعت انتظار ما به طول انجامید. در این مدت حضرت آیت الله خامنه ای با همراهانشان از جمله سرهنگ دیزجی و سرهنگ سلیمی (که بعدها به عنوان فرمانده کل ارتش انتخاب شد)، به صحبت در موضوع واقعه مشغول بودند. پس از این مدت بود که بالگرد تعمیر شد و به اصفهان برگشتیم و از آن جا نیز با هواپیما به تهران عزیمت کردیم.
**نتیجه بررسیهای انجام شده**
از روز بعد پیرامون این مسئله که هدف کماندوهای آمریکا از چنین مأموریتی چه بوده؛ بررسیهای خود را آغاز کردیم. من مأمور پی گیری پرونده شدم. در هنگام اجرای عملیات با ورود به حریم هوایی ایران یکی از بالگردها در ۱۲۰ کیلومتری کرمان دچار نقص فنی شده بود که به اجبار فرود میآید و سرنشینان آن به بالگردی دیگر منتقل میشوند.
از منطقه طبس که نقشه را در مسیر طی شده توسط بالگردها از دریای عمان به یک منطقه به نام دربند که بین جاده کرمان به دیهوک واقع بود و در آن نقطه سایت راداری داشتیم. در نقشه مشخص کرده بودند که بالگرد اول در این منطقه و بالگرد دوم هم در محدوده دربند دچار مشکل فنی و فرود اضطراری شده بود. آنها همانطور که ذکر شد با مشکلات فراوان حدود نیمه شب خود را به صحرای طبس میرسانند و در تاریکی شب در منطقهای دور افتاده و از قبل تعیین شده طبق نقشه به دست آمده بدون متوجه شدن نیروهای نظامی ایرانی فرود میآیند.
همان گونه که قبلاً اشاره کردم، در حین سوخت گیری خلبان یکی دیگر از بالگردها به علت روشن شدن منطقه (در اثر انفجار تانکر سوخت) در هنگام برخاستن دچار خطای دید میشود و با هواپیمای سی-۱۳۰(kC) سوخت رسان برخورد میکند که هر دو آتش گرفته و منفجر میگردند.
در این حادثه هشت نفر از نیروهای آمریکایی در آتش سوخته و باقیمانده نیروها با هواپیماهای سی 130 منطقه را به سمت فرودگاه عمان ترک میکنند و در نهایت عملیات به طور کامل شکست میخورد. ما به این نتیجه رسیدیم که آمریکاییها با فرماندهی مستقیم کارتر رییس جمهور وقت آمریکا تصمیم میگرفتند تا مأموریت خود را ادامه و گروگانهای خود را از ایران خارج کنند.
طبق نقشه به دست آمده مسیر معکوس عملیات پنجه عقاب آمریکاییها را با بالگرد هوانیروز از تهران پرواز کردیم و به جنوب غربی گرمسار رسیدیم. نیروهای امریکایی در نظر داشتند با شش بالگرد باقیمانده تا ارتفاعات شمال غربی گرمسار به پرواز خود ادامه دهند و در آن جا کماندوها پیاده شوند.
در نقشه هشت نقطه را به صورت دایره بزرگ برای فرود هر هلیکوپتر با ریختن گچ علامت گذاری کرده بودند که با بررسیهای بیشتر متوجه شدیم اشخاصی از عوامل آنها روز قبل به این منطقه آمده و محل اختفای بالگردهای آمریکایی را در درون این تپهها آماده کرده بودند. چون محل فرود بالگردها با علایمی از قبل معلوم شده بود، بنابراین مشخص بود که آنها افرادی را برای چنین مأموریتی سازماندهی کرده بودند که شناسایی آن افراد سومین محور بررسی ما قرار گرفت. زمانی که ما از بالا صحنه علامت گذاری شده محل فرود منطقه دوم بالگردهای آمریکا را مشاهده کردیم دچار تعجب و شگفتی گردیدیم.
کماندوها لباس نیروهای کمیته را باید میپوشیدند. لباسها و خودروهای مورد نیاز برای جابه جایی آنها به تهران، در ایران تهیه و آماده شده بود تا در زمان معینی به آن نقطه برده شود. این لباسها و تجهیزات در انباری در منطقه مسگر آباد تهران (خیابان خاوران) از قبل تهیه و نگه داری شده بود.
متصدیان تهیه و نگه داری و انتقال آن هم از قبل مشخص و منتظر بودند تا زمانی که که به آنها دستور داده شود وسایل را به گرمسار ببرند و طبق برنامه و وظیفه عمل کنند. یک تاجر بازاری دستگیر شده بود که این خودروها و افراد از سوی او تجهیز و مهیا شده بودند که بررسی و تحقیق پیرامون آن پرونده، خارج از مسئولیتها و وظایف ما و مربوط به دادگاه انقلاب اسلامی بود. در هر حال ما پی بردیم که سازماندهی و برنامه ریزیها بسیار دقیق و حساب شده پیش بینی شده بود.
در کنار این بررسی ها، دادگاه انقلاب اسلامی هم به ما اطلاع داد که تعدادی خودروی جمس امریکایی در مسگرآباد با افراد مشخص، منتظر و آماده حرکت بودند. این ده خودرو وظیفه داشتند تا در زمان مشخصی (حدود ساعت 4 بامداد روز 5 اردیبهشت 1359)کماندوهای امریکایی که لباس نیروهای کمیته ای انقلاب اسلامی را میپوشیدند را از تپههای غربی گرمسار به تهران محل لانه جاسوسی، وزارت خارجه و ساختمان حزب رستاخیز سابق (وزارت کشور فعلی) بیاورند.
این خودروها به صورت پراکنده و هر کدام از مسیری باید خود را به سه نقطه در تهران میرساندند. یک نقطه وزارت خارجه بود. چون به امریکاییها خبر رسیده بود، تعدادی از جاسوسها در مکانی در اطراف وزارت خارجه نگه داری میشوند. نقطه دوم سفارت امریکا و نقطه سوم محل فعلی وزارت کشور در خیابان فاطمی بود.
پس از بررسی بعدی به این نکته رسیدیم که اگر نیروها ی کماندو آمریکایی موفق به آزادی جاسوسان میشدند ، قرار بود از شش فروند بالگرد امریکایی 4 فروند آن در ورزشگاه شهید شیرودی فرود میآمدند، یک فروند در محل حزب رستاخیز (وزارت کشور فعلی)، یک فروند هم در وزارت خارجه برای خارج کردن نیروها و جاسوسان از این مناطق و انتقال آنها به منطقه فرودگاه منظریه ضلع غربی دریاچه و اتوبان قم (فرودگاه تمرینهای هوایی نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران) پرواز نمایند.
شبی که قرار بود بالگردهای امریکایی در ورزشگاه امجدیه (ورزشگاه شهید شیرودی) و محل فرود هلیکوپتر در بالای ساختمان وزارت کشور فرود بیایند، چراغهای امجدیه و پد فرود بالگرد در ساختمان وزارت کشور روشن بود. بنابراین تمام برنامهها توسط عوامل جاسوسی از قبل پیش بینی و سازماندهی و آماده شده بود.
تکاوران آمریکایی قصد داشتند ابتدا با سلاحهای شیمیایی، نیروهای محافظ مستقر در سفارتخانه را از پای در آورند. و سپس به طور ضربتی گروگانها را آزاد و به داخل بالگردهای گروه دلتا در ورزشگاه امجدیه (شیرودی) را منتقل کنند. به این ترتیب جاسوسهای امریکا از سه نقطه مزبور جمع آوری و به فرودگاه منظریه قم انتقال داده میشدند.
2 هواپیما ی سی ـ 130 از قبل تحت پوشش هوایی جنگندههای نیروی هوایی آمریکا در فرودگاه منظریه قم فرود آمده تا جاسوسان و کماندوهای امریکایی را از ایران خارج کنند. بالگردهای آمریکایی در فرودگاه منظریه رها و باقی میماندند.
بررسی بعدی ما در باره پدافند هوایی بود. وقتی برای بررسی پدافند به پایگاه یکم شکاری رفتیم، متوجه شدیم که آن شب همه پدافند امنیت هوایی منطقه مهرآباد و تهران جمع آوری شده بودند که به محل دیگری انتقال یابند و هیچ کدام فعال نبودند.
از طرف شخصی (که از جانب ما شناسایی نشد) به افسران پدافند دستور داده شده بود که پدافندها را جمع کنید، چون میخواهیم آنها را به منطقه دیگری انتقال دهیم. به دستور بنی صدر نماینده ای تعیین شده بود تا کنفرانس بین المللی بررسی مداخلات آمریکا در ایران مورخ 12-15 خرداد 1359 (برابر تصویر دعوتنامه ذیل )را برگزار نماید و تمام مدارک و اسناد و اطلاعات را از تیم بررسی کننده شکست آمریکا در طبس و سازمانها و منابع ذیربط دیگر جمع آوری نمایند که بنده به عنوان مسئول تیم بررسی این واقعه در کنفرانس شرکت و کلیه اسناد و مدارکی که ما از بالگردها به دست آوردیم را در اختیار نماینده بنی صدر قرار دادم.
اما با این وجود عدم فعالیت پدافند و رادارها دومین نکته بررسی ما را تشکیل میداد و هیچ زمانی از طرف بنی صدر و دبیر خانه این کنفرانس نتیجه ای اعلام نگردید ولی کپی بعضی از این اسناد نزد من موجود بود که بعدا یک نسخه از مجموعه اسناد به ستاد ارتش و یک نسخه هم به دفتر نظامی مقام معظم رهبری حضرت آیت الله العظمی خامنه ای تقدیم گردید.
طبق بررسیهای صورت گرفته تعداد کشتهها در واقعه صحرای طبس 12 نفر بودند که هرگز نام سه نفر دیگر (احتمالا نیروهای ایرانی جاسوس آمریکا بوده اند) اعلام نگردیده است.
**دو شرکت هلی کوپتری در ایران که پایگاه جاسوسی بود**
ما مصاحبههای مسئولان سیاسی و نظامی امریکایی و همچنین عکس العملهای آنها را از منابع مختلف نیز پی گیر بودیم. یکی از روزنامههای امریکایی عکسی را که از بالای سفارت امریکا گرفته شده بود، در یکی از صفحاتش چاپ کرده و توضیح داده بود که این عکس توسط ماهواره گرفته شده است. به دقت بررسی کردیم و به این نتیجه رسیدیم که آن عکس کار ماهواره نیست، بلکه با دوربین گرفته شده است. خلبانی که این عکس را به من نشان داد، تأیید کرد که این عکس از فاصله نزدیک تری گرفته شده است.
من به همان خلبان مأموریت دادم که بررسی کند از فضای سفارت امریکا چه نوع بالگردهایی پرواز کرده اند. پس از بررسیهای دقیق به ما گزارش داده شد که دو شرکت هلی کوپتری در ایران فعال است: یکی از آن شرکت ها، هلی کوپتر سرویس(با سهام داری انگلیسیها و طرفداران دربار شاه) و دیگری به نام هلی کوپتر ایران که حدود 79خلبان با پاسپورت هلندی که اغلب آمریکایی بودند در این شرکتها در حساس ترین نقاط کشور برای صدا و سیما ، وزارت نفت ، انرژی اتمی ، وزارت مخابرات و دیگر وزارت خانهها و سازمانهای دولتی پرواز میکردند.
پس از بررسیها پیرامون این دو نوع شرکت متوجه شدیم که این دو شرکت تحت مدیریت بنیاد مستضعفان است که مسئولیت غیر مستقیم آنها با فردی به نام خاموشی بود. او هم گفت ما این شرکتها و خلبانان را بعد از انقلاب در اختیار گرفتیم (به نفع دولت مصادره کردیم) و از آنها استفاده میکنیم. به او گفتم: چرا به وزارت دفاع چنین مسئله مهمی را اطلاع ندادید؟
بعد از آگاهی و اطلاع از فعالیت دو شرکت مزبور، نتیجه این بررسی را به دکتر چمران، وزیر دفاع اطلاع دادم و طرحی نوشتم که هیچ وزارت خانه ای نباید دارای بالگرد باشد. غیر از نیروهای مسلح که از جنبه امنیتی نگه داری و استفاده از بالگرد جزیی از وظایف کاری و مأموریتی آنها به شمار میرود، وزارتخانهها و سازمانهای تابعه آنها نیازی به نگه داری بالگرد به طور مستقل ندارند، بلکه همه این وزارتخانهها و ارگانها باید دارای یک سازمان مشترک و واحد به نام سازمان خدمات هوایی(ساخه) باشند. این سازمان زیر نظر وزارت دفاع باید نیاز پروازی کلیه وزارتخانهها را تأمین نماید، بنابراین کلیه بالگردهایی که در سازمانها و شرکتهای گوناگون دولتی و غیر دولتی وجود دارند (به جز آشیانه جمهوری اسلامی که زیر نظر نیروی هوایی اداره میشد) باید در یک سازمان زیر نظر وزارت دفاع متمرکز و فعالیت کنند.
این طرح را شب نوشتم و صبح روز بعد آن را به دکتر چمران دادم. پیشنهاد کلیات این طرح قبلا در 15 اسفند 1358 به شورای انقلاب داده شده بود ولی اقدام جدی صورت نگرفته بود، طرح جدید و جامع توسط کارگروهی به سرپرستی من تهیه شد و برای سیر تصویب شورای انقلاب به دکتر چمران تقدیم گردید؛ دکتر چمران آن را به صورت اقدام سریع به شورای انقلاب ارسال نمود که یک روز بعد هم در شورای انقلاب تصویب و به صورت قانون ابلاغ شد.
پس از ابلاغ این مصوبه، در تاریخ پانزدهم مرداد 1359 از سوی دکتر چمران وزیر دفاع وقت حکمی به من داده شد "که به شما ماموریت داده میشود با اختیارات تام من این دو شرکت را پس از ادغام به نفع وزارت دفاع مصادره و خلبانان ایرانی را جایگزین خلبان خارجی نمایید." من ابتدا به دو شرکت خارجی مراجعه و پایان مأموریت و فعالیت آنها را ابلاغ کردم.
اجرای عملیات نافرجام کماندوهای آمریکایی سبب اطلاع از وجود چنین شرکتهای جاسوسی هلی کوپتری شد که سرانجام با مصوبه شورای انقلاب به فعالیت آنها پایان داده شد. در مدت کمتر از یک ماه، این دو شرکت را در یکدیگر ادغام، به نفع وزارت دفاع مصادره و خلبانان ایرانی را جایگزین خلبانان خارجی کردیم. محل جدید شرکت جدید هلی کوپتری در خیابان نور باران (بین خیابان مطهری و خیابان بهشتی) واقع بود.
بررسی دقیق تر ما نشان داد که این دو شرکت هلی کوپتری بهترین پایگاه اطلاعاتی آمریکا و انگلیس بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بوده است. خلبانان شرکت مأموریت پروازی اغلب سازمانها و نهادهای وابسته به دولت و وزارت خانهها مثل توانیر را انجام میدادند.
در واقع یک عکس باعث شد که ما دو شبکه جاسوسی بزرگ و راهبردی را در کشور کشف کنیم. نزدیک به 60 فروند بالگرد در این دو شرکت فعالیت میکردند که تعدادی از آنها امریکایی و فرانسوی و به صورت تملیکی و اجاره ای فعالیت میکردند و مدیر عامل شرکت هلیکوپتر سرویس شخصی به نام آندرو پایک که از مامورین برجسته اطلاعاتی سفارت انگلیس در تهران بود که در هنگام فرار در فرودگاه مهر آباد توسط نیروهای کمیته انقلاب اسلامی به دستور دادستان انقلاب دستگیر و بازداشت گردید.
یک ماه پس از گذشت تغییر و تحولات مربوط به دو شرکت هلی کوپتری، آیت الله اشراقی (نماینده حضرت امام خمینی در دولت بنی صدر) به من تلفن کردند و گفتند: من از طرف امام میخواهم به دیدن شما بیایم. روز بعد آیت الله اشراقی به محل شرکت در خیابان نور باران آمد، برای کارکنان سخنرانی کرد و بعد هم از طرف امام این اقدام ارزشمند و ملی را به مسئول ادغام و همه کارکنان ایرانی تبریک گفتند .
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:منابع مورداستفاده،مختلف ازجمله ۵ اردیبهشت ۱۳۹۹مشرق،بااصلاحات واضافات.
۲۱ سال پس از پایان جنگ جهانی اول
«جنگ جهانی دوم »علت شروع جنگ،کشورهای درگیر،تلفات،چگونگی به اتمام رسیدن جنگ ۴ساله(کنفرانسهای یالتا،تهران،پتسدام)،تلفات جنگ وبه حواشی ونکات جالب این جنگ خواهیم پرداخت.
«جنگ جهانی دوم»ازسپتامبر ۱۹۳۹ الی سپتامبر ۱۹۴۵بطول انجامید/شهریور۱۳۱۸(رجب۱۳۵۸)الی شهریور۱۳۲۴(رمضان۱۳۶۴)
این جنگ، که بین دو بلوک متحدین (آلمان و ایتالیا و ژاپن) و متفقین (انگلیس و فرانسه و آمریکا و شوروی) درگرفت.
علت جنگ:وضعیت اسفبار زندگی مردم آلمان به دنبال شکست در جنگ جهانی اول و الزام دولت آلمان به پرداخت غرامت جنگی سنگین، جنون هیتلر.
علل اصلی جنگ جهانی دوم ، ابهامات عهدنامه ورسای (۷ مه ۱۹۱۹) که مُهرتأییدی بودبرپایان جنگ جهانی اول.
آدولف هیتلر شکست آلمان را نتیجه توطئه یهودیان و کمونیستها میدانست، نه تنها خواستار تجدیدنظر در عهدنامه ورسای شد، بلکه با طرح شعار پان ژرمنیسم و با اعلام برتری کامل نژاد ژرمن، حق گسترش قلمرو آلمان تا سرزمین ملتهای اسلاو در اروپای مرکزی و شرقی را مسلّم انگاشت و تبعیض نژادی را اساس جهانبینی خود قرار داد و به همین شکل در صدد گسترش نفوذ خود در دیگر نقاط جهان برآمد.
از سوی دیگر جامعه ملل، ایتالیا را به سبب اشغال اتیوپی در سال ۱۹۳۵، تحریم اقتصادی کرد و این امر به ایجاد محور رُم ـ برلین در سال ۱۹۳۶ انجامید.
پس از جنگ جهانی اول، بریتانیا، روسیه، فرانسه و آمریکا، حدود ۷۸ میلیون کیلومتر مربع از خاک کره زمین (بیش از نیمی از خشکیهای جهان) را در اختیار داشتند. در مقابل، سرزمینهای متعلق به آلمان، ایتالیا و ژاپن مجموعاً به حدود ۶/۲ میلیون کیلومتر مربع میرسید.
این تفاوتها بیانگر چرایی عزم کشورهای کامیاب (بریتانیا، روسیه، فرانسه و آمریکا) در حفظ مرزهای موجود و اجتناب آنها از جنگ و در عین حال دلیل تداوم ناخرسندی فزاینده آلمان، ایتالیا و ژاپن بود. این امر ۳ کشور اخیر را در طول ۲۰ سال ترک مخاصمه (۱۹۱۹ـ ۱۹۳۹)، به سوی توسعه ابزارهای جنگی کشاند و آنها را به گسترش سرزمینهایشان واداشت و ستیزهجوییهای آنها اسباب جنگ جهانی دوم را فراهم آورد.
ّ
هیتلردرتهیج قوای ارتش آلمان نازی
اشغال پراگ، پایتخت لهستان، به دست ارتش آلمان برای متفقین تحملپذیر نبود. اتحاد جماهیر شوروی، که به قدرت مقاومت دولتهای غربی در برابر آلمان اطمینان نداشت، ترجیح داد به آلمان نزدیک شود. پیمان عدم تعرض آلمان و شوروی در ۲۳ اوت ۱۹۳۹، نگرانی هیتلر را از جنگ در دو جبهه زدود.
در اول سپتامبر ۱۹۳۹، ارتش آلمان به لهستان حمله برد و در ۳ سپتامبر انگلیس و فرانسه به رایش آلمان اعلام جنگ کردند.
لهستان در کمتر از یک ماه از ارتشهای آلمان و شوروی شکست خورد و زمینه برای حمله به دیگر مناطق فراهم آمد.
در آغاز، آلمان و متحدانش در تمام جبهههای مغرب و مشرق اروپا و خاورمیانه و خاور دور به پیروزیهای گستردهایدست یافتند. از پاییز ۱۹۴۲، اوضاع تغییر کرد و اولین نشانههای شکست متحدین پدیدار شد.
اشغال سرزمینهای شوروی باعث اتحاد متفقین با این کشور شد و زمینه را برای تصرف سرزمینهای از دست رفته فراهم کرد. در اواخر نوامبر ۱۹۴۲، ارتش سرخ شوروی در جبهههای مشرق، ضدحمله گسترده خود را در حوضه ولگا در شمال و استالینگراد در جنوب آغاز کرد و تا ۲ فوریه ۱۹۴۳، کلیه قوای آلمان را سرکوب کرد.
ارتش سرخ شوروی، بهرغم مقاومتهای سرسختانه قوای آلمانی در سایر نقاط شوروی، به پیشروی ادامه داد و توانست همه سرزمینهای تصرف شده را پس بگیرد. بدین ترتیب در اوایل سال ۱۹۴۳، دولتهای محور، ابتکار عمل را در کلیه جبههها از دست داده بودند.
روسها نیز در بهار ۱۹۴۴، همزمان با حمله نیروهای مشترک آمریکا و انگلیس در شمال نورماندی، تهاجم بزرگ خود را در حوضه دنیپر آغاز کردند و از آنجا به رومانی و بلغارستان و سپس آلمان حملهور شدند.
در جبهه غرب، سپاه مشترک آمریکا و انگلیس پس از پس گرفتن پاریس در ۲۵ اوت، به سوی مرزهای آلمان پیشروی کرد و به این ترتیب، از فوریه ۱۹۴۵ از مشرق و مغرب به خاک آلمان هجوم بردند.
هیتلر که از قرارگاه زیرزمینی خود در برلینِ تحت محاصره، ناامیدانه به مقاومت ادامه میداد، وقتی خبر مرگ موسولینی را شنید، در ۳۰ آوریل ۱۹۴۵ خودکشی کرد و دولت جدید آلمان را دونیتس، فرمانده نیروی دریایی، در ایالت شلسویگ تشکیل داد و از متفقین تقاضای ترک مخاصمه کرد.
در ۸ مه، سند قطعی تسلیم بیقید و شرط آلمان در برلین امضا شد و براساس تصمیماتی که روزولت، استالین و چرچیل در اجلاس یالتا در فوریه ۱۹۴۵ گرفتند، این کشور به مناطق اشغالی تقسیم شد.
اما جنگ در خاور دور تا چند ماه دیگر ادامه داشت. ژاپن که هنوز اندونزی، هندوچین، بخش مهمی از خاک چین و تعداد زیادی از جزایر اقیانوس آرام را در اشغال داشت، با مقاومت سرسختانه خود، موجب ترس متفقین از ادامه جنگی طولانی شده بود.
از همینرو، آمریکا مسئولیت پرتاب ۲ بمب اتمی را بر شهرهای هیروشیما و ناگازاکی (به ترتیب در ۶ و ۹ اوت ۱۹۴۵)، پذیرفت و به این ترتیب سند تسلیم بیقید و شرط نیروهای مسلح ژاپن در ۲ سپتامبر همان سال بر عرشه رزمناو آمریکایی میسوری به امضا رسید و جنگ کاملاً خاتمه یافت.
آلمان در تابستان ۱۹۴۰ شروع به حملات گستردهتر علیه بریتانیا کرد؛ با این تفاوت که این حملات منحصراً از راه آسمان بود. نبرد بریتانیا اولین شکست نظامی آلمان بود، زیرا نیروی هوایی این کشور، لوفتوافه (Luftwaffe)، توانایی مقابله با نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا را نداشت.
با آشکار شدن گامهای بعدی هیتلر، ایتالیا بهعنوان متحد آلمان، با حمله به یونان و شمال آفریقا، جبهههای نبرد را بیش از این گسترش داد. لشکرکشی به یونان با شکست روبهرو شد و آلمان بهناچار در اوایل سال ۱۹۴۱ به کمک متحد خود شتافت.
آلمان در سال ۱۹۴۱، بهتازگی به سراغ جاهطلبانهترین اقدام نظامی خود برای یورش به اتحاد جماهیر شوروی رفته بود. اگرچه آلمانیها در ابتدا پیشرفتهای برقآسایی داشتند و تا عمق خاک روسیه و منطقهی مرکزی آن پیش رفتند، اما حمله به اتحاد جماهیر شوروی را میتوان نقطهی سقوط آلمان در جنگ دانست.
روسیه کشوری بسیار بزرگ بود و اگرچه مقاومتهای اولیهی این کشور چندان قدرتمند نبود، اما قدرت و عزم راسخ این ملت همراه با زمستانهای وحشتناک آن بهمراتب فراتر از آن چیزی بود که ارتش آلمان میبایست آن را فتح میکرد.
دیوانه ای(هیتلر)که دنیارابه آتش کشید!
آلمان در سال ۱۹۴۳ و پس از نبردهای استالینگراد و کورسک (Kursk)، مجبور به یک عقبنشینی تمامعیار شد. آلمانها در سال ۱۹۴۴ بهآرامی، اما بهطور پیوسته، مجبور به عقبنشینی کامل از خاک روسیه شدند. پس از این عقبنشینی، روسها آنها را در سال ۱۹۴۵ تا اروپای شرقی و خود آلمان دنبال کردند.
حملهٔ ناگهانی هواپیماهای جنگنده ژاپن به پایگاه دریایی امریکا در پرل هاربر(جزائرهاوایی دراقیانوس آرام) در بامداد روز یکشنبه هفتم دسامبر سال ۱۹۴۱ میلادی برابر با ۱۶ آذر ۱۳۲۰ خورشیدی بود که موجب ورود ایالات متحده به جنگ جهانی دوم شد
در زمان حمله پرل هاربر ۹۶ کشتی لنگر انداختند. در طی این حمله ۱۸ عدد از آن ها غرق شده یا به طور جدی آسیب دیدند که از جمله آن ها ۸ عدد کشتی جنگی بوده است. ۲۴۰۲ مرد آمریکایی کشته شده و ۱۲۸۰ زخمی برجای گذاشت. ۳۵۰ هواپیما نیز نابود شده و یا آسیب های جدی دیدند.
جنگ در منطقهی پاسیفیک در هفتم دسامبر ۱۹۴۱ و زمانی آغاز شد که هواپیماهای جنگی ژاپنی اقدام به حملهای غیرمنتظره به پایگاه نیروی دریایی آمریکا در بندر پرل هاربر کردند. تا پیش از این اتفاق، ژاپن چندین سال بود که وارد جنگ با چین شده بود و مناطقی چون منچوری را در تصرف خود داشت. ژاپن پس از حمله به پرل هاربر، یک لشکرکشی گسترده در تمام منطقهی جنوب شرقی آسیا-پاسیفیک را در دستور کار قرار داد.
اگرچه حمله به پرل هاربر عاملی برای اعلان جنگ ایالاتمتحده به ژاپن در روز بعد از این اتفاق بود، اما چندین ماه طول کشید تا نیروهای آمریکایی بهطور جدی وارد درگیری نظامی شوند. در اواخر بهار ۱۹۴۲، ایالاتمتحده و ژاپن در یک سری از نبردهای دریایی با نام نبرد میدوِی (Midway) از سوم تا ششم ژوئن ۱۹۴۲، به مبارزه با یکدیگر پرداختند و ژاپن در این بین متحمل شکست سختی شد.
سال بعد، ایالاتمتحده با ژاپن که از مدتها پیش به دنبال تصاحب جزایر سلیمان، در نزدیکی شاهراه حیاتی کشتیهای متفقین بود، درگیر شد. نیروهای متفقین بین اوت ۱۹۴۲ تا فوریه ۱۹۴۳ حملهای را به جزیره گوادالکانال (Guadalcanal) ترتیب دادند.
این سرآغازی بر طیف گستردهای از حملات مداوم نیروهای متفقین شد که سرانجام ژاپن را مجبور به خروج از جزایر سلیمان و سپس عقبنشینی از دیگر جزایر منطقهی پاسیفیک کرد؛ جزایری که در تصرف نیروهای ژاپنی بودند. در این میان، نیروهای بریتانیا و هند به نبرد با ارتش ژاپن در برمه رفتند.
در ژوئن ۱۹۴۴، نیروهای بریتانیایی و آمریکایی با پیاده کردن سربازان خود در ساحل نرماندی در خاک اشغالشدهی فرانسه، نبرد نرماندی را آغاز کردند. ارتش آلمان خیلی زود مجبور به عقبنشینی از این جبهه نیز شد؛ بنابراین، نیروهای متفقین در اوایل سال ۱۹۴۵ از شرق و غرب خود را به آلمان نزدیکتر کردند.
روسها اولین نیروهایی بودند که خود را به پایتخت آلمان، برلین، رساندند و این کشور، اندکی پس از خودکشی آدولف هیتلر، خود را در مه ۱۹۴۵ تسلیم کرد.
بمباران ناکازاکی هیروشیما
سمت راست-هیروشیما-چپ-ناکازاکی
در سال ۱۹۴۴ و اوایل سال ۱۹۴۵، نبرد در سراسر منطقهی پاسیفیک، شامل میدانهای نبرد اصلی لیته (Leyte)، ایوو جیما (Iwo Jima) و اوکیناوا (Okinawa)، ادامه داشت. در اواخر بهار سال ۱۹۴۵، اکثر متصرفات ژاپن آزاد شد و نیروهای متفقین در حال نزدیکی به جزایر ژاپنی بودند. وقتیکه آنها کاملاً به ژاپن نزدیک شدند، شروع به بمباران سنگین شهرهای اصلی ژاپن نظیر توکیو کردند.
این فرآیند تا تابستان ۱۹۴۵ ادامه داشت تا اینکه در اوایل اوت همین سال، ایالاتمتحده دو بمب اتمی را بر سر شهرهای هیروشیما و ناکازاکی انداخت. ژاپن که از خرابیهای غیرمنتظرهی این دو بمب در شوک فرو رفته بود، چند روز بعد خود را تسلیم کرد.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:روزنامه لسآنجلس تایمزدر۲۰۱۶درباره بمباران ژاپن می نویسد
بمب افکن آمریکایی B-۲۹ بمب اتمی معروف به پسر کوچک (little Boy) را در ۶ اوت ۱۹۴۵(۱۵مرداد۱۳۲۴) در روزهای پایانی جنگ جهانی دوم به روی این شهر انداخت،
بمب بزرگ«مردچاق»بمب اتمی دیگری در ۹ اوت۱۹۴۵(۱۸مرداد۱۳۲۴) بر روی شهر ناکازاکی انداخته شد.
حدود ۳۵۰ هزار غیرنظامی و کادر نظامی در زمان بمباران در هیروشیما زندگی میکردند. در یک آن هزاران نفر کشته شدند، تا دسامبر ۱۹۴۵(دی۱۳۲۴) حدود ۱۴۰هزار نفر در هیروشیما در نتیجه تشعشعات شدید و دیگر عواقب فوری این انفجار مانند آتشسوزی جان باختند.
مسئولین نظامی ژاپن فکرش رانمی کردند که بمباران اتمی شوند(درانتظارموشکهای متعارف بودند)صبح روز دوشنبه ۶ هزاردانش آموزان را به یک منطقه امنی برده بودندوامابمباران اتمی که شد،کسی زنده نماند
در میان جان باختگان دوازده اسیر جنگی آمریکایی که در هیروشیما نگهداری میشدن بودند و ۲۰هزار تن از اهالی کره جنوبی که به عنوان نیروی کار اجباری به این شهر اعزام شده بودند نیز در میان کشته شدگان بودند.
بمب «پسر کوچک» یک بمب اورانیومی بود که با حدود ۵۰ کیلوگرم مواد شکافتپذیر انباشته شده بود،که کمتر از یک کیلو از این مواد در در معرض شکافت قرار گرفت. این بمب هرگز با زمین برخورد نکرد و در ارتفاع ۶۰۰متری بالای این شهر منفجر شد.هرچه ارتفاع بیشترباشد، خسارت زیادتر است.
«پسر کوچک» در بالای یک بیمارستان در حدود ۳۰۰متری از پل آیویی نقطه هدف منفجر شد. قدرت این انفجار برابر ۱۶ هزار تن از مواد منفجره متعارف بود.
بیش از ۹۰ درصد ساختمانهای هیروشیما نابود یا غیرقابل بازسازی شدند. پرتوهای گرمایی شدید ناشی از توده آتشین تا ۳کیلومتری نقطه انفجار کشیده شد.
دمای این انفجار در ارتفاعات این انفجار به ۲۰۰۰ درجه سانتیگراد رسید. در روی زمین، خطوط راه آهن آتش گرفتند. بطریهای شیشهای ذوب شدند و سفالهای سقف به نقطه جوش رسیدند.
تاشعاع۲۷کیلومتری پنجرهها شکسته شدند، پس از انفجار اولیه فشار هوا در کانون این انفجار به سرعت سقوط کرد که باعث شکلگیری باد معکوس قوی شد.
نیم ساعت پس از این انفجار باران رادیواکتیو سیاه شروع به بارش(باران سمی) کرد. بازماندگان تشنه از این باران آلوده نوشیدند!.
آتشسوزیها تا سه روز پس از انفجار ادامه داشت.
نکته:مخترع این بمب یک ژاپنی بنام« آنتن یاگی (Yagi)» بود
مشهور است که «جی. رابرت اوپنهایمر» فیزیکدانی که نقش محوری در تولید بمب اتم ایفا کرد در پی اولین آزمایش موفق این بمب به نقل از یک کتاب مقدس «هندو» گفت: « اینگ من الهه مرگم، نابود کننده جهان ها»./پایان.
۲ سپتامبر ۱۹۴۵ زمانی که ژاپن توافق تسلیحاتی USS Missouri را در خلیج توکیو امضا کرد پایانی بودبرای جنگ جهانی دوم.
نکته هایی ازجنگ جهانی دوم
درطول ۴سال جنگ جهانی دوم: جبهه متحدین ۳٫۴ میلیون تن بمب پرتاب کردند که به طور متوسط به ۲۷۷۰۰ تن بمب در ماه می رسد.
تقریبا ۶۰۰ هزار یهودی در طول جنگ جهانی دوم در ارتش ایالات متحده خدمت کردند که بیش از ۳۵ هزار نفر از آن ها کشته، زخمی، دستگیر و یا گم شدند. تقریبا ۸ هزار نفر از این افراد کشته شده اما با این حال تنها دو نفر از سرابازان یهودی مدال افتخار دریافت کردند.
بالکان-جنگ بالگ (Bulge) بزرگترین و مرگبارترین بخش جنگ برای ایالات متحده بود. این نبرد بیش از ۸۰ هزار تلفات برای آمریکایی ها برجای گذاشت.
بیشترین تلفات را در جنگ جهانی دوم داشت متعلق به اتحادجماهیرشوروی بود.
به ازای هر پنج سرباز آلمانی که در جنگ جهانی دوم کشته شدند، چهار نفر از آن ها در جبهه شرقی بوده اند.
ارتش نازی تقریبا ۱۲ میلیون نفر را کشت که ۶ میلیون نفر از آن ها یهودیانی بودند که در هولوکاست سوزانده شدند.
هشتاد درصد مردان شوروی که در سال ۱۹۲۳ به دنیا آمدند در طول جنگ جهانی دوم زنده نماندند.
روس ها بیشترین تلفاتات راداشتند (اعم ازنظامی و غیرنظامی) ،مخصوصاً در طول محاصره شهرلنینگراد.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:تلفات بیش از۲۰میلیونی مردان روس،دولتمردان را بفکرجبران این نقیصه انداخت،یکی ازدوستان می گفت درهمین شهررشت دریکی ازمحلات(سام)که محل تجمع جوانان آن زمان بود،چندنفرروسی می آمدند،ازبین جوانان،آنهایی که ازقدرت بدنی بالایی برخورداربودند،پیشنهادکاردرشوروی رامی دادند بادستمزدبالا ووسوسه انگیز،ومتعهدمی شدند که امکانات اسکان وتغذیه،تردد ورفاهیات متقاضیان رافراهم کنند واماکاراین قلدرهای رشت، درروسیه عجیب بود(مجامعت بازنان روس)!البته این دوستمان می گفت که هیچکدام ازاینهابه ایران برنگشتند،ظاهراًبعدازکارطاقت فرسایشان!کشته شدند.
البته آمارقربانیان اتحادجماهیرشوروی راتا۴۲میلیون نفرهم نوشته اند(مجموع ۶۰ میلیون کشته های جنگ جهانی دوم)/پایان.
کنفرانس یالتا
کنفرانس یالتا چند ماه پیش از پایان جنگ جهانی دوم از چهارم تا یازدهم فوریه ۱۹۴۵ به مدت هشت روز در کاخ تزارها در شهر یالتا واقع در شبه جزیره کریمه برگزار شد. در این کنفرانس فرانکلین روزولت رئیسجمهور آمریکا و وینستون چرچیل نخستوزیر انگلستان از یک سو و جوزف استالین رهبر شوروی ازسوی دیگر عمدتاً دربارهٔ سرنوشت کشورهای اروپایی پس از پایان جنگ به بحث پرداختند.
تصمیمهای مهم این کنفرانس درباره جنگ عبارت بود از اینکه تسلیم آلمان باید بیقید و شرط باشد؛ جنایتکاران جنگی آلمان باید به سرعت به محاکمه کشیده شوند؛ غرامات جنگ باید جبرا مطالبه شود؛ کشورهای آزاد شده اروپای شرقی باید از انتخابات آزاد دموکراتیک برخوردار شوند؛ مرزهای لهستان و روسیه باید به زیان آلمان، تا رودخانههای ادر و نایسه، به سمت غرب منتقل شوند و در نهایت اتحاد شوروی طی سه ماه پس از خاتمه جنگ اروپا، به جنگ علیه ژاپن ملحق خواهد شد.
استالین، روزولت و چرچیل
در موافقتنامه یالتا تصمیمهایی مرتبط با ساز و کار سازمان ملل که در آن روزگار در حال تاسیس بود گرفته شد که عبارتند از اینکه عضویت در این سازمان جدید جهانی برای تمام کشورهایی که تا یکم مارس ۱۹۴۵ به قدرتهای محور اعلام جنگ کرده باشند، آزاد خواهد بود. یک نظام سرپرستی برای جایگزینی موافقتنامه قیمومیت جامعه ملل تاسیس خواهد شد و در نهایت حق وتو در شورای امنیت در خصوص تصمیمات ناظر بر رویهها اعمال نخواهد شد و همچنین از سوی یکی از طرفهای یک مناقشه، برای جلوگیری از رسیدگی به آن مناقشه، نمیتوان استفاده کرد.
می توان گفت که موافقتنامه یالتا به تجدید آرایش در ساختار قدرت و حوزههای نفوذ در اروپای شرقی و آسیا یاری رساند چرا که در پایان جنگ جهانی دوم هیچ معاهده عمومی برای صلح به امضا نرسید و موافقتنامه مذکور به ابزاری اصلی برای هماهنگسازی سیاستهای قوای پیروز متفقین در قبال کشورهای مغلوب محور بود.
اما در نهایت هدف اصلی انگلستان و آمریکا مبنی بر ممانعت از تسلط شوروی بر اروپای شرقی تحت اشغال ارتش سرخ و کمونیست شدن آن، نظر به دستکاری شوروی در انتخابات آن کشورها به منظور تضمین پیروزی کمونیستها در مقطع سالهای ۱۹۴۶ تا ۱۹۴۸میلادیپس از جنگ،عقیم ماند.
در زمان برگزاری کنفرانس یالتا، ارتش شوروی به فرماندهی ژوکوف ۶۵ کیلومتر با برلین فاصله داشت. قدرت نسبی نظامی و ضعف نظامی آنگلوساکسونها، باعث جسارت یافتن استالین و پافشاری او برخواستههایش در این کنفرانس شد
بنیان «حق وتو»امریکا
در یالتا امتیاز حق وتو توسط روزولت رئیسجمهور وقت آمریکا مطرح و توسط رهبران شوروی و انگلستان نیز مورد تأیید قرار گرفت.
این کنفرانس پس از کنفرانس تهران (نوامبر۱۹۴۳میلادی) و پیش از کنفرانس پتسدام (ژوئیه ۱۹۴۵) برگزار شد.
کنفرانس پتسدام
۲۳ ژوئیه ۱۹۴۵، هری ترومن (وسط عکس) دستهای وینستون چرچیل، نخست وزیر بریتانیا (سمت چپ) و ژوزف استالین، رهبر اتحاد جماهیر شوروی (سمت راست) در کنفرانس پتسدام، که در آلمان برگزار شد، دست های یکدیگر را فشردند. این سه رهبر با هم ملاقات کرده بودند تا درباره سرنوشت اروپا و بخصوص آلمان پس از جنگ جهانی دوم تصمیم بگیرند./رئیس جمهور فرانسه(شارل دوگل) به این نشست دعوت نشده بود.
شهر پتسدام (Potsdam) پایتختایالت براندنبورگ (Brandenburg) در شمال شرقی آلمان قرار دارد
که باشهر« برلین» پایتخت آلمان-هم مرز است.(این ۲شهر۴۰کیلومترباهم فاصله دارند.
کنفرانس تهران
ملاقات در محل سفارت شوروی برگزار شد اما نکته قابل توجه این است که دولت ایران در جریان تصمیم سران سه کشور برای تشکیل کنفرانس در تهران نبودند و حتی از مذاکرات خود در کنفرانس نیز خبری به مسئولان ایرانی داده نشد.
تدارک این کنفرانس در شرایط بسیار محرمانه انجام شد. در مسکو، تنها چند تن از قدیمی ترین رفقای استالین در مورد جلسه سه سر بزرگ خبر داشتند. دایره بسیار محدود سیاستمداران در واشنگتن و لندن از این کار مطلع بود. تنها در ۲۲ نوامبر ۱۹۴۳، یعنی شش روز قبل از کنفرانس، میخائیل ماکسیموف کاردار موقت شوروی در ایران، علی سهیلی، نخست وزیر ایران را در مورد آن آگاه کرد. در پاسخ، رئیس دولت ایران گفت:من از شما بلافاصله خواهش میکنم از طرف شاه، حکومت و مردم ایران به آقای مولوتوف بگویید که حکومت ایران نه تنها با این پیام مخالفت نمیکند، بلکه از دیدن نمایندگان شوروی و دیگر قدرتهای متفقین در کشور خود خوشحال است.
عبور تانکهای ارتش متفقین از کرمانشاه سال ۱۳۲۰
کشورهایی که در این کنفرانس حضور داشتند شروع به شرکت فعالانه در اجلاس آینده کردند. به خصوص سرویس های ویژه اتحاد شوروی. تهران دارای یک رژیم امنیتی ویژه بود. در ماه اکتبر، یک ارتش سربازان مرزی وزارت امور داخله شوروی به تهران منتقل شد که در گشتزنی و محافظت واحد ها و تاسیسات مربوط به این کنفرانس پرداخت. در محوطه سفارت شوروی در تهران به قلعه غیرقابل دسترسی بدل شده بود، ۲۰۰ سرباز ارتش سرخ مسلح به تفنگ خودکار در محدوده آن در خدمت بوده و از آن پاسداری می کردند. به عنوان مثال، یک بزرگراه هفت کیلومتری از فرودگاه تا سفارت، که کاوران سواره استالین باسیتی طی کند، توسط یک هنگ وزارت داخله شوروی و افسران امنیتی در لباس های غیر نظامی محافظت می شد. در پس کوچه های اطراف، گروه های نیروی ذخیره با تفنگ های خودکار در کامیون های سر پوشیده مستقر شده بودند. در طول کنفرانس، تهران به طور کامل از ارتباطات هوایی، تلگراف، جاده و راه آهن قطع شد. پخش رادیو تهران کاملا متوقف شد و مرز ایران بسته شد. در واقع، کل کشور از بقیه جهان قطع شده بود.
ازراست:وینستون چرچیل(نخستوزیر انگلستان)،فرانکلین روزولت(رئیس جمهورامریکا)،ژوزف استالین(رهبرشوروی)
در روز ورود رهبران متفقین، علی سهیلی نخستوزیر وقت ایران در جریان سفر این سه قرار داده شد و وی خبر حضور آنها را به سمع محمدرضا پهلوی که بعد از تبعید پدرش به سلطنت رسیده بود، میدهد.
دیدار شاه با نخستوزیر انگلستان در مقابل سفارت شوروی
محمدرضاشاه نیز برای شرکت در کنفرانس ناگزیر شد به محل سفارت برود اما در جریان کنفرانس، چرچیل و روزولت حاضر نشدند به دیدار شاه بروند و با وی تنها در محل سفارت دیدار کردند.
جشن تولد۶۹ سالگی نخست وزیرانگلیس درتهران(شامگاه۸آذر۱۳۲۲)
این مراسم درسفارت انگلیس برپاشد+شام
در کنفرانس تهران، در مورد تجزیه آلمان نیز گفتوگوهایی به عمل آمد. در جریان این مذاکرات، روزولت تنها راه مجازات آلمان را تجزیه این کشور عنوان کرد و چرچیل و استالین هم با این نظر مخالفت نکردند.
این کنفرانس در فاصله روزهای ششم تا نهم آذر ۱۳۲۲(۲۷الی۳۰نوامبر۱۹۴۳)درسفارت شوروی-تهران برگزارشد.
یادبود«رزمندگان»جنگ جهانی دوم -بعداز۷۸سال
۷نوامبر۲۰۱۹رژه به احترام کشته شدگان درجنگ-اعزام اکتبر ۱۹۴۱
سربازان روسیه با یونیفورم های ارتش شوروی در جنگ جهانی دوم روز پنج شنبه در میدان سرخ مسکو رژه رفتند.( ۱۶ آبان ۱۳۹۸)
سربازانی که در سال ۱۹۴۱ در همین میدان رژه رفتند مستقیما به جبهه های جنگ اعزام شدند و بسیاری از آنها در مبارزه با آلمان نازی جان باختند.
نازی ها در ماه اکتبر ۱۹۴۱، چند روز پیش از این رژه، به فاصله چند ده کیلومتری مسکو رسیده بودند و ارتش شوروی با برگزاری این رژه روحیه جدیدی به نظامیان این کشور داد.این رژه به دستور ژوزف استالین، رهبر وقت اتحاد جماهیر شوروی بنیانگذاری شد.
تجویز دونالدترامپ برای درمان کرونا:تزریق ضدعفونی کننده
برنیسندرز: ترامپ اعتقادی به علم ندارد
سناتور ایالت ورمونت در واکنش به پیشنهاد جنجالی رئیس جمهور آمریکا تصریح کرد: ترامپ اعتقادی به علم ندارد.
به گزارش آکسیوس، «برنی سندرز» سناتور ایالت ورمونت امروز شنبه( ۶ اردیبهشت ۱۳۹۹) در پیامی توئیتری اعلام کرد: ما رئیسجمهوری داریم که اعتقادی به علم ندارد؛ چه این موضوع تغییرات آب و هوایی باشد یا همه گیری ویروس کرونا که این موضوع به طور غیرقابل باوری خطرناک است.
روز گذشته «دونالد ترامپ» رئیسجمهوری ایالات متحده پیشنهاد کرد که شاید بتوان به افراد مبتلا به کووید -۱۹ داروی ضدعفونیکننده تزریق کرد تا ریههایشان تمیز شود.
در جلسه توجیهی بامداد جمعه، «بیل برایان» مدیر بخش علوم و فناوری وزارت کشور آمریکا نتایج پژوهش اخیر تیم خود را اعلام کرد؛ تأثیر ضدعفونیکنندهها و نیز «دمای بالا و محیط مرطوب» در تسریع از میان رفتن ویروس جدید کرونا بخشی از این پژوهش بود. وی گفت: «این ویروس در نور خورشید سریعتر میمیرد.»
اشاره به این نکات سبب شد تا ترامپ که بعد از بیل برایان سخن میگفت، راه حلهای تازهای را که به ذهنش میرسید، به شکل پیشنهاد و پرسش مطرح کند.
ترامپ که از تأثیر دمای بالا در روند از میان رفتن ویروس شنیده بود کنجکاو شد که اگر نوری قوی را به درون بدن بیمار بتابانند چه تأثیری خواهد داشت. وی گفت: «حالا فرض کنید نور شدیدی به تن بیمار بدهیم، حالا چه فرابنفش چه هر نور خیلی قوی دیگری، فکر کنم گفتید که هنوز این کار را امتحان نکردهاید» و افزود: «فرض کنید این نور را ببرید داخل بدن، حالا یا از پوست یا از یک راه دیگر، و فکر میکنم گفتید که این را هم امتحان میکنید».
رئیس جمهوری آمریکا همچنین ادامه داد: «ضدعفونیکنندهای را دیدهام که ظرف یک دقیقه کارش را میسازد. حالا آیا راهی دارد که بشود مثلاً همین را تزریق کرد، مثل تمیزکاری؟» وی افزود: «خب این ویروس میرود داخل ریه، تعدادش در ریه فوقالعاده زیاد میشود، پس امتحان کردن این کار جالب است».
کارشناسان پزشکی بهسرعت به این پیشنهادها واکنش نشان دادند. دکتر «وین گوپتا» متخصص ریه و کارشناس سیاستهای بهداشت عمومی در آمریکا، اظهارات فوق را «پیامهای بهداشتی ناشایست» خواند.
در همین رابطه «جو بایدن» نامزد حزب دموکرات برای انتخابات ریاست جمهوری سال جاری آمریکا، در توئیتی از روی مزاح گفت: باورم نمیشود که این را میگویم؛ ولی لطفاً وایتکس نخورید.
***
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:درمان کرونا بانسخه دکتردونالدترامپ
یورونیوز(جمعه، ۵ اردیبهشت ۱۳۹۹)می نویسد:دونالد ترامپ، رئیسجمهوری ایالات متحده پیشنهاد کرد که شاید بتوان به افراد مبتلا به کووید-۱۹ داروی ضدعفونیکننده تزریق کرد تا ریههایشان تمیز شود.
در جلسهٔ توجیهی بامداد جمعه، بیل برایان، مدیر بخش علوم و فناوری وزارت کشور آمریکا نتایج پژوهش اخیر تیم خود را اعلام کرد؛ تأثیر ضدعفونیکنندهها و نیز «دمای بالا و محیط مرطوب» در تسریع از میان رفتن ویروس جدید کرونا بخشی از این پژوهش بود. وی گفت: «این ویروس در نور خورشید سریعتر میمیرد.»
اشاره به این نکات سبب شد تا آقای ترامپ که بعد از بیل برایان سخن میگفت، راه حلهای تازهای را که بهذهنش میرسید، بهشکل پیشنهاد و پرسش مطرح کند.
آقای ترامپ که از تأثیر دمای بالا در روند از میان رفتن ویروس شنیده بود کنجکاو شد که اگر نوری قوی را به درون بدن بیمار بتابانند چه تأثیری خواهد داشت وی گفت: «حالا فرض کنید نور شدیدی به تن بیمار بدهیم، حالا چه فرابنفش چه هر نور خیلی قوی دیگری، فکر کنم گفتید که هنوز این کار را امتحان نکردهاید» و افزود: «فرض کنید این نور را ببرید داخل بدن، حالا یا از پوست یا از یک راه دیگر، و فکر میکنم گفتید که این را هم امتحان میکنید.»
رئیس جمهوری آمریکا همچنین ادامه داد: «ضدعفونیکنندهای را دیدهام که ظرف یک دقیقه کارش را میسازد. حالا آیا راهی دارد که بشود مثلا همین را تزریق کرد، مثل تمیزکاری؟» وی افزود: «خب این ویروس میرود داخل ریه، تعدادش در ریه فوقالعاده زیاد میشود، پس امتحان کردن این کار جالب است.»
کارشناسان پزشکی بهسرعت به این پیشنهادها واکنش نشان دادند. دکتر وین گوپتا، متخصص ریه، و کارشناس سیاستهای بهداشت عمومی در آمریکا، اظهارات فوق را «پیامهای بهداشتی ناشایست» خواند.
وی گفت: «اشاره به تزریق هرگونه ضدعفونیکننده به بدن یا خوردن آن غیرمسئولانه و خطرناک است. این کار شیوهٔ مرسومی است که افراد وقت خودکشی از آن استفاده میکنند.»
دونالد ترامپ پیش از این نیز توصیههای پزشکی از این دست کرده بود و آخرین مورد آن «مهم» خواندن داروی هیدروکسی کلوروکین برای درمان کرونا بود، که مقامات پزشکی آمریکا علیه آن توصیه نیز هشدار دادند.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:واکنش جالب« خانم فرماندار»به سخنان احمقانه ترامپ.
فرماندار میشیگان:بعدازصحببتهای رئیس جمهور(تجویزداروی ضدعفونی)آمارمسمومیتهادرمیشیگان افزایش یافته است.
«خانم ویتمر» که با شبکه خبری «ABC» مصاحبه میکرد، افزود پیش از صحبتهای پنجشنبه گذشته ترامپ درباره تزریق مواد ضد عفونی، تماسهای اضطراری افزایش یافته است.
«نادانی عقلی»بالاترین مقام کره زمین
وی گفت مردم آمریکا به سخنان شخصی که در جایگاه قدرتمندترین فرد در کره زمین است، چه جدی باشد یا نه،گوش میدهند.
فرماندار میشیگان گفت طی روزهای اخیر تماسهایی مبنی بر مسمومیت افزایش یافته و این بسیار مهم است که هر فردی از ما فقط باید به انتشار اطلاعاتی بپردازد که از نظر پزشکی صحیح هستند.
حرف ترامپ راگوش نکنید
گریچن ویتمرگفت: «هیچ کسی نباید برای مبارزه با ویروس کرونا مواد ضد عفونی بخورد. لطفا این کار را نکنید.»/پایان
واکنش دمکراتها به تجویز دارویی (ضدعفونی) ترامپ
چنانچه شبکه آلمانی دویچه وله گزارش داده است، طرح این ایده از سوی دونالد ترامپ - که تزریق مواد ضدعفونی به بدن شاید همان اثر آنها در از بین بردن ویروس ها و آلودگی ها بر سطوح و دست ها را داشته باشد- با واکنش های توام با حیرت و انتقاد روبه رو شده است.
هیلاری کلینتون، وزیر خارجه پیشین و نامزد دموکرات ها در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال ۲۰۱۶ در واکنش به این اظهارات ترامپ پیامی در توییت منتشر کرد و در آن نوشت: خواهش می کنم به خاطر این که دونالد ترامپ گمان می کند مسموم کردن مردم ایده خوبی است، دست به چنین کاری نزنید.
چاک شومر:ترامپ مثل یک فروشنده داروی تقلبی است!خیلی مسخره است!
چاک شومر، رهبر اقلیت دموکرات در سنای آمریکا نیز در واکنش به این اظهارات ترامپ، او را فروشنده داروی قلابی توصیف کرد. شومر در مصاحبه با شبکه رادیویی ان پی آر، با اشاره به نشست های روزانه ترامپ گفت: به نظر می رسد ما با یک فروشنده داروی قلابی در تلویزیون طرفیم که از چیز هایی همچون تزریق ماده ضدعفونی کننده به ریه سخن به میان می آورد. آنچه کاخ سفید باید بر آن متمرکز شود، اقدام های واقعی است. به جای حرف زدن از ماده ضدعفونی کننده، رئیس جمهور باید به دنبال افزایش تست کرونا باشد.
ترامپ با خودشیفتگی(بی توجهی درمدیریت کرونا)۵۰هزارامریکایی رابه کشتن داد
«آدام شف» نماینده دموکرات ایالت کالیفرنیا از نحوه مقابله دولت «دونالد ترامپ» رئیس جمهور آمریکا با شیوع ویروس کرونا به شدت انتقاد کرد.
وی که رئیس کمیته اطلاعات مجلس نمایندگان آمریکا بوده و از کسانی بود که طرح استیضاح ترامپ را به پیش برد، در مصاحبه با شبکه «NBC» گفت: «بیش از ۵۰ هزار آمریکایی کشته شدند چون سنا در برکناری ترامپ از قدرت در جریان استیضاح انجام شده در ماه فوریه شکست خورد.»
این در حالی است که جمهوریخواهان گنگره به شدت از دموکراتها به دلیل پیشبرد موضوع استیضاح ترامپ انتقاد کرده و همین موضوع را باعث منحرف شدن تمرکزها برای مقابله با این ویروس دانستهاند.
کی دوره ریاست جمهوریش تمام می شود تامردم امریکاازدستش راحت شوند
وی در ادامه این مصاحبه گفت: «تا چند ماه دیگه انتخابات ریاست جمهوری برگزار میشود اما نمیدانیم ترامپ در ماههای پیش رو تا چه اندازه ویرانی بوجود خواهد آورد. در حال حاضر بیش از ۵۰ هزار آمریکایی به دلیل بی کفایتی وی جان خود را از دست دادند.»
آدام شف اضافه کرد: «ترامپ نمیتواند فراتر از خود فکر کند(غیرازخودش راقبول ندارد) و آمریکا را در اولویت قرار دهد. ما هرگز نمیتوانستیم پیشبینی کنیم که خودشیفتگی و بیکفایتی وی باعث ایجاد تلفات در میان مردم آمریکا شود.»
آخرین آمارها از تعداد مبتلایان و قربانیان ویروس کرونا در آمریکا حاکی از آن است که بیش از 960 هزار نفر در این کشور به ویروس کرونا مبتلا شده و تعداد قربانیان نیز از 54 هزار نفر فراتر رفته است./پایان سخنان آدام شف.
کایلی مک انانی، سخنگوی کاخ سفید، رسانه ها را متهم کرد که غیرمسوولانه حرف های ترامپ را از متن آن بریده و تحریف کرده اند. او گفت ترامپ همیشه مردم را دعوت کرده با توجه به توصیه های پزشکان اقدام کنند.
شوخی کردم!
جنجال ها بر سر اظهارات ترامپ ، منجر به برگزاری یک نشست خبری بسیار کوتاه در کاخ سفید شد. در این نشست خبری،
ترامپ خطاب به خبرنگاران مدعی شد: سخنان من در خصوص تزریق مواد ضدعفونی کننده شوخی بود. من صرفا داشتم پرسشی را به شکلی طعنه آمیز به خبرنگارانی مثل شما مطرح می کردم تا ببینم چه اتفاقی می افتد.
ترامپ همچنین پیشنهاد کرده است قرار دادن بدن بیماران در معرض اشعه ماوراء بنفش میتواند درمان موثری باشد.
«نانسی پلوسی» رئیس مجلس نمایندگان آمریکا در مصاحبهای در واکنش به این سخنان رئیس جمهور گفت: «چیزی که ترامپ میگوید خطرناک است.»
روزنامه گاردین نوشته است مقامات ارشد دولت آمریکا قصد دارند به دلیل گاف های زیاد ترامپ، تعداد نشست های خبری و مدت زمان برگزاری آنها را کاهش دهند. مقامات کاخ سفید در تلاش هستند حضور دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا در نشست های خبری را کاهش دهند .به نوشته روزنامه گاردین، به گفته چهار مقام دولتی و چند نفر از جمهوریخواهان، در کاخ سفید گفت وگوهایی در زمینه تغییر شکل نشست های خبری روزانه در جریان است .در حال حاضر، صحبت های ترامپ بخش اعظمی از این نشست های روزانه را که با محور شرح اقدامات دولت و وضعیت آمریکا درخصوص شیوع ویروس انجام می گیرد، شامل می شود.
«فائوچی» مُهربطلان بر نسخه ترامپ زد
دکتر آنتونی اس. فائوچی، رئیس مؤسسه ملی آلرژی و بیماریهای عفونی آمریکا، سخنان دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا(NIAID) برای جلوگیری از ابتلا به ویروس کرونا را رد کرد.
خبرنگاران از فائوچی پرسیدند آیا حرفها ترامپ درست است؟
دکترفائوچی : جواب قطعاً خیر است. اطلاعاتی که به آن اشاره میکنید داستانی بیش نیست.
خشم عمومی از کاخ سفید
مواضع غیر مسوولانه ، دروغین و تمسخر آمیز ترامپ درخصوص شیوع کرونا در حالی اعلام می شود که آمریکا بیشترین تعداد مبتلایان به ویروس در جهان را دارد. نزدیک به ۹۰۰ هزار نفر از اهالی این کشور به این ویروس آلوده شده اند که ۵۰ هزار نفر از آنها جان سالم به در نبرده اند. مقام های آمریکا به ضعف مدیریت و سهل انگاری اولیه در مقابله با کرونا متهم شده اند و حالا به سبب تاکید بر گشایش های هر چه سریع تر در فعالیت های اقتصادی و اجتماعی مورد انتقاد قرار گرفته اند. آنها حالا می گویند شیوع کرونا در بسیاری ازنقاط کشور کاهش پیدا کرده و شمار کمتری از مبتلایان هم سروکارشان به بیمارستان می افتد. این در حالی است که بسیاری از متخصصان در این خصوص هشدار داده اند.
سوء مدیریت ترامپ در مواجهه با ویروس کرونا از یک سو منجر به افزایش تصاعدی قربانیان و مبتلایان و از سوی دیگر، منجر به کاهش شدید محبوبیت ترامپ در نظرسنجی های عمومی و ایالتی شده است. روزگذشته، معترضان در مقابل هتل ترامپ در واشنگتن تظاهرات کردند. آنها همانند برگزاری مراسم تدفین با خودروهای خود از کاخ سفید به سمت هتل حرکت کردند و مقابل هتل کیسه های پلاستیکی مملو از مقوا را رها کردند تا همانند قربانیان ویروس کرونا به نظر برسند.
به گزارش بلومبرگ، معترضان علاوه بر این که نسبت به عملکرد ترامپ در رابطه با بحران کرونا اعتراض داشتند خواستار تجهیزات محافظتی بیشتری برای کارکنان و پرستاران خط مقدم مقابله با ویروس کرونا شدند. بر اساس این گزارش، معترضان در حین اعتراض فاصله اجتماعی خود را حفظ کرده و عمدتا در خودروهای خود نشسته بودند.
آمارمبتلایان کرونادرجهان: ۲،۹۵۰،۰۰۰ نفر / آمار جان باختگان:۲۰۳،۸۲۰ نفر
آمارکرونادریکشنبه، ۷ اردیبهشت ۱۳۹۹
«مستعان ۱۱۰» (کامبیز گلشنی)که چراغ جادویی است از تشخیص ویروس کرونا تا شناسایی هرگونه ذخایر طبیعی و غیرطبیعی مانند معادن فلزی و غیرفلزی، منابع نفتی و آبی تا فاصله ۴۲کیلومتری سطح زمین و عمیقترین نقطه آب و خاک..
رونمایی سپاه پاسداران از:دستگاه کرونایاب«مستعان۱۱۰»کامبیز گلشنی
ماجرای مردآهنی رادرادامه خواهیدخواند ونابغه ای که درهمه حوزه ها اختراع داردحتی درحوزه کلاهبرداری باچراغ جادویی(دیش+وآنتن)
آیین رونمایی از سامانه هوشمند تشخیص لحظهای ویروس کرونا با نام «مستعان» صبح چهارشنبه(۲۷ فروردین ۱۳۹۹) با حضور سردار سرلشکر پاسدار حسین سلامی فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ،سرتیپ پاسدار غلامرضا سلیمانی رئیس سازمان بسیج مستضعفین، سردار سرتیپ دوم پاسدار دکتر احمد عبداللهی معاون سلامت ،آموزش پزشکی و پدافند زیستی سپاه و سردار دکتر جلالی فرمانده دانشگاه علوم پزشکی بقیه الله(عج) در ستاد فرماندهی کل سپاه برگزار شد.۲۷ فروردین ۱۳۹۹
این سامانه برای اولین بار در دنیا با هدایت و حمایت و پشتیبانی قرارگاه جهاد علمی سلامت بقیه الله( عج) و قرارگاه جهاد علمی و فناوری بسیج ، توسط ظرفیت های دانش بنیان بسیج علمی کشور ساخته و به مرحله بهره برداری رسیده است.
سامانه هوشمند تشخیصی «مستعان» با تغییرات جزئی قابلیت ارتقا در فازهای بعدی را دارد که پس از اخذ مجوزهای لازم در تعامل با وزارت بهداشت، این مهم نیز در آینده نزدیک محقق خواهد شد.
سرلشکر سلامی فرمانده کل سپاه در تشریح ویژگیهای این دستگاه، گفت: این دستگاه می تواند ویروس کرونا را تا حدود ۱۰۰ متر تشخیص دهد.
وی افزود: دستگاه نیاز به گرفتن خون ندارد و قابلیت تشخیص سطوح و انسان های الوده را دارد و آزمایش آن در بیمارستانهای مختلف صورت گرفته و تا ۸۰ درصد عملکرد آن مثبت بوده است.
فرمانده کل سپاه با بیان اینکه دستگاهی که ملاحظه می کنید یک پدیده علمی و فناوری نوظهور و منحصر به فردی است که پس از شیوع ویروس کرونا در کشور توسط بخشی از بسیجیان دانشمند و با اخلاص توسعه پیدا کرده است، گفت: این سامانه با استفاده از ایجاد میدان مغناطیسی و استفاده از ویروس دوقطبی درون دستگاه، هر نقطهای از محیط که تا شعاع ۱۰۰ متر آلوده باشد، آنتن این دستگاه در مقابل آن نقطه قرار میگیرد و در عرض ۵ ثانیه می تواند نقطه آلوده را کشف کند.
سرلشکر سلامی ادامه داد: این دستگاه هوشمندانه عمل می کند، هم برای هم غربالگریهای انبوه جواب میدهد، نقاط آلوده سطوح را تشخیص میدهد و در عین حال برای ضدعفونیهای هوشمند هم پاسخگو است تا بی جهت سطوحی که آلوده نیستند، ضدعفونی نشوند.
وی تاکید کرد: این دستگاه میتواند مبنای بسیار خوبی برای تشخیص هرنوع ویروسی چه کرونا و چه غیر از آن باشد.
سامانه هوشمند ۱۰۰ درصد ایرانی تشخیص لحظهای کرونا
/منبع:مشرق۲۷و۲۸ فروردین ۱۳۹۹بنقل ازفارس
آفتاب نیوز ۳۰ فروردین ۱۳۹۹می نویسد:«کرونایاب» از کجا آمده است؟
در مراسمی که هفته پیش برای رونمایی از این دستگاه پرحاشیه برگزار شد، از فردی خاص بهعنوان مخترع نام برده نشد؛ اما فرمانده سپاه درباره سازندگان آن گفت که این دستگاه «در کشور به دست بخشی از بسیجیان دانشمند و بااخلاص توسعه پیدا کرده است». این توضیحات در حالی است که بلافاصله پس از مراسم رونمایی، تعدادی از کاربران شبکههای اجتماعی از شباهت چنین دستگاهی با مواردی در گذشته گفتند. گفته میشود که «کرونایاب» جدید مشابه آن چیزی است که اردیبهشت ۹۷ در ارومیه بهعنوان یک اختراع مهم خبرساز شد. در آن سال فردی در گفتوگو با تلویزیون به توضیح اختراع جدید خود با عنوان «ردیاب هر نوع ماده جامد و مایع» پرداخته بود که حالا برخی رسانههای داخلی این اختراع جدید و همچنین فرد توضیحدهنده را به همان ماجرای دو سال پیش نسبت میدهند.
به نظر میرسد شخصی که دو سال پیش بهعنوان مخترع «ردیاب هر نوع ماده جامد و مایع» با تلویزیون مصاحبه کرده، همان فردی است که روز ۲۷ فروردین ۱۳۹۹ با لباس فرم بسیج به تن و با ماسک روی صورت در تلویزیون ظاهر شده و نحوه کار «دستاورد جدید» را در پیشزمینه مصاحبه فرمانده کل سپاه نشان میدهد که پیشازاین نام او «کامبیز گلشنی» اعلام شده است. آنچه بهعنوان اختراع جدید در تشخیص ویروس کرونا از آن یاد میشود، هم در شکل ظاهری و هم در بستهبندی شباهت زیادی به «اختراع» سال ۹۷ همین آقای گلشنی دارد. کامبیز گلشنی اهل استان آذربایجان غربی و شهر ارومیه است. او در همین شهر شرکتی به اسم شرکت پویان کاوش دارد که در خبرهای مربوط به اختراعش در باشگاه خبرنگاران جوان آمده بود برای نخستین بار در جهان دستگاههای ردیاب هر نوع ماده جامد یا مایع در ارومیه رونمایی شد و این دستگاه برای اولین بار در جهان ساخته شده است و هیچگونه مشابه خارجی ندارد. در بخش دیگری از این خبر همچنین ادعا شده بود متخصصان شرکت سازنده این دستگاه پس از هشت سال تحقیق برای اولین بار در جهان به تکنولوژی ساخت انواع دستگاههای ردیاب مواد جامد و مایع دست یافتند. این تکنولوژی، منحصربهفرد و دارای گواهینامه ثبت اختراع بینالمللی است.
کامبیز گلشنی سال ۱۳۹۷ درباره این دستگاه خود مدعی شده بود: «با این دستاورد، شناسایی هرگونه ذخایر طبیعی و غیرطبیعی مانند معادن فلزی و غیرفلزی، منابع نفتی و آبی تا فاصله ۴۲کیلومتری سطح زمین و عمیقترین نقطه آب و خاک، امکانپذیر است». او همچنین در ادامه ادعاهای خود گفته بود: «در این سیستم به دلیل بهرهگیری از اثرات الکترواستاتیک و میدانهای دوقطبی الکتریکی، جهتیابی از پشت هر مانع طبیعی و غیرطبیعی امکانپذیر بوده و تحت تأثیر هیچیک از نویزهای حاصل از دکلهای فشار قوی – ایستگاههای مخابراتی و انواع مسدودکنندهها قرار نمیگیرد».
به غیر از این، یک سال قبلتر و در خرداد ۱۳۹۶، همین دستگاه براساس خبری که در خبرگزاری ایرنا و با عکس کامبیز گلشنی که همین وسیله را در دست دارد، منتشر شده، از آن با عنوان دستگاه سوختیاب یاد شده است. در این خبر هم آمده بود: «مدیر شرکت پخش فراوردههای نفتی منطقه ارومیه گفت: جدیدترین دستگاه سوختیاب الکترونیکی ساخت داخل به منظور کنترل سیستمی و الکترونیکی در راستای مبارزه با قاچاق فراوردههای نفتی در جایگاههای مرزی این شرکت به کار گرفته شد».
علاوهبراین این دستگاه نمونه پرحاشیهای هم در خارج از ایران دارد؛ دستگاهی با شباهت فراوان به همین مورد حاشیهساز، پیشازاین در عراق و مصر با عناوین بمبیاب یا تشخیصدهنده ویروس ایدز در چند کشور دیگر فروخته شده و رسوایی به بار آورده است. فروشنده دستگاه بمبیاب به عراق درحالحاضر دوران محکومیت زندان خود را در بریتانیا میگذراند. مشابه بمبیاب دروغین و کلاهبرداری حرفهای با آن، پیشازاین و در کشورهای دیگری هم اتفاق افتاده است. حدود شش سال پیش، ارتش مصر مدعی ابداع دستگاهی شد که برای ردیابی ویروسِ اچآیوی و هپاتیت به کار میرود. سازندگان دستگاه مصری برای معرفی دستگاه خود توضیحاتی مشابه آنچه بمبیاب نامیده میشد، ارائه میدادند که شباهتی با همین دستگاه کرونایاب در ایران هم دارد. درباره این اختراع ارتش مصر البته نشریه نیچر در مقالهای با اشاره به نبود هیچگونه مطالعه علمی دیگر در این زمینه نمایش دستگاه ادعایی را «رویدادی شرمآور» برای حکومت مصر دانست. چنین ادعاها و دستگاههای بدون کارکرد در دنیا اگرچه با سروصدای فراوان رونمایی میشوند؛ اما چندان کارکردی در آینده بشر و علم نخواهند داشت و شاید بههمیندلیل از اصطلاح «شبهعلم» درباره این ادعاها و اختراعات استفاده میشود. درباره «مستعان» البته درحالحاضر نگاههای متفاوتی وجود دارد و سازندگان و مطرحکنندگان این دستگاه، همچنان به طور جدی از آن دفاع میکنند و در سمت دیگری هم نهادها و گروههای علمی کشور اعتقادی به کارایی چنین دستگاهی ندارند./پایان آفتاب.
***
همشهری(شنبه ۳۰ فروردین ۱۳۹۹ )می نویسد:همه چیزدرباره کرونایاب
«سردار رمضان شریف » سخنگوی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی روز پنجشنبه به اظهارنظرهای گوناگون داخلی و خارجی درباره مستعان پاسخ داد و گفت: مستعان ۱۱۰ «دستاورد بزرگ و منحصربهفردی است که به دست متخصصان و ظرفیتهای دانشبنیان بسیج علمی کشور رقم خورده» و آن را نمونهای از «موفقیتهای جدید» جمهوری اسلامی در حوزه علم و فناوری دانست.
چهارشنبه ۲۷ فروردین بود که فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در مراسم رونمایی از دستگاه کرونایاب «مستعان ۱۱۰» شرکت کرد و این دستگاه را «دستاورد جدید با قابلیت تشخیص هوشمند کرونا» خواند؛ دستگاهی که البته شکل کارکرد و نحوه معرفی و جزئیات آن بلافاصله با انتقادات و پرسشهایی مهم مواجه شد.
بااینحال، حسین سلامی در این مراسم و در توضیح عملکرد این دستگاه گفته بود: «دقت ۸۰درصدی آن در بیمارستانها اثبات شده و به این شیوه کار میکند که با استفاده از ایجاد میدان مغناطیسی یعنی استفاده از ویروس دوقطبی که داخل این دستگاه تعبیه میشود، هر نقطهای از محیط تا شعاع صد متر که آلوده به ویروس باشد، آنتن این دستگاه درست مقابل این نقطه قرار خواهد گرفت و در مدت حدود پنج ثانیه موفق به کشف محیط آلوده میشود».
سردار سرلشکر حسین سلامی در مراسم رونمایی از این دستگاه با تشریح نحوه کارکرد آن گفته بود: اساس آن این است که با استفاده از ایجاد میدان مغناطیسی یعنی استفاده از ویروس دوقطبی که داخل این دستگاه تعبیه میشود، هر نقطهای از محیط تا شعاع صد متر را که آلوده باشد، آنتن این دستگاه در مقابل آن قرار میگیرد و در عرض پنج ثانیه موفق میشود که نقطه آلوده را کشف کند. به گفته سلامی این یک پدیده علمی شگفتانگیز در بیمارستانهای مختلف تست شده و بیش از ۸۰ درصد دقت و صحت آن جواب داده است و مبنای خیلی خوبی برای هر نوع ویروسی خواهد بود.
فرمانده سپاه پاسداران، همچنین درباره این دستگاه که نام «مستعان۱۱۰» برای آن انتخاب شده، گفته است این دستگاه نیاز به گرفتن خون ندارد و قابلیت بسیار بالایی برای تشخیص سطوح و انسانهای آلوده دارد؛ بهطوریکه در عرض پنج ثانیه میتواند نقطه آلوده را کشف کند.پس از رونمایی از این دستگاه بود که انتقادات و شک و شبهههایی درباره این دستگاه در شبکههای اجتماعی و رسانهها منتشر شد.
بااینحال سردار رمضان شریف، سخنگو و مسئول روابطعمومی کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی روز پنجشنبه به اظهارنظرهای گوناگون داخلی و خارجی درباره مستعان پاسخ داد. به گفته او مستعان ۱۱۰ «دستاورد بزرگ و منحصربهفردی است که به دست متخصصان و ظرفیتهای دانشبنیان بسیج علمی کشور رقم خورده» و آن را نمونهای از «موفقیتهای جدید» جمهوری اسلامی در حوزه علم و فناوری دانست.
سردار رمضان شریف همچنین ضمانت داده است که دستگاه ویروسیاب پیش از رونمایی رسمی «بیش از ۱۰ روز در دستکم ۱۰ بیمارستان و مرکز درمانی درگیر بیماران کرونایی در کشور» آزمایش شده است.
او میگوید: فرایند تولید و قابلیتهای فنی سامانه «مستعان» با حضور اصحاب رسانه تشریح میشود. او همچنین از متخصصان خواست از شتابزدگی در قضاوت درباره این سامانه پرهیز کنند؛ چراکه به تعبیر او غالب واکنشهایی که بیشتر از سوی رسانههای بیگانه طراحی و ضریب داده شده، ناشی از احساس ضعف، حقارت و استیصال آنان از اقتدار و اراده ایرانی است.
«حسامالدین آشنا» مشاور رئیسجمهور و عضو هیئت نظارت بر صداوسیما در فضای مجازی، در یک پیام توییتری در واکنش به این موضوع نوشت: «در شرایطی که جامعه هر روز با اخبار عجیب روبهرو میشود، از پخش رپرتاژ آگهی در بخشهای خبری خودداری کنید و بدون تأیید رسمی وزارت بهداشت، برای واکسنها، داروها، کیتهای تشخیصی و ویروسیابهای ابتکاری و بینظیر تبلیغ نکنید».
«کیانوش جهانپور» سخنگوی وزارت بهداشت، نیز در نشست خبری ویدئویی خود در پاسخ به خبرنگار آناتولی درباره ساخت این دستگاه گفت: اگر این دستگاه از سوی وزارت بهداشت تأیید شده بود، حتما در گزارش رونمایی آن اعلام میشد. مرجع تأیید وزارت بهداشت است. تا این لحظه بسیاری از این زحمات کشیده شده و تلاشهای زیادی شده؛ ولی مواردی که تأیید نهایی گرفته، بسیار کم بوده است. به این دستگاه سازمان غذا و دارو تأییدیهای نداده است. اگر تأیید بشود، مجوز تولید انبوه میدهیم.
انجمن فیزیک ایران :چنین ادعایی در حد داستانهای علمی و تخیلی است.
در پی ادعای ساخت دستگاه آشکارسازی ویروسهای نانومتری کرونا با روشهای الکترومغناطیسی و از راه دور، انجمن فیزیک ایران بیانیه ای منتشر کرد.
به گزارش دیده بان علم ایران در بیانیه انجمن آمده است: “در روزهای اخیر خبرهایی از بعضی از رسانههای رسمی در مورد اختراع بدیع وسیلهای برای تشخیص آلودگی بهویروس کرونا از راه دور منتشر شده است. در بیان این خبر بهعبارتهای با ظاهر علمی مانند امواج الکترومغناطیس، دوقطبیهای مغناطیسی و الکتریکی و دیگر عبارتهایی از حوزه فیزیک اشاره شده است. با وجود اینکه روشهای تشخیص و شناسایی با استفاده از مشخصههای فیزیکی مواد در علم فیزیک بسیار پر کاربردند
ولی دانش بشری در حال حاضر توان شناسایی و آشکارسازی ذراتی با ابعاد حدود ۱۰۰ نانومتر را از راه دور ندارد و چنین ادعایی باورناپذیر و در حد داستانهای علمی و تخیلی است.
این ادعا آنقدر از علم دور است که انجمن فیزیک ایران آن را در مجموعه ادعاهای «شبه علم» دسته بندی میکند.
اگر با احتمال نزدیک بهصفر این وسیله کار کند، از آنجا که با دانش روز بشر همخوانی ندارد، مخترعین نه تنها برای آشکارسازی یک ویروس که برای جابجا کردن مرزهای دانش بشری باید مورد تشویق مجامع علمی در جهان قرار گیرند.
انجمن فیزیک ایران در راستای رسالت علمی خود و در صورتیکه مخترعین وسیله مذکور هنوز بر ادعای خود مصر هستند اعلام آمادگی میکند که در صورت دریافت مستندات مرتبط با شیوه کار و آشکاریابی وسیله ادعایی، آن را در اختیار متخصصان و دانشمندان این حوزه برای داوری علمی قرار دهد./۲۸ فروردین، ۱۳۹۹انجمن فیزیک ایران.
«سازمان غذا و دارو »اعلام کرد که این دستگاه اصلا برای گرفتن تأییدیه سراغ سازمان غذا و دارو نرفته.
دبیر کل آزمایشگاه مرجع سلامت سازمان غذا و دارو با اشاره به وضعیت شبکه آزمایشگاهی کرونا در کشور، درباره دستگاه ویروسیاب کرونا که بهتازگی از آن رونمایی شده، گفت: هر چیزی که بخواهد در سیستم آزمایشگاهی و تشخیصی ما استفاده شود، حتما باید از سوی سازمان غذا و دارو تأیید شود.
«دکترسیامک سمیعی» در پاسخ به سؤالی درباره دستگاه ویروسیابی که بهتازگی از آن رونمایی شده است، گفت: از این دستگاه خبر نداریم و آن را ارزیابی هم نکردهایم؛ اما براساس مکانیسم ما هر چیزی که بخواهد در سیستم آزمایشگاهی و تشخیصی ما استفاده شود، حتما باید از سوی سازمان غذا و دارو تأیید شود. سازمان غذا و دارو هم یک اداره کل تجهیزات پزشکی دارد که فرایند را از آنجا آغاز کرده و تمام اقدامات مربوط به ثبت، مطالعه پرونده و... انجام میشود و اگر نیازمند آزمایش کیفی باشد، به انستیتوی پاستور که ازجمله بهترین ظرفیتهای کشور است، رفته و بررسی میشود. حال اگر فرایند تأیید این دستگاه در وزارت بهداشت آغاز شود، میتوانیم درباره آن اظهارنظر کنیم. متخصصان بهتدریج درباره آن اظهارنظر میکنند. وزارت بهداشت جز براساس شواهد و ارزیابیهای دقیق نمیتواند اظهارنظر کند. درحالحاضر هم من اطلاعی درباره این سیستم و نحوه کارش ندارم.
پیشینه «کرونایاب» و مخترعش
رونمایی و توضیحات درباره این دستگاه که گفته میشود قابلیت تشخیص ویروس کرونا در شعاع صدمتری را دارد، آغازی بر یکی از حاشیهسازترین خبرهای هفته پیش شد که البته همچنان با واکنشهایی روبهرو است. برخی معتقدند که این «دستگاه کرونایاب» پیش از این و در سالهای گذشته به عنوان اختراعی برای کشف بمب یا سوخت قاچاق هم رونمایی شده و کارکردی نخواهد نداشت؛ اما در سمتی دیگر هم همچنان از توانایی و کارایی چنین دستگاهی دفاع میشود.
«کرونایاب» از کجا آمده است؟
در مراسمی که هفته پیش برای رونمایی از این دستگاه پرحاشیه برگزار شد، از فردی خاص بهعنوان مخترع نام برده نشد؛ اما فرمانده سپاه درباره سازندگان آن گفت که این دستگاه «در کشور به دست بخشی از بسیجیان دانشمند و بااخلاص توسعه پیدا کرده است». این توضیحات در حالی است که بلافاصله پس از مراسم رونمایی، تعدادی از کاربران شبکههای اجتماعی از شباهت چنین دستگاهی با مواردی در گذشته گفتند.
«کامبیز گلشنی »کیست؟
«کرونایاب» جدید مشابه آن چیزی است که اردیبهشت ۹۷ در ارومیه به عنوان یک اختراع مهم خبرساز شد. در آن سال فردی در گفتوگو با تلویزیون به توضیح اختراع جدید خود با عنوان «ردیاب هر نوع ماده جامد و مایع» پرداخته بود که حالا برخی رسانههای داخلی این اختراع جدید و همچنین فرد توضیحدهنده را به همان ماجرای دو سال پیش نسبت میدهند.
آنچه بهعنوان اختراع جدید در تشخیص ویروس کرونا از آن یاد میشود، هم در شکل ظاهری و هم در بستهبندی شباهت زیادی به «اختراع» سال ۹۷ همین آقای گلشنی دارد.
کامبیز گلشنی اهل استان آذربایجان غربی و شهر ارومیه است. او در همین شهر شرکتی به اسم «شرکت پویان کاوش» دارد که در خبرهای مربوط به اختراعش در باشگاه خبرنگاران جوان آمده بود برای نخستین بار در جهان دستگاههای ردیاب هر نوع ماده جامد یا مایع در ارومیه رونمایی شد و این دستگاه برای اولین بار در جهان ساخته شده است و هیچگونه مشابه خارجی ندارد.
مشخصات شرکت پویان کاوش
نوع فعالیت:تولید کننده
خدمات ومحصولات:فلزیاب عمق یاب معدن یاب
محدوده فعالیت:جهانی
تعدادکارکنان:۱۰۰ - ۵۰۰ نفر
نشانی:تهران - میدانم توحید خ توحید اول خ شهید طوسی ( شباهنگ ) پلاک ۲۰۰ واحد ۵
***
باشگاه خبرنگاران:کامبیز گلشنی مدیر عامل شرکت کاوش و مخترع دستگاه ردیاب همه نوع مواد، شب گذشته در آئین رونمایی از این دستگاه گفت: این دستگاه برای اولین بار در جهان ساخته شده است و هیچ مشابه خارجی ندارد.
وی ادامه داد: با این دستاورد، شناسایی هر گونه ذخایر طبیعی و غیر طبیعی همچون معادن فلزی و غیر فلزی – منابع نفتی و آبی را تا فاصله ۴۲ کیلومتری سطح زمین و عمیقترین نقطه آب و خاک، امکان پذیر میباشد.
در این سیستم به جهت بهره گیری از اثرات الکترواستاتیک و میدانهای دو قطبی الکتریکی، جهت یابی از پشت هر مانع طبیعی و غیر طبیعی امکان پذیر بوده و تحت تاثیر هیچ یک از نویزهای حاصل از دکلهای فشار قوی – ایستگاههای مخابراتی و انواع مسدود کنندهها قرار نمی گیرد.
گلشنی مخترع این دستگاه افزود: علاوه بر شناسایی بالقوه و منابع حیاتی در مناطق مد نظر کاربر، این دستگاه میتواند بعد از حوادث ناگواری، چون زلزله، سیل، ریزش بهمن، سقوط هواپیما. و... در شناسایی هر نوع هدف گمشدهای مثل لاشه و جعبه سیاه هواپیما، جسد انسان و ... کمک شایان و موثری داشته باشد.
یکی دیگر از کاربردهای این دستگاه، ممانعت از ورود و خروج مواد مورد نظر به صورت غیر مجاز، به داخل یا بیرون مجموعه هاست.
با توجه به نیاز مجموعههای متقاضی، این سیستم، کاربرد وسیعی در صنایع معدنی، نفتی، شیمیایی، دفاعی و کنترلی دارد.
گلشنی تصریح کرد: چنانچه تشکلهای همچون خانه صنعت و معدن و اتاق بازرگانی صنایع و معادن و ... با این شرکت همکاری نمایند برای بخش قابل توجهی از جوانان کشور در حوزه کاربردی این سیستمها اشتغال زایی ایجاد شده و در حوزه برون مرزی با عقد قراردادهای شناسایی انواع میادین نفتی، آبی، معدنی میتوان سود سرشاری را عاید کشور نمود.
متخصصین شرکت پویان کاوش، پس از ۸ سال تحقیق برای اولین بار در جهان به تکنولوژی ساخت انواع دستگاهای ردیاب مواد جامد و مایع دست یافتند این تکنولوژی منحصر به فرد و دارای گواهینامه ثبت اختراع بین المللی است.۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۷باشگاه خبرنگاران/پایان
گلشنی، یک سال قبلتر و در خرداد ۹۶، همین دستگاه براساس خبری که در خبرگزاری ایرنا و با عکس کامبیز گلشنی که همین وسیله را در دست دارد، منتشر شده، از آن با عنوان دستگاه سوختیاب یاد شده است.
«مدیر شرکت پخش فراوردههای نفتی منطقه ارومیه گفت:به تازگی درپایانه مرزی «سرو» در آذربایجان غربی، کاوشگری با نام «سوخت یاب الکترومغناطیس» به کار گرفته شده که توانسته است در کاهش قاچاق فرآورده به وسیله کامیون های خارجی (ترکیه - عراق) نقش 100 درصدی ایفا کند. به منظور آگاهی ازعملکرد این دستگاه سوخت یاب الکترو مغناطیس، «هفته نامه مشعل» با احمد مجرد، مدیر شرکت ملی پخش فرآورده های نفتی منطقه آذربایجان غربی (ارومیه) گفت وگو کرده است.
مدیر شرکت ملی پخش فرآورده های نفتی منطقه آذربایجان غربی گفت: دستگاه سوخت یاب، نقش مهمی در جهت ارتقای سلامت اداری کارکنان عملیاتی و کاهش بسیار محسوس قاچاق دارد؛ ضمن این که ازسوء استفاده های احتمالی در این زمینه نیز جلوگیری می کند.
مجرد افزود: دستگاه سوخت یاب به کمک اثرهای «الکترواستاتیک» و شبیه سازی آن روی آنتن دستگاه، مواد سوختی پنهان را آشکار می سازد و بر اساس نیاز کاربر، این مواد پنهان را از یک لیتر تا یکهزار لیتر و بیشتر شناسایی می کند.
مدیر شرکت ملی پخش فرآورده های نفتی منطقه آذربایجان غربی ادامه داد: دستگاه سوخت یاب مغناطیسی که هم اکنون در مرز سرو مورد استفاده قرار گرفته، به وسیله یکی از شرکت های دانش بنیان استان آذربایجان غربی طراحی، ثبت اختراع و ساخته شده است و مشابه خارجی هم ندارد. فناوری ساخت این کاوشگر(دستگاه سوخت یاب) ثبت اختراع جهانی شده و گواهی ثبت اختراع بین المللی آن تا 20 سال آینده به نام مهندس گلشنی است.
وی اضافه کرد: دستگاه سوخت یاب الکترو مغناطیسی که از 15 اردیبهشت ماه امسال در کنترل فروش مرزی جایگاه سرو به کار گرفته شده است، می تواند هرگونه فرآورده نفتی جاسازی شده در کف یا سقف کامیون را از فاصله سه متری تا 300 متری شناسایی کند.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:اختراعات این نابغه قرن تمامی ندارد(درهمه اموراختراع دارد!).
نماینده مردم ارومیه در مجلس شورای اسلامی با تاکید بر حمایت بیش از پیش مسئولان از شرکت های دانش بنیان، گفت: توسعه کشور در سایه حمایت از شرکت های دانش بنیان و تبدیل علم به فناوری تحقق می یابد.
سیدهادی بهادری در مراسم رونمایی از دستگاه ردیاب (PK20) که توسط مخترعان ارومیه ای به ثبت رسیده است، افزود: ایده پردازی برای توسعه در زمینه های مختلف راه گشای مشکلات اقتصادی است و در همین راستا حمایت جدی از شرکت های دانش بنیان باید مورد توجه قرار گیرد.
وی با انتقاد از جایگاه شرکت های دانش بنیان در آذربایجان غربی، بیان کرد: پارک علم و فن آوری باید از این شرکت ها بیش از گذشته حمایت کند.
وی ادامه داد: مقام معظم رهبری بارها بر ضرورت توجه به توسعه شرکت های دانش بنیان تاکید کرده اند و این امر باید سرمشق مسوولان ذیربط قرار گیرد.
نماینده مردم ارومیه در خانه ملت با بیان اینکه ایران نیازمند مدیران جسور است، گفت: مدیران ریسک پذیر باید حمایت از جوانان و دانش داخلی را به جان بخرند.
وی خطاب به دستگاه های اجرایی بیان کرد: در واگذاری طرح ها به پیمانکاران اولویت باید شرکت های بومی باشد.
بهادری با تاکید بر تقویت ارتباط صنعت و دانشگاه نیز گفت: این ارتباط منجر به اشتغال زایی و هدفمند شدن تولید می شود و در عمل باید افزایش یابد.
نادر قاضی پور، دیگر نماینده مردم ارومیه در مجلس شورای اسلامی نیز با اشاره به قابلیت دستگاه دریاب (PK20) در شناسایی مواد مخدر، اضافه کرد: این دستگاه می تواند در اختیار نیروهای انتظامی قرار بگیرد و به عنوان وسیله ای کارآمد جهت کشف مواد مخدر به کار گرفته شود.
این عضو کمیسیون صنایع و معادن مجلس شورای اسلامی با اعلام اینکه تنها پنج درصد معادن ایران کشف شده است، افزود: دستگاه ردیاب (PK20) که توسط محققان ارومیه ای به اختراع شده است، می تواند نقش اساسی در کشف معادن نیز ایفا کند.
قاضی پور با بیان اینکه تحریم ها فروش نفت ایران را نشانه رفته است، بیان کرد: می توان با توسعه معادن و فروش سنگ های قیمتی در عرصه جهانی تحریم ها را دور زد.
همشهری می نویسد:علاوهبراین این دستگاه نمونه پرحاشیهای هم در خارج از ایران دارد؛ دستگاهی با شباهت فراوان به همین مورد حاشیهساز، پیشازاین در عراق و مصر با عناوین بمبیاب یا تشخیصدهنده ویروس ایدز در چند کشور دیگر فروخته شده و رسوایی به بار آورده است. فروشنده دستگاه بمبیاب به عراق درحالحاضر دوران محکومیت زندان خود را در بریتانیا میگذراند. مشابه بمبیاب دروغین و کلاهبرداری حرفهای با آن، پیشازاین و در کشورهای دیگری هم اتفاق افتاده است.
حدود شش سال پیش، ارتش مصر مدعی ابداع دستگاهی شد که برای ردیابی ویروسِ اچآیوی و هپاتیت به کار میرود. سازندگان دستگاه مصری برای معرفی دستگاه خود توضیحاتی مشابه آنچه بمبیاب نامیده میشد، ارائه میدادند که شباهتی با همین دستگاه کرونایاب در ایران هم دارد.
درباره این اختراع ارتش مصر البته نشریه نیچر در مقالهای با اشاره به نبود هیچگونه مطالعه علمی دیگر در این زمینه نمایش دستگاه ادعایی را «رویدادی شرمآور» برای حکومت مصر دانست.
این علامه دهر(ذوالفنون آذری)اختراعات دیگری راهم رونمایی کرده است:
پیشرفتهترین «حسگر شناسایی» با قابلیتهای ویژه
ارومیه- خبرنگارکیهان(۰۱خرداد ۱۳۹۴):مدیرعامل شرکت پویان کاوش، طراح و سازنده این دستگاه گفت: متخصصان این شرکت پس از ۵ سال تحقیق و مطالعه موفق به ساخت حسگری با شرایط و قابلیتهای انحصاری شدند که علاوه بر اماکن بسته میتواند در همه شرایط نامساعد جوی و محیطی و حتی هنگام بارش برف و باران، همچون محیطهای بسته عمل کند.
کامبیز گلشنی گفت: این دستگاه «PK8» نامگذاری شده و دارای پترن تشخیص ۱۵۰ درجه یعنی دو برابر پترن حسگرهای مشابه خارجی است و علاوه بر این قابلیت استتار با هرگونه پوشش پارچهای، پلاستیکی، سنگ مصنوعی و خاک و غیره را دارد.
وی گفت: این سیستم قابلیت ضبط کلیه تصاویر ناشی از آلارمها را دارا بوده و آلارمهای ایجاد شده را همزمان به مرکز کنترل اطلاعرسانی میکند./پایان گزارش کیهان
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:یکی ازسایتها درباره مخترع کرونایاب اینگونه می نویسد:
کامبیز گلشنی کیست؟
مخترع کرونایاب مستعان ۱۱۰ که فرمانده سپاه او را «بسیجی دانشمند و بااخلاص» معرفی میکند. شخصی است به نام «کامبیز گلشنی». در گذشته او را با لقب «مهندس» صدا کردهاند ما هرچه گشتیم نشانی از سوابق تحصیلی او پیدا نکردیم. نمیدانیم آیا تحصیلات دانشگاهی دارد یا نه؟ اگر دارد در کدام دانشگاه و در چه رشتهای درس خوانده است.
جستوجوی نام او به انگلیسی بینتیجه است. او پیشتر مدعی شده اختراعات او ثبت بینالمللی شده، اما این حقیقت ندارد. نهتنها در سامانههای بینالمللی ثبت اختراع و مقاله اثری از نام کامبیز گلشنی و دستگاهها او به چشم نمیخورد، بلکه حتی اطلاعات عمومی هم درباره او وجود ندارد. ما چند نفر را همنام او پیدا کردیم که در شبکههای اجتماعی حرفهای و عمومی حساب کاربری دارند، اما اثری از آثار کامبیز گلشنی مخترع وجود ندارد.
جستوجوهای نام او به زبان فارسی هم نتایج زیادی ندارد. از سال ۱۳۸۸ تا الان نام او پنج بار در لابهلای گزارشهای نهچندان مهم در رسانههای رسمی ذکر شده است.
قدیمیترین چیزی که ما از او پیدا کردیم گزارشی است که در تاریخ ۵ مهر ۱۳۸۸ در صفحه سوم روزنامه کیهان منتشر شده است.
دو سال و نیم بعد این خبر عینا در برخی خبرگزاریهای رسمی در ایران تکرار میشود. روز ۲۷ فروردین ۱۳۹۱ خبرگزاریهای فارس و مهر و با چند روز تاخیر ایسنا مطالبی منتشر میکنند که گزارش نشست خبری کامبیز گلشنی در هتل ساحل ارومیه است. ماجرا عینا همان چیزی است که دو سال و نیم قبل در روزنامه کیهان منتشر شده، با این تفاوت که آقای گلشنی این بار طول دوره تحقیق را از هشت سال به هفت سال کاهش داده است وگرنه همه جزئیات شبیه گزارش دو سال پیش منتشر شده در روزنامه کیهان است.
سه سال بعد از این خبری از کامبیز گلشنی نیست تا اینکه در اردیبهشت ۱۳۹۴ او در خبرگزاری صدا و سیمای ارومیه ظاهر میشود. این بار او مدعی ساخت دستگاه حسگر پیشرفته PK8 شده است پس از ۵ سال تحقیق توسط متخصصان «شرکت پویان کاوش» ساخته شده است. این خبر ۱۱ روز بعد در تاریخ دوم خرداد ۱۳۹۴ در یک باکس خبری کوچک در صفحه اخبار شهرستانهای روزنامه کیهان مطرح میشود.
تا ۳ سال بعد هیچ خبری از فردی به نام «کامبیز گلشنی» در دست نیست، تا اینکه او در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۹۷ با در صفحه تلویزیون ارومیه ظاهر میشود. باز هم پای ۸ سال تحقیق و ساخت یک دستگاه ردیاب یا حسگر در میان است که این بار «انواع مواد جامع و مایع» را تشخیص میدهد. تصویر این دستگاه نخستین بار در این برنامه تلویزیونی به نمایش در میآید. این دستگاه و حتی جعبه حاوی آن عینا شبیه آن چیزی است که در مراسم رونمایی فرمانده سپاه به نمایش درآمده است.
درخرداد ۱۳۹۶ هم بار دیگر موضوع اختراعات آقای گلشنی به رسانهها باز شد، اگرچه این بار اسمی از او برده نشده بود، اما خبرگزاری جمهوری اسلامی ایرنا گزارشی درباره دستگاه سوختیابی منتشر کرد که در واقع همان دستگاه مینیاب یا ردیاب مواد جامد و مایع یا کرونایاب است.
این بار «دستگاه سوخت یاب با ایجاد میدان الکترونیکی و خاصیت 2 قطبی می تواند بر اساس نیاز کاربر از یک لیتر تا 1000 لیتر و بیشتر را شناسایی کند.»
کامبیز گلشنی پیش از پوشیدن لباس بسیج و نمایش دستگاه کرونایاب یک بار دیگر هم در صفحه تلویزیون ظاهر میشود. این بار او سوژه مستندی به نام مخترع آهنی است. این مستند در تاریخ پنجم دی ۱۳۹۸ از شبکه افق تلویزیون ایران پخش شده و در تاریخ سیام دی یک بار دیگر بازپخش شده است. آقای گلشنی در حدود ۱۵ دقیقه ابتدایی این مستند حضور دارد
«مهندس کامبیز گلشنی مدیرعامل شرکت پویان کاوش ارومیه، طراح و سازنده دستگاه مینیاب PK100B گفت این دستگاه که طی ۸ سال تحقیق و تست آزمایشی و عملیاتی تولید شده و مورد تایید نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران قرار گرفته، با عملکرد نقطهای، قابلیت شناسایی تمامی مین ها حتی مین های پلاستیکی ضد نفر را در عمق های بیشتری نسبت به نمونه های خارجی دارا بوده و در بدترین شرایط جوی و محیطی کارایی دارد.»
***
تنها چند ساعت از اینکه سردار حسین سلامی فرمانده کل سپاه پاسداران، در مراسمی از اختراع دستگاه کرونا یاب مستعان رونمایی کرد، سخنگوی وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی اعلام کرد که دستگاه رونمایی شده تاییدیه وزارت بهداشت را ندارد!
کیانوش جهانپور، سخنگوی وزارت بهداشت، در نشست خبری ویدئویی خود در درباره ساخت این دستگاه گفت: «اگر این دستگاه از سوی وزارت بهداشت تأیید شده بود، حتما در گزارش رونمایی آن اعلام میشد. مرجع تأیید وزارت بهداشت است. تا این لحظه بسیاری از این زحمات کشیده شده و تلاشهای زیادی شده؛ ولی مواردی که تأیید نهایی گرفته، بسیار کم بوده است. به این دستگاه سازمان غذا و دارو تأییدیهای نداده است. اگر تأیید بشود، مجوز تولید انبوه میدهیم.»
همچنین سازمان غذا و دارو اعلام کرد که این دستگاه اصلا برای گرفتن تأییدیه سراغ سازمان غذا و دارو نرفته است. دبیر کل آزمایشگاه مرجع سلامت سازمان غذا و دارو با اشاره به وضعیت شبکه آزمایشگاهی کرونا در کشور، درباره دستگاه کرونا یاب که بهتازگی از آن رونمایی شده، گفت: «هر چیزی که بخواهد در سیستم آزمایشگاهی و تشخیصی ما استفاده شود، حتما باید از سوی سازمان غذا و دارو تأیید شود.»
سردار سلامی اسم این دستگاه را «مستعان ۱۱۰» نامیده و وسیله ای کاملا ایرانی معرفی کرد که توسط محققان و نخبگان بسیجی ساخته شده است و میتواند بدون نیاز به گرفتن خون، در مدت 5 ثانیه تا شعاع صدمتری ویروس کرونا را شناسایی کند.
وی افزود: «اساس کارکرد این دستگاه این گونه است که با استفاده از ایجاد میدان مغناطیسی یعنی استفاده از ویروس دوقطبی که داخل این دستگاه تعبیه میشود هر نقطهای از محیط تا شعاع 100 متر که آلوده به ویروس باشد آنتن این دستگاه درست مقابل این نقطه قرار خواهد گرفت و در مدت حدود 5 ثانیه موفق به کشف محیط آلوده میشود.»
غلامرضا سلیمانی نیز درباره شکلگیری ایده اختراع مستعان صحبت کرد: «ما در سازمان بسیج در حال حاضر همه حمایتها را در موصوع علمی پژوهشی روی کرونا گذاشتهایم. از همه کشور ایدههایی گرفتیم که یکی از عالی ترین ایدهها دستگاهی بود که امروز توسط این گروه علمی و نوآور خدمتتان معرفی کردیم.»
بررسی ادعا: دستگاه مستعان میتواند ویروس کرونا را در مدت 5 ثانیه از فاصله 100 متری تشخیص داده و جهت یابی کند.
در یک نگاه علمی میتوان گفت ویروس کرونا ابعادی نانومتری دارد و نسبت 100 متر به یک نانومتر متتاسب است با 100میلیون کیلومتر به یک متر؛ یعنی تشخیص یک فرد از فاصله 100 میلیون کیلومتری!
از طرفی نیز فاصله زمین تا کره ماه کمتر از 400هزار کیلومتر، شعاع زمین 6400کیلومتر و فاصله زمین تا خورشید 150میلیون کیلومتر است!
همچنین انجمن فیزیک ایران در مورد ساخت مستعان نوشت: «در روزهای اخیر خبرهایی از بعضی از رسانههای رسمی در مورد اختراع بدیع وسیلهای برای تشخیص آلودگی بهویروس کرونا از راه دور منتشر شده است. در بیان این خبر بهعبارتهای با ظاهر علمی مانند امواج الکترومغناطیس، دوقطبیهای مغناطیسی و الکتریکی و دیگر عبارتهایی از حوزه فیزیک اشاره شده است. با وجود اینکه روشهای تشخیص و شناسایی با استفاده از مشخصههای فیزیکی مواد در علم فیزیک بسیار پر کاربردند ولی دانش بشری در حال حاضر توان شناسایی و آشکارسازی ذراتی با ابعاد حدود 100 نانومتر را از راه دور ندارد و چنین ادعایی باورناپذیر و در حد داستانهای علمی و تخیلی است.»
این خبر آنقدر از علم دور است که انجمن فیزیک ایران آن را در مجموعه ادعاهای شبه علم دسته بندی میکند.
کرونا یاب یا همه چیز یاب؟
پس از انتشار ویدئوی خبر رونمایی ویروس یاب مستعان توسط سپاه پاسداران، برخی کاربران فضای مجازی عنوان کردند که این دستگاه پیشتر به عنوان ردیاب قاچاق سوخت معرفی شده و شخصی به نام کامبیز گلشنی مخترع آن است. این دستگاه در خرداد 1396 با عنوان دستگاههای سوخت یاب الکترونیکی در نواحی مرزی نصب شده است.
کامبیز گلشنی، مخترع ارومیهای
با دیدن تصاویر متوجه میشویم کامبیز گلشنی همان فردی است که در مراسم رونمایی این دستگاه را امتحان میکند. او در تصاویر مربوط به سال 96 هم همین دستگاه را در دست گرفته و رو به کامیونهایی که قرار بود از مرز رد شوند ایستاده بود. او ادعا کرده بود که این دستگاه میتواند خودروهایی که سوخت اضافی حمل میکنند را شناسایی کند!
دی ماه سال 98 گلشنی این دستگاه را ردیابی آبهای زیرزمینی اطراف دریاچه ارومیه معرفی میکند. گلشنی که اهل ارومیه است میگوید: «اگر در غشای این دستگاه آب شور بریزیم آبهای زیرزمینی اطراف دریاچه را تا فاصله 300 متری شناسایی میکند و میتواند دریاچه ارومیه را نجات دهد.»
علاوه بر این، در مستند «مخترع آهنی» که شبکه افق آن را پخش کرد، گفته شد که این دستگاه توانسته است چندین معدن مس را نیز در اطراف ساوه شناسایی کند.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:درکلاهبرداری هم نابغه است(مهندس گلشنی)،اختراعش رانمیدانم »چراغ جادویی»نامگذاری کنم ویا «کلیدحسن آقا» که به همه درب هامی خورد،فقط بازنمی کند!
همه تشکیلات مهندس کامبیزگلشنی به یک دیش ماهواره ختم می شود(آب وآتش وابروبادومه خورشیدوفلک راکشف می کند)
پس از رونمایی و توضیحات درباره این دستگاه مشخص شد که وسیله شبیه به آن پیشتر از سوی یک کلاهبردار بریتانیایی به عنوان دستگاه ردیاب بمب و مواد منفجره به بسیاری از کشورها از جمله عراق، ایران، لبنان و … فروخته شده است!
طراح آهنی
دختر طراح آهنی که درفیلم صحبت می کند ازآرزوها وموفقیتهای پدرمی گوید
مخترع دیگر-همین فیلم-مخترع پهبادعمودپرواز
سال 92 روزنامه گاردین از کلاهبرداری این فرد بریتانیایی که جیم مک کورمیک نام داشت خبر داد. او درباره دستگاه نوشت: «این دستگاه که متشکل از یک آنتن بلند چرخان و دستهای پلاستیکی است شباهت زیادی به محصولی به نام توپ یاب گلف دارد که به قیمت تنها 20دلار فروخته میشود! در حالی که نوع تغییر یافته همین محصول توسط جیم مک کورمیک به عنوان بمب یاب به مبلغ هر دستگاه هفت هزار دلار نیز به فروش رفته است.»
: بعداز ۴ ماه ازرونمایی مستعانفعلا این دستگاه دارد تستهای راستیآزماییاش را میگذراند!
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر::سایت رویداد۲۴ در این باره نوشت: فروردین ماه ۹۹ سپاه پاسداران در یک مراسم رسمی با حضور فرمانده سپاه از یک اختراع جنجالی رونمایی کرد. بعد از گذشت چهار ماه با اوج گرفتن دوباره ویروس کرونا مردم میخواهند بدانند سرنوشت این اختراع شده به کجاکشیده است.
سردار رمضان شریف درباره وضعیت این دستگاه ۴ ماه بعد از رونمایی گفت: فعلا این دستگاه دارد تستهای راستیآزماییاش را میگذراند. الان همچنان در دست تحقیقات علمی بیمارستانها و مراکز علمی است. این دستگاه بخش عمدهای از تستهای راستی آزمایی اش را با موفقیت از سر گذرانده، اما هنوز به مرحله تولید نرسیده است./تابناک۲۳ تیر ۱۳۹۹
سرداررمضان شریف(سخنگوی سپاه) گفت:سامانه هوشمند تشخیص لحظه ای کرونا که با تمسک به قرآن مجید نام "مستعان" برای آن انتخاب شده است، یک سامانه منحصر به فرد و دارای قابلیت های بالا و راستیآزمایی شده در تشخیص ویروس کرونا است که قبل از رونمایی رسمی بیش از ۱۰ روز در حداقل ۱۰ بیمارستان و مرکز درمانی درگیر بیماران کرونایی در کشور ، تست و آزمایش شده است.
سطح و میزان دقت این سامانه در تشخیص و کشف کرونا بین ۷۰ تا ۸۰ درصد مورد اذعان متخصصین و پزشکان قرار گرفته است که در صورت نیاز اساسی بیمارستانها و پزشکان منتشر خواهد شد./۲۸ فروردین ۱۳۹۹مشرق
ماجرای «نذرانگلیس"+هدایای رضاخان برای آیت الله ابوالحسن اصفهانی
عالمی که «مَکر» ابرقدرتی راخنثی کرد
پس از پایان جنگ دوّم جهانی(رمضان۱۳۶۴)، یکی از عناصر معتمد به نام «حاج مهدی بهبهانی»، از سوی دولت وقتِ عراق و نخست وزیر (نوری سعید) به محضر مرجع بزرگ شیعیان، «آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی» رسید و ضمن صحبت گفت : سفیرکبیرانگلیس، قصد شرفیابی و تقدیم پیام دولتِ متبوع خویش را به حضرتعالی دارد!
آیت الله اصفهانی،تمایلی به انجام این دیدار نداشتند، اما با اصرار اطرافیان قبول کردند،اماگفتند به شرطی که دیدار ، عَلَنی و در درحضور روحانیون وعده ای ازبازاریان باشد.
روزِ ملاقات فرا رسید و سفیر انگلیس،بهمراه نخست وزیر عراق و چندنفر از وزرأ با اسکورت وتشریفات واردشدند،و ازطرف آیت الله نیزعده ای دعوت شده بودند.
سفیر انگلیس در کنار ایشان نشست، بعد احترام وتعارفات معمولسفیر، خطاب به ایشان گفت:
عالیجناب! دولت انگلستان نذر کرده بود! که اگر بر آلمان نازی پیروز گردد، صدهزار دینار خدمت شما(به عنوان پیشوای جهان تشیّع) تقدیم دارد، تا در هر موردی که خود صلاح میدانید، هزینه کنید.
آیت الله اصفهانی جواب دادند : مانعی ندارد.
سفیر، ازداخل کیفش یک فقره چک صدهزار دیناری درآورد وامضاءکردوتحویل ایشان داد.
آیت الله اصفهانی هم آن راگرفتند وزیرتُشکی که رویش نشسته بودگذاشتند.
این پذیرش چک، به وسیلة آن عالم دینی، برای حاضرین ایجادابهام وسئوال کرده بود،متحیربودند که چگونه یک مرجع تشیع پول یک کشورضدتشیع راقبول می کند،آنهم کشوری که همیشه درفکرنقشه برای مکروکیدعلیه مسلمانان است!؟
أمّا طولی نکشید که«حضرت آیت الله»خطاب به سفیر انگلیس و همراهان گفتند:
ما میدانیم که در این جنگ، بسیاری از مردم اروپا، آواره و از هستی ساقط شدند. از طرف ما به دولت متبوع خود بگوئید: «سیّدأبوالحسن»، به نمایندگی ازمسلمین وجه ناقابلی ،
به منظور کمک به آسیب دیدگان جنگ، تقدیم میدارد وازکمی وجه عذرخواهی می کند، چرا که خود میدانید ما نیز در شرایط مشابهی هستیم.
آنگاه، چک سفیر بریتانیا را از زیرتُشک درآوردند ویک فقره چک یکصدهزاری برآن افزودند و تحویل سفیر بریتانیا دادند!
با این تدبیرِ دقیق و عزت نفس آیت الله اصفهانی، سفیر انگلیس، شرمنده و رنگِ چهرهاش تغییر کرد و بلافاصله اجازة مرخّصی خواسته و با بوسیدنِ دست آن مرجع بزرگ، از بیت ایشان خارج شدند.
امانخست وزیرعراق(نوری سعیدپاشا)بعدازمشایعت آنها،برگشت و خود را برپای آیت الله انداخت وگفت :
ای پیشوای عظیمالقدر! قربانت گردم! نمایندة انگلیس بعد از ترکِ محضر جنابعالی، از هوشیاری و درایتِ شما شوکه شده و گفت: ما میخواستیم، شیعیان را استعمار کنیم و آنان را بخریم! أمّا پیشوایِ شما، ما را خرید! و پرچمِ اسلام را در بریتانیا بر زمین کوبید!
بعد از رفتنِ «نوری سعید» برخی حاضران در مجلس، از «آیت الله اصفهانی» پرسیدند :
اگر آن وجهی که به سفیر انگلیس تقدیم کردید، به مصرف حوزة علمیّه میرسید، بهتر نبود؟!
و آن بزرگوار در جواب فرمود :
سهم امام(ع) باید در ترویج اسلام و مذهب صرف گردد، به نظر من یکی از مواردی که میتوانستیم بهترین بهرهبرداری را در ترویج اسلام بنمائیم، همین مورد بود./پایان.
توضیحات مدیریت سایت-پیراسته فر:نوری سعیدپاشاکیست؟
نوری سعید درکنارملک فیصل دوم
نوری سعیدپاشا(متولد ربیع الثانی۱۳۰۶-متوفی ذی الحجه۱۳۷۷) درزمان ملک فیصل دوم -ازسال۱۳۴۹قمری زمان ملک فیصل اول الی۱۳۷۷قمری«۱۴بار»به تناوب،نخست وزیرکشورعراق بود(۲۸سال حکومت کرد)
«نوری سعید»فارغ التحصیل مدرسه نظامی استانبول(ترکیه) بود، در ۲۱ سالگی به ارتش عثمانی پیوست و در جنگ امپراتوری عثمانی و بلغارستان در سال ۱۳۳۱قمری شرکت داشت،همزمان دراحزاب سیاسی هم فعالیت می کرد، در جریان اعتراضات سیاسی علیه امپراتوری عثمانی،بریتانیاوی رامهره مناسبی یافت که در پایان جنگ جهانی اول و فروپاشی امپراتوری عثمانی،توانست،به ریاست ستاد ارتش ملک فیصل(پادشاه وقت سوریه) برگزیده شد که درتمام مدت سلطنت فیصل در سوریه محرم اسرارپادشاه بود و پس از برچیده شدن سلطنت فیصل در سوریه، با او به عراق آمد. پس از چندی،توانست با حمایت انگلیس به نخست وزیری عراق برسد..وسرانجام در جریان کودتای خونین عبدالکریم قاسم،بطرزفجیعی بقتل رسید،نوشته اند که جنازه نوری سعید به وسیله طناب در خیابان های بغداد کشیده شد و به بدترین وجهی جنازه رامُثله کردند.
ماجرای هدایای رضاخان:
« آیت الله میرزا علی غروی علیاری» (از شاگردان مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی) نقل می کند :
روزی در محضراسیدابوالحسن اصفهانی بودم.
خدمتکار ایشان وارد شدوگفت ، چند نفر از بغداد آمدهاند خدمت شما برسند.
سیدپرسید : کیستند؟
خدمتکارگفت : «سفیر ایران »است به همراهِ چند نفر دیگر که از ایران آمدهاند.
مرحوم سیّد اجازه ملاقات داد.
من احساس کردم جلسه خصوصی باشد، خواستم بیرون بروم،اماآقا(آیت الله سیدابوالحسن) فرمود که بنشینید.
آن چند نفر وارد شدند، همراهِ سفیر، فرستاده «رضاخان» هم بودکه هدایایی ازطرف رضاخان آورده بودند که عبارت بودند ازعینک، عصای مزیّن به طلا و مقداری پول که پس از ابلاغ سلام رضاخان تقدیم «سیّد» کرد و گفت : ما مانع نیستیم که وکلایِ شما از ایران برایتان پول بفرستند،اما بهتر است آنان را بشناسیم که چه کسانی هستند.
«سیّد» فرمود : لازم نیست شما آنان را بشناسید! نیازی هم به عصا و عینک و پول ندارم بردارید و ببرید!
هر چه فرستاده «رضاخان» اصرار کرد،که هدایاراقبول کند،«آقا» نپذیرفت! آنان رفتند.
«آقا» فرمود : میخواستند وکلای مرا شناسایی کنند، تا به أذیّت و آزار آنان بپردازند!
به فاصله کمی، عربی وارد شد. دستِ «آقا» را بوسید. مقدار زیادی پول تقدیم «آقا» کرد و رفت!
«سیّد» فرمود : آقا علیاری! اگر من پولِ آن خبیث را گرفته بودم، حال، خداوند چنین پول پاک و طاهری را نصیبم نمیکرد!
« آیت الله میرزا علی غروی علیاری-تبریزی» فرزندآیت الله میرزا محسن غروی علیاری١٤ ذوالحجه ١٤١٧( ۲ اردیبهشت ۱۳۷۶)درسن ۹۸سالگی درگذشت.
آیت الله العظمی بهجت می گوید:
به یاد دارم تا وقتی در نجف اشرف بودیم، مرحوم آقا سید ابوالحسن اصفهانی (رحمة الله علیه) عمل ام داوود را با روزه انجام می داد! خدا می داند که آن بزرگوار به چه مقاماتی رسیده بود، در توصیف او گفته اند، تا سنین پیری، رسیدگی به مراجعین مستحقق، عمل ام داوود و اعتکاف در مسجد کوفه را ترک نکرد.
آقا سید ابوالحسن اصفهانی، کلید مسجد هندی را گرفته بود و شب ها در آن مسجد مشغول عبادت می شد. این ها چه آدم هایی بودند. این ها هم در عبادات و عملیات گویی خودکشی می کردند، و هم در عملیات و درس و بحث بسیار پر کار بودند. در پرکاری مرحوم آقا سید ابوالحسن اصفهانی (ره) همین بس که گویی دوره ی فقه را حاضر الذهن بود. ما خود دیدیم که بدون مطالعه درس گفت؛ زیرا هم خودشان و هم شاگردان در روز شروع درس نمی دانستند که درس از کجا باید شروع شود، ایشان درس خارج فقه را به صورت اتفاقی از جایی شروع نمود و مانند کسی که مطالعه کرده باشد، به آخر رساند./کتاب در محضر بهجت – ص ۷۳
***
ماجرای شیعه شدن عالم سُنی«سید بحرالعلوم یمنی»توسط اسیدابوالحسن اصفهانی
داستانی جالب از آیتاللَّه سید ابوالحسن اصفهانى:
یکی از علمای زیدیّه به نام «سید بحرالعلوم یمنی» وجود حضرت ولی عصر(عج) انکار میکرد و با علما و مراجع شیعه آن روز مکاتبه میکرد و برای اثبات وجود و حیات آن حضرت برهان میخواست،
علمای بزرگوار از کتب اخبار و تواریخ عامه و خاصه اقامه دلیل میکردند؛ ولی وی قانع نمیشد و می گفت: من هم این کتب را دیدهام (قبول ندارم).
آیتالله شیخ محمد شریف رازی«گنجینه دانشمندان» درباره این ماجرا چنین مینویسد:
یکی از علمای زیدیّه به نام سید بحرالعلوم یمنی وجود حضرت ولی عصر(عج) انکار میکرد و با علما و مراجع شیعه آن روز مکاتبه میکرد و برای اثبات وجود و حیات آن حضرت بُرهان میخواست،
علمای بزرگوار از کتب اخبار و تواریخ عامه و خاصه اقامه دلیل میکردند؛ ولی وی قانع نمیشد و می گفت: من هم این کتب را دیدهام (قبول ندارم).
نمازجماعت اسیدابوالحسن اصفهانی
روزی یک پستچی آمد و یک پاکت نامه به دست سید ابوالحسن اصفهانی داد، ایشان نامه را باز کردند و در داخل آن دو ورقه بود یک ورقه اشعار شخصی سُنی در ردّ اعتقاد به وجود حضرت مهدی(عج) بود که برای صاحب نامه فرستاده بود.
و ورقه دیگر نامهای بود که نویسنده آن درباره اعتقاد شیعه به مهدی(عج) از مرحوم سید دلیل و استدلال خواسته بود.
۳علامه درکنارهم
علامه سید ابوالحسن اصفهانی(نفروسط)،سمت راست-علامه محمدحسن نجفی معروف به«صاحب جواهر»مؤلف اثرارزشمند-جواهرالکلام -چپ(علامه حاج میرزامحمدحسین غروی نائینی،مشهوربه علامه نائینی).
مرحوم سید ابوالحسن نامه را خواندند و لبخندی زدند. سپس آن نامه را به صدای بلند خواندند.
نامه از طرف «بحرالعلوم یمنی» بود وبرای« اثبات وجود امام زمان» درخواست کرده بود.
مرحوم سید ابوالحسن همان وقت جواب نامه او را نوشتند:
«شما به نجف مشرف شوید تا من امام زمان(عج) را به شما نشان بدهم»!
نامه را مُهر کردند و به دامادشان سید جواد اشکوری دادند وگفتند: ببر در پست بینداز.
دو ماه از این قضیه گذشت، شبی بعد از این که سید ابوالحسن در صحن امیرالمؤمنین(ع) نماز مغرب و عشاء را خواندند، یکی از شیوخ عرب به نام شیخ عبدالصّاحب آمد و به ایشان گفت: «بحر العلوم یمنی به نجف آمده است و در محله فلان جا منزل کرده است»،
سید ابوالحسن گفتند: «باید همین حالا به دیدنش برویم».
ایشان همراه با عدهای از علما برای دیدن بحرالعلوم حرکت کردند. دامادهایشان و پسرشان سید علی هم همراهشان بودند، ما هم رفتیم.
بالاخره وقتی رسیدیم و تعارف به عمل آمد، بحرالعلوم یمنی شروع به صحبت در آن زمینه کرد.
سید ابوالحسن گفت: الآن وقت صحبت کردن نیست، چون من عجله دارم، فردا شب برای شام به منزل ما بیایید تا آنجا با هم صحبت کنیم.
و با هم به منزل بازگشتیم.
فردا شب، بحرالعلوم با پسرش سید ابراهیم به منزل« سید ابوالحسن» آمدند.
پس از صرف شام، سیدابوالحسن، خادمشان را صدا زدند وگفتند: مشهدی حسین! چراغ را روشن کن، میخواهیم بیرون برویم.
بعدازخاموشی ، سید ابوالحسن و بحرالعلوم یمنی و فرزندش سید ابراهیم و مشهدی حسین آماده بیرون رفتن شدند.
ما هم خواستیم همراه آنان برویم، اما ایشان فرمودند: «نه هیچ کدامتان نیایید».
هر چهار نفر آنها بیرون رفتند و چون تا برگشتن آنها زمان زیاد گذشت، ما آن شب نفهمیدیم که کجا رفتند.
فردا صبح از سید ابراهیم پسر بحرالعلوم یمنی سؤال کردیم: دیشب کجا رفتید؟
سید ابراهیم خندید و با خوشحالی گفت: «الحمدلله استبصرنا ببرکة الامام السید ابوالحسن»؛ ما به برکت امام سید ابوالحسن شیعه شدیم!
مجدداً پرسیدم: کجا رفتید؟
گفت: «رحنا بالوادی مقام الحجة»؛ در وادی السّلام به مقام حجت(عج) رفتیم.
وقتی به اطراف مقام رسیدیم، سید ابوالحسن چراغ را از خادمشان گرفتند و گفتند: اینجا بنشین تا ما بر گردیم، مشهدی حسین همان جا نشست و ما سه نفر وارد مقام شدیم.
وقتی در فضای مقام داخل شدیم، «سیدابوالحسن» چراغ را زمین گذاشتند و کنار چاه رفتند و وضو گرفتند و داخل مقام شدند و ما بیرون مقام قدم میزدیم.
سپس سید ابوالحسن مشغول نماز شدند. پدرم چون معتقد به مذهب شیعه نبود، لبخند میزد و میخندید. ناگهان صدای صحبت کردن بلند شد.
پدرم با تعجب به من گفت: کسی اینجا نبوده است! آقا با چه کسی صحبت میکند؟!
دو سه دقیقه صدای صحبتها را میشنیدیم، اما تشخیص نمیدادیم که صحبت درباره چیست، هیچ یک از مطالب مشخص نبود.
ناگهان سید صدازد: «بحرالعلوم ! داخل شو».
پدرم داخل شد، من هم خواستم به داخل مقام بروم اما سید فرمود: «نه تو نیا!».
باز به قدر چهار - پنج دقیقه صدای صحبت میشنیدم، اما صحبتها را تشخیص نمیدادم.
ناگهان یک نوری که از آفتاب روشنتر بود، در مقام حجت تابش کرد و «صیحه پدرم» به صدای عجیبی بلند شد.
پدرم یک صیحه زد و صدایش خاموش شد.
سپس سید ابوالحسن صدازد: سید ابراهیم! بیا پدرت حالش به هم خورده است. آب به صورتش بزن و شانههایش را بمال.
آب به صورتش زدم و شانههایش را مالیدم.
پدرم چشمهایش را باز کرد و با صدای بلند گریه میکرد.
بیاختیار از جا بلند شد و روی قدمهای سید ابوالحسن افتاد و پاهای سید را میبوسید و دور سیّد طواف میکرد و میگفت: «یا بن رسول الله! یابن رسول الله! یابن رسول الله! التوبة! التوبة! التوبة»!
پس از آن سید ابوالحسن، مذهب شیعه را به او تعلیم دادند
و او(پدرم) شیعه شد و من هم شیعه شدم.
به هر حال این قضیه گذشت و بحرالعلوم هم به یمن بازگشت.
چهار ماه بعد زوّار یمنی به نجف آمدند و پولهای زیادی برای سید ابوالحسن آوردند، به همراه نامهای که سید بحرالعلوم توسط زوّار به حضور سید فرستاده بود و و از او تشکر و قدردانی کرده بود.
درآن نامه نوشته بود: «از برکت عنایت و هدایت شما تا کنون دو هزار و اندی از مقلّدین من شیعه دوازده امامی شدهاند».
وفات : آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی دردوشنبه ۹ ذی الحجه سال ۱۳۶۵ (۱۳ آبان ۱۳۲۵) وفات نمود و پیکر او در جوار استادش آخوند خراسانی-روبروی ایوان طلای حرم امیرالمومنین علیه السلام(نجف) به خاک سپرده شد.(مدت عمر ۸۱سال)
قبر آیتاللَّه سید ابوالحسن اصفهانى
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:منبع این داستان سایت النهار می باشد بااندکی ویرایش.
« آیتالله شیخ محمد شریف رازی» بعداز۲سال بستری شدن دربستربیماری،شب تاسوعای ۱۴۲۱ قمری در سن ۷۹ سالگی درگذشتند،مدفون درقبرستان شیخان قم.